اون میگه از وقتی که موفق شدیم بعد چند ماه همدیگه رو ببینیم خوشکلتر شدم. میگه نمیدونم چی کارت کردم که اینقدر خوشگل شدی ولی به هر حال دستم درد نکنه گل کاشتم!
ولی من میدونم چیکار کرده. اون وجودِ زشتِ [دلتنگی] رو اومد از تمام سلولهام پاک کرد. انگار من آینه باشم و دلتنگی غبار و زنگار؛ تمام گوشه و کنار جوارحم پر شده بود از زنگارِ دلتنگی و من هر روز این کوهِ سنگین دلتنگی رو با خودم حمل میکردم. روحم زیر بار سنگین این همه دوری خمیده شده بود و اجزای صورتم نیاز به لمس شدن توسط اون رو جیغ میزدن. چشمهای من نیاز داشتن اون رو از نزدیک ببینن. دستهای من نیاز داشتن اون رو لمس کنن و در آغوش بگیرن و اون با اومدنش انگار بهم جون دوباره بخشید. درست لبِ مرز فروپاشی نجاتم داد و به زندگی برگردوند. برای همینه که قشنگ شدم. چون اون زنگار دلتنگی حالا دیگه کمرنگ شده. نمیگم از بین رفته که از بین رفتن دلتنگی به این سادگیها نیست. باید برم تو بغلش خونه کنم تا بالاخره خیالم راحت بشه که دلتنگی بینمون جایی نداره. ولی حالا که نمیشه حالا که مجبوریم هنوز دور باشیم. من یک عدد دلتنگم گاهی به توان هزار گاهی به توان تمام ستارههای موجود تو تمام جهانهای شناخته و ناشناخته.
#نرگس_سلطانی
🪐𖡋𝓫𝓸𝔂𝓮𝓽𝓮𝓴𝓻𝓪𝓻
ولی من میدونم چیکار کرده. اون وجودِ زشتِ [دلتنگی] رو اومد از تمام سلولهام پاک کرد. انگار من آینه باشم و دلتنگی غبار و زنگار؛ تمام گوشه و کنار جوارحم پر شده بود از زنگارِ دلتنگی و من هر روز این کوهِ سنگین دلتنگی رو با خودم حمل میکردم. روحم زیر بار سنگین این همه دوری خمیده شده بود و اجزای صورتم نیاز به لمس شدن توسط اون رو جیغ میزدن. چشمهای من نیاز داشتن اون رو از نزدیک ببینن. دستهای من نیاز داشتن اون رو لمس کنن و در آغوش بگیرن و اون با اومدنش انگار بهم جون دوباره بخشید. درست لبِ مرز فروپاشی نجاتم داد و به زندگی برگردوند. برای همینه که قشنگ شدم. چون اون زنگار دلتنگی حالا دیگه کمرنگ شده. نمیگم از بین رفته که از بین رفتن دلتنگی به این سادگیها نیست. باید برم تو بغلش خونه کنم تا بالاخره خیالم راحت بشه که دلتنگی بینمون جایی نداره. ولی حالا که نمیشه حالا که مجبوریم هنوز دور باشیم. من یک عدد دلتنگم گاهی به توان هزار گاهی به توان تمام ستارههای موجود تو تمام جهانهای شناخته و ناشناخته.
#نرگس_سلطانی
🪐𖡋𝓫𝓸𝔂𝓮𝓽𝓮𝓴𝓻𝓪𝓻
عشق، عادت نیست.
عادت همهچیز را ویران میکند از جمله عظمت دوست داشتن را.
از شباهت به تکرار میرسیم
از تکرار به عادت
از عادت به بیهودگی
از بیهودگی به خستگی و نفرت
#نادر_ابراهیمی
🪐𖡋𝓫𝓸𝔂𝓮𝓽𝓮𝓴𝓻𝓪𝓻
عادت همهچیز را ویران میکند از جمله عظمت دوست داشتن را.
از شباهت به تکرار میرسیم
از تکرار به عادت
از عادت به بیهودگی
از بیهودگی به خستگی و نفرت
#نادر_ابراهیمی
🪐𖡋𝓫𝓸𝔂𝓮𝓽𝓮𝓴𝓻𝓪𝓻
الان مثلا یعنی چی که send استوریتونو غیرفعال میکنید؟ پس ما چی بفرستیم برای هم و مسخره کنیم بخندیم؟
🪐𖡋𝓫𝓸𝔂𝓮𝓽𝓮𝓴𝓻𝓪𝓻
🪐𖡋𝓫𝓸𝔂𝓮𝓽𝓮𝓴𝓻𝓪𝓻
الهی تو منزلی و دوستان تو در راه، پس نه دل عذر خواه است و نه زبان کوتاه. آفریدی ما را رایگان و روزی دادی ما را رایگان بیامُرز ما را رایگان که تو خدایی نه بازارگان.
#مناجات
#خواجه_عبدالله_انصاری
🪐𖡋𝓫𝓸𝔂𝓮𝓽𝓮𝓴𝓻𝓪𝓻
#مناجات
#خواجه_عبدالله_انصاری
🪐𖡋𝓫𝓸𝔂𝓮𝓽𝓮𝓴𝓻𝓪𝓻
امروز هرچقدر سخت بود، تو به فردا قول آمدن بده.
🪐𖡋𝓫𝓸𝔂𝓮𝓽𝓮𝓴𝓻𝓪𝓻
🪐𖡋𝓫𝓸𝔂𝓮𝓽𝓮𝓴𝓻𝓪𝓻
چیزهای زیادی برایم مانده است تا یاد بگیرم
جاهای زیادی مانده است تا بروم
می خواهم آسمان را بیشتر نگاه کنم
و شعرهای بیشتری بخوانم
اما اگر تو
شخص دوم مفرد این داستان بشوی
#مهدیه_باریکانی
🪐𖡋𝓫𝓸𝔂𝓮𝓽𝓮𝓴𝓻𝓪𝓻
جاهای زیادی مانده است تا بروم
می خواهم آسمان را بیشتر نگاه کنم
و شعرهای بیشتری بخوانم
اما اگر تو
شخص دوم مفرد این داستان بشوی
#مهدیه_باریکانی
🪐𖡋𝓫𝓸𝔂𝓮𝓽𝓮𝓴𝓻𝓪𝓻
دلم میخواست خانهات باشم. که از خستگیهایت به من برگردی.
🪐𖡋𝓫𝓸𝔂𝓮𝓽𝓮𝓴𝓻𝓪𝓻
🪐𖡋𝓫𝓸𝔂𝓮𝓽𝓮𝓴𝓻𝓪𝓻
بالاخره یاد میگیرم؛ بالاخره میتونم یاد بگیرم با وجود تپشهای تند قلبم عادی زندگی کنم و با "تظاهر کردن" دوست بشم. حالا من لبخند میزنم و وانمود میکنم همین لبخند مصنوعی چسبیده به لبم، واقعیه. در حالی که همه وقتی به من میرسن میخوان مطمئن بشن حالم خوبه. نمیدونم در روز چند بار به دروغ میگم خوبم ولی هنوز چشمام وقتی میخوام همین دروغ مصلحتی رو بگم روی جای خالی حلقت دور دومین انگشت دست چپم خیره میمونه و همین نگاه ساده همه چیز رو لو میده. ولی من قرار نیست اقرار کنم که بعد تو همه چیز نه عادیه نه خوب. قرار نیست اعتراف کنم نه انکار جواب میده نه این لبخندهای مسخرهی قلابی. اما جای خالی حلقه، جای خالی عطرت تو خونه، جای خالی حضورت کنارم وقتی صبح چشمامو باز میکنم و تک تک لحظات تکنفرهای که میگذرونم بهم یادآوری میکنن که آدم گاهی نمیتونه به چیزی که واقعا میخواد برسه و مجبوره وانمود کنه این جبری که دچارش شده یک انتخاب بوده. آدمها ازم دربارهت میپرسن و من تظاهر میکنم چقدر منطقی و عاقلانه از هم خداحافظی کردیم و حتی یک بغل پایانی هم به همدیگه هدیه دادیم. ولی فقط خودم و خودت میدونیم که اون بغل یهویی به خاطر التماس سلولهای تن من اتفاق افتاد. شاید هم آخرین تلاش من برای نگه داشتنت بود که با شکست مواجه شد.
#نرگس_سلطانی
🪐𖡋𝓫𝓸𝔂𝓮𝓽𝓮𝓴𝓻𝓪𝓻
#نرگس_سلطانی
🪐𖡋𝓫𝓸𝔂𝓮𝓽𝓮𝓴𝓻𝓪𝓻
الهی ای سزای کرم، ای نوازندهٔ عالم، نه با وصل تو اندوه است و نه با یاد تو غم.
#مناجات
#خواجه_عبدالله_انصاری
🪐𖡋𝓫𝓸𝔂𝓮𝓽𝓮𝓴𝓻𝓪𝓻
#مناجات
#خواجه_عبدالله_انصاری
🪐𖡋𝓫𝓸𝔂𝓮𝓽𝓮𝓴𝓻𝓪𝓻
زنِ خوبی بود. تا پیش از ازدواج، خیال میکردم که هیچ زنی به خوبی و خوشکلی او وجود ندارد. اما درست از روزی که ازدواج کردیم، دیدم دیگر به آن خوبی و خوشکلی که خیال میکردم نیست. زنهای زیادی به آن خوبی، به خوبی او و خیلی بهتر از او بودند، که زنِ من نبودند. اما این که به این سرعت با او ازدواج کردم مال این نبود که فکر میکردم بهترین و خوشکلترین زن دنیا بود. مال این بود که از بچگی دلم میخواست مال من باشد و از وقتی که دیگر به من محل نمیگذاشت هیچ باورم نمیآمد که روزگاری مال خودم باشد. و وقتی که دیدم به این آسانی دارد مال خودم میشود، چطور میتوانستم با او ازدواج نکنم؟
- گاوخونی | #جعفر_مدرس_صادقی
🪐𖡋𝓫𝓸𝔂𝓮𝓽𝓮𝓴𝓻𝓪𝓻
- گاوخونی | #جعفر_مدرس_صادقی
🪐𖡋𝓫𝓸𝔂𝓮𝓽𝓮𝓴𝓻𝓪𝓻
باد ما را خواهد برد، به کجا؟ چه فرقی میکند، هرجا، غیر این یک گُله جا.
🪐𖡋𝓫𝓸𝔂𝓮𝓽𝓮𝓴𝓻𝓪𝓻
🪐𖡋𝓫𝓸𝔂𝓮𝓽𝓮𝓴𝓻𝓪𝓻
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM