Telegram Web Link
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🍃🌺🍃

سوره البقرة آیه 42 :

وَلَا تَلْبِسُوا الْحَقَّ بِالْبَاطِلِ وَتَكْتُمُوا الْحَقَّ وَأَنْتُمْ تَعْلَمُونَ


ترجمه :

و حق را با باطل نیامیزید! و حقیقت را با اینکه می‌دانید کتمان نکنید!

#کلام_پروردگار

@book_tips 🐞
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
هرگونه رشدی نیازمند وداع است
وداع با ارزش‌های سابق، رفتار سابق
عشق‌های سابق و هویت سابق
از این رو رشد، گاهی با چاشنی اندوه همراه است.

#هنر_ظریف_رهایی_از_دغدغه‌ها
#مارک _منسن

@book_tips 🐞
🍃🌺🍃

#سفرنامه_حج قسمت اول

رفتم که برای سفر حج ارز خارجی از بانک ملی بگیرم؛ دلار دادند، پنج قطعه صد دلاری سبز. هر دلار را چهل و هفت هزار تومان حساب کردند، یعنی ارز ویژه حجاج. باز هم گران بود ولی چه می‌شد کرد؟ نگاهی به دلارها کردم؛ کم‌حجم ولی گران‌بها، گویی به طلا می‌نگریستم، مگر فرقی هم داشت: "تو من ایرانی و عرب حجازی را به هم  وصل می‌کنی. او به پول من بی‌اعتناست و پول او در کشور من کم، چون آب در بادیه. خنده‌دار این است که نام پول هر دویمان ریال است".

مردها و زن‌ها آمده‌‌اند تا مایه سفرشان را از بانک بگیرند، بیشتر گردنه پنجاه سال را پشت سر گذاشته و همین چند روزه نوبت دارند. گفته‌اند که مواظب پولتان باشيد، چه در ایران چه در دیار عربان. دزد همه جاهست، اجداد این اعراب پولدار امروز، حرامیان دیروز بودند که راه بر زوار بیچاره می‌بستند و هر چه متاع بود از آنان می‌گرفتند و یک ضربا ضربوا هم نوش جانشان می‌کردند که حاجی بگو حلال و زائر بدبخت هم برای گریختن از چوب و چماق ابوالغاره حلالی می‌گفت و جان به در می‌برد.

کاغذی را امضا کردم که یعنی رسید دلارها بود و نگاهی به جورج واشنگتن کردم؛ با آن سر کم مو و چشمان درشت که زل زده بود به من که: "چیه؟بد نگاه می‌کنی! مگه تا حالا دلار ندیده‌ای؟ این پول را هر جا ببری مشتری داره، چه با ما دوست باشند، چه دشمن، دنیا اسیر این پوله چه بخواهی یا نخواهی، این پول...". درست می‌گفت ولی حوصله شنیدن سخنرانی آن ژنرال پرزیدنت را نداشتم. خدا را شکر تو کشورمان این یک قلم جنس یعنی خطیب حراف  همه فن حریف را داریم. حالا نگران خرجی راه نبودم...

(ادامه دارد)

#دکتر_علی_رادان
#حقوقدان_و_استاد_دانشگاه_اصفهان

@book_tips 🐞
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
با دوست ها و عزیزانمان کد ۸ دقیقه بگذاریم، بخصوص با آنها که انسانهای قوی‌ای به نظرمان هستند، آنها اغلب در تنهایی غصه میخورند...

آیا ۸ دقیقه وقت داری؟

@book_tips 🐞
رمان  «شاهزاده و گدا» اثر کدام نویسنده زیر می‌باشد؟
Anonymous Quiz
35%
ویلیام شکسپیر
17%
ارنست همینگوی
38%
مارک تواین
10%
گابريل گارسيا مارکز
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🍃🌺🍃

سوره الرحمن آیه 13 :

فَبِأَيِّ آلَاءِ رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ

ترجمه :

پس کدامین نعمتهای پروردگارتان را تکذیب می‌کنید؟!

#کلام_پروردگار

@book_tips 🐞
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
صبح می خندد و باغ از نفس گرم بهار
می گشاید مژه و میشکند مستی خواب

#هوشنگ_ابتهاج

@book_tips 🐞
Forwarded from Daily English practice
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#positive_thoughts

همیشه از این 5 نوع آدم دوری کنید.
تا آخر ببینید چون آخری خیلی خطرناکه.


1. افرادی که هنگام سفارش غذا می گویند گرسنه نیستند، اما بعدا نصف وعده غذایی شما را می خورند.

2. افرادی که وقتی با شما صحبت می کنند در مورد دیگران بحث می کنند.

3. افرادی که شکایت می کنند که شما زیاد غذا می خورید.

4. افرادی که بی جهت در رابطه شما دخالت می کنند، فقط برای ایجاد سوء تفاهم.

5. افرادی که بیش از حد با افراد ثروتمند دوست هستند، فقط برای اینکه جیب آنها را خالی کنند.

@dailyenglish2024
🍃🌺🍃
#داستانک

#سفرنامه_حج قسمت دوم

صبح زود از خانه بیرون زدم برای فرودگاه اصفهان. تنها نبودم؛ خانواده همراهی می‌کردند. خواب نوشین بامداد جمعه را بر خود حرام کرده بودند تا حاجی آینده به تنهایی رحیل سفر نباشد. از زیر قرآن رَدم کردند و زنم به دور از چشم بچه‌ها گریه کرد که: "حلالم کن اگر..." خیلی‌وقت بود که گریه او را نديده بودم و چه را می‌بایست حلال می‌کردم که اگر تحمل و سخت‌کوشی او نبود، شاید من در پله اول نردبان زندگی در جا زده می‌ماندم.

ماموری گذرنامه‌ام را مُهر کرد و من مِهر از خانواده بریدم و شدم مسافری در میان انبوه زائران. چند ساعت تأخیر در سوار شدن به هواپیما که‌ برای‌ ما ایرانیان دیگر عادی شده، هیچ اعتراضی نیانگیخت و این فرصتی شد تا خوب در احوال همسفران بنگرم. مردها را که می‌شد به موهایشان نگریست، البته اگر مویی بر سرهایشان باقی مانده بود، یک دست سفید بود و زنان همگی در چادر‌های سیاه از این‌سو به آن‌سو در حرکت بودند. بیشتر زائران زوج هستند و کمتر چون من مسافری تنها.

بالاخره سوار هواپیما شدیم و آن پرنده عظیم  پرید. جایم کنار پنجره بود و مدام به پایین می‌نگریستم، جایی که خاک بود و صحرا، بیابان خشک بود و کویر  بی‌انتها. خلبان درجه گرمای مدینه را ۴۱ درجه اعلام کرد، یعنی یک‌دفعه و بی‌چون و چرا افتاده بودیم وسط چله تابستان. هُرم آفتاب که در مطار المدینه به صورتم سیلی زد دانستم که آنجا سرزمینی دیگر است، کشور  نخل و شتر و نفت و این آخری که در بعضی کشورها قاتل جان شده در عربستان قاتق نان گشته و از صدقه سر این مایع سیاه بدبوی کف‌آلود، بادیه‌نشینان دیروز به نان و نوای بسیار رسیده‌اند؛ نشانه‌اش فرودگاه بزرگ و مجهز مدینه است که می‌تواند در یک زمان هواپیماهایی را که از قفقاز و آفریقا و جنوب شرق آسیا می‌رسند، اداره کند.

هتل ما در خیابانی است که نام عبدالرحمن بن عوف را بر آن نهاده‌اند؛ صحابی پیامبر که در نزد شیعیان محبوب نیست، چون او جامه خلافت را بر تن عثمان خلیفه سوم کرد هر چند نوشته‌اند که در پایان عُمر از این کار خود نادم شده بود. هتلی که باید چند شب و روز را در آن طی کنیم، بسیار شلوغ است و از نظر امکانات چنگی به دل نمی‌زند ولی دل بر آن خوش دارم که چون در این سفر آمده‌ام تا جان فربه سازم نَه تَن، بر خود و دیگران سخت نگیرم و خاموشی گزینم و سازش پیشه سازم...

ادامه دارد...
#دکتر_علی_رادان
#حقوقدان_و_استاد_دانشگاه_اصفهان
@book_tips 🐞
Forwarded from Daily English practice
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#positive_thoughts

10 سال طول کشید تا این را یاد گرفتم، اما در یک دقیقه به شما یاد خواهم داد.


1. زندگی منتظر هیچکس نمی‌ماند. هر روز از خواب بیدار شوید و بدون توجه به هر اتفاقی به تلاش خود ادامه دهید.

2. مطمئن شوید که به خوبی از خود مراقبت می کنید. اگر اتفاقی برای شما بیفتد، دنیا پیش خواهد رفت و شما عقب خواهید ماند.

3. اگر برای ساختن زندگی رویایی خود کار نکنید، کسی شما را استخدام می کند تا زندگی او را بسازید.

4. در سکوت کار کنید، در خلوت جشن بگیرید. مردم دوست دارند چیزها را خراب کنند.

5- از گذشته خود پشیمان نشوید. فقط از آن درس بگیرید و ادامه دهید.

6. توصیه های هر کسی را که آنطور که شما می خواهید زندگی نمی کند، نادیده بگیرید.

7. بر احساسات خود حاکم باشید. ذهن آرام می تواند هر موقعیتی را مدیریت کند.

8. اگر کسی را بهتر از خود پیدا کردید، متنفر نباشید، از او راهنمایی بخواهید و با او همکاری کنید.

@dailyenglish2024
رمان «موش‌ها و آدم ها» اثر کدام نویسنده زیر می‌باشد؟
Anonymous Quiz
11%
تولستوی
17%
داستایوفسکی
68%
جان اشتاین بک
4%
ویلیام شکسپیر
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎬سکانسی فوق العاده از فیلم فارست گامپ


امتیاز: 8.8 در سایت imdb

🎥#فارست_گامپ

📚@book_tips 🐞
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🍃🌺🍃

سوره الزخرف آیه 83 :

فَذَرْهُمْ يَخُوضُوا وَيَلْعَبُوا حَتَّىٰ يُلَاقُوا يَوْمَهُمُ الَّذِي يُوعَدُونَ

ترجمه :

آنان را به حال خود واگذار تا در باطل غوطه‌ور باشند و سرگرم بازی شوند تا روزی را که به آنها وعده داده شده است ملاقات کنند (و نتیجه کار خود را ببینند)!

#کلام_پروردگار
@book_tips 🐞
به زنده ماندن در این دیار
چه پای سختی فشرده‌ام
چه مرگ‌ها آزموده‌ام
ولی شگفتا نمرده‌ام.

#سیمین_بهبهانی
@book_tips 🐞
🍃🌺🍃
#داستانک

#سفرنامه_حج قسمت سوم

قبل از سفر خواستم کتاب خسی در میقات جلال‌آل‌احمد را با خود بیاورم تا آن را چندباره  بخوانم. پیش از این سفرنامه حج او را خوانده بودم ولی خوانش آن کتاب خواندنی بعد از گذشت بیش از ۶۰ سال، آن هم در سفری مشابه، چیز دیگری بود. جلال مذهبی نبود و خود نوشته که رنج این سفر را بدان جهت بر خود خریده تا حس کنجکاویش را ارضا کرده باشد و نشانی از برادرش بجوید؛ برادر معممی که معارف شیعه را در میان شیعیان نخاوله مدینه نشر می‌داد و ناگهانی از دنیا رفت.

میهمان کافه خیابان نادری تهران و هم‌پالگی ابراهیم گلستان و دکتر غلامحسین ساعدی و خیل دیگر نام آشنایان روشنفکری دهه طلایی چهل شمسی کجا و زائر اماکن مقدس اسلامی کجا؟ جستجوگر ناآرامی که راه خانه پدر روحانی  محتشم خود را گم کرده و سر از پستوهای حزب توده در آورد و در دوره‌ای سرآمد روشنفکران زمانه خود شد و به ناگاه در سفر حج دوباره   سراغی از راه و رسم پدری گرفت تا ریسمان مِهر فرزندی را به تمامی نبریده باشد. سفر جلال، همان‌طور که خودش می‌گفت و می‌خواست عزیمت به خود بود؛ سفری از منزلگاه تردید و گمشدگی تا بی‌نهایت دریافتن معنا؛ کرم ابریشمی پروانه می‌شد.

برای اولین بار به حرم نبوی آنجا که مزار آخرین فرستاده خدا بود رفتم. زیارت کسی که با مرگش رشته وحی میان زمین و آسمان برای همیشه منقطع گشت. منقلب بودم، گیاه خشک شده‌ای را می‌ماندم که در مقابل سرو بلندی که سر شاخه‌هایش دیده نمی‌شد قرار گرفته‌ام. چه باید می‌گفتم و چگونه سلام می‌دادم؟ شرف مکان صیقلی شد بر جان افسرده‌ام؛ جانی که در تلاطم  تمنیات زمینی رنجور شده و بال‌های پرواز روحانی‌اش به تیغ قیچی شرارت‌های نفسانی بریده گشته است: "السلام علیک یا نبی‌الله؛ چه تحفه‌ای تقدیمت کنم که تو را سزاوار باشد؟ به یقین اگر کوهی از سیم و زر نثارت کنم دَرخور شأن تو نیست، من آن اعرابیم که از راه دور آب شور بادیه را به درگاه خلیفه مسندنشین مجاور دجله هدیه بُرد، اما شاید قند کلام فارسی از قندان سعدی شیرازی بتواند هدیه‌ای درخور باشد:
قدر فلک را کمال و منزلتی نیست... در نظر قدر با کمال محمد... چشم مرا تا به خواب دید جمالش... خواب نمی‌گیرد از جمال محمد".

بغض آمد و گلویم را فشرد و اشک در چشمانم جمع شد. در زیر آن بارگاه معنوی دو رکعت نمازی و سپس نیازی تا نداهای زمینی راه بالا رفتن بیابد و پاسخی از لاهوت دل‌های ناسوتی ما را در برگیرد.

کنار دستم مردی میانسال نشسته بود. از قامت کوتاه و هندسه چشمانش حدس زدم که از مالزی آمده است یا همان دور و بَر. با مخلوطی از زبان انگلیسی و عربی و بالاخره زبان همه فهم اشاره گفت که از اندونزی آمده؛ از جاکارتاو. ?and you؛ گفتم Iran؛ گمان کرد که می‌گویم iraq. شروع کرد از صدام حسین تعریف کردن که موشک‌ به اسرائیل زده و تن جهودان را لرزانده و نمی‌دانست این عراقی بی‌رحم که از او تمجید می‌کند، هزاران هموطن من را کشته و خون به دل و اشک به چشم هزاران تن دیگر کرده است.

زائرانی که از شرق آسیا می‌آیند آرام، کم‌سخن، منظم و پر تعداد هستند. مردان و زنانی با قامت‌های معمولا کوتاه که مردان بی‌استثنا کلاهی مدور بر سر داشته و چون زنان پارچه‌ای مانند دامن بر خود بسته‌اند و زنان که چند نفری راه می‌پیمایند و با یکدیگر گرم سخن می‌گویند. چند هزار کیلومتر راه را کوبیده و آمده‌اند تا خود را برسانند به مزار پیامبرشان؛ از شرق دور آمده و راه رستگاری را در ریگستان‌های عربستان جستجو می‌کنند...

ادامه دارد ...

#دکتر_علی_رادان
#حقوقدان_و_استاد_دانشگاه_اصفهان
@book_tips 🐞
Forwarded from Daily English practice
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#positive_thoughts

4 نفر هستند که باید آنها را ببخشید، اگر واقعاً در مورد تغییر زندگی خود و یادگیری نحوه زندگی در زمان حال جدی هستید.

اولین افرادی که باید ببخشید والدین شما هستند. زنده یا مرده باید آنها را به خاطر هر اشتباهی که در تربیت شما مرتکب شده اند، کاملا ببخشید.
شما باید از آنها سپاسگزار باشید که به شما زندگی می‌بخشند‌.

دومین افرادی که باید آنها را ببخشید افرادی هستند که در ازدواج یا روابط شما موفق نبوده‌اند.

سومین نفری که باید ببخشید هر کس دیگری در زندگی شماست که به هر طریقی به شما صدمه زده است.

وقایع را پاک کن و ببخش و فراموش کن.

چهارمین و آخرین نفری که باید ببخشید خودتان هستید. این اشتباهات گذشته را با خود حمل نکنید، آن زمان گذشته بود و اکنون حال است.

@dailyenglish2024
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
2024/06/28 11:38:22
Back to Top
HTML Embed Code: