🍃🌺🍃
سوره العلق آیه 8 :
إِنَّ إِلَىٰ رَبِّكَ الرُّجْعَىٰ
ترجمه :
و به یقین بازگشت (همه) به سوی پروردگار تو است!
#کلام_پروردگار
@book_tips 🐞
سوره العلق آیه 8 :
إِنَّ إِلَىٰ رَبِّكَ الرُّجْعَىٰ
ترجمه :
و به یقین بازگشت (همه) به سوی پروردگار تو است!
#کلام_پروردگار
@book_tips 🐞
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
هستی از ذوق خویش سر مست است
رقص مستانه اش ازین دست است
نور در هفت پرده پیچیده ست
تا درین آبگینه گردیده ست...
#هوشنگ_ابتهاج
@book_tips🐞
رقص مستانه اش ازین دست است
نور در هفت پرده پیچیده ست
تا درین آبگینه گردیده ست...
#هوشنگ_ابتهاج
@book_tips🐞
🍃🌺🍃
اگر در زمان تنها ماندن ،
" احساس تنهایی " میکنید ،
پس همنشین خوبی برای
خودتان نیستید...!
#ژان_پل_سارتر
@book_tips 🐞
اگر در زمان تنها ماندن ،
" احساس تنهایی " میکنید ،
پس همنشین خوبی برای
خودتان نیستید...!
#ژان_پل_سارتر
@book_tips 🐞
🌿🦋🌿🕊📚🕊🌿🦋🌿
📌#یادآوری_مطالعه_گروهی
ششمین روز مطالعه
🗓 امروز سیزدهم فروردین ماه
📕 #چرا_تا_به_حال_کسی_اینها_را_به_من_نگفته_بود
✍ #جولی_اسمیت
🔁 #آرزو_شنطیائی
#تعداد_صفحات_کتاب : ۲۴۵ (pdf)
سهم مطالعه روزانه کتاب : ۱۲صفحه
شروع: ۱۴۰۳/۰۱/۰۸
پایان: ۱۴۰۳/۰۱/۳۱
🗒 صفحات ۶۳ تا ۷۴
▫️▪️▫️▪️▫️▪️▫️
🎥 #فیلم_هفته
#تلقین
#کریستوفر_نولان
🕊🌿🦋🌿📚🌿🦋🌿🕊
📌#یادآوری_مطالعه_گروهی
ششمین روز مطالعه
🗓 امروز سیزدهم فروردین ماه
📕 #چرا_تا_به_حال_کسی_اینها_را_به_من_نگفته_بود
✍ #جولی_اسمیت
🔁 #آرزو_شنطیائی
#تعداد_صفحات_کتاب : ۲۴۵ (pdf)
سهم مطالعه روزانه کتاب : ۱۲صفحه
شروع: ۱۴۰۳/۰۱/۰۸
پایان: ۱۴۰۳/۰۱/۳۱
🗒 صفحات ۶۳ تا ۷۴
▫️▪️▫️▪️▫️▪️▫️
🎥 #فیلم_هفته
#تلقین
#کریستوفر_نولان
🕊🌿🦋🌿📚🌿🦋🌿🕊
Forwarded from Daily English practice
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#positive_thoughts
۶ علامتی که نشان میدهد با خودتان سمی رفتار میکنید:
۱. عذرخواهی زیاد حتی زمانیکه مقصر نیستید.
۲. احساس مسئولیت پذیری برای خوب بودت دیگران.
۳. بد لباس پوشیدن و نداشتن ظاهر مناسب.
۴. از اینکه دیگران درباره شما چه فکری میکنند، اهمیت زیادی قائل هستید.
۵. انتقاد را بیش از حد شخصی تلقی میکنید.
۶. تمایل به مقایسه خود با دیگران داشته و بخاطر نقایص خود احساس شرمندگی میکنید.
۷. بیش از حد برای دوری از دنیای زندگی، میخوابید.
۸. حتی با داشتن نظر مخالف، با نظرات دیگران موافقت میکنید.
۹. با افرادی که با شما بدرفتاری میکنند به معاشرت ادامه میدهید.
۱۰. برای بیان ایدههای خود راحت نیستید.
@dailyenglish2024
۶ علامتی که نشان میدهد با خودتان سمی رفتار میکنید:
۱. عذرخواهی زیاد حتی زمانیکه مقصر نیستید.
۲. احساس مسئولیت پذیری برای خوب بودت دیگران.
۳. بد لباس پوشیدن و نداشتن ظاهر مناسب.
۴. از اینکه دیگران درباره شما چه فکری میکنند، اهمیت زیادی قائل هستید.
۵. انتقاد را بیش از حد شخصی تلقی میکنید.
۶. تمایل به مقایسه خود با دیگران داشته و بخاطر نقایص خود احساس شرمندگی میکنید.
۷. بیش از حد برای دوری از دنیای زندگی، میخوابید.
۸. حتی با داشتن نظر مخالف، با نظرات دیگران موافقت میکنید.
۹. با افرادی که با شما بدرفتاری میکنند به معاشرت ادامه میدهید.
۱۰. برای بیان ایدههای خود راحت نیستید.
@dailyenglish2024
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
با تمام شدن تعطیلات نوروز، دفتر خاطرات سال جدید را ورق میزنیم، به امید صفحاتی پر از سلامتی، شادکامی و موفقیت برای همگان
@book_tips 🐞
@book_tips 🐞
🍃🌺🍃
سوره الحشر آیه 24 :
هُوَ اللَّهُ الْخَالِقُ الْبَارِئُ الْمُصَوِّرُ
ترجمه :
او نگارنده صورت مخلوقات است.
#کلام_پروردگار
@book_tips 🐞
سوره الحشر آیه 24 :
هُوَ اللَّهُ الْخَالِقُ الْبَارِئُ الْمُصَوِّرُ
ترجمه :
او نگارنده صورت مخلوقات است.
#کلام_پروردگار
@book_tips 🐞
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
الهی تو منزلی و دوستان تو در راه، پس نه دل عذر خواه است و نه زبان کوتاه. آفریدی ما را رایگان و روزی دادی ما را رایگان بیامُرز ما را رایگان که تو خدایی نه بازارگان..
#خواجه_عبدالله_انصاری
@book_tips 🐞
#خواجه_عبدالله_انصاری
@book_tips 🐞
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
هر کجا برگی هست
شور من میشکفد...
مثل یک گلدان
میدهم
گوش به موسیقی روییدن...
#سهراب_سپهری
@book_tips 🐞
شور من میشکفد...
مثل یک گلدان
میدهم
گوش به موسیقی روییدن...
#سهراب_سپهری
@book_tips 🐞
🌿🦋🌿🕊📚🕊🌿🦋🌿
📌#یادآوری_مطالعه_گروهی
هفتمین روز مطالعه
🗓 امروز چهاردهم فروردین ماه
📕 #چرا_تا_به_حال_کسی_اینها_را_به_من_نگفته_بود
✍ #جولی_اسمیت
🔁 #آرزو_شنطیائی
#تعداد_صفحات_کتاب : ۲۴۵ (pdf)
سهم مطالعه روزانه کتاب : ۱۲صفحه
شروع: ۱۴۰۳/۰۱/۰۸
پایان: ۱۴۰۳/۰۱/۳۱
🗒 صفحات ۷۵ تا ۸۶
▫️▪️▫️▪️▫️▪️▫️
🎥 #فیلم_هفته
#تلقین
#کریستوفر_نولان
🕊🌿🦋🌿📚🌿🦋🌿🕊
📌#یادآوری_مطالعه_گروهی
هفتمین روز مطالعه
🗓 امروز چهاردهم فروردین ماه
📕 #چرا_تا_به_حال_کسی_اینها_را_به_من_نگفته_بود
✍ #جولی_اسمیت
🔁 #آرزو_شنطیائی
#تعداد_صفحات_کتاب : ۲۴۵ (pdf)
سهم مطالعه روزانه کتاب : ۱۲صفحه
شروع: ۱۴۰۳/۰۱/۰۸
پایان: ۱۴۰۳/۰۱/۳۱
🗒 صفحات ۷۵ تا ۸۶
▫️▪️▫️▪️▫️▪️▫️
🎥 #فیلم_هفته
#تلقین
#کریستوفر_نولان
🕊🌿🦋🌿📚🌿🦋🌿🕊
🍃🌺🍃
#داستان
#آق_ولی (قسمت اول)
مردی که گاهی به من و گاهی به کارآموز جوان نگاه میکرد، هیبت خاصی داشت؛ چهار شانه، درشتاندام با صورتی فراخ که در آن سبیلی پرپشت و مشکی خودنمایی میکرد. تقریبا پنجاه ساله به نظر میرسید. تسبیحی در دست داشت با دانههای درشت که رنگ زیبای آبی فیروزهای آن خوش رنگش ساخته بود.
با حرکت دست او، صدای به هم خوردن دانههای تسبیح در اتاق #دفتر_وکالت_من طنینانداز شده بود. سکوت را شکست و گفت: "والله آبجی هم محرمند ولی خوش دارم مطلب را ....". فهمیدم که دوست دارد تنها باشیم. نگاهی به کارآموز کردم، دختر فهمیدهای بود، کیفش را برداشت و اتاق را ترک کرد. قبلا هم بعضی مراجعین مایل نبودند حتی کارآموزان هم از ماجرایی که پای آنها را به دفتر وکالت باز کرده مطلع شوند.
تنها که شدیم گفتم: "بفرمایید، چه کاری از دست من بر میآید". لب به سخن که گشود، فهمیدم با آدم خاصی طرف هستم. لحن بیانش به آن صورت مردانه شرقی میآمد. تسبیح را در دستش جابجا کرد و گفت: "باید منو بشناسید. صد متر پایینتر از اینجا مغازه کبابی دارم، سر چهارراه".
به مغزم فشار آوردم و یادم آمد که یک مغازه با مشخصاتی که میگفت سر چهارراه دیدهام؛ کنار داروخانهای که چند بار برای گرفتن دارو به آنجا مراجعه کرده بودم. عینکم را از چشم برداشتم و با دستمال کاغذی مشغول پاک کردن غبارهای روی شیشههای آن شدم و گفتم: "کبابی آقا ولی". با لبخند گفت: "بارک الله؛ خودشه! مغازه قدیمیه. چهار نسل ما تو این مغازه کباب دادند دست خلق الله. پدرِ پدربزرگم این دکون را شاید صد سال پیش راه انداخت؛ وقتی از کرمونشاه بار سفر رو بست و زد به جاده خدا. بابام میگفت که هنوز رضا شاه سردار جنگ بوده که اون خدا بیامرز مغازه را عَلَم میکنه ولی فکر کنم من باید دیر یا زود دکون را تخته کنم".
با خنده پرسیدم: "چرا؟ مگه مردم کباب خوردن یادشون رفته؟" قیافه جدی به خودش گرفت و جواب داد: "اوضاع و احوال را که میبینید. گرونیه؛ گوشت گرون، یعنی همه چی گرون، چی ارزونه؟ عادتا هم فرق کرده، حالا جوونا که اهل کباب نیستند، پیتزا و نمیدونم این خمیر رنگیها را بیشتر میپسندند. مردمم که یا پول ندارند یا کباب بیپلو نمیخوان. خلاصه که کباب شده هوسونه. یه روزی بود که زمان مرحوم آقام، ما پنج تا شاگرد تو این دکون داشتیم؛ تازه منم وَر دست آقام سیخ کباب میکردم. حالا بیاین ببینید، یه شاگرد هم زیادیه. بچه یتیمه نگهاش داشتم تا تنها نباشم و هم کلوم داشته باشم. خلاصه که اوضاع بدجور خیطه آقا. تازه این چند تا مشتری قدیمیم به اعتباره که میان و میرن. کباب سید مرتضی، آقامو میگم اسمی بود، باب دندون پیر و جوون. خلاصه که اگه اسم و رسم آقام نبود، حالا من افتاده بودم به گدایی" و زد به خنده.
مرد خوشمشربی بود. از آن دسته آدمهایی که میشد ساعتها نشست پای حرفهایشان و خسته نشد، استکانهای لباب از چایی داغ را پُر و خالی کرد و محو سخن شیرین آنها شد و گاهی مخمور از نقالی مثالزدنیشان. هر کس جوری مست میشود، برخی به می، بعضی به پول یا خال گوشه لب یار و ما هم به سخن، به کلام و بیان شیوا. شراب ما کلمه است و جام، زبان شیرین. ساقی، نقال رند با صفاست و مطرب چنگی، رازهای مگوی پشت زبان...
(ادامه دارد)
#دکتر_علی_رادان
#حقوقدان_و_استاد_دانشگاه_اصفهان
#انتشارات_سایه_سخن
@book_tips🐞
#داستان
#آق_ولی (قسمت اول)
مردی که گاهی به من و گاهی به کارآموز جوان نگاه میکرد، هیبت خاصی داشت؛ چهار شانه، درشتاندام با صورتی فراخ که در آن سبیلی پرپشت و مشکی خودنمایی میکرد. تقریبا پنجاه ساله به نظر میرسید. تسبیحی در دست داشت با دانههای درشت که رنگ زیبای آبی فیروزهای آن خوش رنگش ساخته بود.
با حرکت دست او، صدای به هم خوردن دانههای تسبیح در اتاق #دفتر_وکالت_من طنینانداز شده بود. سکوت را شکست و گفت: "والله آبجی هم محرمند ولی خوش دارم مطلب را ....". فهمیدم که دوست دارد تنها باشیم. نگاهی به کارآموز کردم، دختر فهمیدهای بود، کیفش را برداشت و اتاق را ترک کرد. قبلا هم بعضی مراجعین مایل نبودند حتی کارآموزان هم از ماجرایی که پای آنها را به دفتر وکالت باز کرده مطلع شوند.
تنها که شدیم گفتم: "بفرمایید، چه کاری از دست من بر میآید". لب به سخن که گشود، فهمیدم با آدم خاصی طرف هستم. لحن بیانش به آن صورت مردانه شرقی میآمد. تسبیح را در دستش جابجا کرد و گفت: "باید منو بشناسید. صد متر پایینتر از اینجا مغازه کبابی دارم، سر چهارراه".
به مغزم فشار آوردم و یادم آمد که یک مغازه با مشخصاتی که میگفت سر چهارراه دیدهام؛ کنار داروخانهای که چند بار برای گرفتن دارو به آنجا مراجعه کرده بودم. عینکم را از چشم برداشتم و با دستمال کاغذی مشغول پاک کردن غبارهای روی شیشههای آن شدم و گفتم: "کبابی آقا ولی". با لبخند گفت: "بارک الله؛ خودشه! مغازه قدیمیه. چهار نسل ما تو این مغازه کباب دادند دست خلق الله. پدرِ پدربزرگم این دکون را شاید صد سال پیش راه انداخت؛ وقتی از کرمونشاه بار سفر رو بست و زد به جاده خدا. بابام میگفت که هنوز رضا شاه سردار جنگ بوده که اون خدا بیامرز مغازه را عَلَم میکنه ولی فکر کنم من باید دیر یا زود دکون را تخته کنم".
با خنده پرسیدم: "چرا؟ مگه مردم کباب خوردن یادشون رفته؟" قیافه جدی به خودش گرفت و جواب داد: "اوضاع و احوال را که میبینید. گرونیه؛ گوشت گرون، یعنی همه چی گرون، چی ارزونه؟ عادتا هم فرق کرده، حالا جوونا که اهل کباب نیستند، پیتزا و نمیدونم این خمیر رنگیها را بیشتر میپسندند. مردمم که یا پول ندارند یا کباب بیپلو نمیخوان. خلاصه که کباب شده هوسونه. یه روزی بود که زمان مرحوم آقام، ما پنج تا شاگرد تو این دکون داشتیم؛ تازه منم وَر دست آقام سیخ کباب میکردم. حالا بیاین ببینید، یه شاگرد هم زیادیه. بچه یتیمه نگهاش داشتم تا تنها نباشم و هم کلوم داشته باشم. خلاصه که اوضاع بدجور خیطه آقا. تازه این چند تا مشتری قدیمیم به اعتباره که میان و میرن. کباب سید مرتضی، آقامو میگم اسمی بود، باب دندون پیر و جوون. خلاصه که اگه اسم و رسم آقام نبود، حالا من افتاده بودم به گدایی" و زد به خنده.
مرد خوشمشربی بود. از آن دسته آدمهایی که میشد ساعتها نشست پای حرفهایشان و خسته نشد، استکانهای لباب از چایی داغ را پُر و خالی کرد و محو سخن شیرین آنها شد و گاهی مخمور از نقالی مثالزدنیشان. هر کس جوری مست میشود، برخی به می، بعضی به پول یا خال گوشه لب یار و ما هم به سخن، به کلام و بیان شیوا. شراب ما کلمه است و جام، زبان شیرین. ساقی، نقال رند با صفاست و مطرب چنگی، رازهای مگوی پشت زبان...
(ادامه دارد)
#دکتر_علی_رادان
#حقوقدان_و_استاد_دانشگاه_اصفهان
#انتشارات_سایه_سخن
@book_tips🐞
🍃🌺🍃
زندگی٬
در بسیاری از لحظه ها٬
عاری از هر نوع معنا و مفهومی است.
این ما هستیم که با مجموعه ی عملکردهایمان٬
به ان٬ معنا و مفهوم می بخشیم.
#نادر_ابراهیمی
#ابوالمشاغل
@book_tips 🐞
زندگی٬
در بسیاری از لحظه ها٬
عاری از هر نوع معنا و مفهومی است.
این ما هستیم که با مجموعه ی عملکردهایمان٬
به ان٬ معنا و مفهوم می بخشیم.
#نادر_ابراهیمی
#ابوالمشاغل
@book_tips 🐞
🍃🌺🍃
بخشی از سوره التوبة آیه 40 :
..لَا تَحْزَنْ إِنَّ اللَّهَ مَعَنَا ...
ترجمه :
غمگین مباش، خدا پشتیبان ماست .
#کلام_پروردگار
@book_tips 🐞🤲
بخشی از سوره التوبة آیه 40 :
..لَا تَحْزَنْ إِنَّ اللَّهَ مَعَنَا ...
ترجمه :
غمگین مباش، خدا پشتیبان ماست .
#کلام_پروردگار
@book_tips 🐞🤲