Telegram Web Link
آب مقاومت نمی‌کند. آب جریان دارد. وقتی دستت را در آن فرو می‌بری، تمام چیزی که احساس می‌کنی نوازش است. آب یک دیوار محکم نیست، جلوی تو را نخواهد گرفت.

اما آب همیشه به جایی می‌رود که می‌خواهد برود و در نهایت هیچ چیز نمی‌تواند در برابر آن بایستد. آب صبور است.

قطره‌های آب سنگ را فرسایش می‌دهند. این را به خاطر بسپار، فرزندم. به یاد داشته باش که نیمی از وجود تو آب است. اگر نمی‌توانی از مانعی عبور کنی، آن را دور بزن. آب این کار را می‌کند.

#مارگارت_اتوود

@book_tips 🐞
🍃🌺🍃

یک بار دزدکی با هم رفتیم سینما و من دو ساعت تمام به جای فیلم او را تماشا کردم. دو سال گذشت. جیبهایم خالی بود و من هنوز عاشق فروغ بودم. گرسنگی از یادم رفته بود.
یک روز فروغ پرسید: «کی ازدواج می کنیم؟»
گفتم: «اگر ازدواج کردیم دیگر به جای تو باید به قبض های آب و برق و تلفن و قسط های عقب افتادۀ بانک و تعمیر کولر آبی و بخاری و آبگرمکن و اجاره نامه و شغل دوم و سوم و دویدن دنبال یک لقمۀ نان از کلۀ سحر تا بوق سگ و گرسنگی و جیب های خالی و خستگی و کسالت و تکرار و تکرار و تکرار و مرگ فکر کنم، و تو به جای عشق باید دنبال آشپزی و خیاطی و جارو و شستن و خرید و میهمانی و نق و نوق بچه و ماشین لباسشوئی و جارو برقی و اتو و فریزر و فریزر و فریزر باشی.
هر دومان یخ می زنیم. بیشتر از حالا پیش همیم اما کمتر از حالا همدیگر را می بینیم.
نمی توانیم ببینیم. فرصت حرف زدن با هم را نداریم. در سیالۀ زندگی دست و پا می زنیم، غرق می شویم و جز دلسوزی برای یک دیگر کاری از دستمان ساخته نیست. عشق از یادمان می رود و گرسنگی جایش را می گیرد!


#مصطفی_مستور
#عشق_روی_پیاده_رو
@book_tips 🐞
🍃🌺🍃
#سفرنامه_حج قسمت ۲۹

نمی‌گویم که با پول می‌شود همه کاری کرد، ولی خیلی کارها می‌شود انجام داد. در مکه بسیاری از کارهای خدماتی توسط نیروی کار خارجی انجام می‌شود. غیر از پاکبانی و کار در هتل‌ها، بسیاری دیگر از امور که حتی اهمیت بسزایی دارند بر عهده کارگران خارجی گذارده شده است. رانندگان، فروشندگان در فروشگاه‌های بزرگ و حتی بخشی از نیروهای امنیتی خارجی هستند.

دیشب در آخرین ایستگاه من و راننده در اتوبوس بودیم. راننده آهنگی عربی گوش می‌داد و با دستش روی فرمان ضرب گرفته بود. سرخوش بود؛ از چه، نمی‌دانم. پرسید: "وین حاجی....ها" و من گفتم ایران. حالا نوبت من بود که از ملیتش بپرسم. صدای موسیقی‌اش بلند بود ولی شنید و گفت مصری است. ابراز ارادتی به راننده و مردم مصر کردم و پیاده شدم. قبلا هم راننده مصری دیده بودم. یکی از دلایل نفوذ عربستان در کشورهای فقیر اسلامی، چه عرب یا عجم به کارگیری صدها هزار نیروی کار ارزان قیمت آن‌هاست. اینجا پر است ازکارگران ارزان قیمت بنگالی، هندی مسلمان، پاکستانی و مصری و یمنی و... .

چند روز پیش یکی از همسفران از پله‌های هتل افتاد و پایش شکست. گفتند که شکستگی است و عمل می‌خواهد. در بیمارستان نور بستری و جراحی شد. همراهانش می‌گفتند که کادر درمان از کشور فیلیپین بودند و بر نظم و تمیزی بیمارستان و دلسوزی پرستاران در مراقبت از بیمار سخن‌ها می‌راندند. پس بی‌جهت نیست که پزشکان خوب ما هم کمی آن طرف‌تر در عمان یا امارات به کار مشغول می‌شوند و جلای وطن می‌کنند تا از دراهم و دنانیر عرب نشسته بر نفت و تجارت آزاد بهره‌ای برده باشند.

دولت سعودی ۷ سال است که ماهیانه به طور متوسط ۱۰۵۰ ریال به شهروندان خود یارانه می‌دهد؛ خدا بدهد برکت؛ به هر خانواده سهم نفتش را در خانه می‌دهند؛ بی‌لوله‌کشی. آن بنده خدا که امروز مغضوب حکومت است هم می‌خواست نفت را بیاورد سر سفره که ظاهرا پیت نفت سوراخ بود و در راه نفت بر زمین ریخت و در خاک محو شد. به در خانه مردم نرسید؛ چه برسد به سر سفره آن‌ها.

بیماری ویروسی است یا هر کوفت دیگری، که خیلی از زائران درگیر آن شده‌اند. سرفه‌های شدید، تعریق ناگهانی بدن، دست دادن حالت تهوع و بی‌حالی از عوارض آن است. من مسکین هم دچار شدم و از موکلی که پزشک است با پیامک استمداد خواستم. گفت دارو مصرف نکن که بی‌فایده است و بابونه شیرازی را چنین و چنان نرم و دم کن و شیرین نشده سر بکش تا فریادت سر به آسمان نکشد. جواب دادم پدر آمرزیده! اینجا بابونه کجا بود، آن هم شیرازی. عرب چه می‌دادند که بابونه چیست. آن وقت چیز دیگری به غلط می‌دهند دست من و می‌خورم و باید دو نفر پیدا شوند پایم را رو به قبله کنند. با خودم گفتم که چاره‌ای نیست، به قول مرحوم بهار می‌سوزم و‌ می‌سازم.

عصر رفتم مسجدالحرام برای نماز مغرب. در صفوف جماعت ایستاده بودم که دیدم حالم خوش نیست و حالت تهوع بر من غلبه کرده است. بدنم به ناگهان عرق شدید کرد. به درگاه خدا در دل نالیدم که ای صاحب بیت‌العتیق و ای خدای آسمان‌ها و زمین بر حال من بی‌کس و غریب ترحم کن که اینجا را ملوث نکنم که شرم آن همیشه در خاطرم خواهد ماند. به این امید بودم که اگر به رکوع و سجده روم این حالت التیام خواهد یافت. امام جماعت زده بود به تلاوت آیات طویل قرآن، رسمی که در مکه و مدینه ائمه جماعات در خواندن سوره دارند و من دیدم که پاهایم خم شد و دیگر نفهمیدم. چند ثانیه‌ای از مدار محسوسات عالم خارج شدم. به قول جناب مولوی: حالتی آمد درونش آن زمان... که برون شد از زمین و آسمان... به خود آمدم که روی سنگ فرش‌ها نقش شده بودم؛ امام در رکوع بود.

به سرعت برخاستم و رکوع و سجود گذاردم و نماز را با حال نزار به پایان بردم؛ حالا دیگر این نماز درست بود یا نه، نمی‌دانم. خوشحال بودم‌ که حال تهوع از بین رفته است. حاجی پاکستانی که کنارم نماز می‌خواند با علامت دست پرسید که چه شده و من که زار و بی‌حال بودم با همان آیین سخن گفتن از روی علائم سر دل باز گفتم. این هم از الطاف ضعف ناوگان هوایی کشور است که نمی‌تواند بیش از ده روز پس از پایان مراسم حج شهروندان خود را به موقع برگرداند و بسیاری از آن‌ها در معرض این  بیماری قرار گرفته‌اند.

دیروز دولت سعودی در نیمه روز اجازه برگزاری انتخابات را در هتل‌ها داد و من که مدت‌ها با خود در شرکت کردن و نکردن کلنجار می‌رفتم، رای خود را به کسی که در اسم و شغل طبیب است دادم، به آن امید که با مرهم نهادن بر زخم‌های چرک کرده کشور بوی اصلاح را به مشام ما باز آرد. ایا امید بیهوده است؛ نمی‌دانم.

ادامه دارد...

#دکتر_علی_رادان

#حقوقدان_و_استاد_دانشگاه_اصفهان

@book_tips 🐞
کدام رمان داستایفسکی به بررسی پیامدهای فلسفی و اخلاقی اعمال یک جنایت به خصوص قتل می‌پردازد؟
Anonymous Quiz
4%
شیاطین
5%
ابله
77%
جنایات و مکافات
13%
برادران کارامازوف
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
سوره مائده آیه ۶۸

إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَالَّذِينَ هَادُوا وَالصَّابِئُونَ وَالنَّصَارَى مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ وَ عَمِلَ صَالِحًا فَلَاخَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لَا هُمْ يَحْزَنُونَ


ترجمه:

كسانى كه ايمان آورده و كسانى كه يهودی و صابئی و مسيحی‌اند، هر كس به خدا و روز بازپسين ايمان آوَرَد و كار نيكو كند، پس نه بيمى بر ايشان است و نه اندوهگين خواهند شد.

#کلام_پروردگار


@book_tips 🐞
سلام بر کسانی که
معنی عشق را می‌دانند
ولی محبوبی ندارند..!

#جبران‌_خلیل‌_جبران

@book_tips 🐞
روزی آماده می‌شویم که خداحافظی کنیم. خداحافظی با هرچه و هر کس که بیشتر عشق ورزیدیم، بیشتر از خودمان!

آن روز احتمالاً روز شادی نخواهد بود امّا قطعاً روز بزرگتر شدن ما خواهد بود.

روزی که ارزشِ آدمِ درونی‌مان را ببینیم دیگر راضی نمی‌شویم به آدم‌های درگیرِ رفتن!

به آدم‌های نصفه‌نیمه در رابطه! چون آن روز دلمان نمی‌آید آدمِ درونی‌مان را کمتر دوست بداریم و به کم راضی‌اش کنیم.

آن روز مقابلِ تمام سختی‌هایِ زندگی می‌ایستیم و دستِ آدم درونی‌مان را می‌گیریم و آرام زمزمه می‌کنیم:

من هستم، با هم رد می‌شویم.
من تو را بیشتر از اشتباهاتت دوست دارم. من کنارت هستم...

#پونه_مقیمی

@book_tips 🐞
🍃🌺🍃

#سفرنامه_حج قسمت ۳۰

نمی‌شود حج آمد و دست خالی رفت. سابق بر این حاجیان موقع بازگشت خیلی چیزها خریده و با خود می‌بردند، حتی تلویزیون‌های رنگی بزرگ، یخچال فریزر و ... حالا وضع مثل گذشته نیست. در آن موقع بازار عربستان در تصرف کالاهای آمریکایی و ژاپنی بود و کشور ما که سر ستیز با غرب و غربی را داشت، در را بر روی چنین کالاهایی بسته بود و آن مصنوعات ارج و قرب بسیار یافته بود. ولی الان که بازار ایران و عربستان را چینی‌ها فتح کرده‌اند، اجناس مشابه زیاد است، گرچه بازرگانان طماع ایرانی تا اینجا  ترجیح داده‌اند، کالاهای بی‌کیفیت چینی را وارد و ببندند به ناف خلق‌الله.

برویم سر اصل مطلب:
در مدینه سراغ خرید نرفتم و در مکه‌ پس از پایان اعمال، سراغی از بازارهای مملو از کالای عربستان گرفتم. شلوغی بازار گیج‌کننده است؛ هزاران مرد و زن حاجی در حال رصد کردن و گاه خرید هستند. حاجیان همه کشورها هستند و آن همه مرد و زن خریدار از سفید مرمری تا سیاه ذغالی در کنار هم از صحنه‌های دیدنی بازار بود.

من قبلا گمان می‌کردم که ایرانیان و به خصوص زنان در مقوله تخفیف گرفتن تخصص و اصرار دارند ولی دیدم نه؛ اسم ما بد در رفته است، چرا که  زن اندونزیایی همان‌قدر اهل چانه است که  مرد پاکستانی. خلاصه که هم فروشنده و هم مشتری به دنبال مذاکرات اصلاحی نرم‌کننده بودند. مشکل جدی زبان است که آن هم فروشنده زیرک چهار تا کلمه فارسی، اردو، انگلیسی را یاد گرفته و بلغور می‌کند و گلیمش را از آب بیرون می‌کشد. اگر هم خیلی در بمانند با نشان دادن انگشتان دست منظور خود را به طرف مقابل می‌فهمانند.

فروشندگان دست مشتری را خوانده‌اند و قیمت‌ها را بالا می‌گویند چون می‌دانند که مشتری حتما خواستار کاهش ثمن‌ معامله است. جنسی را انتخاب کردم و قیمت را پرسیدم، گفت ۵۰ ریال؛گفتم ۳۰ ریال می‌خرم. قبول کرد. با خود گفتم صد رحمت به ابوسفيان! اگر او بود چنین کلاه گشادی را بر سر مشتری نمی‌تپانید. نظارتی بر این گونه داد و ستدها نیست و هیچ مقام رسمی از مشتری خارجی گیج و گول حمایتی نمی‌کند؛ یک بازار آزاد مبتنی بر اصول عرضه و تقاضا. شلوغی و ازدحام آنقدر زیاد است که باید مواظب باشی خودت را گم نکنی.

بازار ماکولات هم بی‌مشتری نبود و مغازه‌های فست‌فود و بریانی‌ها بی‌توقف مشتری می‌پذیرفت. چند ساعت از ظهر گذشته مرد و زن چنان با ولع غذا می‌خوردند که سیر، اشتها از سر می‌گرفت، چه رسد به گرسنه نزار که همانجا باید کاه گل زیر دماغش می‌گرفتند تا از غش و ضعف خارج شود.

از دست فروشان هم خرید کردم. خواستم اینجا هم چانه‌ای زده باشم، زن فروشنده قاطعانه نه گفت. او که فقط از زیر برقع دو چشمش بیرون بود دو بار گفت خَساره که نشان می‌داد حاضر به تخفیف نیست و آن را ضرر می‌شمرد. نمی‌دانم چرا ولی او را صادق‌تر از آنانی دیدم که پشت دخل‌های مغازه‌های زرق و برق‌دار برج ساعت مکه نشسته و چشم بر جیب‌های مشتریان دوخته تا به چشم زدنی آن را خالی کنند.

بعد از خرید مدتی به غذا خوردن انبوهی از کبوتران در مدخل مسجدالحرام نگاه کردم. اسمشان را گذاشته‌ام مفت‌خورهای دوست داشتنی؛ چون بی‌آنکه زحمتی بکشند، دانه نثار شده از سوی زائران را به سرعت از زمین بر می‌چینند. مفت‌خورهایی که به اندازه می‌خورند و به وقت سیری بال می‌گشایند و نوبت به دیگری می‌دهند. این است آیین مفت‌خواری پسندیده! فردا زمان بازگشت ما تعیین شده و اشتیاق بازگشت به دامن وطن و آغوش نزدیکان را می‌شود در چهره‌های متبسم دید.

پایان

#دکتر_علی_رادان
#حقوقدان_و_استاد_دانشگاه_اصفهان

@book_tips 🐞
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🍃🌺🍃
سوره بقره آیه ۴۲

وَلَا تَلْبِسُوا الْحَقَّ بِالْبَاطِلِ وَتَكْتُمُوا الْحَقَّ وَأَنْتُمْ تَعْلَمُونَ

ترجمه:

و حقّ را با باطل مپوشانيد و حقيقت را با اين‌كه به حقانیّت آن واقفید، كتمان نكنيد.

#کلام_پروردگار



@book_tips 🐞
زندگى کوچه‌ى سبزی‌ست میان دل دشت كه در آن عشق مهم است و گذشت 

#سهراب_سپهری

@book_tips 🐞
دهقان فرانسوی قرون وسطی را با بانکدار پاریسی عصر حاضر مقایسه کنید.
دهقان در کلبه‌ای گلی با چشم‌اندازی به خوکدونی زندگی می‌کرد، اما بانکدار در پنت‌هاوسی مجلل مشرف به شانزه‌لیزه و مجهز به جدیدترین ابزارک‌های تکنولوژی زندگی می‌کند.

ما از روی شم انتظار داریم که بانکدار از دهقان بسیار خوشبخت‌تر باشد. اما کلبه‌ی گلی و پنت‌هاوس و شانزه‌لیزه به واقع نمی‌توانند حالت روحی ما را تعیین کنند، ولی سروتونین می‌تواند.

وقتی که دهقان قرون وسطی ساخت کلبه گلی‌اش را به اتمام می‌رساند، یاخته‌های عصبی مغزش سروتونین ترشح می‌کرد و میزان آن را تا فلان حد بالا می‌برد.


یاخته‌های عصبی مغز بانکدار هم، وقتی در سال ٢٠١٤ آخرین قسط پنت‌هاوس شگفت‌انگیزش را پرداخت، به همان اندازه سروتونین ترشح کرد و میزان آن را بالا برد.

برای مغز فرقی نمی‌کند که پنت‌هاوس بسیار راحت‌تر از کلبه گلی است.

تنها چیزی که برای مغز مهم است این است که اکنون سروتونین در فلان سطح قرار دارد. در نتیجه، بانکدار ذره‌ای از هم جد اعلایش، یعنی دهقان فقیر قرون وسطایی خوشبخت‌تر نخواهد بود.

#انسان_خردمند
#یووال_نوح_هراری

@book_tips 🐞
🍃🌺🍃

حماقت بزرگی ست که آدمی، به منظور برنده شدن در بیرون، در درون ببازد.

#در_باب_حکمت_زندگی
#آرتور_شوپنهاور
@book_tips 🐞
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🍃🌺🍃

سوره اعراف آیه ۸۶

وَ لَاتَقْعُدُواْ بِکُلِ‏ّ صِرَطٍ تُوعِدُونَ وَتَصُدُّونَ عَن سَبِیلِ اللَّهِ مَنْ ءَامَنَ بِهِ وَتَبْغُونَهَا عِوَجاً

ترجمه:

و به هر طريق در كمينِ گمراه كردن خلق و ترسانيدن و بازداشتن مردمِ با ايمان از راهِ خدا ننشینید و راهِ خدا را كج مجوييد (و آن را وارونه جلوه مدهيد)

#کلام_پروردگار

@book_tips 🐞
از دست رفته بود وجود ضعیف من
صبحم به بوی وصل تو جان بازداد باد
حافظ نهاد نیک تو کامت برآورد
جان‌ها فدای مردم نیکونهاد باد

#حافظ

@book_tips 🐞
🍃🌺🍃


اگر دو برادر همسان را به مدت سه سال هر روز به بدترین شکل مورد شکنجه قرار دهید
و به اولی بگویید شکنجه اش جزئی از یک تمرین ورزشی است و به دومی هیچ دلیلی برای شکنجه کردنش ارائه ندهید،
برادر اول بعد از سه سال به ورزشکاری قوی و با اعتماد به نفس بالا، و برادر دوم به انسانی حقیر و سرشار از عقده ها و کینه ها تبدیل می شود...

شکنجه و رنج برای هر دو یکسان است، اما تفاوت در معنایی است که به رنج کشیدن شان می بخشید ، یکی به امید روزهای بهتر رنج می کشد و دیگری با هر ضربه خردتر و حقیرتر می شود.

اینکه چگونه با سختی ها و مشقت های زندگی کنار بیاییم و به آن ها واکنش نشان دهیم، نهایتاً محصول یک "تصمیم شخصی" است...

می‌توانیم تصمیم بگیریم به سختی ها و مصائب اجتناب ناپذیر زندگی از منظر «معنا و حکمت» نگاه کنیم تا در پس هر ضربه روحی و هر لطمه جسمی تنومندتر، مقاوم تر و آگاه تر بیرون بیاییم یا اینکه تصمیم بگیریم در بهترین حالت یک «قربانی_منفعل» با حیاتی پر از غم باشیم.

#انسان_در_جستجوی_معنا
#ویکتور_فرانكل

@book_tips 🐞
کتاب «عشق سال های وبا» اثر کدام نویسنده زیر می‌باشد؟
Anonymous Quiz
75%
گابريل گارسيا مارکز
9%
ارنست همینگوی
9%
ویکتور فرانکل
7%
هرمان هسه
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
تلفیق موسیقی و تصویر، جادویی است که می‌تواند احساسات ما را به اوج برساند.
هر نت موسیقی، هر فریم تصویر، داستانی تازه را روایت می‌کند و ما را به دنیایی از زیبایی و هیجان می‌برد. بیایید لحظات ناب را با این هنر شگفت‌انگیز تجربه کنیم

موسیقی زبان مشترک همه آدمها است

اینتراستلار شاهکار هانس زیمر


@book_tips🐞
2024/10/01 22:11:31
Back to Top
HTML Embed Code: