🍃🌺🍃
سوره اﻷحقاف آیه ۱۳
«إِنَّ ٱلَّذِینَ قَالُوا۟ رَبُّنَا ٱللَّهُ ثُمَّ ٱسۡتَقَـٰمُوا۟ فَلَا خَوۡفٌ عَلَیۡهِمۡ وَلَا هُمۡ یَحۡزَنُونَ»
ترجمه: «بیگمان کسانیکه گفتند: «پروردگار ما الله است، سپس استقامت کردند، پس بر آنها ترسی نیست و نه آنها اندوهگین شوند»»
#کلام_پروردگار
@book_tips 🐞
سوره اﻷحقاف آیه ۱۳
«إِنَّ ٱلَّذِینَ قَالُوا۟ رَبُّنَا ٱللَّهُ ثُمَّ ٱسۡتَقَـٰمُوا۟ فَلَا خَوۡفٌ عَلَیۡهِمۡ وَلَا هُمۡ یَحۡزَنُونَ»
ترجمه: «بیگمان کسانیکه گفتند: «پروردگار ما الله است، سپس استقامت کردند، پس بر آنها ترسی نیست و نه آنها اندوهگین شوند»»
#کلام_پروردگار
@book_tips 🐞
🍃🌺🍃
#داستانک
#سفرنامه_حج قسمت ۱۳
اینجا شرطه سعودی همه مردان و زنان زائر را به یک نام میشناسد و دربارهشان تبعیض روا نمیدارد؛ حجّی. آن هم با 'ح' که از حلق بیرون میآید و آهنگ تند و غلیظ عربی را رساتر میسازد. در شروع سفر که همسفران شروع کردند به هم حاجی حاجی گفتن خندهام میگرفت: "بابا هنوز نه به بار است و نه به دار. بگذارید پا از کشور عجم به بلاد عرب که گذاشتید و آفتاب تموز حجاز بر سر مو دار و بیمویتان خورد، آن وقت حاجی حاجی راه بیاندازید. شما هم که شدهاید عین دانشجویان سال اول طب که تا ثبتنام در ترم اول دانشکده را شروع میکنند به یکدیگر دکتر دکتر میگویند".
واقعیت این است که لفظ حاجی در گذشته تاریخی ما ارج داشته و زود خرج کسی نمیشد. حاجی رنج بسیار میبرد، مال بسیار صرف میکرد تا به مقام شامخ حاجی نائل میشد. برای همین هم این پیشوند آسان به دست نیامده، به سادگی به کلاه کسی نمیچسبید.
برای نمونه نگاه کنید به فرمان مشهور ناصرالدینشاه در باب قتل میرزا تقی خان امیرکبیر: "نوکر استان ملایک پاسبان پیشخدمت خاصه دولت ابدمدت حاجی علی خان مراغهای" پیش مرگ امير شد، یا حتی اگر شاه بر سر تغیّر با کسی بوده که حج گذاشته بود احترام این لفظ را حفظ میکرد: "حاجی محسن خان مشیرالدوله از سفارت کبری اسلامبول معزول است...".
پهلویهایی که آمدند خیلی رسوم قدیمه بر افتاد و از آن جمله بود استفاده از کلمه حاجی برای رجال مستفرنگ دولتی. دیگر این کلمه پیشوندی مناسب برای اعیان و رجال حکومتی ریشتراشیده کراواتبسته نبود. نخست وزیران پهلوی دوم، دیگر میرزا علی خان امینالدوله و میرزا علی اصغر خان امینالسلطان صدر اعظمهای قاجاری نبودند که راهی حج شوند، آنها که جای خود داشتند دیگر حج رفتن وزرا و و کلای مجلسین هم امّلی و فناتیکگرایی تلقی میشد. وقتی میشد چپ و راست به پاریس و لندن رفت و از مصاحبت با پَریرویان دلرُبای اروپایی لذت برد چرا راهی جهنم درهای به نام عربستان شوند، با آن لباسهای قرون وسطایی و مردم سیهچرده و کثیف.
حالا مرحوم سید حسن تقیزاده، چهره نام آشنای سیاست ایران در انقلاب مشروطه و پس از آنکه در سالهای آخر عمر عزم سفر حج کرد و چون پای توانایی برای رفتن نداشت، اعمال را بر روی صندلی چرخدار انجام داد نقض قاعده بود. حاجی منحصر بود به کاسب بازار با تیپی که صادق هدایت در داستان حاجی آقا توصیف کرده است. انقلاب که شد یکباره ایران پرتاب شد به آن طرف پشت بام. دیگر حج رفته و نرفته شدند حاجی. او که نه دیار عرب دیده بود و نه روی عرب، شد حاجی تمام عیار.
نباید بخیل بود، من هم نیستم، وقتی همه چیز به قول جوانان کیلویی شد چرا این مقوله نشود. زمانی که قضات دادگاهها از دادسرا و دادگاه همگی را حاجی و حاج آقا خطاب میکنند، نمیدانم قضات زن دادسرا را چه مینامند؟ حاجیه خانم، حاج خانم، معلوم است که هر که در ادارهای مسند کاری است و پشت میزی قرار گرفته، خواه تیغ تیز بر صورتش آشناست و یا لحیه او انباشته از موی سیاه یا سفید و یا هر دو است حاجی آقا خوانده شود.
آن کس که دلی نشکند و دستی بگیرد و خلقی نگدازد حاجی است، گرچه چند روزی میهمان کعبه نبوده است. حاجی از نظر سعدی شیرازی باید چون شتر باشد؛ خار خور و باربَر. بیراه نگفته آن حکیمِ سخن قدیم:
از من بگوی حاجی مردم گزای را...کاو پوستین خلق به آزار میدرد...حاجی تو نیستی شتر است از برای آنک... بیچاره خار میخورد و بار میبرد.
ادامه دارد..
#دکتر_علی_رادان
#حقوقدان_و_استاد_دانشگاه_اصفهان
@book_tips 🐞
#داستانک
#سفرنامه_حج قسمت ۱۳
اینجا شرطه سعودی همه مردان و زنان زائر را به یک نام میشناسد و دربارهشان تبعیض روا نمیدارد؛ حجّی. آن هم با 'ح' که از حلق بیرون میآید و آهنگ تند و غلیظ عربی را رساتر میسازد. در شروع سفر که همسفران شروع کردند به هم حاجی حاجی گفتن خندهام میگرفت: "بابا هنوز نه به بار است و نه به دار. بگذارید پا از کشور عجم به بلاد عرب که گذاشتید و آفتاب تموز حجاز بر سر مو دار و بیمویتان خورد، آن وقت حاجی حاجی راه بیاندازید. شما هم که شدهاید عین دانشجویان سال اول طب که تا ثبتنام در ترم اول دانشکده را شروع میکنند به یکدیگر دکتر دکتر میگویند".
واقعیت این است که لفظ حاجی در گذشته تاریخی ما ارج داشته و زود خرج کسی نمیشد. حاجی رنج بسیار میبرد، مال بسیار صرف میکرد تا به مقام شامخ حاجی نائل میشد. برای همین هم این پیشوند آسان به دست نیامده، به سادگی به کلاه کسی نمیچسبید.
برای نمونه نگاه کنید به فرمان مشهور ناصرالدینشاه در باب قتل میرزا تقی خان امیرکبیر: "نوکر استان ملایک پاسبان پیشخدمت خاصه دولت ابدمدت حاجی علی خان مراغهای" پیش مرگ امير شد، یا حتی اگر شاه بر سر تغیّر با کسی بوده که حج گذاشته بود احترام این لفظ را حفظ میکرد: "حاجی محسن خان مشیرالدوله از سفارت کبری اسلامبول معزول است...".
پهلویهایی که آمدند خیلی رسوم قدیمه بر افتاد و از آن جمله بود استفاده از کلمه حاجی برای رجال مستفرنگ دولتی. دیگر این کلمه پیشوندی مناسب برای اعیان و رجال حکومتی ریشتراشیده کراواتبسته نبود. نخست وزیران پهلوی دوم، دیگر میرزا علی خان امینالدوله و میرزا علی اصغر خان امینالسلطان صدر اعظمهای قاجاری نبودند که راهی حج شوند، آنها که جای خود داشتند دیگر حج رفتن وزرا و و کلای مجلسین هم امّلی و فناتیکگرایی تلقی میشد. وقتی میشد چپ و راست به پاریس و لندن رفت و از مصاحبت با پَریرویان دلرُبای اروپایی لذت برد چرا راهی جهنم درهای به نام عربستان شوند، با آن لباسهای قرون وسطایی و مردم سیهچرده و کثیف.
حالا مرحوم سید حسن تقیزاده، چهره نام آشنای سیاست ایران در انقلاب مشروطه و پس از آنکه در سالهای آخر عمر عزم سفر حج کرد و چون پای توانایی برای رفتن نداشت، اعمال را بر روی صندلی چرخدار انجام داد نقض قاعده بود. حاجی منحصر بود به کاسب بازار با تیپی که صادق هدایت در داستان حاجی آقا توصیف کرده است. انقلاب که شد یکباره ایران پرتاب شد به آن طرف پشت بام. دیگر حج رفته و نرفته شدند حاجی. او که نه دیار عرب دیده بود و نه روی عرب، شد حاجی تمام عیار.
نباید بخیل بود، من هم نیستم، وقتی همه چیز به قول جوانان کیلویی شد چرا این مقوله نشود. زمانی که قضات دادگاهها از دادسرا و دادگاه همگی را حاجی و حاج آقا خطاب میکنند، نمیدانم قضات زن دادسرا را چه مینامند؟ حاجیه خانم، حاج خانم، معلوم است که هر که در ادارهای مسند کاری است و پشت میزی قرار گرفته، خواه تیغ تیز بر صورتش آشناست و یا لحیه او انباشته از موی سیاه یا سفید و یا هر دو است حاجی آقا خوانده شود.
آن کس که دلی نشکند و دستی بگیرد و خلقی نگدازد حاجی است، گرچه چند روزی میهمان کعبه نبوده است. حاجی از نظر سعدی شیرازی باید چون شتر باشد؛ خار خور و باربَر. بیراه نگفته آن حکیمِ سخن قدیم:
از من بگوی حاجی مردم گزای را...کاو پوستین خلق به آزار میدرد...حاجی تو نیستی شتر است از برای آنک... بیچاره خار میخورد و بار میبرد.
ادامه دارد..
#دکتر_علی_رادان
#حقوقدان_و_استاد_دانشگاه_اصفهان
@book_tips 🐞
Forwarded from 🔖برترین های تلگرام🔖
🏺کانال کتاب(pdf)،مستند،معرفی کتاب
@farin_ebook
🏺اسرار ترسناک ماوراءالطبیعه! چشم سوم!
@LOSTWORLDSS
🏺پاکسازی بدن از انرژیهای منفی و بیماری
@Asrar_Daroun
🏺کتابخانه جهانی
@Libraryinternational
🏺آرشیو بزرگ نقشههای تاریخی و سیاسی
@JayNegareh
🏺دانلود کتابهای نایاب ممنوعه وتاریخی
@yortci_bosjin_pdf
🏺کتابهای صوتی ممنوعه و نایاب PDF !!!
@nazaninenshaei
🏺چیزای مفید یاد بگیر
@atelaateomom
🏺تشخیص انواع شخصیت با روانکاوی
@NEORAVANKAVI
🏺هر کتاب بخواهی داریمPDF
@Mser_12
🏺کتابخونه همراه
@EslahLib_ISLAMI_noor
🏺معلومات کمیاب طبی و درمانی
@internationalmedicaluseful
🏺شبی چند دقیقه کتاب بخوانیم !!!
@book_tips
🏺آموزش مدیریت واردات و صادرات
@modirtamin
🏺تیکه های ناب کتاب
@DeyrBook
🏺با «سیاست» رفتار کنیم!!!
@ghasemi8483
🏺کتابهای اقتصادی را فول شو
@economic786
🏺مولانا وعاشقانه شمس(غریبیان لواسانی)
@baghesabzeshgh
🏺زیباترین شعر و متن ڪوتاه
@kahkeshan_eshge
🏺دانستنی هایی از ایران و جهان
@shogo_jaleb
🏺مجله فرازمینی ها
@arzamin
🏺انگلیسی را اصولی و حرفهای بیاموز
@novinenglish_new
🏺همه چیز درباره ایالات متحده آمریکا
@hamechiamerica
🏺جملاتی که شما رو میخکوب میکنه !
@its_anak
🏺گلچین کتابهای صوتی و PDF
@ketabegoia
🏺سرزمین آریایی
@royayemehr
🏺کتابخانه دانشگاهی
@kabuluniversitybooks
🏺دلبــری هـای حضرت مــولانا
@molavi_molavi
🏺کتابخانه انجمن نویسندگان ایران
@anjomanenevisandegan_ir
🏺بانک کتابهای ممنوعه اقتصادی و تاریخی
@FA_TI_MI
🏺متن دلنشین
@aram380
🏺مجـــــله تلـگـرامــی
@post2post
🏺کتاب صوتی و PDF بهمراه تیکه کتاب
@Ketab_Mamnue
🏺کافه شعر و حکایت
@Kafeh_sher
🏺همه چیز درباره ذهن آگاهی
@aramesh_ba_meditation
🏺« هر کتابـی.... بخواید داریم »
@KETAB_SALAM_CAFE
🏺آموزشمدیتیشن"تقویتانرژےچاڪراها
@tabnahayteshgh
🏺از مولانا تا دلبری شاملو و آیدا
@unfinished_dreams
🏺دین و علم
@din_va_elm
🏺کانال طب ایرانی
@iranian_teb
🏺از رودکی تا نیما
@vir486
🏺"موسسه وکالت و مشاوره حقوقی"
@mehdihemmati59
🏺کتابخانه مهندسی
@civil101
🏺صدای درون
@sedaye_daron
🏺برترین اجراهای(پیانوی کلاسیک) و...
@pianoland123
🏺آرا حقوقی قضایی و نظریات مشورتی
@ARA_HOGHOOGHI_GHAZAIE
🏺آیه به آیه قرآن با تفسیر آسان
@TAFSIR_ASAN_Quran
🏺گنجینۀ کــتابهای ممنوعه PDF
@kayhanlibrary999
🏺بيشتر بدانيم بهتر زندگى كنيم
@matlabravanshenasi
🏺برترین اشعار شاعران
@SHEROSHEYDAi1
🏺اشعار ناب و ڪمیاب
@moshere
🏺خودت روانشناس فرزند خودت باش
@ghasemi8484
🏺کتابخانه صوتی و پی دی اف تاپ بوک
@Top_books7
🏺زیباترین متن های جهان
@Beautytext1
🏺حقوق برای همه
@jenab_vakill
🏺مثل بلبل انگلیسی صحبت کن
@grobP1
🏺من و کتاب، |𝐏𝐃𝐅|
@aramesh13577
🏺فیلم و سریالهای برتر روانشناسی
@FILMRAVANKAVI
🏺کتابهای نایاب که چاپ مجدد نشدند!!!
@jadidtarinha3
🏺برترین کتابها
@bartarinbookk
🏺دانلود رایگان کتاب های ممنوعه
@SaCafeketab
🏺دنیای ناشناخته ها
@yortchi_bosjin
🏺هر کتاب صوتی بخواهی داریم
@sound_lib
🏺فرازمینی ها
@FARZAMINIHA
🏺رمـان عــاشـ❥ــقانه چــی بخونــم• 𝗣•𝗗•𝗙
@ROMANchii
🏺علوم غریبه و اسرار ماوراء الطبیعه
@WonderfuLlLlLl
🏺کتابصوتیرایگان٫بریده کتاب و دلنوشته
@zaudiobook
🔹هماهنگی جهت تبادل:
@mrsmafd
@farin_ebook
🏺اسرار ترسناک ماوراءالطبیعه! چشم سوم!
@LOSTWORLDSS
🏺پاکسازی بدن از انرژیهای منفی و بیماری
@Asrar_Daroun
🏺کتابخانه جهانی
@Libraryinternational
🏺آرشیو بزرگ نقشههای تاریخی و سیاسی
@JayNegareh
🏺دانلود کتابهای نایاب ممنوعه وتاریخی
@yortci_bosjin_pdf
🏺کتابهای صوتی ممنوعه و نایاب PDF !!!
@nazaninenshaei
🏺چیزای مفید یاد بگیر
@atelaateomom
🏺تشخیص انواع شخصیت با روانکاوی
@NEORAVANKAVI
🏺هر کتاب بخواهی داریمPDF
@Mser_12
🏺کتابخونه همراه
@EslahLib_ISLAMI_noor
🏺معلومات کمیاب طبی و درمانی
@internationalmedicaluseful
🏺شبی چند دقیقه کتاب بخوانیم !!!
@book_tips
🏺آموزش مدیریت واردات و صادرات
@modirtamin
🏺تیکه های ناب کتاب
@DeyrBook
🏺با «سیاست» رفتار کنیم!!!
@ghasemi8483
🏺کتابهای اقتصادی را فول شو
@economic786
🏺مولانا وعاشقانه شمس(غریبیان لواسانی)
@baghesabzeshgh
🏺زیباترین شعر و متن ڪوتاه
@kahkeshan_eshge
🏺دانستنی هایی از ایران و جهان
@shogo_jaleb
🏺مجله فرازمینی ها
@arzamin
🏺انگلیسی را اصولی و حرفهای بیاموز
@novinenglish_new
🏺همه چیز درباره ایالات متحده آمریکا
@hamechiamerica
🏺جملاتی که شما رو میخکوب میکنه !
@its_anak
🏺گلچین کتابهای صوتی و PDF
@ketabegoia
🏺سرزمین آریایی
@royayemehr
🏺کتابخانه دانشگاهی
@kabuluniversitybooks
🏺دلبــری هـای حضرت مــولانا
@molavi_molavi
🏺کتابخانه انجمن نویسندگان ایران
@anjomanenevisandegan_ir
🏺بانک کتابهای ممنوعه اقتصادی و تاریخی
@FA_TI_MI
🏺متن دلنشین
@aram380
🏺مجـــــله تلـگـرامــی
@post2post
🏺کتاب صوتی و PDF بهمراه تیکه کتاب
@Ketab_Mamnue
🏺کافه شعر و حکایت
@Kafeh_sher
🏺همه چیز درباره ذهن آگاهی
@aramesh_ba_meditation
🏺« هر کتابـی.... بخواید داریم »
@KETAB_SALAM_CAFE
🏺آموزشمدیتیشن"تقویتانرژےچاڪراها
@tabnahayteshgh
🏺از مولانا تا دلبری شاملو و آیدا
@unfinished_dreams
🏺دین و علم
@din_va_elm
🏺کانال طب ایرانی
@iranian_teb
🏺از رودکی تا نیما
@vir486
🏺"موسسه وکالت و مشاوره حقوقی"
@mehdihemmati59
🏺کتابخانه مهندسی
@civil101
🏺صدای درون
@sedaye_daron
🏺برترین اجراهای(پیانوی کلاسیک) و...
@pianoland123
🏺آرا حقوقی قضایی و نظریات مشورتی
@ARA_HOGHOOGHI_GHAZAIE
🏺آیه به آیه قرآن با تفسیر آسان
@TAFSIR_ASAN_Quran
🏺گنجینۀ کــتابهای ممنوعه PDF
@kayhanlibrary999
🏺بيشتر بدانيم بهتر زندگى كنيم
@matlabravanshenasi
🏺برترین اشعار شاعران
@SHEROSHEYDAi1
🏺اشعار ناب و ڪمیاب
@moshere
🏺خودت روانشناس فرزند خودت باش
@ghasemi8484
🏺کتابخانه صوتی و پی دی اف تاپ بوک
@Top_books7
🏺زیباترین متن های جهان
@Beautytext1
🏺حقوق برای همه
@jenab_vakill
🏺مثل بلبل انگلیسی صحبت کن
@grobP1
🏺من و کتاب، |𝐏𝐃𝐅|
@aramesh13577
🏺فیلم و سریالهای برتر روانشناسی
@FILMRAVANKAVI
🏺کتابهای نایاب که چاپ مجدد نشدند!!!
@jadidtarinha3
🏺برترین کتابها
@bartarinbookk
🏺دانلود رایگان کتاب های ممنوعه
@SaCafeketab
🏺دنیای ناشناخته ها
@yortchi_bosjin
🏺هر کتاب صوتی بخواهی داریم
@sound_lib
🏺فرازمینی ها
@FARZAMINIHA
🏺رمـان عــاشـ❥ــقانه چــی بخونــم• 𝗣•𝗗•𝗙
@ROMANchii
🏺علوم غریبه و اسرار ماوراء الطبیعه
@WonderfuLlLlLl
🏺کتابصوتیرایگان٫بریده کتاب و دلنوشته
@zaudiobook
🔹هماهنگی جهت تبادل:
@mrsmafd
🍃🌺🍃
قسمتی از آیه ۳۱ سورهالفرقان
«َوَ کَفی بِرَبِّکَ هادِیاً وَ نَصیراً»
ترجمه: «برای هدایت و یاوری پروردگارت کافی است»
#کلام_پروردگار
@book_tips 🐞
قسمتی از آیه ۳۱ سورهالفرقان
«َوَ کَفی بِرَبِّکَ هادِیاً وَ نَصیراً»
ترجمه: «برای هدایت و یاوری پروردگارت کافی است»
#کلام_پروردگار
@book_tips 🐞
همانطور که در درون هر دانه، یک گل زندگی میکند، درون هر یک از ما نیرویی برای دستیابی به یک زندگی شگفتانگیز وجود دارد.
#دبی_فورد
@book_tips 🐞
#دبی_فورد
@book_tips 🐞
Forwarded from Daily English practice
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#positive_thoughts
همه چیز در این دنیا موقتی است زندگی تغییر می کند، مردم می آیند و می روند.
و فصل ها هرگز دوام نمی آورند. بنابراین، مهم نیست که در حال حاضر چه چیزی را تجربه می کنید، همیشه به یاد داشته باشید که وضعیت فعلی شما مقصد نهایی شما نیست.
تسلیم نشو به خدا امیدوار باش و بر همه چیز غلبه خواهی کرد.
@dailyenglish2024
همه چیز در این دنیا موقتی است زندگی تغییر می کند، مردم می آیند و می روند.
و فصل ها هرگز دوام نمی آورند. بنابراین، مهم نیست که در حال حاضر چه چیزی را تجربه می کنید، همیشه به یاد داشته باشید که وضعیت فعلی شما مقصد نهایی شما نیست.
تسلیم نشو به خدا امیدوار باش و بر همه چیز غلبه خواهی کرد.
@dailyenglish2024
🍃🌺🍃
#داستانک
#سفرنامه_حج قسمت ۱۴
ارتباط کلامی با زائران افغانی فشاری به من وارد نمیکند؛ مانند حرف زدن با حاجیان عرب یا انگلیسی زبان نیست که مدام در ذهنم به دنبال لغت بگردم و مِن و مِن کُنان چون کامیونی که در سر بالایی جاده جان میکند، از این در به آن در بزنم. زبان فارسی پل محکمی است که ما و آنها را به هم متصل ساخته است. افغان پشتون هم فارسی میداند؛ ولی کم. به هرحال گلیمش را هرطور که هست از آب بیرون میکشد.
پشتونهای افغانی را نمیشود از پاکستانیها متمایز کرد. در سبک پوشش مانند هم هستند. یا دستاری بر سر بستهاند و یا کلاه مدوری بر سردارند. نمیگذارند که سر لخت باشد؛ برعکس پا. جوراب نمیپوشند و پاها را عریان رها کردهاند؛ آسان و بیدردسر. ریشها بلند است و سرها تراشیده. ریشهای بلند به اقتضای سن حاجیان بیشتر سفید است که بعضی آن را رنگ کردهاند؛ سرخ و نارنجی و گاه دو رنگی. این هیات قیافه واحدی از آنها میسازد. از پشت سر که به آنها نگریسته شود گردنهای کلفت یا باریکی مشاهده میشوند که سرهای تراشیدهای را حمل میکند.
تعجب کردم که تمام آنها حکومت طالبان را به جمهوری سابق ترجیح میدادند. وقتی علت را سوال میکردم، جملگی از آرامش دوره طالبان میگفتند. حق دارند؛ سالها جنگ بیپایان با بیگانه و خودی و خونریزی دائمی باعث شده تا آزادی را در پای امنیت قربانی کنند. نمیتوانم ملامتشان کنم. من سبکبار ایستاده در ساحلی را میمانم که اگر بر کشتی شکسته به گرداب فرود آمده تمسخر کنم راه بیانصافی پیمودهام.
بیشتر افغانان با سختی پول سفر حج را فراهم آوردهاند. حاجی افغانی میگفت که طالب ۴۰۰۰ دلار از او و دیگران گرفته تا تذکره سفر دهد. گفتم غم مخور جانا که همدرد هستیم و دولت همسایه شما در غرب هم پول گزافی از جیب ما در آورده تا گذرنامه سفر را در جیب دیگرمان بگذارد. دیگری که فارسی را روان صحبت میکرد گفت که در شفاخانه کار میکند و نِرس است. ترکیب بدیع شفاخانه و نرس لبخند به لبم آورد. خنده مرا که دید از شغلم پرسید. گفتم که وکیل دادگستری هستم. این بار او بود که خندید و گفت: "طالب مجوز کار وکیل مدافع زن را باطل کرده و در وُلُسوالی ما دیگر، عدلیه وکیل مرد هم ندارد". بیچاره زن! چه گناهی جز زن بودن دارد که طالب، مجوز اشتغال از او باز ستانده و تنها نزول در خانه با برقعی بر صورت را شایسته او میداند. طالبان آتش جنگ را خاموش کرده و نایره باز ستاندن حقوق اجتماعی را روشن کردهاند؛ یعنی این به آن در!
صبح نماز را با جماعت در مسجدالحرام خواندم. قدری تلاوت قرآن کردم و دیدم خواب گریبانم را گرفته و رهایم نمیکند. میخواست مرا در خود زندان کند. بعضی حاجیان آرام آرام در گوشه و کنار مسجد و در خنکای تلاش کولرهای جاندار بر روی فرشها خوابیده بودند. راه آنان را رفتم و همرنگ جماعت شدم؛ فارغ و آسوده. خواب مرا با خود برد و زندانیم ساخت. کمتر از ساعتی بعد که چشم باز کردم، حال خوشی داشتم. بیرون آمدم زمزمه کنان "یا رب این حال خوش از ما مَسِتان".
در اتوبوسی که برای بازگشت به هتل سوار شده بودم با پیرمردی افغانی هم صحبت شدم. خوشسخن بود. گفتم و شنیدم. زودتر پياده میشد. دستم را گرفت که: "چایی داریم، نان هم هست، میهمان ما باش". به وجد آمده از این سادگی و بیریایی تشکر کردم. دعایم مستجاب شده بود.
ادامه دارد...
#دکتر_علی_رادان
#حقوقدان_و_استاد_دانشگاه_اصفهان
@book_tips 🐞
#داستانک
#سفرنامه_حج قسمت ۱۴
ارتباط کلامی با زائران افغانی فشاری به من وارد نمیکند؛ مانند حرف زدن با حاجیان عرب یا انگلیسی زبان نیست که مدام در ذهنم به دنبال لغت بگردم و مِن و مِن کُنان چون کامیونی که در سر بالایی جاده جان میکند، از این در به آن در بزنم. زبان فارسی پل محکمی است که ما و آنها را به هم متصل ساخته است. افغان پشتون هم فارسی میداند؛ ولی کم. به هرحال گلیمش را هرطور که هست از آب بیرون میکشد.
پشتونهای افغانی را نمیشود از پاکستانیها متمایز کرد. در سبک پوشش مانند هم هستند. یا دستاری بر سر بستهاند و یا کلاه مدوری بر سردارند. نمیگذارند که سر لخت باشد؛ برعکس پا. جوراب نمیپوشند و پاها را عریان رها کردهاند؛ آسان و بیدردسر. ریشها بلند است و سرها تراشیده. ریشهای بلند به اقتضای سن حاجیان بیشتر سفید است که بعضی آن را رنگ کردهاند؛ سرخ و نارنجی و گاه دو رنگی. این هیات قیافه واحدی از آنها میسازد. از پشت سر که به آنها نگریسته شود گردنهای کلفت یا باریکی مشاهده میشوند که سرهای تراشیدهای را حمل میکند.
تعجب کردم که تمام آنها حکومت طالبان را به جمهوری سابق ترجیح میدادند. وقتی علت را سوال میکردم، جملگی از آرامش دوره طالبان میگفتند. حق دارند؛ سالها جنگ بیپایان با بیگانه و خودی و خونریزی دائمی باعث شده تا آزادی را در پای امنیت قربانی کنند. نمیتوانم ملامتشان کنم. من سبکبار ایستاده در ساحلی را میمانم که اگر بر کشتی شکسته به گرداب فرود آمده تمسخر کنم راه بیانصافی پیمودهام.
بیشتر افغانان با سختی پول سفر حج را فراهم آوردهاند. حاجی افغانی میگفت که طالب ۴۰۰۰ دلار از او و دیگران گرفته تا تذکره سفر دهد. گفتم غم مخور جانا که همدرد هستیم و دولت همسایه شما در غرب هم پول گزافی از جیب ما در آورده تا گذرنامه سفر را در جیب دیگرمان بگذارد. دیگری که فارسی را روان صحبت میکرد گفت که در شفاخانه کار میکند و نِرس است. ترکیب بدیع شفاخانه و نرس لبخند به لبم آورد. خنده مرا که دید از شغلم پرسید. گفتم که وکیل دادگستری هستم. این بار او بود که خندید و گفت: "طالب مجوز کار وکیل مدافع زن را باطل کرده و در وُلُسوالی ما دیگر، عدلیه وکیل مرد هم ندارد". بیچاره زن! چه گناهی جز زن بودن دارد که طالب، مجوز اشتغال از او باز ستانده و تنها نزول در خانه با برقعی بر صورت را شایسته او میداند. طالبان آتش جنگ را خاموش کرده و نایره باز ستاندن حقوق اجتماعی را روشن کردهاند؛ یعنی این به آن در!
صبح نماز را با جماعت در مسجدالحرام خواندم. قدری تلاوت قرآن کردم و دیدم خواب گریبانم را گرفته و رهایم نمیکند. میخواست مرا در خود زندان کند. بعضی حاجیان آرام آرام در گوشه و کنار مسجد و در خنکای تلاش کولرهای جاندار بر روی فرشها خوابیده بودند. راه آنان را رفتم و همرنگ جماعت شدم؛ فارغ و آسوده. خواب مرا با خود برد و زندانیم ساخت. کمتر از ساعتی بعد که چشم باز کردم، حال خوشی داشتم. بیرون آمدم زمزمه کنان "یا رب این حال خوش از ما مَسِتان".
در اتوبوسی که برای بازگشت به هتل سوار شده بودم با پیرمردی افغانی هم صحبت شدم. خوشسخن بود. گفتم و شنیدم. زودتر پياده میشد. دستم را گرفت که: "چایی داریم، نان هم هست، میهمان ما باش". به وجد آمده از این سادگی و بیریایی تشکر کردم. دعایم مستجاب شده بود.
ادامه دارد...
#دکتر_علی_رادان
#حقوقدان_و_استاد_دانشگاه_اصفهان
@book_tips 🐞
🍃🌺🍃
سورهالبقره آیه ۱۶۵
«وَمِنَ النَّاسِ مَن یَتَّخِذُ مِن دُونِ اللَّهِ أَندَادًا یُحِبُّونَهُمْ کَحُبِّ اللَّهِ ۖ وَالَّذِینَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبًّا لِّلَّهِ ۗ وَلَوْ یَرَى الَّذِینَ ظَلَمُوا إِذْ یَرَوْنَ الْعَذَابَ أَنَّ الْقُوَّهَ لِلَّهِ جَمِیعًا وَأَنَّ اللَّهَ شَدِیدُ الْعَذَابِ»
ترجمه: «بعضی از مردم هستند که همتایانی برای خداوند قائل میشوند و آنها را همچون خدا دوست میدارند (در ذهنشان به آنها قدرت میدهند)، حال آنکه مؤمنان عشقشان به خدا بیشتر است و آنها که (بخاطر قدرت دادن به غیر خدا در حق خودشان) ستم کردند هنگامی که عذاب را مشاهده کردند، بدانند که هر قدرتی از آن خداوند است و خداوند سخت کیفر است»
#کلام_پروردگار
@book_tips 🐞
سورهالبقره آیه ۱۶۵
«وَمِنَ النَّاسِ مَن یَتَّخِذُ مِن دُونِ اللَّهِ أَندَادًا یُحِبُّونَهُمْ کَحُبِّ اللَّهِ ۖ وَالَّذِینَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبًّا لِّلَّهِ ۗ وَلَوْ یَرَى الَّذِینَ ظَلَمُوا إِذْ یَرَوْنَ الْعَذَابَ أَنَّ الْقُوَّهَ لِلَّهِ جَمِیعًا وَأَنَّ اللَّهَ شَدِیدُ الْعَذَابِ»
ترجمه: «بعضی از مردم هستند که همتایانی برای خداوند قائل میشوند و آنها را همچون خدا دوست میدارند (در ذهنشان به آنها قدرت میدهند)، حال آنکه مؤمنان عشقشان به خدا بیشتر است و آنها که (بخاطر قدرت دادن به غیر خدا در حق خودشان) ستم کردند هنگامی که عذاب را مشاهده کردند، بدانند که هر قدرتی از آن خداوند است و خداوند سخت کیفر است»
#کلام_پروردگار
@book_tips 🐞
🍃🌺🍃
ترس از تنها ماندن ترس مهلکی است که بسیاری از مشکلاتمان از آن سرچشمه میگیرد. برای آغاز
اصلاح این وضعیت، باید از بچگی یاد بگیریم که تنها ماندن بـه معنی مشکل داشتن نیست؛ تنهایی یعنی به قدر کافی صبور بودن تا پیدا شدن چیزی که واقعا مورد نظرمان است. این کار
نتیجه تصميم ماست، نه اینکه سزای اشتباهاتمان باشد. به علاوه، تنها بودن به معنی جدا افتادن از دیگران نیست؛ این حالت مطمئنترین راه برای ارتباط عمیق با
دیگران و پر کردن ذهنمان با ایدهها و خیالات میلیاردها نفر در سراسر جهان و تاریخ است.
#گاهی_که_از_نه_شنیدن_میترسیم
#آلن_دوباتن
@book_tips 🐞
ترس از تنها ماندن ترس مهلکی است که بسیاری از مشکلاتمان از آن سرچشمه میگیرد. برای آغاز
اصلاح این وضعیت، باید از بچگی یاد بگیریم که تنها ماندن بـه معنی مشکل داشتن نیست؛ تنهایی یعنی به قدر کافی صبور بودن تا پیدا شدن چیزی که واقعا مورد نظرمان است. این کار
نتیجه تصميم ماست، نه اینکه سزای اشتباهاتمان باشد. به علاوه، تنها بودن به معنی جدا افتادن از دیگران نیست؛ این حالت مطمئنترین راه برای ارتباط عمیق با
دیگران و پر کردن ذهنمان با ایدهها و خیالات میلیاردها نفر در سراسر جهان و تاریخ است.
#گاهی_که_از_نه_شنیدن_میترسیم
#آلن_دوباتن
@book_tips 🐞
🍃🌺🍃
حسدِ انسانها حاکی از این است که چقدر ناخرسندند؛ توجه آنان به آنچه دیگران دارند یا انجام میدهند نشانه ی ملالت و دلتنگی آنان است.
بیایید از آنچه خود داریم شادمان باشیم، بیآنکه خود را با دیگران بسنجیم.
اگر سعادت دیگران موجب رنج ما شود، هرگز نمیتوان سعادتمند بود.
#آرتور_شوپنهاور
#در_باب_حکمت_زندگی
@book_tips 🐞
حسدِ انسانها حاکی از این است که چقدر ناخرسندند؛ توجه آنان به آنچه دیگران دارند یا انجام میدهند نشانه ی ملالت و دلتنگی آنان است.
بیایید از آنچه خود داریم شادمان باشیم، بیآنکه خود را با دیگران بسنجیم.
اگر سعادت دیگران موجب رنج ما شود، هرگز نمیتوان سعادتمند بود.
#آرتور_شوپنهاور
#در_باب_حکمت_زندگی
@book_tips 🐞
🍃🌺🍃
#داستانک
#سفرنامه_حج قسمت ۱۵
مکه شهر جالبی است. از این نظر که اگر کعبه در آن نبود، هيچ نداشت. نه آب و هوای معتدل و لطیفی دارد که کسی را به خود جلب کند و نه مناظر دلکش و خاطرهانگیزی که خاطر کسی را شاد کند. مکه با آنکه از دریای عرب فاصله زیادی ندارد ولی در سرزمین خشک و سوزانی واقع شده است. بیجهت نبود که ابراهیم در دعایش برای زن و فرزند مکه را وادی غیر قابل کشت و زرع خوانده است (انی اسکنتُ من ذریتی بواد غیر ذی زرع)؛ نه آبی برای شرب داشته و نه خاک حاصلخیزی برای کشاورزی؛ یک جهنم دره به معنای واقعی. اگر نبود رحم خدا بر طفل هاجر اینجا رنگ آبادانی به خود نمیدید.
سرزمینی که از شیون کودک و ضجه مادر رنگ خرمی یافت، زمانی که کودک از شدت تشنگی در حال مرگ بود و مادر درماندهاش از شدت استیصال از چپ به راست میدوید و یمین و یسار را در طلب آب جستجو میکرد و ناامید و دلشکسته نزد فرزند برمیگشت و حال نزار طفل مادر را به زاری وا میداشت و مهر مادری او را به تکاپوی دوباره... تا دعای مادر خسته، راه گم کرده، سرگردان و پریشان و ناامید به ثمر نشست و چشمه از زیر پای کودکش جوشید و گریه، اشک شوق شد و ناله، لبخند آرامش.
کاروانهای بدویان که گلهها در پی آب و سبزی میبردند، چشمه را دیدند و گویی غنیمت جستهاند بار سفر برای همیشه گشودند و شدند مقیم؛ دعای ابراهیم اجابت شده بود.
در مسجدالحرام به یاد داستان هاجر و آن روز واقعه و آن ساعات دردناکی که بر مادر تنها و غریب رفته بود و فریادرسی نداشت به دنبال قبر او گشتم و نیافتم. از دو ناظر رسمی سعودی سوال کردم؛ یکی گیج و منگ نمیدانست هاجر کی است و گمان میکرد در جستجوی زنی به آن نام هستم و آن دیگری بلند خندید که: "من التی تبحث عنها؟ ام اسماعيل؟" دانسته بود که چه میخواهم و نمیفهمید چرا. خندهاش از آن بود که این زائر، خانه خدا را گذاشته و رد پای کنیزی مصری را در اینجا جستجو میکند. جوری نگاهم کرد که پزشک امراض روانی در بیمارش.
مکه در میان کوههای کوتاه احاطه شده است. با آنکه کوهها از هر طرف سر برآوردهاند ولی هوایش به شدت گرم و خشک است. سعودیها کوهها را شکافته و چندین تونل زدهاند تا راههای دسترسی به مسجدالحرام را کوتاه کنند و کردهاند. کوهها حتی در درون شهر هم هستند، زیر نگاه زائرانی که به دنبال سنگهای رمی جمرات میگردند. چنین مختصاتی از یک شهر را در هيچ یک از شهرهای ایران ندیدهام.
شهر، دیگر آن وادی برهوت نیست. شهر در احاطه هتلهاست؛ هر گوشه و کناری فُندقی برافراشته است. شهر نماد دیگری هم دارد؛ انواع مطاعم که ما نام غذاخوری بر آن گذاردهایم. از غذای ترک و ازبک و مالزیایی گرفته تا خلیج (همیشه فارس) و هندی و ایرانی. خلاصه که ماده و معنا در کنار هم دل و شکم زائران را پر میسازند. آنکه طالب معنویت است راه خانه دوست بر او گشوده است و آنکه طالب چشیدن طعم غذایی متفاوت، درب مغازههای گوناگون بر او باز. اینجا غذا ارزان نیست.
ورود به یکی از این مطاعم برای کبیر و صغیر اقلا چهل ریال سعودی خرج دارد؛ گفتم تا آب به دهان نیاورید و اندیشهای به سر راه ندهید؛ دیگر خود دانید.
ادامه دارد...
#دکتر_علی_رادان
#حقوقدان_و_استاد_دانشگاه_اصفهان
@book_tips 🐞
#داستانک
#سفرنامه_حج قسمت ۱۵
مکه شهر جالبی است. از این نظر که اگر کعبه در آن نبود، هيچ نداشت. نه آب و هوای معتدل و لطیفی دارد که کسی را به خود جلب کند و نه مناظر دلکش و خاطرهانگیزی که خاطر کسی را شاد کند. مکه با آنکه از دریای عرب فاصله زیادی ندارد ولی در سرزمین خشک و سوزانی واقع شده است. بیجهت نبود که ابراهیم در دعایش برای زن و فرزند مکه را وادی غیر قابل کشت و زرع خوانده است (انی اسکنتُ من ذریتی بواد غیر ذی زرع)؛ نه آبی برای شرب داشته و نه خاک حاصلخیزی برای کشاورزی؛ یک جهنم دره به معنای واقعی. اگر نبود رحم خدا بر طفل هاجر اینجا رنگ آبادانی به خود نمیدید.
سرزمینی که از شیون کودک و ضجه مادر رنگ خرمی یافت، زمانی که کودک از شدت تشنگی در حال مرگ بود و مادر درماندهاش از شدت استیصال از چپ به راست میدوید و یمین و یسار را در طلب آب جستجو میکرد و ناامید و دلشکسته نزد فرزند برمیگشت و حال نزار طفل مادر را به زاری وا میداشت و مهر مادری او را به تکاپوی دوباره... تا دعای مادر خسته، راه گم کرده، سرگردان و پریشان و ناامید به ثمر نشست و چشمه از زیر پای کودکش جوشید و گریه، اشک شوق شد و ناله، لبخند آرامش.
کاروانهای بدویان که گلهها در پی آب و سبزی میبردند، چشمه را دیدند و گویی غنیمت جستهاند بار سفر برای همیشه گشودند و شدند مقیم؛ دعای ابراهیم اجابت شده بود.
در مسجدالحرام به یاد داستان هاجر و آن روز واقعه و آن ساعات دردناکی که بر مادر تنها و غریب رفته بود و فریادرسی نداشت به دنبال قبر او گشتم و نیافتم. از دو ناظر رسمی سعودی سوال کردم؛ یکی گیج و منگ نمیدانست هاجر کی است و گمان میکرد در جستجوی زنی به آن نام هستم و آن دیگری بلند خندید که: "من التی تبحث عنها؟ ام اسماعيل؟" دانسته بود که چه میخواهم و نمیفهمید چرا. خندهاش از آن بود که این زائر، خانه خدا را گذاشته و رد پای کنیزی مصری را در اینجا جستجو میکند. جوری نگاهم کرد که پزشک امراض روانی در بیمارش.
مکه در میان کوههای کوتاه احاطه شده است. با آنکه کوهها از هر طرف سر برآوردهاند ولی هوایش به شدت گرم و خشک است. سعودیها کوهها را شکافته و چندین تونل زدهاند تا راههای دسترسی به مسجدالحرام را کوتاه کنند و کردهاند. کوهها حتی در درون شهر هم هستند، زیر نگاه زائرانی که به دنبال سنگهای رمی جمرات میگردند. چنین مختصاتی از یک شهر را در هيچ یک از شهرهای ایران ندیدهام.
شهر، دیگر آن وادی برهوت نیست. شهر در احاطه هتلهاست؛ هر گوشه و کناری فُندقی برافراشته است. شهر نماد دیگری هم دارد؛ انواع مطاعم که ما نام غذاخوری بر آن گذاردهایم. از غذای ترک و ازبک و مالزیایی گرفته تا خلیج (همیشه فارس) و هندی و ایرانی. خلاصه که ماده و معنا در کنار هم دل و شکم زائران را پر میسازند. آنکه طالب معنویت است راه خانه دوست بر او گشوده است و آنکه طالب چشیدن طعم غذایی متفاوت، درب مغازههای گوناگون بر او باز. اینجا غذا ارزان نیست.
ورود به یکی از این مطاعم برای کبیر و صغیر اقلا چهل ریال سعودی خرج دارد؛ گفتم تا آب به دهان نیاورید و اندیشهای به سر راه ندهید؛ دیگر خود دانید.
ادامه دارد...
#دکتر_علی_رادان
#حقوقدان_و_استاد_دانشگاه_اصفهان
@book_tips 🐞
🍃🌺🍃
دنیا کمتر ترسناک به نظر میرسد وقتی کسی کنارتان باشد و لازم نباشد به تنهایی با دنیا روبهرو شوید؛ ولی بااینحال زندگی یک بازیِ سراسر انتخاب است.
#سنگ_کاغذ_قیچی
#آلیس_فینی
@book_tips 🐞
دنیا کمتر ترسناک به نظر میرسد وقتی کسی کنارتان باشد و لازم نباشد به تنهایی با دنیا روبهرو شوید؛ ولی بااینحال زندگی یک بازیِ سراسر انتخاب است.
#سنگ_کاغذ_قیچی
#آلیس_فینی
@book_tips 🐞
«راسکولنیکوف» یکی از شخصیت های کدام رمان زیر است؟
Anonymous Quiz
70%
جنایات و مکافات داستایوفسکی
9%
ارباب و بنده تولستوی
7%
مسخ فرانتس کافکا
14%
باغ آلبالو آنتوان چخوف
🍃🌺🍃
سوره عنکبوت آیه 64
وَمَا هَٰذِهِ الْحَيَاةُ الدُّنْيَا إِلَّا لَهْوٌ وَلَعِبٌ ۚ وَإِنَّ الدَّارَ الْآخِرَةَ لَهِيَ الْحَيَوَانُ ۚ لَوْ كَانُوا يَعْلَمُونَ
و این زندگی دنیا (چیزی) جز سرگرمی و بازیچه نیست، و بی تردید اگر می دانستند سرای آخرت همان زندگی (واقعی) است.
#کلام_پروردگار
@book_tips 🐞
سوره عنکبوت آیه 64
وَمَا هَٰذِهِ الْحَيَاةُ الدُّنْيَا إِلَّا لَهْوٌ وَلَعِبٌ ۚ وَإِنَّ الدَّارَ الْآخِرَةَ لَهِيَ الْحَيَوَانُ ۚ لَوْ كَانُوا يَعْلَمُونَ
و این زندگی دنیا (چیزی) جز سرگرمی و بازیچه نیست، و بی تردید اگر می دانستند سرای آخرت همان زندگی (واقعی) است.
#کلام_پروردگار
@book_tips 🐞