اما به نظر می رسد برخی افراد و جریانات داخلی و خارجی از این وفاق ناراضی هستند. امروز طیف های افراطی داخلی، شورای نگهبان و حاکمیت را می نوازند که چرا پزشکیان را تایید صلاحیت کرده! همان طور که تندروهای خارجی هم نسبت به انتخاب چهره ای اصلاح طلب و تحول خواه نگرانند. این نارضایتی ها از کجا سرچشمه می گیرد؟
البته، دو گروه نیروی تندرو ناراضی هستند. تندروهایی که در پس گفتمان انقلاب پنهان شده اند و تندروهای اپوزیسیون از این وفاق خرسند نیستند. گویی منافع خود و هویت خود را از ایجاد شکاف ها می بینند. به همین دلیل است که درست پس از اعلام نتایج انتخابات، دکتر محسن برهانی زندانی می شوند. در بدترین زمان ممکن، این اقدام صورت گرفت. انگار که گروهی از شیرین شدن کام ملت ناشاد می شوند و دوست دارند جامعه در تنش و التهاب نگه داشته شود. موضوع مهم دیگر اینکه، بچه های گفتمان انقلاب باید این واقعیت بنیادین را دریابند که فارغ از درست یا غلط بودن دیدگاه های شان، بخش بزرگی از جامعه به آرمانگرایی های گفتمان انقلاب به نحوی که پاره ای از تندروها روی آن دست می گذارند، پاسخ منفی داده است. این عدم همسویی چه درست باشد یا نادرست به عنوان یک واقعیت اجتماعی باید پذیرفته شود. نیروی انقلاب باید درباره این مساله فکر کنند. نکته سوم اینکه گفتمان های قبلی، چه ذیل گفتمان به اصطلاح اصولگرا و چه به اصطلاح اصلاح طلب، باید توجه داشته باشند، گفتمان های گذشته دیگر پاسخگوی نیازهای مردم نیست. این گفتمان ها باید الگوهای جدیدی خلق کنند. گفتمان هایی که نوعی آرامش را به جامعه بازگردانده، از تندروی دوری کند، افق روشنی به جامعه ارائه کند، وحدت ملی را افزایش داده و سرمایه ملی به جامعه بازگرداند. تا به امروز گفتمان انقلاب تا توانسته همه را از قطار انقلاب پیاده کرده تا جایی که امروز این گفتمان غریب و تنها شده است.
اگر این دگردیسی های ضروری در گفتمان ها صورت نگیرد، باید منتظر چه شرایطی باشیم؟
حنای هر گفتمانی که بخواهد براساس مواضع پیشین حرکت کند، برای مردم رنگی ندارد. مردم خریدار این چنین شعار و نمایش های سیاسی نیستند و توجهی به افق های آنان ندارند. پزشکیان آخرین سنگر و آخرین فرصت کشور است. در صورت عدم توفیق مسعود پزشکیان خشم و ناامیدی بیشتر مردم زبانه می کشد و صندوق ها از کشور رخت بر می بندد. در یک چنین شرایطی خطر گسترش خشونت محتمل است. همه باید کمک کنند که چنین نشود. تجربه دولت خاتمی و دولت روحانی نباید در دولت پزشکیان تکرار شود، چراکه دودش به چشم همه می رود. مساله امروز ما مساله جناحی نیست، مساله، مساله ملی است. هر فرد و جریانی که مصالح ملی را قربانی مسائل جناحی کند، بی شک از خائنین به کشور است و همه باید با یک چنین افراد یا جریاناتی مقابله کنند. حتی بچه های گفتمان انقلاب که سرمایه های برجسته این کشورند باید در برابر مانع تراشی تندروها بایستند. باید بدانند که افراطی ها برخلاف منافع ملی عمل کرده و باید با آنها برخورد شود.
دولت مسعود پزشکیان با چه خطرات، آفات و تهدیدهایی مواجه است؟
یکی از آفاتی که دولت مسعود پزشکیان را تهدید می کند آن است که به واسطه نیروهای به اصطلاح اصلاح طلب، این دولت مصادره شود. پزشکیان باید توجه داشته باشد که اصلاح طلبی در این کشور بوی تکنوکراتیک و بروکراتیسم را نگیرد. نباید چهره های تکراری، قائل به منافع فردی و جمعی، برآمده از اشرافیت بروکراتیک که در پس گفتمان اصلاح طلبی پنهان شده اند، این جریان را بدنام کنند و به کشور خسارت وارد سازند. جامعه نیازمند گفتمان جدیدی است و این گفتمان، فراتر از گفتمان های مرسوم اصلاح طلبی و اصولگرایی است.
ممکن است کمی مصداقی تر درباره خطراتی که پیش رو گفتمان اصلاح طلبی در این هنگامه تازه وجود دارد، توضیح دهید؟
من نگرانم که مسعود پزشکیان، مصادره شود و همان تجربه دولت اصلاحات و دولت اعتدال تکرار شود. در واقع همان بلایی که سر خاتمی و روحانی آمد خدای ناکرده سر پزشکیان هم بیاید. بنابراین باید هوشیار بود. پزشکیان تربیت شده نهج البلاغه است، باید همچون علی(ع) به مردم تکیه کند. باید صدای طردشدگان و نادیده انگاشته شدگان باشد. همان گونه که در عرصه سیاست بین المللی، همسو با رهبری حرکت می کند، اما در سیاست های داخلی و فرهنگی باید با حاکمیت وارد چانه زنی و گفت وگو شوند. حتی به طور نمادین هم شده باید پاره ای سیگنال ها به جامعه ارسال شود تا این حس به وجود آید که تغییراتی رخ داده و این طیف های طرد شده دیده می شوند.
البته، دو گروه نیروی تندرو ناراضی هستند. تندروهایی که در پس گفتمان انقلاب پنهان شده اند و تندروهای اپوزیسیون از این وفاق خرسند نیستند. گویی منافع خود و هویت خود را از ایجاد شکاف ها می بینند. به همین دلیل است که درست پس از اعلام نتایج انتخابات، دکتر محسن برهانی زندانی می شوند. در بدترین زمان ممکن، این اقدام صورت گرفت. انگار که گروهی از شیرین شدن کام ملت ناشاد می شوند و دوست دارند جامعه در تنش و التهاب نگه داشته شود. موضوع مهم دیگر اینکه، بچه های گفتمان انقلاب باید این واقعیت بنیادین را دریابند که فارغ از درست یا غلط بودن دیدگاه های شان، بخش بزرگی از جامعه به آرمانگرایی های گفتمان انقلاب به نحوی که پاره ای از تندروها روی آن دست می گذارند، پاسخ منفی داده است. این عدم همسویی چه درست باشد یا نادرست به عنوان یک واقعیت اجتماعی باید پذیرفته شود. نیروی انقلاب باید درباره این مساله فکر کنند. نکته سوم اینکه گفتمان های قبلی، چه ذیل گفتمان به اصطلاح اصولگرا و چه به اصطلاح اصلاح طلب، باید توجه داشته باشند، گفتمان های گذشته دیگر پاسخگوی نیازهای مردم نیست. این گفتمان ها باید الگوهای جدیدی خلق کنند. گفتمان هایی که نوعی آرامش را به جامعه بازگردانده، از تندروی دوری کند، افق روشنی به جامعه ارائه کند، وحدت ملی را افزایش داده و سرمایه ملی به جامعه بازگرداند. تا به امروز گفتمان انقلاب تا توانسته همه را از قطار انقلاب پیاده کرده تا جایی که امروز این گفتمان غریب و تنها شده است.
اگر این دگردیسی های ضروری در گفتمان ها صورت نگیرد، باید منتظر چه شرایطی باشیم؟
حنای هر گفتمانی که بخواهد براساس مواضع پیشین حرکت کند، برای مردم رنگی ندارد. مردم خریدار این چنین شعار و نمایش های سیاسی نیستند و توجهی به افق های آنان ندارند. پزشکیان آخرین سنگر و آخرین فرصت کشور است. در صورت عدم توفیق مسعود پزشکیان خشم و ناامیدی بیشتر مردم زبانه می کشد و صندوق ها از کشور رخت بر می بندد. در یک چنین شرایطی خطر گسترش خشونت محتمل است. همه باید کمک کنند که چنین نشود. تجربه دولت خاتمی و دولت روحانی نباید در دولت پزشکیان تکرار شود، چراکه دودش به چشم همه می رود. مساله امروز ما مساله جناحی نیست، مساله، مساله ملی است. هر فرد و جریانی که مصالح ملی را قربانی مسائل جناحی کند، بی شک از خائنین به کشور است و همه باید با یک چنین افراد یا جریاناتی مقابله کنند. حتی بچه های گفتمان انقلاب که سرمایه های برجسته این کشورند باید در برابر مانع تراشی تندروها بایستند. باید بدانند که افراطی ها برخلاف منافع ملی عمل کرده و باید با آنها برخورد شود.
دولت مسعود پزشکیان با چه خطرات، آفات و تهدیدهایی مواجه است؟
یکی از آفاتی که دولت مسعود پزشکیان را تهدید می کند آن است که به واسطه نیروهای به اصطلاح اصلاح طلب، این دولت مصادره شود. پزشکیان باید توجه داشته باشد که اصلاح طلبی در این کشور بوی تکنوکراتیک و بروکراتیسم را نگیرد. نباید چهره های تکراری، قائل به منافع فردی و جمعی، برآمده از اشرافیت بروکراتیک که در پس گفتمان اصلاح طلبی پنهان شده اند، این جریان را بدنام کنند و به کشور خسارت وارد سازند. جامعه نیازمند گفتمان جدیدی است و این گفتمان، فراتر از گفتمان های مرسوم اصلاح طلبی و اصولگرایی است.
ممکن است کمی مصداقی تر درباره خطراتی که پیش رو گفتمان اصلاح طلبی در این هنگامه تازه وجود دارد، توضیح دهید؟
من نگرانم که مسعود پزشکیان، مصادره شود و همان تجربه دولت اصلاحات و دولت اعتدال تکرار شود. در واقع همان بلایی که سر خاتمی و روحانی آمد خدای ناکرده سر پزشکیان هم بیاید. بنابراین باید هوشیار بود. پزشکیان تربیت شده نهج البلاغه است، باید همچون علی(ع) به مردم تکیه کند. باید صدای طردشدگان و نادیده انگاشته شدگان باشد. همان گونه که در عرصه سیاست بین المللی، همسو با رهبری حرکت می کند، اما در سیاست های داخلی و فرهنگی باید با حاکمیت وارد چانه زنی و گفت وگو شوند. حتی به طور نمادین هم شده باید پاره ای سیگنال ها به جامعه ارسال شود تا این حس به وجود آید که تغییراتی رخ داده و این طیف های طرد شده دیده می شوند.
این سیگنال ها شامل چه مواردی می تواند باشد؟ پزشکیان در نخستین گام چه باید بکند؟
مثلا آزاد کردن برخی زندانی های سیاسی به خصوص زندانیانی که چهره جهانی و بین المللی دارند، می تواند صحنه را برای دولت پزشکیان مطلوب تر سازد. می تواند سیگنالی باشد که مناسبات ایران با جهان پیرامونی را بهبود بخشد. منظورم از مراوده با جهانیان تنها ارتباط با امریکا نیست، بلکه اروپا، آسیا و... را نیز در بر می گیرد.
معمولا زمانی که دولت های میانه رو و اصلاح طلب روی کار می آیند، حاکمیت دوگانه ای هم ایجاد می شود. طیف های افراطی و تندرو در شمایل دولت در سایه یا حاکمیت دوگانه، سر بر آورده و در مسیر تصمیم سازی های دولت مستقر مانع تراشی و سنگ اندازی می کنند. همین امروز هم این گروه های در سایه در حال تهدید دولتند. خطراتی که این نوع دوگانگی ممکن است ایجاد کند، چیست؟
طی بیش از 40 سال گذشته، همواره با این دوگانگی مواجه بوده ایم. این امر یکی از آفات جامعه ایرانی است که جمهوریت ایرانی را در کنار سایر عوامل تهدید می کند. من گوشزد می کنم شرایط تغییر کرده، همان طور که اشاره شد، پزشکیان آخرین سنگر و آخرین شانس توسعه برای ساختار است. اگر دیوار دولت پزشکیان فرو بریزد، بنای کلی آسیب دیده و به همه ضرر می رسد. همه باید تلاش کنند، تورم دورقمی، فشار اقتصادی، شکاف طبقاتی، فقر عظیم دهک های محروم، انسداد ارتباطی، به رسمیت شناخته نشدن سبک زندگی جوانان و... بهبود یابد و دولت در سایه یا وجه غیرعقلانی حاکمیت تسری یابد، اوضاع بسیار وخیم می شود. اصلاح طلب و اصولگرا فرقی ندارد، سونامی عدم توفیق همه را با خود می برد.
حاکمیت با تایید صلاحیت پزشکیان انگار در مسیر تازه ای پای گذاشته است. آیا ممکن است هسته سخت قدرت اجازه مانع تراشی را از طیف های تندرو بگیرد؟
من امیدوارم این گونه باشد و چهره های تعیین کننده در حاکمیت به این خودآگاهی رسیده باشند که ایران با مشکلات زیادی روبه روست. بخش قابل توجهی از شهروندان از قطار انقلاب پیاده شده اند. نمی توان با تعداد معدودی از افراد و اقشار کشتی به گل نشسته انقلاب را به پیش راند. برای حرکت این کشتی به گل نشسته جامعه، نیازمند همه اقشار و گروه ها هستیم. اگر این گونه نشود هم در عرصه داخلی و هم در عرصه خارجی با مشکلات عدیده ای روبه رو خواهیم بود و این به نفع هیچ فرد و جریانی نیست.
مثلا آزاد کردن برخی زندانی های سیاسی به خصوص زندانیانی که چهره جهانی و بین المللی دارند، می تواند صحنه را برای دولت پزشکیان مطلوب تر سازد. می تواند سیگنالی باشد که مناسبات ایران با جهان پیرامونی را بهبود بخشد. منظورم از مراوده با جهانیان تنها ارتباط با امریکا نیست، بلکه اروپا، آسیا و... را نیز در بر می گیرد.
معمولا زمانی که دولت های میانه رو و اصلاح طلب روی کار می آیند، حاکمیت دوگانه ای هم ایجاد می شود. طیف های افراطی و تندرو در شمایل دولت در سایه یا حاکمیت دوگانه، سر بر آورده و در مسیر تصمیم سازی های دولت مستقر مانع تراشی و سنگ اندازی می کنند. همین امروز هم این گروه های در سایه در حال تهدید دولتند. خطراتی که این نوع دوگانگی ممکن است ایجاد کند، چیست؟
طی بیش از 40 سال گذشته، همواره با این دوگانگی مواجه بوده ایم. این امر یکی از آفات جامعه ایرانی است که جمهوریت ایرانی را در کنار سایر عوامل تهدید می کند. من گوشزد می کنم شرایط تغییر کرده، همان طور که اشاره شد، پزشکیان آخرین سنگر و آخرین شانس توسعه برای ساختار است. اگر دیوار دولت پزشکیان فرو بریزد، بنای کلی آسیب دیده و به همه ضرر می رسد. همه باید تلاش کنند، تورم دورقمی، فشار اقتصادی، شکاف طبقاتی، فقر عظیم دهک های محروم، انسداد ارتباطی، به رسمیت شناخته نشدن سبک زندگی جوانان و... بهبود یابد و دولت در سایه یا وجه غیرعقلانی حاکمیت تسری یابد، اوضاع بسیار وخیم می شود. اصلاح طلب و اصولگرا فرقی ندارد، سونامی عدم توفیق همه را با خود می برد.
حاکمیت با تایید صلاحیت پزشکیان انگار در مسیر تازه ای پای گذاشته است. آیا ممکن است هسته سخت قدرت اجازه مانع تراشی را از طیف های تندرو بگیرد؟
من امیدوارم این گونه باشد و چهره های تعیین کننده در حاکمیت به این خودآگاهی رسیده باشند که ایران با مشکلات زیادی روبه روست. بخش قابل توجهی از شهروندان از قطار انقلاب پیاده شده اند. نمی توان با تعداد معدودی از افراد و اقشار کشتی به گل نشسته انقلاب را به پیش راند. برای حرکت این کشتی به گل نشسته جامعه، نیازمند همه اقشار و گروه ها هستیم. اگر این گونه نشود هم در عرصه داخلی و هم در عرصه خارجی با مشکلات عدیده ای روبه رو خواهیم بود و این به نفع هیچ فرد و جریانی نیست.
Forwarded from 🎗آکادمی وفاق؛ رویکردهای جامعه شناختی؛ (Dr Alaei)
♦️حسین بن علی؛ روح وجدان تاریخی ایرانیان!
✍دکترمحمد حسن علایی
(جامعه شناس)
بگذارید با یک مقدمه ی بی ربطه آغاز کنیم، آنچه که امروز در کشور همسایه ی ما، افغانستان می گذرد، می تواند از این جهت مهم باشد که نوعی انسداد و استیصال در بین نیروهای اجتماعی و توده ی مردم در این کشور مشاهده می گردد، در این مجال فرصت پرداخت تفصیلی به این موضوع را نداریم، اما اجمالا به همین میزان بسنده می کنیم، که گویا این جماعت خسته و ستم دیده، خویشتن خویش و وجدان جمعی تاریخی خویش را در طول این سالها و در اثر منازعات فرسایشی پی در پی از دست وا نهاده اند، نیروهای سیاسی متشتت، اتلاف سرمایه های ملی در اثر واگرایی دوقطبی های مرکزنشین، زراندوزی و سوداگری سران، ارتش خودباخته، و مردمان پابه فرار، جولان بیگانگان و تروریستها، و بازگشت طالبان، تنها بخشی از این حقیقت را نمایان می سازد، اگر چه بسیاری از اهل اندیشه افغانستان همچنان به این اوضاع و احوال تاسف بار به دیده ی تامل چشم دوخته اند، و به راه های دشوار آینده می اندیشند.
با ظهور مدرنیته و توفق تفکر متافیزیکی غربی بر جهان امروز، ما و کشورهایی نظیر همسایه های ما، دچار انواع دگرگونی های شتابناک شده ایم، و این حقایق نباید تنها منحصر در پروژه های فکری اهل فلسفه تلقی کرد، بل باید آن را در نسبت مستقیم با زندگي روزمره ی خویش فهم کرد.
با این مقدمات، تمسک به وجدان جمعی و تاریخی، برای یافتن مرکز ثقلی برای کنشهای تحول جویانه و مقاومت ورزانه، و تمهید مبنا و الگو برای ارتقا اثربخشی فعالیت های کنشگران، از اهمیت بالایی برخوردار خواهد بود، ضمن اینکه روشنفکران جامعه برای توفیق در رساندن پیام خویش به توده ی مردم ناگزیر از کشف این ناخودآگاه جمعی و یافتن زبان مشترک با توده ی مردم برای اثرگذاری و توسعه طلبی هستند.
دکتر بیژن عبدالکریمی حسین بن علی را روح وجدان تاریخی ایرانیان قلمداد میکند، همینجا لازم است اشاره شود که، نگارنده نه تنها بین "پرسش از امکان امر دینی در جهان معاصر" و "سخن راندن از حسین بن علی در مقام روح وجدان تاریخی ایرانیان" هیچ تناقضی نمی یابد، بل این دو پویه ی فلسفی، انسان شناختی و جامعه شناختی را در پیوند هم می بیند که در برنامه ی پژوهشی متفکر معاصر هم روزگارمان، توانسته است با یک دقت نظری بالا، به نحو توامان ظهور یابد که بحث پیرامون آن مجال مستوفایی می طلبد.
اما چرا حسین بن علی؟ در مقام یک دانش آموخته ی جامعه شناسی، بدون اینکه احساسات و اعتقادات خویش را در تبیین و تحلیل خویش راه بدهم، بایستی سنجش گرانه و به اعتبار اوصاف پدیدارشناختی طبقات اجتماعی به این حقیقت اشاره کنم که امروز پژواک نام حسین بن علی در میان ایرانیان، پس از مواجهه با مدرنیته و نیز تجربه ی یک انقلاب و نظام برآمده از آن، حقیقت غیر قابل انکاریست، و بی تردید تمام جریانات و گرایش های گوناگون، مردان و زنان و حتی جوانان نسبت به این سرمایه ی تاریخی به دیده ی احترام نظر می کنند فارغ از آنکه این حس تعلق را به تعلقات فرقه ای و مذهبی و سیاسی تقلیل دهیم، می توانیم حول نام حسین بن علی برای تقویت وفاق ملی گرد هم بیاییم و از ظرفیت اندیشه ی رهایی بخش این امام بزرگ انسان، حسن استفاده را به کار بندیم.
✍دکترمحمد حسن علایی
(جامعه شناس)
بگذارید با یک مقدمه ی بی ربطه آغاز کنیم، آنچه که امروز در کشور همسایه ی ما، افغانستان می گذرد، می تواند از این جهت مهم باشد که نوعی انسداد و استیصال در بین نیروهای اجتماعی و توده ی مردم در این کشور مشاهده می گردد، در این مجال فرصت پرداخت تفصیلی به این موضوع را نداریم، اما اجمالا به همین میزان بسنده می کنیم، که گویا این جماعت خسته و ستم دیده، خویشتن خویش و وجدان جمعی تاریخی خویش را در طول این سالها و در اثر منازعات فرسایشی پی در پی از دست وا نهاده اند، نیروهای سیاسی متشتت، اتلاف سرمایه های ملی در اثر واگرایی دوقطبی های مرکزنشین، زراندوزی و سوداگری سران، ارتش خودباخته، و مردمان پابه فرار، جولان بیگانگان و تروریستها، و بازگشت طالبان، تنها بخشی از این حقیقت را نمایان می سازد، اگر چه بسیاری از اهل اندیشه افغانستان همچنان به این اوضاع و احوال تاسف بار به دیده ی تامل چشم دوخته اند، و به راه های دشوار آینده می اندیشند.
با ظهور مدرنیته و توفق تفکر متافیزیکی غربی بر جهان امروز، ما و کشورهایی نظیر همسایه های ما، دچار انواع دگرگونی های شتابناک شده ایم، و این حقایق نباید تنها منحصر در پروژه های فکری اهل فلسفه تلقی کرد، بل باید آن را در نسبت مستقیم با زندگي روزمره ی خویش فهم کرد.
با این مقدمات، تمسک به وجدان جمعی و تاریخی، برای یافتن مرکز ثقلی برای کنشهای تحول جویانه و مقاومت ورزانه، و تمهید مبنا و الگو برای ارتقا اثربخشی فعالیت های کنشگران، از اهمیت بالایی برخوردار خواهد بود، ضمن اینکه روشنفکران جامعه برای توفیق در رساندن پیام خویش به توده ی مردم ناگزیر از کشف این ناخودآگاه جمعی و یافتن زبان مشترک با توده ی مردم برای اثرگذاری و توسعه طلبی هستند.
دکتر بیژن عبدالکریمی حسین بن علی را روح وجدان تاریخی ایرانیان قلمداد میکند، همینجا لازم است اشاره شود که، نگارنده نه تنها بین "پرسش از امکان امر دینی در جهان معاصر" و "سخن راندن از حسین بن علی در مقام روح وجدان تاریخی ایرانیان" هیچ تناقضی نمی یابد، بل این دو پویه ی فلسفی، انسان شناختی و جامعه شناختی را در پیوند هم می بیند که در برنامه ی پژوهشی متفکر معاصر هم روزگارمان، توانسته است با یک دقت نظری بالا، به نحو توامان ظهور یابد که بحث پیرامون آن مجال مستوفایی می طلبد.
اما چرا حسین بن علی؟ در مقام یک دانش آموخته ی جامعه شناسی، بدون اینکه احساسات و اعتقادات خویش را در تبیین و تحلیل خویش راه بدهم، بایستی سنجش گرانه و به اعتبار اوصاف پدیدارشناختی طبقات اجتماعی به این حقیقت اشاره کنم که امروز پژواک نام حسین بن علی در میان ایرانیان، پس از مواجهه با مدرنیته و نیز تجربه ی یک انقلاب و نظام برآمده از آن، حقیقت غیر قابل انکاریست، و بی تردید تمام جریانات و گرایش های گوناگون، مردان و زنان و حتی جوانان نسبت به این سرمایه ی تاریخی به دیده ی احترام نظر می کنند فارغ از آنکه این حس تعلق را به تعلقات فرقه ای و مذهبی و سیاسی تقلیل دهیم، می توانیم حول نام حسین بن علی برای تقویت وفاق ملی گرد هم بیاییم و از ظرفیت اندیشه ی رهایی بخش این امام بزرگ انسان، حسن استفاده را به کار بندیم.
Forwarded from Mohammad Rezaei
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
Forwarded from مسعود نادری
" سخنی با هواداران رئیس جمهور"
" سکوت مدبرانه "
با اینکه مدتی است دکتر پزشکیان به عنوان رئیس جمهور منتخب راهی ساختمان پاستور شده اند اما متاسفانه کَل کَل های شبه سیاسی و مباحث احساسی، مخصوصا در فضای مجازی بین طرفداران نامزدهای ریاست جمهوری همچنان ادامه دارد!
طبیعی است که آثار این گفتگوهای عمدتا هیجانی، به اهالی پاستور هم منتقل می شود که یکی از آثار منفی آن جلوگیری از تمرکز حواس رئیس جمهور و مشاوران ایشان و دومین اثر منفی آن مشغول شدن فکر و ذهن بسیاری از مردم و البته پاستور نشینان به کارهای غیر ضروری دست چندم خواهد بود.
اگر بپذیریم ، در زمان انتخاب وزرا و تشکیل کابینه، ضروری ترین کار حفظ آرامش است، آنگاه باید تمام رفتار سیاسی مان را تابعی از متغیر آن کنیم .
یعنی اگر بیان سخنی از ما ، به آن آرامش ضروری پاستور، لطمه می زند باید از گفتن آن حداقل در شرایط فعلی ، خودداری کنیم و اگر جواب ندادن ، مقابل سخنان آشوب زای افراطیون باعث شود آرامش پاستور حفظ گردد ، شایسته است سکوت کنیم.
من نام این سکوت را " سکوت مدبرانه " می گذارم.
اگر مجادلات سیاسی- اجتماعی ، اقتضای دوران تبلیغات ریاست جمهوری بود اما آرامش سیاسی و دوری از طرح مباحث احساسی - هیجانی به هر نحو که باشد، اقتضای دوران بعد از انتخابات است . مخصوصا در مرحله جابجایی قدرت و تشکیل کابینه که اساسی ترین کار رئیس جمهور می باشد.
آرام کردن فضای سیاسی و اجتماعی بعد از انتخابات، نه تنها وظیفه ی مخصوص هواداران رئیس جمهور منتخب ، که تکلیفی همگانی است.
همگی باید از هر کلام و هر کاری که بوی افراط و تفریط میدهد دوری کنند تا رئیس جمهور منتخب حداقل در مرحله انتخاب کابینه نظرش را مبتنی بر شعارهای که داده عمل کند . طبیعی است بعد از این مرحله و پس از اجرایی شدن برنامه هایی که وعده داده شد هر فردی حق و بلکه وظیفه دارد نظرات انتقادی خود را بیان کند.
در هر صورت دوری از تشنج کاری است که طرفداران رئیس جمهور منتخب ، بیشتر باید به آن اهتمام بورزند .
هر سخنی که از طرف جبهه مخالف گفته می شود ، نیازمند پاسخ نیست چه بسا بخواهیم پاسخ دندان شکن هم بدهیم.
شاید کسانی تعمدا در صدد طرح موضوعات غیر ضروری تشنج آفرین باشند تا از آب گل آلود ماهی خود را بگیرند . نباید در زمین آنان بازی کرد .
احساس ضرورت پاسخگویی گاهی باعث می شود ماهم پاسخ هیجانی و احساسی بدهیم و اتفاقا این همان کاری است که افراطییون مخالف انتظار دارند!
هم بازی آنان شدن خواسته یا ناخواسته باعث می شود به ناآرامی فضای اجتماعی و سیاسی کمک کنیم و دقیقا در مسیر آنان قدم برداریم!
.
در مرحله دوم بعد از سکوت مدبرانه مقابل سخنان تشنج آفرین افراطییون ، حداکثر کاری که باید کرد پاسخ های حداقلی کاملا عقلانی ، قانونی و محترمانه است .
یادمان باشد که حفظ آرامش از نیازهای اولیه پاستور نشینان است.
والسلام
مسعود نادری
" سکوت مدبرانه "
با اینکه مدتی است دکتر پزشکیان به عنوان رئیس جمهور منتخب راهی ساختمان پاستور شده اند اما متاسفانه کَل کَل های شبه سیاسی و مباحث احساسی، مخصوصا در فضای مجازی بین طرفداران نامزدهای ریاست جمهوری همچنان ادامه دارد!
طبیعی است که آثار این گفتگوهای عمدتا هیجانی، به اهالی پاستور هم منتقل می شود که یکی از آثار منفی آن جلوگیری از تمرکز حواس رئیس جمهور و مشاوران ایشان و دومین اثر منفی آن مشغول شدن فکر و ذهن بسیاری از مردم و البته پاستور نشینان به کارهای غیر ضروری دست چندم خواهد بود.
اگر بپذیریم ، در زمان انتخاب وزرا و تشکیل کابینه، ضروری ترین کار حفظ آرامش است، آنگاه باید تمام رفتار سیاسی مان را تابعی از متغیر آن کنیم .
یعنی اگر بیان سخنی از ما ، به آن آرامش ضروری پاستور، لطمه می زند باید از گفتن آن حداقل در شرایط فعلی ، خودداری کنیم و اگر جواب ندادن ، مقابل سخنان آشوب زای افراطیون باعث شود آرامش پاستور حفظ گردد ، شایسته است سکوت کنیم.
من نام این سکوت را " سکوت مدبرانه " می گذارم.
اگر مجادلات سیاسی- اجتماعی ، اقتضای دوران تبلیغات ریاست جمهوری بود اما آرامش سیاسی و دوری از طرح مباحث احساسی - هیجانی به هر نحو که باشد، اقتضای دوران بعد از انتخابات است . مخصوصا در مرحله جابجایی قدرت و تشکیل کابینه که اساسی ترین کار رئیس جمهور می باشد.
آرام کردن فضای سیاسی و اجتماعی بعد از انتخابات، نه تنها وظیفه ی مخصوص هواداران رئیس جمهور منتخب ، که تکلیفی همگانی است.
همگی باید از هر کلام و هر کاری که بوی افراط و تفریط میدهد دوری کنند تا رئیس جمهور منتخب حداقل در مرحله انتخاب کابینه نظرش را مبتنی بر شعارهای که داده عمل کند . طبیعی است بعد از این مرحله و پس از اجرایی شدن برنامه هایی که وعده داده شد هر فردی حق و بلکه وظیفه دارد نظرات انتقادی خود را بیان کند.
در هر صورت دوری از تشنج کاری است که طرفداران رئیس جمهور منتخب ، بیشتر باید به آن اهتمام بورزند .
هر سخنی که از طرف جبهه مخالف گفته می شود ، نیازمند پاسخ نیست چه بسا بخواهیم پاسخ دندان شکن هم بدهیم.
شاید کسانی تعمدا در صدد طرح موضوعات غیر ضروری تشنج آفرین باشند تا از آب گل آلود ماهی خود را بگیرند . نباید در زمین آنان بازی کرد .
احساس ضرورت پاسخگویی گاهی باعث می شود ماهم پاسخ هیجانی و احساسی بدهیم و اتفاقا این همان کاری است که افراطییون مخالف انتظار دارند!
هم بازی آنان شدن خواسته یا ناخواسته باعث می شود به ناآرامی فضای اجتماعی و سیاسی کمک کنیم و دقیقا در مسیر آنان قدم برداریم!
.
در مرحله دوم بعد از سکوت مدبرانه مقابل سخنان تشنج آفرین افراطییون ، حداکثر کاری که باید کرد پاسخ های حداقلی کاملا عقلانی ، قانونی و محترمانه است .
یادمان باشد که حفظ آرامش از نیازهای اولیه پاستور نشینان است.
والسلام
مسعود نادری
Forwarded from عشق و شعر
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
آن امام عاشقان پور بتول
سرو آزادی ز بستان رسول
الله الله بای بسم الله پدر
معنی ذبح عظیم آمد پسر
چون خلافت رشته از قرآن گسیخت
"حریت" را زهر اندر کام ریخت
بر زمین کربلا بارید و رفت
لاله در ویرانه ها کارید و رفت
هر که پیمان با هوالموجود بست
گردنش از بند هر معبود رست
مؤمن از عشق است و عشق از مؤمنست
عشق را ناممکن ما ممکن است
تا قیامت قطع "استبداد" کرد
موج خون او چمن ایجاد کرد
بهر حق در خاک و خون غلتیده است
پس بنای لااله گردیده است
سر ابراهیم و اسمعیل بود
یعنی آن اجمال را تفصیل بود
ماسوی الله را مسلمان بنده نیست
پیش فرعونی سرش افکنده نیست
خون او تفسیر این اسرار کرد
ملت خوابیده را بیدار کرد
تیغ "لا" چون از میان بیرون کشید
از رگ ارباب باطل خون کشید
نقش "الا الله" بر صحرا نوشت
سطر عنوان نجات ما نوشت
رمز قرآن از حسین آموختیم
ز آتش او شعله ها اندوختیم
تار ما از زخمه اش لرزان هنوز
تازه از تکبیر او ایمان هنوز
ای صبا ای پیک دور افتادگان
اشک ما بر خاک پاک او رسان
اقبال لاهوری، رموز بیخودی
سرو آزادی ز بستان رسول
الله الله بای بسم الله پدر
معنی ذبح عظیم آمد پسر
چون خلافت رشته از قرآن گسیخت
"حریت" را زهر اندر کام ریخت
بر زمین کربلا بارید و رفت
لاله در ویرانه ها کارید و رفت
هر که پیمان با هوالموجود بست
گردنش از بند هر معبود رست
مؤمن از عشق است و عشق از مؤمنست
عشق را ناممکن ما ممکن است
تا قیامت قطع "استبداد" کرد
موج خون او چمن ایجاد کرد
بهر حق در خاک و خون غلتیده است
پس بنای لااله گردیده است
سر ابراهیم و اسمعیل بود
یعنی آن اجمال را تفصیل بود
ماسوی الله را مسلمان بنده نیست
پیش فرعونی سرش افکنده نیست
خون او تفسیر این اسرار کرد
ملت خوابیده را بیدار کرد
تیغ "لا" چون از میان بیرون کشید
از رگ ارباب باطل خون کشید
نقش "الا الله" بر صحرا نوشت
سطر عنوان نجات ما نوشت
رمز قرآن از حسین آموختیم
ز آتش او شعله ها اندوختیم
تار ما از زخمه اش لرزان هنوز
تازه از تکبیر او ایمان هنوز
ای صبا ای پیک دور افتادگان
اشک ما بر خاک پاک او رسان
اقبال لاهوری، رموز بیخودی
Forwarded from عشق و شعر
حجت مسلمانی من حسینبنعلی است
مایلم در روز عاشورای امسال که هزاران کیلومتر دورتر از سرزمینیام که آیینها به نام و یاد سید شهیدان برقرار است، همان دیالوگ مشهور فیلمنامه روز واقعه بهرام بیضائی، عالیترین شاهکارِ ساختهشده به یاد امام حسین را، تکرار کنم که؛ «همۀ حجت مسلمانی من حسینبنعلی است». تیغ شک و تحقیق در همه چیز فرو میرود؛ در جزئیات گزارشهای تاریخی نیز. آن تیغ اگر در سینۀ تاریخ عاشورا فرو رود، که میرود، که رفته است و خواهد رفت، پرسشها سر میرسند. همچنانکه قرن حاضر بسیار بیشتر از پیش این پرسشها و تحلیلها سر رسیدهاند. ولی باز کلیت داستان امام حسین در اثبات رشادت و سلحشوری و ظلمناپذیری و ایستادگی و عزت و حقیقتجویی، با استناد به همین تحقیقها، پابرجا مانده و میماند. و مگر تاریخ انسانی چند الگو و الهام و سرمشقهایی از این جنس دارد که تا ابد خون به رگهای مُردهی جامعه و انسان بریزد؟
همۀ حجت مسلمانیِ من حسینبنعلی است. نه آنکه بعد از ایشان و یارانش اتفاقهای هولناک مشابهی در تاریخ نیفتاده باشد، که افتاده. نه آنکه درد و تبم مشغلههای فرقهای و قومی باشد، نه آنکه عاشورا و حسین صرفاً جزئی همردیف علقههای فرهنگیِ ایرانیِ دیگر باشد، که نیست. نه آنکه به حکم یاد و آیین او دردهای عینیِ عصریِ اطرافم را فراموش کنم، که نمیکنم. نه آنکه از نقدها و تشکیکها و پرسشهای کمرشکن ایمانی و اعتقادی بیاطلاع باشم، که نیستم. نه آنکه به همۀ پرسشها و تشکیکهای جانسوزِ فکری و اعتقادیِ درونم پاسخی خنک داده باشم، که ندادهام. نه آنکه از پیچیدگیِ آگاهی تاریخی و دگرگونیها و دستکاریها و گزارشسازیهایِ آن پاک بیخبر باشم، که نیستم. نه آنکه در این رویداد تاریخیِ خاص به گزارشها و تحلیلهای سینهبهسینهرسیدۀ نسلی و رسمی اکتفا کرده باشم، که نکردم. نه آنکه کربلای حسین را کعبه و سخنانش را وحی پیامبروار بدانم، که نمیدانم. نه آنکه به عاشورای فرهنگی و آیینهای عامهپسند و سندهای پُرتحریف هیچ نقدی نداشته باشم، که دارم. نه آنکه از برخی تبیینهای اشباعی روشنفکرانه و دیگر خستهکننده، خسته نشده باشم، که شدهام. نه آنکه از خودم برای حسینحسینکردنهای بیعمل و بیاثر شاکی نباشم، که هستم. نه آنکه از بهرهبرداری سیاسی چپ و راست از کار و گفتار امام حسین مطلع و بیزار نباشم، که هستم. اما همۀ حجت مسلمانی من هنوز حسینبنعلی است.
معتقدم که ورای اعتقادها و نامها و رسمها، تماشای چنین انسانِ زمینی باشکوهی هر ناظر منصفی را به تحسین وامیدارد. کدام بینندۀ منصفی است که بعد از تماشای سجایای اخلاقی و پاکبازیِ پُرعزتش به حسرت و پس از آن به همنظری با باورهای کشیده نشود؟ هیچ دینی و هیچ دعوتی و هیچ اجاق پابرجای فرهنگیای نیست که ابتدا با انتزاعیات و مشوقهای نظری رونقِ امروزش را آغاز کرده باشد. رونقها در آغاز انسانی شکوهمند را به منزلۀ تحقق آنچه میگویند و آنچه میسرایند، نشان میدهند، سپس به سراغ انسجام و تثبیت باورهای نظری برای دلبری و فکربَری! میروند. این سلسله استدلال وارونه در رسیدن از نمونههای عینی به باورهای نظری، صرفاً دفاعی احساسی هم نیست. میشود در جای خودش منطق استنتاجیاش را شرح داد. همان که به تعبیر عیسی: «درخت را از میوهاش میشناسند.» متی ۷/۱۶. اسلام هم اگر بخواهد دینی جذاب بماند، با جزا و دیات، با رسالۀ عملیه و خطبههای خشن، با بگیروببند و نهی و نهیب، با اقتدار حکومتی و بخشنامۀ دولتی، با روشهای پوسیده و افکار مندرس و باورهای جامانده در تاریخ برخی از مبلغان، با فرقهای و قبیلهای و تاریخینگاه داشتن همین امامحسین، زنده نخواهد ماند و زنده نمانده. فقط نمونههایی چون سید شهیدان و ترجمۀ امروزین و تحقیقیِ انسانی چون او، اعتبار این دین بودهاند و خواهند شد؛ حجت مسلمانی، در کورۀ دوران بیرحمِ نقد و شک و در جولان مدعیانی بیجاذبه و دوستدارانی خواب و عقبمانده در تاریخ.
#علی_سلطانی
مایلم در روز عاشورای امسال که هزاران کیلومتر دورتر از سرزمینیام که آیینها به نام و یاد سید شهیدان برقرار است، همان دیالوگ مشهور فیلمنامه روز واقعه بهرام بیضائی، عالیترین شاهکارِ ساختهشده به یاد امام حسین را، تکرار کنم که؛ «همۀ حجت مسلمانی من حسینبنعلی است». تیغ شک و تحقیق در همه چیز فرو میرود؛ در جزئیات گزارشهای تاریخی نیز. آن تیغ اگر در سینۀ تاریخ عاشورا فرو رود، که میرود، که رفته است و خواهد رفت، پرسشها سر میرسند. همچنانکه قرن حاضر بسیار بیشتر از پیش این پرسشها و تحلیلها سر رسیدهاند. ولی باز کلیت داستان امام حسین در اثبات رشادت و سلحشوری و ظلمناپذیری و ایستادگی و عزت و حقیقتجویی، با استناد به همین تحقیقها، پابرجا مانده و میماند. و مگر تاریخ انسانی چند الگو و الهام و سرمشقهایی از این جنس دارد که تا ابد خون به رگهای مُردهی جامعه و انسان بریزد؟
همۀ حجت مسلمانیِ من حسینبنعلی است. نه آنکه بعد از ایشان و یارانش اتفاقهای هولناک مشابهی در تاریخ نیفتاده باشد، که افتاده. نه آنکه درد و تبم مشغلههای فرقهای و قومی باشد، نه آنکه عاشورا و حسین صرفاً جزئی همردیف علقههای فرهنگیِ ایرانیِ دیگر باشد، که نیست. نه آنکه به حکم یاد و آیین او دردهای عینیِ عصریِ اطرافم را فراموش کنم، که نمیکنم. نه آنکه از نقدها و تشکیکها و پرسشهای کمرشکن ایمانی و اعتقادی بیاطلاع باشم، که نیستم. نه آنکه به همۀ پرسشها و تشکیکهای جانسوزِ فکری و اعتقادیِ درونم پاسخی خنک داده باشم، که ندادهام. نه آنکه از پیچیدگیِ آگاهی تاریخی و دگرگونیها و دستکاریها و گزارشسازیهایِ آن پاک بیخبر باشم، که نیستم. نه آنکه در این رویداد تاریخیِ خاص به گزارشها و تحلیلهای سینهبهسینهرسیدۀ نسلی و رسمی اکتفا کرده باشم، که نکردم. نه آنکه کربلای حسین را کعبه و سخنانش را وحی پیامبروار بدانم، که نمیدانم. نه آنکه به عاشورای فرهنگی و آیینهای عامهپسند و سندهای پُرتحریف هیچ نقدی نداشته باشم، که دارم. نه آنکه از برخی تبیینهای اشباعی روشنفکرانه و دیگر خستهکننده، خسته نشده باشم، که شدهام. نه آنکه از خودم برای حسینحسینکردنهای بیعمل و بیاثر شاکی نباشم، که هستم. نه آنکه از بهرهبرداری سیاسی چپ و راست از کار و گفتار امام حسین مطلع و بیزار نباشم، که هستم. اما همۀ حجت مسلمانی من هنوز حسینبنعلی است.
معتقدم که ورای اعتقادها و نامها و رسمها، تماشای چنین انسانِ زمینی باشکوهی هر ناظر منصفی را به تحسین وامیدارد. کدام بینندۀ منصفی است که بعد از تماشای سجایای اخلاقی و پاکبازیِ پُرعزتش به حسرت و پس از آن به همنظری با باورهای کشیده نشود؟ هیچ دینی و هیچ دعوتی و هیچ اجاق پابرجای فرهنگیای نیست که ابتدا با انتزاعیات و مشوقهای نظری رونقِ امروزش را آغاز کرده باشد. رونقها در آغاز انسانی شکوهمند را به منزلۀ تحقق آنچه میگویند و آنچه میسرایند، نشان میدهند، سپس به سراغ انسجام و تثبیت باورهای نظری برای دلبری و فکربَری! میروند. این سلسله استدلال وارونه در رسیدن از نمونههای عینی به باورهای نظری، صرفاً دفاعی احساسی هم نیست. میشود در جای خودش منطق استنتاجیاش را شرح داد. همان که به تعبیر عیسی: «درخت را از میوهاش میشناسند.» متی ۷/۱۶. اسلام هم اگر بخواهد دینی جذاب بماند، با جزا و دیات، با رسالۀ عملیه و خطبههای خشن، با بگیروببند و نهی و نهیب، با اقتدار حکومتی و بخشنامۀ دولتی، با روشهای پوسیده و افکار مندرس و باورهای جامانده در تاریخ برخی از مبلغان، با فرقهای و قبیلهای و تاریخینگاه داشتن همین امامحسین، زنده نخواهد ماند و زنده نمانده. فقط نمونههایی چون سید شهیدان و ترجمۀ امروزین و تحقیقیِ انسانی چون او، اعتبار این دین بودهاند و خواهند شد؛ حجت مسلمانی، در کورۀ دوران بیرحمِ نقد و شک و در جولان مدعیانی بیجاذبه و دوستدارانی خواب و عقبمانده در تاریخ.
#علی_سلطانی
Forwarded from محسن
لینک گروه علم و الهیات مشکات:
https://www.tg-me.com/elm_elahiat_meshkat
لینک کانال:
https://www.tg-me.com/elm_em
لینک پیج اینستاگرام بیژن عبدالکریمی :
www.instagram.com/bijan.abdolkarimi
لینک کانال تلگرام بیژن عبدالکریمی :
@bijanabdolkarimi
https://www.tg-me.com/elm_elahiat_meshkat
لینک کانال:
https://www.tg-me.com/elm_em
لینک پیج اینستاگرام بیژن عبدالکریمی :
www.instagram.com/bijan.abdolkarimi
لینک کانال تلگرام بیژن عبدالکریمی :
@bijanabdolkarimi
پلورالیسم دینی
گروه علم و الهیات مشکات
ویس چت
موضوع:پلورالیسم دینی (جلسه دوم)
با حضور جناب دکتر بیژن عبدالکریمی
چهارشنبه ۲۰ تیرماه ۱۴۰۳
گروه علم و الهیات مشکات
لینک گروه علم و الهیات مشکات:
https://www.tg-me.com/elm_elahiat_meshkat
لینک کانال:
https://www.tg-me.com/elm_em
لینک پیج اینستاگرام بیژن عبدالکریمی :
www.instagram.com/bijan.abdolkarimi
لینک کانال تلگرام بیژن عبدالکریمی :
@bijanabdolkarimi
موضوع:پلورالیسم دینی (جلسه دوم)
با حضور جناب دکتر بیژن عبدالکریمی
چهارشنبه ۲۰ تیرماه ۱۴۰۳
گروه علم و الهیات مشکات
لینک گروه علم و الهیات مشکات:
https://www.tg-me.com/elm_elahiat_meshkat
لینک کانال:
https://www.tg-me.com/elm_em
لینک پیج اینستاگرام بیژن عبدالکریمی :
www.instagram.com/bijan.abdolkarimi
لینک کانال تلگرام بیژن عبدالکریمی :
@bijanabdolkarimi
Forwarded from Ahmad
اینها صرفا مثالهایی شاهد مدعی من است و آن ادعا این است: به نظرم ج.ا.ا راهی را در پیش گرفته که حکومت پهلوی در پیش گرفته بود. بارها از زبان شما شنیدم که گفتمان انقلاب را به عنوان مهمترین نیروی اجتماعی این کشور برخواسته از دل تاریخ آن معرفی کردهاید. با شما در این خصوص همراهم. اما آیا این موضوع توجیه کافی برای حذف یا نادیده گرفتن سایر نیروهای اجتماعی را به حاکمیت میدهد؟ پرسش مهمتر: آیا ترکیب نیروهای اجتماعی در حال حاضر همچون گذشته است؟ چرا از دید بسیاری از افراد متاسفانه شخصیتی همچون سردار شهید سلیمانی، یک تروریست بین المللی به حساب میآید؟ چرا بسیاری از افراد جامعه در کوچه و خیابان، تاکسی، صف نانوایی، دانشگاه و ... گوش شنوایی برای پیامهای حاکمیت ندارند؟ (از انصاف نمیگذرم، به نظرم پیامهای حاکمیت در خصوص تهدید امنیت ملی کاملا صحیح و درست است، این را تاریخ همین 100 سال گذشته اثبات میکند). رضا خان در شهریور 1320، با قدی خموده و شنل بر دوش به در خانه محمدعلی فروغی رفت و از او خواهش کرد تا عنان حاکمیت را به دست بگیرد و انتقال قدرت به پسرش را به او واگذارد. 37 سال بعد محمدرضا پهلوی فانوس به دست به دنبال کسی میگشت تا رشته امور را به دست گیرد و کشور را از یک انقلاب خونین نجات دهد که مصداق آن بیت بود: نوش دارویی و بعد از مرگ سهراب آمدی، حالا چرا؟ اکنون نیز احساس میکنم سپهر سیاسی کشور از شخصیتها خالی شده و خدایی ناکرده در یک بحران بزرگ معلوم نیست که چه کسی یا کسانی قرار است عنان امور را به دست بگیرند (این را از کیفیت نامزدهای ادوار مختلف ریاست جمهوری یا مجلس طی همین چند سال گذشته میتوان درک کرد).
جناب آقای دکتر عبدالکریمی گرامی، من بغض در گلو این سطور را نوشتم. به شدت نگران آینده این کشور و فرزندانم هستم. هیچ گاه به مهاجرت فکر نکردم. من کارگرزادهای هستم که از پدرم رسم صداقت، وفا و تلاش را آموختم و امیدوارم در زندگی خودم به آن پایبند باشم. من در این کشور زاده شدم و در این خاک خواهم مرد. اما مسیر را همان میبینم که گفتم. من همانند شما نگاهی کلاننگر و از فراسوی تاریخ ندارم. اما آنچه میبینم چندان امیدوار کننده نیست. اگرچه تلاش میکنم، به سختی تلاش میکنم که امیدوار باقی بمانم. در محل کارم جویندگان بدون تجربه و تازه فارغ التحصیل از دانشگاه را در اولویت استخدام قرار میدهم. فقط به این دلیل که شاید بتوانم ایشان را پاگیر و از مهاجرت یک نفر دیگر جلوگیری کنم. وقتی یکی از کارشناسانم به قصد مهاجرت استعفا میدهد همچون خنجری بر قلب من مینشیند. میدانم که در آنسوی مرزها هم فرش قرمزی برایش پهن نشده و باید در پایینترین سطوح جامعه کار خود را پی بگیرد و زندگی سختی را شروع کند. اما با او چه بگویم؟ از کجا بگویم؟ او زندگی را میخواهد و تلقیاش این است که در اینجا به آن نخواهد رسید (درست یا غلط). آنچه که از بین میرود "امید" است. این دشمن تراز اول ایران در حال حاضر است. جایی که ما بازی را به دشمن میبازیم همین است. اتفاقی که برای تمام پدیدههای اجتماعی ما در 150 سال گذشته افتاده است: "قطع امید". قطع امید از دبستان، قطع امید از مشروطه، قطع امید از پهلوی و حالا قطع امید از ج.ا.ا. ریشه این قطع امید شاید همان احساس حذف شدگی باشد. شاید همان احساس نادیده گرفته شدن.
جناب آقای دکتر عبدالکریمی، خواستم این نقد را بر گفتمان جنابعالی وارد کنم که آنچه حاکمیت از آن غافل شده، مجموع نیروهای اجتماعی است. به نظر میرسد حاکمیت ایران در حال قطع ارتباط با باقی نیروهای اجتماعی است. تاریخ نشان داده هرزمان حکام بر تمام نیروهای اجتماعی خود تکیه کردهاند، پیروزی از آن ما بوده است. همچنان امیدوارم کشور از این برحه تاریخی حساس به سلامت عبور کند.
اَلصَبرُ مُرٌّ و العُمرُ فانٍ
یا لَیتَ شعری حَتامَ اأَلْقاه
برای شما آرزوی سلامتی دارم
ایام به کام
جناب آقای دکتر عبدالکریمی گرامی، من بغض در گلو این سطور را نوشتم. به شدت نگران آینده این کشور و فرزندانم هستم. هیچ گاه به مهاجرت فکر نکردم. من کارگرزادهای هستم که از پدرم رسم صداقت، وفا و تلاش را آموختم و امیدوارم در زندگی خودم به آن پایبند باشم. من در این کشور زاده شدم و در این خاک خواهم مرد. اما مسیر را همان میبینم که گفتم. من همانند شما نگاهی کلاننگر و از فراسوی تاریخ ندارم. اما آنچه میبینم چندان امیدوار کننده نیست. اگرچه تلاش میکنم، به سختی تلاش میکنم که امیدوار باقی بمانم. در محل کارم جویندگان بدون تجربه و تازه فارغ التحصیل از دانشگاه را در اولویت استخدام قرار میدهم. فقط به این دلیل که شاید بتوانم ایشان را پاگیر و از مهاجرت یک نفر دیگر جلوگیری کنم. وقتی یکی از کارشناسانم به قصد مهاجرت استعفا میدهد همچون خنجری بر قلب من مینشیند. میدانم که در آنسوی مرزها هم فرش قرمزی برایش پهن نشده و باید در پایینترین سطوح جامعه کار خود را پی بگیرد و زندگی سختی را شروع کند. اما با او چه بگویم؟ از کجا بگویم؟ او زندگی را میخواهد و تلقیاش این است که در اینجا به آن نخواهد رسید (درست یا غلط). آنچه که از بین میرود "امید" است. این دشمن تراز اول ایران در حال حاضر است. جایی که ما بازی را به دشمن میبازیم همین است. اتفاقی که برای تمام پدیدههای اجتماعی ما در 150 سال گذشته افتاده است: "قطع امید". قطع امید از دبستان، قطع امید از مشروطه، قطع امید از پهلوی و حالا قطع امید از ج.ا.ا. ریشه این قطع امید شاید همان احساس حذف شدگی باشد. شاید همان احساس نادیده گرفته شدن.
جناب آقای دکتر عبدالکریمی، خواستم این نقد را بر گفتمان جنابعالی وارد کنم که آنچه حاکمیت از آن غافل شده، مجموع نیروهای اجتماعی است. به نظر میرسد حاکمیت ایران در حال قطع ارتباط با باقی نیروهای اجتماعی است. تاریخ نشان داده هرزمان حکام بر تمام نیروهای اجتماعی خود تکیه کردهاند، پیروزی از آن ما بوده است. همچنان امیدوارم کشور از این برحه تاریخی حساس به سلامت عبور کند.
اَلصَبرُ مُرٌّ و العُمرُ فانٍ
یا لَیتَ شعری حَتامَ اأَلْقاه
برای شما آرزوی سلامتی دارم
ایام به کام
Forwarded from نگاهِ دیگر
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🔺50 سال پیش نیز همین بود!
گزارشگر مصری در فیلم بالا مربوط به 50 سال پیش اوضاع نوار غزه را گزارش میکند. انگار که همین امروز است؛ ویرانی و شیون و زاری کودکان و زنان. او از وضعیت غزه پس از اشغال در سال 1967 میگوید و اینکه ارتش اسرائیل محلاتی را با خاک یکسان، 2500 منزل را ویران و 10 هزار نفر را بازداشت کرده است. این ارقام برای آن سالهای غزه با جمعیت یک ششم (360 هزار نفر) امروز آن بسیار بالاست.
در حالی که در آن سالها نه هفتم اکتبری رخ داده بود؛ نه حماسی وجود داشت. ريشه مشکل در اشغالگری و سلب حقوق یک ملت است، تا این معضل ریشهای حل نشود، عوارض آن همچنان ادامه خواهد یافت.
طبق این گزارش، پس از شکست چند کشور عربی (1967)، تنها منطقهای که سرسختانه مقاومت کرد، نوار غزه بود؛ تا جایی که افسری اسرائیلی آن زمان گفته، حاضرم در 5 جنگ بجنگم اما در نوار غزه نجنگم.
این وضعیت استثنائی غزه یک مورد مطالعاتی جامعه شناختی است. یک دلیل میتواند این باشد که 70 درصد ساکنان آن آوارگان مناطقی هستند که اسرائیل در آن تشکیل شده و هنوز هم با درگذشت بیشتر پدران، فرزندان موطن خود را از یاد نبردهاند.
#صابر_گل_عنبری
@Sgolanbari
گزارشگر مصری در فیلم بالا مربوط به 50 سال پیش اوضاع نوار غزه را گزارش میکند. انگار که همین امروز است؛ ویرانی و شیون و زاری کودکان و زنان. او از وضعیت غزه پس از اشغال در سال 1967 میگوید و اینکه ارتش اسرائیل محلاتی را با خاک یکسان، 2500 منزل را ویران و 10 هزار نفر را بازداشت کرده است. این ارقام برای آن سالهای غزه با جمعیت یک ششم (360 هزار نفر) امروز آن بسیار بالاست.
در حالی که در آن سالها نه هفتم اکتبری رخ داده بود؛ نه حماسی وجود داشت. ريشه مشکل در اشغالگری و سلب حقوق یک ملت است، تا این معضل ریشهای حل نشود، عوارض آن همچنان ادامه خواهد یافت.
طبق این گزارش، پس از شکست چند کشور عربی (1967)، تنها منطقهای که سرسختانه مقاومت کرد، نوار غزه بود؛ تا جایی که افسری اسرائیلی آن زمان گفته، حاضرم در 5 جنگ بجنگم اما در نوار غزه نجنگم.
این وضعیت استثنائی غزه یک مورد مطالعاتی جامعه شناختی است. یک دلیل میتواند این باشد که 70 درصد ساکنان آن آوارگان مناطقی هستند که اسرائیل در آن تشکیل شده و هنوز هم با درگذشت بیشتر پدران، فرزندان موطن خود را از یاد نبردهاند.
#صابر_گل_عنبری
@Sgolanbari
Forwarded from محسن
لینک گروه علم و الهیات مشکات:
https://www.tg-me.com/elm_elahiat_meshkat
لینک کانال:
https://www.tg-me.com/elm_em
لینک پیج اینستاگرام بیژن عبدالکریمی :
www.instagram.com/bijan.abdolkarimi
لینک کانال تلگرام بیژن عبدالکریمی :
@bijanabdolkarimi
https://www.tg-me.com/elm_elahiat_meshkat
لینک کانال:
https://www.tg-me.com/elm_em
لینک پیج اینستاگرام بیژن عبدالکریمی :
www.instagram.com/bijan.abdolkarimi
لینک کانال تلگرام بیژن عبدالکریمی :
@bijanabdolkarimi
دوستان سلام. من امشب با آیدی نقد فرهنگ در این کانال و با آیدی بیژن عبدالکریمی کانال و گروه مشکلات برنامه را اجرا خواهم کرد. با سپاس
Forwarded from 🎗آکادمی وفاق؛ رویکردهای جامعه شناختی؛ (Dr Alaei)
♦️در حاشیهی مناسک محرم!
✍دکترمحمدحسن علایی
(جامعه شناس)
سالهاست در حاشیهی مناسک محرم، پرسه میزنم، گاه پنداری اشکی هم فشاندهام، گاه خود را در افق کربلا انگاشتهام و سرتاسر وجودم از اضطراب حادثه لبریز شدهاست؛ اما هماره گوشهی چشمی هم از منظر جامعهشناختی به این مناسک داشته ام که در این جستار به پارهای از یافتههای میدانی پراکندهی خویش اشاره می کنم.
- ترکیب جمعیتی هیئات تغییر چشمگیری داشته است این دستهجات تقریبا از حضور ریشسفیدانی که سالها در این دستگاه کارآزموده بودند، خالی شده است و کمتر دیده میشود تجربیات ایشان در برگزاری این مناسک به نحو اصولی به نسلهای بعدی انتقال یافته باشد.
- فضای عمومی و پیرامونی این دستهجات هم آشکارا تغییر یافته است؛ اگر در گذشتههای نه چندان دور مردان و عموما زنان نشسته به تماشای این مراسمات با چهرههای غمین و سوگوار ناظر نوحهخوانیها و تعزیهها بودند؛ امروز دیگر کمتر چنین یکدستی حزنآلودی را در این صفوف می توان شاهد بود؛ و آنچه بیشتر به چشم میآید غلغلهای و جنب و جوشی نه چندان آیینی و مناسک محور است.
- توده های منتشر بی هدف که اساسا در خیابان ها و معابر سرگردانند و نمی توان گفت در حاشیهی مراسم مذهبی خاصی گرد آمده اند مخصوصا متشکل از جوانان و نوجوانان و دختران و پسران جوان و البته گه گاه جمع های خانوادگی در ایام سوگواری امسال بیشتر مشاهده می شد. که آسیبشناسی و توصیف و تبیین آن نیازمند مطالعات جامعهشناختی اهل نظر است. در دهههای اخیر عبارت NEET(Not in Education, Employment, or Training) برای بررسی مسائل پیرامون بیکاری جوانان بکار گرفته میشود. در معنای لغوی این عبارت به معنی جوانانی است که شغلی ندارند و در حال تحصیل و یادگیری یک مهارت هم نیستند.
- منابر و تریبونهای معرفتافزا نیز همچنان سیر نزولی داشته است؛ یعنی باید با تاسف ابراز داشت نه تنها در عموم این مراسمات پیام اساسی واقعهی کربلا تبیین و تشریح نمی شود، که حتی همان شور حسینی که حاوی عشق و محبت به حسین بن علی و همراهان باوفای او بود نیز دیگر به ندرت بازتولید می شود و این حقیقتا خسران بزرگی است که تدابیر جدی فرهنگی مسئولین؛ اهل فرهنگ و متولیان امور را ميطلبد.
https://www.instagram.com/p/C9fBjFeJUTd/?igsh=MXc3OThlYXZuM25wZg==
✍دکترمحمدحسن علایی
(جامعه شناس)
سالهاست در حاشیهی مناسک محرم، پرسه میزنم، گاه پنداری اشکی هم فشاندهام، گاه خود را در افق کربلا انگاشتهام و سرتاسر وجودم از اضطراب حادثه لبریز شدهاست؛ اما هماره گوشهی چشمی هم از منظر جامعهشناختی به این مناسک داشته ام که در این جستار به پارهای از یافتههای میدانی پراکندهی خویش اشاره می کنم.
- ترکیب جمعیتی هیئات تغییر چشمگیری داشته است این دستهجات تقریبا از حضور ریشسفیدانی که سالها در این دستگاه کارآزموده بودند، خالی شده است و کمتر دیده میشود تجربیات ایشان در برگزاری این مناسک به نحو اصولی به نسلهای بعدی انتقال یافته باشد.
- فضای عمومی و پیرامونی این دستهجات هم آشکارا تغییر یافته است؛ اگر در گذشتههای نه چندان دور مردان و عموما زنان نشسته به تماشای این مراسمات با چهرههای غمین و سوگوار ناظر نوحهخوانیها و تعزیهها بودند؛ امروز دیگر کمتر چنین یکدستی حزنآلودی را در این صفوف می توان شاهد بود؛ و آنچه بیشتر به چشم میآید غلغلهای و جنب و جوشی نه چندان آیینی و مناسک محور است.
- توده های منتشر بی هدف که اساسا در خیابان ها و معابر سرگردانند و نمی توان گفت در حاشیهی مراسم مذهبی خاصی گرد آمده اند مخصوصا متشکل از جوانان و نوجوانان و دختران و پسران جوان و البته گه گاه جمع های خانوادگی در ایام سوگواری امسال بیشتر مشاهده می شد. که آسیبشناسی و توصیف و تبیین آن نیازمند مطالعات جامعهشناختی اهل نظر است. در دهههای اخیر عبارت NEET(Not in Education, Employment, or Training) برای بررسی مسائل پیرامون بیکاری جوانان بکار گرفته میشود. در معنای لغوی این عبارت به معنی جوانانی است که شغلی ندارند و در حال تحصیل و یادگیری یک مهارت هم نیستند.
- منابر و تریبونهای معرفتافزا نیز همچنان سیر نزولی داشته است؛ یعنی باید با تاسف ابراز داشت نه تنها در عموم این مراسمات پیام اساسی واقعهی کربلا تبیین و تشریح نمی شود، که حتی همان شور حسینی که حاوی عشق و محبت به حسین بن علی و همراهان باوفای او بود نیز دیگر به ندرت بازتولید می شود و این حقیقتا خسران بزرگی است که تدابیر جدی فرهنگی مسئولین؛ اهل فرهنگ و متولیان امور را ميطلبد.
https://www.instagram.com/p/C9fBjFeJUTd/?igsh=MXc3OThlYXZuM25wZg==
پلورالیسم دینی
گروه علم و الهیات مشکات
ویس چت
موضوع:پلورالیسم دینی (جلسه سوم)
با حضور جناب دکتر بیژن عبدالکریمی
سه شنبه ۲۶ تیرماه ۱۴۰۳
گروه علم و الهیات مشکات
لینک گروه علم و الهیات مشکات:
https://www.tg-me.com/elm_elahiat_meshkat
لینک کانال:
https://www.tg-me.com/elm_em
لینک پیج اینستاگرام بیژن عبدالکریمی :
www.instagram.com/bijan.abdolkarimi
لینک کانال تلگرام بیژن عبدالکریمی :
@bijanabdolkarimi
موضوع:پلورالیسم دینی (جلسه سوم)
با حضور جناب دکتر بیژن عبدالکریمی
سه شنبه ۲۶ تیرماه ۱۴۰۳
گروه علم و الهیات مشکات
لینک گروه علم و الهیات مشکات:
https://www.tg-me.com/elm_elahiat_meshkat
لینک کانال:
https://www.tg-me.com/elm_em
لینک پیج اینستاگرام بیژن عبدالکریمی :
www.instagram.com/bijan.abdolkarimi
لینک کانال تلگرام بیژن عبدالکریمی :
@bijanabdolkarimi