Telegram Web Link
پلورالیسم دینی
گروه علم و الهیات مشکات
ویس چت

موضوع:پلورالیسم دینی (جلسه دوم)

با حضور جناب دکتر بیژن عبدالکریمی


چهارشنبه ۲۰ تیرماه ۱۴۰۳

گروه علم و الهیات مشکات

لینک گروه علم و الهیات مشکات:
https://www.tg-me.com/elm_elahiat_meshkat
لینک کانال:
https://www.tg-me.com/elm_em

لینک پیج اینستاگرام بیژن عبدالکریمی :

www.instagram.com/bijan.abdolkarimi

لینک کانال تلگرام بیژن عبدالکریمی :

@bijanabdolkarimi
پلورالیسم دینی
گروه علم و الهیات مشکات
ویس چت

موضوع:پلورالیسم دینی (جلسه سوم)

با حضور جناب دکتر بیژن عبدالکریمی


سه شنبه ۲۶ تیرماه ۱۴۰۳

گروه علم و الهیات مشکات

لینک گروه علم و الهیات مشکات:
https://www.tg-me.com/elm_elahiat_meshkat
لینک کانال:
https://www.tg-me.com/elm_em

لینک پیج اینستاگرام بیژن عبدالکریمی :

www.instagram.com/bijan.abdolkarimi

لینک کانال تلگرام بیژن عبدالکریمی :

@bijanabdolkarimi
پلورالیسم دینی
گروه علم و الهیات مشکات
ویس چت

با حضور دکتر بیژن عبدالکریمی

موضوع:پلورالیسم دینی

زمان:سه شنبه ۸ خرداد


لینک گروه علم و الهیات مشکات:
https://www.tg-me.com/elm_elahiat_meshkat
لینک کانال:
https://www.tg-me.com/elm_em

لینک پیج اینستاگرام بیژن عبدالکریمی :

www.instagram.com/bijan.abdolkarimi

لینک کانال تلگرام بیژن عبدالکریمی :

@bijanabdolkarimi
Forwarded from علی مهرابی کوشکی
پیام تسلیت بیش از ۲۰۰ فعال سیاسی و مدنی به مناسبت شهادت اسماعیل هنیة رئیس دفتر سیاسی حرکت حماس

مِّنَ الْمُؤْمِنِينَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَيْهِ فَمِنْهُم مَّن قَضَىٰ نَحْبَهُ وَمِنْهُم مَّن يَنتَظِرُ وَمَا بَدَّلُوا تَبْدِيلًا

شهادت وترور ناجوانمردانه استاد  اسماعیل هنیه که مهمان کشورما بود ودر مراسم تحلیف شرکت کرده  بود موجب تاسف وتاثر  انسان های بیدار دل وآزادی خواه جهان شد. واژه ی ترور درقاموس ملت های متمدن ،واژه ای زشت ،پلید ومنفور است  وجز از سوی دولت ها وگروه ها وافراد بی منطق انجام نمی شود. ملت مبارز فلسطین بیش از یک صد سال است که برای تعیین سرنوشت وبیرون راندن غاصبان مشغول مبارزه وجهاد است که منجر به شهادت ،مجروحیت وآوارگی هزاران ومیلیون ها نفر شده است که حتی در خارج از سرزمین فلسطین ازامنیت جانی برخوردار نیستند که نمونه ی آن ترور اسماعیل هنیه رئیس دفتر سیاسی حماس بود.ما ضمن محکوم‌ نمودن چنین عمل شنیع وغیر انسانی ازهمه ی کشورهای اسلامی به ویژه ایران که اسرائیل با چنین عمل متجاوزانه ای به  سیادت وسروری ملی ما دهن کجی نمود ونیز کشورهای دموکراتیک می خواهیم با  محکوم نمودن این اقدام بزدلانه در حمایت از ملت مظلوم فلسطین ازهیچ اقدامی دریغ ننمایند.درپایان با ابراز همبستگی با اهالی مظلوم غزه مراتب تسلیت خودرا به خانواده آن شهید سربلند ونیز جنبش حماس ومردم مبارز فلسطین اعلام نموده واز خداوند مهربان بهشت برین را برایشان خواستاریم.

رسالة تعزية لأكثر من ۲۰۰ ناشط سياسي ومدني بمناسبة استشهاد إسماعيل هنية رئيس المكتب السياسي لحركة حماس

مِّنَ الْمُؤْمِنِينَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَيْهِ فَمِنْهُم مَّن قَضَىٰ نَحْبَهُ وَمِنْهُم مَّن يَنتَظِرُ وَمَا بَدَّلُوا تَبْدِيلًا

إن الاستشهاد والموت الجبان للأستاذ إسماعيل هنية، الذي كان ضيفا على بلدنا وشارك في مراسم أداء اليمين، سبب أسف وأثر في قلوب شعوب العالم المنفتحة والمحبة للحرية. إن كلمة الإرهاب في قاموس الأمم المتحضرة كلمة قبيحة وقذرة وبغيضة، ولا تقوم بها إلا حكومات وجماعات وغير عقلانيين. منذ أكثر من مائة عام وشعب فلسطين المقاتل يخوض النضال والجهاد لتحديد مصيره وطرد المغتصبين، مما أدى إلى استشهاد وجرح وتشريد آلاف وملايين البشر الذين لا ينعمون بالأمن. الحياة حتى خارج الأرض الفلسطينية، مثل اغتيال إسماعيل هنية رئيس المكتب السياسي لحركة حماس.
وبينما ندين مثل هذا العمل الشنيع وغير الإنساني من قبل جميع الدول الإسلامية، وخاصة إيران، حيث انتهكت إسرائيل سيادتنا الوطنية وسيادتنا بمثل هذا العمل العدواني، فإننا نريد أيضًا من الدول الديمقراطية أن تمتنع عن أي إجراء من خلال إدانة هذا العمل الجبان لدعم المظلومين. أيها الشعب الفلسطيني، لا تترددوا، وأخيرا، إذ نعرب عن تضامننا مع شعب غزة المظلوم، نعرب عن تعازينا لعائلة ذلك الشهيد الأبي، ولحركة حماس وشعب فلسطين المجاهد، ونسأل الرحمن الرحيم. الله يجعلهم الجنة .

Condolence message of more than 200 political and civil activists on the occasion of the martyrdom of Ismail Haniyeh, head of the political office of Hamas movement

The assassination of Ismail Haniyeh, who was a guest in our country attending an inauguration ceremony, has deeply saddened and outraged freedom loving and compassionate individuals worldwide. In the lexicon of civilized nations, the term "assassination" is an abhorrent, vile, and detested word, used only by irrational governments, groups, and individuals. For over a hundred years, the resilient Palestinian people have fought for self-determination and the expulsion of occupiers, a struggle that has resulted in the martyrdom, injury, and displacement of thousands and millions of people. Even outside the borders of Palestine, they have not found safety, as evidenced by the assassination of Ismail Haniyeh, the head of the political bureau of Hamas.

We vehemently condemn this heinous and inhumane act. We call on all Islamic countries, especially Iran whose sovereignty and national pride have been affronted by Israel's aggressive actions as well as democratic nations, to denounce this cowardly act and support the oppressed Palestinian people in every possible way. In solidarity with the innocent people of Gaza, we express our deepest condolences to the family of the martyred leader, the Hamas movement, and the brave people of Palestine. We pray that God grants them the highest place in paradise.
Forwarded from علی مهرابی کوشکی
جلال جلالی‌زاده،عبدالله رمضان زاده،مهراب صادق نیا، بیژن عبدالکریمی،سید علی اصغر غروی، فرج‌کمیجانی،محمدعلی کوشا،
مجتبی‌لطفی،محمدعلی‌محمدی(م.ریحان)


علیرضا آثار،محمود آقائی،اسماعیل آقامیرزائی،محسن‌ آویژگان،حسنعلی ابوطالبی،سیداحمدرضا احمدپور،رضا احمدی،سید محمدعلی‌ احمدی،سیدمهدی احمدی،وحید احمدی،احمدرضا اسدی،حسن اشفاق،محبوبه اعرج شیروانی، فرزانه افشاری،فهیمه افشاری،حیدر اکبری،کاظم اکرمی، امیرحسین امامی، مصطفی امامی، مرتضی امیری جرقویه،اسداله امینی،کاک حسن امینی، عبدالله انصاری، مصطفی ایزدی،مرتضی باباصفری،محسن باستانی،عباس باقرصاد،محمد باقرصاد،محمدباقر بختیار،احمد بدیعی،‌سید ریاس الدین برزنجی،سعید بزرگی،مریم بهادری،صدرالدین بهشتی نژاد، سیدمهدی پاک نژاد، اصغر پدریان، مرتضی پدریان‌جونی،عباس‌پشمی،وحید پوراسماعیلی،عباس پورحسینی،مهدی پیوندزنی،محمد رضا تاجمیرریاحی،امیر تاکی،رضا تیموری،سید ابوالفضل حسینی،آمنه جعفری، هاشم جعفری،سید کمال جلال‌الدینی، بهروز جلوانی، هاشم جواهری،حسینعلی چهره ساز،سعید حاجی اسماعیلی،سیدابراهیم حجازی، حیدرعلی حجتی،مرتضی حسن زاده،فاطمه حسنلو،سید محمودحسینی، ،بهزاد حق پناه،علیرضا حق‌شناس،رضا حمصیان،مصطفی حمصیان، فتح‌الله‌ حنیف زاده،احمد خاتون‌آبادی، رحمت الله خالقی،اسماعیل خسروی، سعید خسروی، محمدخسروی،محمدعلی‌خسرویان،محمود خواجه‌نژاد، محمدخیراللهی،حاصل داسه،نعمت الله دانشمند،جمال درب امامی، محمود دردکشان، ملیحه دردکشان، منیژه‌ دردکشان، وجیهه دردکشان،احمد درویشی، سیدمحسن دوازده امامی،سیدعباس دیباجی،منصور ذهبیون،محمد رئیسی،فتح الله رحیم زاده،هادی رحیمی،زهرا رفیعی،مسعود رفیعی،‌احمد رفیعیان،سید ابراهیم روح الامین، علیررضا روحانی، فرزاد‌ رهنما،مولوی عبدالله ریگی،فاطمه‌ زارع،ناصرقلی سارلی،محمدرضا سالاری‌فر،منصور سبحانی،لقمان ستوده،غریب سجادی،مصطفی سلطانی،جعفر شانظری،علی شاهرخ اصفهانی،اکبر شاهزمانی،علی شاه زیدی،جعفر شریفی بیدگلی،یداله شعبانی،عبد العلی شمس برهان،محمد شهنام نیا،محمد شیخ بهایی،محمود شیخ مرادی،رضا علی صابری،مهدی صاحب فصول،علی صادقی،محمد جواد صافیان،اکبر صدیقی،علی صرافیان، جعفر صرامی، مصطفی صرامی،لطیف صفری، معروف صمدی،سوده صفوی،پیروز طاهرزاده،امیرطاهری، محمدطاهری، مهدی طحانی،حسین طوسی،فرنگیس عباسی،نصر‌الله عباسی،مسعود عرب‌زاده، علی عرفانی،ابراهیم عسکری،مسعود عسکری،ذبیح الله عشقی،صدیقه عطریان،محمد‌رضا علی‌حسینی،سیدسعید فاضل،مهدی فاضل نجف آبادی، محمدرضا فرج زاده،حجت الله قاسمی،‌داریوش قنبری،غلامحسین قیصری،عبدالله کاظمی،سعید کتابی‌پور،سید سعید کتابی پور،‌مهدی‌ کرمی،علی‌ کریمی، رضا کشاورز، مصطفی کشاورزی، صدیقه کنعانی،سیدمحمد مبلغ،محمود متقی،حبیب‌اله مجاهد، حسین مجاهد،امیر مختاری،امیرحسین مرتضایی،سیدمرتضی مردیها،اصغر مستاجران،علیرضا مظاهری،علی معتمدی،مریم‌ معلمان، مصطفی معین،علی معینی،محمدعلی مقدس،مطهره ملکی،سعید مؤذنی،‌جواد موسوی،مجتبی موسوی اجاق،بهزاد مولایی،عبدالعزیز مولودی،عبدالکریم مولوی،میرزامحمد مهرابی،علی مهرابی کوشکی،سیداحمد میردامادی،سیدجواد میردامادی، مرتضی میرهاشمی،عید محمد نارویی،مریم نجات بخش،علیرضا نریمانی،عباس نصر اصفهانی،علی نصر،محمدنصر، محمود نصر،بهرام نصراللهی زاده،محمد نصراللهی،اسدالله نوری،مظهر نوری،محسن نیکخواه،مرتضی نیلی،علی وطن‌خواه،بهرام ولدبیگی،محمدرضا هادی،سیداکبر هاشمی،سیدهادی هاشمی، سید اکبر هاشمی فشارکی،سیداسدالله هاشمی فشارکی،سیدهاشم هدایتی،ستار هلیلی،علی یارمحمدیان، جلال یوسفی،
Forwarded from مکتوبات
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
صبح شنبه، رژیم اسرائیل با بمباران مدرسه التابعین در محله الدرج غزه، بیش‌از ۱۰۰ فلسطینی را هنگام نماز صبح شهید کرد.

از این مدرسه به عنوان اردوگاه آوارگان استفاده می شد. اغلب شهدا کودکان و زنان هستند. تصاویر شهدا بسیار دلخراش است.

تصاویر خبرنگار فلسطینی از داخل مدرسه را می بینید.

@maktubaaat
متن_گفتگوی_بیژن_عبدالکریمی_با_برنامه_جدال_در_باره_سکوت_جریان_روشنفکری.pdf
350.5 KB
متن پیاده شده گفتگوی بیژن عبدالکریمی با علی علیزاده درباره سکوت جریان روشنفکری ایران در قبال جنایات غزه
Forwarded from کاوش پلاس
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
این اخلاق مدارترین ارتش دنیا است که درحال تجاوز به زندانیان می‌باشد...

☑️ @Kavoshplus
Forwarded from هم‌میهن
ایران یعنی همین آغوش

✍🏻 فرزاد نعمتی خبرنگار فرهنگ

🔹وقتی خبر قرعه تکواندوی زنان المپیک را شنیدم و دانستم که باز ناهید کیانی و کیمیا علیزاده باید به مصاف هم بروند، دلم پر از غصه شد که آخر خدایا این چه مصیبتی است که بر ما می‌رود؟ چرا چنین چندپاره شده‌ایم؟ این را باید نشانه چه گرفت که از ۳۶ ورزشکار تیم پناهندگان المپیک، ۱۴ نفر ایرانی هستند؟ شاید از نظر برخی اینها طبیعی باشد و بگویند آخر، دیگر چه جایی برای این حرف‌ها باقی مانده؟ دانته نخوانده‌ای: «سراسر جهان وطن من است»؟

🔹 من هم هیچ مشکلی با صورت‌های معقول جهان‌وطنی ندارم. نه نژادپرستم و نه فکر می‌کنم ایرانیان ملت برتر جهانند. اجازه بدهید اما نکته‌ای را درباره ما ایرانی‌ها خدمت‌تان عرض کنم. حرف اصلی مهمترین طرفداران ایده‌های جهان‌وطنی این است که ملت و ملیت مفاهیمی جدیدند که در دو، سه قرن گذشته «برساخته» شده‌اند. روی این کلمه «برساخته» هم خیلی تاکید می‌کنند. منظورشان این است که ملت‌های مدرن را ادامه طبیعی و بدیهی هیچ امری از جهان قدیم نظیر نژاد و قومیت ندانید. خیر، نوعی برنامه‌ریزی انسانی برای مدیریت سیاسی جوامع و جهان است که می‌توانست چنین نیز نباشد. تا حد زیادی هم حق با آنهاست.اکثر کشورهای جهان، آنگونه که نظریه‌پردازان ناسیونالیسم می‌گویند، به‌مرور از پس صلح وستفالی ۱۶۴۸ پدید آمده‌اند و شاید بشود گفت «ساختگی» هستند.

🔹این صحبت‌ها لااقل درباره ما ایرانی‌ها اما درست از آب درنمی‌آید. نه اینکه من بگویم، خیر. همان نظریه‌پردازانی که مخالف دیدگاه نژادی درباره ملیت هستند، کسانی مثل اریک هابسبام، نوشته‌اند که وضعیت برخی از جوامع با این تعاریف مدرن فرق دارد و آنها از هزاران سال پیش، درکی از هویت جمعی خود داشته‌اند که کاملاً شبیه ناسیونالیسم مدرن نیست، اما با وضع غیرملی غالب جوامع جهان قدیم نیز متفاوت است.یکی از این «ملل تاریخی»، ایران است. فقط هم البته ایران نیست. چین و کره هم چنین‌اند. نیاکان ما خیلی پیش‌تر دست به ابداع این مفهوم ملی زده‌اند و از این نظر در جهان پیشگام‌اند.

🔹جراردو نیولی ایتالیایی هم در کتاب «ایده ایران»، همین را مطرح می‌کند. ریشه‌های پایداری ایران از پس چندین تهاجم بزرگ تمدنی و نظامی، از بطن همین پیوستگی هویتی ممکن شده و برای همین می‌گویم وضع‌مان با بقیه فرق دارد. حال دلمان خون نشود وقتی می‌بینیم ایرانی‌ها باید با همدیگر مبارزه ‌کنند؟ واقعاً باید گفت چه جنگ نابرابری! آن‌هم در دنیایی که باز می‌بینیم به‌طور تاریخی، ایران چونان چهارراه جهان همواره مورد طمع، حسد و تهاجم دشمنانی عیان و نهان بوده. وقتی گاه چنین تنها هستیم، حیف نیست که خودزنی کنیم؟

🔹گروتیوس زمانی نوشت: «اگر میهنم من را نمی‌خواهد، من هم او را نمی‌خواهم؛ جهان فراخ است.» بله دنیا فراخ است، اما آدمیزاد گاهی حریف قرعه مسابقات المپیک هم نمی‌شود. شاید بگویید یک مسابقه ورزشی که این‌همه حدیث ندارد؟ می‌گویم کاش نداشت، اما بنگرید به غوغای این روزهای مردمان. این وضع چونان استخوان لای زخم دارد روح‌مان را می‌خراشد و چه بهتر که فکری برای آن بکنیم. پدران‌مان البته بدان اندیشیده بودند و رسیده بودند به الگوی «وحدت در کثرت»؛ روشی مداراجویانه که ایرانیان را خودی و غیرخودی نمی‌کرد، به مرام و مذهب و مشرب ساکنان ایرانشهر احترام می‌گذاشت و به‌دلیل همین آزادمنشی‌ها، ستایش هگل را برانگیخته بود.


🔹«ایران» هرگاه چنین بود، به شکوه رسید و هرگاه از آن تخطی کرد، دچار زوال شد. هنوز هم راه پیش‌روی ما برای اتحاد قلوب، همین است و مصداقش می‌شود همان کاری که ناهید و کیمیا در لحظه اهدای جوایز در پیش گرفتند؛ آغوش گشودن. ایران یعنی همین آغوش. ایران یعنی همان نفس راحتی که کیمیا بعد از آن آغوش کشید. ایران یعنی خداحافظی صباح شریعتی از کشتی روی شانه¬های امین میرزازاده. شاهرخ مسکوب زمانی نوشته بود: «وطن یعنی بودن با «کسان» معینی در «جا»ی معینی که تنها در همان‌جا آن احساس شعف به آنها دست می‌دهد.» آن «جای معین» گاهی «خاک» نیست، «آغوش» است، «شانه» است. شاید مسکوب عزیز این را نخوانده بود. ما این را نیز چشیدیم.

https://hammihanonline.ir/fa/tiny/news-19292

@hammihanonline
سعید سلمان:
سلام جناب استاد، آشنایی با شما و پیگیری سخنرانی هایتان افق های بسیار شگفت انگیزی را در زندگیم گشود.
جسارتا می توانم سوال کنم چقدر با تعریف "تعقل" در مکتب تفکیک و کلا نظریات علامه حکیمی (وصی دکتر علی شریعتی) آشنا هستید؟
تفکیکیان معتقدند عقل خود بنیان سره معصوم است و تنها مأمن انسان برای پیدا کردن راه می باشد که با عرفان و فلسفه متفاوت است، منتها انسان باید این عقل را در خود وجدان کند و بیابد.
در جایی استاد حکیمی می فرمایند:
تعقل اعم از استدلال است، و استدلال اعم از فلسفه، یعنی هر تعقلی لزوما استدلال نیست و هر استدلالی لزوما فلسفه نیست، پس به طریق اولا معلوم می شود تعقل اعم از فلسفه هست.
سعید سلمان
18 مردادماه 1403

پاسخ بیژن عبدالکریمی:

آقای سلمان عزیز! سلام. از ارسال پیام محبت آمیزتان سپاسگزارم. بین اندیشه های بنده با تفکیکی ها دو وجه اشتراک لیک با یک دنیا فاصله وجود دارد. بنده نیز پیرو تفکر تاریخی معتقدم تفکر مفهومی، عقلی، منطق محور و فلسفی که با یونان متأخر (یعنی با سقراط و افلاطون و ارسطو) آغاز شد صرفا یک شیوه تفکر است لیکن یگانه شیوه تفکر نیست. یعنی محمد و مسیح و بودا و لائوتسه و مولانا و حافظ و هولدرلین و.... متفکر بودند اما فیلسوف نبودند، یعنی با مفاهیم و مقولات متافیزیک یونانی نمی اندیشیدند. ثانیاً بنده نیز همچون تفکیکی ها برای تفکر دینی و معنوی شأنی بالاتر از تفکر فلسفی قائلم و تفکر متافیزیک یونانی را منتهی به نیهیلیسم و بی معنایی و مرگ انسان می دانم. لیکن اندیشه تفکیکی ها مبتنی بر برخی باورهای تئولوژیک و فرقه گرایانه است . تفکر تفکیکی درکی از تفکر تاریخی ندارد. لیکن بنده با تکیه بر تفکر تاریخی و نوعی پدیدارشناسی تاریخی و هرمنوتیکی از تمایز تفکر متافیزیکی و تفکر شرقی سخن می گویم و از تفکر شرقی و معنوی دفاع می کنم و این تفکر معنوی را نیز منحصر در یک مذهب خاص، مثل شیعه نمی کنم هر چند تجربه معنویت شیعی را یکی از زیباترین ظهورات تفکر دینی و معنوی در کنار برخی باورهای نهادینه شده تاریخی می دانم. نقد رادیکال بنده به تفکر تئولوژیک در سیاه مشق دو جلدی ام با عنوان «پایان تئولوژی» شاید به کارتان آید.
بیژن عبدالکریمی
18 مردادماه 1403
Audio
♦️سخنان دکتر محمدحسن علایی در آغاز جلسه رونمایی کتاب "شریعتی و تفکر معنوی در روزگار سیطره‌ی نیست‌انگاری"


باشگاه اندیشه
۴ مرداد ۱۴۰۳

#نیهیلیسم
#علی_شریعتی
#بیژن_عبدالکریمی
#حسن_محدثی
#سیدجواد_میری
#رحیم_محمدی
#محمدحسن_علایی

@sociologicalperspectives
Audio
♦️سخنان دکتر بیژن عبدالکریمی در جلسه رونمایی کتاب "شریعتی و تفکر معنوی در روزگار سیطره‌ی نیست‌انگاری"


باشگاه اندیشه
۴ مرداد ۱۴۰۳

#نیهیلیسم
#علی_شریعتی
#بیژن_عبدالکریمی
#حسن_محدثی
#سیدجواد_میری
#رحیم_محمدی
#محمدحسن_علایی

@sociologicalperspectives
Forwarded from یوسف شیخی
♦️دیالکتیک فساد و اصلاح در آخرین موقف از تریلوژی مونیسم؛ تحلیلی دربارۀ رمان عاشورایی سیاگالش

✍️به قلم یوسف شیخی

۲۰ مرداد ۱۴۰۳
Forwarded from یوسف شیخی
♦️دیالکتیک فساد و اصلاح در آخرین موقف از تریلوژی مونیسم؛ تحلیلی دربارۀ رمان عاشورایی سیاگالش ( بخش اول)

به قلم یوسف شیخی

۲۰ مرداد ۱۴۰۳

▫️ص۱ از ۳

🔸برکت (۱۳۹۵)، بیروط (۱۴۰۱)، سیاگالش (۱۴۰۰)، سه گانۀ داستانی ابراهیم اکبری دیزگاه، درباره وحدت گرایی دینی است که راقم این سطور آن را «تریلوژی مونیسم» یا «سه گانۀ وحدت گرایی دینی» می‌نامد. سیاگالش هرچند به دلایلی پیش از بیروط انتشار یافت، اما نگارش آن پس از پایان نگارش بیروط بوده است و لذا می‌توان سیاگالش را آخرین موقف از تریلوژی مونیستی اکبری دیزگاه دانست. هر یک از این کتاب‌ها به قطعه‌ای از سبک تابلوهای سه لتی (سه بخشی) فرانسیس بیکن (۱۹۰۹-۱۹۹۲) نقاش اکسپرسیونیست ایرلندی می‌ماند. در یکی از مشهورترین نقاشی‌های بیکن با نام سه مطالعه بر پیکره‌های پای صلیب (۱۹۴۴) با پیکرهایی نیمه‌انسان و نیمه‌حیوان مواجه می‌شویم که به عنوان نمادی از اروپای پس از جنگ جهانی دوم، در وضعیتی شبیه به اسارت و شکنجه، تنها و مسخ شده به نظر می‌آیند. اکبری دیزگاه نیز پیکرۀ جهان اسلام را در برکت و بیروط چنین می‌بیند و توصیف می‌کند، اما در سیاگالش از نگاه صرفا توصیفی بیکن فراتر رفته و راه رهایی را نیز ترسیم می‌کند. البته در برکت و به خصوص بیروط نیز اشاراتی مستقیم و غیرمستقیم به امام موسی صدر به عنوان بخشی از راه حل شده است، اما شیخ یونس برکت در گذر زیباشناختی و یحیی ربانی در گذر فلسفی خود، گمگشته تر از آن هستند که توصیه‌ای برای ما داشته باشند، هر چند هر دو در پایان سوررئال برکت و بیروط، با نوعی تجربۀ دینی مواجه می‌شوند که در سیاگالش نیز البته وجود دارد و بدین وسیله تا حدودی از تضادهای هنری و فلسفی رها می‌شوند. شیخ یوسف نیز اعتراف می‌کند، «گم شدن همیشه زجرآورتر و سهمگین‌تر است از مرگ» (ص ۱۸۵)، اما حتی گم شدن شیخ یوسف رستمی نیز با شیخ یونس و یحیی متفاوت است و از جنس شک و تعلیق نیست، بلکه از جنس حیرتی است که آدمی در فضای گرگ و میش جنگل مه آلود و پر شاخ و برگ اشعار حافظ و سحر سخن و جهان پررمز و راز او تجربه می‌کند.

🔸توصیۀ نویسندۀ سیاگالش برای راه رهایی یا فروکاستن از مصائب فرهنگ دینی، همچون جهل مقدّس، خرافات، فرقه‌گرایی، اختلافات قومی و مذهبی، خشونت و افراطی‌گری، بازگشت به اندیشه‌های امام موسی صدر و نیز عرفان اسلامی است. توجه به ظرفیت نهفته در عرفان اسلامی برای اندیشۀ تقریب و وحدت گرایی دینی، وجه مایز سیاگالش با برکت و بیروط است. عرفان اسلامی علاوه بر وحدت وجود نهفته در مذاهب عرفانی شرقی از دیدار جمال پروردگار در تجلیات او نیز سخن گفته است که البته، غیر از گزارش مبتذل، عامیانه و انحرافی متداول از این واقعه عظیم در جریان‌های سلفی جهان اسلام تحت عنوان تجسد و حلول است.

🔸شیخ یوسف رستمی سیاگالش، نسخۀ تکامل یافته‌ای از شخصیت شیخ یونس رمان برکت و یحیی ربانی بیروط است که پس از روایت دیالکتیک هنری شیخ یونس و گسست او از شهر شریعت (قم) در شکل طنزی خردمندانه و فرارش به طبیعت روستای میان‌رود، و نیز روایت تعلیق ایمانی و دیالکتیک فلسفی یحیی و گسست او از ایران و شریعت شهر، نویسنده به سراغ روایت قصۀ او می‌رود. شیخ یوسف که در فرار از شریعت شهر، در موقف حیرت به سر می‌برد و بر دیالکتیک های هنری و فلسفی فائق آمده و به بلوغی فکری دست یازیده است، در احوالات شخصی خویش است. برای شیخ یوسف تفکر از حیرت آغاز می‌شود، چرا که آدمی وقتی در معرض حیرت قرار می‌گیرد، مجبور است ساکت شود و فقط خودش را تماشا کند. راوی سیاگالش بر این باور است که «تفکّر هم در واقع تماشای خود است» (ص ۱۵۲). اما جامعۀ چند پاره شده و درگیر انواع بدفهمی ها و تضادها و دوقطبی ها، حتی این موقف تماشاگری شیخ را برنتابیده و به تدریج او را در مسیر دیالکتیک جدیدی تعریف می‌کند؛ دیالکتیک فساد و اصلاح و او را در نهایت به غار رؤیاهایش تبعید می‌سازد. به بیان اگزیستانسیالیستیِ کارل یاسپرس (۱۸۸۳-۱۹۶۹) در کتاب <تراژدی کافی نیست> می‌توان گفت، شیخ یوسف در پایان رمان سیاگالش و فرار از رجم و سنگسار اهالی میانکوه و پناه بردن به غار تنهایی خویش، به نوعی ترنسدانس و تعالی عرفانی می‌رسد.

#سیاگالش
#رمان_عاشورایی
#امام_موسی_صدر
#ابن_عربی
#بودا
#ابراهیم_اکبری_دیزگاه
#یوسف_شیخی

@sheykhi_yusef

ادامه در فرسته‌ی بعدی👇👇👇👇
Forwarded from یوسف شیخی
♦️دیالکتیک فساد و اصلاح در آخرین موقف از تریلوژی مونیسم؛ تحلیلی دربارۀ رمان عاشورایی سیاگالش ( بخش دوم)

به قلم یوسف شیخی

۲۰ مرداد ۱۴۰۳

▫️ص۲ از ۳

🔸مفاهیم بنیادین رمان سیاگالش را نباید به یک سری عناصر نمادین و تشابهات صوری با نظام اندیشه عرفانی ابن عربی فروکاست، ازدواج اسمايی در رمان سیاگالش از متن ابن عربی در تبیین رابطۀ وحدت و کثرت یا نحوۀ نشئت کثیر از واحد، فراتر رفته و اشارتی است به فرصت‌ها و چالش‌های تکثر و درهم آمیختگی فرهنگی موجود در زیست-جهان ایرانی- اسلامی میان اقوام و مذاهب مختلف. الگوی راهبردی و آرمانی سیاگالش برای تقریب و تعایش ادیان و مذاهب و فرق، ایدۀ «وحدت متعالی ادیان» امام موسی صدر و نظریۀ وحدت وجود ابن عربی است. البته شیخ یوسف سیاگالش، برخلاف پیامبران ادیان سامی تمایلی به برپایی مدینه جدید و ورود به سیاست و بنیادگزاری شهر خدا ندارد و همچون بودا و سایر پیامبران ادیان غیرابراهیمی اهل تأسیس مدینه نیست. او فقط انذار می‌دهد به فرار از شریعت شهر (اشباع سنت) به دامن عرفان طبیعت (انکشاف سنت).

🔸در عصر اسارت انسان ماشینی در دام تکنولوژی، در دوره‌ای که باورمندان شریعت های مذاهب سامی دچار بحران معنا شده‌اند و جهان اسلام به طور خاص گرفتار سلفی گری و خطر گسترش افراط گرایی دینی است، وحدت گرایی دینی شیخ یوسف سیاگالش همچون باطن گرایی خودجوش بودا، به ما می‌آموزد که چگونه می-توان با ترک زندگی، به زندگی، با ترک شریعت، به شریعت، با ترک لذت، به لذت و با ترک تمامیت خود، به خود رسید.

🔸نویسنده با انتخاب روحانی مجرد و وسیع المشرب به عنوان راوی داستان که طبق عرف طلاب، در دهۀ اول محرم برای تبلیغ، به روستایی به نام صوفی‌ده می‌رود، این امکان را برای راوی فراهم آورده است که سر از مکان‌های مختلف از جمله مسجد، مدرسه دخترانه، دانشگاه، هلال احمر، سازمان دیانت (سازمان تبلیغات)، باغ، محفل فرقه‌ای، درآورد و روایتگر فضا و مسائل و مصائب انسان امروز ایرانی از جمله چالش‌های عصری پیش آمده در زمینۀ آموزش و تبلیغ دین حتی در محیط‌های روستایی باشد.

🔸بازتاب تقابل‌های موجود در صنف روحانیت یا کارگزاران دینی نیز از نکات قابل تأمل سیاگالش است. حجت الاسلام دکتر اسکندر کاینات، نماد روحانیت سیاسی و جاه طلبی است که پیوند اصحاب قدرت و ثروت با سازمان دیانت (بازوی تبلیغی ایدئولوژی رسمی دینی) را نمایندگی می‌کند و وسعت مشرب امثال شیخ یوسف را تا زمانی تحمل می‌کنند که در خدمت آنها باشد. شیخ‏ مهدی (روحانیت شیعه) و شیخ حامد فرقانی (روحانی اهل تسنن) نمودی از اسلام سنتی و انحصارگرایان دینی مخالف تقریب هستند که رویکرد تقابل مذهبی را پیش گرفته و تقویت می‌کنند. قوتاز موغانی، در شمایل یک مدّاح کاسبکار، نمادی است از آنچه مرحوم شریعتی کسبه دین و حمله تعصب و ارتجاع می‌نامد. موغانی مداح و روحانیت سیاسی و سنتی، همراه با اهالی روستا در مقابل دشمن مشترک (شیخ یوسف) صف آرایی می‌کنند و مناسک عاشورا صحنه رجم و سنگسار روحانی آگاهی می‌شود که هر چیزی را نشانه‌ای می‌داند (ص ۱۷۳) به حقیقتی دیگر و فارغ از تعلقات عقیدتی و مذهبی‌اش، وحدت گرایی دینی را نمایندگی می‌کند.

🔸علاوه بر آسیب‌شناسی تقابل‌های موجود در صنف روحانیت یا کارگزاران دینی، آسیب‌شناسی سلسله‌های درویشی و فرقه‌های عرفانی نیز از جمله مسائلی است که این رمان با طرح ماجرای دکتر توفیق (از نوادگان شیخ روزبهان بقلی) و گران تاج خانم و دخترشان سارا بدان پرداخته است. دکتر توفیق که به دنبال جانشین پدر و رهبر فرقه است، با شنیدن ماجرای دیدار شیخ یوسف با سیاگالش، تصمیم می‌گیرد، در ازای پذیرش رهبری فرقه، دو صندوقچۀ ارزشمند خانوادگی، شامل خرقه و کتاب شیخ روزبهان که نسل به نسل گشته و به دست آنها رسیده است را به شیخ یوسف تحویل دهد. این نوع طریقت سلسله‌ای و عرفان‌های تخدیری در نقطۀ مقابل عرفان اصلاحی شیخ یوسف قرار دارد که به عاشورا ختم می‌شود و صف آرایی کامل همۀ قدرت‌های فاسد دینی (زر و زور و تزویر) در برابر ایمان و تنهایی مظلومانۀ روحانی عارف مشرب رمان را به نمایش می‌گذارد.

#سیاگالش
#رمان_عاشورایی
#امام_موسی_صدر
#ابن_عربی
#بودا
#ابراهیم_اکبری_دیزگاه
#یوسف_شیخی

@sheykhi_yusef

ادامه در فرسته‌ی بعدی👇👇👇👇
Forwarded from یوسف شیخی
♦️دیالکتیک فساد و اصلاح در آخرین موقف از تریلوژی مونیسم؛ تحلیلی دربارۀ رمان عاشورایی سیاگالش ( بخش سوم)

✍️به قلم یوسف شیخی

۲۰ مرداد ۱۴۰۳

▫️ص۳ از ۳

🔸در میانه‌های کتاب (صص ۲۰۰ و ۲۰۱)، آنجا که شیخ یوسف در دل جنگل مه آلود میانکوه، با سیاگالش افسانه‌ای ملاقات می‌کند، و یک کاسه شیر آهو از دست او می‌نوشد، مشخصا یادآور زندگی و شخصیت بوداست که پس از شش سال ریاضت و سیر در انواع دستورالعمل‌های سنت برهمایی و هندویی، ترک ریاضت گفت و از زنی روسپی درخواست کرد که «مرا دریاب و زندگی بخش» و از دست او کاسه‌ای شیر نوشید، و بدین ترتیب آن زن چیزی را به بودا عطا کرد که همۀ آن متون سنت شرعی و کهن برهمایی و آداب سلوک و ریاضت های طاقت فرسای هندویی فاقد آن بودند و آن تذکار به خود زندگی بود، همانطور که شیخ یوسف در دیدار با شخصیت خضرگونۀ سیاگالش (نگهبان حیوانات در اساطیر بومی تالشی) گویی به آروزی خود که دیدار خدا در تجلی خاکی اش بود دست یازید. بودا دست آن زن روسپی را بوسید و نهایتا این دیدار معنوی منجر به توبۀ آن زن شد، اما دیدار شیخ یوسف با سیاگالش وجهی فرازمینی و سوررئال دارد.


🔸حضور و سخنرانی و پرسش و پاسخ متفاوت شیخ یوسف رمان سیاگالش در جمع های دانش آموزی و دانشجویی و مذهبی در مسیری متفاوت از محتوای ایدئولوژیک تدریس شده در مدارس و دانشگاه‌ها پیش می‌رفت و داشت یخ‌های رابطه میان نسل جدید و دین را آب می‌کرد که با توطئۀ دو طیف اصحاب قدرت و ثروت و کارگزاران سنت دینی که دین را صرفا محل ارتزاق خود ساخته‌اند و با گفتمان وحدت گرایی شیخ یوسف، منافع طبقاتی خود را در خطر می‌دیدند، همچون یوسف پیامبر (ع)، او را تهمت زدند و طرد ساختند، اما مجازات شیخ یوسف به جای زندان، رجم و سنگسار بود.

🔸سیاگالش تکرار هیچ واقعه یا سنت دینی و تاریخی نیست، بلکه بازخوانی و تأویل داستانی قصص انبیاء (یوسف، خضر، موسی، اصحاب کهف) و واقعۀ عاشورا در بستری متفاوت و امروزی است. عاشورا در سیاگالش، عرصۀ دیالکتیک فساد و اصلاح و صف آرایی دین مرده (اتحاد فسادانگیز شریعت و طریقت و قدرت) در برابر دین زنده (عرفان اصلاحگر متعالی) است.

🔸اکبری دیزگاه از طریق ارجاع به یکی از شخصیت‌های اساطیری سرزمین پدری‌اش تالش (سیاگالش)، در جهت بومی‌سازی‌ دو سرمایۀ وحدت بخش جهان اسلام؛ یعنی ایدۀ وحدت متعالی ادیان (امام موسی صدر) و نظریۀ وحدت وجود (ابن عربی) گام برمی‌دارد. قهرمان داستان هرچند در مسیر اصلاح خود و جامعه با تهمت و افتراء، خشونت و طرد شدن مواجه می‌شود، در غار تنهایی خویش شکوفایی و انکشافی معنوی را تجربه می‌کند. درحقیقت نویسنده، اصلاح را نه در کنشگری سیاسی و انقلابی، بلکه در قلبی شدن و در فرار از شریعت شهر و شهر شریعت به سوی خداشناسی طبیعی قرآن می‌داند و با دیدار موسایی فصل پایانی رمان، این امیدواری را به مخاطب می‌دهد که «تاریکی هر چقدر غلیظ و طولانی باشد، بالاخره در پایان سیطره با نور است» (ص ۱۳۸)، و برخلاف ضرب المثل مشهور، با یک گل هم بهار می‌شود.

#سیاگالش
#رمان_عاشورایی
#امام_موسی_صدر
#ابن_عربی
#بودا
#ابراهیم_اکبری_دیزگاه
#یوسف_شیخی

@sheykhi_yusef
Forwarded from یوسف شیخی
♦️دیالکتیک فساد و اصلاح در آخرین موقف از تریلوژی مونیسم؛ تحلیلی دربارۀ رمان عاشورایی سیاگالش ( بخش اول)

به قلم یوسف شیخی

۲۰ مرداد ۱۴۰۳

▫️ص۱ از ۳

🔸برکت (۱۳۹۵)، بیروط (۱۴۰۱)، سیاگالش (۱۴۰۰)، سه گانۀ داستانی ابراهیم اکبری دیزگاه، درباره وحدت گرایی دینی است که راقم این سطور آن را «تریلوژی مونیسم» یا «سه گانۀ وحدت گرایی دینی» می‌نامد. سیاگالش هرچند به دلایلی پیش از بیروط انتشار یافت، اما نگارش آن پس از پایان نگارش بیروط بوده است و لذا می‌توان سیاگالش را آخرین موقف از تریلوژی مونیستی اکبری دیزگاه دانست. هر یک از این کتاب‌ها به قطعه‌ای از سبک تابلوهای سه لتی (سه بخشی) فرانسیس بیکن (۱۹۰۹-۱۹۹۲) نقاش اکسپرسیونیست ایرلندی می‌ماند. در یکی از مشهورترین نقاشی‌های بیکن با نام سه مطالعه بر پیکره‌های پای صلیب (۱۹۴۴) با پیکرهایی نیمه‌انسان و نیمه‌حیوان مواجه می‌شویم که به عنوان نمادی از اروپای پس از جنگ جهانی دوم، در وضعیتی شبیه به اسارت و شکنجه، تنها و مسخ شده به نظر می‌آیند. اکبری دیزگاه نیز پیکرۀ جهان اسلام را در برکت و بیروط چنین می‌بیند و توصیف می‌کند، اما در سیاگالش از نگاه صرفا توصیفی بیکن فراتر رفته و راه رهایی را نیز ترسیم می‌کند. البته در برکت و به خصوص بیروط نیز اشاراتی مستقیم و غیرمستقیم به امام موسی صدر به عنوان بخشی از راه حل شده است، اما شیخ یونس برکت در گذر زیباشناختی و یحیی ربانی در گذر فلسفی خود، گمگشته تر از آن هستند که توصیه‌ای برای ما داشته باشند، هر چند هر دو در پایان سوررئال برکت و بیروط، با نوعی تجربۀ دینی مواجه می‌شوند که در سیاگالش نیز البته وجود دارد و بدین وسیله تا حدودی از تضادهای هنری و فلسفی رها می‌شوند. شیخ یوسف نیز اعتراف می‌کند، «گم شدن همیشه زجرآورتر و سهمگین‌تر است از مرگ» (ص ۱۸۵)، اما حتی گم شدن شیخ یوسف رستمی نیز با شیخ یونس و یحیی متفاوت است و از جنس شک و تعلیق نیست، بلکه از جنس حیرتی است که آدمی در فضای گرگ و میش جنگل مه آلود و پر شاخ و برگ اشعار حافظ و سحر سخن و جهان پررمز و راز او تجربه می‌کند.

🔸توصیۀ نویسندۀ سیاگالش برای راه رهایی یا فروکاستن از مصائب فرهنگ دینی، همچون جهل مقدّس، خرافات، فرقه‌گرایی، اختلافات قومی و مذهبی، خشونت و افراطی‌گری، بازگشت به اندیشه‌های امام موسی صدر و نیز عرفان اسلامی است. توجه به ظرفیت نهفته در عرفان اسلامی برای اندیشۀ تقریب و وحدت گرایی دینی، وجه مایز سیاگالش با برکت و بیروط است. عرفان اسلامی علاوه بر وحدت وجود نهفته در مذاهب عرفانی شرقی از دیدار جمال پروردگار در تجلیات او نیز سخن گفته است که البته، غیر از گزارش مبتذل، عامیانه و انحرافی متداول از این واقعه عظیم در جریان‌های سلفی جهان اسلام تحت عنوان تجسد و حلول است.

🔸شیخ یوسف رستمی سیاگالش، نسخۀ تکامل یافته‌ای از شخصیت شیخ یونس رمان برکت و یحیی ربانی بیروط است که پس از روایت دیالکتیک هنری شیخ یونس و گسست او از شهر شریعت (قم) در شکل طنزی خردمندانه و فرارش به طبیعت روستای میان‌رود، و نیز روایت تعلیق ایمانی و دیالکتیک فلسفی یحیی و گسست او از ایران و شریعت شهر، نویسنده به سراغ روایت قصۀ او می‌رود. شیخ یوسف که در فرار از شریعت شهر، در موقف حیرت به سر می‌برد و بر دیالکتیک های هنری و فلسفی فائق آمده و به بلوغی فکری دست یازیده است، در احوالات شخصی خویش است. برای شیخ یوسف تفکر از حیرت آغاز می‌شود، چرا که آدمی وقتی در معرض حیرت قرار می‌گیرد، مجبور است ساکت شود و فقط خودش را تماشا کند. راوی سیاگالش بر این باور است که «تفکّر هم در واقع تماشای خود است» (ص ۱۵۲). اما جامعۀ چند پاره شده و درگیر انواع بدفهمی ها و تضادها و دوقطبی ها، حتی این موقف تماشاگری شیخ را برنتابیده و به تدریج او را در مسیر دیالکتیک جدیدی تعریف می‌کند؛ دیالکتیک فساد و اصلاح و او را در نهایت به غار رؤیاهایش تبعید می‌سازد. به بیان اگزیستانسیالیستیِ کارل یاسپرس (۱۸۸۳-۱۹۶۹) در کتاب <تراژدی کافی نیست> می‌توان گفت، شیخ یوسف در پایان رمان سیاگالش و فرار از رجم و سنگسار اهالی میانکوه و پناه بردن به غار تنهایی خویش، به نوعی ترنسدانس و تعالی عرفانی می‌رسد.

#سیاگالش
#رمان_عاشورایی
#امام_موسی_صدر
#ابن_عربی
#بودا
#ابراهیم_اکبری_دیزگاه
#یوسف_شیخی

@sheykhi_yusef

ادامه در فرسته‌ی بعدی👇👇👇👇
♦️دیالکتیک فساد و اصلاح در آخرین موقف از تریلوژی مونیسم؛ تحلیلی دربارۀ رمان عاشورایی سیاگالش ( بخش دوم)

✍️به قلم یوسف شیخی

۲۰ مرداد ۱۴۰۳

▫️ص۲ از ۳

🔸مفاهیم بنیادین رمان سیاگالش را نباید به یک سری عناصر نمادین و تشابهات صوری با نظام اندیشه عرفانی ابن عربی فروکاست، ازدواج اسمايی در رمان سیاگالش از متن ابن عربی در تبیین رابطۀ وحدت و کثرت یا نحوۀ نشئت کثیر از واحد، فراتر رفته و اشارتی است به فرصت‌ها و چالش‌های تکثر و درهم آمیختگی فرهنگی موجود در زیست-جهان ایرانی- اسلامی میان اقوام و مذاهب مختلف. الگوی راهبردی و آرمانی سیاگالش برای تقریب و تعایش ادیان و مذاهب و فرق، ایدۀ «وحدت متعالی ادیان» امام موسی صدر و نظریۀ وحدت وجود ابن عربی است. البته شیخ یوسف سیاگالش، برخلاف پیامبران ادیان سامی تمایلی به برپایی مدینه جدید و ورود به سیاست و بنیادگزاری شهر خدا ندارد و همچون بودا و سایر پیامبران ادیان غیرابراهیمی اهل تأسیس مدینه نیست. او فقط انذار می‌دهد به فرار از شریعت شهر (اشباع سنت) به دامن عرفان طبیعت (انکشاف سنت).

🔸در عصر اسارت انسان ماشینی در دام تکنولوژی، در دوره‌ای که باورمندان شریعت های مذاهب سامی دچار بحران معنا شده‌اند و جهان اسلام به طور خاص گرفتار سلفی گری و خطر گسترش افراط گرایی دینی است، وحدت گرایی دینی شیخ یوسف سیاگالش همچون باطن گرایی خودجوش بودا، به ما می‌آموزد که چگونه می-توان با ترک زندگی، به زندگی، با ترک شریعت، به شریعت، با ترک لذت، به لذت و با ترک تمامیت خود، به خود رسید.

🔸نویسنده با انتخاب روحانی مجرد و وسیع المشرب به عنوان راوی داستان که طبق عرف طلاب، در دهۀ اول محرم برای تبلیغ، به روستایی به نام صوفی‌ده می‌رود، این امکان را برای راوی فراهم آورده است که سر از مکان‌های مختلف از جمله مسجد، مدرسه دخترانه، دانشگاه، هلال احمر، سازمان دیانت (سازمان تبلیغات)، باغ، محفل فرقه‌ای، درآورد و روایتگر فضا و مسائل و مصائب انسان امروز ایرانی از جمله چالش‌های عصری پیش آمده در زمینۀ آموزش و تبلیغ دین حتی در محیط‌های روستایی باشد.

🔸بازتاب تقابل‌های موجود در صنف روحانیت یا کارگزاران دینی نیز از نکات قابل تأمل سیاگالش است. حجت الاسلام دکتر اسکندر کاینات، نماد روحانیت سیاسی و جاه طلبی است که پیوند اصحاب قدرت و ثروت با سازمان دیانت (بازوی تبلیغی ایدئولوژی رسمی دینی) را نمایندگی می‌کند و وسعت مشرب امثال شیخ یوسف را تا زمانی تحمل می‌کنند که در خدمت آنها باشد. شیخ‏ مهدی (روحانیت شیعه) و شیخ حامد فرقانی (روحانی اهل تسنن) نمودی از اسلام سنتی و انحصارگرایان دینی مخالف تقریب هستند که رویکرد تقابل مذهبی را پیش گرفته و تقویت می‌کنند. قوتاز موغانی، در شمایل یک مدّاح کاسبکار، نمادی است از آنچه مرحوم شریعتی کسبه دین و حمله تعصب و ارتجاع می‌نامد. موغانی مداح و روحانیت سیاسی و سنتی، همراه با اهالی روستا در مقابل دشمن مشترک (شیخ یوسف) صف آرایی می‌کنند و مناسک عاشورا صحنه رجم و سنگسار روحانی آگاهی می‌شود که هر چیزی را نشانه‌ای می‌داند (ص ۱۷۳) به حقیقتی دیگر و فارغ از تعلقات عقیدتی و مذهبی‌اش، وحدت گرایی دینی را نمایندگی می‌کند.

🔸علاوه بر آسیب‌شناسی تقابل‌های موجود در صنف روحانیت یا کارگزاران دینی، آسیب‌شناسی سلسله‌های درویشی و فرقه‌های عرفانی نیز از جمله مسائلی است که این رمان با طرح ماجرای دکتر توفیق (از نوادگان شیخ روزبهان بقلی) و گران تاج خانم و دخترشان سارا بدان پرداخته است. دکتر توفیق که به دنبال جانشین پدر و رهبر فرقه است، با شنیدن ماجرای دیدار شیخ یوسف با سیاگالش، تصمیم می‌گیرد، در ازای پذیرش رهبری فرقه، دو صندوقچۀ ارزشمند خانوادگی، شامل خرقه و کتاب شیخ روزبهان که نسل به نسل گشته و به دست آنها رسیده است را به شیخ یوسف تحویل دهد. این نوع طریقت سلسله‌ای و عرفان‌های تخدیری در نقطۀ مقابل عرفان اصلاحی شیخ یوسف قرار دارد که به عاشورا ختم می‌شود و صف آرایی کامل همۀ قدرت‌های فاسد دینی (زر و زور و تزویر) در برابر ایمان و تنهایی مظلومانۀ روحانی عارف مشرب رمان را به نمایش می‌گذارد.

#سیاگالش
#رمان_عاشورایی
#امام_موسی_صدر
#ابن_عربی
#بودا
#ابراهیم_اکبری_دیزگاه
#یوسف_شیخی

@sheykhi_yusef

ادامه در فرسته‌ی بعدی👇👇👇👇
♦️دیالکتیک فساد و اصلاح در آخرین موقف از تریلوژی مونیسم؛ تحلیلی دربارۀ رمان عاشورایی سیاگالش ( بخش سوم)

✍️به قلم یوسف شیخی

۲۰ مرداد ۱۴۰۳

▫️ص۳ از ۳

🔸در میانه‌های کتاب (صص ۲۰۰ و ۲۰۱)، آنجا که شیخ یوسف در دل جنگل مه آلود میانکوه، با سیاگالش افسانه‌ای ملاقات می‌کند، و یک کاسه شیر آهو از دست او می‌نوشد، مشخصا یادآور زندگی و شخصیت بوداست که پس از شش سال ریاضت و سیر در انواع دستورالعمل‌های سنت برهمایی و هندویی، ترک ریاضت گفت و از زنی روسپی درخواست کرد که «مرا دریاب و زندگی بخش» و از دست او کاسه‌ای شیر نوشید، و بدین ترتیب آن زن چیزی را به بودا عطا کرد که همۀ آن متون سنت شرعی و کهن برهمایی و آداب سلوک و ریاضت های طاقت فرسای هندویی فاقد آن بودند و آن تذکار به خود زندگی بود، همانطور که شیخ یوسف در دیدار با شخصیت خضرگونۀ سیاگالش (نگهبان حیوانات در اساطیر بومی تالشی) گویی به آروزی خود که دیدار خدا در تجلی خاکی اش بود دست یازید. بودا دست آن زن روسپی را بوسید و نهایتا این دیدار معنوی منجر به توبۀ آن زن شد، اما دیدار شیخ یوسف با سیاگالش وجهی فرازمینی و سوررئال دارد.


🔸حضور و سخنرانی و پرسش و پاسخ متفاوت شیخ یوسف رمان سیاگالش در جمع های دانش آموزی و دانشجویی و مذهبی در مسیری متفاوت از محتوای ایدئولوژیک تدریس شده در مدارس و دانشگاه‌ها پیش می‌رفت و داشت یخ‌های رابطه میان نسل جدید و دین را آب می‌کرد که با توطئۀ دو طیف اصحاب قدرت و ثروت و کارگزاران سنت دینی که دین را صرفا محل ارتزاق خود ساخته‌اند و با گفتمان وحدت گرایی شیخ یوسف، منافع طبقاتی خود را در خطر می‌دیدند، همچون یوسف پیامبر (ع)، او را تهمت زدند و طرد ساختند، اما مجازات شیخ یوسف به جای زندان، رجم و سنگسار بود.

🔸سیاگالش تکرار هیچ واقعه یا سنت دینی و تاریخی نیست، بلکه بازخوانی و تأویل داستانی قصص انبیاء (یوسف، خضر، موسی، اصحاب کهف) و واقعۀ عاشورا در بستری متفاوت و امروزی است. عاشورا در سیاگالش، عرصۀ دیالکتیک فساد و اصلاح و صف آرایی دین مرده (اتحاد فسادانگیز شریعت و طریقت و قدرت) در برابر دین زنده (عرفان اصلاحگر متعالی) است.

🔸اکبری دیزگاه از طریق ارجاع به یکی از شخصیت‌های اساطیری سرزمین پدری‌اش تالش (سیاگالش)، در جهت بومی‌سازی‌ دو سرمایۀ وحدت بخش جهان اسلام؛ یعنی ایدۀ وحدت متعالی ادیان (امام موسی صدر) و نظریۀ وحدت وجود (ابن عربی) گام برمی‌دارد. قهرمان داستان هرچند در مسیر اصلاح خود و جامعه با تهمت و افتراء، خشونت و طرد شدن مواجه می‌شود، در غار تنهایی خویش شکوفایی و انکشافی معنوی را تجربه می‌کند. درحقیقت نویسنده، اصلاح را نه در کنشگری سیاسی و انقلابی، بلکه در قلبی شدن و در فرار از شریعت شهر و شهر شریعت به سوی خداشناسی طبیعی قرآن می‌داند و با دیدار موسایی فصل پایانی رمان، این امیدواری را به مخاطب می‌دهد که «تاریکی هر چقدر غلیظ و طولانی باشد، بالاخره در پایان سیطره با نور است» (ص ۱۳۸)، و برخلاف ضرب المثل مشهور، با یک گل هم بهار می‌شود.

#سیاگالش
#رمان_عاشورایی
#امام_موسی_صدر
#ابن_عربی
#بودا
#ابراهیم_اکبری_دیزگاه
#یوسف_شیخی

@sheykhi_yusef
2024/09/29 23:23:23
Back to Top
HTML Embed Code: