Telegram Web Link
Forwarded from محسن
لینک گروه علم و الهیات مشکات:
https://www.tg-me.com/elm_elahiat_meshkat
لینک کانال:
https://www.tg-me.com/elm_em

لینک پیج اینستاگرام بیژن عبدالکریمی :

www.instagram.com/bijan.abdolkarimi

لینک کانال تلگرام بیژن عبدالکریمی :

@bijanabdolkarimi
پلورالیسم دینی
گروه علم و الهیات مشکات
ویس چت

موضوع:پلورالیسم دینی

با حضور جناب دکتر بیژن عبدالکریمی


چهارشنبه ۲۰ تیرماه ۱۴۰۳

گرنه علم و الهیات مشکات

لینک گروه علم و الهیات مشکات:
https://www.tg-me.com/elm_elahiat_meshkat
لینک کانال:
https://www.tg-me.com/elm_em

لینک پیج اینستاگرام بیژن عبدالکریمی :

www.instagram.com/bijan.abdolkarimi

لینک کانال تلگرام بیژن عبدالکریمی :

@bijanabdolkarimi
Forwarded from Hengame Lotfi
*✒️بیات محمدی*

بعد از انتخابات دوم خرداد ۷۶ آقای قرائتی گفته بود ما همگی متحد شده بودیم که آبروی خاتمی را ببریم خداوند آبروی همهِ ما را برد این جملهِ عبرت انگیز را آویزه گوشتان قرار دهید و فکر ستیزه جویی با رئیس جمهور منتخب را از سرتان خارج کنید ، حواستان باشد این تو بمیری از اون تو بمیری ها نیست زمان بزن دررو تموم شده است ، اگر بخواهید آرامش مردم را مثل دوران ریاست جمهوری خاتمی بهم بزنید ، کفن بپوشید، حیدرحیدرگویان به جان مردم بیفتید ، به سفارتخانه ها حمله کنید ، مراسمات قانونی را بهم بزنید ، مداحی های سیاسی راه بندازید ، به بهانه بدحجابی به صورت دختران مردم اسید بپاشید ، جو عمومی را آشفته و فضا را متشنج کنید، حسابتان با مردمی خواهد بود که علیرغم همه بدبختی هایی که برایشان درست کردید با خون دل سخاوتمندانه پای صندوق امدند و رای دادند،

فراموش نکنید خشم فروخفته این ۱۷ میلیون نفری که به دکتر پزشکیان رای دادند و آن ۳۱میلیون نفر شرکت نکرده که مجموع آنها به ۸۰ درصد میرسد و با هم قرابت و وجوه مشترک فراوانی دارند را شعله ور نکنید، فکر تشتت و توطئه به سرتان بزند نهضت بزرگ ملی و مردمی علیه شما شکل خواهد گرفت ، این بار مردم اجازه نخواهند داد عده ای قلیل و مدعی و طلب کار که منفعت و موقعیت خود را در گرو بهم خوردن آرامش مردم می دانند با زندگی مردم بازی کنند ، یادتان باشد گوشت ۱۰۰ هزار تومانی را تحویل گرفتید و در عرض سه سال آن را به ۷۰۰ هزار تومان رساندید ، پس جای هیچ اعتراضی برای شما باقی نمانده است ، دم فرو بندید و سر به گریبان خود ببرید و بیش از این دل پرخون مردم را پرخون تر نکنید ، از هر چیز صحبت می کنید فقط از دین و شریعت و شهدا و عدالت و حلال و حرام صحیت نکنید خودتان می دانید چرا ؟؟!!!!

مردم را پسماند و دور ریز خطاب کردید چیزی نگفتیم ، تمامی اعضای صندوقها را از خودتان انتخاب کردید چیزی نگفتیم ، معاون اجرایی دولت مستقر ، رئیس ستاد انتخابات آقای جلیلی شد و استانداران و فرمانداران و بخشداران را به خط کرد چیزی نگفتیم ، طلاب حوزه ها را به اقصی نقاط کشور گسیل داشتید چیزی نگفتیم ، مجلس را یک هفته به همین منظور تعطیل کردید چیزی نگفتیم ، استفاده از بالگرد برای تبلیغات را باب کردید چیزی نگفتیم ، در سخنرانی های استانی با پول و امکانات بیت المال مردم را به مراکز استانها آوردید چیزی نگفتیم ، بعضا ادارات را برای شرکت در مراسم انتخاباتی تعطیل کردید چیزی نگفتیم ، کارت هدیه ها و کیسه های برنج و ارزاق و غذای های گرم و ساندویچ و فلافلهای کذایی هم پیش کشتان!!!

یادتان باشد مردمی که برای بله گفتن به پزشکیان امدند هرگز از سر رضایت و خوشحالی وعشق و علاقه به پای صندوق رای نیامدند ، با دلی خون و دیدگانی گریان و از سرناچاری و مهمتر از همه نه گفتن به تفکری که خود را حاکم و صاحب همه چیز می دانند و کشور را در آستانه ورشکستگی قرار دادند به پای صندق رای آمدند، برای آسیب ندیدن بیشتر کشور و شاخ به شاخ نشدن با دنیا و ریخته نشدن بیشتر خون بی گناهان ، و تعامل با دنیا، و برچیده شدن روحیه تهاجمی، و درپیش گرفتن فرهنگ اقناع و مفاهمه و گفتگو دندان بر جیگر گذاشتند و بر خلاف میل درونی به پای صندوق رای آمدند.

این را هم بدانید که این انتخابات بخاطر اتفاقات ناگوار و تلخ سالهای اخیر و تصاعد بحران و شنیده نشدن حرف مردم وتک روی های سیاسی و تصمیم گرفتن از جانب مردم از جذابیت و لذت چندانی برای مردمی که به دکتر پزشکیان رای دادند برخوردار نبود و بیشتر به جشن و عروسی بیوه زنی شباهت داشت که مدعوین با اکراه و از سر بی میلی در مراسم شرکت کردند، باید دانست که این شرکت کردن و حضور تلخ از صدها شرکت نکردن بدتر و پرمعناتر وغم انگیزتر بود و هرگز به معنای همراهی با کسانی که با اتخاذ سیاست های برون مرزی بی فایده و غلط پنجمین کشور ثروتمند جهان را به فقیرترین کشور جهان تبدیل کردند نیست
-------------------------------------------
۱۸ تیرماه ۱۴۰۳
Forwarded from سامیار رستمی
سلام و درود جناب عبدالکریمی عزیز و نازنین
به دلایلی نخواستم نکته ای را که چند ماهی است ذهنم را مشغول کرده است بصورت عمومی و آشکار در گروه ارسال کنم و احساس کردم با شما در میان بگذارم که اولا ببینم نظر و نقد شما چیست و دیگر اینکه اگر خودتان صلاح دانستید و به مصلحت شرایط کنونی جامعه آن را مطرح کنید...
در تعاملات و مراودات جمعی و اجتماعی و بویژه در دنیای سیاست همواره قربانی دادن و قربانی کردن یکی از روشهای تطهیر برای حفظ مقبولیت و مشروعیت نظام های سیاسی و اجتماعی بوده است...
وقتی به اتفاقات چند ماه گذشته و بخصوص شرایط بعد از انتخابات ریاست جمهوری و به کنش ها و واکنش های مختلف سیاسی و اجتماعی همه افراد، گروهها و طیف های مختلف سیاسی اصولگرا اعم از بسیار رادیکال و میانه رو به اتفاقات پیش و پس از انتخابات فکر میکنم احساس میکنم حاکمیت به دنبال روزنه گشایی های کوچک و بزرگی در سیاست های داخلی و خارجی خویش بوده است اما اعلام ناگهانی و یکباره این تغییر رویه ها و تاکتیک ها و حتی برخی راهبردهای نظام عملا هزینه ها و خطرات بسیار بزرگی را هم برای خود حاکمیت و هم برای جامعه به دنبال خواهد داشت و لذا در راستای ایجاد این تغییرات و اصلاحات و به منظور اجتناب از این خطرات و هزینه ها به روشهای مختلفی از جمله با قربانی کردن و یا شاید قربانی دادن، میخواهد یک نحله فکری افراطی و تندرو که از ابتدای انقلاب و بخصوص از بیست سال گذشته تا کنون هزینه های گزاف و مختلفی بر میهن و ملت تحمیل کرده است، را فدا و قربانی کند...
به نظرم این قربانی بزرگی است و به مصداق این آیه از قرآن «...و فدیناه به ذبح عظیم ..» سوای از اینکه صرفا بعنوان یک مثل و تشبیه از آن استفاده میکنم و به هیچ وجه به دنبال مقایسه ارزشی این ذبح عظیم که در قرآن آمده است با جریان افراطی پایدارچی ها نیستم عجالتا فقط یک نکته را در صورت صحت این برداشتم میخواستم عرض کنم که هرچقدر فدایی و قربانی بزرگتر باشد خطرات اجتماعی و سیاسی آن نیز بزرگتر خواهد بود ‌و امیدوارم تمام مسئولین ذیربط به این مهم و علیرغم ضرورت انجام آن به تمامی پیامدها و نتایج منفی و مثبت آن وقوف و آگاهی کامل داشته باشند .... با آرزوی سلامتی و موفقیت و شادمانی شما و همه عزیزان شما
«حسین وارث آدم» *

این کتاب نیز مثل اکثر قریب به اتفاق آثار شریعتی در راستای تلاش او به منظور احیا و بازخوانی سنت تاریخی ما در دورانی است که فرهنگ و تفکر مدرن در حال بسط و سیطره کامل، و فرهنگ و تفکر سنتی رو به اضمحلال بوده است. همچنین شریعتی به واسطة بازخوانی مفهوم «شهادت» خواهان نزدیک شدن به وجدان مغفوله جامعه و دعوت افراد خو کرده به اخلاق ذلت و بردگی به نوعی اصالت و خودجوشی بوده است.
در روزگار ما به تبع سیطره مدرنیته و تمدن متافیزیکی غرب معنای متافیزیکی از حقیقت در سراسر جهان سیطره یافته است. اما در سنن دینی و معنوی شرقی حقیقت معنای کاملاً متفاوتی داشته و «حقیقت» و «حضرت حق یا امر متعالی» در وحدت و این همانی شان مورد تفکر قرار می گیرد. در همه سنن دینی، شرقی و معنوی یکی از نشانه های باورمندی به وجود حقیقت و وفاداری با عهد و پیمانی که میان انسان مؤمن متفکر با حقیقت وجود دارد آمادگی فرد مؤمن و متفکر برای مواجهه انتخابی و آزادانه با پدیده «مرگ» است. در سنت تاریخی خود ما نیز «شهادت»، یعنی مرگ در راه خدا و ایمان به خداوند در همین سیاق، یعنی بر اساس درک خاصی از حقیقت و وجود پیوندی ازلی و ابدی میان فرد مؤمن با خداوند باید فهمیده شود.
البته باید توجه داشت که «شهادت» و «آمادگی برای شهادت» از ارزش های بسیار متعالی سنن دینی و معنوی از جمله اسلام و تشیع و حتی سنن غیردینی بوده است. حتی سقراط که یکی از بنیان گذاران سنت متافیزیک یونانی است فلسفه را «مشق مرگ» و آماده شدن برای رویارویی با مرگ می داند
کتاب «حسین وارث آدم» یکی از زیباترین و عمیق ترین آثاری است که در تاریخ گذشته و حال ما در خصوص شهادت به تحریر درآمده است. در این اثر غنا و گستردگی فرهنگی و عمق آگاهی و خودآگاهی تاریخی شریعتی به خوبی خود را نمایان می سازد. در «حسین وارث آدم» شریعتی می کوشد تا بر اساس درکی وجودی (اگزیستانسیالیستی) شهادت را از یک باور بومی، قومی و فرقه ای که صرفاً مورد اعتقاد شیعیان است به یک نحوه نگرش و به یک فلسفه تاریخ برای همة آن کسانی تبدیل کند که راهی برای نجات انسان از بردگی و اسارت جست وجو می کنند.
اثر شریعتی مواجهه ای وجودی (اگزیستانسیالیستی) با مقوله مرگ خودآگاهانه و انتخابی (شهادت) و نه رویکردی تاریخی یا تئولوژیک با رویداهای عاشورا است.
شریعتی اعتقاد داشت که در نگرش شیعی نوعی فلسفه تاریخ وجود دارد و این فلسفه تاریخ خود را در «زیارت وارث» آشکار می سازد. شریعتی نیز خواهان درک حماسة کربلای حسینی بر اساس نوعی فلسفه تاریخ بشری، خارج از باورهای قومی، اعتقادی و کلامی بود.

*از نظرگاه دکتر عبدالکریمی
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🎙 دکتر محمدرضا ابراهیمی
تأملی در خصوص آسیب شناسی روانکاوی سیاسی و اجتماعی آقای دکتر محمدرضا ابراهیمی در خصوص انتخابات ریاست جمهوری 1403 ایران

بیژن عبدالکریمی
23 تیرماه 1403
من با بخش عمده آسیب شناسی های آقای دکتر محمدرضا ابراهیمی در خصوص جامعه ایران و آینده آن در این کلیپ موافقم و با بسیاری از دلنگرانی های ایشان همدلم. لیکن در سه نکته با ایشان هم نظر نیستم:
اولاً، ایشان همچون بسیاری از روشنفکران تفسیری خطی از تاریخ دارند و مسیر کنونی جامعه ایران، یعنی فروپاشی ارزش ها و فرهنگ سنتی و بسط ارزشها و عقلانیت جدید را بالضروره گامی به جلو می بینند، لیکن بنده یک چنین تصویر بالضروره خوش بینانه ای به روند کنونی جامعه ایران ندارم.
ثانیاً، ایشان حضور آقای دکتر پزشکیان در انتخابات ریاست جمهوری اخیر را حاصل خطای محاسباتی حاکمیت سیاسی ایران تلقی می کنند، اما به اعتقاد بنده این امر نشانگر هوشیاری حاکمیت نسبت به تحولات جامعه و ارسال نشانه (سیگنالی) به جامعه و روشنفکران در جهت ظهور آگاهی و اراده ای در جهت تحقق برخی تحولات در چارچوب مقدوراتش می دانم، امری که از جانب روشنفکران و فعالان سیاسی و اجتماعی باید مورد استقبال قرار گیرد و همگان در جهت تحقق این تحول به جامعه یاری رسانند نه آنکه بر اساس جزمیت اندیشی های رایج در چارچوب همان دوقطبی شدن شدید جامعه به فرصت سوزی بپردازند.
ثالثاً، من بسیار امیدوارم که خرد ایرانی، که خود را نه در تندروها و غرب پرستان و غرب سالاران و نه در ظاهراندیشان دینی و خوارج و به ظاهر انقلابیون بلکه خود را در اندیشه نیروهای فهیم و خردمند اجتماعی، یعنی در میان نیروهای ملی، طلبه های اندیشمند و نیروهای اصیل گفتمان انقلاب و بچه های پاک بسیج و سپاه نمایان می سازد، خواهد توانست با خلق یک گفتمان جدید، خارج از دوقطبی های کنونی، و با کمک به جامعه و حاکمیت برای نیل به شیفتی پارادایمی در جهت بالابردن انسجام ملی و درک خطرات عظیمی که جامعه و آیندۀ ایران را تهدید می کنند، جامعه ایران را از تگناهای کنونی به سلامت عبور دهد.
لذا از همه نیروهای اصیل اجتماعی ، به خصوص از فرزندان راستین انقلاب، و به خصوص از نیروهای دردمندی که در انتخابات اخیر دچار احساس شکست و سرخوردگی شده اند خواهانم با تشخیص درست مسائل ایران جامعه ، کشور و انقلاب شان را در جهت قرار گرفتن در مسیری که به افزایش وحدت و انسجام ملی بینجامد، یاری رسانند. هنوز بر این باورم که نیروهای وفادار به انقلاب، که از جانب بخش وسیعی از جامعه نفی شده اند، از مهمترین نیروهای تاریخی ما هستند. لذا از این دسته از فرزندان و برادران عزیزم خواهانم که با پیوستن به گفتمان وفاق و با مقابله با نیروهای تندروی مخرب در جبهه انقلاب آینده روشن و پرفروغی را برای خود و جامعه رقم زده، جامعه و فرهنگ ایرانی را هر چه بیشتر در جهت مقابله با بحرانهای عظیمش یاری دهند. گاه جامعه به فداکاری های عظیمی، همچون فداکاری امام بزرگمان، حسین بن علی نیازمند است. از همه آندسته از نیروهای اصیل انقلاب که به واسطه انتخابات اخیر احساس شکست و سرخوردگی می کنند، خواهانم با یک فداکاری بزرگ به گفتمان وفاق بپیوندند و بدین طریق بار دیگر وفاداری شان را به ارزش های بزرگ اجتماعی، انسانی و اخلاقی نمایان سازند و نشان دهند که هنوز بهترین فرزندان این مرز و بوم هستند.
بیژن عبدالکریمی pinned «تأملی در خصوص آسیب شناسی روانکاوی سیاسی و اجتماعی آقای دکتر محمدرضا ابراهیمی در خصوص انتخابات ریاست جمهوری 1403 ایران بیژن عبدالکریمی 23 تیرماه 1403 من با بخش عمده آسیب شناسی های آقای دکتر محمدرضا ابراهیمی در خصوص جامعه ایران و آینده آن در این کلیپ موافقم…»
Forwarded from Ehsan Aghajani
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
پیام عمومی ماه محرم
پیشنهاد نامگذاری دولت چهاردهم؛ به نام "دولت وفاق ملی"!

جناب آقای دکتر بیژن عبدالکریمی

با سلام و احترام؛

اکنون که به حمدالله شرایط مساعد برای نضج گرفتن "گفتمان وفاق" در کلان کشور شکل گرفته‌است ضمن تبریک و خداقوت محضر حضرتعالی که به گواه این بنده یک دهه تمام تکوین این گفتمان تازه محل امعان نظر شما بوده‌است و در هر فرصتی شاهد طرح شاخص‌های این گفتمان در بیانات و مقالات شما بوده‌ایم و از آنجایی که صاحب این قلم به جد و جهد نظریه پردازی در حوزه وفاق ملی را وجهه ی همت خویش قرار داده‌است لذا تقاضا می‌کنم جنابعالی که شخصیتی شناخته شده در سپهر فکر و فرهنگ جامعه ما می‌باشید پس از تجربه جریانات اصول‌گرایی و اصلاح‌طلبی و ... توسط آحاد جامعه در دهه‌های گذشته و با وجه نظر به مواضع و جایگاه غیر حزبی جناب آقای دکتر مسعود پزشکیان رئیس جمهور منتخب، پیشنهاد نامگذاری "دولت وفاق ملی" را به شخص ایشان ارائه نموده؛ در ادامه ی کار مراتب حمایت و پشتیبانی فکری خویش از دولت وفاق ملی را حسب صلاحدید خویش اعلام بفرمایید؛
دولت وفاق ملی؛ تحت حمایت رهبری انقلاب؛ همگرایی همه‌ی جرایانات نوگرا و سنت‌گرا برای غلبه به توسعه‌نیافتگی تاریخی جامعه ایرانی را تا نیل به توسعه مطلوب ایران اسلامی در عمل پیگیری کرده، به فضل الهی موجبات سرافرازی ایران عزیز را در میان مدت فراهم خواهد کرد.

به سهم خویش از فعالیت‌های اخیر جنابعالی در موسم انتخابات و ارائه تذکارهای وفاق‌آفرین در طرح نگرانی‌های انسجام‌بخش و همراهی با بیانیه راهگشایی و نیز حمایت از گفتمان آشتی جویانه و روادارانه دکتر پزشکیان عزیز کمال تشکر و قدردانی را دارم‌.

محمدحسن علایی
جامعه‌شناس
۲۲ تیر ۱۴۰۳
بیژن عبدالکریمی در گفت و گو با «اعتماد» انتخابات و دوران پسا انتخابات را تحلیل می کند
آخرین فرصت
گفتگو: مهدی بیک اوغلی


اکثریت ایرانیان به تفسیر تندروانه و ظاهراندیشانه از انقلاب، «نه» گفتند. با پایان گرفتن انتخابات ریاست جمهوری، بازار ارزیابی های تحلیلی درباره ابعاد گوناگون این انتخابات گرم شده است. اما فارغ از بررسی های جامعه شناسانه، سیاسی، فرهنگی و...لازم است موضوع از منظر پدیدارشناسانه و هرمنوتیک هم تحلیل شود. اینکه از منظر معنایی در پس عدم مشارکت 60درصدی ایرانیان چه رازی نهفته است؟ ذهنیت ایرانیان از منظر فلسفی پس از این انتخابات به چه سمت و سویی میل می کند و در صورت شکست این پروژه باید منتظر چه عواقبی باشیم؟ بیژن عبدالکریمی استاد فلسفه در گفت وگو با «اعتماد» تلاش می کند به بخشی از این ابهامات پاسخ دهد. آنچه عبدالکریمی روی آن پافشاری دارد، تاکید بر این واقعیت است که انتخابات1403 آخرین فرصت، آخرین سنگر، آخرین شانس و نهایتا آخرین امید سیاست گذاران ایرانی برای پر کردن شکاف عمیق موجود میان حاکمیت و ملت است. او معتقد است، حاکمیت این فرصت دقیقه نودی را درک کرده که علی رغم درخواست تندروها، مهر تایید بر صلاحیت پزشکیان زده و او را راهی عرصه انتخابات کرده است. این استاد فلسفه در عین حال معتقد است زدن مهر تایید بر صلاحیت پزشکیان و رای مثبت مردم به او کفایت نکرده و حاکمیت این بار باید به گونه ای برنامه ریزی کند که نیروهای در سایه و تندروها، در مسیر برنامه های دولت سنگ اندازی و مانع تراشی نکنند. عبدالکریمی می گوید که پیام اصلی این انتخابات، بیزاری و دوری اکثر ایرانیان از گفتمان تندورانه و ظاهراندیشانه ای است که طی سال های اخیر سیطره بسیاری بر نهادهای تصمیم ساز پیدا کرده اند. او معتقد است چه 60درصدی که در انتخابات شرکت نکردند و چه گروه هایی که به پزشکیان رای مثبت دادند، همگی خواستار تغییر و اصلاح هستند. حاکمیت باید این سیگنال را بشنوند و به صورت تدریجی زمینه تحقق مطالبات مردم را فراهم کند. به اعتقاد عبدالکریمی همان گونه که دولت پزشکیان باید در عرصه سیاست بین المللی، همسو با رهبری حرکت کند، اما در سیاست های داخلی و فرهنگی باید با حاکمیت وارد چانه زنی و گفت وگو شود.
با پایان گرفتن انتخابات اخیر، نیازمند تفاسیر هرمنوتیک از مشارکت یا عدم مشارکت مردم هستیم. انتخابات از نظر شما چه معنی ای دارد؟
پیام آشکار انتخابات اخیر این است که بخش عمده جامعه از هرگونه تندروی بیزار است. هم از تندروی های اپوزیسیونی و هم از تندروی های پوزیسیونی. روحیه میانه روی یکی از ویژگی های خرد ایرانی است و ایرانی ها از افراط بیزارند. این رویکرد در انتخابات اخیر دیده شد. موضوع مهم بعدی عدم مشارکت بخش عمده ای از ایرانیان در انتخابات است. اکثریت افرادی هم که در انتخابات شرکت کردند، خواستار تغییر هستند. یعنی بخش اعظم جامعه به تفسیر تندروانه و ظاهراندیشانه از انقلاب، «نه» گفتند. اتفاق مهم دیگری هم در این انتخابات رخ داد و آن اینکه حاکمیت سیاسی، موضع هوشمندانه و عاقلانه ای را اتخاذ کرد و اجازه ورود را به مسعود پزشکیان داد. با این تصمیم سیگنال معناداری به جامعه صادر شد و حاکمیت اعلام کرد که صدای مطرودشدگان و نادیده انگاشتگان را شنیده است. در واقع با توجه به فشارهای نظام سلطه و تهدیدهای جهانی، حاکمیت ایران آماده تغییرات است. نوعی وفاق در اثر این تغییرات شکل گرفت.
اما به نظر می رسد برخی افراد و جریانات داخلی و خارجی از این وفاق ناراضی هستند. امروز طیف های افراطی داخلی، شورای نگهبان و حاکمیت را می نوازند که چرا پزشکیان را تایید صلاحیت کرده! همان طور که تندروهای خارجی هم نسبت به انتخاب چهره ای اصلاح طلب و تحول خواه نگرانند. این نارضایتی ها از کجا سرچشمه می گیرد؟
البته، دو گروه نیروی تندرو ناراضی هستند. تندروهایی که در پس گفتمان انقلاب پنهان شده اند و تندروهای اپوزیسیون از این وفاق خرسند نیستند. گویی منافع خود و هویت خود را از ایجاد شکاف ها می بینند. به همین دلیل است که درست پس از اعلام نتایج انتخابات، دکتر محسن برهانی زندانی می شوند. در بدترین زمان ممکن، این اقدام صورت گرفت. انگار که گروهی از شیرین شدن کام ملت ناشاد می شوند و دوست دارند جامعه در تنش و التهاب نگه داشته شود. موضوع مهم دیگر اینکه، بچه های گفتمان انقلاب باید این واقعیت بنیادین را دریابند که فارغ از درست یا غلط بودن دیدگاه های شان، بخش بزرگی از جامعه به آرمانگرایی های گفتمان انقلاب به نحوی که پاره ای از تندروها روی آن دست می گذارند، پاسخ منفی داده است. این عدم همسویی چه درست باشد یا نادرست به عنوان یک واقعیت اجتماعی باید پذیرفته شود. نیروی انقلاب باید درباره این مساله فکر کنند. نکته سوم اینکه گفتمان های قبلی، چه ذیل گفتمان به اصطلاح اصولگرا و چه به اصطلاح اصلاح طلب، باید توجه داشته باشند، گفتمان های گذشته دیگر پاسخگوی نیازهای مردم نیست. این گفتمان ها باید الگوهای جدیدی خلق کنند. گفتمان هایی که نوعی آرامش را به جامعه بازگردانده، از تندروی دوری کند، افق روشنی به جامعه ارائه کند، وحدت ملی را افزایش داده و سرمایه ملی به جامعه بازگرداند. تا به امروز گفتمان انقلاب تا توانسته همه را از قطار انقلاب پیاده کرده تا جایی که امروز این گفتمان غریب و تنها شده است.

اگر این دگردیسی های ضروری در گفتمان ها صورت نگیرد، باید منتظر چه شرایطی باشیم؟
حنای هر گفتمانی که بخواهد براساس مواضع پیشین حرکت کند، برای مردم رنگی ندارد. مردم خریدار این چنین شعار و نمایش های سیاسی نیستند و توجهی به افق های آنان ندارند. پزشکیان آخرین سنگر و آخرین فرصت کشور است. در صورت عدم توفیق مسعود پزشکیان خشم و ناامیدی بیشتر مردم زبانه می کشد و صندوق ها از کشور رخت بر می بندد. در یک چنین شرایطی خطر گسترش خشونت محتمل است. همه باید کمک کنند که چنین نشود. تجربه دولت خاتمی و دولت روحانی نباید در دولت پزشکیان تکرار شود، چراکه دودش به چشم همه می رود. مساله امروز ما مساله جناحی نیست، مساله، مساله ملی است. هر فرد و جریانی که مصالح ملی را قربانی مسائل جناحی کند، بی شک از خائنین به کشور است و همه باید با یک چنین افراد یا جریاناتی مقابله کنند. حتی بچه های گفتمان انقلاب که سرمایه های برجسته این کشورند باید در برابر مانع تراشی تندروها بایستند. باید بدانند که افراطی ها برخلاف منافع ملی عمل کرده و باید با آنها برخورد شود.

دولت مسعود پزشکیان با چه خطرات، آفات و تهدیدهایی مواجه است؟
یکی از آفاتی که دولت مسعود پزشکیان را تهدید می کند آن است که به واسطه نیروهای به اصطلاح اصلاح طلب، این دولت مصادره شود. پزشکیان باید توجه داشته باشد که اصلاح طلبی در این کشور بوی تکنوکراتیک و بروکراتیسم را نگیرد. نباید چهره های تکراری، قائل به منافع فردی و جمعی، برآمده از اشرافیت بروکراتیک که در پس گفتمان اصلاح طلبی پنهان شده اند، این جریان را بدنام کنند و به کشور خسارت وارد سازند. جامعه نیازمند گفتمان جدیدی است و این گفتمان، فراتر از گفتمان های مرسوم اصلاح طلبی و اصولگرایی است.

ممکن است کمی مصداقی تر درباره خطراتی که پیش رو گفتمان اصلاح طلبی در این هنگامه تازه وجود دارد، توضیح دهید؟
من نگرانم که مسعود پزشکیان، مصادره شود و همان تجربه دولت اصلاحات و دولت اعتدال تکرار شود. در واقع همان بلایی که سر خاتمی و روحانی آمد خدای ناکرده سر پزشکیان هم بیاید. بنابراین باید هوشیار بود. پزشکیان تربیت شده نهج البلاغه است، باید همچون علی(ع) به مردم تکیه کند. باید صدای طردشدگان و نادیده انگاشته شدگان باشد. همان گونه که در عرصه سیاست بین المللی، همسو با رهبری حرکت می کند، اما در سیاست های داخلی و فرهنگی باید با حاکمیت وارد چانه زنی و گفت وگو شوند. حتی به طور نمادین هم شده باید پاره ای سیگنال ها به جامعه ارسال شود تا این حس به وجود آید که تغییراتی رخ داده و این طیف های طرد شده دیده می شوند.
این سیگنال ها شامل چه مواردی می تواند باشد؟ پزشکیان در نخستین گام چه باید بکند؟
مثلا آزاد کردن برخی زندانی های سیاسی به خصوص زندانیانی که چهره جهانی و بین المللی دارند، می تواند صحنه را برای دولت پزشکیان مطلوب تر سازد. می تواند سیگنالی باشد که مناسبات ایران با جهان پیرامونی را بهبود بخشد. منظورم از مراوده با جهانیان تنها ارتباط با امریکا نیست، بلکه اروپا، آسیا و... را نیز در بر می گیرد.

معمولا زمانی که دولت های میانه رو و اصلاح طلب روی کار می آیند، حاکمیت دوگانه ای هم ایجاد می شود. طیف های افراطی و تندرو در شمایل دولت در سایه یا حاکمیت دوگانه، سر بر آورده و در مسیر تصمیم سازی های دولت مستقر مانع تراشی و سنگ اندازی می کنند. همین امروز هم این گروه های در سایه در حال تهدید دولتند. خطراتی که این نوع دوگانگی ممکن است ایجاد کند، چیست؟
طی بیش از 40 سال گذشته، همواره با این دوگانگی مواجه بوده ایم. این امر یکی از آفات جامعه ایرانی است که جمهوریت ایرانی را در کنار سایر عوامل تهدید می کند. من گوشزد می کنم شرایط تغییر کرده، همان طور که اشاره شد، پزشکیان آخرین سنگر و آخرین شانس توسعه برای ساختار است. اگر دیوار دولت پزشکیان فرو بریزد، بنای کلی آسیب دیده و به همه ضرر می رسد. همه باید تلاش کنند، تورم دورقمی، فشار اقتصادی، شکاف طبقاتی، فقر عظیم دهک های محروم، انسداد ارتباطی، به رسمیت شناخته نشدن سبک زندگی جوانان و... بهبود یابد و دولت در سایه یا وجه غیرعقلانی حاکمیت تسری یابد، اوضاع بسیار وخیم می شود. اصلاح طلب و اصولگرا فرقی ندارد، سونامی عدم توفیق همه را با خود می برد.

حاکمیت با تایید صلاحیت پزشکیان انگار در مسیر تازه ای پای گذاشته است. آیا ممکن است هسته سخت قدرت اجازه مانع تراشی را از طیف های تندرو بگیرد؟
من امیدوارم این گونه باشد و چهره های تعیین کننده در حاکمیت به این خودآگاهی رسیده باشند که ایران با مشکلات زیادی روبه روست. بخش قابل توجهی از شهروندان از قطار انقلاب پیاده شده اند. نمی توان با تعداد معدودی از افراد و اقشار کشتی به گل نشسته انقلاب را به پیش راند. برای حرکت این کشتی به گل نشسته جامعه، نیازمند همه اقشار و گروه ها هستیم. اگر این گونه نشود هم در عرصه داخلی و هم در عرصه خارجی با مشکلات عدیده ای روبه رو خواهیم بود و این به نفع هیچ فرد و جریانی نیست.
♦️حسین بن علی؛ روح وجدان تاریخی ایرانیان!

دکترمحمد حسن علایی
(جامعه شناس)


بگذارید با یک مقدمه ی بی ربطه آغاز کنیم، آنچه که امروز در کشور همسایه ی ما، افغانستان می گذرد، می تواند از این جهت مهم باشد که نوعی انسداد و استیصال در بین نیروهای اجتماعی و توده ی مردم در این کشور مشاهده می گردد، در این مجال فرصت پرداخت تفصیلی به این موضوع را نداریم، اما اجمالا به همین میزان بسنده می کنیم، که گویا این جماعت خسته و ستم دیده، خویشتن خویش و وجدان جمعی تاریخی خویش را در طول این سال‌ها و در اثر منازعات فرسایشی پی در پی از دست وا نهاده اند، نیروهای سیاسی متشتت، اتلاف سرمایه های ملی در اثر واگرایی دوقطبی های مرکزنشین، زراندوزی و سوداگری سران، ارتش خودباخته، و مردمان پابه فرار، جولان بیگانگان و تروریستها، و بازگشت طالبان، تنها بخشی از این حقیقت را نمایان می سازد، اگر چه بسیاری از اهل اندیشه افغانستان همچنان به این اوضاع و احوال تاسف بار به دیده ی تامل چشم دوخته اند، و به راه های دشوار آینده می اندیشند.
با ظهور مدرنیته و توفق تفکر متافیزیکی غربی بر جهان امروز، ما و کشورهایی نظیر همسایه های ما، دچار انواع دگرگونی های شتابناک شده ایم، و این حقایق نباید تنها منحصر در پروژه های فکری اهل فلسفه تلقی کرد، بل باید آن را در نسبت مستقیم با زندگي روزمره ی خویش فهم کرد.
با این مقدمات، تمسک به وجدان جمعی و تاریخی، برای یافتن مرکز ثقلی برای کنش‌های تحول جویانه و مقاومت ورزانه، و تمهید مبنا و الگو برای ارتقا اثربخشی فعالیت های کنشگران، از اهمیت بالایی برخوردار خواهد بود، ضمن اینکه روشنفکران جامعه برای توفیق در رساندن پیام خویش به توده ی مردم ناگزیر از کشف این ناخودآگاه جمعی و یافتن زبان مشترک با توده ی مردم برای اثرگذاری و توسعه طلبی هستند.
دکتر بیژن عبدالکریمی حسین بن علی را روح وجدان تاریخی ایرانیان قلمداد می‌کند، همینجا لازم است اشاره شود که، نگارنده نه تنها بین "پرسش از امکان امر دینی در جهان معاصر" و "سخن راندن از حسین بن علی در مقام روح وجدان تاریخی ایرانیان" هیچ تناقضی نمی یابد، بل این دو پویه ی فلسفی، انسان شناختی و جامعه شناختی را در پیوند هم می بیند ‌که در برنامه ی پژوهشی متفکر معاصر هم روزگارمان، توانسته است با یک دقت نظری بالا، به نحو توامان ظهور یابد که بحث پیرامون آن مجال مستوفایی می طلبد.
اما چرا حسین بن علی؟ در مقام یک دانش آموخته ی جامعه شناسی، بدون اینکه احساسات و اعتقادات خویش را در تبیین و تحلیل خویش راه بدهم، بایستی سنجش گرانه و به اعتبار اوصاف پدیدارشناختی طبقات اجتماعی به این حقیقت اشاره کنم که امروز پژواک نام حسین بن علی در میان ایرانیان، پس از مواجهه با مدرنیته و نیز تجربه ی یک انقلاب و نظام برآمده از آن، حقیقت غیر قابل انکاریست، و بی تردید تمام جریانات و گرایش های گوناگون، مردان و زنان و حتی جوانان نسبت به این سرمایه ی تاریخی به دیده ی احترام نظر می کنند فارغ از آنکه این حس تعلق را به تعلقات فرقه ای و مذهبی و سیاسی تقلیل دهیم، می توانیم حول نام حسین بن علی برای تقویت وفاق ملی گرد هم بیاییم و از ظرفیت اندیشه ی رهایی بخش این امام بزرگ انسان، حسن استفاده را به کار بندیم.
Forwarded from مسعود نادری
" سخنی با هواداران رئیس جمهور"
" سکوت مدبرانه "

با اینکه مدتی است دکتر پزشکیان به عنوان رئیس جمهور منتخب راهی ساختمان پاستور شده اند اما متاسفانه  کَل کَل های شبه سیاسی و مباحث احساسی، مخصوصا  در فضای مجازی بین طرفداران نامزدهای ریاست جمهوری همچنان ادامه دارد!

طبیعی است که آثار این گفتگوهای عمدتا هیجانی، به اهالی پاستور هم منتقل می شود که یکی از آثار منفی آن جلوگیری از تمرکز حواس  رئیس جمهور و مشاوران ایشان و دومین اثر منفی آن مشغول شدن فکر و ذهن بسیاری از مردم و البته پاستور نشینان به کارهای غیر ضروری دست چندم خواهد بود.

اگر بپذیریم  ، در زمان انتخاب وزرا و تشکیل کابینه، ضروری ترین کار حفظ آرامش است، آنگاه باید تمام رفتار سیاسی مان را تابعی از متغیر آن کنیم .
یعنی اگر بیان سخنی از ما ، به آن آرامش ضروری پاستور، لطمه می زند باید از گفتن آن حداقل در شرایط فعلی ،  خودداری کنیم و اگر جواب ندادن ، مقابل سخنان آشوب زای افراطیون باعث  شود آرامش پاستور حفظ گردد ، شایسته است سکوت کنیم.
من نام این سکوت را " سکوت مدبرانه " می گذارم.

اگر مجادلات  سیاسی- اجتماعی ، اقتضای دوران تبلیغات ریاست جمهوری بود  اما آرامش سیاسی  و دوری از طرح مباحث احساسی - هیجانی به هر نحو که باشد، اقتضای دوران بعد از انتخابات است . مخصوصا در مرحله جابجایی قدرت  و تشکیل کابینه که اساسی ترین کار رئیس جمهور می باشد.

آرام کردن فضای سیاسی و اجتماعی بعد از انتخابات، نه تنها وظیفه ی مخصوص هواداران رئیس جمهور منتخب ، که تکلیفی همگانی است.
همگی باید از هر کلام و هر کاری که بوی افراط و تفریط  می‌دهد دوری کنند تا رئیس جمهور منتخب حداقل در مرحله انتخاب کابینه نظرش را مبتنی بر شعارهای که داده عمل کند . طبیعی است بعد از این مرحله و پس از اجرایی شدن برنامه هایی که وعده داده شد هر فردی حق و بلکه وظیفه دارد نظرات انتقادی خود را بیان کند.

در هر صورت دوری از تشنج کاری است که طرفداران رئیس جمهور منتخب ، بیشتر باید به آن اهتمام بورزند .
هر سخنی که از طرف جبهه مخالف گفته می شود ، نیازمند پاسخ نیست چه بسا بخواهیم پاسخ دندان شکن هم بدهیم.

شاید کسانی تعمدا در صدد طرح موضوعات غیر ضروری  تشنج آفرین باشند تا از آب گل آلود ماهی خود را بگیرند . نباید در زمین آنان بازی کرد .
احساس ضرورت پاسخگویی گاهی باعث می شود ماهم پاسخ  هیجانی و احساسی بدهیم و اتفاقا این همان کاری است که  افراطییون مخالف انتظار دارند!
هم بازی آنان شدن خواسته یا ناخواسته باعث می شود به ناآرامی فضای اجتماعی و سیاسی کمک کنیم و دقیقا در مسیر آنان قدم برداریم!
.
در مرحله دوم بعد از سکوت مدبرانه مقابل سخنان تشنج آفرین افراطییون ،  حداکثر کاری که باید کرد  پاسخ های حداقلی  کاملا عقلانی ، قانونی و محترمانه  است .

یادمان باشد که حفظ آرامش از نیازهای اولیه پاستور نشینان است.

والسلام
مسعود نادری
Forwarded from عشق و شعر
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
آن امام عاشقان پور بتول
سرو آزادی ز بستان رسول

الله الله بای بسم الله پدر
معنی ذبح عظیم آمد پسر

چون خلافت رشته از قرآن گسیخت
"حریت" را زهر اندر کام ریخت

بر زمین کربلا بارید و رفت
لاله در ویرانه ها کارید و رفت

هر که پیمان با هوالموجود بست
گردنش از بند هر معبود رست

مؤمن از عشق است و عشق از مؤمنست
عشق را ناممکن ما ممکن است

تا قیامت قطع "استبداد" کرد
موج خون او چمن ایجاد کرد

بهر حق در خاک و خون غلتیده است
پس بنای لااله گردیده است

سر ابراهیم و اسمعیل بود
یعنی آن اجمال را تفصیل بود

ماسوی الله را مسلمان بنده نیست
پیش فرعونی سرش افکنده نیست

خون او تفسیر این اسرار کرد
ملت خوابیده را بیدار کرد

تیغ "لا" چون از میان بیرون کشید
از رگ ارباب باطل خون کشید

نقش "الا الله" بر صحرا نوشت
سطر عنوان نجات ما نوشت

رمز قرآن از حسین آموختیم
ز آتش او شعله ها اندوختیم

تار ما از زخمه اش لرزان هنوز
تازه از تکبیر او ایمان هنوز

ای صبا ای پیک دور افتادگان
اشک ما بر خاک پاک او رسان

اقبال لاهوری، رموز بیخودی
Forwarded from عشق و شعر
‌‌حجت مسلمانی من حسین‌بن‌علی است

مایلم در روز عاشورای امسال که هزاران کیلومتر دورتر از سرزمینی‌ام که آیین‌ها به نام و یاد سید شهیدان برقرار است، همان دیالوگ مشهور فیلم‌نامه روز واقعه بهرام بیضائی، عالی‌ترین شاهکارِ ساخته‌شده به یاد امام حسین را، تکرار کنم که؛ «همۀ حجت مسلمانی من حسین‌بن‌علی است». تیغ شک و تحقیق در همه چیز فرو می‌رود؛ در جزئیات گزارش‌های تاریخی نیز. آن تیغ اگر در سینۀ تاریخ عاشورا فرو رود، که می‌رود، که رفته است و خواهد رفت، پرسش‌ها سر می‌رسند. همچنان‌که قرن حاضر بسیار بیشتر از پیش این پرسش‌ها و تحلیل‌ها سر رسیده‌اند. ولی باز کلیت داستان امام حسین در اثبات رشادت و سلحشوری و ظلم‌ناپذیری و ایستادگی و عزت و حقیقت‌جویی، با استناد به همین تحقیق‌ها، پابرجا مانده و می‌ماند. و مگر تاریخ انسانی چند الگو و الهام و سرمشق‌هایی از این جنس دارد که تا ابد خون به رگ‌های مُرده‌ی جامعه و انسان بریزد؟

همۀ حجت مسلمانیِ من حسین‌بن‌علی است. نه آنکه بعد از ایشان و یارانش اتفاق‌های هولناک مشابهی در تاریخ نیفتاده باشد، که افتاده. نه آنکه درد و تبم مشغله‌های فرقه‌ای و قومی باشد، نه آنکه عاشورا و حسین صرفاً جزئی هم‌ردیف علقه‌های فرهنگیِ ایرانیِ دیگر باشد، که نیست. نه آنکه به حکم یاد و آیین او دردهای عینیِ عصریِ اطرافم را فراموش کنم، که نمی‌‌کنم. نه آنکه از نقدها و تشکیک‌ها و پرسش‌های کمرشکن ایمانی و اعتقادی بی‌اطلاع باشم، که نیستم. نه آنکه به همۀ پرسش‌ها و تشکیک‌های جان‌سوزِ فکری و اعتقادیِ درونم پاسخی خنک داده باشم، که نداده‌ام. نه آنکه از پیچیدگیِ آگاهی تاریخی و دگرگونی‌ها و دست‌کاری‌ها و گزارش‌سازی‌هایِ آن پاک بی‌خبر باشم، که نیستم. نه آنکه در این رویداد تاریخیِ خاص به گزارش‌ها و تحلیل‌های سینه‌به‌سینه‌رسیدۀ نسلی و رسمی اکتفا کرده باشم، که نکردم. نه آنکه کربلای حسین را کعبه و سخنانش را وحی پیامبروار بدانم، که نمی‌دانم. نه آنکه به عاشورای فرهنگی و آیین‌های عامه‌پسند و سندهای پُرتحریف هیچ نقدی نداشته باشم،‌ که دارم. نه آنکه از برخی تبیین‌های اشباعی روشنفکرانه و دیگر خسته‌کننده، خسته نشده باشم، که شده‌ام. نه آنکه از خودم برای حسین‌حسین‌کردن‌های بی‌عمل و بی‌اثر شاکی نباشم، که هستم. نه آنکه از بهره‌برداری سیاسی چپ و راست از کار و گفتار امام حسین مطلع و بیزار نباشم، که هستم. اما همۀ حجت مسلمانی من هنوز حسین‌بن‌علی است.

معتقدم که ورای اعتقادها و نام‌ها و رسم‌ها، تماشای چنین انسانِ زمینی باشکوهی هر ناظر منصفی را به تحسین وامی‌دارد. کدام بینندۀ منصفی است که بعد از تماشای سجایای اخلاقی و پاکبازیِ پُرعزتش به حسرت و پس از آن به هم‌نظری با باورهای کشیده نشود؟ هیچ دینی و هیچ دعوتی و هیچ اجاق پابرجای فرهنگی‌ای نیست که ابتدا با انتزاعیات و مشوق‌های نظری رونقِ امروزش را آغاز کرده باشد. رونق‌ها در آغاز انسانی شکوهمند را به منزلۀ تحقق آنچه می‌گویند و آنچه می‌سرایند، نشان می‌‌دهند، سپس به سراغ انسجام و تثبیت باورهای نظری برای دلبری و فکربَری! می‌روند. این سلسله استدلال وارونه‌ در رسیدن از نمونه‌های عینی به باورهای نظری، صرفاً دفاعی احساسی هم نیست. می‌شود در جای خودش منطق استنتاجی‌اش را شرح داد. همان که به تعبیر عیسی: «درخت را از میوه‌اش می‌شناسند.» متی ۷/۱۶. اسلام هم اگر بخواهد دینی جذاب بماند، با جزا و دیات، با رسالۀ عملیه و خطبه‌های خشن، با بگیروببند و نهی و نهیب، با اقتدار حکومتی و بخشنامۀ دولتی، با روش‌های پوسیده و افکار مندرس و باورهای جامانده در تاریخ برخی از مبلغان، با فرقه‌ای و قبیله‌ای و تاریخی‌نگاه داشتن همین امام‌حسین، زنده نخواهد ماند و زنده نمانده. فقط نمونه‌هایی چون سید شهیدان و ترجمۀ امروزین و تحقیقیِ انسانی چون او، اعتبار این دین‌ بوده‌اند و خواهند شد؛ حجت مسلمانی‌،‌ در کورۀ دوران بی‌رحمِ نقد و شک و در جولان مدعیانی بی‌جاذبه و دوستدارانی خواب و عقب‌مانده در تاریخ.

#علی_سلطانی
Forwarded from محسن
لینک گروه علم و الهیات مشکات:
https://www.tg-me.com/elm_elahiat_meshkat
لینک کانال:
https://www.tg-me.com/elm_em

لینک پیج اینستاگرام بیژن عبدالکریمی :

www.instagram.com/bijan.abdolkarimi

لینک کانال تلگرام بیژن عبدالکریمی :

@bijanabdolkarimi
2024/10/02 08:26:08
Back to Top
HTML Embed Code: