Forwarded from 🎗آکادمی وفاق؛ رویکردهای جامعه شناختی؛ (Dr Alaei)
♦️خطر سقوط سرمایه اجتماعی دولت وفاق!
✍دکترمحمدحسن علایی
(جامعهشناس)
سرمایهی اجتماعی دولت وفاق از چند سو در معرض تهدید هست و اگر مراقبت نشود حتی با خطر سقوط مواجه است. با وجود توفیق نظام و مردم برای تحقق دولت وفاق ملی، تا همین مرحله؛ هنوز آن دو جریان دوقطبیساز که به مثابه دو لبهی قیچی عمل میکنند می تواند در مقاطع حساس بحرانزا باشند. لذا هر گونه فرصتسوزی در شرایط خطیر امروز میتواند آسیبهای جبرانناپذیری برجای بگذارد. مردمی که چه با رأی اعتراضی و چه حتی با عدم مشارکت به نحوی چشم انتظار برآمدن انتظارات خویش از شعار تغییر و بهبود وضعیت اقتصادی و فرهنگی و اجتماعی هستند در کمپین تبلیغاتی دکتر پزشکیان به برخی چهرهها بیشتر از دیگران توجه داشتند و امروز ایجاد کمترین شکاف در آن به اعتماد ایشان بیشترین صدمه و ثلمه را وارد می کند.
با این مقدمه کوتاه لازم است توجه داشته باشیم بی تردید جرثومههای فساد در همین شکاف های اجتماعی لانه میکنند فلذا با تمام توش و توان رسانهای خویش به دنبال مأیوس کردن مردمی هستند که به این وفاق اعتماد کردهاند حقیقتا جای نگرانیست که این جماعت در این زمان کم حتی قبل از تشکیل کابینه دولت در فضای مجازی مردم را از "برای ایران" به "پشیمانم" سوق می دهند چرا که حیات خویش را به شدت وابستهی ناامیدی مردم می دانند.
مع الاسف این میان برخی شبهروشنفکران هم در طرف دیگر این داستان تلاش میکنند به همین شکافها دامن بزنند و با انواع بهانهجوییها از برخی حوادث اجتماعی و سیاسی سود جسته، مردم را به اثبات پیشگوییها و مواضع مششع خویش باورمند سازند. بازندگان در دوسوی ماجرا خود را شکستخوردهی شخص یا جریان خاصی تلقی نمیکنند بلکه ایشان از اساس مغلوب "ایدهی وفاق برای ایران" شدهاند. و به دنبال به هم زدن و آلودن فضای نسبتا تعاملی جامعه هستند، فلذا از همین آغاز هیچ تصمیم و اقدام ناسنجیدهای از جانب دولتی که به نام "دولت وفاق ملی" بر سر کار می آید نبایستی به افول سرمایهی اجتماعی دولت و کاهش امید و اعتماد اجتماعی بیانجامد چرا که سرمایهی اجتماعی به عنوان مهمترین سرمایهی دولت جدید بایستی با تمام قوا حراست شود و در هر اقدامی، بایسته است گامهای هماهنگ برای اقناع افکار عمومی برداشته شود.
✍دکترمحمدحسن علایی
(جامعهشناس)
سرمایهی اجتماعی دولت وفاق از چند سو در معرض تهدید هست و اگر مراقبت نشود حتی با خطر سقوط مواجه است. با وجود توفیق نظام و مردم برای تحقق دولت وفاق ملی، تا همین مرحله؛ هنوز آن دو جریان دوقطبیساز که به مثابه دو لبهی قیچی عمل میکنند می تواند در مقاطع حساس بحرانزا باشند. لذا هر گونه فرصتسوزی در شرایط خطیر امروز میتواند آسیبهای جبرانناپذیری برجای بگذارد. مردمی که چه با رأی اعتراضی و چه حتی با عدم مشارکت به نحوی چشم انتظار برآمدن انتظارات خویش از شعار تغییر و بهبود وضعیت اقتصادی و فرهنگی و اجتماعی هستند در کمپین تبلیغاتی دکتر پزشکیان به برخی چهرهها بیشتر از دیگران توجه داشتند و امروز ایجاد کمترین شکاف در آن به اعتماد ایشان بیشترین صدمه و ثلمه را وارد می کند.
با این مقدمه کوتاه لازم است توجه داشته باشیم بی تردید جرثومههای فساد در همین شکاف های اجتماعی لانه میکنند فلذا با تمام توش و توان رسانهای خویش به دنبال مأیوس کردن مردمی هستند که به این وفاق اعتماد کردهاند حقیقتا جای نگرانیست که این جماعت در این زمان کم حتی قبل از تشکیل کابینه دولت در فضای مجازی مردم را از "برای ایران" به "پشیمانم" سوق می دهند چرا که حیات خویش را به شدت وابستهی ناامیدی مردم می دانند.
مع الاسف این میان برخی شبهروشنفکران هم در طرف دیگر این داستان تلاش میکنند به همین شکافها دامن بزنند و با انواع بهانهجوییها از برخی حوادث اجتماعی و سیاسی سود جسته، مردم را به اثبات پیشگوییها و مواضع مششع خویش باورمند سازند. بازندگان در دوسوی ماجرا خود را شکستخوردهی شخص یا جریان خاصی تلقی نمیکنند بلکه ایشان از اساس مغلوب "ایدهی وفاق برای ایران" شدهاند. و به دنبال به هم زدن و آلودن فضای نسبتا تعاملی جامعه هستند، فلذا از همین آغاز هیچ تصمیم و اقدام ناسنجیدهای از جانب دولتی که به نام "دولت وفاق ملی" بر سر کار می آید نبایستی به افول سرمایهی اجتماعی دولت و کاهش امید و اعتماد اجتماعی بیانجامد چرا که سرمایهی اجتماعی به عنوان مهمترین سرمایهی دولت جدید بایستی با تمام قوا حراست شود و در هر اقدامی، بایسته است گامهای هماهنگ برای اقناع افکار عمومی برداشته شود.
Forwarded from Khaled
انا لله وانا الیه راجعون
من لم یشکر المخلوق لم یشکر الخالق
جناب آقای دکتر بیژن عبدالکریمی حفظه الله
سلام علیکم
پیام تسلیت و همدردی جنابعالی و جمعی از روشنفکران، اساتید و کنشگران فرهیخته ایران عزیز به مناسبت شهادت رهبر مجاهد استاد اسماعیل هنیه موجب دلگرمی و قوت قلب اینجانب، برادران و خواهرانم در جنبش مقاومت اسلامی حماس و ملت ستمدیده و مقاوم فلسطین گردید.
شهید هنیه نیز به قافله بیش از چهل هزار شهید از ملت خود و ۷۹ نفر از بستگان شهیدش پیوست و خون پاک ایشان با خون دهها هزار کودک و نوزاد بیگناه و بیدفاع عجین گشت و این گونه بهترین شکل اتحاد عملی و واقعی رهبران مقاومت فلسطین با مردم مظلوم اما نستوه و مقتدر غزه به نمایش گذاشته شد؛ رهبرانی که از متن جامعه خود برخاسته و در درد و رنج آنها تا پای جان و پایام حیات مبارکشان سهیم بوده و هستند؛ در کنار آنها زندگی میکنند و درد اشغالگری و آوارگی را چشیده و همراشان در سنگر مبارزه جان خود را تقدیم میکنند.
این خونهای پاک تنها در راه آزادی فلسطین و مقابله با اشغالگران بیرحم ریخته نشده است؛ بلکه در راه دفاع از انسانیت و علیه بربریت و نازیسم جدید قربانی شده است. در واقع آنچه امروز در غزه میگذرد، تقابل تاریخی انسانیت و مدافعان آن با بربریت مدرن متوحشان جنایتکار سنگدلی است که آنلاین به چنین نسل کشی بیسابقه ملتی محاصره شده، تحت اشغال از هشت دهه قبل در باریکهای کوچک و محصور در برابر دیدگان جهانیان دست میزند.
در واقع، همدردی و همبستگی روشنفکران و نخبگان عزیز ایرانی از هر سلیقه و مکتب فکری با مردم فلسطین در این بزنگاه تاریخی از سر ادراک عمیق معنای انسانیت و مسئولیتپذیری در حمایت از رهروان و مبارزان مدافع آن است.
ما در فلسطین این حس انساندوستی، دینی و دغدغهمندی شما سروران ارجمند در کنار دیگر آزادگان جهان از هر ملت و آیینی را گرامی و پاس میداریم و آن را در مسیر رسیدن به آزادی سرزمین فلسطین و در کل رهایی انسانیت دربند در آن از این ستم تاریخی، ارزشمند و پیشران دانسته و نهایت تشکر و قدردانی خود را ابراز میداریم.
ارادتمند
خالد قدومی
نماینده جنبش مقاومت اسلامی
فلسطین - حماس
من لم یشکر المخلوق لم یشکر الخالق
جناب آقای دکتر بیژن عبدالکریمی حفظه الله
سلام علیکم
پیام تسلیت و همدردی جنابعالی و جمعی از روشنفکران، اساتید و کنشگران فرهیخته ایران عزیز به مناسبت شهادت رهبر مجاهد استاد اسماعیل هنیه موجب دلگرمی و قوت قلب اینجانب، برادران و خواهرانم در جنبش مقاومت اسلامی حماس و ملت ستمدیده و مقاوم فلسطین گردید.
شهید هنیه نیز به قافله بیش از چهل هزار شهید از ملت خود و ۷۹ نفر از بستگان شهیدش پیوست و خون پاک ایشان با خون دهها هزار کودک و نوزاد بیگناه و بیدفاع عجین گشت و این گونه بهترین شکل اتحاد عملی و واقعی رهبران مقاومت فلسطین با مردم مظلوم اما نستوه و مقتدر غزه به نمایش گذاشته شد؛ رهبرانی که از متن جامعه خود برخاسته و در درد و رنج آنها تا پای جان و پایام حیات مبارکشان سهیم بوده و هستند؛ در کنار آنها زندگی میکنند و درد اشغالگری و آوارگی را چشیده و همراشان در سنگر مبارزه جان خود را تقدیم میکنند.
این خونهای پاک تنها در راه آزادی فلسطین و مقابله با اشغالگران بیرحم ریخته نشده است؛ بلکه در راه دفاع از انسانیت و علیه بربریت و نازیسم جدید قربانی شده است. در واقع آنچه امروز در غزه میگذرد، تقابل تاریخی انسانیت و مدافعان آن با بربریت مدرن متوحشان جنایتکار سنگدلی است که آنلاین به چنین نسل کشی بیسابقه ملتی محاصره شده، تحت اشغال از هشت دهه قبل در باریکهای کوچک و محصور در برابر دیدگان جهانیان دست میزند.
در واقع، همدردی و همبستگی روشنفکران و نخبگان عزیز ایرانی از هر سلیقه و مکتب فکری با مردم فلسطین در این بزنگاه تاریخی از سر ادراک عمیق معنای انسانیت و مسئولیتپذیری در حمایت از رهروان و مبارزان مدافع آن است.
ما در فلسطین این حس انساندوستی، دینی و دغدغهمندی شما سروران ارجمند در کنار دیگر آزادگان جهان از هر ملت و آیینی را گرامی و پاس میداریم و آن را در مسیر رسیدن به آزادی سرزمین فلسطین و در کل رهایی انسانیت دربند در آن از این ستم تاریخی، ارزشمند و پیشران دانسته و نهایت تشکر و قدردانی خود را ابراز میداریم.
ارادتمند
خالد قدومی
نماینده جنبش مقاومت اسلامی
فلسطین - حماس
Forwarded from Amir hosein
فرهاد قنبری
روشنفکران هپروتی
روشنفکر ایرانی قبل از اینکه مارکس و لنین و هگل و آدورنو و...، را بشناسد، باید خودش را بشناسد. اینکه کجای دنیا ایستاده است، پا بر روی چه خاکی دارد و نسبتش با تاریخ و سنت های سرزمینش چگونه است.
روشنفکر ایرانی قبل از تلاش برای شناخت تاریخ و فلسفه غرب، باید تاریخ و اندیشه، سرزمین خود را واکاوی کند. روشنفکر ایرانی قبل از شناخت هنر و فکر و اندیشه در غرب باید موسیقی و معماری و شعر و خطاطی و سایر هنرهای سرزمین خود را بشناسد.
روشنفکر ایرانی تنها پس از این شناخت است که با دریچه ذهنی بازتر و اعتماد به نفس و خودباوری بیشتر و با درکی عمیقتر از «جهان خویش» می تواند بفهمد که چه نسبتی با هنر و علم و فلسفه جهان غرب دارد و چگونه می تواند از علم و فلسفه و جریان های فکری و هنری و سیاسی مدرن غرب برای جامعه خود و باز کردن گره های اجتماعی و فرهنگی خود استفاده نماید، وگرنه به صرف اینکه طرف صبح تا شب کانت و هگل و هایدگر و مارکس و...، بخواند، اما متوجه نباشد که این اطلاعات برای چه است و به چه دردش می خورد و چه نسبتی با جامعه اش دارد و قرار است چه باری از روی دوشش بردارد، که فایده ای ندارد. این چنین روشنفکری در بهترین حالت می شود تفنن و سرگرمی یا عامل فخرفروشی برای دیگران و یا استادی با حقوق و مزایای خوب واحد درسی کانت و هگل و هایدگر در فلان دانشکده است که اصولا نه مسئله و دغدغه ای دارد و نه با سوالی مواجه است.
باید به خاطر داشت که ارسطو و هگل و کانت و مارکس و دیگر بزرگان تاریخ اندیشه زمانی مهم و معتبرند و آشنایی به جهان فکری آنها لازم است که بتوان از طریق آنها نسبتی با زیست جهان خویش برقرار کرد و با فکر کردن از دریچه اندیشگانی آنها گره کوری از حیات اجتماعی و سیاسی خویش باز کرد وگرنه هگل و مارکس خواندن به صرف اینکه من «هگل و مارکس خونم بالاست» که ارزشی ندارد و اصولا فلسفه و اندیشه شلوار و پیراهن مارک دار برای پز دادن و دلبری کردن در «دانشکده های فوکو و دریدا دوست» نیست.
این ما «فوکویی ها» و ما «دیلوزی ها» و ما «مارکسیست- لنینیست» کردن های دانشجویانی که تا فیها خالدون دیلوز و دریدا و آدورنو و لنین و پلخانف و.. را می کاوند و برای صدسالگی و صد و دوسالگی انقلاب روسیه نشست برگزار می کنند، اما از درک ساده ترین مسائل فرهنگی و تاریخی سرزمین خود عاجزند، شاید برای دورهمی ها و بزم های شبانه و کشیدن چند بست تریاک و چند پیک ویسکی جواب بدهد، اما نه تنها هیچ دردی از هزاران درد این مملکت را دوا نخواهد کرد، بلکه خود درد دیگری بر دردهای جامعه افزوده و نسلی از بهترین جوانان این سرزمین را در هپروت غرق خواهد کرد.
بسیاری از این «مارکسیست-هگلی» هایی که صبح تا شب در حیاط دانشکده ها و کافه ها و کف گروهها و کانالهای تلگرامی و تویتری و اینستاگرامی پلاسند و از دانه دانه ریش های مارکس و انگلس تا کله کچل فوکو را تحلیل می کنند، در عمل از چگونگی برقراری یک رابطه ساده اجتماعی ناتوانند و الواتی و رکیک گویی و دریدگی و بددهنی را با فلسفه و اندیشه اشتباه گرفته اند.
باید بهخاطر داشت این سرزمین بیشتر از نالههای غمناک و یأسآمیز مبلغانِ نیستی و «تروریست های شیفته خلق!» و گنگسترهای «گروپباز نئوچپ» و فحاشیهای سیبل کلفتکردههای کلاه چگوارایی و بیشتر از شیفتگان لولهٔ تفنگ سربازان آمریکایی که دل در گرو ویرانی این سرزمین دارند و بیشتر از کاسبان فلاکت و خشونت، به انسانهایی نیازمند است که آرام و بیحاشیه در گوشهای چراغ فرهنگ و هنر و تاریخ این سرزمین را زنده نگه داشتهاند. انسانهایی که دنبال قهرمان شدن نیستند، کلید زبانشان به زیپ شلوار و حساب بانکیشان وصل نیست، سر در آخور هیچ قدرت بیگانهای ندارند، منادیان نیستی و تباهی و پوچی نیستند، از لعن و نفرین و "هو" شدن و توهین هراس چندانی ندارند و تنها برای ساختن جامعهای بهتر تلاش کرده و زبان به سخن میگشایند.
@kharmagaas
روشنفکران هپروتی
روشنفکر ایرانی قبل از اینکه مارکس و لنین و هگل و آدورنو و...، را بشناسد، باید خودش را بشناسد. اینکه کجای دنیا ایستاده است، پا بر روی چه خاکی دارد و نسبتش با تاریخ و سنت های سرزمینش چگونه است.
روشنفکر ایرانی قبل از تلاش برای شناخت تاریخ و فلسفه غرب، باید تاریخ و اندیشه، سرزمین خود را واکاوی کند. روشنفکر ایرانی قبل از شناخت هنر و فکر و اندیشه در غرب باید موسیقی و معماری و شعر و خطاطی و سایر هنرهای سرزمین خود را بشناسد.
روشنفکر ایرانی تنها پس از این شناخت است که با دریچه ذهنی بازتر و اعتماد به نفس و خودباوری بیشتر و با درکی عمیقتر از «جهان خویش» می تواند بفهمد که چه نسبتی با هنر و علم و فلسفه جهان غرب دارد و چگونه می تواند از علم و فلسفه و جریان های فکری و هنری و سیاسی مدرن غرب برای جامعه خود و باز کردن گره های اجتماعی و فرهنگی خود استفاده نماید، وگرنه به صرف اینکه طرف صبح تا شب کانت و هگل و هایدگر و مارکس و...، بخواند، اما متوجه نباشد که این اطلاعات برای چه است و به چه دردش می خورد و چه نسبتی با جامعه اش دارد و قرار است چه باری از روی دوشش بردارد، که فایده ای ندارد. این چنین روشنفکری در بهترین حالت می شود تفنن و سرگرمی یا عامل فخرفروشی برای دیگران و یا استادی با حقوق و مزایای خوب واحد درسی کانت و هگل و هایدگر در فلان دانشکده است که اصولا نه مسئله و دغدغه ای دارد و نه با سوالی مواجه است.
باید به خاطر داشت که ارسطو و هگل و کانت و مارکس و دیگر بزرگان تاریخ اندیشه زمانی مهم و معتبرند و آشنایی به جهان فکری آنها لازم است که بتوان از طریق آنها نسبتی با زیست جهان خویش برقرار کرد و با فکر کردن از دریچه اندیشگانی آنها گره کوری از حیات اجتماعی و سیاسی خویش باز کرد وگرنه هگل و مارکس خواندن به صرف اینکه من «هگل و مارکس خونم بالاست» که ارزشی ندارد و اصولا فلسفه و اندیشه شلوار و پیراهن مارک دار برای پز دادن و دلبری کردن در «دانشکده های فوکو و دریدا دوست» نیست.
این ما «فوکویی ها» و ما «دیلوزی ها» و ما «مارکسیست- لنینیست» کردن های دانشجویانی که تا فیها خالدون دیلوز و دریدا و آدورنو و لنین و پلخانف و.. را می کاوند و برای صدسالگی و صد و دوسالگی انقلاب روسیه نشست برگزار می کنند، اما از درک ساده ترین مسائل فرهنگی و تاریخی سرزمین خود عاجزند، شاید برای دورهمی ها و بزم های شبانه و کشیدن چند بست تریاک و چند پیک ویسکی جواب بدهد، اما نه تنها هیچ دردی از هزاران درد این مملکت را دوا نخواهد کرد، بلکه خود درد دیگری بر دردهای جامعه افزوده و نسلی از بهترین جوانان این سرزمین را در هپروت غرق خواهد کرد.
بسیاری از این «مارکسیست-هگلی» هایی که صبح تا شب در حیاط دانشکده ها و کافه ها و کف گروهها و کانالهای تلگرامی و تویتری و اینستاگرامی پلاسند و از دانه دانه ریش های مارکس و انگلس تا کله کچل فوکو را تحلیل می کنند، در عمل از چگونگی برقراری یک رابطه ساده اجتماعی ناتوانند و الواتی و رکیک گویی و دریدگی و بددهنی را با فلسفه و اندیشه اشتباه گرفته اند.
باید بهخاطر داشت این سرزمین بیشتر از نالههای غمناک و یأسآمیز مبلغانِ نیستی و «تروریست های شیفته خلق!» و گنگسترهای «گروپباز نئوچپ» و فحاشیهای سیبل کلفتکردههای کلاه چگوارایی و بیشتر از شیفتگان لولهٔ تفنگ سربازان آمریکایی که دل در گرو ویرانی این سرزمین دارند و بیشتر از کاسبان فلاکت و خشونت، به انسانهایی نیازمند است که آرام و بیحاشیه در گوشهای چراغ فرهنگ و هنر و تاریخ این سرزمین را زنده نگه داشتهاند. انسانهایی که دنبال قهرمان شدن نیستند، کلید زبانشان به زیپ شلوار و حساب بانکیشان وصل نیست، سر در آخور هیچ قدرت بیگانهای ندارند، منادیان نیستی و تباهی و پوچی نیستند، از لعن و نفرین و "هو" شدن و توهین هراس چندانی ندارند و تنها برای ساختن جامعهای بهتر تلاش کرده و زبان به سخن میگشایند.
@kharmagaas
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
تذکار شدید به همۀ عاشقان حسین:
این همه ریا و بی ریشگی را نمی توان دید و بغض نکرد. از همه شیعیان راستین حسین، ایرانیان عاشق حسین و طلبه ها و نیروهای فکور انقلاب به نحوی بسیار جدی خواهانم که در برابر تهی شدگی روزافزون فرهنگ عظیم عاشورایی در این کشور بی تفاوت نبوده، به مقابله و مقاومت برخیزند.
بیژن عبدالکریمی
25 مردادماه 1403
ایکس (توئیتر)
این همه ریا و بی ریشگی را نمی توان دید و بغض نکرد. از همه شیعیان راستین حسین، ایرانیان عاشق حسین و طلبه ها و نیروهای فکور انقلاب به نحوی بسیار جدی خواهانم که در برابر تهی شدگی روزافزون فرهنگ عظیم عاشورایی در این کشور بی تفاوت نبوده، به مقابله و مقاومت برخیزند.
بیژن عبدالکریمی
25 مردادماه 1403
ایکس (توئیتر)
Forwarded from کانال مشکات
لینک گروه علم و الهیات مشکات:
https://www.tg-me.com/elm_elahiat_meshkat
لینک کانال:
https://www.tg-me.com/elm_em
https://www.tg-me.com/elm_elahiat_meshkat
لینک کانال:
https://www.tg-me.com/elm_em
Forwarded from 🎗آکادمی وفاق؛ رویکردهای جامعه شناختی؛ (Dr Alaei)
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🔴 با عبدالکریمی با داوری با شریعتی برخورد سرسری نکنیم ...!
دفاع از متفکران ایرانی در لسان دکتر محمدحسن علایی؛ جلسه رونمایی کتاب "شریعتی و تفکر معنوی در روزگار سیطرهی نیستانگاری"
باشگاه اندیشه
۴ مرداد ۱۴۰۳
#نیهیلیسم
#علی_شریعتی
#بیژن_عبدالکریمی
#حسن_محدثی
#سیدجواد_میری
#رحیم_محمدی
#محمدحسن_علایی
@sociologicalperspectives
دفاع از متفکران ایرانی در لسان دکتر محمدحسن علایی؛ جلسه رونمایی کتاب "شریعتی و تفکر معنوی در روزگار سیطرهی نیستانگاری"
باشگاه اندیشه
۴ مرداد ۱۴۰۳
#نیهیلیسم
#علی_شریعتی
#بیژن_عبدالکریمی
#حسن_محدثی
#سیدجواد_میری
#رحیم_محمدی
#محمدحسن_علایی
@sociologicalperspectives
انا للّه و انا الیه راجعون
هم اکنون مطلع شدم که پدر دوست و برادر عزیز و بزرگوارمان جناب دکتر سیدجواد میری، جامعه شناس برجسته کشور، دیشب از این جهان فانی رخت بربسته و به دیار ابدی شتافتند. بدین وسیله عمیق ترین احساسات همدلی و همدردی و صمیمانه ترین عرض تسلیت خود را به ایشان و یکایک اعضای خانواده معظم ومعززشان ابراز داشته، برایشان آرزومند صبری جزیل هستم.
بیژن عبدالکریمی
30 مردادماه 1403
هم اکنون مطلع شدم که پدر دوست و برادر عزیز و بزرگوارمان جناب دکتر سیدجواد میری، جامعه شناس برجسته کشور، دیشب از این جهان فانی رخت بربسته و به دیار ابدی شتافتند. بدین وسیله عمیق ترین احساسات همدلی و همدردی و صمیمانه ترین عرض تسلیت خود را به ایشان و یکایک اعضای خانواده معظم ومعززشان ابراز داشته، برایشان آرزومند صبری جزیل هستم.
بیژن عبدالکریمی
30 مردادماه 1403
به نظر بنده، علیرغم تفاوت جدی و مهم آقای مصطفی ملکیان و محمدرضا حکیمی در خروجی و نتیجههای اندیشههایشان، آن دو بزرگوار، دقیقا یک فهم و برداشت را از دین دارند، و دین را با فلسفه و عرفان، برخلاف حکمتمتعالیه و عرفانِ نظری، قابل جمع نمیدانند. هر دو، تنها معنای ظاهری نص و متن دینی را به رسمیت میشناسند و تاویلهای فلسفی و عرفانی را، مندرآوردی و منعندی میدانند. ( به نظر بنده، معنای ظاهری آیات، ملاک و معیار است با توجه به اینکه "خود آیات"، محصول "نزول" حقیقت متعالی هستند.)
هم آقای مصطفی ملکیان و هم آقای محمدرضا حکیمی، دین را تعبد در برابر نص و متون دینی بدون چون و چراهای عقلی میدانند. اما در ادامه، آقای ملکیان طرفدار پارادایم فلسفه و استدلال میشود و از دین فاصله میگیرد، اما حکیمی طرفدار گفتمان دین و به قول خودشان عقلخودبنیادِ دینی میشوند.
علی هراتی
مقایسه ای میان دین شناسی محمدرضا حکیمی، مصطفی ملکیان و بیژن عبدالکریمی:
30 مردادماه 1403
اما به نظر بنده، دربرابر ملکیان و حکیمی، حق با روشنفکرهای دینی است که میگویند دین، تعبد در مقابل گزارههای نصوص دینی نیست. به عبارت دیگر، ملکیان و حکیمی، دین را نقلمحور و نقلپرست میدانند ولی روشنفکران دینی، دین را، عقلمحور و عقلمدار ترسیم میکنند. نکتهی مهم، در تفسیر وحی و متن دینی و سبککردن متافیزیک سنگین آن است که راه را برای روشنفکری دینی باز میکند. متن مقدس، محصول ((نزول)) حقیقت الهی است و به اینترتیب، محدودیت تاریخی دارد اگرچه به ساحت فراتاریخی هم راهنمایی میکند.
از سوی دیگر، در برابر روشنفکران دینی، به گمان بنده، حق با آقای بیژن عبدالکریمی است که میگوید میان عقلانیت دوره روشنفکری و راسیونالیست ریاضیمحور با عقلانیت ادیان دورههای پیشامدرن که در آنها نظر و عمل به طور توأمان وجود داشت نباید خلط کرد. عقلانیت، صورتبندی و پارادایمهای گوناگون دارند؛ و عقلانیت دوران مدرن فروبسته به ساحت امر استعلایی و زندانی آگاهی مفهومی و حصولی است.
هم آقای مصطفی ملکیان و هم آقای محمدرضا حکیمی، دین را تعبد در برابر نص و متون دینی بدون چون و چراهای عقلی میدانند. اما در ادامه، آقای ملکیان طرفدار پارادایم فلسفه و استدلال میشود و از دین فاصله میگیرد، اما حکیمی طرفدار گفتمان دین و به قول خودشان عقلخودبنیادِ دینی میشوند.
علی هراتی
مقایسه ای میان دین شناسی محمدرضا حکیمی، مصطفی ملکیان و بیژن عبدالکریمی:
30 مردادماه 1403
اما به نظر بنده، دربرابر ملکیان و حکیمی، حق با روشنفکرهای دینی است که میگویند دین، تعبد در مقابل گزارههای نصوص دینی نیست. به عبارت دیگر، ملکیان و حکیمی، دین را نقلمحور و نقلپرست میدانند ولی روشنفکران دینی، دین را، عقلمحور و عقلمدار ترسیم میکنند. نکتهی مهم، در تفسیر وحی و متن دینی و سبککردن متافیزیک سنگین آن است که راه را برای روشنفکری دینی باز میکند. متن مقدس، محصول ((نزول)) حقیقت الهی است و به اینترتیب، محدودیت تاریخی دارد اگرچه به ساحت فراتاریخی هم راهنمایی میکند.
از سوی دیگر، در برابر روشنفکران دینی، به گمان بنده، حق با آقای بیژن عبدالکریمی است که میگوید میان عقلانیت دوره روشنفکری و راسیونالیست ریاضیمحور با عقلانیت ادیان دورههای پیشامدرن که در آنها نظر و عمل به طور توأمان وجود داشت نباید خلط کرد. عقلانیت، صورتبندی و پارادایمهای گوناگون دارند؛ و عقلانیت دوران مدرن فروبسته به ساحت امر استعلایی و زندانی آگاهی مفهومی و حصولی است.
Forwarded from Shid TV | شید تیوی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
Forwarded from کانال مشکات
لینک گروه علم و الهیات مشکات:
https://www.tg-me.com/elm_elahiat_meshkat
لینک کانال:
https://www.tg-me.com/elm_em
https://www.tg-me.com/elm_elahiat_meshkat
لینک کانال:
https://www.tg-me.com/elm_em