#دعا_برای_فرج
در دعاهایتان بیشتر برای #فرج دعا کنید، اگر خواستید برای برآورده شدن حوائج خودتان دعا کنید برای فرج آقا دعا کنید و حوائج #امام_زمان را بر حوائج خودتان مقدم بشمارید.
🌟حضرت استاد آیت الله ابطحی
@bidary1
در دعاهایتان بیشتر برای #فرج دعا کنید، اگر خواستید برای برآورده شدن حوائج خودتان دعا کنید برای فرج آقا دعا کنید و حوائج #امام_زمان را بر حوائج خودتان مقدم بشمارید.
🌟حضرت استاد آیت الله ابطحی
@bidary1
سلام آقای من سرورم، بهترين من، خوب من، آرزوی من
سلامی به گرمی خورشید.
روزم را آغاز میکنم باسلام برشما.
اصلا هر ساعت زندگیم را یک سلام میدهم به شما که بگویم دوستت دارم، به یادتان هستم و مراقبم از من رنجیده نشوید.
ای خوب خوبان عالم
#نوای_دلتنگی
@bidary1
سلامی به گرمی خورشید.
روزم را آغاز میکنم باسلام برشما.
اصلا هر ساعت زندگیم را یک سلام میدهم به شما که بگویم دوستت دارم، به یادتان هستم و مراقبم از من رنجیده نشوید.
ای خوب خوبان عالم
#نوای_دلتنگی
@bidary1
بیداری از خواب غفلت
#تشرفات (قسمت دوم) ✨ با خودم گفتم: اول صبح آمده است اینجا جلو جاده، دوست و دشمن می آیند رد می شوند نیزه دستش گرفته، در دل خطاب به او گفتم: عمو زمان توپ و تانک و اتم است، نیزه را آورده ای چه کنی؟! برو دَرست را بخوان. رفتم برای قضای حاجت نشستم، صدا زد: آقای…
#تشرفات (قسمت سوم):
گفتم: این مسجد برای جن است یا ملائکه؟ فرمود: نه برای جن است نه برای ملائکه، بلکه برای آدمیزاد است، اینجا می شود آبادی. گفتم: بفرما من که می خواستم اینجا قضای حاجت کنم هنوز که مسجد نشده، پس چرا شما مرا نهی کردید؟ فرمود: در آنجا جنازه یکی از عزیزان فاطمه زهرا "سلام الله علیها" بر زمین افتاده و شهید شده، آنجا که من مربع مستطیل کشیده بودم افتاده زمین، آنجا می شود محراب، اینجا که می بینی جای قطرات خون اوست که مأمومین می ایستند نماز می خوانند.
✨💫✨
سپس اشاره کرد به طرف دیگر فرمود: آن گوشه می شود دستشویی، دشمنان خدا و رسول در آنجا به خاک افتاده اند و کشته شده اند. اینجور که ایستاده بود یک دفعه برگشت، مرا هم برگرداند، گفت: آنجا می شود حسینیه، و اشک از چشمان مبارکش جاری شد، من هم بی اختیار با گریه ایشان گریه کردم. گفت: اینجا می شود حسینیه، پشت اینجا می شود کتابخانه، تو کتابهایش را می دهی. گفتم به سه شرط پسر پیغمبر، اولش این است که من زنده باشم. گفت: ان شاء الله. گفتم: شرط دومش این است که اینجا مسجد بشود. گفت: بارک الله.
✨💫✨
گفتم: شرط سومش اینکه من به قدر قوه و استطاعتم ولو یک دانه کتاب هم شده برای اجرای امر تو پسر پیغمبر بیاورم بگذارم، ولی خواهش می کنم برو درست را بخوان آقاجان، این هوا را از سرت بیرون کن، خندید، دومرتبه مرا چسباند به سینه اش. گفتم: آخر نفرمودی اینجا را چه کسی می سازد؟ گفت: ید الله فوق ایدیهم. گفتم: آقاجان من اینقدر درس خوانده ام، یعنی دست خدا بالای همه دستهاست. فرمود: آخر سر می بینی، وقتی ساخته شد، به سازنده اش از قول من سلام برسان، بگو حاجی اینجا را ارزان نفروش. دو مرتبه مرا چسباند به سینه اش و فرمود: خدا به تو خیر آخرت بدهد.
ادامه دارد.
@bidary1
گفتم: این مسجد برای جن است یا ملائکه؟ فرمود: نه برای جن است نه برای ملائکه، بلکه برای آدمیزاد است، اینجا می شود آبادی. گفتم: بفرما من که می خواستم اینجا قضای حاجت کنم هنوز که مسجد نشده، پس چرا شما مرا نهی کردید؟ فرمود: در آنجا جنازه یکی از عزیزان فاطمه زهرا "سلام الله علیها" بر زمین افتاده و شهید شده، آنجا که من مربع مستطیل کشیده بودم افتاده زمین، آنجا می شود محراب، اینجا که می بینی جای قطرات خون اوست که مأمومین می ایستند نماز می خوانند.
✨💫✨
سپس اشاره کرد به طرف دیگر فرمود: آن گوشه می شود دستشویی، دشمنان خدا و رسول در آنجا به خاک افتاده اند و کشته شده اند. اینجور که ایستاده بود یک دفعه برگشت، مرا هم برگرداند، گفت: آنجا می شود حسینیه، و اشک از چشمان مبارکش جاری شد، من هم بی اختیار با گریه ایشان گریه کردم. گفت: اینجا می شود حسینیه، پشت اینجا می شود کتابخانه، تو کتابهایش را می دهی. گفتم به سه شرط پسر پیغمبر، اولش این است که من زنده باشم. گفت: ان شاء الله. گفتم: شرط دومش این است که اینجا مسجد بشود. گفت: بارک الله.
✨💫✨
گفتم: شرط سومش اینکه من به قدر قوه و استطاعتم ولو یک دانه کتاب هم شده برای اجرای امر تو پسر پیغمبر بیاورم بگذارم، ولی خواهش می کنم برو درست را بخوان آقاجان، این هوا را از سرت بیرون کن، خندید، دومرتبه مرا چسباند به سینه اش. گفتم: آخر نفرمودی اینجا را چه کسی می سازد؟ گفت: ید الله فوق ایدیهم. گفتم: آقاجان من اینقدر درس خوانده ام، یعنی دست خدا بالای همه دستهاست. فرمود: آخر سر می بینی، وقتی ساخته شد، به سازنده اش از قول من سلام برسان، بگو حاجی اینجا را ارزان نفروش. دو مرتبه مرا چسباند به سینه اش و فرمود: خدا به تو خیر آخرت بدهد.
ادامه دارد.
@bidary1
Tavajoh_be_jesm!
@bidary1
👆👆👆
⚠️همه توجهات ما، صرف جسممان شده است!
⁉️چرا به روحمان توجه نمی کنیم؟!
💢استاد اخلاق حاج آقا زعفری زاده
زمان: چهار دقیقه
#سخنرانی
#بیداری_از_خواب_غفلت
@bidary1
⚠️همه توجهات ما، صرف جسممان شده است!
⁉️چرا به روحمان توجه نمی کنیم؟!
💢استاد اخلاق حاج آقا زعفری زاده
زمان: چهار دقیقه
#سخنرانی
#بیداری_از_خواب_غفلت
@bidary1
خورشید عالم تاب من سلام❤️
حتی اگر در پس ابرهای غیبت
پنهان باشی
باز هم
صبحی که شروعش با توست
خورشیدش دیگر اضافیست
السلام علیک یا اظهر من الشمس🌺
@bidary1
حتی اگر در پس ابرهای غیبت
پنهان باشی
باز هم
صبحی که شروعش با توست
خورشیدش دیگر اضافیست
السلام علیک یا اظهر من الشمس🌺
@bidary1
بیداری از خواب غفلت
#تشرفات (قسمت سوم): گفتم: این مسجد برای جن است یا ملائکه؟ فرمود: نه برای جن است نه برای ملائکه، بلکه برای آدمیزاد است، اینجا می شود آبادی. گفتم: بفرما من که می خواستم اینجا قضای حاجت کنم هنوز که مسجد نشده، پس چرا شما مرا نهی کردید؟ فرمود: در آنجا جنازه یکی…
#تشرفات (قسمت چهارم):
من آمدم سر جاده، دیدم ماشین راه افتاده است. آن جوانها گفتند با کی حرف می زدی اونجا زیر آفتاب؟ گفتم: آخه شما آن سید را ندیدید با آن نیزه ده متری که دستش بود، با او حرف می زدم که برود سر درسش. گفتند: کدام سید؟! گفتم: اینجا. برگشتم، دیدم هیچکس نیست. خجالت کشیدم، یکوقت اینها نگویند این خودش دروغ می گوید. آمدم توی اتومبیل نشستم. اصلا حرف نزدم، دائم توی فکر بودم... رسیدیم جمکران،
✨💫✨
توی مسجد یک پیرمردی پهلو دستم نشسته بود، یک جوان هم این طرف نشسته بود، نماز جمکران را خواندم، برای صلوات می خواستم بروم سجده، یک آقای سیدی آمد، یک بوی عطری میداد. گفت: آقای عسکری سلام علیکم. و نشست پهلوی دستم، عمامه سیاه سرش بود، رنگش جور دیگری بود، لباسش هم جور دیگری بود، اما تُن صدایش همان سید صبحی بود. گفت: می خواهم یک نصیحتت بکنم، گفتم: بفرمایید. گفت: شما که تهران منبر می روی، بگو قال رسول الله، قال امیرالمؤمنین، چکار داری فلان حرف را می زنی، این را از من بشنو فلان حرف را نزن.
✨💫✨
گفتم: چشم آقا. برای نماز شتاب زده بودم. ذکر صلوات را گفتم، وقتی که سرم به سجده بود، توی دلم گفتم سر بلند کنم و بگویم آقا شما مال کجا هستی؟ کجا دیدی من تهران منبر بروم؟ سربلند کردم دیدم آقا نیست! به پیرمرد کنارم گفتم این آقا که کنار من بود کجا رفت؟ گفت آقایی ندیدم! به جوان گفتم: آقا شما آقایی که با من حرف می زد ندیدی، گفت: ندیدم. یک دفعه مثل اینکه زمین لرزه بشود تکان خوردم فهمیدم که این آقا حضرت بود، آن آقای صبحی هم حضرت ولی عصر ارواحنا فداه بود.
💠ادامه دارد...
@bidary1
من آمدم سر جاده، دیدم ماشین راه افتاده است. آن جوانها گفتند با کی حرف می زدی اونجا زیر آفتاب؟ گفتم: آخه شما آن سید را ندیدید با آن نیزه ده متری که دستش بود، با او حرف می زدم که برود سر درسش. گفتند: کدام سید؟! گفتم: اینجا. برگشتم، دیدم هیچکس نیست. خجالت کشیدم، یکوقت اینها نگویند این خودش دروغ می گوید. آمدم توی اتومبیل نشستم. اصلا حرف نزدم، دائم توی فکر بودم... رسیدیم جمکران،
✨💫✨
توی مسجد یک پیرمردی پهلو دستم نشسته بود، یک جوان هم این طرف نشسته بود، نماز جمکران را خواندم، برای صلوات می خواستم بروم سجده، یک آقای سیدی آمد، یک بوی عطری میداد. گفت: آقای عسکری سلام علیکم. و نشست پهلوی دستم، عمامه سیاه سرش بود، رنگش جور دیگری بود، لباسش هم جور دیگری بود، اما تُن صدایش همان سید صبحی بود. گفت: می خواهم یک نصیحتت بکنم، گفتم: بفرمایید. گفت: شما که تهران منبر می روی، بگو قال رسول الله، قال امیرالمؤمنین، چکار داری فلان حرف را می زنی، این را از من بشنو فلان حرف را نزن.
✨💫✨
گفتم: چشم آقا. برای نماز شتاب زده بودم. ذکر صلوات را گفتم، وقتی که سرم به سجده بود، توی دلم گفتم سر بلند کنم و بگویم آقا شما مال کجا هستی؟ کجا دیدی من تهران منبر بروم؟ سربلند کردم دیدم آقا نیست! به پیرمرد کنارم گفتم این آقا که کنار من بود کجا رفت؟ گفت آقایی ندیدم! به جوان گفتم: آقا شما آقایی که با من حرف می زد ندیدی، گفت: ندیدم. یک دفعه مثل اینکه زمین لرزه بشود تکان خوردم فهمیدم که این آقا حضرت بود، آن آقای صبحی هم حضرت ولی عصر ارواحنا فداه بود.
💠ادامه دارد...
@bidary1
🖤شب قدری و قدرت مانده مکتوم
میان شیعه هم هستی تو مظلوم
فقط نام تو را بردیم گاهی
فدای غربتت! یا «امّکلثوم»!
(سلام الله علیها)
الهی به غربت بانوی کربلا
حضرت ام کلثوم (سلام الله علیها)
🌿 اللهم عجل لولیک الفرج🌿
@bidary1
میان شیعه هم هستی تو مظلوم
فقط نام تو را بردیم گاهی
فدای غربتت! یا «امّکلثوم»!
(سلام الله علیها)
الهی به غربت بانوی کربلا
حضرت ام کلثوم (سلام الله علیها)
🌿 اللهم عجل لولیک الفرج🌿
@bidary1
سلام امام زمانم🦋✨
شرمنده منم از این همه نامردی
باید که دعا کنم دگر برگردی
ای وای که از حال تو غفلت کردم
اما تو شب و روز دعایم کردی
#نوای_دلتنگی
@bidary1
شرمنده منم از این همه نامردی
باید که دعا کنم دگر برگردی
ای وای که از حال تو غفلت کردم
اما تو شب و روز دعایم کردی
#نوای_دلتنگی
@bidary1
بیداری از خواب غفلت
#تشرفات (قسمت چهارم): من آمدم سر جاده، دیدم ماشین راه افتاده است. آن جوانها گفتند با کی حرف می زدی اونجا زیر آفتاب؟ گفتم: آخه شما آن سید را ندیدید با آن نیزه ده متری که دستش بود، با او حرف می زدم که برود سر درسش. گفتند: کدام سید؟! گفتم: اینجا. برگشتم، دیدم…
#تشرفات (قسمت آخر):
نماز خواندم و به سرعت به تهران برگشتم. یکی از علما تهران بعد از آنکه از خصوصیات پرسید گفت: خود حضرت بوده اند، حالا صبر کن اگر آنجا مسجد شد، درست است. مدتی بعد برای دفن پدر یکی از دوستانم به قم رفته بودم به آن محل که رسیدم دیدم در آن زمین دو پایه خیلی بلند، بالا رفته است. پرسیدم اینجا چه می سازند؟
✨💫✨
گفتند: این مسجدی است به نام امام حسن مجتبی علیه السلام و حاج 'یدالله رجبیان' مسجد را می سازد. تا گفت :«یدالله » قلبم به تپش افتاد . نشستم خیس عرق شدم، با خود گفتم :«یدالله فوق ایدیهم » حاج یدالله را هم که تا آن موقع نمی شناختم، دیدم. برگشتم به تهران به آن عالم جریان را گفتم. فرمود : برو سراغش درست است.
✨💫✨
من چهارصد جلد کتاب خریداری کردم رفتم قم منزل حاج اقا .ایشان گفت: من اینطور قبول نمی کنم جریان را بگو. جریان را گفتم و کتابها را تقدیم کردم. رفتم درمسجد هم دو رکعت نماز حضرت خواندم و گریه کردم. مسجد و حسینیه را طبق نقشه ای که حضرت کشیده بودند حاج یدالله به من نشان داد و گفت : خدا خیرت بدهد، تو به عهدت وفا کردی .
✨💫✨
آقای یدالله رجبیان حکایت جالبی نقل کردند. گفتند: شب جمعه ای استاد اکبر 'بنای مسجد' برای حساب و گرفتن مزد کارگرها آمده بود گفت: امروز یک نفر آقا سید تشریف آوردند در ساختمان مسجد با قیافه نورانی و جذاب، آمدند اطراف شبستان مسجد و قدم زدند بعد تشریف آوردند جلوی تخته ای که من رویش کار می کردم، دست کردند زیر عبا پولی در آوردند، فرمودند: استاد این را بگیر و بده به بانی مسجد، من عرض کردم، بانی مسجد از کسی پول نمی گیرد، فرمود: می گویم بگیر، من فورا با دستهای گچ آلوده پول را گرفتم. آقا تشریف بردند بیرون.
✨💫✨
من پول را گرفتم پنجاه تومن بود که روی آن نوشته بود برای مسجد امام حسن مجتبی. دوسه روز بعد زنی مراجعه کرد و اظهار تنگدستی کرد، من دست کردم در جیبهایم، پول موجود نداشتم، آن پنجاه تومن مسجد را به او دادم، گفتم بعد خودم جبران می کنم. ولی بعد متوجه شدم که نباید پول را می دادم و پشیمان شدم و تا دوسال بعد هر اسکناس پنجاه تومنی بدستم می رسید نگاه می کردم شاید آن اسکناس باشد، بهر حال این پنجاه تومن یک اثری روی کار مسجد گذاشت، خود من امید اینکه مسجد به اینگونه بنا شود نداشتم.
پایان.
📚برگرفته از کتاب ملاقات با امام زمان و مجله خورشید مکه ج ۲
@bidary1
نماز خواندم و به سرعت به تهران برگشتم. یکی از علما تهران بعد از آنکه از خصوصیات پرسید گفت: خود حضرت بوده اند، حالا صبر کن اگر آنجا مسجد شد، درست است. مدتی بعد برای دفن پدر یکی از دوستانم به قم رفته بودم به آن محل که رسیدم دیدم در آن زمین دو پایه خیلی بلند، بالا رفته است. پرسیدم اینجا چه می سازند؟
✨💫✨
گفتند: این مسجدی است به نام امام حسن مجتبی علیه السلام و حاج 'یدالله رجبیان' مسجد را می سازد. تا گفت :«یدالله » قلبم به تپش افتاد . نشستم خیس عرق شدم، با خود گفتم :«یدالله فوق ایدیهم » حاج یدالله را هم که تا آن موقع نمی شناختم، دیدم. برگشتم به تهران به آن عالم جریان را گفتم. فرمود : برو سراغش درست است.
✨💫✨
من چهارصد جلد کتاب خریداری کردم رفتم قم منزل حاج اقا .ایشان گفت: من اینطور قبول نمی کنم جریان را بگو. جریان را گفتم و کتابها را تقدیم کردم. رفتم درمسجد هم دو رکعت نماز حضرت خواندم و گریه کردم. مسجد و حسینیه را طبق نقشه ای که حضرت کشیده بودند حاج یدالله به من نشان داد و گفت : خدا خیرت بدهد، تو به عهدت وفا کردی .
✨💫✨
آقای یدالله رجبیان حکایت جالبی نقل کردند. گفتند: شب جمعه ای استاد اکبر 'بنای مسجد' برای حساب و گرفتن مزد کارگرها آمده بود گفت: امروز یک نفر آقا سید تشریف آوردند در ساختمان مسجد با قیافه نورانی و جذاب، آمدند اطراف شبستان مسجد و قدم زدند بعد تشریف آوردند جلوی تخته ای که من رویش کار می کردم، دست کردند زیر عبا پولی در آوردند، فرمودند: استاد این را بگیر و بده به بانی مسجد، من عرض کردم، بانی مسجد از کسی پول نمی گیرد، فرمود: می گویم بگیر، من فورا با دستهای گچ آلوده پول را گرفتم. آقا تشریف بردند بیرون.
✨💫✨
من پول را گرفتم پنجاه تومن بود که روی آن نوشته بود برای مسجد امام حسن مجتبی. دوسه روز بعد زنی مراجعه کرد و اظهار تنگدستی کرد، من دست کردم در جیبهایم، پول موجود نداشتم، آن پنجاه تومن مسجد را به او دادم، گفتم بعد خودم جبران می کنم. ولی بعد متوجه شدم که نباید پول را می دادم و پشیمان شدم و تا دوسال بعد هر اسکناس پنجاه تومنی بدستم می رسید نگاه می کردم شاید آن اسکناس باشد، بهر حال این پنجاه تومن یک اثری روی کار مسجد گذاشت، خود من امید اینکه مسجد به اینگونه بنا شود نداشتم.
پایان.
📚برگرفته از کتاب ملاقات با امام زمان و مجله خورشید مکه ج ۲
@bidary1
سلام مولای عزیزم ...💔
دلم آتش گرفته است. سینه ام می سوزد. بغض راه گلویم را بسته است. اشک امانم نمی دهد ...
تو بگو چه کنم؟
بگو با غم ندیدنت، با اندوه بزرگ فراقت چگونه سر کنم؟
بگو بدون نظاره ی روی ماهت، بدون شنیدن صدای مهربانت، بدون استشمام بوی بهشتی ات ... به چه دلخوش باشم؟
بگو عزیز دلم ...
بگو این جان ملتهب را چگونه آرام کنم؟
این زندگی دور از تو هزار بار از مردن، هراسناک تر است ..
تو بگو چه کنم ؟ ...
#نوای_دلتنگی
@bidary1
دلم آتش گرفته است. سینه ام می سوزد. بغض راه گلویم را بسته است. اشک امانم نمی دهد ...
تو بگو چه کنم؟
بگو با غم ندیدنت، با اندوه بزرگ فراقت چگونه سر کنم؟
بگو بدون نظاره ی روی ماهت، بدون شنیدن صدای مهربانت، بدون استشمام بوی بهشتی ات ... به چه دلخوش باشم؟
بگو عزیز دلم ...
بگو این جان ملتهب را چگونه آرام کنم؟
این زندگی دور از تو هزار بار از مردن، هراسناک تر است ..
تو بگو چه کنم ؟ ...
#نوای_دلتنگی
@bidary1
#کلام_نورانی_استاد
✨شخصی در مدینه خدمت امام صادق علیه السلام رسید، طبق معمول دستش را دراز کرد با حضرت مصاحفه کند، حضرت دستشان را فقط کشیدند. از کوفه کوبیده آمده، راه دور آن زمان، حضرت حاضر نیستند دستشان را به دست او بچسبانند. فرمودند: یادت هست در بازار کوفه داشتی عبور میکردی، دستت را به دست زن نامحرم زدی.
این دست گناهکار نمیتواند با دست معصوم، تماس بگیرد. آدم گناهکار با شخص پاک هیچگاه نمیتواند باشد. مسئله دست تنها نیست، چشمی هم که گنهکار است هیچگاه امام زمانش را نمی بیند. گوشی هم که گنهکار است، هیچ وقت صدای ملکوتی حضرت بقیة الله را نمیشنود.
گوشی که غیبت میشنود، زبانی که غیبت میکند. روحی که دائم به فکر معصیت و گناه است، این فکر نمیتواند به یاد حجة ابن الحسن، به یاد امام زمانش بیفتد.
⚜حضرت آیتالله ابطحی رحمة الله علیه
@bidary1
✨شخصی در مدینه خدمت امام صادق علیه السلام رسید، طبق معمول دستش را دراز کرد با حضرت مصاحفه کند، حضرت دستشان را فقط کشیدند. از کوفه کوبیده آمده، راه دور آن زمان، حضرت حاضر نیستند دستشان را به دست او بچسبانند. فرمودند: یادت هست در بازار کوفه داشتی عبور میکردی، دستت را به دست زن نامحرم زدی.
این دست گناهکار نمیتواند با دست معصوم، تماس بگیرد. آدم گناهکار با شخص پاک هیچگاه نمیتواند باشد. مسئله دست تنها نیست، چشمی هم که گنهکار است هیچگاه امام زمانش را نمی بیند. گوشی هم که گنهکار است، هیچ وقت صدای ملکوتی حضرت بقیة الله را نمیشنود.
گوشی که غیبت میشنود، زبانی که غیبت میکند. روحی که دائم به فکر معصیت و گناه است، این فکر نمیتواند به یاد حجة ابن الحسن، به یاد امام زمانش بیفتد.
⚜حضرت آیتالله ابطحی رحمة الله علیه
@bidary1
WWW.ZAKERIN.IR
Mohammad Fosouli, Mohammad Hossein Pouyanfar
🌴 #مناجات_با_امام_زمان ارواحنا فداه
شب و روز و ماه و سالم تیره و تاره بیا...
نیستی و تموم عالم غم تو داره بیا....
ببین دارم میسوزم پای فراقت آقا....
به دو زبان عربی و فارسی
🎤: محمد فصولی، محمدحسين پویانفر
@bidary1
شب و روز و ماه و سالم تیره و تاره بیا...
نیستی و تموم عالم غم تو داره بیا....
ببین دارم میسوزم پای فراقت آقا....
به دو زبان عربی و فارسی
🎤: محمد فصولی، محمدحسين پویانفر
@bidary1
🖤
از حضرت امام علی النقی علیه السلام چند یادگاری برای ما رسیده است که متاسفانه در بین شیعیان نیز غریب می باشند. که بطور مختصرا آنها را یادآور می شویم.
1- زیارت جامعه کبیره:
درباره زیارت جامعه کبیره که اقیانوسی مواج از معارف الهی و مضامین عالی مشتمل بر معرفی مقام ائمه علیهم السلام است؛ در این مختصر نمیگنجد. اما به همین میزان می توان اشاره کرد که زیارت جامعه که به تعبیر علامه مجلسی(ره) از نظر سند و روایت از صحیحترین و قویترین زیارات ائمه علیهم السلام است که میتوان در حرم هر یک از ائمه معصومین علیهمالسلام و از راه دور آن بزرگواران را زیارت کرد و از این طریق معرفتمان را ارتقا ببخشیم.
.
از حضرت امام علی النقی علیه السلام چند یادگاری برای ما رسیده است که متاسفانه در بین شیعیان نیز غریب می باشند. که بطور مختصرا آنها را یادآور می شویم.
1- زیارت جامعه کبیره:
درباره زیارت جامعه کبیره که اقیانوسی مواج از معارف الهی و مضامین عالی مشتمل بر معرفی مقام ائمه علیهم السلام است؛ در این مختصر نمیگنجد. اما به همین میزان می توان اشاره کرد که زیارت جامعه که به تعبیر علامه مجلسی(ره) از نظر سند و روایت از صحیحترین و قویترین زیارات ائمه علیهم السلام است که میتوان در حرم هر یک از ائمه معصومین علیهمالسلام و از راه دور آن بزرگواران را زیارت کرد و از این طریق معرفتمان را ارتقا ببخشیم.
.
2- زیارت غدیریه:
زیارت غدیریه نیز سندی بسیار معتبر دارد و روایتگران آن از بزرگان شیعه هستند، این زیارت مربوط به روز عید غدیری که امام هادی علیه السلام در سفری که به اجبار متوکل از مدینه به سامرا داشتند. در نجف اشرف بودند و این زیارت را خطاب به قبر مطهر جدّ بزرگوارشان حضرت علی(علیهالسلام) قرائت فرمودند.
این زیارت را میشود در هر زمانی خواند و محدث قمی نیز این زیارت را به طور کامل در کتاب شریف مفاتیح الجنان آوردهاند و بر این نکته که هر روز میتوان این زیارت را قرائت کرد، تصریح دارد.
زیارت غدیریه نیز سندی بسیار معتبر دارد و روایتگران آن از بزرگان شیعه هستند، این زیارت مربوط به روز عید غدیری که امام هادی علیه السلام در سفری که به اجبار متوکل از مدینه به سامرا داشتند. در نجف اشرف بودند و این زیارت را خطاب به قبر مطهر جدّ بزرگوارشان حضرت علی(علیهالسلام) قرائت فرمودند.
این زیارت را میشود در هر زمانی خواند و محدث قمی نیز این زیارت را به طور کامل در کتاب شریف مفاتیح الجنان آوردهاند و بر این نکته که هر روز میتوان این زیارت را قرائت کرد، تصریح دارد.
3- دعای کوتاه در کنار قبر مبارک آن حضرت:
امام هادی(علیه السلام) آنقدر مهربان است و آنقدر برای زائران و دوستداران و شیعیان خیر میخواهند که فرمودند: از خدا خواستهام که هر کس این دعا را در کنار قبر من بخواند ناامید برنگردد:
«یا عُدَّتى عِنْدَ الْعَُدَدِ وَ یا رَجآئى وَالْمُعْتَمَدَ وَ یا كَهْفى وَالسَّنَدَ یا واحِدُ یا اَحَدُ وَ یا قُلْ هُوَ اللَّهُ اَحَدٌ اَسْئَلُكَ الّلهُمَّ بِحَقِّ مَنْ خَلَقْتَ مِنْ خَلْقِكَ وَلَمْ تَجْعَلْ فى خَلْقِكَ مِثْلَهُمْ اَحَداً صَلِّ عَلى جَماعَتِهِمْ وَافْعَلْ بى كَذا وَ كَذا ؛ اى ذخیره من در برابر ذخیرهها و اى امید من و تكیهگاهم و اى پناهگاه، و پشت و پناهم اى یگانهاى یكتا و اى كه درباره خود فرمودى: بگو خدا یكى است، از تو خواهم. خدایا به حق هر كس از آفریدگانت خلق كردى و هیچ كس را مانند آنها در میان آفریدگانت قرار ندادى درود فرست بر گروه آنها و درباره من چنین و چنان كن.(در اینجا حاجات خود را بگویید)»
.
امام هادی(علیه السلام) آنقدر مهربان است و آنقدر برای زائران و دوستداران و شیعیان خیر میخواهند که فرمودند: از خدا خواستهام که هر کس این دعا را در کنار قبر من بخواند ناامید برنگردد:
«یا عُدَّتى عِنْدَ الْعَُدَدِ وَ یا رَجآئى وَالْمُعْتَمَدَ وَ یا كَهْفى وَالسَّنَدَ یا واحِدُ یا اَحَدُ وَ یا قُلْ هُوَ اللَّهُ اَحَدٌ اَسْئَلُكَ الّلهُمَّ بِحَقِّ مَنْ خَلَقْتَ مِنْ خَلْقِكَ وَلَمْ تَجْعَلْ فى خَلْقِكَ مِثْلَهُمْ اَحَداً صَلِّ عَلى جَماعَتِهِمْ وَافْعَلْ بى كَذا وَ كَذا ؛ اى ذخیره من در برابر ذخیرهها و اى امید من و تكیهگاهم و اى پناهگاه، و پشت و پناهم اى یگانهاى یكتا و اى كه درباره خود فرمودى: بگو خدا یكى است، از تو خواهم. خدایا به حق هر كس از آفریدگانت خلق كردى و هیچ كس را مانند آنها در میان آفریدگانت قرار ندادى درود فرست بر گروه آنها و درباره من چنین و چنان كن.(در اینجا حاجات خود را بگویید)»
.
4- نماز بالای سر در حرم حضرت رضا علیه السلام:
ایشان فرمودند: هر کس از خداوند حاجتی دارد پس قبر جدم حضرت رضا را در طوس زیارت کند و دو رکعت نماز نزد قبر او بگزارد و در قنوت نماز حاجتش را طلب کند خداوند دعایش را اجابت می کند مگر اینکه در مورد گناه یا قطع رحم باشد. بر اساس این فرمایش امام هادی(علیه السلام) سزاوار است که از این پس که به مشهد مقدس و حرم مطهر رضوی مشرف می شویم در نماز بالای سر از خدای متعال حوائجمان را طلب کنیم و به یاد این یادگار ارزشمند امام هادی(علیه السلام) هم باشیم.
.
ایشان فرمودند: هر کس از خداوند حاجتی دارد پس قبر جدم حضرت رضا را در طوس زیارت کند و دو رکعت نماز نزد قبر او بگزارد و در قنوت نماز حاجتش را طلب کند خداوند دعایش را اجابت می کند مگر اینکه در مورد گناه یا قطع رحم باشد. بر اساس این فرمایش امام هادی(علیه السلام) سزاوار است که از این پس که به مشهد مقدس و حرم مطهر رضوی مشرف می شویم در نماز بالای سر از خدای متعال حوائجمان را طلب کنیم و به یاد این یادگار ارزشمند امام هادی(علیه السلام) هم باشیم.
.
5- پنجمین تعقیب نماز:
از علی بن مهزیار روایت شده که محمدبن ابراهیم به حضرت امام علی النقی علیه السام نامه ای نوشت که اگر مصلحت میدانید به من دعایی تعلیم دهید که بعد از هر نماز بخوانم تا خداوند به سبب آن خیر دنیا و آخرت به من عنایت فرماید. امام هادی علیه السلام این دعا را آموزش دادند.
«اَعُوذُ بِوَجْهِكَ الْكَریمِ وَ عِزَّتِكَ الَّتى لا تُرامُ وَ قُدْرَتِكَ الَّتى لا یَمْتَنِعُ مِنْها شَىْءٌ مِنْ شَرِّ الدُّنْیا وَالاْخِرَةِ وَ مِنْ شَرِّ الاَْوْجاعِ كُلِّها وَلا حَوْلَ وَلا قُوَّةَ اِلاّ بِاللَّهِ الْعَلِىِّ الْعَظیمِ؛ پناه برم به ذات بزرگوارت و به عزتت كه مورد دستبرد نیست و قدرتت كه چیزى از آن خوددارى نتواند، از شر دنیا و آخرت و از شر تمامى دردها و جنبش و نیروئى نیست
🔸 ۱۰۰صلوات به محضر امام هادی علیه السلام هدیه بفرمائید.
🖤
از علی بن مهزیار روایت شده که محمدبن ابراهیم به حضرت امام علی النقی علیه السام نامه ای نوشت که اگر مصلحت میدانید به من دعایی تعلیم دهید که بعد از هر نماز بخوانم تا خداوند به سبب آن خیر دنیا و آخرت به من عنایت فرماید. امام هادی علیه السلام این دعا را آموزش دادند.
«اَعُوذُ بِوَجْهِكَ الْكَریمِ وَ عِزَّتِكَ الَّتى لا تُرامُ وَ قُدْرَتِكَ الَّتى لا یَمْتَنِعُ مِنْها شَىْءٌ مِنْ شَرِّ الدُّنْیا وَالاْخِرَةِ وَ مِنْ شَرِّ الاَْوْجاعِ كُلِّها وَلا حَوْلَ وَلا قُوَّةَ اِلاّ بِاللَّهِ الْعَلِىِّ الْعَظیمِ؛ پناه برم به ذات بزرگوارت و به عزتت كه مورد دستبرد نیست و قدرتت كه چیزى از آن خوددارى نتواند، از شر دنیا و آخرت و از شر تمامى دردها و جنبش و نیروئى نیست
🔸 ۱۰۰صلوات به محضر امام هادی علیه السلام هدیه بفرمائید.
🖤