🔵🔴 فکری به حال سربازان وطن در مرزها کنید!
برای باری دیگر سه سرباز،شامل دو سرباز وظیفه و یک کادر در میرجاوه در مرزهای شرقی کشور به شهادت رسیدند.
گروهک تروریستی جیش العدل که تعبیر جیش
الظلم بیشتر برارنده آنهاست باری دیگر به سربازان هنگ مرزی ایران حمله تروریستی کرد.
سوالی که پیش می اید اینست که تا چه زمان باید این حملات ادامه یابد و اینکه برای کاهش
تلفات نیروهای هنگ مرزی چه باید کرد؟
واقعیت اینست ایران زمین دشمن زیاد دارد و این دشمنی فراتر از دشمنی با حکومت حاکم می باشد بلکه #تمامیت_ارضی ایران را نشانه رفته است.
گروه های تروریستی میکوشند با ترورهای خود #حفاظت از مرزهای ایران را سست سازند تا بتوانند در بخشی از آن در کم ترین هدف، منطقه ای خودمختار برای خویش بنا سازند ارزویی که آن را برای همیشه به گور خواهند برد.
حال باید به این موضوع اندیشید که برای کاهش تلفات سربازان دلیر وظیفه ارتش و نیروهای انتظامی چه باید کرد.
برای کاهش تلفات باید آموزش نیروهایی که در مرزها قرار میگیرند متفاوت از دیگر نقاط کشور باشد.
نکته دیگر تا آنجا که میشود باید بهترین ادوات نظامی شخصی در اختیار آنها قرار گیرد اگر جلیقه ضدگلوله به میزان کافی نیست حداقل از جلیقه های ضربه گیری که در اختیار نیروهای انتظامی درون شهری بکار گرفته شده برای آنها هم استفاده شود.
#زمان خدمت سربازی نیروهای وظیفه مرزی باید به طرز معناداری از سربازان دیگر نقاط کشور #متفاوت باشد.
کاهش محسوس خدمت سربازان وظیفه در مناطق مرزی،هم بر اهمیت کار خود آنها و هم برای حاکمیت و مردم جایگاه ویژه تری می یابد.
سربازان مستقر برای حفاظت از مرزهای ایران باید #حقوق بالاتری از دیگر سربازان داشته باشند تا انگیزه آنها در انجام وظیفه افزایش یابد.
سربازان مستقر در مرزها پس از خدمت باید بتوانند دوران خدمت خویش را برای اضافه سازی زمان #بیمه بطور #رایگان یا با کم ترین هزینه و آنهم در چارچوب سختی کار خریداری کنند و به سابقه بیمه خویش در آینده اضافه نمایند.
در آخر باید مردم منطقه ای که آنها خدمت میکنند درک متفاوت تر و نگاه بسیار خاصتری به این سربازان داشته باشند و بدانند که نقش آنها در ایجاد امنیت برای آنها و کل کشور چقدر پراهمیت می باشد.
در آخر باید گفت سربازی از مرزهای وطن نباید به عنوان تهدید برای سربازانی که متفاوت عمل کرده اند استفاده شود بلکه این کار خطیر و سرنوشت ساز باید بعنوان نمادی از شجاعت و فداکاری برای همه مردم پذیرفته شود و این سربازان از بالاترین حد احترام برخوردار گردند.
✍ #اکبرمختاری
T.me/bestdiplomacy
برای باری دیگر سه سرباز،شامل دو سرباز وظیفه و یک کادر در میرجاوه در مرزهای شرقی کشور به شهادت رسیدند.
گروهک تروریستی جیش العدل که تعبیر جیش
الظلم بیشتر برارنده آنهاست باری دیگر به سربازان هنگ مرزی ایران حمله تروریستی کرد.
سوالی که پیش می اید اینست که تا چه زمان باید این حملات ادامه یابد و اینکه برای کاهش
تلفات نیروهای هنگ مرزی چه باید کرد؟
واقعیت اینست ایران زمین دشمن زیاد دارد و این دشمنی فراتر از دشمنی با حکومت حاکم می باشد بلکه #تمامیت_ارضی ایران را نشانه رفته است.
گروه های تروریستی میکوشند با ترورهای خود #حفاظت از مرزهای ایران را سست سازند تا بتوانند در بخشی از آن در کم ترین هدف، منطقه ای خودمختار برای خویش بنا سازند ارزویی که آن را برای همیشه به گور خواهند برد.
حال باید به این موضوع اندیشید که برای کاهش تلفات سربازان دلیر وظیفه ارتش و نیروهای انتظامی چه باید کرد.
برای کاهش تلفات باید آموزش نیروهایی که در مرزها قرار میگیرند متفاوت از دیگر نقاط کشور باشد.
نکته دیگر تا آنجا که میشود باید بهترین ادوات نظامی شخصی در اختیار آنها قرار گیرد اگر جلیقه ضدگلوله به میزان کافی نیست حداقل از جلیقه های ضربه گیری که در اختیار نیروهای انتظامی درون شهری بکار گرفته شده برای آنها هم استفاده شود.
#زمان خدمت سربازی نیروهای وظیفه مرزی باید به طرز معناداری از سربازان دیگر نقاط کشور #متفاوت باشد.
کاهش محسوس خدمت سربازان وظیفه در مناطق مرزی،هم بر اهمیت کار خود آنها و هم برای حاکمیت و مردم جایگاه ویژه تری می یابد.
سربازان مستقر برای حفاظت از مرزهای ایران باید #حقوق بالاتری از دیگر سربازان داشته باشند تا انگیزه آنها در انجام وظیفه افزایش یابد.
سربازان مستقر در مرزها پس از خدمت باید بتوانند دوران خدمت خویش را برای اضافه سازی زمان #بیمه بطور #رایگان یا با کم ترین هزینه و آنهم در چارچوب سختی کار خریداری کنند و به سابقه بیمه خویش در آینده اضافه نمایند.
در آخر باید مردم منطقه ای که آنها خدمت میکنند درک متفاوت تر و نگاه بسیار خاصتری به این سربازان داشته باشند و بدانند که نقش آنها در ایجاد امنیت برای آنها و کل کشور چقدر پراهمیت می باشد.
در آخر باید گفت سربازی از مرزهای وطن نباید به عنوان تهدید برای سربازانی که متفاوت عمل کرده اند استفاده شود بلکه این کار خطیر و سرنوشت ساز باید بعنوان نمادی از شجاعت و فداکاری برای همه مردم پذیرفته شود و این سربازان از بالاترین حد احترام برخوردار گردند.
✍ #اکبرمختاری
T.me/bestdiplomacy
Telegram
دیپلماسی
MA International relations
Visiting Lecturer of Political Science
Instagram.com/diplomacy_cha
بهترین تحلیلهای سیاسی،اقتصادی،اجتماعی
Visiting Lecturer of Political Science
Instagram.com/diplomacy_cha
بهترین تحلیلهای سیاسی،اقتصادی،اجتماعی
🔵🔴چرا حتی خودخواهترین افراد هم، باید نسبت به گسترش «فقر» حساس باشند؟
✍️ فیلیپ کاتلر
✏️فقر، پدیدهای دردناک و وضعیتی ناعادلانه است که بشریت همواره با آن روبرو بوده است. صرف نظر از مسئولیت وجدانی و انسانی هر یک از ما در برابر سرنوشت همنوعان خود، که ما را موظف میکند در حدّ توان برای کاهش و التیام دردهای فقرا تلاش کنیم، منافع دیگری نیز از ارتقاء و بهبود کیفیت زندگی فقیران نصیب غیرفقیران و به طور کلی، جامعه بشری خواهد شد. در زیر برخی از این منافع را بر میشمریم:
✏️اول: زندگیهای هدررفته
فقر به معنای هدر رفتن زندگی افرادی است که اگر قادر به بهرهبرداری کامل از توانمندیهای بالقوهی خود بودند، به شکوفایی میرسیدند و جامعه را نیز از میوههای استعداد خود بهرهمند میکردند.
✏️دوم: ایفای نقش مخرب اجتماعی
فقرا، نه تنها از استعدادهای نهفتهی خویش برای ارتقاء زندگی خود، خانواده، و جامعه استفاده نمیکنند، بلکه بالاجبار و از سر ناچاری، بعضا با درگیر شدن در فعالیتهای مخربی چون تکدیگری سازمانیافته، اعتیاد، فحشاء، سرقت، و سایر فعالیتهای مجرمانه به سلامت جامعه آسیب میزنند.
✏️سوم: گسترش بیماریها
افراد فقیر مستعد انواع بیماریها هستند که علاوه بر خود و اطرافیان، میتوانند تمام جامعه را نیز تحت تأثیر قرار دهند. مثلا بیماریهایی چون ایدز و مالاریا در کشورهای فقیر آفریقایی شیوع بیشتری دارد و عدم آگاهی و توجه فقرا نسبت به سلامتی خود، باعث تهدید سلامت در سطح جهانی میشود.
✏️چهارم: سوء استفاده سیاسی
شرایط سخت زندگی و ناامیدی موجود در جوامع فقیر، راه را برای مدعیان حمایت و نجات باز میکند. بنابراین، جوامع فقیر بستر مناسبی برای گسترش عقاید افراطی سیاسی همچون کمونیزم، فاشیزیم، و افراطگرایی مذهبی هستند. به عنوان نمونه، مشاهده میکنیم که القاعده و طالبان پیروان خود را در فقیرنشینترین مناطق مناطق اسلامی جستجو میکنند و بسیاری از بمبگذاران انتحاری، با امید به وعدهی کمک مالی به سایر اعضای خانواده، خود را قربانی میکنند.
✏️پنجم: منافع کسبوکارها از توسعه مناطق فقیرنشین
کمک به رشد اقتصادی مناطق فقیرنشین، در واقع به معنای گسترش بازار برای انواع کسبوکارها در سایر کشورهاست. افزایش تولید هم به نوبهی خود، باعث کاهش قیمت تمامشده محصولات و ارزانتر تمام شدن محصولات صنعتی خواهد شد که امکان برخورداری از آنها را برای تعداد بیشتری از مردم جهان، به ویژه در مناطق محروم فراهم خواهد کرد.
✏️ششم: بحران مهاجرت
امروزه، در بسیاری از کشورهای دنیا، ساکنان شهرهای بزرگ با معضل هجوم گسترده افراد کمدرآمد از روستاها و شهرهای کوچک مواجه هستند؛ پدیدهای که تبعات منفی اقتصادی، اجتماعی و زیست محیطی را ایجاد نموده است. همچنین بسیاری از ساکنان کشورهای پیشرفته، از هزینههای اقتصادی و اجتماعی مهاجرانی که به امید یافتن زندگی بهتر، به طور قانونی یا غیرقانونی از مناطق فقیرنشین به این کشورها کوچ کردهاند رنج میبرند.
✏️بنابراین واقعیت آن است که عوارض ناشی از گسترش فقر، میتواند به افراد غیرفقیر نیز آسیب وارد کند. در نتیجه علاوه بر مسؤولیتهای اخلاقی و انسانی در قبال فقر، حتی با در نظر گرفتن خودخواهانهترین نگرشها نیز، همه ما موظف به تلاش برای ریشهکن کردن پدیدهی شوم «فقر» هستیم.
◀️این متن، خلاصهایست از فصل اول کتاب:
Up & Out of poverty; The social marketing solution
@eghtesaderooz
T.me/bestdiplomacy
✍️ فیلیپ کاتلر
✏️فقر، پدیدهای دردناک و وضعیتی ناعادلانه است که بشریت همواره با آن روبرو بوده است. صرف نظر از مسئولیت وجدانی و انسانی هر یک از ما در برابر سرنوشت همنوعان خود، که ما را موظف میکند در حدّ توان برای کاهش و التیام دردهای فقرا تلاش کنیم، منافع دیگری نیز از ارتقاء و بهبود کیفیت زندگی فقیران نصیب غیرفقیران و به طور کلی، جامعه بشری خواهد شد. در زیر برخی از این منافع را بر میشمریم:
✏️اول: زندگیهای هدررفته
فقر به معنای هدر رفتن زندگی افرادی است که اگر قادر به بهرهبرداری کامل از توانمندیهای بالقوهی خود بودند، به شکوفایی میرسیدند و جامعه را نیز از میوههای استعداد خود بهرهمند میکردند.
✏️دوم: ایفای نقش مخرب اجتماعی
فقرا، نه تنها از استعدادهای نهفتهی خویش برای ارتقاء زندگی خود، خانواده، و جامعه استفاده نمیکنند، بلکه بالاجبار و از سر ناچاری، بعضا با درگیر شدن در فعالیتهای مخربی چون تکدیگری سازمانیافته، اعتیاد، فحشاء، سرقت، و سایر فعالیتهای مجرمانه به سلامت جامعه آسیب میزنند.
✏️سوم: گسترش بیماریها
افراد فقیر مستعد انواع بیماریها هستند که علاوه بر خود و اطرافیان، میتوانند تمام جامعه را نیز تحت تأثیر قرار دهند. مثلا بیماریهایی چون ایدز و مالاریا در کشورهای فقیر آفریقایی شیوع بیشتری دارد و عدم آگاهی و توجه فقرا نسبت به سلامتی خود، باعث تهدید سلامت در سطح جهانی میشود.
✏️چهارم: سوء استفاده سیاسی
شرایط سخت زندگی و ناامیدی موجود در جوامع فقیر، راه را برای مدعیان حمایت و نجات باز میکند. بنابراین، جوامع فقیر بستر مناسبی برای گسترش عقاید افراطی سیاسی همچون کمونیزم، فاشیزیم، و افراطگرایی مذهبی هستند. به عنوان نمونه، مشاهده میکنیم که القاعده و طالبان پیروان خود را در فقیرنشینترین مناطق مناطق اسلامی جستجو میکنند و بسیاری از بمبگذاران انتحاری، با امید به وعدهی کمک مالی به سایر اعضای خانواده، خود را قربانی میکنند.
✏️پنجم: منافع کسبوکارها از توسعه مناطق فقیرنشین
کمک به رشد اقتصادی مناطق فقیرنشین، در واقع به معنای گسترش بازار برای انواع کسبوکارها در سایر کشورهاست. افزایش تولید هم به نوبهی خود، باعث کاهش قیمت تمامشده محصولات و ارزانتر تمام شدن محصولات صنعتی خواهد شد که امکان برخورداری از آنها را برای تعداد بیشتری از مردم جهان، به ویژه در مناطق محروم فراهم خواهد کرد.
✏️ششم: بحران مهاجرت
امروزه، در بسیاری از کشورهای دنیا، ساکنان شهرهای بزرگ با معضل هجوم گسترده افراد کمدرآمد از روستاها و شهرهای کوچک مواجه هستند؛ پدیدهای که تبعات منفی اقتصادی، اجتماعی و زیست محیطی را ایجاد نموده است. همچنین بسیاری از ساکنان کشورهای پیشرفته، از هزینههای اقتصادی و اجتماعی مهاجرانی که به امید یافتن زندگی بهتر، به طور قانونی یا غیرقانونی از مناطق فقیرنشین به این کشورها کوچ کردهاند رنج میبرند.
✏️بنابراین واقعیت آن است که عوارض ناشی از گسترش فقر، میتواند به افراد غیرفقیر نیز آسیب وارد کند. در نتیجه علاوه بر مسؤولیتهای اخلاقی و انسانی در قبال فقر، حتی با در نظر گرفتن خودخواهانهترین نگرشها نیز، همه ما موظف به تلاش برای ریشهکن کردن پدیدهی شوم «فقر» هستیم.
◀️این متن، خلاصهایست از فصل اول کتاب:
Up & Out of poverty; The social marketing solution
@eghtesaderooz
T.me/bestdiplomacy
Telegram
دیپلماسی
MA International relations
Visiting Lecturer of Political Science
Instagram.com/diplomacy_cha
بهترین تحلیلهای سیاسی،اقتصادی،اجتماعی
Visiting Lecturer of Political Science
Instagram.com/diplomacy_cha
بهترین تحلیلهای سیاسی،اقتصادی،اجتماعی
Forwarded from ایراندل | IranDel
🔴 «زنگزور»، ترکمانچای دوم
✍️ سالار سیفالدینی
پس از دیدار پوتین با علیاُف، رژیم باکو و روسیه میگویند، خواستارِ گشایش راههای ارتباطی هستند. ایدۀ خوبی است اما پیش از هر چیز باید چند نکته و چند مسئله را بررسی کرد و سپس به این ابهام پاسخ داد که در واقع چه دولتی مانعِ اصلی صلح و مانعِ گسترشِ مسیرهای ارتباطی میباشد؟
همه میدانند که ایران، پس از فروپاشی شوروی، جادۀ بیلهسوار - جلفا را در خاکِ خود، برای رژیم باکو به صورتِ محوری حیاتی، آماده کرده و به صورتِ رایگان در اختیارِ خودروهای ترانزیتی این کشور قرار داد تا با کمترین حقِّ گمرکی به جمهوری خودمختارِ نخجوان راه داشته باشد. در این ۳۰ سال حتی یکبار در بدترین دورههای روابط نیز شنیده نشده است که ایران از این مسیر به عنوان یک اهرمِ فشار استفاده کند. اما اکنون حکومتِ باکو در یک ناسپاسی آشکار و نگاهی متجاوزانه به سرزمینِ ارامنه، قصد دارد راههای ارتباطی ایران در قفقاز جنوبی را به ویژه در مرزِ ارمنستان قطع کند.
آیا معنای گسترش مسیرهای ارتباطی یکطرفه و «زیانِ کسان از پی سود خویش» است؟ با کدام منطق، گسترشِ مسیرها و بازگشایی راههای ارتباطی با بستنِ مرزها و راههای موجود میان ملتها به کیفیتی که در ادامه خواهد آمد، تعریف میشود؟
آیا جمهوری باکو، هیچوقت اجازه داده یا میدهد که ایران از مسیرِ مستقیم نخجوان به سمت ایروان، راه داشته باشد و به جای مسیرِ کوهستانی و دشوار و هشت ساعته، از مسیرِ هموار، کمخطر و تاریخی و حدوداً دو و نیم ساعتۀ نخجوان برای رسیدن به ایروان، استفاده کند؟ اگر ایران چنین پیشنهادی به رژیم باکو دهد، واکنش آن رژیم چه خواهد بود؟
در واقع حکومتی که مسیرهای ارتباطی را بسته، جمهوری باکو است نه کشور ایران. چنانکه رژیم باکو از سال ۱۳۹۸ خورشیدی مرزهای زمینی خود را با ایران به بهانههای واهی بسته است و اجازه رفتوآمد به اتباعش را نمیدهد. همین مسئله موجبِ زیان اقتصادی به حوزههای مختلف به ویژه صنعتِ گردشگری سلامت و درمانِ تبریز شده است. تنها در یک فقره، بیمارستانِ بینالمللی تبریز قرار بود پاسخگوی نیازهای درمانی و پزشکی بیمارانی از جمهوری باکو باشد که از اواسط دهۀ ۱۳۸۰ خورشیدی به تبریز میآمدند، اما با بسته شدن مسیرهای زمینی، هزینههای کلانی که سرمایهگذاران ایرانی در حوزۀ گردشگری سلامت و درمان کرده بودند، به باد رفت.
این نکته نشان میدهد که رژیم باکو حتی از ارتباطِ مردم دو سوی ارس و تأمین نیازهای پزشکی و درمانی آنها توسط پزشکانِ تبریزی نیز هراس دارد. منشأ این هراس چیست؟ مگر غیر این است که رژیمِ باکو مکرراً از لزومِ ارتباط مردم دو سوی رودِ ارس دم میزند؟ اما چرا در عمل، موانعِ ساختاری در برابر کوچکترین ارتباط اجتماعی - اقتصادی میگذارد؟
بنابراین حکومتی که خودش راههای ارتباطیِ میان مردم را مسدود میکند، ایران نیست، بلکه رژیمِ حاکم در باکو است. کشور ایران، امکان سفر بدون روادید (ویزا) برای اتباع آن سوی رود ارس را فراهم کرد و از دهۀ ۱۳۸۰ خورشیدی رژیمِ لغو روادیدِ یکطرفه، حاکم است، اما رژیمِ باکو همچنان سفر ایرانیان به کشورِ خود را منوط به روادید کرده است.
به نظر میرسد عزمِ رژیمِ باکو از بستن راههای ارتباطی ایران نیز فراتر رفته است و این رژیم به دنبال ایفای نقشِ مهم خود در مأموریتی است که دیگران و به ویژه اسرائیلیها بر گردنِ او نهادهاند که منجر به شرکت در توطئۀ محاصرۀ ایران میشود.
طی چهار سال گذشته، رژیمِ باکو همه راهها را برای اجرای کریدور جعلی «زنگزور» و قطعِ خطوطِ ارتباطی، امتحان کرد. ابتدا به دامنِ ترکیه لغزید، اما نشد. سپس به دامنِ ناتو و اتحادیۀ اروپا رفت، اما ایران یکبار دیگر مانع شد. این بار به دامانِ روسیه متوسل شده تا روسها به سنتِ پیشین، ترکمانچای دیگری به ایران تحمیل کنند.
موضوعِ کریدور جعلی «زنگزور» صرفاً یک موضوع ژئوپلیتیک و ارتباطی نیست، مسئله، مسئلۀ اخراجِ کامل ایران از منطقه و تکمیل کردن محاصرۀ ایران است. دشمنان ما و کارگزارانِ کوچکترِ آنها مانند رژیمِ باکو، همراه سعی دارند از حفرههای استراتژیکِ جدارِ بیرونی مرزهایمان برای منزوی کردن و ضربه زدن به ایران استفاده کنند.
🔴 دنبالۀ یادداشت را در بخشِ «مشاهدۀ فوری» بخوانید:
👇👇
@IranDel_Channel
💢
🔴 «زنگزور»، ترکمانچای دوم
✍️ سالار سیفالدینی
پس از دیدار پوتین با علیاُف، رژیم باکو و روسیه میگویند، خواستارِ گشایش راههای ارتباطی هستند. ایدۀ خوبی است اما پیش از هر چیز باید چند نکته و چند مسئله را بررسی کرد و سپس به این ابهام پاسخ داد که در واقع چه دولتی مانعِ اصلی صلح و مانعِ گسترشِ مسیرهای ارتباطی میباشد؟
همه میدانند که ایران، پس از فروپاشی شوروی، جادۀ بیلهسوار - جلفا را در خاکِ خود، برای رژیم باکو به صورتِ محوری حیاتی، آماده کرده و به صورتِ رایگان در اختیارِ خودروهای ترانزیتی این کشور قرار داد تا با کمترین حقِّ گمرکی به جمهوری خودمختارِ نخجوان راه داشته باشد. در این ۳۰ سال حتی یکبار در بدترین دورههای روابط نیز شنیده نشده است که ایران از این مسیر به عنوان یک اهرمِ فشار استفاده کند. اما اکنون حکومتِ باکو در یک ناسپاسی آشکار و نگاهی متجاوزانه به سرزمینِ ارامنه، قصد دارد راههای ارتباطی ایران در قفقاز جنوبی را به ویژه در مرزِ ارمنستان قطع کند.
آیا معنای گسترش مسیرهای ارتباطی یکطرفه و «زیانِ کسان از پی سود خویش» است؟ با کدام منطق، گسترشِ مسیرها و بازگشایی راههای ارتباطی با بستنِ مرزها و راههای موجود میان ملتها به کیفیتی که در ادامه خواهد آمد، تعریف میشود؟
آیا جمهوری باکو، هیچوقت اجازه داده یا میدهد که ایران از مسیرِ مستقیم نخجوان به سمت ایروان، راه داشته باشد و به جای مسیرِ کوهستانی و دشوار و هشت ساعته، از مسیرِ هموار، کمخطر و تاریخی و حدوداً دو و نیم ساعتۀ نخجوان برای رسیدن به ایروان، استفاده کند؟ اگر ایران چنین پیشنهادی به رژیم باکو دهد، واکنش آن رژیم چه خواهد بود؟
در واقع حکومتی که مسیرهای ارتباطی را بسته، جمهوری باکو است نه کشور ایران. چنانکه رژیم باکو از سال ۱۳۹۸ خورشیدی مرزهای زمینی خود را با ایران به بهانههای واهی بسته است و اجازه رفتوآمد به اتباعش را نمیدهد. همین مسئله موجبِ زیان اقتصادی به حوزههای مختلف به ویژه صنعتِ گردشگری سلامت و درمانِ تبریز شده است. تنها در یک فقره، بیمارستانِ بینالمللی تبریز قرار بود پاسخگوی نیازهای درمانی و پزشکی بیمارانی از جمهوری باکو باشد که از اواسط دهۀ ۱۳۸۰ خورشیدی به تبریز میآمدند، اما با بسته شدن مسیرهای زمینی، هزینههای کلانی که سرمایهگذاران ایرانی در حوزۀ گردشگری سلامت و درمان کرده بودند، به باد رفت.
این نکته نشان میدهد که رژیم باکو حتی از ارتباطِ مردم دو سوی ارس و تأمین نیازهای پزشکی و درمانی آنها توسط پزشکانِ تبریزی نیز هراس دارد. منشأ این هراس چیست؟ مگر غیر این است که رژیمِ باکو مکرراً از لزومِ ارتباط مردم دو سوی رودِ ارس دم میزند؟ اما چرا در عمل، موانعِ ساختاری در برابر کوچکترین ارتباط اجتماعی - اقتصادی میگذارد؟
بنابراین حکومتی که خودش راههای ارتباطیِ میان مردم را مسدود میکند، ایران نیست، بلکه رژیمِ حاکم در باکو است. کشور ایران، امکان سفر بدون روادید (ویزا) برای اتباع آن سوی رود ارس را فراهم کرد و از دهۀ ۱۳۸۰ خورشیدی رژیمِ لغو روادیدِ یکطرفه، حاکم است، اما رژیمِ باکو همچنان سفر ایرانیان به کشورِ خود را منوط به روادید کرده است.
به نظر میرسد عزمِ رژیمِ باکو از بستن راههای ارتباطی ایران نیز فراتر رفته است و این رژیم به دنبال ایفای نقشِ مهم خود در مأموریتی است که دیگران و به ویژه اسرائیلیها بر گردنِ او نهادهاند که منجر به شرکت در توطئۀ محاصرۀ ایران میشود.
طی چهار سال گذشته، رژیمِ باکو همه راهها را برای اجرای کریدور جعلی «زنگزور» و قطعِ خطوطِ ارتباطی، امتحان کرد. ابتدا به دامنِ ترکیه لغزید، اما نشد. سپس به دامنِ ناتو و اتحادیۀ اروپا رفت، اما ایران یکبار دیگر مانع شد. این بار به دامانِ روسیه متوسل شده تا روسها به سنتِ پیشین، ترکمانچای دیگری به ایران تحمیل کنند.
موضوعِ کریدور جعلی «زنگزور» صرفاً یک موضوع ژئوپلیتیک و ارتباطی نیست، مسئله، مسئلۀ اخراجِ کامل ایران از منطقه و تکمیل کردن محاصرۀ ایران است. دشمنان ما و کارگزارانِ کوچکترِ آنها مانند رژیمِ باکو، همراه سعی دارند از حفرههای استراتژیکِ جدارِ بیرونی مرزهایمان برای منزوی کردن و ضربه زدن به ایران استفاده کنند.
🔴 دنبالۀ یادداشت را در بخشِ «مشاهدۀ فوری» بخوانید:
👇👇
@IranDel_Channel
💢
Telegraph
ایراندل | IranDel
🔴 «زنگزور»، ترکمانچای دوم ✍️ سالار سیفالدینی پس از دیدار پوتین با علیاُف، رژیم باکو و روسیه میگویند، خواستارِ گشایش راههای ارتباطی هستند. ایدۀ خوبی است اما پیش از هر چیز باید چند نکته و چند مسئله را بررسی کرد و سپس به این ابهام پاسخ داد که در واقع…
🔵🔴در حاشیۀ سفر رئیسجمهور به عراق
✍️ احسان هوشمند
در شرایط پیچیدۀ جنوبغرب آسیا، انتخاب کشور عراق بهعنوان نخستین مقصد سفرهای خارجی رئیسجمهور نشانهای از دوستی عمیق دو کشور و ظرفیتهای درخور توجه دو طرف برای توسعه روابط دوجانبه است. در دو دهۀ گذشته روابط ایران و عراق همواره رو به رشد بوده و عراق در سالهای گذشته به یکی از مهمترین مقاصد صادرات کالا مبدل شده است. خوشبختانه در این دورۀ زمانی افزون بر گسترش مناسبات اقتصادی، مناسبات سیاسی و فرهنگی و گردشگری بهویژه گردشگری زیارتی دو طرف نیز با رشد درخور توجهی روبهرو شده و بهاینترتیب روابط ایران و عراق وارد مرحلۀ نوینی از دوستی عمیق شده است. تثبیت مناسبات عمیق دو طرف نیازمند پایههای حقوقی و سیاسی دیگری نیز هست که در پارهای موارد با موانعی روبهرو بوده است.
نخست لزوم اعلام رمیت دوبارۀ معاهدۀ ۱۹۷۵ الجزایر از طرف دولت عراق است. صدام حسین، رئیسجمهور اسبق عراق، در اقدامی یکطرفه در سال ۱۳۵۹ (۱۹۸۰ مسیحی) با حمله به ایران عملاً به الغای معاهدۀ ۱۹۷۵ پرداخت. بر اثر جنگ خونین و پرهزینهای که صدام حسین آغاز کرد، دهها هزار نفر از ایرانیان مدافع وطن شهید و دهها هزار نفر نیز مجروح و بیخانمان شدند و خسارات سنگینی هم بر زیرساختهای اقتصادی کشور وارد شد. جنگ عراق علیه ایران در نهایت نزدیک به هزار میلیارد دلار خسارات به ایران وارد کرد. با اتمام جنگ ایران و عراق و سپس برکناری بعثیها از ساختار سیاسی عراق تاکنون قرارداد ۱۹۷۵ از طرف عراق به صورت رسمی اعاده نشده است. مقامات کشور نیز تاکنون به صورت رسمی و شفاف هیچ توضیحی دراینباره ندادهاند. ضروری بود در سفر اخیر رئیسجمهور به عراق دربارۀ لزوم برگشت طرف عراقی به معاهدۀ الجزایر رایزنی صورت میگرفت. برگشت به معاهده الجزایر گذشته از ضرورت تأمین منافع ملی، ضامن روابط پایدار دو طرف در آینده است. مشخص نیست که چرا مقامات ایرانی و مسئولان دستگاه سیاست خارجی دربارۀ حقوق مسلم ایران دراینباره سکوت کردهاند. توافقنکردن درباره معاهدۀ ۱۹۷۵ الجزایر حتی میتواند معاهدات پیشین مانند معاهدۀ زهاب را که در ماه می ۱۶۳۹ میلادی در شهر قصر شیرین میان ایران و عثمانی امضا شد، نیز از طرف مقامات ایرانی بلاموضوع کند که بههیچوجه این روند در راستای حُسن همجواری دو طرف نیست؛ چراکه بیتوجهی به معاهدۀ الجزایر میتواند راه را برای ادعاهای تاریخی دیگری باز کند. موضوعی که نه در چارچوب منافع طرف عراقی است، نه در خدمت توسعه روابط دوجانبۀ ایران و عراق. براساساین ضروری است که مسئولان سیاست خارجی کشور هرچه زودتر در این زمینه با طرف عراقی به رایزنی جدی بپردازند تا سریعتر طرف عراقی برگشت به معاهدۀ ۱۹۷۵ الجزایر را رسماً اعلام کند. یکی دیگر از آسیبهای بازنگشتن طرفین به این معاهده سستی و بیتوجهی دو طرف به لایروبی تنها مسیر رودخانهای قابلِ کشتیرانی برای ایران و عراق است. در دهههای گذشته لایروبی این رودخانه به دلیل مبهمبودن موضوع قرارداد الجزایر به تعویق افتاده و افزون بر خسارات زیستمحیطی درخورتوجه موجب شده تا توسعۀ کشتیرانی در اروندرود نیز با مانع روبهرو شود. در همین زمینه موضوع دومی نیز باید مورد توجه قرار گیرد. براساس قطعنامه ۵۹۸ طرفی که جنگ را آغاز کرده، «مسئولیت منازعه» برعهده او قرار میگیرد و زمینه طلب خسارات جنگ براساساین به شکل حقوقی میشود. اگر طرف عراقی درباره معاهدۀ ۱۹۷۵ با توجیهاتی تاکنون رسمیت دوباره آن را چند دهه با تأخیر مواجه کرده، با همین توجیهات طرف ایرانی باید پیگیر حقوق خود هم دربارۀ قرارداد ۱۹۷۵ هم پیگیر تأمین منافع خود دربارۀ خسارات وارد شده به ایران در دورۀ جنگ ۸ ساله بر مبنای قطعنامه ۵۹۸ شورای امنیت سازمان ملل متحد باشد. دولت کویت در دورۀ پس از حمله عراق به کویت میلیاردها دلار خسارات وارده بر اثر حملۀ عراق را دریافت کرد! موضوع دیگری که در حاشیۀ سفر رئیسجمهوری به عراق تأملبرانگیز است، ملاقاتنکردن رئیسجمهور با جناحهای اهل سنت عراق است. در شرایط فعلی ساختار سیاسی عراق مرکب از اعراب شیعهمذهب، اعراب سنیمذهب و کُردهای شمال عراق است. در سفر رئیسجمهور و هیئت همراه به عراق افزون بر دیدار با مقامات عراقی و شیعیان عراقی، هیئت از اربیل و سلیمانیه هم بازدید و با مقامات آن مناطق دیدار و گفتوگو داشت؛ یعنی افزون بر مرکز عراق در شمال و جنوب نیز رایزنیهایی انجام شد اما با نیروها و شخصیتهای اهل سنت دیدار جداگانهای انجام نشد و از مهمترین شهر عراق پس از بغداد یعنی موصل هم دیداری نشد. ایران و عراق دو کشور همسایه هستند که در دورۀ پس از صدام حسین روابط سازنده و مثبتی داشتهاند و استمرار و تعمیق این دوستی و پیوند نیازمند توجه و رسمیت دوبارۀ زیرساختهای این روابط از جمله معاهدۀ ۱۹۷۵ الجزایر است. / روزنامۀ شرق
T.me/bestdiplomacy
✍️ احسان هوشمند
در شرایط پیچیدۀ جنوبغرب آسیا، انتخاب کشور عراق بهعنوان نخستین مقصد سفرهای خارجی رئیسجمهور نشانهای از دوستی عمیق دو کشور و ظرفیتهای درخور توجه دو طرف برای توسعه روابط دوجانبه است. در دو دهۀ گذشته روابط ایران و عراق همواره رو به رشد بوده و عراق در سالهای گذشته به یکی از مهمترین مقاصد صادرات کالا مبدل شده است. خوشبختانه در این دورۀ زمانی افزون بر گسترش مناسبات اقتصادی، مناسبات سیاسی و فرهنگی و گردشگری بهویژه گردشگری زیارتی دو طرف نیز با رشد درخور توجهی روبهرو شده و بهاینترتیب روابط ایران و عراق وارد مرحلۀ نوینی از دوستی عمیق شده است. تثبیت مناسبات عمیق دو طرف نیازمند پایههای حقوقی و سیاسی دیگری نیز هست که در پارهای موارد با موانعی روبهرو بوده است.
نخست لزوم اعلام رمیت دوبارۀ معاهدۀ ۱۹۷۵ الجزایر از طرف دولت عراق است. صدام حسین، رئیسجمهور اسبق عراق، در اقدامی یکطرفه در سال ۱۳۵۹ (۱۹۸۰ مسیحی) با حمله به ایران عملاً به الغای معاهدۀ ۱۹۷۵ پرداخت. بر اثر جنگ خونین و پرهزینهای که صدام حسین آغاز کرد، دهها هزار نفر از ایرانیان مدافع وطن شهید و دهها هزار نفر نیز مجروح و بیخانمان شدند و خسارات سنگینی هم بر زیرساختهای اقتصادی کشور وارد شد. جنگ عراق علیه ایران در نهایت نزدیک به هزار میلیارد دلار خسارات به ایران وارد کرد. با اتمام جنگ ایران و عراق و سپس برکناری بعثیها از ساختار سیاسی عراق تاکنون قرارداد ۱۹۷۵ از طرف عراق به صورت رسمی اعاده نشده است. مقامات کشور نیز تاکنون به صورت رسمی و شفاف هیچ توضیحی دراینباره ندادهاند. ضروری بود در سفر اخیر رئیسجمهور به عراق دربارۀ لزوم برگشت طرف عراقی به معاهدۀ الجزایر رایزنی صورت میگرفت. برگشت به معاهده الجزایر گذشته از ضرورت تأمین منافع ملی، ضامن روابط پایدار دو طرف در آینده است. مشخص نیست که چرا مقامات ایرانی و مسئولان دستگاه سیاست خارجی دربارۀ حقوق مسلم ایران دراینباره سکوت کردهاند. توافقنکردن درباره معاهدۀ ۱۹۷۵ الجزایر حتی میتواند معاهدات پیشین مانند معاهدۀ زهاب را که در ماه می ۱۶۳۹ میلادی در شهر قصر شیرین میان ایران و عثمانی امضا شد، نیز از طرف مقامات ایرانی بلاموضوع کند که بههیچوجه این روند در راستای حُسن همجواری دو طرف نیست؛ چراکه بیتوجهی به معاهدۀ الجزایر میتواند راه را برای ادعاهای تاریخی دیگری باز کند. موضوعی که نه در چارچوب منافع طرف عراقی است، نه در خدمت توسعه روابط دوجانبۀ ایران و عراق. براساساین ضروری است که مسئولان سیاست خارجی کشور هرچه زودتر در این زمینه با طرف عراقی به رایزنی جدی بپردازند تا سریعتر طرف عراقی برگشت به معاهدۀ ۱۹۷۵ الجزایر را رسماً اعلام کند. یکی دیگر از آسیبهای بازنگشتن طرفین به این معاهده سستی و بیتوجهی دو طرف به لایروبی تنها مسیر رودخانهای قابلِ کشتیرانی برای ایران و عراق است. در دهههای گذشته لایروبی این رودخانه به دلیل مبهمبودن موضوع قرارداد الجزایر به تعویق افتاده و افزون بر خسارات زیستمحیطی درخورتوجه موجب شده تا توسعۀ کشتیرانی در اروندرود نیز با مانع روبهرو شود. در همین زمینه موضوع دومی نیز باید مورد توجه قرار گیرد. براساس قطعنامه ۵۹۸ طرفی که جنگ را آغاز کرده، «مسئولیت منازعه» برعهده او قرار میگیرد و زمینه طلب خسارات جنگ براساساین به شکل حقوقی میشود. اگر طرف عراقی درباره معاهدۀ ۱۹۷۵ با توجیهاتی تاکنون رسمیت دوباره آن را چند دهه با تأخیر مواجه کرده، با همین توجیهات طرف ایرانی باید پیگیر حقوق خود هم دربارۀ قرارداد ۱۹۷۵ هم پیگیر تأمین منافع خود دربارۀ خسارات وارد شده به ایران در دورۀ جنگ ۸ ساله بر مبنای قطعنامه ۵۹۸ شورای امنیت سازمان ملل متحد باشد. دولت کویت در دورۀ پس از حمله عراق به کویت میلیاردها دلار خسارات وارده بر اثر حملۀ عراق را دریافت کرد! موضوع دیگری که در حاشیۀ سفر رئیسجمهوری به عراق تأملبرانگیز است، ملاقاتنکردن رئیسجمهور با جناحهای اهل سنت عراق است. در شرایط فعلی ساختار سیاسی عراق مرکب از اعراب شیعهمذهب، اعراب سنیمذهب و کُردهای شمال عراق است. در سفر رئیسجمهور و هیئت همراه به عراق افزون بر دیدار با مقامات عراقی و شیعیان عراقی، هیئت از اربیل و سلیمانیه هم بازدید و با مقامات آن مناطق دیدار و گفتوگو داشت؛ یعنی افزون بر مرکز عراق در شمال و جنوب نیز رایزنیهایی انجام شد اما با نیروها و شخصیتهای اهل سنت دیدار جداگانهای انجام نشد و از مهمترین شهر عراق پس از بغداد یعنی موصل هم دیداری نشد. ایران و عراق دو کشور همسایه هستند که در دورۀ پس از صدام حسین روابط سازنده و مثبتی داشتهاند و استمرار و تعمیق این دوستی و پیوند نیازمند توجه و رسمیت دوبارۀ زیرساختهای این روابط از جمله معاهدۀ ۱۹۷۵ الجزایر است. / روزنامۀ شرق
T.me/bestdiplomacy
Telegram
دیپلماسی
MA International relations
Visiting Lecturer of Political Science
Instagram.com/diplomacy_cha
بهترین تحلیلهای سیاسی،اقتصادی،اجتماعی
Visiting Lecturer of Political Science
Instagram.com/diplomacy_cha
بهترین تحلیلهای سیاسی،اقتصادی،اجتماعی
🔵🔴 چین هریس را ترجیح می دهد یا ترامپ؟
🔦 چرا استراتژیستهای چینی تفاوت کمی بین این دو می بینند
دموکراتها و جمهوریخواهان، چین را بهعنوان یک تهدید استراتژیک تلقی میکنند و بر اهمیت رقابت با این کشور تاکید دارند .با این حال دیدگاهها در مورد نحوه برخورد با چین در میان سیاستمداران آمریکایی متنوع است. برخی طرفدار رویکردی تهاجمی و مشابه جنگ سرد هستند، در حالی که برخی دیگر بر اهمیت مدیریت رقابت و اجتناب از درگیری مستقیم تاکید دارند. در این میان، چین در تلاش است تا درک عمیقتری از رویکردهای مختلف سیاستمداران آمریکایی نسبت به خود پیدا کند و بر اساس آن، استراتژیهای خود را تنظیم نماید. در چند هفته گذشته، تحولات فصل انتخابات ریاست جمهوری آمریکا توجه عظیمی را در سطح جهانی جلب کرده است. حتی قبل از شروع تابستان، کشورها در حال سنجش پیامدهای بازگشت دونالد ترامپ به کاخ سفید یا امتداد دومین دوره ریاست جمهوری دموکراتها هستند.
با این حال، دیدگاه چین تا حدودی متفاوت است. هشت سال پیش، در اولین دولت ترامپ، ایالات متحده به جای مواجهه با چین به عنوان یک شریک تجاری، آن را یک «قدرت تجدید نظرطلب»، «رقیب استراتژیک» و حتی یک «تهدید» خواند. دولت بایدن نیز با وجود تغییر لحن، این تغییر را تقویت کرد و حتی در برخی مسائل آن را پیش برد. در واقع، به نظر میرسد بر سر این نکته که چین اکنون باید به عنوان یک رقیب اصلی تلقی شود، میان هر دو حزب جمهوریخواه و دموکرات در آمریکا اجماع وجود دارد. در همین راستا، بسیاری از تحلیلگران و مدافعان دو حزب مطرح در آمریکا خواستار ایجاد چهارچوب جنگ سرد در مواجهه با چین هستند. از دیدگاه ناظران چینی، دو حزب اصلی ایالات متحده به جای ارائه رویکردهای جایگزین برای کشور خود و جهان، هر دو منعکس کننده رویکرد کلی نسبت به چین هستند که در سالهای اخیر ظهور کرده است. اکثر ناظران چینی انتظار تغییرات قابل توجه در سیاست ایالات متحده نسبت به چین را ندارند، اما در تلاشند درک کنند که کدام تفکر در واشنگتن ممکن است روی کار بیاید.
استراتژیستهای آمریکایی در قبال موضوع چین را میتوان به طور کلی به سه دسته تقسیم کرد. دسته اول را میتوان «قائلین به جنگ سرد نوین» نامید. افراد این گروه معتقدند که رقابت آمریکا و چین یک بازی صفر و یک است و واشنگتن و پکن درگیر یک جنگ سرد هستند که نیازمند تاکتیکهای تهاجمیتر از سوی ایالات متحده است. به اعتقاد این دسته که افرادی نظیر مت پوتینجر و مایک گالاگر را در خود جای داده، رقابت با چین «باید پیروز شود، نه مدیریت». آنها برای تایید استدلال خود از مثال رونالد ریگان، رئیس جمهور وقت آمریکا، در اولویت دادن به تهدید شوروی برای پیروزی در جنگ سرد، استفاده میکنند.
دسته دوم را میتوان «مدیران رقابت» نامید. برخلاف طرفداران نظریه جنگ سرد نوین، افراد این گروه بر این باورند که رقابت آمریکا و چین یک بازی صفر و یک نیست و در نتیجه، داشتن استراتژی برای همزیستی با چین ضروری است. ریشههای فکری این رویکرد را میتوان در مقالات کرت کمپل و جیک سالیوان ردیابی کرد. طبق استدلال آنها، رقابت با چین «شرایطی است که باید مدیریت شود نه مشکلی که باید حل شود». آنها به همراه دیگران، پیشنهاد میکنند که بهترین رویکرد واشنگتن در قبال چین، رهبری و مدیریت رقابت و سپس ارائه پیشنهادهای همکاری است.
دسته سوم را میتوان سازشکاران نامید. اگرچه آنها با دیگر گروهها در مخالفت با نظام سیاسی چین و نفوذ جهانی آن مشترک هستند، اما نسبت به همتایان خود بیشتر نگران این هستند که رقابت ممکن است به تقابل و رویایی تبدیل شود. به عنوان چهرههای برجسته در این گروه، محققان روابط بینالملل جسیکا چن وایس و جیمز استاینبرگ، با جنگ سرد علیه چین مخالف هستند زیرا آنها را ذاتا خطرناک میدانند. از نظر آنها، پوتینجر و گالاگر با وعده توخالی پیروزی، جذابیت کاذبی ارائه میدهند، زیرا «تلاشهای آمریکا برای ایجاد تغییر از طریق فشار، به همان اندازه که ممکن است حکومت اقتدارگرای چین را تضعیف کند، احتمال دارد که آن را تحکیم بخشد». وایس و استاینبرگ استدلال میکنند که بنابراین به نفع پکن و واشنگتن است که خطر جنگ را کاهش دهند و در مسائل مورد علاقه مشترک مانند تغییرات آب و هوایی و بهداشت عمومی همکاری کنند.
با وجود این تنوع نظر، هر سه گروه توافق دارند که چین یک چالش جدی برای ایالات متحده است. آنها همچنین اتفاق نظر دارند که سیاست ایالات متحده در قبال چین برای موفقیت نیاز به پایههای دوحزبی دارد. با وجود این، به نظر میرسد که هیچ دیدگاه غالب در واشنگتن در مورد بهترین رویکرد یا جدیترین جنبه چالش، اعم از سیاسی، نظامی، اقتصادی یا حکمرانی جهانی، وجود ندارد./صنعت و اقتصاد
https://www.foreignaffairs.com/united-states/does-china-prefer-harris-or-trump
@bestdiplomacy
🔦 چرا استراتژیستهای چینی تفاوت کمی بین این دو می بینند
دموکراتها و جمهوریخواهان، چین را بهعنوان یک تهدید استراتژیک تلقی میکنند و بر اهمیت رقابت با این کشور تاکید دارند .با این حال دیدگاهها در مورد نحوه برخورد با چین در میان سیاستمداران آمریکایی متنوع است. برخی طرفدار رویکردی تهاجمی و مشابه جنگ سرد هستند، در حالی که برخی دیگر بر اهمیت مدیریت رقابت و اجتناب از درگیری مستقیم تاکید دارند. در این میان، چین در تلاش است تا درک عمیقتری از رویکردهای مختلف سیاستمداران آمریکایی نسبت به خود پیدا کند و بر اساس آن، استراتژیهای خود را تنظیم نماید. در چند هفته گذشته، تحولات فصل انتخابات ریاست جمهوری آمریکا توجه عظیمی را در سطح جهانی جلب کرده است. حتی قبل از شروع تابستان، کشورها در حال سنجش پیامدهای بازگشت دونالد ترامپ به کاخ سفید یا امتداد دومین دوره ریاست جمهوری دموکراتها هستند.
با این حال، دیدگاه چین تا حدودی متفاوت است. هشت سال پیش، در اولین دولت ترامپ، ایالات متحده به جای مواجهه با چین به عنوان یک شریک تجاری، آن را یک «قدرت تجدید نظرطلب»، «رقیب استراتژیک» و حتی یک «تهدید» خواند. دولت بایدن نیز با وجود تغییر لحن، این تغییر را تقویت کرد و حتی در برخی مسائل آن را پیش برد. در واقع، به نظر میرسد بر سر این نکته که چین اکنون باید به عنوان یک رقیب اصلی تلقی شود، میان هر دو حزب جمهوریخواه و دموکرات در آمریکا اجماع وجود دارد. در همین راستا، بسیاری از تحلیلگران و مدافعان دو حزب مطرح در آمریکا خواستار ایجاد چهارچوب جنگ سرد در مواجهه با چین هستند. از دیدگاه ناظران چینی، دو حزب اصلی ایالات متحده به جای ارائه رویکردهای جایگزین برای کشور خود و جهان، هر دو منعکس کننده رویکرد کلی نسبت به چین هستند که در سالهای اخیر ظهور کرده است. اکثر ناظران چینی انتظار تغییرات قابل توجه در سیاست ایالات متحده نسبت به چین را ندارند، اما در تلاشند درک کنند که کدام تفکر در واشنگتن ممکن است روی کار بیاید.
استراتژیستهای آمریکایی در قبال موضوع چین را میتوان به طور کلی به سه دسته تقسیم کرد. دسته اول را میتوان «قائلین به جنگ سرد نوین» نامید. افراد این گروه معتقدند که رقابت آمریکا و چین یک بازی صفر و یک است و واشنگتن و پکن درگیر یک جنگ سرد هستند که نیازمند تاکتیکهای تهاجمیتر از سوی ایالات متحده است. به اعتقاد این دسته که افرادی نظیر مت پوتینجر و مایک گالاگر را در خود جای داده، رقابت با چین «باید پیروز شود، نه مدیریت». آنها برای تایید استدلال خود از مثال رونالد ریگان، رئیس جمهور وقت آمریکا، در اولویت دادن به تهدید شوروی برای پیروزی در جنگ سرد، استفاده میکنند.
دسته دوم را میتوان «مدیران رقابت» نامید. برخلاف طرفداران نظریه جنگ سرد نوین، افراد این گروه بر این باورند که رقابت آمریکا و چین یک بازی صفر و یک نیست و در نتیجه، داشتن استراتژی برای همزیستی با چین ضروری است. ریشههای فکری این رویکرد را میتوان در مقالات کرت کمپل و جیک سالیوان ردیابی کرد. طبق استدلال آنها، رقابت با چین «شرایطی است که باید مدیریت شود نه مشکلی که باید حل شود». آنها به همراه دیگران، پیشنهاد میکنند که بهترین رویکرد واشنگتن در قبال چین، رهبری و مدیریت رقابت و سپس ارائه پیشنهادهای همکاری است.
دسته سوم را میتوان سازشکاران نامید. اگرچه آنها با دیگر گروهها در مخالفت با نظام سیاسی چین و نفوذ جهانی آن مشترک هستند، اما نسبت به همتایان خود بیشتر نگران این هستند که رقابت ممکن است به تقابل و رویایی تبدیل شود. به عنوان چهرههای برجسته در این گروه، محققان روابط بینالملل جسیکا چن وایس و جیمز استاینبرگ، با جنگ سرد علیه چین مخالف هستند زیرا آنها را ذاتا خطرناک میدانند. از نظر آنها، پوتینجر و گالاگر با وعده توخالی پیروزی، جذابیت کاذبی ارائه میدهند، زیرا «تلاشهای آمریکا برای ایجاد تغییر از طریق فشار، به همان اندازه که ممکن است حکومت اقتدارگرای چین را تضعیف کند، احتمال دارد که آن را تحکیم بخشد». وایس و استاینبرگ استدلال میکنند که بنابراین به نفع پکن و واشنگتن است که خطر جنگ را کاهش دهند و در مسائل مورد علاقه مشترک مانند تغییرات آب و هوایی و بهداشت عمومی همکاری کنند.
با وجود این تنوع نظر، هر سه گروه توافق دارند که چین یک چالش جدی برای ایالات متحده است. آنها همچنین اتفاق نظر دارند که سیاست ایالات متحده در قبال چین برای موفقیت نیاز به پایههای دوحزبی دارد. با وجود این، به نظر میرسد که هیچ دیدگاه غالب در واشنگتن در مورد بهترین رویکرد یا جدیترین جنبه چالش، اعم از سیاسی، نظامی، اقتصادی یا حکمرانی جهانی، وجود ندارد./صنعت و اقتصاد
https://www.foreignaffairs.com/united-states/does-china-prefer-harris-or-trump
@bestdiplomacy
Foreign Affairs
Does China Prefer Harris or Trump?
Why Chinese strategists see little difference between the two.
🔵🔴زبان سیاست در ایران پارسی است
✍جواد رنجبر درخشیلر
دانش آموخته علم سیاست و شاهنامه پژوه
🔦 روزنامه سازندگی ۲۶ خرداد ۱۴۰۰
استاد ابوالفضل بیهقی از پندنامه سبکتگین به پسرش محمود غزنوی نوشته است. وقتی می خوانیم محتوایش یادآور تام و تمام پندنامه های شاهان ساسانی است و زبانش پارسی. چرا سبکتگین، غلام ترک با نبوغی حیرت انگیز، که از غلامی به شاهی رسیده، زبان ترکی را برای پندنامه به فرزندش برنگیزد؟
هر چه به طور خاص در ذهن آن مرد بزرگ بوده باشد، عامش در تاریخ این است که زبان پارسی چنان در تار و پود اندیشه ایرانیان رفته است که بی آن نمی توان سیاست را صورت بندی کرد، حتی اگر سیاستمدار، ترکی تازه به ایران رسیده باشد.
زبان پارسی زبان ملی ایرانیان است. زبان سیاست در دوره های مختلف تاریخی، از هخامنشیان تاکنون. زبان پارسی انتخاب شاهان و وزیران ایرانی نبوده، یک وضعیت محکم غیرقابل تغییر و غیر لازم برای تغییر بوده که اگر تغییر می کرد، مثلا عربی می شد، ایران در دل خلافت اسلامی هویت ویژه خود را از دست می داد. اگر ترکی می شد از مایه های چند قرنی ایرانشهری جدا می افتاد و در هر دو صورت ملیت و وحدت ملی فرومی پاشید. زبان پارسی بنایی اشتراکی است که همه ایرانیان در ساختن آن سهیم بوده اند. اتفاقا آن ها که امروزه، به غلط و به غرض، غیر فارس نامیده می شوند بیشترین سهم را داشته اند. بنابراین این زبان ملی در گفتمان ایرانشهری مقوم صورت بندی وحدت است و اگر از میان برداشته شود صورت بندی وحدت فرومی ریزد. دست کم مخدوش می شود.
دشمنان ایران قطعا این را می دانند و به درستی، برای تضعیف ایران، زبان پارسی را نشانه گرفته اند. این دشمنی آشکار توسط سرویس های امنیتی صهیونیستی و سعودی و.... گام به گام در ایران در پوشش های موجهی عملیاتی می شود. ادامه همان نظریه هایی که باقراف، رییس حزب کمونیست باکو، پردازش کرد و پیشه وری خیانت پیشه آن را در تبریز اجرا کرد.
سوال مهم و سخت حیرت آور این است که این خواست دشمنانه چگونه از زبان برخی نامزدهای ریاست جمهوری بیان می شود؟ تصادفی است؟ برای مقابله با آن است؟ سهوا در آن سمت و سوست؟
این توضیح دادنی است که هیچ کس منکر زبان های محلی ایرانی نیست و اگر باشد نادان است. زبان یک عنصر فرهنگی است و باید پاس داشته شود. مثلا زبان ترکی آذری که در آذربایجان رایج است و من هم به آن زبان سخن می گویم، زبانی است غنی، سرشار از مفاهیم ایرانشهری و گاه بسیار دلنشین. اما این زبان با زبان جعلی ساخته شده در ترکیه توسط آتاتورک فاصله ها دارد و آن زبان را با این زبان آمیختن قطعا خیانتی است به آذربایجان.
زبان ترکی آذری باید پاس داشته شود و از آمیختگی غرض ورزانه آن با زبان های بیگانه جلوگیری شود. بنابراین پاسداری از زبان ملی به معنای نادیده گرفتن زبان های محلی نیست و باید کاری برای حفظ اصالت زبان های محلی بکنیم. اما در هر حال زبان های محلی را به سیاست آمیختن و آن ها را ابزار رای جمع کنی کردن خلاف وحدت ملی و در راستای تضعیف ایران است و صورت بندی وحدت ملی را در هم می شکند.
دومین دلیل برای زشتی بهره گیری سیاسی از فرهنگ و زبان های محلی این است که باعث سرخوردگی می شود. عده ای می آیند و شعارهایی می دهند. رای می گیرند و می روند. واقعا برای زبان های محلی بیش از این که اکنون هست چه می شود؟ رسانه دارند، تدریس می شوند، گفتگو می شود. کار دیگری نمی شود کرد. این است که این ابزار جز سرخوردگی و احساس فریب در بین توده تاثیری نخواهد داشت. خوشبختانه این نوع بازی های سیاسی جز اقلیتی اهل سیاست، در بین آذری ها هم خریداری ندارد. آذربایجانی ها از باهوش ترین مردمان ها استند و فریب ساده انگاری های اینچنین را نمی خورند. اما همیشه باید کف جامعه را در نظر داشت.
سومین دلیل نادرستی این بهره گیری ها این است که امر سیاسی در ایران فراقبیله ای و فرااستانی است. در امر سیاسی که به قدرت ملی ایرانیان و منافع ملی ایران گره خورده است هیچ تفاوتی بین تبریزی ها با سنندجی ها یا تهرانی ها با بوشهری ها نیست. همه مردمان شهرها و روستاها در مساله قدرت ملی حکم عنصر واحد را دارند. هر نوع جدایی به شکست کلیت امر سیاسی می انجامد.
چهارمین دلیل این که در تاریخ ایران حتی یک واقعه سیاسی مبتنی بر زبان و قوم گرایی نداریم. جنبش مشروطه، نهضت نفت، 15 خرداد، انقلاب اسلامی، دفاع مقدس و هر آن چه که به عنوان تحولات سیاسی ایران معاصر می شناسیم، در ساحت ملی و در سطح منافع ملی تعریف و تبیین و عمل شده است.
وقتی دو بقال شریف برای ثبت معامله کوچک خود، در شهری کوچک در آذربایجان، بدون این که کسی مجبورشان کرده باشد، از زبان ملی پارسی بهره می برند بهتر است سیاستمداران هم برای حفظ وحدت ملی از زبان ملی بهره ببرند و برای چند روز قدرت، عناصر وحدت ملی را خدشه دار نکنند.
@melliiran
T.me/bestdiplomacy
✍جواد رنجبر درخشیلر
دانش آموخته علم سیاست و شاهنامه پژوه
🔦 روزنامه سازندگی ۲۶ خرداد ۱۴۰۰
استاد ابوالفضل بیهقی از پندنامه سبکتگین به پسرش محمود غزنوی نوشته است. وقتی می خوانیم محتوایش یادآور تام و تمام پندنامه های شاهان ساسانی است و زبانش پارسی. چرا سبکتگین، غلام ترک با نبوغی حیرت انگیز، که از غلامی به شاهی رسیده، زبان ترکی را برای پندنامه به فرزندش برنگیزد؟
هر چه به طور خاص در ذهن آن مرد بزرگ بوده باشد، عامش در تاریخ این است که زبان پارسی چنان در تار و پود اندیشه ایرانیان رفته است که بی آن نمی توان سیاست را صورت بندی کرد، حتی اگر سیاستمدار، ترکی تازه به ایران رسیده باشد.
زبان پارسی زبان ملی ایرانیان است. زبان سیاست در دوره های مختلف تاریخی، از هخامنشیان تاکنون. زبان پارسی انتخاب شاهان و وزیران ایرانی نبوده، یک وضعیت محکم غیرقابل تغییر و غیر لازم برای تغییر بوده که اگر تغییر می کرد، مثلا عربی می شد، ایران در دل خلافت اسلامی هویت ویژه خود را از دست می داد. اگر ترکی می شد از مایه های چند قرنی ایرانشهری جدا می افتاد و در هر دو صورت ملیت و وحدت ملی فرومی پاشید. زبان پارسی بنایی اشتراکی است که همه ایرانیان در ساختن آن سهیم بوده اند. اتفاقا آن ها که امروزه، به غلط و به غرض، غیر فارس نامیده می شوند بیشترین سهم را داشته اند. بنابراین این زبان ملی در گفتمان ایرانشهری مقوم صورت بندی وحدت است و اگر از میان برداشته شود صورت بندی وحدت فرومی ریزد. دست کم مخدوش می شود.
دشمنان ایران قطعا این را می دانند و به درستی، برای تضعیف ایران، زبان پارسی را نشانه گرفته اند. این دشمنی آشکار توسط سرویس های امنیتی صهیونیستی و سعودی و.... گام به گام در ایران در پوشش های موجهی عملیاتی می شود. ادامه همان نظریه هایی که باقراف، رییس حزب کمونیست باکو، پردازش کرد و پیشه وری خیانت پیشه آن را در تبریز اجرا کرد.
سوال مهم و سخت حیرت آور این است که این خواست دشمنانه چگونه از زبان برخی نامزدهای ریاست جمهوری بیان می شود؟ تصادفی است؟ برای مقابله با آن است؟ سهوا در آن سمت و سوست؟
این توضیح دادنی است که هیچ کس منکر زبان های محلی ایرانی نیست و اگر باشد نادان است. زبان یک عنصر فرهنگی است و باید پاس داشته شود. مثلا زبان ترکی آذری که در آذربایجان رایج است و من هم به آن زبان سخن می گویم، زبانی است غنی، سرشار از مفاهیم ایرانشهری و گاه بسیار دلنشین. اما این زبان با زبان جعلی ساخته شده در ترکیه توسط آتاتورک فاصله ها دارد و آن زبان را با این زبان آمیختن قطعا خیانتی است به آذربایجان.
زبان ترکی آذری باید پاس داشته شود و از آمیختگی غرض ورزانه آن با زبان های بیگانه جلوگیری شود. بنابراین پاسداری از زبان ملی به معنای نادیده گرفتن زبان های محلی نیست و باید کاری برای حفظ اصالت زبان های محلی بکنیم. اما در هر حال زبان های محلی را به سیاست آمیختن و آن ها را ابزار رای جمع کنی کردن خلاف وحدت ملی و در راستای تضعیف ایران است و صورت بندی وحدت ملی را در هم می شکند.
دومین دلیل برای زشتی بهره گیری سیاسی از فرهنگ و زبان های محلی این است که باعث سرخوردگی می شود. عده ای می آیند و شعارهایی می دهند. رای می گیرند و می روند. واقعا برای زبان های محلی بیش از این که اکنون هست چه می شود؟ رسانه دارند، تدریس می شوند، گفتگو می شود. کار دیگری نمی شود کرد. این است که این ابزار جز سرخوردگی و احساس فریب در بین توده تاثیری نخواهد داشت. خوشبختانه این نوع بازی های سیاسی جز اقلیتی اهل سیاست، در بین آذری ها هم خریداری ندارد. آذربایجانی ها از باهوش ترین مردمان ها استند و فریب ساده انگاری های اینچنین را نمی خورند. اما همیشه باید کف جامعه را در نظر داشت.
سومین دلیل نادرستی این بهره گیری ها این است که امر سیاسی در ایران فراقبیله ای و فرااستانی است. در امر سیاسی که به قدرت ملی ایرانیان و منافع ملی ایران گره خورده است هیچ تفاوتی بین تبریزی ها با سنندجی ها یا تهرانی ها با بوشهری ها نیست. همه مردمان شهرها و روستاها در مساله قدرت ملی حکم عنصر واحد را دارند. هر نوع جدایی به شکست کلیت امر سیاسی می انجامد.
چهارمین دلیل این که در تاریخ ایران حتی یک واقعه سیاسی مبتنی بر زبان و قوم گرایی نداریم. جنبش مشروطه، نهضت نفت، 15 خرداد، انقلاب اسلامی، دفاع مقدس و هر آن چه که به عنوان تحولات سیاسی ایران معاصر می شناسیم، در ساحت ملی و در سطح منافع ملی تعریف و تبیین و عمل شده است.
وقتی دو بقال شریف برای ثبت معامله کوچک خود، در شهری کوچک در آذربایجان، بدون این که کسی مجبورشان کرده باشد، از زبان ملی پارسی بهره می برند بهتر است سیاستمداران هم برای حفظ وحدت ملی از زبان ملی بهره ببرند و برای چند روز قدرت، عناصر وحدت ملی را خدشه دار نکنند.
@melliiran
T.me/bestdiplomacy
Telegram
دیپلماسی
MA International relations
Visiting Lecturer of Political Science
Instagram.com/diplomacy_cha
بهترین تحلیلهای سیاسی،اقتصادی،اجتماعی
Visiting Lecturer of Political Science
Instagram.com/diplomacy_cha
بهترین تحلیلهای سیاسی،اقتصادی،اجتماعی
#عبدالرضا_داوری که خود روزی مشاور سابق احمدی نژاد و سپس جز تیم انتخاباتی قالیباف شد خواستار چپ کشی شده است!
خود داوری معلوم نیست پیش از آن چه بوده و پس از آن چه خواهد بود.
ما خودمان بعنوان منتقد ایدئولوژی چپ به این #سخنان_خطرناک داوری #انتقاد جدی می کنیم.
اگر قرار برکشتن صاحبان عقیده باشد پس این میتواند توجیهی برای حاکمانی باشد که صاحبان ایدئولوژی یا دیدگاه های دیگر را سلاخی کنند.
برای کنار زدن چپ باید با نگاه ملی راه درست را پیمود و فهماند که آن دیدگاه غلطست
وگرنه مخالف کشی بجای کنارزدن آگاهانه عقاید مخالف سبب قربانی سازی از آنها می شود.
فراموش نکنیم سفیدبرتر پنداران آمریکا در زمان مبارزات بزرگمرد تاریخ قرن بیستم مارتین لوترکینگ می گفتند تنها سیاه پوست خوب سیاه پوست مرده است!
✍دیپلماسی در یک نگاه
@bestdiplomacy
خود داوری معلوم نیست پیش از آن چه بوده و پس از آن چه خواهد بود.
ما خودمان بعنوان منتقد ایدئولوژی چپ به این #سخنان_خطرناک داوری #انتقاد جدی می کنیم.
اگر قرار برکشتن صاحبان عقیده باشد پس این میتواند توجیهی برای حاکمانی باشد که صاحبان ایدئولوژی یا دیدگاه های دیگر را سلاخی کنند.
برای کنار زدن چپ باید با نگاه ملی راه درست را پیمود و فهماند که آن دیدگاه غلطست
وگرنه مخالف کشی بجای کنارزدن آگاهانه عقاید مخالف سبب قربانی سازی از آنها می شود.
فراموش نکنیم سفیدبرتر پنداران آمریکا در زمان مبارزات بزرگمرد تاریخ قرن بیستم مارتین لوترکینگ می گفتند تنها سیاه پوست خوب سیاه پوست مرده است!
✍دیپلماسی در یک نگاه
@bestdiplomacy
🔵🔴روزنامه جمهوری اسلامی خطاب به پزشکیان؛ چرا تغییری بوجود نیامد؟
جامعه با رئيس جمهور شدن دکتر پزشکيان قدري آرام شده، مردم تا حدودي اميدوارند، رئيس جمهور و بعضي از دولتمردانش ميگويند به وعدههائي که در انتخابات دادهايم وفاداريم ولي اين کافي نيست.
مردم ميپرسند چرا تغييري به وجود نيامده؟
آقاي رئيس جمهور! شما در مصاحبهتان بر وفاق ملي مثل هميشه تکيه کرديد، چيزي که فينفسه مطلوب و به نفع کشور است ولي تحقق چنين آرماني با حضور عناصر افراطي در بدنه مديريتي دولت و باز بودن دست آنها در دستگاههاي تصميمساز و مؤثر در چرخش امور کشور امکانپذير نيست
اين را هم بدانيد که آرامش نسبي کنوني مردم تا زماني دوام خواهد داشت که از برآورده شدن خواستههايشان در زمينه تغييرات مورد انتظار نااميد نشوند.
T.me/bestdiplomacy
جامعه با رئيس جمهور شدن دکتر پزشکيان قدري آرام شده، مردم تا حدودي اميدوارند، رئيس جمهور و بعضي از دولتمردانش ميگويند به وعدههائي که در انتخابات دادهايم وفاداريم ولي اين کافي نيست.
مردم ميپرسند چرا تغييري به وجود نيامده؟
آقاي رئيس جمهور! شما در مصاحبهتان بر وفاق ملي مثل هميشه تکيه کرديد، چيزي که فينفسه مطلوب و به نفع کشور است ولي تحقق چنين آرماني با حضور عناصر افراطي در بدنه مديريتي دولت و باز بودن دست آنها در دستگاههاي تصميمساز و مؤثر در چرخش امور کشور امکانپذير نيست
اين را هم بدانيد که آرامش نسبي کنوني مردم تا زماني دوام خواهد داشت که از برآورده شدن خواستههايشان در زمينه تغييرات مورد انتظار نااميد نشوند.
T.me/bestdiplomacy
Telegram
دیپلماسی
MA International relations
Visiting Lecturer of Political Science
Instagram.com/diplomacy_cha
بهترین تحلیلهای سیاسی،اقتصادی،اجتماعی
Visiting Lecturer of Political Science
Instagram.com/diplomacy_cha
بهترین تحلیلهای سیاسی،اقتصادی،اجتماعی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔵🔴 سرود #آذربایجان یا آذرآبادگان سرودهی استاد حسین گل گلاب و آهنگی از روحالله خالقی در دروان اشغال آذربایجان به وسیله ارتش شوروی و حکومت فرقه دموکرات آذربایجان ساخته شد که نمایشگر اندوه و درد جانکاه ملت ایران و مردم غیور آذربایجان است و سربلندی این منطقه پرگهر ایران را آرزو میکند./برگرفته
T.me/bestdiplomacy
T.me/bestdiplomacy
🔵🔴روایت فریدون جم درباره وضعیت رضاشاه پس از استعفا از سلطنت
حوالی بیستویک، بیستودوم شهریور بود که از رادیو شنیدیم که اعلیحضرت [رضا شاه] از تهران حرکت کردهاند به طرف اصفهان و از سلطنت استعفا کردهاند به نفع ولیعهد. با وجودی که تب داشتم، سوار ماشین شدم و به استقبال رفتم. تقریباً یک پنجاه شصت کیلومتر من با آن حالت تب در حالیکه سرم دَوَران داشت، ماشین راندم و بعد رسیدم به یک جایی، کنار جاده ماشین را نگه داشتم و بهقدری حالم بد بود که پیاده شده و جلوی اتومبیل روی زمین دراز کشیده بودم.
نیمساعت سهربعی که گذشت دیدم یک اتومبیل خیلی قراضه و لکنتهای آمد و ایستاد و درش باز شد. دیدم اعلیحضرت تکوتنها با یک کیفدستی از ماشین پیاده شدند. گویا در راه ماشینشان خراب شده و اعلیحضرت و عدهای مسافر که اعلیحضرت را شناخته بودند پیاده شده بودند و اتومبیلشان را داده بودند به اعلیحضرت. اعلیحضرت هم گفته بود که «خیلی خوب این ماشین را که تعمیر کردید آنها را سوار کنید و بیاورید»، با آن ماشین آمده بودند بدون اسکورت و کاملاً تنها با یک کیفدستی و عصا.
من که دراز کشیده بودم دیدم یک کسی با عصا به من میزند که «پسر بلند شو تو اینجا چرا خوابیدهای، روی زمین چرا خوابیدهای؟» من تب خیلی شدیدی داشتم بلند شدم و وقتی اعلیحضرت را دیدم البته خیلی به من تأثیر کرد. دیگر به این وضع که اعلیحضرت را دیدم اصلاً نمیتوانستم خودم را نگه دارم. شروع کردم به گریه کردم. هم مریض بودم و اعلیحضرت با آن دمودستگاه و با آن شخصیت را با این وضع دیدم آمدهاند. اعلیحضرت گفتند که یعنی چه؟ پاشو و بنشین اتومبیل مرا ببر خانه. سؤال فرمودند کجا هستید و گفتم در اصفهان در خانهای هستیم. عقب اتومبیل سوار شدند و من راندم و بردمشان خانه.
دو سه روزی آنجا بودند، صحبتهایی شد که کجا بروند، بنا بود از ایران خارج شوند، ایشان میگفتند برای من فرقی نمیکند. من مایل به خارج شدن از ایران نیستم. مردن در ایران را به زندگی در خارج ترجیح میدهند. میگفتند زندگی ایشان دیگر تمام است... پیشنهاد شد که برویم شیلی یا آرژانتین و اقداماتی هم بعداً در تهران شد، حتی انگلیسیها هم شنیدم موافقت کرده بودند که حاضرند ایشان بروند به آمریکای جنوبی و قرار بر این شده بود که حرکت کنند بروند به بمبئی، در بمبئی ده یا بیست روز بمانند و بعد یک کشتی جنگی بیاید و ایشان را بردارد و ببرد مثلاً به طرف سواحل شیلی...
کشتی راه افتاد و ما رفتیم... از دور پس از دو سه روز ساحل بمبئی پیدا شد و ما با دوربین نگاه میکردیم. یک هتلی بود هتل تاجمحل معروف است. از راه دوربین این را میدیدیم و نگاه میکردیم و لباس پوشیده بودیم و چمدانها را بسته بودیم و حاضر شده بودیم که برویم آنجا پایین. بعد از مدتی که آنجا ایستاده بودیم در صحنه کشتی ما دیدیم که چندتا از این امتیبیها (موتور توربیدو بوت) میآید. تویش هم سربازهایی که لباس سفید پوشیده بودند و تفنگ دستشان هست. بهسرعت به طرف کشتی میآیند. کشتی ما هم وسط دریا ایستاد... پرسیدم موضوع چیست؟ گفتند که «بله دولت پادشاه انگلستان تصمیم گرفته است و از طرف وایس روی (نایبالسلطنه) به ما دستور داده شده که من بیایم اینجا و به اعلیحضرت ابلاغ کنم که دریاها ناامن است و خطر دارد. کشتیهای ژاپنی در دریا هستند و از این حرفها و مدتی حالا لازم است بروند جزیره موریس...»
بخشی از مصاحبه فریدون جم (۱۲۹۳-۱۳۷۸) با پروژه تاریخ شفاهی ایران در دانشگاه هاروارد، نوار اول و دوم
تاریخ مصاحبه: ۳ آذر ۱۳۶۰
مصاحبهکننده: حبیب لاجوردی
#تکه_مصاحبه
T.me/bestdiplomacy
حوالی بیستویک، بیستودوم شهریور بود که از رادیو شنیدیم که اعلیحضرت [رضا شاه] از تهران حرکت کردهاند به طرف اصفهان و از سلطنت استعفا کردهاند به نفع ولیعهد. با وجودی که تب داشتم، سوار ماشین شدم و به استقبال رفتم. تقریباً یک پنجاه شصت کیلومتر من با آن حالت تب در حالیکه سرم دَوَران داشت، ماشین راندم و بعد رسیدم به یک جایی، کنار جاده ماشین را نگه داشتم و بهقدری حالم بد بود که پیاده شده و جلوی اتومبیل روی زمین دراز کشیده بودم.
نیمساعت سهربعی که گذشت دیدم یک اتومبیل خیلی قراضه و لکنتهای آمد و ایستاد و درش باز شد. دیدم اعلیحضرت تکوتنها با یک کیفدستی از ماشین پیاده شدند. گویا در راه ماشینشان خراب شده و اعلیحضرت و عدهای مسافر که اعلیحضرت را شناخته بودند پیاده شده بودند و اتومبیلشان را داده بودند به اعلیحضرت. اعلیحضرت هم گفته بود که «خیلی خوب این ماشین را که تعمیر کردید آنها را سوار کنید و بیاورید»، با آن ماشین آمده بودند بدون اسکورت و کاملاً تنها با یک کیفدستی و عصا.
من که دراز کشیده بودم دیدم یک کسی با عصا به من میزند که «پسر بلند شو تو اینجا چرا خوابیدهای، روی زمین چرا خوابیدهای؟» من تب خیلی شدیدی داشتم بلند شدم و وقتی اعلیحضرت را دیدم البته خیلی به من تأثیر کرد. دیگر به این وضع که اعلیحضرت را دیدم اصلاً نمیتوانستم خودم را نگه دارم. شروع کردم به گریه کردم. هم مریض بودم و اعلیحضرت با آن دمودستگاه و با آن شخصیت را با این وضع دیدم آمدهاند. اعلیحضرت گفتند که یعنی چه؟ پاشو و بنشین اتومبیل مرا ببر خانه. سؤال فرمودند کجا هستید و گفتم در اصفهان در خانهای هستیم. عقب اتومبیل سوار شدند و من راندم و بردمشان خانه.
دو سه روزی آنجا بودند، صحبتهایی شد که کجا بروند، بنا بود از ایران خارج شوند، ایشان میگفتند برای من فرقی نمیکند. من مایل به خارج شدن از ایران نیستم. مردن در ایران را به زندگی در خارج ترجیح میدهند. میگفتند زندگی ایشان دیگر تمام است... پیشنهاد شد که برویم شیلی یا آرژانتین و اقداماتی هم بعداً در تهران شد، حتی انگلیسیها هم شنیدم موافقت کرده بودند که حاضرند ایشان بروند به آمریکای جنوبی و قرار بر این شده بود که حرکت کنند بروند به بمبئی، در بمبئی ده یا بیست روز بمانند و بعد یک کشتی جنگی بیاید و ایشان را بردارد و ببرد مثلاً به طرف سواحل شیلی...
کشتی راه افتاد و ما رفتیم... از دور پس از دو سه روز ساحل بمبئی پیدا شد و ما با دوربین نگاه میکردیم. یک هتلی بود هتل تاجمحل معروف است. از راه دوربین این را میدیدیم و نگاه میکردیم و لباس پوشیده بودیم و چمدانها را بسته بودیم و حاضر شده بودیم که برویم آنجا پایین. بعد از مدتی که آنجا ایستاده بودیم در صحنه کشتی ما دیدیم که چندتا از این امتیبیها (موتور توربیدو بوت) میآید. تویش هم سربازهایی که لباس سفید پوشیده بودند و تفنگ دستشان هست. بهسرعت به طرف کشتی میآیند. کشتی ما هم وسط دریا ایستاد... پرسیدم موضوع چیست؟ گفتند که «بله دولت پادشاه انگلستان تصمیم گرفته است و از طرف وایس روی (نایبالسلطنه) به ما دستور داده شده که من بیایم اینجا و به اعلیحضرت ابلاغ کنم که دریاها ناامن است و خطر دارد. کشتیهای ژاپنی در دریا هستند و از این حرفها و مدتی حالا لازم است بروند جزیره موریس...»
بخشی از مصاحبه فریدون جم (۱۲۹۳-۱۳۷۸) با پروژه تاریخ شفاهی ایران در دانشگاه هاروارد، نوار اول و دوم
تاریخ مصاحبه: ۳ آذر ۱۳۶۰
مصاحبهکننده: حبیب لاجوردی
#تکه_مصاحبه
T.me/bestdiplomacy
Telegram
دیپلماسی
MA International relations
Visiting Lecturer of Political Science
Instagram.com/diplomacy_cha
بهترین تحلیلهای سیاسی،اقتصادی،اجتماعی
Visiting Lecturer of Political Science
Instagram.com/diplomacy_cha
بهترین تحلیلهای سیاسی،اقتصادی،اجتماعی
🔵🔴از لانچرها تا پیجرها؛ روز طوفانی لبنان
حملەی امروز اسرائیل به سیستم ارتباطی حزب الله، بار دیگر دست برتر آن را در نبرد اطلاعاتی نشان داد.
حزب الله به دلیل هراس از هک مدتهاست که استفاده از تلفن های هوشمند را برای اعضای خود ممنوع کرده است.
این حزب بجای آن از سیستم قدیمی پیجر استفاده می کند که تا قبل از اختراع تلفن های هوشمند رواج بسیار داشت.
در حملات امروز، هزاران دستگاه پیجر از دره بقاع تا ضاحیەی جنوبی بیروت منفجر شدند.
دامنەی انفجارها به سوریه هم رسید و افراد مرتبط با حزب الله را در مغازه ها، خانه ها، خودروها و آرایشگاه ها و اماکن ورزشی هدف قرار داد.
این حملەی بی سابقه و بزرگ مقیاس چیزی جز اعلان جنگ تمام عیار به حزب الله نیست.
امری که این سازمان به شدت از آن اجتناب می کند و مایل به ادامەی جنگ فرسایشی موجود در یک محدودەی معین بە قصد کمک به حماس است.
در حالی که به نظر می رسد، طرف اسرائیلی به دلایل سیاسی و استراتژیک خواهان فرا رفتن از قاعدەی فعلی و گشودن جبهەی شمالی است.
از نقطه نظر راهبردی، اسرائیل در ماه های گذشته مرحله به مرحله از خطوط قرمز حزب الله عبور کرده و با واکنشی بازدارنده مواجه نشده است.
این امر باعث شده که هر بار اندکی نسبت به قبل پیش روی کند.
پس از یک سلسله ترور هدفمند فرماندهان کلیدی، هنگامی که نوبت به فواد شکر مهم ترین چهرەی نظامی حزب الله رسید، پاسخ آن کوتاه، تلگرافی و محدود بود و عملا بازدارندگی لازم را ایجاد ننمود.
این روند و پیامدهای آن استراتژیست های اسرائیلی را به این نتیجه رسانده که ضاحیه بیش تر از تل آویو نگران گسترش نامحدود جنگ است.
از منظری دیگر، دولت کنونی اسرائیل و نخست وزیر آن که به لحاظ سیاسی مرده محسوب می شوند، محتاج جنگی دیگر به منظور نجات خود هستند.
آتش بس در غزه و مبادلەی اسیران با حماس، معنایی جز جان بدر بردن این جنبش و پیروزی نمادین آن نخواهد داشت.
همچنین تداوم بن بست فعلی و باقیماندن گروگان ها در غزه هم مطلوب دولت نتانیاهو نیست و چه بسا غیر ممکن هم هست.
فشارهای داخلی و بین المللی هم به اوج خود رسیده و چیزی از اعتبار سیاسی و اخلاقی اسرائیل باقی نگذاشته است.
از این رو تل آویو به جنگ لبنان به عنوان مفری برای نجات خود و ادامەی جنگ در غزه می نگرد.
گسترش درگیری البته مطلوب دولت آمریکا و تیم کامالا هریس نیست.
اما معلوم نیست که نوعی هدیەی تبلیغاتی ارزشمند برای تیم ترامپ محسوب نشود و آتش بس در غزه هم عملا تا نوامبر و پس از آن به تعویق بیفتد.
دشوارەی اصلی اما واکنش حزب الله است و این آچمز استراتژیک که بعد از حملەی بزرگ مقیاس امروز، چگونه می خواهد از پاسخ دادن اجتناب کند؟!
✍ #صلاح_الدین_خدیو
T.me/bestdiplomacy
حملەی امروز اسرائیل به سیستم ارتباطی حزب الله، بار دیگر دست برتر آن را در نبرد اطلاعاتی نشان داد.
حزب الله به دلیل هراس از هک مدتهاست که استفاده از تلفن های هوشمند را برای اعضای خود ممنوع کرده است.
این حزب بجای آن از سیستم قدیمی پیجر استفاده می کند که تا قبل از اختراع تلفن های هوشمند رواج بسیار داشت.
در حملات امروز، هزاران دستگاه پیجر از دره بقاع تا ضاحیەی جنوبی بیروت منفجر شدند.
دامنەی انفجارها به سوریه هم رسید و افراد مرتبط با حزب الله را در مغازه ها، خانه ها، خودروها و آرایشگاه ها و اماکن ورزشی هدف قرار داد.
این حملەی بی سابقه و بزرگ مقیاس چیزی جز اعلان جنگ تمام عیار به حزب الله نیست.
امری که این سازمان به شدت از آن اجتناب می کند و مایل به ادامەی جنگ فرسایشی موجود در یک محدودەی معین بە قصد کمک به حماس است.
در حالی که به نظر می رسد، طرف اسرائیلی به دلایل سیاسی و استراتژیک خواهان فرا رفتن از قاعدەی فعلی و گشودن جبهەی شمالی است.
از نقطه نظر راهبردی، اسرائیل در ماه های گذشته مرحله به مرحله از خطوط قرمز حزب الله عبور کرده و با واکنشی بازدارنده مواجه نشده است.
این امر باعث شده که هر بار اندکی نسبت به قبل پیش روی کند.
پس از یک سلسله ترور هدفمند فرماندهان کلیدی، هنگامی که نوبت به فواد شکر مهم ترین چهرەی نظامی حزب الله رسید، پاسخ آن کوتاه، تلگرافی و محدود بود و عملا بازدارندگی لازم را ایجاد ننمود.
این روند و پیامدهای آن استراتژیست های اسرائیلی را به این نتیجه رسانده که ضاحیه بیش تر از تل آویو نگران گسترش نامحدود جنگ است.
از منظری دیگر، دولت کنونی اسرائیل و نخست وزیر آن که به لحاظ سیاسی مرده محسوب می شوند، محتاج جنگی دیگر به منظور نجات خود هستند.
آتش بس در غزه و مبادلەی اسیران با حماس، معنایی جز جان بدر بردن این جنبش و پیروزی نمادین آن نخواهد داشت.
همچنین تداوم بن بست فعلی و باقیماندن گروگان ها در غزه هم مطلوب دولت نتانیاهو نیست و چه بسا غیر ممکن هم هست.
فشارهای داخلی و بین المللی هم به اوج خود رسیده و چیزی از اعتبار سیاسی و اخلاقی اسرائیل باقی نگذاشته است.
از این رو تل آویو به جنگ لبنان به عنوان مفری برای نجات خود و ادامەی جنگ در غزه می نگرد.
گسترش درگیری البته مطلوب دولت آمریکا و تیم کامالا هریس نیست.
اما معلوم نیست که نوعی هدیەی تبلیغاتی ارزشمند برای تیم ترامپ محسوب نشود و آتش بس در غزه هم عملا تا نوامبر و پس از آن به تعویق بیفتد.
دشوارەی اصلی اما واکنش حزب الله است و این آچمز استراتژیک که بعد از حملەی بزرگ مقیاس امروز، چگونه می خواهد از پاسخ دادن اجتناب کند؟!
✍ #صلاح_الدین_خدیو
T.me/bestdiplomacy
Telegram
دیپلماسی
MA International relations
Visiting Lecturer of Political Science
Instagram.com/diplomacy_cha
بهترین تحلیلهای سیاسی،اقتصادی،اجتماعی
Visiting Lecturer of Political Science
Instagram.com/diplomacy_cha
بهترین تحلیلهای سیاسی،اقتصادی،اجتماعی
🔵🔴من چندان موافق اسلامی شدن علوم انسانی نیستم؛ چرا؟
چون #علم از مقوله #هستی است و #دین از مقوله #بایستی است.
هستی و بایستی، دو مقوله متفاوت هستند. حتی من در مورد اقتصاد اسلامی هم منتقد هستم.
پسوند اسلامی برای اقتصاد غلط است.
آنچه که در فقه داریم، #حقوق_بازرگانی است نه اقتصاد.
مکاسب شیخ انصاری، حقوق بیزنس است که غیر از اکونومی(economy) است. economy یعنی چه فرمولی تورم را پایین میآورد و این در فقه ما وجود ندارد.
اینها فکر میکنند، مکاسب شیخ انصاری، اقتصاد است درحالی که مکاسب شیخ، حقوق بازرگانی است.
🗣 استاد مصطفی محقق داماد
———
🔦روزنامه سازندگی/شهریور۱۴۰۳
T.me/bestdiplomacy
چون #علم از مقوله #هستی است و #دین از مقوله #بایستی است.
هستی و بایستی، دو مقوله متفاوت هستند. حتی من در مورد اقتصاد اسلامی هم منتقد هستم.
پسوند اسلامی برای اقتصاد غلط است.
آنچه که در فقه داریم، #حقوق_بازرگانی است نه اقتصاد.
مکاسب شیخ انصاری، حقوق بیزنس است که غیر از اکونومی(economy) است. economy یعنی چه فرمولی تورم را پایین میآورد و این در فقه ما وجود ندارد.
اینها فکر میکنند، مکاسب شیخ انصاری، اقتصاد است درحالی که مکاسب شیخ، حقوق بازرگانی است.
🗣 استاد مصطفی محقق داماد
———
🔦روزنامه سازندگی/شهریور۱۴۰۳
T.me/bestdiplomacy
Telegram
دیپلماسی
MA International relations
Visiting Lecturer of Political Science
Instagram.com/diplomacy_cha
بهترین تحلیلهای سیاسی،اقتصادی،اجتماعی
Visiting Lecturer of Political Science
Instagram.com/diplomacy_cha
بهترین تحلیلهای سیاسی،اقتصادی،اجتماعی
Forwarded from اتچ بات
⭕️ شارلاتانیسم و ادعای هواداری همزمان از میرحسین موسوی و مسعود پزشکیان
✍ رضا کدخدازاده
🔸 ماجرای #اون_یکی از آن وقایعی است که ردّپای معجزه را قشنگ میتوان در آن دید! معجزهای که باعث شناخت افراد مدّعی آزادیخواهی میشود. خیلی از #اصلاح_طلبان_صندوقی همزمان میخواهند هم از «توبرۀ» هواداری #جنبش_سبز بخورند، هم از «آخور» حمایت از #پزشکیان. اما «آن یکی» خطاب کردن #میرحسین_موسوی و متهم کردن او به «درافتادن با نظام»، خط غیریتی آشکار بین این «دو وصلۀ ناجور» کشید!
🔸 «آن یکی» بهوضوح یعنی دیگری؛ یعنی از ما نبودن. بر این اساس، کسی که در سال۱۴۰۳ رهبران جنبش سبز را «اون یکی» خطاب کند و آنها را به «درافتادن با نظام» متهم کند، هیچ تفاوتی با فرد و جریانی ندارد که آنها را به عنوان جریان رقیب و البته در فضای خاص سال۱۳۸۸ #خس_و_خاشاک خطاب کرد. باید مراقب بود؛ چراکه دستۀ اول از دومی چه بسا رذلتر و خطرناکتر هم باشد!
🔸 باری، با توجه به این مرزبندی آشکار پزشکیان با «اون یکی»ها، اگر امروز کسی، همزمان، هم میخواهد خود را طرفدار جنبش سبز و دوستدار میرحسین موسوی نشان دهد و هم طرفدار پزشکیان، همانقدر شارلاتان است که یک احمدینژادی در سال۱۳۸۸ خودش را هم حامی احمدینژاد و هم هوادار جنبش سبز و موسوی نشان میداد! دومی تقریباً وجود خارجی نداشته است، اما از اولی، امروز اصلاحطلبان صندوقی متاسفانه به میزان قابل توجهی وجود دارند! بسیار مراقبشان باشیم و فریبشان را نخوریم که در کسری از ثانیه کلاغ را رنگ میکنند و به جای قناری به خلقالله قالب میکنند!
#جنبش_شناخت
✍ رضا کدخدازاده
🔸 ماجرای #اون_یکی از آن وقایعی است که ردّپای معجزه را قشنگ میتوان در آن دید! معجزهای که باعث شناخت افراد مدّعی آزادیخواهی میشود. خیلی از #اصلاح_طلبان_صندوقی همزمان میخواهند هم از «توبرۀ» هواداری #جنبش_سبز بخورند، هم از «آخور» حمایت از #پزشکیان. اما «آن یکی» خطاب کردن #میرحسین_موسوی و متهم کردن او به «درافتادن با نظام»، خط غیریتی آشکار بین این «دو وصلۀ ناجور» کشید!
🔸 «آن یکی» بهوضوح یعنی دیگری؛ یعنی از ما نبودن. بر این اساس، کسی که در سال۱۴۰۳ رهبران جنبش سبز را «اون یکی» خطاب کند و آنها را به «درافتادن با نظام» متهم کند، هیچ تفاوتی با فرد و جریانی ندارد که آنها را به عنوان جریان رقیب و البته در فضای خاص سال۱۳۸۸ #خس_و_خاشاک خطاب کرد. باید مراقب بود؛ چراکه دستۀ اول از دومی چه بسا رذلتر و خطرناکتر هم باشد!
🔸 باری، با توجه به این مرزبندی آشکار پزشکیان با «اون یکی»ها، اگر امروز کسی، همزمان، هم میخواهد خود را طرفدار جنبش سبز و دوستدار میرحسین موسوی نشان دهد و هم طرفدار پزشکیان، همانقدر شارلاتان است که یک احمدینژادی در سال۱۳۸۸ خودش را هم حامی احمدینژاد و هم هوادار جنبش سبز و موسوی نشان میداد! دومی تقریباً وجود خارجی نداشته است، اما از اولی، امروز اصلاحطلبان صندوقی متاسفانه به میزان قابل توجهی وجود دارند! بسیار مراقبشان باشیم و فریبشان را نخوریم که در کسری از ثانیه کلاغ را رنگ میکنند و به جای قناری به خلقالله قالب میکنند!
#جنبش_شناخت
Telegram
attach 📎
🔵🔴 #کشورسهمیهها
❗️کاخ سفید ۴٠٠ نفر نیرو دارد، نهاد ریاست جمهوری ایران ۴٠٠٠ نفر
❗️هیوندا با ۵٧ هزار نیرو؛ ۶ میلیون خودرو درسال تولید میکند و ایرانخودرو برای ۵٠٠ هزار خودرو؛ ٨٠ هزار نیرو دارد.
❗️تلویزیون دولتی چین با مخاطب میلیاردی، ١٠ هزار پرسنل دارد و صدا و سیمای بدون مخاطب ۵٠ هزار!
_محمد پارسی_
‼️البته این و من اضافه می کنم که تلگرام هم با حدود یک میلیارد کاربر توسط ۳۰ نفر اداره می شه!/مدرسه علوم انسانی
T.me/bestdiplomacy
❗️کاخ سفید ۴٠٠ نفر نیرو دارد، نهاد ریاست جمهوری ایران ۴٠٠٠ نفر
❗️هیوندا با ۵٧ هزار نیرو؛ ۶ میلیون خودرو درسال تولید میکند و ایرانخودرو برای ۵٠٠ هزار خودرو؛ ٨٠ هزار نیرو دارد.
❗️تلویزیون دولتی چین با مخاطب میلیاردی، ١٠ هزار پرسنل دارد و صدا و سیمای بدون مخاطب ۵٠ هزار!
_محمد پارسی_
‼️البته این و من اضافه می کنم که تلگرام هم با حدود یک میلیارد کاربر توسط ۳۰ نفر اداره می شه!/مدرسه علوم انسانی
T.me/bestdiplomacy
Telegram
دیپلماسی
MA International relations
Visiting Lecturer of Political Science
Instagram.com/diplomacy_cha
بهترین تحلیلهای سیاسی،اقتصادی،اجتماعی
Visiting Lecturer of Political Science
Instagram.com/diplomacy_cha
بهترین تحلیلهای سیاسی،اقتصادی،اجتماعی
🔵🔴سیستم #پیجر بسیاری از همان ویژگیهایی را دارد که اتفاقا طرفداران #اینترانت_ملی شیفته آن هستند:
۱-سیستمی یکسویه
۲-جدا از اینترنت
۳-کمترین میزان نفوذ سایبری و کنترل آن
🔹در حقیقت این پدیده نشان داد که بهانههای امنیتی برای هراس از #اینترنت و شیفتگی به اینترانت ملی تا چه حد اشتباه و حاصل کژفهمی است.
🔹و نشاندهنده آن است که طرفداران اینترانت ملی تنها اهداف سیاسی خود را به بهانه امنیت و اخلاق پیش میبرند!
🔹پیش از این نیز هک شبکه توزیع بنزین در ایران، که روی یک شبکه داخلی و مجزا از اینترنت هست، این مساله را نشان داده بود.
🔹اما بیسوادی و پرادعایی آنقدر زیاد است که حتی نمیفهمد که نتیجهگیریاش هم اشتباه است!
🔷در حقیقت تیتر درست این متن چنین است:
🔷چرا نباید اینترانت ملی را جدی بگیرید!/
✍امیرناظمی
🔦احزاب آنلاین
T.me/bestdiplomacy
۱-سیستمی یکسویه
۲-جدا از اینترنت
۳-کمترین میزان نفوذ سایبری و کنترل آن
🔹در حقیقت این پدیده نشان داد که بهانههای امنیتی برای هراس از #اینترنت و شیفتگی به اینترانت ملی تا چه حد اشتباه و حاصل کژفهمی است.
🔹و نشاندهنده آن است که طرفداران اینترانت ملی تنها اهداف سیاسی خود را به بهانه امنیت و اخلاق پیش میبرند!
🔹پیش از این نیز هک شبکه توزیع بنزین در ایران، که روی یک شبکه داخلی و مجزا از اینترنت هست، این مساله را نشان داده بود.
🔹اما بیسوادی و پرادعایی آنقدر زیاد است که حتی نمیفهمد که نتیجهگیریاش هم اشتباه است!
🔷در حقیقت تیتر درست این متن چنین است:
🔷چرا نباید اینترانت ملی را جدی بگیرید!/
✍امیرناظمی
🔦احزاب آنلاین
T.me/bestdiplomacy
Telegram
دیپلماسی
MA International relations
Visiting Lecturer of Political Science
Instagram.com/diplomacy_cha
بهترین تحلیلهای سیاسی،اقتصادی،اجتماعی
Visiting Lecturer of Political Science
Instagram.com/diplomacy_cha
بهترین تحلیلهای سیاسی،اقتصادی،اجتماعی
Forwarded from اتچ بات
🔵🔴#صادق_قطب_زاده همانند #مصطفی_چمران از جوانان حامی #دکتر_محمد_مصدق بود که برای آموزش در رشتۀ زبان انگلیسی راهی آمریکا شده بود.
#قطب_زاده شخصیتی تکرو و پرسروصدا بود که اعتمادبهنفس بالایی داشت.
آوازۀ او در میان مبارزین انقلابی ایرانی زمانی بالا گرفت که در جریان مراسم نوروز سفارت ایران در واشنگتن سیلی بر گوش #اردشیر_زاهدی نواخت.
قطبزاده با اخراج از آمریکا راهی کانادا شد تا مبارزات خود را در انجمنهای اسلامی دانشجویان خارج از ایران پی گیرد.
او در سال ۱۳۴۲ به آیتالله خمینی نزدیک شد و اندکی پس از آن هم از یاران نزدیک صدر شد. صدر تأثیر فراوانی بر زندگی قطبزاده داشت تا بدانجا که، به گفتۀ #کارول_جروم (نامزد قطبزاده) «#موسی_صدر غولی در در زندگی صادق بود.» جروم از نقش #صادق_طباطبایی خواهرزادۀ صدر، در آشنایی lمیان این دو سخن به میان میآورد و میگوید:
«یکی از انقلابیون گروه کوچک دوستانشان در اروپا بود که صادق را به موسی صدر معرفی کرد.
صادق طباطبائی، مرد جوان، خوشصحبت، پولدار و خوشگذرانی بود با رگهای از شیطنت. او و صادق با هم جور شدند، دوستانی صمیمی بودند. وقتی موسی صدر در ۱۳۴۷ برای شرکت در کنفرانس جهانی شیعه در استراسبورگ به فرانسه آمد، طباطبائی بین داییاش موسی صدر، و دوستش صادق، ملاقاتی ترتیب داد. صادق [قطبزاده] در ابتدا تأثیری نگرفت. او از آرامش شاهانۀ این آخوند آزرده شد. طرز صحبت موسی صدر مانند خمینی آتشین نبود. اما بهتدریج، در طلسم ”امام“ افتاد، احترامش به او بیشتر شد، و بالاخره برای ده سال حرمتی برای این مرد خاص بهعنوان استاد قائل شد.» قطبزاده همچنین پیوندهای بسیار نزدیکی با گروههای فلسطینی و، بهویژه، #یاسر_عرفات داشت. با اینکه عرفات به برپایی انقلاب در ایران بدبین بود ــ زمانی به قطبزاده گفته بود: «شما هرگز شاه را سرنگون نخواهید کرد. اینطوری نه، نه با یک جنبش ضعیف سیاسی، دانشجوها یا روزنامهها» ــ قطبزاده به همکاری با فلسطینیان گرایش داشت، هر چند که رفتهرفته با عرفات به مشکل برخورد و او را در ناپدیدشدن استادش، صدر، دخیل میدید. …
در ماههای نخستین پس از انقلاب، قطبزاده رئیس رادیو و تلویزیون و سپس وزیر خارجه شد ولی بعدها به جرم طراحی کودتا علیه جمهوری اسلامی در ۲۴ شهریور ۱۳۶۱ اعدام شد. به یک تعبیر میتوان گفت که «ارادت صادق به موسی صدر، و درگیربودنش در بحران لبنان، در نهایت عواملی قطعی برای تخریب او بودند.
دشمنانی که صادق در لبنان ساخت، سرنوشتش را رقم زدند.»
چهبسا جرمش این بود!
منبع:
دکتر آرش رییسی نژاد،شاه و شطرنج قدرت در خاورمیانه، صص ۲۴۶-۲۴۷
T.me/bestdiplomacy
#قطب_زاده شخصیتی تکرو و پرسروصدا بود که اعتمادبهنفس بالایی داشت.
آوازۀ او در میان مبارزین انقلابی ایرانی زمانی بالا گرفت که در جریان مراسم نوروز سفارت ایران در واشنگتن سیلی بر گوش #اردشیر_زاهدی نواخت.
قطبزاده با اخراج از آمریکا راهی کانادا شد تا مبارزات خود را در انجمنهای اسلامی دانشجویان خارج از ایران پی گیرد.
او در سال ۱۳۴۲ به آیتالله خمینی نزدیک شد و اندکی پس از آن هم از یاران نزدیک صدر شد. صدر تأثیر فراوانی بر زندگی قطبزاده داشت تا بدانجا که، به گفتۀ #کارول_جروم (نامزد قطبزاده) «#موسی_صدر غولی در در زندگی صادق بود.» جروم از نقش #صادق_طباطبایی خواهرزادۀ صدر، در آشنایی lمیان این دو سخن به میان میآورد و میگوید:
«یکی از انقلابیون گروه کوچک دوستانشان در اروپا بود که صادق را به موسی صدر معرفی کرد.
صادق طباطبائی، مرد جوان، خوشصحبت، پولدار و خوشگذرانی بود با رگهای از شیطنت. او و صادق با هم جور شدند، دوستانی صمیمی بودند. وقتی موسی صدر در ۱۳۴۷ برای شرکت در کنفرانس جهانی شیعه در استراسبورگ به فرانسه آمد، طباطبائی بین داییاش موسی صدر، و دوستش صادق، ملاقاتی ترتیب داد. صادق [قطبزاده] در ابتدا تأثیری نگرفت. او از آرامش شاهانۀ این آخوند آزرده شد. طرز صحبت موسی صدر مانند خمینی آتشین نبود. اما بهتدریج، در طلسم ”امام“ افتاد، احترامش به او بیشتر شد، و بالاخره برای ده سال حرمتی برای این مرد خاص بهعنوان استاد قائل شد.» قطبزاده همچنین پیوندهای بسیار نزدیکی با گروههای فلسطینی و، بهویژه، #یاسر_عرفات داشت. با اینکه عرفات به برپایی انقلاب در ایران بدبین بود ــ زمانی به قطبزاده گفته بود: «شما هرگز شاه را سرنگون نخواهید کرد. اینطوری نه، نه با یک جنبش ضعیف سیاسی، دانشجوها یا روزنامهها» ــ قطبزاده به همکاری با فلسطینیان گرایش داشت، هر چند که رفتهرفته با عرفات به مشکل برخورد و او را در ناپدیدشدن استادش، صدر، دخیل میدید. …
در ماههای نخستین پس از انقلاب، قطبزاده رئیس رادیو و تلویزیون و سپس وزیر خارجه شد ولی بعدها به جرم طراحی کودتا علیه جمهوری اسلامی در ۲۴ شهریور ۱۳۶۱ اعدام شد. به یک تعبیر میتوان گفت که «ارادت صادق به موسی صدر، و درگیربودنش در بحران لبنان، در نهایت عواملی قطعی برای تخریب او بودند.
دشمنانی که صادق در لبنان ساخت، سرنوشتش را رقم زدند.»
چهبسا جرمش این بود!
منبع:
دکتر آرش رییسی نژاد،شاه و شطرنج قدرت در خاورمیانه، صص ۲۴۶-۲۴۷
T.me/bestdiplomacy
Telegram
attach 📎
دیپلماسی
🔵🔴استاد مصطفی محقق داماد: تفکرات چپ اقتصاد ایران را ویران کرد و بیشتر از مغول به ایران ضربه زد.... @bestdiplomacy
🔵🔴کل گوییهای باطل در اقتصاد ایران
✍محمدرضا یوسفی مدرس حوزه علمیه قم و عضو هیات علمی گروه اقتصاد دانشگاه مفید
در سی و چهارمین همایش بانکداری اسلامی، بزرگی{سید مصطفی محقق داماد}مدعی شد؛ تجربه 45 سال نشان داد که تفکرات چپ، اقتصاد ایران را بیشتر از مغول ویران کرد( انتخاب، 20 / 6 / 1403).
ایشان دو ادعا کرده است:
اول اینکه پس از انقلاب، تفکر چپ تا به امروز حاکم بوده است و دیگر اینکه نتیجه آن ویرانی بوده است. در مقابل این دیدگاه، گروهی نیز در چند سال اخیر وضعیت کنونی را معلول حاکمیت لیبرال ها می دانند. آنان معتقد بودند که لیبرالها اقتصاد ایران را در دست داشته، ولی همواره آنان فرار به جلو کرده و مسئولیت تصمیمات خود را نمی پذیرند. به نظر می رسد در هر دو سخن به واقع خبط های بزرگی رخ داده است.
مدتهاست به دام کل گوییهای باطل که واقعیت آن را نفی می کند، افتاده ایم. سخنانی که ترسیم یک وضعیت ایده آل از کل دوره پهلوی و یک تصویر از کل دوره پس از انقلاب ارائه داده و سپس در این مورد به قضاوت می پردازد. در حالی که اساسا حکومتها دارای فراز و فرود بوده و در دوره هایی، موفقیت داشته و در دوره هایی نیز با مشکلات و افول مواجه هستند.
عملکرد دهه چهل را چگونه می توان با عملکرد دهه 50 یکی دانست. یکی رشدهای اقتصادی بالا با تورم های بسیار پایین و حرکت به سمت یک سرمایه داری ملی را نوید می داد و دیگری با سیاست های غلط منجر به بیماری هلندی شده، رکود به همراه تورم و از دست رفتن منابع ارزی بسیار را نتیجه داد. امری که در کنار سایر عوامل سیاسی و اجتماعی منجر به انقلاب شد.
همین اتفاق نیز برای دوران پس از انقلاب باید ملاحظه شود. دوران پس از انقلاب نیز یک خط ثابت دنبال نشده است و فراز و فرودهایی را تجربه کرده است. بنابراین اولین ایراد این کل گویی ها، بی توجهی به فراز و فرود دوران و نگاه سطحی به یک دوره به نسبت طولانی از تاریخ است.
یکی از مشکلات کشورهای در حال توسعه از جمله ایران، دولت های بزرگ بوده است. بانک جهانی و صندوق بین الملل پول، این دولتها را تشویق کرده تا سیاست هایی را برای رسیدن به توسعه، اعمال کنند. برای این امر، ایران در دهه 70 ، سیاست های تعدیل ساختاری را در همسویی با پیشنهادات این دو سازمان بین المللی انجام داد. تلاش شد، یارانه ها حذف، دولت ها کوچک و خصوصی سازی شده و نرخ ارز نیز آزاد گردد. به این ترتیب حرکت به سمت اقتصاد بازار را آغاز کردند. تفکر حاکم بر دولت آقای هاشمی به مانند نگاه خودش، تفکر اقتصاد بازار بود. همزمان با ایران، گروهی از کشورهای دیگر نیز به این توصیه ها با آرمان دستیابی به اقتصاد بازار اقدام کردند.
اما نتیجه چه شد؟ پس از چند سال، حجم دولت افزوده شد، کسری بودجه شدیدتر شد، بنگاههای دولتی تبدیل به بنگاه های خصولتی شد و نرخ ارز نیز بالاجبار در سال 74 در نرخ 300 تومان تثبیت شد. به علاوه اینکه کشور شاهد چند ناآرامی کوچک نیز در اعتراض به آن سیاست بود. در دولت هفتم و هشتم نیز، مقامات اقتصادی نگاه به اقتصاد بازار داشتند. دولت نهم که با شعارهای چپ گرایانه شروع کرد در ادامه در دولت دهم به سمت آزادسازی ها رفت.
بنابراین کل گرایی و تعبیرات 45 سال تفکر چپ یک توهم بیش نیست. این چه چپ گرایی است که نرخ ارز از حدود 7 تومان تا به امروز بیش از 8570 درصد افزایش یافته است؟
بانک جهانی در ارزیابی های خود، اعمال سیاست های راست گرایانه تعدیل اقتصادی که در دهه 70 در ایران نیز دنبال شد را نادرست دانسته و بحث از زیرساختهای لازم برای تغییر ریل را مطرح کرد. از این رو در سال 1995 بحث حکمرانی خوب را مقدم بر اصلاحات یادشده دانست. در مطالعات خصوصی سازی، بسیاری از این واگذاری ها غارت منابع ملی تعبیر شد. آزادسازی ها بدون توجه به زیرساخت های مناسب مانند حکمرانی خوب، بهبود فضای کسب و کار، منجر به سرمایه داری رانتی غارتی خواهد شد.
غفلت دیگر گوینده محترم، نادیدن شرایط تاریخی است. ایران هشت سال درگیر جنگ بود. آیا در این هشت سال امکان اعمال سیاست های اقتصاد بازار برای همه کالاها و نرخ ارز وجود داشت؟ آیا کشورهای سرمایه داری در شرایط جنگی مانند دوران صلح کشور را اداره می کردند و کنترلی بر بازار و اقتصاد نداشتند؟ همچنین اقتصاد ایران در دهه 90، با شدیدترین تحریمها مواجه شد. آزادسازی قیمت ها اعم از کالاها، نرخ ارز و دیگر متغیرها در شرایط تحریمی چه بلایی سر کشور می آورد؟
نکته دیگر اینکه آیا تمامی این 45 سال، روند اقتصاد منفی و نزولی بوده است؟ کافی است روند اقتصادی حداقل 8 ساله دوره خاتمی نگاهی شود. متوسط رشد اقتصادی، روند کاهش تورم، نرخ اشتغال زایی و .. نیز دیده شود. باید با نگاهی عمیق تر تحلیل مسائل را دنبال کرد.
T.me/bestdiplomacy
✍محمدرضا یوسفی مدرس حوزه علمیه قم و عضو هیات علمی گروه اقتصاد دانشگاه مفید
در سی و چهارمین همایش بانکداری اسلامی، بزرگی{سید مصطفی محقق داماد}مدعی شد؛ تجربه 45 سال نشان داد که تفکرات چپ، اقتصاد ایران را بیشتر از مغول ویران کرد( انتخاب، 20 / 6 / 1403).
ایشان دو ادعا کرده است:
اول اینکه پس از انقلاب، تفکر چپ تا به امروز حاکم بوده است و دیگر اینکه نتیجه آن ویرانی بوده است. در مقابل این دیدگاه، گروهی نیز در چند سال اخیر وضعیت کنونی را معلول حاکمیت لیبرال ها می دانند. آنان معتقد بودند که لیبرالها اقتصاد ایران را در دست داشته، ولی همواره آنان فرار به جلو کرده و مسئولیت تصمیمات خود را نمی پذیرند. به نظر می رسد در هر دو سخن به واقع خبط های بزرگی رخ داده است.
مدتهاست به دام کل گوییهای باطل که واقعیت آن را نفی می کند، افتاده ایم. سخنانی که ترسیم یک وضعیت ایده آل از کل دوره پهلوی و یک تصویر از کل دوره پس از انقلاب ارائه داده و سپس در این مورد به قضاوت می پردازد. در حالی که اساسا حکومتها دارای فراز و فرود بوده و در دوره هایی، موفقیت داشته و در دوره هایی نیز با مشکلات و افول مواجه هستند.
عملکرد دهه چهل را چگونه می توان با عملکرد دهه 50 یکی دانست. یکی رشدهای اقتصادی بالا با تورم های بسیار پایین و حرکت به سمت یک سرمایه داری ملی را نوید می داد و دیگری با سیاست های غلط منجر به بیماری هلندی شده، رکود به همراه تورم و از دست رفتن منابع ارزی بسیار را نتیجه داد. امری که در کنار سایر عوامل سیاسی و اجتماعی منجر به انقلاب شد.
همین اتفاق نیز برای دوران پس از انقلاب باید ملاحظه شود. دوران پس از انقلاب نیز یک خط ثابت دنبال نشده است و فراز و فرودهایی را تجربه کرده است. بنابراین اولین ایراد این کل گویی ها، بی توجهی به فراز و فرود دوران و نگاه سطحی به یک دوره به نسبت طولانی از تاریخ است.
یکی از مشکلات کشورهای در حال توسعه از جمله ایران، دولت های بزرگ بوده است. بانک جهانی و صندوق بین الملل پول، این دولتها را تشویق کرده تا سیاست هایی را برای رسیدن به توسعه، اعمال کنند. برای این امر، ایران در دهه 70 ، سیاست های تعدیل ساختاری را در همسویی با پیشنهادات این دو سازمان بین المللی انجام داد. تلاش شد، یارانه ها حذف، دولت ها کوچک و خصوصی سازی شده و نرخ ارز نیز آزاد گردد. به این ترتیب حرکت به سمت اقتصاد بازار را آغاز کردند. تفکر حاکم بر دولت آقای هاشمی به مانند نگاه خودش، تفکر اقتصاد بازار بود. همزمان با ایران، گروهی از کشورهای دیگر نیز به این توصیه ها با آرمان دستیابی به اقتصاد بازار اقدام کردند.
اما نتیجه چه شد؟ پس از چند سال، حجم دولت افزوده شد، کسری بودجه شدیدتر شد، بنگاههای دولتی تبدیل به بنگاه های خصولتی شد و نرخ ارز نیز بالاجبار در سال 74 در نرخ 300 تومان تثبیت شد. به علاوه اینکه کشور شاهد چند ناآرامی کوچک نیز در اعتراض به آن سیاست بود. در دولت هفتم و هشتم نیز، مقامات اقتصادی نگاه به اقتصاد بازار داشتند. دولت نهم که با شعارهای چپ گرایانه شروع کرد در ادامه در دولت دهم به سمت آزادسازی ها رفت.
بنابراین کل گرایی و تعبیرات 45 سال تفکر چپ یک توهم بیش نیست. این چه چپ گرایی است که نرخ ارز از حدود 7 تومان تا به امروز بیش از 8570 درصد افزایش یافته است؟
بانک جهانی در ارزیابی های خود، اعمال سیاست های راست گرایانه تعدیل اقتصادی که در دهه 70 در ایران نیز دنبال شد را نادرست دانسته و بحث از زیرساختهای لازم برای تغییر ریل را مطرح کرد. از این رو در سال 1995 بحث حکمرانی خوب را مقدم بر اصلاحات یادشده دانست. در مطالعات خصوصی سازی، بسیاری از این واگذاری ها غارت منابع ملی تعبیر شد. آزادسازی ها بدون توجه به زیرساخت های مناسب مانند حکمرانی خوب، بهبود فضای کسب و کار، منجر به سرمایه داری رانتی غارتی خواهد شد.
غفلت دیگر گوینده محترم، نادیدن شرایط تاریخی است. ایران هشت سال درگیر جنگ بود. آیا در این هشت سال امکان اعمال سیاست های اقتصاد بازار برای همه کالاها و نرخ ارز وجود داشت؟ آیا کشورهای سرمایه داری در شرایط جنگی مانند دوران صلح کشور را اداره می کردند و کنترلی بر بازار و اقتصاد نداشتند؟ همچنین اقتصاد ایران در دهه 90، با شدیدترین تحریمها مواجه شد. آزادسازی قیمت ها اعم از کالاها، نرخ ارز و دیگر متغیرها در شرایط تحریمی چه بلایی سر کشور می آورد؟
نکته دیگر اینکه آیا تمامی این 45 سال، روند اقتصاد منفی و نزولی بوده است؟ کافی است روند اقتصادی حداقل 8 ساله دوره خاتمی نگاهی شود. متوسط رشد اقتصادی، روند کاهش تورم، نرخ اشتغال زایی و .. نیز دیده شود. باید با نگاهی عمیق تر تحلیل مسائل را دنبال کرد.
T.me/bestdiplomacy
Telegram
دیپلماسی
MA International relations
Visiting Lecturer of Political Science
Instagram.com/diplomacy_cha
بهترین تحلیلهای سیاسی،اقتصادی،اجتماعی
Visiting Lecturer of Political Science
Instagram.com/diplomacy_cha
بهترین تحلیلهای سیاسی،اقتصادی،اجتماعی
🔵🔴 انسان اشغالشده
مرید، در همان گام اول مریدی، حق اختیار و انتخاب خود را و بلکه تمامیت عقلانیت خود را در پای مراد قربانی میکند. خویش را میبازد و چنان مسلوبالاراده میشود که "مراد "هر چه فرمان دهد، او بر آن بی چون و چرا گردن مینهد. شیفتگی و مجذوبشدن، آدمی را از خود بیرون میکشد و با خویش بیگانهاش میکند.
"شیفتگی"، زندانی است که قدرت عقل و داوری اخلاقی را به بند میکشد. "جان شیفته"، انسان از خود بیگانهای است که دیگری را بر جای خود مینشاند. چونان سرزمینی که به اشغال دیگری در آمده است. اما میان انسان اشغالشده و زمین اشغالشده سه تفاوت عمده است:
۱. ساکنان سرزمینهایی که اشغال شدهاند، آگاهند که سرزمینشان اشغال شده است و بر آن علم دارند. اما انسان اشغالشده، به واگذاری خویشتن خویش به دیگری علم ندارد و نمیداند، دیگری او را تصاحب نموده است. زیرا اختیار، عقل و حق انتخابش را وانهاده است و نمیداند که با خود چه کرده و کدام گوهر را از دست داده است. انسان از خود تهیشده، انسان خودآگاه نیست. نسبت به خود در جهل و تاریکی است.
۲. ساکنان سرزمین اشغالشده از این که دیارشان را از آنها ستاندهاند، ناراحت و نگرانند و نسبت به بیگانه نفرت و دشمنی دارند. اما انسانی که تمامیت خود را واگذار کرده است، از این رخداد، شاد و شادمان است. او نسبت به مراد خود که درونش را تهی کرده است، عشق میورزد.
۳. ساکنان راندهشده از وطنشان، تمام همت و ارادهی خود را بر رهایی سرزمینشان از دست اشغالگران میگذارند و تا جایی پیش میروند که حتی جان خود را بر سر آن مینهند، اما انسان اشغالشده، بر این اشغالشدگی فخر میفروشد و افتخار میکند که مرید است و ارادهاش را واگذار کرده است.
🔻شیفتگی نسبت به دیگری و دیگران، (و این دیگری هر کسی که میخواهد باشد)، سم مهلکی است که جان شریف انسان را به ورطهی نابودی میکشاند. در شیفتگی، نوعی مسخشدگی نهفته است. مرید، فرد مسخ و منحلشدهای است که فردیتش را از دست داده و جز پیروی و تبعیت و جز تقلید، از او چیزی از عنصر انسانی باقی نمانده است.
🔻وقتی اندیشیدن، ارادهی آزاد، عنصر اختیار و انتخاب از میان برداشته شود، آنچه باقی میماند، همان جسمی است که با جمادات و نباتات تفاوت ماهوی ندارد. مرید، به اختیار خود، خرد نقاد و قدرت فاهمهاش را سرکوب میکند و دست به انکار خویش میزند. انکار خویش، رکن اصلی "مریدی و مرادی" است. مراد، کسی است که بهجای مرید میاندیشد، تصمیم میگیرد و بهجای او میزید. از اینرو مرید، عقل را تعطیل میکند و به پیروی مشغول میشود.
🔻جامعهی تودهای، آدمیان را به سمت و سوی انکار خویش و واگذاری خویش به دیگران میکشاند. روان تودهای (به تعبیر یونگ)، زمین مساعدی است برای پرورش مریدانی راستین (به تعبیر اریک هوفر). وقتی ساختارها مانع شکلگیری فردیت و تشخص یافتن میشوند، میل به بیگانگی با خویش افزایش مییابد. تودهها از بار مسئولیت شخصی میگریزند (به تعبیر اریک فروم) و خود را در جمع و یا در یک مراد و راهبر منحل میکنند. انحلال خویش با تبعیت و تقلید آغاز میگردد و تا پایان ادامه مییابد. در پروسهی انحلال، قدرت اندیشه و خرد و قوهی داوری از بین میرود.
✍ علی زمانیان
T.me/bestdiplomacy
مرید، در همان گام اول مریدی، حق اختیار و انتخاب خود را و بلکه تمامیت عقلانیت خود را در پای مراد قربانی میکند. خویش را میبازد و چنان مسلوبالاراده میشود که "مراد "هر چه فرمان دهد، او بر آن بی چون و چرا گردن مینهد. شیفتگی و مجذوبشدن، آدمی را از خود بیرون میکشد و با خویش بیگانهاش میکند.
"شیفتگی"، زندانی است که قدرت عقل و داوری اخلاقی را به بند میکشد. "جان شیفته"، انسان از خود بیگانهای است که دیگری را بر جای خود مینشاند. چونان سرزمینی که به اشغال دیگری در آمده است. اما میان انسان اشغالشده و زمین اشغالشده سه تفاوت عمده است:
۱. ساکنان سرزمینهایی که اشغال شدهاند، آگاهند که سرزمینشان اشغال شده است و بر آن علم دارند. اما انسان اشغالشده، به واگذاری خویشتن خویش به دیگری علم ندارد و نمیداند، دیگری او را تصاحب نموده است. زیرا اختیار، عقل و حق انتخابش را وانهاده است و نمیداند که با خود چه کرده و کدام گوهر را از دست داده است. انسان از خود تهیشده، انسان خودآگاه نیست. نسبت به خود در جهل و تاریکی است.
۲. ساکنان سرزمین اشغالشده از این که دیارشان را از آنها ستاندهاند، ناراحت و نگرانند و نسبت به بیگانه نفرت و دشمنی دارند. اما انسانی که تمامیت خود را واگذار کرده است، از این رخداد، شاد و شادمان است. او نسبت به مراد خود که درونش را تهی کرده است، عشق میورزد.
۳. ساکنان راندهشده از وطنشان، تمام همت و ارادهی خود را بر رهایی سرزمینشان از دست اشغالگران میگذارند و تا جایی پیش میروند که حتی جان خود را بر سر آن مینهند، اما انسان اشغالشده، بر این اشغالشدگی فخر میفروشد و افتخار میکند که مرید است و ارادهاش را واگذار کرده است.
🔻شیفتگی نسبت به دیگری و دیگران، (و این دیگری هر کسی که میخواهد باشد)، سم مهلکی است که جان شریف انسان را به ورطهی نابودی میکشاند. در شیفتگی، نوعی مسخشدگی نهفته است. مرید، فرد مسخ و منحلشدهای است که فردیتش را از دست داده و جز پیروی و تبعیت و جز تقلید، از او چیزی از عنصر انسانی باقی نمانده است.
🔻وقتی اندیشیدن، ارادهی آزاد، عنصر اختیار و انتخاب از میان برداشته شود، آنچه باقی میماند، همان جسمی است که با جمادات و نباتات تفاوت ماهوی ندارد. مرید، به اختیار خود، خرد نقاد و قدرت فاهمهاش را سرکوب میکند و دست به انکار خویش میزند. انکار خویش، رکن اصلی "مریدی و مرادی" است. مراد، کسی است که بهجای مرید میاندیشد، تصمیم میگیرد و بهجای او میزید. از اینرو مرید، عقل را تعطیل میکند و به پیروی مشغول میشود.
🔻جامعهی تودهای، آدمیان را به سمت و سوی انکار خویش و واگذاری خویش به دیگران میکشاند. روان تودهای (به تعبیر یونگ)، زمین مساعدی است برای پرورش مریدانی راستین (به تعبیر اریک هوفر). وقتی ساختارها مانع شکلگیری فردیت و تشخص یافتن میشوند، میل به بیگانگی با خویش افزایش مییابد. تودهها از بار مسئولیت شخصی میگریزند (به تعبیر اریک فروم) و خود را در جمع و یا در یک مراد و راهبر منحل میکنند. انحلال خویش با تبعیت و تقلید آغاز میگردد و تا پایان ادامه مییابد. در پروسهی انحلال، قدرت اندیشه و خرد و قوهی داوری از بین میرود.
✍ علی زمانیان
T.me/bestdiplomacy
Telegram
دیپلماسی
MA International relations
Visiting Lecturer of Political Science
Instagram.com/diplomacy_cha
بهترین تحلیلهای سیاسی،اقتصادی،اجتماعی
Visiting Lecturer of Political Science
Instagram.com/diplomacy_cha
بهترین تحلیلهای سیاسی،اقتصادی،اجتماعی