Telegram Web Link
Forwarded from عکس نگار
📛 آروزی مرگ برای سرزمین مادری؟!

رضا کدخدازاده

در طول تاریخی درازدامن، بهترین فرزندان این مُلک برای حفظ «مرز و معیاری» که نامش #ایران_عزیز است، جان خود را فدا کرده‌اند. آخرین و ملموس‌ترینش برای ما، تهاجم عراق بود. عراقی که هیچ‌گاه حتی به شوخی هم نگفت که ترکتازی‌اش به «مرز و معیار» ایران، به خاطر حفظ و گسترش مرزهای اسلام بوده است! بلکه به صراحت می‌گفت هدفش گرفتن سرزمین ایران است که آن را «مُلک مجوسان» و خاری در چشم «الشعب العرب» می‌دانست. هشت سال جنگ تحمیلی؛ بیش از دویست هزار شهید و قریب یک میلیون جانباز، حاصل #دفاع_مقدس ایرانیان از همین «مرز و معیاری» بود که حالا جرثومه‌هایی مانند #امیرحسین_ثابتی بر مجلسش تکیه زده‌اند و مرگ آن را می‌خواهند! لابد وقتی شعار مرگ بر ایران می‌دهند نیز، مثل باقیِ شعارهای «مرگ بر»شان، مشت‌های خود را گره می‌کنند و رگ‌های گردن‌شان هم قلمبه می‌شود. آه! چه روزهای تلخی بر این سرزمین می‌گذرد. ای کاش همه‌اش خواب باشد.
تنها دلخوشی ما امّا، بلاک‌شدن از سوی این جرثومه‌هاست! که بیش باد و بیش باد و بیش باد...!
من چون در دوران مصدّق از ایران دور بودم، تجربه‌ی دستِ اوّل از آن نداشتم، ولی می‌شنیدم که ایران سـرزنده و پُر هیجان بوده، ایرانی احساس می‌کرده که بازیافتِ شخصیّت کرده، به خارجی نه به عنوانِ «فردِ برتر» بلکه به عنوانِ حریف می‌نگریسته.
انسان بر حسبِ ذات خود، میل دارد که ابرازِ شخصيّت بكند، ولو تنگدست باشد، ولو گرسنه باشد. در زمان برگشت من که دو سال و چند ماه از ۲۸ مرداد گذشته بود، من این احساسِ فروبستگی را در مردم می‌دیدم. حتّی احساسی شبیه به شرمندگی و قصور، که چرا تن به کودتا داده بودند. آنان در زمان مصدّق شاید بیش از حد احساسات به خرج داده بودند.
ما همیشه این مشکلِ حفظ موازنه در میانِ احساس و عقل را داشته‌ایم، و نیز نَوَسان میان بستگی و رهایی، مانند گیاهانی که در آفتاب خود را جمع می‌کنند و در سایه باز می‌شوند.

                #روزها_جلد‌چهارم

💎کانال دکتر محمّد‌علی اسلامی نُدوشن

T.me/bestdiplomacy
🔵🔴 فرجام #عقب‌نشینی_زیاد، تخم‌گذاری است!

🔻حکایت کرده‌اند که خروسی هر روز صبح زود با بانگ بلند اذان می‌گفت. روزی صاحبش به او گفت: از این پس اذان نگو وگرنه سرت را خواهم برید.
خروس با خود گفت؛ تقیه را برای همین روزها گذاشته‌اند، پس عاقلانه است که برای حفاظت از جانم هم که شده، از این ببعد کمی کوتاه آمده و اذان گفتن را به خروس‌های دیگر واگذار کنم!
یک هفته‌ای به همین منوال گذشت و خروس اذان نگفت و دم فرو بست.
این‌بار صاحبش به او گفت: اذان نگفتن کافی نیست، بلکه از این پس باید همانند مرغ‌ها قُدقُد کنی وگر نه سرت را خواهم برید!
خروس پس از قدری تامل به این نتیجه رسید، در جایی که طبق قاعده "الضرورات تبیح المحظورات: به هنگام ضرورت حرام ها نیز مباح می گردند"، پس برای نجات جانم چاره‌ای جز تمکین نیست ولاجرم باید تن به قُدقُد کردن داد، این بود که برای راضی کردن صاحبش، به قدقد کردن روی آورد!
پس از مدتی، بار دیگر صاحبش به نزد او آمده و گفت: حال که قُدقُد می‌کنی، این بار باید مانند مرغ‌ها روزی یک تخم برایم بگذاری وگرنه سرت را می‌بُرم!
این‌جا بود که خروس به خود آمد و شروع به گریستن کرده و گفت: ای کاش می‌مُردم و اما همچنان خروس‌وار بانگ برمی‌آوردم و کاش زنده نمی‌ماندم تا امروز به تخم‌گذاری ناچار شوم!

🔻این مقدمه طولانی را نوشتم تا این نتیجه کوتاه را بگیرم که برخی عقب‌نشینی‌ها و تسلیم شدن‌ها در برابر برخی زیاده‌خواهی‌ها و نیز کوتاه آمدن‌ها از اصول و یا اعلام برائت نسبت به گذشته خود اگر برخلاف عقیده و مرام و میل باطنی و صرفا به طمع رسیدن به منافع زودگذر و یا برای گدایی موقعیت و مقام و یا حفظ آن باشد، از طرف هرکس که باشد، نه تنها دون شان و ارزش و کرامت انسانی‌ است، بلکه پایانی بر آن متصور نیست و گاه تا جایی ادامه می‌یابد که ممکن است طرف را وادار کنند تا مانند خروس داستان ما به قُدقُد کردن و تخم گذاشتن روی آورد!
#رییس‌جمهور #وزرای_پیشنهادی

#اکبر_اعلمی
👈 در شبکه ایکس


T.me/bestdiplomacy

🔴پارادوکسِ اُمّت‌گرایی ایرانی

✍️ یادداشتِ منتشره در حسابِ کاربری «فلات ایران» در شبکۀ ایکس (توییتر پیشین)

نوشته‌ای منتشر شده از امیرحسین ثابتی که گویا مربوط به قبل است، ولی الان یکبار دیگر دست به دست می‌شود. در این نوشته، ثابتی که اکنون یک کُرسی هم در مجلس دارد (نمی‌توانیم بگویم نمایندۀ ملّت است) عملاً می‌گوید: «مرگ بر ایران» و سپس ایران را با ظریف، عراقچی و حسام‌الدین آشنا برابر فرض می‌کند و می‌گوید با «فاطمیون» قرابت بیشتری دارد. در پایان هم مانند پاکستانی‌های عصبانی که قشرِ بنیادگرای آنها معمولاً هنگام تظاهراتِ سیاسی «خودزنی» هم می‌کنند، می‌نویسد: «مرگ بر ناسیونالیسم» و هشتگ «امّت اسلام».

در موردِ گسسته‌خِردی کسی مانند ثابتی که توان آن را دارد، هر آئینه به پای خود شلیک کند، کمتر عاقلی شک می‌کند و طبیعی است که دیوانه هم نمی‌تواند مخاطب ما باشد. اما یک نکته را در موردِ موضوعِ «اُمّت» باید یادآوری کنیم که دانستن آن به صلاحِ همۀ شیعیان است.

مفهوم اُمت - خلافت در طولِ تاریخ، متناظر هم بوده‌اند یعنی اُمّت یا جماعت، اتباعِ خلیفه (اعم از اُموی، عباسی، عثمانی، داعش) محسوب می‌شدند که الزاماً نیز باید به مذهبِ جماعت یعنی اهل سنّت، وفادار بوده باشند.

ایرانی، شیعه شد، یعنی اسلام «غیررسمی» از نظرِ خلفا را پذیرفت تا در دامِ تباه اُمت - خلافت نیفتد و البته هزینه‌های گزافی هم بابت این مبارزۀ بزرگ داد که بخشی از آن با فداکاری جنبشِ اسرارآمیز شعوبیّه، صورت گرفت. نهادِ خلافت، تقریباً هر خباثت و خیانتی علیه ایرانیان کرد و حتی دست‌آخر یک نیروی سوّم دیگر (قبایل غُز) را وارد معادلۀ قدرت کرد. بدین‌ترتیب غلامانِ غُز خلیفه که با معتصم (مادرش از غزان بود) وارد میدان شدند و در نخستین گام در سرکوبِ جنبش بابک خرّمدین، به خوبی به ارباب خدمت کردند. البته ایرانیان توانستند در نهایت، بخشی از غُزان را نیز شیعه کنند و حتی پس از حملۀ مغول، سریعاً این رابطه را به هم بزنند. در نهایت، ایرانیان با هدایتِ نیروی تخریب‌گرِ مغولان به سمت بغداد، خلافت عباسی را برانداختند و بدین‌ترتیب از طریق رابطۀ نیروها، تحولی بزرگ در سرنوشتِ جهان آن زمان صورت دادند. از سوی دیگر‌ ایرانِ صفوی در یک اتحادِ استراتژیک با پاپ و اروپای مسیحی علیه خلافتِ عثمانی قرار گرفت که شاید نمونۀ آن، در جهان، بی‌نظیر باشد.

القصه، باید بگوییم ایرانی اگر بخواهد بخشی از اُمت باشد، فعلاً باید دست از شیعه بشوید تا به مذهبِ مختارِ خلیفه گراید و در واقع از راه رفتۀ هزارساله، بازگردد. انهدامِ دولت - ملّت ایران در برابرِ اُمّت - خلافت و تبدیل دیگربارۀ ایرانیان به «موالی» نقطۀ پایان این حرکت است که بعید است، اُمت‌گرایانِ ایرانی از آن باخبر باشند. البته اگر منظور از اُمت این باشد که ایرانیِ مسلمان ممکن است با بخش‌هایی از جهان که با او اشتراکِ دینی دارند، قرابت و همدردی بیشتری نسبت به سایر مناطقِ جهان داشته باشد، حرفی نیست‌، اما اگر موضع این باشد که ایرانی باید خود را مانندِ «موالی» تلقی کند و سایر جماعت‌ها و حکومت‌های اسلامی را مانند اُمویه بداند و حتی به آنها «جزیه» هم بدهد، نوعی خودکشی است.

این سیاست، چیزی جز مازوخیسم نیست که البته، هنوز برخی، به آن علاقه دارند و نامش را اُمت می‌گذارند. دلیل این حرف نیز همان نوشتۀ کوتاه [امیرحسین] ثابتی است که در ابتدا گفته است «مرگ بر آن مرز و معیار...».

البته که [امیرحسین] ثابتی، ابله‌تر از آن است که رمزِ چنین دقّت‌های تاریخی را بداند اما شیعیانِ مؤمنی که تصوّر می‌کنند در جهانِ اسلام برای آنها تره خُرد می‌کنند، باید بدانند که از نظرِ اهلِ سُنّتِ قائل به وحدتِ اسلام‌ اعم از اخوانی‌ها، تکفیری‌ها، سلفی‌ها، داعشی‌ها، عثمانی‌ها و...، ایرانیانِ شیعه، به عنوانِ مانعی بزرگ در برابر این وحدت هستند که با صفویه، عملاً از پشت به خلافت‌، خنجر زده‌اند. به همین دلیل است که اسلام‌گرایان سیاسی در مصر، ترکیه، عراق و [حاشیۀ جنوبی] خلیج فارس نیز هیچ‌گاه ادعای وحدت‌خواهی، اسلام‌گرایانِ سیاسیِ ایران را جدّی تلقی نمی‌کنند زیرا هیچ راهی جز تغییرِ مذهبِ شیعه به جماعت، در این مسیر وحدت - که آمیخته با تصلّب است - متصور نیستند.


🔴 دنبالۀ یادداشت را در بخشِ «مشاهدۀ فوری» بخوانید:
👇👇


@IranDel_Channel

💢
Forwarded from تحکیم ملت
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
♦️نظر دکتر شفیعی کدکنی دربارهٔ شخصیت دکتر محمد مصدّق


🔻ویدیو: آرش افشین‌وفایی

📌پ.ن/تحکیم ملت: و صد البته باید گفت امروز بعد از گذشت ۷۰ سال دشمنان مصدق همچنان در لباس آخوندی و سلطنت طلبی براو تاخته اند . اما روشنگری و روایت های صادقانه بزرگانی چون شفیعی کدکنی بر روح و دل آزادی خواهان و وطن دوستان واقعی این سرزمین خواهد نشست.


🆔️@tahkimmelat
🔵🔴سی ویژگی افرادِ حیله‌گر

✍️محمود سریع‌القلم


۱. مهم ترین موضوع در حرف، واکنش و عملِ شخصِ حیله گر، در نهایت حفظ و ترویج خودش است؛

۲. ده‌ها شخصیت دارد؛

۳. تا می‌تواند وعده می‌دهد چون به درستی می‌داند عمومِ مخاطبان حافظۀ کوتاه مدت دارند؛

۴. به هیچ اصول ثابتی پایبند نیست و استعداد U-turn های مکرر در جهان بینی را دارد؛

۵. معقول بودن را هنرمندانه به نمایش می‌گذارد؛

۶. جز به سِمَت وامکاناتِ ناشی از سِمَت، وفاداری دائمی دیگری ندارد؛

۷. کلمات دلنشین، مهمترین سرمایۀ حیله گران است؛

۸. به تناسبِ مخاطب، ظاهرِ خود را تنظیم می‌کند و دنبال مرید است؛

۹. دائما در حال رصد کردن اوضاع برای فرصت طلبی و حفظِ منافع خودش است؛

۱۰. کانونی‌ترین هنر حیله‌گر، مخفی کردن خودِ واقعی است؛

۱۱. با آنچه می‌گوید و نمی‌گوید، خودِ واقعی را مخفی می‌کند؛

۱۲. به تناسب مخاطب، واژگان خود را تغییر می‌دهد؛

۱۳. از این واژه‌ها بسیار استفاده می‌کند: انسانیت، عدالت، صداقت؛

۱۴. خیلی ناجوانمردانه اطرافیان خود را حذف می‌کند؛

۱۵.  رصد می‌کند تا آنچه مخاطب دوست دارد بشنود را، به او بگوید؛

۱۶. نهایت تلاش را به کار می‌گیرد تا مخاطب با حال قضاوت کند و گذشته را فراموش کند؛

۱۷. دومین سرمایۀ حیله‌گر این است که عامه معمولا گذشته را فراموش می‌کنند؛

۱۸. منحنی عملکرد او سینوسی است چون در پی حقیقت نیست؛

۱۹. حیله‌گری در طبیعت و DNA اوست؛

۲۰. دو «نیرو» در ناخودآگاه او همیشه فعال است: تصاحب مقام و دسترسی به پول و امکانات؛

۲۱. به جز مقام، شهرت و پول، عمومِ مدارهای دیگرِ لذت در وجود او خاموش است؛

۲۲. فرصت‌ها را شکار می‌کند تا در صحنۀ تئاتر بماند؛

۲۳. کلیدی‌ترین کاری که با دیگران دارد: ساختنِ «ذهنیت‌های» جدید برای آن‌ها؛

۲۴. یکی در میان، جملاتی می‌گوید تا مخاطب را نسبت به نیات خود سِحر کند؛

۲۵. از طریق بازی با واژگان و مفاهیم، اوضاع را امیدوار کننده ترسیم می‌کند؛

۲۶. توهم و fact را با هم مخلوط می‌کند تا مخاطب را گیج کند؛

۲۷. از پرداختن به موضوعات و مشکلات کانونی طفره می‌رود؛

۲۸. بو می‌کشد تا به کانون‌های قدرت و ثروت نزدیک شود و بماند؛

۲۹. عامدانه تلاش می‌کند بخش‌هایی از هر موضوع و داستانی را از دید مخاطب مخفی نگه دارد؛

۳۰. عامدانه سعی می‌کند دیگران در مورد سخنان و عملکرد او سریع به جمع‌بندی برسند.

T.me/bestdiplomacy
🔵🔴 تحریم، یک درد مزمن!


تحریم‌ها برای نزدیک به دو دهه همراه همیشگی ما شده است؛ تا برای یک جامعه، اصلی‌ترین مساله، کلیدی‌ترین عدم‌قطعیت و مهم‌ترین دغدغه رفع تحریم‌ها باشد.برای نسل متولد دهه ۵۰ و ۶۰ بازار کار از دهه ۱۳۸۰ آغاز شد، دهه‌ای که با تحریم‌ها همراه بود، و این نسل از ایرانیان تقریبا تمامی دوران کاری‌شان همراه با تحریم بوده است؛ گویی آن‌ها زندگی کاری‌شان با یک درد مزمن متولد شده است.

نیروی کار امروز ایران (که غالبا متولدین این دو دهه هستند) خسته از یک مساله است، مساله‌ای که انگار هیچ‌وقت حل نمی‌شود. این بزرگترین چالش تحریم است، چالشی که فراتر از اقتصاد و سیاست، امید اجتماعی را هدف قرار گرفته است. تحریم امروز دیگر مساله‌ای سیاسی یا اقتصادی نیست، بلکه مساله‌ای اجتماعی است که نشانه‌های آن را می‌توان در مهاجرت نیروهای توانمند یا واکنش‌های عصبی و خشن در کوچه‌خیابان یا شبکه‌های اجتماعی هم ردگیری کرد.

تحریم به مثابه درد مزمن

اما صرف نظر از هر تحلیلی، چه سیاسی باشد، چه اقتصادی یا اجتماعی، آن چه در حال از دست دادن آن هستیم زمان است. در حقیقت در دنیای سیاست ایرانی آن‌چه فراموش شده است ارزش زمان است. این که تحریم نعمت بوده است یا فلج‌کننده، اهمیتی کمتر دارد نسبت به آن‌که «تحریم‌ها فرصت و زمان توسعه و امید را از ایران ربوده است». این که دو دهه یک جامعه مشغول پرداختن با یک مساله باشد، یعنی آن مساله نه تنها حل نشده است، بلکه تبدیل به یک بیماری مزمن شده است.

هر مساله‌ای اگر حل نشود، به مرور تبدیل به «درد مزمن» می‌شود. «درد مزمن» فرد بیمار را زودرنج، تحریک‌پذیر و بی‌حوصله می‌کند. در حقیقت آسیب اصلی «درد مزمن» همین همیشگی بودن آن است که باعث می‌شود فرد به مرور زمان، توان تصمیم‌گیری‌اش کاهش یابد، چون او زودتر از حد کم‌حوصله شده است، چون هر چیز کوچک و خردی می‌تواند او را تحریک کند.

دردی که در دو دهه همواره در بالای هر فهرستی از مسائل روز یک جامعه می‌نشیند، یک «درد مزمن» است، و به مرور تبدیل به بخشی از تعریف وضعیت موجود می‌شود. تبدیل تحریم‌ها به یک «درد مزمن» سیاستی است که راهبرد اصلی رقباء و دشمنان ایران است. این راهبرد در ایران امروز البته طرفدارانی نیز در میان تندروان دارد.

تصور کنید یک سردرد مقطعی داشته باشید، دردی که احتمالا شما را نخواهد کشت یا شما را راهی بیمارستان نمی‌کند. قاعدتا تحمل این درد، نیاز به توان عجیبی ندارد. اما کافی است همین سردرد تبدیل به یک «درد مزمن» و ماندگار شود. همان دردِ قابل تحمل، پس از مدتی تبدیل به یک مشکل بزرگ می‌شود.

یک درد کوچک و بی‌اهمیت کافی است تا به یک «درد مزمن» تبدیل شود، آن وقت فرد بیمار دیگر تحمل درد را از دست می‌دهد. آن‌چه در تحلیل تحریم‌ها فراموش شده است، تحلیل سیاست‌های تحریم در بستر زمان است. طولانی شدن وجود یک مساله اجتماعی یا سیاسی می‌تواند آن را به یک «درد مزمن» تبدیل کند؛ و همین «درد مزمن» است که می‌تواند ما را کم‌توان‌تر از بسیاری بیماری‌های سخت کند.

درج تاریخ انقضاء

داگلاس نورث، نوبلیست نهادگرای اقتصادی، می‌گوید: «بی‌تعارف می‌گویم: بدون درکی عمیق از زمان، عالمان سیاسی بدی خواهید بود». در حقیقت هیچ سیاستی نیست که همیشه خوب یا همیشه بد باشد. سیاست بیش از هر عاملی تابع زمان است. سیاستی در زمانی (یعنی در یک موقعیت خاص تاریخی و بافتاری) خوب است و در زمان دیگری بد.

به این ترتیب سیاست در ترکیب با زمان است که معنا می‌یابد و قابل سنجش است که آیا خوب است یا بد. به همین دلیل هم هست که هر سیاستی مانند هر محصول غذایی، مانند شیر یا پنیر، دارای تاریخ انقضاء است. سیاست‌ها نیز مانند محصولات تاریخ تولید و تاریخ انقضاء دارند.

این که دو دهه سیاست‌هایی نتوانسته باشند به یک مساله پاسخ دهند، یعنی:

__ اولا به جامعه این پیام داده شده است که آن موضوع (مساله) تبدیل به یک «درد مزمن» شده است و

__ ثانیا سیاست (راه‌حل آن مساله) نیز مدت‌هاست تاریخ انقضایش سر آمده است.


این که مساله امروز چگونه حل شود، بازمی‌گردد به تنوعی از گزینه‌های پیش رو و انتخابی که سیاستمداران انجام می‌دهند.این یادداشت نه در پی ارائه راه‌حل است و نه در پی ریشه‌یابی مساله تحریم. این یادداشت تنها یک هشدار است در خصوص یک «درد مزمن» که حالا یک جامعه و یک نسل را بی‌حوصله‌تر، تحریک‌پذیرتر و زودرنج‌تر کرده است.

▪️همین ویژگی‌هاست که ما را تبدیل به «جامعه‌ای در آستانه» کرده است، جامعه‌ای که می‌تواند در آستانه هر چیزی قرار گیرد؛ هر چیزی که حتی ما امروز انتظارش را نداریم./مدرسه علوم انسانی

T.me/bestdiplomacy
🔵🔴سمفونی سیاست
✍️غلامرضا جواد کاشی/استاد علوم سیاسی

در شرایط حاضر نشانی از «وفاق ملی‌» نیست. لطف کنید حرمت نام‌ها را نگه دارید. این روزها وفاق ملی را تلاش برای «التیام برخی گسیختگی‌های درون نظام» بخوانید. همین و بس. البته شاید وفاق ملی در آینده از همین مسیر بگذرد.
در متونی که این روزها تولید شده، سه مسیر پیش رو نهاده می‌شود: اول تکیه بر اصول انقلاب یا متن قانون اساسی است. دوم پذیرش یکدیگر بر اساس وزن و قدرتی که هر کدام از طرفین در عمل کسب کرده‌اند و سوم صلوات بر گذشته‌ها و تمرکز توجهات به حل مشکلات پیش رو است. هیچ‌کدام را نمی‌توان یکسره کنار گذاشت. اما پرسش این است: از کدام یک باید آغاز کرد؟ شروع از مسیر اول به بازجویی و حذف می‌انجامد. هر کدام تفسیری از قانون اساسی یا انقلاب دارند و دیگری را به انحراف از اصول متهم می‌کنند و طرف خود را به پذیرش حذف یا توبه توصیه می‌کنند. چون حذف و توبه واقعی هم در کار نیست، شکاف‌ها همینطور افزون‌تر می‌شوند.
شروع از مسیر دوم هم معیار روشنی ندارد. هر کدام بر اساس معیارهایی قدرت خود را بیش از دیگری ارزیابی می‌کند. به جای آنکه به گسیختگی‌ها بیاندیشد به تسلیم طرف ضعیف‌تر می‌اندیشد.
مسیر سوم برای شروع از همه سالم‌تر است: خوب است تمرکز توجهات به حل مشکلات باشد. اما اولین مشکل نفس تولید و تداوم این گسیختگی‌هاست. نظام گسیختگی درونی می‌زاید. چنین ساختاری خود مشکل زاست و قادر به حل مشکلات نیست. مثل ماشینی می‌ماند که هر روز یک مشکل تازه فنی پیدا می‌کند و در جاده می‌ماند. 
به چه دلیل نظام گسیختگی‌های نو به نو می‌زاید؟ نظام سیاسی با موسیقی سنتی ایران نسبت دارد. خیال می‌کند سیاست ورزی هنگامی روی می‌دهد که یک ملودی نواخته شود و همه آن را تکرار کنند. این اتفاق در موسیقی ممکن و در سیاست محال است. صداها فراوان‌اند هنر سیاسی را کسی دارد که میان این صداهای گوناگون همسازی و هماهنگی ایجاد کند. سیاست مدرن با سمفونی بیشتر همساز است.
حال می‌توان از مسیر سوم سراغ دو مسیر اول و دوم هم رفت. هر تفسیری از انقلاب و قانون اساسی که ساختار متصلب تک صدا را موجه کند مادر و زایشگاه مشکلات است. در ارزیابی موازنه قوا، طلب تسلیم و توبه از طرف تضعیف شده هم خطرناک است.
هنگامی که همه چشم‌ها به سمت مشکلات خیره می‌شود؛ هر کس از هر منظری که در آن ایستاده، سهم خود را ادا خواهد کرد. تفسیری از قانون یا انقلاب موجه است که در حال حاضر دردی را دوا کند. در ارزیابی قوت و ضعف دیگری هم میزان توانایی دخالت برای حل مشکل تعیین کننده است. توجه همه به حل مشکلات، و تعهد به حرکت به سمت تقلیل آنها، بنیاد یک نظام قدرتمند و در همان حال اخلاقی است. آنگاه نظام سیاسی پس از تحصیل هماهنگی درونی، به سمت پذیرش اغیار در اجتماع سیاسی خود هم حرکت خواهد کرد. آنگاه شاید مسیری به سمت وفاق ملی گشوده شود.

T.me/bestdiplomacy
4_5915786592282220354.mp4
3.7 MB
🔵🔴درگیری زن و مرد مسن برای برداشتن زباله از سطل زباله!


تمام کتب آسمانی فقر را نکوهش میکنند
نهج البلاغه و قرآن میگویند اگر فقر از دری بیاید ایمان از دری دیگر برون میرود

ملت ایران روی منابع زیرزمینی ارزشمند زندگی میکند

چه شد حق مردم
چه شد
چه کردید؟!
#دریغا_ایران
@bestdiplomacy
🔵🔴 پایان تحصیل دختران در دوران طالبان

👈 درحالیکه طالبان سومین سال تسلط خود بر افغانستان را جشن می‌گیرد، میلیون‌ها دختر افغان از تحصیل بازمانده‌اند و امیدی به بازگشت به مدرسه ندارند.

یونسکو اعلام کرد که از زمان بازگشت طالبان به قدرت در سال2021، دست کم 1.4 میلیون دختر در افغانستان از دسترسی به آموزش متوسطه محروم شده‌اند و آینده یک نسل کامل اکنون در خطر است.

#زنان

@industromy



T.me/bestdiplomacy
تقسيم اتباعِ یک کشور به «خودی» و «بیگانه» نا‌مُوجّه‌ترین تقسیمی است که بتوان کرد، افراد در عرصه‌ی مشارکت در کارِ کشور شناخته می‌شوند که چه اندازه دلسوز یا زیان‌آور هستند، و این تشخیص را جامعه می‌دهد که ناباب‌ها را به کنار می‌زند. هیچ مقامی نمی‌تواند این حق را به خود بدهد که با «صلاحیّت» و «بی‌صلاحیّت» را در پهنه‌ی یک ملّت، به نفعِ خود دستچین کند.
بارِ هر مملکت به حدّی سنگین است که جز آنکه همه‌ی دست‌ها به زیرِ آن زده شود، راهی نیست. آیا بر وفقِ کدام شرع، حق و قانون، توجیه‌پذیر است که در حالی که انبوهی از مردمِ کارآمد بی‌آنکه محکومیّتی درباره‌ی آنها اعلام شده باشد، مطرود یا در به ‌دَرَند؟ آنگاه «آغوشِ گرمِ» کشور به روی کلاهبردارها، مضاربه‌چی‌ها، دلّالانِ ارز، و نو‌مسلمان‌های بی‌اعتقاد باز بماند؟
آیا بدین روال، نتیجه جز ویرانیِ حتمی، چیزی خواهد بود؟

             #سخن‌ها_را_بشنویم

💎کانال دکتر محمّد‌علی اسلامی نُدوشن

T.me/bestdiplomacy
🔵🔴در باب مزایای بحران!

امیرحسین خالقی

نگارنده این سطور می تواند نسل خود را چنین توصیف کند: نسلی که در «شرایط حساس کنونی» به دنیا آمد، در «شرایط حساس کنونی» زیست و احتمالا در «شرایط حساس کنونی» منقرض خواهد شد! آنچه که برای بقیه جوک است شاید برای ما خاطره باشد. انقدر به زندگی در بحران خو کرده ایم که آرامش را نمی توانیم تحمل کنیم! نیازی به گفتن ندارد ولی برای مثال همین امسال و ماجرای مهمترین نرخ اقتصاد (قیمت دلار) را ببینید؛ مطلقا برنامه ریزی برای آینده غیرممکن است و ما خوابزدگان هم کورمال کورمال دنبال اینکه امروز چه شده و فردا چه خواهد شد.

اما ماجرا شاید خوبی هایی هم داشته باشد؛ آدم ها تا وقتی همه چیز درست کار می کند به جزئیات توجه نمی کنند ولی وقتی به مشکل می خورند تازه به فکر بررسی جدیتر موضوع می افتند. ما چکشمان را می زنیم تا وقتی میخ در چوب گیر کند و آن وقت است که بررسی می کنیم ماجرا چیست. چند روز پیش اتفاق جالبی افتاد، بخت برگشته ای در خیابان طالقانی رنگ نمای ساختمان خود را به صورتی تغییر داد؛ رنگی نامتعارف که البته در تضاد کامل با ساختمان های تیره و رنگ و رو رفته مجاورش بود. در کشورهای دیگر احتمالا کسی خیلی توجهی به این ماجرا نمی کرد، در انجاها قوانینی هست و عرف رایجی که کل ماجرا را به یک کار اداری ساده تبدیل می کند اما در ایران ماجرا متفاوت است. بانویی معمارباشی شروع کرد به انتقاد که چه وضعی است مگر شهر صاحب ندارد که هر کس هر رنگی دلش خواست به نمای خانه بزند؟ هویت بصری و موزون بودن شهر چه می شود و ... کسانی هم از شهرداری پیگیر شدند که مالک رنگ را تغییر دهد. از این طرف صدای عده ای بلند شد که خوبیت ندارد گشت ارشاد رنگ نما تشکیل دهید، به شما چه مربوط که طرف چه رنگی به ساختمانش می زند! مگر جان و مال دیگری را به خطر می اندازد؟ چهاردیواری اختیاری و ....

تا همین لحظه این بحث با شدت و حدت ادامه دارد و طرفین با استفاده از انواع ابزارهای نظری و عملی! می خواهند همدیگر را قانع کنند که درست می گویند. حرف از «حق به شهر» لوفور هست تا «نظم خودجوش» هایک و «حق مالکیت» لاک و البته ایده های چپ و راست و توتالیتر و ... بازار فحش هم داغ است. گشت ارشاد نمونه دیگری است و اینکه دولت چقدر حق دارد در پوشش مردم فضولی کند بحث داغی میان جوانترهاست، شبکه های اجتماعی و دسترسی به محتوای جهانی هم کار را ساده تر کرده است. خیلی چیزها که در جاهای دیگر کسی سراغش نمی رود در ایران محل بحث های جدی می شود که این البته اصلا بد نیست.

اما چه نتیجه ای می شود گرفت؟ بحران یعنی ایده های قبلی کار نمی کند پس باید ایده های جدید خلق کرد و صاحبان ایده ها با هم گفتگو کنند تا راهی برای بیرون آمدن از بحران خلق شود. می بینم برخی می گویند الان تئوری بافی به درد نمی خورد و باید به سراغ مردان اهل عمل رفت اما اجازه دهید بگویم از قضا امروز وقت تئوری بافی است! مشکل اصلی کشور و به طور خاص دولت جدید بی ایده بودن و تئوری نداشتن است. در چنین اوضاعی حتی خوش نیت ترین ها هم فقط منابع را هدر می دهند. توصیه اصلی در شرایط فعلی می تواند این باشد باید اجازه داد ایران تمام پتانسیل فکری خودش را فریاد بزند و گروه های مختلف صدایشان را به گوش بقیه برسانند؛ چیزی که سیاسیون بعید است زیربارش بروند. در جامعه بشری عقل کل نداریم و نسخه جادویی وجود ندارد، باید آدم ها با هم حرف بزنند تا شاید راهی برای مسائل مشترکشان پیدا شود. این برای مملکتی که دارد با سر به پرتگاه می رود دیگر انتخاب نیست ضرورت است، الله اعلم.
T.me/bestdiplomacy
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔵🔴روانشناسی #مسعود_پزشکیان با توجه به نوع لباس پوشیدن!

در مقابل فعالیت های زمانبر کلافه خواهد شد و....

جالبه!🧐

@bestdiplomacy
در سفر پوتین و مقامات روسی به جمهوری باکو بر « انسداد مرز ایران » و گشایش دالان زنگزور تاکید جدی شد ! همیشه گفته‌ام « روس همان روس » است، تزاریسم باشد یا کمونیسم یا پوتینیسم ؛ دشمن منافع ملی ایران است ! تصمیم نهایی حاکمیت درباره این موضوع نشان خواهد داد که واقعا چقدر استقلال سیاسی دارد و درجه روسوفیلی آن را نشان خواهد داد .../ایرانزمین

T.me/bestdiplomacy

🔵🔴 ایدۀ ایران

✍️ #آرش_رئیسی‌نژاد استادیار روابط بین الملل دانشگاه تهران و مدرس مدعو روابط بین الملل در لندن در شبکۀ ایکس نوشت:

در زمانۀ کنونی، گفتمانِ نیرومندی سربرآورده که دیر یا زود بر جامعۀ ایران و حیاتِ ایرانیان چیرگی می‌یابد؛ گفتمانی که محور آن "دالِ ایران" است.



@bestdiplomacy
امروز که خبر یورش ماموران گارد ویژه به #انستیتو_گوته و پلمپ این نهاد آلمانی در تهران را خواندم یاد آن ده شبی افتادم که در پاییز پنجاه و شش تهران را تکان داد. در آن زمان کانون نویسندگان ایران(که زیر نظارت و رهبری روشنفکران چپ بود) با کمک انستیتو گوته در باغ سفارت آلمان به مدت ده شب پیاپی جلسات سخنرانی و شعرخوانی برپا کردند.تقریبا همه سخنرانان و شاعران این مراسم از روشنفکران چپ‌گرای معروف بودند(از غلامحسین ساعدی و باقر مومنی تا به‌آذین و سعید سلطانپور ).تندترین سخنرانی‌ها علیه نظام شاهنشاهی در همین ده شب ارائه شد و سخنرانان و شاعران چنان شور انقلابی ای در شنوندگان خویش برانگیختند که آن‌ها در شب آخر به خیابان‌ها ریختند و شعارهای مرگ بر شاه سر دادند و درگیری با پلیس منجر به مرگ یک تظاهرات کننده و بازداشت ده‌ها تن دیگر شد.باری، آن ده شب نمونه جالب و عجیبی بود از همکاری چپ‌های ایرانی و یک حکومت دموکراسی غربی (جمهوری فدرال آلمان) برای تضعیف حکومت شاه ایران؛ حکومتی که ظاهراً همین حکومت‌‌های غربی حامی اصلی‌اش بودند!
حالا ،طنز تلخ تاریخ اینکه همان انستیتو گوته‌ای که جرقه انقلاب پنجاه و هفت را زد و راه را برای حکومت جمهوری اسلامی باز کرد عاقبت مزد زحمات خود را از همین حکومت گرفت.


بیژن اشتری/مترجم و نویسنده


T.me/bestdiplomacy
🔵🔴با مزخرفاتی که لاوروف در مورد سنگ اندازی ارمنستان برای ایجاد کریدور زنگزور گفته، پاشینیان دو راه بیشتر ندارد:

۱.تسلیم باکو، ناتو و روسیه شود تا کریدور زنگزور ایجاد و ارمنستان نابود شود!

۲. مرگ قرارداد صلح ۲۰۲۰ به علت عدم توجه روسیه به تعهداتش درمورد کریدور لاچین و عدم حفاظت از ارامنه ارتساخ را اعلام کند تا روسیه برای ایجاد کریدور زنگزور به این توافقنامه مرده استناد نکند.‎

ارمنستان از غربگرایی کور به جایی نمی‌رسد. اگر میخواهد باقی بماند باید اتحادی راهبردی با ایران را در حوزه‌های نظامی و اطلاعاتی را آغاز کند.

امیدوارم دوچرخه سواری و تعطیلات پاشینیان در اروپا به پایان رسیده باشد و به این موضوعات حساس بیندیشد و تصمیم بگیرد!...
احسان موحدیان

@bestdiplomacy
🇮🇷ان ده شب تکرار نشدنی

غلام رضا عابدینی

👈وقتی رضا شمس ابادی تیری  بطرف پهلوی دوم  شلیک کرد به یکباره  مراکز تولید اندیشه و احزاب نیم بند سیاسی اندک اندک به حالت تعطیل در امدند و از  اثر این حادثه اندیشه ها به حالت زیر زمینی درآمد  و باعث شد این تفکرات بصورت قهر امیز بعد ها سر باز کند.

👈پهلوی دوم تلاش میکرد تمام مراکز تولید اندیشه را کنترل کند ،اما نشد و اندیشه سیاسی در زیرپوست جامعه به شدت جریان پیدا می کرد و تعداد زندانیان سیاسی در زندان  گواهی این مدعا میباشد .

👈بر اثر همین برخورد سیاسی با اندیشمندان ،وقتی جیمی کارتر به ریاست جمهوری امریکا رسید مسئله  عدم فضای بازسیاسی در ایران  را مطرح  کرد، شرایط اجتماعی ایران و سرکوب های سیاسی که مانند فنری فشرده شده  از جنبش  دانشجویی ۱۶ آذرسال ۱۳۳۲ شروع شده بود به یکباره در سال ۵۶ رها شد، و شب های شعر گوته نمونه بارز بازشدن این فنر فرهنگی و سیاسی  میباشد.

👈اگر بخواهیم  واقع بینانه به شرایط سیاسی قبل از انقلاب  بهمن ۵۷ نگاه کنیم،  برگزاری شب های شعر گوته  در مهرماه ۱۳۵۶ توسط کانون نویسندگان ایران در نوع خود بی نظیر و بی سابقه بود و همچنین این حرکت تاثیر گذار در روندتحولات جریانات سیاسی کشور بسیار موثر بود زیرا مبارزه قهر آمیز محدود، به مبارزه سیاسی فراگیر تبدیل شد.

👈پهلوی دوم برای ایجاد فضای باز سیاسی به یکباره شرایط را برای فعالیت فرهنگی تحت عنوان شب شعر گوته ، به مدت ده شب به کانون نویسندگان مجوز اجرا داد.

👈 استقبال بی نظیر مردم از ان ده شب در زمان خود  باعث تعجب همگان گردید و اگر باران بی موقع در ان ایام شروع به بارش نمیکرد قطعا شرایط به گونه ای دیگر رقم میخورد .

👈در تاریخ سیاسی و اجتماعی و فرهنگی ایران یاد نداریم در ده شب،  ۶۰ نویسنده و شاعر سخنرانی کنند. برگزاری چنین شبهای شعری در آن زمان اکسیژنی بود به رگهای جامعه که به آن احتیاج داشت و برای ادامه مبارزه قهرآمیز شک و تردید ایجاد می کرد.

👈سخنرانی با سیمین دانشور همسر جلال آل احمد و خالق رمان سووشون در شب اول شروع شد و همه منتظر حرف های ناشنیده در فضای پرالتهاب  بودند .در شب های بعدی به یکباره سخنرانیها و اشعار خوانده شده از طرف  زندانیان  سیاسی  فضای جلسات را  رادیکال تر کرد و پهلوی دوم  آماج حملات تندی قرار گرفت و روشنفکران منتظر چنین صحنه علنی بودند .
برگزار کنندگان جلسه نگران بودند که  این ده شب به پایان نرسد .

👈در پایان شب دهم م.ا.به اذین رئیس کانون نویسندگان و مترجم توانا که دست چپ خود را  سالها پیش در حمله متفقین  از دست داده بود با سخنرانی جلسه رابه  پایان برد.....

👈پایان سخنرانی با شروع درگیری ها مابین نیرو های دولتی و مردم آغاز شد. شب شعر گوته به گفته تمام صاحب نظران شتاب موتور محرکه ای  برای اغاز انقلاب بزرگ  بهمن ۵۷ بود ......

🌺🌻تقدیم به آن  روزها وصاحبان  قلم که با نوشتن ،اندیشه را به پرواز در آوردند.
۱۹ بهمن ۹۷

دیدگاه آزاد
www.tg-me.com/bestdiplomacy
2024/09/21 23:03:56
Back to Top
HTML Embed Code: