This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔵🔴 #روشنفکران دیگر نقشی ندارند
دیگر برای #جوانان شاخص فکری نیستند
ما دیگه مراد فکری نداریم حالا...
#جوانان الان خیلی خواسته هایشان #ملموس است و می دونند چی می خوان....
👈سخنان بسیار #شنیدنی
از روانشاد استاد #داریوش_شایگان
@bestdiplomacy
دیگر برای #جوانان شاخص فکری نیستند
ما دیگه مراد فکری نداریم حالا...
#جوانان الان خیلی خواسته هایشان #ملموس است و می دونند چی می خوان....
👈سخنان بسیار #شنیدنی
از روانشاد استاد #داریوش_شایگان
@bestdiplomacy
🔵🔴آنهایی که تحریمها را نعمت میدانند بخوانند.!
لیبی در زمان #قذافی برای ده سال تحت تحریمهای بینالمللی قرار داشت.قذافی این تحریمها را «نعمت» نامید و دستور داد که از همه ظرفیتهای داخلی برای دور زدن تحریمها استفاده شود.صنعت نفت بیشترین آسیب را دید.سرمایهگذاری در صنعت نفت متوقف شد و ادامه کار بسیاری از صنایع با مشکلات اساسی روبرو شد.حمودا الاسودا وزیر نفت لیبی در دوران قذافی بعدها درباره تحریم ها گفت:
"آمریکاییها شناخت کاملی از تجهیزات و دستگاه های ما داشتند و هر قطعه و وسیله ای را که ما نیاز داشتیم در فهرست کالاهای تحریمی گذاشته بودند. مشکلات ما پیچیدهتر شد چون نمیتوانستیم این قطعات را حتی از بازار آزاد بخریم.بعد مجبور شدیم به اوراقفروشیها رو بیاوریم و دستگاههای خرابمان را تعمیر و بازسازی کنیم و حتی در مواردی سعی کردیم قطعات یدکی مورد نیازمان را خودمان بسازیم اما در این کار ناموفق بودیم."
آلیسون پارچتر نویسنده کتاب «قذافی؛ظهور تا سقوط» مینویسد:
تحریمها زندگی را بر مردم لیبی مشکلتر از پیش ساخت.قیمتها رو به افزایش گذاشت...تورم سالیانه حدود سی و پنج درصد بود که نفس مردم را گرفت....گرچه دولت نظام کوپنی را برقرار کرد تا مردم گرسنه نمانند اما ادامه معیشت برای اکثریت مردم دشوارتر شد.علاوه بر این، برای بسیاری از خانوادهها ، متکی شدن به کوپن تجربه حقارتباری بود.آنچه کار را بدتر میکرد فساد موجود در نظام کوپنی بود.مقامات فقط بخشی از کالاهای کوپنی را بین مردم توزیع میکردند و بقیه کالاها سر از بازار سیاه در میآورد.تحریم ها موجب سربرآوردن طبقهای از نوکیسگان شد. این طبقه جدید نه فقط شامل مقاماتی میشد که از راه دور زدن تحریم ها به سودهای آنچنانی رسیده بودند بلکه تجار بخش خصوصی را که پارتیهای دم کلفت حکومتی داشتند را نیز شامل میشد.این تجار به لطف دسترسی به ارزهای خارجی کالا وارد کشور میکردند و این کالاهای وارداتی را با قیمت های گزاف تورم زده میفروختند.نرخ تورم به قدری بالا بود که مردم قادر به خرید این کالاها نبودند.هر گوشی تلفن همراه معادل پنج برابر حقوق ماهیانه یک استاد دانشگاه بود.همزمان ویلاهای شیک که متعلق به کاسبان تحریم و اقوام و نزدیکان سران حکومت بود در طرابلس و بنغازی ساخته میشد تا بر زخم مردم لیبی نمک بپاشد.شکاف رو به گسترش میان اغنیا و فقرا موجب بروز نفرت تلخی در بین آنهایی شده بود که در نبرد برای یکی کردن خرج و دخلشان به حال خود وانهاده شده بودند.
✍بیژن اشتری/مترجم و نویسنده
T.me/bestdiplomacy
لیبی در زمان #قذافی برای ده سال تحت تحریمهای بینالمللی قرار داشت.قذافی این تحریمها را «نعمت» نامید و دستور داد که از همه ظرفیتهای داخلی برای دور زدن تحریمها استفاده شود.صنعت نفت بیشترین آسیب را دید.سرمایهگذاری در صنعت نفت متوقف شد و ادامه کار بسیاری از صنایع با مشکلات اساسی روبرو شد.حمودا الاسودا وزیر نفت لیبی در دوران قذافی بعدها درباره تحریم ها گفت:
"آمریکاییها شناخت کاملی از تجهیزات و دستگاه های ما داشتند و هر قطعه و وسیله ای را که ما نیاز داشتیم در فهرست کالاهای تحریمی گذاشته بودند. مشکلات ما پیچیدهتر شد چون نمیتوانستیم این قطعات را حتی از بازار آزاد بخریم.بعد مجبور شدیم به اوراقفروشیها رو بیاوریم و دستگاههای خرابمان را تعمیر و بازسازی کنیم و حتی در مواردی سعی کردیم قطعات یدکی مورد نیازمان را خودمان بسازیم اما در این کار ناموفق بودیم."
آلیسون پارچتر نویسنده کتاب «قذافی؛ظهور تا سقوط» مینویسد:
تحریمها زندگی را بر مردم لیبی مشکلتر از پیش ساخت.قیمتها رو به افزایش گذاشت...تورم سالیانه حدود سی و پنج درصد بود که نفس مردم را گرفت....گرچه دولت نظام کوپنی را برقرار کرد تا مردم گرسنه نمانند اما ادامه معیشت برای اکثریت مردم دشوارتر شد.علاوه بر این، برای بسیاری از خانوادهها ، متکی شدن به کوپن تجربه حقارتباری بود.آنچه کار را بدتر میکرد فساد موجود در نظام کوپنی بود.مقامات فقط بخشی از کالاهای کوپنی را بین مردم توزیع میکردند و بقیه کالاها سر از بازار سیاه در میآورد.تحریم ها موجب سربرآوردن طبقهای از نوکیسگان شد. این طبقه جدید نه فقط شامل مقاماتی میشد که از راه دور زدن تحریم ها به سودهای آنچنانی رسیده بودند بلکه تجار بخش خصوصی را که پارتیهای دم کلفت حکومتی داشتند را نیز شامل میشد.این تجار به لطف دسترسی به ارزهای خارجی کالا وارد کشور میکردند و این کالاهای وارداتی را با قیمت های گزاف تورم زده میفروختند.نرخ تورم به قدری بالا بود که مردم قادر به خرید این کالاها نبودند.هر گوشی تلفن همراه معادل پنج برابر حقوق ماهیانه یک استاد دانشگاه بود.همزمان ویلاهای شیک که متعلق به کاسبان تحریم و اقوام و نزدیکان سران حکومت بود در طرابلس و بنغازی ساخته میشد تا بر زخم مردم لیبی نمک بپاشد.شکاف رو به گسترش میان اغنیا و فقرا موجب بروز نفرت تلخی در بین آنهایی شده بود که در نبرد برای یکی کردن خرج و دخلشان به حال خود وانهاده شده بودند.
✍بیژن اشتری/مترجم و نویسنده
T.me/bestdiplomacy
Telegram
دیپلماسی
MA International relations
Visiting Lecturer of Political Science
Instagram.com/diplomacy_cha
بهترین تحلیلهای سیاسی،اقتصادی،اجتماعی
Visiting Lecturer of Political Science
Instagram.com/diplomacy_cha
بهترین تحلیلهای سیاسی،اقتصادی،اجتماعی
🔵🔴در ایران نمیتوان امتسازی کرد و شکست میخورد، چون ایران یک ملت واحد است.
✍روانشاد استاد سید جواد طباطبایی
«شاهنامه داشتن مستلزم ملت بودن است.
عربها جایی عنوان کردهاند که عرب، نمیتواند شاهنامه داشته باشد.
میبایست بیان کرد که، شاهنامه نوشتن مستلزم ملت داشتن است و اگر ملّت به اُمت مبدل شود؛ آن زمان دیگر نمیشود، شاهنامه داشت.
اعراب نه تنها نمیتوانند شاهنامه داشته باشند، بلکه حافظ و سعدی هم نخواهند داشت.
حافظ، بیان اسطورهی ملی ما است.
ما ملت غیبیم و حافظ لسانالغیب است چون لسان یک ملت است.
مفهوم ایرانشهری و اندیشهی ایرانشهری، در واقع کوششی است برای توضیح اینکه ملت ایران، ملت متفاوتی است.
منطق ما، متفاوت از منطق امت است و ما ملتی هستیم، با تاریخی خاص و تنوع اقوام و گویشهای متفاوت.
ایران همیشه یک کشور بوده است و کشور نیز، یک ملت واحد است.»/تحلیل و رصد
T.me/bestdiplomacy
✍روانشاد استاد سید جواد طباطبایی
«شاهنامه داشتن مستلزم ملت بودن است.
عربها جایی عنوان کردهاند که عرب، نمیتواند شاهنامه داشته باشد.
میبایست بیان کرد که، شاهنامه نوشتن مستلزم ملت داشتن است و اگر ملّت به اُمت مبدل شود؛ آن زمان دیگر نمیشود، شاهنامه داشت.
اعراب نه تنها نمیتوانند شاهنامه داشته باشند، بلکه حافظ و سعدی هم نخواهند داشت.
حافظ، بیان اسطورهی ملی ما است.
ما ملت غیبیم و حافظ لسانالغیب است چون لسان یک ملت است.
مفهوم ایرانشهری و اندیشهی ایرانشهری، در واقع کوششی است برای توضیح اینکه ملت ایران، ملت متفاوتی است.
منطق ما، متفاوت از منطق امت است و ما ملتی هستیم، با تاریخی خاص و تنوع اقوام و گویشهای متفاوت.
ایران همیشه یک کشور بوده است و کشور نیز، یک ملت واحد است.»/تحلیل و رصد
T.me/bestdiplomacy
Telegram
دیپلماسی
MA International relations
Visiting Lecturer of Political Science
Instagram.com/diplomacy_cha
بهترین تحلیلهای سیاسی،اقتصادی،اجتماعی
Visiting Lecturer of Political Science
Instagram.com/diplomacy_cha
بهترین تحلیلهای سیاسی،اقتصادی،اجتماعی
🔵🔴دولت سایه جلیلی خیانت به ملت ایران و خدمت به روسیه بود
🔦فلاحت پیشه، رئیس سابق کمیسیون سیاست خارجی مجلس،
سیاست خارجی دولت فعلی تحت تاثیر جلیلی بود؛ برای همین #برجام را فدای جنگ اوکراین کردند
جلیلی دو قفل سنگین بر سیاست خارجی زده/تحلیل زمانه
@bestdiplomacy
🔦فلاحت پیشه، رئیس سابق کمیسیون سیاست خارجی مجلس،
سیاست خارجی دولت فعلی تحت تاثیر جلیلی بود؛ برای همین #برجام را فدای جنگ اوکراین کردند
جلیلی دو قفل سنگین بر سیاست خارجی زده/تحلیل زمانه
@bestdiplomacy
من مشکلِ بزرگ را در آشفتگیِ فرهنگی میبینم که [بیش از چند دهه] پیوسته از آن حرف زدهام. سیاست از فرهنگ سرچشمه میگیرد، یعنی از طرز تفکّر عمومی. فرهنگ را وقتی به معنای عامِ آن بگیریم، میشود جهانبینیِ مردم؛ و این "صاف" و "دُرد" دارد، سیاست اگر از صافش مایه بگیرد، به راه روی مینهد؛ اگر از دُردش، به بیراهه میافتد.
فرهنگ و سیاست در یکدیگر تأثیر متقابل دارند، هریک دیگری را یا به فراز میکشد یا به فرود. امّا سیاست و قدرت اگر راهِ ناساز در پیش گیرد، انتظار و احتمالِ تغییرش هست. چنانکه تاریخ معاصر هم نمونههایش را دیده است. در حالی که «آشفتگی فرهنگی» یعنی اُفت و انحطاطِ فکر چون در بطونِ مردم رخنه کند، به آسانی ترمیمپذیر نخواهد بود، زیرا:
«ماهی از سر گَنده گردد نی ز دُم»*
آنگاه است که چون مردم خود از خود خجل بشوند، دست به واکنشهای شوریدهوار بزنند تا آبِ رفته را به جوی بازگردانند.
.................................
*مثنوی معنوی، دفتر سوم
.................................
#یگانگی_در_چندگانگی
💎کانال دکتر محمّدعلی اسلامی نُدوشن
T.me/bestdiplomacy
فرهنگ و سیاست در یکدیگر تأثیر متقابل دارند، هریک دیگری را یا به فراز میکشد یا به فرود. امّا سیاست و قدرت اگر راهِ ناساز در پیش گیرد، انتظار و احتمالِ تغییرش هست. چنانکه تاریخ معاصر هم نمونههایش را دیده است. در حالی که «آشفتگی فرهنگی» یعنی اُفت و انحطاطِ فکر چون در بطونِ مردم رخنه کند، به آسانی ترمیمپذیر نخواهد بود، زیرا:
«ماهی از سر گَنده گردد نی ز دُم»*
آنگاه است که چون مردم خود از خود خجل بشوند، دست به واکنشهای شوریدهوار بزنند تا آبِ رفته را به جوی بازگردانند.
.................................
*مثنوی معنوی، دفتر سوم
.................................
#یگانگی_در_چندگانگی
💎کانال دکتر محمّدعلی اسلامی نُدوشن
T.me/bestdiplomacy
Telegram
دیپلماسی
MA International relations
Visiting Lecturer of Political Science
Instagram.com/diplomacy_cha
بهترین تحلیلهای سیاسی،اقتصادی،اجتماعی
Visiting Lecturer of Political Science
Instagram.com/diplomacy_cha
بهترین تحلیلهای سیاسی،اقتصادی،اجتماعی
Forwarded from دیپلماسی
استاد #شفیعی_کدکنی
ـــــــــــــــــــــــ
#ریا و #خودکامگی دو ضربهای بوده که بر پیکر اجتماع ما خورده است و ما هنوز هم زیرِ ضرباتِ دردناکِ ریا و #دیکتاتوری به سر میبریم و از آنجا که با ریا و محیط ریازده و دیکتاتوری و محیط دیکتاتوریزده متولّد میشویم و با عوارض ریا و دیکتاتوری زندگی میکنیم و در سایهٔ همان میمیریم و نسلهای پی در پی ایرانی متولّد میشوند و میپژمرند و میمیرند کسی کمتر متوجه زیانهای ریا و دیکتاتوری میشود.
همهٔ خودکامگان تاریخ مغلوب هنر بودهاند، چه دانسته باشند و چه ندانسته باشند. لشکری که حافظ با هنر خویش علیه خودکامگی و ریاکاری برانگیخته است از لحظهٔ انتشار نخستین شعرهایش تا همین لحظه که ما خوانندگانِ دیوان او هستیم، تا هر لحظهای که انسانی در رویِ کره زمین یا یکی از کُراتِ دیگر زندگی کند و سعادت فهم سخنِ خواجهٔ شیراز را داشته باشد، یعنی زبان فارسی بداند، این لشکر همچنان تیغِ آخته و چیره بر استبداد و ریا، بیهیچ خستگی در کار خویش است:
از کران تا به کران لشکر ظلم است ولی
از ازل تا به ابد فرصت درویشان است
محمدرضا شفیعی کدکنی
این کیمیای هستی
@bestdiplomacy
ـــــــــــــــــــــــ
#ریا و #خودکامگی دو ضربهای بوده که بر پیکر اجتماع ما خورده است و ما هنوز هم زیرِ ضرباتِ دردناکِ ریا و #دیکتاتوری به سر میبریم و از آنجا که با ریا و محیط ریازده و دیکتاتوری و محیط دیکتاتوریزده متولّد میشویم و با عوارض ریا و دیکتاتوری زندگی میکنیم و در سایهٔ همان میمیریم و نسلهای پی در پی ایرانی متولّد میشوند و میپژمرند و میمیرند کسی کمتر متوجه زیانهای ریا و دیکتاتوری میشود.
همهٔ خودکامگان تاریخ مغلوب هنر بودهاند، چه دانسته باشند و چه ندانسته باشند. لشکری که حافظ با هنر خویش علیه خودکامگی و ریاکاری برانگیخته است از لحظهٔ انتشار نخستین شعرهایش تا همین لحظه که ما خوانندگانِ دیوان او هستیم، تا هر لحظهای که انسانی در رویِ کره زمین یا یکی از کُراتِ دیگر زندگی کند و سعادت فهم سخنِ خواجهٔ شیراز را داشته باشد، یعنی زبان فارسی بداند، این لشکر همچنان تیغِ آخته و چیره بر استبداد و ریا، بیهیچ خستگی در کار خویش است:
از کران تا به کران لشکر ظلم است ولی
از ازل تا به ابد فرصت درویشان است
محمدرضا شفیعی کدکنی
این کیمیای هستی
@bestdiplomacy
🔵🔴حکمرانی گنجشک روزی
✍محسن جلال پور/رییس اسبق اتاق بازرگانی ایران
آدم که به سخنان نامزدهای انتخابات ریاستجمهوری گوش میکند یا مناظرههای تلویزیونی را میبیند، از این حجم بیتفاوتی نسبت به «چشمانداز» و «توسعه» کشور حیرتزده میشود. این چه انتخاباتی است که «آینده» در آن جایی ندارد و جوانان در آن نقش فعالی ندارند؟
ما کرمانیها به آدمهایی که توان ذخیره کردن برای آینده را ندارند و روزیشان را در لحظه میخورند، «گنجشک روزی» میگوییم و مرور اظهارنظرهای شش نامزد انتخابات به یادمان میآورد که حکمرانی ما «گنجشک روزی» شدهاست.
شاید اشتباه کنم اما نشنیدم که یکی از نامزدها درباره محیطزیست برنامهای ارائه دهد. ندیدم که یکی از آن شش نفر درباره آزادی سخن بگوید. آیا کسی به طور قاطع به اقتصاد دستوری نه گفت؟ آیا کسی قول داد که اگر رئیسجمهور شود، در زندگی و کسبوکارمان دخالت نکند؟
به نظر میرسد طراحان مناظرهها و نامزدهای انتخابات و همه کسانی که این بازی را چیدهاند، تصوری درباره چشمانداز کشور و آینده جمعیت جوان ندارند و به طور مشخص، مفهومی به نام توسعه در ذهنشان جایی ندارد و جای تعجب بیشتر است که نامزدهای انتخابات حتی برای جلب رأی هم سراغ جوانان نرفتهاند.
در اغلب انتخابات گذشته، جوانان نقش پیشران را داشتهاند اما در حال حاضر نسل جوان مشاهدهگر تحولات هم نیست و انگیزه جدی برای مشارکت در انتخابات ندارد. برخی این بیعلاقگی را ناشی از تنبلی و بیخیالی نسلهای جوان میدانند که قطعا برداشتی خطاست اما برخی معتقدند ریشه بیانگیزگی نسل جوان، نبودن چشمانداز برای توسعه کشور است. قاعدتا جوانانی که آینده را متعلق به خود میدانند، حاضرند برای بهتر شدن آن حتی از جان و مال خود هزینه کنند، چنانکه بسیاری از جوانان غیور حاضر شدند برای فردای بهتر ایران از جان خود بگذرند و در جنگ تحمیلی شهید شوند. اما واقعیت این است که در حال حاضر جوانان در منوی سیاستمداران، چیزی درباره فردای بهتر و آینده روشن کشور نمیبینند که آنها را برای مشارکت ترغیب کند.
T.me/bestdiplomacy
✍محسن جلال پور/رییس اسبق اتاق بازرگانی ایران
آدم که به سخنان نامزدهای انتخابات ریاستجمهوری گوش میکند یا مناظرههای تلویزیونی را میبیند، از این حجم بیتفاوتی نسبت به «چشمانداز» و «توسعه» کشور حیرتزده میشود. این چه انتخاباتی است که «آینده» در آن جایی ندارد و جوانان در آن نقش فعالی ندارند؟
ما کرمانیها به آدمهایی که توان ذخیره کردن برای آینده را ندارند و روزیشان را در لحظه میخورند، «گنجشک روزی» میگوییم و مرور اظهارنظرهای شش نامزد انتخابات به یادمان میآورد که حکمرانی ما «گنجشک روزی» شدهاست.
شاید اشتباه کنم اما نشنیدم که یکی از نامزدها درباره محیطزیست برنامهای ارائه دهد. ندیدم که یکی از آن شش نفر درباره آزادی سخن بگوید. آیا کسی به طور قاطع به اقتصاد دستوری نه گفت؟ آیا کسی قول داد که اگر رئیسجمهور شود، در زندگی و کسبوکارمان دخالت نکند؟
به نظر میرسد طراحان مناظرهها و نامزدهای انتخابات و همه کسانی که این بازی را چیدهاند، تصوری درباره چشمانداز کشور و آینده جمعیت جوان ندارند و به طور مشخص، مفهومی به نام توسعه در ذهنشان جایی ندارد و جای تعجب بیشتر است که نامزدهای انتخابات حتی برای جلب رأی هم سراغ جوانان نرفتهاند.
در اغلب انتخابات گذشته، جوانان نقش پیشران را داشتهاند اما در حال حاضر نسل جوان مشاهدهگر تحولات هم نیست و انگیزه جدی برای مشارکت در انتخابات ندارد. برخی این بیعلاقگی را ناشی از تنبلی و بیخیالی نسلهای جوان میدانند که قطعا برداشتی خطاست اما برخی معتقدند ریشه بیانگیزگی نسل جوان، نبودن چشمانداز برای توسعه کشور است. قاعدتا جوانانی که آینده را متعلق به خود میدانند، حاضرند برای بهتر شدن آن حتی از جان و مال خود هزینه کنند، چنانکه بسیاری از جوانان غیور حاضر شدند برای فردای بهتر ایران از جان خود بگذرند و در جنگ تحمیلی شهید شوند. اما واقعیت این است که در حال حاضر جوانان در منوی سیاستمداران، چیزی درباره فردای بهتر و آینده روشن کشور نمیبینند که آنها را برای مشارکت ترغیب کند.
T.me/bestdiplomacy
Telegram
دیپلماسی
MA International relations
Visiting Lecturer of Political Science
Instagram.com/diplomacy_cha
بهترین تحلیلهای سیاسی،اقتصادی،اجتماعی
Visiting Lecturer of Political Science
Instagram.com/diplomacy_cha
بهترین تحلیلهای سیاسی،اقتصادی،اجتماعی
Forwarded from ملی گرایی ایرانی/شاهنامه پژوهی
تبریز چه خبر؟
گاهی از من می پرسند: تبریز چه خبر؟ منظورشان خبرهای انتخابات ریاست جمهوری در تبریز است. وقتی می گویم خبر خاصی نیست، تعجب می کنند.
پرسشگران معمولا دنبال خبری خاص از تبریز هستند. اما واقعا خبری خاص در تبریز وجود ندارد. اگر همه ی ملت ایران به نامزدی رای قاطع بدهند رای تبریزی ها هم بین آنها خواهد بود، با چند درصد کم یا زیاد.
همچنین میزان مشارکت در تبریز چند درصد بالاتر یا پایین تر نزدیک به میزان مشارکت ملی خواهد بود.
در تبریز مولفه های رای دادن یا ندادن هم تابعی از امر ملی انتخابات است. تبریز شهری متمدن و پیچیده است. تقریبا تمام گروه های سیاسی ایران در این شهر نماینده و طرفدار دارند. تبریزی ها پختکی ویژه ای در سیاست دارند. همان طور که در معاملات سخت گیر و دقیق هستند و در فرهنگ دیرپسند، در سیاست هم نوعی تکامل یافته از خرد سیاسی را پیشه خود می کنند. شاید به همین دلیل در سال ۸۸ تبریز ساکت بود.
اکنون در خیابان های تبریز اثر کمی از انتخابات مشاهده می شود. در بین آنهایی که درباره انتخابات حرف می زنند سه گزینه محبوب تر به طور مساوی مطرح می شود. درصد بسیار کوچکی از مردم قومیت را در انتخابات دخالت می دهند که قطعا رای شان در نتیجه انتخابات بی اهمیت است. تبریزی ها منافع گسترده اقتصادی و مالی و سیاسی در سطح ایران دارند. برای آنها منافع واقعی بسیار مهم تر از منافع موهوم قومی است.
درباره نماینده تبریز که نامزد ریاست جمهوری است حرف زدن او به زبان ترکی شاید آخرین دلیل رای دادن باشد. تبریزی ها به سختی کسی را تبریزی می نامند. درباره نماینده تبریز هم چنین مرزی وجود دارد.
T.me/melliiran
گاهی از من می پرسند: تبریز چه خبر؟ منظورشان خبرهای انتخابات ریاست جمهوری در تبریز است. وقتی می گویم خبر خاصی نیست، تعجب می کنند.
پرسشگران معمولا دنبال خبری خاص از تبریز هستند. اما واقعا خبری خاص در تبریز وجود ندارد. اگر همه ی ملت ایران به نامزدی رای قاطع بدهند رای تبریزی ها هم بین آنها خواهد بود، با چند درصد کم یا زیاد.
همچنین میزان مشارکت در تبریز چند درصد بالاتر یا پایین تر نزدیک به میزان مشارکت ملی خواهد بود.
در تبریز مولفه های رای دادن یا ندادن هم تابعی از امر ملی انتخابات است. تبریز شهری متمدن و پیچیده است. تقریبا تمام گروه های سیاسی ایران در این شهر نماینده و طرفدار دارند. تبریزی ها پختکی ویژه ای در سیاست دارند. همان طور که در معاملات سخت گیر و دقیق هستند و در فرهنگ دیرپسند، در سیاست هم نوعی تکامل یافته از خرد سیاسی را پیشه خود می کنند. شاید به همین دلیل در سال ۸۸ تبریز ساکت بود.
اکنون در خیابان های تبریز اثر کمی از انتخابات مشاهده می شود. در بین آنهایی که درباره انتخابات حرف می زنند سه گزینه محبوب تر به طور مساوی مطرح می شود. درصد بسیار کوچکی از مردم قومیت را در انتخابات دخالت می دهند که قطعا رای شان در نتیجه انتخابات بی اهمیت است. تبریزی ها منافع گسترده اقتصادی و مالی و سیاسی در سطح ایران دارند. برای آنها منافع واقعی بسیار مهم تر از منافع موهوم قومی است.
درباره نماینده تبریز که نامزد ریاست جمهوری است حرف زدن او به زبان ترکی شاید آخرین دلیل رای دادن باشد. تبریزی ها به سختی کسی را تبریزی می نامند. درباره نماینده تبریز هم چنین مرزی وجود دارد.
T.me/melliiran
Telegram
ملی گرایی ایرانی/شاهنامه پژوهی
یاداشت ها، مقاله ها و سخنرانی های جواد رنجبر درخشی لر در فلسفه سیاسی و شاهنامه پژوهی.
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#ژاله_آموزگار استاد برجسته زبانهای باستانی ایران
از نقش #زن در جامعه می گوید
جامعه ای که به حقوق زنان اهمیت میدهد چقدر متفاوتست
@bestdiplomacy
از نقش #زن در جامعه می گوید
جامعه ای که به حقوق زنان اهمیت میدهد چقدر متفاوتست
@bestdiplomacy
🔵🔴 مغالطه ی عوام فریبی
مغالطه ی عوامفریبی آنست که شخص بجای استدلال برای اثبات از طریق تحریک احساسات و هیجان های جمعی و توسل به عواطف و جو حاکم نوعی تصدیق جمعی نسبت به نتیجه مطلوب خود را به دست آورد.
مغالطه عوامفریبی به دو شکل مستقیم و غیر مستقیم صورت می گیرد. شیوه مستقیم مغالطه عوامفریبی وقتی انجام میشود که شخص گروه زیادی از مردم را مثلا در یک سخنرانی مخاطب خود قرار دهد و با بیان سخنان مهیج شور ، اشتیاق و هیجان مردم را برانگیزد و تحت تاثیر احساسات و عواطف به وجود آمده آنها را نسبت به نتیجه مطلوب خود متقاعد سازد .
شیوه مستقیم مغالطه عوام فریبی که می توان آن را توسل به هیجان نامید همواره به وسیله مبلغان و افراد عوام فریب مورد استفاده قرار می گیرد. سخنرانان حماسی ، مانند آدولف هیتلر از اساتید این فن هستند.
در شیوه مستقیم برای افزایش تاثیر بر روی تک تک افراد از هر وسیله ممکن استفاده می شود مانند اهتزاز پرچم ها و نواختن موسیقی خاصی که به نوعی با موضوع مورد نظر ارتباط دارد. نکته اساسی در این مغالطه این ست که تنها دلیل حقانیت آن عقیده همان احساس و هیجان جمعی است که به یک گروه دست می دهد و افراد آن گروه تحت تاثیر این مغالطه در خود نوعی یگانگی با گروه احساس میکنند این یگانگی به آنها احساس امنیت و قدرت می بخشد.
لذا به شخص این تلقی نمیشود و اگر از عقیده این گروه پیروی نکند از این امنیت و قدرت محروم خواهد شد.شیوه غیرمستقیم مغالطه عوامفریبی منحصر به بیانات شفاهی نیست و در آن شخص مغالطه کننده می تواند با گفتار یا نوشتار خود مردم را مخاطب قرار دهد.البته در اینجا مخاطبان او تک تک افراد هستند نه توده مردم. در شیوه غیرمستقیم از شگردهای مختلفی برای برانگیختن روحیه جمعی افراد استفاده میشود.
مثلا گاهی مطلب مورد نظر به گونهای به مخاطب القا می شود که احساس می کند همه کسانی که در مسیر رشد و تکامل و پیشرفت هستند آن مطلب را پذیرفته اند و اگر کسی با آن مخالفت کند از قافله فرهنگ و تمدن عقب مانده است.در شکل نوشتاری این مغالطه نویسنده دست به عبارت پردازی می زند و ادعای خود را مطابق با دین، حقوق بشر ، حقوق کارگران و مستمندان و خلاصه مطابق با اعتقاد مقبول همه جلوه میدهد.
نویسنده به این ترتیب میتواند همانطور احساسات درونی مخاطبان را بر انگیزد که به وسیله خطابه و سخنرانی می توانست این کار را انجام دهد.
حربه ی دیگر در مغالطه ی عوامفریبی این احساس درونی است که هرکس دوست دارد مورد تحسین و تقدیر دیگران قرار گیرند انسان ها جهت ایده های مختلف خود را به سمتی سوق میدهند که هر چه بیشتر به ارزش و احترام و شهرت آنها بیافزاید. در این راه گاهی مردم سعی میکنند که خود را به افراد مشهور یا ثروتمند شبیه کنند. این روحیه زمینه ساز ارتکاب این مغالطه است در این نوع مغالطه که میتوان آن را توسل به تفاخر نامید.
ادعا میشود که یک عقیده یا یک عمل یا استفاده از یک کالای خاص از ویژگیهای فلان فرد مشهور و محبوب ست و افرادی هم که آن عقیده را داشته باشند یا آن عمل را انجام دهند و یا از آن کالا استفاده کنند از شهرت و محبوبیت مشابه برخوردار خواهد شد. نمونه بارز این مغالطه آگهیهای تبلیغاتی ست که شخص مشهوری مانند یک ورزشکار جهانی یا یک بازیگر سینما را در حال استفاده از یک استفاده از یک کالای خاص نشان میدهد.
مثال:
مارادونا هم کوکا کولا مینوشد.
(اما هرگز نمیتوان نتیجه گرفت که کوکاکولا محصول رضایت بخشی ست)
حالت دیگر مغالطه عوام فریبی که توسل به افاده نامیده می شود. استفاده از تمایل توده مردم در تشبه به افراد ثروتمند و متمول ست . این شکل مغالطه نیز بیش بوسیله تهیه کنندگان تبلیغات و آگهیهای تجاری صورت میگیرد. در این مغالطه همچنین سعی می شود تا ارتباطی میان کالای مورد تبلیغ و اموری که به شدت شدت مورد علاقه مخاطب هستند برقرار شود .
مثلا در برنامه های رادیو و تلویزیون همراه با ذکر نام آن کالا قطعات بسیار زیبای موسیقی پخش می شود.همچنین در تبلیغات تصاویری از زیباترین مناظر طبیعی و یا صحنه های هیجان آور ورزشی به عنوان زمینه یا تصاویر جانبی استفاده میشود . افرادی که آن کالای خاص آن کالای خاص را مورد استفاده قرار میدهند دارای لباس خانه اتومبیل و شرایطی هستند که تحسین مصرف کنندگان را بر می انگیزند.این افراد با اشتیاق و شادی از آن کالای خاص مصرف می کنند.
خلاصه همه این عوامل دست به دست هم میدهند تا به غلط این احساس را در مخاطب القا کنند که همهی این نعمت ها و لذت ها در اثر استفاده از آن کالا بدست میآید.اگر شما می خواهید از این نعمت ها ولذت ها بهره مند شوید و مانند افراد ثروتمند زندگی کنید باید از آن کالای خاص استفاده کنید.
▪️منطق کاربردی _ دکترخندان
T.me/bestdiplomacy
مغالطه ی عوامفریبی آنست که شخص بجای استدلال برای اثبات از طریق تحریک احساسات و هیجان های جمعی و توسل به عواطف و جو حاکم نوعی تصدیق جمعی نسبت به نتیجه مطلوب خود را به دست آورد.
مغالطه عوامفریبی به دو شکل مستقیم و غیر مستقیم صورت می گیرد. شیوه مستقیم مغالطه عوامفریبی وقتی انجام میشود که شخص گروه زیادی از مردم را مثلا در یک سخنرانی مخاطب خود قرار دهد و با بیان سخنان مهیج شور ، اشتیاق و هیجان مردم را برانگیزد و تحت تاثیر احساسات و عواطف به وجود آمده آنها را نسبت به نتیجه مطلوب خود متقاعد سازد .
شیوه مستقیم مغالطه عوام فریبی که می توان آن را توسل به هیجان نامید همواره به وسیله مبلغان و افراد عوام فریب مورد استفاده قرار می گیرد. سخنرانان حماسی ، مانند آدولف هیتلر از اساتید این فن هستند.
در شیوه مستقیم برای افزایش تاثیر بر روی تک تک افراد از هر وسیله ممکن استفاده می شود مانند اهتزاز پرچم ها و نواختن موسیقی خاصی که به نوعی با موضوع مورد نظر ارتباط دارد. نکته اساسی در این مغالطه این ست که تنها دلیل حقانیت آن عقیده همان احساس و هیجان جمعی است که به یک گروه دست می دهد و افراد آن گروه تحت تاثیر این مغالطه در خود نوعی یگانگی با گروه احساس میکنند این یگانگی به آنها احساس امنیت و قدرت می بخشد.
لذا به شخص این تلقی نمیشود و اگر از عقیده این گروه پیروی نکند از این امنیت و قدرت محروم خواهد شد.شیوه غیرمستقیم مغالطه عوامفریبی منحصر به بیانات شفاهی نیست و در آن شخص مغالطه کننده می تواند با گفتار یا نوشتار خود مردم را مخاطب قرار دهد.البته در اینجا مخاطبان او تک تک افراد هستند نه توده مردم. در شیوه غیرمستقیم از شگردهای مختلفی برای برانگیختن روحیه جمعی افراد استفاده میشود.
مثلا گاهی مطلب مورد نظر به گونهای به مخاطب القا می شود که احساس می کند همه کسانی که در مسیر رشد و تکامل و پیشرفت هستند آن مطلب را پذیرفته اند و اگر کسی با آن مخالفت کند از قافله فرهنگ و تمدن عقب مانده است.در شکل نوشتاری این مغالطه نویسنده دست به عبارت پردازی می زند و ادعای خود را مطابق با دین، حقوق بشر ، حقوق کارگران و مستمندان و خلاصه مطابق با اعتقاد مقبول همه جلوه میدهد.
نویسنده به این ترتیب میتواند همانطور احساسات درونی مخاطبان را بر انگیزد که به وسیله خطابه و سخنرانی می توانست این کار را انجام دهد.
حربه ی دیگر در مغالطه ی عوامفریبی این احساس درونی است که هرکس دوست دارد مورد تحسین و تقدیر دیگران قرار گیرند انسان ها جهت ایده های مختلف خود را به سمتی سوق میدهند که هر چه بیشتر به ارزش و احترام و شهرت آنها بیافزاید. در این راه گاهی مردم سعی میکنند که خود را به افراد مشهور یا ثروتمند شبیه کنند. این روحیه زمینه ساز ارتکاب این مغالطه است در این نوع مغالطه که میتوان آن را توسل به تفاخر نامید.
ادعا میشود که یک عقیده یا یک عمل یا استفاده از یک کالای خاص از ویژگیهای فلان فرد مشهور و محبوب ست و افرادی هم که آن عقیده را داشته باشند یا آن عمل را انجام دهند و یا از آن کالا استفاده کنند از شهرت و محبوبیت مشابه برخوردار خواهد شد. نمونه بارز این مغالطه آگهیهای تبلیغاتی ست که شخص مشهوری مانند یک ورزشکار جهانی یا یک بازیگر سینما را در حال استفاده از یک استفاده از یک کالای خاص نشان میدهد.
مثال:
مارادونا هم کوکا کولا مینوشد.
(اما هرگز نمیتوان نتیجه گرفت که کوکاکولا محصول رضایت بخشی ست)
حالت دیگر مغالطه عوام فریبی که توسل به افاده نامیده می شود. استفاده از تمایل توده مردم در تشبه به افراد ثروتمند و متمول ست . این شکل مغالطه نیز بیش بوسیله تهیه کنندگان تبلیغات و آگهیهای تجاری صورت میگیرد. در این مغالطه همچنین سعی می شود تا ارتباطی میان کالای مورد تبلیغ و اموری که به شدت شدت مورد علاقه مخاطب هستند برقرار شود .
مثلا در برنامه های رادیو و تلویزیون همراه با ذکر نام آن کالا قطعات بسیار زیبای موسیقی پخش می شود.همچنین در تبلیغات تصاویری از زیباترین مناظر طبیعی و یا صحنه های هیجان آور ورزشی به عنوان زمینه یا تصاویر جانبی استفاده میشود . افرادی که آن کالای خاص آن کالای خاص را مورد استفاده قرار میدهند دارای لباس خانه اتومبیل و شرایطی هستند که تحسین مصرف کنندگان را بر می انگیزند.این افراد با اشتیاق و شادی از آن کالای خاص مصرف می کنند.
خلاصه همه این عوامل دست به دست هم میدهند تا به غلط این احساس را در مخاطب القا کنند که همهی این نعمت ها و لذت ها در اثر استفاده از آن کالا بدست میآید.اگر شما می خواهید از این نعمت ها ولذت ها بهره مند شوید و مانند افراد ثروتمند زندگی کنید باید از آن کالای خاص استفاده کنید.
▪️منطق کاربردی _ دکترخندان
T.me/bestdiplomacy
Telegram
دیپلماسی
MA International relations
Visiting Lecturer of Political Science
Instagram.com/diplomacy_cha
بهترین تحلیلهای سیاسی،اقتصادی،اجتماعی
Visiting Lecturer of Political Science
Instagram.com/diplomacy_cha
بهترین تحلیلهای سیاسی،اقتصادی،اجتماعی
🔵🔴بی #برجام و FATF نمیشود
به هر حال و به هر ترتیب که بگویند.. در نهایت مفت فروشی ثروت ملّی به روسها و چینیها است و 10 میلیارد فروش هندونه!!!!! به پوتین هم وعده جلیلی است!
دور تازه سرمایهگذاری مایکروسافت در هند برای گسترش فعّالیتهای این شرکت در زمینه هوش مصنوعی آغاز شده و آنها تنها شرکتی نیستند که هند را هدف گرفتهاند!
سرمایهگذاری تازه مایکروسافت در کشور نراندرا مودی، نزدیک به 4 میلیارد دلار است که بخشی نه چندان مهم از پولپاشی این شرکت در هند است. دیتاسنترهای بزرگ این شرکت در ایالت تلانگانا شکل گرفته و توسعه خواهند یافت. هند، بزرگترین مرکز تحقیقات و توسعه مایکروسافت در خارج از آمریکا است.
آمازون، همانطور که پیش از این گفتیم... سرمایهگذاری نزدیک به 13 میلیارد دلاری تا پایان دهه را در هند آغاز کرده است.
با روند انزوایی که ایران تجربه میکند... فرصتها... یکی پس از دیگری از دست میروند.
آنهم که فرصت و تهدید کرده و 92 و 1400 و 1403 با ادبیات نرم آمده... خودش خطر بزرگ است. /انتخابات آمریکا... ادامه راه
@bestdiplomacy
به هر حال و به هر ترتیب که بگویند.. در نهایت مفت فروشی ثروت ملّی به روسها و چینیها است و 10 میلیارد فروش هندونه!!!!! به پوتین هم وعده جلیلی است!
دور تازه سرمایهگذاری مایکروسافت در هند برای گسترش فعّالیتهای این شرکت در زمینه هوش مصنوعی آغاز شده و آنها تنها شرکتی نیستند که هند را هدف گرفتهاند!
سرمایهگذاری تازه مایکروسافت در کشور نراندرا مودی، نزدیک به 4 میلیارد دلار است که بخشی نه چندان مهم از پولپاشی این شرکت در هند است. دیتاسنترهای بزرگ این شرکت در ایالت تلانگانا شکل گرفته و توسعه خواهند یافت. هند، بزرگترین مرکز تحقیقات و توسعه مایکروسافت در خارج از آمریکا است.
آمازون، همانطور که پیش از این گفتیم... سرمایهگذاری نزدیک به 13 میلیارد دلاری تا پایان دهه را در هند آغاز کرده است.
با روند انزوایی که ایران تجربه میکند... فرصتها... یکی پس از دیگری از دست میروند.
آنهم که فرصت و تهدید کرده و 92 و 1400 و 1403 با ادبیات نرم آمده... خودش خطر بزرگ است. /انتخابات آمریکا... ادامه راه
@bestdiplomacy
Forwarded from تحکیم ملت
♦️♦️♦️در نقد مکتب روزنه
🔻🔻🔻یادداشتی از محمدرضا تاجیک منتشر شده در وبسایت #مشق_نو
📌گزیدهای از نوشتار پیش رو
🔻آن کنش که معطوف به عبور از روزنه است، یا آنکه نافی و انکار روزنه بهمثابه یک «پارازیت» است؟ به بیان دیگر، آیا میتوان در پرتو تعریف سیاست بهمثابه «علم ممکنات» عبور از هر روزنهای را (در هر شرایطی) کنشِ سیاسی نامید؟
🔻بسیاری از پیروان مکتب روزنه، همچون اشراف روسی که بعد از پیروزی انقلاب بلشویکی، سالها به عبث گیلاس ودکاهای خود را در کناره رود ولگا بهسلامتی بازگشت «تزار نیکلای دوم» سرمیکشیدند، هربار که در مقابلشان روزنهای گشوده میشود، گیلاس آرزو و خیال و فانتزی خود را به امید گشودهشدن در و دریچهای در پسِ آن سرمیکشند، و هربار نیز، همچون زنان و مردان و جوانان و پیرانِ شعر کتیبۀ اخوان ثالث، در پسِ هر روزنه با این نوشتار کتیبه مواجه میشوند که کسی راز سیاست را داند که از این روزنه به آن روزنه را فرج داند و همچون روح هملت دریدا، همواره عزم کند از هر روزنه عبور کند، اگرچه در آخر روز، آنچه نصیب میبرند، همان عزمکردن متوالی (یا توالی عزمها) باشد، و لاغیر.
🔻از منظر اینان، نفسِ روزنهشناسی و روزنهگشایی، سیاست است. سیاست، ضامن نتیجه (اینکه در پسِ هر روزنه چه حاصل میشود) نیست، بلکه ضامن وظیفه است، و وظیفه نیز، ناظر بر درک روح بیقرار روزنهها و عبور بههنگام از آنان است. تردید ندارم که گاه سیاست همین عبور بههنگام از یک روزنهی بیقرار است، اما این نفس «عبور» نیست که این کنش را سیاسی میکند، بلکه نتیجهای است که از آن حاصل میشود.
🔻پیروان این مکتب، باید به زبان تجربت به ما بگویند که اگر امروزمان بد است، فردای عبورمان از روزنه بتر نیست، بگویند آیا در پسِ این روزنه تواند بود روز شیرینی که با مردمان آشتی باشد، یا شاخهای گل در یکی گلدان روی تاقچهی شکستهی نگاه و احساس مردمان تواند بود. اینان باید بگویند در پسِ روزنههایی که از آنان به امید بهینفردایی گذر شده است، ناگه غروب کدامین ستارهی امید، ژرفای شب مردمان را بیش کرده است، و کدامین هیولای هول با نفسدودهایاش چراغ نیممردهی زندگی آنان را خاموش کرده است.
🔻شاید بگویید صحبت از دردناک روزی است که در پس این روزنه به انتظار نیامدن ماست. ما رهروان راه روزنه، این روز تلخ میبینیم و میخوانیم: ای لحظههای گریزان صفای شما باد، دمتان و ناز قدمتان گرامی؛ سلام! اندر آئید. این شهر خاموش در دوردست فراموشی، جاودان جای شما باد… و میافزایند: اگر درک اسلاف ما و ما از این روزنهها و عزم اسلاف ما و ما برای عبور از آنها نبود، بهجز دهکوری دور از معبر، نامش ایران، نمیدیدید، باری صدایی جز صدای ویرانی نمیشنیدید.
🔻نمیدانم، شاید این گفته راست باشد و شاید نه. اما میدانم امکانهای بعد از هر روزنه، به بیان اخوان ثالث، هر کدامشان برگی از باغیست، و از بسیارها تایی. لذا هر روزنه و ضرورت عبور از آن، مبتنی بر منطق درونماندگار خاص خویش است و نمیتوان حکم یکی را بر آن دیگر جاری کرد.
📌متن کامل این نوشتار را در لینک زیر بخوانید
https://mashghenow.com/?p=6078
🆔️@tahkimmelat
🔻🔻🔻یادداشتی از محمدرضا تاجیک منتشر شده در وبسایت #مشق_نو
📌گزیدهای از نوشتار پیش رو
🔻آن کنش که معطوف به عبور از روزنه است، یا آنکه نافی و انکار روزنه بهمثابه یک «پارازیت» است؟ به بیان دیگر، آیا میتوان در پرتو تعریف سیاست بهمثابه «علم ممکنات» عبور از هر روزنهای را (در هر شرایطی) کنشِ سیاسی نامید؟
🔻بسیاری از پیروان مکتب روزنه، همچون اشراف روسی که بعد از پیروزی انقلاب بلشویکی، سالها به عبث گیلاس ودکاهای خود را در کناره رود ولگا بهسلامتی بازگشت «تزار نیکلای دوم» سرمیکشیدند، هربار که در مقابلشان روزنهای گشوده میشود، گیلاس آرزو و خیال و فانتزی خود را به امید گشودهشدن در و دریچهای در پسِ آن سرمیکشند، و هربار نیز، همچون زنان و مردان و جوانان و پیرانِ شعر کتیبۀ اخوان ثالث، در پسِ هر روزنه با این نوشتار کتیبه مواجه میشوند که کسی راز سیاست را داند که از این روزنه به آن روزنه را فرج داند و همچون روح هملت دریدا، همواره عزم کند از هر روزنه عبور کند، اگرچه در آخر روز، آنچه نصیب میبرند، همان عزمکردن متوالی (یا توالی عزمها) باشد، و لاغیر.
🔻از منظر اینان، نفسِ روزنهشناسی و روزنهگشایی، سیاست است. سیاست، ضامن نتیجه (اینکه در پسِ هر روزنه چه حاصل میشود) نیست، بلکه ضامن وظیفه است، و وظیفه نیز، ناظر بر درک روح بیقرار روزنهها و عبور بههنگام از آنان است. تردید ندارم که گاه سیاست همین عبور بههنگام از یک روزنهی بیقرار است، اما این نفس «عبور» نیست که این کنش را سیاسی میکند، بلکه نتیجهای است که از آن حاصل میشود.
🔻پیروان این مکتب، باید به زبان تجربت به ما بگویند که اگر امروزمان بد است، فردای عبورمان از روزنه بتر نیست، بگویند آیا در پسِ این روزنه تواند بود روز شیرینی که با مردمان آشتی باشد، یا شاخهای گل در یکی گلدان روی تاقچهی شکستهی نگاه و احساس مردمان تواند بود. اینان باید بگویند در پسِ روزنههایی که از آنان به امید بهینفردایی گذر شده است، ناگه غروب کدامین ستارهی امید، ژرفای شب مردمان را بیش کرده است، و کدامین هیولای هول با نفسدودهایاش چراغ نیممردهی زندگی آنان را خاموش کرده است.
🔻شاید بگویید صحبت از دردناک روزی است که در پس این روزنه به انتظار نیامدن ماست. ما رهروان راه روزنه، این روز تلخ میبینیم و میخوانیم: ای لحظههای گریزان صفای شما باد، دمتان و ناز قدمتان گرامی؛ سلام! اندر آئید. این شهر خاموش در دوردست فراموشی، جاودان جای شما باد… و میافزایند: اگر درک اسلاف ما و ما از این روزنهها و عزم اسلاف ما و ما برای عبور از آنها نبود، بهجز دهکوری دور از معبر، نامش ایران، نمیدیدید، باری صدایی جز صدای ویرانی نمیشنیدید.
🔻نمیدانم، شاید این گفته راست باشد و شاید نه. اما میدانم امکانهای بعد از هر روزنه، به بیان اخوان ثالث، هر کدامشان برگی از باغیست، و از بسیارها تایی. لذا هر روزنه و ضرورت عبور از آن، مبتنی بر منطق درونماندگار خاص خویش است و نمیتوان حکم یکی را بر آن دیگر جاری کرد.
📌متن کامل این نوشتار را در لینک زیر بخوانید
https://mashghenow.com/?p=6078
🆔️@tahkimmelat
مشق نو
در نقد مکتب روزنه - مشق نو
وبسایت «مشق نو» با گرایش اصلاحطلبانه و رویکردی تحلیلی تلاش دارد در یادداشتها، مقالات و گفتوگوهای خود، نگاهی نظری با جنبههای آموزشی را مدنظر قرار دهند.
بسیاری از پیروان #مکتب_روزنه، همچون اشراف روسی که بعد از پیروزی انقلاب بلشویکی، سالها به عبث گیلاس ودکاهای خود را در کناره رود ولگا بهسلامتی بازگشت «تزار نیکلای دوم» سرمیکشیدند، هربار که در مقابلشان روزنهای گشوده میشود، گیلاس آرزو و خیال و فانتزی خود را به امید گشودهشدن در و دریچهای در پسِ آن سرمیکشند، و هربار نیز، همچون زنان و مردان و جوانان و پیرانِ شعر کتیبۀ اخوان ثالث، در پسِ هر روزنه با این نوشتار کتیبه مواجه میشوند که کسی راز سیاست را داند که از این روزنه به آن روزنه را فرج داند و همچون روح هملت دریدا، همواره عزم کند از هر روزنه عبور کند، اگرچه در آخر روز، آنچه نصیب میبرند، همان عزمکردن متوالی (یا توالی عزمها) باشد، و لاغیر.
از منظر اینان، نفسِ روزنهشناسی و روزنهگشایی، سیاست است. سیاست، ضامن نتیجه (اینکه در پسِ هر روزنه چه حاصل میشود) نیست، بلکه ضامن وظیفه است، و وظیفه نیز، ناظر بر درک روح بیقرار روزنهها و عبور بههنگام از آنان است.
✍دکتر محمدرضا تاجیک استاد برجسته علوم سیاسی
@bestdiplomacy
از منظر اینان، نفسِ روزنهشناسی و روزنهگشایی، سیاست است. سیاست، ضامن نتیجه (اینکه در پسِ هر روزنه چه حاصل میشود) نیست، بلکه ضامن وظیفه است، و وظیفه نیز، ناظر بر درک روح بیقرار روزنهها و عبور بههنگام از آنان است.
✍دکتر محمدرضا تاجیک استاد برجسته علوم سیاسی
@bestdiplomacy