دیپلماسی
🔵🔴جزئیات آماری از سیاستِ آبی ترکیه بنا بر آمار سازمان اقداماتِ هیدرولیکی ترکیه، میانگین پتانسیل حوضۀ آبریز ارس در ترکیه برابر ۴/۴۷۳ میلیون مترمکعب در سال است و این یعنی ترکیه ۸۳ درصد از پتانسیل حوضۀ آبریز ارس در خاک خود را کنترل خواهد کرد. بررسیها نشان میدهد…
🔵🔴 تهدید آب ایران
✍️ گروه رسانهای روزنامۀ سازندگی
هنوز لبهای هیرمند در سیستان از بیآبی خشک است که خبر «حذف ایران از معادلۀ دجله و فرات» منتشر میشود. توافق آبی میان عراق و ترکیه در حالی بدون حضورِ ایران به امضا رسیده که غرب و جنوب غرب کشور به دلیل بیآبی ناشی از کاهشِ آب دجله و فرات به کانون وسیع توفانهای گرد و غبار تبدیل شده است. فقط ترکیه نیست که سیاستهایش حیاتِ ایران را تهدید میکند، طالبان هم با ساخت سدهای جدید روی هیرمند، تأمین آب سد دوستی را نیز به شکل جدی تهدید میکند. سد دوستی بیش از ۵۰ درصد آب مشهد را تامین میکند و هماکنون کمتر از۲۰ درصد مخزن آن پر است. سیاستی خارجی پویا که باید امنیت و منافع را تامین کند اینجا معنا مییابد. هجمۀ حیرتانگیز و هماهنگ همسایگان غربی و شرقی در معادلات آبهای فرامزی این نگرانی را تقویت کرده که آیا ضعف دیپلماسی ایران در مواجهه با همسایگان سبب بروز چنین سیاستی شده است؟ برای پاسخ به این ابهام باید اتفاقات مرتبط با آبهای مرزی در ایران طی سالهای اخیر را مرور کرد.
جاهطلبی آبی ترکیه
دولتِ ترکیه با طرحهای جاهطلبانه گاپ و داپ سعی دارد، فقر خود در حوزۀ انرژی و برخی ضعفهای ژئوپلیتیکی را پوشش دهد. ایدهای که برخی تحلیلگران هیدروپلیتیک از آن با تروریسمِ آبی اسم میبرند. طرحهای ترکیه تمام همسایگانش را تحت تأثیر قرار داده است. از یک سو ایران و آب رودخانۀ ارس را هدف گرفته و از سوی دیگر مهار آب دجله و فرات در بالادست عراق خود به خود سرزمین ایران را متأثر میکند. «گاپ» یک پروژۀ توسعۀ چند بخشی شامل سدسازی گسترده در جنوب شرق آناتولی ترکیه است. این پروژه ۹ استان ترکیه را در بر میگیرد که در حوضۀ رودخانههای فرات و دجله قرار دارند. «داپ» اما پروژۀ سدسازی در آناتولی شرقی است که بخش عمده آن روی حوضۀ ارس و کورا ساخته میشود. از جمله سدهای در حال ساخت در قالب پروژۀ داپ میتوان به سدهای کاراکورت، سویلمز و نارینقلعه اشاره کرد. اجرای این پروژه به طور مستقیم بر ایران، ارمنستان و "جمهوری آذربایجان: تأثیرگذار است. «ترکیه با توجه به فقر انرژیهای فسیلی بهخصوص نفت و گاز به منظور استفاده حداکثری از منابع آبی دجله و فرات و استفاده از موقعیت هیدروپلیتیکی خود طی دهههای گذشته با محدود کردن میزان آب ورودی این رودها به عراق و سوریه، آنها را با مشکلاتِ عدیدۀ اجتماعی و اقتصادی مواجه کرده و تأثیرات سیاسی، امنیتی و زیستمحیطی جدی بر وضعیت ارتباطات منطقهای دولتهای حوضه رودهای مذکور گذاشته است.* (دیپلماسی ایرانی)»
روزهای آغازین اردیبهشت ۱۴۰۳ [خورشیدی]، رجب طیب اردوغان بعد از ۱۲ سال با حضور در عراق و امضای تفاهمنامهای با السودانی، نخستوزیر عراق سعی کرد، مشکل آبی خود با عراق را حل کند. موضوعی که به نظر میرسد در آینده، اعتراض در دو کشور سوریه و ایران را به دنبال داشته باشد. چراکه تنش آبی حاصل از پروژههای جاهطلبانه ترکیه علاوه بر عراق، سوریه را نیز به شدت متأثر میکند و در مرحلۀ بعد جنوب غرب و غرب ایران نیز از این سیاست آسیب جدی دیده و در آینده نیز آسیب خواهد دید. پیش از این محمدجواد ظریف، وزیر سابق امور خارجه ایران چنین اتفاقی را در گفتوگویی رسانهای پیشبینی کرده بود؛ «هر زمان عراقیها به ما در مورد رودخانههای مرزی فشار میآوردند، ما دو حرف میزدیم. یکی، اینکه معاهده ۱۹۷۵ همه چیز را مشخص کرده است. دوم اینکه ما و شما و سوریه مشترکاً از سیاستهای آبی ترکیه متضرر هستیم پس به شکل مشترک اقدام کنیم. اما همه کشورها سعی میکردند، مستقیم خودشان مشکلشان را حل کنند. کمااینکه عراق دارد این کار را میکند.» اشاره ظریف به توافقنامه ۱۹۷۵ معروف به پیمان الجزایر است که در سال ۱۹۷۵(۱۳۵۳) در الجزیره میان عباسعلی خلعتبری و سعدون حمادی، وزیران خارجه وقت ایران و عراق امضا شد و مبنای حل اختلافات مرزی ایران و عراق قرار گرفت.
با این حال آنچه در مذاکره ترکیه و عراق بدون حضور ایران اهمیت دارد؛ اولویت داشتن منافع ملی بر ملاحظات دیگر در دیپلماسی جهانی است. اتفاقی که متأسفانه در ایران به شدت متأثر از سیاستهای دیگری است که منافع ایران را کمتر در اولویت خود قرار میدهد و به جای ملاحظات و خلأهای ژئوپلیتیکی و هیدروپلیتیکی، مبنایی ایدئولوژیکی دارد.
🔴 دنبالۀ یادداشت را در بخشِ "مشاهدۀ فوری" بخوانید:
@bestdiplomacy
✍️ گروه رسانهای روزنامۀ سازندگی
هنوز لبهای هیرمند در سیستان از بیآبی خشک است که خبر «حذف ایران از معادلۀ دجله و فرات» منتشر میشود. توافق آبی میان عراق و ترکیه در حالی بدون حضورِ ایران به امضا رسیده که غرب و جنوب غرب کشور به دلیل بیآبی ناشی از کاهشِ آب دجله و فرات به کانون وسیع توفانهای گرد و غبار تبدیل شده است. فقط ترکیه نیست که سیاستهایش حیاتِ ایران را تهدید میکند، طالبان هم با ساخت سدهای جدید روی هیرمند، تأمین آب سد دوستی را نیز به شکل جدی تهدید میکند. سد دوستی بیش از ۵۰ درصد آب مشهد را تامین میکند و هماکنون کمتر از۲۰ درصد مخزن آن پر است. سیاستی خارجی پویا که باید امنیت و منافع را تامین کند اینجا معنا مییابد. هجمۀ حیرتانگیز و هماهنگ همسایگان غربی و شرقی در معادلات آبهای فرامزی این نگرانی را تقویت کرده که آیا ضعف دیپلماسی ایران در مواجهه با همسایگان سبب بروز چنین سیاستی شده است؟ برای پاسخ به این ابهام باید اتفاقات مرتبط با آبهای مرزی در ایران طی سالهای اخیر را مرور کرد.
جاهطلبی آبی ترکیه
دولتِ ترکیه با طرحهای جاهطلبانه گاپ و داپ سعی دارد، فقر خود در حوزۀ انرژی و برخی ضعفهای ژئوپلیتیکی را پوشش دهد. ایدهای که برخی تحلیلگران هیدروپلیتیک از آن با تروریسمِ آبی اسم میبرند. طرحهای ترکیه تمام همسایگانش را تحت تأثیر قرار داده است. از یک سو ایران و آب رودخانۀ ارس را هدف گرفته و از سوی دیگر مهار آب دجله و فرات در بالادست عراق خود به خود سرزمین ایران را متأثر میکند. «گاپ» یک پروژۀ توسعۀ چند بخشی شامل سدسازی گسترده در جنوب شرق آناتولی ترکیه است. این پروژه ۹ استان ترکیه را در بر میگیرد که در حوضۀ رودخانههای فرات و دجله قرار دارند. «داپ» اما پروژۀ سدسازی در آناتولی شرقی است که بخش عمده آن روی حوضۀ ارس و کورا ساخته میشود. از جمله سدهای در حال ساخت در قالب پروژۀ داپ میتوان به سدهای کاراکورت، سویلمز و نارینقلعه اشاره کرد. اجرای این پروژه به طور مستقیم بر ایران، ارمنستان و "جمهوری آذربایجان: تأثیرگذار است. «ترکیه با توجه به فقر انرژیهای فسیلی بهخصوص نفت و گاز به منظور استفاده حداکثری از منابع آبی دجله و فرات و استفاده از موقعیت هیدروپلیتیکی خود طی دهههای گذشته با محدود کردن میزان آب ورودی این رودها به عراق و سوریه، آنها را با مشکلاتِ عدیدۀ اجتماعی و اقتصادی مواجه کرده و تأثیرات سیاسی، امنیتی و زیستمحیطی جدی بر وضعیت ارتباطات منطقهای دولتهای حوضه رودهای مذکور گذاشته است.* (دیپلماسی ایرانی)»
روزهای آغازین اردیبهشت ۱۴۰۳ [خورشیدی]، رجب طیب اردوغان بعد از ۱۲ سال با حضور در عراق و امضای تفاهمنامهای با السودانی، نخستوزیر عراق سعی کرد، مشکل آبی خود با عراق را حل کند. موضوعی که به نظر میرسد در آینده، اعتراض در دو کشور سوریه و ایران را به دنبال داشته باشد. چراکه تنش آبی حاصل از پروژههای جاهطلبانه ترکیه علاوه بر عراق، سوریه را نیز به شدت متأثر میکند و در مرحلۀ بعد جنوب غرب و غرب ایران نیز از این سیاست آسیب جدی دیده و در آینده نیز آسیب خواهد دید. پیش از این محمدجواد ظریف، وزیر سابق امور خارجه ایران چنین اتفاقی را در گفتوگویی رسانهای پیشبینی کرده بود؛ «هر زمان عراقیها به ما در مورد رودخانههای مرزی فشار میآوردند، ما دو حرف میزدیم. یکی، اینکه معاهده ۱۹۷۵ همه چیز را مشخص کرده است. دوم اینکه ما و شما و سوریه مشترکاً از سیاستهای آبی ترکیه متضرر هستیم پس به شکل مشترک اقدام کنیم. اما همه کشورها سعی میکردند، مستقیم خودشان مشکلشان را حل کنند. کمااینکه عراق دارد این کار را میکند.» اشاره ظریف به توافقنامه ۱۹۷۵ معروف به پیمان الجزایر است که در سال ۱۹۷۵(۱۳۵۳) در الجزیره میان عباسعلی خلعتبری و سعدون حمادی، وزیران خارجه وقت ایران و عراق امضا شد و مبنای حل اختلافات مرزی ایران و عراق قرار گرفت.
با این حال آنچه در مذاکره ترکیه و عراق بدون حضور ایران اهمیت دارد؛ اولویت داشتن منافع ملی بر ملاحظات دیگر در دیپلماسی جهانی است. اتفاقی که متأسفانه در ایران به شدت متأثر از سیاستهای دیگری است که منافع ایران را کمتر در اولویت خود قرار میدهد و به جای ملاحظات و خلأهای ژئوپلیتیکی و هیدروپلیتیکی، مبنایی ایدئولوژیکی دارد.
🔴 دنبالۀ یادداشت را در بخشِ "مشاهدۀ فوری" بخوانید:
@bestdiplomacy
Telegraph
ایراندل | IranDel
🔵🔴درباره دانش سیاسی ایران
👈چرا علم سیاست در ایران شکل نگرفته است؟
✍علی اردستانی
▫️می توان به ضرس قاطع گفت علم سیاست هنوز در ایران شکل نگرفته، و در بهترین حالت، در مرحله جنینی است؛ به زبان تامس کوون، در وضعیتی «پیشا علمی» قرار دارد. این که چرا این گونه هست، بحث مفصل و جداگانه ای را می طلبد، اما، در شمایی کلی، به نظر می رسد دو عامل باعث شده تا سیاست در ایران - به رغم تاسیس بیش از یک سده ای مدرسه علوم سیاسی - همچنان در این ضعیت پیشاعلمی دست و پا بزند.
▫️تلقی و انتظارات حکومت، و آشفتگی فکری شاغلان فکری این رشته (اعم از استاد و دانشجو). از یک سو، تمام تلاش حکومت این بوده است تا شاغلان این علم را به کارمندانی اداری تبدیل کند؛ کسانی که باید همانند هر کارمند دیگری در اداره دانشگاه حضور یابند و در قبال انجام وظایف محول شده مقرریه ای دریافت کنند. درواقع، هدف اصلی حکومت تامین کادر موردنیاز خود برای دستگاه های متبوعش بوده است تا ایجاد فضایی مطلوب برای رشد علم سیاست. از سوی دیگر، آشفتگی فکری و فقدان درک مناسبی از اهداف و غایات علم سیاست در میان خود شاغلان علم سیاست است که باعث شده آن نتواند به مرحله «علم» گام نهد و به همه چیز شبیه باشد جز علم سیاست.
▫️برای فهم میزان این آشفتگی فکری شاغلان علوم سیاسی نگاهی اجمالی به سیر تحول این رشته در ایران در سه دهه گذشته کفایت می کند. هر فرد، گروه، و تشکلی به فراخور توان و نفوذش کوشیده است که نظام باور خود را بر این رشته تحمیل کند. نتیجه و پیامد مهم این «تجاوزها» به حریم علم سیاست این شده است که این رشته به محلی برای رشد و نمو نحله های روشنفکری - در بعد سلبی آن - تبدیل شده است، و شاغلان این رشته آن قدر که درمورد افرادی نظیر هایدگر، فوکو، دریدا، لاکان، بلومنبرگ، و... از یک سو، و فقه سیاسی، سهروردی، هانری کربن، و ... از سوی دیگر می دانند، درمورد خود علم سیاست و متفکران اصلی آن نمی دانند.
▫️دیدگاه های این افراد و مکاتب فکری شان در بسیاری از موارد نه تنها ارتباطی با علم سیاست ندارند، بلکه در تضاد کامل با آن نیز قرار دارند. این آشفتگی ذهنی ، که عمدتا به آشفتگی عینی نیز ختم می شود، منجر به این شده است تا دارندگان مدارک عالی این رشته عمدتا در «خیالات» خود سیر کنند، و بجای تلاش برای ترویج آموزه های اصیل علم سیاست، به اشاعه افکاری بپردازند که در بسیاری از موارد ریشه علم سیاست را می خشکاند. این درد را کجا باید گفت که دانشجوی دکترای علوم سیاسی در ایران ملزم به خواندن هایدگر، پدیدارشناسی، آنارشیسم و یا فوکو و هابرماس است، اما نه استاد مربوط و نه آن دانشجو هنوز نمی تواند آثار پدران بنیانگذار را به درستی روخوانی کند، چه برسد به این که بخواهد ظرائف و دقایق آنها را دریابد؟!
▫️تالی فاسد این امر است که بسیاری از شاغلان این رشته به مبلغ دیدگاه های هویت گرا، در ناآگاهی و غفلت کامل از «امر ملی»، تبدیل شده اند. در واقع، پرسش عمده ای که وجود دارد این است که این افراد در علم سیاست چکار می کنند و چرا باید کرسی های این رشته در دست آنان باشد؟ /سیاست نامه پلاس
T.me/bestdiplomacy
👈چرا علم سیاست در ایران شکل نگرفته است؟
✍علی اردستانی
▫️می توان به ضرس قاطع گفت علم سیاست هنوز در ایران شکل نگرفته، و در بهترین حالت، در مرحله جنینی است؛ به زبان تامس کوون، در وضعیتی «پیشا علمی» قرار دارد. این که چرا این گونه هست، بحث مفصل و جداگانه ای را می طلبد، اما، در شمایی کلی، به نظر می رسد دو عامل باعث شده تا سیاست در ایران - به رغم تاسیس بیش از یک سده ای مدرسه علوم سیاسی - همچنان در این ضعیت پیشاعلمی دست و پا بزند.
▫️تلقی و انتظارات حکومت، و آشفتگی فکری شاغلان فکری این رشته (اعم از استاد و دانشجو). از یک سو، تمام تلاش حکومت این بوده است تا شاغلان این علم را به کارمندانی اداری تبدیل کند؛ کسانی که باید همانند هر کارمند دیگری در اداره دانشگاه حضور یابند و در قبال انجام وظایف محول شده مقرریه ای دریافت کنند. درواقع، هدف اصلی حکومت تامین کادر موردنیاز خود برای دستگاه های متبوعش بوده است تا ایجاد فضایی مطلوب برای رشد علم سیاست. از سوی دیگر، آشفتگی فکری و فقدان درک مناسبی از اهداف و غایات علم سیاست در میان خود شاغلان علم سیاست است که باعث شده آن نتواند به مرحله «علم» گام نهد و به همه چیز شبیه باشد جز علم سیاست.
▫️برای فهم میزان این آشفتگی فکری شاغلان علوم سیاسی نگاهی اجمالی به سیر تحول این رشته در ایران در سه دهه گذشته کفایت می کند. هر فرد، گروه، و تشکلی به فراخور توان و نفوذش کوشیده است که نظام باور خود را بر این رشته تحمیل کند. نتیجه و پیامد مهم این «تجاوزها» به حریم علم سیاست این شده است که این رشته به محلی برای رشد و نمو نحله های روشنفکری - در بعد سلبی آن - تبدیل شده است، و شاغلان این رشته آن قدر که درمورد افرادی نظیر هایدگر، فوکو، دریدا، لاکان، بلومنبرگ، و... از یک سو، و فقه سیاسی، سهروردی، هانری کربن، و ... از سوی دیگر می دانند، درمورد خود علم سیاست و متفکران اصلی آن نمی دانند.
▫️دیدگاه های این افراد و مکاتب فکری شان در بسیاری از موارد نه تنها ارتباطی با علم سیاست ندارند، بلکه در تضاد کامل با آن نیز قرار دارند. این آشفتگی ذهنی ، که عمدتا به آشفتگی عینی نیز ختم می شود، منجر به این شده است تا دارندگان مدارک عالی این رشته عمدتا در «خیالات» خود سیر کنند، و بجای تلاش برای ترویج آموزه های اصیل علم سیاست، به اشاعه افکاری بپردازند که در بسیاری از موارد ریشه علم سیاست را می خشکاند. این درد را کجا باید گفت که دانشجوی دکترای علوم سیاسی در ایران ملزم به خواندن هایدگر، پدیدارشناسی، آنارشیسم و یا فوکو و هابرماس است، اما نه استاد مربوط و نه آن دانشجو هنوز نمی تواند آثار پدران بنیانگذار را به درستی روخوانی کند، چه برسد به این که بخواهد ظرائف و دقایق آنها را دریابد؟!
▫️تالی فاسد این امر است که بسیاری از شاغلان این رشته به مبلغ دیدگاه های هویت گرا، در ناآگاهی و غفلت کامل از «امر ملی»، تبدیل شده اند. در واقع، پرسش عمده ای که وجود دارد این است که این افراد در علم سیاست چکار می کنند و چرا باید کرسی های این رشته در دست آنان باشد؟ /سیاست نامه پلاس
T.me/bestdiplomacy
Telegram
دیپلماسی
MA International relations
Visiting Lecturer of Political Science
Instagram.com/diplomacy_cha
بهترین تحلیلهای سیاسی،اقتصادی،اجتماعی
Visiting Lecturer of Political Science
Instagram.com/diplomacy_cha
بهترین تحلیلهای سیاسی،اقتصادی،اجتماعی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔵🔴مسئلهٔ زن و هویّت او!
استاد #ژاله_آموزگار پژوهشگر و معلّم فرهنگ و زبانهای باستانی است.
او دکترای زبانهای باستانی خود را از دانشگاه سوربن فرانسه گرفته و بیش از ۴۰ سال است که در دانشگاه تهران تدریس میکند.
.
بریدهای از گفتگوی استاد آموزگار با رسانهٔ آرتهباکس
@artehbox.ir
T.me/bestdiplomacy
استاد #ژاله_آموزگار پژوهشگر و معلّم فرهنگ و زبانهای باستانی است.
او دکترای زبانهای باستانی خود را از دانشگاه سوربن فرانسه گرفته و بیش از ۴۰ سال است که در دانشگاه تهران تدریس میکند.
.
بریدهای از گفتگوی استاد آموزگار با رسانهٔ آرتهباکس
@artehbox.ir
T.me/bestdiplomacy
🔵🔴سرمایه داری علیه دموکراسی
چگونه قدرت افسار گسیخته بخش خصوصی، آزادی در آمریکا را محدود کرده است؟
✍شری برمن/استاد علوم سیاسی در دانشگاه کلمبیا
منبع: شماره ی می/ژوئن 2024 مجله ی فارن افرز
ترجمه: محمد حسین باقی
دونالد ترامپ، رئیسجمهور سابق ایالات متحده، برای برنده شدن در دور دوم ریاستجمهوری باید همچنان رای دهندگان طبقه ی کارگر را جذب کند؛ همانانی که به اولین پیروزی او در سال 2016 کمک کردند و تقریباً دومین پیروزی را در سال 2020 به او دادند. افراد این دسته اکثریت رایدهندگان واجد شرایط را در سراسر کشور تشکیل میدهند و حتا درصد بیشتری از رای دهندگان را در ایالت های مردد اما مهمِ میشیگان، پنسیلوانیا و ویسکانسین تشکیل می دهند. دور شدن آمریکایی های کمتر تحصیل کرده و کمتر مرفه از حزب دموکرات با ترامپ آغاز نشد. در واقع، موفقیت ترامپ در مورد این گروهها بهعنوان اوج یک فرآیند طولانی درک شد که مفسران آن را «وارونگی طبقاتی سیاست آمریکا» توصیف کردهاند، که در آن اکثر نیروهای حرفهای در حال حاضر از دموکراتها و تعداد بیشتری از طبقه ی کارگر از جمهوریخواهان حمایت میکنند.
توانایی ترامپ در بهرهبرداری از این روند، اغلب به سوء استفاده ی او از نارضایتیهای اجتماعی و فرهنگی نسبت داده میشود، اما رأیدهندگان نیز او را از نظر اقتصادی کمتر محافظهکار و در قیاس با رهبران جمهوریخواه قبلی نسبت به منافع طبقه ی کارگر دلسوزتر میدانستند.
@bestdiplomacy
چگونه قدرت افسار گسیخته بخش خصوصی، آزادی در آمریکا را محدود کرده است؟
✍شری برمن/استاد علوم سیاسی در دانشگاه کلمبیا
منبع: شماره ی می/ژوئن 2024 مجله ی فارن افرز
ترجمه: محمد حسین باقی
دونالد ترامپ، رئیسجمهور سابق ایالات متحده، برای برنده شدن در دور دوم ریاستجمهوری باید همچنان رای دهندگان طبقه ی کارگر را جذب کند؛ همانانی که به اولین پیروزی او در سال 2016 کمک کردند و تقریباً دومین پیروزی را در سال 2020 به او دادند. افراد این دسته اکثریت رایدهندگان واجد شرایط را در سراسر کشور تشکیل میدهند و حتا درصد بیشتری از رای دهندگان را در ایالت های مردد اما مهمِ میشیگان، پنسیلوانیا و ویسکانسین تشکیل می دهند. دور شدن آمریکایی های کمتر تحصیل کرده و کمتر مرفه از حزب دموکرات با ترامپ آغاز نشد. در واقع، موفقیت ترامپ در مورد این گروهها بهعنوان اوج یک فرآیند طولانی درک شد که مفسران آن را «وارونگی طبقاتی سیاست آمریکا» توصیف کردهاند، که در آن اکثر نیروهای حرفهای در حال حاضر از دموکراتها و تعداد بیشتری از طبقه ی کارگر از جمهوریخواهان حمایت میکنند.
توانایی ترامپ در بهرهبرداری از این روند، اغلب به سوء استفاده ی او از نارضایتیهای اجتماعی و فرهنگی نسبت داده میشود، اما رأیدهندگان نیز او را از نظر اقتصادی کمتر محافظهکار و در قیاس با رهبران جمهوریخواه قبلی نسبت به منافع طبقه ی کارگر دلسوزتر میدانستند.
@bestdiplomacy
Telegram
attach 📎
🔵🔴 نشانهها و علل شورش
"میشل فوکو" در درسگفتار "امنیت، قلمرو، جمعیت"، در جلسهی دهم با به میان آوردن مقالهای از "فرانسیس بیکن"(فیلسوف انگلیسی، ۱۵۶۱ – ۱۶۲۶م)، با عنوان "در باب فتنه و آشوب"، نکات چشمگیری را توضیح میدهد. منجمله از نشانهها و علل شورش یاد میکند. "فوکو"، با تکیه بر مقالهی بیکن شرح میدهد که فتنه و شورش را نباید پدیدهای خارق عادت، بلکه باید امری یکسره طبیعی و عادی تلقی کرد. آشوب، همچون طوفانی است که نامنتظره در میگیرد. زمانی رخ میدهد که انتظارش را نداریم. یعنی در زمانی که ظاهرا آرامش و سکون پا برجاست. "در لحظات تعادل و آرامش هیچ بعید نیست که چیزی در حال تکوین باشد یا در کار زاده شدن باشد". در نظر بیکن، گرچه جامعه به صورت پنهانی ملتهب میشود، اما میتوان نشانههایی از التهاب را از امواج خاموش جامعه استخراج کرد.
🔦 نشانههای شورش از نظر بیکن، عبارت است از:
●۱. رواج شایعات افترا و سخنانی علیه دولت و حکمرانان
●۲. واژگونی ارزشها به مثابهی راهنمای عمل
●۳. واژگونی ارزیابیها. به این معنا که حتی کارهای ستودنی و ارزشمند حکومت بد تعبیر میشود.
●۴. لحن ضعیف فرامین حکمرانان. گویی در بیان فرامین "خجول " هستند.
●۵. تفسیر دلبخواهانهی فرامین حکومت از سوی محریان. شخص دریافتکنندهی فرمان به جای اجرای فرمان، آن را تفسیر میکند و تفسیر خودش را ملاک عمل قرار میدهد.
●۶. نخبگان و اصحاب قدرت، صاحب منصبان و حتی نزدیکان حاکم، یعنی کسانی که حول حاکم گرد آمدهاند آشکارا نشان میدهند از فرامین حاکم اطاعت نمیکنند، بلکه تابع منافع خویش هستند.
●۷. و آخرین نشانه این است که حاکم به جای مصلحت کلیت حکومت و جمهوریت، جانب یک حزب و یا گروه را میگیرد و از منافع آنها در برابر دیگران دفاع میکند. به سخن دیگر، مصلحت یک گروه و یا حزب را بر مصلحت حاکمیت ترجیح میدهد.
🔦چرا فتنه و شورش رخ میدهد؟ گرچه علل شورش متعدد و مختلف است اما بیکن بر دو علت اصلی تاکید میکند:
➖۱. ماده و علت اصلی شورشها، "نخست فقر است، یا دست کم فقر مفرط. یعنی سطحی از فقر که دیگر قابل تحمل نیست". به گفتهی بیکن این گونه قیامها برآمده از شکم است که از همهی قیامهای دیگر بدتر است. زیرا حکومت با "لشگر گرسنگان"، روبرو میشود.
➖۲ علت دوم شورشها، نارضایتی است. از نظر بیکن این علت مربوط است به عقیده و ادراک جامعه از وضیعیت خود و نسبتی که حاکمان با آنان برقرار میکند. گرچه میان فقر و نارضایتی نسبت مستقیم برقرار است، به این معنا که فقر، سبب نارضایتی میشود، اما این گونه نیست که هر نارضایتی به علت فقر باشد. ممکن است کسی فقیر نباشد اما از وضعیت خود، جامعه و یا شیوهی حکمرانی ناراضی باشد. (نارضایتی، خودش علل متعدد دارد)
🔦 در نظر بیکن، "گرسنگی و عقیده"، "شکم و سر"، دو مادهی قابل اشتعالاند که میتواند سبب کنش خشمگینانه و گاه آتشین مردمان گردد. اما چه وقت این فقر و نارضایتی به کنش عملی و بعضا قهرآمیز تبدیل میشود؟ به تعبیر دیگر، وقتی جامعه آماده شعلهور شدن است، چه چیزی آن را به آتش میکشد؟
▪️برای آن که جامعهی آمادهی شورش به کنش مقابله و تخاصم برسد دو اتفاق باید رخ دهد:
❗️۱. اولا، چیزی مانند تغییر در رژیم مالیاتی، افزایش قیمتها، کمیابی مایحتاج مردم، به قدرت رساندن و یا به منصب نشاندن افراد فرومایه و دگرگونی در توزیع منافع امتیازات و امکانها رخ دهد. این دسته از امور به تعبیر بیکن، معترضین را به وحدت میرساند و شکل واحدی از ناخرسندی را سبب میشوند.
❗️۲. و دوم این که نخبگان و مردم به اتحاد و ائتلاف برسند. از نظر بیکن، نخبگان و سرآمدان جامعه، مسئلهی اصلی حاکمان نیست، زیرا همواره حکومت میتواند با آنها به توافق برسد. یا آنها را میخرند یا اعدام میکنند. "فرد نخبه سرش قطع میشود یا به رسالت خود خیانت میکند". مشکل اصلی حکومت، ناخرسندی مردم است.
🔘 راه حل چیست؟
بیکن دو راه پیش پای میگذارد:
🔹۱. "ترتیبی اتخاذ گردد ناخرسندی مردم هرگز به نقطهای نرسد که تنها راه خروجی، انقلاب و شورش باشد"
🔹۲. راه دوم، قطع رابطهی مردم و نخبگان است. به نحوی که مردم بی رمق و ناخرسند، نتوانند از میان نخبگان رهبری برای خود پیدا کنند. زیرا "قیام بیسر"، حتی اگر رخ دادنی باشد، ادامه دادنی نیست، خاموش میشود و راه به جایی نخواهد برد./مدرسه علوم انسانی
✍علی زمانیان
T.me/bestdiplomacy
"میشل فوکو" در درسگفتار "امنیت، قلمرو، جمعیت"، در جلسهی دهم با به میان آوردن مقالهای از "فرانسیس بیکن"(فیلسوف انگلیسی، ۱۵۶۱ – ۱۶۲۶م)، با عنوان "در باب فتنه و آشوب"، نکات چشمگیری را توضیح میدهد. منجمله از نشانهها و علل شورش یاد میکند. "فوکو"، با تکیه بر مقالهی بیکن شرح میدهد که فتنه و شورش را نباید پدیدهای خارق عادت، بلکه باید امری یکسره طبیعی و عادی تلقی کرد. آشوب، همچون طوفانی است که نامنتظره در میگیرد. زمانی رخ میدهد که انتظارش را نداریم. یعنی در زمانی که ظاهرا آرامش و سکون پا برجاست. "در لحظات تعادل و آرامش هیچ بعید نیست که چیزی در حال تکوین باشد یا در کار زاده شدن باشد". در نظر بیکن، گرچه جامعه به صورت پنهانی ملتهب میشود، اما میتوان نشانههایی از التهاب را از امواج خاموش جامعه استخراج کرد.
🔦 نشانههای شورش از نظر بیکن، عبارت است از:
●۱. رواج شایعات افترا و سخنانی علیه دولت و حکمرانان
●۲. واژگونی ارزشها به مثابهی راهنمای عمل
●۳. واژگونی ارزیابیها. به این معنا که حتی کارهای ستودنی و ارزشمند حکومت بد تعبیر میشود.
●۴. لحن ضعیف فرامین حکمرانان. گویی در بیان فرامین "خجول " هستند.
●۵. تفسیر دلبخواهانهی فرامین حکومت از سوی محریان. شخص دریافتکنندهی فرمان به جای اجرای فرمان، آن را تفسیر میکند و تفسیر خودش را ملاک عمل قرار میدهد.
●۶. نخبگان و اصحاب قدرت، صاحب منصبان و حتی نزدیکان حاکم، یعنی کسانی که حول حاکم گرد آمدهاند آشکارا نشان میدهند از فرامین حاکم اطاعت نمیکنند، بلکه تابع منافع خویش هستند.
●۷. و آخرین نشانه این است که حاکم به جای مصلحت کلیت حکومت و جمهوریت، جانب یک حزب و یا گروه را میگیرد و از منافع آنها در برابر دیگران دفاع میکند. به سخن دیگر، مصلحت یک گروه و یا حزب را بر مصلحت حاکمیت ترجیح میدهد.
🔦چرا فتنه و شورش رخ میدهد؟ گرچه علل شورش متعدد و مختلف است اما بیکن بر دو علت اصلی تاکید میکند:
➖۱. ماده و علت اصلی شورشها، "نخست فقر است، یا دست کم فقر مفرط. یعنی سطحی از فقر که دیگر قابل تحمل نیست". به گفتهی بیکن این گونه قیامها برآمده از شکم است که از همهی قیامهای دیگر بدتر است. زیرا حکومت با "لشگر گرسنگان"، روبرو میشود.
➖۲ علت دوم شورشها، نارضایتی است. از نظر بیکن این علت مربوط است به عقیده و ادراک جامعه از وضیعیت خود و نسبتی که حاکمان با آنان برقرار میکند. گرچه میان فقر و نارضایتی نسبت مستقیم برقرار است، به این معنا که فقر، سبب نارضایتی میشود، اما این گونه نیست که هر نارضایتی به علت فقر باشد. ممکن است کسی فقیر نباشد اما از وضعیت خود، جامعه و یا شیوهی حکمرانی ناراضی باشد. (نارضایتی، خودش علل متعدد دارد)
🔦 در نظر بیکن، "گرسنگی و عقیده"، "شکم و سر"، دو مادهی قابل اشتعالاند که میتواند سبب کنش خشمگینانه و گاه آتشین مردمان گردد. اما چه وقت این فقر و نارضایتی به کنش عملی و بعضا قهرآمیز تبدیل میشود؟ به تعبیر دیگر، وقتی جامعه آماده شعلهور شدن است، چه چیزی آن را به آتش میکشد؟
▪️برای آن که جامعهی آمادهی شورش به کنش مقابله و تخاصم برسد دو اتفاق باید رخ دهد:
❗️۱. اولا، چیزی مانند تغییر در رژیم مالیاتی، افزایش قیمتها، کمیابی مایحتاج مردم، به قدرت رساندن و یا به منصب نشاندن افراد فرومایه و دگرگونی در توزیع منافع امتیازات و امکانها رخ دهد. این دسته از امور به تعبیر بیکن، معترضین را به وحدت میرساند و شکل واحدی از ناخرسندی را سبب میشوند.
❗️۲. و دوم این که نخبگان و مردم به اتحاد و ائتلاف برسند. از نظر بیکن، نخبگان و سرآمدان جامعه، مسئلهی اصلی حاکمان نیست، زیرا همواره حکومت میتواند با آنها به توافق برسد. یا آنها را میخرند یا اعدام میکنند. "فرد نخبه سرش قطع میشود یا به رسالت خود خیانت میکند". مشکل اصلی حکومت، ناخرسندی مردم است.
🔘 راه حل چیست؟
بیکن دو راه پیش پای میگذارد:
🔹۱. "ترتیبی اتخاذ گردد ناخرسندی مردم هرگز به نقطهای نرسد که تنها راه خروجی، انقلاب و شورش باشد"
🔹۲. راه دوم، قطع رابطهی مردم و نخبگان است. به نحوی که مردم بی رمق و ناخرسند، نتوانند از میان نخبگان رهبری برای خود پیدا کنند. زیرا "قیام بیسر"، حتی اگر رخ دادنی باشد، ادامه دادنی نیست، خاموش میشود و راه به جایی نخواهد برد./مدرسه علوم انسانی
✍علی زمانیان
T.me/bestdiplomacy
Telegram
دیپلماسی
MA International relations
Visiting Lecturer of Political Science
Instagram.com/diplomacy_cha
بهترین تحلیلهای سیاسی،اقتصادی،اجتماعی
Visiting Lecturer of Political Science
Instagram.com/diplomacy_cha
بهترین تحلیلهای سیاسی،اقتصادی،اجتماعی
🔵🔴يونگ بين علل ديكتاتورى و عوامل زايندهی كمونيسم فرق مىگذارد.
ديكتاتورى نتيجهی ذرّهاىشدن اجتماعی افراد است كه به يكپارچهشدن آنها در گروهها و سازمانها مىانجامد و اين نيز در گام بعد به نابودى شخصيت و مسئوليت فردى كمك مىكند. اما يونگ تلويحاً كمونيسم را نتيجهی وابستگى تامّ فرد به دولت و تمنّاى انسانها براى تأمينشدن همهی خواستهاى مادىشان بهدست دولت مىداند. بر اين اساس، روشن است كه بدون كمونيسم هم مىتوان ديكتاتورى داشت: هر گروه ذرّهاى شده و فرديتزدايىشدهاى مستعد پذيرش ديكتاتورى است؛ ولى مادام كه افراد براى برآوردهشدن نيازهاى مادى و شايد ديگر نيازهايشان چشم به دست دولت نداشته باشند #كمونيسم سر بر نخواهد آورد. از ديگر سو، يونگ كمونيسم را بدون #ديكتاتورى ناممكن مىداند. گرچه ممكن است ديكتاتور غيركمونيست براى تحميل ارادهی شخصى خود بر جامعه مجال بيشترى داشته باشد ولى ديكتاتور كمونيست به مجرّد پذيرش برخى محدوديتهاى ايدئولوژيك و اقتصادى، قدرت شخصى بيشترى دارد: از ديد اولى خواستههاى اتباعش لزوماً ايدئولوژيك و مسلماً اقتصادى نيست؛ از ديد دومى اين خواستهها دربرگيرندهی همهی نيازهاى قابل تصور ـ روحى، اجتماعى و مادى ـ است.
🔦از کتابِ «یونگ و سیاست»
ولودیمیر والتر اوداینیک
ترجمهی علیرضا طیب/نشرنی
T.me/bestdiplomacy
🔵🔴يونگ بين علل ديكتاتورى و عوامل زايندهی كمونيسم فرق مىگذارد.
ديكتاتورى نتيجهی ذرّهاىشدن اجتماعی افراد است كه به يكپارچهشدن آنها در گروهها و سازمانها مىانجامد و اين نيز در گام بعد به نابودى شخصيت و مسئوليت فردى كمك مىكند. اما يونگ تلويحاً كمونيسم را نتيجهی وابستگى تامّ فرد به دولت و تمنّاى انسانها براى تأمينشدن همهی خواستهاى مادىشان بهدست دولت مىداند. بر اين اساس، روشن است كه بدون كمونيسم هم مىتوان ديكتاتورى داشت: هر گروه ذرّهاى شده و فرديتزدايىشدهاى مستعد پذيرش ديكتاتورى است؛ ولى مادام كه افراد براى برآوردهشدن نيازهاى مادى و شايد ديگر نيازهايشان چشم به دست دولت نداشته باشند #كمونيسم سر بر نخواهد آورد. از ديگر سو، يونگ كمونيسم را بدون #ديكتاتورى ناممكن مىداند. گرچه ممكن است ديكتاتور غيركمونيست براى تحميل ارادهی شخصى خود بر جامعه مجال بيشترى داشته باشد ولى ديكتاتور كمونيست به مجرّد پذيرش برخى محدوديتهاى ايدئولوژيك و اقتصادى، قدرت شخصى بيشترى دارد: از ديد اولى خواستههاى اتباعش لزوماً ايدئولوژيك و مسلماً اقتصادى نيست؛ از ديد دومى اين خواستهها دربرگيرندهی همهی نيازهاى قابل تصور ـ روحى، اجتماعى و مادى ـ است.
🔦از کتابِ «یونگ و سیاست»
ولودیمیر والتر اوداینیک
ترجمهی علیرضا طیب/نشرنی
T.me/bestdiplomacy
Telegram
دیپلماسی
MA International relations
Visiting Lecturer of Political Science
Instagram.com/diplomacy_cha
بهترین تحلیلهای سیاسی،اقتصادی،اجتماعی
Visiting Lecturer of Political Science
Instagram.com/diplomacy_cha
بهترین تحلیلهای سیاسی،اقتصادی،اجتماعی
🔵🔴سه عامل سقوط حکومتها در نگاه فردوسی
✍سعید معدنی
۲۵ اردیبهشت روز بزرگداشت حکیم ابوالقاسم فردوسی است. وی یکی از متفکرانی است که تاریخ ایران باستان را از آغاز تا سقوط ساسانیان مطالعه کرده و خود نیز در قرن چهارم و پنجم هجری در طول عمر هفتاد و اندی سالهاش شاهد ظهور و سقوط دولتهایی بوده است.
فردوسی مانند بسیاری از متفکران دیدگاهی در باره سقوط شاهان، دولت ها و حکومتها دارد.
وی معتقد است که سه عامل موجب نابودی آنها می شود:
نخست ظلم و ستم؛ ستمی که شاهان و حاکمان بر مردمان روا میدارند عامل اصلی و مهم سقوط از دیدگاه فردوسی است. مردمانی که توسط صاحبان زور سرکوب و زندانی و شکنجه و تحقیر و کشته میشوند.
دوم.: حذف نخبگان و اهل فکر، و به کارگیری بیمایهگان و بیخردان در مسند امور و مدیریت جامعه.
سوم ، ثروت اندوزی،و سیریناپذیری از داشتن دارایی که فساد مالی از سوی حکومتگران را به همراه دارد. با فزونخواهی خداوندان زور و تزویر جامعه فقیرتر و حقیرتر میشود.
سراینده شاهنامه در باره این سه عامل چنین میگوید؛
سرِ تخت شاهان بپیچد سه کار:
نخستین ز بیدادگر شهریار
دگر آنکه بی سود را برکشد
ز مرد هنرمند سر درکشد
سوم آنکه با گنج خویشی کند
بکوشد به دینار بیشی کند
بدین ترتیب سه عامل:
ستمگری، سفلهپروری و فزونخواهی،
عاملان اصلی سقوط حکومتهای ستمگر در نزد حکیم توس است.
T.me/bestdiplomacy
✍سعید معدنی
۲۵ اردیبهشت روز بزرگداشت حکیم ابوالقاسم فردوسی است. وی یکی از متفکرانی است که تاریخ ایران باستان را از آغاز تا سقوط ساسانیان مطالعه کرده و خود نیز در قرن چهارم و پنجم هجری در طول عمر هفتاد و اندی سالهاش شاهد ظهور و سقوط دولتهایی بوده است.
فردوسی مانند بسیاری از متفکران دیدگاهی در باره سقوط شاهان، دولت ها و حکومتها دارد.
وی معتقد است که سه عامل موجب نابودی آنها می شود:
نخست ظلم و ستم؛ ستمی که شاهان و حاکمان بر مردمان روا میدارند عامل اصلی و مهم سقوط از دیدگاه فردوسی است. مردمانی که توسط صاحبان زور سرکوب و زندانی و شکنجه و تحقیر و کشته میشوند.
دوم.: حذف نخبگان و اهل فکر، و به کارگیری بیمایهگان و بیخردان در مسند امور و مدیریت جامعه.
سوم ، ثروت اندوزی،و سیریناپذیری از داشتن دارایی که فساد مالی از سوی حکومتگران را به همراه دارد. با فزونخواهی خداوندان زور و تزویر جامعه فقیرتر و حقیرتر میشود.
سراینده شاهنامه در باره این سه عامل چنین میگوید؛
سرِ تخت شاهان بپیچد سه کار:
نخستین ز بیدادگر شهریار
دگر آنکه بی سود را برکشد
ز مرد هنرمند سر درکشد
سوم آنکه با گنج خویشی کند
بکوشد به دینار بیشی کند
بدین ترتیب سه عامل:
ستمگری، سفلهپروری و فزونخواهی،
عاملان اصلی سقوط حکومتهای ستمگر در نزد حکیم توس است.
T.me/bestdiplomacy
تاریخِ بعد از اسلام را باید به پیش و پس از سرایشِ "شاهنامه" تقسیم کنیم؛ چون ایران پیش از شاهنامه مانند لختهای بود که شکل نگرفته بود و فردوسی مانند یک پیکرتراش آن را شکل داد، این هزار ساله ترکیبش را از شاهنامه گرفته است، باید قبول کنیم که چه خوب و چه بد، پروردهی این کتاب هستیم که راهنما و نشانهی هویّتِ ماست.
ایرانی برای آنکه بتواند از نو قد راست کند و به عنوان یک ملّتِ قابلِ احترام، خود را بنمایاند، احتیاج به چنین کتابی داشت و آن را به دست آورد. شاهنامه آغازگرِ دورانِ تازهای در زندگی ایرانی است، با این کتاب است که اقتدارِ سیاسیِ ایرانزمین تبدیل به «اقتدار فرهنگی» میشود. شاهنامه، ایرانِ پیش از اسلام را به ایرانِ بعد از اسلام پیوند زد و کاری کرد که او هم چنان در صحنهی جهانی، یک کشورِ برجسته و تأثیرگذار باقی بماند. سرایشِ این اثرِ بدیع، واکنشی بود در برابرِ رفتارِ تحقیرآمیزِ خلفای دمشق و بغداد، یعنی اگر زبان فارسیِ دَری و شاهنامه نیامده بودند، ایرانی هرگز ایرانی باقی نمیماند و چیز دیگری میشد.
#دیروز_امروز_فردا
..............................
❇️ ۲۵ اردیبهشت، روز بزرگداشتِ فردوسیِ جان و روز پاسداشتِ زبان فارسی گرامی باد.
..............................
💎کانال دکتر محمّدعلی اسلامی نُدوشن
T.me/bestdiplomacy
ایرانی برای آنکه بتواند از نو قد راست کند و به عنوان یک ملّتِ قابلِ احترام، خود را بنمایاند، احتیاج به چنین کتابی داشت و آن را به دست آورد. شاهنامه آغازگرِ دورانِ تازهای در زندگی ایرانی است، با این کتاب است که اقتدارِ سیاسیِ ایرانزمین تبدیل به «اقتدار فرهنگی» میشود. شاهنامه، ایرانِ پیش از اسلام را به ایرانِ بعد از اسلام پیوند زد و کاری کرد که او هم چنان در صحنهی جهانی، یک کشورِ برجسته و تأثیرگذار باقی بماند. سرایشِ این اثرِ بدیع، واکنشی بود در برابرِ رفتارِ تحقیرآمیزِ خلفای دمشق و بغداد، یعنی اگر زبان فارسیِ دَری و شاهنامه نیامده بودند، ایرانی هرگز ایرانی باقی نمیماند و چیز دیگری میشد.
#دیروز_امروز_فردا
..............................
❇️ ۲۵ اردیبهشت، روز بزرگداشتِ فردوسیِ جان و روز پاسداشتِ زبان فارسی گرامی باد.
..............................
💎کانال دکتر محمّدعلی اسلامی نُدوشن
T.me/bestdiplomacy
Telegram
دیپلماسی
MA International relations
Visiting Lecturer of Political Science
Instagram.com/diplomacy_cha
بهترین تحلیلهای سیاسی،اقتصادی،اجتماعی
Visiting Lecturer of Political Science
Instagram.com/diplomacy_cha
بهترین تحلیلهای سیاسی،اقتصادی،اجتماعی
🔵🔴به بهانه نامه آصف بیات به سعید مدنی: تحولات فناورانه چگونه بر تحولات اجتماعی و سیاسی سایه افکندهاند؟
✍🏻محمد رهبری|منتشر شده در هفتهنامه صدا
🔻یادداشتها و مواضع دو جامعهشناس برجسته در روزهای اخیر توجه اندیشمندان و کنشگران سیاسی و مدنی را بهخود جلب کرده است. نخست، گفتوگوی سعید مدنی با حسین رزاق در زندان بوده که در آن مباحثی راجع به شرایط اجتماعی و سیاسی ایران مطرح شده و دوم یادداشت انتقادی آصف بیات راجع به این مباحث بوده است.
🔻هر دو جامعهشناس از منظر نظری چنان به مباحث تسلط دارند که نقد آن، جسارت زیادی میطلبد. با اینحال، تصور میکنم بحث در باب مباحث مطرح شده بتواند به فهم بهتر آن و همچنین تدقیق آنها کمک کرده و راه را برای فهم بهتر وضعیت اجتماعی-سیاسی و تغییر آن فراهم کند. در همین رابطه نکاتی را در ضرورت بکارگیری مفاهیم جدید در نسبت با تحولات فناورانه برای تحلیل جامعه ایران نوشتهام که خلاصه آن در ادامه آمده است.
🔻آقای بیات در یادداشت خود، از بکارگیری مفاهیمی نظیر «جامعه شبکهای» توسط سعید مدنی انتقاد کرده است. او با بکارگیری مفهوم جامعه شبکهای از آن رو مخالف میکند که آن را مختص به جوامع «پسا صنعتی» میداند. با این حال، به نظر نگارنده، این نگاه خطی به تحولات جوامع، نگاه درستی نیست چرا که تأثیر تحولات فناورانه را بر آن نادیده میگیرد.
🔻ظهور تکنولوژی و فناوریهای نوظهور در بسیاری از جوامع و روند جهانیشدن، عملا نحوه تکوین و تکامل جوامع را تغییر داده است. این موضوع اتفاقا از منظر کاستلز، مبدع تئوری جامعه شبکهای نیز دور نمانده است. او، بر خلاف آقای بیات، تعبیر «جامعه شبکهای» را برای جوامعی مثل ایران هم بکار میبرد و آن را منحصر به جوامع پسا صنعتی نکرده است. بحثی که او در رابطه با انقلابهای عربی و جوامعی نظیر مصر و تونس دارد کاملا متأثر از مفهوم جامعه شبکهای است و این مفهوم را برای آن جوامع نیز بکار میبرد.
🔻آقای بیات در یادداشتشان در نقد بکارگیری جامعه شبکهای مدنظر کاستلز گفتهاند که «شبکههای مورد نظر کاستلز اصولاً با فناوریِ نوینِ دیجیتالی پدید آمدهاند» و فرض گرفتهاند که شبکهها در ایران متأثر از این فناوریهای نوظهور نیست. اما بنظر میرسد این فرض صحیحی نباشد.
🔻چطور میتوان جامعه ایران را که، طبق نظرسنجی ایسپا، در آن حدود ۸۰ درصد از مردم از شبکههای اجتماعی و پیامرسانها استفاده میکنند، بسیاری از روابط و ارتباطات از طریق پلتفرمهای شبکههای اجتماعی شکل میگیرد و توسعه پیدا میکند و نفوذ اینترنت در آن بیش از 95 درصد است متأثر از فناوریهای جدید ندانست و شبکههای درون آن را صرفا برآمده از شبکههای سنتی تلقی کرد؟
🔻اگر بپذیریم مفهوم جامعه شبکهای برای جامعه ایران کاربرد دارد، آنگاه باید چارچوب مفهومی جدیدی را برای جامعه و تحلیل آن در نظر گرفت. بر مبنای این چارچوب جدید، و درون جامعه شبکهای، یکی از مسائلی که باید بیشتر به آن پرداخت موضوع «رهبری» و «سازماندهی» است. رهبری و سازماندهی در جامعه شبکهای دستخوش تغییر شده است؛ شکلگیری روابط افقی، نیاز به سازمانهای سیاسی را کاهش داد و تولد «سیاست رسوایی» در دل جامعه شبکهای، امکان اعتماد به رهبران و تولد رهبران کاریزماتیک را کم کرده است.
🔻واقعیت آن است که تولد یک «رهبر انقلابی» در دوران جدید بسیار سختتر از گذشته است. در این دوران، به قول کاستلز، شایعههای شبکهسازیشده دیجیتال به راحتی جایگاه اخلاقی رهبران را تخریب میکند. علاوه بر آن، گسترش روابط افقی، احساس نیاز به رهبران و سازمانهای سیاسی را کاهش داده است.
🔻بنابراین میتوان گفت که «رهبر گریزی» یکی از ویژگیهای جوامع شبکهای و تحت تأثیر سیاست رسوایی است که نه فقط مختص به جوامع پسا صنعتی که مربوط به جوامعی نظیر جامعه ایران نیز هست.
🔻آقای بیات در یادداشتشان به درستی به ضرورت وجود رهبر و سازماندهی برای تغییرات بزرگ و انقلابی اشاره کردهاند. اما بر اساس آنچه ذکر شد، در جامعه شبکهای، تولد رهبری که بتواند اعتماد تودهها را جلب کند، اگر غیر ممکن نباشد بسیار دشوار است.
🔻در فقدان سازماندهی سلسلهمراتبی و رهبر کاریزماتیک، همواره عناصر اصلی وقوع انقلاب غایب هستند. بنابراین سخن گفتن از انقلاب در چنین شرایطی، امری انتزاعی است و این امری است که در جریان اعتراضات سالهای گذشته بهخوبی نمایان شد.
🔻بنابر آنچه ذکر شد، باید وزن بیشتری برای تحولات فناورانه قائل شد؛ تحت تأثیر این تحولات، در خصوص نگرش خطی به تغییرات جوامع باید تردید کرد و نسبت به توصیف جوامع بر اساس نگرش خطی، احتیاط بیشتری کرد. اکنون جامعه ایران، یک جامعه شبکهای است. این جامعه شبکهای فرصتهای جدیدی را برای مردم خلق کرده و محدودیتهای جدیدی را در برابر آنها گذاشته است.
▪️متن کامل این یادداشت را در این لینک میتوانید بخوانید.
✍🏻محمد رهبری|منتشر شده در هفتهنامه صدا
🔻یادداشتها و مواضع دو جامعهشناس برجسته در روزهای اخیر توجه اندیشمندان و کنشگران سیاسی و مدنی را بهخود جلب کرده است. نخست، گفتوگوی سعید مدنی با حسین رزاق در زندان بوده که در آن مباحثی راجع به شرایط اجتماعی و سیاسی ایران مطرح شده و دوم یادداشت انتقادی آصف بیات راجع به این مباحث بوده است.
🔻هر دو جامعهشناس از منظر نظری چنان به مباحث تسلط دارند که نقد آن، جسارت زیادی میطلبد. با اینحال، تصور میکنم بحث در باب مباحث مطرح شده بتواند به فهم بهتر آن و همچنین تدقیق آنها کمک کرده و راه را برای فهم بهتر وضعیت اجتماعی-سیاسی و تغییر آن فراهم کند. در همین رابطه نکاتی را در ضرورت بکارگیری مفاهیم جدید در نسبت با تحولات فناورانه برای تحلیل جامعه ایران نوشتهام که خلاصه آن در ادامه آمده است.
🔻آقای بیات در یادداشت خود، از بکارگیری مفاهیمی نظیر «جامعه شبکهای» توسط سعید مدنی انتقاد کرده است. او با بکارگیری مفهوم جامعه شبکهای از آن رو مخالف میکند که آن را مختص به جوامع «پسا صنعتی» میداند. با این حال، به نظر نگارنده، این نگاه خطی به تحولات جوامع، نگاه درستی نیست چرا که تأثیر تحولات فناورانه را بر آن نادیده میگیرد.
🔻ظهور تکنولوژی و فناوریهای نوظهور در بسیاری از جوامع و روند جهانیشدن، عملا نحوه تکوین و تکامل جوامع را تغییر داده است. این موضوع اتفاقا از منظر کاستلز، مبدع تئوری جامعه شبکهای نیز دور نمانده است. او، بر خلاف آقای بیات، تعبیر «جامعه شبکهای» را برای جوامعی مثل ایران هم بکار میبرد و آن را منحصر به جوامع پسا صنعتی نکرده است. بحثی که او در رابطه با انقلابهای عربی و جوامعی نظیر مصر و تونس دارد کاملا متأثر از مفهوم جامعه شبکهای است و این مفهوم را برای آن جوامع نیز بکار میبرد.
🔻آقای بیات در یادداشتشان در نقد بکارگیری جامعه شبکهای مدنظر کاستلز گفتهاند که «شبکههای مورد نظر کاستلز اصولاً با فناوریِ نوینِ دیجیتالی پدید آمدهاند» و فرض گرفتهاند که شبکهها در ایران متأثر از این فناوریهای نوظهور نیست. اما بنظر میرسد این فرض صحیحی نباشد.
🔻چطور میتوان جامعه ایران را که، طبق نظرسنجی ایسپا، در آن حدود ۸۰ درصد از مردم از شبکههای اجتماعی و پیامرسانها استفاده میکنند، بسیاری از روابط و ارتباطات از طریق پلتفرمهای شبکههای اجتماعی شکل میگیرد و توسعه پیدا میکند و نفوذ اینترنت در آن بیش از 95 درصد است متأثر از فناوریهای جدید ندانست و شبکههای درون آن را صرفا برآمده از شبکههای سنتی تلقی کرد؟
🔻اگر بپذیریم مفهوم جامعه شبکهای برای جامعه ایران کاربرد دارد، آنگاه باید چارچوب مفهومی جدیدی را برای جامعه و تحلیل آن در نظر گرفت. بر مبنای این چارچوب جدید، و درون جامعه شبکهای، یکی از مسائلی که باید بیشتر به آن پرداخت موضوع «رهبری» و «سازماندهی» است. رهبری و سازماندهی در جامعه شبکهای دستخوش تغییر شده است؛ شکلگیری روابط افقی، نیاز به سازمانهای سیاسی را کاهش داد و تولد «سیاست رسوایی» در دل جامعه شبکهای، امکان اعتماد به رهبران و تولد رهبران کاریزماتیک را کم کرده است.
🔻واقعیت آن است که تولد یک «رهبر انقلابی» در دوران جدید بسیار سختتر از گذشته است. در این دوران، به قول کاستلز، شایعههای شبکهسازیشده دیجیتال به راحتی جایگاه اخلاقی رهبران را تخریب میکند. علاوه بر آن، گسترش روابط افقی، احساس نیاز به رهبران و سازمانهای سیاسی را کاهش داده است.
🔻بنابراین میتوان گفت که «رهبر گریزی» یکی از ویژگیهای جوامع شبکهای و تحت تأثیر سیاست رسوایی است که نه فقط مختص به جوامع پسا صنعتی که مربوط به جوامعی نظیر جامعه ایران نیز هست.
🔻آقای بیات در یادداشتشان به درستی به ضرورت وجود رهبر و سازماندهی برای تغییرات بزرگ و انقلابی اشاره کردهاند. اما بر اساس آنچه ذکر شد، در جامعه شبکهای، تولد رهبری که بتواند اعتماد تودهها را جلب کند، اگر غیر ممکن نباشد بسیار دشوار است.
🔻در فقدان سازماندهی سلسلهمراتبی و رهبر کاریزماتیک، همواره عناصر اصلی وقوع انقلاب غایب هستند. بنابراین سخن گفتن از انقلاب در چنین شرایطی، امری انتزاعی است و این امری است که در جریان اعتراضات سالهای گذشته بهخوبی نمایان شد.
🔻بنابر آنچه ذکر شد، باید وزن بیشتری برای تحولات فناورانه قائل شد؛ تحت تأثیر این تحولات، در خصوص نگرش خطی به تغییرات جوامع باید تردید کرد و نسبت به توصیف جوامع بر اساس نگرش خطی، احتیاط بیشتری کرد. اکنون جامعه ایران، یک جامعه شبکهای است. این جامعه شبکهای فرصتهای جدیدی را برای مردم خلق کرده و محدودیتهای جدیدی را در برابر آنها گذاشته است.
▪️متن کامل این یادداشت را در این لینک میتوانید بخوانید.
Telegraph
به بهانه نامه آصف بیات به سعید مدنی: تحولات فناورانه چگونه بر تحولات اجتماعی و سیاسی سایه افکندهاند؟
یادداشتها و مواضع دو جامعهشناس برجسته در روزهای اخیر توجه اندیشمندان و کنشگران سیاسی و مدنی را بهخود جلب کرده است. نخست، گفتوگوی سعید مدنی با حسین رزاق در زندان بوده که در آن مباحثی راجع به شرایط اجتماعی و سیاسی ایران مطرح شده و دوم یادداشت انتقادی آصف…
🔵🔴نوشته جعفر پناهی درباره خروج محمد رسولاف از ایران
«وقتی خبر رفتن رسولاف منتشر شد، با اینکه از قبل میدانستم، اما دچار حسی دوگانه شدم. هم خوشحال و هم ناراحت! خوشحال از به سلامت رسیدناش و ناراحت از اینکه فرصت دیدن فیلمهای نساختهاش در سرزمین مادری از دست میرود.
وقتی امیر نادری رفت همین حال را داشتم، برای بیضایی، مخملباف و... هم همینطور! آیا فیلمهایی همانند "دونده" و "آب باد خاک"، "باشو غریبه کوچک" و "رگبار"، "سلام سینما" و "ناصرالدینشاه آکتور سینما"...باز هم در این سرزمین تشنهی فرهنگ ساخته خواهد شد؟ وقتی امیر نادری را در نیویورک دیدم همین سئوال را کردم و گفتم دلم برای فیلمهایی که میتوانستی بسازی و دیگر در ایران نمی سازی تنگ شده. رسولاف پاسپورتی نداشت که بتواند بهصورت عادی سفر کند. باید از کوه و دشت مخفیانه میرفت یا اینکه میماند و حکم ابلهانه هنرمندکش؛ او را در گوشهی زندان میپوساند.
به خود میگویم اگر نمیرفت همچون تقوایی در حسرت فیلم ساختن می ماند. یا مثل مهرجویی سلاخی میشد. شاید هم سرنوشت پوراحمد در انتظارش بود! این پاندولِ ماندن و رفتن همچون بودن و نبودن هملت، هر روز چون خوره ذهن و روح هنرمند ایرانی را میخورد! جوانان فیلمساز بسیاری در حال رفتن هستند. دلم برای فیلم های نساخته آنها هم تنگ خواهد شد.
وقتی تائید حکم محمد منتشر شد من هم مانند دیگر اهالی سینما در انتظار موضعگیری خانه سینما و محکوم کردن این حکم ابلهانه بودم. صد افسوس که چنین نشد. وزیر ارشاد همچنان بر طبل تهدید خود میکوبد و همچون وزرای ارشاد پیشین دم از مرگ سینمای مستقل ایران میزند. زهی خیال باطل! خواهیم دید که چند صباحی او هم دنکیشوتوار با الاغ رو به موت خود، سینهچاک و عربدهکشان منم منم خواهد کرد و این روزها هم خواهد گذشت. اما خودش هم خوب میداند آنچه خواهد ماند سینمای مستقل ایران است. چه در درون این جغرافیا و یا به قول رسولاف در آن ایران فرهنگی به وسعت تمام جهان.»
@bestdiplomacy
«وقتی خبر رفتن رسولاف منتشر شد، با اینکه از قبل میدانستم، اما دچار حسی دوگانه شدم. هم خوشحال و هم ناراحت! خوشحال از به سلامت رسیدناش و ناراحت از اینکه فرصت دیدن فیلمهای نساختهاش در سرزمین مادری از دست میرود.
وقتی امیر نادری رفت همین حال را داشتم، برای بیضایی، مخملباف و... هم همینطور! آیا فیلمهایی همانند "دونده" و "آب باد خاک"، "باشو غریبه کوچک" و "رگبار"، "سلام سینما" و "ناصرالدینشاه آکتور سینما"...باز هم در این سرزمین تشنهی فرهنگ ساخته خواهد شد؟ وقتی امیر نادری را در نیویورک دیدم همین سئوال را کردم و گفتم دلم برای فیلمهایی که میتوانستی بسازی و دیگر در ایران نمی سازی تنگ شده. رسولاف پاسپورتی نداشت که بتواند بهصورت عادی سفر کند. باید از کوه و دشت مخفیانه میرفت یا اینکه میماند و حکم ابلهانه هنرمندکش؛ او را در گوشهی زندان میپوساند.
به خود میگویم اگر نمیرفت همچون تقوایی در حسرت فیلم ساختن می ماند. یا مثل مهرجویی سلاخی میشد. شاید هم سرنوشت پوراحمد در انتظارش بود! این پاندولِ ماندن و رفتن همچون بودن و نبودن هملت، هر روز چون خوره ذهن و روح هنرمند ایرانی را میخورد! جوانان فیلمساز بسیاری در حال رفتن هستند. دلم برای فیلم های نساخته آنها هم تنگ خواهد شد.
وقتی تائید حکم محمد منتشر شد من هم مانند دیگر اهالی سینما در انتظار موضعگیری خانه سینما و محکوم کردن این حکم ابلهانه بودم. صد افسوس که چنین نشد. وزیر ارشاد همچنان بر طبل تهدید خود میکوبد و همچون وزرای ارشاد پیشین دم از مرگ سینمای مستقل ایران میزند. زهی خیال باطل! خواهیم دید که چند صباحی او هم دنکیشوتوار با الاغ رو به موت خود، سینهچاک و عربدهکشان منم منم خواهد کرد و این روزها هم خواهد گذشت. اما خودش هم خوب میداند آنچه خواهد ماند سینمای مستقل ایران است. چه در درون این جغرافیا و یا به قول رسولاف در آن ایران فرهنگی به وسعت تمام جهان.»
@bestdiplomacy
Instagram
@jafar.panahi
وقتی خبر رفتن رسولاف منتشر شد، با اینکه از قبل میدانستم، اما دچار حسی دوگانه شدم. هم خوشحال و هم ناراحت! خوشحال از به سلامت رسیدناش و ناراحت از اینکه فرصت دیدن فیلمهای نساختهاش در سرزمین مادری از دست میرود.
وقتی امیر نادری رفت همین حال را داشتم،…
وقتی امیر نادری رفت همین حال را داشتم،…
Forwarded from دیپلماسی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
این سکانس از فیلم #پاپیون هزار حرف دارد
#آزادی درد دارد
هزینه دارد
گرفتنیست حتی اگر در جزیره ای متروکه باشی
پس زنده باد #زندگی
زنده باد #آزادی
@bestdiplomacy
#آزادی درد دارد
هزینه دارد
گرفتنیست حتی اگر در جزیره ای متروکه باشی
پس زنده باد #زندگی
زنده باد #آزادی
@bestdiplomacy
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
اینجا که #هتل نیست
اینجا #خونه ماست
ما باید بهانه های ایرانی بودن رو دوباره زنده کنیم
🗣محمد درویش
فعال برجسته محیط زیست
@bestdiplomacy
اینجا #خونه ماست
ما باید بهانه های ایرانی بودن رو دوباره زنده کنیم
🗣محمد درویش
فعال برجسته محیط زیست
@bestdiplomacy
🔵🔴علی مجتهدزاده:
با توجه به تکرار و تعدد رفتارهای خشونتآمیز از سوی عوامل گشت ارشاد در قبال شهروندان نمیتوان اقدامات ماموران را صرفا خطای فردی دانست وبا تنبیه و تعلیق یک یا چند مامور قضیه را فیصله داد.
🔦ادامه این رفتارها میتواند جامعه را به سمت تقابل خشونت آمیز متقابل شهروندان و پلیس سوق دهد
@bestdiplomacy
با توجه به تکرار و تعدد رفتارهای خشونتآمیز از سوی عوامل گشت ارشاد در قبال شهروندان نمیتوان اقدامات ماموران را صرفا خطای فردی دانست وبا تنبیه و تعلیق یک یا چند مامور قضیه را فیصله داد.
🔦ادامه این رفتارها میتواند جامعه را به سمت تقابل خشونت آمیز متقابل شهروندان و پلیس سوق دهد
@bestdiplomacy
دیپلماسی
اینجا که #هتل نیست اینجا #خونه ماست ما باید بهانه های ایرانی بودن رو دوباره زنده کنیم 🗣محمد درویش فعال برجسته محیط زیست @bestdiplomacy
🔵🔴 ایران به ایرانیانی نیاز دارد که ارزشمندترین کالای زندگیشان را نثارش میکنند ...
1️⃣ ایران به صداقت، وفاداری، درایت، شجاعت و صبوری نیاز دارد؛ نفسبریدهها باید برای ژینایی دوباره خود بکوشند و شادی را در قعر تاریکیها که شده بازآفرینی کنند! به قول مولانای عزیز: خوش باش که هر که راز داند؛ داند که خوشی، خوشی کَشاند.
2️⃣ یادمان باشد: شاخص آدمهای بزرگ در آن است که شرافت خویش را صرف منافع عمومی میکنند. نباید تن به بازی پخمگانی دهیم که با کوبیدن بر طبل تمامیتخواهی و ناامیدکردن مردم میکوشند از ورود به صحن بهارستان با کمتر از دویستهزار رای از تهران خوشحال باشند!
3️⃣ روانشاد نادر ابراهیمی همیشه میگفت: خستگی، خصلت روشنفکری است! ما مردم هرگز خسته نمیشویم. نه از کار، نه از مبارزه و نه از امید ...
✍ #دلنوشته_های_محمد_درویش
T.me/bestdiplomacy
1️⃣ ایران به صداقت، وفاداری، درایت، شجاعت و صبوری نیاز دارد؛ نفسبریدهها باید برای ژینایی دوباره خود بکوشند و شادی را در قعر تاریکیها که شده بازآفرینی کنند! به قول مولانای عزیز: خوش باش که هر که راز داند؛ داند که خوشی، خوشی کَشاند.
2️⃣ یادمان باشد: شاخص آدمهای بزرگ در آن است که شرافت خویش را صرف منافع عمومی میکنند. نباید تن به بازی پخمگانی دهیم که با کوبیدن بر طبل تمامیتخواهی و ناامیدکردن مردم میکوشند از ورود به صحن بهارستان با کمتر از دویستهزار رای از تهران خوشحال باشند!
3️⃣ روانشاد نادر ابراهیمی همیشه میگفت: خستگی، خصلت روشنفکری است! ما مردم هرگز خسته نمیشویم. نه از کار، نه از مبارزه و نه از امید ...
✍ #دلنوشته_های_محمد_درویش
T.me/bestdiplomacy
Telegram
دیپلماسی
MA International relations
Visiting Lecturer of Political Science
Instagram.com/diplomacy_cha
بهترین تحلیلهای سیاسی،اقتصادی،اجتماعی
Visiting Lecturer of Political Science
Instagram.com/diplomacy_cha
بهترین تحلیلهای سیاسی،اقتصادی،اجتماعی
این سخن کاملا مفهوم #جمهوریت در قانون اساسی را نادیده می گیرد
در چنین دیدگاهی رای تنها به معنای #بیعت است نه #تغییر
و جالب اینست که مردم زودتر از بسیاری از سیاست بازان منفعت طلب نه لزوما سیاستمداران آگاه به منافع ملی
و زودتر از روزنه اندیشان کم دامنه به این موضوع پی برده اند....
@bestdiplomacy
در چنین دیدگاهی رای تنها به معنای #بیعت است نه #تغییر
و جالب اینست که مردم زودتر از بسیاری از سیاست بازان منفعت طلب نه لزوما سیاستمداران آگاه به منافع ملی
و زودتر از روزنه اندیشان کم دامنه به این موضوع پی برده اند....
@bestdiplomacy
🔵🔴شاهنامه، میراث ملی ایرانیان
✍️ نیما عظیمی، روزنامهنگار تبریزی
شاهنامۀ فردوسی از جمله گرانقدرترین و ارزشمندترین اسناد «هویتِ ملی» یکایک ایرانیان است. این اثر سترگ، دربرگیرندۀ مجموعه اندیشه و باورهای ایرانیان بوده و ازاینرو که هویت، همان سازه روانیِ اجتماعی است که پوششدهندۀ مؤلفۀ چگونگی اندیشه و اندیشمندی فرد است که او و هماندیشان او را از دیگران جدا کرده و به او «ملیت» میبخشد؛ و ملیت نیز همان هستۀ بنیادینِ فرهنگ، در همه جوامع بشری است. فردوسی در سرایش شاهنامه در پی آن بوده تا فرهنگِ ایرانیان را از اسطوره تا تاریخ به هم پیوند داده و در نظمی دلکش، هویتِ ایرانی را جانی دوباره ببخشد؛ زیرا که خواستۀ او دستیابی و دسترسی به بهترین ریخت از زیستِ تاریخی و اجتماعی یکایک مردم ایران بوده است. ازاینرو میتوان گفت شاهنامه، گزاره و ستونهای هویت ملی ایرانیان ازجمله خَِرد (که شاهنامه خود خِرَدنامه بوده و خِرَد نیروی اندیشمند و شناسنده در آدمی و درجۀ کمالِ عقل است)، دینمداری (شاهنامه بازگوکننده زندگی تاریخی و نیز زیستِ اساطیری ایرانیان است و اصلاً اسطوره روایت نمادین و رمزگونۀ جهانبینی مقدس و دینمدارانه است)، دادمندی («استوارترین رُکن بینشِ سیاسی - فلسفی فردوسی، داد است» و بنیاد «داد» بر «خِرَد» استوار است)، جغرافیای تاریخی (که برای نمونه، خاندانِ سام پهلوان که از سوی پادشاهانِ ایران بر سیستان و کابل و بخشهایی از هند فرمان میراندند و بهگاهِ سختیها برای نگاهداشتِ کَیان ایرانی از گزند میکوشیدند، نمودِ کامل چیرگی ایران بر جغرافیایی تاریخی است) و زبانِ ملی که این گزارۀ توضیحی بیشتر میطلبد و در ادامه خواهد آمد:
پس از سرایش شاهنامه و با زندهشدن زبان فارسی، زبانی ملی پدیدار شد که در همزیستی گویشهای محلی، با دارابودنِ توانایی واژگانی در مقام زبانِ نگارش و نیز آموزش و پرورش، «ابزار ارتباط جمعی» یکایک مردم ایران شد. زبان آینه خودآگاهی و هویت و حیات و روح یک ملت بوده و به این گونه زبان فارسی با بُنمایه و پیشینهای دراز بهعنوان یکی از ستونهای مهمِ هویت ملی ایرانیان شناخته میشود؛ چرا که اسطوره و تاریخ و فرهنگ و هنر همه ایرانیان در این زبان تجلی یافته و پایدار شده است بنابراین فردوسی با سُرایشِ شاهنامه و با زندهکردن زبانِ فارسی گزارههای فرهنگی، باورهای کهن، اسطورهها، آموزههای دینی و تاریخی و اصلاً چیستی و چُونیِ ملت ایران را به نسلهای پسین یاد داده و یادآور گشته و اینچنین تداوم هویت ملی ایرانی را سبب شده است. ازاینرو پساز آفرینش و سُرایش شاهنامه زبان فارسی درختی سایهگستر برای نگاهداشتِ هویت ملی شد که ایرانیان حتی با داشتنِ آداب و رسوم دیگرگون از هم آن را بهعنوان حلقۀ پیونددهنده خود برگزیدند.
با توجه به آنچه آمد، شاهنامه آینۀ تمامنمای فرهنگ ایرانی و بیتبیت آن پیونددهندۀ قومهای ملت ایران بوده است. چنانکه در جایجای شاهنامه، شاهد آن هستیم که در نبردهای ایران با تورانیان، همه ایرانیان از سراسرِ پهنۀ ایران با هم بسیج میشوند. چنانکه بارها به «سپاهی زِ گُردان کوچ و بلوچ» یا سپاهِ عربها یا سپاه گیلهمردان اشاره شده است که این نشان میدهد قومیت، در ایران جایی نداشته و همۀ اقوام در کنارِ هم برای نگاهداشتِ ایران نبردیدهاند. افزون بر این نکات، گزارۀ دیگری که شاهنامه را ارجمندتر میکند، ازخودگذشتگی و جانفدایی فردوسی برای پاسداشتِ هویتِ ملی ایرانی است که روزهای زندگی خود را بیهیچ چشمداشتی برای سرودن آن گذاشت و چون ۱۸ سال پس از آغازیدنِ سرودن آن با وساطتِ اسفراینی وزیر، به دربارِ محمود غزنوی که به تازگی بر تخت سلطنت، تکیه زده بود، رفت «جز احسنت» بهرهای نبرد؛ که البته با توجه به اختلافِ تباری فردوسی و سلطان محمود و کوشش فردوسی در پاسداشت از فرهنگ و نام ایران، بروز این رخداد، چندان دور از ذهن نمینمود.
چو این نامورنامه آمد به بُن
زِ من، روی کشور شود پر سخُن
جهان کردهام از سخن، چون بهشت
ازین بیش تخمِ سخن، کس نکِشت
پی افکندم از نظم، کاخی بلند
که از باد و باران نیابد گزند
🔴 دنبالۀ یادداشت را در بخشِ «مشاهدۀ فوری» بخوانید:
@bestdiplomacy
✍️ نیما عظیمی، روزنامهنگار تبریزی
شاهنامۀ فردوسی از جمله گرانقدرترین و ارزشمندترین اسناد «هویتِ ملی» یکایک ایرانیان است. این اثر سترگ، دربرگیرندۀ مجموعه اندیشه و باورهای ایرانیان بوده و ازاینرو که هویت، همان سازه روانیِ اجتماعی است که پوششدهندۀ مؤلفۀ چگونگی اندیشه و اندیشمندی فرد است که او و هماندیشان او را از دیگران جدا کرده و به او «ملیت» میبخشد؛ و ملیت نیز همان هستۀ بنیادینِ فرهنگ، در همه جوامع بشری است. فردوسی در سرایش شاهنامه در پی آن بوده تا فرهنگِ ایرانیان را از اسطوره تا تاریخ به هم پیوند داده و در نظمی دلکش، هویتِ ایرانی را جانی دوباره ببخشد؛ زیرا که خواستۀ او دستیابی و دسترسی به بهترین ریخت از زیستِ تاریخی و اجتماعی یکایک مردم ایران بوده است. ازاینرو میتوان گفت شاهنامه، گزاره و ستونهای هویت ملی ایرانیان ازجمله خَِرد (که شاهنامه خود خِرَدنامه بوده و خِرَد نیروی اندیشمند و شناسنده در آدمی و درجۀ کمالِ عقل است)، دینمداری (شاهنامه بازگوکننده زندگی تاریخی و نیز زیستِ اساطیری ایرانیان است و اصلاً اسطوره روایت نمادین و رمزگونۀ جهانبینی مقدس و دینمدارانه است)، دادمندی («استوارترین رُکن بینشِ سیاسی - فلسفی فردوسی، داد است» و بنیاد «داد» بر «خِرَد» استوار است)، جغرافیای تاریخی (که برای نمونه، خاندانِ سام پهلوان که از سوی پادشاهانِ ایران بر سیستان و کابل و بخشهایی از هند فرمان میراندند و بهگاهِ سختیها برای نگاهداشتِ کَیان ایرانی از گزند میکوشیدند، نمودِ کامل چیرگی ایران بر جغرافیایی تاریخی است) و زبانِ ملی که این گزارۀ توضیحی بیشتر میطلبد و در ادامه خواهد آمد:
پس از سرایش شاهنامه و با زندهشدن زبان فارسی، زبانی ملی پدیدار شد که در همزیستی گویشهای محلی، با دارابودنِ توانایی واژگانی در مقام زبانِ نگارش و نیز آموزش و پرورش، «ابزار ارتباط جمعی» یکایک مردم ایران شد. زبان آینه خودآگاهی و هویت و حیات و روح یک ملت بوده و به این گونه زبان فارسی با بُنمایه و پیشینهای دراز بهعنوان یکی از ستونهای مهمِ هویت ملی ایرانیان شناخته میشود؛ چرا که اسطوره و تاریخ و فرهنگ و هنر همه ایرانیان در این زبان تجلی یافته و پایدار شده است بنابراین فردوسی با سُرایشِ شاهنامه و با زندهکردن زبانِ فارسی گزارههای فرهنگی، باورهای کهن، اسطورهها، آموزههای دینی و تاریخی و اصلاً چیستی و چُونیِ ملت ایران را به نسلهای پسین یاد داده و یادآور گشته و اینچنین تداوم هویت ملی ایرانی را سبب شده است. ازاینرو پساز آفرینش و سُرایش شاهنامه زبان فارسی درختی سایهگستر برای نگاهداشتِ هویت ملی شد که ایرانیان حتی با داشتنِ آداب و رسوم دیگرگون از هم آن را بهعنوان حلقۀ پیونددهنده خود برگزیدند.
با توجه به آنچه آمد، شاهنامه آینۀ تمامنمای فرهنگ ایرانی و بیتبیت آن پیونددهندۀ قومهای ملت ایران بوده است. چنانکه در جایجای شاهنامه، شاهد آن هستیم که در نبردهای ایران با تورانیان، همه ایرانیان از سراسرِ پهنۀ ایران با هم بسیج میشوند. چنانکه بارها به «سپاهی زِ گُردان کوچ و بلوچ» یا سپاهِ عربها یا سپاه گیلهمردان اشاره شده است که این نشان میدهد قومیت، در ایران جایی نداشته و همۀ اقوام در کنارِ هم برای نگاهداشتِ ایران نبردیدهاند. افزون بر این نکات، گزارۀ دیگری که شاهنامه را ارجمندتر میکند، ازخودگذشتگی و جانفدایی فردوسی برای پاسداشتِ هویتِ ملی ایرانی است که روزهای زندگی خود را بیهیچ چشمداشتی برای سرودن آن گذاشت و چون ۱۸ سال پس از آغازیدنِ سرودن آن با وساطتِ اسفراینی وزیر، به دربارِ محمود غزنوی که به تازگی بر تخت سلطنت، تکیه زده بود، رفت «جز احسنت» بهرهای نبرد؛ که البته با توجه به اختلافِ تباری فردوسی و سلطان محمود و کوشش فردوسی در پاسداشت از فرهنگ و نام ایران، بروز این رخداد، چندان دور از ذهن نمینمود.
چو این نامورنامه آمد به بُن
زِ من، روی کشور شود پر سخُن
جهان کردهام از سخن، چون بهشت
ازین بیش تخمِ سخن، کس نکِشت
پی افکندم از نظم، کاخی بلند
که از باد و باران نیابد گزند
🔴 دنبالۀ یادداشت را در بخشِ «مشاهدۀ فوری» بخوانید:
@bestdiplomacy
Telegraph
ایراندل | IranDel
4_5909185360692254557.ogg
34.2 MB
جغرافیا برگ برنده ایرانست
هرلحظه به نقطه برگشت ناپذیر نزدیک تر میشویم....
🔵🔴سلسله نشستهای ایران کجاست؟
«نشست ۱۶»
فایل ضبطشده سخنرانی دکتر آرش رئیسینژاد*
با عنوان:
«ایرانراه: راهها و آینده تجاری ایران»
مؤسسه علمی و تاریخی آتوسا
*دانش آموخته روابط بین الملل از فلوریدا و استادیار تعلیق شده روابط بین الملل دانشگاه تهران و پدیده رشته روابط بین الملل در سال 1402 از نگاه کانال دیپلماسی
#بسیارآگاهی_بخش
@bestdiplomacy
🆔 @atusa_sbu
هرلحظه به نقطه برگشت ناپذیر نزدیک تر میشویم....
🔵🔴سلسله نشستهای ایران کجاست؟
«نشست ۱۶»
فایل ضبطشده سخنرانی دکتر آرش رئیسینژاد*
با عنوان:
«ایرانراه: راهها و آینده تجاری ایران»
مؤسسه علمی و تاریخی آتوسا
*دانش آموخته روابط بین الملل از فلوریدا و استادیار تعلیق شده روابط بین الملل دانشگاه تهران و پدیده رشته روابط بین الملل در سال 1402 از نگاه کانال دیپلماسی
#بسیارآگاهی_بخش
@bestdiplomacy
🆔 @atusa_sbu
4_5923817777398810120.mp4
7.8 MB
🔵🔴 ۱۵٠٠ میلیارد دلار از پول ایرانیها توسط خودیها در شهرهای بزرگ دنیا سرمایهگذاری شده است
بیتالمال ما همیشه خالی میشود
اما به یک سری افراد بیشتر میرسد تا بقیه
🔻 در یک قدمی ابر تورم هستیم و افرادی ادعا میکنند نقدینگی عامل تورم نیست
📌 چه چیزی عامل تورم است؟ تخیلات و توهم وضعیت کشور به یک مو بند است
🛑 مسئولی میشناسم که یک ریال از وامهایی که در ۳٠ سال گذشته پس نداده
💢 اسامی ابربدهکاران بانکی را فقط در چشم مردم فرو کردید؛ نتیجهاش چه شد؟
🔘 علی سعدوندی اقتصاددان:
🔹 شما قیمت ارز رو سرکوب میکنی برای خودیها و میگی من ارز بازار آزاد رو قبول ندارم؛ یعنی میگویی من با زندگی ۹۹ درصد مردم کاری ندارم و اون یک درصد برای من مهم است.
🔹 دولت رئیسی پس از حذف ارز ۴۲٠٠ تومانی به شدت دست به چاپ پول زده و سال ۱۴٠۱ اعلام کرد در این زمینه شکست خورده. حالا عملا ارز ۲۸۲٠٠ تومانی به بخور بخور تبدیل شده است./سیمرغ تی وی
@bestdiplomacy
بیتالمال ما همیشه خالی میشود
اما به یک سری افراد بیشتر میرسد تا بقیه
🔻 در یک قدمی ابر تورم هستیم و افرادی ادعا میکنند نقدینگی عامل تورم نیست
📌 چه چیزی عامل تورم است؟ تخیلات و توهم وضعیت کشور به یک مو بند است
🛑 مسئولی میشناسم که یک ریال از وامهایی که در ۳٠ سال گذشته پس نداده
💢 اسامی ابربدهکاران بانکی را فقط در چشم مردم فرو کردید؛ نتیجهاش چه شد؟
🔘 علی سعدوندی اقتصاددان:
🔹 شما قیمت ارز رو سرکوب میکنی برای خودیها و میگی من ارز بازار آزاد رو قبول ندارم؛ یعنی میگویی من با زندگی ۹۹ درصد مردم کاری ندارم و اون یک درصد برای من مهم است.
🔹 دولت رئیسی پس از حذف ارز ۴۲٠٠ تومانی به شدت دست به چاپ پول زده و سال ۱۴٠۱ اعلام کرد در این زمینه شکست خورده. حالا عملا ارز ۲۸۲٠٠ تومانی به بخور بخور تبدیل شده است./سیمرغ تی وی
@bestdiplomacy