Telegram Web Link
🔵🔴جامعه‌ی روسیه بر پایه‌ی عرف مافیا بنا نهاده شده است


سرگی مدودف، متخصص دوران پساشوروی، در گفت‌وگو با روزنامه‌ی فرانسویِ «لوموند» به ما یادآوری می‌کند که «روسیه قدرتی جنگاور و پلیسی است که در طول قرن‌ها نه تنها با همسایگان بلکه با ملتِ خود نیز همیشه در جنگ بوده است». گرایشی که تحت فرماندهیِ پوتین با حمله به اوکراین تشدید شده است.

در طول اعصار، دولت مسکو نه تنها با همسایگان بلکه با ملتِ خود هم جنگیده است. منابع اصلیِ کشور را از آنِ خود کرده، به مالکیت خصوصی اجازه‌ی گسترش نداده، و در نتیجه طبقه‌ی اجتماعی‌ای را هم که در پیوند با آن است، محدود کرده است. از دید زمامداران روسیه مالکیت خصوصی منبعی است برای درآمد، گونه‌ای «صنعت نفت ثانی». زندگیِ انسانی در روسیه ارزش چندانی ندارد. پیروزی‌های بزرگ جنگ جهانی دوم ــ نبرد استالینگراد، فتح برلین ــ به بهای از دست رفتن جان‌‌های بی‌شمار به‌دست آمده است. جیره‌ی متداول آن زمان، ده سرباز شوروی در ازای یک آلمانی بود. اکنون در اوکراین سه روس در ازای یک اوکراینی است. در سال ۱۹۴۵، در حالی که ژنرال آمریکایی، دوایت آیزنهاور، از شمار بالای کشته‌شدگانِ ارتش شوروی ابراز شگفتی می‌کرد، مارشال گئورگی ژوکف به او پاسخ داد: «هیچ اهمیتی ندارد. زنانِ ما سربازانِ جدیدی ‌به دنیا خواهند آورد.» ولادیمیر پوتین هم بر این باور است. او ادعا می‌کند که اختیار تن و جسم شهروندان روس را داراست، به همین‌خاطر زن‌ها را به فرزندآوریِ بیش‌تر فرامی‌خواند و به اقلیت‌های جنسی حمله می‌کند. او به فرد و انسان نیاز ندارد. تنها چیزی که می‌خواهد سربازانی است که بتوانند جنگ‌هایش را پیش ببرند.

در میانه‌ی قرن بیستم، ما در برابر دو رژیم تمامیت‌خواه قرار داشتیم: یکی به رهبری هیتلر، و دیگری به رهبری استالین. این دو در سال ۱۹۳۹ دست به دست هم دادند تا به لهستان و کشورهای بالتیک تعرض کنند. بنابراین مسئولیت جنگ به تساوی متوجه اتحاد جماهیر شورویِ استالینی و آلمان هیتلری است. بی‌شک هنگامی که ارتش آلمان در ۲۲ ژوئن ۱۹۴۱ به شوروی حمله کرد این کشور ناچار شد که به فرانسه، بریتانیا و ایالات متحده‌ی آمریکا بپیوندد. چاره‌‌ی دیگری نداشت. من به‌‌خوبی می‌دانم که خاطره‌ی پیروزیِ استالینگراد در فوریه‌ی ۱۹۴۳ هم‌چنان زنده است، از جمله در فرانسه، اما فراموش نکنیم که استالین هم‌پیمانِ هیتلر هم بود. به خودمان دروغ نگوییم: نظام استالینی گونه‌ای از فاشیسم بود. متأسفانه، جنگ جهانیِ دوم به پایانِ خود دست پیدا نکرد. نوعی تمامیت‌خواهی نابود شد، اما نوع دیگری برجا ماند. ولادیمیر پوتین تجسم آن است. او بدون شک میراث‌دار فاشیسم استالینی است./کانال آسو

T.me/bestdiplomacy
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
این دانشگاه به نام «مرکز مطالعات مدیریت ایران» قبل از انقلاب ۱۳۵۷ ایران، شعبهٔ مطالعات مدیریت دانشگاه هاروارد بوده که توسط دو نفر از کارآفرینان مشهور زمان، یعنی #حبیب_لاجوردی و #محمدتقی_برخوردار، برای تربیت نسل جدید مدیران و کارشناسانی که با علوم روز دنیا آشنا باشند، شکل گرفت.
#هاروارد

@bestdiplomacy
دکتر سجاد آیدنلو جوان ترین شاهنامه شناس جهان و استاد تمام ادبیات فارسی
@bestdiplomacy

رضا نصری

پیشنهاد می‌کنم آقای نبویان پیش از اینکه بر کرسی مجلس - یا احیانا بر کرسی ریاست مجلس - بنشینند، یک بار کتاب خاطرات نتانیاهو را بخوانند تا دست‌کم از پشت تریبون خانه ملت دیگر نگویند «اسرائیل برجام را به ایران تحمیل کرد»!

نتانیاهو در کتاب خاطراتش برجام را «کاپیتالاسیون در برابر ایران» و «اشتباهی در مقیاس تاریخ» می‌خواند.

در توجیه این برداشت می‌نویسد برجام «حق نامحدود غنی‌سازی اورانیوم که جزء حیاتی از ساخت بمب‌های هسته‌ای است را در ظرف دوازده سال را به ایران می‌داد. تاسیسات هسته‌ای ایران را بدون رژیم بازرسی موثر حفظ می‌کرد. ایران را به ساخت و توسعه موشک‌های بالستیک - که می‌توانند به طور بالقوه محموله هسته‌ای را به آمریکا برسانند - قادر می‌ساخت و با لغو تحریم‌ها به بزرگ‌ترین حامی تروریسم در جهان یاری می‌رساند».

از این رو می‌گوید از همان ابتدا «بی‌رحمانه به این توافق حمله کردم» و در دیدارم با اوباما در کاخ سفید «قسم خوردم هر کاری انجام دهم تا [بساط] این توافق را جمع کنم و از اسرائیل در برابر تبعات آن محافظت کنم».

او می‌گوید در صحن مجمع عمومی سازمان ملل متحد «به قصد [زدن] شاهرگ رفتم» و نمایندگان دولت‌هایی که از برجام تمجید کرده بودند را «کباب» کردم!

اگر از زبان تند و عصبانی نتانیاهو در مورد برجام بگذریم، بررسی عملکرد رژیم اسرائیل و لابی‌های آن در واشنگتن هم موید همین ادعاست که اسرائیل برجام را عاملی برای توسعه فن‌آوری هسته‌ای و قدرت اقتصادی ایران می‌دانست و معتقد بود این توافق مستعد است ایران را از انزوای بین‌المللی خارج کند و موجب شود نظم جدید منطقه حول محور ایران شکل بگیرد.

با خروج آمریکا از برجام نیز زمان را مغتنم شمرد تا توافقات «ابراهیم» را جایگزین برجام و پیرامون آن کشورهای عرب منطقه را علیه ایران سازماندهی کند.

چطور می‌شود توافقی را که نخست‌وزیر اسرائیل آن را «کاپیتالاسیون در برابر ایران» و «اشتباهی در مقیاس تاریخ» خوانده و برای زدن «شاهرگ» آن «قسم یاد کرده» - و شواهد نیز نشان می‌دهد در مسیر نابودی آن و جلوگیری از احیای آن تمام تلاش خود را بکار برده - به این آسانی برای افکار عمومی ایران محصول اسرائیلی جلوه داد؟/نواندیش

T.me/bestdiplomacy
🔵🔴 خودکفایی یعنی خودویرانگری!


سالیان درازی واژه خودکفایی از یک استراتژی اقتصادی به هدفی مقدس و آرمانی تبدیل شده و همواره مخالفان آن متهم به لیبرال بودن شده اند . اینکه چطور ممکن است منطق دو دوتا چهارتای اقتصادی را بتوان با زور و ضرب بایدها و نبایدهای ایدئولوژیک به کنار نهاد و در عین حال به کارآمدی و بهره وری اقتصادی رسید سوالی است که موافقان  خود کفایی به دور از شعار گوئی های معمول باید به آن پاسخ دهند . در نیمه دوم قرن بیستم دو استراتژی توسعه اقتصادی با دو رویکرد متفاوت در دستور کار دولت‌ها ی در حال توسعه قرار گرفت . استراتژی جایگزینی واردات (خود كفائي) و دیگری استراتژی توسعه صادارت ، كشورهاي آمريكاي لاتين استراتژی اولی و کشورهای آسیای جنوب شرقی دومی را  انتخاب کردند.تمام کشورهایی که استراتژی جایگزینی واردات را انتخاب کردند شکست خوردند ولی آسیای جنوب شرقی ها موفق شدند . دلیل شکست  یکی و موفقیت دیگری  ساده بود . در ذات جایگزینی واردات ناکارآمدی نهفته است  زیرا تولید نه بر مبنای مزیت ها بلکه بر مبنای نیازها انجام می‌شود ، بر اساس سیاست خود کفائی اقلام زیادی  با چند برابر قیمت تمام شده جهانی تولید می‌شوند ولی بر مبنای توسعه صادرات ،  تولید صرفاً براساس مزيت هاست .

حتی آمریکا و چین با دارا بودن سهم ۲۴‎ و ۱۵‎ درصدی از اقتصاد دنیا قادر به تحقق خودکفایی در اقتصاد خود نیستند چه رسد به اقتصاد کمتر از ۱ درصدی ایران . هیچ کشوری وجود ندارد که در تولید همه یا تعداد زیادی از کالاها دارای مزیت باشد. شرایط جغرافیایی ، منابع طبیعی در دسترس ، سطح تکنولوژی و مهارتهای انسانی ، وضعیت شاخصها و ساختار  اقتصادی و سیستم آموزشی هر کشور مزیت آنرا در تولید کالاهای خاصی تعیین می‌کند .

آلمان غول بزرگ تكنولوژی دنیا گوشی تلفن همراه تولید نمی کند ؛  ژاپن سومین اقتصاد دنیا هواپیمای مسافربری نمی سازد و  سوئیس پیشرفته در سودای ساخت  اتومبیل نیست ! چرا ؟ آیا توانایی تکنولوژی آنها قادر به  تولید این محصولات نیست ؟ حتماً صلاح آنها علیرغم دارا بودن توانایی در تولید این محصولات در تولید کالاهای دیگری است . اما كشور ما با حجم اقتصادي به مراتب كوچکتر و سطح تکنولوژی نازل تر در تکافوی تولید  سنجاق میخی تا کشتی های اقیانوس پیما است  و بجز اندک اقلامی که در تولید آنها دارای مزیت نسبی و مطلق است در مابقی با قیمت تمام شده چند برابر قیمت های جهانی مشغول هدر دادن منابع محدود كشور است .

اگر با صرف اين همه هزينه و از دست دادن بسیاری از فرصتها براي رسيدن به هدف خودكفائي با توجه به مشكلات دائمی ما در روابط بین الملل  توفيقي نسبي كسب مي شد تا حدودي قابل قبول بود ، ولی متاسفانه در این مورد هم چوب و هم پیاز را خوردیم . با اعلام خبر اعمال تحریم های جدید به یکباره همه چیز از پوشک بچه تا خودرو جهش قیمت داشتند ، استدلال برای موج گرانی بسیار ساده بود “ افزایش قیمت ارز “ . اگر سیاست خودکفایی ما موثر بوده چرا با اعلام خبر تحریم سونامی گرانی ها ایجاد می‌شود ؟

حتماً موافقان سیاست خودکفایی مدعی می‌شوند ما برنامه خودکفایی را به دليل نفوذ أفكار ليبرالی در نظام تصمیم گیری جدی نگرفته و اجرا نکردیم ، فرض می‌کنیم این ایراد بجا باشد ، موافقان از میان ۲۰۰ کشور موجود دنیا فقط یک نمونه موفق در استراتژی خودکفایی را معرفی کنند . موافقان همچنین خواهند گفت به دلیل شرایط خاص سیاسی ایران در روابط بین الملل ما انتخابی غیر از خودکفایی نداریم ، اگر این استدلال را قبول کنیم لاجرم باید بپذیریم که ما هیچوقت اقتصادی قدرتمند و پویا نخواهیم داشت و تا ابد باید با اقتصادی معیشتی (بخور و نمیر) بسر ببریم .

غلامرضا مصدق
T.me/bestdiplomacy
🔵🔴جزئیات آماری از سیاستِ آبی ترکیه

بنا بر آمار سازمان اقداماتِ هیدرولیکی ترکیه، میانگین پتانسیل حوضۀ آبریز ارس در ترکیه برابر ۴/۴۷۳ میلیون مترمکعب در سال است و این یعنی ترکیه ۸۳ درصد از پتانسیل حوضۀ آبریز ارس در خاک خود را کنترل خواهد کرد. بررسی‌ها نشان می‌دهد که ترکیه در این حوضۀ آبریز تا قبل سال ۲۰۰۰ میلادی، چهار سد با مجموع ظرفیت ۶۲۱ میلیون مترمکعب برای اراضی به وسعت تقریبی ۹۷ هزار هکتار داشته است و از سال ۲۰۰۰ تا سال ۲۰۲۰ [میلادی] پنج سد با مجموع ظرفیت ۸۴۶ میلیون مترمکعب برای اراضی کشاورزی به وسعت ۱۲۴ هزار هکتار به بهره‌برداری رسانده است. به عبارتی ترکیه در حال حاضر می‌تواند حدود ۴۶۸/۱ میلیون مترمکعب از آب حوضۀ آبریز فرامرزی ارس را مهار کند. این کشور از سال ۲۰۱۴ [میلادی] شروع به احداث ۷ سد دیگر نیز کرده است. مجموع ظرفیت سدهای در دست احداث ترکیه برابر ۸۷۴/۱ میلیون مترمکعب برای اراضی کشاورزی به وسعت تقریبی۷۰ هزار هکتار است. ترکیه ۷ سد برنامه‌ریزی ‌شده نیز در دستور کار دارد. این سدها با ظرفیت ۴۰۱ میلیون مترمکعب حدود ۷۰ هزار هکتار اراضی کشاورزی را آبیاری خواهند کرد. در صورت اتمام طرح‌های مذکور، ترکیه قادر خواهد بود به میزان ۷۴۳/۳ میلیون مترمکعب از منابع داخلی خود را در این حوضۀ آبریز مهار کند./سازندگی

T.me/bestdiplomacy
دیپلماسی
🔵🔴جزئیات آماری از سیاستِ آبی ترکیه بنا بر آمار سازمان اقداماتِ هیدرولیکی ترکیه، میانگین پتانسیل حوضۀ آبریز ارس در ترکیه برابر ۴/۴۷۳ میلیون مترمکعب در سال است و این یعنی ترکیه ۸۳ درصد از پتانسیل حوضۀ آبریز ارس در خاک خود را کنترل خواهد کرد. بررسی‌ها نشان می‌دهد…
🔵🔴 تهدید آب ایران

✍️ گروه رسانه‌ای روزنامۀ سازندگی

هنوز لب‌های هیرمند در سیستان از بی‌آبی خشک است که خبر «حذف ایران از معادلۀ دجله و فرات» منتشر می‌شود. توافق آبی میان عراق و ترکیه در حالی بدون حضورِ ایران به امضا رسیده که غرب و جنوب غرب کشور به دلیل بی‌آبی ناشی از کاهشِ آب دجله و فرات به کانون وسیع توفان‌های گرد و غبار تبدیل شده است. فقط ترکیه نیست که سیاست‌هایش حیاتِ ایران را تهدید می‌کند، طالبان هم با ساخت‌ سدهای جدید روی هیرمند، تأمین آب سد دوستی را نیز به شکل جدی تهدید می‌کند. سد دوستی بیش از ۵۰ درصد آب مشهد را تامین می‌کند و هم‌اکنون کمتر از۲۰ درصد مخزن آن پر است. سیاستی خارجی پویا که باید امنیت و منافع را تامین کند اینجا معنا می‌یابد. هجمۀ حیرت‌انگیز و هماهنگ همسایگان غربی و شرقی در معادلات آب‌های فرامزی این نگرانی را تقویت کرده که آیا ضعف دیپلماسی ایران در مواجهه با همسایگان سبب بروز چنین سیاستی شده است؟ برای پاسخ به این ابهام باید اتفاقات مرتبط با آب‌های مرزی در ایران طی سال‌های اخیر را مرور کرد.

جاه‌طلبی آبی ترکیه

دولتِ ترکیه با طرح‌های جاه‌طلبانه گاپ و داپ سعی دارد، فقر خود در حوزۀ انرژی و برخی ضعف‌های ژئوپلیتیکی را پوشش دهد. ایده‌‌ای که برخی تحلیل‌گران هیدروپلیتیک از آن با تروریسمِ آبی اسم می‌برند. طرح‌های ترکیه تمام همسایگانش را تحت تأثیر قرار داده است. از یک سو ایران و آب رودخانۀ ارس را هدف گرفته و از سوی دیگر مهار آب‌ دجله و فرات در بالادست عراق خود به خود سرزمین ایران را متأثر می‌کند. «گاپ» یک پروژۀ توسعۀ چند بخشی شامل سدسازی گسترده در جنوب شرق آناتولی ترکیه است. این پروژه ۹ استان ترکیه را در بر می‌گیرد که در حوضۀ رودخانه‌های فرات و دجله قرار دارند. «داپ» اما پروژۀ سدسازی در آناتولی شرقی است که بخش عمده آن روی حوضۀ ارس و کورا ساخته می‌شود. از جمله سدهای در حال ساخت در قالب پروژۀ داپ می‌توان به سدهای کاراکورت، سویلمز و نارین‌قلعه اشاره کرد. اجرای این پروژه به ‌طور مستقیم بر ایران، ارمنستان و "جمهوری آذربایجان: تأثیرگذار است. «ترکیه با توجه به فقر انرژی‌های فسیلی به‌خصوص نفت و گاز به منظور استفاده حداکثری از منابع آبی دجله و فرات و استفاده از موقعیت هیدروپلیتیکی خود طی دهه‌های گذشته با محدود کردن میزان آب ورودی این رودها به عراق و سوریه، آنها را با مشکلاتِ عدیدۀ اجتماعی و اقتصادی مواجه کرده و تأثیرات سیاسی، امنیتی و زیست‌محیطی جدی بر وضعیت ارتباطات منطقه‌ای دولت‌های حوضه رودهای مذکور گذاشته است.* (دیپلماسی ایرانی)»

روزهای آغازین اردیبهشت ۱۴۰۳ [خورشیدی]‌، رجب طیب اردوغان بعد از ۱۲ سال با حضور در عراق و امضای تفاهم‌نامه‌ای با السودانی، نخست‌وزیر عراق سعی کرد، مشکل آبی خود با عراق را حل کند. موضوعی که به نظر می‌رسد در آینده، اعتراض در دو کشور سوریه و ایران را به دنبال داشته باشد. چراکه تنش آبی حاصل از پروژه‌های جاه‌طلبانه ترکیه علاوه بر عراق، سوریه را نیز به شدت متأثر می‌کند و در مرحلۀ بعد جنوب غرب و غرب ایران نیز از این سیاست آسیب جدی دیده و در آینده نیز آسیب خواهد دید. پیش از این محمدجواد ظریف، وزیر سابق امور خارجه ایران چنین اتفاقی را در گفت‌وگویی رسانه‌ای پیش‌بینی کرده بود؛ «هر زمان عراقی‌ها به ما در مورد رودخانه‌های مرزی فشار می‌آوردند، ما دو حرف می‌زدیم. یکی، اینکه معاهده ۱۹۷۵ همه ‌چیز را مشخص کرده است. دوم اینکه ما و شما و سوریه مشترکاً از سیاست‌های آبی ترکیه متضرر هستیم پس به ‌شکل مشترک اقدام کنیم. اما همه کشورها سعی می‌کردند، مستقیم خودشان مشکل‌شان را حل کنند. کمااینکه عراق دارد این کار را می‌کند.» اشاره ظریف به توافقنامه ۱۹۷۵ معروف به پیمان الجزایر است که در سال ۱۹۷۵(۱۳۵۳) در الجزیره میان عباسعلی خلعتبری و سعدون حمادی، وزیران خارجه وقت ایران و عراق امضا شد و مبنای حل اختلافات مرزی ایران و عراق قرار گرفت.

با این حال آنچه در مذاکره ترکیه و عراق بدون حضور ایران اهمیت دارد؛ اولویت داشتن منافع ملی بر ملاحظات دیگر در دیپلماسی جهانی است. اتفاقی که متأسفانه در ایران به شدت متأثر از سیاست‌های دیگری است که منافع ایران را کمتر در اولویت خود قرار می‌دهد و به جای ملاحظات و خلأهای ژئوپلیتیکی و هیدروپلیتیکی، مبنایی ایدئولوژیکی دارد.



🔴 دنبالۀ یادداشت را در بخشِ "مشاهدۀ فوری" بخوانید:


@bestdiplomacy
🔵🔴درباره  دانش سیاسی ایران
👈چرا علم سیاست در ایران شکل نگرفته است؟

علی اردستانی

▫️می توان به ضرس قاطع گفت علم سیاست هنوز در ایران شکل نگرفته، و در بهترین حالت، در مرحله جنینی است؛ به زبان تامس کوون، در وضعیتی «پیشا علمی» قرار دارد. این که چرا این گونه هست، بحث مفصل و جداگانه ای را می طلبد، اما، در شمایی کلی، به نظر می رسد دو عامل باعث شده تا سیاست در ایران - به رغم تاسیس بیش از یک سده ای مدرسه علوم سیاسی - همچنان در این ضعیت پیشاعلمی دست و پا بزند.

▫️تلقی و انتظارات حکومت، و آشفتگی فکری شاغلان فکری این رشته (اعم از استاد و دانشجو). از یک سو، تمام تلاش حکومت این بوده است تا شاغلان این علم را به کارمندانی اداری تبدیل کند؛ کسانی که باید همانند هر کارمند دیگری در اداره دانشگاه حضور یابند و در قبال انجام وظایف محول شده مقرریه ای دریافت کنند. درواقع، هدف اصلی حکومت تامین کادر موردنیاز خود برای دستگاه های متبوعش بوده است تا ایجاد فضایی مطلوب برای رشد علم سیاست. از سوی دیگر، آشفتگی فکری و فقدان درک مناسبی از اهداف و غایات علم سیاست در میان خود شاغلان علم سیاست است که باعث شده آن نتواند به مرحله «علم» گام نهد و به همه چیز شبیه باشد جز علم سیاست.

▫️برای فهم میزان این آشفتگی فکری شاغلان علوم سیاسی نگاهی اجمالی به سیر تحول این رشته در ایران در سه دهه گذشته کفایت می کند. هر فرد، گروه، و تشکلی به فراخور توان و نفوذش کوشیده است که نظام باور خود را بر این رشته تحمیل کند. نتیجه و پیامد مهم این «تجاوزها» به حریم علم سیاست این شده است که این رشته به محلی برای رشد و نمو نحله های روشنفکری - در بعد سلبی آن - تبدیل شده است، و   شاغلان این رشته آن قدر که درمورد افرادی نظیر هایدگر، فوکو، دریدا، لاکان، بلومنبرگ، و... از یک سو، و فقه سیاسی، سهروردی، هانری کربن، و ... از سوی دیگر می دانند، درمورد خود علم سیاست و متفکران اصلی آن نمی دانند.

▫️دیدگاه های این افراد و مکاتب فکری شان در بسیاری از موارد نه تنها ارتباطی با علم سیاست ندارند، بلکه در تضاد کامل با آن نیز قرار دارند. این آشفتگی ذهنی ، که عمدتا به آشفتگی عینی نیز ختم می شود، منجر به این شده است تا دارندگان مدارک عالی این رشته عمدتا در «خیالات» خود سیر کنند، و بجای تلاش برای ترویج آموزه های اصیل علم سیاست، به اشاعه افکاری بپردازند که در بسیاری از موارد ریشه علم سیاست را می خشکاند. این درد را کجا باید گفت که دانشجوی دکترای علوم سیاسی در ایران ملزم به خواندن هایدگر، پدیدارشناسی، آنارشیسم و یا فوکو و هابرماس است، اما نه استاد مربوط و نه آن دانشجو هنوز نمی تواند آثار پدران بنیانگذار را به درستی روخوانی کند، چه برسد به این که بخواهد ظرائف و دقایق آنها را دریابد؟!

▫️تالی فاسد این امر است که بسیاری از شاغلان این رشته به مبلغ دیدگاه های هویت گرا، در ناآگاهی و غفلت کامل از «امر ملی»، تبدیل شده اند. در واقع، پرسش عمده ای که وجود دارد این است که این افراد در علم سیاست چکار می کنند و چرا باید کرسی های این رشته در دست آنان باشد؟ /سیاست نامه پلاس
T.me/bestdiplomacy
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔵🔴مسئلهٔ زن و هویّت او!


استاد #ژاله_آموزگار پژوهشگر و معلّم فرهنگ و زبان‌های باستانی است.
او دکترای زبان‌های باستانی خود را از دانشگاه سوربن فرانسه گرفته و بیش از ۴۰ سال است که در دانشگاه تهران تدریس می‌کند.
.
بریده‌ای از گفتگوی استاد آموزگار با رسانهٔ آرته‌باکس
@artehbox.ir



T.me/bestdiplomacy
🔵🔴سرمایه داری علیه دموکراسی
چگونه قدرت افسار گسیخته بخش خصوصی، آزادی در آمریکا را محدود کرده است؟

شری برمن/استاد علوم سیاسی در دانشگاه کلمبیا
منبع: شماره ی می/ژوئن 2024 مجله ی فارن افرز
ترجمه: محمد حسین باقی

دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور سابق ایالات متحده، برای برنده شدن در دور دوم ریاست‌جمهوری باید همچنان رای دهندگان طبقه ی کارگر را جذب کند؛ همانانی که به اولین پیروزی او در سال 2016 کمک کردند و تقریباً دومین پیروزی را در سال 2020 به او دادند. افراد این دسته اکثریت رای‌دهندگان واجد شرایط را در سراسر کشور تشکیل می‌دهند و حتا درصد بیشتری از رای دهندگان را در ایالت های مردد اما مهمِ میشیگان، پنسیلوانیا و ویسکانسین تشکیل می دهند. دور شدن آمریکایی های کمتر تحصیل کرده و کمتر مرفه از حزب دموکرات با ترامپ آغاز نشد. در واقع، موفقیت ترامپ در مورد این گروه‌ها به‌عنوان اوج یک فرآیند طولانی درک شد که مفسران آن را «وارونگی طبقاتی سیاست آمریکا» توصیف کرده‌اند، که در آن اکثر نیروهای حرفه‌ای در حال حاضر از دموکرات‌ها و تعداد بیشتری از طبقه ی کارگر از جمهوری‌خواهان حمایت می‌کنند.
توانایی ترامپ در بهره‌برداری از این روند، اغلب به سوء استفاده ی او از نارضایتی‌های اجتماعی و فرهنگی نسبت داده می‌شود، اما رأی‌دهندگان نیز او را از نظر اقتصادی کمتر محافظه‌کار و در قیاس با رهبران جمهوری‌خواه قبلی نسبت به منافع طبقه ی کارگر دلسوزتر می‌دانستند.
@bestdiplomacy
🔵🔴 نشانه‌ها و علل شورش


"میشل فوکو" در درس‌گفتار "امنیت، قلمرو، جمعیت"، در جلسه‌ی دهم با به میان آوردن مقاله‌ای از "فرانسیس بیکن"(فیلسوف انگلیسی، ۱۵۶۱ – ۱۶۲۶م)،  با عنوان "در باب فتنه و آشوب"، نکات چشم‌گیری را توضیح می‌دهد. منجمله از نشانه‌ها و علل شورش یاد می‌کند. "فوکو"، با تکیه بر مقاله‌ی بیکن شرح می‌دهد که فتنه و شورش را نباید پدیده‌ای خارق عادت، بلکه باید امری یکسره طبیعی و عادی تلقی کرد. آشوب، همچون طوفانی است که نامنتظره در می‌گیرد. زمانی رخ می‌دهد که انتظارش را نداریم. یعنی در زمانی که ظاهرا آرامش و سکون پا برجاست. "در لحظات تعادل و آرامش هیچ بعید نیست که چیزی در حال تکوین باشد یا در کار زاده شدن باشد". در نظر بیکن، گرچه جامعه به صورت پنهانی ملتهب می‌شود، اما می‌توان نشانه‌هایی از التهاب را از امواج خاموش جامعه استخراج کرد.

🔦 نشانه‌های شورش از نظر بیکن، عبارت است از:

●۱. رواج شایعات افترا و سخنانی علیه دولت و حکمرانان
●۲. واژگونی ارزش‌ها به مثابه‌ی راهنمای عمل
●۳. واژگونی ارزیابی‌ها. به این معنا که حتی کارهای ستودنی و ارزشمند حکومت بد تعبیر می‌شود.
●۴. لحن ضعیف فرامین حکمرانان. گویی در بیان فرامین "خجول " هستند.
●۵. تفسیر دلبخواهانه‌ی فرامین حکومت از سوی محریان. شخص دریافت‌کننده‌ی فرمان به جای اجرای فرمان، آن را تفسیر می‌کند و تفسیر خودش را ملاک عمل قرار می‌دهد.
●۶. نخبگان و اصحاب قدرت، صاحب منصبان و حتی نزدیکان حاکم، یعنی کسانی که حول حاکم گرد آمده‌اند آشکارا نشان می‌دهند از فرامین حاکم اطاعت نمی‌کنند، بلکه تابع منافع خویش هستند.
●۷. و آخرین نشانه این است که حاکم به جای مصلحت کلیت حکومت و جمهوریت، جانب یک حزب و یا گروه را می‌گیرد و از منافع آنها در برابر دیگران دفاع می‌کند. به سخن دیگر، مصلحت یک گروه و یا حزب را بر مصلحت حاکمیت ترجیح می‌دهد.

🔦چرا فتنه و شورش رخ می‌دهد؟ گرچه علل شورش متعدد و مختلف است اما بیکن بر دو علت اصلی تاکید می‌کند:

۱. ماده و علت اصلی شورش‌ها، "نخست فقر است، یا دست کم فقر مفرط. یعنی سطحی از فقر که دیگر قابل تحمل نیست". به گفته‌ی بیکن این گونه قیام‌ها برآمده از شکم است که  از همه‌ی قیام‌های دیگر بدتر است. زیرا حکومت با "لشگر گرسنگان"، روبرو می‌شود.

۲ علت دوم شورش‌ها، نارضایتی است. از نظر بیکن این علت مربوط است به عقیده و ادراک جامعه از وضیعیت خود و نسبتی که حاکمان با آنان برقرار می‌کند. گرچه میان فقر و نارضایتی نسبت مستقیم برقرار است، به این معنا که فقر، سبب نارضایتی می‌شود، اما این گونه نیست که هر نارضایتی به علت فقر باشد. ممکن است کسی فقیر نباشد اما از وضعیت خود، جامعه و یا شیوه‌ی حکمرانی ناراضی باشد. (نارضایتی، خودش علل متعدد دارد)

🔦 در نظر بیکن، "گرسنگی و عقیده"، "شکم و سر"، دو ماده‌ی قابل اشتعال‌اند که می‌تواند سبب کنش خشم‌گینانه و گاه آتشین مردمان گردد. اما چه وقت این فقر و نارضایتی به کنش عملی و بعضا قهر‌آمیز تبدیل می‌شود؟ به تعبیر دیگر، وقتی جامعه آماده‌ شعله‌ور شدن است، چه چیزی آن را به آتش می‌کشد؟


▪️برای آن که جامعه‌ی آماده‌ی شورش به کنش مقابله و تخاصم برسد دو اتفاق باید رخ دهد:

❗️۱. اولا، چیزی مانند تغییر در رژیم مالیاتی، افزایش قیمت‌ها، کمیابی مایحتاج مردم، به قدرت رساندن و یا به منصب نشاندن افراد فرومایه و دگرگونی در توزیع منافع امتیازات و امکان‌ها رخ دهد.  این دسته از امور به تعبیر بیکن، معترضین را به وحدت می‌رساند و شکل واحدی از ناخرسندی را سبب می‌شوند.

❗️۲. و دوم این که نخبگان و مردم به اتحاد و ائتلاف برسند. از نظر بیکن، نخبگان و سرآمدان جامعه، مسئله‌ی اصلی حاکمان نیست، زیرا همواره حکومت می‌تواند با آن‌ها به توافق برسد. یا آنها را می‌خرند یا اعدام می‌کنند. "فرد نخبه سرش قطع می‌شود یا به رسالت خود خیانت می‌کند". مشکل اصلی حکومت، ناخرسندی مردم است.

🔘 راه حل چیست؟
بیکن دو راه پیش پای می‌گذارد:

🔹۱. "ترتیبی اتخاذ گردد ناخرسندی مردم هرگز به نقطه‌ای نرسد که تنها راه خروجی، انقلاب و شورش باشد"

🔹۲. راه دوم، قطع رابطه‌ی مردم و نخبگان است. به نحوی که مردم بی رمق و ناخرسند، نتوانند از میان نخبگان رهبری برای خود پیدا کنند. زیرا "قیام بی‌سر"، حتی اگر رخ دادنی باشد، ادامه دادنی نیست، خاموش می‌شود و راه به جایی نخواهد برد./مدرسه علوم انسانی


علی زمانیان

T.me/bestdiplomacy

🔵🔴‌يونگ بين علل ديكتاتورى و عوامل زاينده‌ی كمونيسم فرق مى‌گذارد.

ديكتاتورى نتيجه‌ی ذرّه‌اى‌شدن اجتماعی افراد است كه به يكپارچه‌شدن آن‌ها در گروه‌ها و سازمان‌ها مى‌انجامد و اين نيز در گام بعد به نابودى شخصيت و مسئوليت فردى كمك مى‌كند. اما يونگ تلويحاً كمونيسم را نتيجه‌ی وابستگى تامّ فرد به دولت و تمنّاى انسان‌ها براى تأمين‌شدن همه‌ی خواست‌هاى مادى‌شان به‏‌دست دولت مى‌داند. بر اين اساس، روشن است كه بدون كمونيسم هم مى‌توان ديكتاتورى داشت: هر گروه ذرّه‌اى شده و فرديت‌زدايى‌شده‌اى مستعد پذيرش ديكتاتورى است؛ ولى مادام كه افراد براى برآورده‌شدن نيازهاى مادى و شايد ديگر نيازهايشان چشم به دست دولت نداشته باشند #كمونيسم سر بر نخواهد آورد. از ديگر سو، يونگ كمونيسم را بدون #ديكتاتورى ناممكن مى‌داند. گرچه ممكن است ديكتاتور غيركمونيست براى تحميل اراده‌ی شخصى خود بر جامعه مجال بيشترى داشته باشد ولى ديكتاتور كمونيست به مجرّد پذيرش برخى محدوديت‌هاى ايدئولوژيك و اقتصادى، قدرت شخصى بيشترى دارد: از ديد اولى خواسته‌هاى اتباعش لزوماً ايدئولوژيك و مسلماً اقتصادى نيست؛ از ديد دومى اين خواسته‌ها دربرگيرنده‌ی همه‌ی نيازهاى قابل تصور ـ روحى، اجتماعى و مادى ـ است.

🔦از کتابِ «یونگ و سیاست»
ولودیمیر والتر اوداینیک
ترجمه‌ی علیرضا طیب/نشرنی
T.me/bestdiplomacy
🔵🔴سه عامل سقوط حکومت‌ها در نگاه فردوسی

سعید معدنی

۲۵ اردیبهشت روز بزرگداشت حکیم ابوالقاسم فردوسی است. وی یکی از متفکرانی است که تاریخ ایران باستان را از آغاز تا سقوط ساسانیان مطالعه کرده و خود نیز در قرن چهارم و پنجم هجری در طول عمر هفتاد و اندی ساله‌اش  شاهد ظهور و سقوط دولت‌هایی بوده است.
فردوسی مانند بسیاری از متفکران دیدگاهی در باره سقوط شاهان، دولت ها و حکومت‌ها دارد.

وی معتقد است که سه عامل موجب نابودی آنها می ‌شود:
نخست ظلم و ستم؛ ستمی که شاهان و حاکمان بر مردمان روا می‌دارند عامل اصلی و مهم سقوط از دیدگاه فردوسی است. مردمانی که توسط صاحبان زور سرکوب و زندانی و شکنجه  و تحقیر و کشته می‌شوند.
دوم.: حذف نخبگان و اهل فکر، و به کارگیری بی‌مایه‌گان و بی‌خردان در مسند امور و مدیریت جامعه.
سوم ، ثروت اندوزی،و سیری‌ناپذیری از داشتن دارایی که فساد مالی از سوی حکومتگران را به همراه دارد. با فزون‌خواهی خداوندان زور و تزویر جامعه فقیرتر و حقیرتر می‌شود.

سراینده شاهنامه در باره این سه عامل چنین می‌گوید؛
سرِ تخت شاهان بپیچد سه کار:
نخستین ز بیدادگر شهریار

دگر آنکه بی‌ سود را برکشد
ز مرد هنرمند سر درکشد

سوم آنکه با گنج خویشی کند
بکوشد به دینار بیشی کند

بدین ترتیب سه عامل:
ستمگری، سفله‌پروری و فزون‌خواهی،
عاملان اصلی سقوط حکومت‌های ستمگر در نزد حکیم توس است.
T.me/bestdiplomacy
تاریخِ بعد از اسلام را باید به پیش و پس از سرایشِ "شاهنامه" تقسیم کنیم؛ چون ایران پیش از شاهنامه مانند لخته‌ای بود که شکل نگرفته بود و فردوسی مانند یک پیکرتراش آن را شکل داد، این هزار ساله ترکیبش را از شاهنامه گرفته است، باید قبول کنیم که چه خوب و چه بد، پرورده‌ی این کتاب هستیم که راهنما و نشانه‌ی هویّتِ ماست.
ایرانی برای آنکه بتواند از نو قد راست کند و به عنوان یک ملّتِ قابلِ احترام، خود را بنمایاند، احتیاج به چنین کتابی داشت و آن را به دست آورد. شاهنامه آغازگرِ دورانِ تازه‌ای در زندگی ایرانی است، با این کتاب است که اقتدارِ سیاسیِ ایران‌زمین تبدیل به «اقتدار فرهنگی» می‌شود. شاهنامه، ایرانِ پیش از اسلام را به ایرانِ بعد از اسلام پیوند زد و کاری کرد که او هم چنان در صحنه‌ی جهانی، یک کشورِ برجسته و تأثیرگذار باقی بماند. سرایشِ این اثرِ بدیع، واکنشی بود در برابرِ رفتارِ تحقیر‌آمیزِ خلفای دمشق و بغداد، یعنی اگر زبان فارسیِ دَری و شاهنامه نیامده بودند، ایرانی هرگز ایرانی باقی نمی‌ماند و چیز دیگری می‌شد.

             #دیروز_امروز_فردا
.........‌.....................
❇️ ۲۵ اردیبهشت، روز بزرگداشتِ فردوسیِ جان و روز پاس‌داشتِ زبان فارسی گرامی باد.
..............................

💎کانال دکتر محمّد‌علی اسلامی نُدوشن

T.me/bestdiplomacy
🔵🔴به بهانه نامه آصف بیات به سعید مدنی: تحولات فناورانه چگونه بر تحولات اجتماعی و سیاسی سایه افکنده‌اند؟
✍🏻محمد رهبری|منتشر شده در هفته‌نامه صدا

🔻یادداشت‌ها و مواضع دو جامعه‌شناس برجسته در روزهای اخیر توجه اندیشمندان و کنشگران سیاسی و مدنی را به‌خود جلب کرده است. نخست، گفت‌وگوی سعید مدنی با حسین رزاق در زندان بوده که در آن مباحثی راجع به شرایط اجتماعی و سیاسی ایران مطرح شده و دوم یادداشت انتقادی آصف بیات راجع به این مباحث بوده است.

🔻هر دو جامعه‌شناس از منظر نظری چنان به مباحث تسلط دارند که نقد آن، جسارت زیادی می‌طلبد. با این‌حال، تصور می‌کنم بحث در باب مباحث مطرح شده بتواند به فهم بهتر آن و همچنین تدقیق آن‌ها کمک کرده و راه را برای فهم بهتر وضعیت اجتماعی-سیاسی و تغییر آن فراهم کند. در همین رابطه نکاتی را در ضرورت بکارگیری مفاهیم جدید در نسبت با تحولات فناورانه برای تحلیل جامعه ایران نوشته‌ام که خلاصه آن در ادامه آمده است.

🔻آقای بیات در یادداشت خود، از بکارگیری مفاهیمی نظیر «جامعه شبکه‌ای» توسط سعید مدنی انتقاد کرده است. او با بکارگیری مفهوم جامعه شبکه‌ای از آن رو مخالف می‌کند که آن را مختص به جوامع «پسا صنعتی» می‌داند. با این حال، به نظر نگارنده، این نگاه خطی به تحولات جوامع، نگاه درستی نیست چرا که تأثیر تحولات فناورانه را بر آن نادیده می‌گیرد.

🔻ظهور تکنولوژی و فناوری‌های نوظهور در بسیاری از جوامع و روند جهانی‌شدن، عملا نحوه تکوین و تکامل جوامع را تغییر داده است. این موضوع اتفاقا از منظر کاستلز، مبدع تئوری جامعه شبکه‌ای نیز دور نمانده است. او، بر خلاف آقای بیات، تعبیر «جامعه شبکه‌ای» را برای جوامعی مثل ایران هم بکار می‌برد و آن را منحصر به جوامع پسا صنعتی نکرده است. بحثی که او در رابطه با انقلاب‌های عربی و جوامعی نظیر مصر و تونس دارد کاملا متأثر از مفهوم جامعه شبکه‌ای است و این مفهوم را برای آن جوامع نیز بکار می‌برد.

🔻آقای بیات در یادداشت‌شان در نقد بکارگیری جامعه شبکه‌ای مدنظر کاستلز گفته‌اند که «شبکه‌های مورد نظر کاستلز اصولاً با فناوریِ نوینِ دیجیتالی پدید آمده‌اند» و فرض گرفته‌اند که شبکه‌ها در ایران متأثر از این فناوری‌های نوظهور نیست. اما بنظر می‌رسد این فرض صحیحی نباشد.

🔻چطور می‌توان جامعه ایران را که، طبق نظرسنجی ایسپا، در آن حدود ۸۰ درصد از مردم از شبکه‌های اجتماعی و پیام‌رسان‌ها استفاده می‌کنند، بسیاری از روابط و ارتباطات از طریق پلتفرم‌های شبکه‌های اجتماعی شکل می‌گیرد و توسعه پیدا می‌کند و نفوذ اینترنت در آن بیش از 95 درصد است متأثر از فناوری‌های جدید ندانست و شبکه‌های درون آن را صرفا برآمده از شبکه‌های سنتی تلقی کرد؟

🔻اگر بپذیریم مفهوم جامعه شبکه‌ای برای جامعه ایران کاربرد دارد، آنگاه باید چارچوب مفهومی جدیدی را برای جامعه و تحلیل آن در نظر گرفت. بر مبنای این چارچوب جدید، و درون جامعه شبکه‌ای، یکی از مسائلی که باید بیشتر به آن پرداخت موضوع «رهبری» و «سازماندهی» است. رهبری و سازماندهی در جامعه شبکه‌ای دستخوش تغییر شده است؛ شکل‌گیری روابط افقی، نیاز به سازمان‌های سیاسی را کاهش داد و تولد «سیاست رسوایی» در دل جامعه شبکه‌ای، امکان اعتماد به رهبران و تولد رهبران کاریزماتیک را کم کرده است.

🔻واقعیت آن است که تولد یک «رهبر انقلابی» در دوران جدید بسیار سخت‌تر از گذشته است. در این دوران، به قول کاستلز، شایعه‌های شبکه‌سازی‌شده دیجیتال به راحتی جایگاه اخلاقی رهبران را تخریب می‌کند. علاوه بر آن، گسترش روابط افقی، احساس نیاز به رهبران و سازمان‌های سیاسی را کاهش داده است.

🔻بنابراین می‌توان گفت که «رهبر گریزی» یکی از ویژگی‌های جوامع شبکه‌ای و تحت تأثیر سیاست رسوایی است که نه فقط مختص به جوامع پسا صنعتی که مربوط به جوامعی نظیر جامعه ایران نیز هست.

🔻آقای بیات در یادداشتشان به درستی به ضرورت وجود رهبر و سازماندهی برای تغییرات بزرگ و انقلابی اشاره کرده‌اند. اما بر اساس آنچه ذکر شد، در جامعه شبکه‌ای، تولد رهبری که بتواند اعتماد توده‌ها را جلب کند، اگر غیر ممکن نباشد بسیار دشوار است.

🔻در فقدان سازماندهی سلسله‌مراتبی و رهبر کاریزماتیک، همواره عناصر اصلی وقوع انقلاب غایب هستند. بنابراین سخن گفتن از انقلاب در چنین شرایطی، امری انتزاعی است و این امری است که در جریان اعتراضات سال‌های گذشته به‌خوبی نمایان شد.

🔻بنابر آنچه ذکر شد، باید وزن بیشتری برای تحولات فناورانه قائل شد؛ تحت تأثیر این تحولات، در خصوص نگرش خطی به تغییرات جوامع باید تردید کرد و نسبت به توصیف جوامع بر اساس نگرش خطی، احتیاط بیشتری کرد. اکنون جامعه ایران، یک جامعه شبکه‌ای است. این جامعه شبکه‌ای فرصت‌های جدیدی را برای مردم خلق کرده و محدودیت‌های جدیدی را در برابر آن‌ها گذاشته است.

▪️متن کامل این یادداشت را در این لینک می‌توانید بخوانید.
🔵🔴نوشته جعفر پناهی درباره خروج محمد رسول‌اف از ایران


«وقتی خبر رفتن رسول‌اف منتشر شد، با این‌که از قبل می‌دانستم، اما دچار حسی دوگانه شدم. هم خوشحال و هم ناراحت! خوشحال از به سلامت رسیدن‌اش و ناراحت از این‌که فرصت دیدن فیلم‌های نساخته‌اش در سرزمین مادری از دست می‌رود.
وقتی امیر نادری رفت همین حال را داشتم، برای بیضایی، مخملباف و... هم همین‌طور! آیا فیلم‌هایی همانند "دونده" و "آب باد خاک"، "باشو غریبه کوچک" و "رگبار"، "سلام سینما" و "ناصرالدین‌شاه آکتور سینما"...باز هم در این سرزمین تشنه‌ی فرهنگ ساخته خواهد شد؟ وقتی امیر نادری را در نیویورک دیدم همین سئوال را کردم و گفتم دلم برای فیلم‌هایی که می‌توانستی بسازی و دیگر در ایران نمی سازی تنگ شده. رسول‌اف پاسپورتی نداشت که بتواند به‌صورت عادی سفر کند. باید از کوه و دشت مخفیانه می‌رفت یا این‌که می‌ماند و حکم ابلهانه هنرمندکش؛ او را در گوشه‌ی زندان می‌پوساند.
به خود می‌گویم اگر نمی‌رفت همچون تقوایی در حسرت فیلم ساختن می ماند. یا مثل مهرجویی سلاخی می‌شد. شاید هم سرنوشت پوراحمد در انتظارش بود! این پاندولِ ماندن و رفتن همچون بودن و نبودن هملت، هر روز چون خوره ذهن و روح هنرمند ایرانی را می‌خورد! جوانان فیلمساز بسیاری در حال رفتن هستند. دلم برای فیلم های نساخته آن‌ها هم تنگ خواهد شد.
وقتی تائید حکم محمد منتشر شد من هم مانند دیگر اهالی سینما در انتظار موضع‌گیری خانه سینما و محکوم کردن این حکم ابلهانه بودم. صد افسوس که چنین نشد. وزیر ارشاد همچنان بر طبل تهدید خود می‌کوبد و همچون وزرای ارشاد پیشین دم از مرگ سینمای مستقل ایران می‌زند. زهی خیال باطل! خواهیم دید که چند صباحی او هم دن‌کیشوت‌وار با الاغ رو به موت خود، سینه‌چاک و عربده‌کشان منم منم خواهد کرد و این روزها هم خواهد گذشت. اما خودش هم خوب می‌داند آن‌چه خواهد ماند سینمای مستقل ایران است. چه در درون این جغرافیا و یا به قول رسول‌اف در آن ایران فرهنگی به وسعت تمام جهان.»


@bestdiplomacy
Forwarded from دیپلماسی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
این سکانس از فیلم #پاپیون هزار حرف دارد
#آزادی درد دارد
هزینه دارد
گرفتنیست حتی اگر در جزیره ای متروکه باشی
پس زنده باد #زندگی
زنده باد #آزادی
@bestdiplomacy
2024/09/25 03:11:45
Back to Top
HTML Embed Code: