Telegram Web Link
#فرزین با دلار آزاد کاری ندارد، ولی دلار آزاد با جیب من کار دارد.
با غذایی که میخورم کار دارد.
با لباسی که می پوشم کار دارد.
با خرج ماشینم کار دارد.
با شهریه بچه ام کار دارد.
با دارویی که
میخرم کار دارد، با قند، چای، آب لیمو، کتاب، میوه، سیگار، باطری، بسکویت، ریکا، پفک، مداد، ذغال، مرغ، گوشت، ماست و پنیر هم کار دارد، با کودی که به زمین میدهم هم حتی کار دارد.

شما مثلا تحصیل کرده ای مرد حسابی، یعنی چی که من به نرخ بازار آزاد کاری ندارم، رییس بانک مرکزی شدی که کار داشته باشی./کانال گنگ خوابدیده
@bestdiplomacy
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔵🔴محمد مهاجری فعال سیاسی اصولگرا:

دولت رییسی دولت کوتوله های سیاسی اقتصادیست

@bestdiplomacy
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔵🔴واکنش سید حسن آقامیری به صحبتهای شیخ علیرضا #پناهیان که پیامبر را گوشت تلخ و بدون رفیق خوانده بود......


@bestdiplomacy
🔵🔴 #آرش_رئیسی‌نژاد استاد روابط بین‌الملل در گفت‌وگو با «هم‌میهن» مطرح کرد:

🔦 اجتناب از اتحاد با قدرت‌های بزرگ

✍️شهاب شهسواری

🔹 شاید اگر قرار باشد که این تک‌قطبی با سرعت بیشتری به نظم بعدی گذار پیدا کند، دو عامل می‌تواند در این شتاب تعیین‌کننده باشد. عامل نخست تحولات درونی جامعه آمریکا است و عامل دوم نوع رابطه آمریکا با دیگر قدرت‌های بزرگ، به‌صورت مشخص چین و در رتبه بعد روسیه است.

🔹 دوپارگی در آمریکا می‌تواند بر نقش آمریکا در صحنه بین‌المللی نیز تاثیر بگذارد. تحولات پیش رو در آمریکا، به‌ویژه در انتخابات ریاست‌جمهوری سال جاری، می‌تواند در نقش آمریکا در نظام آینده جهانی تعیین‌کننده ‌باشد. اگر دونالد ترامپ با شعارهایی که در دور نخست ریاست‌جمهوری‌اش داد و برخی از آنها را عملی کرد و اینکه حتی افرادی دیگر با تکیه بر شعارهایی مانند اینکه آمریکا دیگر پلیس جهانی نیست، بتوانند قدرت را در این کشور به دست بگیرند، می‌تواند بر نقش آمریکا در نظام آینده جهانی مؤثر باشد. این دوپارگی مردم آمریکا، بازتابی در نوع سیاست خارجی آمریکا در جهان خواهد داشت که بر نظم آینده جهان تاثیر می‌گذارد. هر چقدر گفتمان دونالد ترامپ پررنگ‌تر شود، آنگاه احتمالاً میل، عزم و اراده در آمریکا برای تبدیل شدن به پلیس جهان در دولت آمریکا کاهش پیدا می‌کند.

🔹 چین در حوزه اقتصادی و تا حدودی تکنولوژی به آمریکا نزدیک شده‌است، اما نه در حوزه نظامی و نه در حوزه گفتمانی، چین هنوز نتوانسته‌است آمریکا را به چالش بکشد. به همین دلیل نادرست است که تصور کنیم یک نظام دوقطبی در جهان حکم‌فرما شده‌است یا قرار است در آینده نزدیک برپا شود. چند دلیل وجود دارد که چین هنوز به یک «قطب» تبدیل نشده‌است.

🔹 آمریکاست که مدام با به اصطلاح ابرقدرت بودن چین تلاش می‌کند پکن را تهدیدی برای امنیت و صلح جهانی معرفی کند. متاسفانه در ایران از همان ادبیات چین‌هراسی که درون آمریکا تولید می‌شود به‌عنوان بنیانی برای بزرگداشت چین استفاده می‌شود.

🔹 واشنگتن مثلث تهران، پکن و مسکو را یک خطر برای جامعه جهانی تصویر می‌کند. در ایران هم عده‌ای مستقیم در همین دام و تله افتاده و می‌افتند.

🔹 توصیه بنده به سیاستگذاران ایرانی این است که از اتحاد با قدرت‌های بزرگ دوری کنید. اتحاد باید نهایتاً خودش را در چشمداشت از آن قدرت بزرگ برای دفاع از امنیت ملی یا تمامیت ارضی کشور در بزنگاه نشان بدهد. منظور این است که وقتی یک قدرت بزرگ متحد یک قدرت میانی یا کوچک است، انتظار می‌رود که وقتی قدرت کوچک‌تر زیر ضرب نظامی قرار می‌گیرد، قدرت بزرگ‌تر به کمکش بیاید. در طول تاریخ ایران ما چنین واقعه‌ای را نمی‌بینیم.

🔹 در رابطه با قدرت‌های بزرگ یاد بگیریم که زندگی در شکاف را پیشه کنیم. بتوانیم بین قدرت‌های بزرگ بایستیم. باید بتوانیم در یکسری حوزه‌ها و در یکسری مناطق جغرافیایی با یک قدرت بزرگ کار کنیم و در یکسری حوزه‌های دیگر در منطقه جغرافیایی دیگر با قدرت دیگر. این اشتباه است که رابطه با قدرت‌های بزرگ را تنها ذیل اتحاد ببینیم؛ برعکس، رابطه با قدرت‌های بزرگ می‌تواند در قالب همکاری، ائتلاف و مهم‌تر از همه شراکت نیز رخ بدهد.

https://hammihanonline.ir/fa/tiny/news-14383
#بسیارآگاهی_بخش

@bestdiplomacy
🔵🔴دکتر آرش رییسی نژاد در گفت و گو با هم میهن

تمامی رهبران چین تا پیش از شی‌جین‌پینگ و حتی شخص شی‌جین‌پینگ، به‌‌رغم اینکه تهاجمی‌تر عمل می‌کنند، تلاش کرده‌اند که جلوی یک جنگ سرد جدید را بگیرند. جنگ سرد جدید کاملاً به نفع آمریکا است، چراکه واشنگتن از طریق بازنمایی چین به‌عنوان یک اتحاد جماهیر شوروی جدید، می‌تواند شبکه متحدان خودش را دوباره به صف کند و نقش تضعیف‌شده خودش را دوباره احیا کند و جلوی وسط‌بازی متحدانی را که همزمان هم با چین و هم با آمریکا کار می‌کنند، بگیرد. آمریکا تلاش می‌کند که از طریق ایجاد یک جنگ سرد جدید چین را به لحاظ نظامی تحت فشار قرار دهد. به همین دلیل است که آمریکا در حال ائتلاف‌سازی‌های جدید مانند اتحاد کواد یا پیمان آکوس (AUKUS) است. اینها ابزارهای آمریکا برای مواجهه با چین است. متاسفانه یکسری افراد کم‌سواد و بی‌سواد که من اسم آنها را کمونیست‌های مسلمان می‌گذارم که هم در حوزه اقتصاد و هم در حوزه سیاست نفوذ دارند، مدام تلاش می‌کنند که به سیاستگذاران ایرانی بقبولانند ساختار دوقطبی شکل گرفته‌است و از آنجا که ما مخالف آمریکا هستیم باید با چین وارد اتحاد شویم...

@bestdiplomacy
‌‌🔵🔴 مایکل روبین:
به تجزیه­ ایران، دل نبندید.


✍️ مایکل روبین
مترجم: مصیّب قره‌بیگی

گروهی از تحلیل­‌گران، از جمله مُردخای کیدار، استاد دانشگاه در تل­‌آویو، با ساده­‌اندیشی معتقد است که «هر زمان که ناآرامی‌ها در کُردستان ایران آغاز می‌شود، تهران به آذری‌ها مأموریت می‌دهد تا آن‌ها را به همان شکلی که ولادیمیر پوتین به چچن‌های وفادار تکیه می‌کند، سرکوب کنند». این تحلیل که اساس وفاداری به حکومت در ایران را مبتنی بر قومیت می­‌انگارد، ساده­‌اندیشی خام است.

کیدار، همچنین خاطر نشان می­.سازد که «پس از "کشته شدن مهسا امینی"، اقوامِ ایرانی در جستجوی خودمختاری و آزادی بیشتر هستند». این تحلیل کیدار نیز، نادرست است؛ چرا که کیدار یک رخداد سیاسی - اجتماعی را به­ جای تعصب قومیتی، قالب کرده است.

در ارتباط با محیط‌زیست­ هم کیدار، نظریات مشابهی دارد. حال آنکه برخلاف دیدگاه وی، باید گفت که اعتراض به دریاچۀ ارومیه که آذری‌ها و کُردها را آزار می‌دهد، واکنشی علیه مدیریت ضعیف است و نه یک جنگِ قومی. در همین راستا، زمانی که زاینده‌رود اصفهان خشکید، عده­ بسیاری در اعتراض به سدسازی­‌های غیرضروری که فجایعِ زیست­‌محیطی را پدید آورده است، به خیابان آمدند. از این­ رو باید به تحلیل­گرانی مانند کیدار، یادآور شد که اگر نشانه­‌ها به اشتباه تشخیص داده شوند، درمان پیشنهادی می­‌تواند نتیجه­ معکوس داشته باشد.

از سوی دیگر، تحلیل­‌های مشابه کیدار، این پیام را به ایرانیان می­‌رساند که هدف نهایی غرب، از هم پاشاندن کشورشان است. شمار بسیار کمی از ایرانیان - به­ جز مریم رجوی و مجاهدین خلق - از ایدۀ تجزیۀ ایران و خیانت به کشورشان، استقبال خواهند کرد. فراموش نکنیم که زمانی که صدام در سال ۱۹۸۰ میلادی به ایران حمله کرد، ایرانیان بدون توجه به گرایش­‌بندی­‌های سیاسی و قومیتی، برای پاسداری از کشورشان به میدان آمدند.

مردخای کیدار، که یک دانشگاهی اسرائیلی است، در مقالۀ دیگری که در اورشلیم‌پُست منتشر کرده است، اظهار داشته که «طرفداران تغییر رژیم در ایران باید از جدایی­‌طلبی قومیت­‌ها حمایت کنند». کیدار در این مقاله، مدعی است که «پس از فروپاشی "کشورِ چندقومیتی ایران" و بیرون آمدن پنج تا شش کشور از درون آن (درست مانند آنچه در اتحاد جماهیر شوروی و یوگسلاوی و چکسلواکی رخ داد)، جهان به مکانی بهتر و امن­‌تر تبدیل خواهد شد». این تحلیل کیدار هم، سطحی و دم­‌دستی است. بر اساس دیدگاه کیدار، تجزیه‌طلبی ایران، اگر به چیزی مانند جنگ میان کشورهای شوروی سابق و پاک‌سازی قومی مرتبط با فروپاشی یوگسلاوی نیز منتهی شد، استراتژی مناسبی است!

...

به این نکته نیز باید توجه داشت که "قومیت"، بنیاد اصلی هویت در ایران نیست. چرا که دولت در ایران، پیشینه‌ای هزاران ساله دارد. این پیشینه، برخلاف کشورهایی است که در خلال سدۀ نوزدهم و بیستم شکل گرفتند و اغلب حول محور «ناسیونالیسم قومی» سازماندهی شدند. در سال ۱۵۰۱ میلادی، شاه اسماعیل صفوی، تشیع را به­ عنوان مذهب رسمی ایران اعلام کرد. هدف شاه اسماعیل، هم سیاسی بود و هم مذهبی؛ وی با تکیه بر هویت مذهبی (و نه قومیتی)، تفاوتی میان جمعیت‌های دو طرف مرز عثمانی و ایران پدید آورد. این هویت، با گذشت زمان، خود را بر هویت از پیش موجود پیشا اسلامی استوار ساخت. به عبارت دیگر، امروزه، تخت جمشید، پایتخت امپراتوری هخامنشی (۵۵۹ تا ۳۳۰ پیش از میلاد)، نه تنها نشانگر میراث ملّی، بلکه میراث قومی آذری­‌ها نیز محسوب می­‌شود. در همین راستا، بسیاری از کُردها، به کتاب حماسه­ ملی شاهنامه، اثر فردوسی، شاعر ایرانی سدۀ دهم، تعلق خاطر دارند.

در سال ۱۹۸۰ میلادی، صدام حسین، با این باور که "عرب­‌های ایرانی" از حملۀ وی به ایران و پیوستن به عراق، استقبال خواهند کرد، با هدف ضمیمه کردن خوزستان نفت­‌خیز (یا به قول صدام، عربستان)، به ایران یورش بُرد. اما "عرب­‌های ایران" به یاری صدام برنخاستند. ایرانیان (به استثنای مجاهدین خلق) از هر قومیتی که بودند، با مهاجمان عراقی جنگیدند. بسیاری از "عرب­‌های ایرانی" نیز به مقامات عالی در جمهوری اسلامی رسیدند؛ از جمله علی شمخانی، رئیس شورای عالی امنیت ملی ایران از سال ۲۰۱۳ تا ۲۰۲۳ میلادی.

اغراق دربارۀ خواست جدایی‌طلبی در آذربایجانِ ایران نیز یک اشتباه مبتدیانه است. قفقاز جنوبی (از جمله جمهوری آذربایجان فعلی) سرزمین­‌هایی متعلق به ایران بود که به­ واسطۀ عهدنامه ترکمنچای در سال ۱۸۲۸ میلادی از ایران جدا شد. بیش از یک سده بعد که نیروهای شوروی در پی ایجاد یک کشور نیابتی در آذربایجانِ ایران بودند، آذری­‌های ایران با خشم و خون به این تجاوز پاسخ دادند./ایران دل
T.me/bestdiplomacy
زمانی ما می‌توانیم از معلوماتِ خود نتیجه بگیریم که تمامِ آن چه ذخیره‌ی ذهنِ ماست، آن چه آموخته‌های ماست، با هم ممزوج بشوند؛ دست به دستِ هم بدهند و از این ارتباط نتیجه‌گیریِ منطقی و استنباط و استنتاج بکنیم.
یعنی فکر، آماده‌ی باروَری بشود؛ به عبارت دیگر از این مصالح، بنایی ساخته شود.

            #فرهنگ_و_شبه‌فرهنگ

💎کانال دکتر محمّد‌علی اسلامی نُدوشن

@bestdiplomacy
🔵🔴  بهترین اتفاق برای پناهیان!
(درباره گوشت تلخ و ...)




آنچه که در این چند روز برای پناهیان رخ داد از چند جهت اتفاق بسیار مبارکی هم برای او و هم برای آیندگان است.


۱) این شاید اولین بار است که پناهیان خطایی مرتکب شده که نمی تواند ارتکاب آن را به «دشمن» نسبت دهد. حتی نمی تواند واکنشهایی که در جامعه صورت گرفته را به دشمن نسبت بدهد چرا که مشخصا بخش متدین جامعه و مومنین روزه دار نسبت به «گوشت تلخ» خطاب کردن رسول خدا و امیرمومنان واکنش نشان داده اند.

۲) پناهیان و امثال پناهیان قبل از اینکه به جهت مواضع سیاسی شان مورد نقد باشند به یک دلیل مورد نقد هستند: «بی احتیاط سخن گفتن».

اولین چیزی که به دانشجوی دکترا می آموزند این است که «به احتیاط» سخن بگوید و دومین نکته ای که دانشجو باید فرا بگیرد اینکه «مستدل» سخن بگوید. اگر «فقط یک جمله» در مقاله ی دانشجو وجود داشته باشد که مستند به «رفرنس» های معتبر نباشد، آن مقاله بلافاصله توسط ژورنال بین المللی «ریجکت» می شود. پناهیان تا کنون در هیچ ژورنال بین المللی مقاله ای نداده، او هرگز مورد داوری در تراز بین المللی قرار نگرفته، هرگز در معرض این نبوده که واکنشِ داورهای بین المللی را نسبت به «مستدل» بودن سخنانش مشاهده کند، و لذا برای چنین فردی این بهترین اتفاق بود.

۳) «بهترین اتفاق» از باب اینکه بیاموزد «مستدل» سخن بگوید و «با احتیاط» کلام را به کار گیرد. دانشجوی دکترا به محض اینکه «فقط یک جمله» در جلسه دفاع (یا پیش دفاع) بگوید که مستدل نباشد، توسط داورها از اتاق اخراج می شود (یا اینکه لااقل جلسه دفاعش به زمانی دیگر موکول می شود. می گویند: این دانشجو برود دو ترم دیگر بیاید). بشر آموخته است که اگر آجرهای دیوار استدلال بر شالوده عقلانیت چیده نشود، هر حرفی را می شود زد و هر مدعایی می شود کرد. لذا برای پناهیانی که هرگز در آنگونه جلسه بیرحم پیش دفاع (یا دفاع) همچون دانشجویِ لرزان دکترا شرکت نداشته، این اتفاق مبارکی بود که «روزگار» بیاموزدش آنچه را که نیاموخته است.

۴) «انسان» به تلاش و به سعی و خطا مفاهیمی را آموخته است. ما باید برای محصولِ تلاش انسان احترام قائل باشیم. یکی از نکاتی که در دانشگاهها به دانشجوی دکترا می آموزند این است که «فهم علمی» با «آموزش علمی» متفاوت است. یعنی یک نفر ممکن است مهندس محاسب خوبی باشد ولی الزاما مدرس خوبی برای دروس مهندسی نباشد.

اتفاق اخیر برای پناهیان باعث می شود که از این پس او و افراد مشابه (حتی اگر که مدعای فهم دینی هم داشته باشند) نسبت به امر «بیان دینی» با تواضع باشند. آن فردی که متواضع باشد با احتیاط سخن می گوید. فرد مدعی کلمه را آسوده و بی احتیاط بر لسان می آورد ولی کسی که بداند بیان/تدریس امری دشوار است، قبل از اینکه به صدر مصطبه بنشید و بخواهد «خطابه» داشته باشد، حرفهایش را ارزیابی می کند. و نه ارزیابی شتابزده.

تو گوشت تلخ را در کدامین ارزیابی شخصی و در معرض کدامین هیات داوری بین المللی به کار برده بودی که اینگونه آسوده و با اعتماد به نفس در کشوری به کار بردی که در تاریخ ادب فارسی از سنایی و جامی گرفته تا سعدی، مولانا و حافظ لطیف ترین و زیباترین واژگان را برای آن نامها بکار برده اند؟ ببین که جامی چطور به ادب، زیبا و سنجیده سخن می گوید:

اگر بودی کمال اندر نِویسایی و خوانایی/
چرا آن قبله کل نانویسا بود و ناخوانا؟


ضروری است توجه شود که در آنچه که در بالا ذکر شد تلاش شده است که هیچ داوری سیاسی/دینی نداشته و فقط از منظر یک دانشجو و از دیدگاه علمی به ارزیابی مسئله اخیر پناهیان پرداخته شود. نه تنها پناهیان بلکه هر فرد دیگری که در دنیای جدید سخن می گوید، باید آگاه باشد که نمی شود «آگاهیِ انسان مدرن» را نادیده گرفت.گفته شد که آقای پناهیان به دیدار شیخ حسین انصاریان رفته! ولی ضروری است که اطرافیان به ایشان توصیه کنند که به دیدار دانشجویان دکترا در دانشگاههای ممتاز کشور رفته، و در گفتگوهای «دو طرفه» (و نه یک طرفه) ببیند که این نسل در چه فضای ذهنی ممتازی حرکت می کند. نسلی آشنا به تفکر انتقادی، تحلیل و استدلال که گاه برای انتشار «یک مقاله» در ژورنال تراز اول بین المللی باید پنج شش سال چشم مصرف کند و استخوان خُرد کند. آینده را آنها خواهند ساخت جناب پناهیان.



دکتر محمد رضا اسلامی



T.me/bestdiplomacy
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔵🔴 واعظ: در هر دو سناریو سکوتِ جمهوری اسلامی یا حمله مستقیم، اسرائیل برنده این تنش است

🔦اسرائیل هیچ محل امنی برای جمهوری اسلامی و سپاه در منطقه باقی نگذاشته است.

🗣علی واعظ، مدیر پروژه ایران و مشاور ارشد رییس گروه بین‌المللی بحران تحلیل میکند

📌گفتگوی کامل در کانال چهارم یوتیوب عبدی مدیا:👇
🔗
https://www.youtube.com/watch?v=__fbLjTsPrU&t=2059s

#عبدی_مدیا


@bestdiplomacy
🔵🔴 "دشمن مطلوب"


نظام‌های فریبکار از دشمن‌تراشی چه سودی می‌برند؟ چرا همیشه حکومت‌هایی هستند که گویی از دشمن‌ داشتن استقبال می‌کنند؟ چرا اینها در خلق و تداوم دشمن‌ فرضی یا واقعی اصرار دارند؟ چرا جنگ و تهدید و‌ هل من مبارز را بر صلح و آرامش ترجیح می‌دهند؟

جواب این است که شما بعنوان یک سیستم سیاسی دو راه بیشتر ندارید: تکیه بر همراهی و حمایت مردم یا تکیه بر زور و ارعاب و فریب. اولی تعریف حکومت مشروع است و دومی مصداق حکومت نامشروع. اگر شما جایگاه و پایگاه مردمی کافی نداشته باشید یا به هر دلیلی آن‌را از دست داده باشید ناچارید به اقسام شیوه‌های شرورانه و فریب‌آمیز متوسل شوید تا خود را از فنا و سرنگونی نجات بدهید و بقائتان را تا حدامکان حفظ کنید. یکی از این ترفندها خلق دشمن است. چنانکه خواهیم گفت وجود یک دشمن «خوب و مناسب» می‌تواند به شما کمک شایانی بکند. این دشمن ممکن است دو شکل داشته باشد.

یا ابدا وجود نداشته باشد و صرفا توهمی باشد که شما به مردم خود تزریق می‌کنید که دراین صورت،‌ دشمن فرضی است. یا دشمنی است که واقعی است، ولی خود شما او را به خصومت و دشمنی تحریک کرده‌ و می‌کنید، که در آن‌صورت یک دشمن خودتراشیده است. این «دشمن مطلوب» می‌تواند یک فرقه یا گروهک باشد،‌ یک ایسم و ایدیولوژی باشد یا یک کشور و نظام سیاسی دیگر در هرکجای جهان.

در هر صورت وجود یک دشمن خوب و مطلوب مزایای فراوانی برای شما و حکومت تان دارد. بعضی از این فواید عبارتند از:


۱. چتر وحشت:
شما با خلق دشمن خبیث و القای خطر دایمی از سوی او، چتری از وحشت بر سر کشور می‌گسترانید و مردم را زیر این چتر گرد می‌آورید.با این ترفند موفق می‌شوید بعنوان منجی‌ای که قرار است مال و جان و میهن را در مقابل خصم محافظت کند،‌ مردم را پشت‌سر خود و نظام‌تان متحد کنید. البته ممکن است گروه‌هایی را خلق و تغذیه کنید تا هرازگاهی واقعا به شما حمله کنند و ضربه بزنند و با این کار به واقعی‌نمایی خطر کمک کنند- گمانه‌های بسیاری وجود دارد که واقعه ۱۱ سپتامبر طرحی از سوی خود دولت آمریکا بود.

۲. انحراف اذهان
جرمی بنتام فیلسوف قرن ۱۸ بریتانیا معتقد بود محرک کل زندگی انسان دو‌ چیز است: رنج و لذت. و یکی از قوی‌ترین رنج‌های روانی ترس است. ترس، غریزه‌ای بسیار قوی است و تا برطرف شدن آن، معمولاً سایر نیازهای‌ ما‌ آدم‌ها در اولویت بعدی قرار می‌گیرد.در سطح اجتماعی ترس دایمی از حمله و دسیسه خارجی، اذهان عمومی را از رنج‌ها و معضلات داخلی منحرف و بر خطر خارجی متمرکز می‌سازد و باعث می‌شود مشکلات اقتصادی و معیشتی در مقابل خطر موهوم و ترسناکی که شما مدام در رسانه‌ها و مطبوعات در بوغ و کرنا می‌کنید رنگ ببازد.

۳. اقدامات خشن
وجود دشمن مطلوب، جوی از احساس خطر و هراس بر جامعه حکمفرما می‌کند و لذا تحمیل انواع اقدامات امنیتی و مقررات خشن از جمله جاسوسی، پلیس مخفی، سانسور، شنود، دستگیری، شکنجه و مانند آن را ممکن می‌سازد. حرف شما هم این است که چنین اقداماتی اگر هم در حالت عادی محکوم و ناقض حقوق بشر است، در شرایط اضطرار، ناگزیر است.

۴.حذف مخالف
با داشتن دشمن خودتراشیده می توانید به منتقدان و معترضان‌، چه در اعتراضات مردمی و جمعی و چه گروهی یا فردی، انواع انگ‌ها و اتهامات ترسناک بزنید و براحتی آنها را از صحنه حذف کنید. این انگ‌ها می تواند عنوان جاسوس، خودفروخته،‌ نفوذی و مزدور بیگانه باشد یا هر انگ و اتهام دیگر. حذف مخالف هم ممکن است به شکل اعدام و حذف فیزیکی باشد یا ترور شخصیت یعنی حذف شخصیتی و حیثیتی، و یا حذف عملی مثل زندان و تبعید. درهرحال، با این روش، خفه‌سازی صدای منتقد و ترور اندیشه مخالف، ممکن و آسان می‌شود.

۵.طفره و توجیه‌
دشمن مطلوب می تواند برای شما امکان توضیح و توجیه همه ضعف‌ها،‌ عقب‌ماندگی‌ها و نابسامانی‌هایی را که ناشی از فساد و زیاده‌خواهی شما و مجموعه‌تان است، فراهم کند چون همه اینها «کار دشمن و توطئه دشمن» است و شما بی‌گناهید. بعلاوه، شما از صبح تا شب در حال رفع و رجوع خرابکاری‌های بیگانه هستید و لذا تشکر مضاعفی هم طلبکارید.

ترفند دشمن خودساخته یا دشمن کاذب حیله‌ای بسیار کهن است و در همه سیستم‌های خودکامه سابقه دارد، از رژیم استالین و مائو و صدام تا پوتین و کیم جونگ اون و دیگران. تنها عاملی که موفقیت این فریب را ممکن می‌سازد، غفلت و کم‌آگاهی عمومی است و قوی‌ترین سلاحی که آن را خنثی می‌کند آگاهی و هوشیاری مردم است.اساسأ افراد یا گروه‌های فریبکار، با تصوری از میزان هوشیاری یا فریب‌پذیری مخاطب اقدام به کاربست حیله و دروغ می‌کند و اگر بدانند که حقه آنها نخواهد گرفت به اجرای آن مبادرت نخواهند کرد.

ساسان حبیب وند || با کمی تغییرات/مدرسه علوم انسانی

T.me/bestdiplomacy

‌جنبش‌های انقلابی به نیرویی توده‌وار نیاز دارند تا به موفقیت دست یابند، اما بسیج چنین نیرویی بدون توانایی رهبران در ترغیب توده‌ها و بدون امیدهای واهی و وعده‌های غیر عملی با آنان امکان‌پذیر نیست.

از همین رو، پیروزی انقلاب صرفاً می‌تواند موفقیتی ظاهری باشد که از همان آغاز با تضاد زاده می‌شود.

جنبش‌های انقلابی فقط به این معنا می‌توانند با
موفقیت همراه باشند که ارادۀ خود را به جامعه تحمیل کنند، اما همواره آن‌جا شکست می‌خورند که قادر به تحقق وعده‌ها و انتظارها نیستند، وعده‌ها و امیدهایی که عنصر ضروری و حیاتی نیرویی است که بدون آن جنبشی انقلابی به نتیجه نمی‌رسید.

تاکنون هیچ انقلابی پیروز نشده است که از همان لحظۀ پیروزی، با ناامیدی و سرخوردگی دردناکِ همراهان انقلاب همراه نبوده باشد.

🔦از کتابِ «رویارویی با پاسداران مطلق‌گرایی»
جهان اندیشگی لِشک کولاکوفسکی
تدوین و ترجمهٔ خسرو ناقد

@bestdiplomacy
🔵🔴 پهلوانی که از قدرت کناره گرفت

🔸 دل کندن از قدرت راحت نیست اما انسان‌هایی هستند که به خاطر اعتقاداتشان، از قدرت دل کندند.

آنها اگر اعتقادشان را نادیده می‌گرفتند و ماندن در قدرت را انتخاب می‌کردند، می‌توانستند تا سالها ریاست کنند. اما اعتقادشان را به ماندن در قدرت ترجیح دادند و این ترجیح‌دادن، کار هر کسی نیست. به هر حال قدرت شیرین است... اما آنها ماندن پای اعتقادشان را ترجیح دادند که نتیجه‌اش حکومت بر دلهاست.

🔸 خودتان می‌توانید از بین آنهایی که در سیاست و فرهنگ و ... پای اعتقادشان ماندند مثال بزنید که اتفاقا کم هم نیستند. اما من می‌خواهم از رسول خادم یاد کنم که اگر می‌خواست، می‌توانست سال‌های سال رئیس فدراسیون کشتی باشد و کسی هم نمی‌توانست تکانش دهد. هم سابقه اصولگرایی داشت و هم سابقه قهرمانی در ورزش. ۱۰ سال عضو شورای شهر تهران بود و ۵ سال رئیس فدراسیون کشتی. بارها مدال جهانی گرفت و اولین طلای ایران در المپیک پس از انقلاب اسلامی، به نام او ثبت شده. اما او از اسفند ۹۶ تصمیم گرفت به هر قیمتی در قدرت نماند.

🔸 خادم در ۹ اسفند ۱۳۹۶ چند روز پس از انتقاد شدید از سیاست پنهان‌کاری در روبه‌رو نشدن با ورزشکاران اسرائیلی که باعث باخت صوری کشتی‌گیران ایرانی می‌شد از ریاست فدراسیون کشتی کناره‌گیری کرد. او گفت: «اگر سیاست ایران به رسمیت نشناختن اسرائیل و روبه‌رو نشدن با ورزشکاران آن است، پس پنهانی به حریف باختن و برای تهیهٔ گواهی بیماری یا ضرب‌خوردگی، به درمانگاه‌ها و پزشکان در خارج از کشور مراجعه کردن چه معنایی دارد؟» پادرمیانی‌ها شروع شد و سرانجام در گود زورخانه او را غافلگیر کردند و با سلام و صلوات به فدراسیون برگرداندند. برگشت اما گفت پای حرفهایش هست.

🔸 مدتی بعد، دوباره دست به کار به شد و به نمایندگی از خانوادهٔ کشتی ایران با ارسال نامه‌ای به  شورای عالی امنیت ملی، خواست تا با ورود تیم دیپلماسی کشور، مانع از محرومیت کشتی‌گیران و تعلیق کشتی ایران شوند. او نوشت که قهرمانان ملی ما از شکست در برابر حریفان هراسی ندارند، ما از «مفت بازی» بیزاریم… چند ماه گذشت و جوابی نگرفت. شاید اگر این حرفها را کسی جز رسول خادم میزد، برچسب می‌خورد یا حتی وصلش می‌کردند به بیگانگان. اما پرونده خادم طوری بود که این وصله‌‌ها به او نمی‌چسبید. پس فقط در مقابلش سکوت کردند تا گذر زمان باعث فراموشی موضوع شود. اما خادم کوتاه نیامد و دوباره در ۹ آبان ۹۷ استعفا داد و گفت که این‌بار برگشتی در کار نیست. علیرضا دبیر جانشین خادم شد. همان کسی که در برنامه زنده تلویزیون نتوانست حسادتش را به تعریف و تمجیدهای مردم از خادم پنهان کند و...بگذریم.

🔸 خادم با آن استعفا و کناره‌گیری از قدرت، پهلوان نشد. خادم وقتی پهلوان شد که از شهرت و محبوبیتش برای کمک به محرومان استفاده کرد. بر خلاف خیلی از چهره‌های مشهور، فقط بسنده نکرد به نشستن در پایتخت و پول جمع کردن برای کمک به محرومان. رفت به دورترین نقاط کشور. هفته‌ها و شاید ماههای اول هم کسی خبر نداشت او کجاست چون دنبال تبلیغ خودش نبود. اما بالاخره عکسها و فیلم‌هایش در فضای غیررسمی منتشر شد که... بقیه را خودتان می‌دانید. او به خاطر اعتقاداتش میز ریاست را رها کرد و باز هم به خاطر اعتقاداتش به مناطق محروم رفت تا به کاهش رنج محرومان کمک کند. لقب پهلوانی را مردم می‌دهند و چه چیزی از این باارزش‌تر؟! حالا این پهلوان می‌تواند در حوزه سیاست باشد یا فرهنگ یا ورزش....

حمیدرضا شکوهی
#رسول_خادم

T.me/bestdiplomacy
محمد مهاجری

آقای ‎#رئیسی و دولتش گران‌شدن ‎#دلار را به گردن کانالهای ‎#تلگرام انداختند.

خب مگر ‎#وزیر_قطع_ارتباطات نمی‌گوید پلتفرمهای داخلی دههامیلیون عضو دارند؟پس تعدادی کانال در ‎#ایتا و ‎#روبیکا و ... راه بیندازید،قیمت دلار  فورا می‌شود ۷تومان!

اقتصاد بلد نیستید نگویید زمین کج است./نواندیش
@bestdiplomacy
Forwarded from دیپلماسی
🔵🔴 داستان بازدارندگی

✍️ رشته‌توییتی از آرش رئیسی‌نژاد، دکترای روابط بین‌الملل

#بازدارندگی یا deterrence از جنگ سرد تاکنون مبنای عملِ استراتژی کشورها بوده [است].

بازدارندگی به کاربرد مجموعه‌ای از تهدیدها برای قانع کردنِ رقیب به عدمِ انجام یک عملِ نامطلوب اشاره دارد. خط قرمزی را ترسیم کرده و تهدید می‌کند که گذر از آن به برخورد سخت با رقیب می‌انجامد.

بازدارندگی نقطه مقابل وادارندگی یا compellence که اشاره به استفاده از تهدید برای قانع کردن حریف به عقب‌نشینی از انجام عملی نامطلوب دارد. یکی از مهم‌ترین نمودهای وادارندگی دیپلماسی اجبار یا coercive diplomacy است که می‌تواند شامل جنگِ (آزادسازی کویت) یا تحریم (علیه ایران) باشد.

بازدارندگی و وادارندگی هر دو بخشی از اجبار یا coercion هستند. اجبار به معنای کنترلِ رفتارِ دیگری با استفاده از تهدید به کاربرد زور است.

بازدارندگی از زور برای جلوگیری از [یک عمل] و وادارندگی برای ترغیب به یک عمل استفاده می‌کند. بیاد داشته باشید که بنیانِ پنهانِ سیاست، کاربرد زور است و بس!

بازدارندگی با توان ضربه دوم درهم‌تنیده است که به تواناییِ پاسخِ قطعی به حمله اشاره دارد. بدون چنین قابلیتی نمی‌توان در برابر حمله‌ی بزرگِ اولیه، بازدارندگی داشت. در جنگ سرد، بازدارندگی بر پایه سه‌گانه بمب‌افکن استراتژیک، موشکِ بالستیک قاره‌پیما و موشک پرتابی از زیردریایی استوار بود.

نظریه بازدارندگی بر چهار ستون استوار است: عقلانیت که خواه‌ناخواه حریف را عقلانی فرض می‌کند؛ تناسب که به متناسب بودن خطر و کاربرد زور علیه آن ارتباط دارد؛ عدم قطعیت که نشان می‌دهد بازدارندگی هیچگاه ۱۰۰٪ نیست؛ و مهم‌تر از همه، اعتبار که نشان می‌دهد تهدید به کاربرد زور صرفاً بلوف نیست.

بازدارندگی می‌تواند بازدارندگی ویژه باشد که درباره یک تهدید مشخص است و بازدارندگی عمومی باشد که به تهدیدِ بالقوه اشاره دارد.

همچنین، بازدارندگی می‌تواند بازدارندگی فوری باشد که‌ مرتبط با تهدیدِ آنی است و می‌تواند بازدارندگی عمومی باشد که مربوط به تهدیدات در شرایطِ غیر بحرانی است.

در تقسیم‌بندی دیگر، بازدارندگی مستقیم که مربوط به دفاع از قلمرو یک کشور است در برابر بازدارندگی مُوَسَع (Extended Deterrence) که مرتبط با آن قلمرو متحدین آن کشور است.

سرانجام بازدارندگی‌بیشینه در برابر بازدارندگی کمینه است که به میزان زرادخانه سلاح‌های استراتژیک اشاره دارد.

از جنگ سرد تاکنون دو نوع بازدارندگی بیش از پیش مورد توجه قرار گرفته [است]: بازدارندگی بیشینه که مبنای رقابت تسلیحات هسته‌ای شده و بازدارندگی موسع که دینامیک اتحادها میان ابرقدرت‌ها و اقمارشان را توضیح می‌داد. با این حال، دو پرسش بنیادین است که بازدارندگی هنوز راه‌حلی برای آن ندارد.

پرسش اول که از سوی [ژنرال] دوگل مطرح شد این است که آیا آمریکا حاضر است برای جلوگیری از تهدیدِ بمبارانِ پاریس توسط شوروی، مسکو را تهدید به بمباران کند؟ وی بازدارندگی موسع آمریکا را معتبر نمی‌دید چرا که آمریکا با این کار شهرهای خود را در خطر قرار می‌داد. همین امر باعث هسته‌ای شدن فرانسه شد.

پرسش دوم درباره شرایط پیشینی پسینی یا Ex ante Ex post است. این شرایط برآمده از ناتوانی در جذبِ حمله‌ی بزرگ اولیه است. مثلاً اگر حمله‌ای انجام گیرد که ۷۰٪ توان هجومی کشور از میان رفت، آیا عاقلانه است که با توانِ باقیمانده ضربه‌ی متقابل نشان داد؟ اگر پاسخی هم نباشد که بازدارندگی نیست.

این پرسش به ویژه برای کشورهایِ فاقد توان هسته‌ای که از سوی رقیبی هسته‌ای تهدید می‌شوند بیش از پیش حیاتی است. برای سال‌ها پاسخی برای این مسئله یافت نمی‌شد تا آنکه توماس شلینگ با الهام از «سیاست رفتن به لبه پرتگاه» brinkmanship پاسخی تا حدودی معتبر برای روانشناسی بازدارندگی یافت.

او با الهام از بازی جوجه‌ای یا Chicken Game كه در آن دو حریف، تمایلی به تسلیم در برابر دیگری ندارد، نشان داد چگونه یک بازیگر می‌تواند با تکیه بر رفتار غیرعقلانی به اهدافِ عقلانی دست یابد. رقابت دو راننده که در جاده‌ای تنگ سرشاخ شده و هر کس وا دهد‌ بازنده تلقی می‌شد را تصور کنید.

بنیان این نگاه بر اهمیت مهارناپذیری ریسک (Threat that leaves something to chance) استوار است. همین مفهوم است که جای تهدیدکننده و تهدیدشونده را عوض می‌کند. اگر عقلانیت از مفروض‌های بازدارندگی است، پس بازیگری پیروز است که بتواند با ایجاد شرایط غیرعقلانی به اهدافِ عقلانی دست یابد!

جای شگفتی نیست که در بحران‌های جاری، از یکسو، ضعیف، توانایی به چالش کشیدن قوی را دارد و از دیگر سو، قوی با تهدید به تصاعدِ تنش می‌تواند ضعیف را رام سازد. با این حال، شرایط همواره شکننده خواهد بود چرا مرز مشخصی میان بلوف و رفتارِ غیرعقلانی نیست و جنگ از دل چنین ابهامی پدید می‌آید!



#توییت_خوانی

@IranDel_Channel



T.me/bestdiplomacy
دیپلماسی
🔵🔴 داستان بازدارندگی ✍️ رشته‌توییتی از آرش رئیسی‌نژاد، دکترای روابط بین‌الملل #بازدارندگی یا deterrence از جنگ سرد تاکنون مبنای عملِ استراتژی کشورها بوده [است]. بازدارندگی به کاربرد مجموعه‌ای از تهدیدها برای قانع کردنِ رقیب به عدمِ انجام یک عملِ نامطلوب…
🔵🔴48ساعت انتظار!

آیا وقت اقدام بازدارنده ایران در قبال اسراییل فرارسیده است؟!شاید فقط تا ۴۸ ساعت دیگر هر اقدامی معنای بازدارندگی داشته باشد یا اثرگذاری بازدارندگی را داشته باشد.بازدارندگی باید زمان مشخص داشته و تقریبا هم سنخ و فراتر از جنگ روانی باشد!.....

@bestdiplomacy
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
وقتی رییس بانک مرکزی چنین نفهم باشد
هر عددی برای دلار قابل انتظار خواهد بود
خدا به فریاد ملت ایران برسد!
صحبتهای دکتر فرزین!
رییس بانک مرکزی ابراهیم رییسی


@bestdiplomacy
🔵🔴 داستانِ «منطقه خاكستری»

✍️ رشته‌توییتی از آرش رئیسی‌نژاد،‌ دکترای روابط بین‌الملل

زمانی که قدرتی بزرگ، وارد حوزۀ نفوذ سنتیِ قدرتی متوسط می‌شود، یک شیوۀ رویارویی برای طرفِ ضعیف‌تر آن است که از درگیری مستقیم با قدرت نیرومندتر پرهیز کرده و هزینۀ حضورش را زیاد کند. وضعیتی که به مداخله‌گرِ خارجی، ضربه زده و هزینه تحمیل کند؛ وضعیتی مبهم و خاکستری!

منطقۀ خاکستری، برخلاف نام آن که تصوری از فضای عینی را تداعی می‌کند، تعریفی جغرافیایی نیست؛ بلکه یک استراتژی مبتنی بر مزایای ژئوپلیتیکی است. منطقۀ خاکستری در میانۀ وضعیتِ جنگ و صلح جای گرفته؛ جایگاهی در میانۀ طیفی که آغاز آن «رقابت» و انتهای آن «جنگ» دارد.

نکته کلیدی این‌که در استراتژی منطقۀ خاکستری، هدف اصلی شکستِ دشمن در میدانِ نبردِ مستقیم و جنگِ تام و همه‌جانبه نیست، بلکه هدفِ اصلی، قلمروسازی است. قلمروسازی به معنای دستیابی به فضای ویژۀ جغرافیایی، کنترل و بازسازماندهی شیوۀ نظارت بر آن در راستای پیش‌بُردِ منافع، بدون مواجهه نظامی گسترده!

کشوری که بنیانِ استراتژی امنیتی خود را بر پایۀ منطقۀ خاکستری قرارداده باید از آستانۀ تحملِ رقیبِ نیرومندتر نگذرد. چرا که درگیرشدن در جنگِ تام و همه‌جانبه، زیان و خسرانی است سهمگین.

پرهیز از جنگ تام، یادآور سخنِ سان تزو است: «پیروزی بر دشمن، بدون درگیر شدن در جنگ، بهترین استراتژی است!»

[جمهوری اسلامی] ایران از ۲۰۰۳ [میلادی] کوشیده تا با تکیه بر شبکه‌ای از گروه‌های نظامی - سیاسیِ عمدتاً شیعی بر توانِ مانوردهی خود در منطقه بیفزاید؛ استراتژی که پس از بهارِ عربی بیش از پیش گسترش یافت. گو اینکه تهران آن را استراتژی دفاعی می‌بیند، غرب اما آن را استراتژی تهاجمیِ ایران برای تسلط بر منطقه می‌خواند.

بنیان این شبکه که آن را "محور مقاومت" می‌نامند،‌ بر اتحادِ یک دولت با گروه‌های غیردولتی استوار است. در واقع، حزب الله [لبنان]، حماس و انصار الله [یمن] گروه‌های نیابتی (proxy) ایران نیستند، بلکه متحدینِ غیر دولتی (non state ally) آن هستند. رابطۀ تهران با این گروه‌ها رابطۀ دستوری بالا به پایین نیست!

این استراتژی در جغرافیایی به نام محدودۀ  منطقۀ خاکستری بکار برده شده که معمولاً منطبق با دولت‌های درمانده (Failed State) است.

اگر روسیه خود در ایجاد این محدوده، نقش مستقیم داشته (اوکراین)، ایران در محدوده‌ای (عراق - افغانستان - سوریه - لبنان - یمن) حضور یافته که آمریکا در ایجادش دخالت داشته [است.]!

تکیه بر شبکۀ متحدینِ غیردولتی بر توانِ مانوردهی منطقه‌ای ایران افزوده و مهمترین ابزار بازدارندگی و ظرفیتِ نامتقارنِ وادارندگی بوده، به گونه‌ای که ایران را کشوری با استراتژی دفاعی مبتنی بر نسل چهارم جنگ کرده [است]. از این رو، تمایل به ریسکِ سنجیده در غرب آسیا در راستای منطقۀ خاکستری است!

چیرگی نظامی‌گری اما باعث شده تا ایران، حوزه نفوذ را عمقِ استراتژیک خود بخواند. کشور با اقتصادِ دستوری و تحریم‌ها نتوانسته دستاوردهایش در منطقه را ترجمۀ اقتصادی کند و با استراتژی اقتصادی، قلمروسازی خود را تثبیت کند؛ اقدامی که می‌توانست به درجۀ بالاتری از امنیتِ پایدار بینجامد.


T.me/bestdiplomacy
2024/06/29 18:47:37
Back to Top
HTML Embed Code: