🔵🔴اگر میخواهيد بدانيد که كشوری توسعه مییابد يا نه، اصلاً سراغ فناوری، كارخانه و ابزاری كه استفاده میكند نَروید اينها را به راحتی میتوان خريد يا دزديد يا كپی كرد. برای ديدن توسعه برويد در پیشدبستانیها و دبستانها ببينيد آنجا چگونه بچهها را آموزش میدهند. مهم نيست چه چيزی آموزش میدهند بلكه ببينيد چگونه آموزش میدهند، اگر كودكانِ شما را پُرسشگر، خلاق، صبور، نظم پذير، خطرپذير، دارای روحيهی گفتگو و تعامل و دارای روحيهی مشاركت جمعی و همكاری بار میآوردند، آنها انسانها و شخصيتهایی خواهند شد كه میتوانند توسعه ايجاد كنند...
"داگلاس_سیسیل نورث"
(Douglass_Cecil North)(1920_2015)
اقتصاددان آمریکایی که زمینهی اصلی مطالعات و تحقیقات او تاریخ اقتصادی (تاریخنگاری) بوده است و در سال 1993 موفق شد جایزهی نوبل اقتصاد را
دریافت کند./تحکیم ملت
T.me/bestdiplomacy
"داگلاس_سیسیل نورث"
(Douglass_Cecil North)(1920_2015)
اقتصاددان آمریکایی که زمینهی اصلی مطالعات و تحقیقات او تاریخ اقتصادی (تاریخنگاری) بوده است و در سال 1993 موفق شد جایزهی نوبل اقتصاد را
دریافت کند./تحکیم ملت
T.me/bestdiplomacy
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔵🔴ترانهی عربی "منم #هموطن"
با صدای لطفی بوشناق تونسی
بگیرید مناصب و مقامها را و لکن بگذارید
برای من #وطن
💥شورانگیز و پراحساس و پرمعنا
@bestdiplomacy
با صدای لطفی بوشناق تونسی
بگیرید مناصب و مقامها را و لکن بگذارید
برای من #وطن
💥شورانگیز و پراحساس و پرمعنا
@bestdiplomacy
Forwarded from دیپلماسی
سالهاست برخی کنشگران سیاسی و مردم در ایران نگران کره شمالی شدن ایرانند
اما دلایلی هست که هیچ گاه ایران #کره_شمالی نخواهد شد
دلیل اول به موقعیت #ژئوپلیتیک ایران برمیگردد
موقعیت جغرافیایی ایران و
وجود ایران بعنوان
بخشی از منطقه عبوری انرژی در جهان از دریای مازندران گرفته تا خلیج فارس و تنگه هرمز اجازه انزوای کامل را به ایران نمیدهد
دلیل مهم دیگر #منابع سرشار #نفتی و #گازی ایرانست که سبب میشود سیاست #منزوی_سازی کامل چه از سوی حاکمان
و چه از بیرون منتهی به نتیجه لازم نشود
نکته دیگر #تجربه_تاریخی متفاوت ملت ایران از کره شمالیست
پیشینه وتجربه جنبش های آزادیخواهی ایران از زمان مشروطه تاکنون اجازه شکل گیری یک نظم اقتدارگرایانه آهنین در ایران امروز را نمیدهد
و نکته دیگر برداشت های گوناگون و متفاوت مقامات از ایدئولوژی حاکم،
به حاکمیت
حتی درزمان یکدستی،
اجازه تک صدایی را نمیدهد
ایران پس از انقلاب از نظر سیاسی و اقتصادی
میان قبض و بسط در حرکتست
نه کاملا بسته و نه کاملا باز میشود....
نه کره شمالی میشویم نه کره جنوبی....
✍اکبرمختاری
@bestdiplomacy
اما دلایلی هست که هیچ گاه ایران #کره_شمالی نخواهد شد
دلیل اول به موقعیت #ژئوپلیتیک ایران برمیگردد
موقعیت جغرافیایی ایران و
وجود ایران بعنوان
بخشی از منطقه عبوری انرژی در جهان از دریای مازندران گرفته تا خلیج فارس و تنگه هرمز اجازه انزوای کامل را به ایران نمیدهد
دلیل مهم دیگر #منابع سرشار #نفتی و #گازی ایرانست که سبب میشود سیاست #منزوی_سازی کامل چه از سوی حاکمان
و چه از بیرون منتهی به نتیجه لازم نشود
نکته دیگر #تجربه_تاریخی متفاوت ملت ایران از کره شمالیست
پیشینه وتجربه جنبش های آزادیخواهی ایران از زمان مشروطه تاکنون اجازه شکل گیری یک نظم اقتدارگرایانه آهنین در ایران امروز را نمیدهد
و نکته دیگر برداشت های گوناگون و متفاوت مقامات از ایدئولوژی حاکم،
به حاکمیت
حتی درزمان یکدستی،
اجازه تک صدایی را نمیدهد
ایران پس از انقلاب از نظر سیاسی و اقتصادی
میان قبض و بسط در حرکتست
نه کاملا بسته و نه کاملا باز میشود....
نه کره شمالی میشویم نه کره جنوبی....
✍اکبرمختاری
@bestdiplomacy
https://www.aparat.com/v/fVP49
ایران راه: چشم انداز نوین تجاری برای ایران فردا | آرش رئیسی نژاد | تداکس تهران
آرش رییسی نژاد از راه حلهای توسعه و پیشرفت ایران می گوید
رییسی نژاد تحصیل کرده روابط بین الملل از فلوریدا و استاد تعلیق شده روابط بین الملل پس از اعتراضات ۱۴۰۱ است...
#آگاهی_بخش
@bestdiplomacy
ایران راه: چشم انداز نوین تجاری برای ایران فردا | آرش رئیسی نژاد | تداکس تهران
آرش رییسی نژاد از راه حلهای توسعه و پیشرفت ایران می گوید
رییسی نژاد تحصیل کرده روابط بین الملل از فلوریدا و استاد تعلیق شده روابط بین الملل پس از اعتراضات ۱۴۰۱ است...
#آگاهی_بخش
@bestdiplomacy
آپارات - سرویس اشتراک ویدیو
ایران راه: چشم انداز نوین تجاری برای ایران فردا | آرش رئیسی نژاد | تداکس تهران
با دکتر آرش رئیسی نژاد در یک گفتگوی تحولآفرین که از «ایران راه» میگوید، همراه شوید؛ ایده و چشماندازی پیشگامانه که میتواند آینده ایران را تغییر دهد. وارد دنیایی شوید که در آن اضطرابهای ملی جای خود را به خلاقیت میدهند و تهدیدها به فرصت تبدیل میشوند.…
دیپلماسی
https://www.aparat.com/v/fVP49 ایران راه: چشم انداز نوین تجاری برای ایران فردا | آرش رئیسی نژاد | تداکس تهران آرش رییسی نژاد از راه حلهای توسعه و پیشرفت ایران می گوید رییسی نژاد تحصیل کرده روابط بین الملل از فلوریدا و استاد تعلیق شده روابط بین الملل پس از…
پس از بررسی های مختلف این ویدئو جالب را سرانجام پیدا کردم
و اختصاصی به مخاطبان فرهیخته دیپلماسی تقدیم میشود🙏🙏🍀
و اختصاصی به مخاطبان فرهیخته دیپلماسی تقدیم میشود🙏🙏🍀
🔵🔴 پدرام سلطانی قائم مقام اسبق اتاق بازرگانی: کلیه بانکهای چینی (دومین اقتصاد بزرگ دنیا) به دلیل فشارهای بیشتر آمریکا، روابط بانکی خود را با بانکهای روسیه متوقف کردهاند.
آنهایی که به سازمان همکاریهای شانگهای برای «دلارزدایی» دل خوش کرده بودند این خبر را چند بار بخوانند.
@bestdiplomacy
آنهایی که به سازمان همکاریهای شانگهای برای «دلارزدایی» دل خوش کرده بودند این خبر را چند بار بخوانند.
@bestdiplomacy
🔵🔴نگاهی کوتاه به انحطاط در عثمانی
✍️ طوس طهماسبی
تصویر پایین نشان میدهد که قلمرو امپراتوری عثمانی پس از شکست در پایان جنگ اول جهانی به چه روزی افتاد. عثمانی که در قرن شانزدهم نیرومندترین قدرتِ جهانی بود و نیروهایش تا دروازۀ وین در قلب اروپا پیشروی کرده بودند، در طول دو قرن بعدی روندِ رکود و انحطاط را طی کرد، تا جایی که در قرنِ نوزده میلادی نامش را مردِ بیمار اروپا گذاشته بودند.
عوامل این سقوط بزرگ را در دو عامل کلیدی میتوان خلاصه کرد:
اول عقب ماندن از روند تحولات فنی و اقتصادی جهان و تحجر و رکود فکری و فرهنگی
و دوم گسترش بیش از ظرفیتِ قلمرو امپراتوری در شرایطی که عواید اقتصادی این گسترش تناسبی با هزینههای هنگفت آن نداشت.
ماکس بوت، مورخ آمریکایی در موردِ سقوط امپراتوریها از قرن پانزده میلادی به بعد، عبارت پر معنایی دارد:
"امپراتوری مغول، انقلاب باروت را از دست داد، چینیها، عثمانیها و هندیها انقلابِ صنعتی اول را از دست دادند، فرانسویها و انگلیسیها بخشهایی از انقلاب صنعتی دوم را و شورویها انقلاب اطلاعاتی را."
عثمانیها تنها قدرتِ مسلمانی بودند که توانستند به موقع تشکیلات نظامی خود را با سلاح گرم سازمان دهند و همین رمز اصلی سیطره و پیروزی آنها بر عربها، مملوکان مصر و صفویان بود، اما پس از آن نتوانستند اهمیت تحولاتِ تاریخساز بعدی نظیرِ سفرهای تجاریِ دریاییِ دوربُرد، ماشینِ چاپ و تحولات در علم پزشکی را دریابند و به این ترتیب، طبیعی بود که از موج بعدی تحول در آغاز انقلاب صنعتی هم جا بمانند.
عثمانیها ماشینِ چاپ را به عنوان بدعتی کفرآمیز ممنوع کردند و این موضوع مانع روند انتقال و انباشتِ دانش و همچنین تحول دستگاه اداری و حکمرانی گردید. عثمانیها تا مدتها از پذیرش روشهای جدید پزشکیِ غرب برای درمانِ بیماریهای مُسری مرگبار نظیرِ وبا و طاعون، سرباز زدند و این امر در کنار عقب ماندگی در ابزارسازی و روشهای جدید کشاورزی، سبب رکودِ جمعیت در قلمرو امپراتوری گردید.
در دورانی که خیز بزرگ اروپا آغاز میشد، عثمانیها هنوز در گیرو دار تحجر و خرافات بودند. به عنوان مثال در پایانِ قرن شانزده میلادی، رصدخانههای تازه تأسیس دولتی را با این اعتقاد که موجب شیوعِ طاعون در کشور شده، منهدم کردند.
رکود فنآوری و صنعت در عثمانی به جایی رسیده بود که از قرن هفدهم آنها کِشتی و اسلحه را از اروپاییان میخریدند و در قرن نوزدهم میلادی در ایالاتِ عربِ امپراتوری [عثمانی] حتی فنآوری بسیار سادهای نظیر گاری چرخدار یافت نمیشد.
این که با چنین وضعیتی حیات عثمانی تا دهه دوم قرن بیستم [میلادی] به درازا کشید، تنها به دلیل امکان حیات در میانۀ تضادهای قدرتهای اروپایی بود. مثلاً در نیمۀ قرن نوزده، در جنگ کریمه، دخالت انگلستان و فرانسه، عثمانی را از نابودی قطعی توسط امپراتوری روسیه نجات داد. در موارد دیگری همچون سرکوب وحشیانۀ بلغارها و یونانیها، قدرتهای مرکزی اروپا به داد عثمانی رسیده و مانع از برخوردِ نظامی غرب با امپراتوری میشدند.
عثمانی به دلیلِ موقعیتِ ژئوپلتیکِ ویژه و ممتازش، همواره از سوی برخی قدرتهای اروپایی به عنوان عاملی برای موازنه، مانعی مفید یا عنصرِ کمخطری که نمیبایست توسط قدرتهای رقیب، بلعیده شود و وجودش کم ضررتر از نابودیاش است، نگریسته میشد. با همین منطق انگلیسیها از عثمانی در برابر شورش خطرناک دولت پویاتر محمدعلی پاشا در مصر حمایت کردند.
اما در نهایت جنگ بزرگ جهانی اول، آزمونی نهایی بود که تمام ضعفها و پوسیدگیها را به نقطۀ تلاشی رساند. برای دولتهایِ درگیرِ تحجّر و انحطاط، یک جنگ بزرگ، همواره خطرناکترین آزمون بقا است که معمولاً از آن زنده بیرون نمیآیند./ایران دل
T.me/bestdiplomacy
✍️ طوس طهماسبی
تصویر پایین نشان میدهد که قلمرو امپراتوری عثمانی پس از شکست در پایان جنگ اول جهانی به چه روزی افتاد. عثمانی که در قرن شانزدهم نیرومندترین قدرتِ جهانی بود و نیروهایش تا دروازۀ وین در قلب اروپا پیشروی کرده بودند، در طول دو قرن بعدی روندِ رکود و انحطاط را طی کرد، تا جایی که در قرنِ نوزده میلادی نامش را مردِ بیمار اروپا گذاشته بودند.
عوامل این سقوط بزرگ را در دو عامل کلیدی میتوان خلاصه کرد:
اول عقب ماندن از روند تحولات فنی و اقتصادی جهان و تحجر و رکود فکری و فرهنگی
و دوم گسترش بیش از ظرفیتِ قلمرو امپراتوری در شرایطی که عواید اقتصادی این گسترش تناسبی با هزینههای هنگفت آن نداشت.
ماکس بوت، مورخ آمریکایی در موردِ سقوط امپراتوریها از قرن پانزده میلادی به بعد، عبارت پر معنایی دارد:
"امپراتوری مغول، انقلاب باروت را از دست داد، چینیها، عثمانیها و هندیها انقلابِ صنعتی اول را از دست دادند، فرانسویها و انگلیسیها بخشهایی از انقلاب صنعتی دوم را و شورویها انقلاب اطلاعاتی را."
عثمانیها تنها قدرتِ مسلمانی بودند که توانستند به موقع تشکیلات نظامی خود را با سلاح گرم سازمان دهند و همین رمز اصلی سیطره و پیروزی آنها بر عربها، مملوکان مصر و صفویان بود، اما پس از آن نتوانستند اهمیت تحولاتِ تاریخساز بعدی نظیرِ سفرهای تجاریِ دریاییِ دوربُرد، ماشینِ چاپ و تحولات در علم پزشکی را دریابند و به این ترتیب، طبیعی بود که از موج بعدی تحول در آغاز انقلاب صنعتی هم جا بمانند.
عثمانیها ماشینِ چاپ را به عنوان بدعتی کفرآمیز ممنوع کردند و این موضوع مانع روند انتقال و انباشتِ دانش و همچنین تحول دستگاه اداری و حکمرانی گردید. عثمانیها تا مدتها از پذیرش روشهای جدید پزشکیِ غرب برای درمانِ بیماریهای مُسری مرگبار نظیرِ وبا و طاعون، سرباز زدند و این امر در کنار عقب ماندگی در ابزارسازی و روشهای جدید کشاورزی، سبب رکودِ جمعیت در قلمرو امپراتوری گردید.
در دورانی که خیز بزرگ اروپا آغاز میشد، عثمانیها هنوز در گیرو دار تحجر و خرافات بودند. به عنوان مثال در پایانِ قرن شانزده میلادی، رصدخانههای تازه تأسیس دولتی را با این اعتقاد که موجب شیوعِ طاعون در کشور شده، منهدم کردند.
رکود فنآوری و صنعت در عثمانی به جایی رسیده بود که از قرن هفدهم آنها کِشتی و اسلحه را از اروپاییان میخریدند و در قرن نوزدهم میلادی در ایالاتِ عربِ امپراتوری [عثمانی] حتی فنآوری بسیار سادهای نظیر گاری چرخدار یافت نمیشد.
این که با چنین وضعیتی حیات عثمانی تا دهه دوم قرن بیستم [میلادی] به درازا کشید، تنها به دلیل امکان حیات در میانۀ تضادهای قدرتهای اروپایی بود. مثلاً در نیمۀ قرن نوزده، در جنگ کریمه، دخالت انگلستان و فرانسه، عثمانی را از نابودی قطعی توسط امپراتوری روسیه نجات داد. در موارد دیگری همچون سرکوب وحشیانۀ بلغارها و یونانیها، قدرتهای مرکزی اروپا به داد عثمانی رسیده و مانع از برخوردِ نظامی غرب با امپراتوری میشدند.
عثمانی به دلیلِ موقعیتِ ژئوپلتیکِ ویژه و ممتازش، همواره از سوی برخی قدرتهای اروپایی به عنوان عاملی برای موازنه، مانعی مفید یا عنصرِ کمخطری که نمیبایست توسط قدرتهای رقیب، بلعیده شود و وجودش کم ضررتر از نابودیاش است، نگریسته میشد. با همین منطق انگلیسیها از عثمانی در برابر شورش خطرناک دولت پویاتر محمدعلی پاشا در مصر حمایت کردند.
اما در نهایت جنگ بزرگ جهانی اول، آزمونی نهایی بود که تمام ضعفها و پوسیدگیها را به نقطۀ تلاشی رساند. برای دولتهایِ درگیرِ تحجّر و انحطاط، یک جنگ بزرگ، همواره خطرناکترین آزمون بقا است که معمولاً از آن زنده بیرون نمیآیند./ایران دل
T.me/bestdiplomacy
🔵🔴چرا میان افراد در جامعۀ ما این قدر اصطکاک وجود دارد؟
سی علّت
April 12, 2024 by محمود سریعالقلم✍
۱. فقدان آموزشِ قبول کردن تفاوت های یکدیگر در دورانِ دبستان؛
۲. دلبستگی عمیق به نفر اول بودن و همه جا دیده شدن؛
۳. تربیت عمدتاً احساسی در خانواده؛
۴. ارزیابی کردنِ افراد و موضوعات بدون Fact؛
۵. لذتِ قابل توجه از بدگویی وغیبت کردن؛
۶. فقدان شکل گیری اعتماد به نفس در دورانِ دبستان؛
۷. داشتن انتظارات غیرواقعی از دیگران؛
۸. عذرخواهی نکردن؛
۹. نیت خوانی بدون Fact؛
۱۰. فقدان فضا و فرهنگِ انتقادی در درون خانواده ها؛
۱۱. ورود و قضاوت افراد در صدها موضوع؛
۱۲. پخش کردن حرفی که صحّت آن معلوم نیست؛
۱۳. باور کردن سریع شنیده ها؛
۱۴. ارزیابی های صفر- یک از دیگران؛
۱۵. غرور نامتوازن افراد با سطح توانایی آنها؛
۱۶. لذتِ فراوان از بی اهمیت جلوه دادن دیگران؛
۱۷. ناشی گری در جمله بندی و نحوۀ حرف زدن؛
۱۸. تقریباً تعطیلی خودانتقادی؛
۱۹. قدرنشناسی و تشکر نکردن از کارهای خوبِ دیگران؛
۲۰. نداشتنِ دفترچه ای با دو ستون مثبت و منفی از خود؛
۲۱. ضعف در برنامه ریزی های دراز مدت سازمان های آموزشی؛
۲۲. بیانِ آگاهانۀ سخنان مبهم برای گیج کردن طرفِ مقابل؛
۲۳. کنجکاوی شدید در سَردرآوردن از کارهای دیگران؛
۲۴. ناراحتی ناخودآگاه افراد از موقعیت و امکاناتِ مالی دیگران؛
۲۵. تمرین نکردن خویشتن داری در دورانِ دبستان؛
۲۶. مطرح کردن نقلِ قول های اشتباه و سخنانِ غیرضروی در تعامل با دیگران؛
۲۷. عوض کردن راحت و دائمی حرف ها و قول ها؛
۲۸. بی توجهی و بی فکری نسبت به پی آمدهای احتمالی سخنانی که بیان می شود؛
۲۹. فقدانِ فرصتِ یادگیری مدیریتِ هیجان و خشم در دورانِ دبستان؛
۳۰. متمرکز نبودن بر زندگی، کار و توانایی های خود.
T.me/bestdiplomacy
سی علّت
April 12, 2024 by محمود سریعالقلم✍
۱. فقدان آموزشِ قبول کردن تفاوت های یکدیگر در دورانِ دبستان؛
۲. دلبستگی عمیق به نفر اول بودن و همه جا دیده شدن؛
۳. تربیت عمدتاً احساسی در خانواده؛
۴. ارزیابی کردنِ افراد و موضوعات بدون Fact؛
۵. لذتِ قابل توجه از بدگویی وغیبت کردن؛
۶. فقدان شکل گیری اعتماد به نفس در دورانِ دبستان؛
۷. داشتن انتظارات غیرواقعی از دیگران؛
۸. عذرخواهی نکردن؛
۹. نیت خوانی بدون Fact؛
۱۰. فقدان فضا و فرهنگِ انتقادی در درون خانواده ها؛
۱۱. ورود و قضاوت افراد در صدها موضوع؛
۱۲. پخش کردن حرفی که صحّت آن معلوم نیست؛
۱۳. باور کردن سریع شنیده ها؛
۱۴. ارزیابی های صفر- یک از دیگران؛
۱۵. غرور نامتوازن افراد با سطح توانایی آنها؛
۱۶. لذتِ فراوان از بی اهمیت جلوه دادن دیگران؛
۱۷. ناشی گری در جمله بندی و نحوۀ حرف زدن؛
۱۸. تقریباً تعطیلی خودانتقادی؛
۱۹. قدرنشناسی و تشکر نکردن از کارهای خوبِ دیگران؛
۲۰. نداشتنِ دفترچه ای با دو ستون مثبت و منفی از خود؛
۲۱. ضعف در برنامه ریزی های دراز مدت سازمان های آموزشی؛
۲۲. بیانِ آگاهانۀ سخنان مبهم برای گیج کردن طرفِ مقابل؛
۲۳. کنجکاوی شدید در سَردرآوردن از کارهای دیگران؛
۲۴. ناراحتی ناخودآگاه افراد از موقعیت و امکاناتِ مالی دیگران؛
۲۵. تمرین نکردن خویشتن داری در دورانِ دبستان؛
۲۶. مطرح کردن نقلِ قول های اشتباه و سخنانِ غیرضروی در تعامل با دیگران؛
۲۷. عوض کردن راحت و دائمی حرف ها و قول ها؛
۲۸. بی توجهی و بی فکری نسبت به پی آمدهای احتمالی سخنانی که بیان می شود؛
۲۹. فقدانِ فرصتِ یادگیری مدیریتِ هیجان و خشم در دورانِ دبستان؛
۳۰. متمرکز نبودن بر زندگی، کار و توانایی های خود.
T.me/bestdiplomacy
Telegram
دیپلماسی
MA International relations
Visiting Lecturer of Political Science
Instagram.com/diplomacy_cha
بهترین تحلیلهای سیاسی،اقتصادی،اجتماعی
Visiting Lecturer of Political Science
Instagram.com/diplomacy_cha
بهترین تحلیلهای سیاسی،اقتصادی،اجتماعی
🔵🔴هم نادخ هم با شکوه
✍علی ورامینی, دبیر گروه فرهنگ هم میهن
در آخرین سالهای عمر مرحوم ادیب برومند، شاعر ملی و یار وفادار مصدق که تا آخر عمر بلندش به ایده مصدق وفادار بود، گفتوگویی با او درباره تختی و نسبتش با جبهه ملی داشتم که هنوز مجال منتشرشدن نیافته است. میگفت غلامرضا تختی زمانی از او خواست تا در جبهه ملی آن زمان حضور داشته باشد و کمک کند. مرحوم برومند پیشنهاد عضویت در شورای مرکزی را به او میدهد اما تختی قبول نمیکند. میگوید من سواد و تخصص این موقعیت را ندارم. در عوض پیشنهاد میکند زمانی که جلسهای در شورای مرکزی برقرار است، مسئول امنیت و حراست از محل برگزاری در برابر اراذل حکومتی با او باشد.
این روزها که بنرهای شهرداری با تصاویر این چهره اسطورهای تزیین شده است، با دیدن هر بیلبوردی آن صحبتهای ادیب برومند به خاطرم میآید و به این فکر میکنم که نسبت متولیان امروز شهر تهران و همفکرانشان با جهانپهلوان تختی چیست؟
نسبت آنانکه بدون داشتن یک روز سابقه مدیریت اجرایی و با تخصصی فرسنگها دور از مدیریت شهری، به سودای رسیدن به این منصب هزار کار کردند و برای حفظش هزار کار میکنند، با او که گفت «من فقط از این ساختمان حراست میکنم» چیست؟
به این فکر میکنم که بعضی اوقات محبوبترین شمایلها و مقبولترین چهرهها وقتی در جای نادرست قرار میگیرند، چقدر «نادخ» میشوند. نه که خدای ناکرده شمایل اسطورهای جهانپهلوان تختی نادخ شود، که چهره چو آفتاب او هرگز سیاهی نگیرد، اینکه چطور یک چیز بسیار دور از چیزی در جایی قرار بگیرد که جایش نیست، نادخ میشود. همانطور که جهانپهلوان فهمید اگر به شورای مرکزی جبهه ملی برود نادخ میشود. کمااینکه پیش از آن هم به پست و مقامهای حکومتی نه گفته بود که اگر آریگو به قدرت بود دیگر تختی نبود.
دور بودن جهانپهلوان تختی از بیلبوردهای شهرداری امروز فقط از این بابت نیست که او آنچه در تخصصاش نبود را نپذیرفت، تختی بیش از هر صفت دیگری به فروتنی اشتهار داشت، به اینکه حتی زمانی که در بالاترین مقام ورزشی بود و محبوبترین چهره میان مردم، چنان تواضعی داشت که زبانزد خاص و عام بود. آن مرام و مسلک را قیاس کنید با شیوه سخن گفتن متولی امروز شهر تهران درباره ساخت مسجد در پارک قیطریه که با آن لحن گفت: «میسازیم، خوب هم میسازیم.»
به تختی فکر میکنم، به او که نتوانست این همه درد و رنج مردم را تاب بیاورد، به او که هرچه داشت میبخشید تا گرهای از کسی باز کند. به او که غمباد گرفت از غم مردم و میگفت که توان حل و تحمل این همه خواست و نیاز مردم را ندارد. به او که پشت به دولت، مکنت و قدرت میکرد و به سوی فرودستترین و در حاشیهترین مردمان گشوده بود.
به او فکر میکنم و به آنها که امروز میخواهند با چسبیدن به نام و شمایلاش برای خود اعتباری دستوپا کنند. آنها که زمانی که کمی دورتر از قدرت بودند، درد و رنج مردم را ناشی از بیعرضگی مسئولان وقت میدانستند و امروز که بر اریکه قدرت، بیرقیب میتازند، سهم تقصیری از این همه درد و رنج مردم را برای خود بر نمیدارند.
مسئولان شهری اگر از من مشورت میخواستند، میگفتم اگرچه نام و شمایل تختی در هر بانگ و منظری زیباست، اما به اینجا و این بیلبوردها نمیآید. در عوض، چهره آن قهرمان کشتیای که به هیچ پست و مقامی نه نگفت و ادبیاتش بسیار شبیه مسئولان امروز است خیلی بیشتر به این تابلوهای تبلیغاتی شهرداری میآید. تختی برای زیرگرفتنهایش و مدالهایش، جهانپهلوان نشد، او تختی شد چون هرگز مثل آن قهرمانی که بیشتر اوقات هم جز دومی عایدش نشد، عکساش سر میز با مفسدان اقتصادی دیده نشد، و مانند بعضی از ورزشکاران قیمت یک مدال المپیک را به قیمت تصاحب زمین و پست و... با مردم حساب نکرد. تختی جهانپهلوان شد چون سودایی جز کم کردن درد و رنج مردمان نداشت؛ آن هم با خضوع و محو کردن کامل خود.
اما این حرکت سویه قابل تأمل دیگری هم دارد؛ اینکه کسی چنان بزید که حتی دورترین آدمها به سلوک و سیاق او هم نتوانند ستایش نکنند و برای خوشنامی خود به اعتبار او چنگ بزنند. آن هم کسی که فقط 37 سال در این جهان زندگی کرد. شاید همین بیلبوردهای نادخ بهانهای شود برای اینکه بیاندیشیم که زندگی جز لذت سویههای دیگری هم میتواند داشته باشد، مثل پهلوان تختی که سویه زیبای زندگی، سویه اخلاقی آنرا انتخاب کرد./هم میهن
T.me/bestdiplomacy
✍علی ورامینی, دبیر گروه فرهنگ هم میهن
در آخرین سالهای عمر مرحوم ادیب برومند، شاعر ملی و یار وفادار مصدق که تا آخر عمر بلندش به ایده مصدق وفادار بود، گفتوگویی با او درباره تختی و نسبتش با جبهه ملی داشتم که هنوز مجال منتشرشدن نیافته است. میگفت غلامرضا تختی زمانی از او خواست تا در جبهه ملی آن زمان حضور داشته باشد و کمک کند. مرحوم برومند پیشنهاد عضویت در شورای مرکزی را به او میدهد اما تختی قبول نمیکند. میگوید من سواد و تخصص این موقعیت را ندارم. در عوض پیشنهاد میکند زمانی که جلسهای در شورای مرکزی برقرار است، مسئول امنیت و حراست از محل برگزاری در برابر اراذل حکومتی با او باشد.
این روزها که بنرهای شهرداری با تصاویر این چهره اسطورهای تزیین شده است، با دیدن هر بیلبوردی آن صحبتهای ادیب برومند به خاطرم میآید و به این فکر میکنم که نسبت متولیان امروز شهر تهران و همفکرانشان با جهانپهلوان تختی چیست؟
نسبت آنانکه بدون داشتن یک روز سابقه مدیریت اجرایی و با تخصصی فرسنگها دور از مدیریت شهری، به سودای رسیدن به این منصب هزار کار کردند و برای حفظش هزار کار میکنند، با او که گفت «من فقط از این ساختمان حراست میکنم» چیست؟
به این فکر میکنم که بعضی اوقات محبوبترین شمایلها و مقبولترین چهرهها وقتی در جای نادرست قرار میگیرند، چقدر «نادخ» میشوند. نه که خدای ناکرده شمایل اسطورهای جهانپهلوان تختی نادخ شود، که چهره چو آفتاب او هرگز سیاهی نگیرد، اینکه چطور یک چیز بسیار دور از چیزی در جایی قرار بگیرد که جایش نیست، نادخ میشود. همانطور که جهانپهلوان فهمید اگر به شورای مرکزی جبهه ملی برود نادخ میشود. کمااینکه پیش از آن هم به پست و مقامهای حکومتی نه گفته بود که اگر آریگو به قدرت بود دیگر تختی نبود.
دور بودن جهانپهلوان تختی از بیلبوردهای شهرداری امروز فقط از این بابت نیست که او آنچه در تخصصاش نبود را نپذیرفت، تختی بیش از هر صفت دیگری به فروتنی اشتهار داشت، به اینکه حتی زمانی که در بالاترین مقام ورزشی بود و محبوبترین چهره میان مردم، چنان تواضعی داشت که زبانزد خاص و عام بود. آن مرام و مسلک را قیاس کنید با شیوه سخن گفتن متولی امروز شهر تهران درباره ساخت مسجد در پارک قیطریه که با آن لحن گفت: «میسازیم، خوب هم میسازیم.»
به تختی فکر میکنم، به او که نتوانست این همه درد و رنج مردم را تاب بیاورد، به او که هرچه داشت میبخشید تا گرهای از کسی باز کند. به او که غمباد گرفت از غم مردم و میگفت که توان حل و تحمل این همه خواست و نیاز مردم را ندارد. به او که پشت به دولت، مکنت و قدرت میکرد و به سوی فرودستترین و در حاشیهترین مردمان گشوده بود.
به او فکر میکنم و به آنها که امروز میخواهند با چسبیدن به نام و شمایلاش برای خود اعتباری دستوپا کنند. آنها که زمانی که کمی دورتر از قدرت بودند، درد و رنج مردم را ناشی از بیعرضگی مسئولان وقت میدانستند و امروز که بر اریکه قدرت، بیرقیب میتازند، سهم تقصیری از این همه درد و رنج مردم را برای خود بر نمیدارند.
مسئولان شهری اگر از من مشورت میخواستند، میگفتم اگرچه نام و شمایل تختی در هر بانگ و منظری زیباست، اما به اینجا و این بیلبوردها نمیآید. در عوض، چهره آن قهرمان کشتیای که به هیچ پست و مقامی نه نگفت و ادبیاتش بسیار شبیه مسئولان امروز است خیلی بیشتر به این تابلوهای تبلیغاتی شهرداری میآید. تختی برای زیرگرفتنهایش و مدالهایش، جهانپهلوان نشد، او تختی شد چون هرگز مثل آن قهرمانی که بیشتر اوقات هم جز دومی عایدش نشد، عکساش سر میز با مفسدان اقتصادی دیده نشد، و مانند بعضی از ورزشکاران قیمت یک مدال المپیک را به قیمت تصاحب زمین و پست و... با مردم حساب نکرد. تختی جهانپهلوان شد چون سودایی جز کم کردن درد و رنج مردمان نداشت؛ آن هم با خضوع و محو کردن کامل خود.
اما این حرکت سویه قابل تأمل دیگری هم دارد؛ اینکه کسی چنان بزید که حتی دورترین آدمها به سلوک و سیاق او هم نتوانند ستایش نکنند و برای خوشنامی خود به اعتبار او چنگ بزنند. آن هم کسی که فقط 37 سال در این جهان زندگی کرد. شاید همین بیلبوردهای نادخ بهانهای شود برای اینکه بیاندیشیم که زندگی جز لذت سویههای دیگری هم میتواند داشته باشد، مثل پهلوان تختی که سویه زیبای زندگی، سویه اخلاقی آنرا انتخاب کرد./هم میهن
T.me/bestdiplomacy
Telegram
دیپلماسی
MA International relations
Visiting Lecturer of Political Science
Instagram.com/diplomacy_cha
بهترین تحلیلهای سیاسی،اقتصادی،اجتماعی
Visiting Lecturer of Political Science
Instagram.com/diplomacy_cha
بهترین تحلیلهای سیاسی،اقتصادی،اجتماعی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔵🔴ستون اصلی #ایران است
وقتي ایرانیان تصمیم گرفتند آیین جدید را دین خودشان کند و با آن بازیگری کنند که جالبترین مصداق بازیگریاش در عصر صفوی بود، مجبور شدند اين را در خودتعریفی فردی و جمعی جا بدهند. اینطور نیست که بخواهیم یا نخواهیم، پدران ما این آیین را پذیرفتهاند و یک روز هم ممکن است تصمیم بگیريد که این آیین را نمیخواهيد. بحث بر سر این است که متغیر مستقل یا ستون اصلی چیست. ستون اصلی ایران است، براي اينكه مأمنگاهی است که این مردمان تصمیم گرفتهاند از آن خود کنند. اگر مزدک یا مانی مورد پذیرش قرار میگرفتند، روایت دیگری داشتیم. معمولا ادیان بعد از انسان آمده است، اما کجفهمی بزرگی در بین بسیاری از دینداران هست كه فکر میکنند اینها آمدند تا به دین خدمت کنند، در حالی که برعکس است. در قانون اساسی آمده كه دولت ایران است و این دولت جمهوری و مسلمان است. مجبورید جوری اینها را با هم روزآمد كنيد که باهم کار کنند.
ویدیو کامل را اینجا ببینید.کانال یوتیوب شرق
پروفسور فرهنگ رجایی در گفتوگو با احمد غلامی به مناسبت انتشار کتاب تازهاش: «حضور و بازیگری در امر سیاسی»
T.me/bestdiplomacy
وقتي ایرانیان تصمیم گرفتند آیین جدید را دین خودشان کند و با آن بازیگری کنند که جالبترین مصداق بازیگریاش در عصر صفوی بود، مجبور شدند اين را در خودتعریفی فردی و جمعی جا بدهند. اینطور نیست که بخواهیم یا نخواهیم، پدران ما این آیین را پذیرفتهاند و یک روز هم ممکن است تصمیم بگیريد که این آیین را نمیخواهيد. بحث بر سر این است که متغیر مستقل یا ستون اصلی چیست. ستون اصلی ایران است، براي اينكه مأمنگاهی است که این مردمان تصمیم گرفتهاند از آن خود کنند. اگر مزدک یا مانی مورد پذیرش قرار میگرفتند، روایت دیگری داشتیم. معمولا ادیان بعد از انسان آمده است، اما کجفهمی بزرگی در بین بسیاری از دینداران هست كه فکر میکنند اینها آمدند تا به دین خدمت کنند، در حالی که برعکس است. در قانون اساسی آمده كه دولت ایران است و این دولت جمهوری و مسلمان است. مجبورید جوری اینها را با هم روزآمد كنيد که باهم کار کنند.
ویدیو کامل را اینجا ببینید.کانال یوتیوب شرق
پروفسور فرهنگ رجایی در گفتوگو با احمد غلامی به مناسبت انتشار کتاب تازهاش: «حضور و بازیگری در امر سیاسی»
T.me/bestdiplomacy
🔵🔴کانفورمیست
کانفورمیست یک انسان کاملا گرد و منعطف است و بدون مقاومت حرکت میکند. کانفورمیست در دریای اکثریت لیز میخورد و نرمش میکند؛ یک حیوان کاملا رایج است که با کلماتِ گفتگوها، زندگی میکند؛ شبها رویا میبیند و رویایش از […]
کانفورمیسم (همشکلی و همنوایی) نیز به نوعی رفتار اطلاق میشود که منطبق با پروپاگاندای رسمی برای رسیدن به اهداف و سود شخصی از سوی کانفورمیست سر میزند. کانفورمیست [طرفدار حزب باد] یا فرصتطلبی به تغییر جهت دادن بر حسب دگرگونی اوضاع و همچنین به خاطر سود شخصی دلالت دارد. کسانی را عضو حزب باد مینامند که همواره به سوی قدرتِ وقت گرایش دارند و پایبند اصولی نیستند و یا اصول خود را فدا میکنند.
یک طرفدار حزب باد به اعتقاد جورجیو گابر یک انسان همه جانبه است که بدون مقاومت موافق جریان آب حرکت می کند و سازشکار است. گابر این افراد را «حیوانات معمولی» میداند که کلمات مد روز را ندانسته بلغور میکند؛ رویاهایشان از خواب و رویاهای دیگران بیرون میآید و عید آنها زمانی است که با همه جهان در آشتی باشند. با این حال فقط وقتی شنا میکنند که راهشان باز باشد و هیچ مانعی را بر نمیتابند.
طرفدار حزب باد همانی است که زمانی طرفدار پر و پا قرص حقوق زنان بود و ادعای فمینیست بودن داشت. او همیشه خوشبین است و از آن جا که صلح طلب است، هرگز صدایش را بلند نمیکند.
انسانهای مدرن مورد توجه جورجیو گابر تا همین چند سال پیش مارکسیست و لنینیست بودهاند و بعد بدون آن که خودشان بدانند چرا، یک باره خودشان را یک کمونیست خداپرست مییابند!
طرفدار حزب باد از نظر گابر خودش نمیداند که به سبکی یک توپ است و به راحتی به هوا میرود. در واقع او یک بالن هوایی تکامل یافته است که از حجم اطلاعات بادکرده، اما حتی جرئت اوج گرفتن هم ندارد و از آن گونههایی است که در ارتفاع کم پرواز میکند. او جهان را با یک انگشت لمس میکند و به خیال خود در کارش ماهر است. انسان مدرن روشن فکرنما زندگی میکند و همین برایش کافی است.
اما غافلگیرکنندهترین موضوع این است كه طرفداران حزب باد یا به قول گابر کانفورمیستها تا حد زیادی به همه ما شبیه هستند. ما انسانهای مدرن، آنقدر مدرن هستیم که در همان نگاه اول، توجه اطرافیان را جلب میکنیم؛ اما در حقیقت هیچ حرف مهمی برای گفتن نداریم؛ طرفداران مدرن حزب باد هستیم که چیز زیادی برای از دست دادن نداریم.
کانفورمیسم، روایت کاملی است از فاجعه و مصیبتی روحی که اکنون جوامع را تهدید مینماید. داستانی نو است در جامعهی مدرن که مردمانش به سنگدلی و کم شدن عواطف مبتلا میشوند و عمق مهرورزیشان از منافع شخصی فراتر نمیرود. این جامعه در حال تبدیل شدن به دنیایی است عاری از عشق، جهانی که مفاهیمی همچون حمایت و کمک در آن تعریف نشده است و فقط پرچمهای دروغین کمپینها و اعتراضات آنهم جهت خودنمایی و خوداظهاری هر روز از گوشهای علم میشوند.
جهان کانفورمیستها، جهانی است که در آن ملزومات و احتیاجات اصلی انسان برای زنده ماندن تبدیل شده است به چیزهایی همچون آرزو و عطش رسیدن به مقام، پول و آزاد بودن برای زندگی بهتری که مثلا داشتن خانهای بهتر، ارتباطی مطلوبتر، تجملات، شبکههای اجتماعی، گرفتن سلفی و حسی از خودپسندی را به همراه داشته باشد.
آخرین نکته در مورد تفاوت کانفورمیسم با خیر جمعی است؛ یک تفکر مبتنی بر خیر جمعی بر عنصر «اعتماد و مشارکت» استوار است. افراد برای حضور در حوزه عمومی و ایجاد ارتباط جهت گام برداشتن جهت رفع معضلات اجتماعی، علاوه بر منافع مشترک، نیازمند اعتماد به یکدیگر هستند تا از «طبقه در خود» به «طبقه برای خود»، از انسان خمیده بر خود به انسانی گشوده بر جامعه، تبدیل شوند.
آنچه به انسانها اجازه و امکان میدهد تا درباره وضعیت و مسائل خود با یکدیگر سخن بگویند و با کسب آگاهی، از پیله تنهایی به در آیند و برای تغییر وضع موجود و تحقق وضع مطلوب در تلاشی جمعی، دست به کار شوند، عنصر اعتماد است؛ اما آنگاه که اعتماد سلب شود، رابطه مختل میشود و جامعه به سمت منفعتطلبیها و سودجوییهای فردی وکانفورمیست بودن، عقبنشینی میکند.
فساد اداری و اقتصادی، بیش از آسیبهای اقتصادی، اعتماد را به عنوان مهمترین عنصر سرمایه اجتماعی زایل میکند؛ به فردگرایی منفی و کانفورمیسم دامن میزند و از آدمی، انسانی قرارگرفته در «وضع طبیعی هابزی» میسازد که جز به سود خود نمیاندیشد و قانون و اخلاق را به بازیچه میگیرد.تفکر کانفورمیسمی به کسی جز خود و منافع خود نمیاندیشد و اگر دیگران را با خود همراه مینماید، نه برای دستیابی به اهداف خیر جمعی؛ بلکه برای دستیابی به منافع شخصی است./تحکیم ملت
T.me/bestdiplomacy
کانفورمیست یک انسان کاملا گرد و منعطف است و بدون مقاومت حرکت میکند. کانفورمیست در دریای اکثریت لیز میخورد و نرمش میکند؛ یک حیوان کاملا رایج است که با کلماتِ گفتگوها، زندگی میکند؛ شبها رویا میبیند و رویایش از […]
کانفورمیسم (همشکلی و همنوایی) نیز به نوعی رفتار اطلاق میشود که منطبق با پروپاگاندای رسمی برای رسیدن به اهداف و سود شخصی از سوی کانفورمیست سر میزند. کانفورمیست [طرفدار حزب باد] یا فرصتطلبی به تغییر جهت دادن بر حسب دگرگونی اوضاع و همچنین به خاطر سود شخصی دلالت دارد. کسانی را عضو حزب باد مینامند که همواره به سوی قدرتِ وقت گرایش دارند و پایبند اصولی نیستند و یا اصول خود را فدا میکنند.
یک طرفدار حزب باد به اعتقاد جورجیو گابر یک انسان همه جانبه است که بدون مقاومت موافق جریان آب حرکت می کند و سازشکار است. گابر این افراد را «حیوانات معمولی» میداند که کلمات مد روز را ندانسته بلغور میکند؛ رویاهایشان از خواب و رویاهای دیگران بیرون میآید و عید آنها زمانی است که با همه جهان در آشتی باشند. با این حال فقط وقتی شنا میکنند که راهشان باز باشد و هیچ مانعی را بر نمیتابند.
طرفدار حزب باد همانی است که زمانی طرفدار پر و پا قرص حقوق زنان بود و ادعای فمینیست بودن داشت. او همیشه خوشبین است و از آن جا که صلح طلب است، هرگز صدایش را بلند نمیکند.
انسانهای مدرن مورد توجه جورجیو گابر تا همین چند سال پیش مارکسیست و لنینیست بودهاند و بعد بدون آن که خودشان بدانند چرا، یک باره خودشان را یک کمونیست خداپرست مییابند!
طرفدار حزب باد از نظر گابر خودش نمیداند که به سبکی یک توپ است و به راحتی به هوا میرود. در واقع او یک بالن هوایی تکامل یافته است که از حجم اطلاعات بادکرده، اما حتی جرئت اوج گرفتن هم ندارد و از آن گونههایی است که در ارتفاع کم پرواز میکند. او جهان را با یک انگشت لمس میکند و به خیال خود در کارش ماهر است. انسان مدرن روشن فکرنما زندگی میکند و همین برایش کافی است.
اما غافلگیرکنندهترین موضوع این است كه طرفداران حزب باد یا به قول گابر کانفورمیستها تا حد زیادی به همه ما شبیه هستند. ما انسانهای مدرن، آنقدر مدرن هستیم که در همان نگاه اول، توجه اطرافیان را جلب میکنیم؛ اما در حقیقت هیچ حرف مهمی برای گفتن نداریم؛ طرفداران مدرن حزب باد هستیم که چیز زیادی برای از دست دادن نداریم.
کانفورمیسم، روایت کاملی است از فاجعه و مصیبتی روحی که اکنون جوامع را تهدید مینماید. داستانی نو است در جامعهی مدرن که مردمانش به سنگدلی و کم شدن عواطف مبتلا میشوند و عمق مهرورزیشان از منافع شخصی فراتر نمیرود. این جامعه در حال تبدیل شدن به دنیایی است عاری از عشق، جهانی که مفاهیمی همچون حمایت و کمک در آن تعریف نشده است و فقط پرچمهای دروغین کمپینها و اعتراضات آنهم جهت خودنمایی و خوداظهاری هر روز از گوشهای علم میشوند.
جهان کانفورمیستها، جهانی است که در آن ملزومات و احتیاجات اصلی انسان برای زنده ماندن تبدیل شده است به چیزهایی همچون آرزو و عطش رسیدن به مقام، پول و آزاد بودن برای زندگی بهتری که مثلا داشتن خانهای بهتر، ارتباطی مطلوبتر، تجملات، شبکههای اجتماعی، گرفتن سلفی و حسی از خودپسندی را به همراه داشته باشد.
آخرین نکته در مورد تفاوت کانفورمیسم با خیر جمعی است؛ یک تفکر مبتنی بر خیر جمعی بر عنصر «اعتماد و مشارکت» استوار است. افراد برای حضور در حوزه عمومی و ایجاد ارتباط جهت گام برداشتن جهت رفع معضلات اجتماعی، علاوه بر منافع مشترک، نیازمند اعتماد به یکدیگر هستند تا از «طبقه در خود» به «طبقه برای خود»، از انسان خمیده بر خود به انسانی گشوده بر جامعه، تبدیل شوند.
آنچه به انسانها اجازه و امکان میدهد تا درباره وضعیت و مسائل خود با یکدیگر سخن بگویند و با کسب آگاهی، از پیله تنهایی به در آیند و برای تغییر وضع موجود و تحقق وضع مطلوب در تلاشی جمعی، دست به کار شوند، عنصر اعتماد است؛ اما آنگاه که اعتماد سلب شود، رابطه مختل میشود و جامعه به سمت منفعتطلبیها و سودجوییهای فردی وکانفورمیست بودن، عقبنشینی میکند.
فساد اداری و اقتصادی، بیش از آسیبهای اقتصادی، اعتماد را به عنوان مهمترین عنصر سرمایه اجتماعی زایل میکند؛ به فردگرایی منفی و کانفورمیسم دامن میزند و از آدمی، انسانی قرارگرفته در «وضع طبیعی هابزی» میسازد که جز به سود خود نمیاندیشد و قانون و اخلاق را به بازیچه میگیرد.تفکر کانفورمیسمی به کسی جز خود و منافع خود نمیاندیشد و اگر دیگران را با خود همراه مینماید، نه برای دستیابی به اهداف خیر جمعی؛ بلکه برای دستیابی به منافع شخصی است./تحکیم ملت
T.me/bestdiplomacy
Telegram
دیپلماسی
MA International relations
Visiting Lecturer of Political Science
Instagram.com/diplomacy_cha
بهترین تحلیلهای سیاسی،اقتصادی،اجتماعی
Visiting Lecturer of Political Science
Instagram.com/diplomacy_cha
بهترین تحلیلهای سیاسی،اقتصادی،اجتماعی
🔵🔴چرا نمیشود با حامیان ظلم بحث منطقی کرد؟
✍🏼 هانا آرنت
وقتی حکومت هیتلر مشغول نسلکشی فجیع ۶* میلیون یهودی در سراسر اروپا بود، نه تنها یک نفر آلمانی به این موضوع معترض نبود بلکه از این اقدامات حمایت هم میکردند! نکته جالب اینکه در آن برهه زمانی، بحث منطقی با مردم آلمان اصلآ جواب نمیداد و اکثر آنها این جنایتها را برای سعادت مردم آلمان و حتی مردم جهان توجیه میکردند.
"هانا آرنت" در کتاب "توتالیتاریسم" میگوید: انتظار بحث منطقی با حامیان حاکم ظالم هرگز جواب نمیدهد. بهخاطر اینکه به واسطه "ایدئولوژی" دو چیز در آنها مُرده:
۱) خودانگیختگی
۲) خصایص انسانی
وقتی خودانگیختگی از بین میرود، آن بخش از مغز که مسئول "تفکر انتقادی" است، انگار خاموش میشود. وقتی قابلیت تفکر نقادانه از بین میرود، فرد نمیتواند بر اساس ارزشهای اخلاقی و انسانی درونزای خودش اتفاقات را بسنجد. در واقع ترازوی ذهنی این آدمها، فقط با ایدئولوژی حکومت، خوب و بد را میسنجد.
در جنگجهانی دوم دستگاه تبلیغاتی آلمان به مردم تلقین کرده بود که یهودیان عامل بدبختی آلمان و جهان هستند. ذهن مردم آلمان هیچوقت نمیپرسید که نسلکشی یهودیان، انسانی است یا نه. چون ترازوی ذهنیشان این طور میسنجید که آنها موجودات پلیدی هستند که باید نابود شوند.
وقتی خصایص انسانی از بین میرود، آدم برای انجام هر کاری که همجهت با ایدئولوژی حکومت باشد، آمادهست؛ بدون اینکه فکر کند آن کار چقدر اخلاقی و انسانی ست. یهودیها زندهزنده داخل کورهها سوزانده میشدند ولی هیچکس اعتراضی نداشت. ولی غیر از آلمانیهای آن دوره، احتمالا همگان در طول تاریخ قضاوتشان این است که این اتفاق چقدر نفرتانگیز و غمانگیز است.
ایدئولوژی، انسانیت را از آدمها سلب کرده بود. ذهن آلمانیها این شکلی شده بود: موقع قضاوت در باره هر اتفاقی، تفکر و احساسشان تعطیل میشد و قضاوت ایدئولوژی حاکمیت، جانشین میشد. گرایش ایدئولوژی حاکمیت، تعیین میکرد که کدام اقدام خوب و زیباست و کدام اقدام نفرتانگیز و زشت.
ایدئولوژی، "انسانیت" و "اخلاق" آلمانیها را به خدمت "ماکیاولیسم" در آورده بود. برای آلمانیهای دوره نازی هر وسیلهای که باعث رسیدن به "هدف" مورد نظر حکومت بود، موجه، بدیهی، مجاز و مشروع بود.
📕 منبع : کتاب توتالیتاریسم./آینده
*البته در مورد عدد شش میلیون اختلاف نظرهایی بین مورخین است
T.me/bestdiplomacy
✍🏼 هانا آرنت
وقتی حکومت هیتلر مشغول نسلکشی فجیع ۶* میلیون یهودی در سراسر اروپا بود، نه تنها یک نفر آلمانی به این موضوع معترض نبود بلکه از این اقدامات حمایت هم میکردند! نکته جالب اینکه در آن برهه زمانی، بحث منطقی با مردم آلمان اصلآ جواب نمیداد و اکثر آنها این جنایتها را برای سعادت مردم آلمان و حتی مردم جهان توجیه میکردند.
"هانا آرنت" در کتاب "توتالیتاریسم" میگوید: انتظار بحث منطقی با حامیان حاکم ظالم هرگز جواب نمیدهد. بهخاطر اینکه به واسطه "ایدئولوژی" دو چیز در آنها مُرده:
۱) خودانگیختگی
۲) خصایص انسانی
وقتی خودانگیختگی از بین میرود، آن بخش از مغز که مسئول "تفکر انتقادی" است، انگار خاموش میشود. وقتی قابلیت تفکر نقادانه از بین میرود، فرد نمیتواند بر اساس ارزشهای اخلاقی و انسانی درونزای خودش اتفاقات را بسنجد. در واقع ترازوی ذهنی این آدمها، فقط با ایدئولوژی حکومت، خوب و بد را میسنجد.
در جنگجهانی دوم دستگاه تبلیغاتی آلمان به مردم تلقین کرده بود که یهودیان عامل بدبختی آلمان و جهان هستند. ذهن مردم آلمان هیچوقت نمیپرسید که نسلکشی یهودیان، انسانی است یا نه. چون ترازوی ذهنیشان این طور میسنجید که آنها موجودات پلیدی هستند که باید نابود شوند.
وقتی خصایص انسانی از بین میرود، آدم برای انجام هر کاری که همجهت با ایدئولوژی حکومت باشد، آمادهست؛ بدون اینکه فکر کند آن کار چقدر اخلاقی و انسانی ست. یهودیها زندهزنده داخل کورهها سوزانده میشدند ولی هیچکس اعتراضی نداشت. ولی غیر از آلمانیهای آن دوره، احتمالا همگان در طول تاریخ قضاوتشان این است که این اتفاق چقدر نفرتانگیز و غمانگیز است.
ایدئولوژی، انسانیت را از آدمها سلب کرده بود. ذهن آلمانیها این شکلی شده بود: موقع قضاوت در باره هر اتفاقی، تفکر و احساسشان تعطیل میشد و قضاوت ایدئولوژی حاکمیت، جانشین میشد. گرایش ایدئولوژی حاکمیت، تعیین میکرد که کدام اقدام خوب و زیباست و کدام اقدام نفرتانگیز و زشت.
ایدئولوژی، "انسانیت" و "اخلاق" آلمانیها را به خدمت "ماکیاولیسم" در آورده بود. برای آلمانیهای دوره نازی هر وسیلهای که باعث رسیدن به "هدف" مورد نظر حکومت بود، موجه، بدیهی، مجاز و مشروع بود.
📕 منبع : کتاب توتالیتاریسم./آینده
*البته در مورد عدد شش میلیون اختلاف نظرهایی بین مورخین است
T.me/bestdiplomacy
Telegram
دیپلماسی
MA International relations
Visiting Lecturer of Political Science
Instagram.com/diplomacy_cha
بهترین تحلیلهای سیاسی،اقتصادی،اجتماعی
Visiting Lecturer of Political Science
Instagram.com/diplomacy_cha
بهترین تحلیلهای سیاسی،اقتصادی،اجتماعی
🔵🔴 تحصن خودجوش در آمریکا برای دفاع از فلسطین
👈 در 50 کالج ایالاتمتحده، دانشجویان به طرفداری از فلسطین برخاسته و تحصن کردهاند.
پ ن:واقعیت اینست که دانشجویان در ایران و در کل مردم آنقدر گرفتار مشکلات بوجود آمده از تورم و رکود و محدودیت های اجتماعی و سیاسی هستند و آنقدر تحصن های دولتی در این مورد طی همه این سالها دیده اند که کمتر چنین تحرکاتی در ایران در پساهفتم اکتبر دیده شد و می شود .....
@bestdiplomacy
👈 در 50 کالج ایالاتمتحده، دانشجویان به طرفداری از فلسطین برخاسته و تحصن کردهاند.
پ ن:واقعیت اینست که دانشجویان در ایران و در کل مردم آنقدر گرفتار مشکلات بوجود آمده از تورم و رکود و محدودیت های اجتماعی و سیاسی هستند و آنقدر تحصن های دولتی در این مورد طی همه این سالها دیده اند که کمتر چنین تحرکاتی در ایران در پساهفتم اکتبر دیده شد و می شود .....
@bestdiplomacy
Forwarded from نواندیش
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
فرهاد قنبری
- عدهای در این مملکت استاد به ابتذال کشیدن ارزشها و مفاهیم هستند و بابت این کار حقوق و دستمزد دریافت میکنند.
- بزرگترین خدمتی که صدای و سیمای ما میتواند به آرمان فلسطین و آزادیخواهی داشته باشد این است که به کل بیخیال غزه و قدس و فلسطین شود.
"ناخوش آوازی به بانگ بلند قرآن همیخواند. صاحبدلی بر او بگذشت.
گفت: تو را مشاهره چند است؟
گفت: هیچ.
گفت: پس این زحمت خود چندین چرا همیدهی؟
گفت: از بهر خدا میخوانم.
گفت: از بهر خدا مخوان:
گر تو قرآن بر این نمط خوانی
ببری رونق مسلمانی" (گلستان سعدی)
@Noandishnews
- عدهای در این مملکت استاد به ابتذال کشیدن ارزشها و مفاهیم هستند و بابت این کار حقوق و دستمزد دریافت میکنند.
- بزرگترین خدمتی که صدای و سیمای ما میتواند به آرمان فلسطین و آزادیخواهی داشته باشد این است که به کل بیخیال غزه و قدس و فلسطین شود.
"ناخوش آوازی به بانگ بلند قرآن همیخواند. صاحبدلی بر او بگذشت.
گفت: تو را مشاهره چند است؟
گفت: هیچ.
گفت: پس این زحمت خود چندین چرا همیدهی؟
گفت: از بهر خدا میخوانم.
گفت: از بهر خدا مخوان:
گر تو قرآن بر این نمط خوانی
ببری رونق مسلمانی" (گلستان سعدی)
@Noandishnews
🔵🔴توییت های آموزنده
✍️ دکتر #آرش_رئیسینژاد
دکترای روابط بین الملل از دانشگاه فلوریدا و پدیده رشته روابط بین الملل در سال ۱۴۰۲ از دیدگاه کانال دیپلماسی
👈سه سال پیش عرض کرده بودم که مثلث خطر جهانی از روسیه، چین و ایران در حال برساختهشدن است.
از نگاه آمریکا، تنشهای سهگانه ژئوپلیتیکی در محورهای جغرافیایی «کریمه - دونباس»، «تایوان - دریای چین جنوبی» و «مدیترانه - خلیج فارس» بیش از پیش درهمتنیده شدهاند. در دام این مثلثِ برساخته نیفتیم!
در ایران شبکهای متنفذ از گروه - اشخاصی هستند که تهران را همسرنوشت پکن و مسکو میبینند. تلاش برای متحد نامیدن این دو با ایران نیز از این زاویه است. روندهای ژئوپلتیکی اما اتحادهای صُلب را برنمیتابد چرا که جهان کنونی یک پیام دارد: «به دورانِ شبكۀ لحظات و لحظاتِ شبكهای خوشآمديد!»
👈تلاش روسیه برای درگیری ایران در جنگِ اوکراین از طریقِ پهپاد، نماد قالبِ رفتاری آن در تنش غرب و ایران است. مسکو برجام را نیز با سیاستِ خود در جنگ سوریه (استفاده از آسمان ایران و پایگاه نوژه، تحویل اس۳۰۰ و اعزام نیروی زمینی ارتش ایران به سوریه) برهمزد تا مانعِ غیرامنیتیشدن ایران شود.
👈سياست روسيه در برابر رابطه غرب و ايران سیاست دو ستونی "نه جنگ، نه صلح" است:
غرب به ايران حمله نكند، رابطه ايران و غرب نيز نرمال نشود.
👈جای شگفتی نيست كه گروهی روسيه را متحد میبينند و گروهی ديگر آن را دشمن. تفاوت اين دو نگاه اما ريشه در تفاوت برداشتشان از "ايران" دارد: كدام ايران؟
T.me/bestdiplomacy
✍️ دکتر #آرش_رئیسینژاد
دکترای روابط بین الملل از دانشگاه فلوریدا و پدیده رشته روابط بین الملل در سال ۱۴۰۲ از دیدگاه کانال دیپلماسی
👈سه سال پیش عرض کرده بودم که مثلث خطر جهانی از روسیه، چین و ایران در حال برساختهشدن است.
از نگاه آمریکا، تنشهای سهگانه ژئوپلیتیکی در محورهای جغرافیایی «کریمه - دونباس»، «تایوان - دریای چین جنوبی» و «مدیترانه - خلیج فارس» بیش از پیش درهمتنیده شدهاند. در دام این مثلثِ برساخته نیفتیم!
در ایران شبکهای متنفذ از گروه - اشخاصی هستند که تهران را همسرنوشت پکن و مسکو میبینند. تلاش برای متحد نامیدن این دو با ایران نیز از این زاویه است. روندهای ژئوپلتیکی اما اتحادهای صُلب را برنمیتابد چرا که جهان کنونی یک پیام دارد: «به دورانِ شبكۀ لحظات و لحظاتِ شبكهای خوشآمديد!»
👈تلاش روسیه برای درگیری ایران در جنگِ اوکراین از طریقِ پهپاد، نماد قالبِ رفتاری آن در تنش غرب و ایران است. مسکو برجام را نیز با سیاستِ خود در جنگ سوریه (استفاده از آسمان ایران و پایگاه نوژه، تحویل اس۳۰۰ و اعزام نیروی زمینی ارتش ایران به سوریه) برهمزد تا مانعِ غیرامنیتیشدن ایران شود.
👈سياست روسيه در برابر رابطه غرب و ايران سیاست دو ستونی "نه جنگ، نه صلح" است:
غرب به ايران حمله نكند، رابطه ايران و غرب نيز نرمال نشود.
👈جای شگفتی نيست كه گروهی روسيه را متحد میبينند و گروهی ديگر آن را دشمن. تفاوت اين دو نگاه اما ريشه در تفاوت برداشتشان از "ايران" دارد: كدام ايران؟
T.me/bestdiplomacy
Telegram
دیپلماسی
MA International relations
Visiting Lecturer of Political Science
Instagram.com/diplomacy_cha
بهترین تحلیلهای سیاسی،اقتصادی،اجتماعی
Visiting Lecturer of Political Science
Instagram.com/diplomacy_cha
بهترین تحلیلهای سیاسی،اقتصادی،اجتماعی
تیم ملی #فوتسال_افغانستان برای اولین بار به جام جهانی فوتسال راه یافت.
تمام بازیکنان این تیم در ایران تعلیم یافته بودند
اکثر اردوهای تدارکاتی آنها در مشهد برگزار شده است.
این نشان می دهد اگر #استعداد و #انگیزه و #پشتکار همراه با ثبات نسبی و در مکانی بدون نبردهای داخلی و قومی و قبیله ای باشد امکان پیشرفت هست.
همانطور که بسیاری از ایرانیان در خارج از کشور و در غرب استعدادهایشان شکوفا شد....
این نشان می دهد فضای آماده برای پیشرفت چقدر در موفقیت موثر است.
✍اکبرمختاری
T.me/bestdiplomacy
تمام بازیکنان این تیم در ایران تعلیم یافته بودند
اکثر اردوهای تدارکاتی آنها در مشهد برگزار شده است.
این نشان می دهد اگر #استعداد و #انگیزه و #پشتکار همراه با ثبات نسبی و در مکانی بدون نبردهای داخلی و قومی و قبیله ای باشد امکان پیشرفت هست.
همانطور که بسیاری از ایرانیان در خارج از کشور و در غرب استعدادهایشان شکوفا شد....
این نشان می دهد فضای آماده برای پیشرفت چقدر در موفقیت موثر است.
✍اکبرمختاری
T.me/bestdiplomacy
Telegram
دیپلماسی
MA International relations
Visiting Lecturer of Political Science
Instagram.com/diplomacy_cha
بهترین تحلیلهای سیاسی،اقتصادی،اجتماعی
Visiting Lecturer of Political Science
Instagram.com/diplomacy_cha
بهترین تحلیلهای سیاسی،اقتصادی،اجتماعی