@BeautyText1
امیدوارم جوری رشد کنی که خدا از جیبت برای کمک به مردم و از دستت برای گرفتن دست بقیه استفاده کنه...🤍✨
🍁
امیدوارم جوری رشد کنی که خدا از جیبت برای کمک به مردم و از دستت برای گرفتن دست بقیه استفاده کنه...🤍✨
🍁
@BeautyText1
اندکی تفکر
"نقش زنان در جامعه"
اﮔﺮ ﭘﺪﺭﺍﻧﻤﺎﻥ ﺩﺭ ﻣﻘﺎﺑﻞ چشمان ﻣﺎ ﻣﺎﺩﺭﺍﻧﻤﺎﻥ ﺭﺍ ﻣﻲ ﺑﻮﺳﻴﺪﻧﺪ؛
ﺍﮔﺮ قدیمی تر ها ﺑﻪ ﻫﻤﺴﺮﺷﺎﻥ نمی ﮔﻔﺘﻨﺪ "ﻣﻨﺰﻝ" و یا ﺑﻪ ﺍﺳﻢ ﻓﺮﺯﻧﺪِ ﭘﺴﺮ ﺧﻄﺎﺑﺸﺎﻥ ﻧﻤﻲ ﻛﺮﺩﻧﺪ؛
ﺍﮔﺮ ﮔﻬﮕﺎهی ﺑﻪ ﺟﺎی ﭘﻮﺷﻚ ﻭ ﻣﻼﻗﻪ ﻭ ﺁﺑﻜﺶ، ﻛﺘﺎﺏ ﻭ ﻗﻠﻢ ﺩﺳﺖ ﻣﺎﺩﺭﺍﻧﻤﺎﻥ می ﺩﻳﺪﻳﻢ؛
ﺍﮔﺮ ﻳﺎﺩ ﻣﻲ ﮔﺮﻓﺘﻴﻢ ﺯنی ﻛﻪ ﻋﻄﺮ می ﺯﻧﺪ ﻓﺎﺣﺸﻪ ﻧﻴﺴﺖ؛
ﺍﮔﺮ ﻳﺎﺩ می ﮔﺮﻓﺘﻴﻢ ﺯنی ﻛﻪ می خندد و ﮔﻴﺴﻮﺍﻧﺶ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺑﺎﺩ می ﺳﭙﺎﺭﺩ، ﻗﺼﺪ ﺧﻮﺩ ﻓﺮﻭشی ﻧﺪﺍرد؛
ﺍﮔﺮ ﺑﺎ ﺻﺪﺍی ﭘﺎﺷﻨﻪ ﻫﺎی ﻛﻔﺶ ﻳﻚ ﺯﻥ، ﻫﺰﺍﺭ ﻭ ﻳﻚ ﺳﺮ نمی ﭼﺮﺧﻴﺪ ﺑﻪ ﺳﻤﺖ صدا؛
ﺍﮔﺮ هر ﻣﺮﺩی را که با همسرش مهربان بود و به او ﺷﺎﺧﻪ گلی تقدیم می کرد؛
ﺯﻥ ﺫﻟﻴﻞ نامیده نمی شد ﻭ ﻫﺰﺍﺭ ﻭ ﻳﻚ ﺍﮔﺮ ﻭ ﺍﻣﺎﯼ ﺩﻳﮕﺮ... ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺯﻥ ﻫﺎ ﺭﺍ ﻣﻌﻴﺎﺭ ﻋﻘﺪﻩ ﻫﺎی جنسی ﻭ ﻋﻘﺐ ﻣﺎﻧﺪگی ﻳﻚ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﻗﺮﺍﺭ نمیﺩﺍﺩﻧﺪ؛ ﻣﻌﻴﺎﺭﻫﺎﻳﻤﺎﻥ ﺭﺍ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﻧﻮﺷﺘﻨﺪ؛ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ...
👤تهمینه میلانی
🍁
اندکی تفکر
"نقش زنان در جامعه"
اﮔﺮ ﭘﺪﺭﺍﻧﻤﺎﻥ ﺩﺭ ﻣﻘﺎﺑﻞ چشمان ﻣﺎ ﻣﺎﺩﺭﺍﻧﻤﺎﻥ ﺭﺍ ﻣﻲ ﺑﻮﺳﻴﺪﻧﺪ؛
ﺍﮔﺮ قدیمی تر ها ﺑﻪ ﻫﻤﺴﺮﺷﺎﻥ نمی ﮔﻔﺘﻨﺪ "ﻣﻨﺰﻝ" و یا ﺑﻪ ﺍﺳﻢ ﻓﺮﺯﻧﺪِ ﭘﺴﺮ ﺧﻄﺎﺑﺸﺎﻥ ﻧﻤﻲ ﻛﺮﺩﻧﺪ؛
ﺍﮔﺮ ﮔﻬﮕﺎهی ﺑﻪ ﺟﺎی ﭘﻮﺷﻚ ﻭ ﻣﻼﻗﻪ ﻭ ﺁﺑﻜﺶ، ﻛﺘﺎﺏ ﻭ ﻗﻠﻢ ﺩﺳﺖ ﻣﺎﺩﺭﺍﻧﻤﺎﻥ می ﺩﻳﺪﻳﻢ؛
ﺍﮔﺮ ﻳﺎﺩ ﻣﻲ ﮔﺮﻓﺘﻴﻢ ﺯنی ﻛﻪ ﻋﻄﺮ می ﺯﻧﺪ ﻓﺎﺣﺸﻪ ﻧﻴﺴﺖ؛
ﺍﮔﺮ ﻳﺎﺩ می ﮔﺮﻓﺘﻴﻢ ﺯنی ﻛﻪ می خندد و ﮔﻴﺴﻮﺍﻧﺶ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺑﺎﺩ می ﺳﭙﺎﺭﺩ، ﻗﺼﺪ ﺧﻮﺩ ﻓﺮﻭشی ﻧﺪﺍرد؛
ﺍﮔﺮ ﺑﺎ ﺻﺪﺍی ﭘﺎﺷﻨﻪ ﻫﺎی ﻛﻔﺶ ﻳﻚ ﺯﻥ، ﻫﺰﺍﺭ ﻭ ﻳﻚ ﺳﺮ نمی ﭼﺮﺧﻴﺪ ﺑﻪ ﺳﻤﺖ صدا؛
ﺍﮔﺮ هر ﻣﺮﺩی را که با همسرش مهربان بود و به او ﺷﺎﺧﻪ گلی تقدیم می کرد؛
ﺯﻥ ﺫﻟﻴﻞ نامیده نمی شد ﻭ ﻫﺰﺍﺭ ﻭ ﻳﻚ ﺍﮔﺮ ﻭ ﺍﻣﺎﯼ ﺩﻳﮕﺮ... ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺯﻥ ﻫﺎ ﺭﺍ ﻣﻌﻴﺎﺭ ﻋﻘﺪﻩ ﻫﺎی جنسی ﻭ ﻋﻘﺐ ﻣﺎﻧﺪگی ﻳﻚ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﻗﺮﺍﺭ نمیﺩﺍﺩﻧﺪ؛ ﻣﻌﻴﺎﺭﻫﺎﻳﻤﺎﻥ ﺭﺍ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﻧﻮﺷﺘﻨﺪ؛ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ...
👤تهمینه میلانی
🍁
@BeautyText1
معشوقت رو سه جا باید بشناسی!
• ﺗﻮی ﺟﻤﻌﯽ ﮐﻪ ﺟﻨﺲ ﻣﺨﺎﻟﻒ ﺑﺎﺷﻪ
• توی ﺟﺎﯾﯽ ﮐﻪ خونواده اش ﺑﺎﺷﻦ
• توی جمعی که بهترین دوستاش هستن
ﺍﮔﻪ اینجاها احساس تنهایی نکردی کارش درسته...
🍁
معشوقت رو سه جا باید بشناسی!
• ﺗﻮی ﺟﻤﻌﯽ ﮐﻪ ﺟﻨﺲ ﻣﺨﺎﻟﻒ ﺑﺎﺷﻪ
• توی ﺟﺎﯾﯽ ﮐﻪ خونواده اش ﺑﺎﺷﻦ
• توی جمعی که بهترین دوستاش هستن
ﺍﮔﻪ اینجاها احساس تنهایی نکردی کارش درسته...
🍁
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
@BeautyText1
فروغ فرخزاد یه جا توی نامه به معشوق اش میگه:
«قربانِ بودنت بروم»
همینقدر کوتاه و جان بخش :)
🍁
فروغ فرخزاد یه جا توی نامه به معشوق اش میگه:
«قربانِ بودنت بروم»
همینقدر کوتاه و جان بخش :)
🍁
@BeautyText1
اینستاگرام با انفجار دوپامینی که میده،
خوندن ده صفحه کتاب رو سخت
و دیدن فیلمی با روند کند رو تقریبا غیرممکن میکنه.
یه سری آدم بی حوصلهٔ بی تمرکز میسازه...
🍁
اینستاگرام با انفجار دوپامینی که میده،
خوندن ده صفحه کتاب رو سخت
و دیدن فیلمی با روند کند رو تقریبا غیرممکن میکنه.
یه سری آدم بی حوصلهٔ بی تمرکز میسازه...
🍁
@BeautyText1
وقتی اعصاب نداری ایرج میرزا بخون
وقتی یکیو دوست داری حافظ بخون
وقتی شکست عشقی خوردی وحشی بافقی بخون
و در آخر وقتی عاقل شدی سعدی بخون...
🍁
وقتی اعصاب نداری ایرج میرزا بخون
وقتی یکیو دوست داری حافظ بخون
وقتی شکست عشقی خوردی وحشی بافقی بخون
و در آخر وقتی عاقل شدی سعدی بخون...
🍁
@BeautyText1
اسپویل زندگی:
تو هر سنی فکر می‌کنی دیره!
آخرشم می‌فهمی دیر نبوده و الکی وقتتو تلف کردی...
🍁
اسپویل زندگی:
تو هر سنی فکر می‌کنی دیره!
آخرشم می‌فهمی دیر نبوده و الکی وقتتو تلف کردی...
🍁
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
@BeautyText1
پول همه چیز نیست، اما جایگاهش همان بالاست...
کنار اکسیژن
👤رابرت کیوساکی
(سکانسی از سریال زیبای «Yellowstone» که دیدنش توصیه میشه.)
پیشنهاد سریال
🍁
پول همه چیز نیست، اما جایگاهش همان بالاست...
کنار اکسیژن
👤رابرت کیوساکی
(سکانسی از سریال زیبای «Yellowstone» که دیدنش توصیه میشه.)
پیشنهاد سریال
🍁
@BeautyText1
تلنگر📚
در قرون وسطی، کشیشان بهشت را به مردم می‌فروختند و مردم نادان هم با پرداخت هر مقدار پولی قسمتی از بهشت را از آن خود می‌کردند.
فرد دانایی که از این نادانی مردم رنج می‌برد، دست به هر عملی زد نتوانست مردم را از انجام این کار احمقانه باز دارد، تا اینکه فکری به سرش زد. به کلیسا رفت و به کشیش مسئول فروش بهشت گفت: قیمت جهنم چقدر است؟
کشیش تعجب کرد و گفت: جهنم؟!
مرد دانا گفت: بله جهنم..
کشیش بدون هیچ فکری گفت: ۳ سکه!
مرد سراسیمه مبلغ را پرداخت کرد و گفت:
لطفا سند جهنم را هم بدهید...
کشیش روی کاغذ پاره‌ای نوشت: سند جهنم
مرد با خوشحالی آن را گرفت از کلیسا خارج شد. سپس به میدان اصلی شهر رفت و فریاد زد:
«من تمام جهنم را خریدم، این هم سند آن است. دیگر لازم نیست بهشت را بخرید چون من هیچ کس را داخل جهنم راه نمی‌دهم»
🍁
تلنگر📚
در قرون وسطی، کشیشان بهشت را به مردم می‌فروختند و مردم نادان هم با پرداخت هر مقدار پولی قسمتی از بهشت را از آن خود می‌کردند.
فرد دانایی که از این نادانی مردم رنج می‌برد، دست به هر عملی زد نتوانست مردم را از انجام این کار احمقانه باز دارد، تا اینکه فکری به سرش زد. به کلیسا رفت و به کشیش مسئول فروش بهشت گفت: قیمت جهنم چقدر است؟
کشیش تعجب کرد و گفت: جهنم؟!
مرد دانا گفت: بله جهنم..
کشیش بدون هیچ فکری گفت: ۳ سکه!
مرد سراسیمه مبلغ را پرداخت کرد و گفت:
لطفا سند جهنم را هم بدهید...
کشیش روی کاغذ پاره‌ای نوشت: سند جهنم
مرد با خوشحالی آن را گرفت از کلیسا خارج شد. سپس به میدان اصلی شهر رفت و فریاد زد:
«من تمام جهنم را خریدم، این هم سند آن است. دیگر لازم نیست بهشت را بخرید چون من هیچ کس را داخل جهنم راه نمی‌دهم»
🍁
@BeautyText1
اغلب مردم تعریف و تمجیدها را ظرف چند دقیقه فراموش می‌کنند، اما یک اهانت را سال‌ها به خاطر می‌سپارند. آنها مانند آشغال‌جمع‌کن‌هایی هستند که هنوز توهینی را که مثلا بیست‌سال پیش به آنها شده با خود حمل می‌کنند و بوی ناخوشایند این زباله‌ها همواره آنان را می‌آزارد. برای شاد بودن باید بر «افکار شاد» تمرکز کنید. و باید ذهن خود را از زباله‌های تنفر، خشم، نگرانی و ترس رها کنید...
👤اندرو متیوس
🍁
اغلب مردم تعریف و تمجیدها را ظرف چند دقیقه فراموش می‌کنند، اما یک اهانت را سال‌ها به خاطر می‌سپارند. آنها مانند آشغال‌جمع‌کن‌هایی هستند که هنوز توهینی را که مثلا بیست‌سال پیش به آنها شده با خود حمل می‌کنند و بوی ناخوشایند این زباله‌ها همواره آنان را می‌آزارد. برای شاد بودن باید بر «افکار شاد» تمرکز کنید. و باید ذهن خود را از زباله‌های تنفر، خشم، نگرانی و ترس رها کنید...
👤اندرو متیوس
🍁
@BeautyText1
برای منی که وجود خدا رو توی لحظه ی لحظه ی زندگیم احساس کردم خدا هیچ جای دور نیست! توی آسمون ها نیست!
توی هیچ معبد و مسجدی هم نیست!
برای من خدا یه نورمطلق درست میون قلبم! که هروقت صداش میکنم، که هروقت بهش پناه میبرم تموم زندگیم رو روشن میکنه و من رو غرق محبت خودش! که هروقت احساس میکنم، دارم از هم میپاشم من رو محکم بغل میکنه...
هروقت پام میلغزه و دارم مرگ رو تصور میکنم میرسه و بالِ پروازم میشه...
میدونی برای من خدا یه رحمت بینهایته...
یه لطف بی کران! یه معجزه ی لحظه ی آخر یه راه نجات! یه بغلِ امنِ همیشه باز...
🍁
برای منی که وجود خدا رو توی لحظه ی لحظه ی زندگیم احساس کردم خدا هیچ جای دور نیست! توی آسمون ها نیست!
توی هیچ معبد و مسجدی هم نیست!
برای من خدا یه نورمطلق درست میون قلبم! که هروقت صداش میکنم، که هروقت بهش پناه میبرم تموم زندگیم رو روشن میکنه و من رو غرق محبت خودش! که هروقت احساس میکنم، دارم از هم میپاشم من رو محکم بغل میکنه...
هروقت پام میلغزه و دارم مرگ رو تصور میکنم میرسه و بالِ پروازم میشه...
میدونی برای من خدا یه رحمت بینهایته...
یه لطف بی کران! یه معجزه ی لحظه ی آخر یه راه نجات! یه بغلِ امنِ همیشه باز...
🍁
@BeautyText1
گاهی نمی‌دانیم کدام آغوش، کدام بوسه و کدام زمزمه‌های شبانه آخرین‌ها هستند. آخرین بوسه، جایی مملو از خاطراتِ آخرین. آخرین نوشته‌ها و ملودی‌هایی که از آخرین ملاقات‌ها در قلبمان حک شدند.
🍁
گاهی نمی‌دانیم کدام آغوش، کدام بوسه و کدام زمزمه‌های شبانه آخرین‌ها هستند. آخرین بوسه، جایی مملو از خاطراتِ آخرین. آخرین نوشته‌ها و ملودی‌هایی که از آخرین ملاقات‌ها در قلبمان حک شدند.
🍁