ایلان ماسک: رادیو فردا و صدای آمریکا باید تعطیل شوند
🔹ایلان ماسک، مدیر اداره کارآمدی دولت آمریکا خواستار تعطیلی رادیو فردا و صدای آمریکا شد.
🔹آقای ماسک در پاسخ به پستی در شبکه اجتماعی ایکس که رادیو اروپای آزاد (رادیو فردا) و صدای آمریکا را رسانههای «چپ افراطی» خوانده و نوشته بود «مالیاتدهندگان آمریکایی هزینهشان را پرداخت می کنند»، پاسخ داد: «بله آنها باید تعطیل شوند.»
🔹او نوشت: «اروپا اکنون آزاد» است و «دیگر کسی به آنها (رادیو فردا) گوش نمیدهد.
🔹آقای ماسک گردانندگان این رسانهها را «چپهای افراطی دیوانه» خواند که «در سال یک میلیارد دلار از پول مالیات دهندگان آمریکا را آتش میزنند.»
🔹ریچارد گرنل، نماینده ویژه دونالد ترامپ برای ماموریتهای ویژه هم در حسابش در شبکه اجتماعی ایکس از تعطیلی این رسانهها حمایت کرد و نوشت: «اينها رسانههاى دولتی و مملو از فعالان چپگراى افراطى هستند» و «من دههها با خبرنگاران اين رسانهها كار كردهام، ما ديگر نيازى به رسانههاى دولتی نداريم.»
@Noandishnews
🔹ایلان ماسک، مدیر اداره کارآمدی دولت آمریکا خواستار تعطیلی رادیو فردا و صدای آمریکا شد.
🔹آقای ماسک در پاسخ به پستی در شبکه اجتماعی ایکس که رادیو اروپای آزاد (رادیو فردا) و صدای آمریکا را رسانههای «چپ افراطی» خوانده و نوشته بود «مالیاتدهندگان آمریکایی هزینهشان را پرداخت می کنند»، پاسخ داد: «بله آنها باید تعطیل شوند.»
🔹او نوشت: «اروپا اکنون آزاد» است و «دیگر کسی به آنها (رادیو فردا) گوش نمیدهد.
🔹آقای ماسک گردانندگان این رسانهها را «چپهای افراطی دیوانه» خواند که «در سال یک میلیارد دلار از پول مالیات دهندگان آمریکا را آتش میزنند.»
🔹ریچارد گرنل، نماینده ویژه دونالد ترامپ برای ماموریتهای ویژه هم در حسابش در شبکه اجتماعی ایکس از تعطیلی این رسانهها حمایت کرد و نوشت: «اينها رسانههاى دولتی و مملو از فعالان چپگراى افراطى هستند» و «من دههها با خبرنگاران اين رسانهها كار كردهام، ما ديگر نيازى به رسانههاى دولتی نداريم.»
@Noandishnews
❇️✴️ نقش تاریخی زلنسکی برای اوکراین: در ستایش رهبر اوکراین
✍️حسن محدثی
وسط جنگ چندساله با دومین قدرت جهان باشی و مردانه ایستاده باشی و در مذاکره با رئیس جمهور زورگوی نخستین ابر قدرت جهان چنین محکم بایستی و در برابر تزویر آمریکایی (که در لوای سخن از صلح در حال زورگویی است) از حقوق کشور ات اینچنین محکم و مردانه دفاع کنی، بسیار ستایشبرانگیز است.
ولادیمیر زلنسکی برای کشور و ملت اش بر سر میز مذاکره و چانهزنی حاضر میشود و برای استیفای حقوق ملت اش استوار میایستد و پابهپای ترامپ وقیح، با او چانه میزند. او بدون شک قهرمان بزرگ ملت خویش است. کمدینی که زمانی مردم اش را میخنداند، اکنون سمبل غرور آنان شده است. او وسط میدان نبرد ایستاده: مردی چنین میانهی میدان ام آرزوست!
ترامپ هرگز امروز را فراموش نخواهد کرد و جهان این صحنه را به یاد خواهد سپرد.
پسنوشت: درسی که زلنسکی به روسیه داد، در تاریخ روسیه ثبت خواهد شد. ایستادهگی زلنسکی در برابر روسیه، جایگاه جهانی روسیه را متزلزل کرد. روسیه بعد از این جنگ، بهسادهگی جایگاه سابق اش را بهدست نخواهد آورد.
🆔 @bayane_azadi
✍️حسن محدثی
وسط جنگ چندساله با دومین قدرت جهان باشی و مردانه ایستاده باشی و در مذاکره با رئیس جمهور زورگوی نخستین ابر قدرت جهان چنین محکم بایستی و در برابر تزویر آمریکایی (که در لوای سخن از صلح در حال زورگویی است) از حقوق کشور ات اینچنین محکم و مردانه دفاع کنی، بسیار ستایشبرانگیز است.
ولادیمیر زلنسکی برای کشور و ملت اش بر سر میز مذاکره و چانهزنی حاضر میشود و برای استیفای حقوق ملت اش استوار میایستد و پابهپای ترامپ وقیح، با او چانه میزند. او بدون شک قهرمان بزرگ ملت خویش است. کمدینی که زمانی مردم اش را میخنداند، اکنون سمبل غرور آنان شده است. او وسط میدان نبرد ایستاده: مردی چنین میانهی میدان ام آرزوست!
ترامپ هرگز امروز را فراموش نخواهد کرد و جهان این صحنه را به یاد خواهد سپرد.
پسنوشت: درسی که زلنسکی به روسیه داد، در تاریخ روسیه ثبت خواهد شد. ایستادهگی زلنسکی در برابر روسیه، جایگاه جهانی روسیه را متزلزل کرد. روسیه بعد از این جنگ، بهسادهگی جایگاه سابق اش را بهدست نخواهد آورد.
🆔 @bayane_azadi
اوکراین و زلنسکی در نبردی نابرابر در برابر دو ابرقدرت اتمی
✍️ روزبهیقینی
آمریکای امروز در حال ایفای نقشیست که پیش از این بریتانیا در دورانِ نهضت ملی شدن صنعت نفت ایران در دههی پنجاه میلادی بازی میکرد.بریتانیا در آن دوران حاضر به پذیرش بازی برد برد نبود و به چیزی کمتر از صددرصد برد رضایت نمیداد.امروز هم همان خواسته را آمریکای ترامپ و معاونش ونس از جهانیان دارند و به چیزی کمتر از صددرصد برد رضایت نمیدهند.
اما در مقابل ترامپ و ونس، شیک پوشانِ کت شلوار پوش و بلند قامت، یک چریک فدایی اوکراین با قامت نه چندان بلند با لباس جنگ قرار گرفته است.
او در این نشست در برابر دوقلدر گردن کلفت قرار نشسته است که به وی میگویند؛اگر منابع معدنی گرانقیمت خود را در اختیار ما نگذاری، تو هیچ کارت بازی در مقابلِ یک دیکتاتور جنایتکارِ مسلح به سلاح اتمی نخواهی داشت.
این سرباز شجاع که در حال حاضر توسط دو ابرقدرتامپریالیست که هردو سودایی جز، اشغال سرزمینهای ثروتمند او را در سر ندارند،دو راه بیشتر ندارد، تسلیم یا مقاومت.اگر تسلیم شود، باید پاسخگوی خونهای بیشماری باشد که برای آزادی اوکراین، بر روی خاک آن جاری شدهاند.
اگر مقاومت کند، باید به تنهایی، تن به جنگی نابرابر در برابر دو ابرقدرت اتمی جهان که در حال حاضر متحد شدهاند بدهد. جنگی که نتیجهی نهایی آن از همین اکنون معلوم، آشکار و مشخص است.موقعیت زلنسکی چقدر شبیه، وضعیت دکتر مصدق در جریان ملی شدن صنعت نفت ایران در دوران نهضت ملی ایرانیان است. آمریکا در آن دوران، پیش از آنکه متوجه شود، مصدق یک ملیگرای ساده لوح نیست که صرفا برای ارضا حس میهنپرستی،به مقابله با استعمار بریتانیا وارد کارزار شده است،
در کنار بریتانیا قرار نگرفته بود.اما همین که متوجه شد،مصدق حقوقدانی مبرز و دولتمردی دلآگاه و شجاع است و میخواهد، کنترل واقعی بر میزان تولید،عرضه و بهای نفت ایران داشته باشد و خواهان بکارگیریکارشناسان ایرانی در صنعت نفت ایران است، در کنار انگلستان علیه نهضت ملی صفآرایی کرد.اما مصدق شجاع رهبری بود که به قول انگلیسیها نمیشد او را تهدید کرد.به همین سبب با همراهی بریتانیا کودتای ۲۸مرداد را کارگردانی کرد.زلنسکی هم تا اینجای کار نشان داده است، شجاع سربازیست که تا پای جان برای میهنش ایستادگی کرده است. اما با ورود ترامپ به کاخ سفید، صحنهی بازی به کل تغییر کرد وآمریکا تبدیل به متحد پوتین شده و در کنار روسیه قرار گرفته تا در یک معامله اوکراین را بین خود تقسیم کنند. به نظر میآید، زلنسکی راه مصدق را انتخاب کرده تا در نبردی نابرابر در مقابل دو ابرقدرت برای میهنش بجنگد. حال باید دید، آمریکا و روسیه، کدامیک از خائنانِ به اوکراین را پیدا خواهند کرد، تا کودتایی شبیه به کودتای ۲۸مرداد، علیه رهبری که خواهانِ استقلال، آزادی، دموکراسی و تمامیت ارضی میهنش است به راه بیاندازند.
🆔 @bayane_azadi
✍️ روزبهیقینی
آمریکای امروز در حال ایفای نقشیست که پیش از این بریتانیا در دورانِ نهضت ملی شدن صنعت نفت ایران در دههی پنجاه میلادی بازی میکرد.بریتانیا در آن دوران حاضر به پذیرش بازی برد برد نبود و به چیزی کمتر از صددرصد برد رضایت نمیداد.امروز هم همان خواسته را آمریکای ترامپ و معاونش ونس از جهانیان دارند و به چیزی کمتر از صددرصد برد رضایت نمیدهند.
اما در مقابل ترامپ و ونس، شیک پوشانِ کت شلوار پوش و بلند قامت، یک چریک فدایی اوکراین با قامت نه چندان بلند با لباس جنگ قرار گرفته است.
او در این نشست در برابر دوقلدر گردن کلفت قرار نشسته است که به وی میگویند؛اگر منابع معدنی گرانقیمت خود را در اختیار ما نگذاری، تو هیچ کارت بازی در مقابلِ یک دیکتاتور جنایتکارِ مسلح به سلاح اتمی نخواهی داشت.
این سرباز شجاع که در حال حاضر توسط دو ابرقدرتامپریالیست که هردو سودایی جز، اشغال سرزمینهای ثروتمند او را در سر ندارند،دو راه بیشتر ندارد، تسلیم یا مقاومت.اگر تسلیم شود، باید پاسخگوی خونهای بیشماری باشد که برای آزادی اوکراین، بر روی خاک آن جاری شدهاند.
اگر مقاومت کند، باید به تنهایی، تن به جنگی نابرابر در برابر دو ابرقدرت اتمی جهان که در حال حاضر متحد شدهاند بدهد. جنگی که نتیجهی نهایی آن از همین اکنون معلوم، آشکار و مشخص است.موقعیت زلنسکی چقدر شبیه، وضعیت دکتر مصدق در جریان ملی شدن صنعت نفت ایران در دوران نهضت ملی ایرانیان است. آمریکا در آن دوران، پیش از آنکه متوجه شود، مصدق یک ملیگرای ساده لوح نیست که صرفا برای ارضا حس میهنپرستی،به مقابله با استعمار بریتانیا وارد کارزار شده است،
در کنار بریتانیا قرار نگرفته بود.اما همین که متوجه شد،مصدق حقوقدانی مبرز و دولتمردی دلآگاه و شجاع است و میخواهد، کنترل واقعی بر میزان تولید،عرضه و بهای نفت ایران داشته باشد و خواهان بکارگیریکارشناسان ایرانی در صنعت نفت ایران است، در کنار انگلستان علیه نهضت ملی صفآرایی کرد.اما مصدق شجاع رهبری بود که به قول انگلیسیها نمیشد او را تهدید کرد.به همین سبب با همراهی بریتانیا کودتای ۲۸مرداد را کارگردانی کرد.زلنسکی هم تا اینجای کار نشان داده است، شجاع سربازیست که تا پای جان برای میهنش ایستادگی کرده است. اما با ورود ترامپ به کاخ سفید، صحنهی بازی به کل تغییر کرد وآمریکا تبدیل به متحد پوتین شده و در کنار روسیه قرار گرفته تا در یک معامله اوکراین را بین خود تقسیم کنند. به نظر میآید، زلنسکی راه مصدق را انتخاب کرده تا در نبردی نابرابر در مقابل دو ابرقدرت برای میهنش بجنگد. حال باید دید، آمریکا و روسیه، کدامیک از خائنانِ به اوکراین را پیدا خواهند کرد، تا کودتایی شبیه به کودتای ۲۸مرداد، علیه رهبری که خواهانِ استقلال، آزادی، دموکراسی و تمامیت ارضی میهنش است به راه بیاندازند.
🆔 @bayane_azadi
- شب تلخ اوکراین
احتمالاً امشب پوتین و یارانش از همه خوشحالترند. دیدار ترامپ و زلنسکی به جنگ لفظی کشیده شد. تمام حرفهایی که در طول سه چهار سال اخیر از دهان پوتین و بهویژه مدودف دربارۀ زلنسکی خارج شده بود، در روزهای اخیر از دهان ترامپ خارج شده است. ترامپ حق دارد نخواهد هزینۀ جنگ اوکراین را بدهد، ترامپ یا هر آمریکایی دیگری حق دارند نخواهند آمریکا مادرخرج جهان باشد و در ازای هر کمکی امتیازی دریافت کنند، ترامپ میتواند به اوکراین فشار بیاورد تا به پای میز مذاکره برود؛ و ترامپ حق دارد تصور جدیدی از متحدان آمریکا داشته باشد و به خاطر شعارش - «اول آمریکا» - یارکشی جدیدی انجام بدهد.
امـــا!
اما چیزهایی هم هست که نباید فراموش کرد. مردم اوکراین دقیقاً دارند چوب علاقهشان به نزدیک شدن به غرب را میخورند. جنگ اوکراین ریشه در درگیری دو جناح غربگرا و شرقگرا داشت. در حال حاضر زلنسکی فقط شخص زلنسکی نیست، بلکه نمایندۀ مردم اوکراین هم هست. اتفاقاً زلنسکی از جمله به این دلیل رای آورد، چون وعدۀ نزدیکی بیشتر به غرب را داده بود. هیچ ضرورتی نداشت روسیه در این ابعاد گسترده به حملۀ زمینی علیه اوکراین دست بزند. روسیه متجاوز بود و اگر ما مردم ایران معنای «روسیه متجاوز بود» را نفهمیم، پس هیچ ملت دیگری هم در دنیا متوجهش نخواهد شد! هیچ کشوری به اندازۀ ایران بابت توسعهطلبی روسیه آسیب ندیده است.
در همین کشور خودمان، سه سال است طرفداران روسیه در حال توجیه حملۀ روسیه به اوکراین و حمایت از روسیه هستند. اما در این جنگ روسیه متجاوز بود، فقط به خاطر اینکه مردم اوکراین میخواستند از روسیه فاصله بگیرند. آیا فردا روزی که مردم ایران هم بخواهند از روسیه فاصله بگیرند، همین بلا سر مردم ایران نمیآید؟ روسیه میخواست مردم اوکراین را نقرهداغ کند تا درس عبرتی برای بقیۀ اروپای شرقی باشد... اما خب نشد! چرا نشد؟ چون مردم اوکراین به رهبری زلنسکی مقاومت کردند.
حالا اینکه آمریکا بخواهد در صورت ملتی که چوب علاقهش به غرب را میخورد، تف کند، تجربۀ بدی برای دیگران خواهد بود. تحقیر زلنسکی رفتار غلطی است، چون او نمایندۀ مردمی است که میخواستند از روسیه و نظم روسی فاصله بگیرند، منتها در همین مسیر با حملۀ نظامی روسیه مواجه شدند.
مهدی تدینی،
نویسنده و مترجم
ــــــــــــــــــ
•• اگر دوستانی مشتاق خواندن دارید، لطفاً شناسهٔ کانال را در اختیارشان قرار دهید:
@andiiishe
احتمالاً امشب پوتین و یارانش از همه خوشحالترند. دیدار ترامپ و زلنسکی به جنگ لفظی کشیده شد. تمام حرفهایی که در طول سه چهار سال اخیر از دهان پوتین و بهویژه مدودف دربارۀ زلنسکی خارج شده بود، در روزهای اخیر از دهان ترامپ خارج شده است. ترامپ حق دارد نخواهد هزینۀ جنگ اوکراین را بدهد، ترامپ یا هر آمریکایی دیگری حق دارند نخواهند آمریکا مادرخرج جهان باشد و در ازای هر کمکی امتیازی دریافت کنند، ترامپ میتواند به اوکراین فشار بیاورد تا به پای میز مذاکره برود؛ و ترامپ حق دارد تصور جدیدی از متحدان آمریکا داشته باشد و به خاطر شعارش - «اول آمریکا» - یارکشی جدیدی انجام بدهد.
امـــا!
اما چیزهایی هم هست که نباید فراموش کرد. مردم اوکراین دقیقاً دارند چوب علاقهشان به نزدیک شدن به غرب را میخورند. جنگ اوکراین ریشه در درگیری دو جناح غربگرا و شرقگرا داشت. در حال حاضر زلنسکی فقط شخص زلنسکی نیست، بلکه نمایندۀ مردم اوکراین هم هست. اتفاقاً زلنسکی از جمله به این دلیل رای آورد، چون وعدۀ نزدیکی بیشتر به غرب را داده بود. هیچ ضرورتی نداشت روسیه در این ابعاد گسترده به حملۀ زمینی علیه اوکراین دست بزند. روسیه متجاوز بود و اگر ما مردم ایران معنای «روسیه متجاوز بود» را نفهمیم، پس هیچ ملت دیگری هم در دنیا متوجهش نخواهد شد! هیچ کشوری به اندازۀ ایران بابت توسعهطلبی روسیه آسیب ندیده است.
در همین کشور خودمان، سه سال است طرفداران روسیه در حال توجیه حملۀ روسیه به اوکراین و حمایت از روسیه هستند. اما در این جنگ روسیه متجاوز بود، فقط به خاطر اینکه مردم اوکراین میخواستند از روسیه فاصله بگیرند. آیا فردا روزی که مردم ایران هم بخواهند از روسیه فاصله بگیرند، همین بلا سر مردم ایران نمیآید؟ روسیه میخواست مردم اوکراین را نقرهداغ کند تا درس عبرتی برای بقیۀ اروپای شرقی باشد... اما خب نشد! چرا نشد؟ چون مردم اوکراین به رهبری زلنسکی مقاومت کردند.
حالا اینکه آمریکا بخواهد در صورت ملتی که چوب علاقهش به غرب را میخورد، تف کند، تجربۀ بدی برای دیگران خواهد بود. تحقیر زلنسکی رفتار غلطی است، چون او نمایندۀ مردمی است که میخواستند از روسیه و نظم روسی فاصله بگیرند، منتها در همین مسیر با حملۀ نظامی روسیه مواجه شدند.
مهدی تدینی،
نویسنده و مترجم
ــــــــــــــــــ
•• اگر دوستانی مشتاق خواندن دارید، لطفاً شناسهٔ کانال را در اختیارشان قرار دهید:
@andiiishe
زلنسکی چرا به کاخ سفید رفت؟
✍️ رضا پژوهی
دقایقی نفس گیر و پرتنش در گفتگو مابین دونالد ترامپ،ونس و زلنسکی قطعا اولین فیلم واقعی و ترسناک سیاسی در جهان ودر برابر چشمان میلیونها بیننده بود.دقایقی از حماقت رهبری که بدون رعایت آداب سیاسی و سیاست در اتاق بیضی ظاهر گردید.
حضور همزمان رسمی ،جنگی زلنسکی در کاخ سفید از اولین علائم نهاو به ترامپ بود،نه ای که با شناخت از ترامپ همخوانی نداشت.نه در ماجرای هانتر بایدن،نه در جریان رسواییها و فسادهای ساختگی علیه ترامپ ،نه در کمک دسته جمعی اتحادیه اروپا به جلوگیری از پیروزی ترامپ از طریق گسیل کاروان مشاوران تبلیغاتی از سوی انگلستان به آمریکا و نه حضور زلنسکی در کمپ انتخاباتی دمکراتها در پنسیلوانیا .
آنچه ترامپ انجام داد،ظاهرا نمایش از پیش طراحی شده بود ،نه در برابر فقط زلنسکی ،بلکه بیشتر در برابر همه ی مخالفان خود ،در داخل و خارج ایالات متحده آمریکا.
صدالبته زلنسکی تاوان حمایت خود از نه آمریکا ،که از بخشی از ایالات متحده را پرداخت،و آنچه ونس بابت آن خواستار عذر خواهی و تشکر شد،این بخش بود و در مرحله بعد کمکهای نظامی فعلی ایالات متحده و نه آنچه به نمایش در آمد.
متاسفانه اطمینان و شجاعت بیش از حد کار دستش داد و نه فقط او که کشورش، اوکراین.
اما چرا او از پادشاه اردن نیاموخت؟همان ملک عبدالله که وارد مشاجره نشد،و خنده کنان عبور نمود و حداقل ها را واگذار نمود.
پاسخ ساده است،او حمایت اروپا را در جیب داشت،اما کت و شلوار نداشت، شجاعت جنگ داشت،اما شجاعت سکوت در برابر ونس، که یک رده پائینتر از سمت خود بود را نداشت،او منتخب مردمش بود مستقیما.
اینک پرسش ساده اما مهمی در جریان است،آیا ترامپ تاجر فقط نمایش میخواهد؟
پاسخ با نمایش شبه گذشته بسیار ساده تر است،خیر.
او نمایش نخواهد خواست،او تغییرات اساسی در انگلستان،آلمان و فرانسه را میخواهد.تغییراتی که گویا چنین دورانی هرگز نبوده است.
نمایش امشب چیزی جز وحشت برای این سه کشور نبود،بناچار هم در لفافه پیچانده شد،لغو کنفرانس خبری،خروج بدون خداحافظی با مهمان ، درخواست خروج فوری رئیس جمهور زلنسکی از کاخ سفید و نه ایالات متحده ، از سوی ترامپ و خودداری از امضای قراداد تجاری ، معدنی وسیاسی ، از سوی زلنسکی.
تمام اینها بهانه ای بود برای آنچه ترامپ در دیدار با رهبران انگلستان و فرانسه از گفتن آن امتناع ورزیده بود و اینک از طریق شبکه های تلویزیونی، مستقیم برای آنها ارسال نمود آنهم در برابر چشمان میلیونها بیننده نمایش.
رئیس جمهور زلنسکی با طناب پوسیده سه کشور اروپایی و بایدن ،اوبامای دمکرات ،به قعر جهنمی سوزان و تاریک فرستاده شد.
واقعیت حق این مرد شجاع نبود.اما دنیا ،دنیای بی رحمی است که باید با سیاست بود.بدون آن بازگشتی نخواهد بود.چنانکه بنظرم برای آن سه تفنگدار فرتوت نخواهد بود.
در واقع جنگ تازه آغاز شد.🥁
🆔 @bayane_azadi
✍️ رضا پژوهی
دقایقی نفس گیر و پرتنش در گفتگو مابین دونالد ترامپ،ونس و زلنسکی قطعا اولین فیلم واقعی و ترسناک سیاسی در جهان ودر برابر چشمان میلیونها بیننده بود.دقایقی از حماقت رهبری که بدون رعایت آداب سیاسی و سیاست در اتاق بیضی ظاهر گردید.
حضور همزمان رسمی ،جنگی زلنسکی در کاخ سفید از اولین علائم نهاو به ترامپ بود،نه ای که با شناخت از ترامپ همخوانی نداشت.نه در ماجرای هانتر بایدن،نه در جریان رسواییها و فسادهای ساختگی علیه ترامپ ،نه در کمک دسته جمعی اتحادیه اروپا به جلوگیری از پیروزی ترامپ از طریق گسیل کاروان مشاوران تبلیغاتی از سوی انگلستان به آمریکا و نه حضور زلنسکی در کمپ انتخاباتی دمکراتها در پنسیلوانیا .
آنچه ترامپ انجام داد،ظاهرا نمایش از پیش طراحی شده بود ،نه در برابر فقط زلنسکی ،بلکه بیشتر در برابر همه ی مخالفان خود ،در داخل و خارج ایالات متحده آمریکا.
صدالبته زلنسکی تاوان حمایت خود از نه آمریکا ،که از بخشی از ایالات متحده را پرداخت،و آنچه ونس بابت آن خواستار عذر خواهی و تشکر شد،این بخش بود و در مرحله بعد کمکهای نظامی فعلی ایالات متحده و نه آنچه به نمایش در آمد.
متاسفانه اطمینان و شجاعت بیش از حد کار دستش داد و نه فقط او که کشورش، اوکراین.
اما چرا او از پادشاه اردن نیاموخت؟همان ملک عبدالله که وارد مشاجره نشد،و خنده کنان عبور نمود و حداقل ها را واگذار نمود.
پاسخ ساده است،او حمایت اروپا را در جیب داشت،اما کت و شلوار نداشت، شجاعت جنگ داشت،اما شجاعت سکوت در برابر ونس، که یک رده پائینتر از سمت خود بود را نداشت،او منتخب مردمش بود مستقیما.
اینک پرسش ساده اما مهمی در جریان است،آیا ترامپ تاجر فقط نمایش میخواهد؟
پاسخ با نمایش شبه گذشته بسیار ساده تر است،خیر.
او نمایش نخواهد خواست،او تغییرات اساسی در انگلستان،آلمان و فرانسه را میخواهد.تغییراتی که گویا چنین دورانی هرگز نبوده است.
نمایش امشب چیزی جز وحشت برای این سه کشور نبود،بناچار هم در لفافه پیچانده شد،لغو کنفرانس خبری،خروج بدون خداحافظی با مهمان ، درخواست خروج فوری رئیس جمهور زلنسکی از کاخ سفید و نه ایالات متحده ، از سوی ترامپ و خودداری از امضای قراداد تجاری ، معدنی وسیاسی ، از سوی زلنسکی.
تمام اینها بهانه ای بود برای آنچه ترامپ در دیدار با رهبران انگلستان و فرانسه از گفتن آن امتناع ورزیده بود و اینک از طریق شبکه های تلویزیونی، مستقیم برای آنها ارسال نمود آنهم در برابر چشمان میلیونها بیننده نمایش.
رئیس جمهور زلنسکی با طناب پوسیده سه کشور اروپایی و بایدن ،اوبامای دمکرات ،به قعر جهنمی سوزان و تاریک فرستاده شد.
واقعیت حق این مرد شجاع نبود.اما دنیا ،دنیای بی رحمی است که باید با سیاست بود.بدون آن بازگشتی نخواهد بود.چنانکه بنظرم برای آن سه تفنگدار فرتوت نخواهد بود.
در واقع جنگ تازه آغاز شد.🥁
🆔 @bayane_azadi
«زلنسکی و ترامپ در کاخ سفید: نبرد غرورها و زوالِ هژمونی»
نویسنده: حمید آصفی
وقتی ولودیمیر زلنسکی، رئیسجمهور اوکراین، در کاخ سفید به پیشنهاد «صلحِ تحمیلی» ترامپ «نه» گفت، نه تنها یک توافقنامه را رد کرد، بلکه پایههای نظم جهانی مبتنی بر زورگویی ابرقدرتها را لرزاند. این دیدار صحنه تقابل دو نگاه بود: یکی، سیاستمداری که گمان میکند جهان هنوز در دهه ۱۹۸۰ ایستاده است و دیگری، رهبری که مقاومت را از دل ویرانههای جنگ آموخته است.
درس تاریخی: ابرقدرتها در دام تحقیر
در سال ۱۹۵۶، انگلیس و فرانسه با تحقیر جمال عبدالناصر در بحران کانال سوئز، نه تنها به هدف خود نرسیدند، بلکه موجی از بیداری ضداستعماری در جهان عرب به راه انداختند. امروز، ترامپ همان اشتباه را تکرار کرد: تحقیر زلنسکی نه تنها اوکراین را تسلیم نکرد، بلکه نمادی از مقاومت در برابر امپراتوریها ساخت. این نماد، از خیابانهای کییف تا شهرهای خاورمیانه، پیامی دارد: «قدرت واقعی نه در تهدید، بلکه در احترام به حاکمیت ملتهاست.»
سه لایهٔ شکست ترامپ: از تاکتیک تا اخلاق
۱. شکست تاکتیکی: ترامپ گمان میکرد میتواند زلنسکی را مانند رهبران اروپایی با وعده یا تهدید جابهجا کند؛ غافل از اینکه رهبران جنگزده منطق خود را از خون سربازان میآموزند، نه از کتابهای دیپلماسی.
۲. شکست استراتژیک: تحقیر زلنسکی آخرین میخ بر تابوت اعتماد متحدان اروپایی به آمریکا بود؛ اکنون آلمان و فرانسه میدانند واشنگتن نه برای صلح، بلکه برای تقسیم غنائم به میدان آمده است.
۳. شکست اخلاقی: وقتی دوربینها خاموش شدند، تصویر ترامپ در حال فریاد زدن بر زلنسکی، تبلیغات دهها ساله آمریکا به عنوان «مدافع دموکراسی» را در خاورمیانه و جهان جنوب بیاعتبار کرد.
پوتین: برندهٔ موقت در بازی بزرگ
پوتین امروز شاید از اختلاف غرب خوشحال باشد، اما مقاومت اوکراین برای او هشداری است: اشغال سرزمینی هرگز برابر با اشغال ارادهها نیست. مردمی که دو سال در برابر ارتش روسیه ایستادهاند، اکنون به الگویی برای سایر مناطق تحت نفوذ مسکو تبدیل شدهاند. شکست پوتین نه در میدان جنگ، بلکه در ناتوانی او از درک این واقعیت است: «امید به آزادی، از ترس اشغال قویتر است.»
اروپا در گرداب بیعملی
اتحادیه اروپا در این ماجرا همچون تماشاگری است که بازیگر اصلی نمایش را به حال خود رها کرده است. سکوت بروکسل سه خطر به همراه دارد:
• بیاعتمادی کشورهای شرق اروپا که خود را قربانی بعدی میدان میدانند.
• تقویت راستگرایان افراطی با شعار «اروپا برای اروپاییها».
• تبدیل شدن قاره سبز به جبهه دومی از جنگ اوکراین، و آن هم بدون نقشه راه مشخص.
زلنسکی: قمارباز یا استراتژیست؟
ریسک «نه» گفتن زلنسکی به ترامپ، شبیه به قمار یک ژنرال با جان سربازانش است. این تصمیم دو پیامد متضاد دارد:
• اسطوره شدن: در صورت مقاومت اوکراین، زلنسکی به نماد جهانی مبارزه با امپریالیسم بدل میشود.
• فروپاشی: در صورت خالی ماندن پشتوانه غرب، او مسئول سقوط کشوری خواهد بود که برای آن میجنگید.
سرنوشت اوکراین بیش از هر چیز به تصمیمات بروکسل و برلین وابسته است.
آیندهٔ اوکراین: چهار سناریوی محتمل
۱. تقسیم تحمیلی: آمریکا و روسیه اوکراین را بدون حضور کییف بین خود تقسیم کنند (محتمل، اما ناپایدار).
۲. جنگ فرسایشی: اوکراین با حمایت نیمبند غرب، سالها درگیر جنگی شود که نسلها را به تباهی بکشاند (بالاترین احتمال).
۳. انقلاب دیپلماتیک: اروپا مستقل از آمریکا، با میانجیگری واقعی، معادلهای جدید تعریف کند (کم احتمال، اما انقلابی).
۴. فروپاشی داخلی: فشار همزمان روسیه و غرب، اوکراین را به چندپارگی قومی و سیاسی دچار کند (خطرناکترین سناریو).
جهان در آستانهٔ بازتعریف قدرت
این نشست سه واقعیت را به تصویر کشید:
۱. مرگ هژمونی تکقطبی: آمریکا دیگر نمیتواند با زبان زور، نظم جهانی را دیکته کند.
۲. تولد دیپلماسی مقاومت: کشورهای کوچک آموختند که «نه» گفتن آغاز تغییر معادلات است.
۳. سقوط اخلاقی ابرقدرتها: تحقیر زلنسکی نشان داد که برای قدرتهای بزرگ، منافع بر هر اصل اخلاقی اولویت دارد.
نتیجهگیری: فردایی که از امروز آغاز شد
ترامپ شاید فردا خشمش را بر سر ایران یا چین خالی کند، اما جهان از پنجره این نشست دریافت که امپراتوریهای خودشیفته، پیش از سقوط، خود را در آینه تحقیر دیگران میبینند. زلنسکی و اوکراین ثابت کردند که گاهی یک «نه» کوچک میتواند پایههای نظم کهنه را لرزاند. پرسش این است: آیا اروپا جسارت دارد از این «نه» الهام بگیرد یا تنها تماشاگر فروپاشی آخرین دیوار دفاعی خود در برابر توسعهطلبیها خواهد بود؟
🆔 @bayane_azadi
https://www.tg-me.com/hamidasefichannel2
نویسنده: حمید آصفی
وقتی ولودیمیر زلنسکی، رئیسجمهور اوکراین، در کاخ سفید به پیشنهاد «صلحِ تحمیلی» ترامپ «نه» گفت، نه تنها یک توافقنامه را رد کرد، بلکه پایههای نظم جهانی مبتنی بر زورگویی ابرقدرتها را لرزاند. این دیدار صحنه تقابل دو نگاه بود: یکی، سیاستمداری که گمان میکند جهان هنوز در دهه ۱۹۸۰ ایستاده است و دیگری، رهبری که مقاومت را از دل ویرانههای جنگ آموخته است.
درس تاریخی: ابرقدرتها در دام تحقیر
در سال ۱۹۵۶، انگلیس و فرانسه با تحقیر جمال عبدالناصر در بحران کانال سوئز، نه تنها به هدف خود نرسیدند، بلکه موجی از بیداری ضداستعماری در جهان عرب به راه انداختند. امروز، ترامپ همان اشتباه را تکرار کرد: تحقیر زلنسکی نه تنها اوکراین را تسلیم نکرد، بلکه نمادی از مقاومت در برابر امپراتوریها ساخت. این نماد، از خیابانهای کییف تا شهرهای خاورمیانه، پیامی دارد: «قدرت واقعی نه در تهدید، بلکه در احترام به حاکمیت ملتهاست.»
سه لایهٔ شکست ترامپ: از تاکتیک تا اخلاق
۱. شکست تاکتیکی: ترامپ گمان میکرد میتواند زلنسکی را مانند رهبران اروپایی با وعده یا تهدید جابهجا کند؛ غافل از اینکه رهبران جنگزده منطق خود را از خون سربازان میآموزند، نه از کتابهای دیپلماسی.
۲. شکست استراتژیک: تحقیر زلنسکی آخرین میخ بر تابوت اعتماد متحدان اروپایی به آمریکا بود؛ اکنون آلمان و فرانسه میدانند واشنگتن نه برای صلح، بلکه برای تقسیم غنائم به میدان آمده است.
۳. شکست اخلاقی: وقتی دوربینها خاموش شدند، تصویر ترامپ در حال فریاد زدن بر زلنسکی، تبلیغات دهها ساله آمریکا به عنوان «مدافع دموکراسی» را در خاورمیانه و جهان جنوب بیاعتبار کرد.
پوتین: برندهٔ موقت در بازی بزرگ
پوتین امروز شاید از اختلاف غرب خوشحال باشد، اما مقاومت اوکراین برای او هشداری است: اشغال سرزمینی هرگز برابر با اشغال ارادهها نیست. مردمی که دو سال در برابر ارتش روسیه ایستادهاند، اکنون به الگویی برای سایر مناطق تحت نفوذ مسکو تبدیل شدهاند. شکست پوتین نه در میدان جنگ، بلکه در ناتوانی او از درک این واقعیت است: «امید به آزادی، از ترس اشغال قویتر است.»
اروپا در گرداب بیعملی
اتحادیه اروپا در این ماجرا همچون تماشاگری است که بازیگر اصلی نمایش را به حال خود رها کرده است. سکوت بروکسل سه خطر به همراه دارد:
• بیاعتمادی کشورهای شرق اروپا که خود را قربانی بعدی میدان میدانند.
• تقویت راستگرایان افراطی با شعار «اروپا برای اروپاییها».
• تبدیل شدن قاره سبز به جبهه دومی از جنگ اوکراین، و آن هم بدون نقشه راه مشخص.
زلنسکی: قمارباز یا استراتژیست؟
ریسک «نه» گفتن زلنسکی به ترامپ، شبیه به قمار یک ژنرال با جان سربازانش است. این تصمیم دو پیامد متضاد دارد:
• اسطوره شدن: در صورت مقاومت اوکراین، زلنسکی به نماد جهانی مبارزه با امپریالیسم بدل میشود.
• فروپاشی: در صورت خالی ماندن پشتوانه غرب، او مسئول سقوط کشوری خواهد بود که برای آن میجنگید.
سرنوشت اوکراین بیش از هر چیز به تصمیمات بروکسل و برلین وابسته است.
آیندهٔ اوکراین: چهار سناریوی محتمل
۱. تقسیم تحمیلی: آمریکا و روسیه اوکراین را بدون حضور کییف بین خود تقسیم کنند (محتمل، اما ناپایدار).
۲. جنگ فرسایشی: اوکراین با حمایت نیمبند غرب، سالها درگیر جنگی شود که نسلها را به تباهی بکشاند (بالاترین احتمال).
۳. انقلاب دیپلماتیک: اروپا مستقل از آمریکا، با میانجیگری واقعی، معادلهای جدید تعریف کند (کم احتمال، اما انقلابی).
۴. فروپاشی داخلی: فشار همزمان روسیه و غرب، اوکراین را به چندپارگی قومی و سیاسی دچار کند (خطرناکترین سناریو).
جهان در آستانهٔ بازتعریف قدرت
این نشست سه واقعیت را به تصویر کشید:
۱. مرگ هژمونی تکقطبی: آمریکا دیگر نمیتواند با زبان زور، نظم جهانی را دیکته کند.
۲. تولد دیپلماسی مقاومت: کشورهای کوچک آموختند که «نه» گفتن آغاز تغییر معادلات است.
۳. سقوط اخلاقی ابرقدرتها: تحقیر زلنسکی نشان داد که برای قدرتهای بزرگ، منافع بر هر اصل اخلاقی اولویت دارد.
نتیجهگیری: فردایی که از امروز آغاز شد
ترامپ شاید فردا خشمش را بر سر ایران یا چین خالی کند، اما جهان از پنجره این نشست دریافت که امپراتوریهای خودشیفته، پیش از سقوط، خود را در آینه تحقیر دیگران میبینند. زلنسکی و اوکراین ثابت کردند که گاهی یک «نه» کوچک میتواند پایههای نظم کهنه را لرزاند. پرسش این است: آیا اروپا جسارت دارد از این «نه» الهام بگیرد یا تنها تماشاگر فروپاشی آخرین دیوار دفاعی خود در برابر توسعهطلبیها خواهد بود؟
🆔 @bayane_azadi
https://www.tg-me.com/hamidasefichannel2
Telegram
کانال حمید آصفی
https://www.tg-me.com/hamidasefichannel2
صفحه اینستاگرام
https://instagram.com/hamid._asefi
فیسبوک
https://www.facebook.com/hamid.asefi.16
صفحه یوتیوب
https://youtube.com/@hamidasefi-mf3jo
صفحه اینستاگرام
https://instagram.com/hamid._asefi
فیسبوک
https://www.facebook.com/hamid.asefi.16
صفحه یوتیوب
https://youtube.com/@hamidasefi-mf3jo
توضیحی درباره دوئل ترامپ و زلنسکی
احمد فعال
شب گذشته تقریبا اغلب مردم جهان که اخبار مهیج و جنجالی امور بین الملل را تعقیب میکنند، شاهد یکی از مناقشهبرانگیزترین رویارویی رهبران دو کشوری که متخاصم هم نبودند، اما به خاطر منافع اقتصادی ملاحظات سیاسی را پشت سرنهادند، بودند. تحلیل این مناقشات را به کسانی واگذار میکنیم که در حوزه امور بین الملل تخصص دارند. اما به عنوان یک ناظر و تحلیلگری که مناسبات دنیای غرب و شرق را تعقیب میکند، اشارهای کوتاه و شاید متفاوت بدان خواهیم داشت. در چند پست اخیری که کانال بیان آزادی منتشر شد، و حتماً دهها پستی که به چشم نیامدند، با چند نوع مواجهه، مواجه هستیم. الف) دستهای که در برابر آمریکای ترامپ، طرفدار اروپای معتدل هستند ب) کسانی که دولت ترامپ را مظهر دنیای صنعتی و پیشرفته و مظهر دموکراسی لیبرال میشناسند ج) دسته سوم کسانی هستند که طرفدار دنیای غرب هستند، اعم از اروپای معتدل و آمریکا د) و آخرین دسته کسانی هستند که غربستیز هستند- اعم از آمریکا و اروپا-.
دسته اول در دوئل زلنسکی و ترامپ، زلنسکی را به یک سرباز قهرمان، و ترامپ امپریالیستی را که در عصر آگاهی و پایان امپریالیسم، ظهور کرده، به عنوان طرف شکست خورده معرفی میکنند. دسته دوم، جانبداری خود از ترامپ به عنوان یک منجی آخرالزمانی، و تحقیر زلنسکی را پنهان نمیکنند. دست سوم که به هر ترتیبی طرفدار دنیای غرب (اعم از اروپا و آمریکا به عنوان غرب فرهنگی) هستند، فعلا در تحلیلهای خود یک بام و دو هوا هستند. و بالاخره دسته چهارم که غربستیز هستند کاملاً این وضعیت آنها را گیج و سردرگم و دچار فلج فکری کرده است. چرا؟ به این دلیل که فکر میکردند، جهان بنا به یک نقشه - تئوری توطئه- اداره میشود، که دنیای غرب به سرکردگی آمریکا دائماً در حال نقشه کشیدن و توطئه کردن علیه دنیای خیالی آنان هستند. اما دوئل ترامپ و زلنسکی نشان داد، اگرچه جهان توسط قدرتهای مسلط اداره میشود، و توطئهها و نقشههایی هم در کار هست - چون هیچ کشوری در برنامههای راهبردی خود بدون نقشه نیست- اما اینجور نیست که قدرتهای جهانی صبح تا شب نشستهاند و تمام فکر و ذکر آنها این است که علیه دنیای خیالی آنان توطئه کنند. دوئل ترامپ و زلنسکی نشان داد که اتفاقا هیچ نقشه جامع و یکپارچهای از سوی دنیای سلطه یا دنیای غرب، علیه دنیای خیالی جریانهای بنیادگرایی وطنی وجود ندارد. به عکس کشورها در پی منافع خود هستند. حالا یا منافع مشروع یا منافع نامشروع، همچنین با منافع حکمرانان و یا منافع مردم کشورشان و یا هر دو. این آن چیزی است که غربستیزان درک نمیکنند و منافع و حقوق ملی کشور را قربانی دنیای خیالی خود ساختهاند.
اگر بخواهیم دسته پنجمی را هم به چهار دسته بالا اضافه کنیم، به نظر میرسد که اروپا توسط زلنسکی بازی خورده داست، ماجراجویی زلنسکی که بنا داشت بیخ گوش روسها را به پایگاه ناتو تبدیل کند، پوتین دیکتاتور را به طمع انداخت. ترامپ متوجه شده است که یک شومن کمدی میتواند ماجراجو از آب دربیاید، اما تا آخر ماجرا نمیتواند ادامه دهد. اکنون ترامپ سعی دارد تا حاصل جمع بازی خوردن اروپا و ماجراجویی زلنسکی و طمع پوتین، را به نفع اهداف مرکانتیلیستی و امپریالیستی خود یک کاسه کند. 12 اسفند ماه 1403
12 اسفند ماه 1403
https://www.tg-me.com/bayane_azadi/3627
احمد فعال
شب گذشته تقریبا اغلب مردم جهان که اخبار مهیج و جنجالی امور بین الملل را تعقیب میکنند، شاهد یکی از مناقشهبرانگیزترین رویارویی رهبران دو کشوری که متخاصم هم نبودند، اما به خاطر منافع اقتصادی ملاحظات سیاسی را پشت سرنهادند، بودند. تحلیل این مناقشات را به کسانی واگذار میکنیم که در حوزه امور بین الملل تخصص دارند. اما به عنوان یک ناظر و تحلیلگری که مناسبات دنیای غرب و شرق را تعقیب میکند، اشارهای کوتاه و شاید متفاوت بدان خواهیم داشت. در چند پست اخیری که کانال بیان آزادی منتشر شد، و حتماً دهها پستی که به چشم نیامدند، با چند نوع مواجهه، مواجه هستیم. الف) دستهای که در برابر آمریکای ترامپ، طرفدار اروپای معتدل هستند ب) کسانی که دولت ترامپ را مظهر دنیای صنعتی و پیشرفته و مظهر دموکراسی لیبرال میشناسند ج) دسته سوم کسانی هستند که طرفدار دنیای غرب هستند، اعم از اروپای معتدل و آمریکا د) و آخرین دسته کسانی هستند که غربستیز هستند- اعم از آمریکا و اروپا-.
دسته اول در دوئل زلنسکی و ترامپ، زلنسکی را به یک سرباز قهرمان، و ترامپ امپریالیستی را که در عصر آگاهی و پایان امپریالیسم، ظهور کرده، به عنوان طرف شکست خورده معرفی میکنند. دسته دوم، جانبداری خود از ترامپ به عنوان یک منجی آخرالزمانی، و تحقیر زلنسکی را پنهان نمیکنند. دست سوم که به هر ترتیبی طرفدار دنیای غرب (اعم از اروپا و آمریکا به عنوان غرب فرهنگی) هستند، فعلا در تحلیلهای خود یک بام و دو هوا هستند. و بالاخره دسته چهارم که غربستیز هستند کاملاً این وضعیت آنها را گیج و سردرگم و دچار فلج فکری کرده است. چرا؟ به این دلیل که فکر میکردند، جهان بنا به یک نقشه - تئوری توطئه- اداره میشود، که دنیای غرب به سرکردگی آمریکا دائماً در حال نقشه کشیدن و توطئه کردن علیه دنیای خیالی آنان هستند. اما دوئل ترامپ و زلنسکی نشان داد، اگرچه جهان توسط قدرتهای مسلط اداره میشود، و توطئهها و نقشههایی هم در کار هست - چون هیچ کشوری در برنامههای راهبردی خود بدون نقشه نیست- اما اینجور نیست که قدرتهای جهانی صبح تا شب نشستهاند و تمام فکر و ذکر آنها این است که علیه دنیای خیالی آنان توطئه کنند. دوئل ترامپ و زلنسکی نشان داد که اتفاقا هیچ نقشه جامع و یکپارچهای از سوی دنیای سلطه یا دنیای غرب، علیه دنیای خیالی جریانهای بنیادگرایی وطنی وجود ندارد. به عکس کشورها در پی منافع خود هستند. حالا یا منافع مشروع یا منافع نامشروع، همچنین با منافع حکمرانان و یا منافع مردم کشورشان و یا هر دو. این آن چیزی است که غربستیزان درک نمیکنند و منافع و حقوق ملی کشور را قربانی دنیای خیالی خود ساختهاند.
اگر بخواهیم دسته پنجمی را هم به چهار دسته بالا اضافه کنیم، به نظر میرسد که اروپا توسط زلنسکی بازی خورده داست، ماجراجویی زلنسکی که بنا داشت بیخ گوش روسها را به پایگاه ناتو تبدیل کند، پوتین دیکتاتور را به طمع انداخت. ترامپ متوجه شده است که یک شومن کمدی میتواند ماجراجو از آب دربیاید، اما تا آخر ماجرا نمیتواند ادامه دهد. اکنون ترامپ سعی دارد تا حاصل جمع بازی خوردن اروپا و ماجراجویی زلنسکی و طمع پوتین، را به نفع اهداف مرکانتیلیستی و امپریالیستی خود یک کاسه کند. 12 اسفند ماه 1403
12 اسفند ماه 1403
https://www.tg-me.com/bayane_azadi/3627
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🎥 ویدیو:آرتور شوپنهاور؛ فیلسوف رنج و تنهایی
📒در این ویدئو با یکی از تأثیرگذارترین فیلسوفهای قرن نوزدهم، آرتو شوپنهاور آشنا میشویم. او که بیشتر به خاطر نظریاتش درباره اراده و درد انسانی شناخته میشود، اندیشههایی دارد که تا امروز بر فلسفه و روانشناسی تأثیرگذار بودهاند. شوپنهاور کسی است که فلسفهاش، در عین تاریکی و تلخی، به ما نگاهی متفاوت از جهان، انسان و رنج را ارائه داد. شوپنهاور به طور خاص بر مفهوم «اراده» تأکید داشت و معتقد بود که انسانها در واقع تحت تأثیر ارادهای ناآگاه و بیرحم هستند. 📕
@bayane_azadi
@Kajhnegaristan
📒در این ویدئو با یکی از تأثیرگذارترین فیلسوفهای قرن نوزدهم، آرتو شوپنهاور آشنا میشویم. او که بیشتر به خاطر نظریاتش درباره اراده و درد انسانی شناخته میشود، اندیشههایی دارد که تا امروز بر فلسفه و روانشناسی تأثیرگذار بودهاند. شوپنهاور کسی است که فلسفهاش، در عین تاریکی و تلخی، به ما نگاهی متفاوت از جهان، انسان و رنج را ارائه داد. شوپنهاور به طور خاص بر مفهوم «اراده» تأکید داشت و معتقد بود که انسانها در واقع تحت تأثیر ارادهای ناآگاه و بیرحم هستند. 📕
@bayane_azadi
@Kajhnegaristan
‼️"آیا جامعه به مثابه تمامیت یکپارچه ممکن است؟"⁉️
✍رضا مجد/ قسمت پنجم
❗️"هویت و کیف دزدیده شده"❗️
📙چیزی که در هویت یابی ملی مهم است مکانیزمی است که ذهنیت و سوبژکتیویته را شکل می بخشد، آنهم از طریق تکیه بر شکلی از لذت و سازماندهی آن. آنچه در اینجا ایدئولوژی از آن سود می برد طراحی سناریوی کیف و لذت ربوده شده است. اینکه لذت ما توسط دیگری( دشمن، بیگانه ها، ملت یا ملت های دیگر) ربوده می شود، یا ربوده شده است، اینکه ما صاحب و مالک آن لذت(می توان بجای لذت از وحدت، کامل بودن، خوشبخت بودن هم استفاده کرد) در گذشته بوده ایم ولی این کمال و شکوه و لذت توسط یک عنصر بیگانه و یک دیگری شرور، به یغما رفته است.(این سناریو لااقل برای ما ایرانی ها آشناست، این که در گذشته ی بسیار دور یک شکوه و وحدت و کمال لذت نابی داشتیم و این لذت و این شکوه، توسط عرب ها، دزدیده شد و به یغما رفت، یا توسط اسکندر). فروید می گوید: "همیشه این امکان پذیر است که تعداد زیادی از مردم را در عشق بیکدیگر متحد نمود[به عبارتی دیگر، یک هویت با ویژگی لیبدیویی ایجاد کرد]، اگر فقط دیگرانی وجود داشته باشند که بتوان حس پرخاشگری را متوجه آن نمود". چیزی که در اینجا قابل تامل و تعمق است تکیه به یک عنصر بیرونی تحت نام "دشمن" یا "شر" برای ایجاد یک کل یا یک اجتماع و ملت می باشد، عنصر شر و دشمنی که هم عامل وحدت است و هم مفری برای تخلیه ی پرخاشگری و خشونت نهادینه شده. تکیه به لذت ناب و همچنین،برساختن دیگری در مقام دشمن و نماد و تجسم "شر" در شکل گیری هویت های جمعی و گروهی و ملی اساسی است آنهم در قالب ایدئولوژی، برجسته کردن و جاانداختن لذتی خیالی و ناب آنهم جایی در گذشته های دور، و دورنما قرار دادن آن لذت ناب، جایی در آینده و وعده ی رسیدن به آن، آینده ی نامعلومی که ما برای رسیدن به آن، حاضر به تحمل محدودیت ها و نقصان های وضعیت کنونی مان می شویم، محدودیت هایی که حتی لذت های جزئی و کنونی و دم دستی ما را از ما می گیرد، و این ناتوانی در ارضای کامل و رضایت کامل از لذت های جزئی به شکل پارادکسی به عدم رضایتی دامن می زند که چرخه ی تکرار میل به لذت را در اقتصاد ذهن از نو بازنویسی می کند و خیال ورزی سوژه ها را در نسبت با لذت کامل و ناب در آینده ممکن می کند. ایدئولوژی به توهمی دامن می زند که سوژه ها را به سمت پذیرش فانتزی ربوده شدن کیف و لذت توسط دیگری شرور، سوق می دهد، و این توهم، تکرار ابدی میل به لذتی ناب و ناممکن در انسان ها را تثبیت و تضمین می کند. آنچه فانتزی و ایدئولوژی، سعی در کتمان آنند، ناممکنی ساختاری هرگونه تمامیت، کلیت، لذت ناب، یا هویت یابی موفق و ناب است، و سرپوش نهادن به اینکه پیشاپیش هیچ لذت ناب و کاملی در میان نبوده و سوژه ی انسانی هیچ وقت صاحب هویت ناب و لذت نابی نبوده بلکه این لذت و هویت کامل و ناب،به صورت خیالی ساخته شده است. باید توجه داشت که این منطق فانتزی و ایدئولوژی مختص به ما فقط نیست، بلکه شامل تمام ملت ها و هویت های ملی است، در تاریخ نگاری ملی تمام ملت ها، وجود یک گذشته ی طلایی پیش فرض گرفته شده است که توسط مداخله ی عناصر بیرونی و دیگری ها، این دوران طلایی نابود شده است، شاید روایت ها و شکل روایت ها و عناصر آن متفاوت باشد ولی منطق همه ی آنها یکسان است، و آنهم برکشیدن یک دیگری شوم، در مقام متجاوز و دزد لذت و هویت و وحدت می باشد. چیزی که برای تفکر انتقادی و منتقد ایدئولوژی باید مهم باشد، انگشت گذاشتن به بنیان ستیزه ها و فقدان ها و نابسندگی هاست، آنهم دقیقا، در قلب سوژه و سوژگی، و برهم زدن نظم برساخته ی خیال اجتماعی و ایدئولوژیک است، و نظریه پردازی حول فقدان سوژه و سوژگی، ستیزه ی بنیادین درون خود سوژه ی بشری است. این فقدان و شکاف و نابسندگی درونی خود سوژه ی انسانی است که به ساحت نمادین (جامعه و فرهنگ) منتقل یا فرافکنی می شود. در واقع این ستیز و انسداد ذاتی، نتیجه ی تناقض ها و تعارض های عینی نیست بلکه به قول لاکلائو خودش معلول شکاف و فقدان بنیادینی است که به روابط اجتماعی ساختار می بخشد، منتقد ایدئولوژی وظیفه اش واسازی این فانتزی اجتماعی است و درآوردن ته و توی آن و به قول ژیژک گذر کردن از فانتزی اجتماعی است. به علت طولانی بودن پست توضیح بیشتر را موکول به آینده و پستی دیگر می کنم.📙
@bayane_azadi
@bayane_azadi
✍رضا مجد/ قسمت پنجم
❗️"هویت و کیف دزدیده شده"❗️
📙چیزی که در هویت یابی ملی مهم است مکانیزمی است که ذهنیت و سوبژکتیویته را شکل می بخشد، آنهم از طریق تکیه بر شکلی از لذت و سازماندهی آن. آنچه در اینجا ایدئولوژی از آن سود می برد طراحی سناریوی کیف و لذت ربوده شده است. اینکه لذت ما توسط دیگری( دشمن، بیگانه ها، ملت یا ملت های دیگر) ربوده می شود، یا ربوده شده است، اینکه ما صاحب و مالک آن لذت(می توان بجای لذت از وحدت، کامل بودن، خوشبخت بودن هم استفاده کرد) در گذشته بوده ایم ولی این کمال و شکوه و لذت توسط یک عنصر بیگانه و یک دیگری شرور، به یغما رفته است.(این سناریو لااقل برای ما ایرانی ها آشناست، این که در گذشته ی بسیار دور یک شکوه و وحدت و کمال لذت نابی داشتیم و این لذت و این شکوه، توسط عرب ها، دزدیده شد و به یغما رفت، یا توسط اسکندر). فروید می گوید: "همیشه این امکان پذیر است که تعداد زیادی از مردم را در عشق بیکدیگر متحد نمود[به عبارتی دیگر، یک هویت با ویژگی لیبدیویی ایجاد کرد]، اگر فقط دیگرانی وجود داشته باشند که بتوان حس پرخاشگری را متوجه آن نمود". چیزی که در اینجا قابل تامل و تعمق است تکیه به یک عنصر بیرونی تحت نام "دشمن" یا "شر" برای ایجاد یک کل یا یک اجتماع و ملت می باشد، عنصر شر و دشمنی که هم عامل وحدت است و هم مفری برای تخلیه ی پرخاشگری و خشونت نهادینه شده. تکیه به لذت ناب و همچنین،برساختن دیگری در مقام دشمن و نماد و تجسم "شر" در شکل گیری هویت های جمعی و گروهی و ملی اساسی است آنهم در قالب ایدئولوژی، برجسته کردن و جاانداختن لذتی خیالی و ناب آنهم جایی در گذشته های دور، و دورنما قرار دادن آن لذت ناب، جایی در آینده و وعده ی رسیدن به آن، آینده ی نامعلومی که ما برای رسیدن به آن، حاضر به تحمل محدودیت ها و نقصان های وضعیت کنونی مان می شویم، محدودیت هایی که حتی لذت های جزئی و کنونی و دم دستی ما را از ما می گیرد، و این ناتوانی در ارضای کامل و رضایت کامل از لذت های جزئی به شکل پارادکسی به عدم رضایتی دامن می زند که چرخه ی تکرار میل به لذت را در اقتصاد ذهن از نو بازنویسی می کند و خیال ورزی سوژه ها را در نسبت با لذت کامل و ناب در آینده ممکن می کند. ایدئولوژی به توهمی دامن می زند که سوژه ها را به سمت پذیرش فانتزی ربوده شدن کیف و لذت توسط دیگری شرور، سوق می دهد، و این توهم، تکرار ابدی میل به لذتی ناب و ناممکن در انسان ها را تثبیت و تضمین می کند. آنچه فانتزی و ایدئولوژی، سعی در کتمان آنند، ناممکنی ساختاری هرگونه تمامیت، کلیت، لذت ناب، یا هویت یابی موفق و ناب است، و سرپوش نهادن به اینکه پیشاپیش هیچ لذت ناب و کاملی در میان نبوده و سوژه ی انسانی هیچ وقت صاحب هویت ناب و لذت نابی نبوده بلکه این لذت و هویت کامل و ناب،به صورت خیالی ساخته شده است. باید توجه داشت که این منطق فانتزی و ایدئولوژی مختص به ما فقط نیست، بلکه شامل تمام ملت ها و هویت های ملی است، در تاریخ نگاری ملی تمام ملت ها، وجود یک گذشته ی طلایی پیش فرض گرفته شده است که توسط مداخله ی عناصر بیرونی و دیگری ها، این دوران طلایی نابود شده است، شاید روایت ها و شکل روایت ها و عناصر آن متفاوت باشد ولی منطق همه ی آنها یکسان است، و آنهم برکشیدن یک دیگری شوم، در مقام متجاوز و دزد لذت و هویت و وحدت می باشد. چیزی که برای تفکر انتقادی و منتقد ایدئولوژی باید مهم باشد، انگشت گذاشتن به بنیان ستیزه ها و فقدان ها و نابسندگی هاست، آنهم دقیقا، در قلب سوژه و سوژگی، و برهم زدن نظم برساخته ی خیال اجتماعی و ایدئولوژیک است، و نظریه پردازی حول فقدان سوژه و سوژگی، ستیزه ی بنیادین درون خود سوژه ی بشری است. این فقدان و شکاف و نابسندگی درونی خود سوژه ی انسانی است که به ساحت نمادین (جامعه و فرهنگ) منتقل یا فرافکنی می شود. در واقع این ستیز و انسداد ذاتی، نتیجه ی تناقض ها و تعارض های عینی نیست بلکه به قول لاکلائو خودش معلول شکاف و فقدان بنیادینی است که به روابط اجتماعی ساختار می بخشد، منتقد ایدئولوژی وظیفه اش واسازی این فانتزی اجتماعی است و درآوردن ته و توی آن و به قول ژیژک گذر کردن از فانتزی اجتماعی است. به علت طولانی بودن پست توضیح بیشتر را موکول به آینده و پستی دیگر می کنم.📙
@bayane_azadi
@bayane_azadi
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
■دردناک، اما حقیقتی تلخ در باره فقر !
سهیل رحیمی، روانشناس:
"بیمارانی داریم که از شدت نداری و فقر، خود را سربار میدانند. آنقدر ناامید شدهاند که به پزشکان التماس میکنند: کاری کنید زودتر بمیریم!"
●برخی آنقدر از زندگی ناامید شدهاند که خود را زیر ماشین میاندازند، فقط برای اینکه باری بر دوش فرزندانشان نباشند. این دیگر فقر نیست، این مرگ تدریجی یک جامعه است، وقتی انسانها آرزوی مرگ میکنند تا از درد زندگی خلاص شوند.
@bayane_azadi
https://www.tg-me.com/joinchat-09L4N7f8UzsyYjF
سهیل رحیمی، روانشناس:
"بیمارانی داریم که از شدت نداری و فقر، خود را سربار میدانند. آنقدر ناامید شدهاند که به پزشکان التماس میکنند: کاری کنید زودتر بمیریم!"
●برخی آنقدر از زندگی ناامید شدهاند که خود را زیر ماشین میاندازند، فقط برای اینکه باری بر دوش فرزندانشان نباشند. این دیگر فقر نیست، این مرگ تدریجی یک جامعه است، وقتی انسانها آرزوی مرگ میکنند تا از درد زندگی خلاص شوند.
@bayane_azadi
https://www.tg-me.com/joinchat-09L4N7f8UzsyYjF
ملاحظاتى در باره ميان دارى روسيه بين ايران و امريكا
✍️ حسين شيخى
روسيه على القاعده مى خواهد از كارت ايران براى حل و فصل مناقشات خود با امريكا ، عمدتآ در باره اكراين ، استفاده كند ؛ اما اين مناقشات ماهيتآ چنان اند كه حل و فصل شان زمان بر است . آنچه كه به قيد فوريت ، چنانكه ترامپ براى پايان اين مناقشه در نظر داشت و دارد ، ممكن است ، تنها و تنها يك آتش بس است نه حل و فصل كامل مناقشه چنانكه پوتين مى خواهد و اخيرآ مى گويد ؛ در عين حال امريكا همه آنچه را كه روسيه پوتين مى خواهد ، از مناقشات ارضى و حقوقى و سياسى مرتبط با اكراين ، نه خود و نه نظر به ملاحظات متحدان اروپايى اش نمى تواند قبول كند ، چه رسد به اكراين كه آن هم به ويژه با توجه به حمايت هاى سرسختانه اروپا ، مواضع روسيه را نخواهد پذيرفت ؛ در نتيجه نه تنها حل و فصل كامل مناقشه روسيه / اكراين ، كه حتى براى حصول يك آتش بس موقت هم چشم انداز نزديكى در دست رس نيست . تهران بايد متوجه اين نكته باشد كه فرصت او چندان نيست كه به ميان دارى روسيه براى حل و فصل مسائل عديده حال شده اش وصال بدهد و از تمكين به هرگونه ميان دارى روسيه در ميان ايران و امريكا ، چنانكه روسيه مدعى اين ميان دارى است ، جز اتلاف وقت و دشوار و پيچيده تر كردن شرايط به زيان كشور طرفى نمى بندد . اروپا فرصت مكانيزم ماشه تا پايان سررسيد برجام تا چند ماه ديگر براى فشار مضاعف بر ايران را از دست نخواهد داد و امريكا نيز كه هم اكنون هم فشارهاى حداكثرى خود عليه ايران را فعال كرده است ، ممكن است نيز براى فشار نظامى كه نتانياهو امريكا را براى همراه كردن در انجام آن مداومآ و به شدت ترغيب مى كند ، زمان چندانى را صرف اقدامات ميان دارانه پوتين نكند ؛ به ويژه كه يكى از اهداف پوتين ، از بين بردن فرصت استفاده از مكانيزم ماشه براى اروپاست ، چنانكه اخيرآ هم زبان به سرزنش اروپا براى تهديد به استفاده از مكانيزم ماشه عليه ايران گشوده است .
٤٠٣/١٢/١٦
@bayane_azadi
✍️ حسين شيخى
روسيه على القاعده مى خواهد از كارت ايران براى حل و فصل مناقشات خود با امريكا ، عمدتآ در باره اكراين ، استفاده كند ؛ اما اين مناقشات ماهيتآ چنان اند كه حل و فصل شان زمان بر است . آنچه كه به قيد فوريت ، چنانكه ترامپ براى پايان اين مناقشه در نظر داشت و دارد ، ممكن است ، تنها و تنها يك آتش بس است نه حل و فصل كامل مناقشه چنانكه پوتين مى خواهد و اخيرآ مى گويد ؛ در عين حال امريكا همه آنچه را كه روسيه پوتين مى خواهد ، از مناقشات ارضى و حقوقى و سياسى مرتبط با اكراين ، نه خود و نه نظر به ملاحظات متحدان اروپايى اش نمى تواند قبول كند ، چه رسد به اكراين كه آن هم به ويژه با توجه به حمايت هاى سرسختانه اروپا ، مواضع روسيه را نخواهد پذيرفت ؛ در نتيجه نه تنها حل و فصل كامل مناقشه روسيه / اكراين ، كه حتى براى حصول يك آتش بس موقت هم چشم انداز نزديكى در دست رس نيست . تهران بايد متوجه اين نكته باشد كه فرصت او چندان نيست كه به ميان دارى روسيه براى حل و فصل مسائل عديده حال شده اش وصال بدهد و از تمكين به هرگونه ميان دارى روسيه در ميان ايران و امريكا ، چنانكه روسيه مدعى اين ميان دارى است ، جز اتلاف وقت و دشوار و پيچيده تر كردن شرايط به زيان كشور طرفى نمى بندد . اروپا فرصت مكانيزم ماشه تا پايان سررسيد برجام تا چند ماه ديگر براى فشار مضاعف بر ايران را از دست نخواهد داد و امريكا نيز كه هم اكنون هم فشارهاى حداكثرى خود عليه ايران را فعال كرده است ، ممكن است نيز براى فشار نظامى كه نتانياهو امريكا را براى همراه كردن در انجام آن مداومآ و به شدت ترغيب مى كند ، زمان چندانى را صرف اقدامات ميان دارانه پوتين نكند ؛ به ويژه كه يكى از اهداف پوتين ، از بين بردن فرصت استفاده از مكانيزم ماشه براى اروپاست ، چنانكه اخيرآ هم زبان به سرزنش اروپا براى تهديد به استفاده از مكانيزم ماشه عليه ايران گشوده است .
٤٠٣/١٢/١٦
@bayane_azadi
عصر پساحقیقت: وقتی حقیقت در جنگ روایتها گم میشود🔻
✍️ این زمانه را عصر پساحقیقت نامیدهاند، دورهای که دیگر نمیتوان دروغ را بهراحتی از راست تشخیص داد و تعیین معیاری برای تمایز دادن این دو از یکدیگر دشوار شده است. در این عصر، کاربران شبکههای اجتماعی ساعتها دربارهی اخبار اظهار نظر میکنند و به «شهروندان بیشفعال فراملی» تبدیل شدهاند.یورگن هابرماس، فیلسوف آلمانی، میگوید که سلامت دموکراتیک جوامع مدرن تنها به قانون اساسی آنها وابسته نیست بلکه به زیرساخت اطلاعات و بحثهای عمومی بستگی دارد.او حق رأی دادن را به تنهایی کافی نمیداند و عقیده دارد که باید فضایی دموکراتیک برای تبادل نظر و گفتوگو دربارهی اخبار و رویدادها وجود داشته باشد.
✍️ رشد بیسابقهی شبکههای اجتماعی به افزایش اخبار جعلی، اطلاعات نادرست و نظریههای توطئه انجامیده است. در چنین شرایطی، بسیاری از کاربران بدون درک درست از صحت اخبار، مطالب را بازنشر میکنند و در نتیجه تمایز میان حقیقت و دروغ بهتدریج از بین میرود. برخلاف تبلیغات رایج در دوران جنگ سرد که معطوف به تحریف آگاهانهی حقیقت بود، اکنون بسیاری از کاربران شبکههای اجتماعی بیآنکه خود بدانند اطلاعات جعلی و نادرستی را منتشر میکنند. در این نظم جدید، تحلیل و استدلال منطقی جای خود را به احساسات زودگذر، هویتمحوریِ اغراقآمیز و جلوههای تصویریای نظیر «میمها» داده است. اکنون اطلاعات نه برای کمک به درک عمیقتر بلکه برای ایجاد رضایت ذهنی و تقویت و تأیید پیشداوریهای کاربران تولید میشود. در چنین شرایطی، آگاهی تاریخی کمرنگ شده و روایتهای زودگذر و آکنده از احساسات بر فضای اطلاعاتی مسلط شدهاند.
✍️ بخش عمدهای از تلاش حکومتها برای انتشار اطلاعات گمراهکننده همچنان معطوف به مخاطبان داخلی است و هدف از آن نقض حقوق بشر، بیاعتبار کردن مخالفان سیاسی و سرکوب کردن اعتراضات است. این حکومتها اغلب از مأموران سابق سرویسهای اطلاعاتی و امنیتی که تغییر شغل دادهاند یا از شرکتهای روابط عمومی استفاده میکنند تا پیامها و گفتوگوهای کاربران را آلوده کنند. آنها به دیدگاههای متفاوت حمله میکنند، مخالفانِ خود را بیاعتبار میسازند و از طریق آستروترفینگ (ایجاد موجهای ظاهراً خودجوش پیرامون مضامین مبتنی بر احساسات منفی) پیامهای کلیشهای را تکرار میکنند.
@bayane_azadi
@NashrAasoo 💭
✍️ این زمانه را عصر پساحقیقت نامیدهاند، دورهای که دیگر نمیتوان دروغ را بهراحتی از راست تشخیص داد و تعیین معیاری برای تمایز دادن این دو از یکدیگر دشوار شده است. در این عصر، کاربران شبکههای اجتماعی ساعتها دربارهی اخبار اظهار نظر میکنند و به «شهروندان بیشفعال فراملی» تبدیل شدهاند.یورگن هابرماس، فیلسوف آلمانی، میگوید که سلامت دموکراتیک جوامع مدرن تنها به قانون اساسی آنها وابسته نیست بلکه به زیرساخت اطلاعات و بحثهای عمومی بستگی دارد.او حق رأی دادن را به تنهایی کافی نمیداند و عقیده دارد که باید فضایی دموکراتیک برای تبادل نظر و گفتوگو دربارهی اخبار و رویدادها وجود داشته باشد.
✍️ رشد بیسابقهی شبکههای اجتماعی به افزایش اخبار جعلی، اطلاعات نادرست و نظریههای توطئه انجامیده است. در چنین شرایطی، بسیاری از کاربران بدون درک درست از صحت اخبار، مطالب را بازنشر میکنند و در نتیجه تمایز میان حقیقت و دروغ بهتدریج از بین میرود. برخلاف تبلیغات رایج در دوران جنگ سرد که معطوف به تحریف آگاهانهی حقیقت بود، اکنون بسیاری از کاربران شبکههای اجتماعی بیآنکه خود بدانند اطلاعات جعلی و نادرستی را منتشر میکنند. در این نظم جدید، تحلیل و استدلال منطقی جای خود را به احساسات زودگذر، هویتمحوریِ اغراقآمیز و جلوههای تصویریای نظیر «میمها» داده است. اکنون اطلاعات نه برای کمک به درک عمیقتر بلکه برای ایجاد رضایت ذهنی و تقویت و تأیید پیشداوریهای کاربران تولید میشود. در چنین شرایطی، آگاهی تاریخی کمرنگ شده و روایتهای زودگذر و آکنده از احساسات بر فضای اطلاعاتی مسلط شدهاند.
✍️ بخش عمدهای از تلاش حکومتها برای انتشار اطلاعات گمراهکننده همچنان معطوف به مخاطبان داخلی است و هدف از آن نقض حقوق بشر، بیاعتبار کردن مخالفان سیاسی و سرکوب کردن اعتراضات است. این حکومتها اغلب از مأموران سابق سرویسهای اطلاعاتی و امنیتی که تغییر شغل دادهاند یا از شرکتهای روابط عمومی استفاده میکنند تا پیامها و گفتوگوهای کاربران را آلوده کنند. آنها به دیدگاههای متفاوت حمله میکنند، مخالفانِ خود را بیاعتبار میسازند و از طریق آستروترفینگ (ایجاد موجهای ظاهراً خودجوش پیرامون مضامین مبتنی بر احساسات منفی) پیامهای کلیشهای را تکرار میکنند.
@bayane_azadi
@NashrAasoo 💭
Telegraph
عصر پساحقیقت: وقتی حقیقت در جنگ روایتها گم میشود
این زمانه را عصر پساحقیقت نامیدهاند، دورهای که دیگر نمیتوان دروغ را بهراحتی از راست تشخیص داد و تعیین معیاری برای تمایز دادن این دو از یکدیگر دشوار شده است. در این عصر، کاربران شبکههای اجتماعی ساعتها دربارهی اخبار اظهار نظر میکنند و به «شهروندان بیشفعال…
نامه ترامپ به رهبر ايران
و موقعيت سياسى روسيه در ايران ؛
✍️ حسین شیخی
پيشتر ترامپ به پوتين به تلويح نشان داده بود كه برگ ايران براى روسيه ديگر سوخته است . از نظر ترامپ قوى ترين و شايد تنها برگى كه روسيه در برابر امريكا دارد چين است ؛ امريكا از پوتين مى خواهد در شرايطى كه چين به تنهايى نمى تواند اقتصاد و سياست روسيه را از محاق و انزوا نجات دهد ، در ازاء دريافت پاره اى امتيازات در جنگ اكراين و خروج نسبتآ آبرومندانه از آن و رفع تدريجى و متناسب پاره اى تحريم ها و بازگشت دوباره به جى ٨ ، اكنون جى ٧ ، از چين فاصله بگيرد ، و در باره ايران هم ، دست كم همان نقشى را بر عهده بگيرد كه در سوريه در واپسين روزهاى رژيم اسد داشت و اگر مايل باشد مى تواند نيز در ترغيب تهران به ترك مواضع اش بكوشد . بنظر مى رسد كه پوتين علاوه بر چين ، مى خواسته است كه با ارائه پيشنهاد يك نقش ميانجى گرايانه به امريكا در باره ايران ، اين مناقشه را تا حصول نتيجه دلخواه در باره اكراين ، از راه ترغيب پنهانى تهران به مقاومت به درازا بكشاند .
اين در حالى است كه بنظر مى رسد كه امريكا - و نيز البته اروپا ، نظر به موقعيت ايران و شناختى كه از مقاصد پوتين دارند و نيز با توجه به ارزيابى شان از محدوديت فرصت ، چنانكه از مواضع اخيرشان پيداست ، و بالاخره با توجه به گستره موضوعات مورد نظرشان در مذاكره كه ناگزير است بالاخره مذاكراتى مستقيم باشند ، نمى توانند اجازه دهند كه كار به ميان دارى پوتين سنجاق شود ؛
نامه مستقيم ترامپ به رهبر ايران علاوه بر دلالت هاى اصلى اش ، ناظر به از كار انداختن ماشين سياسى روسيه در ايران هم هست .
٤٠٣/١٢/١٨
@bayane_azadi
و موقعيت سياسى روسيه در ايران ؛
✍️ حسین شیخی
پيشتر ترامپ به پوتين به تلويح نشان داده بود كه برگ ايران براى روسيه ديگر سوخته است . از نظر ترامپ قوى ترين و شايد تنها برگى كه روسيه در برابر امريكا دارد چين است ؛ امريكا از پوتين مى خواهد در شرايطى كه چين به تنهايى نمى تواند اقتصاد و سياست روسيه را از محاق و انزوا نجات دهد ، در ازاء دريافت پاره اى امتيازات در جنگ اكراين و خروج نسبتآ آبرومندانه از آن و رفع تدريجى و متناسب پاره اى تحريم ها و بازگشت دوباره به جى ٨ ، اكنون جى ٧ ، از چين فاصله بگيرد ، و در باره ايران هم ، دست كم همان نقشى را بر عهده بگيرد كه در سوريه در واپسين روزهاى رژيم اسد داشت و اگر مايل باشد مى تواند نيز در ترغيب تهران به ترك مواضع اش بكوشد . بنظر مى رسد كه پوتين علاوه بر چين ، مى خواسته است كه با ارائه پيشنهاد يك نقش ميانجى گرايانه به امريكا در باره ايران ، اين مناقشه را تا حصول نتيجه دلخواه در باره اكراين ، از راه ترغيب پنهانى تهران به مقاومت به درازا بكشاند .
اين در حالى است كه بنظر مى رسد كه امريكا - و نيز البته اروپا ، نظر به موقعيت ايران و شناختى كه از مقاصد پوتين دارند و نيز با توجه به ارزيابى شان از محدوديت فرصت ، چنانكه از مواضع اخيرشان پيداست ، و بالاخره با توجه به گستره موضوعات مورد نظرشان در مذاكره كه ناگزير است بالاخره مذاكراتى مستقيم باشند ، نمى توانند اجازه دهند كه كار به ميان دارى پوتين سنجاق شود ؛
نامه مستقيم ترامپ به رهبر ايران علاوه بر دلالت هاى اصلى اش ، ناظر به از كار انداختن ماشين سياسى روسيه در ايران هم هست .
٤٠٣/١٢/١٨
@bayane_azadi
در باره مذاكرات ؛
✍️ حسین شیخی
يك - مذاكره به طور كلى و به ويژه در حوزه هاى سياسى و اقتصادى با صرف گفتگو متفاوت است ؛ نسبت گفتگو و مذاكره ، نسبت عام و خاص است . گفتگو ، اگر ناظر به امور معرفتى است ، موضوع اش حقيقت و كشف حقيقت است ؛ اگر موضوع اش حوزه هاى خانوادگى ، مدنى و اجتماعى به معناى خاص است ، ناظر به تبادلات و انتقالات فرهنگى ، آداب و رسوم و سنن ، روش كسب تحصيل دانش ها و مهارت ها براى تمهيد و تسهيل زندگى اجتماعى است و …. . گفتگو ، با اينكه مذاكره نيست ، گاه مقدمه و تمهيد كننده مذاكره هم هست ؛ زيرا در اين مرحله اطراف گفتگو مى كوشند به تفاهماتى دست بيابند كه مذاكره را آسان و اهداف مذاكره را دست يافتنى تر كند . با اين حال گفتگو مذاكره نيست و از همين روست كه اصحاب تجربه هايى از اين دست مى دانند كه در اين مرحله گفتگوهاى مقدماتى ، معمولآ اطراف گفتگو عند اللزوم و براى مديريت انتظارات و توقعات طرف ديگر ، به او يادآور مى شوند كه اين مذاكره نيست “this is not negotiation ”.
خوب چرا اينها گفتگوست و مذاكره نيست ؟ زيرا مذاكره ناظر به 'حوزه منافع' است ؛ بدين معنا كه سنخ اين گفتگوها مثل گفتگوهاى علمى ناظر به كشف حقيقت نيست ، حتى سنخ گفتگوهاى حقوقى هم نيست ؛ مذاكرات ، گفتگوهايى سياسى اند ، بدين معنا كه ناظر به حوزه منافع اطراف گفتگو هستند و در اين حوزه ، اطراف گفتگو مى كوشند در قالب قواعد حقوقى موجود ، سهم درخور وزن و قدرت سياسى و اجتماعى و يا اقتصادى و تجارى خود را به چنگ بياورند . در اينجا نسبت ها لزومآ و در همه شرايط برابر نيستند ، اگر وزن و قدرت اطراف گفتگو برابر باشند ، اين نسب ها برابر و گر نه اين نسبت ها ضرورتآ نابرابر هستند ؛ بدون آنكه چنين نابرابرى هايى لزومآ غير حقوقى و يا ناحق باشند .
دو - از اين رو اگر مذاكره اى ضرورت يافته باشد و عدول از آن براى موجوديت يك شخص يا يك گروه يا يك كشور مخاطره آميز باشد ، نمى توان به صرف اين دليل كه طرف ديگر در پى زياده خواهى است و يا قصد تحميل خواسته ها و شرايط خود را دارد يا …. ، از ورود به آن مذاكره خوددارى كرد ؛ زيرا اين اساسآ به معناى سوء تفاهم در باره اصل مفهوم مذاكره است ؛ زيرا در مذاكره اصلآ قرار هم نيست كه منافع و امتيازات لزومآ بطور برابر توزيع شوند ، قرار ، چنانكه آمد ، اصولآ بر توزيع منافع و امتيازات ، برابر وزن و قدرت طرف هاست و در واقع همين وزن و قدرت طرف هاست كه در عين حال منافع شان در مذاكرات را هم ضمانت مى كند . بدين سان هر طرفى مى تواند در مذاكره مشاركت كند و برابر وزن خود ، سهم خود را بخواهد و عنداللزوم آنرا به طرف هاى ديگر تحميل كند . پرهيز و امتناع از يك مذاكره ضرورت يافته نه تنها موجب حقانيتى نيست كه تنها به اين تلقى شكل مى دهد كه در واقع اين طرف امتناع كننده است كه زياده خواهى مى كند ، زيرا بطور مفروض و بلحاظ سياسى بديهى ، وزن و قدرت طرف ها ، به خودى خود ، ضامن سهم آنها و دستيابى به اين سهم است.
٤٠٣/١٢/١٩
@bayane_azadi
✍️ حسین شیخی
يك - مذاكره به طور كلى و به ويژه در حوزه هاى سياسى و اقتصادى با صرف گفتگو متفاوت است ؛ نسبت گفتگو و مذاكره ، نسبت عام و خاص است . گفتگو ، اگر ناظر به امور معرفتى است ، موضوع اش حقيقت و كشف حقيقت است ؛ اگر موضوع اش حوزه هاى خانوادگى ، مدنى و اجتماعى به معناى خاص است ، ناظر به تبادلات و انتقالات فرهنگى ، آداب و رسوم و سنن ، روش كسب تحصيل دانش ها و مهارت ها براى تمهيد و تسهيل زندگى اجتماعى است و …. . گفتگو ، با اينكه مذاكره نيست ، گاه مقدمه و تمهيد كننده مذاكره هم هست ؛ زيرا در اين مرحله اطراف گفتگو مى كوشند به تفاهماتى دست بيابند كه مذاكره را آسان و اهداف مذاكره را دست يافتنى تر كند . با اين حال گفتگو مذاكره نيست و از همين روست كه اصحاب تجربه هايى از اين دست مى دانند كه در اين مرحله گفتگوهاى مقدماتى ، معمولآ اطراف گفتگو عند اللزوم و براى مديريت انتظارات و توقعات طرف ديگر ، به او يادآور مى شوند كه اين مذاكره نيست “this is not negotiation ”.
خوب چرا اينها گفتگوست و مذاكره نيست ؟ زيرا مذاكره ناظر به 'حوزه منافع' است ؛ بدين معنا كه سنخ اين گفتگوها مثل گفتگوهاى علمى ناظر به كشف حقيقت نيست ، حتى سنخ گفتگوهاى حقوقى هم نيست ؛ مذاكرات ، گفتگوهايى سياسى اند ، بدين معنا كه ناظر به حوزه منافع اطراف گفتگو هستند و در اين حوزه ، اطراف گفتگو مى كوشند در قالب قواعد حقوقى موجود ، سهم درخور وزن و قدرت سياسى و اجتماعى و يا اقتصادى و تجارى خود را به چنگ بياورند . در اينجا نسبت ها لزومآ و در همه شرايط برابر نيستند ، اگر وزن و قدرت اطراف گفتگو برابر باشند ، اين نسب ها برابر و گر نه اين نسبت ها ضرورتآ نابرابر هستند ؛ بدون آنكه چنين نابرابرى هايى لزومآ غير حقوقى و يا ناحق باشند .
دو - از اين رو اگر مذاكره اى ضرورت يافته باشد و عدول از آن براى موجوديت يك شخص يا يك گروه يا يك كشور مخاطره آميز باشد ، نمى توان به صرف اين دليل كه طرف ديگر در پى زياده خواهى است و يا قصد تحميل خواسته ها و شرايط خود را دارد يا …. ، از ورود به آن مذاكره خوددارى كرد ؛ زيرا اين اساسآ به معناى سوء تفاهم در باره اصل مفهوم مذاكره است ؛ زيرا در مذاكره اصلآ قرار هم نيست كه منافع و امتيازات لزومآ بطور برابر توزيع شوند ، قرار ، چنانكه آمد ، اصولآ بر توزيع منافع و امتيازات ، برابر وزن و قدرت طرف هاست و در واقع همين وزن و قدرت طرف هاست كه در عين حال منافع شان در مذاكرات را هم ضمانت مى كند . بدين سان هر طرفى مى تواند در مذاكره مشاركت كند و برابر وزن خود ، سهم خود را بخواهد و عنداللزوم آنرا به طرف هاى ديگر تحميل كند . پرهيز و امتناع از يك مذاكره ضرورت يافته نه تنها موجب حقانيتى نيست كه تنها به اين تلقى شكل مى دهد كه در واقع اين طرف امتناع كننده است كه زياده خواهى مى كند ، زيرا بطور مفروض و بلحاظ سياسى بديهى ، وزن و قدرت طرف ها ، به خودى خود ، ضامن سهم آنها و دستيابى به اين سهم است.
٤٠٣/١٢/١٩
@bayane_azadi
مذاکره، گفتگو و مباحثه؟
احمد فعال
تقسیمبندی دوست عزیزمان آقای حسین شیخی درباره تفاوت مذاکره (discussion) و گفتگو (negotiation) خوب و درست است. اصطلاح سومی هم وجود دارد که موسوم به بحث کردن (argument, debate) است. موضوع و هدف بحث کردن هم با مذاکره و گفتگو فرق دارند. موضوع بحث کردن، استدلال کردن و حجت آوردن، و هدف آن ناظر به اثبات و رد حجتهاست. هر سه، در یک وجه مشترک هستند، و آن محاوره (conversation) است. از یک دید دیگر میتوان این سه حوزه را فهم کرد. مذاکره، حوزه سخت محاوره، و گفتگو حوزه نرم محاوره، و بحث و یا مناظره حوزه متوسط محاوره است. با این وجود بحث و مناظره میتواند از حوزه مذاکره سختتر، و میتواند از حوزه گفتگو نرمتر باشد، در صورتی که طرفین به شرایط و اصولی تن بدهند و یا ندهند.
شاید همین حوزه سخت مذاکره است که گفته میشود، طرفین بر اساس وزن خود با یکدیگر مذاکره میکنند. اگر وزن را قدرت سیاسی، اقتصادی و نظامی بدانیم، به ترتیبی که دوست ما میگوید: «زيرا در مذاكره اصلآ قرار هم نيست كه منافع و امتيازات لزومآ بطور برابر توزيع شوند ، قرار ، چنانكه آمد ، اصولآ [بر] توزيع منافع و امتيازات ، برابر وزن و قدرت طرفهاست و در واقع همين وزن و قدرت طرفهاست كه در عين حال منافع شان در مذاكرات را هم ضمانت مى كند . بدين سان هر طرفى مى تواند در مذاكره مشاركت كند و برابر وزن خود ، سهم خود را بخواهد و عنداللزوم آنرا به طرفهاى ديگر تحميل كند». قاعده این است که هیچ مذاکرهای میان قوی و ضعیف، و اصولا هیچ مذاکرهای در سطح بینالملل صورت نگیرد. چون روشن است، در موازنه قدرت، طرف قوی به میزانی که قویتر است، تا جایی که نسبت به ضعیف، از قدرت مطلقه برخوردار باشد، به همان میزان منافع و امتیازات غیرقابل وصفی را بر طرف ضعیفتر تحمیل خواهد کرد. این حرف از یک جهت درست است، و از یک جهت غلط. از این حیث اگر صرفاً روابط بینالملل براساس موازنه قدرت باشد، حتماً طرف قوی امتیازات و منافع بیشتری را بر طرف ضعیف تحمیل میکند. چنانچه نگارنده همین سطور در مقالهای با عنوان "قواعد فلسفی قرارداد" نوشته است: «بنا به اینکه دولت سازمان یافتهترین و پیچیدهترین شکل قدرت است، روابط میان دولتها براساس موازنه قوا صورت ميگیرد... منافع ملی یک رشته منافعی است که دولتها در روابط قوا برای یکدیگر تعریف ميکنند. منافع ملی، منافع هر دولتی است، به میزانی که در موازنه قوا بدست ميآورد. منافع ملی، حدود حوزه اقتدار و اختیار دولتها در داخل و خارج از کشور است. مثلا منافع ملی آمریکا از مرزهای کشور خود شروع ميشود تا آبهای خلیج فارس امتداد پیدا ميکند. ناوهای دریایی و قدرت مانور هواپیماهای جنگی، حدود منافع ملی آمریکا را تعیین ميکنند. حوزه نفوذ ایران در بعضی از کشورهای خاورمیانه، برد موشکهای دوربرد بالستیک و نیروهای نیابتی، حوزه اقتدار و در نتیجه منافع ملی دولت ایران را تعیین ميکنند. این منافع منافع ملتها نیست، منافع دولتهاست. زیرا با مقتضیات تعریف خود از سیاست خارجی و داخلی، هماهنگ است. استفاده از مفهوم منافع ملی برای هر دولت، تا آنجاست که تأمین کننده نیازهای او، و متناسب با سیاستهای خارجی و داخلی اوست. از این نظر، حتی وجود یک دولت خارجی ميتواند بخشی از منافع ملی دولت دیگر تلقی شود. اما این منافع، صرفآ منافع دولت است، و هیچ نسبتی با منافع ملی ندارد. با این وجود دولت قویتر ميتواند مازاد این منافع را به سود ملت خود انتقال دهد. به عنوان مثال روابط دولت ایران و چین هر یک بخشی از آن چیزی است که در گفتمان "سیاست قدرت"، منافع ملی یکدیگر تلقی ميشوند. در این میان دولت چین، چون قدرت برتر محسوب ميشود، مازاد منافع حاصل از رابطه اقتصادی و سیاسی با ایران را به درون کشور و در سود ملت خود انتقال ميدهد. اما دولت ایران جز بهرهبرداری سیاسی از حق وتوی چین و حمایتهای سیاسی و احیاناً خرید قاچاقی کالاهای تحریم شده، و فراخ کردن دست دولت، مازادی از این منافع نميبرد، تا در سود ملت انتقال دهد. به عکس، ميتوان شمار کثیری از این زیانها را در مناسبات تجاری و سرمایه گذاریهای غلط، فهرست کرد».
لیکن میتوان وجه دیگری برای وزن سیاسی در مذاکره بیرون از حوزه قدرت جستجو کرد. و آن فعال کردن تواناییهای کشور در بدست آوردن مشروعیت داخلی و مشروعیت بینالمللی است. و این مشروعیتها جز از راه تغییر رویکرد سیاسی از ستیزهجویی به عادیسازی، تغییر رویکرد اقتصادی از اقتصاد مقاومتی به توسعهمحوری، و تغییر رویکرد سیاست داخلی به این حقیقت که ایران به یکسان در همه زمینههای سیاسی و اقتصادی و فرهنگی و اجتماعی به همه ایرانیان تعلق دارد، ممکن نیست. 21 اسفند ماه 1403
https://www.tg-me.com/bayane_azadi/3640
احمد فعال
تقسیمبندی دوست عزیزمان آقای حسین شیخی درباره تفاوت مذاکره (discussion) و گفتگو (negotiation) خوب و درست است. اصطلاح سومی هم وجود دارد که موسوم به بحث کردن (argument, debate) است. موضوع و هدف بحث کردن هم با مذاکره و گفتگو فرق دارند. موضوع بحث کردن، استدلال کردن و حجت آوردن، و هدف آن ناظر به اثبات و رد حجتهاست. هر سه، در یک وجه مشترک هستند، و آن محاوره (conversation) است. از یک دید دیگر میتوان این سه حوزه را فهم کرد. مذاکره، حوزه سخت محاوره، و گفتگو حوزه نرم محاوره، و بحث و یا مناظره حوزه متوسط محاوره است. با این وجود بحث و مناظره میتواند از حوزه مذاکره سختتر، و میتواند از حوزه گفتگو نرمتر باشد، در صورتی که طرفین به شرایط و اصولی تن بدهند و یا ندهند.
شاید همین حوزه سخت مذاکره است که گفته میشود، طرفین بر اساس وزن خود با یکدیگر مذاکره میکنند. اگر وزن را قدرت سیاسی، اقتصادی و نظامی بدانیم، به ترتیبی که دوست ما میگوید: «زيرا در مذاكره اصلآ قرار هم نيست كه منافع و امتيازات لزومآ بطور برابر توزيع شوند ، قرار ، چنانكه آمد ، اصولآ [بر] توزيع منافع و امتيازات ، برابر وزن و قدرت طرفهاست و در واقع همين وزن و قدرت طرفهاست كه در عين حال منافع شان در مذاكرات را هم ضمانت مى كند . بدين سان هر طرفى مى تواند در مذاكره مشاركت كند و برابر وزن خود ، سهم خود را بخواهد و عنداللزوم آنرا به طرفهاى ديگر تحميل كند». قاعده این است که هیچ مذاکرهای میان قوی و ضعیف، و اصولا هیچ مذاکرهای در سطح بینالملل صورت نگیرد. چون روشن است، در موازنه قدرت، طرف قوی به میزانی که قویتر است، تا جایی که نسبت به ضعیف، از قدرت مطلقه برخوردار باشد، به همان میزان منافع و امتیازات غیرقابل وصفی را بر طرف ضعیفتر تحمیل خواهد کرد. این حرف از یک جهت درست است، و از یک جهت غلط. از این حیث اگر صرفاً روابط بینالملل براساس موازنه قدرت باشد، حتماً طرف قوی امتیازات و منافع بیشتری را بر طرف ضعیف تحمیل میکند. چنانچه نگارنده همین سطور در مقالهای با عنوان "قواعد فلسفی قرارداد" نوشته است: «بنا به اینکه دولت سازمان یافتهترین و پیچیدهترین شکل قدرت است، روابط میان دولتها براساس موازنه قوا صورت ميگیرد... منافع ملی یک رشته منافعی است که دولتها در روابط قوا برای یکدیگر تعریف ميکنند. منافع ملی، منافع هر دولتی است، به میزانی که در موازنه قوا بدست ميآورد. منافع ملی، حدود حوزه اقتدار و اختیار دولتها در داخل و خارج از کشور است. مثلا منافع ملی آمریکا از مرزهای کشور خود شروع ميشود تا آبهای خلیج فارس امتداد پیدا ميکند. ناوهای دریایی و قدرت مانور هواپیماهای جنگی، حدود منافع ملی آمریکا را تعیین ميکنند. حوزه نفوذ ایران در بعضی از کشورهای خاورمیانه، برد موشکهای دوربرد بالستیک و نیروهای نیابتی، حوزه اقتدار و در نتیجه منافع ملی دولت ایران را تعیین ميکنند. این منافع منافع ملتها نیست، منافع دولتهاست. زیرا با مقتضیات تعریف خود از سیاست خارجی و داخلی، هماهنگ است. استفاده از مفهوم منافع ملی برای هر دولت، تا آنجاست که تأمین کننده نیازهای او، و متناسب با سیاستهای خارجی و داخلی اوست. از این نظر، حتی وجود یک دولت خارجی ميتواند بخشی از منافع ملی دولت دیگر تلقی شود. اما این منافع، صرفآ منافع دولت است، و هیچ نسبتی با منافع ملی ندارد. با این وجود دولت قویتر ميتواند مازاد این منافع را به سود ملت خود انتقال دهد. به عنوان مثال روابط دولت ایران و چین هر یک بخشی از آن چیزی است که در گفتمان "سیاست قدرت"، منافع ملی یکدیگر تلقی ميشوند. در این میان دولت چین، چون قدرت برتر محسوب ميشود، مازاد منافع حاصل از رابطه اقتصادی و سیاسی با ایران را به درون کشور و در سود ملت خود انتقال ميدهد. اما دولت ایران جز بهرهبرداری سیاسی از حق وتوی چین و حمایتهای سیاسی و احیاناً خرید قاچاقی کالاهای تحریم شده، و فراخ کردن دست دولت، مازادی از این منافع نميبرد، تا در سود ملت انتقال دهد. به عکس، ميتوان شمار کثیری از این زیانها را در مناسبات تجاری و سرمایه گذاریهای غلط، فهرست کرد».
لیکن میتوان وجه دیگری برای وزن سیاسی در مذاکره بیرون از حوزه قدرت جستجو کرد. و آن فعال کردن تواناییهای کشور در بدست آوردن مشروعیت داخلی و مشروعیت بینالمللی است. و این مشروعیتها جز از راه تغییر رویکرد سیاسی از ستیزهجویی به عادیسازی، تغییر رویکرد اقتصادی از اقتصاد مقاومتی به توسعهمحوری، و تغییر رویکرد سیاست داخلی به این حقیقت که ایران به یکسان در همه زمینههای سیاسی و اقتصادی و فرهنگی و اجتماعی به همه ایرانیان تعلق دارد، ممکن نیست. 21 اسفند ماه 1403
https://www.tg-me.com/bayane_azadi/3640
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
رئیس جمهوری خطاب به ترامپ: "اصلا قابل قبول نیست که ما به شما دستور میدهیم که اینجوری نکنید، اینجوری نکنید و اینجوری نکنید، ما اله میکنیم، اصلا من نمیام هر غلطی میخواهی بکنی بکن".
چند توضیح :
اول اینکه زلنسکی در مقام زیر دست آمریکا آمد مذاکره کرد. دوم زلنسکی به پشتوانه مالی و تسلیحاتی آمریکا جنگ کرد و از هر حیث وامدار آمریکاست. سوم ، در همان مذاکره بحث برانگیز میان ترامپ و زلنسکی، هم اغلب صاحب نظران توی خود آمریکا و هم نظرسنجی انجام شده در آمریکا مقصر را ترامپ دانستند. چهارم ، رودر رویی دو رئیس جمهور ایران و آمریکا خواب و خیال است، لذا لازم نیست ایشان از حالا بترسد که ترامپ با او اینجور برخورد کند. اگر مواجه ای باشد حداکثر حداکثر از طریق وزارت خارجه است. پنجم، اگر روزی بنا بر مواجه ترامپ و پزشکیان بود، حاضرم قسم بخورم که عمرا ترامپ جرات نمی کند اینجور با پزشکیان برخورد کند. ششم ، رئیس جمهور باید بداند، هر غلط بنا نیست متوجه ایشان باشد که با خیال راحت اینجور می گویند. این هر غلط متوجه مردم ایران است. رئیس جمهوری که نتواند فرق این دو را تشخیص دهد، صلاحیت و صداقت او در چیست؟
https://www.tg-me.com/bayane_azadi
چند توضیح :
اول اینکه زلنسکی در مقام زیر دست آمریکا آمد مذاکره کرد. دوم زلنسکی به پشتوانه مالی و تسلیحاتی آمریکا جنگ کرد و از هر حیث وامدار آمریکاست. سوم ، در همان مذاکره بحث برانگیز میان ترامپ و زلنسکی، هم اغلب صاحب نظران توی خود آمریکا و هم نظرسنجی انجام شده در آمریکا مقصر را ترامپ دانستند. چهارم ، رودر رویی دو رئیس جمهور ایران و آمریکا خواب و خیال است، لذا لازم نیست ایشان از حالا بترسد که ترامپ با او اینجور برخورد کند. اگر مواجه ای باشد حداکثر حداکثر از طریق وزارت خارجه است. پنجم، اگر روزی بنا بر مواجه ترامپ و پزشکیان بود، حاضرم قسم بخورم که عمرا ترامپ جرات نمی کند اینجور با پزشکیان برخورد کند. ششم ، رئیس جمهور باید بداند، هر غلط بنا نیست متوجه ایشان باشد که با خیال راحت اینجور می گویند. این هر غلط متوجه مردم ایران است. رئیس جمهوری که نتواند فرق این دو را تشخیص دهد، صلاحیت و صداقت او در چیست؟
https://www.tg-me.com/bayane_azadi
🌎«جامعهشناسی علم شناخت واقعیت اجتماعی است»
اتحادیه جامعه شناسان ایرانی در تلگرام (اِجادَت)، فهرست زیر را در شاخههای گوناگون علوم اجتماعی تدارک دیدهاست. با انتشار آن در کانالهای مختلف، به ترویج بینش جامعهشناختی یاری برسانیم.
♦️🔹پنجشنبه ۱۴۰۳/۱۲/۲۳🔹♦️
🔹🔸♦️🔹🔸♦️🔸🔹♦️🔸🔹
✍ح.ا. تنهایی
🔷جامعهشناسی تفسیریپرگمتیستی، نظری و درمانی
🆔@hatanhai
✍فریبا نظری
🔶جامعهشناسی گروههای اجتماعی
🆔@Sociologyofsocialgroups
✍رضا تسلیمی طهرانی
♦️جامعه شناسی عمومی
🆔@taslimi_tehrani
✍آرش احدی مطلق
🔷جامعه شناسی و اخلاق
🆔@Sociology_of_Ethics
✍مصلح فتاح پور
🔶تحلیل آسیب های اجتماعی
🆔@Analysisisocialproblems
✍فاطمه كبيرنتاج
♦️گاه نوشت- فاطمه كبيرنتاج
🆔@fatemehkabirnataj
✍فاطمه موسوی ویایه
🔷کانال علمی مطالعات زنان
🆔@womenstudiesisaorg
✍سودابه حیدری
🔶رادیولوگ؛ پادکستِ اجتماعی، علمی و فلسفی
🆔@Radio_Log
✍محمدحسن علایی
♦️آکادمی وفاق؛ رویکردهای جامعهشناختی
🆔@sociologicalperspectives
✍مسعود زمانی مقدم
🔷نوشتهها، مقالات و دورههای آموزشی
🆔@masoudzamanimoghadam
✍مینا شیروانی ناغانی
🔶جامعهشناسی اقتصادی و توسعه
🆔@sociology_development_economic
✍حجت اله عباسی
♦️مطالعات رسانه و ارتباطات
🆔@mediaresearches
✍حسین پرویز اجلالی
🔷جامعه شناس ایرانی
🆔@iransociologista
✍علی نوری
🔶خانواده ایرانی و مسائل اجتماعی
🆔@iranian_familyy
✍عادل سجودی
♦️جستاری در جامعه شناسی
🆔@GILsociologist
✍احمد فعال
🔷تحلیل های نظری در جامعه شناسی و سیاست
🆔@bayane_azadi
✍نعمت الله فاضلی
🔶تحلیل فرهنگی جامعه ایران
🆔@DrNematallahFazeli
✍کاوه فرهادی
♦️انسانشناسی یاریگری، توسعه پایدار و زیستبومداری
🆔@kaveh_farhadi
✍فاطمه موسوی ویایه
🔷زنان و مسائل اجتماعی ایران
🆔@womensocialproblemsofIran
✍مسعود زمانی مقدم
🔶روششناسی و پژوهش کیفی
🆔@qualitative_methodology
✍بیتا مدنی
♦️مطالعات فمینیستی با رویکرد تفسیری پرگمتیستی
🆔@sociology_of_sport
🔹🔸♦️🔹🔸♦️🔸🔹♦️🔸🔹
🔻Click here to join us:
🔹@madanibita
🔸@dr_shirinvalipouri
♦️@Mohamadzeinaliunari
اتحادیه جامعه شناسان ایرانی در تلگرام (اِجادَت)، فهرست زیر را در شاخههای گوناگون علوم اجتماعی تدارک دیدهاست. با انتشار آن در کانالهای مختلف، به ترویج بینش جامعهشناختی یاری برسانیم.
♦️🔹پنجشنبه ۱۴۰۳/۱۲/۲۳🔹♦️
🔹🔸♦️🔹🔸♦️🔸🔹♦️🔸🔹
✍ح.ا. تنهایی
🔷جامعهشناسی تفسیریپرگمتیستی، نظری و درمانی
🆔@hatanhai
✍فریبا نظری
🔶جامعهشناسی گروههای اجتماعی
🆔@Sociologyofsocialgroups
✍رضا تسلیمی طهرانی
♦️جامعه شناسی عمومی
🆔@taslimi_tehrani
✍آرش احدی مطلق
🔷جامعه شناسی و اخلاق
🆔@Sociology_of_Ethics
✍مصلح فتاح پور
🔶تحلیل آسیب های اجتماعی
🆔@Analysisisocialproblems
✍فاطمه كبيرنتاج
♦️گاه نوشت- فاطمه كبيرنتاج
🆔@fatemehkabirnataj
✍فاطمه موسوی ویایه
🔷کانال علمی مطالعات زنان
🆔@womenstudiesisaorg
✍سودابه حیدری
🔶رادیولوگ؛ پادکستِ اجتماعی، علمی و فلسفی
🆔@Radio_Log
✍محمدحسن علایی
♦️آکادمی وفاق؛ رویکردهای جامعهشناختی
🆔@sociologicalperspectives
✍مسعود زمانی مقدم
🔷نوشتهها، مقالات و دورههای آموزشی
🆔@masoudzamanimoghadam
✍مینا شیروانی ناغانی
🔶جامعهشناسی اقتصادی و توسعه
🆔@sociology_development_economic
✍حجت اله عباسی
♦️مطالعات رسانه و ارتباطات
🆔@mediaresearches
✍حسین پرویز اجلالی
🔷جامعه شناس ایرانی
🆔@iransociologista
✍علی نوری
🔶خانواده ایرانی و مسائل اجتماعی
🆔@iranian_familyy
✍عادل سجودی
♦️جستاری در جامعه شناسی
🆔@GILsociologist
✍احمد فعال
🔷تحلیل های نظری در جامعه شناسی و سیاست
🆔@bayane_azadi
✍نعمت الله فاضلی
🔶تحلیل فرهنگی جامعه ایران
🆔@DrNematallahFazeli
✍کاوه فرهادی
♦️انسانشناسی یاریگری، توسعه پایدار و زیستبومداری
🆔@kaveh_farhadi
✍فاطمه موسوی ویایه
🔷زنان و مسائل اجتماعی ایران
🆔@womensocialproblemsofIran
✍مسعود زمانی مقدم
🔶روششناسی و پژوهش کیفی
🆔@qualitative_methodology
✍بیتا مدنی
♦️مطالعات فمینیستی با رویکرد تفسیری پرگمتیستی
🆔@sociology_of_sport
🔹🔸♦️🔹🔸♦️🔸🔹♦️🔸🔹
🔻Click here to join us:
🔹@madanibita
🔸@dr_shirinvalipouri
♦️@Mohamadzeinaliunari