🌳🌲🌳🌲

مرا خویی است که نخواهم که هیچ دلی از من آزرده شود.
اینک جماعتی خود را در سماع بر من می زنند، و بعضی یاران ایشان را منع می کنند.
مرا آن خوش نمی آید. و صد بار گفته ام برای من کسی را چیزی مگویید.
من به آن راضی ام.
آخر من تا این حد دلدارم که این یاران که به نزد من می آیند، از بیم آن که ملول نشوند، شعری می گویم تا به آن مشغول شوند، و اگر نه، من از کجا شعر از کجا!

#فیه_ما_فیه
#حضرت_مولانا

@baghesabzeshgh

🌲🌳🌲🌳

من از عالم تو را تنها گزینم

روا داری که من غمگین نشینم؟!

#مولانا

@baghesabzeshgh

ای آنکه طَبیب دَردهایِ مائی

این دَرد ز حَد رفت چه میفرمائی؟


#مولانا


#آری_به_زندگی
✍#زهرا_غریبیان_لواسانی

امروز کتاب "کافکا در کرانه" را به پایان رساندم. در جایی از کتاب "هاروکی موراکامی" گفتار خیلی ارزشمندی دارد :

"در زندگی هرکس یکجا هست که از آن بازگشتی در کار نیست و در موارد نادری نقطه ای است که نمیشود از آن بیشتر رفت.
وقتی باین نقطه برسیم، تنها کاری که میتوانیم بکنیم این است که این نکته را در آرامش بپذیریم، دلیل بقای ما همین است. "

داشتم به این فکر می کردم که همه ما یا به این نقطه رسیده ایم ،یا روزی در فقدان عزیزی ، طعم تلخ جدایی و یا بالا رفتن سن ...به درک عمیق تری از زندگی خواهیم رسید .
در اینجاست که باید در این ظلمت، به زندگی آری بگوییم و همین جاست که در مرحله تسلیم ،نور وارد زندگی ما می شود .

نور
گاهی
از دریچه غم هم می تابد
همانند عشق .



#کافکا_در_کرانه
#هاروکی_موراکامی
#نور
#ظلمت
#عشق


@baghesabzeshgh


https://gharibianlavasani.ir

🌲🌳🌲🌳

محتسب در نیم شب جایی رسید
در بن دیوار مستی خفته دید

گفت هی مستی چه خوردستی بگو
گفت ازین خوردم که هست اندر سبو

گفت آخر در سبو واگو که چیست
گفت از آنک خورده‌ام گفت این خفیست

گفت آنچ خورده‌ای آن چیست آن
گفت آنک در سبو مخفیست آن

دُور می‌شد این سؤال و این جواب
ماند چون خر محتسب اندر خلاب

گفت او را محتسب هین آه کن
مست هوهو کرد هنگام سخن

گفت گفتم آه کن هو می‌کنی
گفت من شاد و تو از غم منحنی

آه از درد و غم و بیدادیست
هوی هوی می‌خوران از شادیست

محتسب گفت این ندانم خیز خیز
معرفت متراش و بگذار این ستیز

گفت رو تو از کجا من از کجا
گفت مستی خیز تا زندان بیا

گفت مست ای محتسب بگذار و رو
از برهنه کی توان بردن گرو

گر مرا خود قوت رفتن بدی
خانهٔ خود رفتمی وین کی شدی

من اگر با عقل و با امکانمی
همچو شیخان بر سر دکانمی

#مولانا
#مثنوی_معنوی
#دفتر_دوم


@baghesabzeshgh

#پاییز_و_مولانا
✍️#زهراغریبیان_لواسانی

درختان پاییزی با از دست دادن شاخه ها و برگ های کهنه ، آماده رویش برگ های تازه می شوند.
پاییز سرد و بی رحم، چون ضربه های ریاضت ظاهر می شود و روح درخت را آماده اوج گرفتن می سازد

مولانا پاییز را چون سالکی می داند که با تکان و تقلا و رنج ،خود را برای بهار جان آماده می سازد .
‌
پاییز در نگاه مولانا ،خانه جان آدمی را از غیر می روبد تا جا برای شادی های اصیل و حقیقی باز نماید

می فشاند برگ‌زرد از شاخ دل
تا بروبد برگ سبز و متصل

کتاب :من زاده عشقم

@baghesabzeshgh


https://gharibianlavasani.ir/

به یاد زنده یاد #دکتر_لیلی_افشار 👆
استاد افشار، نوازنده چیره دست گیتار کلاسیک روز ۲ آبان ۱۴۰۲ سفر کرد
🌲🌳🌲🌳

#وقتی_نباشم
✍#زهراغریبیان_لواسانی

وقتی نباشم
میان آوازهایی که دوست داشتم
میان نت های موسیقی
و انگشتان یک نوازنده
مرا پیدا کن !


@baghesabzeshgh


https://gharibianlavasani.ir

نگفتمت مرو آن جا که آشنات منم
در این سراب فنا چشمه حیات منم

وگر به خشم روی صد هزار سال ز من
به عاقبت به من آیی که منتهات منم...

#مولانا

🌲🌳🌲🌳

در این سرزمین
مرا آن‌قدر شکسته‌اند
که دیگر نه سنگ را به یاد می‌آورم
نه آرامش آینه را

#سید_علی_صالحی

🌒🌓🌑

@baghesabzeshgh

گلوی مرغ سحر را بریده‌اند
و هنوز
در این شطِ شفق
آوازِ سرخ او
جاری است ...

#هوشنگ_ابتهاج


🌲🌳🌳🌳

‏چنین است کیهان ناپایدار
تو در وی به جز تخم نیکی مَکار

جهان سر به سر چون فسانه‌ست و بس
نماند بد و نیک بر هیچکس

یکی پند گویم ترا من درست
دل از مهر گیتی ببایدت شست

نباشد همی نیک و بد پایدار
همان به که نیکی بود یادگار...


#فردوسی


آرمیتا گراوند



@baghesabzeshgh

نوازنده :#مهدی_حیدری

🌳🌲🌳🌳.


در ابتدا عاشق به گفت وگوی درآید پس در جست وجوی آید،  پس دل از خود به کلی برگیرد و پروانه وار خواهد که در پیش او میرد .

یعنی اول ذاکر بود ، پس طالب شود ، پس عشق بر او غالب شود .

#عین_القضات_همدانی


برای اینکه ققنوس جان تازه بگیرد و از خاکسترش بیرون بیاید، اول بایدبسوزد

@baghesabzeshgh

🌲🌳🌲🌲


منم و این صنم و عاشقی و باقی عمر
من از او گر بکشی، جای دگر می نروم

گر جهان بحر شود، موج زند سرتاسر
من بجز جانب آن گنج گهر، می نروم

#مولانا

@baghesabzeshgh

🌲🌳🌲🌳غزل ۴۲۱ #دیوان_شمس_حضرت_مولانا


ساقيا اين مي از انگور کدامين پشته ست
که دل و جان حريفان ز خمار آغشته ست
خم پيشين بگشا و سر اين خم بربند
که چو زهرست نشاط همگان را کشته ست
بند اين جام جفا جام وفا را برگير
تا نگويند که ساقي ز وفا برگشته ست
درده آن باده اول که مبارک باده ست
مگسل آن رشته اول که مبارک رشته ست
صد شکوفه ز يکي جرعه بر اين خاک ز چيست
تا چه عشق ست که اندر دل ما بسرشته ست
بر در خانه دل اين لگد سخت مزن
هان که ويران شود اين خانه دل يک خشته ست
باده اي ده که بدان باده بلا واگردد
مجلسي ده پر از آن گل که خدايش کشته ست
تا همه مست شويم و ز طرب سجده کنيم
پيش نقشي که خدايش به خودي بنوشته ست

@baghesabzeshgh