Telegram Web Link
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
گروه هنری ایتالیایی «بِلَک ویدو»

موسیقی: هانس زیمِر👆



گاهی

دل آدمی

چون

چراغی می شود خاموش

در خانه ای متروک .


در این انتظار

که کسی قدم بگذارد

و چراغ خانه را روشن کند


#زهراغریبیان_لواسانی

https://gharibianlavasani.ir/



@baghesabzeshg
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🌲🌳🌲🌳


چشم دریا دیگرست و کف دگر

کف بهل وز دیده دریا نگر

جنبش کف‌ها ز دریا روز و شب

کف همی بینی و دریا نی عجب

ما چو کشتی‌ها به هم برمی‌زنیم

تیره چشمیم و در آب روشنیم

ای تو در کشتی تن رفته به خواب

آب را دیدی نگر در آب آب

#مثنوی_معنوی
#مولانا

@baghesabzeshg
بشنو از نی
فرامرز اصلانی ♡
#بشنو_از_نی
با صدای
#فرامرز_اصلانی

#نی_مولانا
#زهرا_غریبیان_لواسانی

بشنو این نی چون شکایت می‌کند

از جدایی‌ها حکایت می‌کند

کز نیستان تا مرا ببریده‌اند

در نفیرم مرد و زن نالیده‌اند

مولانا با این اولین داستان مثنوی
به خاطرمان می اورد

که ما به دنیایی دیگر تعلق داریم
و شکایتِ نی بیان حال ماست

که تا مانند نی از خودمان
و نفس مان تهی نشویم

به مرتبه والای عشق نمی رسیم . ..


📚#کتاب :#غربت_وجودی


#مولانا
#مثنوی
#نی


@baghesabzeshgh

https://gharibianlavasani.ir
📍🌹📍به زودی

دوره جدید شرح مثنوی مولانا (مجازی)
(از ابتدای دفتر اول)

برگزار می شود

🔆علاقمندان برای رزرو کلاس

❇️به آیدی زیر لطفا پیام بدهند👇👇👇



@Zglwebsupport
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🌲🌳🌲🌳

یک لحظه و یک ساعت دست از تو نمی‌دارم

زیرا که توی کارم زیرا که توی بارم

از قند تو می نوشم با پند تو می کوشم

من صید جگرخسته تو شیر جگرخوارم

جان من و جان تو گویی که یکی بوده‌ست

سوگند بدین یک جان کز غیر تو بیزارم

غزل ۱۴۵۸
#دیوان_شمس
#مولانا

@baghesabzeshgh
🌲🌳🌲🌳

من آفتاب انورم
خوش پرده‌ها را بردرم

من نوبهارم آمدم تا خارها را برکنم

#مولانا


@baghesabzeshgh

👇👇👇👇
به چله
علیرضا قربانی
#آفتاب_در_چشم_و_جان_مولانا
#زهراغریبیان_لواسانی

روی آفتاب به مولاناست
زیرا روی مولانا به آفتاب است

مولانا در مثنوی از نام آفتاب بهره بسیاری می برد و گاهی آفتاب آفتاب آفتاب را بر زبان می راند .

هنگامی که مولانا از آفتاب سخن می گوید
اولین کلمه که به ذهن تداعی می شود
نام شمس الدین تبریزی است که هم نامش از آفتاب یاد دارد و هم بر زندگی مولانا تابید و او را به تولدی دوباره و معنوی رهنمون شد .

مولانا آفتاب را رمز خداوند نیز می داند
او که به بیان مولانا ،آفتاب آفتاب است
همه آفتاب ها و نور های دیگر بازتابی از او هستند
آفتاب آفتاب آفتاب
این چه می گویم ؟مگر هستم به خواب

آفتاب آمد دلیل آفتاب
گر دلیلت باید از وی رو متاب

📕#کتاب_پیچیده_در_عاشقی

#شمس_تبريزى
#مثنوی_مولانا
#آفتاب
#خداوند

@baghesabzeshgh


https://gharibianlavasani.ir
🌲🌳🌲🌳


هر چیزی که در قلب است را نمی‌شود گفت

پس خدا آه را آفرید
اشک را آفرید
خوابِ طولانی، لب‌خندِ سرد
و لرزشِ دست‌ها را آفرید

شاعر: #نزار_قبانی

برگردان: #سینا_کمال‌آبادی

@baghesabzeshgh
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🌲🌳🌲🌳

یک ﺩﻡ ﺑﯿﺎ ﺑﺎ ﻋﺎﺷﻘﺎﻥ ﺩﺳﺘﯽ ﺑﭽﺮﺧﺎﻥ ﻭ ﺑﺮﻭ
ﭼﺮﺧﯽ ﺑﺰﻥ ، ﻣﺴﺘﯽ ﻧﻤﺎ ، ﺩﻝ ﺭﺍ ﺑﺸﻮﺭﺍﻥ ﻭ ﺑﺮﻭ

این شعر از مولانا نیست



@baghesabzeshgh
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🌲🌳🌲🌳


من بی‌خود و تو بی‌خود ما را که بَرَد خانه؟

من چند تو را گفتم کم خور دو سه پیمانه؟

در شهر یکی کس را هشیار نمی‌بینم

هریک بَتَر از دیگر شوریده و دیوانه

جانا به خرابات آ تا لذّتِ جان بینی

جان را چه خوشی باشد بی‌صحبتِ جانانه؟

هر گوشه یکی مستی دستی ز بَرِ دستی

وان ساقیِ هر هستی با ساغرِ شاهانه

غزل ۲۳۰۹
#دیوان_شمس
#مولانا

@baghesabzeshgh
🌲🌳🌲🌳


گفت: خواب بَدی دیدم. دیدم که خلایق به هیئت گاوان و گوسپندان جملگی سر در آخوری فروبرده به چریدن مشغولند.
پرسیدم: تو چه می‌کردی؟
گفت: من نیز چون خلایق[مشغول چریدن بودم.]
پرسیدم: پس چه فرق میانِ تو و ایشان؟
گفت: آن‌ها می‌خوردند و می‌خندیدند.
من می‌خوردم و می‌گریستم.

#تذکره‌الاولیا
#عطار
ذكر خضرويه بلخى

@baghesabzeshgh
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🌲🌳🌲🌳


چنان مستم چنان مستم من امروز

که از چنبر برون جستم من امروز

چنان چیزی که در خاطر نیابد

چنانستم چنانستم من امروز

به جان با آسمان عشق رفتم

به صورت گر در این پستم من امروز

غزل ۱۱۸۵
#مولانا
#دیوان_شمس

@baghesabzeshgh
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
Bistro Fada
Stephane Wrembel-@music_lights
#موسیقی_نیمه_شب_در_پاریس


رنج
چگونه مرا شناخت؟!
نه گلِ قرمزی بر سینه گذاشته بودم
و نه با او قراری داشتم...
من فقط تلاش می‌کردم
از آخرین ردپای مردی که رفته است
رها شوم...

شاعر: #مرام_المصری

@baghesabzeshgh
2024/09/30 17:24:56
Back to Top
HTML Embed Code: