Telegram Web Link
🔸 ابن تیمیه و شُبهه در عزاداری (بخش چهارم‌)

2⃣ عزای رسول اکرم صلی الله علیه و آله بر جعفر بن أبي طالب علیهما السّلام

سُنّیان نقل کرده‌اند که رسول اکرم صلی الله علیه و آله با شنیدن خبر شهادت جعفر علیه السّلام در در جنگ موته، به دیدن فرزندانش رفتند، وقتی که وارد خانه شدند، فرزندان جعفر را صدا زدند، آنان را می‌بوئیدند در حالی‌که اشک از چشمان مبارکشان جاری بود. اسماء همسر جعفر احساس کرد که برای همسرش اتّفاقی افتاده است، لذا سؤال کرد: "بابی و امّی ما یبکیک؟ ابلغک عن جعفر واصحابه شی‌ء" _ پدر و مادرم فدایت شوند، آیا از جعفر و یارانش خبری شنیده‌‌ا‌ید؟ فرمودند: بله، امروز به شهادت رسیده‌اند. اسماء بلند فریاد زد، زنان دورش حلقه زدند، حضرت زهراء سلام الله‌ علیها وارد منزل شدند و گریه می‌کردند، و می‌فرمود: «وا عمّاه». سپس رسول اکرم صلّی الله علیه و آله فرمودند: "عَلی مثل جعفر فلتبک البواکی" _ گریه‌کنندگان باید بر کسی چون جعفر گریه کنند.

📚 الإستیعاب، ج ١ ص٢۴٣_ أسد الغابة، ج١ ص٢٨٩ _ الإصابة، ج٢ ص٢٣٨ _ الکامل في التاريخ، ج٢ ص٢٣٨

جالب توجّه اینکه رسول اکرم صلی الله علیه و آله نه تنها خودشان اشک ریختند و داغدار شدند، بلکه به دیگران نیز دستور دادند تا گریه کنند و عزادار شوند. از طرفی حضرت زهرای اطهر سلام الله علیها نیز که بضعة الرسول است، گریه و شیون فرمودند. آیا سُنّیان به همان اندازه که دین خود را از عایشه اخذ می‌کنند و فعل و قول او برایشان حجّت است، برای صدیقه طاهره شهیده جایگاه قائلند؟! ضمن اینکه خود سُنّیان معترفند که این روایتِ مشهور: "خذوا ثلثي دينكم عن الحميراء _ دو سوّم دینتان را از حمیراء (عایشه) فراگیرید." صحیح نیست.
👈🏻 "ابن کثیر" می‌گوید: این حدیث منکَر است، و از قول "مِزّی" نقل می‌کند که تا بحال اصل و سندی برای آن نیافته است.
"فَإِنَّهُ لَيْسَ لَهُ أَصْلٌ وَلَا هُوَ مثبت في شئ مِنْ أُصُولِ الْإِسْلَامِ، وَسَأَلَتُ عَنْهُ شَيْخَنَا أَبَا الْحَجَّاجِ الْمِزِّيَّ فَقَالَ: لَا أَصْلَ لَهُ." (البداية، ت: شیری، ج٨ ص١٠٠"

"سخاوی و شوکانی" و دیگر علمای عامه نیز از قول "ابن حجر عسقلانی" می‌نویسند:
"لا أعرف له إسنادا" _ سندی برای این روایت نیافتم. (المقاصد الحسنة، ص۳۲۱ _ الفوائد المجموعة في الأحاديث الموضوعة، ص۳۹۹)
"شهاب الدین آلوسی" پس از بیان فضائل حضرت زهرا سلام الله علیها می‌نویسد:
از این روایات مشخص می‌شود که فاطمه (سلام الله علیها) بر عایشه افضلیت دارد. حتّی روایتِ "خذوا ثلثي دينكم عن الحميراء" که برخی بر آن استدلال کرده‌اند، هیچ دلالتی بر افضلیت عایشه ندارد، چرا که رسول الله (صلی الله علیه وآله) می‌دانست پس از او دخترش در دنیا عمر زیادی ندارد و الّا می‌فرمود تمام دینتان را از فاطمه بگیرید.
"و من هنا يعلم أفضليتها على عائشة رضي الله تعالى عنها الذاهب إلى خلافها الكثير محتجين بقوله صلى الله تعالى عليه وسلم: خذوا ثلثي دينكم عن الحميراء. …وأنت تعلم ما في هذا الاستدلال وأنّه ليس بنص على أفضلية الحميراء على الزهراء.... ولعلمه صلى الله تعالى عليه وسلم أنّها لا تبقى بعده زمناً معتداً به يمكن أخذ الدّين منها فيه لم يقل فيها ذلك، ولو علم لربما قال: خذوا كل دينكم عن الزهراء." (روح المعاني، ج٢ ص١۵٠)

ادامه دارد...

@ashkvareh
◾️ابن تیمیه و شُبهه در عزاداری (بخش پنجم)

در مطالب قبل، در پاسخ به شبهه ابن تیمیه، نمونه‌هایی برای حزن و عزاداری از قرآن و سنّت ذکر شد و اینک شواهد دیگری از سیره رسول اکرم صلی الله علیه و آله را بيان می‌کنیم.

3⃣ گریه بر زيد بن حارثه

"زید بن حارثه" نیز در جنگ موته به شهادت رسید، زمانی که خبر شهادت او اعلام شد، رسول اکرم صلی الله علیه و آله به منزل او تشریف بردند، دختر زید با دیدن پیامبر اکرم، بغض گلویش را گرفت و بلند بلند گریه کرد، پیامبر هم گریه کردند، سؤال کردند، چرا گریه می‌کنید؟ فرمودند:
"شوق الحبیب الی حبیبه" به دلیل علاقه و محبّت به دوست.
(لَمَّا أُصِيبَ زَيْدٌ، أَتَى النَّبِيَّ، فَجَهَشَتْ زَيْنَبُ بِنْتُ زَيْدٍ فِي وَجْهِهِ. فَبَكَى رَسُولُ اللَّه حَتَّى انْتَحَبَ. فَقَالَ لَهُ سعد ابن عُبَادَةَ: يَا رَسُولَ اللَّه مَا هَذَا؟ قَالَ: هَذَا شَوْقُ الْحَبِيبِ إِلَى حَبِيبِهِ_ أنساب الأشراف، ج١ ص۴٧٣)

4⃣ گریه بر ابراهیم

وقتی ابراهیم فرزند رسول اکرم صلی الله علیه و آله از دنیا رفت، عبد الرحمان بن عوف از گریه حضرت تعجّب کرد، عرض کرد: آیا شما هم در مرگ فرزند گریه می‌کنید؟ حضرت فرمودند: اشک ریختن در مرگ فرزند، لطف و رحمت خداوند است. سپس فرمودند:

«انّ العین تدمع، والقلب یحزن، ولانقول الّا ما یرضی ربّنا، وانّا بفراقک یا ابراهیم لمحزونون»

✍🏻 چشم گریه می‌کند، و دل غمگین و محزون می‌شود، ولی سخنی نمی‌گوییم مگر آن‌چه که خدا را راضی کند، ‌ای ابراهیم ما در فراق تو محزون و غمگین هستیم. (صحیح بخاری، ج٢ ص٨٣، صحيح مسلم، ج۴ ص١٨٠٧)

5⃣ گریه بر عبدالمطلب

جناب ام أيمن عليها السّلام در ماجرای درگذشت عبدالمطلب نقل کرده:

"رأيت رسول اللَّه یمشی تحت سریره و هو یبکی"

✍🏻 من پیامبر اکرم را دیدم که هنگام تشییع عبدالمطلب می‌گریست. (تذکرة الخواص، ص١٨)

6⃣ گریه بر ابوطالب

فراق ابوطالب علیه السّلام حامی و عموی گرانقدر رسول اکرم صلی الله علیه و آله، خیلی بر ایشان سخت و گران آمد. "إبن سعد" نقل کرده:
«علي بن أبي طالب (علیهما السّلام) نقل کرده که چون خبر رحلت پدرم را به پيامبر اكرم دادم، ایشان گریستند و فرمودند:
"اذهب فاغسله و کفّنه و واره غفراللَّه له و رحمه"
 او را غسل دهید و کفن کنید و به خاک بسپارید، خداوند او را بیامرزد و مورد رحمت خویش قرار دهد.» (الطبقات الکبری، ج١ ص١٩٩)

7⃣ گریه بر مادر

روزی رسول اکرم صلی الله علیه و آله قبر مادر بزرگوار خود آمنه علیها السّلام را زیارت کردند. آن حضرت در کنار قبر مادرشان با صدای بلند گریستند و همراهان خود را نیز به گریستن‌ واداشتند.

(عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مَسْعُودٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ، قَالَ: خَرَجَ رَسُولُ اللَّه يَنْظُرُ فِي الْمَقَابِرِ، وَخَرَجْنَا مَعَهُ، فَأَمَرَنَا فَجَلَسْنَا، ثُمَّ تَخَطَّا الْقُبُورَ حَتَّى انْتَهَى إِلَى قَبْرٍ مِنْهَا فَنَاجَاهُ طَوِيلًا، ثُمَّ ارْتَفَعَ نَحِيبُ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ بَاكِيًا فَبَكَيْنَا لِبُكَائِهِ، ثُمَّ أَقْبَلَ إِلَيْنَا فَتَلَقَّاهُ عُمَرُ بْنُ الْخَطَّابِ فَقَالَ: يَا رَسُولَ اللَّهِ، مَا الَّذِي أَبْكَاكَ فَقَدْ أَبْكَانَا، وَأَفْزَعَنَا، فَجَاءَ فَجَلَسَ إِلَيْنَا فَقَالَ: أَفْزَعَكُمْ بُكَائِي؟ فَقُلْنَا: نَعَمْ يَا رَسُولَ اللَّهِ فَقَالَ: إِنَّ الْقَبْرَ الَّذِي رَأَيْتُمُونِي أُنَاجِي فِيهِ، قَبْرُ أُمِّي آمِنَةَ بِنْتِ وَهْب... _ المستدرک، حاکم نیشابوری، ج٢ ص٣۶۶ _ تاریخ المدينة، النميري البصري، ج١ ص١١٨)

ادامه دارد...

@ashkvareh
🔘 إبن تیمیه و شُبهه در عزاداری (بخش ششم)

در مطالبی که گذشت، به اشک و عزای رسول اکرم صلی الله علیه و آله در شهادت و فراق عزیزان، إشاره شد، و اینک ادامه بحث:

8⃣ گریه بر مادر امیرالمومنین عليهما السّلام

حضرت فاطمه بنت أسد عليها السّلام خیلی نزد رسول اکرم صلی الله علیه و آله محترم و گرامی بود، این بانوی والا مقام در احترام و رسیدگی به رسول اکرم بسیار اهتمام ورزید. وقتی این بانوی گرامی درگذشت، پیامبر اکرم که او را همچون مادر خویش می‌دانست، از رحلتش بسیار‌ اندوهناک شد و گریست، نوشته‌اند:

"صلّی علیها و تمرغ فی قبرها و بکی"

✍🏻 پیامبر اکرم بر او نماز خواندند و در قبرش خوابیدند و بر او گریستند. (بعنوان نمونه: ذخائرالعقبي، ص۵۶ _ الإستیعاب، ج۴ ص١٨٩١ _ کنز العمّال، ج١٢ ص١۴٧)

9⃣ گریه بر عثمان بن مظعون

نقل شده که:

"ان النبی قبّل عثمان بن مظعون و هو میت و هو يبکي _ لما مات عثمان بن مظعون كشف النبي صلّى الله عليه وسلّم الثوب عن وجهه، فقبل ما بين عينيه، و بكى طويلا "

✍🏻 رسول اکرم صلی الله علیه و آله بعد از مرگ عثمان بن مظعون او را بوسیدند و برای او زمانی طولانی گریستند. (سنن ترمذی، ج٢ ص٢٠۵ _ سنن البيهقي، ج٣ ص۵٧٠ _ ربيع الأبرار، ج۵ ص١٣۴)

🔟 گریه بر سعد بن ربیع

از جابر بن عبدالله روايت شده:
هنگامی که سعد بن ربیع در جنگ اُحد به شهادت رسید، رسول اکرم صلی الله علیه و آله به مدینه مراجعت نمود ... آن حضرت به خانه او وارد شد ما هم به همراه او وارد خانه شدیم. به خدا سوگند در آن‌جا نه زیر‌اندازی و نه اثاثیه‌ای وجود داشت. ما در کنار حضرت نشستیم و آن حضرت در‌باره شخصیت سعد بن ربیع سخن می‌فرمود و برای او طلب رحمت می‌کرد ... هنگامی که زنان این جملات را از حضرت شنیدند، شروع کردند به گریه نمودن و در این حال چشمان حضرت نیز پر از اشک شد. و حضرت از گریه نمودن زنان نیز ممانعت ننمودند.
"لما قتل سعد بن ربیع باُحد، رجع رسول الله الی المدینه... فدخل رسول الله و دخلنا معه، قال جابر: والله ما ثمّ وساده و لا بساط. فجلسنا و رسول الله یحدثنا عن سعد بن ربیع، یترحم علیه... فلما سمع ذلک النسوه، بکین فدمعت عینا رسول الله و ما نهاهن عن شيء." (مغازي الواقدي، ج١ ص٣٢٩)

حال به نکاتی باید توجّه نمود:

الف) عمَر در محضر رسول اکرم صلی الله علیه و آله از گریه جمعی از زنان که در تشییع جنازه‌ای شرکت نموده بودند جلوگیری کرد، اما رسول اکرم عمَر را از این کار نهی کرده و فرمودند:
آن‌ها را رها کن عمر که چشم اشک بار است و جان‌ها مصیبت زده و داغ دیده‌اند.

"خرج النبی علی جنازه ومعه عمر بن الخطاب، فسمع نساء یبکین، فزبرهن عمر فقال رسول الله یا عمر، دعهن، فان العین دامعه والنفس مصابه والعهد قريب." (سنن نسائي، ج۴ ص١١٧ _ مسند احمد، ج٢ ص۴۴۴ _ سنن إبن ماجه، ج١ ص۵٠۵)

آیا ابن تیمیه و أتباع او، پیرو سیره و فکر عمر هستند، یا سنّت رسول اکرم صلی الله علیه و آله ⁉️ لذا قول به حرام بودن اشک و عزا بر میّت که از سوی بعضی سُنّیان مطرح می‌شود، چه بسا برگرفته از این عمل عمر باشد. ولی رسول اکرم صلی الله علیه و آله با او مخالفت نمودند.

ب) وقتی در ماجرایی رسول اکرم صلی الله علیه و آله گریستند، اصحاب گفتند؟! یا رسول الله! این اشک و گریه برای چیست؟ حضرت فرمودند: این رحمتی است که خداوند در قلوب بندگانش قرار می‌دهد، و خداوند به آن بندگانی رحم می‌کند که آنها به دیگران رحم کنند.
"هَذِهِ رَحْمَةٌ جَعَلَهَا اللهُ فِي قُلُوبِ عِبَادِهِ، وَإِنَّمَا يَرْحَمُ اللهُ مِنْ عِبَادِهِ الرُّحَمَاءَ." (صحیح بخاری، ج٢ ص٧٩ _ صحیح مسلم، ج٢ ص۶٣۵)

ج) ابن تیمیه و اتباع او، فقط ادّعای سنّت محوری دارند، رسول اکرم صلی الله علیه و آله نه یک بار و دوبار، بلکه بارها عزادار و گریان و محزون شدند، و به فرموده حضرت، این حالت نشانه رحمت الهی است بر بندگان. لذا این جماعت بویی از سنّت و روش رسول اکرم صلی الله علیه و آله نبرده‌اند و قساوت قلب را فضیلت می‌دانند‼️

د) چندین برابر گزارشاتی که ارائه شد، گزارش شده که رسول اکرم صلی الله علیه و آله بر اهل بیت خود گریسته‌اند، خصوصا بر امام حسین علیه السّلام، که برخیش گذشت و مشهور است.

از طرفی گزارشات بسیاری از صحابه و تابعين مبنی بر اشک و عزاداری وجود دارد که به‌ دلیل‌ اختصار متن، از نقلش خودداری می‌کنم، هرچند عمل آنان برای ما حجّت نیست، مگر اینکه از ناحیه معصوم علیه السّلام تأیید شده باشد.

در نتیجه واضح و روشن است که قرآن و سنّت، با اشک و عزاداری نه تنها مخالف نیست، بلکه مُهر تأیید نیز می‌زند.

@ashkvareh
Forwarded from معالم الدين
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#محرم_الحرام

🎥 لعن الله عدوّ آل محمّد من الجنّ و الإنس

✍🏻 حَدَّثَنِي أَبِي رَحِمَهُ اللَّهُ وَ مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ وَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ وَ مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ رَحِمَهُمُ اللَّهُ جَمِيعاً عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَعْفَرٍ الْحِمْيَرِيِّ عَنْ مُوسَى بْنِ عُمَرَ عَنْ حَسَّانَ الْبَصْرِيِّ عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ وَهْبٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (عليه السلام) قَالَ ... اللَّهُمَّ إِنَّ أَعْدَاءَنَا عَابُوا عَلَيْهِمْ بِخُرُوجِهِمْ فَلَمْ يَنْهَهُمْ ذَلِكَ عَنِ الشُّخُوصِ إِلَيْنَا- خِلَافاً مِنْهُمْ عَلَى مَنْ خَالَفَنَا فَارْحَمْ تِلْكَ الْوُجُوهَ الَّتِي غَيَّرَتْهَا الشَّمْسُ وَ ارْحَمْ تِلْكَ الْخُدُودَ الَّتِي تَتَقَلَّبُ عَلَى حَضْرَةِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الْحُسَيْنِ (عليه السلام) وَ ارْحَمْ تِلْكَ الْأَعْيُنَ الَّتِي جَرَتْ دُمُوعُهَا رَحْمَةً لَنَا وَ ارْحَمْ تِلْكَ الْقُلُوبَ الَّتِي جَزِعَتْ وَ احْتَرَقَتْ لَنَا وَ ارْحَمْ تِلْكَ الصَّرْخَةَ الَّتِي كَانَتْ لَنَا...

📕 کامل الزیارات، الباب الأربعون، الحدیث الثاني

@maalemodin
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
#حزن #اشک

🎥 یکی از هیآت خوب و فعّال در مشهد که توسّط برادران افغانستانی اداره می‌شود

جزاهم الله خيرا

@ashkvareh
#عاشورا_در_عامه

⚠️ اصرار بر عدم عزاداری و اکتفاء به حدّأقل‌ها

غالب شُبَهات در عزاداری، ریشه در مبانی ابن تیمیه و أتباع او دارد که به توده جوامع هم سرایت کرده، بعنوان نمونه کلام دو تن از أعلام سُنّیان در تصویر آمده؛ ابتدا می‌گویند که عاشورا روزیست که فاجعه‌ای بزرگ در آن رخ داده، یکی از بهترین افراد با بهترین نَسَب و از بزرگان امّت کشته شد و...، ولی در ادامه می‌گویند:

"اما دلیل نمی‌شود مانند شیعیان اظهار حزن و جزع کنیم، مؤمن باید در این مصیبت و أمثاله، به استرجاع بپردازد و بس. (فقط إنا لله و إنا إليه راجعون بگوید)"

أوّلا: استرجاع چه تنافی با حزن و عزاداری دارد!؟ آیا رسول اکرم صلی الله علیه و آله که بارها و بارها گریان و عزادار شدند، فقط به إسترجاع إکتفا می‌نمودند؟! (اینجا را ببینید)

ثانيا: آیا ‌شما در قتل عمر و عثمان، به إسترجاع بسنده کردید؟! چه خون‌ها که نریختید و چه فتنه‌ها به پا نکردید! و مصیبت کربلا کجا و قتل عمر و عثمان کجا ‼️

ثالثا: چرا به مصائب اهل بیت علیهم السّلام که می‌رسید، دم از صبر و أجر می‌زنید، ولی قاتلان عثمان را در تمام اعصار پای میز محاکمه می‌کشید؟! (بعنوان نمونه: اینجا)

@ashkvareh
#طلسم‌ها #شیطانی #جذب_جن

📸 آیا طلسم "نعل اسب" سبب برکت و موفقیت می‌گردد⁉️ این مسئله ریشه در کجا دارد؟!

@herz_asemani
#سرنوشت_قاتلان_امام_حسین #وقایع_بعداز_شهادت

💢 شُهرت به دلیل جنایت در کربلا

اَلسَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا رَسُولَ اَللَّهِ أَحْسَنَ اَللَّهُ لَكَ اَلْعَزَاءَ فِي وَلَدِكَ اَلْحُسَيْنِ اَلسَّلاَمُ عَلَيْكِ يَا فَاطِمَةُ أَحْسَنَ اَللَّهُ لَكِ اَلْعَزَاءَ فِي وَلَدِكِ اَلْحُسَيْنِ اَلسَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا أَمِيرَ اَلْمُؤْمِنِينَ أَحْسَنَ اَللَّهُ لَكَ اَلْعَزَاءَ فِي وَلَدِكَ اَلْحُسَيْنِ اَلسَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا أَبَا مُحَمَّدٍ اَلْحَسَنَ أَحْسَنَ اَللَّهُ لَكَ اَلْعَزَاءَ فِي أَخِيكَ اَلْحُسَيْنِ

✍🏻 مرحوم کراجکی، از شاگردان شیخ طوسی رحمهماالله، پس از آنکه به جنایات یزید لعنه الله در حق امام حسین علیه السلام و خاندانشان در کربلا اشاره می‌کند، بیان می‌دارد که طوایفی بعد از شهادت امام حسین علیه السلام، به نوعِ جنایت بزرگان خود در کربلا معروف شدند و این را افتخار تلقی می‌کردند. مثلا در شام چند طایفه شهرت یافتند:

"و أما بنو السراويل: فأولاد الذي سلب سراويل الحسين عليه السلام"

بنو سراویل فرزندان کسانی بودند که شلوار آن امام عالمیان را غارت کردند!

"و أما بنوالسّرج: فأولاد الذين أسرجت خيله لدوس جسد الحسين عليه السلام و وصل بعض هذه الخيل إلى مصر، فقلعت نعالها من حوافرها و سمرت على أبواب الدور ليتبرك بها، و جرت بذلك السنة عندهم حتى صاروا يتعمدون عمل نظيرها على أبواب دور أكثرهم."

بنوالسرج فرزندان کسانی هستند که اسبانشان را زين کردند و نعل زدند تا بدن شریف امام حسين صلوات الله علیه را لگدمال کنند. برخى از اين اسبان به مصر رسيدند و مردم نعلهای آنان را از سُمّ اسبان کَندند و براى تبرّك به درب خانه‌ها كوبيدند و اين كار سنّت آنها گرديد تا اينكه مانند آن نعلها را ساختند و بر درب بيشتر خانه‌ها كوبيدند.

"و أما بنو سنان: فأولاد الذي حمل الرمح الذي على سنانه رأس الحسين عليه السلام"

بنوسنان، فرزندان کسانی بودند که نیزه‌ای که سر مبارک آن امام مظلوم بر آن بود را حمل می‌کردند.

"و أما بنو المكبري: فأولاد الذي كان يكبر خلف رأس الحسين عليه السلام"

بنوالمکبّری، فرزندان کسانی بودند که پشت نیزه حامل رأس شریف آن امام غریب، تکبیر میگفتند.

"و أما بنو الطشتي: فأولاد الذي حمل الطشت الذي ترك فيه رأس الحسين عليه السلام"

بنوالطشتی، فرزندان کسانی بودند که طشتی را که سر آن امام بی کفن در آن بود را حمل می‌کردند.

"و أما بنو القضيبي: فأولاد الذي أحضر القضيب إلى يزيد لعنه الله لنكت ثنايا الحسين عليه السلام"

بنوالقضیبی، فرزندان کسانی بودند که چوب را برای یزید حاضر کردند تا دندان‌های آن امام غریب را بکوبد.

"و أما بنو الدرجي: فأولاد الذي ترك الرأس في درج جيرون"

بنو الدرجی، فرزندان کسانی بودند که سر مقدّس آن امام شهید را بر دروازه شام زدند.

📙 التعجّب، کراجکی، ط_دارالغدیر، ص ۱۱۶_۱۱۷

( الّلهم عذِبهم عذابا یستغیث منه أهل النار )

@ashkvareh
#شهادت_امام_سجاد علیه السّلام #حزن #اشک #اصحاب‌الحسین_علیه‌السلام

▪️چرا امام سجّاد، فرزندان عقیل را بیشتر از فرزندان جعفر علیهم السّلام یاد می‌فرمودند؟!

كامل الزیارات: مُحَمَّدُ بْنُ جَعْفَرٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَیْنِ عَنْ عَلِیِّ بْنِ أَسْبَاطٍ عَنْ إِسْمَاعِیلَ بْنِ مَنْصُورٍ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا قَالَ: أَشْرَفَ مَوْلًی لِعَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ علیه السلام وَ هُوَ فِی سَقِیفَةٍ لَهُ سَاجِدٌ یَبْكِی فَقَالَ لَهُ یَا عَلِیَّ بْنَ الْحُسَیْنِ أَ مَا آنَ لِحُزْنِكَ أَنْ یَنْقَضِیَ فَرَفَعَ رَأْسَهُ إِلَیْهِ فَقَالَ وَیْلَكَ أَوْ ثَكِلَتْكَ أُمُّكَ وَ اللَّهِ لَقَدْ شَكَا یَعْقُوبُ إِلَی رَبِّهِ فِی أَقَلَّ مِمَّا رَأَیْتُ حِینَ قَالَ یا أَسَفی عَلی یُوسُفَ وَ إِنَّهُ فَقَدَ ابْناً وَاحِداً وَ أَنَا رَأَیْتُ أَبِی وَ جَمَاعَةَ أَهْلِ بَیْتِی یُذْبَحُونَ حَوْلِی قَالَ وَ كَانَ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ علیهما السلام یَمِیلُ إِلَی وُلْدِ عَقِیلٍ فَقِیلَ مَا بَالُكَ تَمِیلُ إِلَی بَنِی عَمِّكَ هَؤُلَاءِ دُونَ آلِ جَعْفَرٍ فَقَالَ إِنِّی أَذْكُرُ یَوْمَهُمْ مَعَ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ علیهما السلام فَأَرِقُّ لَهُمْ.

✍🏻  یکی از غلامان علی بن الحسین علیهما السّلام در محل مسقّفی که امام آنجا در سجده بودند و گریه می‌کردند، به ایشان عرض کرد: آیا زمانی خواهد رسید که گریه شما تمام شود؟ حضرت سر بلند نموده و فرمودند: وای بر تو! یا فرمودند: مادرت به عزایت بنشیند. يعقوب نبی بخداوند شکایت کرد با اینکه مصیبتی بسیار کمتر از من دید، آنجا که می‌گوید: ای افسوس از یوسف؛ او یک پسر از دست داد. من دیدم پدرم و گروهی از بستگانم در اطرافم ذبح می‌شوند.
راوی می‌گوید: علی بن الحسین علیهما السّلام فرزندان عقیل را دوست می‌داشت. به او عرض کردند: چرا علاقه شما به فرزندان عقیل بیشتر است از فرزندان جعفر؟ فرمودند: من جان فشانی آنها را در روز عاشورا با پدرم ابی عبد الله الحسین بن علی علیهما السّلام را به یاد می‌آورم و دلم برای آنها می‌سوزد.

📚 بحارالانوار، ج ۴۶ ص١١٠

@ashkvareh
#شهادت_امام‌سجاد_علیه‌السلام

☑️ گزارشی از تشییع پیکر مطهّر امام سجّاد علیه السّلام

🔻از "سعید بن مسیّب" نقل شده:

"فَلَمَّا أَنْ مَاتَ شَهِدَ جَنَازَتَهُ الْبَرُّ وَ الْفَاجِرُ وَ أَثْنَى عَلَيْهِ الصَّالِحُ وَ الطَّالِحُ وَ انْهَالَ النَّاسُ يَتْبَعُونَهُ حَتَّى وُضِعَتِ الْجِنَازَةُ..."

✍🏻 زمانی که حضرت سجّاد علیه السّلام از دنیا رفت، هر نیکوکار و فاجری برای تشییع آن حضرت حاضر شد و نیکوکار و بدکار زبان به ستایش حضرت گشودند و سیل اشک از دیده‌گان همه جاری بود. در آن روز بگونه‌ای مردم در تشییع حضرت خارج شده بودند که احدی دیگر در مسجد نبوی باقی نماند.

📗 رجال الکشي، ص ١١٨

@ashkvareh
حسینیه مجازی بُکاء
#سرنوشت_قاتلان_امام_حسین #وقایع_بعداز_شهادت 💢 شُهرت به دلیل جنایت در کربلا اَلسَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا رَسُولَ اَللَّهِ أَحْسَنَ اَللَّهُ لَكَ اَلْعَزَاءَ فِي وَلَدِكَ اَلْحُسَيْنِ اَلسَّلاَمُ عَلَيْكِ يَا فَاطِمَةُ أَحْسَنَ اَللَّهُ لَكِ اَلْعَزَاءَ فِي وَلَدِكِ…
#عاشورا_در_عامه

🔥 اوّلین نذر برای قتل امام حسین علیه السّلام

👥 طایفه "بنی أود" بر مذهب عثمانی بودند و گفته شده هیچ‌گاه در قومشان عثمان لعن و طعن نشده است. آنان با بنّی‌امیّه - به خصوص شاخه مروانی - نیز ارتباط وثیقی برقرار نمودند. آنان نسبت به بنی‌امیّه به شدّت متعصّب و از امیرالمؤمنین علیه السّلام بیزار بودند. تا جایی که جز یک نفر، همگی در صفیّن در حمایت از معاویه لعنه الله وارد جنگ با امیرالمؤمنین علیه السّلام شدند. (مروج الذهب، ج٣ ص١۴۴)
جنایت کربلا نیز عرصه دیگر از مشارکت این خاندان علیه اهل بیت علیهم السّلام بود. نقل است پس از شهادت امام حسین علیه السّلام یکی از آنان به نام "أسود بن خالد" نعلین حضرت و "جمیع بن خلق أودي" یکی از شمشیرهای ایشان را به غارت برد. (تاریخ طبری، ج۵ ص۴۵٣)
همچنین به ریاست یکی از أشراف خود بنام "عبدالله بن هانی أود" همکاری‌های گسترده‌ای را با "حجّاج بن یوسف" در تثبیت حکومت "عبدالملک بن مروان" از جمله جنگ با "عبدالله بن زبیر" و آتش زدن مکّه انجام داد و حجّاج پس از پیروزی بر دشمنان خود، از او تقدیر کرد.
👈🏻 وی به مناسبتی به حجّاج گفت: ما فضائلی داریم که احدی در عرب ندارد. و چون حجّاج از آن فضائل پرسید، وی این فضیلت‌ها را چنین برشمرد:

هرگز در قوم ما به عثمان ناسزا گفته نشد!
هفتاد نفر از طایفه ما در صفیّن همراه معاویه بودند و با ابوتراب جز یکی از ما نبود و او هم آن طور که ما می‌‌دانیم، مرد بدی بود!
هیچ‌کس از ما زنی را که دوست‌دار ابوتراب باشد به زنی نگرفته است!
در میان ما زنی نیست که نذر نکرده باشد اگر حسین کُشته شود، ده شتر قربانی کند و همه به نذر خود وفا کردند.‼️
به هر یک از ما گفته‌اند که ابوتراب را ناسزا گوید یا لعن کند، او لعن کرده، و گفته است حسن و حسین دو پسر او را با مادرشان فاطمه نیز لعنت می‌‌کنم.
‼️ (مروج الذهب، ج٣ ص١۴۴ _ شرح نهج البلاغه ابن أبي الحديد، ج۴ ص۶١)

🔘 این روایت با اندکی اختلاف در برخی دیگر از منابع چنین نقل شده است:
«روزی مردی از گروه بنی أود به نام عبدالله بن إدريس بن هانی، بر حجّاج وارد شد و سخنی گفت و حَجّاج به وی جواب درشتی  داد. وی به حَجّاج گفت: ای امیر! چنین نگو؛ زیرا در بین قریش و ثَقیف، فضيلت قابل ذکری نیست، مگر آنکه در بین ما نیز همانند آن، وجود دارد. حَجّاج گفت: فضیلت‌های شما چیست؟ پاسخ داد: هیچ گاه عثمان در جمع‌های ما بدگویی نمی‌شود و به بدی یاد نمی‌گردد. حجّاج گفت: این، فضیلت است. او گفت: هیچ گاه در بین ما، خارجی و شورشی دیده نشده است. حجّاج گفت: این، فضیلت است. مرد گفت: در جنگ‌ها از ما، جز یک نفر، کسی همراه علی شرکت نکرده است، که این کارش، او را از چشم ما انداخته و مُنزوی ساخته است، و وی هیچ ارزش و منزلتی نزد ما ندارد. حجّاج گفت: این، فضیلت است. مرد گفت: هر کس از ما که بخواهد با زنی ازدواج کند، درباره او می‌‌پرسد که: آیا وی ابو تراب را دوست داشته و یا او را به نیکی  یاد کرده است؟ اگر گفته شود که این زن چنین کرده است، با او ازدواج نمی‌کند. گفت: این، فضیلت است. مرد گفت: در بین ما پسری به دنیا نیامده که علی یا حسن یا حسین نامیده شده باشد و نیز دختری به دنیا نیامده که فاطمه شده باشد. حَجّاج گفت: این، فضیلت است. مرد گفت: روزی که حسین به سوی عراق آمد، زنی از قبیله ما نذر کرد که اگر خدا حسین را بکُشد، ده شتر قربانی کند و هنگامی که او کشته شد، به نذرش وفا کرد. حَجّاج گفت: این، فضیلت است. مرد گفت: از یک نفر از ما خواسته شد که از علی برائت بجوید و او را نفرین کند. وی گفت: حسن و حسین را هم می‌‌افزایم. حَجّاج گفت: سوگند به خدا که این، فضیلت است. (فرحة الغری، ص۴٩_۵٠)

@ashkvareh
#حرکت_امام_حسین علیه السّلام

🔘 شاید اولین نفری که چنین تحلیلی از حرکت امام حسین علیه السّلام دارد، عمادالدّين طبری باشد

✍🏻 جناب استاد جعفریان:

«از نگاه عماد الدين طبری، اگر كسى بگويد:
"حسين بن على (عليهما السّلام) خروج كرد و زيد هم بدو اقتدا نمود." در آن صورت بايد در پاسخ گفت: "امام حسين (علیه السّلام) براى گرفتن امامت قيام نكرد، بلكه براى دفع مضرّت قيام كرد و اين به قتلش منجر شد. مردم او را به اطاعت يك كافر فرا خواندند و او امتناع كرد. بدين ترتيب خروج زيد، معصيت و بدعت بوده است."
اين تحليل وى درباره هدف امام حسين (علیه السّلام) از قيام كه آن را براى دفع مضرّت مى‌داند، جالب است.»

📔 كتاب اسرار الامامة آينه تشيّعِ ايران در پايان قرن هفتم، رسول جعفریان، ج۱، ص۴۸

@ashkvareh
حسینیه مجازی بُکاء
#عاشورا_در_عامه 🔥 اوّلین نذر برای قتل امام حسین علیه السّلام 👥 طایفه "بنی أود" بر مذهب عثمانی بودند و گفته شده هیچ‌گاه در قومشان عثمان لعن و طعن نشده است. آنان با بنّی‌امیّه - به خصوص شاخه مروانی - نیز ارتباط وثیقی برقرار نمودند. آنان نسبت به بنی‌امیّه به…
#عاشورا_در_عامه

⚠️ گزارشی از إهانت نواصب به امام حسین علیه السّلام، در آندلس اسپانیا

مرحوم کراجکی، از شاگردان شیخ مفید و شیخ طوسی (رحمهم الله) می‌نویسد:

«شنیدم در یکی از بلاد مغرب _ شهر قرطبة * _ در شب عاشورا، سر یک گاو را بر روی عصا می‌زنند و در کوچه و بازارها می‌چرخانند، کودکان اطرافش جمع شده کف و سوت می‌زنند و بازی می‌کنند‼️ سپس به همان شکل بر درب خانه‌ها رفته و به صاحب منزل می‌گویند: به ما منطفسة بده. (نوعی شیرینی نفیس)، سپس این رسم را إکرام کرده و موجب برکت می‌دانند!

(أنّهم في المغرب بمدينة قرطبة يأخذون في ليلة العاشوراء رأس بقرة ميّتة، و يجعلونه على عصا، و يحمل و يطاف به الشوارع و الأسواق، و قد اجتمع حوله الصبيان يصفّقون و يلعبون، و يقفون به على أبواب البيوت و يقولون: يا مسي المروسة _طعمينا المطنفسة - يعنون القطائف- و أنّها تعدّ لهم، و يكرّمون و يتبرّكون بما يفعلون)

📔 التعجّب من أغلاط العامة في مسألة الإمامة، نشر دارالغدیر، ص١١۵

* قرطبة، همان "کوردوبا" فعلی است در آندلسِ اسپانیا، که زمانی محلّ حکومت امویان و تجمع نواصب و مخالفین شیعه بوده است.

@ashkvareh
#مصائب_شام

⚫️ حال أسفناک اهل بیت امام حسین علیهم السّلام، هنگام ورود به شام

«ﻣﻨﺎﻗﺐ» ﺑﻪ ﺍﺳﻨﺎﺩ ﺧﻮﺩ ﺍﺯ ﺯﻳﺪ ﻭ ﺍﻭ ﺍﺯ ﭘﺪﺭﺍﻥ ﺧﻮﺩ ﺭﻭﺍﻳﺖ ﻛﺮﺩﻩ ﻛﻪ ﺳﻬﻞ ﺑﻦ ﺳﻌﺪ ﮔﻔﺖ: ﻣﻦ ﺩﺭ ﺳﻔﺮی ﻭﺍﺭﺩ ﺩﻣﺸﻖ ﺷﺪﻡ، ﺷﻬﺮی ﺩﻳﺪﻡ ﺩﺭ ﻧﻬﺎﻳﺖ ﺁﺑﺎﺩﺍنی، ﺩﺭﺧﺘﻬﺎی ﻓﺮﺍﻭﺍﻥ، ﻧﻬﺮﻫﺎی ﺑﺴﻴﺎﺭ، ﻗﺼﺮﻫﺎی ﺑﻠﻨﺪ، ﺧﺎﻧﻪ‌ﻫﺎی بی‌ﺷﻤﺎﺭ ﻭ ﺩﻳﺪﻡ ﺷﻬﺮ ﺭﺍ ﺁﺋﻴﻦ ﺑﺴﺘﻪ‌ﺍﻧﺪ. ﭘﺮﺩﻩ‌ﻫﺎ ﺁﻭﻳﺨﺘﻪ ﻭ ﻣﺮﺩﻡ ﺷﺎﺩ ﻭ ﺧﻨﺪﺍﻥ ﻭ ﺯﻧﺎﻥ ﻣﺸﻐﻮﻝ ﻧﻮﺍﺧﺘﻦ ﺳﺎﺯ و آواز ﺑﻮﺩﻧﺪ. ﺑﺎ ﺧﻮﺩ ﮔﻔﺘﻢ: ﻣﮕﺮ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺭﻭﺯ ﻋﻴﺪ ﺍست! ﺍﺯ ﮔﺮﻭهی ﭘﺮﺳﻴﺪﻡ: ﻣﮕﺮ ﺩﺭ ﺷﺎﻡ ﻋﻴﺪی ﻫﺴﺖ ﻛﻪ ﻣﻦ نمی‌دﺍﻧﻢ؟ ﮔﻔﺘﻨﺪ ﺍی ﺷﻴﺦ، ﻣﮕﺮ ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﺷﻬﺮ ﻏﺮیبی؟ ﮔﻔﺘﻢ: ﻣﻦ ﺳﻬﻞ ﺑﻦ ﺳﻌﺪ ﻫﺴﺘﻢ ﻛﻪ ﺧﺪﻣﺖ ﺭﺳﻮﻝ اکرم صلی ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﺭﺳﻴﺪﻩ‌ﺍﻡ. ﮔﻔﺘﻨﺪ: ﻣﺎ ﺗﻌﺠّﺐ می‌ﻛﻨﻴﻢ ﻛﻪ ﭼﺮﺍ ﺧﻮﻥ ﺍﺯ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﻧمی‌ﺑﺎﺭﺩ ﻭ ﭼﺮﺍ ﺯﻣﻴﻦ ﺍﻫﻠﺶ ﺭﺍ ﻓﺮﻭ نمی‌ﺑﺮد! ﮔﻔﺘﻢ: ﭼﺮﺍ؟ ﮔﻔﺘﻨﺪ: ﺍﻳﻦ ﻓﺮﺡ ﻭ ﺷﺎﺩی ﺑﺮﺍی ﺁﻥ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺳﺮ ﻣﺒﺎﺭﻙ ﺣﺴﻴﻦ ﺑﻦ ﻋﻠﻲ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻋﺮﺍﻕ ﺑﺮﺍی ﻳﺰﻳﺪ ﺑﻪ ﻫﺪﻳﻪ ﺁﻭﺭﺩﻩ‌ﺍﻧﺪ. ﮔﻔﺘﻢ: عجب! ﺳﺮ ﺍﻣﺎﻡ ﺣﺴﻴﻦ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴّﻠﺎﻡ ﺭﺍ می‌ﺁﻭﺭﻧﺪ ﻭ ﻣﺮﺩﻡ ﺷﺎﺩی می‌ﻛﻨﻨﺪ؟ ﭘﺮﺳﻴﺪﻡ: ﺍﺯ ﻛﺪﺍﻡ ﺩﺭﻭﺍﺯﻩ ﻭﺍﺭﺩ میﻛﻨﻨﺪ؟ ﮔﻔﺘﻨﺪ: ﺍﺯ ﺩﺭﻭﺍﺯﻩ ﺳﺎﻋﺎﺕ (ﻣﻦ ﺳﻮی ﺁﻥ ﺩﺭﻭﺍﺯﻩ ﺷﺘﺎﻓﺘﻢ، ﭼﻮﻥ ﻧﺰﺩﻳﻚ ﺁﻥ ﺭﺳﻴﺪﻡ) ﺩﻳﺪﻡ ﻛﻪ ﭘﺮﭼﻤﻬﺎی ﻛﻔﺮ ﻭ ﮔﻤﺮﺍهی ﺍﺯ پی ﻳﻜﺪﻳﮕﺮ می‌ﺁﻣﺪﻧﺪ ﻭ ﺳﻮﺍﺭی ﺁﻣﺪ ﻛﻪ ﻧﻴﺰﻩ‌ای ﺩﺭ ﺩﺳﺖ ﺩﺍﺷﺖ ﻭ ﺳﺮی ﺑﺮ ﺁﻥ ﺑﻮﺩ ﻛﻪ ﺷﺒﻴﻪﺗﺮﻳﻦ مردم به ﺭﺳﻮﻝ اکرم صلی ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﺑﻮﺩ. بعد ﺯﻧﺎﻥ ﻭ ﻛﻮﺩﻛﺎﻥ را بر ﺷﺘﺮﺍﻥ ﺑﺮﻫﻨﻪ ﺳﻮﺍﺭ ﻛﺮﺩﻩ می‌ﺁﻭﺭﻧﺪ. ﻧﺰﺩﻳﻚ یکی ﺍﺯ ﺍﻳﺸﺎﻥ ﺭﻓﺘﻢ ﻭ ﭘﺮﺳﻴﺪﻡ: ﺗﻮ کیستی؟ ﮔﻔﺖ: ﺳﻜﻴﻨﻪ. ﮔﻔﺘﻢ: ﻣﻦ ﺳﻬﻞ ﺑﻦ ﺳﻌﺪ ﺍﺯ ﺻﺤﺎﺑﻪ ﺟﺪّﺕ می‌ﺑﺎﺷﻢ، ﺍﮔﺮ حاجتی ﺑﺎﺷﺪ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﺩﻫﻢ. ﺳﻜﻴﻨﻪ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﺑﻪ کسی ﻛﻪ ﺳﺮ ﭘﺪﺭﻡ ﺭﺍ ﺣﻤﻞ می‌کند ﺑﮕﻮ ﻛﻪ ﺍﺯ ﻣﻴﺎﻥ ﻣﺎ ﺑﻴﺮﻭﻥ ﺭﻭﺩ ﻭ ﺳﺮ ﺭﺍ ﺟﻠﻮﺗﺮ ﺑﺮﺩﻩ ﻭ مردم ﺑﻪ ﺣﺮﻡ ﺭﺳﻮﻝ اکرم ﻧﮕﺎﻩ ﻧﻜﻨﻨﺪ‼️ﺳﻬﻞ ﮔﻔﺖ: ﻧﺰﺩ ﺁﻥ ﻣﻠﻌﻮﻥ ﺭﻓﺘﻢ ﻭ ﮔﻔﺘﻢ: ﺁﻳﺎ ﺣﺎﺟﺖ ﻣﺮﺍ ﺑﺮمی‌ﺁﻭﺭی ﻭ ﭼﻬﺎﺭﺻﺪ ﺩﻳﻨﺎﺭ ﻃﻠﺎ ﺑﮕﻴﺮی؟ ﮔﻔﺖ: ﺣﺎﺟﺖ ﺗﻮ ﭼﻴﺴﺖ؟ ﮔﻔﺘﻢ: ﺍﻳﻦ ﺳﺮ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻣﻴﺎﻥ ﺯﻧﺎﻥ ﺑﻴﺮﻭﻥ ﺑﺮﺩﻩ ﻭ ﺍﺯ ﺟﻠﻮ ﺁﻧﺎﻥ ﺑﺒﺮی. ﺁﻥ ﻣﻠﻌﻮﻥ ﺯﺭ ﺍﺯ ﻣﻦ ﮔﺮﻓﺖ ﻭ ﺣﺎﺟﺖ ﻣﺮﺍ ﺭﻭﺍ ﻧﻤﻮﺩ.

📚 بحارالانوار، ج ۴۵ ص ١٢٧

ﻣﺮﺣﻮﻡ ﻋﻠّﺎﻣﻪ ﻣﺠﻠﺴﻲ ﺩﺭ «ﺟﻠﺎﺀ ﺍﻟﻌﻴﻮﻥ» ﺍﻳﻦ ﺧﺒﺮ ﺭﺍ ﻧﻘﻞ ﻛﺮﺩﻩ ﻭ ﺩﺭ ﭘﺎﻳﺎﻥ ﺍﺿﺎﻓﻪ ﻧﻤﻮﺩﻩ ﻛﻪ:
ﺑﻪ ﺭﻭﺍﻳﺖ ﺍﺑﻦ ﺷﻬﺮ ﺁﺷﻮﺏ ﭼﻮﻥ ﺁﻥ ﻣﻠﻌﻮﻥ ﺧﻮﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﻃﻠﺎ ﺭﺍ ﻣﺼﺮﻑ ﻛﻨﺪ ﺩﻳﺪ، چون ﺳﻨﮓ ﺳﻴﺎﻩ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﻛﻪ ﺑﺮ ﻳﻚ ﻃﺮﻑ ﺁﻧﻬﺎ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺑﻮﺩ:
«ﻭ ﻟﺎ ﺗﺤﺴﺒﻦّ ﺍﻟﻠﻪ ﻏﺎﻓﻠﺎ ﻋﻤّﺎ ﻳﻌﻤﻞ ﺍﻟﻈﺎﻟﻤﻮﻥ»
ﻭ ﺑﺮ ﺟﺎﻧﺐ ﺩﻳﮕﺮ:
«ﻭ ﺳﻴﻌﻠﻢ ﺍﻟﺬﻳﻦ ﻇﻠﻤﻮﺍ ﺃﻱّ ﻣﻨﻘﻠﺐ ﻳﻨﻘﻠﺒﻮﻥ»

📜 جلاء العیون، ص ۹۸۶

@ashkvareh
حسینیه مجازی بُکاء
#عاشورا_در_عامه #حرکت_امام_حسین علیه السّلام ✔️ عاشورا در نگاه برخی سُنّیان 3⃣1⃣ امام حسين عليه السّلام و دعوت شيعيان عراق 👈🏻 از ديگر شبهاتى كه سُنّیان درباره عاشورا مطرح مى‌كنند اين است كه مى‌گويند: "شيعيان، حسين بن على (عليهما السّلام) را به عراق دعوت…
#عاشورا_در_عامه #حرکت_امام_حسین علیه السّلام

✔️ عاشورا در نگاه برخی سُنّیان 4⃣1⃣

سعد بن ابى وقّاص، مانعی ديگر برای خلافت یزید

سعد بن ابى وقّاص يكى ديگر از موانع بود. او گرچه با امير مؤمنان عليه السّلام رابطۀ خوبى نداشت، با اين حال براى شخص معاويه نيز احترامى قائل نبود، تا چه رسد به يزيد. به عبارت ديگر، بى‌اعتنايى سعد به معاويه به دليل علاقه‌مندى سعد به امير مؤمنان عليه السّلام نبوده است و رفتار سعد درباره معاويه «حبّاً لعلي عليه السّلام» نبوده؛ بلكه «بغضاً لمعاوية» بوده است. اهل سنّت، سعد بن ابى وقّاص را از عشرۀ مبشّره می‌دانند. (ده نفری که رسول اکرم صلی الله علیه و آله بشارت بهشت را به آنان داده داده است، که البتّه روایتش جعلی است). هم‌چنين او در زمرۀ شش نفرى است كه عمر بن خطّاب بعد از خود براى شوراى تعيين كنندۀ خليفه معرفى نموده بود و سعد در آن جلسه از امير مؤمنان عليه السّلام هوادارى نكرد.
🔸 با اين حال وقتى معاويه وارد مدينه شد و شخصيت‌هاى آن زمان به ديدن او رفتند، سعد نيز به ملاقات معاويه رفت. معاويه به احترام سعد برخاست و او را در كنار خود نشاند و مشغول گفت و گو شدند تا جايى كه معاويه به او گفت: تو چرا ابوتراب را لعن نمى‌كنى‌⁉️ سعد در پاسخ معاويه گفت: من از پيامبر خدا دربارۀ او فضايلى شنيده‌ام كه تا آن‌ها در ذهن من است، هرگز چنين نمى‌كنم!
معاويه از پاسخ سعد بن ابى وقّاص عصبانى شد و مجلس را با ناراحتى ترك كرد. (سنن ترمذی، ج۵ ص٣٠١ _ أسد الغابة، ج۴ ص٢۵ و منابع دیگر)
لذا معاويه با وجود چنين شخصى نمى‌توانست به آسانى برنامۀ خود را عملى كند. پس به ناچار سعد بن ابى وقّاص را از ميان راه خود برداشت و همان طور كه امام حسن عليه السّلام را مسموم كرد، او را نيز به وسيلۀ سم به قتل رسانيد. (مقاتل الطالبيین، ص٨٠ _ شرح نهج‌البلاغه، إبن أبی الحدید، ج١۶ ص۴٩)

عايشه و مخالفت او با طرح جانشينى يزيد

همان گونه كه اشاره شد، هنگامى كه معاويه وارد مدينه شد، با شخصيت‌هاى مختلفى ملاقات كرد و ولايت‌عهدى يزيد را با آنان مطرح نمود. از جملۀ آن افراد عايشه بود كه معاويه به ملاقات او رفت و در اين باره گفت:

"إنّ‌ أمر يزيد قضاء من القضاء، وليس للعباد الخيرة من أمرهم، وقد أكّد الناس بيعتهم في أعناقهم وأعطوا عهودهم على ذلك ومواثيقهم، أفترين أن ينقضوا عهودهم ومواثيقهم‌؟"

✍🏻 اين‌كه من تصميم گرفته‌ام كه يزيد بعد از خودم خليفه باشد، از قضاى الهى ناشى مى‌شود و ارادۀ خداوند متعال است. اين كارى تمام شده است و مردم در اين مسئله حق اظهار نظر ندارند. اى عايشه! آيا نظر تو اين است كه مردم از اين عهدى كه بسته‌اند، دست بردارند؟ عايشه در پاسخ به او گفت: "أمّا ما ذكرت من عهود ومواثيق، فاتّق اللّه في هؤلاء الرهط‍‌ ولا تعجل فيهم"

✍🏻 از خدا بترس، كدام عهد و پيمان و كدام موافقت‌؟ چرا به شخصيت‌هاى بزرگ نسبت دروغ مى‌دهى‌؟ بر خلاف ديدگاه آنان تصميم نگير و درباره آنان تعيين تكليف نكن.

يكى از مصادر شيعى كه به مخالفت عايشه اشاره مى‌كند، كتاب "صراط‍‌ مستقيم" است. اين اثر از كتاب‌هاى مفيد بوده و مؤلّف آن علّامه على بن يونس عاملى نباطى بياضى از علماى قديم ماست. او مى‌نويسد: معاويه بر فراز منبر بود و براى ولايت‌عهدى يزيد از مردم بيعت مى‌گرفت. عايشه او را مورد خطاب قرار داد و گفت: "هل استدعى الشيوخ لبنيهم البيعة‌؟" آيا بزرگان صحابه كه خليفۀ رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله) بودند، براى فرزندانشان از مردم بيعت گرفتند؟ آيا آنان اولادشان را جانشين خود كردند؟ معاويه در جواب گفت: نه! عايشه گفت: "فبمَن تقتدي‌؟" پس تو در اين كار به چه كسى اقتدا و از كه پيروى مى‌كنى‌؟
در اين هنگام معاويه خجالت زده شد.
سپس عايشه تصميم گرفت به خانۀ معاويه برود و با او ديدار كند؛ از اين روی به طرف خانۀ او به راه افتاد. معاويه دستور داده بود كه در مسيرش چاله‌اى حفر كنند و روى آن را بپوشانند. عايشه كه سوار بر مركب بود به داخل گودال افتاد و مُرد.
عبداللّه بن زبير شعرى به همين مناسبت گفته و در آن شعر به كنايه و اشاره معاويه را قاتل عايشه معرفى كرده است. (الصراط المستقيم، ج٣ ص۴۵)

بنابراين، مرگ عايشه با دسيسۀ معاويه صورت گرفته است؛ چرا كه عايشه با جانشينى يزيد مخالف بود و بايد از سر راه برداشته مى‌شد. و شخصيت‌هاى ديگرى كه در مدينه بوده‌اند، به نوعى با ولايت‌عهدى يزيد مخالفت كرده‌اند.
نام برخى از آنان به شرح زير است:
عبدالرحمان فرزند ابوبكر، عبداللّه فرزند عمر، عبداللّه فرزند زبير، منذر فرزند ديگر زبير، سعيد فرزند عثمان، عبدالرحمان فرزند خالد بن وليد و زياد بن ابيه.

📗ناگفته‌هایی از حقایق عاشورا، سیّد علی میلانی، ص ٧٢ _ ٧۶

ادامه دارد...

@ashkvareh
#مصائب_شام #شاعران‌اهل‌بیت‌عصمت

🌙 ای هلالِ خون‌گرفته

از جمله مرثیه‌سرایان قرن اوّل، "خالد بن عفران [معدان]" است، او از فُضَلاءِ تابعین در شهر دمشق بود؛ زمانی که رأس شریف امام حسین علیه السّلام را بر دروازه‌ی شام آویختند، او خودش را از یارانش مخفی ساخت، او را به مدّت یک ماه جستجو کردند تا این که او را یافتند و از علّت گوشه‌گیری‌اش سؤال کردند. گفت: آیا آنچه که بر سر ما آمده نمی‌بینید؟ (کنایه از قتل امام حسین علیه السّلام)، بعد این شعر را سرود:

جَاءُوا بِرَأْسِکَ یَا ابْنَ بِنْتِ مُحَمَّد
مُتَرَمِّلًا بِدِمَائِهِ تَرْمِیلًا
وَ کَأَنَّمَا بِکَ یَا ابْنَ بِنْتِ مُحَمَّد
قَتَلُوا جِهَاراً عَامِدِینَ رَسُولًا
قَتَلُوکَ عَطْشَاناً وَ لَمْ یَتَرَقَّبُوا
فِی قَتْلِکَ التّنزیل و التّأویلاً
وَ یُکَبِّرُونَ بِأَنْ قُتِلْتَ وَ إِنَّمَا
قَتَلُوا بِکَ التَّکْبِیرَ وَ التَّهْلِیلا.

✍🏻 اى پسرِ دخترِ پيامبر! رأس تو را آوردند، در حالی که آغشته به خون است. گويا با قتل تو، پيامبر را كشته‌اند! تو را لب تشنه شهيد كردند و در كشتن تو تنزيل و تأويل قرآن را مراعات نكردند! از اينكه تو را كُشته‌اند تكبير مى‌گويند، در حالى كه با كشتن تو، تكبير و تهليل را كشته‌اند.

📙 مقتل الحسين عليه السّلام، خوارزمی، ج ٢ ص ١۴٣ _ تاريخ دمشق، ج ۱۶ ص ۱۸۰ _ البداية والنهاية، ج ۶ ص ۲۳۳

@ashkvareh
2024/09/29 05:21:12
Back to Top
HTML Embed Code: