Forwarded from مرکز فقهی امام محمد باقر علیه السلام
دقتی دوباره در سند «زيارة الشهداء في یوم عاشوراء»
🖌خرج من الناحية سنة اثنتين وخمسين ومائتين إلي على يد الشيخ محمد بن غالب الأصفهاني حين وفاة أبي رحمهالله، وكنت حدث السن، فكنت استأذن في زيارة مولاي أبي عبد الله عليهالسلام وزيارة الشهداء رضوان الله عليهم، فخرج إلي منه :
بسم الله الرحمن الرحيم ، إذا أردت زيارة الشهداء رضوان الله عليهم، فقف عند رجلي الحسين عليهالسلام، وهو قبر علي بن الحسين صلوات الله عليهما، فاستقبل القبلة بوجهك، فان هناك حومة الشهداء عليهمالسلام وأوم واشر إلى علي بن الحسين عليهماالسلام وقل... (ادامه متن روایت زیارت را اینجا بخوانید: http://lib.eshia.ir/27788/1/485)
📌آیتالله العظمی شبیری زنجانی:
یک روایتی که مربوط به زیارت امام حسین(ع) است که در آن آمده است: «خرج من الناحیة المقدسة» ظاهراً همین زیارتی است که اسامی شهداء زیارت عاشورا در آن هست و نام حدود نود نفر از شهدای عاشورا و مرتبط با عاشورا را ذکر کرده است؛ مانند «مسلم بن عقیل» و «قیس بن مسهر» هم در آن ذکر شده است.
در آنجا تاریخی که بر این روایت هست، ۲۵۲ق میباشد. بعضی توجه به تاریخ نکردهاند و این روایت را از امام زمان(عجلالله تعالی فرجه الشریف) دانستهاند؛ در حالیکه در سال ۲۵۲ق ایشان هنوز متولد نشده بودند.
بعضیها مقداری متوجه شدهاند و گفتهاند در سال ۲۵۲ق امام زمان متولد نشده بودند و این از امام عسکری(ع) میباشد و اینها هم توجه نکردهاند که در سال ۲۵۲ق امام عسکری(ع) هنوز امام نشده بودند و زیارت از «ناحیۀ مقدسه» است؛ یعنی از «ناحیۀ امامت» میباشد؛ چون شخص تا به امامت نرسد، راجع به وی تعبیر «ناحیه» نمیکنند. پس این روایت از امام هادی(ع) میباشد و سال ۲۵۲ق سال امامت امام هادی(ع) است.
منبع: دروس رجال، جلسۀ 31
🔸متن کامل زیارت: http://lib.eshia.ir/27788/1/485
🔹اطلاعات بیشتر در اینباره: B2n.ir/g46898
#نکات_اشارات
#عاشورا
---
🌐مرکز فقهی امام محمد باقر علیه السلام
@mfeqh
🖌خرج من الناحية سنة اثنتين وخمسين ومائتين إلي على يد الشيخ محمد بن غالب الأصفهاني حين وفاة أبي رحمهالله، وكنت حدث السن، فكنت استأذن في زيارة مولاي أبي عبد الله عليهالسلام وزيارة الشهداء رضوان الله عليهم، فخرج إلي منه :
بسم الله الرحمن الرحيم ، إذا أردت زيارة الشهداء رضوان الله عليهم، فقف عند رجلي الحسين عليهالسلام، وهو قبر علي بن الحسين صلوات الله عليهما، فاستقبل القبلة بوجهك، فان هناك حومة الشهداء عليهمالسلام وأوم واشر إلى علي بن الحسين عليهماالسلام وقل... (ادامه متن روایت زیارت را اینجا بخوانید: http://lib.eshia.ir/27788/1/485)
📌آیتالله العظمی شبیری زنجانی:
یک روایتی که مربوط به زیارت امام حسین(ع) است که در آن آمده است: «خرج من الناحیة المقدسة» ظاهراً همین زیارتی است که اسامی شهداء زیارت عاشورا در آن هست و نام حدود نود نفر از شهدای عاشورا و مرتبط با عاشورا را ذکر کرده است؛ مانند «مسلم بن عقیل» و «قیس بن مسهر» هم در آن ذکر شده است.
در آنجا تاریخی که بر این روایت هست، ۲۵۲ق میباشد. بعضی توجه به تاریخ نکردهاند و این روایت را از امام زمان(عجلالله تعالی فرجه الشریف) دانستهاند؛ در حالیکه در سال ۲۵۲ق ایشان هنوز متولد نشده بودند.
بعضیها مقداری متوجه شدهاند و گفتهاند در سال ۲۵۲ق امام زمان متولد نشده بودند و این از امام عسکری(ع) میباشد و اینها هم توجه نکردهاند که در سال ۲۵۲ق امام عسکری(ع) هنوز امام نشده بودند و زیارت از «ناحیۀ مقدسه» است؛ یعنی از «ناحیۀ امامت» میباشد؛ چون شخص تا به امامت نرسد، راجع به وی تعبیر «ناحیه» نمیکنند. پس این روایت از امام هادی(ع) میباشد و سال ۲۵۲ق سال امامت امام هادی(ع) است.
منبع: دروس رجال، جلسۀ 31
🔸متن کامل زیارت: http://lib.eshia.ir/27788/1/485
🔹اطلاعات بیشتر در اینباره: B2n.ir/g46898
#نکات_اشارات
#عاشورا
---
🌐مرکز فقهی امام محمد باقر علیه السلام
@mfeqh
Forwarded from حدیث، فهرست، رجال
یادکرد وقایع عاشورا در جمع شیعیان قرن سوم در مسجد کوفه
نجاشی با سند خود از احمد بن یحیی نقل کرده است:
در مسجد جامع [کوفه] وارد شدم تا نماز ظهر بخوانم. پس از نماز، حرب بن الحسن و جماعتی از اصحاب را دیدم که نشستهاند. پس به سوی ایشان رفته و سلام کرده و نشستم...
پس ایشان، امام حسین علیه السلام و آنچه بر او گذشته بود را یاد کردند، و پس از آن، زید بن علی و آنچه بر او گذشته بود را یاد کردند...
-------------------------
أخبرنا محمّد بن جعفر المؤدّب قال: حدّثنا أحمد بن محمّد قال: حدّثني أبو جعفر أحمد بن يحيى الأودي قال:
دخلتُ مسجد الجامع لأصلّيَ الظهر، فلمّا صلّيتُ رأيتُ حربَ بن الحسن الطحّان وجماعةً من أصحابنا جلوساً، فمِلتُ إليهم، فسلّمتُ عليهم وجلستُ... فذكروا أمرَ الحسين بن عليّ عليهما السلام وما جرى عليه، ثم من بعدُ زيد بن عليّ وما جرى عليه...
(رجال النجاشيّ، ص۴١)
@HadithFehrestRejal
نجاشی با سند خود از احمد بن یحیی نقل کرده است:
در مسجد جامع [کوفه] وارد شدم تا نماز ظهر بخوانم. پس از نماز، حرب بن الحسن و جماعتی از اصحاب را دیدم که نشستهاند. پس به سوی ایشان رفته و سلام کرده و نشستم...
پس ایشان، امام حسین علیه السلام و آنچه بر او گذشته بود را یاد کردند، و پس از آن، زید بن علی و آنچه بر او گذشته بود را یاد کردند...
-------------------------
أخبرنا محمّد بن جعفر المؤدّب قال: حدّثنا أحمد بن محمّد قال: حدّثني أبو جعفر أحمد بن يحيى الأودي قال:
دخلتُ مسجد الجامع لأصلّيَ الظهر، فلمّا صلّيتُ رأيتُ حربَ بن الحسن الطحّان وجماعةً من أصحابنا جلوساً، فمِلتُ إليهم، فسلّمتُ عليهم وجلستُ... فذكروا أمرَ الحسين بن عليّ عليهما السلام وما جرى عليه، ثم من بعدُ زيد بن عليّ وما جرى عليه...
(رجال النجاشيّ، ص۴١)
@HadithFehrestRejal
#خاک_بهشت
🔥 جنّزدگی در اثر اهانت به قبر مطهّر امام حسین علیه السّلام
✍🏻 بَلاذُری از عالِمان سُنّی قرن سوّم، به سندش نقل کرده:
«شخصی به قبر حسین بن علی (علیهما السّلام) جسارت کرد، جذامی شد و بَرَص گرفت و جنّزده شد، و این در نسل او باقی ماند.»
📚 أنساب الأشراف، ط_ بيروت، ج ٣ ص ٢٢٨
(مطلب مرتبط)
✅ شیاطین از اهانت به مقدّسات و دینستیزی خشنود میشوند، و هم فاعل و قائل چنین مسئلهای را جذب خود میکنند و هم خود را به او نزدیک مینمایند. به مرور بر او مسلّط شده و به کفر میکشانند و هلاکش میکنند.
@ashkvareh
🔥 جنّزدگی در اثر اهانت به قبر مطهّر امام حسین علیه السّلام
✍🏻 بَلاذُری از عالِمان سُنّی قرن سوّم، به سندش نقل کرده:
«شخصی به قبر حسین بن علی (علیهما السّلام) جسارت کرد، جذامی شد و بَرَص گرفت و جنّزده شد، و این در نسل او باقی ماند.»
📚 أنساب الأشراف، ط_ بيروت، ج ٣ ص ٢٢٨
(مطلب مرتبط)
✅ شیاطین از اهانت به مقدّسات و دینستیزی خشنود میشوند، و هم فاعل و قائل چنین مسئلهای را جذب خود میکنند و هم خود را به او نزدیک مینمایند. به مرور بر او مسلّط شده و به کفر میکشانند و هلاکش میکنند.
@ashkvareh
#الأخلاقالحسینیة علیه السّلام #معاجزالإمامالحسین علیه السّلام
🔘 طعن جالب توجّه امام حسین علیه السّلام به عمر بن خطّاب
ابنحجر عسقلانی و خطیب بغدادی و ذهبی که از بزرگان سُنّیان میباشند، روایت ذیل را نقل کرده و آن را صحیح دانستهاند:
«حَمَّادُ بنُ زَيْدٍ، حَدَّثَنَا يَحْيَى بنُ سَعِيْدٍ الأَنْصَارِيُّ، عَنْ عُبَيْدِ بنِ حُنَيْنٍ، عَنِ الحُسَيْنِ، قَالَ: صَعِدتُ المِنْبَرَ إِلَى عُمَرَ، فَقُلْتُ: انزِلْ عَنْ مِنْبَرِ أَبِي، وَ اذْهَبْ إِلَى مِنْبَرِ أَبِيْكَ. فَقَالَ: إِنَّ أَبِي لَمْ يَكُنْ لَهُ مِنْبَرٌ! فَأَقْعَدَنِي مَعَهُ، فَلَمَّا نَزَلَ، قَالَ: أَيْ بُنَيَّ! مَنْ علَّمَكَ هَذَا؟ قُلْتُ: مَا عَلَّمَنِيْهِ أَحَدٌ. قَالَ: أَيْ بُنَيَّ! وَ هَلْ أَنْبتَ عَلَى رُؤُوْسِنَا الشَّعْرَ إِلاَّ اللهُ ثُمَّ أَنْتُم! وَ وَضَعَ يَدَهُ عَلَى رَأْسِهِ، وَ قَالَ: أَيْ بُنَيَّ! لَوْ جَعَلْتَ تَأْتِينَا وَتَغْشَانَا.»
✍🏻 عبید بن حنین، از امام حسین علیه السّلام نقل کرده که آن حضرت فرمودند: به سمت عمَر که در بالای منبر بود رفتم و گفتم: از منبر پدر من پایین بیا و بالای منبر پدر خودت برو. عمر گفت: پدر من منبری ندارد! پس مرا با خود نشاند و هنگامی که پایین آمد گفت: چه کسی به تو آموخت به من چنین بگویی؟ گفتم: کسی به من نیاموخت و از پیش خود گفتم. عمر گفت: آری، آيا موی سر ما، جز توسّط خداوند و سپس شما رويیده شده است؟ سپس دستش را روی سرش گذاشت و گفت: ای پسرم! خوب است كه پيش ما بيائی و ما را بهرهمند کنی.
ذهبی و ابنحجر و خطیب، بعد از نقل روایت تصریح میکنند که سند روایت صحيح است.
📚 سير اعلام النبلاء، مؤسسه الرسالة، ج٣ ص٢٨۵ _ الإصابة، ط_بیروت، ج٢ ص۶٩ _ تاریخ بغداد، بیروت، ج١ ص۴٧٢
و مطابق با نقل دیگری، عمر گفت: آری، بخدا سوگند که این منبرِ پدر توست. (الثقات، عجلي، ج١ ص١١٩)
در این روایت، عمر به ولایت اهل بیت علیهم السّلام، و عدم صلاحیّت خودش در جایگاه علم و دین، اقرار کرده است.
@ashkvareh
🔘 طعن جالب توجّه امام حسین علیه السّلام به عمر بن خطّاب
ابنحجر عسقلانی و خطیب بغدادی و ذهبی که از بزرگان سُنّیان میباشند، روایت ذیل را نقل کرده و آن را صحیح دانستهاند:
«حَمَّادُ بنُ زَيْدٍ، حَدَّثَنَا يَحْيَى بنُ سَعِيْدٍ الأَنْصَارِيُّ، عَنْ عُبَيْدِ بنِ حُنَيْنٍ، عَنِ الحُسَيْنِ، قَالَ: صَعِدتُ المِنْبَرَ إِلَى عُمَرَ، فَقُلْتُ: انزِلْ عَنْ مِنْبَرِ أَبِي، وَ اذْهَبْ إِلَى مِنْبَرِ أَبِيْكَ. فَقَالَ: إِنَّ أَبِي لَمْ يَكُنْ لَهُ مِنْبَرٌ! فَأَقْعَدَنِي مَعَهُ، فَلَمَّا نَزَلَ، قَالَ: أَيْ بُنَيَّ! مَنْ علَّمَكَ هَذَا؟ قُلْتُ: مَا عَلَّمَنِيْهِ أَحَدٌ. قَالَ: أَيْ بُنَيَّ! وَ هَلْ أَنْبتَ عَلَى رُؤُوْسِنَا الشَّعْرَ إِلاَّ اللهُ ثُمَّ أَنْتُم! وَ وَضَعَ يَدَهُ عَلَى رَأْسِهِ، وَ قَالَ: أَيْ بُنَيَّ! لَوْ جَعَلْتَ تَأْتِينَا وَتَغْشَانَا.»
✍🏻 عبید بن حنین، از امام حسین علیه السّلام نقل کرده که آن حضرت فرمودند: به سمت عمَر که در بالای منبر بود رفتم و گفتم: از منبر پدر من پایین بیا و بالای منبر پدر خودت برو. عمر گفت: پدر من منبری ندارد! پس مرا با خود نشاند و هنگامی که پایین آمد گفت: چه کسی به تو آموخت به من چنین بگویی؟ گفتم: کسی به من نیاموخت و از پیش خود گفتم. عمر گفت: آری، آيا موی سر ما، جز توسّط خداوند و سپس شما رويیده شده است؟ سپس دستش را روی سرش گذاشت و گفت: ای پسرم! خوب است كه پيش ما بيائی و ما را بهرهمند کنی.
ذهبی و ابنحجر و خطیب، بعد از نقل روایت تصریح میکنند که سند روایت صحيح است.
📚 سير اعلام النبلاء، مؤسسه الرسالة، ج٣ ص٢٨۵ _ الإصابة، ط_بیروت، ج٢ ص۶٩ _ تاریخ بغداد، بیروت، ج١ ص۴٧٢
و مطابق با نقل دیگری، عمر گفت: آری، بخدا سوگند که این منبرِ پدر توست. (الثقات، عجلي، ج١ ص١١٩)
در این روایت، عمر به ولایت اهل بیت علیهم السّلام، و عدم صلاحیّت خودش در جایگاه علم و دین، اقرار کرده است.
@ashkvareh
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#عاشورا_در_عامه #خاک_بهشت
❌ ظاهرا این فیلم متعلّق به طالبان است که در حال کَندن پرچمهای عزای محرّم است (یا به هر عنوان دیگر)
دشمنان امام حسین علیه السّلام اگر ذرّهای عقل داشتند، متوجّه میشدند که اگر آثار آن حضرت از بین رفتنی بود، در این ١۴ قرن باید از بین میرفت. اگر آثار ظاهری را نیز جمع کنند و از بین ببرند، آثار تکوینی را چه میکنند؟!
✅ ذهبي، عالِم بزرگ سُنّیان، مینویسد:
«قَالَ هِشَامُ بنُ الكَلْبِيِّ: لَمَّا أُجرِيَ المَاءُ عَلَى قَبْرِ الحُسَيْنِ انْمَحَى أَثَرُ القَبْرِ، فَجَاءَ أَعْرَابِيٌّ فَتَتَبَّعَهُ، حَتَّى وَقعَ عَلَى أَثَرِ القَبْرِ، فَبَكَى، وَ قَالَ:
أَرَادُوا لِيُخْفُوا قَبْرَهُ عَنْ عَدُوِّهِ
فَطِيْبُ تُرَابِ القَبْرِ دلَّ عَلَى القَبْرِ»
✍🏻 وقتی روی قبر امام حسین علیه السّلام آب رها کردند تا محو شود، یک نفر آمد و دنبال قبر میگشت و آن را یافت، گریست و سرود: دشمنان اراده کردند اثر قبر را از بین ببرند، ولی بوی خوشی که از خاک قبر منتشر میشود، قبر را نشان میدهد.
📚 سیر أعلام النبلاء، ط_الحدیث، ج۴ ص٣٧٠
@ashkvareh
❌ ظاهرا این فیلم متعلّق به طالبان است که در حال کَندن پرچمهای عزای محرّم است (یا به هر عنوان دیگر)
دشمنان امام حسین علیه السّلام اگر ذرّهای عقل داشتند، متوجّه میشدند که اگر آثار آن حضرت از بین رفتنی بود، در این ١۴ قرن باید از بین میرفت. اگر آثار ظاهری را نیز جمع کنند و از بین ببرند، آثار تکوینی را چه میکنند؟!
✅ ذهبي، عالِم بزرگ سُنّیان، مینویسد:
«قَالَ هِشَامُ بنُ الكَلْبِيِّ: لَمَّا أُجرِيَ المَاءُ عَلَى قَبْرِ الحُسَيْنِ انْمَحَى أَثَرُ القَبْرِ، فَجَاءَ أَعْرَابِيٌّ فَتَتَبَّعَهُ، حَتَّى وَقعَ عَلَى أَثَرِ القَبْرِ، فَبَكَى، وَ قَالَ:
أَرَادُوا لِيُخْفُوا قَبْرَهُ عَنْ عَدُوِّهِ
فَطِيْبُ تُرَابِ القَبْرِ دلَّ عَلَى القَبْرِ»
✍🏻 وقتی روی قبر امام حسین علیه السّلام آب رها کردند تا محو شود، یک نفر آمد و دنبال قبر میگشت و آن را یافت، گریست و سرود: دشمنان اراده کردند اثر قبر را از بین ببرند، ولی بوی خوشی که از خاک قبر منتشر میشود، قبر را نشان میدهد.
📚 سیر أعلام النبلاء، ط_الحدیث، ج۴ ص٣٧٠
@ashkvareh
⚫ حسینیه مجازی بُکاء ⚫
#عاشورا_در_عامه #حرکت_امام_حسین علیه السّلام ➖عاشورا در نگاه برخی سُنّیان 1⃣1⃣ اشارهاى به نقش معاويه در حادثۀ كربلا نقش معاويه (لعنه الله) در قضيّۀ كربلا از آن هنگامی آغاز شد كه فرزندش را ولىّعهد خود قرار داد. پس خُردهگيرى بر يزيد، خود بخود متوجّه كسى…
#عاشورا_در_عامه #حرکت_امام_حسین علیه السّلام
▪️عاشورا در نگاه برخی سُنّیان 2⃣1⃣
نقد و بررسى ديدگاه علماى تندرو اهل سنّت
با نگاه به آنچه گذشت، گرايش و ديدگاه فكرى آن گروه تندرو مشخص شد.
ديدگاههاى آنان پيرامون شهادت سرور جوانان بهشت، حضرت حسين بن على عليهما السلام، به شرح زير مىآيد:
➖ ١. ولايت و حاكميّت يزيد پذيرفتۀ همۀ صحابه
اين سخن خلاف حقايق تاريخى است؛ چرا كه به طور مفصّل بيان خواهيم كرد كه بزرگان صحابه و شخصيّتهايى معروف آن زمان با ولايت يزيد مخالف بودهاند؛ به همين جهت، معاويه با مشكلات فراوانى روبهرو شد و به روشهاى گوناگونى دست زد تا بتواند مخالفان خود را در برنامۀ جانشينى يزيد، سركوب كند.
البته كسانى مثل جابر بن عبداللّه انصارى، ابوسعيد خُدرى، سهل بن سعد انصارى، زيد بن ارقم و ديگر صحابه دربارۀ جانشينى يزيد سكوت كردند. روشن است كه سكوت آنها هيچ دلالتى بر رضايتشان ندارد؛ چرا كه آنان در حال تقيّه بودهاند و تقيّه در بين صحابه به ويژه در زمان معاويه رايج بوده است. آنان مىترسيدهاند كه آن چه بر سر ديگران آمده، بر سرشان بيايد....
پس سكوت صحابۀ رسول اکرم صلى اللّه عليه وآله دليل بر رضايت آنان از كار معاويه نمىتواند باشد.
ديگر اينكه همكارى جمعى از صحابه با معاويه، با زور، پرداخت پول، ترساندن و يا تهديد به كشتن آنها بوده است.
➖ ٢. نقش عبداللّه بن عمر در ولايت يزيد
ابن العربى مالكى، با استفاده از احاديثى كه در صحيح بُخارى آمده، به بيعت عبداللّه بن عمر و قبول ولايت يزيد استناد مىكند.
امّا در نقد كلام او بايد گفت كه خود ابن العربى مالكى مىگويد: «عدّهاى از علما، بيعت عبداللّه بن عمر با يزيد را تكذيب نموده و اين مطلب را تصديق نكردهاند» (العواصم، ص٢٠٨)
از اين جمله معلوم مىشود كه علماى اهل تسنّن، درباره بيعت عبداللّه بن عمر با يزيد اختلاف داشتهاند. البتّه اين مطلب در صحيح بُخارى آمده است؛ اما خود بُخارى از سردمداران همين گروه متعصّب است كه ديدگاهشان را درباره يزيد و شهادت سيّدالشهداء عليه السلام بيان كرديم.
با اندك تحقيقى در شخصيّت عبداللّه بن عمر، به دست خواهد آمد كه او مردى ضعيف و از جهت روحى، فردى سست بوده و شخصيّتى حقيقى نداشته است و اگر احترامى براى او مىگذارند، به جهت پدرش است و اگر ابن العربى، عبداللّه بن عمر را به عنوان شيخ الصحابه (بزرگ صحابه) معرّفى كرده، به خاطر اين است كه به اهداف و مقاصد خود برسد.
آرى، او هرگز «شيخ الصحابه» نبوده و چنين مقامى در آن زمان نداشته است و حتّى پدر او عمر نيز او را قبول نداشته است. وقتى به عمر پيشنهاد كردند كه براى پسرت عبداللّه مقام و منصبى در نظر بگير، او در جواب گفت: عبداللّه نمىداند كه چگونه همسرش را طلاق دهد، با اين حال من چگونه مقام و سمتى را به او واگذار كنم⁉️ (الطبقات الکبری، ج٣ ص٣۴٣)
از طرفى او نيز پدرش را قبول نداشت و حتّى در مواردى مخالفت مىنمود؛ مخالفتى كه از نظر اهل سنّت براى وى نقص محسوب مىشود. از اين روی در مسئله «متعه» معروف است كه گفت: «اين حكم حرمت متعه [كه پدرم آن را صادر نموده] مخالف حكم رسول اللّه صلى اللّه عليه وآله است و ما بايد از حكم پيامبر خدا اطاعت كنيم، نه از حكم پدرم.»
دربارۀ عبداللّه بن عمر در زمينه ولايتعهدى يزيد نوشتهاند: «معاويه مبلغ يك صد هزار درهم به او داد. او اين پول را پذيرفت و در جانشينى يزيد سكوت كرد!» (فتح الباري، ج١٣ ص۶٠)
آرى، سكوت كرد؛ ولى بايد ديد كه آيا به راستى عبداللّه بن عمر در زمان معاويه با يزيد بيعت كرده است يا نه؟ در اين باره، اهل تسنّن و بزرگانشان اختلاف نظر دارند.
درباره ضعف شخصيت عبداللّه بن عمر آوردهاند كه وى پس از عثمان، با اميرالمؤمنين عليه السلام بيعت نكرد! با اين وجود وقتى اهل مدينه بر يزيد قيام كردند و واقعۀ حرّه به وجود آمد، عبداللّه از بيعت با يزيد دست برنداشت و با مسلمانان همكارى نكرد. آن گاه كه پس از يزيد نوبت به حكومت عبدالملك بن مروان رسيد، گفت: من از پيامبر اكرم صلى اللّه عليه وآله شنيدم كه فرمود: «كسى كه شب را روز كند و بيعت خليفهاى بر عهدهاش نباشد، مسلمان نيست». به همين جهت، شبانه رفت و با والى آن زمان، حجّاج بن يوسف ثقفى كه از طرف عبدالملك بن مروان ولايت آن ديار را به عهده داشت، بيعت نمود. حجّاج به او گفت: چه عجلهاى در كار است كه تو شبانه آمدهاى؛ تا صبح صبر مىكردى! عبداللّه در پاسخ گفت: ترسيدم كه امشب از دنيا بروم و بيعت عبدالملك بن مروان بر گردنم نباشد. نداشتن بيعت خليفۀ زمان مسئوليت دارد و من بايد به وظيفهام عمل كنم! حجّاج گفت: من مشغول كارى هستم، آن گاه پايش را دراز نمود و گفت: با پايم بيعت كن!(شرح نهج البلاغه، إبن أبی الحديد، ج١٣ ص٢۴٢)
📔 ناگفتههایی از حقایق عاشورا، سیّد علی میلانی، ص ۵٢_۵۶
ادامه دارد ...
@ashkvareh
▪️عاشورا در نگاه برخی سُنّیان 2⃣1⃣
نقد و بررسى ديدگاه علماى تندرو اهل سنّت
با نگاه به آنچه گذشت، گرايش و ديدگاه فكرى آن گروه تندرو مشخص شد.
ديدگاههاى آنان پيرامون شهادت سرور جوانان بهشت، حضرت حسين بن على عليهما السلام، به شرح زير مىآيد:
➖ ١. ولايت و حاكميّت يزيد پذيرفتۀ همۀ صحابه
اين سخن خلاف حقايق تاريخى است؛ چرا كه به طور مفصّل بيان خواهيم كرد كه بزرگان صحابه و شخصيّتهايى معروف آن زمان با ولايت يزيد مخالف بودهاند؛ به همين جهت، معاويه با مشكلات فراوانى روبهرو شد و به روشهاى گوناگونى دست زد تا بتواند مخالفان خود را در برنامۀ جانشينى يزيد، سركوب كند.
البته كسانى مثل جابر بن عبداللّه انصارى، ابوسعيد خُدرى، سهل بن سعد انصارى، زيد بن ارقم و ديگر صحابه دربارۀ جانشينى يزيد سكوت كردند. روشن است كه سكوت آنها هيچ دلالتى بر رضايتشان ندارد؛ چرا كه آنان در حال تقيّه بودهاند و تقيّه در بين صحابه به ويژه در زمان معاويه رايج بوده است. آنان مىترسيدهاند كه آن چه بر سر ديگران آمده، بر سرشان بيايد....
پس سكوت صحابۀ رسول اکرم صلى اللّه عليه وآله دليل بر رضايت آنان از كار معاويه نمىتواند باشد.
ديگر اينكه همكارى جمعى از صحابه با معاويه، با زور، پرداخت پول، ترساندن و يا تهديد به كشتن آنها بوده است.
➖ ٢. نقش عبداللّه بن عمر در ولايت يزيد
ابن العربى مالكى، با استفاده از احاديثى كه در صحيح بُخارى آمده، به بيعت عبداللّه بن عمر و قبول ولايت يزيد استناد مىكند.
امّا در نقد كلام او بايد گفت كه خود ابن العربى مالكى مىگويد: «عدّهاى از علما، بيعت عبداللّه بن عمر با يزيد را تكذيب نموده و اين مطلب را تصديق نكردهاند» (العواصم، ص٢٠٨)
از اين جمله معلوم مىشود كه علماى اهل تسنّن، درباره بيعت عبداللّه بن عمر با يزيد اختلاف داشتهاند. البتّه اين مطلب در صحيح بُخارى آمده است؛ اما خود بُخارى از سردمداران همين گروه متعصّب است كه ديدگاهشان را درباره يزيد و شهادت سيّدالشهداء عليه السلام بيان كرديم.
با اندك تحقيقى در شخصيّت عبداللّه بن عمر، به دست خواهد آمد كه او مردى ضعيف و از جهت روحى، فردى سست بوده و شخصيّتى حقيقى نداشته است و اگر احترامى براى او مىگذارند، به جهت پدرش است و اگر ابن العربى، عبداللّه بن عمر را به عنوان شيخ الصحابه (بزرگ صحابه) معرّفى كرده، به خاطر اين است كه به اهداف و مقاصد خود برسد.
آرى، او هرگز «شيخ الصحابه» نبوده و چنين مقامى در آن زمان نداشته است و حتّى پدر او عمر نيز او را قبول نداشته است. وقتى به عمر پيشنهاد كردند كه براى پسرت عبداللّه مقام و منصبى در نظر بگير، او در جواب گفت: عبداللّه نمىداند كه چگونه همسرش را طلاق دهد، با اين حال من چگونه مقام و سمتى را به او واگذار كنم⁉️ (الطبقات الکبری، ج٣ ص٣۴٣)
از طرفى او نيز پدرش را قبول نداشت و حتّى در مواردى مخالفت مىنمود؛ مخالفتى كه از نظر اهل سنّت براى وى نقص محسوب مىشود. از اين روی در مسئله «متعه» معروف است كه گفت: «اين حكم حرمت متعه [كه پدرم آن را صادر نموده] مخالف حكم رسول اللّه صلى اللّه عليه وآله است و ما بايد از حكم پيامبر خدا اطاعت كنيم، نه از حكم پدرم.»
دربارۀ عبداللّه بن عمر در زمينه ولايتعهدى يزيد نوشتهاند: «معاويه مبلغ يك صد هزار درهم به او داد. او اين پول را پذيرفت و در جانشينى يزيد سكوت كرد!» (فتح الباري، ج١٣ ص۶٠)
آرى، سكوت كرد؛ ولى بايد ديد كه آيا به راستى عبداللّه بن عمر در زمان معاويه با يزيد بيعت كرده است يا نه؟ در اين باره، اهل تسنّن و بزرگانشان اختلاف نظر دارند.
درباره ضعف شخصيت عبداللّه بن عمر آوردهاند كه وى پس از عثمان، با اميرالمؤمنين عليه السلام بيعت نكرد! با اين وجود وقتى اهل مدينه بر يزيد قيام كردند و واقعۀ حرّه به وجود آمد، عبداللّه از بيعت با يزيد دست برنداشت و با مسلمانان همكارى نكرد. آن گاه كه پس از يزيد نوبت به حكومت عبدالملك بن مروان رسيد، گفت: من از پيامبر اكرم صلى اللّه عليه وآله شنيدم كه فرمود: «كسى كه شب را روز كند و بيعت خليفهاى بر عهدهاش نباشد، مسلمان نيست». به همين جهت، شبانه رفت و با والى آن زمان، حجّاج بن يوسف ثقفى كه از طرف عبدالملك بن مروان ولايت آن ديار را به عهده داشت، بيعت نمود. حجّاج به او گفت: چه عجلهاى در كار است كه تو شبانه آمدهاى؛ تا صبح صبر مىكردى! عبداللّه در پاسخ گفت: ترسيدم كه امشب از دنيا بروم و بيعت عبدالملك بن مروان بر گردنم نباشد. نداشتن بيعت خليفۀ زمان مسئوليت دارد و من بايد به وظيفهام عمل كنم! حجّاج گفت: من مشغول كارى هستم، آن گاه پايش را دراز نمود و گفت: با پايم بيعت كن!(شرح نهج البلاغه، إبن أبی الحديد، ج١٣ ص٢۴٢)
📔 ناگفتههایی از حقایق عاشورا، سیّد علی میلانی، ص ۵٢_۵۶
ادامه دارد ...
@ashkvareh
👆🏻 ٣. چرايى لعن نفرستادن بر يزيد
پيشتر گفتيم كه برخى از علماى اهل سنّت معتقدند كه يزيد را نبايد لعن كرد. وقتى از آنان مىپرسيم كه با توجه به جناياتى كه يزيد مرتكب شده، چرا نبايد يزيد لعن شود؟ در پاسخ اين سؤال مىگويند: "اگر يزيد لعن شود، مردم لعن را به «الأعلى فالأعلى»، بالاتر از يزيد خواهند برد و پاى كسانى به ميان خواهد آمد كه سزاوار نيست به آنان جسارت شود."
آرى، به ميان آمدن پاى خلفا در حادثۀ كربلا، ريشه در سقيفه دارد و از آن جا ناشى مىشود كه مسلمانان در زمان عمر بن خطّاب قسمتى از سرزمينهاى شام را فتح كردند. يزيد بن ابى سفيان از طرف عمر والى آن ديار شد و بعد از مرگ يزيد برادرش معاويه جانشين او گرديد و پس از آنكه تمام سرزمين شام به دست مسلمانان افتاد، او والى تمام سرزمين شام شد. عثمان نيز در دوران حكومت خود، معاويه را در ولايت آن ديار ابقاء نمود. (تاریخ مدینه دمشق، ج۵٩ ص۵۵)
آن هنگام كه عمر وى را والى شام نمود، ابوسفيان با خوشحالى به عمر گفت: "وصلتك رحم"صلۀ رحم كردى.(همان، ج۶۵ ص٢۵١)
در نتيجه، همۀ كسانى كه معاويه را به آن مقام رساندند، در اعمال خوب (اگر كار خوبى داشته باشد!) و بد او شريك هستند. بنابراين خيلى واضح است كه سرانجام كارهاى معاويه به «الأعلى فالأعلى» مىرسد؛ يعنى با اندكى تأمّل و تفكّر در كارنامۀ او، اين سؤالها مطرح مىشود:
چه كسى او را به اين سمت منصوب نمود؟
و با چه هدفى معاويه را به منصب ولايت شام برگزيدند و....
❌ ٤. حديث ساختگى در مدح معاويه
برخى از اهل تسنّن حديثى را از پيامبر اكرم صلى اللّه عليه و آله نقل مىكنند و مىگويند كه آن حضرت در مدح معاويه فرمودند:
"اللّهمَّ اجعله هادياً مهدياً، اهده و اهد به _ خدايا! معاويه را هدايت كن و بواسطۀ او ديگران را نيز هدايت فرما. (همان، ج۵٩ ص٧٩)
پس بنا به فرمايش رسول اکرم صلى اللّه عليه وآله، نبايد معاويه را به خاطر جانشينى يزيد پس از خود سرزنش نمود! چرا كه معاويه به دعاى پيامبر اکرم هدايت شده و هادى امّت است و فردى كه متصدّى هدايت مردم است، كار نادرست انجام نمىدهد. پس بر او نبايد خرده گرفت و در نشاندن يزيد و معرفى فرزندش به عنوان ولى عهد، نبايد او را سرزنش كرد!"
👈🏻 اين ديدگاه از چند جهت قابل بررسى و نقد است:
يكم: هرگز پيامبر اکرم صلى اللّه عليه و آله در مدح معاويه سخنى و فضيلتى نفرموده است و اين ادّعا از دروغهاى عالَم است. اين مطلب با وجود مدركى كه پذيرفته همگان است اثبات شدنى است. كتاب صحيح بُخارى، كه صحيحترين كتاب اهل سنّت است، ابوابى در فضايل و مناقب صحابه با عنوان «فضايل فلان»، «فضايل فلان» و... مىگشايد؛ امّا آن گاه كه نوبت به معاويه مىرسد، نمىگويد: «باب فضائل معاوية»؛ بلكه مىگويد: «باب ذكر معاوية». شرح و توضيح دهندگان كتاب بُخارى، دليل و سرّ اين كار را نبودن حديثى در فضيلت معاويه بيان مىكنند و مىگويند: از پيامبر خدا (صلى اللّه عليه وآله) روايتى كه دلالت بر فضيلت معاويه كند نقل نشده است؛ و به اين دليل بُخارى نمىگويد: «باب فضائل معاوية». پس كجا پيامبر اكرم صلى اللّه عليه وآله فرمودهاند:«اللّهمَّ اهده واهد به»؟
اين توضيح توسّط ابنحجر در كتاب "فتح الباري" كه يكى از بهترين كتابهاى اهل سنّت در شرح صحيح بُخارى است نقل شده است. وى در اين باره به نقل از اسحاق بن راهويه مىنويسد: لم يصح في فضائل المعاوية شيءٌ. (فتح الباري، ج٧ ص٨١)
ادامه در مطلب بعد
@ashkvareh
پيشتر گفتيم كه برخى از علماى اهل سنّت معتقدند كه يزيد را نبايد لعن كرد. وقتى از آنان مىپرسيم كه با توجه به جناياتى كه يزيد مرتكب شده، چرا نبايد يزيد لعن شود؟ در پاسخ اين سؤال مىگويند: "اگر يزيد لعن شود، مردم لعن را به «الأعلى فالأعلى»، بالاتر از يزيد خواهند برد و پاى كسانى به ميان خواهد آمد كه سزاوار نيست به آنان جسارت شود."
آرى، به ميان آمدن پاى خلفا در حادثۀ كربلا، ريشه در سقيفه دارد و از آن جا ناشى مىشود كه مسلمانان در زمان عمر بن خطّاب قسمتى از سرزمينهاى شام را فتح كردند. يزيد بن ابى سفيان از طرف عمر والى آن ديار شد و بعد از مرگ يزيد برادرش معاويه جانشين او گرديد و پس از آنكه تمام سرزمين شام به دست مسلمانان افتاد، او والى تمام سرزمين شام شد. عثمان نيز در دوران حكومت خود، معاويه را در ولايت آن ديار ابقاء نمود. (تاریخ مدینه دمشق، ج۵٩ ص۵۵)
آن هنگام كه عمر وى را والى شام نمود، ابوسفيان با خوشحالى به عمر گفت: "وصلتك رحم"صلۀ رحم كردى.(همان، ج۶۵ ص٢۵١)
در نتيجه، همۀ كسانى كه معاويه را به آن مقام رساندند، در اعمال خوب (اگر كار خوبى داشته باشد!) و بد او شريك هستند. بنابراين خيلى واضح است كه سرانجام كارهاى معاويه به «الأعلى فالأعلى» مىرسد؛ يعنى با اندكى تأمّل و تفكّر در كارنامۀ او، اين سؤالها مطرح مىشود:
چه كسى او را به اين سمت منصوب نمود؟
و با چه هدفى معاويه را به منصب ولايت شام برگزيدند و....
❌ ٤. حديث ساختگى در مدح معاويه
برخى از اهل تسنّن حديثى را از پيامبر اكرم صلى اللّه عليه و آله نقل مىكنند و مىگويند كه آن حضرت در مدح معاويه فرمودند:
"اللّهمَّ اجعله هادياً مهدياً، اهده و اهد به _ خدايا! معاويه را هدايت كن و بواسطۀ او ديگران را نيز هدايت فرما. (همان، ج۵٩ ص٧٩)
پس بنا به فرمايش رسول اکرم صلى اللّه عليه وآله، نبايد معاويه را به خاطر جانشينى يزيد پس از خود سرزنش نمود! چرا كه معاويه به دعاى پيامبر اکرم هدايت شده و هادى امّت است و فردى كه متصدّى هدايت مردم است، كار نادرست انجام نمىدهد. پس بر او نبايد خرده گرفت و در نشاندن يزيد و معرفى فرزندش به عنوان ولى عهد، نبايد او را سرزنش كرد!"
👈🏻 اين ديدگاه از چند جهت قابل بررسى و نقد است:
يكم: هرگز پيامبر اکرم صلى اللّه عليه و آله در مدح معاويه سخنى و فضيلتى نفرموده است و اين ادّعا از دروغهاى عالَم است. اين مطلب با وجود مدركى كه پذيرفته همگان است اثبات شدنى است. كتاب صحيح بُخارى، كه صحيحترين كتاب اهل سنّت است، ابوابى در فضايل و مناقب صحابه با عنوان «فضايل فلان»، «فضايل فلان» و... مىگشايد؛ امّا آن گاه كه نوبت به معاويه مىرسد، نمىگويد: «باب فضائل معاوية»؛ بلكه مىگويد: «باب ذكر معاوية». شرح و توضيح دهندگان كتاب بُخارى، دليل و سرّ اين كار را نبودن حديثى در فضيلت معاويه بيان مىكنند و مىگويند: از پيامبر خدا (صلى اللّه عليه وآله) روايتى كه دلالت بر فضيلت معاويه كند نقل نشده است؛ و به اين دليل بُخارى نمىگويد: «باب فضائل معاوية». پس كجا پيامبر اكرم صلى اللّه عليه وآله فرمودهاند:«اللّهمَّ اهده واهد به»؟
اين توضيح توسّط ابنحجر در كتاب "فتح الباري" كه يكى از بهترين كتابهاى اهل سنّت در شرح صحيح بُخارى است نقل شده است. وى در اين باره به نقل از اسحاق بن راهويه مىنويسد: لم يصح في فضائل المعاوية شيءٌ. (فتح الباري، ج٧ ص٨١)
ادامه در مطلب بعد
@ashkvareh
👆🏻 دوّم: آيا معاويه در زمان خود اجازه داشته كه يزيد را به جانشينى خويش معرّفى كند يا خير؟ آيا اين كار معاويه، نزد شارع مقدّس پذيرفته است؟! و آيا مبانى اهل سنّت با اين مسئله سازگارند؟
➖ سوّم: بر فرض اين كه معاويه حقّ چنين كارى داشته باشد و براى پس از خود مىتوانسته جانشينى معرّفى كند و از مردم بيعت بگيرد، چگونه اين كار بايد صورت مىگرفت؟ براى مثال، بايد يزيد را معرفى مىكرد و مىگفت: او فردى صالح است و براى جانشينى من و اداره حكومت و ولايت، لياقت دارد و با احترام و ادب از مردم درخواست مىكرد كه با كمال آزادى با يزيد بيعت كنند. حال بر فرضى كه معاويه چنين حقّى داشته، آيا اين گونه عمل كرده است؟ هرگز!
او مخالفان اين برنامه را به روشهاى گوناگون سركوب نمود. وى برخى را از ميان برداشت، برخى را تطميع كرد و با پول خريد و برخى ديگر را ترساند به طورى كه آنان تقيّه كردند و سكوت اختيار نمودند. او اينگونه يزيد را براى جانشينى خود معرّفى نمود كه در ادامه به صورت مفصّل به بررسى اين مسأله خواهيم پرداخت.
➖ چهارم: بنا بر بررسىهاى صورت پذيرفته، اين گروه تندرو، معاويه را بزرگ مىشمارند تا به اهدافشان برسند و در تصريحاتشان آمده كه معاويه، سدّى براى صحابۀ رسول اکرم صلى اللّه عليه و آله است كه اگر كسى معاويه را لعن و ناسزا بگويد، اين طعن به صحابه خواهد رسيد.
در چنين شرايطى بايد با ساختن احاديث و بالا بردن مقام معاويه، عموم مردم، حتّى شيعيان را از دشنام و ناسزا گفتن به معاويه باز دارند تا در نتيجه، كارهاى او كه از جملۀ آنها جانشينى يزيد است تصحيح شود.
براى نمونه، به "تاريخ مدينة دمشق ابن عساكر" و كتابهاى ديگر مىتوانيد مراجعه كنيد. در شرح حال معاويه اينگونه مىنويسند:
"اسلام به منزلۀ خانهاى است و هر خانه درى دارد و صحابه، حافظ اين خانه و به حكم درِ اين خانهاند و حكم معاويه حكم حلقۀ آن در است. پس هر كس به معاويه تعرّض كند، به صحابه و اسلام تعرّض نموده است!" (ج۵٩ ص٢١٠)
✅ اين ديدگاه از دو جهت قابل نقد است:
يكم: اين كلام باطل است؛ چرا كه بر خلاف احاديث قطعى و محكمى است كه از وجود مقدّس پيامبر اكرم صلى اللّه عليه وآله صادر شده است؛ روايتى همچون «حديث ثقلين» كه رسول اکرم صلى اللّه عليه وآله مىفرمايند:
إنّي تارك فيكم الثقلين: كتاب اللّه و عترتي أهل بيتي _ همانا در ميان شما دو چيز گرانبها باقى مىگذارم: كتاب خدا و عترت و خاندانم.
در جاى ديگر مىفرمايند: أنا مدينة العلم و عليٌّ بابها _ من شهر علم هستم و على دروازۀ آن است. (که در منابع فریقین نقل شده)
مبناى ما كلام پيامبر اکرم صلى اللّه عليه وآله است؛ سخنى كه خود اهل سنّت از آن حضرت نقل كردهاند. امّا آنان مىگويند صحابه باب ورود به اسلام هستند. معاويه نسبت به صحابه، نقش محافظ دارد؛ چرا⁉️ چون اگر سدّ معاويه بشكند، درِ خانۀ اسلام مىشكند و در نتيجه به خود اسلام هتك مىشود. پس اگر كسى به معاويه ناسزا گويد، در واقع به اسلام جسارت كرده است‼️
هدف و انگيزۀ چنين پندارِ خيالى و باطل درباره معاويه چيست؟ براى اين كه زبانها را از سرزنش و جسارت به معاويه باز دارند تا مبادا اين دشنامگويى به بالاتر سرايت كند و پاى بزرگان صحابه به ميان آيد!
دوّم: جالب اينجاست كه برخى از دانشمندان عامّه نيز به گفتن حقايق پرداختهاند و آن ديدگاه باطل و كلمات ناحقّ را نادرست خواندهاند؛ همچون نَسائى كه مُهر بطلان بر ادّعاى آنان زده است.
نَسائى از دانشمندان بزرگ اهل سنّت است و كتاب سنن او از كتابهاى ششگانه معروف و پذيرفته در نزد عامّه است. آوردهاند كه وقتى نَسائى وارد شام شد، مردم آن سرزمين با على بن ابى طالب (عليهما السّلام) كينه و دشمنى داشتند. به همين جهت، نَسائى كتابى در مناقب و خصوصيّات اميرالمؤمنين عليه السّلام نوشت تا بلكه مردم را هدايت كند. اما مردم شام به او مراجعه نمودند و از او تقاضا كردند تا در فضايل و مناقب معاويه روايتى نقل كند. او در جواب گفت: مگر معاويه فضيلت و منقبتى دارد كه من براى شما نقل كنم؟
وقتى مردم اين پاسخ را از نَسائى شنيدند، به او حمله كردند و به قدرى او را كتك زدند كه بعد از آن حادثه به فتق مبتلا شد و مرضى در نقاط حساس بدنش به وجود آمد. او را به مكّه بردند و بر اثر همان حادثه درگذشت. از اين روی، تاريخ نگاران در شرح حال نَسائى نوشتهاند: «تُوُفِّي بها مقتولاً شهيداً» (تهذيب الکمال، ج١ ص٣٣٩)
اين داستان در كتاب "سِيَر أعلام النُبلاء" نيز آمده است كه مجموعۀ بزرگى در احوالات علماى اهل سنّت و علماى ديگر فرقهها به شمار مىرود. نگارندۀ اين كتاب "ذهبى" میباشد كه از تاريخ نگاران و رجال شناسان و محدّثان نامى اهل تسنّن است. ذهبى از تندروان و متعصّبان اهل سنّت است.
➖ سوّم: بر فرض اين كه معاويه حقّ چنين كارى داشته باشد و براى پس از خود مىتوانسته جانشينى معرّفى كند و از مردم بيعت بگيرد، چگونه اين كار بايد صورت مىگرفت؟ براى مثال، بايد يزيد را معرفى مىكرد و مىگفت: او فردى صالح است و براى جانشينى من و اداره حكومت و ولايت، لياقت دارد و با احترام و ادب از مردم درخواست مىكرد كه با كمال آزادى با يزيد بيعت كنند. حال بر فرضى كه معاويه چنين حقّى داشته، آيا اين گونه عمل كرده است؟ هرگز!
او مخالفان اين برنامه را به روشهاى گوناگون سركوب نمود. وى برخى را از ميان برداشت، برخى را تطميع كرد و با پول خريد و برخى ديگر را ترساند به طورى كه آنان تقيّه كردند و سكوت اختيار نمودند. او اينگونه يزيد را براى جانشينى خود معرّفى نمود كه در ادامه به صورت مفصّل به بررسى اين مسأله خواهيم پرداخت.
➖ چهارم: بنا بر بررسىهاى صورت پذيرفته، اين گروه تندرو، معاويه را بزرگ مىشمارند تا به اهدافشان برسند و در تصريحاتشان آمده كه معاويه، سدّى براى صحابۀ رسول اکرم صلى اللّه عليه و آله است كه اگر كسى معاويه را لعن و ناسزا بگويد، اين طعن به صحابه خواهد رسيد.
در چنين شرايطى بايد با ساختن احاديث و بالا بردن مقام معاويه، عموم مردم، حتّى شيعيان را از دشنام و ناسزا گفتن به معاويه باز دارند تا در نتيجه، كارهاى او كه از جملۀ آنها جانشينى يزيد است تصحيح شود.
براى نمونه، به "تاريخ مدينة دمشق ابن عساكر" و كتابهاى ديگر مىتوانيد مراجعه كنيد. در شرح حال معاويه اينگونه مىنويسند:
"اسلام به منزلۀ خانهاى است و هر خانه درى دارد و صحابه، حافظ اين خانه و به حكم درِ اين خانهاند و حكم معاويه حكم حلقۀ آن در است. پس هر كس به معاويه تعرّض كند، به صحابه و اسلام تعرّض نموده است!" (ج۵٩ ص٢١٠)
✅ اين ديدگاه از دو جهت قابل نقد است:
يكم: اين كلام باطل است؛ چرا كه بر خلاف احاديث قطعى و محكمى است كه از وجود مقدّس پيامبر اكرم صلى اللّه عليه وآله صادر شده است؛ روايتى همچون «حديث ثقلين» كه رسول اکرم صلى اللّه عليه وآله مىفرمايند:
إنّي تارك فيكم الثقلين: كتاب اللّه و عترتي أهل بيتي _ همانا در ميان شما دو چيز گرانبها باقى مىگذارم: كتاب خدا و عترت و خاندانم.
در جاى ديگر مىفرمايند: أنا مدينة العلم و عليٌّ بابها _ من شهر علم هستم و على دروازۀ آن است. (که در منابع فریقین نقل شده)
مبناى ما كلام پيامبر اکرم صلى اللّه عليه وآله است؛ سخنى كه خود اهل سنّت از آن حضرت نقل كردهاند. امّا آنان مىگويند صحابه باب ورود به اسلام هستند. معاويه نسبت به صحابه، نقش محافظ دارد؛ چرا⁉️ چون اگر سدّ معاويه بشكند، درِ خانۀ اسلام مىشكند و در نتيجه به خود اسلام هتك مىشود. پس اگر كسى به معاويه ناسزا گويد، در واقع به اسلام جسارت كرده است‼️
هدف و انگيزۀ چنين پندارِ خيالى و باطل درباره معاويه چيست؟ براى اين كه زبانها را از سرزنش و جسارت به معاويه باز دارند تا مبادا اين دشنامگويى به بالاتر سرايت كند و پاى بزرگان صحابه به ميان آيد!
دوّم: جالب اينجاست كه برخى از دانشمندان عامّه نيز به گفتن حقايق پرداختهاند و آن ديدگاه باطل و كلمات ناحقّ را نادرست خواندهاند؛ همچون نَسائى كه مُهر بطلان بر ادّعاى آنان زده است.
نَسائى از دانشمندان بزرگ اهل سنّت است و كتاب سنن او از كتابهاى ششگانه معروف و پذيرفته در نزد عامّه است. آوردهاند كه وقتى نَسائى وارد شام شد، مردم آن سرزمين با على بن ابى طالب (عليهما السّلام) كينه و دشمنى داشتند. به همين جهت، نَسائى كتابى در مناقب و خصوصيّات اميرالمؤمنين عليه السّلام نوشت تا بلكه مردم را هدايت كند. اما مردم شام به او مراجعه نمودند و از او تقاضا كردند تا در فضايل و مناقب معاويه روايتى نقل كند. او در جواب گفت: مگر معاويه فضيلت و منقبتى دارد كه من براى شما نقل كنم؟
وقتى مردم اين پاسخ را از نَسائى شنيدند، به او حمله كردند و به قدرى او را كتك زدند كه بعد از آن حادثه به فتق مبتلا شد و مرضى در نقاط حساس بدنش به وجود آمد. او را به مكّه بردند و بر اثر همان حادثه درگذشت. از اين روی، تاريخ نگاران در شرح حال نَسائى نوشتهاند: «تُوُفِّي بها مقتولاً شهيداً» (تهذيب الکمال، ج١ ص٣٣٩)
اين داستان در كتاب "سِيَر أعلام النُبلاء" نيز آمده است كه مجموعۀ بزرگى در احوالات علماى اهل سنّت و علماى ديگر فرقهها به شمار مىرود. نگارندۀ اين كتاب "ذهبى" میباشد كه از تاريخ نگاران و رجال شناسان و محدّثان نامى اهل تسنّن است. ذهبى از تندروان و متعصّبان اهل سنّت است.
وى دربارۀ يزيد گفته بود: "لا نسُبّه و لا نحبّه_ نه يزيد را دوست مىداريم و نه او را نكوهش مىكنيم." (سیر أعلام النبلاء، ج۴ ص٣۶)
اين جمله حاكى از تعصّبورزى اوست. چرا او را سبّ نمىكنيد؟ مگر يزيد اهل بيت پيامبر عليهم السّلام را نيازرده است؟ او فرزندِ فاطمه زهرا سلام اللّه عليها، دخت گرامى رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله را به آن شكل به شهادت رساند و آزار اهل بيت عليهم السّلام، آزار دادن رسول اکرم صلى اللّه عليه وآله است و اذيت رسول اکرم، آزار خداوند متعال و مساوى با كفر است. اى ذهبى! چرا مىگويى: «لا نحبّه و لا نسبّه»؟ البتّه تندروىها و تعصّبورزى آنان مراتب و درجات گوناگونى دارد.
🔸 دانشمند دیگری از اهل سنّت كه نتوانسته به خود اجازه دهد كه براى معاويه فضيلتى بسازد، "حاكم نيشابورى" صاحب كتاب المستدرك علىالصحيحين است. اهل سنّت به او «امام المحدّثين» لقب دادهاند كه نزد آنان فرد بسيار بزرگى است. براى او نيز داستانى مانند نَسائى پيش آمده است. به او گفتند كه براى معاويه فضيلتى نقل كند. او پاسخ داد: مگر معاويه فضيلتى دارد كه من آن را نقل كنم؟ مردم به او حمله كردند... منبرش را شكستند... او فرار كرد و به خانۀ خود پناه برد. خانهاش را احاطه كردند و مانع از خروج او از منزل شدند! بعد از مدّتى فردى به او دسترسى پيدا كرد و به او گفت كه از منزل خارج شو و حديثى در فضيلت معاويه روايت كن تا از شرّ مردم راحت شوى. حاكم نيشابورى در جواب او گفت: "لا يجئ من قلبي _ از دلم بر نمىآيد." (سیر أعلام النبلاء، ج١٧ ص١٧۵)
گفتنى است كه بررسى ديدگاه علماى اهل سنّت دربارۀ معاويه، فرصتى ديگر مىطلبد.
بنا بر آنچه گفته شد، تجليل و احترام به معاويه و يزيد در اين اندازه اختصاص به گروهى از مسلمانان دارد و حتّى ديگر فِرَق مسلمان از اهل سنّت نيز به اين سخنان و ديدگاهها معتقد نيستند.
📘 ناگفتههایی از حقایق عاشورا، سیّد علی میلانی، ص۵۵_۶٣
ادامه دارد...
@ashkvareh
اين جمله حاكى از تعصّبورزى اوست. چرا او را سبّ نمىكنيد؟ مگر يزيد اهل بيت پيامبر عليهم السّلام را نيازرده است؟ او فرزندِ فاطمه زهرا سلام اللّه عليها، دخت گرامى رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله را به آن شكل به شهادت رساند و آزار اهل بيت عليهم السّلام، آزار دادن رسول اکرم صلى اللّه عليه وآله است و اذيت رسول اکرم، آزار خداوند متعال و مساوى با كفر است. اى ذهبى! چرا مىگويى: «لا نحبّه و لا نسبّه»؟ البتّه تندروىها و تعصّبورزى آنان مراتب و درجات گوناگونى دارد.
🔸 دانشمند دیگری از اهل سنّت كه نتوانسته به خود اجازه دهد كه براى معاويه فضيلتى بسازد، "حاكم نيشابورى" صاحب كتاب المستدرك علىالصحيحين است. اهل سنّت به او «امام المحدّثين» لقب دادهاند كه نزد آنان فرد بسيار بزرگى است. براى او نيز داستانى مانند نَسائى پيش آمده است. به او گفتند كه براى معاويه فضيلتى نقل كند. او پاسخ داد: مگر معاويه فضيلتى دارد كه من آن را نقل كنم؟ مردم به او حمله كردند... منبرش را شكستند... او فرار كرد و به خانۀ خود پناه برد. خانهاش را احاطه كردند و مانع از خروج او از منزل شدند! بعد از مدّتى فردى به او دسترسى پيدا كرد و به او گفت كه از منزل خارج شو و حديثى در فضيلت معاويه روايت كن تا از شرّ مردم راحت شوى. حاكم نيشابورى در جواب او گفت: "لا يجئ من قلبي _ از دلم بر نمىآيد." (سیر أعلام النبلاء، ج١٧ ص١٧۵)
گفتنى است كه بررسى ديدگاه علماى اهل سنّت دربارۀ معاويه، فرصتى ديگر مىطلبد.
بنا بر آنچه گفته شد، تجليل و احترام به معاويه و يزيد در اين اندازه اختصاص به گروهى از مسلمانان دارد و حتّى ديگر فِرَق مسلمان از اهل سنّت نيز به اين سخنان و ديدگاهها معتقد نيستند.
📘 ناگفتههایی از حقایق عاشورا، سیّد علی میلانی، ص۵۵_۶٣
ادامه دارد...
@ashkvareh
📸 حضور زنان در محافل عزاداری با حجاب کامل، در عصر قاجار
❌ از عجایب این است که زنان کمحجاب و بدحجاب در این ایّام سعی میکنند به احترام امام حسین علیه السّلام با چادر یا حجاب بهتر به مجالس عزاداری بروند، ولی برخی زنان که چادری بودهاند، بدون چادر تردّد میکنند و معتقدند چون لباسشان بلند است، نیازی به چادر نیست!!!
مشکل اینجاست که داریم یه حدّأقلها إکتفا میکنیم
👈🏻 چقدر دردآور است، در ایّامی که حتّی عوام احترام میگذارند و چادر به سر میکنند، زنان چادری که باید مروّج و مبلّغ چادر باشند، چادر از سر برمیدارند.
اللهم اجعل عواقب أمورنا خيرا
@ashkvareh
❌ از عجایب این است که زنان کمحجاب و بدحجاب در این ایّام سعی میکنند به احترام امام حسین علیه السّلام با چادر یا حجاب بهتر به مجالس عزاداری بروند، ولی برخی زنان که چادری بودهاند، بدون چادر تردّد میکنند و معتقدند چون لباسشان بلند است، نیازی به چادر نیست!!!
مشکل اینجاست که داریم یه حدّأقلها إکتفا میکنیم
👈🏻 چقدر دردآور است، در ایّامی که حتّی عوام احترام میگذارند و چادر به سر میکنند، زنان چادری که باید مروّج و مبلّغ چادر باشند، چادر از سر برمیدارند.
اللهم اجعل عواقب أمورنا خيرا
@ashkvareh
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#حزن #جزع
بی حسین بن علی احساس پیری میکنم
نه که پیری، بلکه احساس حقیری میکنم
گفت سائل از چه رو محکم به سینه میزنی؟
گفتم از آیینهٔ دل گردگیری میکنم
@ashkvareh
بی حسین بن علی احساس پیری میکنم
نه که پیری، بلکه احساس حقیری میکنم
گفت سائل از چه رو محکم به سینه میزنی؟
گفتم از آیینهٔ دل گردگیری میکنم
@ashkvareh
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#عاشورا_در_عامه
⚠️ هراس دشمنان اهل بیت علیهم السّلام از نام مبارک امام حسین و امیرالمؤمنین علیهما السّلام
بارها بیان شد که دشمنان تشیّع سعی دارند اهل بیت علیهم السّلام را مقابل خداوند متعال قرار دهند، و این نیست جز از عدم عقل و عدم ایمان!
👈🏻 روایتِ "لا فتی إلّا علي" را که خود سُنّیان نیز نقل کردهاند و از واضحات تاریخی است. (تاریخ طبری، ج٢ ص۵١۴ _ الکامل في التاريخ، ج٢ ص١٠٧) سبط ابن جوزی مینویسد: "احمد بن حنبل این جمله را فضیلت علی بن ابی طالب میداند که در جنگ خیبر ندای آسمانیان بود." (تذکرة الخواص، ص٢۶) برخی نیز معتقدند چند بار در چند موضع مختلف این جمله از آسمانیان شنیده شد. (الغدیر، ج٢ ص١٠۴)
✅ "لبیک یا حسین" چه تناقضی با خداوند متعال دارد؟! "لبیک یا حسین" چه محتوای ضدّ توحیدی دارد؟ هنوز یک دلیل علمی و عقلی إقامه نکردهاند.
بخاری و مسلم نقل کردهاند از أنس بن مالک که روزی رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) معاذ بن جبل را صدا زدند، او سه بار گفت: "لَبَّيْكَ يَا رَسُولَ اللَّهِ وَ سَعْدَيْكَ." (صحیح بخاری، ج٨ ص١٠۵، شماره ١۵٠)
آیا سخنران، بخاری و مسلم و أنس و معاذ را مشرک میداند؟!
@ashkvareh
⚠️ هراس دشمنان اهل بیت علیهم السّلام از نام مبارک امام حسین و امیرالمؤمنین علیهما السّلام
بارها بیان شد که دشمنان تشیّع سعی دارند اهل بیت علیهم السّلام را مقابل خداوند متعال قرار دهند، و این نیست جز از عدم عقل و عدم ایمان!
👈🏻 روایتِ "لا فتی إلّا علي" را که خود سُنّیان نیز نقل کردهاند و از واضحات تاریخی است. (تاریخ طبری، ج٢ ص۵١۴ _ الکامل في التاريخ، ج٢ ص١٠٧) سبط ابن جوزی مینویسد: "احمد بن حنبل این جمله را فضیلت علی بن ابی طالب میداند که در جنگ خیبر ندای آسمانیان بود." (تذکرة الخواص، ص٢۶) برخی نیز معتقدند چند بار در چند موضع مختلف این جمله از آسمانیان شنیده شد. (الغدیر، ج٢ ص١٠۴)
✅ "لبیک یا حسین" چه تناقضی با خداوند متعال دارد؟! "لبیک یا حسین" چه محتوای ضدّ توحیدی دارد؟ هنوز یک دلیل علمی و عقلی إقامه نکردهاند.
بخاری و مسلم نقل کردهاند از أنس بن مالک که روزی رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) معاذ بن جبل را صدا زدند، او سه بار گفت: "لَبَّيْكَ يَا رَسُولَ اللَّهِ وَ سَعْدَيْكَ." (صحیح بخاری، ج٨ ص١٠۵، شماره ١۵٠)
آیا سخنران، بخاری و مسلم و أنس و معاذ را مشرک میداند؟!
@ashkvareh
#مقتل #آداب_مداحی
📸 خوب است خُطباء و مادحین گرامی، این بخش از کتاب "الصحیح من مقتل سیّد الشهداء و أصحابه عليهم السّلام" که در تصویر آمده را مشاهده نمایند
👈🏻 در این بخش، به مصادر اولیّه و منابع مهم در بحث شهادت امام حسین علیه السّلام إشاره شده، همچنین برخی منابع غیر معتبر و متأخر که مشهور شده را نیز ذکر میکند. سپس برخی روضههای معروف که منبعی ندارد را بيان مینماید، و نکاتی کوتاه ولی کاربردی در میان این مباحث مطرح شده که برای اهل دقّت مفید است.
خلاصه که با مطالعه بخش مذکور، یک آشنایی إجمالی و کلّی با مقاتل معتبر و مقاتل متأخر به دست میآید.
(این کتاب در "نرم افزار قائمیه" که برای تلفنهای همراه طرّاحی شده، موجود است.)
@ashkvareh
📸 خوب است خُطباء و مادحین گرامی، این بخش از کتاب "الصحیح من مقتل سیّد الشهداء و أصحابه عليهم السّلام" که در تصویر آمده را مشاهده نمایند
👈🏻 در این بخش، به مصادر اولیّه و منابع مهم در بحث شهادت امام حسین علیه السّلام إشاره شده، همچنین برخی منابع غیر معتبر و متأخر که مشهور شده را نیز ذکر میکند. سپس برخی روضههای معروف که منبعی ندارد را بيان مینماید، و نکاتی کوتاه ولی کاربردی در میان این مباحث مطرح شده که برای اهل دقّت مفید است.
خلاصه که با مطالعه بخش مذکور، یک آشنایی إجمالی و کلّی با مقاتل معتبر و مقاتل متأخر به دست میآید.
(این کتاب در "نرم افزار قائمیه" که برای تلفنهای همراه طرّاحی شده، موجود است.)
@ashkvareh
⚫ حسینیه مجازی بُکاء ⚫
📢 برای آنان که کربلا نیستند. ▪️حَدَّثَنِي أَبِي ره عَنْ سَعْدٍ وَ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَمَّنْ رَوَاهُ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ (عليه السلام) إِذَا بَعُدَتْ بِأَحَدِكُمُ…
📢 کسانی که روز عاشورا کربلا نیستند، چه کنند؟
▪️ﺭﺍﻭی (ضمن روایت زیارت روز عاشورا) به امام باقر علیه السّلام ﻋﺮﺽ ﻛﺮﺩ: ﻓﺪﺍﻳﺖ ﺷﻮﻡ، کسی ﻛﻪ ﺩﺭ ﺷﻬﺮﻫﺎی ﺩﻭﺭ ﺍﺯ ﻛﺮﺑﻠﺎﺳﺖ ﻭ ﺭﻓﺘﻦ ﻧﺰﺩ ﻗﺒﺮ ﺁﻥ ﺣﻀﺮﺕ ﺑﺮﺍﻳﺶ ﻣﻤﻜﻦ ﻧﻴﺴﺖ چه کند؟ ﻓﺮﻣﻮﺩﻧﺪ: ﻧﺰﺩﻳﻚ ﺯﻭﺍﻝ ﺁﻓﺘﺎﺏ ﺑﻪ ﺻﺤﺮﺍ ﻳﺎ ﺑﺮ ﺑﺎﻡ ﺧﺎﻧﻪ ﺧﻮﺩ ﺑﺮﻭﺩ، ﻭ ﺑﻪ ﺳﻮی ﺁﻥ ﺣﻀﺮﺕ ﺑﺎ ﺳﻠﺎﻡ ﺍﺷﺎﺭﻩ ﻛﺮﺩﻩ ﻭ ﺑﺮ ﻗﺎﺗﻠﻴﻦ ﺍﻭ ﻟﻌﻦ ﻭ ﻧﻔﺮﻳﻦ ﻛﻨﺪ ﻭ ﺩﻭ ﺭﻛﻌﺖ ﻧﻤﺎﺯ ﺑﺨﻮﺍﻧﺪ. ﺁﻧﮕﺎﻩ ﺑﺮ ﺣﺴﻴﻦ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴّﻠﺎﻡ ﻧﺪﺑﻪ ﻭ ﮔﺮﻳﻪ ﻧﻤﺎﻳﺪ، ﻭ ﻛﺴﺎنی ﺭﺍ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺧﺎﻧﻪﺍﺵ هستند_ ﺍﮔﺮ ﺍﺯ ﺁﻧﻬﺎ ﺗﻘﻴّﻪ نمیکند _ ﺑﻪ ﮔﺮﻳﺴﺘﻦ ﺑﺮ ﺁﻥ ﺣﻀﺮﺕ ﻭﺍ ﺩﺍﺭﺩ، ﻭ ﺩﺭ ﺧﺎﻧﻪ ﺧﻮﺩ ﻣﺠﻠﺲ ﻋﺰﺍ ﻭ ﻣﺼﻴﺒﺖ ﺁﻥ ﺣﻀﺮﺕ را ﺑﺮ ﭘﺎ ﻛﻨﺪ. ﻭ ﺑﻪ ﻳﻜﺪﻳﮕﺮ ﺗﻌﺰﻳّﺖ ﺑﮕﻮﻳﻨﺪ. ﮔﻔﺘﻢ: ﭼﮕﻮﻧﻪ ﻳﻜﺪﻳﮕﺮ ﺭﺍ ﺗﻌﺰﻳّﺖ ﺑﮕﻮﻳﻨﺪ؟ ﻓﺮﻣﻮﺩﻧﺪ: ﺑﮕﻮﺋﻴﺪ:
«عَظَّمَ اللَّهُ أُجُورَنَا بِمُصَابِنَا بِالْحُسَيْنِ وَ جَعَلَنَا وَ إِيَّاكُمْ مِنَ الطَّالِبِينَ بِثَأْرِهِ مَعَ وَلِيِّهِ الْإِمَامِ الْمَهْدِيِّ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ عَلَيْهِمُ السَّلاَمُ»
ﻭ ﺍﮔﺮ ﺑﺘﻮﺍﻧﻴﺪ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺭﻭﺯ ﻛﺎﺭﻫﺎی ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺗﻌﻄﻴﻞ ﻛﻨﻴﺪ، ﺯﻳﺮﺍ ﻛﻪ ﺁﻥ ﺭﻭﺯ، ﺭﻭﺯ نحسی ﺍﺳﺖ ﻭ ﺣﺎﺟﺖ ﻣﺆﻣﻦ ﺑﺮ ﺁﻭﺭﺩﻩ ﻧمیﺷﻮﺩ، ﻭ ﺍﮔﺮ ﺑﺮ ﺁﻭﺭﺩﻩ ﺷﻮﺩ ﻣﺒﺎﺭﻙ ﻧﺨﻮﺍﻫﺪ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺧﻴﺮی ﺩﺭ ﺁﻥ ﻧمیﺑﺎﺷﺪ. ﻭ ﺑﺮﺍی ﻣﻨﺰﻝ ﺧﻮﺩ ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﺭﻭﺯ ﭼﻴﺰی ﺫﺧﻴﺮﻩ ﻧﻜﻨﻴﺪ، ﭼﻮﻥ ﺑﺮﻛﺖ ﻧﺪﺍﺷﺘﻪ ﻭ ﺑﺮﺍی ﺍﻫﻠﺶ ﻣﺒﺎﺭﻙ نمیﺑﺎﺷﺪ.
📙 مصباح المتهجّد، ص ۷۷۲
@ashkvareh
▪️ﺭﺍﻭی (ضمن روایت زیارت روز عاشورا) به امام باقر علیه السّلام ﻋﺮﺽ ﻛﺮﺩ: ﻓﺪﺍﻳﺖ ﺷﻮﻡ، کسی ﻛﻪ ﺩﺭ ﺷﻬﺮﻫﺎی ﺩﻭﺭ ﺍﺯ ﻛﺮﺑﻠﺎﺳﺖ ﻭ ﺭﻓﺘﻦ ﻧﺰﺩ ﻗﺒﺮ ﺁﻥ ﺣﻀﺮﺕ ﺑﺮﺍﻳﺶ ﻣﻤﻜﻦ ﻧﻴﺴﺖ چه کند؟ ﻓﺮﻣﻮﺩﻧﺪ: ﻧﺰﺩﻳﻚ ﺯﻭﺍﻝ ﺁﻓﺘﺎﺏ ﺑﻪ ﺻﺤﺮﺍ ﻳﺎ ﺑﺮ ﺑﺎﻡ ﺧﺎﻧﻪ ﺧﻮﺩ ﺑﺮﻭﺩ، ﻭ ﺑﻪ ﺳﻮی ﺁﻥ ﺣﻀﺮﺕ ﺑﺎ ﺳﻠﺎﻡ ﺍﺷﺎﺭﻩ ﻛﺮﺩﻩ ﻭ ﺑﺮ ﻗﺎﺗﻠﻴﻦ ﺍﻭ ﻟﻌﻦ ﻭ ﻧﻔﺮﻳﻦ ﻛﻨﺪ ﻭ ﺩﻭ ﺭﻛﻌﺖ ﻧﻤﺎﺯ ﺑﺨﻮﺍﻧﺪ. ﺁﻧﮕﺎﻩ ﺑﺮ ﺣﺴﻴﻦ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴّﻠﺎﻡ ﻧﺪﺑﻪ ﻭ ﮔﺮﻳﻪ ﻧﻤﺎﻳﺪ، ﻭ ﻛﺴﺎنی ﺭﺍ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺧﺎﻧﻪﺍﺵ هستند_ ﺍﮔﺮ ﺍﺯ ﺁﻧﻬﺎ ﺗﻘﻴّﻪ نمیکند _ ﺑﻪ ﮔﺮﻳﺴﺘﻦ ﺑﺮ ﺁﻥ ﺣﻀﺮﺕ ﻭﺍ ﺩﺍﺭﺩ، ﻭ ﺩﺭ ﺧﺎﻧﻪ ﺧﻮﺩ ﻣﺠﻠﺲ ﻋﺰﺍ ﻭ ﻣﺼﻴﺒﺖ ﺁﻥ ﺣﻀﺮﺕ را ﺑﺮ ﭘﺎ ﻛﻨﺪ. ﻭ ﺑﻪ ﻳﻜﺪﻳﮕﺮ ﺗﻌﺰﻳّﺖ ﺑﮕﻮﻳﻨﺪ. ﮔﻔﺘﻢ: ﭼﮕﻮﻧﻪ ﻳﻜﺪﻳﮕﺮ ﺭﺍ ﺗﻌﺰﻳّﺖ ﺑﮕﻮﻳﻨﺪ؟ ﻓﺮﻣﻮﺩﻧﺪ: ﺑﮕﻮﺋﻴﺪ:
«عَظَّمَ اللَّهُ أُجُورَنَا بِمُصَابِنَا بِالْحُسَيْنِ وَ جَعَلَنَا وَ إِيَّاكُمْ مِنَ الطَّالِبِينَ بِثَأْرِهِ مَعَ وَلِيِّهِ الْإِمَامِ الْمَهْدِيِّ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ عَلَيْهِمُ السَّلاَمُ»
ﻭ ﺍﮔﺮ ﺑﺘﻮﺍﻧﻴﺪ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺭﻭﺯ ﻛﺎﺭﻫﺎی ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺗﻌﻄﻴﻞ ﻛﻨﻴﺪ، ﺯﻳﺮﺍ ﻛﻪ ﺁﻥ ﺭﻭﺯ، ﺭﻭﺯ نحسی ﺍﺳﺖ ﻭ ﺣﺎﺟﺖ ﻣﺆﻣﻦ ﺑﺮ ﺁﻭﺭﺩﻩ ﻧمیﺷﻮﺩ، ﻭ ﺍﮔﺮ ﺑﺮ ﺁﻭﺭﺩﻩ ﺷﻮﺩ ﻣﺒﺎﺭﻙ ﻧﺨﻮﺍﻫﺪ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺧﻴﺮی ﺩﺭ ﺁﻥ ﻧمیﺑﺎﺷﺪ. ﻭ ﺑﺮﺍی ﻣﻨﺰﻝ ﺧﻮﺩ ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﺭﻭﺯ ﭼﻴﺰی ﺫﺧﻴﺮﻩ ﻧﻜﻨﻴﺪ، ﭼﻮﻥ ﺑﺮﻛﺖ ﻧﺪﺍﺷﺘﻪ ﻭ ﺑﺮﺍی ﺍﻫﻠﺶ ﻣﺒﺎﺭﻙ نمیﺑﺎﺷﺪ.
📙 مصباح المتهجّد، ص ۷۷۲
@ashkvareh