با اینکه همه امید و انگیزمو با خودت بردی،
چی جا گذاشتی؟
چی جا گذاشتی که هرلحظه نگرانتم؟
نکنه آدما خنده رو ازت بگیرن،
من پای این حماقت و دلنگرانیم یه روز از پا در میام،
میدونم!
تو ته این زندگی بودی برام.
چی جا گذاشتی؟
چی جا گذاشتی که هرلحظه نگرانتم؟
نکنه آدما خنده رو ازت بگیرن،
من پای این حماقت و دلنگرانیم یه روز از پا در میام،
میدونم!
تو ته این زندگی بودی برام.
نامه خودکشی بهجا مونده:
_به سمت پل میروم،اگر در مسیر فقط یکنفر به من لبخند بزند
نخواهم پرید
_به سمت پل میروم،اگر در مسیر فقط یکنفر به من لبخند بزند
نخواهم پرید
همیشه من بودم
اون ادم صبوره من بودم
اونی که حرفی نمیزد و همهچیو میریخت تو خودش من بودم
من بودم که بعد از هر دل شکستناتون کنارتون موندم
من بودم که هروقت دلتون خواست رفتید و هروقت عشقتون کشید برگشتید
اونی که انتظار کشید من بودم
اونی که زخم زبونهاتونو شنید من بودم
اونی که نامردیهاتونو دید من بودم
اونی که تو جوونی از کارهاتون پیر شد من بودم اما چیزی نگفت تا ناراحت نشید من بودم
اره،من بودم
همش من بودم
شما به این من خیلی بدهکارید...
اون ادم صبوره من بودم
اونی که حرفی نمیزد و همهچیو میریخت تو خودش من بودم
من بودم که بعد از هر دل شکستناتون کنارتون موندم
من بودم که هروقت دلتون خواست رفتید و هروقت عشقتون کشید برگشتید
اونی که انتظار کشید من بودم
اونی که زخم زبونهاتونو شنید من بودم
اونی که نامردیهاتونو دید من بودم
اونی که تو جوونی از کارهاتون پیر شد من بودم اما چیزی نگفت تا ناراحت نشید من بودم
اره،من بودم
همش من بودم
شما به این من خیلی بدهکارید...
دوتاشون کل شب آنلاین بودنا
اما فرقشون این بود که یکیشون تا خود صبح داشت با غریبه چت میکرد
اما اون یکی خیلی ساده بود تمام شب و منتظر میموند که اون ادم یه بار دیگه بهش پیام بده.
اما فرقشون این بود که یکیشون تا خود صبح داشت با غریبه چت میکرد
اما اون یکی خیلی ساده بود تمام شب و منتظر میموند که اون ادم یه بار دیگه بهش پیام بده.
میدانی؟من عاشق خوابم.وقتی بیدارم،
زندگی من تمایل عجیبی دارد که از هم بپاشد.
زندگی من تمایل عجیبی دارد که از هم بپاشد.
وقتی میگیم شاملو،یاد آیدا میوفتی و حواست به زن اول و دومش نیست!
وقتی میگیم شهریار،یاد ثریا میوفتی و حتی نمیدونی یه روز دختری به اسم لیلا عاشق شهریار بوده!
همیشه تو داستانا یکی هست که بیشتر عاشق بوده،بیشتر اذیت شده،بیشتر نادیده گرفته شده،ولی خب هیچوقت اونطوری که باید دوست داشته نشده و خیلی زود فراموش شده.
وقتی میگیم شهریار،یاد ثریا میوفتی و حتی نمیدونی یه روز دختری به اسم لیلا عاشق شهریار بوده!
همیشه تو داستانا یکی هست که بیشتر عاشق بوده،بیشتر اذیت شده،بیشتر نادیده گرفته شده،ولی خب هیچوقت اونطوری که باید دوست داشته نشده و خیلی زود فراموش شده.
دنیـای کوچـک مـن pinned «وقتی میگیم شاملو،یاد آیدا میوفتی و حواست به زن اول و دومش نیست! وقتی میگیم شهریار،یاد ثریا میوفتی و حتی نمیدونی یه روز دختری به اسم لیلا عاشق شهریار بوده! همیشه تو داستانا یکی هست که بیشتر عاشق بوده،بیشتر اذیت شده،بیشتر نادیده گرفته شده،ولی خب هیچوقت اونطوری…»
بخدا من بیمعرفت نیستم فقط بیحوصلهام،یعنی ممکنه شما صمیمیترین و عزیزترین رفیقم باشین ولی تا چند ماه حال جواب دادن یا سراغ گرفتن ازتون رو نداشته باشم بدون اینکه ذرهای از دوستداشتنم کم بشه
میدونی چرا از دستش دادی؟؟
زیادی محبت کردی،دلت نیومد ناراحتش کنی،
عصبانی شدی هرحرفیو نزدی،هرکاری گفت کردی،اذیتش نکردی کوتاه اومدی شدی همون که اون میخواد و بدون هیچ چشم داشتی عاشقی کردی.
زیادی محبت کردی،دلت نیومد ناراحتش کنی،
عصبانی شدی هرحرفیو نزدی،هرکاری گفت کردی،اذیتش نکردی کوتاه اومدی شدی همون که اون میخواد و بدون هیچ چشم داشتی عاشقی کردی.