This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
من با چیزهای ساده خوشحال می شوم
با کارهای کوچک، اتفاق های پیش پا افتاده
خوش حالی، خوشحالم می کند
حال خوب را دوست دارم،
خندیدن زیاد را دوست دارم
دلم غش می رود برای اینکه بی پروا
کنار خیابان برقصی در حالی که
آهنگی شاد رو برات اجرا می کنم...
بغلم کنی و بی درنگ دستانت را دورم حلقه کنی
می دانی از چه چیز حرف می زنم؟
از چیزهای معمولی
همین هایی که ما نداریم!!
#میثم_اسفندیار
@ashar_nab53🖌
با کارهای کوچک، اتفاق های پیش پا افتاده
خوش حالی، خوشحالم می کند
حال خوب را دوست دارم،
خندیدن زیاد را دوست دارم
دلم غش می رود برای اینکه بی پروا
کنار خیابان برقصی در حالی که
آهنگی شاد رو برات اجرا می کنم...
بغلم کنی و بی درنگ دستانت را دورم حلقه کنی
می دانی از چه چیز حرف می زنم؟
از چیزهای معمولی
همین هایی که ما نداریم!!
#میثم_اسفندیار
@ashar_nab53🖌
هيچ كس حق ندارد اعتقاد بورزد ،
مگر آنكه شاگردىِ شك را كرده باشد...!
#ویل_دورانت
📒#درباره_معنی_زندگی
@ashar_nab53🖌
مگر آنكه شاگردىِ شك را كرده باشد...!
#ویل_دورانت
📒#درباره_معنی_زندگی
@ashar_nab53🖌
تلاش كنيد تا در پنج زمينه زير، هر روز حداقل يک درجه پيشرفت كنيد:
تسلط بر جسم:
ورزش، تغذيه، كنترل وزن، رسيدگی به ظاهرتان، ترک سيگار،الکل و وابستگی های جسمانی ديگر.
تسلط بر هيجانات:
خشم، پرخاشگری، عصبانيت، افسردگی، دمدمی مزاجی، نااميدی، خوشی های بی اساس، لذت جويی با پيامدهای منفی.
تسلط بر مسائل مالی:
تعادل بين دخل و خرج، اقتصاد در مصرف و مديريت مالی زندگی.
تسلط بر زمان:
مديريت زمان، جلو افتادن از برنامه ها، پيگيری كارها و به موقع عمل كردن.
تسلط بر روابط:
مديريت روابط بين فردی و اجتماعی خود با ديگران (دوستان، خانواده، فاميل و رفت و آمدهای ديگر).
#کوین_ترودو
@ashar_nab53🖌
تسلط بر جسم:
ورزش، تغذيه، كنترل وزن، رسيدگی به ظاهرتان، ترک سيگار،الکل و وابستگی های جسمانی ديگر.
تسلط بر هيجانات:
خشم، پرخاشگری، عصبانيت، افسردگی، دمدمی مزاجی، نااميدی، خوشی های بی اساس، لذت جويی با پيامدهای منفی.
تسلط بر مسائل مالی:
تعادل بين دخل و خرج، اقتصاد در مصرف و مديريت مالی زندگی.
تسلط بر زمان:
مديريت زمان، جلو افتادن از برنامه ها، پيگيری كارها و به موقع عمل كردن.
تسلط بر روابط:
مديريت روابط بين فردی و اجتماعی خود با ديگران (دوستان، خانواده، فاميل و رفت و آمدهای ديگر).
#کوین_ترودو
@ashar_nab53🖌
آدم هیچوقت نمیدونه چی میخواد!
آدم فکر میکنه یه جور آدم مشخص رو میخواد.
و بعد یکی رو میبینه که،
هیچی از چیزهایی که میخواسته رو نداره...
و بدون هیچ دلیلی عاشقش میشه!
#وودی_آلن
@ashar_nab53🖌
آدم فکر میکنه یه جور آدم مشخص رو میخواد.
و بعد یکی رو میبینه که،
هیچی از چیزهایی که میخواسته رو نداره...
و بدون هیچ دلیلی عاشقش میشه!
#وودی_آلن
@ashar_nab53🖌
پدرم دلواپس آینده برادرم است، اما حتی یک بار هم اتفاق نیفتاده که باهم به کافی شاپ بروند، در خیابان قدم بزنند و گاهی بلند بلند بخندند.
برادرم نگران فشار کاری پدرم است، اما حتی یکبار هم نشده خواسته هایش را به تعویق بیندازد تا پدر برای مدتی احساس راحتی کند.
مادرم با فکر خوشبختی من خوابش نمیبرداما حتی یکبار هم نشده که بامن در مورد خوشبختی ام صحبت کند و بپرسد: فرزندم چه چیزی تو را خوشحال میکند؟
من با فکر رنج و سختی مادرم از خواب بیدار میشوم، اما حتی یکبار نشده که دستش را بگیرم ،با او به سینما بروم، باهم تخمه بشکنیم، فیلم ببینیم و کمی به او آرامش بدهم
ما از نسل آدم های بلاتکلیف هستیم. از یک طرف در خلوت خود، دلمان برای این و آن تنگ می شود، از طرف دیگر وقتی به هم میرسیم لال مانی میگیریم! انگار نیرویی نامرئی، فراتر از ما وجود دارد که دهانمان را بسته تا مبادا چیزی در مورد دلتنگی مان بگوییم
تکلیفمان را با خودمان روشن نمیکنیم یکدیگر را دوست میداریم اما آنقدر شهامت نداریم که دوست داشتن مان را ابراز کنیم
ما آدم های بیچاره ای هستیم!
آنقدر در بیان احساساتمان حقیر و ناچیزیم که صبر میکنیم تا وقتی عزیزی را از دست دادیم، تا آخر عمر برایش شعر بگوییم
از یک جا به بعد باید این سکوت خطرناک را شکست و راه افتاد. از یک جا به بعد باید پدر به پسرش بگوید که چقدر دوستش دارد. از یک جا به بعد باید پسر دست پدر را بگیرد و باهم قدم بزنند. از یک جا به بعد باید مادر پسرش را به یک شام دونفره دعوت کند. از یک جا به بعد باید پسر در گوش مادرش بگوید: چقدر خوب است که تو را دارم
و چه خوب است از یک جا به بعد همینجا باشد، از همین جا که این نوشته تمام شد...
#شاهین_جانپاک
@ashar_nab53🖌
برادرم نگران فشار کاری پدرم است، اما حتی یکبار هم نشده خواسته هایش را به تعویق بیندازد تا پدر برای مدتی احساس راحتی کند.
مادرم با فکر خوشبختی من خوابش نمیبرداما حتی یکبار هم نشده که بامن در مورد خوشبختی ام صحبت کند و بپرسد: فرزندم چه چیزی تو را خوشحال میکند؟
من با فکر رنج و سختی مادرم از خواب بیدار میشوم، اما حتی یکبار نشده که دستش را بگیرم ،با او به سینما بروم، باهم تخمه بشکنیم، فیلم ببینیم و کمی به او آرامش بدهم
ما از نسل آدم های بلاتکلیف هستیم. از یک طرف در خلوت خود، دلمان برای این و آن تنگ می شود، از طرف دیگر وقتی به هم میرسیم لال مانی میگیریم! انگار نیرویی نامرئی، فراتر از ما وجود دارد که دهانمان را بسته تا مبادا چیزی در مورد دلتنگی مان بگوییم
تکلیفمان را با خودمان روشن نمیکنیم یکدیگر را دوست میداریم اما آنقدر شهامت نداریم که دوست داشتن مان را ابراز کنیم
ما آدم های بیچاره ای هستیم!
آنقدر در بیان احساساتمان حقیر و ناچیزیم که صبر میکنیم تا وقتی عزیزی را از دست دادیم، تا آخر عمر برایش شعر بگوییم
از یک جا به بعد باید این سکوت خطرناک را شکست و راه افتاد. از یک جا به بعد باید پدر به پسرش بگوید که چقدر دوستش دارد. از یک جا به بعد باید پسر دست پدر را بگیرد و باهم قدم بزنند. از یک جا به بعد باید مادر پسرش را به یک شام دونفره دعوت کند. از یک جا به بعد باید پسر در گوش مادرش بگوید: چقدر خوب است که تو را دارم
و چه خوب است از یک جا به بعد همینجا باشد، از همین جا که این نوشته تمام شد...
#شاهین_جانپاک
@ashar_nab53🖌
بیا دست به آسمان ببریم و کمی دعا کنیم؛
برای آرزوهایی که داریم، برای حال خوبی که آرزو داریم و برای دردهایی که برای کشیدنشان طاقتی نداریم!
بیا دعا کنیم که آسمان دل این مردم، میزبان رنگین کمان همدلی شود و لب هایشان همیشه بخندد، پروانه های اعتماد، روی گلهای دوستی بنشینند و درختانِ تحول، جوانه بزنند
دعا کنیم که آدم ها هر روز مهربان تر شوند و در مقابل تفاوت های هم، صبورتر...
بیا برای حال خوب جهانمان کمی دعا کنیم که خدا آماده است برای شنیدن، جهان آماده است برای تغییر و انرژی های خوب، آماده اند برای معجزه
#نرگس_صرافیان_طوفان
@ashar_nab53🖌
برای آرزوهایی که داریم، برای حال خوبی که آرزو داریم و برای دردهایی که برای کشیدنشان طاقتی نداریم!
بیا دعا کنیم که آسمان دل این مردم، میزبان رنگین کمان همدلی شود و لب هایشان همیشه بخندد، پروانه های اعتماد، روی گلهای دوستی بنشینند و درختانِ تحول، جوانه بزنند
دعا کنیم که آدم ها هر روز مهربان تر شوند و در مقابل تفاوت های هم، صبورتر...
بیا برای حال خوب جهانمان کمی دعا کنیم که خدا آماده است برای شنیدن، جهان آماده است برای تغییر و انرژی های خوب، آماده اند برای معجزه
#نرگس_صرافیان_طوفان
@ashar_nab53🖌
#داستان_کوتاه_تلنگر
کشاورزی الاغ پیری داشت که یک روز اتفاقی به درون یک چاه بدون آب افتاد.
کشاورز هر چه سعی کرد نتوانست الاغ را از درون چاه بیرون بیاورد.
برای اینکه حیوان بیچاره زیاد زجر نکشد کشاورز و مردم روستا تصمیم گرفتند چاه را با خاک پر کنند تا الاغ زودتر بمیرد و مرگ تدریجی او باعث عذابش نشود.
مردم با سطل روی سر الاغ خاک می ریختند اما الاغ هر بار خاک های روی بدنش را می تکاند و زیر پایش می ریخت و وقتی خاک زیر پایش بالا می آمد، سعی می کرد روی خاک ها بایستد.
روستایی ها همینطور به زنده به گور کردن الاغ بیچاره ادامه دادند و الاغ هم همینطور به بالا آمدن ادامه داد تا اینکه به لبه چاه رسید و در مقابل حیرت کشاورز و روستائیان از چاه بیرون آمد .
نتیجه اینکه ؛
مشکلات مانند تلی از خاک بر سر ما می ریزند
و ما همواره دو انتخاب داریم:
اول اینکه:
اجازه بدهیم مشکلات ما را زنده به گور کنند،
و دوم اینکه:
از مشکلات سکویی بسازیم برای صعود!
@ashar_nab53🖌
کشاورزی الاغ پیری داشت که یک روز اتفاقی به درون یک چاه بدون آب افتاد.
کشاورز هر چه سعی کرد نتوانست الاغ را از درون چاه بیرون بیاورد.
برای اینکه حیوان بیچاره زیاد زجر نکشد کشاورز و مردم روستا تصمیم گرفتند چاه را با خاک پر کنند تا الاغ زودتر بمیرد و مرگ تدریجی او باعث عذابش نشود.
مردم با سطل روی سر الاغ خاک می ریختند اما الاغ هر بار خاک های روی بدنش را می تکاند و زیر پایش می ریخت و وقتی خاک زیر پایش بالا می آمد، سعی می کرد روی خاک ها بایستد.
روستایی ها همینطور به زنده به گور کردن الاغ بیچاره ادامه دادند و الاغ هم همینطور به بالا آمدن ادامه داد تا اینکه به لبه چاه رسید و در مقابل حیرت کشاورز و روستائیان از چاه بیرون آمد .
نتیجه اینکه ؛
مشکلات مانند تلی از خاک بر سر ما می ریزند
و ما همواره دو انتخاب داریم:
اول اینکه:
اجازه بدهیم مشکلات ما را زنده به گور کنند،
و دوم اینکه:
از مشکلات سکویی بسازیم برای صعود!
@ashar_nab53🖌
هیچ رنجی در زندگی ام بزرگتر از توقع داشتن نبود و هیچ خودآزاری ای بزرگتر از برآورده کردن توقعاتِ دیگران. سخت آموختم که رنج را کم کنم و خودآزاری را قطع...!
#پونه_مقیمی
@ashar_nab53🖌
#پونه_مقیمی
@ashar_nab53🖌
ﻣﻮﺭﭼﮕﺎﻥ ﺑﺎ ﻫﻢ ﺣﺮﻑ نمیزنند،
ﺍﻣﺎ ﺩﺳﺘﻪ ﺟﻤﻌﯽ ﺩﺍﻧﻪ ﺟﻤﻊ میکنند
ﺯﻧﺒﻮﺭﻫﺎ ﺑﺎ ﻫﻢ ﺣﺮﻑ نمیزنند،
ﺍﻣﺎ ﺩﺳﺘﻪ ﺟﻤﻌﯽ ﺧﺎﻧﻪ میسازند
ﭘﺮﺳﺘﻮﻫﺎ ﺑﺎ ﻫﻢ ﺣﺮﻑ نمیزنند،
ﺍﻣﺎ ﺩﺳﺘﻪ ﺟﻤﻌﯽ ﺑﻪ ﺳﻔﺮ میروند
آدمها ﺑﺎ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺧﻮﺏ حرف میزنند...
ﺗﻨﻬﺎ ﺁﺫﻭﻗﻪ ﺟﻤﻊ میکنند.
ﺗﻨﻬﺎ ﺧﺎﻧﻪ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﻨﺎ ﻣﯽﮐﻨﻨﺪ
ﻭ ﺗﻨﻬﺎ ﺳﻔﺮ میکنند.
براستی ﮐﻪ ﺁﺩﻣﯽ ﺗﻨﻬﺎﺗﺮﯾﻦ ﻣﻮﺟﻮﺩ ﺭﻭﯼ ﺯﻣﯿﻦ ﺍﺳﺖ ...!
#ژان_پل_سارتر
@ashar_nab53🖌
ﺍﻣﺎ ﺩﺳﺘﻪ ﺟﻤﻌﯽ ﺩﺍﻧﻪ ﺟﻤﻊ میکنند
ﺯﻧﺒﻮﺭﻫﺎ ﺑﺎ ﻫﻢ ﺣﺮﻑ نمیزنند،
ﺍﻣﺎ ﺩﺳﺘﻪ ﺟﻤﻌﯽ ﺧﺎﻧﻪ میسازند
ﭘﺮﺳﺘﻮﻫﺎ ﺑﺎ ﻫﻢ ﺣﺮﻑ نمیزنند،
ﺍﻣﺎ ﺩﺳﺘﻪ ﺟﻤﻌﯽ ﺑﻪ ﺳﻔﺮ میروند
آدمها ﺑﺎ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺧﻮﺏ حرف میزنند...
ﺗﻨﻬﺎ ﺁﺫﻭﻗﻪ ﺟﻤﻊ میکنند.
ﺗﻨﻬﺎ ﺧﺎﻧﻪ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﻨﺎ ﻣﯽﮐﻨﻨﺪ
ﻭ ﺗﻨﻬﺎ ﺳﻔﺮ میکنند.
براستی ﮐﻪ ﺁﺩﻣﯽ ﺗﻨﻬﺎﺗﺮﯾﻦ ﻣﻮﺟﻮﺩ ﺭﻭﯼ ﺯﻣﯿﻦ ﺍﺳﺖ ...!
#ژان_پل_سارتر
@ashar_nab53🖌
میخواهم همیشه کنارم باشی
تا اگر اندوهِ زمین روی شانههایم افتاد
به سمت تو کج شوم...
#نزار_قبانی
@ashar_nab53🖌
تا اگر اندوهِ زمین روی شانههایم افتاد
به سمت تو کج شوم...
#نزار_قبانی
@ashar_nab53🖌
خالی کن خودت را از فکر روزهای سختی که پیش رو داری
چالشهای جدیدی که با آنها مواجهی، آزمونهای ساده یا پیچیدهای که داری و تمام نگرانیهای ریز و درشتی که در صندوقچهی افکارت تلنبار کردهای.
رها باش از دغدغهی اتفاقات تلخی که هنوز نیفتادهاند و به احتمال زیاد، هرگز هم نخواهند افتاد.
بالآخره روزهای سخت هم میگذرند، چالشها را پشت سر میگذاری
آزمونها به نتیجههای متوسط یا مطلوب میرسند و فقط این نگرانیهای تو هستند که بیثمر، یقهی آرامشت را چسبیدهاند و به لحظاتت برچسب تلخ بیقراری میزنند.
رها باش
همینطور که با طمأنینه و آرامش، تلاشت را برای رسیدن به بهترین نتایج میکنی و برای مشکلاتت دنبال راه حل میگردی، فراموش نکن که بالآخره تمام میشود و تو باید آرام و صبور باشی.
#نرگس_صرافیان_طوفان
@ashar_nab53🖌
چالشهای جدیدی که با آنها مواجهی، آزمونهای ساده یا پیچیدهای که داری و تمام نگرانیهای ریز و درشتی که در صندوقچهی افکارت تلنبار کردهای.
رها باش از دغدغهی اتفاقات تلخی که هنوز نیفتادهاند و به احتمال زیاد، هرگز هم نخواهند افتاد.
بالآخره روزهای سخت هم میگذرند، چالشها را پشت سر میگذاری
آزمونها به نتیجههای متوسط یا مطلوب میرسند و فقط این نگرانیهای تو هستند که بیثمر، یقهی آرامشت را چسبیدهاند و به لحظاتت برچسب تلخ بیقراری میزنند.
رها باش
همینطور که با طمأنینه و آرامش، تلاشت را برای رسیدن به بهترین نتایج میکنی و برای مشکلاتت دنبال راه حل میگردی، فراموش نکن که بالآخره تمام میشود و تو باید آرام و صبور باشی.
#نرگس_صرافیان_طوفان
@ashar_nab53🖌
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
دیروز و فردا با هم دست به یکی کردهاند،
دیروز با خاطراتش مرا فریب داد
و فردا با وعدههایش مرا خواب کرد،
وقتی چشم گشودم امروز گذشته بود
#آلبر_کامو
@ashar_nab53🖌
دیروز با خاطراتش مرا فریب داد
و فردا با وعدههایش مرا خواب کرد،
وقتی چشم گشودم امروز گذشته بود
#آلبر_کامو
@ashar_nab53🖌
مراقب باش که چه چیزی وارد ذهنت می کنی. مردم کاملا ناآگاه هستند،
آنان هر چیزی را می خوانند و به تماشای تلویزیون ادامه می دهند، هر چیز ابلهانه و احمقانه را می بینند و می شنوند. آنان به رادیو گوش میدهند، به گپ زدن ادامه میدهند و با مردم از هر چیز حرف می زنند و انواع آشغال ها را وارد سرهای همدیگر می کنند.
هر آنچه در سر دارند جز آشغال نیست.
از موقعیت هایی که در آن بی جهت از آشغالها پر میشوی دوری کن. همین حالا هم خیلی زیاد داری، باید از این بارهای ذهنی خلاص شوی. و باز به جمع آوری آنها ادامه میدهی؟
گویی که چیزهایی با ارزش هستند.
کمتر حرف بزن
فقط به چیزهای اساسی گوش بده.
در گفتن و شنیدن تلگرافی عمل کن.
اگر کمتر حرف بزنی و کمتر بشنوی، آهسته آهسته خواهی دید که یک نوع تمیزی، احساسی از پاکی، گویی که تازه حمام کرده ای شروع می کند در تو برخاستن.
این همان خاک لازم برای رشد مراقبه است.
هر چیز بی معنی را نخوان.
لحظاتی را بدون مشغله برای ذهن خود باقی بگذار. آن لحظاتِ آگاهیِ بدون مشغله، نخستین لمحات از مراقبه هستند، نخستین منافذ از ماوراء، نخستین اشعه ها از بی ذهنی.
#اوشو
@ashar_nab53🖌
آنان هر چیزی را می خوانند و به تماشای تلویزیون ادامه می دهند، هر چیز ابلهانه و احمقانه را می بینند و می شنوند. آنان به رادیو گوش میدهند، به گپ زدن ادامه میدهند و با مردم از هر چیز حرف می زنند و انواع آشغال ها را وارد سرهای همدیگر می کنند.
هر آنچه در سر دارند جز آشغال نیست.
از موقعیت هایی که در آن بی جهت از آشغالها پر میشوی دوری کن. همین حالا هم خیلی زیاد داری، باید از این بارهای ذهنی خلاص شوی. و باز به جمع آوری آنها ادامه میدهی؟
گویی که چیزهایی با ارزش هستند.
کمتر حرف بزن
فقط به چیزهای اساسی گوش بده.
در گفتن و شنیدن تلگرافی عمل کن.
اگر کمتر حرف بزنی و کمتر بشنوی، آهسته آهسته خواهی دید که یک نوع تمیزی، احساسی از پاکی، گویی که تازه حمام کرده ای شروع می کند در تو برخاستن.
این همان خاک لازم برای رشد مراقبه است.
هر چیز بی معنی را نخوان.
لحظاتی را بدون مشغله برای ذهن خود باقی بگذار. آن لحظاتِ آگاهیِ بدون مشغله، نخستین لمحات از مراقبه هستند، نخستین منافذ از ماوراء، نخستین اشعه ها از بی ذهنی.
#اوشو
@ashar_nab53🖌
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
به خاطر داشته باشید که به
خویش خود عشق بورزید ، با خویش خود مناجات کنید ،به خویش خود تعظیم
کنید زیرا خدا در شما، به
عنوان شما ساکن است....
#رابرت_آدامز
@ashar_nab53🖌
خویش خود عشق بورزید ، با خویش خود مناجات کنید ،به خویش خود تعظیم
کنید زیرا خدا در شما، به
عنوان شما ساکن است....
#رابرت_آدامز
@ashar_nab53🖌
باور دارم جذابترین آدمها کسانیاند که آنقدر اعتماد به نفس دارند،
که نمیکوشند؛ به هر طریقی مورد پسند دیگران قرار گیرند...!
#کریستین_بوبن
@ashar_nab53🖌
که نمیکوشند؛ به هر طریقی مورد پسند دیگران قرار گیرند...!
#کریستین_بوبن
@ashar_nab53🖌
دو شیر از باغ وحشی میگریزند و هر کدام راهی را در پیش میگیرند.
یکی از شیرها به یک پارک جنگلی پناه میبَرَد، اما به محض آنکه بر اثر فشار گرسنگی رهگذری را میخورد به دام میافتد!
ولی شیر دوم موفق میشود چند ماهی در آزادی به سر ببرد و هنگامی هم که گیر میافتد و به باغ وحش بازگردانده میشود حسابی چاق و چله است!
شیر نخست که در آتش کنجکاوی میسوخت از او پرسید : کجا پنهان شده بودی که این همه مدت گیر نیفتادی؟!
شیر دوم پاسخ میدهد : توی یکی از ادارات دولتی! هر سه روز در میان، یکی از کارمندان اداره را میخوردم و کسی هم متوجه نمیشد!
شیر نخست پرسید : پس چطور شد که گیر افتادی؟!
شیر دوم پاسخ میدهد : اشتباهاً آبدارچی را خوردم چون تنها کسی بود که کاری انجام میداد و غیبت او را متوجه شدند...!
#پیتر_اوانز
📒#توسعه_یا_چپاول
@ashar_nab53🖌
یکی از شیرها به یک پارک جنگلی پناه میبَرَد، اما به محض آنکه بر اثر فشار گرسنگی رهگذری را میخورد به دام میافتد!
ولی شیر دوم موفق میشود چند ماهی در آزادی به سر ببرد و هنگامی هم که گیر میافتد و به باغ وحش بازگردانده میشود حسابی چاق و چله است!
شیر نخست که در آتش کنجکاوی میسوخت از او پرسید : کجا پنهان شده بودی که این همه مدت گیر نیفتادی؟!
شیر دوم پاسخ میدهد : توی یکی از ادارات دولتی! هر سه روز در میان، یکی از کارمندان اداره را میخوردم و کسی هم متوجه نمیشد!
شیر نخست پرسید : پس چطور شد که گیر افتادی؟!
شیر دوم پاسخ میدهد : اشتباهاً آبدارچی را خوردم چون تنها کسی بود که کاری انجام میداد و غیبت او را متوجه شدند...!
#پیتر_اوانز
📒#توسعه_یا_چپاول
@ashar_nab53🖌
نیمی از نگرانی ها و اضطراب های ما مربوط به نظر دیگران است، ما باید این خار را از بدن خود بیرون بکشیم
نظر دیگران تصوری خام یا یک وهم است که هر لحظه میتواند تغییر کند
نظر دیگران به نخی بند است و ما را برده ی آنان می کند. برده ی نظراتشان و بدتر، برده ی آنچه وانمود می کنند به نظرشان می رسد.. !
#اروین_دی_یالوم
📒#درمان_شوپنهاور
@ashar_nab53🖌
نظر دیگران تصوری خام یا یک وهم است که هر لحظه میتواند تغییر کند
نظر دیگران به نخی بند است و ما را برده ی آنان می کند. برده ی نظراتشان و بدتر، برده ی آنچه وانمود می کنند به نظرشان می رسد.. !
#اروین_دی_یالوم
📒#درمان_شوپنهاور
@ashar_nab53🖌
#تلنگر
منطق مورچهای دارای ۴ قسمت است:
اولین بخش آن این است: « یک مورچه هرگز تسلیم نمیشود.»
اگر آنها به سمتی پیش بروند و شما سعی کنید متوقف شان کنید به دنبال راه دیگری میگردند.
بالا میروند، پایین میروند، دور میزنند.
آنها به جستجوی خود برای یافتن راه دیگر ادامه میدهند.
بخش دوم این است: « مورچهها کل تابستان را زمستانی میاندیشند.»
این نگرش مهمی است...
نمیتوان اینقدر ساده لوح بود که گمان کرد تابستان برای همیشه ماندگار است.!
پس مورچهها وسط تابستان در حال جمعآوری غذای زمستانشان هستند.
باید همچنان که از آفتاب و شن لذت میبرید به فکر سنگ و صخره هم باشید.
سومین بخش از منطق مورچه این است:
« مورچهها کل زمستان را مثبت میاندیشند.»
این هم مهم است...
در طول زمستان مورچهها به خود یادآور میشوند که این دوران زیاد طول نمیکشد، به زودی از اینجا بیرون خواهیم رفت و در اولین روز گرم، مورچهها بیرون میآیند.
اگر دوباره سرد شد آنها برمیگردند زیر، ولی باز در اولین روز گرم بیرون میآیند.
آنها برای بیرون آمدن نمیتوانند زیاد منتظر بمانند.
چهارمین و آخرین منطق مورچهها:
« یک مورچه در تابستان چه قدر برای زمستان خود جمع میکند؟»
«هر چه قدر که در توانش باشد»
پس:
هرگز تسلیم نشو!
آینده را ببین (زمستانی بیاندیش)
مثبت بمان (تابستان را به خاطر بسپار)
@ashar_nab53🖌
منطق مورچهای دارای ۴ قسمت است:
اولین بخش آن این است: « یک مورچه هرگز تسلیم نمیشود.»
اگر آنها به سمتی پیش بروند و شما سعی کنید متوقف شان کنید به دنبال راه دیگری میگردند.
بالا میروند، پایین میروند، دور میزنند.
آنها به جستجوی خود برای یافتن راه دیگر ادامه میدهند.
بخش دوم این است: « مورچهها کل تابستان را زمستانی میاندیشند.»
این نگرش مهمی است...
نمیتوان اینقدر ساده لوح بود که گمان کرد تابستان برای همیشه ماندگار است.!
پس مورچهها وسط تابستان در حال جمعآوری غذای زمستانشان هستند.
باید همچنان که از آفتاب و شن لذت میبرید به فکر سنگ و صخره هم باشید.
سومین بخش از منطق مورچه این است:
« مورچهها کل زمستان را مثبت میاندیشند.»
این هم مهم است...
در طول زمستان مورچهها به خود یادآور میشوند که این دوران زیاد طول نمیکشد، به زودی از اینجا بیرون خواهیم رفت و در اولین روز گرم، مورچهها بیرون میآیند.
اگر دوباره سرد شد آنها برمیگردند زیر، ولی باز در اولین روز گرم بیرون میآیند.
آنها برای بیرون آمدن نمیتوانند زیاد منتظر بمانند.
چهارمین و آخرین منطق مورچهها:
« یک مورچه در تابستان چه قدر برای زمستان خود جمع میکند؟»
«هر چه قدر که در توانش باشد»
پس:
هرگز تسلیم نشو!
آینده را ببین (زمستانی بیاندیش)
مثبت بمان (تابستان را به خاطر بسپار)
@ashar_nab53🖌