توی دنیا هیچ شغلی مطمئن‌تر از قاچاق انسان نیست...
تا وقتی که آدما مثل حالا غمگین باشن، مدام به فکر فرار از خاک خودشون می‌افتن .
این که آدما خیال می‌کنن توی یه جای دیگه خوشبخت می‌شن، یه نوع مشکلیه که از بابا آدم برامون مونده...!

#بختیار_علی
📒#جمشیدخان_عمویم_که_باد_همیشه_او_را_با_خود_می‌برد

@ashar_nab53🖌

عقل محتاط است.
ترسان و لرزان گام برميدارد.
با خودش ميگويد:
" مراقب باش آسيبی نبينی. "

اما مگر عشق اينطورست؟
تنها چيزی كه عشق ميگويد اين است:
"خودت را رها كن. بگذار برود!"

عقل به آسانی خراب نميشود ، اما عشق خودش را ويران ميكند....

گنج ها و خرابه ها هم در دل ويرانه ها يافت ميشود....
پس هر چه هست در دل خراب است...!

#شمس

@ashar_nab53🖌

جوانی که نزد خردمندی میرود و میگوید که من می‌خواهم به تفرد برسم.
خردمند یک لیوان آب به دستش میدهد و میگوید: برو و دور این باغ بگرد و برگرد؛ اما مواظب باش که یک قطره از این آب نریزد...
جوان میرود و بدون اینکه آب را بریزد بر میگردد. استاد می‌پرسد که:
آیا درخت‌ها را هم دیدی؟... چه درختی بود؟... شکوفه داده بود؟... میوه داده بود؟
جوان میگوید که:
من حواسم نبود...
استاد میگوید که:
برگرد؛ دوباره لیوان را بردار و در باغ بچرخ و این دفعه ببین که درختها چه بودند؟... پرنده‌ها چه بودند؟...
جوان رفت و خندان برگشت و گفت:
عجب میوه‌هایی بودند؛ عجب شکوفه‌هایی بودند و عجب خرمالویی و .....خرگوشی بود و پروانه‌هایی و... عجب دنیایی...
استاد گفت:
از لیوانت چه خبر؟!
جوان تازه متوجه شد که لیوان خالی است! در اینجا استاد به او گفت:
همین است...
هنر زندگی کردن این است که تمام باغ را ببینی و حواست به آن لیوان هم باشد که نریزد...!

#پائولو_کوئلیو

@ashar_nab53🖌

آيا به‌راستى تندخويى خودش نشان ناخشنودى درونىِ ما از بى‌مايگى خودمان نيست .
نشان آن از خودبيزارى‌اى كه هميشه با اين يا آن حسادت همراه است و اين حسادت هم خود از خودپسندى‌اى ابلهانه ناشى مى‌شود...

ما در زندگى انسان‌هايى را مى‌بينيم كه خوشبخت‌اند، بى‌آنكه ما در خوشبختى‌شان دخيل بوده باشيم،
و چنين چيزى تحمل ناپذير است...!

#یوهان_ولفگانگ_فون_گوته
📒#رنج_های_ورتر_جوان

@ashar_nab53🖌

خداوند یار و یاور کسانی است ،
که خود را یاری می‌کنند...!

#برتولت_برشت
📒#محاکمه_ژاندارک_در_روان

@ashar_nab53🖌

گاهی با دویدن به سمت کسی، نفسی برای ماندن در کنار او نخواهی داشت، پس با کسی بمان که نصف راه را به سمتت دویده است...!

#عباس_معروفی
📒#نامه‌های_عاشقانه

@ashar_nab53🖌

کاش من سه نفر بودم؛
یکی بی هیچ نگرانی و احساس گناهی به کارها و آرزوهای خودم می‌رسید...

یکی با آرامش و فراغ بال، با تو زندگی می‌کرد...

یکی هم تا ابد و با تمام وجود، کنار مادر بود...

از من فقط یک نسخه ،
برای این‌همه مسئولیت و دل‌مشغولی و علاقه، کفایت نمی‌کند...!

#نرگس_صرافیان_طوفان

@ashar_nab53🖌

زیر آب زنی از کجا آمده است؟!

زیرآب در خانه های قدیمی ‌تا کمتر از صد سال پیش که لوله کشی آب تصفیه نشده بود معنی داشت

زیرآب در انتهای مخزن آب خانه ها بوده که برای خالی کردن آب، آن را باز می‌کردند. این زیرآب به چاهی راه داشت و روش باز کردن زیرآب این بود که کسی درون حوض می‌رفت و زیرآب را باز می‌کرد تا لجن ته حوض از زیرآب به چاه برود و آب پاکیزه شود

در همان زمان وقتی با کسی دشمنی داشتند ، برای اینکه به او ضربه بزنند زیرآب حوض خانه اش را باز می‌کردند تا همه آب تمیزی را که در حوض دارد از دست بدهد ، صاحب خانه وقتی خبردار می‌شد خیلی ناراحت می‌شد چون بی آب می‌ماند ، این فرد آزرده می‌گفت: «زیرآبم را زده اند.» این اصطلاح که زیرآبش را زدند ریشه از همین کار دارد که چندان دور هم نبوده است.

@ashar_nab53🖌

یک روز را انتخاب کن...
تا آنجا که می‌توانی ازش لذت ببر...
روزها هم مثل آدم‌ها می‌آیند و میروند.
فکر می‌کنم گذشته کمکم کرده قدر حالا را بدانم و نمی‌خواهم یک لحظه‌اش را به‌خاطرِ نگرانی آینده از دست بدهم.
نمی‌گویم برای یک روز زندگی کن؛
این خیلی ماتریالیستی می‌شود.
اما از داشته‌های هر روزت استفاده کن...!

من متوجه شده‌ام که خیلی از ما فقط در سطح زندگی می‌کنیم و نمی‌دانیم زنده بودن خودش بزرگترین نعمت است...!

#ملیسا_هلسترن
📒#راهنمای_دوست_داشتنی_بودن_به_روش_آدری_هپبورن

@ashar_nab53🖌

با عاشقان نشین و همه عاشقی گزین
با هر که نیست عاشق کم گوی و کم نشین

#رودکی

@ashar_nab53🖌

برای قدرت روحی و باطنی خود ارزش قائل شويد و آن را دست كم نگيريد.
يقين داشته باشيد كه اين عنصر درونی قادر است پاسخ همهٔ مشكلات را بيابد. چون تصوير ذهنی شماست كه در بيرون انعكاس می‌يابد. پس تصوير وفور و غنا و شادى و تندرستی را به ذهن بسپاريد و مطمئن باشد فرايند آن را به چشم خواهيد ديد...!

#ژوزف_مورفی
📒#قدرت_فكر

@ashar_nab53🖌

#تلنگر

شخصی برای اولین بار یک کلم دید.
اولین برگش را کند، زیرش به برگ دیگری رسید و زیر آن برگ یه برگ دیگر و ...
با خودش گفت : حتما یک چیز مهمیه که اینجوری کادو پیچش کردن ...!
اما وقتی به تهش رسید و برگ‌ها تمام شد متوجه شد که چیزی توی اون برگ‌ها پنهان نشده، بلکه کلم مجموعه‌ای از این برگهاست ...

داستان زندگی هم مثل همین کلم هست!
ما روزهای زندگی رو تند تند ورق می زنیم و فکر می کنیم چیزی اونور روزها پنهان شده، درحالیکه همین روزها آن چیزیست که باید دریابیم و درکش کنیم ...
و چقدر دیر می فهمیم که بیشتر غصه‌هایی که خوردیم، نه خوردنی بود نه پوشیدنی، فقط دور ریختنی بود...!
زندگی، همین روزهاییست که منتظر گذشتنش هستیم.

@ashar_nab53🖌

ببین کوه‌ها را چقدر آسوده ایستاده‌اند. ابرها را که چطور بدون دنباله ناپدید میشوند. هیچ موجودی مثل انسان، بدبختی رابه انواع وسائل برای خودش تهیه نمیکند...!

#نیما_یوشیج
📒#دنیا_خانه_من_است

@ashar_nab53🖌

بیشتر آدم‌های دنیا ،
سعی نمی‌کنند آزاد باشند کافکا...
فقط فکر می‌کنند که آزادند.
همه‌اش توهم است.
بیشتر آدم‌های دنیا اگر آزادشان بگذاری،
بدجوری تو هچل می‌افتند.
بهتر است یادت باشد؛
مردم عملا ترجیح می‌دهند آزاد نباشند...!

#هاروکی_موراکامی
📒#کافکا_در_کرانه‌

@ashar_nab53🖌

هر جا ظرفیت رنج کشیدن و غم‌خواری و توانایی مشارکت در رنج دیگران به پایان می‌رسید، رذیلت آغاز می‌شد...!

#هانا_آرنت

@ashar_nab53🖌

‌مردم جوری وانمود می‌کنند و
حرف می‌زنند که انگار
همه چیز را می‌دانند ،

اگر جرأت كنى و سؤالی بپرسی
متوجه می‌شوی كه آن‌ها
هیــچ چیز نمی‌دانند !

#پائولو_کوئلیو

@ashar_nab53🖌

از خدا پرسیدم:
خدایا چطور میتوان بهتر زندگی کرد؟

خدا جواب داد: گذشته ات را
بدون هیچ تاسفی بپذیر
با اعتماد زمان حالت را بگذران،
و بدون ترس برای آینده آماده شو!

ایمان را نگه دار و
ترس را به گوشه ای انداز،
شک هایت را باور نکن
و هیچ گاه به باورهایت شک نکن...

زندگی شگفت انگیز است؛
فقط اگر بدانید که چطور زندگی کنید...

#نلسون_ماندلا

@ashar_nab53🖌

انسان گیاه نیست و
بهار زندگی اش تکرار نمی‌شود...

#ایوان_تورگنیف

@ashar_nab53🖌

#تلنگر

سوار يه تاكسى شدم
صد متر جلوتر يه خانمى كنار خيابون ايستاده بود
راننده‌ى تاكسى بوق زد و خانم رو سوار كرد
چند ثانيه گذشت
راننده تاكسى: چقدر رنگِ رُژتون قشنگه
خانم مسافر: ممنون
راننده تاكسى: لباتون رو برجسته كرده.
خانم مسافر سايه‌بون رو داد پايين و لباشو رو به آينه غُنچه كرد و گفت واقعاً؟!
راننده تاكسى خنديد با دستِ راست دستِ چپِ خانم مسافر رو گرفت و نگاه كرد
راننده تاكسى: با رنگِ لاكِتون سِت كردين؟! واقعاً كه با سليقه هستین، تبريک ميگم
خانم مسافر: واى ممنونم.. چه دقتى معلومه كه آدمِ خوش ذوقى هستين.

تلفنِ همراهِ من زنگ خورد و اون دو نفر گرمِ حرف زدن بودن..
موقع پياده شدن راننده‌ى تاكسى كارتش رو داد به خانم مسافر و گفت هرجا خواستى برى، اگه ماشين خواستى زنگ بزن به من..
خانم مسافر كارت رو گرفت يه چشمکِ ريزى هم زد و رفت..
اين رو تعريف نكردم كه بخوام بگم خانم مسافر مشكل اخلاقى داشت يا راننده تاكسى...
فقط می‌خواستم بگم..
تویِ اين چند دقيقه ممکنه کمتر کسی از ما به ذهنش رسيده باشه
كه راننده‌ى تاكسى هم یک خانم بود ..

ما با تصوراتی كه توی ذِهنِمونه قضاوت ميكنيم!

@ashar_nab53🖌