داریوش مهرجویی و احمدرضا احمدی سرصحنهی فیلم "پستچی" (مهرجویی، ۱۳۵۱)
سالهای آخری که ایران بودم، حتی فرصتهایی مثل رونمایی کتاب و افتتاحیهی نمايشگاه را برای دیدار هر کدامشان از دست نمیدادم. حالا
...
به بهانهی گذشت ۳ ماه از قتل مهیب داریوش مهرجویی و وحیده محمدیفر
@amiropouria
یادداشت امیر پوریا در ادامه میآید 👇
سالهای آخری که ایران بودم، حتی فرصتهایی مثل رونمایی کتاب و افتتاحیهی نمايشگاه را برای دیدار هر کدامشان از دست نمیدادم. حالا
...
به بهانهی گذشت ۳ ماه از قتل مهیب داریوش مهرجویی و وحیده محمدیفر
@amiropouria
یادداشت امیر پوریا در ادامه میآید 👇
Amir Pouria
داریوش مهرجویی و احمدرضا احمدی سرصحنهی فیلم "پستچی" (مهرجویی، ۱۳۵۱) سالهای آخری که ایران بودم، حتی فرصتهایی مثل رونمایی کتاب و افتتاحیهی نمايشگاه را برای دیدار هر کدامشان از دست نمیدادم. حالا ... به بهانهی گذشت ۳ ماه از قتل مهیب داریوش مهرجویی و وحیده…
داریوش مهرجویی و احمدرضا احمدی سرصحنهی فیلم "پستچی" (مهرجویی، ۱۳۵۱)
سالهای آخری که ایران بودم، حتی فرصتهایی مثل رونمایی کتاب و افتتاحیهی نمايشگاه را برای دیدار هر کدامشان از دست نمیدادم. حالا که هر دو نیستند، از خودم میپرسم در تمام آن سالها و این سالها، کدامشان، کداممان حتی لحظهای تصور میکردیم ممکن است زندگی یکی از آن دو چنان فاجعهبار به پایان برسد که آرزو کنیم کاش پایان آن یکی برایش رقم میخورد!
وقتی مهرجویی برای پایان فاجعهبار عباس کیارستمی آن طور فریاد برآورد، باز هرگز گمان نمیکردیم فاجعهای بس هولناکتر، ۷ سال بعد پایان زندگی خود مهرجویی را رقم بزند.
امروز سه ماه از نبود مهرجویی گذشت و کسی آن گونه که او برای کیارستمی فریاد زده بود، فریاد برنیاورد. هنوز وقتی میگویم حکومت حتی به فرض دخیل نبودن در قتل او، از رخ دادن آن سود برده است و میبرد، کسانی با برچسب توهم توطئه از حرفم میگذرند. به چشمم نوع نگاه آنها، ساده گرفتن و سهلانگاری آنها در برابر میزان شناعت آن چه بر ایران حاکم و جاریست، میتواند امثال آنها را به قاتلان بالقوهی امثال مهرجویی بدل کند. این پذیرش مرگبار مرگ و کشتار، از دل همین نوع نگاه برمیآید. نگاهی که نهتنها به شرایط حاکم عادت کرده، بلکه به هر کس که آن را غیرعادی بداند، میگوید "دایی جان ناپلئون"!
هر یک نفر از این عادتکردهها را که میبینم یا میخوانم، حس میکنم ضربهی چاقوی دیگری بر پیکر خونریز مهرجویی مینشیند.
@amiropouria
۲۲ آذر ۱۴۰۲
۱۲ ژانویه ۲۰۲۴
سالهای آخری که ایران بودم، حتی فرصتهایی مثل رونمایی کتاب و افتتاحیهی نمايشگاه را برای دیدار هر کدامشان از دست نمیدادم. حالا که هر دو نیستند، از خودم میپرسم در تمام آن سالها و این سالها، کدامشان، کداممان حتی لحظهای تصور میکردیم ممکن است زندگی یکی از آن دو چنان فاجعهبار به پایان برسد که آرزو کنیم کاش پایان آن یکی برایش رقم میخورد!
وقتی مهرجویی برای پایان فاجعهبار عباس کیارستمی آن طور فریاد برآورد، باز هرگز گمان نمیکردیم فاجعهای بس هولناکتر، ۷ سال بعد پایان زندگی خود مهرجویی را رقم بزند.
امروز سه ماه از نبود مهرجویی گذشت و کسی آن گونه که او برای کیارستمی فریاد زده بود، فریاد برنیاورد. هنوز وقتی میگویم حکومت حتی به فرض دخیل نبودن در قتل او، از رخ دادن آن سود برده است و میبرد، کسانی با برچسب توهم توطئه از حرفم میگذرند. به چشمم نوع نگاه آنها، ساده گرفتن و سهلانگاری آنها در برابر میزان شناعت آن چه بر ایران حاکم و جاریست، میتواند امثال آنها را به قاتلان بالقوهی امثال مهرجویی بدل کند. این پذیرش مرگبار مرگ و کشتار، از دل همین نوع نگاه برمیآید. نگاهی که نهتنها به شرایط حاکم عادت کرده، بلکه به هر کس که آن را غیرعادی بداند، میگوید "دایی جان ناپلئون"!
هر یک نفر از این عادتکردهها را که میبینم یا میخوانم، حس میکنم ضربهی چاقوی دیگری بر پیکر خونریز مهرجویی مینشیند.
@amiropouria
۲۲ آذر ۱۴۰۲
۱۲ ژانویه ۲۰۲۴
بازنشر از اینستاگرام:
این کامنتم بر ویدئوی "ورزش سه" دربارهی مجید وارث گزارشگر قدیمی و از ایران رفته را استوری کرده بودم، دوستانی خبر دادند که خبری از کامنتت پای پست آنها نیست.
[طبعاً میتوانید اصل گزارش را در صفحهی آنها ببینید و بعد این نظر را بخوانید]
بدیهی بود رسانهای که در شرح حال وارث، دست برده و دلایل مهاجرتش را سانسور کرده، کامنت مرا هم حذف میکند.
اینجا میآورم و اتفاقاً بهتر هم خوانده میشود.
@amiropouria
یادداشت امیر پوریا دربارهی ویدئوی ورزش سه که مثلاً خواسته از گزارشهای خاطرهساز مجید وارث یاد کند:
این کامنتم بر ویدئوی "ورزش سه" دربارهی مجید وارث گزارشگر قدیمی و از ایران رفته را استوری کرده بودم، دوستانی خبر دادند که خبری از کامنتت پای پست آنها نیست.
[طبعاً میتوانید اصل گزارش را در صفحهی آنها ببینید و بعد این نظر را بخوانید]
بدیهی بود رسانهای که در شرح حال وارث، دست برده و دلایل مهاجرتش را سانسور کرده، کامنت مرا هم حذف میکند.
اینجا میآورم و اتفاقاً بهتر هم خوانده میشود.
@amiropouria
یادداشت امیر پوریا دربارهی ویدئوی ورزش سه که مثلاً خواسته از گزارشهای خاطرهساز مجید وارث یاد کند:
Amir Pouria
بازنشر از اینستاگرام: این کامنتم بر ویدئوی "ورزش سه" دربارهی مجید وارث گزارشگر قدیمی و از ایران رفته را استوری کرده بودم، دوستانی خبر دادند که خبری از کامنتت پای پست آنها نیست. [طبعاً میتوانید اصل گزارش را در صفحهی آنها ببینید و بعد این نظر را بخوانید]…
دربارهی ویدئوی ورزش سه که مثلاً خواسته از گزارشهای خاطرهساز مجید وارث یاد کند:
بلاهتبارترین گزارش ممکن دربارهی گزارشهای کلاسیک مجید وارث بود که از تمام خاطرات صدای او فقط یک عبارت در کل آن شنیده شد که آن هم "خدا رو شکر میکنم" بود! یعنی یک انتخاب صد در صد ایدئولوژیک و جهتدار که البته از شما به عنوان رسانهی سرسپردهی حکومت هم همین انتظار میرفت.
از اشاره نکردن به برنامهی چالشبرانگیز "آیا ورزش" که موجب بارها جواب پس دادن وارث به مدیران وقت سازمان صدا و سیما شد تا این که دلیل مهاجرتش را به روی خود نیاورید! در افتتاحیهی جام جهانی هشتاد و دوی اسپانیا بین آرژانتین و بلژیک، وارث به ریش کاپیتان بلژیک اریک گرِتز در دورانی که ایران در تسخیر حزباللهیها بود (آیا هنوز همین طور نیست؟) و در تیمها و کشورهای مهم بازیکنان معدودی ریش داشتند (آیا هنوز همین طور نیست؟) طعنه زد؛ و در بازی دیگری که یادم نیست کدام بود، با به کار بردن تعبیر "توپ رو مُلّاخور کرد" به حراست آن سازمان نکبتزده احضار شد و مدتی صدایش را نشنیدیم.
اوایل دههی شصت بود و اختناق محض؛ و انحصار رسانه در اختیار جمهوری اسلامی و صدا و سیمایش. مثل امروز نبود که محرومیت و ممنوعیت در محیط مجازی فاش شود. ولی میشد نشانهها را آشکارا دید: در ضیافت ناهار پیش از سفر کاروان ایران به بازیهای آسیایی، وارث رو به دوربین تلویزیون لیوان نوشابهاش را شبیه حرکت "به سلامتی" در آیین میگساری، بالا برد (غافلگیری و ذوقم از این کارش و رنگ نوشابهاش که پپسی یا کوکا بود، از کودکی دقیق یادم مانده) و طبعاً بار دیگر مدتی صدایش خاموش شد تا خبر مهاجرت همیشگیاش به استرالیا رسید...
یادش ماندگار است و نیازی نیست به امثال شما بگوییم خاک بر سر و پیکرتان؛ چون خود با نوکری ِ حاکمیت در کار رسانهای ِ سانسورزده و ناراستگو، پیشتر خاک بر سر خود ریختهاید
@amiropouria
#مجید_وارث #صدا_و_سیما #سیمای_میلی
#مهاجرت #مهاجرت_بی_بازگشت #گزارش_فوتبال #ورزش_سه
بلاهتبارترین گزارش ممکن دربارهی گزارشهای کلاسیک مجید وارث بود که از تمام خاطرات صدای او فقط یک عبارت در کل آن شنیده شد که آن هم "خدا رو شکر میکنم" بود! یعنی یک انتخاب صد در صد ایدئولوژیک و جهتدار که البته از شما به عنوان رسانهی سرسپردهی حکومت هم همین انتظار میرفت.
از اشاره نکردن به برنامهی چالشبرانگیز "آیا ورزش" که موجب بارها جواب پس دادن وارث به مدیران وقت سازمان صدا و سیما شد تا این که دلیل مهاجرتش را به روی خود نیاورید! در افتتاحیهی جام جهانی هشتاد و دوی اسپانیا بین آرژانتین و بلژیک، وارث به ریش کاپیتان بلژیک اریک گرِتز در دورانی که ایران در تسخیر حزباللهیها بود (آیا هنوز همین طور نیست؟) و در تیمها و کشورهای مهم بازیکنان معدودی ریش داشتند (آیا هنوز همین طور نیست؟) طعنه زد؛ و در بازی دیگری که یادم نیست کدام بود، با به کار بردن تعبیر "توپ رو مُلّاخور کرد" به حراست آن سازمان نکبتزده احضار شد و مدتی صدایش را نشنیدیم.
اوایل دههی شصت بود و اختناق محض؛ و انحصار رسانه در اختیار جمهوری اسلامی و صدا و سیمایش. مثل امروز نبود که محرومیت و ممنوعیت در محیط مجازی فاش شود. ولی میشد نشانهها را آشکارا دید: در ضیافت ناهار پیش از سفر کاروان ایران به بازیهای آسیایی، وارث رو به دوربین تلویزیون لیوان نوشابهاش را شبیه حرکت "به سلامتی" در آیین میگساری، بالا برد (غافلگیری و ذوقم از این کارش و رنگ نوشابهاش که پپسی یا کوکا بود، از کودکی دقیق یادم مانده) و طبعاً بار دیگر مدتی صدایش خاموش شد تا خبر مهاجرت همیشگیاش به استرالیا رسید...
یادش ماندگار است و نیازی نیست به امثال شما بگوییم خاک بر سر و پیکرتان؛ چون خود با نوکری ِ حاکمیت در کار رسانهای ِ سانسورزده و ناراستگو، پیشتر خاک بر سر خود ریختهاید
@amiropouria
#مجید_وارث #صدا_و_سیما #سیمای_میلی
#مهاجرت #مهاجرت_بی_بازگشت #گزارش_فوتبال #ورزش_سه
گوشیتان را که برگردانید، خواهید دید از چه کسانی در جشنوارهی کوفتی فجر چهل و دوم، تشکر شده: متهم اصلی شلیک(ها) به هواپیمای اوکراینی، فقط یک قلمش است.
خواهید خواند از چه کسانی با تحسین، نام برده شده.
رویتان را که به سمت گذشته برگردانید، چشمتان به دورههایی از فجر کوفتی میافتد که "سهمیهبندی" بین ارگانها، معیار انتخاب فیلمها، انتخاب کاندیداها و تعیین برگزیدهها نبود.
تصویر خیلی از سیمرغبردهها را که در حال خنده یا لبخند میبینم، که خود واقعیشان را میشناسم، باورم نمیشود که ساعتشان درست کار کند و حتی تقویم را بدانند. یعنی جایزهی فجر سال ۱۴۰۲ برای فیلمهای محصول نهادهای سپاهی و نظامی و ضدامنیتی را با سیمرغ دههها قبل از این، اشتباه گرفتهاند و یکی پنداشتهاند؟
یکی دو روز که صبر کنید، قسمت جدید پادکست "صدای کانون" به کوشش کانون فیلمسازان مستقل ایران (ایفما) منتشر خواهد شد که در آن، به فجر کوفتی امسال پرداختهایم.
@amiropouria
خواهید خواند از چه کسانی با تحسین، نام برده شده.
رویتان را که به سمت گذشته برگردانید، چشمتان به دورههایی از فجر کوفتی میافتد که "سهمیهبندی" بین ارگانها، معیار انتخاب فیلمها، انتخاب کاندیداها و تعیین برگزیدهها نبود.
تصویر خیلی از سیمرغبردهها را که در حال خنده یا لبخند میبینم، که خود واقعیشان را میشناسم، باورم نمیشود که ساعتشان درست کار کند و حتی تقویم را بدانند. یعنی جایزهی فجر سال ۱۴۰۲ برای فیلمهای محصول نهادهای سپاهی و نظامی و ضدامنیتی را با سیمرغ دههها قبل از این، اشتباه گرفتهاند و یکی پنداشتهاند؟
یکی دو روز که صبر کنید، قسمت جدید پادکست "صدای کانون" به کوشش کانون فیلمسازان مستقل ایران (ایفما) منتشر خواهد شد که در آن، به فجر کوفتی امسال پرداختهایم.
@amiropouria
Forwarded from یادداشت های کیوان کثیریان (Keivan Kasirian)
اشکالی ندارد آقای خزاعی. اصلا خودتان را ناراحت نکنید. شما که اشتباهی نکردید. اتفاقا شما درست سر جایتان هستید. شما کاملا مناسب همان صندلی هستید که رویش نشستهاید. مدیریت ارشد فرهنگی که نیازی به سواد ندارد.
در دولتی که پروپاگاندا میشود پرپکانی و ریلها با سرعت حرکت میکنند، حوّل حالنا بشود هُول حالنا مگر چه میشود؟ هیچ!
جایی که منتقد تراز نظام دو خط از روی شاهنامه نمیتواند بخواند و تعداد غلطهایش تعداد انگشتان دو دست را در مینوردد و گلوی سیاوش را به ر..دن وامیدارد، حالا شما به "والنهار" بگو "والانهار". اشکالش چیست؟ یک الف فرقشان است وگرنه معنی شان مگر چقدر فرق دارد؟ یکی روز است یکی نهرها. فرق میکند؟
در مملکتی که وزیر آموزش و پرورشش معنی دربی را نمیداند و میخواهد بعدا دربارهاش تصمیم بگیرد، وزیر خارجهاش در حد بچههای دبستانی هم انگلیسی بلد نیست و حتی از روی کاغذ نمیتواند دو کلمه درست بخواند، وزیر نیرویش فکر میکند کولر گازی، گاز شهری مصرف میکند، مقام ارشد وزارت بهداشتش به پروتکل میگوید پولوکوتول، سخنگوی وزارت خارجهاش به تبَلوُر میگوید تبولوَر، نماینده مجلسش تا حالا نام موزه لوور به گوشش نخورده، آن یکی نمایندهاش افایتیاف را حتی نمیتواند تلفظ کند چه برسد به اینکه معنیاش را بداند، شما دعای تحویل سال را نشنیده باشی، آسمان به زمین میآید؟ حالا که در دوران طلاییِ شایسته سالاری هستیم مهم این است که وزیر ارشاد افتخار کند معاونش فیلم قلادههای طلا را تهیه کرده. مهم این است که شما شوی روسریبوسی را قشنگ اجرا کنی. اینها مهم است وگرنه بلد بودن دعای تحویل سال چه اهمیتی دارد؟
ولی حالا خودمانیم آقای دکتر خزاعی!
این که دعای انگلیسی نبود، عربی بود، اسلامی بود! چرا پس اینطوری؟
بچههای دبستانی الان از آدم نمیپرسند در مملکتی که حاکمیتش در مدارس اینهمه برای عربی یادگرفتن کودکان فشار میآورد و دور تا دورمان پر از زبان عربی است و تلویزیون و رادیومان عربی را بیشتر از فارسی تحویل میگیرند، معاون وزیر ارشادش چرا سادهترین و مشهورترین دعا را با دو غلط فاحش میخواند؟ نمیپرسند مگر میشود معاون وزیر دولت انقلابی در آستانه پنجاه سالگی تا حالا این دعا به گوشش نخورده باشد، از تلویزیون یا از والدین و نزدیکانش نشنیده باشد؟ حتی از روی کاغذ هم غلط بخواند؟ نمیپرسند اگر میشود با همین میزان سواد، عنوان دکترا گرفت و معاون وزیر شد، چرا ما اصلا باید درس بخوانیم؟ و اگر اینها را پرسیدند در پاسخشان چه بگوییم؟
من که چیزی ندارم بگویم. شما چطور دکتر جان؟
کیوان کثیریان
@kasirian
در دولتی که پروپاگاندا میشود پرپکانی و ریلها با سرعت حرکت میکنند، حوّل حالنا بشود هُول حالنا مگر چه میشود؟ هیچ!
جایی که منتقد تراز نظام دو خط از روی شاهنامه نمیتواند بخواند و تعداد غلطهایش تعداد انگشتان دو دست را در مینوردد و گلوی سیاوش را به ر..دن وامیدارد، حالا شما به "والنهار" بگو "والانهار". اشکالش چیست؟ یک الف فرقشان است وگرنه معنی شان مگر چقدر فرق دارد؟ یکی روز است یکی نهرها. فرق میکند؟
در مملکتی که وزیر آموزش و پرورشش معنی دربی را نمیداند و میخواهد بعدا دربارهاش تصمیم بگیرد، وزیر خارجهاش در حد بچههای دبستانی هم انگلیسی بلد نیست و حتی از روی کاغذ نمیتواند دو کلمه درست بخواند، وزیر نیرویش فکر میکند کولر گازی، گاز شهری مصرف میکند، مقام ارشد وزارت بهداشتش به پروتکل میگوید پولوکوتول، سخنگوی وزارت خارجهاش به تبَلوُر میگوید تبولوَر، نماینده مجلسش تا حالا نام موزه لوور به گوشش نخورده، آن یکی نمایندهاش افایتیاف را حتی نمیتواند تلفظ کند چه برسد به اینکه معنیاش را بداند، شما دعای تحویل سال را نشنیده باشی، آسمان به زمین میآید؟ حالا که در دوران طلاییِ شایسته سالاری هستیم مهم این است که وزیر ارشاد افتخار کند معاونش فیلم قلادههای طلا را تهیه کرده. مهم این است که شما شوی روسریبوسی را قشنگ اجرا کنی. اینها مهم است وگرنه بلد بودن دعای تحویل سال چه اهمیتی دارد؟
ولی حالا خودمانیم آقای دکتر خزاعی!
این که دعای انگلیسی نبود، عربی بود، اسلامی بود! چرا پس اینطوری؟
بچههای دبستانی الان از آدم نمیپرسند در مملکتی که حاکمیتش در مدارس اینهمه برای عربی یادگرفتن کودکان فشار میآورد و دور تا دورمان پر از زبان عربی است و تلویزیون و رادیومان عربی را بیشتر از فارسی تحویل میگیرند، معاون وزیر ارشادش چرا سادهترین و مشهورترین دعا را با دو غلط فاحش میخواند؟ نمیپرسند مگر میشود معاون وزیر دولت انقلابی در آستانه پنجاه سالگی تا حالا این دعا به گوشش نخورده باشد، از تلویزیون یا از والدین و نزدیکانش نشنیده باشد؟ حتی از روی کاغذ هم غلط بخواند؟ نمیپرسند اگر میشود با همین میزان سواد، عنوان دکترا گرفت و معاون وزیر شد، چرا ما اصلا باید درس بخوانیم؟ و اگر اینها را پرسیدند در پاسخشان چه بگوییم؟
من که چیزی ندارم بگویم. شما چطور دکتر جان؟
کیوان کثیریان
@kasirian
Forwarded from یادداشت های کیوان کثیریان (Keivan Kasirian)
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
Forwarded from بابک غفوریآذر | Babak Ghafooriazar
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
پاسخ لیلی فرهادپور، بازیگر فیلم «کیک محبوب من» به پرسش بابک غفوریآذر، خبرنگار رادیو فردا در نشست رسانهای این فیلم در جشنواره برلین درباره ارائه تصویری واقعی از یک زن در ایران بدون رعایت سانسور حجاب اجباری و نمایش تماس بدنی بازیگر زن با بازیگر مرد.
@babakgha
@babakgha
Amir Pouria
پاسخ لیلی فرهادپور، بازیگر فیلم «کیک محبوب من» به پرسش بابک غفوریآذر، خبرنگار رادیو فردا در نشست رسانهای این فیلم در جشنواره برلین درباره ارائه تصویری واقعی از یک زن در ایران بدون رعایت سانسور حجاب اجباری و نمایش تماس بدنی بازیگر زن با بازیگر مرد. @babakgha
فیلم "کیک محبوب من" ساختهی مریم مقدم و بهتاش صناعیها را فردا در دل بخش مسابقهی هفتاد و چهارمین فستیوال بینالمللی فیلم برلین خواهم دید. در پادکست "صدای کانون" کار کانون فیلمسازان مستقل ایران یا ایفما به آن خواهیم پرداخت اما فعلاً و در ابعاد یک اتفاق مهم رسانهای/فستیوالی، میخواهم بگویم لیلی فرهادپور همکار مطبوعاتی قدیمی ما و بازیگر زن نقش اصلی فیلم و اسماعیل محرابی بازیگر بزرگ و باسابقهی تئاتر و بعد تلویزیون و سینمای ما در جایگاه بازیگر مرد نقش اصلی فیلم، در پرفورمنس و حضورشان و خواندن متن بهتاش و مریم در غیاب خود آنها، عین دو گولّه عثّل (با تشدید حرف "سین" و تلفظ آن به شکل "ث") بودند و همچنان عثثثثلاند.
بین خودمان بماند، به اندازهی تماشای خود فیلم، برای اتفاق حاشیهای ِ دیگری مشتاقم: از قدیمها و از بسیاری همبازیان قدیمی محرابی - از منوچهر فرید بزرگ تا فردوس کاویانی فقید- شنیدهام که او استاد بیبدیل تقلید صدا و لحن استادش زندهیاد حمید سمندریان بوده. تا حدی که زندهیاد حمید لبخنده میگفت گاهی حرف زدن عادی خود محرابی هم با لحن و بیان سمندریان یکی شده بود! باید هر جور شده پررویی کنم و از آقای محرابی بخواهم سری به این عادت قدیمیاش بزند تا پرفورمنس او از سمندریان را ببینم و بشنوم.
اگر بخت، یارم شد و توانستم برای این اشتیاق که از خیلی سال پیش داشتهام، پاسخی بگیرم، حتماً برایتان تعریف خواهم کرد!
@amiropouria
#کیک_محبوب_من
#سینمای_مستقل
#مریم_مقدم
#بهتاش_صناعی_ها
#لی_لی_فرهادپور
#اسماعیل_محرابی
#حمید_سمندریان
#کانون_فیلمسازان_مستقل_ایران
#ایفما
#برلیناله
فیلم "کیک محبوب من" ساختهی مریم مقدم و بهتاش صناعیها را فردا در دل بخش مسابقهی هفتاد و چهارمین فستیوال بینالمللی فیلم برلین خواهم دید. در پادکست "صدای کانون" کار کانون فیلمسازان مستقل ایران یا ایفما به آن خواهیم پرداخت اما فعلاً و در ابعاد یک اتفاق مهم رسانهای/فستیوالی، میخواهم بگویم لیلی فرهادپور همکار مطبوعاتی قدیمی ما و بازیگر زن نقش اصلی فیلم و اسماعیل محرابی بازیگر بزرگ و باسابقهی تئاتر و بعد تلویزیون و سینمای ما در جایگاه بازیگر مرد نقش اصلی فیلم، در پرفورمنس و حضورشان و خواندن متن بهتاش و مریم در غیاب خود آنها، عین دو گولّه عثّل (با تشدید حرف "سین" و تلفظ آن به شکل "ث") بودند و همچنان عثثثثلاند.
بین خودمان بماند، به اندازهی تماشای خود فیلم، برای اتفاق حاشیهای ِ دیگری مشتاقم: از قدیمها و از بسیاری همبازیان قدیمی محرابی - از منوچهر فرید بزرگ تا فردوس کاویانی فقید- شنیدهام که او استاد بیبدیل تقلید صدا و لحن استادش زندهیاد حمید سمندریان بوده. تا حدی که زندهیاد حمید لبخنده میگفت گاهی حرف زدن عادی خود محرابی هم با لحن و بیان سمندریان یکی شده بود! باید هر جور شده پررویی کنم و از آقای محرابی بخواهم سری به این عادت قدیمیاش بزند تا پرفورمنس او از سمندریان را ببینم و بشنوم.
اگر بخت، یارم شد و توانستم برای این اشتیاق که از خیلی سال پیش داشتهام، پاسخی بگیرم، حتماً برایتان تعریف خواهم کرد!
@amiropouria
#کیک_محبوب_من
#سینمای_مستقل
#مریم_مقدم
#بهتاش_صناعی_ها
#لی_لی_فرهادپور
#اسماعیل_محرابی
#حمید_سمندریان
#کانون_فیلمسازان_مستقل_ایران
#ایفما
#برلیناله
معرفی اولیهی فیلم حسن صلحجو دربارهی داریوش مهرجویی و نکوداشت ایفما برای مهرجویی در حاشیهی برلیناله
۲۰۲۴
@amiropouria
متن در ادامه میآید
۲۰۲۴
@amiropouria
متن در ادامه میآید