Forwarded from بابک غفوریآذر | Babak Ghafooriazar
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
پیام بهرام بیضایی درباره فرامرز اصلانی که با صدای آقای بیضایی در مراسم بزرگداشت فرامرز اصلانی در واشینگتن پخش شد.
«بسیاری هنوز از قاتلان پدران خود معجزه میطلبند.»
@babakgha
«بسیاری هنوز از قاتلان پدران خود معجزه میطلبند.»
@babakgha
Forwarded from بابک غفوریآذر | Babak Ghafooriazar
متن کامل پیام بهرام بیضایی درباره فرامرز اصلانی
این اندک به احترام دوستی است که هیچ چیزش ساختگی نبود. فرامرز اصلانی خودش به همان بیادایی خواندههایش بود که در آنها انگار بیش از هر کس و همه، با خودش حرف میزند. یک استثنای معاصر، صدایی بیادعا که در جوانی چشمانداز خود را ترسیم کرد و هرگز از حد خود فروتر نیامد و بلندگوی این و آن نشد. خودساختهای فروتن که روزگاری پیشتر میتوانست یکی از دورهگردانان کهن باشد که سخن با ساز میگفتند و خود، همان آهنگ ساده و پاک و روشن خود بودند. میتوان افسوس خورد و پشت دست زد و میتوان صدایش را بازشنید و وی را یاد کرد تا شاید در سادگی آوازش بشود پیام ساده وی را دریافت. او کسی را متهم نکرد، مسئولی برای آنچه بر سر ما آمده نتراشید، فقط بیگله کردن، گله کرد. شاید چون مسئول، ما همهایم.
چه آیندهای داریم ما که درجا میزنیم و عقبگرد میکنیم و بسیاری بر سر یک تار مو بر سر دار میروند یا پشت میلهها میپوسند و بسیاری هنوز از قاتلان پدران خود معجزه میطلبند. گِلهٔ ناگفته وی شاید از همین دور باطل بود.
فرامرز اصلانی را به یاد میآورم همواره شاداب و سرراست با رفتار و منشی خوشایند که بالا و پایین صحنه یکی بود. یکی با موسیقی دلخواهش، نه در کار خودنمایی و جلوهفروشی. بیپیچیدهگویی و طعنه و همچشمی و خویشتنپرستی که با همه زیر و بالا، هرگز در ساختههایش دامِ فریبی نبود. حتی فریبی نبود در اندک خواندههای سیاسی سادهدلانهاش که تجسم رویاهای همگانی بود و خوشباوری ناگهانی مردم دوران است وقتی هنوز پرده پندار بر آنان پس نرفته بود. هیچ آوایی نتوانست آن امیدها را از امیددهندگان بازخواهد وقتی زمانه داشت راه دیگری میرفت.
ناپسندترین آهنگی که فرامرز اصلانی خواند، رفتنش از دنیا بود.
@babakgha
این اندک به احترام دوستی است که هیچ چیزش ساختگی نبود. فرامرز اصلانی خودش به همان بیادایی خواندههایش بود که در آنها انگار بیش از هر کس و همه، با خودش حرف میزند. یک استثنای معاصر، صدایی بیادعا که در جوانی چشمانداز خود را ترسیم کرد و هرگز از حد خود فروتر نیامد و بلندگوی این و آن نشد. خودساختهای فروتن که روزگاری پیشتر میتوانست یکی از دورهگردانان کهن باشد که سخن با ساز میگفتند و خود، همان آهنگ ساده و پاک و روشن خود بودند. میتوان افسوس خورد و پشت دست زد و میتوان صدایش را بازشنید و وی را یاد کرد تا شاید در سادگی آوازش بشود پیام ساده وی را دریافت. او کسی را متهم نکرد، مسئولی برای آنچه بر سر ما آمده نتراشید، فقط بیگله کردن، گله کرد. شاید چون مسئول، ما همهایم.
چه آیندهای داریم ما که درجا میزنیم و عقبگرد میکنیم و بسیاری بر سر یک تار مو بر سر دار میروند یا پشت میلهها میپوسند و بسیاری هنوز از قاتلان پدران خود معجزه میطلبند. گِلهٔ ناگفته وی شاید از همین دور باطل بود.
فرامرز اصلانی را به یاد میآورم همواره شاداب و سرراست با رفتار و منشی خوشایند که بالا و پایین صحنه یکی بود. یکی با موسیقی دلخواهش، نه در کار خودنمایی و جلوهفروشی. بیپیچیدهگویی و طعنه و همچشمی و خویشتنپرستی که با همه زیر و بالا، هرگز در ساختههایش دامِ فریبی نبود. حتی فریبی نبود در اندک خواندههای سیاسی سادهدلانهاش که تجسم رویاهای همگانی بود و خوشباوری ناگهانی مردم دوران است وقتی هنوز پرده پندار بر آنان پس نرفته بود. هیچ آوایی نتوانست آن امیدها را از امیددهندگان بازخواهد وقتی زمانه داشت راه دیگری میرفت.
ناپسندترین آهنگی که فرامرز اصلانی خواند، رفتنش از دنیا بود.
@babakgha
دربارهی این متن کوتاه و مؤثر حمید امجد، اشارهای دارم که در ادامه میآید
@amiropouria
@amiropouria
Amir Pouria
دربارهی این متن کوتاه و مؤثر حمید امجد، اشارهای دارم که در ادامه میآید @amiropouria
پیش از آن که همین طوری با دیدن تصویری از آقای بهرام بیضایی بزرگ، لایک کنید، مراقب باشید. متن بالای تصویر به قلم حمید امجد عزیز و متن بنده در توضیح تصویر را بخوانید، شاید درست مغایر با کاری باشد که در این چند روز با بازنشر عکس و خبر ابتلای آقای بیضایی به بیماری، یا دستکم با لایک و استوری کردن خبری که دیگران منتشر کردند، از شما هم سر زد.
مسئله این است که ما فهم کنیم تقلیل آدمها، حتی افراد معمول به یک "خبر" که قرار است یکی دو "ای وای" و "آخِی" در هر مخاطب خبر برانگیزد، زیر پا گذاشتن آن کرامت انسانیست که خود فرد و خانواده و دوستانش برایش قائلاند. گفتم که این حتی در مورد هر فرد معمول هم صدق میکند؛ که ما نباید از دیدن یک عکسش دربارهی "چی شده" و "چرا و چطور"ش کنجکاوی یا - بیتعارف- فضولی کنیم و اگر خودش و نزدیکانش نخواستند، سماجتآمیز دنبال کسب و نشر خبر باشیم. چه رسد به کسی چون بهرام بیضایی که حفظ حریم و حرمتش، نگه داشتن قامت هنر و اندیشه در ایران هفت دههی اخیر است.
در طول تمام این دوران درمان، خانم مژده شمسایی و دوستان و نزدیکان ایشان کوشیدند از تبدیل ِ زندگی فردی و فرهنگی او به یک خبر نُچنُچبرانگیز، جلوگیری کنند. باز تأکيد میکنم که این حق را باید برای هر کسی قائل باشیم؛ اما در مورد مشخص بهرام بیضایی که همواره در کنار دستگاه فکری و دانش درام و مهارت تکنیکی سینما، بابت "مقاومت و مداومت"ش به شایستگی ستایش شده، روا نبود و نیست که او را در پرتو ترحم انبوه کاربران محیط مجازی قرار دادید. کسی که در بین همنسلان بزرگش به صریحترین شکل در مقابل حکومت ضدفرهنگ جمهوری اسلامی ایستاده، لایق بزرگ داشته شدن است؛ نه دلسوزی و آه و واویلای کسانی که ممکن است جز نامش، از رد او بر هنر ایران هیچ ندیده و نخوانده باشند.
به حمید امجد و همچنین عباس میلانی که در گفتگو با پارس تیوی از مراحل تمرين نمایش تازهی بیضایی یعنی "داش آکل به روایت مرجان" گفت و بابک غفوریآذر که روشنگری کرد و میکند، سلام میگویم و خودم و شما را به مکث بر این جملهی دکتر میلانی در همین گفتگو دعوت میکنم: "شهرت به این معنا نیست که هیچ چیزِ زندگی آدمها خصوصی نیست"
@amiropouria
#بهرام_بیضایی #بهرام_بیضائی #مژده_شمسایی #حمید_امجد #عباس_میلانی #بابک_غفوری_آذر #حریم_خصوصی #حرمت_هنرمند
#داش_آکل_به_روایت_مرجان
پیش از آن که همین طوری با دیدن تصویری از آقای بهرام بیضایی بزرگ، لایک کنید، مراقب باشید. متن بالای تصویر به قلم حمید امجد عزیز و متن بنده در توضیح تصویر را بخوانید، شاید درست مغایر با کاری باشد که در این چند روز با بازنشر عکس و خبر ابتلای آقای بیضایی به بیماری، یا دستکم با لایک و استوری کردن خبری که دیگران منتشر کردند، از شما هم سر زد.
مسئله این است که ما فهم کنیم تقلیل آدمها، حتی افراد معمول به یک "خبر" که قرار است یکی دو "ای وای" و "آخِی" در هر مخاطب خبر برانگیزد، زیر پا گذاشتن آن کرامت انسانیست که خود فرد و خانواده و دوستانش برایش قائلاند. گفتم که این حتی در مورد هر فرد معمول هم صدق میکند؛ که ما نباید از دیدن یک عکسش دربارهی "چی شده" و "چرا و چطور"ش کنجکاوی یا - بیتعارف- فضولی کنیم و اگر خودش و نزدیکانش نخواستند، سماجتآمیز دنبال کسب و نشر خبر باشیم. چه رسد به کسی چون بهرام بیضایی که حفظ حریم و حرمتش، نگه داشتن قامت هنر و اندیشه در ایران هفت دههی اخیر است.
در طول تمام این دوران درمان، خانم مژده شمسایی و دوستان و نزدیکان ایشان کوشیدند از تبدیل ِ زندگی فردی و فرهنگی او به یک خبر نُچنُچبرانگیز، جلوگیری کنند. باز تأکيد میکنم که این حق را باید برای هر کسی قائل باشیم؛ اما در مورد مشخص بهرام بیضایی که همواره در کنار دستگاه فکری و دانش درام و مهارت تکنیکی سینما، بابت "مقاومت و مداومت"ش به شایستگی ستایش شده، روا نبود و نیست که او را در پرتو ترحم انبوه کاربران محیط مجازی قرار دادید. کسی که در بین همنسلان بزرگش به صریحترین شکل در مقابل حکومت ضدفرهنگ جمهوری اسلامی ایستاده، لایق بزرگ داشته شدن است؛ نه دلسوزی و آه و واویلای کسانی که ممکن است جز نامش، از رد او بر هنر ایران هیچ ندیده و نخوانده باشند.
به حمید امجد و همچنین عباس میلانی که در گفتگو با پارس تیوی از مراحل تمرين نمایش تازهی بیضایی یعنی "داش آکل به روایت مرجان" گفت و بابک غفوریآذر که روشنگری کرد و میکند، سلام میگویم و خودم و شما را به مکث بر این جملهی دکتر میلانی در همین گفتگو دعوت میکنم: "شهرت به این معنا نیست که هیچ چیزِ زندگی آدمها خصوصی نیست"
@amiropouria
#بهرام_بیضایی #بهرام_بیضائی #مژده_شمسایی #حمید_امجد #عباس_میلانی #بابک_غفوری_آذر #حریم_خصوصی #حرمت_هنرمند
#داش_آکل_به_روایت_مرجان
دربارهی همکاری با حاکمیت شر، از کنترلچی استادیوم و سالن سینما تا مسعود فراستی!
@amiropouria
یادداشت امیر پوریا در ادامه میآید👇
@amiropouria
یادداشت امیر پوریا در ادامه میآید👇
Amir Pouria
دربارهی همکاری با حاکمیت شر، از کنترلچی استادیوم و سالن سینما تا مسعود فراستی! @amiropouria یادداشت امیر پوریا در ادامه میآید👇
آن بوزینهای که مانتوی دختر شجاع جیمیجامپ را در مشتش گرفته و نمیگذارد وارد زمین چمن بشود با آن بزمجهای که مثلاً مهربانانه بهش میگوید اینجا بمان با آن بچهمذهبی که به حسین حسینی بعد از در آغوش گرفتن دخترک تذکر میدهد و "خفه شو"ی درجا و بهجایی از حسینی، نوش جان میکند با آن حراملقمهای که به سمت تماشاگران حامی دختر و معترض به بیشرافتان نیروی انتظامی چیز پرتاب میکند با انبوه کسان دیگری که در چند سانتیمتری واقعه فقط نگاه میکنند و یکی از بزها و بزمجههای مأمور را پس نمیزنند، در ماهیت چه فرقی دارند؟
این سؤال اساسیِ این روزها، این هفتهها و حتی اگر ادامه پیدا کند، این سالهاست: کسی که فکر میکند "من کاری به چیزی نداشتم، من داشتم وظیفهمو انجام میدادم" و بعد مثلاً به عنوان یک کنترلچی سادهی سالن سینما، تذکر حجاب به خانمهای تماشاگر هم بخشی از شغلش میشود، با کسی که برخورد مرگباری بر سر همان عدم رعایت حجاب اجباری ازش سر میزند، در ماهیت چه فرقی دارد؟
برای این نوع توجیهها که در ویدئوی مربوط به فیلم "منطقهی تحت حفاظت" (برندهی اسکار بهترین فیلم غیرانگلیسیزبان امسال) به شرحش پرداختم، چه مثالهای دیگری در جامعهی امروز ایران میشناسيد؟ چه نمونههایی دیدهاید؟
پینوشت یک: دیروز از دید دوربینی دورتر، همین لحظه را دیده و به اشتراک گذاشته بودم و به سلامت برگشتن دخترک به سمت تماشاگران را نشانی از موفقیت "زن زندگی آزادی" و غلاف کردن بزدلان ضد انتظام و امنیت دانستم. دوربین نزدیکتر، آن موفقيت را انکار نمیکند اما دنائت و شناعت شماری از همین مأموران و حتی خایهمالانی که مأمور نيستند را آشکار میکند.
پینوشت دو: حسین حسینی بعد از آقایان ناصر حجازی و وریا غفوری، سومین استقلالی عمر فوتبالیام است که در برابر آزادگیاش زانو میزنم و زبان و قلم به تحسینش میگردانم.
@amiropouria
ویدئوی مورد اشاره در متن:
https://m.youtube.com/watch?v=vZYxaQxnQus&si=JIszBIsYtj6kGmY4
#منطقه_تحت_حفاظت
#thezoneofinterest
#هانا_آرنت #ابتذال_شر
#آیشمن
#مسعود_فراستی
#جمهوری_اسلامی
#شیطان_وجود_ندارد
#شيطان_وجود_دارد
این سؤال اساسیِ این روزها، این هفتهها و حتی اگر ادامه پیدا کند، این سالهاست: کسی که فکر میکند "من کاری به چیزی نداشتم، من داشتم وظیفهمو انجام میدادم" و بعد مثلاً به عنوان یک کنترلچی سادهی سالن سینما، تذکر حجاب به خانمهای تماشاگر هم بخشی از شغلش میشود، با کسی که برخورد مرگباری بر سر همان عدم رعایت حجاب اجباری ازش سر میزند، در ماهیت چه فرقی دارد؟
برای این نوع توجیهها که در ویدئوی مربوط به فیلم "منطقهی تحت حفاظت" (برندهی اسکار بهترین فیلم غیرانگلیسیزبان امسال) به شرحش پرداختم، چه مثالهای دیگری در جامعهی امروز ایران میشناسيد؟ چه نمونههایی دیدهاید؟
پینوشت یک: دیروز از دید دوربینی دورتر، همین لحظه را دیده و به اشتراک گذاشته بودم و به سلامت برگشتن دخترک به سمت تماشاگران را نشانی از موفقیت "زن زندگی آزادی" و غلاف کردن بزدلان ضد انتظام و امنیت دانستم. دوربین نزدیکتر، آن موفقيت را انکار نمیکند اما دنائت و شناعت شماری از همین مأموران و حتی خایهمالانی که مأمور نيستند را آشکار میکند.
پینوشت دو: حسین حسینی بعد از آقایان ناصر حجازی و وریا غفوری، سومین استقلالی عمر فوتبالیام است که در برابر آزادگیاش زانو میزنم و زبان و قلم به تحسینش میگردانم.
@amiropouria
ویدئوی مورد اشاره در متن:
https://m.youtube.com/watch?v=vZYxaQxnQus&si=JIszBIsYtj6kGmY4
#منطقه_تحت_حفاظت
#thezoneofinterest
#هانا_آرنت #ابتذال_شر
#آیشمن
#مسعود_فراستی
#جمهوری_اسلامی
#شیطان_وجود_ندارد
#شيطان_وجود_دارد
YouTube
نقد «منطقهی تحت حفاظت» در امتداد «شیطان وجود ندارد» و همکاری با جمهوری اسلامی
شاید تماشاگران ایرانی که اغلب با احساساتشان به فیلمها دلبستگی پیدا میکنند، کمتر «منطقهی تحت حفاظت» برندهی جایزهی اسکار بهترین فیلم غیرانگلیسیزبان (در ایران معروف به اسکار اصغر فرهادی!) را دیده باشند، اما هر کس که ببیند، به یاد همکاریهای نفهمانهی…
انسان ایرانی در ایران ِ اِشغالشده به دست جمهوری اسلامی، صبح با تشدید "طرح حجاب و عفاف" از خواب بیدار میشود، اواسط روز قيمت دلار ۶۶ هزار تومان را تجربه میکند، غروب تصاویر و صداهای برخورد پلشت و پلید مأموران پلیس ضداخلاقش با دختران و زنان برای اجبار حجاب را میبیند و میشنود، شب با خبر پهپادها و موشکهای پرشماری که جمهوری اسلامی به سمت اسرائیل روانه کرد، به اضطراب جنگ دچار میشود، نیمهشب انفجارهایی در اطراف شیراز و اصفهان را رصد میکند، از خبر بسته شدن فرودگاهها و آسمان کشور به نگرانی از حبس داخلی شدیدتر میافتد، ساعتها در صف پمپ بنزین میایستد و ... صبح که میخواند و میشنود هیچ تلفاتی به اسرائیل وارد نشده و قصد حملهی متقابل به جمهوری اسلامی هم وجود ندارد، او میماند و تأثیر مهیب این اخبار بر قیمت همه چیز.
هر جنگی بین ایران و هر "دُژمن" حقیقی یا برخاسته از اوهام زمامداران جمهوری اسلامی، چه در بگیرد و چه فقط هراسش بر ایران سایه افکند، در اصل یک جنگ داخلیست. فشار و تلخی و رنج و دردش فقط برای مردم ایران میماند و بس.
@amiropouria
#انتقام_سخت !!
هر جنگی بین ایران و هر "دُژمن" حقیقی یا برخاسته از اوهام زمامداران جمهوری اسلامی، چه در بگیرد و چه فقط هراسش بر ایران سایه افکند، در اصل یک جنگ داخلیست. فشار و تلخی و رنج و دردش فقط برای مردم ایران میماند و بس.
@amiropouria
#انتقام_سخت !!
یادداشتی دربارهی عملکرد رسانههای داخلی دربارهی حضور فیلم تازهی کسی که ممنوعالکار و پیشتر، در زندان بوده در بخش مسابقهی فستیوال کن: همدستی با شر را در فیلم قبلی محمد رسولاف ببینید
@amiropouria
متن در ادامه میآید 👇
@amiropouria
متن در ادامه میآید 👇
Amir Pouria
یادداشتی دربارهی عملکرد رسانههای داخلی دربارهی حضور فیلم تازهی کسی که ممنوعالکار و پیشتر، در زندان بوده در بخش مسابقهی فستیوال کن: همدستی با شر را در فیلم قبلی محمد رسولاف ببینید @amiropouria متن در ادامه میآید 👇
هفتاد و هفتمین فستیوال کن امروز حدود یک هفته بعد از فهرست اولیهی مسابقهی اصلی خود، با اعلام حضور فیلم تازهی محمد رسولاف فیلمساز "ممنوعالکار"شده توسط جمهوری اسلامی و بازداشتشده در دورههای مختلف، این فهرست را تکمیل کرد. اما رسانههای داخلی، اخبار سینمایی را در اِشغال جنگ زرگری بین یک مدیر فلان مؤسسهی حکومتی و سینماگران طرف قراردادش گرفتهاند؛ که مثلاً از حرف او داغ کردهاند و خطاب به نماوا، آوای "نوموخوام" و "قهر، قهر، تا روز قیامت!" سر دادهاند.
آیا واقعاً میشود تصور کرد آنها قدرت تشخیص آن چه به واقع باید به گوش و چشم مردم آکنده از خشم و نارضایتی برسد را ندارند؟ یعنی مجموعههایی که دو طرفش همچنان تحت مجوزهای این وزارت ارشاد و این دولت در این دوران، محصولات متقاضی مجوز رسمی تولید میکنند، که در آنها هنوز حجاب زنان در خانه در رأس تصاویر دروغین جامعهی کنونی قرار میگیرد، در دنیای سینما و اتفاقات سینمایی، اهمیتی دارند؟ گیرم که یکیشان به دیگری بگوید بد، بد، بد! و آن یکی در جواب بگوید باشه بابا تو خوبی!
من تصور نمیکنم این رسانهها و افراد، تشخیص ندهند که فیلم ساختن ِ کسی که همواره صدای مردم معترض و ستمدیدهی دورانش بوده و حدود ۱۵ سال است حکومت توتالیتر ایدئولوژیک، نهتنها حق کار و خلق، بلکه گاه حتی حق زیست شهروندی و خروج از کشور را از او سلب کرده، مهمتر از بازیهای لفظی سخیف سینماگرانِ هنوز لَنگ ِ مجوز است. بلکه "مأموریت"شان ناديده گرفتن خبر بسیار مهم ِ فیلم ساختن ِ او و حتی بیتوجهی به خبر راه پیدا کردنِ فیلمش به بخش مسابقهی فستیوال کن ۲۰۲۴ است. نوعی همدستی با خواست ارشاد!
همین چندی پیش که دربارهی فیلم رعبآور و درخشان "منطقهی تحت حفاظت" ساختهی جاناتان گلِیزر، یک ویدئوی تحلیلی کار کردم، بدون در افتادن به بحث سخیف تأثيرپذیری و غیره، به نسبت میان آن و اپیزود اول "شیطان وجود ندارد" رسولاف پرداختم. فیلم گلیزر نشان میدهد که تکاندهندگی مفهوم "همدستی با شر" و حاکمیت آن در اپیزود اول فیلم رسولاف، آن را به یک جور فیلم/مفهوم کلیدی و "مادر" بدل میکند که تولیدش در ایران، سرزمینی که این همه همکاری ندانسته با حاکمیت شر، حکومتش را و از جمله وزارت ارشاد ضدفرهنگش را سرپا نگه داشته، بسیار درست و بهجا بود.
اینهاست که باعث میشود کنجاوی من برای دیدن تصویر "انسان ِ ایرانی" و "ایرانی ِ انسان" در فیلم "دانهی انجیر مقدس" رسولاف، همپای مهمترین فیلمسازان حاضر در کن امسال باشد.
@amiropouria
#محمد_رسول_اف #زن_زندگی_آزادی #فستیوال_کن #جشنواره_کن
هفتاد و هفتمین فستیوال کن امروز حدود یک هفته بعد از فهرست اولیهی مسابقهی اصلی خود، با اعلام حضور فیلم تازهی محمد رسولاف فیلمساز "ممنوعالکار"شده توسط جمهوری اسلامی و بازداشتشده در دورههای مختلف، این فهرست را تکمیل کرد. اما رسانههای داخلی، اخبار سینمایی را در اِشغال جنگ زرگری بین یک مدیر فلان مؤسسهی حکومتی و سینماگران طرف قراردادش گرفتهاند؛ که مثلاً از حرف او داغ کردهاند و خطاب به نماوا، آوای "نوموخوام" و "قهر، قهر، تا روز قیامت!" سر دادهاند.
آیا واقعاً میشود تصور کرد آنها قدرت تشخیص آن چه به واقع باید به گوش و چشم مردم آکنده از خشم و نارضایتی برسد را ندارند؟ یعنی مجموعههایی که دو طرفش همچنان تحت مجوزهای این وزارت ارشاد و این دولت در این دوران، محصولات متقاضی مجوز رسمی تولید میکنند، که در آنها هنوز حجاب زنان در خانه در رأس تصاویر دروغین جامعهی کنونی قرار میگیرد، در دنیای سینما و اتفاقات سینمایی، اهمیتی دارند؟ گیرم که یکیشان به دیگری بگوید بد، بد، بد! و آن یکی در جواب بگوید باشه بابا تو خوبی!
من تصور نمیکنم این رسانهها و افراد، تشخیص ندهند که فیلم ساختن ِ کسی که همواره صدای مردم معترض و ستمدیدهی دورانش بوده و حدود ۱۵ سال است حکومت توتالیتر ایدئولوژیک، نهتنها حق کار و خلق، بلکه گاه حتی حق زیست شهروندی و خروج از کشور را از او سلب کرده، مهمتر از بازیهای لفظی سخیف سینماگرانِ هنوز لَنگ ِ مجوز است. بلکه "مأموریت"شان ناديده گرفتن خبر بسیار مهم ِ فیلم ساختن ِ او و حتی بیتوجهی به خبر راه پیدا کردنِ فیلمش به بخش مسابقهی فستیوال کن ۲۰۲۴ است. نوعی همدستی با خواست ارشاد!
همین چندی پیش که دربارهی فیلم رعبآور و درخشان "منطقهی تحت حفاظت" ساختهی جاناتان گلِیزر، یک ویدئوی تحلیلی کار کردم، بدون در افتادن به بحث سخیف تأثيرپذیری و غیره، به نسبت میان آن و اپیزود اول "شیطان وجود ندارد" رسولاف پرداختم. فیلم گلیزر نشان میدهد که تکاندهندگی مفهوم "همدستی با شر" و حاکمیت آن در اپیزود اول فیلم رسولاف، آن را به یک جور فیلم/مفهوم کلیدی و "مادر" بدل میکند که تولیدش در ایران، سرزمینی که این همه همکاری ندانسته با حاکمیت شر، حکومتش را و از جمله وزارت ارشاد ضدفرهنگش را سرپا نگه داشته، بسیار درست و بهجا بود.
اینهاست که باعث میشود کنجاوی من برای دیدن تصویر "انسان ِ ایرانی" و "ایرانی ِ انسان" در فیلم "دانهی انجیر مقدس" رسولاف، همپای مهمترین فیلمسازان حاضر در کن امسال باشد.
@amiropouria
#محمد_رسول_اف #زن_زندگی_آزادی #فستیوال_کن #جشنواره_کن
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
بر آن چه که فکر میکنیم همه میدانند، دوباره مکث کنیم: توماج بر اساس قانون خود جمهوری اسلامی که نمیشود کسی را بیش از یک سال در "بازداشت موقت" نگه داشت، آزاد شده بود. ویدئویی منتشر کرد که بخشهای مهم آن را اینجا میبینید. به محض وایرال شدن این ویدئو دوباره او را بازداشت کردند و حالا حکم باورنکردنی اعدام را به او اعلام کردهاند!!
@amiropouria
یادداشت امیر پوریا در ضمیمهی این ویدئو را در ادامه بخوانيد 👇
بر آن چه که فکر میکنیم همه میدانند، دوباره مکث کنیم: توماج بر اساس قانون خود جمهوری اسلامی که نمیشود کسی را بیش از یک سال در "بازداشت موقت" نگه داشت، آزاد شده بود. ویدئویی منتشر کرد که بخشهای مهم آن را اینجا میبینید. به محض وایرال شدن این ویدئو دوباره او را بازداشت کردند و حالا حکم باورنکردنی اعدام را به او اعلام کردهاند!!
@amiropouria
یادداشت امیر پوریا در ضمیمهی این ویدئو را در ادامه بخوانيد 👇
Amir Pouria
بر آن چه که فکر میکنیم همه میدانند، دوباره مکث کنیم: توماج بر اساس قانون خود جمهوری اسلامی که نمیشود کسی را بیش از یک سال در "بازداشت موقت" نگه داشت، آزاد شده بود. ویدئویی منتشر کرد که بخشهای مهم آن را اینجا میبینید. به محض وایرال شدن این ویدئو دوباره…
این حکم مطلقاً غیرقانونی و برخاسته از حقارت و بلاهت نظام و حتی خود دستگیری دوبارهی او، به آن چه در این ویدئو گفت برمیگردد. دوباره و صدباره ببینیم مگر چه گفت؟
یک. از شکنجه شدنش حرف زد. اگر سیستم مدعیست او را شکنجه نکرده، چرا در روز دستگیریاش بریدهای از ویدئوی او در حالت نشسته زیر دست مأموران، منتشر کرد؟ و چطور افشاگری در این مورد، آن قدر برایش سنگین بود که دوباره زندانیاش کرد؟! مگر میشود برای اثبات شکنجه نشدن کسی، او را به زندان و سپس اعدام، محکوم کرد؟ چه میزان سوررئالیسم غیرقابلباور را باید در وقایع جاری این سرزمین، تاب آورد؟
دو. از تمسخر قانون توسط بازجوهایش گفت و افزود خودشان را فراتر از هر قانونی میدانستند. اگر این حرف به حضرات و حشرات قوهی قضاییه برخورده، چطور نمیفهمند که با اقدام فراقانونی دوباره علیه توماج، حرف او را قویتر اثبات میکنند؟
سه. آرزوی ایران آزاد را مطرح کرد و مژده داد که پایان این حکومت نزدیک است. این را که صد برابر عمیقتر و محکمتر با کلامی سرشار از شجاعت و تنوع تعابیر، در رپخوانیهایش آورده بود.
هر طور نگاه کنیم، برخورد با او بعد از این ویدئو تنها معنایش میتوان این باشد که تصور میکردند فشارها بر او، باعث سکوت و مدارایش بعد از آزادی خواهد شد ولی توماج، ساکتبشو نبود. مثل بسیاری از ما و شما نبود. "ولش بذار زندگیمونو بکنیم" را برنتابید.
به این دلایل است که حکم توماج فقط علیه او نیست. علیه مفهوم آزادیخواهی، مطالبهگری و پایمردیست. نباید این را تحمل و نظاره کرد.
@amiropuria
#توماج #توماج_صالحی #توماج_صالحی_را_آزاد_کنید #زندان_های_جمهوری_اسلامی #زن_زندگی_آزادی #انقلاب۱۴۰۱ #جمهوری_اسلامی #جمهوری_اعدام
یک. از شکنجه شدنش حرف زد. اگر سیستم مدعیست او را شکنجه نکرده، چرا در روز دستگیریاش بریدهای از ویدئوی او در حالت نشسته زیر دست مأموران، منتشر کرد؟ و چطور افشاگری در این مورد، آن قدر برایش سنگین بود که دوباره زندانیاش کرد؟! مگر میشود برای اثبات شکنجه نشدن کسی، او را به زندان و سپس اعدام، محکوم کرد؟ چه میزان سوررئالیسم غیرقابلباور را باید در وقایع جاری این سرزمین، تاب آورد؟
دو. از تمسخر قانون توسط بازجوهایش گفت و افزود خودشان را فراتر از هر قانونی میدانستند. اگر این حرف به حضرات و حشرات قوهی قضاییه برخورده، چطور نمیفهمند که با اقدام فراقانونی دوباره علیه توماج، حرف او را قویتر اثبات میکنند؟
سه. آرزوی ایران آزاد را مطرح کرد و مژده داد که پایان این حکومت نزدیک است. این را که صد برابر عمیقتر و محکمتر با کلامی سرشار از شجاعت و تنوع تعابیر، در رپخوانیهایش آورده بود.
هر طور نگاه کنیم، برخورد با او بعد از این ویدئو تنها معنایش میتوان این باشد که تصور میکردند فشارها بر او، باعث سکوت و مدارایش بعد از آزادی خواهد شد ولی توماج، ساکتبشو نبود. مثل بسیاری از ما و شما نبود. "ولش بذار زندگیمونو بکنیم" را برنتابید.
به این دلایل است که حکم توماج فقط علیه او نیست. علیه مفهوم آزادیخواهی، مطالبهگری و پایمردیست. نباید این را تحمل و نظاره کرد.
@amiropuria
#توماج #توماج_صالحی #توماج_صالحی_را_آزاد_کنید #زندان_های_جمهوری_اسلامی #زن_زندگی_آزادی #انقلاب۱۴۰۱ #جمهوری_اسلامی #جمهوری_اعدام
Forwarded from بابک غفوریآذر | Babak Ghafooriazar
احضار و بازجویی از عوامل فیلم «دانه انجیر مقدس»
بابک پاکنیا، وکیل دادگستری، اعلام کرد که برخی عوامل تولید فیلم «دانه انجیر مقدس» ساخته محمد رسولاف در هفته گذشته و هفته جاری از سوی ماموران امنیتی حکومت جمهوری اسلامی احضار شده و مورد بازجویی قرار گرفتهاند.
او نوشت که برخی عوامل فیلم، ممنوعالخروج شده و بنا بر اظهاراتشان، پس از چند ساعت بازجویی از آنها خواسته شده تا از کارگردان بخواهند فیلم را از جشنواره کن خارج کند.
آقای پاکنیا همچنین نوشته که وضعیت حضور سازنده فیلم، محمد رسولاف در جشنواره کن نامشخص است.
نام فیلم «دانه انجیر مقدس» هفته گذشته به عنوان یکی از فیلمهای اضافه شده به بخش مسابقه جشنواره کن ۲۰۲۴ اعلام شد. این دوره جشنواره کن حدود دو هفته دیگر در این شهر ساحلی جنوب فرانسه آغاز میشود.
@babakgha
بابک پاکنیا، وکیل دادگستری، اعلام کرد که برخی عوامل تولید فیلم «دانه انجیر مقدس» ساخته محمد رسولاف در هفته گذشته و هفته جاری از سوی ماموران امنیتی حکومت جمهوری اسلامی احضار شده و مورد بازجویی قرار گرفتهاند.
او نوشت که برخی عوامل فیلم، ممنوعالخروج شده و بنا بر اظهاراتشان، پس از چند ساعت بازجویی از آنها خواسته شده تا از کارگردان بخواهند فیلم را از جشنواره کن خارج کند.
آقای پاکنیا همچنین نوشته که وضعیت حضور سازنده فیلم، محمد رسولاف در جشنواره کن نامشخص است.
نام فیلم «دانه انجیر مقدس» هفته گذشته به عنوان یکی از فیلمهای اضافه شده به بخش مسابقه جشنواره کن ۲۰۲۴ اعلام شد. این دوره جشنواره کن حدود دو هفته دیگر در این شهر ساحلی جنوب فرانسه آغاز میشود.
@babakgha
Amir Pouria
پل آستر سینماگر را چه قدر میشناسیم؟ @amiropouria یادداشت امیر پوریا در ادامه میآید👇
مرگ پل آستر نويسندهی بزرگ آمریکایی (۳ فوریه ۱۹۴۷- ۳۰ آوریل ۲۰۲۴) برای هر آدم هنرشناس، اتفاقی غیر قابل چشمپوشیست. اما برای من به طور شخصی از چند جهت، مهمتر از آن چیزیست که خودم تصور میکردم:
یک) در دوران ما که شلوغبازی در محیط مجازی بیش از فعالیت سینمایی، آدمها را مهم جلوه میدهد و کار سینمایی آدمهایی که سوابق ادبی دارند، بیشتر از کار ادبی آنها به چشم میآید، پل آستر نمونهای منحصر به فرد بود که سینماگر بودنش هميشه در سایهی رماننویسیاش ماند. حتی میتوانم با اطمينان بگویم بسیاری، از فیلمسازی و فیلمنامهنویسی او بیخبر بودند. با این که فیلمهایش نهتنها فیلمهای بدی نبود، بلکه در مواردی(مثل دو فیلم مرتبط "دود" و "ظاهرِ غمناک"، کار مشترک آستر و وِین وانگ هنگکنگی/آمریکایی که اولی جایزهی خرس نقرهای ویژهی هیأت داوران برلیناله ۱۹۹۵ را گرفت) بسیار هم تحسین شد.
دو) کاری که آستر در آخرین تجربهی فیلمنامهنویسی و کارگردانیاش یعنی فیلم "زندگی درونی مارتين فراست" (۲۰۰۷) انجام داد، در تاریخ سینما و ادبیات و نسبت بین آنها بیمانند است. باید آن را در یک کلام، دیوانهوار توصیف کرد:
دیوید زیمر راوی رمان "کتاب اوهام" پل آستر (۲۰۰۲) کتابی دربارهی یک فیلمساز مرموز به اسم هکتور مان نوشته. این آقای هکتور مان فیلمهای ناشناختهای داشته که هیچ کس در ابعاد عمومی، آنها را ندیده. تنها فیلمی از این مجموعه فیلمهای او که دیوید زیمر موفق به دیدنش شده، فیلمیست به اسم "زندگی درونی مارتین فراست"؛ و آستر ۵ سال بعد آن فیلم فرضی را میسازد! گیجکنندهتر این که خود این شخصیت مارتین فراست در فیلم هم یک داستاننویس است!!
پیش آمده که در فیلمهایی، ما بخشی از فیلم در حال ساخت یک فیلمساز را ببینیم (نمونهی نهچندان موفق: "وقتی همه خوابیم" بهرام بیضایی/ نمونهی درخشان: "اقتباس" اسپایک جونز) یا بخشی از رمان یک نویسنده را در کنار زندگی خود نویسنده (نمونهی نهچندان موفق: "حیوانات شبزی" تام فورد / نمونهی درخشان: "عجیبتر از قصه" مارک فورستر). اما این که یک رماننویس برود و فیلمی که در یک رمانش به آن اشاره شده را واقعاً بسازد، در تاریخ ادبیات و تاریخ سینما فقط همین یک بار توسط پل آستر اتفاق افتاده.
سه) ایدهی "نافرجامی ِ داستان" به معنایی عمیقتر و جذابتر از "پایان معلق" صرف، برای من با نام آستر پيوند خورده. چیزی که اولین بار در "قول" فردریش دورنمات با آن مواجه شدم و در کار آستر به جای یک بازی/ابداع ادبی، تبدیل به جهانبینی میشود. به زودی بهش میپردازم.
@amiropouria
یک) در دوران ما که شلوغبازی در محیط مجازی بیش از فعالیت سینمایی، آدمها را مهم جلوه میدهد و کار سینمایی آدمهایی که سوابق ادبی دارند، بیشتر از کار ادبی آنها به چشم میآید، پل آستر نمونهای منحصر به فرد بود که سینماگر بودنش هميشه در سایهی رماننویسیاش ماند. حتی میتوانم با اطمينان بگویم بسیاری، از فیلمسازی و فیلمنامهنویسی او بیخبر بودند. با این که فیلمهایش نهتنها فیلمهای بدی نبود، بلکه در مواردی(مثل دو فیلم مرتبط "دود" و "ظاهرِ غمناک"، کار مشترک آستر و وِین وانگ هنگکنگی/آمریکایی که اولی جایزهی خرس نقرهای ویژهی هیأت داوران برلیناله ۱۹۹۵ را گرفت) بسیار هم تحسین شد.
دو) کاری که آستر در آخرین تجربهی فیلمنامهنویسی و کارگردانیاش یعنی فیلم "زندگی درونی مارتين فراست" (۲۰۰۷) انجام داد، در تاریخ سینما و ادبیات و نسبت بین آنها بیمانند است. باید آن را در یک کلام، دیوانهوار توصیف کرد:
دیوید زیمر راوی رمان "کتاب اوهام" پل آستر (۲۰۰۲) کتابی دربارهی یک فیلمساز مرموز به اسم هکتور مان نوشته. این آقای هکتور مان فیلمهای ناشناختهای داشته که هیچ کس در ابعاد عمومی، آنها را ندیده. تنها فیلمی از این مجموعه فیلمهای او که دیوید زیمر موفق به دیدنش شده، فیلمیست به اسم "زندگی درونی مارتین فراست"؛ و آستر ۵ سال بعد آن فیلم فرضی را میسازد! گیجکنندهتر این که خود این شخصیت مارتین فراست در فیلم هم یک داستاننویس است!!
پیش آمده که در فیلمهایی، ما بخشی از فیلم در حال ساخت یک فیلمساز را ببینیم (نمونهی نهچندان موفق: "وقتی همه خوابیم" بهرام بیضایی/ نمونهی درخشان: "اقتباس" اسپایک جونز) یا بخشی از رمان یک نویسنده را در کنار زندگی خود نویسنده (نمونهی نهچندان موفق: "حیوانات شبزی" تام فورد / نمونهی درخشان: "عجیبتر از قصه" مارک فورستر). اما این که یک رماننویس برود و فیلمی که در یک رمانش به آن اشاره شده را واقعاً بسازد، در تاریخ ادبیات و تاریخ سینما فقط همین یک بار توسط پل آستر اتفاق افتاده.
سه) ایدهی "نافرجامی ِ داستان" به معنایی عمیقتر و جذابتر از "پایان معلق" صرف، برای من با نام آستر پيوند خورده. چیزی که اولین بار در "قول" فردریش دورنمات با آن مواجه شدم و در کار آستر به جای یک بازی/ابداع ادبی، تبدیل به جهانبینی میشود. به زودی بهش میپردازم.
@amiropouria
Forwarded from بابک غفوریآذر | Babak Ghafooriazar
زندگی یک قاضی دادگاه انقلاب تهران در فیلم تازه محمد رسولاف
نشریه اسکرین جزئیاتی از داستان فیلم «دانه انجیر مقدس» ساخته تازه محمد رسولاف منتشر کرد. بر مبنای اطلاعات این نشریۀ معتبر جهانی، زندگی خانوادگی یک قاضی دادگاه انقلاب تهران و رابطه پر سوظن و تردیدش با همسر و دو دخترش در میانه اعتراضهای سراسری ایران مضمون اصلی داستان این فیلم است که در چند روز آینده برای نخستین بار در دنیا در بخش مسابقۀ هفتاد و هفتمین دوره جشنواره فیلم کن به نمایش درخواهد آمد.
به نوشته اسکرین، داستان درباره ایمان، یک قاضی تحقیق در دادگاه انقلاب تهران است که با گمشدن مرموزانۀ اسلحهاش در میانۀ شدت گرفتن اعتراضهای سراسری درگیر پارانویا و سوظن میشود. او نسبت به احتمال دخالت همسرش نجمه و دخترانش رضوان و سنا در این اتفاق دچار سوظن میشود و در خانهاش تدابیر سختگیرانهای اعمال میکند که باعث تنش در خانه میشود. گام به گام، ارزشهای اجتماعی و قوانین زندگی خانوادگی معلق میشوند.
اسامی بازیگران فیلم که به نشریه اسکرین از سوی مقامهای امنیتی جمهوری اسلامی احضار و ممنوعالخروج شدهاند، اعلام نشده است. اسکرین میگوید وضعیت حضور محمد رسولاف در جشنواره کن هم نامشخص است.
اسکرین میگوید محمد رسولاف همراه امین صدرایی، مانی تیلگنر، رزیتا هندیجانیان و ژانکریستف سیمون تهیهکنندگان «دانه انجیر مقدس» هستند و شرکت آلمانی فیلم بوتیک حقوق فروش جهانی آن را در اختیار دارد. این نشریه میگوید حقوق پخش این فیلم در فرانسه هم خریداری شده است و دو شرکت آلمانی و فرانسوی با مشارکت شبکه تلویزیونی آرته و Moin Filmforderung هامبورگ شرکتهای تهیهکننده آن هستند.
جشنواره فیلم کن ۲۰۲۴ از روز سهشنبه ۲۵ اردیبهشت در این شهر ساحلی جنوب فرانسه آغاز میشود.
@babakgha
نشریه اسکرین جزئیاتی از داستان فیلم «دانه انجیر مقدس» ساخته تازه محمد رسولاف منتشر کرد. بر مبنای اطلاعات این نشریۀ معتبر جهانی، زندگی خانوادگی یک قاضی دادگاه انقلاب تهران و رابطه پر سوظن و تردیدش با همسر و دو دخترش در میانه اعتراضهای سراسری ایران مضمون اصلی داستان این فیلم است که در چند روز آینده برای نخستین بار در دنیا در بخش مسابقۀ هفتاد و هفتمین دوره جشنواره فیلم کن به نمایش درخواهد آمد.
به نوشته اسکرین، داستان درباره ایمان، یک قاضی تحقیق در دادگاه انقلاب تهران است که با گمشدن مرموزانۀ اسلحهاش در میانۀ شدت گرفتن اعتراضهای سراسری درگیر پارانویا و سوظن میشود. او نسبت به احتمال دخالت همسرش نجمه و دخترانش رضوان و سنا در این اتفاق دچار سوظن میشود و در خانهاش تدابیر سختگیرانهای اعمال میکند که باعث تنش در خانه میشود. گام به گام، ارزشهای اجتماعی و قوانین زندگی خانوادگی معلق میشوند.
اسامی بازیگران فیلم که به نشریه اسکرین از سوی مقامهای امنیتی جمهوری اسلامی احضار و ممنوعالخروج شدهاند، اعلام نشده است. اسکرین میگوید وضعیت حضور محمد رسولاف در جشنواره کن هم نامشخص است.
اسکرین میگوید محمد رسولاف همراه امین صدرایی، مانی تیلگنر، رزیتا هندیجانیان و ژانکریستف سیمون تهیهکنندگان «دانه انجیر مقدس» هستند و شرکت آلمانی فیلم بوتیک حقوق فروش جهانی آن را در اختیار دارد. این نشریه میگوید حقوق پخش این فیلم در فرانسه هم خریداری شده است و دو شرکت آلمانی و فرانسوی با مشارکت شبکه تلویزیونی آرته و Moin Filmforderung هامبورگ شرکتهای تهیهکننده آن هستند.
جشنواره فیلم کن ۲۰۲۴ از روز سهشنبه ۲۵ اردیبهشت در این شهر ساحلی جنوب فرانسه آغاز میشود.
@babakgha
Screen Daily
Films Boutique boards Mohammad Rasoulof’s Cannes Competition title ‘The Seed Of The Sacred Fig’ (exclusive)
First details revealed of the upcoming feature, which has been sold to France.
Forwarded from بابک غفوریآذر | Babak Ghafooriazar
صدور حکم ۸ سال زندان برای محمد رسولاف در آستانه نمایش فیلم تازهاش در جشنواره کن
بابک پاکنیا، وکیل و حقوقدان در شبکه اجتماعی ایکس خبر داد که شعبه ۲۹ دادگاه انقلاب اسلامی تهران محمد رسولاف، نویسنده و کارگردان شناختهشده ایرانی را به ۸ سال زندان (۵ سال قابل اجرا)، شلاق، جزای نقدی و ضبط مال محکوم کرده است. به نوشته آقای پاکنیا، این حکم در دادگاه تجدیدنظر عینا تأیید و اکنون برای اجرای احکام ارسال شده است. اقای پاکنیا نوشته که دلیل اصلی صدور این حکم، امضای بیانیه ها و ساخت فیلم و مستند است که از نظر دادگاه، این اقدامات مصداق اجتماع و تبانی به قصد ارتکاب جرم علیه امنیت کشور محسوب می شود.
حکم دادگاه انقلاب تهران علیه محمد رسولاف در آستانه نمایش فیلم تازه این کارگردان با نام «دانه انجیر معابد» در بخش مسابقه دوره پیش روی جشنواره کن صادر میشود.
طی هفته گذشته و با انتشار خبر حضور این فیلم در جشنواره کن، بابک پاکنیا خبر داده بود که بسیاری از بازیگران و عوامل این فیلم ممنوعالخروج شده و از سوی نیروهای امنیتی مورد بازجویی قرار گرفتهاند.
نیروهای امنیتی عوامل فیلم را تحت فشار قرار دادند تا از محمد رسولاف بخواهند فیلم را از جشنواره کن خارج کند.
@babakgha
بابک پاکنیا، وکیل و حقوقدان در شبکه اجتماعی ایکس خبر داد که شعبه ۲۹ دادگاه انقلاب اسلامی تهران محمد رسولاف، نویسنده و کارگردان شناختهشده ایرانی را به ۸ سال زندان (۵ سال قابل اجرا)، شلاق، جزای نقدی و ضبط مال محکوم کرده است. به نوشته آقای پاکنیا، این حکم در دادگاه تجدیدنظر عینا تأیید و اکنون برای اجرای احکام ارسال شده است. اقای پاکنیا نوشته که دلیل اصلی صدور این حکم، امضای بیانیه ها و ساخت فیلم و مستند است که از نظر دادگاه، این اقدامات مصداق اجتماع و تبانی به قصد ارتکاب جرم علیه امنیت کشور محسوب می شود.
حکم دادگاه انقلاب تهران علیه محمد رسولاف در آستانه نمایش فیلم تازه این کارگردان با نام «دانه انجیر معابد» در بخش مسابقه دوره پیش روی جشنواره کن صادر میشود.
طی هفته گذشته و با انتشار خبر حضور این فیلم در جشنواره کن، بابک پاکنیا خبر داده بود که بسیاری از بازیگران و عوامل این فیلم ممنوعالخروج شده و از سوی نیروهای امنیتی مورد بازجویی قرار گرفتهاند.
نیروهای امنیتی عوامل فیلم را تحت فشار قرار دادند تا از محمد رسولاف بخواهند فیلم را از جشنواره کن خارج کند.
@babakgha
Forwarded from بابک غفوریآذر | Babak Ghafooriazar
متن کامل بیانیه محمد رسولاف خطاب به جامعه سینمایی دنیا
چند روز پیش، پس از سفری پیچیده و طولانی وارد اروپا شدم.
حدود یک ماه پیش وکلایم به من اطلاع دادند که حکم هشت سال زندانم در دادگاه تجدیدنظر تایید شده است و در مدت زمان کوتاهی اجرا خواهد شد. با علم به اینکه بهزودی خبر فیلم جدیدم منتشر میشود، میدانستم که بیشک حکم جدیدی به این ۸ سال اضافه خواهد شد. وقت زیادی برای تصمیمگیری نداشتم. باید بین زندان و خروج از ایران یکی را انتخاب میکردم. با قلبی پر از اندوه، تبعید را انتخاب کردم. جمهوری اسلامی در شهریور ۱۳۹۶ گذرنامهام را ضبط کرد، بنابراین مجبور شدم مخفیانه ایران را ترک کنم.
با آنکه به شدت به حکم ناعادلانه اخیر که مرا مجبور به تبعید کرد اعتراض دارم، اما دستگاه قضایی جمهوری اسلامی آنقدر احکام ظالمانه و عجیبی صادر کرده است که خودم را در جایگاهی نمیبینم که از حکمی که برایم صادر شده شکایت کنم. احکام اعدام در حالی اجرا میشود که جمهوری اسلامی جان معترضان و فعالان حقوق مدنی را هدف قرار داده است. باورش سخت است، اما همین حالا که این مطلب را مینویسم، توماج صالحی، خواننده رپ جوان در زندان به سر میبرد و به اعدام محکوم شده است. دامنه و شدت سرکوب به حدی از وحشیگری رسیده است که مردم هر روز منتظر خبر جنایت فجیع دیگری از حکومت هستند. ماشین جنایت جمهوری اسلامی به طور مستمر و سیستماتیک حقوق بشر را نقض میکند.
قبل از آنکه سرویسهای اطلاعاتی جمهوری اسلامی از ساخت فیلمم مطلع شوند، تعدادی از بازیگرانش موفق به خروج از ایران شدند. با این حال بسیاری از بازیگران و عوامل فیلم هنوز در ایران هستند و سیستم اطلاعاتی به آنها فشار میآورند. آنها زیر بازجوییهای طولانی قرار گرفتهاند. خانواده برخی از آنها احضار و تهدید شدند. بخاطر شرکت آنها در این فیلم، پروندههای قضایی برایشان تشکیل و ممنوع الخروج شدند. به دفتر فیلمبردار فیلم یورش بردند و تمام وسایل کارش را بردند. آنها همچنین از سفر صدابردار فیلم به کانادا جلوگیری کردند. در بازجوییها از عوامل فیلم، نیروهای اطلاعاتی از آنها خواستند که برای خروج فیلم از جشنواره کن به من فشار بیاورند. آنها در تلاش بودند تا گروه فیلمبرداری را متقاعد کنند تا بگویند از داستان فیلم آگاه نیستند و برای مشارکت در پروژه تحت نفوذ قرار گرفتند.
بهرغم محدودیتهای زیادی که من و همکاران و دوستانم در روند ساخت فیلم با آن مواجه بودیم، سعی کردم به روایتی سینمایی برسم که از روایت حاکم ناشی از سانسور در جمهوری اسلامی دور و به واقعیتش نزدیکتر باشد. شک ندارم که محدود کردن و سرکوب آزادی بیان حتی اگر محرکی برای خلاقیت شود قابل توجیه نیست، اما وقتی راهی نیست، باید راهی ساخت.
جامعه سینمایی دنیا باید نسبت به تامین حمایت مؤثر از سازندگان این گونه فیلمها مطمئن شود. از آزادی بیان باید با صدای بلند و واضح دفاع شود. افرادی که شجاعانه و فداکارانه با سانسور به جای حمایت از آن مقابله می کنند، باید با حمایت سازمانهای بینالمللی فیلم از اهمیت اقدام خود اطمینان پیدا کنند. همانطور که از تجربه شخصی خودم میدانم، این میتواند کمک گرانقدری به ادامه کار ارزشمند آنها باشد.
افراد زیادی در ساخت این فیلم کمک کردند. فکر و ذهن من با همه آنهاست و نسبت به امنیت و سلامتی آنها بیمناکم.
@babakgha
چند روز پیش، پس از سفری پیچیده و طولانی وارد اروپا شدم.
حدود یک ماه پیش وکلایم به من اطلاع دادند که حکم هشت سال زندانم در دادگاه تجدیدنظر تایید شده است و در مدت زمان کوتاهی اجرا خواهد شد. با علم به اینکه بهزودی خبر فیلم جدیدم منتشر میشود، میدانستم که بیشک حکم جدیدی به این ۸ سال اضافه خواهد شد. وقت زیادی برای تصمیمگیری نداشتم. باید بین زندان و خروج از ایران یکی را انتخاب میکردم. با قلبی پر از اندوه، تبعید را انتخاب کردم. جمهوری اسلامی در شهریور ۱۳۹۶ گذرنامهام را ضبط کرد، بنابراین مجبور شدم مخفیانه ایران را ترک کنم.
با آنکه به شدت به حکم ناعادلانه اخیر که مرا مجبور به تبعید کرد اعتراض دارم، اما دستگاه قضایی جمهوری اسلامی آنقدر احکام ظالمانه و عجیبی صادر کرده است که خودم را در جایگاهی نمیبینم که از حکمی که برایم صادر شده شکایت کنم. احکام اعدام در حالی اجرا میشود که جمهوری اسلامی جان معترضان و فعالان حقوق مدنی را هدف قرار داده است. باورش سخت است، اما همین حالا که این مطلب را مینویسم، توماج صالحی، خواننده رپ جوان در زندان به سر میبرد و به اعدام محکوم شده است. دامنه و شدت سرکوب به حدی از وحشیگری رسیده است که مردم هر روز منتظر خبر جنایت فجیع دیگری از حکومت هستند. ماشین جنایت جمهوری اسلامی به طور مستمر و سیستماتیک حقوق بشر را نقض میکند.
قبل از آنکه سرویسهای اطلاعاتی جمهوری اسلامی از ساخت فیلمم مطلع شوند، تعدادی از بازیگرانش موفق به خروج از ایران شدند. با این حال بسیاری از بازیگران و عوامل فیلم هنوز در ایران هستند و سیستم اطلاعاتی به آنها فشار میآورند. آنها زیر بازجوییهای طولانی قرار گرفتهاند. خانواده برخی از آنها احضار و تهدید شدند. بخاطر شرکت آنها در این فیلم، پروندههای قضایی برایشان تشکیل و ممنوع الخروج شدند. به دفتر فیلمبردار فیلم یورش بردند و تمام وسایل کارش را بردند. آنها همچنین از سفر صدابردار فیلم به کانادا جلوگیری کردند. در بازجوییها از عوامل فیلم، نیروهای اطلاعاتی از آنها خواستند که برای خروج فیلم از جشنواره کن به من فشار بیاورند. آنها در تلاش بودند تا گروه فیلمبرداری را متقاعد کنند تا بگویند از داستان فیلم آگاه نیستند و برای مشارکت در پروژه تحت نفوذ قرار گرفتند.
بهرغم محدودیتهای زیادی که من و همکاران و دوستانم در روند ساخت فیلم با آن مواجه بودیم، سعی کردم به روایتی سینمایی برسم که از روایت حاکم ناشی از سانسور در جمهوری اسلامی دور و به واقعیتش نزدیکتر باشد. شک ندارم که محدود کردن و سرکوب آزادی بیان حتی اگر محرکی برای خلاقیت شود قابل توجیه نیست، اما وقتی راهی نیست، باید راهی ساخت.
جامعه سینمایی دنیا باید نسبت به تامین حمایت مؤثر از سازندگان این گونه فیلمها مطمئن شود. از آزادی بیان باید با صدای بلند و واضح دفاع شود. افرادی که شجاعانه و فداکارانه با سانسور به جای حمایت از آن مقابله می کنند، باید با حمایت سازمانهای بینالمللی فیلم از اهمیت اقدام خود اطمینان پیدا کنند. همانطور که از تجربه شخصی خودم میدانم، این میتواند کمک گرانقدری به ادامه کار ارزشمند آنها باشد.
افراد زیادی در ساخت این فیلم کمک کردند. فکر و ذهن من با همه آنهاست و نسبت به امنیت و سلامتی آنها بیمناکم.
@babakgha