Telegram Web Link
اصول نگارش دانشگاهي1.pptx
56.8 KB
یکی از دشواری هایی که دانشجویان در هنگام نگارش مقاله و پایان نامه با آن روبرو هستند، رعایت قواعد و اصول مربوط به نگارش است. دکتر علی اصغر سلطانی در کتابی با این عنوان به بررسی این اصول پرداخته است. پاور پوینت پیوست بر اساس کتاب فوق در سه قسمت طراحی شده است. در قسمت نخست اصول جمله نویسی، در قسمت دوم اصول پاراگراف نویسی و در قسمت سوم اصول نگارش مقاله پنج پاراگرافی بیان شده اند.
@alimirmoosavi
اصول نگارش دانشگاهی 2.pptx
161.7 KB
قسمت دوم اصول پاراگراف نویسی
@alimirmoosavi
مقاله پنج پاراگرافی .pptx
1021.3 KB
قسمت سوم اصول نگارش مقاله های کوتاه که با عنوان پنج پاراگرافی شناخته می شوند.
@alimirmoosavi
💥 تابعیت و قانون جدید

مصطفی میراحمدی‌زاده
🔹 قانون کسب تابعیت ایرانی از طریق مادر ایرانی که پس از سالها بحث و گفتگو و تلاش برخی نهادهای مدنی تصویب وتوسط ریاست مجلس ابلاغ شد نگرانی هایی را  از سوی تنی چند از روحانیون عظام  به همراه داشت. محور نگرانی افزایش  جمعیت اهل سنت در نقاط مرزی و تغییر ترکیب جمعیتی آنجا  ابراز شده بود.
برای نگارنده که به دلیل برخی فعالیت ها در شرق کشور و نقاط مرزی دو سالی است درگیر این ماجرا هستم چند نکته است که طرح میکنم.
1⃣  ما با دو موج مهاجرت از  اواخر دهه پنجاه  از دو کشور افغانستان و عراق و مقدار اندکی پاکستان  روبرو بوده ایم. در یک جمع بندی کلی چهار گروه در ایران با مشکل تابعیت روبرو هستند. که اکثرا نتیجه همین مهاجرت ها می‌باشند.
اول/ مشکوک التابعیه، کسانی هستند که سابقه ایرانی بودنشان محل تردید است که هم در بین معاودین عراقی و هم مهاجران شرق کشور فراوان دیده می‌شوند.
دوم/ کسانی که با شناسنامه فرد دیگری زندگی می‌کنند و به قولی هیچ گاه فوت نمی‌کنند.
سوم/ فرزندان حاصل از ازدواج زن ایرانی با مرد خارجی
چهارم/ کسانی که تولدشان ثبت نشده است.
در اینجا گروه سوم محل بحث است.
2⃣ مسئله «وفاداری» یکی از مهمترین دغدغه های مخالفان این قانون بوده است. جمعیت جدید که بواسطه پذیرش ازدواج زن ایرانی با مرد خارجی خصوصا افغانستانی یا پاکستانی و اعطای شناسنامه به فرزندانشان به کشور اضافه می شود آیا به نظام وفادارند و حافظ امنیت کشورند یا خیر؟ از طرف دیگر تصور می شود به رسمیت شناختن این ازدواج‌ها ، بافت مناطق مرزی را تغییر داده و به جمعیت اهل سنت خصوصا در جنوب شرق ایران اضافه می‌گردد.
آشنایان به سیستان و بلوچستان   می دانند، مسئله تابعیت به سبب اثر آن بر توازن جمعیت سنی و شیعه مسئله ای بسیار جدی و امنیتی برای نظام است. بنابر این سکونت جمعیت وفادار در مرز اولا و ثانیا  غلبه جمعیتی  شیعیان از اموری هستند که هر قانونی که این ترکیب را بر  هم زند با تردید فراوان بدان نگریسته شده و می‌شود.
3⃣  «حق بر هویت»  از حقوق بنیادین هر فردی  است. برخی از انسانهای کنار دستی ما که چندان دور هم نیستند، به دلیل پاره ای از قوانین موجود و شرایط تابعیت ایرانی، از این حق  محرومند و بر عکس این محرومیت معمولا برای همان دسته انسانهایی است که دهها محرومیت دیگر هم دارند، در واقع همین به رسمیت نشناختن هویت ملی و ایرانی و جمعی  نیز خود علت بسیاری از محرومیت ها بوده است.
کسانی که دچار محرومیت از این حق نشده اند گمان میبرند ، شناسنامه و کارت ملی فقط یک گواهی و سندی در جیب است که گاهی وقتها لازم میشود نشان داده شود و مشکلی حل گردد. اما وقتی از نزدیک به محرومان از این حق، که محرومیت های دیگر نیز  دارند، روبرو می شویم می‌گویند : ما هیچ نمیخواهیم، نه پول، نه یخچال، نه سرپناه درست، نه کفش و نه لباس، بلکه یک چیز میخواهیم یک برگه از همون جنس کاغذهایی  می‌خواهیم که مثل  اسناد هویتی خود شماست. بنیادین بودن این حق به میزانی قابل فهم است.
«حق بر هویت » یعنی زندگی و حیات، یعنی سرپناه مناسب ، یعنی ازدواج قانونی ، یعنی کلاس درس،  یعنی بهره مندی از  بهداشت و درمان و در یک جمله: بنیادی ترین حق بر ای کسب دیگر حقوق بنیادین.
وقتی به راحتی  همه ما اسناد مالکیت را رد و بدل میکنیم از خط تلفن، وسایل نقلیه تا اموال غیر منقول، نمی‌توانیم عمیقا درک کنیم  محرومیت از این  مدرک یعنی چه؟
محرومیت افراد از مسافرت با قطار و هواپیما  در کشوری که به دنیا آمده اند و رشد کرده غیر قابل فهم است.
بگذریم که این جمعیت بی هویت  بستر مناسب تشکیل باندهای فساد و جرم و جنایت هستند و آمارش را می‌توان از نیروی انتظامی و دادگستری مناطق شرقی دنبال کرد.
4⃣  قانون جدید، دو نهاد امنیتی وزرات اطلاعات و حفاظت اطلاعات سپاه را مراجعی دانسته که با درخواست مادر، و قبل از سن 18 سالگی باید نظر دهند که آیا درخواست تابعیت مشکل امنیتی دارد یا خیر؟ بنابراین  ناقدان باید توجه داشته باشند قانون مطلق و رها نیست ولی برخی اظهار نظرها ممکن است معیاری برای جواب  استعلام این مراجع دو گانه گردد.
مادر ایرانی را در نظر بگیرید که فقط پدرش ایرانی بوده و خارج از کشور متولد شده و بزرگ شده و همانجا ازدواج می‌کند، چه بسا به راحتی بتواند از این قانون برای کسب تابعیت فرزندانش استفاده کند. اما به خاطر برخی نگرانی ها، مادری ایرانی که در شرقی ترین و گاه محرومترین نقاط ایران مثل  «سراوان» متولد شده و رشد کرده و فرزندانش در همین آب و خاک بزرگ شده اند از این حق بنیادین محروم و قانون مصوب در حق ایشان إعمال نگردد.
5⃣ در صورت إعمال درست  این قانون حقوق زنان به نحو مطلوبی ارتقا می یابد و برخی از مشکلات فرهنگی در آن نقاط که منشا آن همین نگاه به زن  و حقوق اوست به مرور زمان تغییر می‌کند.
برای کاستن از نگرانی های ف
رهنگی و مذهبی نمی‌توان افراد این سرزمین را از این حق محروم  کرد و باید خلا آن را از راه‌های دیگر جبران کرد. اعمال درست همین دست قوانین و کنارگذاشتن اقدامات تبعیض آمیز خود بستر مناسب تعاملات بعدی است.
در بعد امنیت نیز، اطمینان به اهل سنت مناطق مرزی و به رسمیت شناختن ایشان در تامین امنیت کشور و کارهای بسیار مثبتی که نهادهای امنیتی در سالیان اخیر کرده اند و نگارنده از نزدیک مشاهده کرده، نوید بخش آن است که فرداهای ما به مراتب بهتر از امروز خواهد بود و انسجام ملی در پرتوی این دست قوانین که اگر درست اجرا شوند به دست می‌آید.
سیمای اخلاقی پیامبر(ص) از نگاه حسین ( ع)

بر پایه روایت صدوق در معانی الاخبار، حسین بن علی (علیهما السلام) از زبان پدرش سیمای اخلاقی رسول خدا(صلى الله عليه و آله ) را چنین ترسیم کرده است:
وقت خود را در خانه به سه جزء تقسيم مى كرد، قسمتى را براى عبادت خدا،و قسمتى را براى به سر بردن با اهلش و قسمتى را به خود اختصاص مى داد، در آن قسمتى هم كه مربوط به خودش بود، باز به كلى قطع رابطه نمى كرد، بلكه مقدارى از آن را بوسيله خواص خود در كارهاى عامه مردم صرف مى فرمود، و از آن مقدار چيزى رابراى خود ذخيره نمى كرد.
اهل فضل را با ادب خود ايثار مى فرمود، و هر كس را به مقدار فضيلتى كه در دين داشت احترام مى نمود، و حوائجشان را برطرف مى ساخت ، چون حوائجشان يكسان نبود، بعضى را يك حاجت بود و بعضى را دو حاجت و بعضى را بيشتر، رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) با ايشان مشغول مى شد و ايشان را سرگرم اصلاح نواقص شان مى كرد، و از ايشان درباره امورشان پرسش مى كرد، و به معارف دينيشان آشنا مى ساخت.
نيز مى فرمود: حاجت كسانى را كه به من دسترسى ندارند به من ابلاغ كنيد، و بدانيد كه هر كس حاجت اشخاص ناتوان و بى رابطه با سلطان را نزد سلطان برد، و آنرا برآورده كند، خداى تعالى قدم هايش را در روز قيامت ثابت و استوار مى سازد.
در مجلس آن حضرت غير اينگونه مطالب ذكر نمى شد، و از كسى سخنى از غير اين سنخ مطالب نمى پذيرفت ، مردم براى درك فيض و طلب علم شرفياب حضورش مى شدند و بيرون نمى رفتند مگر اينكه دلهاى شان سرشار از علم و معرفت بود و خود از راهنمايان و ادله راه حق شده بودند.
سپس از پدرم از برنامه و سيره آن جناب در خارج از منزل پرسيدم ، فرمود: رسول خدا زبان خود را از غير سخنان مورد لزوم باز مى داشت ، و با مردم انس مى گرفت ، و آنان را از خود رنجيده خاطر نمى كرد، بزرگ هر قومى را احترام مى كرد، و توليت امور قوم را به او واگذار مى نمود ، هميشه از مردم برحذر بود، و خود را مى پائيد، و در عين حال بشره و خلق خود را درهم نمى پيچيد، همواره از اصحاب خود تفقد مى كرد، و از مردم حال مردم را مى پرسيد، و هر عمل نيكى را تحسين و تقويت مى كرد، و هر عمل زشتى را تقبيح مى نمود، در همه امور ميانه رو بود، گاهى افراط و گاهى تفريط نمى كرد، از غفلت مسلمين و انحراف شان غافل نبود، و درباره حق ، كوتاهى نمى كرد و از آن تجاوز نمى نمود، در ميان اطرافيان خود كسى را برگزيده تر و بهتر مى دانست كه داراى فضيلت بيشتر و براى مسلمين خيرخواه تر بود، و در نزد او مقام و منزلت آن كسى بزرگ تر بود كه مواسات و پشتيبانيش براى مسلمين بهتر بود.
از پدرم از وضع مجلس رسول الله پرسيدم، فرمود: هيچ نشست و برخاستى نمى كرد مگر با ذكر خدا، و در هيچ مجلسى جاى مخصوصى براى خود انتخاب نمى كرد، و از صدرنشينى نهى مى فرمود، و در مجالس هر جا كه خالى بود مى نشست ، و اصحاب را هم دستور مى داد كه چنان كنند. و در مجلس ، حق همه را ادا مى كرد، به طورى كه احدى از همنشينانش احساس نمى كرد كه از ديگران در نزد او محترم تر است ، و هر كسى كه شرفياب حضورش مى شد اين قدر صبر مى كرد تا خود او برخيزد و برود، و هر كس حاجتى از او طلب مى كرد برنمى گشت مگر اينكه يا حاجت خود را گرفته بود، يا با بيانى قانع ، دلخوش شده بود، خلق نازنينش اينقدر نرم بود كه به مردم اجازه مى داد او را براى خود پدرى مهربان بپندارند، و همه نزد او در حق مساوى بودند، مجلسش ، مجلس حلم و حيا و راستى و امانت بود و در آن صداها بلند نمى شد، و نواميس و احترامات مردم هتك نمى گرديد، و اگر احيانا از كسى لغزشى سر مى زد، آن جناب طورى تاديبش مى فرمود كه براى هميشه مراقب مى شد، همنشينانش همه با هم متعادل بودند، و مى كوشيدند كه با تقوا يكديگر را مواصلت كنند، با يكديگر متواضع بودند، بزرگتران را احترام نموده وبه كوچكتران مهربان بودند، و صاحبان حاجت را بر خود مقدم مى شمردند، و غريب ها را حفاظت مى كردند.
پرسيدم سيره آن حضرت در ميان همنشينانش چطور بود؟ فرمود: دائما خوش رو و نرم خو بود، خشن و درشت خو و داد و فرياد كن و فحاش و عيب جو و همچنين مداح نبود، و به هر چيزى كه رغبت و ميل نداشت بى ميلى خود را در قيافه خود نشان نمى داد و لذا اشخاص از پيشنهاد آن ماءيوس نبودند، اميدواران را نااميد نمى كرد.
نفس خود را از سه چيز پرهيز ميداد: 1 - مراء و مجادله 2 - پر حرفى 3 - گفتن حرف هاى بدرد نخور. و نسبت به مردم نيز از سه چيز پرهيز مى كرد: 1 - هرگز احدى را مذمت و سرزنش نمى كرد 2 - هرگز لغزش و عيب هايشان را جستجو نمى نمود 3 - هيچ وقت حرف نمى زد مگر در جائى كه اميد ثواب در آن مى داشت .
وقتى تكلم مى فرمود همنشينانش سرها را به زير مى انداختند ، و وقتى ساكت مى شد، آنها تكلم مى كردند، و در حضور او نزاع و مشاجره نمى كردند،اگر كسى تكلم مى كرد ديگران سكوت مى كردند تا كلامش پايان پذيرد.
@alimirmoosavi
تكلم شان در حضور آن جناب به نوبت بود، اگر همنشينانش از چيزى به خنده مى افتادند، آن جناب نيز مى خنديد و اگر از چيزى تعجب مى كردند او نيز تعجب مى كرد.
اگر ناشناسى از آن حضرت چيزى مى خواست و در درخواستش اسائه ادب و جفائى مى كرد، آن جناب تحمل مى نمود، به حدى كه اصحابش در صدد رفع مزاحمت او برميامدند و آن حضرت مى فرمود: هميشه صاحبان حاجت را معاونت و يارى كنيد، و هرگز ثناى كسى را نمى پذيرفت مگر اينكه به وى احسانى كرده باشد، و كلام احدى را قطع نمى كرد مگر اينكه مى ديد كه از حد مشروع تجاوز مى كند كه در اين صورت يا به نهى و بازداريش از تجاوز يا به برخاستن از مجلس ‍ كلامش را قطع مى كرد.
سپس از سكوت آن حضرت پرسيدم ، فرمود: سكوت رسول خدا چهار گونه بود: 1 - حلم 2 - حذر 3 - تقدير 4 - تفكر. سكوتش از حلم و صبر اين بود كه هيچ چيز آن حضرت را به خشم در نمى آورد و از جاى نمى كند،
سكوتش از حذر در چهار مورد بود:
1 - در جائى كه مى خواست وجهه نيكو و پسنديده كار را پيدا كند تا مردم نيز در آن كار به وى اقتدا نمايند.
2 - در جائى كه حرف زدن قبيح بود و مى خواست بطرف ياد دهد تا او نيز از آن خوددارى كند.
3 - در جائى كه مى خواست درباره صلاح امتش مطالعه و فكر كند.
4 - در مواردى كه مى خواست دست به كارى زند كه خير دنيا و آخرتش در آن بود.
سكوتش از تقدير اين بود كه مى خواست همه مردم را به يك چشم ديده و به گفتار همه به يك نحو استماع فرمايد، و اما سكوتش ‍ در تفكر عبارت بود از تفكر در اينكه چه چيزى باقى است و چه چيزى فانى .
@alimirmoosavi
If the only tool you have is a hammer, to treat everything as if it were a nail. Abraham Maslow ,Psychology of science,1966,p15.

کسی که فقط چکُش در اختیار دارد، همه ی دنیا را میخ می‌بیند !" ابراهام مزلو، روانشناسی علم، ۱۹۶۶، ص ۱۵"

تماشای مداومِ یک رسانه یا شبکه ی خبری خاص
مطالعه ی پیوسته ی کتاب‌ها یا نشریات خاص
گوش کردنِ مداومِ یک سخنرانیِ خاص
شرکت کردنِ مداوم در یک گروه سیاسی یا فکری یا مذهبیِ خاص
و به تعبیر بهتر، مسدود کردن ورودی‌های مغز به روی تنوعات فکریِ عالَم و فقط یک مَجرا را برای طرز فکر خاصی باز گذاشتن
به تدریج و چه‌بسا ناخواسته و نادانسته، فرد را به یک رُباتِ برنامه‌ریزی شده توسط دیگران (به ویژه صاحبان زَر و زور) تبدیل می‌کند.

زندگیِ انسانی، یعنی باز کردنِ مجراهای مختلف در ذهن
و مواجه ی آگاهانه و فعالانه و نقادانه با طرز تفکرات مختلف ...


@alimirmoosavi
barnameh hamayesh - new - نهایی.pdf
659 KB
برنامه همایش علمی_ پژوهشی "طالقانی و زمانه ما" که به کوشش مجتمع فرهنگی آیت الله طالقانی در روزهای چهارشنبه و پنجشنبه ۲۲ و ۲۳ آبان در مرکز اسناد و کتابخانه ملی برگزار می شود. در نشست پنجشنبه از ساعت ۹.۲۰ تا ۹.۴۰ بحثی با عنوان طالقانی و عقلایی کردن اجتهاد ارائه خواهم کرد.
طالقانی و عقلانی سازی اجتهاد
چکیده بحث امروز در"همایش طالقانی و زمانه ما"
نواندیشی دینی در مواجهه با مدرنیته و چالش های برامده از آن به بازسازی سنت با امکانات درون ان پرداخت و با عقلانی سازی اجتهاد نقش عقل و یافته های عقلی در فهم احکام عملی را تقویت کرد. طالقانی از نمایندگان این سنت بود که با رویکردی قرآن گرایانه و طرح نوعی عقلانیت قرآنی که در برابر عقلانیت فقهی رایج قرار داشت به عقلایی کردن اجتهاد پرداخت. از نظر وی اجتهاد مرحله نهایی تکمیل دین است و ابزارتحرک، ترقی، انطباق دین و استقلال فکری و عملی مومنان است. او با قرآن گرایی دیوارهای ستبر و بلند نقل را کوتاه کرد و عقل را از حصار نقل رهانید. در پرتو این رویکرد او نخست دامنه محکم و متشابه را گسترش داد و برخی از احکام را در این حوزه قرار داد. دوم او با تفکیک روح و محتوای احکام از صورت، روح احکام را وجه پایدارشریعت دانست. سوم او با تفکیک ثابت و متغیر پاره ای از احکام ناسازگار با مقتضیات زمان را در حوزه امور زمانمند و متغیر قرار داد. در نهایت او با نگاهی زمینه گرایانه تغییر پاره ای از احکام قرآنی را محتمل می دانست. بر این اساس او تخصصی شدن و شورایی شدن اجتهاد را برای اصلاح روند اجتهاد پیشنهاد کرد. پیشنهاد اخیر او تمرکز زدایی از نهاد مرجعیت در قالب الگوی شورایی را نیز در برداشت.
علی میرموسوی
@alimirmoosavi
Forwarded from MMMojahedi 🍀 محمدمهدی مجاهدی (🍀 MMMojahedi)
◼️بی‌قراری طبقه‌ی عمودی: یادآوری

محمدمهدی مجاهدی
@mmojahedi

اشاره:‌ این ایام، یادآوری مطالبی که بسیاری از ما درباره‌ی بی‌قراری‌های دی‌ماه ۹۶ گفته و نوشته بودیم، (متأسفانه) مناسبتی نو یافته است، با این امید که فراتر از مویه‌گری یا خودنکوهی یا سرزنش این و آن، این دست یادآوری‌ها بتواند به تعبیر و تدبیر آن‌چه این روزها بر ما می‌گذرد، کمکی کند.

دو سال پیش، در دو روز پیاپی، ۱۰ و ۱۱ دی‌ماه ۱۳۹۶، به‌مناسبت بی‌قراری‌های آن ایام، دو یادداشت را همین‌جا منتشر کردم. چندی بعد، درباره‌ی موج بی‌قراری‌هایی که به نظر می‌رسید فرو نشسته یا «جمع شده» است، در ۲۴ دی‌ماه ۱۳۹۶، به دعوت کمیسیون اجتماعی حزب اتحاد ملت سخن گفتم.

پس از چندی، در مقاله‌ای که بعدها در پنجاه‌وسومین شماره‌ی نشریه‌ی اندیشه‌ی پویا منتشر شد، کوشیدم با استفاده از مفهوم «طبقه‌ی عمودی» الگویی تحلیلی برای این قبیل بی‌قراری‌های رجعی و تناسخی در ایران پیش‌نهاد کنم و نشان دهم که این بی‌قراری‌ها نه جنبش اند و نه «ناجنبش» و تنها وقتی آرام می‌گیرند که زمینه برای شکل‌گیری جنبش‌های مدنی و ناجنبش‌های اجتماعی فراهم شود.

در یادداشت ۱۰ دی‌ماه، شورش‌های شهراشوب: بحران تعبیر و تدبیر، و استغنا از علوم انسانی، با یادآوری الگوی ادواری دگرگونی‌ها و شورش‌ها و جنبش‌های اجتماعی در ایران مدرن، توضیح داده‌ام که منطق درونی و عوامل زمینه‌ساز بی‌قراری‌های جاری را چگونه و با پاسخ گفتن به چه پرسش‌هایی می‌توان بهتر فهمید. در این یادداشت، سوءتعبیرها و سوءتدبیرها درباره‌ی بی‌قراری‌های جاری را یکی از پیامدهای اصلی بی‌اعتنایی و بی‌اعتمادی حکومت به علوم اجتماعی و انسانی دانسته‌ام.

در یادداشت ۱۱ دی‌ماه، به رسمیت بشناس و توافق کن! (ضرورت میانجی‌گری نخبگان ارگانیک برای حصول توافق رفع بحران میان جامعه و حاکمیت)، چاره‌اندیشانه به حکومت پیش‌نهاد کرده‌ام تا اعتراض‌ها و معترضان را به رسمیت بشناسد و تبکوشد با آن‌‌ها توافق کند، و پس از بیان مبانی این توصیه، استدلال کرده‌ام چرا به نظر من «بقای ایران و قرار این سامان در گرو به رسمیت شناختن اعتراضات و سپس کوشش مجدانه و صادقانه و حل‌مسأله‌ای از سوی حاکمیت برای فعال شدن میانجی‌گرانی از میان نخبگان ارگانیک برای رفع سوء تفاهم‌ها و شکل‌ دادن به یک توافق رفع بحران میان بخش‌های مختلف جامعه از یک سو و حاکمیت از سوی دیگر است.»

در سخن‌رانی ۲۴ دی ماه، درس‌های خیزش اعتراضی دی‌ماه ۹۶، هشدار داده بودم که آن بی‌قراری‌ها اگر در عمق چاره نشوند، دیر یا زود باز به ادنی مناسبتی غافل‌گیرانه به سطح باز می‌گردند، چون دو خصلت تناسخی و آکاردئونی دارند: تناسخی اند، یعنی بهانه‌ای می جویند که باز ‌گردند و هربار که باز می‌گردند، چهره و جامه‌ دیگرگون می‌کنند‌، گاهی با صدای نرم و آرام سخن می‌گویند و گاهی با مشت گره‌کرده، سنگ‌بر‌کف و کف‌بر‌لب فریاد می‌کشند؛ و آکاردئونی اند، یعنی دوره‌‌های بست‌وگشود دارند، بسته و باز گشوده می‌شوند. آن سخن‌رانی از طریق این پیوند در دست‌رس است.
@mmojahedi
آن‌چه در پیوند زیر می‌آید هیأت تألیفی آن مطالب مکتوب است:
https://bit.ly/338VKmo
Forwarded from شبکه نظر
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#نظر سیدعلی میرموسوی، استاد علوم سیاسی دانشگاه مفید پیرامون اعتراضات آبان٩٨:
▫️امروز حتی در خانواده‌ها هم پذیرفته نیست که یک تصمیمی به‌صورت ناگهانی گرفته و اعلام شود
▫️نقش عوامل خارجی در اتفاقات اخیر خیلی قوی نیست
▫️طبیعی است که در این نوع اعتراضات عده‌ای هم وارد بشوند و اعتراضات را خشونت‌آمیز کنند. این پدیده را در کشورهای دیگر هم می‌بینم
@Nazar
سخنی از سرِ درد با حکومت
اعتراض به افزایش غافلگیرانه قیمت بنزین به سرعت به خشونت گرائید و چهره آشوب و تخریب به خود گرفت. در جریان این اعتراض ها گروهی زیاد از هموطنان عزیز جان باختند یا آسیب دیدند. انبوهی از جوانان راهی بازداشتگاه ها شدند. بسیاری از ساختمان های دولتی و عمومی مورد حمله قرار گرفتند و در آتش سوختند. شعارها هر چند بیشتر بیانگر خواسته های معیشتی، ولی بسیار ساختار شکنانه بودند و کل نظام و روحانیت را هدف قرار می دادند. همچنین برای نخستین بار برخی از معترضان در واکنش به سرکوب، دست به اسلحه بردند. این نخستین تجربه نبردی سهمگین بین معترضان و نیروهای امنیتی بود که حکومت برای مهار آن ناگزیر از قطع کلی اینترنت شد و نه تنها به اعتبار خود آسیب زد، بلکه بخشهایی از جامعه نیز متحمل هزینه فراوانی شدند.
برخی به ویژه نهادهای رسمی، همچون گذشته می کوشند این حوادث را با برجسته کردن نقش عوامل بیگانه، دشمنان و دست نشاندگان آن ها توضیح دهند. هر چند نمی توان نقش این عوامل را نادیده انگاشت، ولی این تبیین اگر به معنای چشم پوشیدن و نادیده گرفتن زمینه ها و عوامل داخلی باشد، بر خطاست. نارضایتی گسترده عموم مردم به ویژه طبقات تهیدست جامعه از فقر فزاینده و تنگناهای اقتصادی، ناکارآمدی حکومت از درک و پاسخ گویی به انتظارات و مطالبات عمومی، نومیدی جامعه ازاصلاحات و پیگیری مطالبات خود به شکل مسالمت آمیز و در نهایت احساس تحقیر از اعلام ناگهانی افزایش قیمت بنزین که بی اعتمادی حکومت به مردم را نشان می داد، مهمترین عوامل پدید آمدن این ماجرا بودند. در واقع افزایش قیمت بنزین جرقه ای بود بر نفرت انباشته شده که به انفجار خشم و ترکیدن بغض فروخفته توده مردم انجامید.
هیچ انسان آزاده و متعهدی نمی تواند نسبت به پیامدهای زیانبار این رخ داد بی تفاوت باشد. کدام آزاده ای می تواند در خون غلتیدن جوانان عزیز هموطن خود را نظاره کند یا بر بازداشت و به زندان افتادن انبوهی از جوانان و چه بسا زجر و شکنجه آنان صبر و سکوت پیشه کند؟ همچنان که تخریب اموال عمومی و به آتش کشیده شدن آن ها نیز هرگز مورد پسند و رضایت هیچ انسان میهن دوستی نیست. اما آنچه بیشتر اهمیت دارد، آینده کشور و چگونگی برخورد حکومت با این ماجرا و تدبیر و سیاستی است که در قبال آن اتخاذ می کند.
اینک حکومت و نهادهای امنیتی آن، با این پرسش روبرو هستند که برای جبران زیان ها و خسارت های جانی و مالی و نیز جلوگیری از تکرار چنین حوادثی چه سیاستی را در پیش گیرند و چه اقداماتی را انجام دهند؟ در پاسخ به این پرسش دو راه فراروی آنان قرار دارد. نخست تجدید قوا و سازماندهی نیروی سرکوب در راستای آمادگی برای رویارویی با این حوادث در آینده و دوم تجدید نظر در روش حکومت داری و بازسازی الگوی حکمرانی به گونه ای که رضایت نسبی مردم را فراهم آورد. راه نخست به نوعی تقابل با مردم و بی توجهی به نارضایتی های آنان از وضعیت موجود را دربردارد. راه دوم اما آشتی با مردم و توجه به نیازها و خواسته های آنان و کوشش برای اعتمادسازی و جلب رضایت آنان است.
گزینه نخست که ادبیات برخی سردمداران حکایت از آن دارد، هر چند شاید به ظاهر آسان تر می نماید و چه بسا در کوتاه مدت غائله را بخواباند، ولی در بلند مدت به زیان همگان خواهد بود. زیرا خشم و نفرت توده مردم همچون آتشی زیر خاکستر، منتظر فرصتی دیگر برای شعله ور شدن خواهد ماند. حکومت در صورتی که این مسیر را در پیش گیرد، خود آغازگر جنگی داخلی شده است که عاقبتی جز ویرانی ملک و مملکت نخواهد داشت. برای ترسیم نتایج و پیامدهای این سیاست، کافی است وضعیت کنونی سوریه را در پیش رو مجسم کرد. شاید بشار اسد امروز هنگامی که به گذشته می نگرد از برخوردی که با نخستین معترضان خود کرد، احساس پشیمانی کند. او گمان می کرد با این کار اعتراض را در نطفه خفه خواهد کرد، غافل از آن که با سرکوب شدید معترضان آتش فتنه را شعله ور تر کرد و کشورش را در جنگی خانمان سوزفرو برد. همچنان که محمد رضا شاه نیز در سال ۵۷ بر این تاسف می خورد، که ای کاش بهبود رابطه حکومت و مردم و اصلاحات سیاسی را زودتر آغاز می کرد.
گزینه دوم اما هر چند دشوارتر ولی راه حلی پایدارتر فراروی حکومت قرار می دهد. افزون بر این با آرمان ها و ارزش های انقلاب اسلامی و قانون اساسی نیز سازگارتر است. در این راستا حکومت می تواند با برخورد کریمانه با متهمان و اعلام عفو و گذشت از آنان و دلجوئی از خانواده قربانیان، به بازنگری در شیوه حکمرانی خود بپردازد و در راه برطرف کردن عوامل نارضایتی به ویژه فقر و فساد گسترده گام بردارد. همچنین با جلب مشارکت مردم از راه بازکردن فضای سیاسی از شکاف دولت و مردم بکاهد و با ایجاد اعتماد در مردم سرمایه اجتماعی خود را افزایش دهد.
درخت دوستی بنشان که کام دل ببار آرد
نهال دشمنی برکن که رنج بی شمار آرد
علی میرموسوی
@alimirmoosavi
بازدارندگی یا انتقام جویی؟
آقای اکبرین در یادداشتی درباره مجازات محارب در قرآن، با ادعای اینکه تاریخ بشر در مهار جرم سه مرحله را گذرانده است: انتقام، مجازات و پیشگیری، آن را از نوع انتقام و از عقب مانده ترین مجازات ها دانسته است. تقسیم بندی بیان شده از نظام جزایی و انتقام جویانه دانستن مجازات محارب در قرآن دقیق به نظر نمی رسد.
همچنان که هیوود در کتاب مقدمه ای بر نظریه سیاسی به خوبی بررسی کرده است، نظام های جزایی را می توان به سه دسته تقسیم کرد: مکافاتی، بازدارندگی و اصلاحی یا توانبخشی. در نوع نخست هدف آن است که مجرم از راه مقابله به مثل به مکافات عمل خود برسد. نمونه آن در قرآن حکم قصاص است. در نوع دوم هدف از مجازات عبرت گرفتن گرفتن جامعه و دیگران و بازدارندگی از آن است. مجازت محاربه یا سرقت در قرآن را می توان از این نوع دانست. در نوع سوم با توجه به زمینه های اجتماعی جرم، توانبخشی و اصلاح یا rehabilitation مجرم مورد توجه قرار می گیرد و هدف اصلاح اوست.
مجازات های مطرح در قرآن کریم بیشتر در چارچوب نظام مکافاتی و بازدارندگی است، از این رو تعبیر انتقام در مورد مجازات محارب در قرآن درست به نظر نمی رسد. هر چند با ادعای ایشان در مورد عدم تناسب این نوع مجازات با اقتضاءات روزگار جدید موافق هستم.
علی میرموسوی
@alimirmoosavi
پنج شنبه ۲۱ آذر ماه در همایش سالانه انجمن علوم سیاسی ایران در موضوع " پروبلماتیک دولت مدرن در ایران معاصر" سخن خواهم گفت. چکیده مقاله در زیر آمده است.
دانش سیاسی در پی فهم بهترین روش برای به دست آوردن، نگاهداشتن و اعمال قدرت در مناسبات اجتماعی است. انجام این مهم پیش از هر چیز در گرو شناسایی دشواره اصلی و کوشش برای یافتن راه حل آن است. بی گمان در شرایط کنونی ایران، می توان مواردی را به عنوان دشواره فهرست کرد. این موارد از این نظر که به چه حوزه ای از زندگی اجتماعی تعلق دارند و دامنه و محدوده آن ها تا کجا پیش می رود واز چه میزان اهمیت برخوردارند، یکسان نیستند. در چنین وضعیتی می توان به طرح پرسش درباره دشواره اصلی ایران پرداخت و راه حل آن را از منظر دانش سیاسی بازجست؛ موضوعی که نوشتار حاضر در پی طرح و بررسی آن است. بر این اساس پرسش اصلی را می توان چنین طرح کرد: در وضعیت کنونی ایران چه چیزی را می توان به عنوان دشواره اصلیِ عرصه سیاسی شناسایی کرد؟
پاسخ به این پرسش نیازمند تاملی درباره مفهوم دشواره و ویژگی هایی است که مایه اصلی بودن آن می شوند. افزون بر این بحثی روش شناختی درباره روش و سازوکاری نیاز دارد که می توان دشواره را شناسایی و اصالت آن را تائید کرد. مقاله حاضر با تامل درباره این پرسش ها می کوشد شکل گیری و تحقق دولت مدرن را به عنوان پروبلماتیک یا دشواره اصلی طرح و شناسایی کند و با بررسی ابعاد آن به تامل درباره راه حل آن از دیدگاه دانش سیاسی بپردازد.
پروبلماتیک یا دشواره به مسئله ای پیچیده، بغرنج و معماگونه اشاره دارد که نه تنها حل آن به آسانی امکان پذیر نیست، بلکه خود مسئله زاست و زنجیره ای از مسائل مرتبط با هم را به یکدیگر پیوند می دهد. واژه اصلی در برابر فرعی به معنای چیزی است که در مقایسه با دیگر موارد با اهمیت تر است و بر آن ها تقدم دارد. در این معنا دشواره ای اصلی خواهد بود، که در فهرست دشواره های اساسی از اهمیت و تقدم و استقلال برخوردار باشد و بسیاری از مسائل را بتوان به آن بازگرداند. برای شناخت دشواره اصلی نیاز به روشی برای ارزیابی معیارهای خود درباره سودمندی و خوبی و بدی داریم که تا حد امکان از پیش داوری، خوش بینی و بدبینی، خواسته ها و آرزوهای غیر عقلانی، منافع شخصی، گروهی، حزبی، سیاسی و ایدئولوژیک به دور باشد. افزون بر این موضع و دیدگاه نظری در شناخت دشواره اصلی نقشی با اهمیت دارد.
از دیدگاه ساختاری می توان به طرح پروبلماتیک دولت مدرن بسان دشواره اصلی در وضعیت کنونی ایران پرداخت و راه حل آن را از دیدگاه علم سیاست بازجست. به بیان دیگر ساخت دولت در ایران در مقایسه با نمونه های اصیل دولت مدرن، صورتی از ریخته افتاده و بد قواره از آن به حساب می¬آید. این وضعیت مسائلی را در پی داشته است که در کانون آن ها شکل گیری و تحقق دولت مدرن قرار دارد، از این رو می توان آن را دشواره اصلی ایران قلمداد کرد.
علی میرموسوی
@alimirmoosavi
برنامه همایش بین-1.pdf
179.8 KB
🔺 برنامه ارايه ها و مباحثات همايش بين المللي انجمن علوم سياسي ايران ؛ " علم سياست ، ايران امروز و گذارهاي پيش رو "
پنج شنبه ٢١ آذرماه ٢٣٩٨ ساعت هشت و سي تا هشت عصر .

🔺 در تهران ، خ كريم خان ، خ سهيد نجات اللهي ، نبش ورشو ، خانه انديشمندان علوم انساني.

@Nedaye_siyasat
Forwarded from هوشنگ شیخی
Audio
#سخنرانی دکتر سید علی میر موسوی در پنل فضیلت مندی

#اختصاصی
@Nedaye_siyasat
2024/09/29 18:16:18
Back to Top
HTML Embed Code: