Telegram Web Link
بایگانی شدن یک حکم فقهی
استاد کمال حیدری، از فقیهان نو اندیش حوزه علمیه قم، در کلیپی که از ایشان منتشر شده به بررسی نگرش سنتی به روابط بین الملل پرداخته است. ایشان در سخنان خود، تنها دیدگاه فقه سنتی در تقسیم بندی جهان به دار الاسلام و دارالحرب را توصیف کرده اند. دیدگاهی که آثاری بسیاری در روابط کشورهای اسلامی با دیگر کشورها دارد. ولی این دیدگاه چنان با شرایط کنونی و اقتضاءات امروز ناسازگار است، که تنها با توصیف، نادرستی آن برای عقل روشن می شود.
با وجود این سخن استاد حیدری برای برخی شاذ به نظر می رسد. این داوری نشان می دهد که با وجود ناسازگاری آشکار این نگرش با واقعیت های جهان کنونی، برخی همچنان جرات فاصله گرفتن از آن را ندارند.
البته در نگرش قدما در اصل جهان به دار الکفر و دار الاسلام و در مرحله بعد دار الکفر به دارالحرب، دارالهدنه و... تقسیم می شود. نزدیک به دو دهه پیش در مطالعاتی که در هنگام نگارش رساله دکتری داشتم به این نتیجه رسیدم، که اساسا این تقسیم بندی در جهان امروز موضوعیت خود را از دست داده است.
تقسیم بندی به دار الاسلام و دار الکفر بر پیش فرض تعهد حکومت ها نسبت به دین خاص استوار بوده است. در جهان گذشته حکومت ها با اعتقادات مذهبی خاص پیوند داشته اند. حکومت ها دین رسمی داشته اند و پیروان دیگر ادیان را در معرض انواع آزار و تبعیض قرار می دادند. در واقع مذهب در مرز بندی دولت ها نقشی اساسی ایفا می کرد و جنگ و ستیز میان دولت ها رنگ مذهبی داشت.
با پیمان وستفالی در سال ۱۶۴۸ که پس از جنگ های سی ساله مذهبی بین دولت های اروپایی منعقد شد، ملیت در مرز بندی جانشین مذهب شد و دولت های غیر مذهبی پا به عرصه وجود گذاشتند. به این ترتیب زایش دولت مدرن، بی اعتباری تقسیم بندی دولت ها بر مبنای مذهب را در پی داشت.
این روند در طول چند قرن تداوم و تکامل یافت. در جهان کنونی دولت های سکولار با تفکیک دین و دولت، دست کم به لحاظ نظری برای خود رابطه ای یکسان با همه مذاهب موجود تعریف می کنند و به لحاظ قانونی باید رفتاری یکسان با پیروان مذاهب گوناگون داشته باشند.
در چنین وضعیتی تقسیم بندی به دار الاسلام و دارلکفر چه رسد به دار الحرب موضوعیت خود را از دست داده است و این نگرش را برای همیشه در تاریخ فقه به بایگانی می سپارد.
علی میرموسوی۱۶/ ۱۲/ ۱۳۹۸
@alimirmoosavi
کرونا و سیه رویی مدعیان طب اسلامی
✍️شیوع گسترده بیماری کرونا، چالشی سخت نه تنها برای دانش پزشکی جدید، بلکه برای دیگر شاخه های طبابت از جمله طب سنتی به راه انداخت. مدعیان طب اسلامی فرصت را غنیمت شمردند تا با ادعای پر طمطراق طب امام صادق (ع) توانایی خود برای درمان این بیماری را به رخ کشند. هر چند تجویزهای درمانی آنان؛ مانند استعمال روغن گل بنفشه، دستمایه طنز و خنده شد، ولی بار دیگر بحث بر سر اعتبار طب اسلامی را داغ کرد.
✍️بسیاری از عالمان دینی وجود چنین دانشی را انکار و برخی آن را دروغی بزرگ خوانده اند. آنان استدلال می کنند بسیاری از روایاتی که مدعیان طب اسلامی به آن استناد می جویند ضعیف و از اعتبار سندی برخوردار نیستند. اندک روایات معتبرموجود نیز مربوط به شرایط خاص اقلیمی و زمانی گذشته بوده و به دوران کنونی قابل تعمیم نیست.
✍️با وجود این مدعیان همچنان بر درستی ادعای خود پافشاری می کنند و مخالفان را به مصاف می طلبند. پرسش این است که عوامل اصرار بر وجود چنین دانشی چیست؟ آیا این ادعا ریشه اعتقادی یا معرفتی دارد یا بر ساخته ای اجتماعی است که بر پایه عوامل جامعه شناختی قابل تبیین است؟ پاسخ این پرسش پیش از هر چیز نیازمند تامل در مفهوم طب اسلامی است.
✍️ایده طب اسلامی را می توان جزئی از پروژه کلانِ اسلامی سازی معرفت و دانش دانست، که ادعای وجود دانش و معرفتی اسلامی در همه حوزه ها را دارد. طرفداران این ایده به دو گروه میانه و رادیکال تقسیم می شوند. دیدگاه میانه طب اسلامی را به گونه ای تعریف می کند که طب سنتی را نیز در بر می گیرد. اما دیدگاه رادیکال ادعای طبی ناب و برخاسته از متون و تعالیم دینی را دارد.
✍️بی تردید دینی بودن هر دانش، به منبعی باز می گردد که یافته ها و گزاره های آن دانش از آن به دست می آید. یافته های دانش های دینی از متون معتبر دینی به دست می آیند. اعتبار این متون نیز به درستی سند و تمامیت دلالت آن ها بستگی دارد. بر اساس پژوهش های انجام شده بخش عمده احادیث و روایات مورد استناد مدعیان طب اسلامی از اعتبار لازم برخوردار نیستند. تطبیق اندک احادیث معتبر بر شرایط امروز، نیز جای حرف و حدیث دارد. وانگهی چگونه برای ویروسی ناشناخته، در روایات 14 قرن پیش می توان درمانی یافت.
✍️با سست شدن بنیاد های اعتقادی و معرفتی این ادعا، نقش عوامل غیر معرفتی به ویژه جامعه شناختی در تبیین آن بیشتر اهمیت می یابد. ذهنیت سنتی و ناآگاهی عمومی، ضعف و ناتوانی پزشکی در درمان پاره ای بیماری ها، عدم مراعات اخلاق حرفه ای از سوی برخی پزشکان از جمله این عوامل هستند.
✍🏻در این میان سطح پایین آگاهی عمومی، سهمی قابل توجه در رونق بازار این جماعت دارد. این آگاهی چندان ارتباطی به میزان تحصیلات ندارد، از این رو حتی کسانی که از سطح تحصیلات خوبی برخوردارند، فریفته ادعاهای پوچ این جماعت می شوند. سنت و رسوم برجای مانده نیز به این نا آگاهی کمک می کند؛ به گفته مارکس «رسم و عقیده همه نسل های مرده مانند بختک بر مغز نسل های زنده سنگینی می کند.» افزون بر این شاید تجربه پاره ای موفقیت های این نوع طبابت، برخی را به طمع خام اعتماد به آن بیندازد. غافل از این که هرگز آمار دقیق کسانی که بیماری آنها با این طبابت تشدید و یا حتی جان خود را بر سر آن نهاده اند، اعلام نمی شود.
✍🏻 فرانسیس بیکن(1561-1626) هنگامی که به تصاویر کشتی های منقوش بر دیوار کلیسایی می نگریست، از کشیشی پرسید این تصاویر نشان گر چیست؟ کشیش پاسخ داد کشتی هایی هستند که در سایه نذر و نیاز برای کلیسا از غرق شدن در امان مانده اند. بیکن بلافاصله گفت ای کاش تصویر کشتی هایی که با وجود نذر و نیاز غرق شده اند را نیز کشیده بودند.
✍🏻چه بسا برخی، خطا پذیری و آمار مرگ و میر پزشکی جدید را بهانه رجوع به این افراد قرار دهند. پزشکی جدید هرگز خود را مصون از خطا نمی داند،بلکه با پذیرش خطا در راه برطرف کردن آن گام بر می دارد. وانگهی مقایسه آمار مرگ و میر در پزشکی جدید با طب قدیم ، برموفقیت نسبی بسیار بیشتر آن گواهی می دهد. بیماری کرونا همچون اپیدمی هایی مانند وبا است، که اگر در گذشته روی می داد، جان میلیون ها نفر را می گرفت، ولی دانش پزشکی توانسته است این آمار را به اندازه ای چشم گیر کاهش دهد.
✍🏻 عاملی دیگر اقتصاد و در آمدی است که مدعیان از این راه به جیب می زنند. آنان چه بسا از پذیرش پول در ظاهر خود داری کنند، ولی سودی کلان از دارو های تجویزی به دست می آورند. گرچه آماری دقیق از اقتصاد طب اسلامی اعلام نشده است، ولی از موارد جزیی می توان حدود آن را محاسبه کرد.
✍🏻 اینک کرونا این مدعیان را به چالش طلبیده است. آنان با تجویز چیزی کمیاب مانند روغن گل بنفشه یا با ادعاهای پرطمطراق می کوشند از کسادی بازار خود بکاهند، ولی بعید است جز سیه رویی نصیبی داشته باشند.
علی میرموسوی 17/ 12/ 98
@alimirmoosavi
جناب آقای عباس عبدی در ارتباط با مقاله "کرونا و سیه رویی مدعیان طب اسلامی"، نکته دقیق و درستی را یاد آور شدند. خلاصه بحث ایشان این است که در جهان کنونی مسئولیت راستی آزمائی و صدور مجوز برای چنین اقداماتی بر عهده دولت است. زیرا سلامت و تندرستی شهروندان و اعضای جامعه از شاخص های مهم امنیت ملی است و تامین و نظارت بر آن مسئولیت اصلی دولت و حکومت است. در حالی که طب اسلامی بدون هیچ نوع نظارت و مجوزی در جامعه با سلامت و جان افراد بازی می کند. با سپاس از ایشان جهت آگاهی و استفاده عین مطلب ایشان در کانال نهاده شد.
"بخش عمده نقد جناب موسوی درون دینی است ولی کسی که از بیرون نگاه می کند با دو مساله مهم دیگر مواجه است. برای او مهم نیست که طب اسلامی یا سنتی از کجا آمده. سندش موثق است یا ضعیف. مهم درمان نمودن است در واقع اعتبار تجربی مهم است. ولی نکته دوم مهمتر است که مرجع نهایی برای سنجش اعتبار مذکور کیست؟ دولتها و نهادهای شناخته شده باید این کار را انجام دهند. برای ورود یک دارو به فرایند درمان؛ انواع و اقسام ازمون‌ها را باید طی کند تا مجوز فروش بگیرد. یا افراد تجویز کننده باید صلاحیت حرفه‌ای داشته باشند و مجاز باشند. انچه که در مورد طب مشهور به اسلامی رعایت نمی‌شود همین نکته دوم است که برخی تحت پوشش چنین عنوانی(همانطور که از مهمان ناخوانده ستاد بحران شنیدیم) بدون اخذ اجازه و بدون مواجهه مسئولین با انان، در حال انجام امور خود و کسب درامد هستند. مساله را باید از این نقطه حل کرد. موضوعات درون دینی مساله حوزه و علما است ولی مساله جامعه در سطح دیگری است."
@alimirmoosavi
💥 شیوع ویروس کرونا و ازدحام خبری و توصیه‌ها، موجب شد در کانالی تلگرامی اخبار و مطالب موثق و دقیق تنظیم و تدوین شود تا بتوانیم گامی موثر در جهت مبارزه با کرونا برداریم؛ مطالب مربوط به کرونا را در کانال "ویژه کرونا" دنبال کنید.

👈 آدرس زیر را کلیک و
برای دوستان‌تان ارسال کنید:🔻

https://www.tg-me.com/joinchat-AAAAAEm7UsazobdY7QRiPg

💥
حمله بیولوژیک؛ فرضیه ای سست و ناکار آمد

✍🏻کرونا از اپیدمی به پاندمی ارتقاء و شیوعی جهانی یافته است. بر اساس آخرین آمار رسمی، در ایران در هر ساعت ۵۳ نفر به آن مبتلا می شوند. میزان مرگ و میر به ۴ نفر در هر ساعت رسیده، که در نیم قرن اخیر سابقه نداشته است. بحران کرونا سخت ترین اپیدمی ایران در صد سال گذشته بر آورد شده و مهار آن مهم ترین وظیفه و اولویت مشترک مردم و حکومت است. در چنین شرایطی فرضیه حمله بیولوژیک بودن کرونا تا چه حد واقع بینانه است؟ با چه هدفی صورت می گیرد؟ چه کمکی به حل بحران می کند؟
✍🏻این فرضیه بر مبنای تئوری توطئه طرح شده، از این رو سست به نظر می رسد. افزون بر این، پاندمیک شدن این ویروس و روند فزاینده رشد ابتلای آن در آمریکا این فرضیه را سست تر می کند. زیرا از دیدگاه مدافعان، طراحی این حمله بیولوژیک، اقدامی از سوی آمریکا برای جلوگیری از پیشرفت اقتصادی چین و یا برای مهار ایران بوده است. در حالی که خود آمریکا در شرایط کنونی به شدت با آن درگیر شده و آن را تهدیدی برای سلامت شهروندان و وضعیت اقتصادی خود می داند.
✍🏻شگفت آن که این فرضیه نه از سوی متخصصان حوزه اپیدمولوژی، بلکه بیشتر از سوی کسانی پشتیبانی می شود که پشتوانه علمی چندانی در این حوزه ندارند. در برنامه ای ویدئویی که به تازگی منتشر شده، فردی که از این فرضیه پشتیبانی می کند با وجود ادعای پژوهش در بیولوژی مولکولی، در رزومه خود مقالاتی اندک در ارتباط با این حوزه دارد. در عوض هشت مقاله در باره نماز شب و مقالاتی متعدد در ارتباط با آموزش و مهارت های آموزشی دارد.(https://plink.ir/Bl5wx)
✍🏻به هر حال طرح این فرضیه با چند هدف می تواند صورت پذیرفته باشد: نخست این که تبیین های سنتی مرسوم گذشته همچون بلاء آسمانی یا معصیت و گناه، در مورد این بیماری کار ساز نیست، زیرا شهر قم یکی از کانون های اصلی این بیماری بوده و شخصیت های مذهبی در میان مبتلایان کم نیستند. دوم این فرضیه می تواند نگاه امنیتی به موضوع و ورود نیروهای نظامی به ماجرا و به دست گرفتن مدیریت را تسهیل کند. در نهایت این فرضیه با تاکید بر نقش دشمنان نه تنها پوششی برای ناکار آمدی حکومت در مهار ماجرا است، بلکه نقش تهدید کننده آن برای بی اعتمادی و مشروعیت نظام را کاهش می دهد.
✍🏻این فرضیه در صورتی که می توانست به مهار اپیدمی و کاهش بحران کمک کند، دست کم توجیهی پراگماتیک داشت. اما متاسفانه هیچ نشانه ای از کمک به کاهش بحران در آن به چشم نمی خورد. بر عکس چه بسا بهانه ای برای محکومیت ایران به دست بدخواهان بدهد. افزون بر این در فضای کنونی ایران، نه تنها چنین تبیین هایی خریداری ندارد، بلکه بی اعتمادی را افزایش می دهد. بنابر این به نظر می رسد به جای تاکید بر این فرضیه سست و ناکار آمد، بهتر است به راهکارهایی اندیشید که به کاهش و مهار بحران و بازیابی هر چه زودتر سلامت جامعه کمک می کند.
علی میرموسوی 23 /12 /98
@alimirmoosavi
خلخالی تنها نبود!

✍🏻رئیس حزب مؤتلفه اسلامی در انتقاد از اعدام های بی رویه خلخالی پس از پیروزی انقلاب گفته است:« آقای خلخالی در کارهایش دقت نداشت و در برخی از اعدام ها زیاده روی انجام می گرفت البته معمولاً اینگونه افراط و تفریط ها در خیلی از انقلاب ها پیش می آید. اما اگر ایشان برخی از همین موارد اعدام را به تاخیر می انداختند و رسیدگی دقیق تری می کردند. آثار گرانبهایی را برای مردم در پی داشت.»(https://plink.ir/Ylgve)
✍🏻در خشونت آمیز بودن اقدامات مرحوم خلخالی تردیدی نیست، ولی اعلام آن در این شرایط کاری چندان مهم محسوب نمی شود. پرسش اصلی این است که با توجه به این که او حاکم شرع و رئیس دادگاه منصوب بوده، آیا مسئولیت این عمل و اقدامات خشونت آمیز تنها بر عهده وی است یا دیگران نیز در آن شریک بوده اند؟
✍🏻واقعیت این است که انقلاب اسلامی ایران از نظر ایدئولوژی، رهبری، سازماندهی و عمل، بر ایده نفی خشونت استوار نبود، از این رو اقدامات خشن خلخالی هم در آن دوران خلاف اصل قلمداد نمی شد و چه بسا بسیاری از منتقدان کنونی، در آن زمان از آن پشتیبانی می کرده اند.
✍🏻برای فهم ایده نفی خشونت، ناگزیر از توجه به تجربه طراح اصلی آن؛ یعنی گاندی هستیم. مقاومت بدون خشونت ایده ای بود که گاندی نخستین بار در آفریقای جنوبی در مخالفت با اقدام های تبعیض آمیز دولت در برابر رنگین پوستان طرح کرد. از دیدگاه وی در جریان مبارزه، پرهیز از هر گونه اقدام خشونت آمیز لازم است و حتی در واکنش به اقدامات خشن و سرکوب گرایانه حکومت نیز باید دردها را تحمل کرد و به مقاومت ادامه داد.
✍🏻گاندی افزون بر طرح این ایده، چه در دوران نهضت استقلال هند و چه پس از آن، با جدیت و مخالفت شدید با هر نوع خشونت، هرگز نگذاشت در کارنامه استقلال هند خشونتی به نام رهبران ثبت شود.
✍🏻در سال 1922 در اوج نهضت استقلال هند، هنگامی که مردم در سراسر هند به حمایت از حزب کنگره ملی به رهبری گاندی، دست به تظاهرات زده بودند، در جایی در واکنش به خشونت پلیس، به پایگاه پلیس حمله کردند و چند تن از آنان را کشتند. گاندی در مخالفت با این اقدام از رهبری کنار کشید و به روزه روی آورد.
✍🏻این اقدام گاندی، به مذاق چهره های برجسته حزب همچون نهرو و جناح خوش نیامد. نهرو در واکنش به این اقدام به وی گفت در شرایطی که همه مردم بیرون ریخته اند و ما در آستانه پیروزی هستیم، کناره گیری مصلحت نیست. گاندی در پاسخ گفت پیروزی که از این راه به دست آید را قبول ندارم.
✍🏻گاندی به روزه ادامه داد تا مردم در سراسر هند با دادن گل به نیروهای پلیس، به تظاهرات پایان دادند. پس از آن گاندی دستگیر و به شش سال زندان محکوم شد. ولی در نهضت استقلال هند اصل عدم خشونت نهادینه شد. پس از آزادی از زندان، مجددا حرکت خود را با رژه نمک از نو آغاز کرد، ولی این بار همه می دانستند، عدم خشونت اصل گاندی است.
✍🏻هنگامی که او در راستای شکستن انحصار انگلیس بر تولید نمک، رژه نمک را آغاز کرد، گروهی از مردم در برابر کارخانه تولید نمک انگلیس دست به تظاهرات آرام زدند. با وجود سرکوب و زدن، مردم هیچ نوع واکنشی جز تحمل سرکوب و ضرب از خود نشان ندادند. چون اصل عدم خشونت در نهضت نهادینه شده بود.
✍🏻پس از پیروزی نهضت نیز در جریان خشونت مذهبی و کشتار مسلمانان توسط هندوها، باز به روزه روی آورد تا خشونت به پایان رسید. در نهایت نیز به دلیل دفاع از حقوق مسلمانان و تاکید بر اصل عدم خشونت از سوی یک هندو ترور شد.
✍🏻آیا در انقلاب اسلامی ایران نیز چنین وضعیتی وجود داشت، تا اکنون همه مسئولیت بر گردن خلخالی باشد؟ بهتر است به جای محکوم کردن تنها او ، به بازنگری در کلیت ایدئولوژی گذشته بپردازیم و با تحولی بنیادین در آن در مسیر نفی خشونت گام برداریم.
علی میرموسوی 24/ 12/ 98
@alimirmoosavi
پیامد های حکمرانی ناکارآمد در سال ۹۸

محمدرضا یوسفی( استاد اقتصاد دانشگاه مفید)

سال 98 برای کشورمان ایران سالی توام با حوادث بزرگ و تلخی بود. تشدید تحریم های ظالمانه امریکا و عدم حمایت عملی اروپا از ایران و رفتار دوگانه آنها در قبال مسئله تحریم و در نتیجه آن تورم بالا، افزایش ‌گروه های زیر خط فقر، کاهش ارزش پول ملی، رشد منفی اقتصادی که بیانگر فقیرتر شدن کشور است ، رشد منفی سرمایه گذاری که به معنای فقیر شدن فرزندانمان در آینده و کاهش فرصت شغلی برای آنان است. در کنار این مسائل، حوادث تلخ طبیعی مانند سیل خوزستان، لرستان و گرگان موجب تلخی بیشتر کام مردم شد. در کنار مسائل یادشده، فساد سیستماتیک کشور و عدم اراده جدی برای مواجهه با آن ، به عنوان نمونه مسئله موسسات اعتباری که حدود 35 هزار میلیارد تومان بر بیت المال تحمیل کرد و خبری از واکنش قوه قضائیه با عوامل و مدیران و سهامداران این موسسات به گوش کسی نرسید.
دامنه فقر، فساد و تبعیض به گونه ای است که همه ارکان نظام به آن معترفند. اعتراضات آبان ماه نشان داد که اقشار آسیب پذیر و گروه های درآمدی پایین که دغدغه معیشت داشتند، بیشتر درگیر این ناآرامی ها بوده اند .
از سوی دیگر منازعات طولانی با دنیای غرب ما را به روسیه و چین نزدیکتر و از نظر اقتصادی هر روز بیشتر به چین گره زد. امری که از جهتی شاید در شرایط تحریمی راه فراری از مشکلات باشد اما محدودیت ها و ملاحظات جدی را بر سر راه سیاستگذاران خواهد گذارد. امری که می تواند برای آینده کشور خطرناک باشد.
شاید همین ملاحظات بود که پای کرونا را به کشورمان باز کرد و بعد با علم به ورود آن، راه کتمان و اخبار خلاف واقع بر اساس مصلحت سنجی هایی پیش گرفته شد. همین اتفاقی که برای هواپیمای اکراینی رخ داد. و اکنون ما هستیم و دولتی بحران زده، و بخش بزرگی از مردم که دیگر با حاکمیت, احساس قرابت نمی کنند. مردمی بی پناه که نه می توانند به صدا و سیمای ملی اعتماد کنند و نه به گفتار دولتمردان خود و عملا به پذیرش شایعات گرایش می یابند. این پدیده ای است که کرونا را برای ما خطرناکتر از برخی دیگر از کشورها می کند.
دولت برای حمایت از اقشاری که بخاطر کرونا، کسب و کارشان آسیب دیده، راه حلی ارائه داده است اما به وضوح اولا این راه حل همه این گروه ها را پوشش نمی دهد و ثانیا حمایت یادشده مشکل زیادی از این گروه ها را حل نمی کند در عین حال باید باور کنیم که دولت بیش از این دیگر توان ندارد. از این رو با رفع ویروس کرونا از کشور، پیامدهای آن مانند آثار تورمی ناشی از این حمایت مالی، کاهش بیشتر ارزش پول ملی و.. باقی خواهد ماند و این امر خود نارضایتی ها را تشدید کرده، زمینه اعتراضات را با شدت بیشتر مهیا خواهد کرد.
به نظر می رسد چرخه معیوب نظام تصمیم گیری که خود را در تشخیص نادرست اولویت ها، نظام اطلاع رسانی مبتنی بر مصلحت سنجی و کیفیت ضعیف سیاستگذاری نشان می دهد، نیازمند بازنگری جدی است. به عبارتی نگاه ما به اصول حکمرانی باید بازبینی شود.
@alimirmoosavi
شماره جدید نسیم بیداری با مجموعه از گفتگو ها درباره تفکیک قوا و نقش آن در گسترش آزادی های مدنی منتشر شد. در گفتگوی زیر با تبیین مفهوم تفکیک قوا و به بررسی جایگاه آن در مشروطیت و جمهوری اسلامی پرداخته ام.
@alimirmoosavi
تفکیک قوا در گفتگو با نسیم بیداری.pdf
162.9 KB
جمهوری اسلامی ايران يک نوع نظام تمرکز قوا است/ هیچ نوع توزيع متوازن قدرتی نداريم/ در مشروطیت محدودسازی قدرت
سیاسی به حاشیه رفت/ تفکیک قوا از يکه سالاری جلوگیری می کند.
@alimirmoosavi
خبری که تکذیب شد!

خبرگزاری رسمی حوزه از بیانیه مشترک تنی چند از مراجع حوزه علمیه قم خبر داد. بیانیه با دعای سال تحویل آغاز و با اشاره به فراگیر شدن تهدید آمیز بیماری کرونا، ضمن درخواست رعایت توصیه های پزشکی، مردم را به توبه و خواندن برخی ادعیه و انجام قربانی و توزیع آن بین مستمندان فراخوانده بود.
ساعاتی بعد صدور چنین بیانیه ای تکذیب شد و خبر گزاری حوزه نیز آن را از سایت خود برداشت. این روی داد بسیار مایه شگفتی شد، زیرا صدور بیانیه مشترک از سوی مراجع نشان دهنده نوعی همکاری و همگرایی در واکنش به معضلات اجتماعی بود. اقدامی بسیار تحسین برانگیز که در نوع خود کم نظیر تلقی می شد و در صورت وقوع به تقویت جایگاه مدنی این نهاد نیز کمک می کرد. به ویژه در شرایط کنونی که موضع گیری های برخی روحانیان به اعتبار این نهاد آسیب رسانده است. بی تردید اگر چنین بیانیه ای بدون هماهنگی با مراجع بزرگوار تقلید تنظیم شده باشد، تکذیب آن لازم بوده است. با وجود این می توان به طرح این پرسش پرداخت که چه مانعی در صدور بیانیه ای مشترک در موضوعی با این اهمیت از نظر اجتماعی وجود داشته است؟
به یاد دارم زمانی مرحوم آیت الله اردبیلی از کوشش خود برای گردآوردن علمای قم در نشستی هفتگی یاد می کردند. ایشان خاطره ای از نشست هفتگی تنی چند از علمای نجف نقل می کردند. نشستی گعده مانند که حالت خودمانی داشت و با نوشیدن چایی و طرح مباحث علمی همراه بود. از نظر ایشان چنین نشستی در صورت تشکیل می توانست به طور غیر مستقیم به استقلال و جایگاه حوزه کمک کند. طرح آیت الله اردبیلی هرگز جامه عمل نپوشید و رویای نشست مشترک مراجع به تحقق نپیوست. در این جا مجال بررسی دقیق موانع این همگرایی نیست، ولی می توان گفت حوزه از نبود آن بسیار آسیب دیده است.
سیدعلی میرموسوی۲۸/ ۱۲/ ۹۸
@alimirmoosavi
🔸بعثت؛ خردپروری و رهایی‌بخشی🔸

سیدعلی میرموسوی

🖋پیوند وحی و سیاست در رسالت پیامبر(ص)، نگرشی نو به حاکمیت و اقتدار سیاسی به ارمغان آورد، که برپایه آن فرمانروایی غیر خداوند نفی و همگان در سایه ولایت خداوند، از اقتداری برابر برخوردار شدند. قرآن با جایگزینی اطاعت به جای عبودیت، رابطه سروری را در زندگی سیاسی از میان برداشت و پیروی از پیامبر را نیز از این مقوله جدا کرد. بر این اساس، هیچ پیامبری، به استناد اینکه خداوند به او کتاب و داوری و نبوت را واگذار کرده است، نمی‌تواند مردم را به جای خداوند به بندگی خود فرا خواند. از این دیدگاه شیوه‌های خودکامانه اطاعت، که بر استخفاف و تحقیر مردم استوار است، با جدیت طرد شد. قرآن همچنین، با انتقاد از روحانی‌سالاری در میان یهود و نصاری و اشاره به پیامدهای زیان بار آن، خودکامگی در پوشش دین را نیز باطل کرد.
(بازنشر به مناسبت بعثت)
🔻️ادامه این مطلب را در سایت بخوانید🔻

http://dinonline.com/doc/note/fa/6339/

@DinOnline
بعثت خردپروری و رهایی بخشی .pdf
127.4 KB
بعثت پیامبر (ص) رویدادی دوران ساز در جامعه عربی و جهان بودکه تحولی شگرف در همه حوزه های زندگی در پی داشت و اهداف گوناگونی را دنبال می کرد.
پیوند وحی و سیاست در رسالت پیامبر(ص)، نگرشی نو به حاکمیت و اقتدار سیاسی به ارمغان آورد، که برپایه آن فرمانروایی غیر خداوند نفی و همگان در سایه ولایت خداوند، از اقتداری برابر برخوردار شدند.
بر اساس این بینش، سیاست؛ نه همچون فعالیتی در راستای دستیابی، حفظ و افزایش قدرت گروهی خاص، بلکه به عنوان فعالیتی رهایی بخش نگریسته شد، که آزادی انسان ها از یوغ بندگی دیگران و بهره¬مندی یکسان از حقوق و امتیازات اجتماعی را پی می گیرد.
روی کرد اسلام در مورد حکومت و سیاست، در درجه نخست، نفی پندارهای نادرستی بود،که تازیان به آن خوگرفته بودند. سپس ترغیب آنان به اندیشیدن و هدایت به ارزش های جهان شمولی،که عقل و بناء عقلاء نیز، به آن رهنمون می شوند. اسلام بیش از آن که به دنبال تاسیس شیوه ای جدید در حوزه سیاست باشد، در پی ارشاد به یافته های عقلی و عقلایی در این عرصه بود.
سیدعلی میرموسوی
@alimirmoosavi
بحران کرونا؛ مدیریت یکپارچه و مسئولیت پذیری

کرونا خوشی های عید را از بسیاری گرفت و آنان را خانه نشین کرد. همچنان که آن را برای کادر پزشگی و پرستاران و بهیاران فداکار و دستگاه درمان بسیار سخت و چه بسا تلخ کرد. با وجود این بیش از ۸ میلیون نفر توصیه اکید قرنطینه خانگی را نادیده گرفتند و همچون گذشته بار سفر بستند. در میان اینان افراد مبتلا و یا مشکوک به ابتلاء کم نبودند. این اقدام نگرانی نسبت به موج بعدی گسترش کرونا در ایران به ویژه پس از بازگشت اینان را بسیار بالا برده و چشم انداز آینده را مبهم ساخته است.
اینک ذهن بسیاری با این پرسش ها درگیر است که چرا این اتفاق افتاد و از آن جلوگیری نشد؟ با توجه به پیامدها زیان بار این رویداد، مسئولیت آن با کیست؟ چگونه می توان عواقب آن را جبران کرد؟ پاسخ این پرسش ها بسیار کوتاه و با دو کلید واژه قابل بیان است: مدیریت یکپارچه و مسئولیت پذیری. بر این اساس می توان گفت عامل این روی داد دو چیز است؛ فقدان مدیریت یکپارچه در حکومت و مسئولیت ناپذیری بخشی از مردم. مسئولیت آن نیز هم به طور مشترک بر گردن حکومت و مردم است. راه حل نیز چیزی جز مدیریت یکپارچه از سوی حکومت و مسئولیت پذیری از سوی جامعه و مردم نیست.
بی تردید نهاد های حکومت، می توانسته اند، نقشی موثر در محدود کردن این سفرها و جلوگیری از آن داشته باشند. عملی نشدن این نقش بیش از هر چیز به نبود مدیریت یکپارچه باز می گردد. یکپارچگی مدیریت در همه مراحل گوناگون تصمیم گیری، سیاست گذاری و اجرای سیاست ها، برای مهار این بحران ضرورت دارد. دولت هایی همچون چین و آلمان، با وجود تفاوت ماهوی در نظام های سیاسی،به همین دلیل در مهار این پاندمی موفقیت نسبی داشته اند. پراکندگی منابع قدرت و عدم توازن آن ها در نظام کنونی ایران، نوعی هرج و مرج مدیریتی را در پی داشته است و مدیریت یکپارچه را بسیار دشوار کرده است.
با وجود این نمی توان نقش مسئولیت پذیری مردم را در مهار این بحران نادیده گرفت. مسئولیت پذیری به معنای احساس مسئولیت و همکاری در کارهایی است که انجام آن ها به نفع همگان و پرهیز از کارهایی است که به زیان همگان است. این ویژگی معیار سنجش اخلاق در حوزه عمومی و شرط اصلی تحقق و تسهیل هر برنامه ای است. دولت هایی در مهار کرونا توفیق یافتند، که مردم با چنین احساسی با دولت همراهی کردند.
کسانی که حاضر نشدند، عید امسال را در شهر و خانه خود بمانند به روشنی مسئولیت ناپذیری خود را نشان دادند و نه تنها جان خود، بلکه دیگران را نیز در معرض خطر قرار دادند، از این رو سزاوار سرزنش هستند. آنان به رنج و درد همه آنانی که در این ایام در بیمارستان ها ماندند و برای سلامت و بهبود بیماران جان خود را به خطر انداختند، بی توجهی کردند و در عمل آنان را مورد آزار و توهین قرار دادند. آنان با این کار ناپسند، نه تنها روند مهار بیماری را به تاخیر انداختند، بلکه شرایط را برای کسانی که به دلیل بیکاری حاصل از کرونا در تنگنای معیشتی قرار گرفته اند، دشوار تر کردند.
اینک در شرایطی که موج دوم کرونا کشور را تهدید می کند، تنها راه علاج و چاره این مشکل در مدیریت یکپارچه و مسئولیت پذیری جامعه است. از یک سو انتظار می رود دولت با جدیت بیشتر از تشتت و پراکندگی در مدیریت بکاهد و قاطع و استوار بحران را تدبیر و اداره کند. از سوی دیگر آن دسته از مردم که با مسئولیت ناپذیری خود به تشدید این بحران کمک کردند، برای جبران گذشته کوشش و در ایام باقیمانده از تعطیلات از هر گونه سفر خودداری کنند.
سید علی میرموسوی 9/ 1/ 99
@alimirmoosavi
دولت ایدئولوژیک و حاشیه نشینی واقعیات زندگی

رضا تاران

🔹بنظر خانه نشینی 90 درصد از مردم در ایام عید و پرهیز از مسافرت، بدون اعمال اقتدار دولت کنش قابل قبولی برای یک جامعه است، گر چه ممکن است همه این 90 درصد امکان مسافرت نداشته باشند اما مقایسه آمار سفرهای نوروزی با سالهای قبل نشان می دهد که سفرها بصورت قابل توجهی کاهش یافته است و اکثریت خطرات ناشی از سفرها را جدی گرفته اند.

🔹مساله این است که در مواجهه با بحران ها، انتظارات از دولت و فرهنگ عمومی باید در حد متناسبی در نظر گرفته شود. قابل انتظار است که اکثریت مردم، دولت را همراهی کنند و بصورت طبیعی بخشی از مردم در هر شرایطی منافع و خواسته های فردی را بر منافع عمومی ترجیح می دهند و برای این اقلیت جز اعمال اقتدار چاره ای نیست. نباید همه شهروندان را یک سقراط در نظر گرفت و انتظار مسولیت پذیری داشت.

🔹دولت و نظام سیاسی در جمهوری اسلامی در مواجهه با مسایل سیاسی و بعضا فرهنگی مقتدرانه عمل می کند، نمونه آن در دو حادثه سال های 96 و 98 مشاهده شد، بنابراین به نظر می رسد انتظار اعمال قدرت از دولت در بحرانی که حیات و زندگی را به خطر انداخته است چندان بی راه نیست. اما بنظرم سوال اصلی این است که در شرایط فعلی، چرا دولت توان اعمال اقتدار ندارد؟

🔹برخی دولت دوگانه و ناسازگاری های درونی آن را علت عدم اقتدار و اقدام جدی می دانند، آنچه در عمل دیده می شود حداقل در مواجهه با کرونا انسجام نسبی وجود دارد و نظرات قوه مجریه در تصمیم گیری مورد توجه قرار دارد. بنظرم این سوال جدی باید مورد توجه قرار بگیرد که آیا ساخت نظام سیاسی و دولت به گونه ای طراحی شده است که بتواند در مقابل بحران هایی که زندگی را با خطر مواجه می کند کارآمد باشد یا اینکه ساخت سیاسی در ایران متناسب با خطرات ایدیولوژیک طراحی شده است؟ تجربیات دهه اخیر از جمله سیل و زلزله و آتش سوزی نشان می دهد ساختار دولت در جمهوری اسلامی متناسب با چنین حوادثی طراحی نشده است، ساختار ایدئولوژیک حول شبه مساله ها میدان داری می کند و در مواجهه با مسایل اصلی زندگی به حاشیه می رود، بر همین اساس نیز تلاش کرد گسترش کرونا را نیز در راستای توطئه تحلیل کند.

@alimirmoosavi
نظریه سیاسی در جهان پسا کرونایی(1)

چرا کرونا بحرانی جهانی شد؟

توماس اسپریگنز در کتاب «فهم نظریه های سیاسی» به درستی بر نقش بحران ها در شکل گیری نظریه های سیاسی تاکید کرده است. از نظر وی در وضعیت آرامش و ثبات نظریه پردازی درباره سیاست از رونق چندانی برخوردار نیست. در واقع نظریه های سیاسی زائیده شرایط بحرانی اند و تاریخ اندیشه سیاسی به خوبی نشان می دهد، نظریه های مهم سیاسی در واکنش به بحران ها شکل گرفته و در پی حل آن بوده اند. با این پیش فرض می توان به طرح این پرسش پرداخت که نظریه سیاسی در واکنش به این بحران چه تحولی خواهد یافت؟ پاسخ به این پرسش پیش از هر چیز به تامل در سرشت و ابعاد این بحران نیاز دارد.
کرونا در اصل بحرانی بیولوژیک است که سلامت و زندگی بشر در سراسر کره خاکی را در معرض تهدید قرار داده است. با وجود این نقش عامل انسانی را درپدیدآوردن آن، نمی توان نادیده انگاشت. کرونا دستاورد سبکی از زندگی است که بشر در قرن بیست و یکم تجربه می کند و نه تنها در تصرف و بهره بردن از مواهب و منابع طبیعت محدودیت و مانعی فرا روی خود نمی بیند، بلکه در این راه هیچ کاری هر چند مخاطره آمیز و ریسک پذیر، را فرو نمی گذارد.
بی تردید کرونا تنها بیماری و خطری نیست که زندگی و جان بشریت تهدید می کند. میزان مرگ و میر این اپیدمی حتی نسبت به اپیدمی ها خانواده خود بسیار کم تر است. همچنان که این آمار در مقایسه با تلفات حاصل از مواردی همچون فقر و گرسنگی، جنگ های منطقه ای، حوادث رانندگی، تروریسم و مانند آن نیز بسیار کم تر است. از این رو می توان پرسید چرا این بیماری به بحرانی در سطح جهانی تبدیل شده است و انواع گوناگون حکومت ها از اقتدار گرا و دموکراتیک، توسعه یافته و درحال توسعه را به یکسان گرفتار کرده است.
به نظر می رسد دست کم سه عامل در تبدیل کرونا به بحرانی در سطح جهانی نقش داشته است: نخست این که این اپیدمی برآیند نوعی تحول در ویروس هایی از این خانواده است که دانش بشری دست کم در کوتاه مدت از درمان آن ناتوان است. این تحول که پیش از این در ویروس هایی همچون سارس و مرس خود را نشان داده بود، چشم اندازی نسبتا بدبینانه نسبت به آینده را ترسیم کرده است، که گویا سال ها بشر را درگیر خود خواهد ساخت .
دوم این که کوید 19 ویروسی غیر طبقاتی، فراملی، فرانژادی و جهان میهنانه است و از این نظر همانند حقوق بشر است. این ویروس هر نوعی مرزبندی در جهان بشری را در نوردیده و به شکل غیر تبعیض آمیز همه افراد صرف نظر از طبقه، موقعیت اجتماعی، ثروت، سنّ، مذهب، جنسیت، رنگ، نژاد، زبان، ملیت در معرض ابتلای به آن هستند.
سوم این که مهار و کنترل این ویروس به دلیل سطح بالای آسیب پذیری از آن، با تداوم روال عادی و معمول در زندگی روزمره امکان پذیر نیست، و به تعلیق و محدود کردن بسیاری از فعالیت های بشری و اجتماعی نیاز دارد و آسیب های فراوانی برای اقتصاد جهانی در بردارد. افزون بر این گسترش این ویروس پیامدهای گسترده ای برای بسیاری از حوزه های اندیشگی و عملی زندگی بشر در پی دارد که نمی توان به آن بی تفاوت بود.
اینک جامعه بشری با بحرانی دوران ساز با ابعادی فراگیر در سطحی جهانی روبرو است که آن را به نوعی جنگ جهانی همانند کرده است. بر این اساس تاریخ جهان را می توان به دوران پیشا کرونایی و پسا کرونایی تقسیم کرد. بی تردید سیاست نیز، چه به عنوان فعالیتی اجتماعی و چه به مثابه دانشی بشری، از این وضعیت تاثیر و دگرگونی خواهد پذیرفت. در قسمت های بعدی این نوشتار بخشی از این تحول که به اندیشه و نظریه سیاسی مربوط می شود بررسی خواهد شد.
سیدعلی میرموسوی۱۱/ ۱ /۹۹
@alimirmoosavi
نگاهی انتقادی به فرضیه یگانگی جن و انسان !


اشاره :چندی پیش با طرح موضوع جن در فضای عمومی و این که شیاطین جنی نیز در کنار شیاطین انسی دست اندرکار دسیسه و توطئه علیه ایران هستند، بحث درباره سرشت جن و نقش آن داغ شد. در این راستا جناب ترکاشوند که از پژوهش گران پرکار در حوزه اندیشه دینی است، در دو یادداشت به طرح این ادعا پرداخت که جن در حقیقت نوعی انسان است. با مطالعه این یادداشت ها نکاتی به نظر رسید که جهت استفاده عموم بیان می شوند.
۱. نکته اول روش شناسانه است و به متدولوژی بحث باز می گردد. فرضیه یگانگی جن و انسان در این یادداشت ها، با متدولوژی اثبات گرایانه طرح و تقویت شده است. در این روش پژوهش گر، فرضیه یا ادعایی را طرح و سپس دلایلی برای اثبات آن بیان می کند. این روش به لحاظ علمی بسیار سست است، چون اقامه دلیل بر هر فرضیه و ادعایی هر چند بسیار پوچ، کار دشواری نیست. پوپر بر همین اساس ابطال گرایی را طرح کرد. در روش ابطال گرایانه به جای جستجوی دلیل برای اثبات فرضیه، به جستجوی دلایل مخالف و نفی کننده فرضیه پرداخته می شود. سپس با رد دیدگاه و فرضیه مخالف، فرضیه مختار و مورد نظر تقویت می شود. پوپر با مقایسه روش فروید و انیشتین، به این نتیجه رسید که فروید بر اساس روش نخست و انیشتین بر پایه روش دوم پژوهش می کرده اند. مباحث پوپر نوعی انقلاب در روش شناسی را در پی داشت و روش اثبات گرایانه را از اعتبار انداخت. روش طرح شده در یادداشت های بیان شده، اثبات گرایانه است، که در جهان امروز بی اعتبار شناخته شده است.
۲. در صورتی ایشان بخواهند با روش ابطال گرایانه بحث کنند، نخست باید دیدگاه تفاوت ذاتی جن و انس را طرح و بر اساس این دیدگاه ویژگی های تمایز بخش این دو موجود را بیان و دلایل آن را مورد بررسی و نقد قرار دهند. با ابطال این دیدگاه نوبت به طرح ادله مربوط به یگانگی ذاتی این دو موجود می رسد. حتی در روش شناسی سنتی حوزوی نیز تا حدودی بر اساس این روش عمل می شود. به ویژه در مباحث مرحوم شیخ انصاری، دیدگاه و ادله رقیب بسیار مورد توجه قرار می گرفته است.
۳. در یادداشت دوم ایشان، ادله ای از روایات برای تایید دیدگاه خود آورده اند. در مورد این ادله دو نکته قابل طرح است: نخست این که استناد به روایات به لحاظ فنی نیازمند بحث سندی درباره آن ها و اطمینان از درستی سند آن هاست، که به آن پرداخته نشده است.
دوم این روایات هرچند به ظاهر موید فرضیه یگانگی جن و انسانند ، ولی با فرض این که جن به شکل انسان هم در می آید، این تایید تضعیف می شود.به بیان دیگر اگر فرض بر این باشد که جن موجودی است که به شکل های گوناگون از جمله انسان نیز در می آید، استناد به این روایات برای یگانگی جن و انسان کافی نیست. به ویژه این که در روایت مربوط به کردها که در شرح لمعه هم به آن اشاره شده است، تعبیر این است که پرده از آن ها بر داشته شده است. در واقع اول باید دید جن در گفتمان و ادبیات دینی چه ویژگی هایی داشته است و بر اساس آن این روایات تفسیر و تاویل شود. ایشان به جای توجه به کلیت موضوع جن، صرفا این که جن نوعی انسان است را پیش فرض گرفته و به بررسی این ادله پرداخته است. حال آن که این روایات با فرض تفاوت هم سازگارند.
به هر حال هر چند طرح این فرضیه در حوزه اندیشه دینی به دلیل نوآورانه بودن آن ارزشمند و درخور تقدیر است، ولی تقویت آن نیاز به بازنگری در روش شناسی و شیوه استدلال دارد.
سیدعلی میرموسوی۱۳/ ۱/ ۹۹

@alimirmoosavi
چالش کرونا، برندگان و بازندگان

کرونا مبارزه ای سخت با سلامت و زندگی بشر را آغاز کرده و در تلاش است تا تک تک انسان ها را همچون سرباز به خدمت گیرد. با ورود به پیکر هر انسانی، وی ناخواسته به عضوی از سپاه او و تهدیدی برای زندگی همنوعان خود بدل می شود. همه از وی فاصله گرفته و می گریزند، جز کسانی که با تمامی ابزارهای دفاعی تجهیز شده اند، تا وی را زنده از خیل سپاه دشمن بیرون آورند. شگفتا که او برخی نیروی های خود را پس از انجام ماموریت، بی رحمانه به کام مرگ می فرستد.
مبارزه ای سخت دشوار، بین مرگ و زندگی، با بهره بردن از نیروهایی که تا لحظه ای پیش خودی بوده اند. هر کسی را یارای شرکت در این میدان نیست، چاره ای جز خانه نشینی و نظاره گری از دور ندارد، و گرنه در خطر پیوستن به سپاه دشمن است. آنان که به مبارزه می روند، پای به میدانی هولناک نهاده اند، چه ابزارهای آنان برای نابودی او اندک است و با اندک غفلتی خود به نیروی دشمن تبدیل می شوند و چه بسا در این راه جان می بازند.
نیرومند ترین دولت ها با داشتن پیشرفته ترین سلاح ها، در این مبارزه به زانو در آمده اند. آنان ابزارهای پیشرفته اطلاعاتی و نظارتی خود را به کار گرفته اند تا سربازان ناخواسته دشمن را تعقیب کنند و از افزایش سپاه آن جلوگیری کنند. ناسیونالیسم جانی تازه یافته و دولت ها را به بستن مرزهای خود فراخوانده و نجات شهروندان را اولویت بخشیده است. دولت ها در هراسی سخت، وضعیت را اضطراری اعلام کرده و با نظارتی شدید و وضع جریمه های سخت شهروندان خود را در خانه حبس کرده اند.
بشریت درد مشترک یافته، اقتصاد جهانی از تکاپو بازمانده، بازار سهام بی رونق شده و بازار آزاد به نفس افتاده با خطر ورشکستگی جدی، رکود و تورم روبروست. اجتماع ها و مراکز اجتماعی اعم از آموزشی، مذهبی و ورزشی و تفریحی تعطیل یا محدود شده اند. رفت و آمدها متوقف و دید و بازدیدها معلق، خیابان ها خلوت گشته اند. خانه معنی دار شده و زندگی خانوادگی رونق یافته و برای بسیاری کار درخانه، جای دفتر و محل کار را گرفته است.
پایان این مبارزه چه زمانیست؟ روشن نیست. برندگان و بازندگان احتمالی این مبارزه کیستند؟ شاید بتوان به آن پاسخ داد. محیط زیست را شاید بتوان نخستین برنده این مبارزه دانست. گویا کرونا انتقامی بود که طبیعت از انسان گرفت؛ همو که بی رحمانه آن را تسخیر و از بدرفتاری با آن دریغ نمی ورزید. اگرچه مصرف مواد برگشت ناپذیر به طبیعت افزایش یافته است، ولی اقدام های مخرب برای محیط زیست کاهشی چشم گیر یافته است.
آنان که در راه نجات هم نوعان خود سر از پای نشناختند و خود را از زندگی معمولی محروم داشتند، دومین برنده این مبارزه هستند. خدمه بیمارستان ها، پرستاران و پزشکانی که بر اساس وظیفه یا داوطلبانه به درمان، پیشگیری، مهار و کاهش بیماری کمک کردند و برخی در این راه جان باختند.
سومین برنده، حکمرانی خوب و خردمندانه ای است، که جان انسان ها را ارزشمند ترین سرمایه دانسته و با تصمیم به موقع و فارغ از هر گونه ملاحظه ایدئولوژیک، همه سرمایه ها و امکانات را برای حفظ جان و سلامت شهروندان به کار برده و کم ترین میزان تلفات را داشته است.
بازنده نخست، حکومت یا شیوه ای از حکمرانی است که با پنهان کاری و تصمیم های نابخردانه سلامت و جان شهروندان خود را در خطر قرار داده و در مهار بیماری و حفظ جان افراد ناکام مانده است.
دومین بازنده، اندیشه ها و باورهای نادرستی هستند، که در پوشش مذهبی یا غیرمذهبی، با دانش و دستاوردهای آن، در ستیز افتادند و پیروان خود را به ورطه بیماری و نابودی افکندند.
در نهایت نیز کسانی که به دلیل فقر و محرومیت یا به دلیل مسئولیت ناشناسی و رعایت نکردن شرایط ایمنی، در دام این بیماری گرفتار آمدند و زمینه ساز شیوع این بیماری در بین هم نوعان خود شدند. مسئولیت گروه نخست بر عهده حکومتی است که در اجرای عدالت ناکارآمد بوده است.
سیدعلی میرموسوی ۱۴/ ۱/ ۹۹
@alimirmoosavi
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
توزیع نابرابر ثروت و شکاف فزاینده اقتصادی که فقر روز افزون جهانی را در پی دارد، یکی از نشانه مهم بی عدالتی در جهان کنونی است. این ویدئو بر اساس داده های اطلاعاتی معتبر گزارشی از چگونگی توزیع ثروت جهانی و انباشت آن نزد کم تر از ۱٪جمعیت جهان ارائه و علت رشد فقر جهانی را بیان می کند.

@alimirmoosavi
2024/09/29 18:16:58
Back to Top
HTML Embed Code: