Telegram Web Link
تأملي_بر_وجوه_ارتباط_اخلاق_و_سياست.pdf
248.9 KB
رابطه اخلاق و سياست از موضوعاتی است که همواره مورد توجه انديشمندان سياسی بوده و از زوايای گوناگونی به آن پرداخته شده است. بحث درباره این موضوع پیش از هر چیز به تفکیک ابعاد و سطح های گوناگون آن و تعیین مسائل و پرسش های مربوط نیاز دارد. نوشتارحاضر درراستای پاسخ به اين ضرورت در صدد است تا ابعاد اين بحث را مورد تحليل قرار دهد وبا ايضاحی مقدماتی در باب دو مفهوم اخلاق و سياست وجوه ارتباط آن دو را بررسی کند. هدف از اين بررسی تفکيک سطوح تحليل رابطه اخلاق و سياست، در راستای جداکردن تحليل های اخلاقی معتبر از نامعتبر در حوزه سياست است. افزون بر اين با نگرش مدرن به اين رابطه كوشش مي شود، مفهوم سياست اخلاقي در دوران جديد و نيز الزامات آن، بررسي و تحليل شود.
واژگان کليدی: اخلاق، فرااخلاق ، اندیشه سیاسی، اخلاق سیاسی، فلسفه سياسي
این مقاله در شماره سوم فصلنامه حیات معنوی بهار 99 انتشار یافته است.
@alimirmoosavi
چاره هایی برای اندوه زدایی

✍️ این روزها که زندگی برای بسیاری از مردم اندوه بار و ملالت آور شده و شادی از آن رخت بسته است، هر گونه کوشش، هر چند اندک، برای کاهش آن غنیمت خواهد بود. یکی از قدیمی ترین آثار در این باره رساله «فی الحیله لدفع الاحزان» نوشته ابو یعقوب اسحاق کندی(م۲۵۲ ه.ق/ ۸۶۶ م) مشهور به فیلسوف عرب است. او در پزشکی، فلسفه، حساب، منطق و هندسه دانشمندی فوق العاده بود و در ترجمه و ویرایش آثار فیلسوفان یونانی مهارت داشت. زندگی نامه نویسان قدیمی، حدود ۲۷۰ اثر را به او نسبت داده اند که امروز کمتر از یک دهم آن ها در دسترس است. او با خوانش جدی آثار ارسطو نه تنها در بسط فلسفه نظری در جهان اسلام کوشید، بلکه از فلسفه در حل برخی مسائل عملی نیز بهره برد.
🔹این رساله بسیار مختصر از سه بخش تشکیل شده و با زبانی ساده به بیان چاره هایی برای درمان اندوه پرداخته است. کندی درباره پدیداری انسانی، از چشم اندازی استدلال کرده است، که همه می دانیم و مشاهده و حتی تجربه کرده ایم. در این راستا او به بیان ده چاره می پردازد که می توانند در برطرف کردن اندوه تاثیر گذارند یا هنگامی که اندوه برما چیره شود، تسلی بخش باشند.
🔹 کندی با توضیح چیستی اندوه آغاز می کند: «اندوه رنجی روحی است که در اثر از دست دادن چیزهای دوست داشتنی یا دست نیافتن به چیزهایی که در جستجوی آنیم، پدید می آید.» از آنجا که روشن است هیچ کس نمی تواند همه چیزهایی که می جوید را بیابد و نه از دست رفتن هر آنچه دوست دارد جلوگیری کند، تنها راه گریز از اندوه رها شدن از این دلبستگی ها است. در واقع ما نباید انتظار داشته باشیم که امور غیر از آن باشند که هستند. « هنگامی که آنچه را می خواهیم نباشد، ما باید آنچه را که هست بخواهیم و نباید اندوه همیشگی را بر خوشی همیشگی ترجیح دهیم.»
🔹به نظر او ما باید پیروی از روش توده فرومایه را وانهیم و برای راهنمایی به اخلاق شهریاران والا رتبه بنگریم. اینان آنچه به دست می آورند را می پذیرند و با آرامش از آن لذت می برند و با توجه به امکان از دست رفتن آن تا هنگامی که برپا است آن را می پایند. این استدلال ما را به نتیجه ای رهنمون می کند که هرگز حق آن ادا نشده است، یعنی تشویق ما به این که روح خود را به عادات والا آموزش یا سامان دهیم.
🔹بحث تا این جا بیش تر نظری بود. کندی توضیح داد که چرا مردم اندوهگین می شوند و چگونه می توانند با تغییر عادات و نگرش شان به جهان از اندوه جلوگیری کنند. او با این مقدمه به این نتیجه می رسد «ما باید برای چاره ای آرامش بخش کوشش کنیم که از دوره اندوه بکاهد.» چاره هایی که ما را از تیره روزی نگه می دارد؛ آن ها حتی ممکن است برای ما شادی بخش باشند به همان اندازه که به ما کمک می کنند که بر آثار اندوه فایق آییم، ولی نه این که از زیان هایی که اندوه برانگیزند بگریزیم. در این راستا او ده چاره مهم را این گونه برمی شمارد:
۱. یاد آوری اندوه هایی که ما و دیگران برای آن ها دل داری داده شده ایم: از آنجا که هیچ کس از بلا و مصیبت در امان نیست، ما نباید بر از دست رفته ها غمگین باشیم.
۲. یادآوری این که دیگران هم خواسته هایی را از دست داده اند و با این حال شادند، نشان می دهد اندوه پنداری بیش نیست. از آنجا که اندوه تنها پنداراست ما نباید اندوهگین باشیم.
۳. جهان هستی چنان است که ما نمی توانیم از مصیبت رها شویم، ما باید همچنین بپذیریم که در نهایت ازدست رفته را تحمل خواهیم کرد و تصمیم می گیریم اندوه مان را با آرامش برتابیم.
۴. جهان چنان است که همه دارایی ها در اصل مشترکند؛ آنچه ما آن را دارایی خودمان می خوانیم از دارایی مشترک برگرفته شده است، و احمقانه است که بر چیزی اندوهگین باشیم که زمانی مشترک بوده است. افزون بر این بیزاری از دستیابی دیگری به چیزی از این دارایی مشترک حسادت و ناپسند است.
۵. دارایی ها در واقع وام هایی از وام دهنده برترند؛ چون او می تواند با اراده آن را بازستاند، ما نباید بر از دست دادن آن ها احساس تاسف کنیم.
۶. گاهی او تنها اندکی از این وام را فرامی خواند، حتی اگر همه آن را فراخواند، ولی او مهمترین دارایی ما یعنی روح مان را به ما وامی گذارد.
۷. تلاش برای گریز از اندوه ناسازه ای نومیدانه را دربردارد: نداشتن دارایی ما را دچار اندوه می کند، همچنان که داشتن و از دست دادن آن.
۸. حتی بزرگترین فقدان؛ یعنی مرگ، ممکن است خیلی بد نباشد؛ ممکن است به دگرگونی مطلوب تری بیانجامد.
۹. خشنودی نسبت به داشته ها، تسلی بخش از دست رفته ها است.
۱۰. ما هنگامی که نبود چیزی را تحمل می کنیم، دلیل کمی برای نگرانی از آن داریم، زیرا ما چیزی کمتر برای از دست دادن داریم.
🔹این اثر هر چند در مقایسه با یافته های دانش بشری درباره افسردگی، چندان نکته ای ندارد، ولی توجه به توصیه های آن چه بسا بتواند به کاهش اندوه کمک کند.
سیدعلی میرموسوی ۹۹/۵/۲۱
@alimirmoosavi
دو از یاد رفته!

✍️فوکو در درس گفتارهای خود از قول برنسون، مورخ هنر؛ هنگامی که در صد سالگی رو به مرگ بود، چنین نقل می کند: « خدا می داند که از نابودی جهان با بمب اتمی وحشت دارم، اما حداقل یک چیز دیگر هست که همین قدر مرا به وحشت می اندازد، و آن تجاوز دولت به انسانیت است.»
🔹این نگرانی بسیار طبیعی است، زیرا دولت در سایه قدرت افسار گسیخته و ابزارهای پیشرفته، از بیشترین توان برای نقض حقوق بشر برخوردار است. از این رو مخاطب اصلی حقوق بشر بین المللی، دولت ها هستند و تعهد و مسئولیت در اصل بر دوش آنها است. دولت های خودکامه نیز به همین دلیل حقوق بشر را همواره تهدیدی برای خود می دانند و با آن سر آشتی ندارند. در واقع شناسایی و تدوین حقوق بشر نقطه آغازی بود برای محدود سازی قلمرو اقتدار دولت ها و متعهد کردن آن ها به حقوق و تکالیفی که برپایی عدالت در گرو پایبندی به آن هاست.
🔹تعهدات دولت نسبت به حقوق بشر، از سنخ تعهد در برابر همگان (Erga Omnes) است، که ریشه در منافع مشترک جامعه بین الملل دارد و سود و زیان دولتی خاص تاثیر در پایبندی یا نقض آن ندارد. بنابراین همه دولت ها باید نسبت به نقض آن نگران باشند و نارضایتی و اعتراض خود را نشان دهند. دولتی که این تعهدها را نقض کند نیز در برابر همه مسئول شناخته می شود و می تواند مورد اعتراض آنان قرار گیرد.
🔹تعهدهای دولت گوناگون اند و در جدید ترین دسته بندی به سه نوع احترام، حمایت و اقدام تقسیم می شوند. این گونه شناسی بر پایه تفکیک سه نوع وظیفه استوار است : وظیفه محروم نکردن، وظیفه حمایت از محروم نشدن و وظیفه کمک به محروم شدگان.
🔹«تعهد به احترام» نوعی تعهد منفی است و دولت را ملزم می کند که از محروم کردن افراد از حقوق و آزادی های شان خودداری کند. این نوع تعهد بیشتر در مورد حق های مدنی- سیاسی؛ همچون آزادی اندیشه و بیان طرح می شود، که بدون دخالت دولت تحقق می یابند.
🔹«تعهد به حمایت» نوعی تعهد مثبت است و به وظیفه ای اشاره دارد که دولت نسبت به بازداشتن دیگران از مداخله در حقوق فرد و جلوگیری از محرومیت وی از حقوق خویش بردوش دارد. «تعهد به اقدام» نیز نوعی دیگر از تعهد مثبت است و دولت را موظف می کند در جایی که حقوق فرد با کوشش خود برآورده نمی شود، اقدام های ضروری برای تضمین آن ها انجام دهد. بخشی گسترده از حقوق اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی به پایبندی دولت ها به دو نوع تعهد اخیر بستگی دارند.
🔹 افزون بر این در شرایط بحرانی و اوضاع دشواراقتصادی دولت ها وظیفه دارند حداقلی حقوق اساسی را برای همگان تضمین کنند که از آن به «تعهد هسته ای حداقلی» تعبیر می شود. «تعهد به مساعدت و همکاری» و «تعهد به تضمین» نیز از دیگر تکالیف دولت ها برای کمک به تحقق حقوق بشر یا جلوگیری از نقض حقوق بشر در سایر دولت ها است.
🔹 تعهد و مسئولیت دو روی یک سکه اند و نقض هر تعهدی مسئولیت را در پی دارد. بنابر این نقض هر حقی بدون توجه به انگیزه یا تقصیر ، برای دولت مسئولیت ایجاد می کند. برای تحقق مسئولیت دولت وجود دو عنصر لازم است، نخست نقض تعهد و دوم انتساب آن به دولت. هر اقدامی که از سوی ماموران دولتی یا ارکان آن صورت گیرد به دولت انتساب دارد. بنابراین ارتکاب هر نوع عمل متخلفانه نسبت به حقوق بشر از سوی مقامات عمومی و قوای دولتی؛ یعنی قوای مجریه، مقننه، قضاییه و نیروهای مسلح مسئولیت دولت را در پی دارد. حتی در جایی که مقامی عمومی فراتر از اختیار قانونی و حوزه صلاحیت خود از انجام تعهد های حقوق بشری سرپیچی کند، باز دولت مسئول خواهد بود. مسئولیت آثاری را در پی دارد که مهم ترین آن ها عبارتند از توقف و جبران خسارت و مجازات عوامل آن.
🔹اصل حاکم بر نظام بین المللی حقوق بشر، مسئولیت دولت است و افراد به طور مستقیم مسئول قلمداد نمی شوند. به جز موادی اندک از برخی از معاهدات، که مسئولیت فردی را شناسایی کرده اند، چیزی دیگر در این ارتباط وجود ندارد. این اصل موجب شده است، مجازات اعمال متخلفانه افراد در اختیار دولت هایی قرار گیردکه به ندرت به معیارهای بین المللی در این زمینه پایبند بوده اند. این وضعیت به ویژه با توجه به نقش شرکت های تجاری و اقتصادی و چند ملیتی در نقض حقوق بشر، نگرانی هایی در پی داشته و جنبشی را برانگیخته است که از مسئولیت فردی در نظام بین الملل حقوق بشردفاع می کنند. کمیسیون حقوق بین الملل نیز در چند دهه اخیر گام هایی در این راستا برداشته است.
🔹با وجود این که ابعاد گوناگون این تعهد و مسئولیت ها در اسناد و معاهدات حقوق بشری به دقت مشخص شده اند، ولی به دلیل فقدان ضمانت اجرای قوی، در عمل می توان نقض روز مره آن ها از سوی نظام های خودکامه و اقتدار گرا را مشاهده کرد. بنابر این تعهد و مسئولیت دولت در برابر حقوق بشر «دو ازیاد رفته» ای هستند که بهبود وضعیت حکمرانی در گرو کوشش برای پایبندی حکومت به آن هاست.
سیدعلی میرموسوی۹۹/۵/۲۳
@alimirmoosavi
زین قیاسش گریه آمد خلق را!

✍️در کلیپ هایی که اخیرا در فضای مجازی منتشر شده است، برخی از روحانیون پشتیبان ایدئولوژی رسمی نظام، با ادبیاتی عوام فریبانه و به دور از انصاف، می کوشند با شبیه سازی تاریخی با حکومت امام علی(ع)، وضعیت گسترده و فراگیر فساد در جمهوری اسلامی ایران را عادی نشان دهند. آنان با استناد به فساد برخی از کارگزاران حکومت امام علی(ع)، در پی پاسخ به این انتقادند که چرا در نظامی که برقراری عدالت و جلوگیری ازفساد از شعارها و ارزش های اصیل آن بوده است، با این سطح گسترده و بی سابقه از فساد و اختلاس روبروهستیم؟
🔹توسل به این شیوه تازگی ندارد و در گذشته نیز همواره کوشش شده است عمل کرد و رویه های حکومت از راه قیاس و شبیه سازی با سیره سیاسی پیامبر(ص)، امام علی(ع)، امام حسین(ع) و دیگر پیشوایان دینی توجیه شود. بداعت این کلیپ ها و تفاوت آن ها با گذشته، که مایه شگفتی و تاثر بسیاری افراد شده، این است که برای اولین بار به شیوه ای وارونه تلاش می شود، حکومت امام علی(ع) بر اساس وضعیت کنونی جمهوری اسلامی بازسازی و تفسیر شود. در واقع از راه فرافکنی شرایط کنونی و در نتیجه تخریب مدل آرمانی نظام سیاسی شیعه، به توجیه وضعیت موجود پرداخته شده است.
🔹خلاصه استدلال این است که به گواهی نامه های امام علی (ع) در نهج البلاغه و دیگر گزارش های تاریخی، در حکومت علوی نیز فسادی گسترده و فراگیر وجود داشته است و همچنان که از این فساد بر دامن کبریای امام علی (ع) و حکومت آرمانی او گردی نمی نشیند، تکرار این وضعیت در جمهوری اسلامی نیز مایه ننگ نخواهد بود. این قیاس و استدلال نه تنها از این نظر که نوعی شبیه سازی تاریخی آن هم از نوع وارونه آن و فرافکنی اوضاع کنونی بر گذشته است، بلکه از جهاتی بسیار ناروا و نوعی فریب کاری به نظر می آید.
🔹نخست این که هیچ کدام از حکومت، شیوه حکمرانی و فساد سیستماتیک امروز با آنچه در دوران کوتاه و پر ماجرای زمام داری امام علی(ع) جریان داشت، قابل قیاس نیست. حکومت در آن دوران بسیار ساده و فاقد قدرت انحصاری اعمال زور و دیوان سالاری و نهادهای پیچیده ای بود که امروز برای اداره کشور و مهار فساد و شفافیت وجود دارد. صورت بندی اجتماعی قبیله ای و قدرت در بین قبایل پراکنده بود و هر چند خلیفه در راس هرم قدرت قرار داشت، ولی قانونی مشخص برای برقراری نظم و عدالت و قدرتی متمرکز برای اجرای آن وجود نداشت. در حالی که دولت امروز از قدرتی فراگیر و انحصاری برخوردار است و چگونگی برقراری نظم و عدالت با قوانین اساسی و داخلی تعیین و نهادهای لازم برای تحقق آن مشخص شده اند. براین اساس رهبری در نظام جمهوری اسلامی از اقتدار، نیرو و امکاناتی بسیار بیشتر و فراگیر تر از خلیفه در نظام خلافت راشدین برخوردار است.
🔹امام علی (ع) در شرایطی به شدت بحرانی و تنش آلود به خلافت رسید و افزون بر شکاف بزرگ طبقاتی پدید آمده در زمان خلفای پیشین، تنشی جدی بین نیروهای سیاسی به ویژه قریش و غیر قریش در جریان بود. در واقع علی (ع) وارث فسادی بود که در گذشته پدید آمده و نهادینه شده بود و در حالی که منازعه بر سر قدرت از هر سو جریان داشت، با قدرت و نیروهایی اندک به اجرای عدالت و فساد زدایی می اندیشید. او به همین دلیل چشم انداز رهبری و اداره جامعه را تیره می دید و از پذیرش آن خودداری می ورزید. هنگامی که با اصراری نزدیک به اجبار به قدرت رسید، ناگزیر بود از بین نیروهای موجود دست به انتخاب بزند. با وجود این همواره بر آنان نظارت داشت و کمترین لغزش را به آنان یاد آور می شد. نامه های امام به کارگزارن خود و نظارت جدی برآنان، نشان می دهد که او از هیچ کوششی در این راه فروگذاری نکرد.
🔹تحلیل و ارزیابی ادعا شده از فساد آن دوران نیز به کل بر خطا و عوام فریبانه است، زیرا نه تنها بخش عمده ای از آن فساد میراث گذشته بود، بلکه گزارش های معتبر تاریخی نشان می دهند که همچون امروز گسترده و سیستماتیک نبوده است. افزون بر این معیارهای امام علی (ع) درباره عدالت و فساد کارگزاران، چنان دقیق و سخت گیرانه بود که اگر قرار باشد امروز بر اساس آن حکم شود، در شهر هر آن که هست گیرند. ماجرای عقیل و عثمان بن حنیف به روشنی سخت گیرانه بودن معیارها را نشان می دهد. با وجود این در مجموعه کارگزاران حکومت امام علی (ع) تنها اندک افرادی همچون زیاد، منذر بن جارود و ابوالاسود دئلی و شاید ابن عباس آلوده به فساد شدند که امام بدون هیچ تعارفی با آنان برخورد و از منصب خود برکنار، مجازات و وادار به پرداخت غرامت کرد.
🔹پاسخ انتقاد عمومی از فساد فراگیر، نه از راه توهین به شعور عمومی با شبیه سازی وارونه تاریخ و همسان انگاری ناجوانمردانه شیوه حکمرانی امام علی (ع) با امروز، بلکه اعتراف صادقانه به نادرستی شیوه حکمرانی و کوشش در بهره بردن از عقل و تجربه بشری در راه اصلاح آن است.
سیدعلی میرموسوی ۹۹/۵/۲۵
@alimirmoosavi
وجدان بیدار انقلاب

استبداد ستيزي، دفاع از حقوق مردم و پاسداري از آرمان ها و ارزش هايِ ديني، اصول بنیادین زندگی و انديشه سياسي آيت الله منتظري بود. كارنامهِ وي، نشان مي دهد كه نه تنها از پيگيري این آرمان ها باز نایستاد، بلكه سختيها و ناروايي هاي روزگار را در راه پاسداري از حقيقت و دفاع از حقوق مردم برخود رواداشت. او هيچ گاه حقيقت را قرباني مصلحت نكرد و در ايستادگي در برابر استبداد و ستيز با ستم، استوار و پايدار ماند.
🔹زندگی سیاسی او را به سه دوره می توان تقسیم کرد: نخست دوران مبارزه با رژیم استبدادی که از سال 42 آغاز شد و با پیروزی انقلاب به پایان رسید. با کوشش برای تثبیت مرجعیت آیت الله خمینی"ره"، دوشادوش او به ستیز با استبداد برخاست و سال هایی فراوان به زندان افتاد و یا در تبعید گذراند. پایداری و ایستادگی در زندان و تبعید از او، به عنوان فقیهی مجاهد و مبارزی نستوه، چهره ای به نمایش گذارد، که الگویی الهام بخش برای مبارزان بر ضد رژیم شاه بود.
🔹در مرحله دوم که با پیروزی انقلاب آغاز و با برکناری او از قائم مقامی رهبری در فروردین سال 68 پایان یافت، به عنوان دومین شخصیت انقلاب، انجام نقش های کلیدی را بر دوش گرفت. پیشینه مبارزاتی، منش فروتنانه، ساده زیستی و همدلی و همزبانی با اقشار و طبقات گوناگون جامعه او را چونان پشتیبان محرومین و پناهگاه نیروهایی ساخت که مورد ستم و بی مهری قرار می گرفتند. او در حد فاصل میان حکومت و مردم، همچون زبان گویای مردم، انتظارات و دردهای جامعه را بی پرده بازتاب می داد و حاکمیت را به توجه به نیازهای آنان فرا می خواند.
🔹سومین مقطع با برکناری وی از قائم مقامی آغاز شد و تا درگذشت وی ادامه یافت. دوره بسیار دشوار رویارویی با حکومتی دینی که خود در جریان تاسیس آن بیشترین نقش را داشت. او که می دید رفته رفته آرمان های انقلاب رنگ می بازد، اینک در قامت «وجدان بیدار انقلاب» به انجام وظیفه پرداخت. درست در شرایطی که بسیاری از مبارزان گذشته، جریده می رفتند، زیرا به خوبی دریافته بودند؛ کشاکش مرد خردمند با برآشفتگان غضبناک شایسته نیست. بهای این ایستادگی، افزون بر موج گسترده اتهام ها و بی مهری ها، حبس خانگی 5 ساله بود.
🔹اندیشه سیاسی او در چارچوب گفتمان اسلام سياسي فقاهتي شكل گرفت و در پرتو تجربه عملي حكومت ديني تحول يافت. در این راستا وی کوشید ارزش هاي اسلامي را با حاكميت ملي آشتي دهد. تجربه حکومت دینی و شناخت کاستی ها و آسیب های آن، تعدیل این نظریه و پیشنهاد محدود کردن قلمرو اقتدار فقيهان در حوزه عمومي به نظارت بر امر قانون گذاري را در پی داشت.
🔹او نخست با طرح نظريه ولايت انتخابي فقيه، کوشید آن را با جمهوريت آشتی دهد و مشروعيت نظام را بر رضایت مردم استوار کند. از نظر وی قلمرو اقتدار فقيه در چارچوب خواست مردم تعيين و علاوه بر احكام شريعت به قانون اساسي و پاسداري از حقوق مردم نيز محدود مي شود. زيرا ولايت در اين برداشت، قراردادي دوجانبه است، كه مي توان آن را با شرايطي همچون زمان مند بودن و التزام به قوانين به ويژه قانون اساسي، مقيد كرد. از اين ديدگاه اطاعت از حاكم جاير جايز نيست و مردم از حق اعتراض و ايستادگي در برابر حكومت بر خوردارند. بنابر اين فقيهي كه به طور مشروع به قدرت رسيده، اگر از ارزشهاي اسلامي انحرافی جدی یابد و استبداد پيشه کند، بايد مورد اعتراض قرار گيرد و با روش هاي اصلاحي در راستاي تغيير رويه او كوشش وحتی از راه اقدام مسلحانه بر كنار شود. با وجود اين، نظريه ولايت انتخابي، به ضرورت حضور فقيه منتخب در راس قواي قانون گذاري، قضايي و اجرايي حكم مي كرد و مشروعيت اين قوا را از او مي دانست.
🔹تجربه عملی نگاه او به قدرت را واقع بینانه کرد و چگونگي حكومت و جلوگیری از استبداد دینی را دغدغه اصلی او ساخت. او با بازنگری در نظریه قبلی خود، ولایت را به نظارت فروکاست و تمرکز زدایی از قدرت و تفکیک قوا را پیشنهاد کرد. از نظر وی دینی بودن حكومت با انطباق قوانین با شریعت تامین می شود. او با توجه به کارآمد تر بودن شورا برای فهم احكام اسلامي، جایگزینی شورايي از فقهای منتخب مردم بر نهاد قانون گذاري را پیشنهاد کرد. این چرخشی به مشروطه خواهی بود که بر پایه آن نظارت شوراي فقهايِ برگزيده شده توسط مردم بر امر قانون گذاري، جاي حاكميت فقيه بر كليت نظام سياسي را می گیرد.
🔹منتظری متاخر با تاكيد بر نفي خشونت و سرکوب در تعريف حكومت ديني معتقد بود، هرگاه حکومت براي تداوم خود به خشونت متوسل شود، از ديني بودن فاصله گرفته و به حكومتي ضد ديني بدل می شود. بر همین اساس در واپسین سال حیات خود در دفاع از حقوق مردم با جنبش سبز همراه شد و در اوج محبوبیت، آزرده خاطر از خشونت نسبت به معترضان، چشم از جهان فروبست.
سیدعلی میرموسوی۹۹/۶/۲
@alimirmoosavi
Forwarded from ایکنا اصفهان
تفسیر اتوپیایی از عاشورا بر تفسیر ایدئولوژیک برتری دارد / توجه امام حسین(ع) به اخلاق فرادینی

سیدعلی میرموسوی، پژوهشگر دینی و رئیس دانشکده علوم سیاسی دانشگاه مفید در گفت‌وگو با ایکنا در اصفهان:

🔹ماجرای عاشورا رخدادی تاریخی است که فهم و تفسیر آن در چارچوب اسلوب و روش‌های تاریخی انجام می‌شود. یکی از نکات مهمی که در تفسیر رخدادهای تاریخی باید به آن توجه کرد، پرهیز از زمان‌پریشی است. زمان‌پریشی به این معناست که رخدادهای تاریخی را بر اساس مفاهیم و ارزش‌هایی که در دوران کنونی مطرح است، تفسیر و تعریف کنیم.

🔹شاید شباهت‌های کلی مثلاً میان انقلاب با حرکت امام حسین(ع) پیدا کنیم، ولی به این معنا نیست که بتوان آن را در این چارچوب‌ها توضیح داد. بنابراین استفاده از مفاهیمی مثل نافرمانی مدنی، اصلاح‌طلبی و انقلاب برای توضیح حرکت امام حسین(ع) درست به نظر نمی‌رسد.

🔹خود امام(ع) با تعابیر مختلفی ماهیت حرکت خود را توضیح دادند که می‌توان گفت از دیدگاه ایشان، این حرکت نوعی مقاومت اصلاح‌طلبانه بود که بر اساس وظیفه امر به معروف و نهی از منکر آن را انجام دادند.

🔹به نظر می‌رسد حرکت امام حسین(ع) نوعی اصلاح‌طلبی در چارچوب مفاهیم رایج در آن زمان است، نه در چارچوب مفاهیمی که امروز در ادبیات سیاسی مطرح می‌شود.

🔹از گفت‌وگوهای امام حسین(ع) با نخبگان زمان خود و کوشش برای متقاعد کردن آنان به منظور همراه‌ساختن‌شان با حرکت خود و پاسخ‌های آنان می‌توان دریافت که ایشان خود را بازیگر برنامه‌ای از پیش تعیین شده نمی‌دانستند، بلکه بر پایه وظیفه عمومی دینی و اخلاقی و نوعی عقلانیت ارزشی این اقدام را انجام دادند.

🔹سخن امام در روز عاشورا که اگر دین ندارید دست‌کم آزاده باشید، نشان می‌دهد که امام به اخلاق غیردینی نیز نظر داشته‌اند.

🔹نواندیشی دینی در شرایط کنونی باید با سه تحریف مقابله کند؛ نخست تحریف عاشورا از سوی نظام‌های استبدادی، دوم از سوی خرافه‌گرایان و سوم از سوی جریان‌های تندرو.

🔹در طول تاریخ نظام‌های استبدادی تلاش کرده‌اند تا از عاشورا برای بقا و حفظ خود بهره ببرند. در زمان صفویه، تأکید زیادی به عزاداری داشتند و در راستای تحکیم نظام استبدادی خود از عاشورا بهره می‌بردند.

🔹دیانت عامیانه نیز با تفسیری خرافی، قیام رهایی‌بخش امام حسین(ع) را از ماهیت واقعی خود مسخ می‌کند و در ترویج اندیشه‌های خرافی و پوچ از آن بهره می‌برد.

🔹ماجرای عاشورا همچنین دستاویزی برای نیروها و جریان‌های تندرو به منظور توجیه تندروی و خشونت نیز بوده است. در حالی که قیام امام حسین(ع) هرگز حرکتی تند و خشونت‌آمیز نبود، بلکه امام با وجود این که همه تدابیر را برای جلوگیری از جنگ و خشونت اندیشیدند، تنها هنگامی دست به شمشیر بردند که در میانه ذلت و شهادت ناگزیر به انتخاب شدند.

🔹اتوپیا به معنای ترسیم یک وضعیت آرمانی و جستجوی آرمان‌شهر با هدف نقد وضع موجود و تغییر آن به سمت یک وضعیت آرمانی است. اتوپیا همواره دغدغه نیروهای انقلابی بوده و همواره از دل اتوپیا، انقلاب برمی‌آید.

🔹در برابر اتوپیا، ایدئولوژی قرار دارد. ایدئولوژی تفسیری است که ساختار قدرت از واقعیت ارائه می‌کند و در راستای توجیه اعمال قدرت مطرح می‌شود.

🔹در نگاه اتوپیایی، قیام امام حسین(ع) به عنوان الگویی برای اعتراض به وضع موجود و مبارزه با نظم مستقر و انقلاب مطرح و جریان مقابل به عنوان جریان یزیدی تصویر می‌شود و بر این اساس وظیفه مبارزه با آن مورد توجیه قرار می‌گیرد.

🔹به نظر می‌رسد هر دو نوع تفسیر اگر چه با اهدافی متفاوت، با خطای شبیه‌سازی تاریخی روبرو باشند، ولی بی‌تردید تفسیر اتوپیایی بر ایدئولوژیک برتری دارد.

https://isfahan.iqna.ir/00GRU2

به کانال ایکنا اصفهان بپیوندید👇👇👇
@iqna_isfahan
فدیه گناهان بشریت یا آبروی انسانیت

✍️فدیه بودن حسین برای گناهان بشریت ایده ای مناقشه برانگیز در تفسیر عاشورا و شهادت حسین بن علی(ع) است که دو رویکرد عاطفی - احساسی و نواندیشانه را در برابر هم قرار داده است. رویکرد عاطفی – احساسی که از سهم و نقشی گسترده در ادبیات عاشورایی و آیین های سوگواری برخوردار است، با تفسیری تراژیک از عاشورا به روشنی ادعا می کند «شهادت آن بزرگوار، کفاره گناه جمیع گناهکاران است». در برابر نواندیشان دینی با مخالفت جدی با این ایده، آن را تحریف و بدعتی نابخشودنی در تحلیل اهداف قیام حسینی دانسته اند که دستاوردی جز رواج و گسترش بداخلاقی در میان شیعه نداشته است. مرحوم استاد مطهری با اشاره بر تبار این ایده در مسیحیت، آن را دروغ و خیانتی بزرگ نسبت به حسین(ع) دانسته که با روح اسلام ناسازگار است و ثمره آن تولید انبوه ابن زیاد ها و عمر سعدها است.
🔹بی گمان فدیه بودن عیسی از آموزه های بنیادین در اندیشه مسیحیت است. به باور آنان بشر در سایه نافرمانی آدم به گناه آلوده شد و خدا عیسی (ع) را فرستاد تا بر صلیب رود و کفّاره گناه آدم شود. از این دیدگاه گناه صورت ذاتی اراده انسان است و آدمیان به این جهت که از تبار آدم‌اند، ذاتا گناهکار به دنیا می‌آیند. انسان‌ها بدون پروا از خدا و تکیه بر او، با شهوت متولّد می‌شوند و به گفته پولس «تمام مردم ذاتا فرزندان معصیت هستند». اما چون خداوند انسان را دوست می داشت، عیسی را فرستاد تا مصلوب شود و گناه آدم را کفاره دهد و انسان را به مقام فرزندی خدا که از آغاز داشت، بازگرداند. آگوستین می گوید:«مسیح خود را به سبب گناه قربانی ساخت و وجودش را به عنوان قربانی سوختنی کامل بر صلیب تقدیم کرد.» اما نواندیشان مسیحی با غیر مفید دانستن فدیه، به جای آن از مفهوم نجات و نجات شناسی بهره برده اند.
🔹با وجود این می توان به طرح این پرسش پرداخت که در آیا در پسِ این ایده به جز معنای ظاهری نادرست آن، معنایی عمیق تر و سودمند نهفته نیست؟ در پاسخ به این پرسش برخی با بازنگری این ایده، در ارائه تفسیری نو از آن کوشیده اند. به باور ایشان بخشیده شدن گناهان سخنی گزاف و غیر قابل دفاع است، از این رو مورد نظر نبوده است، بلکه مسئله، بر عهده گرفتن بار گناهان و فدیه گناهان بشری شدن است. از این دیدگاه «شهید نماد مبارزه با پدیده‌هایی است که حاصل و عصاره گناهان جمعی و فردی انسانهاست و شهید، قربانی گناهان می‌شود... او با این نیت به مسلخ نمی رود که به مردم بگوید ما قربانی شدیم تا شما آزادانه گناه کنید؛ بلکه سخن این است که ما فدیه تبلور گناهان شما، یعنی نظام جابرانه و غفلت شما شدیم و مصیبت ما همانا مصیبت گناهان شما و مصیبت غفلت شماست.»
🔹این برداشت هر چند جذاب به نظر می رسد و از آسیب های برداشت رایج در امان است، ولی نه تنها با ادعای رویکرد عاطفی سازگار نیست، بلکه انتظارات آن برای بر انگیختن شور و گریه را برآورده نمی کند. وانگهی این برداشت، با وجود پذیرش قربانی شدن بسان رکنی از آموزه فدیه، رکن مهم دیگر آن یعنی جبران را کنار می گذارد، زیرا نه تنها هیچ دلالتی بر بخشیده شدن گناهان ندارد، بلکه گناهان بشریت را عامل شهادت می داند. حال آن که تفسیر فدیه باید به گونه ای باشد که جبران گناهان را نیز دربرداشته باشد.
🔹با تامل در زمینه های طرح این ایده، می توان به طرح برداشتی دیگر خطر کرد که با وجود توجه به هر دو رکن آن یعنی قربانی شدن و جبران، از آسیب های آن نیز برکنار باشد. این برداشت بر نگاهی به ماجرای آفرینش انسان در قرآن استوار است. در این داستان فرشتگان بر تصمیم خداوند خرده گرفتند که" آیا موجودی را به جانشینی خود بر روی زمین بر می گزینی که در آن به فساد و خونریزی بپردازد؟" کارنامه آدمی نیز گویا درستی این گلایه را نشان می دهد، زیرا فساد و خون ریزی وجهی برجسته از تاریخ بشریت را تشکیل می دهد.
🔹هر چند ستم و فساد و خونریزی در زندگی بشر همواره جریان داشته است، اما در مقایسه با مقاومت و از خودگذشتگی برخی از انسان ها در راه رهایی از ستم و پیشبرد آزادی و عدالت رنگ می بازد. اینان ابرمردانی هستند که آبروی انسانیت و مایه مباهات خداوند به انسانند که در پاسخ گلایه فرشتگان فرمود "من چیزی را می دانم که شما نمی دانید". آنان با تعهد و فداکاری خود چشم اندازی آفریده اند که همواره الهام بخش انسان های آزاده در طول تاریخ بوده است. در نبود چنین انسان هایی گناه و تاریکی چهره اصلی بشریت خواهد بود و فساد و خونریزی بخش اصلی کارنامه او را شکل می دهند. اما درد و رنجی که عیسی برای نجات آدمی کشید و حماسه ای که حسین با ایستادگی در برابر ستم و شهادتش آفرید، چهره ای از انسانیت به نمایش گذارد که پیشینه زشت تاریخ بشریت را جبران کرد و کارنامه ای درخشان برای انسانیت برجای گذارد.

سیدعلی میرموسوی ۹۹/۶/۸
@alimirmoosavi
شلاق شب بر پیکر برهنه یک نیم دشت داغ
بیداد می کند!
باران آفتاب بر عمق تفته شنهای نیمروز
در اوج اقتدار بلورین ماه تاب
تبخیر گشته است!
وان تیرهای گدازان ساحل مغرب
کز ترکش غرور
راهی به سوی قلب ملائک گشوده بود!
در انجماد و ظلمت شب
بر هاله منعقد خون نشسته است!
شب بر تمامی خطه خورشید چیره است
هنگامه ای بپاست!
هاروت می خزد، ماروت در خفاست
انسان سقوط کرد
آدم به زیر پاست!
بر آبگینه رود فرات
نقاشی بارنگ سرخ
رمز بقا را کشیده است!
آغوش استخوانی صحرای کربلا
هفتاد راهنما را بخود فشرده است!
هفتاد اضطراب؛
هفتاد التهاب؛
هفتاد انقلاب؛
هفتاد مظهر انسان راستین؛
فریاد می زنند
آزاد زی بشر!
آزاد زی بشر!
@alimirmoosavi
استقلال دین از روحانیت

✍️ادغام دین و دولت و حضور فعال روحانیت در عرصه سیاست، نه تنها به اعتبارآن آسیب زد و سرمایه اجتماعی آن را کاهش داد، بلکه بهانه ای نیز برای دین گریزی فراهم ساخت. سیاست عرصه قدرت است و در غیاب توزیع قدرت و سازوکاری برای مهار و نظارت، به آسانی دامان اهلش را به فساد آلوده می سازد. عموم مردم نیز روحانیت را نماینده دین می دانند و سخن و رفتار آنان را به پای دین می نویسند. بنابراین فساد و معایب و کاستی های سیاست را به واسطه روحانیت به حساب دین می گذارند و دسته دسته از آن خارج می شوند.
🔹این بینش ریشه درایده یگانگی دین و روحانیت دارد، که در عمل پیش فرض این طبقه بوده و همواره بر آن تاکید کرده است. در پرتو این ایده، تقدس دین به روحانیان سرایت یافته و سرمایه دین برای اعتبار ایشان هزینه می شود. آنان با متمایز ساختن خویش از عموم مردم از نظر پوشش و سبک معیشت، وانمود می کنند که اقتداری برتر و حتی انحصاری در فهم و تبلیغ دین دارند و دینداران برای فراگرفتن دین باید به آنان رجوع کنند.
🔹روحانیت اگرچه به تعبیر استاد مطهری به صورت یک طبقه در آمده، ولی در آیات و روایات معتبر هرگز به این شکل مورد شناسایی قرار نگرفته است. در قرآن کریم به جز ترغیب گروهی برای تفقه در دین در راستای انذار دیگران(توبه/122)، سخنی نیامده است. به جای آن روحانیت یهودی و مسیحی به دلیل خوردن مال مردم به باطل، بازداشتن از راه خدا و انباشت سیم و زر سرزنش شده اند. پیروان این ادیان نیز به خاطر روحانی سالاری و ارباب گرفتن روحانیان به جای خداوند مذمت شده اند.(توبه/30و34) در روایات نیز از کسانی که به مطالعه و شناخت دین می پردازند، تنها با عنوان «رجل دین» یاد شده و امتیازی ویژه برای آنان شناسایی نشده است.
🔹شکل گیری این طبقه در میان مسلمانان و شیعیان زاییده شرایط تاریخی و مناسبات قدرت است و چه بسا از مسیحیت نیز تاثیر پذیرفته باشد. در مسیحیت کاتولیک انجام عبادات هفتگانه مانند غسل تعمید، عشای ربانی و ازدواج تنها با حضور فردی مشروعیت دارد که در سلسله مراتب کلیسایی از سوی پاپ نصب شده باشد. از این رو وجود طبقه ای به نام روحانیت در سنت مسیحی ریشه دارد. این سنت در جریان دین پیرایی با انتقاد و مخالفت جدی لوتر روبرو شد. او با طرح اصل همه کشیشی، تمایز روحانی و عوام را زیر سوال برد.
🔹با نگاهی منصفانه، کارنامه روحانیت آمیزه ای از نقش های مثبت و منفی است و در کنار خدمات به دین و اخلاق، سنگ اندازی هایی نیز در مسیر توسعه و پیشرفت داشته است. استاد مطهری پاره ای از این ایرادها را در یادداشت های خود، که چند سال پیش در جلد 13 آنها منتشر شد، یاد آور شده است. با وجود این کاهش منزلت و اعتبار روحانیت را، از این نظر که زمینه و فرصتی برای بازنگری رابطه دین و روحانیت فراهم کرده است، می توان به فال نیک گرفت. در کانون این بازنگری آموزه "استقلال دین از روحانیت" قرار دارد. این آموزه می تواند دامان دین را از اتهاماتی بزداید، که در سایه پندار یگانگی آن با روحانیت، به آن وارد شده است.
🔹آموزه استقلال، بر خلاف ایده اسلام منهای روحانیت که به دکتر شریعتی منسوب است، هرگز به نفی یا حذف روحانیت نمی اندیشد. بر اساس این آموزه، روحانیان نیز همچون دیگر مسلمانان حق فهم و تفسیر دین را دارند، ولی از اقتداری برتر و انحصاری در این زمینه برخوردار نیستند. همچنین به اعتبار دانش دینی خود هیچ نوع امتیاز سیاسی و اجتماعی بر دیگران ندارند. بی گمان فهم پاره ای از تعالیم دین به دانش ها و روش شناسی خاصی نیاز دارد که همگان آن را دارا نیستند. اما چنین دانشی در دسترس همگان است و اختصاص آن به گروهی با لباس و سبک معیشتی خاص، هیچ دلیلی ندارد.
🔹با شناسایی استقلال دین از روحانیت نه تنها عمل کرد آنان به پای دین نوشته نمی شود، بلکه زمینه برای نقد و ارزیابی کارنامه آنان فراهم می شود. افزون بر این اندیشه دینی و تبلیغ آن از انحصار گروهی خاص خارج می شود. در جهان پیشرفته امروز، که بر بنیان تکثر و چندگانگی استوار است، روحانیت با به رسمیت شناختن این استقلال می تواند موجودیت و پویایی خود را حفظ کند. این جدایی چه بسا کسانی که در سایه عملکرد روحانیت با دین قهر کرده اند را نیز به آشتی با آن ترغیب کند.
سیدعلی میرموسوی ۹۹/۶/۲۰
@alimirmoosavi
در سوگ مرجعی متفاوت

فقیهی از تبار نواندیشان و مرجعی از خیل آزادگان دیده برجهان بربست و رخت از عالم خاک برکشید. در گذشت او ضایعه ای برای روحانیت ومردم به ویژه آزادی خواهان و نواندیشان بود. آیت الله صانعی فقیهی نواندیش و آزاده بود که به نیازهای واقعی زندگی انسان، حقوق بشر و دردهای او توجه داشت، از این رو کارنامه ای متفاوت برجای گذارد.
▪️او فقه را بسان دانشی برای تنظیم عادلانه مناسبات زندگی و کاهش دردهای بشری می نگریست و به رابطه فقه و زندگی بسیار اهمیت می داد. نزد او مقاصد شریعت بیش از ظواهر آن ارزش داشت و در استنباط فقهی اش به عقل و بناء عقلا بها می داد. او در پی احیای سنتی در فقه بود که نقش عقل را در اجتهاد تقویت می کرد، از این رو به آثار فقیهانی همچون سید محمد باقر درچه ای توجهی ویژه داشت.
▪️او با شیوه ای فقهی به حل مشکلات اجتماعی می اندیشید و عدالت را در چارچوب فهم عرفی از آن، قاعده اصلی استنباط می دانست؛ قاعده ای که مطهری همواره بر آن تاکید و از مهجور ماندن آن نزد فقیهان گلایه داشت. او براین أساس به بازنگری در احکام شرعی و فتاوای فقهی پرداخت و شجاعانه فتواهایی صادر کرد که زیستی همسو با اقتضاءات و نیازهای جهان جدید را تسهیل می کرد.
▪️اجتهاد وی رنگ و بوی حقوق بشر داشت و احکام ناسازگار با آن را تعدیل و اندک ساخته بود. به جرات می توان گفت نزد وی نفی تبعیض از اصول مهم استنباط بود. او با نگاهی مثبت به جایگاه و ارزش زن، گام هایی مهم در نفی تبعیض جنسی و شناسایی حقوق زنان برداشت که برابری در قصاص، دیه و میراث و افزایش سن بلوغ شرعی دختران، نمونه ای از آن ها بود.
▪️إحساس مسئولیت نسبت به سرنوشت جامعه و نگرانی نسبت به دردهای مردم وجهی دیگر از شخصیت آن بزرگوار بود. او نسبت به بی عدالتی و ستم بی تفاوت نبود و در سایه پیوند و ارتباط با طبقات گوناگون جامعه در جریان دردهای آنان قرار می گرفت و خیرخواهانه به حکومت یادآور می شد. انحراف از ارزش ها و شعارهای انقلاب،گسترش فساد و تورم، مهجور ماندن آرمان های امام و یاران اصیل وی، دغدغه همیشگی او بود. او با دفاع از حقوق ستمدیدگان و حمایت از زندانیان، بیت خود را پناهگاهی برای آزادی خواهان ساخت. در این راه محنت کشید و آزار و بی مهری و اهانت را به جان خرید. همواره با مردم همراه ماند و تا پایان از همراهی و همدلی با حصر شدگان باز نایستاد.
▪️سیمای اخلاقی او نیز متفاوت می نمود. دوری از تشریفات مرسوم بین برخی عالمان و فروتنی و ساده گیری در برخورد با دیگران، بحث و گفتگو با او را آسان می کرد. صفا و سادگی که در سلوک و رفتار او موج می زد، چهره ای مردمی از وی به نمایش می گذارد که از کبر و خود بزرگ بینی خود داری می ورزد. در فراگیری دانش و بحث و گفتگوی علمی خستگی ناپذیر بود و با رویی گشاده از پرسش استقبال می کرد.
▪️اینک او در میان ما نیست، ولی تفاوت هایی که از خویش برجای نهاد، نام و یاد او را همواره زنده نگاه خواهد داشت. بر روح پاک او درود می فرستیم ، با یاد وی در سوگ می نشینیم ، درگذشت آن راد مرد وارسته و مرجع بزرگ را به فرزندان، عزیزان، شاگردان و دوست داران وی تسلیت می گوییم و آمرزش و آرامش او را از خداوند مهربان طلب می کنیم.
سیدعلی میرموسوی ۹۹/۶/۲۳
@alimirmoosavi
چرا اجبار بر حجاب ناکام ماند؟

✍️اختیاری و اجباری بودن حجاب، از مسائل مناقشه برانگیزی است، که هر از گاهی بحث درباره آن در فضای عمومی داغ می شود. با وجود سرمایه هنگفتی که تا کنون برای اجبار بر حجاب هزینه شده، ولی در عمل شاهد عقب نشینی تدریجی دستگاه های مسئول و پیشروی جنبش اجتماعی خواهان آزادی حجاب هستیم. بنابراین برنامه حجاب اجباری نه تنها در عمل ناکام ماند، بلکه تضعیف جدی سرمایه اجتماعی و اعتماد عمومی به دولت را نیز در پی داشت. همچنان که کشف حجاب اجباری در آغاز این قرن نیز سرنوشتی غیر از این نداشت. یکی از عوامل مهم این شکست، بی توجهی به حوزه تعهد و مسئولیت دولت در جهان جدید است.
🔹اجباری یا آزاد بودن حجاب، مسئله ای است که حل آن نیازمند توجه به تعهد و مسوولیت دولت در اجرای شریعت و کاربرد زور در این راستاست. بیشتر بحث هایی که در فضای عمومی در ارتباط با این مسئله مطرح می شود، در چارچوب نگرش فقهی است، ولی از این زاویه که دولت در چه مواردی می تواند از اجبار بهره ببرد، چندان بحثی صورت نگرفته است. از این نظر با این پرسش روبه‌رو هستیم که اساساً حوزه تعهدات دولت چیست و دولت نسبت به چه چیزی مسوولیت دارد؟ پاسخ به این پرسش به تحلیلی از ماهیت دولت در جهان کنونی بستگی دارد.
🔹در جهان جدید دولت نهادی برخاسته از ملت و اراده‌ی مردم است که به گفته وبر قدرت انحصاری اعمال زور قانونی را داراست و برای اجرای قانون می‌تواند از زور بهره ببرد. قانون نیز نهادی است که بر اساس علایق و منافع عمومی شکل می‌گیرد و هدف آن تحقق نظم و برپایی عدالت در زندگی اجتماعی است. براین اساس در حوزه عمومی تقدس از شریعت به قانون منتقل می‌شود و نقض آن مورد مجازات قرار می گیرد. البته قانون به این دلیل که معطوف به خیر همگانی است همیشه نیاز به اجبار ندارد، زیرا در بسیاری موارد وجدان عمومی آن را می پذیرد.
🔹در دولت مدرن، شریعت در صورتی می‌تواند از قدرت اجبار دولت بهره‌مند شود که به قانون تبدیل شود. این اصل یکی از بنیاد های دولت مدرن و بر جدایی قانون از شریعت استوار است و بخشی از چالش های فراروی دولت مدرن در ایران، ریشه در بی توجهی به آن دارد. از این دیدگاه احکام شرعی در صورتی تبدیل به قانون می‌شوند، که همسویی آن ها با خیر عمومی و نظم همگانی و عدالت مشخص شود. تشخیص این همبستگی نیز از راه خواست و رای مردم است.
🔹بنابراین اثبات این که حکمی در شریعت مقرر شده برای قانونی بودن آن کافی نیست. حتی اگر همه فقها درباره شرعی بودن یک حکم به توافق برسند، توجیه کننده اجباری بودن آن نیست. گویا رهبر فقید انقلاب نیز به این نکته توجه داشته است، زیرا بر أساس برخی از خاطرات، در پاسخ انتقاد استاد مطهری به اجباری کردن حجاب، می گوید: «از من نظر اسلام را پرسیدند و من هم گفتم حجاب در اسلام واجب است. می خواهند اجرا کنند، نمی خواهند اجرا نکنند.»
🔹اجرایی شدن چنین حکمی پیش از هر چیز به قانونی شدن نیاز دارد، و در صورتی می توان آن را قانونی کرد که تحقق خیر عمومی و نظم و اجرای عدالت به آن وابسته باشد. برای مثال قوانین بهداشتی برای پیشگیری از کرونا یا قوانین راهنمایی و رانندگی از این نوع هستند. از این رو دولت می‌تواند با اجبار، آن ها را اجرا کند، زیرا پیوند آن ها با خیر همگانی و نظم عمومی روشن است. هیچ کس نسبت به وضع جریمه برای عبور از چراغ قرمز اعتراض نمی کند و نقض قوانین راهنمایی یا بهداشتی هرگز مایه افتخار نیست. چرا که این نوع موضع‌گیری، خلاف خیر همگانی قلمداد می‌شود و چنین فردی در افکار عمومی محکوم خواهد شد.
🔹پرسش این است که آیا بین رعایت حجاب شرعی و خیر عمومی پیوندی روشن وجود دارد که بتوان برای آن قانون وضع کرد؟ پاسخ این پرسش منفی است، زیرا تشخیص خیر عمومی با رای و نظر مردم است و دست کم کسانی که به حجاب پایبند نیستند، یا با اجباری بودن آن مخالف اند، پیوند آن با خیر عمومی را نمی پذیرند. همچنان که در آغاز این قرن نیز قانون کشف حجاب اجباری نیز مورد پذیرش قرار نگرفت. اگر چه اصل ممنوعیت برهنگی و پوشش متناسب با فرهنگ و اقتضائات جامعه را می‌توان خیر عمومی دانست، اما لزوم حجاب شرعی یا کشف آن، در این محدوده قرار ندارد. این موضوع در قرن 14 دوبار تجربه شد و هر دوبار شکست خورد، زیرا بر دریافتی درست از تعهد و مسئولیت دولت استوار نبود و اگر دولت بخواهد در حوزه‌هایی که جزو قلمرو مسوولیت او نیست، مداخله کند، نتیجه‌ بر عکس خواهد شد.
🔹تجربه ناکام حجاب اجباری، آزمونی مهم برای آموزه سیاست شرعیه نیز بود. این آزمون به خوبی نشان داد حکومت به جای نگرانی درباره پایبندی مردم به احکام شرعی، باید نیازهای اولیه معیشتی و رفاهی آنان را برآورده کند و شریعت را ابزاری برای زیست بهتر انسانی بنگرد، نه هدفی که انسان ها را فدای آن سازد.
سیدعلی میرموسوی۹۹/۷/۲
@alimirmoosavi
پسا اسلام گرایی در قم

✍️"اقتصاد اسلامی یک شوخی است، خودمان را گول نزنیم." این سخن بسیار با اهمیت را آقای محمد جواد علوی، نوه مرحوم آیت الله بروجردی، از اساتید و فقیهان معاصر حوزه علمیه قم، به تازگی در مصاحبه ای بیان کرده است. دو سال پیش نیز یکی دیگر از اساتید؛ یعنی آقای محمد جواد فاضل، فرزند مرحوم آیت الله فاضل لنکرانی، در مراسم یادبود مرحوم آیت الله اردبیلی گفت:"این عناوین نظام اقتصادی، نظام سیاسی، نظام قضایی، نباید چشم و گوش ما را پر کند که بگوییم اسلام نظام دارد. نه، اسلام در هر زمینه‌ای احکام جزیی و قواعد دارد، امّا چیزی به عنوان نظام ندارد."
🔹این دو سخن به روشنی تحولی را نشان می دهند، که در فضای گفتمانی حاکم بر حوزه علمیه قم در حال رخ دادن است و با بیانی کوتاه می توان آن را "گذار از اسلام گرایی به پسا اسلام گرایی" دانست. این تحول چنان که آصف بیات، جامعه شناس و استاد برجسته مطالعات خاورمیانه، به درستی بیان کرده از دهه هفتاد در ایران آغاز شد و در سال های اخیر آرام آرام موج آن به حوزه علمیه قم نیز رسیده است.
🔹اسلام گرایی گفتمانی بود که در واکنش به مدرنیسم یا تجدد گرایی ایدئولوژیک در ایران پدیدار شد. این گفتمان در مرز بندی با سرمایه داری و کمونیسم، بر ایده اسلام به عنوان راه حل تاکید داشت و به ارائه الگویی برای اداره جامعه و حکومت بر پایه اسلام می اندیشید. طیفی از نیروهای فکری و سیاسی در جهان اسلام از افراطی تا معتدل، در پی ارائه این الگو بر آمدند. سید قطب برجسته ترین نماینده اسلام گرایی افراطی در اهل سنت بود، که برخی از شیعیان را نیز به خود جذب کرد. محمد باقر صدر نیز از نمایندگان جریان اعتدالی در شیعه بود، که با نگارش اقتصادنا گامی مهم در این راستا برداشت.
🔹اسلام گرایی با تفسیری ایدئولوژیک از سنت، پروژه اسلامی سازی همه حوزه های زندگی، از معرفتی و غیر معرفتی، را در دستور کار قرارداد. این کار با اقتصاد و سیاست آغاز شد و با افزودن پسوند "اسلامی" حوزه هایی همچون حقوق بشر، مدیریت، جامعه شناسی و روان شناسی را نیز در گام بعد فراگرفت. کار به آن جا رسید که سخن از ریاضیات، فیزیک، شیمی و مهندسی اسلامی نیز به میان آمد. با تخصیص بودجه و امکانات دولتی و در آرزوی ساختن تمدن نوین اسلامی، الگوی پیشرفت اسلامی ایرانی نیز طراحی شد. در این راستا هر ساله همایش ها و کنفرانس های فراوان برگزار گردید و پایبندی به ایده اسلامی سازی به عنوان معیاری برای برآمدن نیرو های فکری شناسایی شد. افزون بر این دامنه فقه به شکلی بی سابقه به حوزه هایی گسترش یافت، که تصور آن هرگز در مخیله فقیهان معتبر و صاحب نام نمی گنجید.
🔹گذار از اسلام گرایی بیش از آن که نتیجه بحثی نظری بر سر سستی بنیاد ها و دلایل آن باشد، در اثر ناکامی آن در عملی ساختن آرمان ها و وعده هایش رخ داده است. همچنان که چیرگی این گفتمان نیز برخاسته از قوت استدلال های آن به لحاظ نظری نبود، بلکه ثمره پیوند آن با قدرت سیاسی و ترسیم فضایی استعاری و آرمان شهری بود که در شرایطی خاص توانست قدرت اجتماعی را با خود همراه سازد. به بیان دیگر هرچند روایت ایدئولوژیک از اسلام به لحاظ نظری بر بنیانی محکم استوار نبود، در مقام عمل نیز در ارائه الگویی از اسلام، که به تعبیر رهبر فقید انقلاب، در جهان کنونی به ناکار آمدی متهم نشود، توفیق نیافت. اسلام گرایی نه تنها در برقراری عدالت، از بین بردن فقر و بهبود اوضاع معیشتی ناکام ماند، بلکه در عرصه اخلاقی و معنوی نیز یادگاری مثبت از خود برجا نگذاشت، در نتیجه قدرت اجتماعی پشتیبان خود را از دست داد.
🔹پسا اسلام گرایی در قم، اینک در پی کاستن از بار سنگینی است که در طول سالیان گذشته بر دوش اسلام و علوم اسلامی به ویژه فقه نهاده شده است. این جریان با عبور از مرزبندی دینی و جغرافیایی دانش و شناسایی احترام و ارزش دانش و یافته های بشری به ویژه در عرصه علوم انسانی، در پی آن است که اداره جامعه و حکمرانی را به کارشناسانی واگذار کند که از تخصص و شایستگی آن برخوردارند. افزون بر این با تاکید بر استقلال روحانیت از دولت و حوزه از حکومت، خواهان بازگشت آن ها به جایگاه اصلی خویش؛ بسان نهادی مدنی در درون جامعه است. از این دیدگاه احترام و اعتبار فقه و فقیهان در صورتی حفظ می شود، که به جایگاه و رسالت اصلی خویش وفادار بمانند و پای از گلیم خویش فراتر نبرند.
🔹توفیق این جریان نه تنها می تواند اعتبار آسیب دیده روحانیت را تا اندازه ای ترمیم کند، بلکه گذار مسالمت آمیز به سامانی شایسته از مناسبات دین و دولت را نیز تسهیل کند. بی گمان چنین سامانی بر استقلال نهاد دین و تفکیک آن از دولت استوار خواهد بود.
سیدعلی میرموسوی۹۹/۷/۸
@alimirmoosavi
تسلیت ایران

غیر از هنر که تاج سر آفرینش است
بنیاد هیچ سلطنتی پایدار نیست

◼️خسرو خوبان موسیقی و آواز ایران، استاد محمدرضا شجریان، به دیدار معشوق شتافت.

◼️جان هنرپرور، ذوق سلیم، روح آزاد و پشتکار بی‌بدیل سیاوش موسیقی این سرزمین، شجریان را یگانه‌ی روزگار خود کرده بود. میلیون‌ها ایرانی، افغانستانی، تاجیک و ... شعر و ادب غنی فارسی را با صدای آسمانی استاد به جان دل شنیدند و شور و امید یافتند و به زندگی خود معنا بخشیدند.

◼️محمدرضا شجریان همچنین نمادی از ستم‌ستیزی و آزادی‌خواهی ایرانیان بود و همواره همراه ملت ماند. او خود را خاک پای مردم ایران و صدای ملت می‌خواند. از همین روست که ملت ایران این فرزند هنرمند و بلندآوازه خود را بر تاج فرهنگ و هنر این دیار دیرین چون نگین درخشان نشانده است.

◼️درگذشت استاد محمدرضا شجریان را به خانواده گرامی‌اش، جامعه هنری و اهالی فرهنگ و همه دوستدارانش در سراسر جهان تسلیت می‌گوییم و برای روح بلندش آرامش ابدی مسالت می‌کنیم و همه آن نیایش‌های ملکوتی در مناجات ماندگار "ربنا" را در حق او از خداوند مهربان مستجاب می‌خواهیم.


@MostafaTajzadeh

متن و اسامی امضاکنندگان در لینک زیر:

https://telegra.ph/تسلیت-ایران-10-10
در رثای خداوندگار آواز ایران

✍️استاد شجریان، خورشید پرفروز آسمان آواز و موسیقی ایران، سرانجام غروب کرد و خلقی را در ماتم و سوگ فرو برد. هنرمندی والا و آزاد مردی تکرار ناشدنی در تاریخ فرهنگ و هنر ایران که بی اقبال ارباب قدرت، در اوج محبوبیت از خاکدان غم رهسپار آشیان وفا شد. آنچه تا کنون از او شنیدیم اندکی است از بسیاری از آنچه از این پس درباره او خواهیم شنید و بی گمان نسل های آینده حسرت دیدار و همنشینی وی را خواهند خورد.
🔹اگر چه شایستگی سخن از بزرگی و درخشش او در آواز و موسیقی و هنر را ندارم، ولی به سهم خود گواهی می دهم او سهمی موثر در گرایش و پیوند نسل ما، جوانان پر شور انقلابی، با میراث پر شکوه هنر و ادب ایران داشت. نسل ما در روزگاری غریب با شجریان آشنا شد؛ که به گفته شاملو دهانت را می بوییدند که مبادا گفته باشی دوستت دارم. در چنین فضایی او با آواز و موسیقی، راهی برای فرونشاندن خشم در روان جوان ایرانی یافت و با ربنای به یاد ماندنی و نوایی پرشور، هنر عشق و خردورزی را به او آموخت .
🔹محبوبیت بی نظیر وی بیش از همه چیز برخاسته از ارتباطی بود که او با تاریخ، فرهنگ و مردم ایران برقرار کرد و چونان هنرمندی مسئول در راه رهایی و نجات هم میهنان از درد و رنج کوشید. آواز او در زمانه عسرت، صدای درد و اندوه ملتی دردمند و محروم از آزادی اندیشه و بیان و طنین آوایش رشحه ای معنوی، امید آفرین و روح بخش در جان مردمانی بود که از یوغ ستم و استبداد به ستوه آمده و یارای سخن گفتن نداشتند. مردمی که هم نوا با «مرغ سحر» او آوای ایستادگی در برابر ستم سرودند و با «بیداد» پیکار نمودند.
🔹او با خود، جامعه و حکومت روراست بود و در برابر «بیداد» نا آرام. پاداش این پاکی و صداقت از سوی مردم عشق و محبت بود و تاوان آن از سوی حکومت محدودیت و محرومیت، که آن را به جان خرید. اینک او چهره در نقاب خاک کشید و در جوار اسطوره ادب و فرهنگ کهن ایران آرمید، ولی یاد و نوای پرشور او در درمان درد مشترک در این دشوار زندگی، همواره همراه مردم خواهد ماند.
خیال روی تو در هر طریق همره ماست!
سیدعلی میرموسوی۹۹/۷/۱۹
@alimirmoosavi
خرافات به مثابه ایدئولوژی

✍️«در نقشه خداوند از زمان پیامبر(ص) انقلاب اسلامی ایران دیده شده است...بعد از پیامبر... جبرئیل با اخبار انقلاب اسلامی حضرت زهرا (س)را آرام می کرد..» این گوشه ای از سخنان یکی از کارشناسان شبکه قرآن صدا و سیما است، که به صورت زنده پخش شده است. کارشناس مزبور با انتساب این ادعا به رهبر فقید انقلاب، سخنانی برزبان می آورد که فهم متعارف در ساختگی بودن آن تردید نمی کند.
🔹صرف نظر از تحریف و جعلی که در انتساب این سخن صورت گرفته است، افکار عمومی را با این پرسش روبرو می کند که چرا صدا و سیما به پخش چنین برنامه هایی آن هم به شکل زنده اقدام می کند؟ بی تردید صدا و سیما تبلیغ کننده ایدئولوژی رسمی است و دعوت از این نوع کارشناسان و طرح این گونه سخنان، به روشنی نقش و جایگاه ایدئولوژیک آن ها را نشان می دهد. بنابراین پاسخ به این پرسش نیازمند تبیین چرایی تقویت سهم خرافات در ایدئولوژی است.
🔹ایدئولوژی مفهومی مناقشه برانگیز است. مارکس آن را تفسیری وارونه از واقعیت دانسته که سلطه طبقه حاکم را توجیه می کند. آرنت آن را دروغی سازمان یافته می داند. برخی دیگر آن را به نظامی بسته و چون و چرا ناپذیر از عقاید و باورهای تعریف کرده اند. این برداشت ها در نگاهی منفی به این مفهوم اشتراک دارند، در حالی که می توان آن را بی طرفانه نیز تعریف کرد. با این نگاه ایدئولوژی تفسیری است که ساختار قدرت از واقعیت ارائه می کند تا به اعمال قدرت و زور از سوی خود مشروعیت بخشد.
🔹نیاز به ایدئولوژی از واقعیتی دوگانه سرچشمه می گیرد؛ از سویی حکومت حتی در دموکراتیک ترین شکل خود با اعمال قدرت و سرکوب پیوند دارد، و از سوی دیگر آدمی بر حسب سرشت آزادی خواه خود از پیروی و تبعیت سرباز می زند، جز این که سود و منفعت خود را در آن بیند. به بیان دیگر انسان تنها در صورتی به پیروی قدرت رضایت و تن می دهد، که آن را در راستای منافع خود بیانگارد. در نتیجه رژیم های سیاسی برای تسهیل و تضمین اطاعت ناگزیرند خود را همسو با منافع مردم نشان دهند و برای این هدف به ایدئولوژی نیاز دارند.
🔹بر این اساس، هیچ نوع نظام سیاسی از ایدئولوژی بی نیاز نیست، زیرا در سایه آن هزینه ماشین قدرت به شکلی چشم گیر کاهش و بازدهی آن نیز بسیار افزایش می یابد. تفاوت نظام ها به ایدئولوژی هایی باز می گردد که این خدمت را به آن ها می کنند. در نظام های دموکراتیک در پرتو تفکیک قوا، نهادهای نظارتی و فضای باز رسانه ای و نگاه نقادانه جامعه، تفسیری که ساختار قدرت از واقعیت ارائه می کند، با خود واقعیت چندان فاصله ندارد. در نظام های غیر دموکراتیک اما در غیاب نهادهای نظارتی و مطلقه بودن ساختار قدرت، این تفسیر از واقعیت فاصله می گیرد و به توهم و خیال بافی آلوده می شود.این وضعیت، بستری مناسب برای رشد و تقویت «خرافات به مثابه ایدئولوژی» فراهم می کند.
🔹خرافه در برداشت نخست هر نوع باور و عقیده نامعقول و غیر منطقی را در بر می گیرد. ولی این برداشت با توجه به اختلاف دیدگاه ها در مورد معیار عقلانیت و منطق بسیار سیال است. با وجود این می توان باورهایی که بر اساس هیچ یک از معیارهای رایج قابل توجیه نیست را مشخص کرد. در این صورت می توان باوری را خرافی دانست، که دلیلی معتبر اعم از تجربی، عقلی یا دینی برای آن وجود نداشته باشد. با این معیار دامنه خرافات بسیار محدودتر می شود. بر این اساس هر گونه ادعای رابطه علی و معلولی بین دو پدیده یا دو مفهوم بدون ارائه دلیل معتبر علمی، عقلی یا نقلی خرافه است.
🔹خرافات در نگاه نخست به دو نوع غیر ارادی و ارادی تقسیم می شوند. نوع نخست؛ مانند شومی جغد، به روابط علی معلولی اشاره دارد که اراده انسانی در آن نقشی ندارد. نوع دوم؛ مانند سحر یا جادو، روابطی علی و معلولی است که به اراده انسان باز می گردد. همچنین بر اساس منبع می توان خرافات مذهبی را از غیر مذهبی جدا کرد. نوع نخست؛ مانند نقش بد حجابی یا بی حجابی در زلزله و یا خشکسالی، بر مبنای باوری مذهبی استوار است، ولی نوع دوم چنین نیست.خرافه مذهبی به مشرکانه و غیر مشرکانه نیز تقسیم پذیر است. خرافات بر حسب کارکرد نیز به دو دسته خصوصی و عمومی قسمت می شوند. نوع نخست خرافاتی است که کارکرد آن در حوزه خصوصی است مثل این که عطسه کردن نشانه وقوع حادثه ای بد باشد. نوع دوم خرافاتی که تاثیر آن در حوزه عمومی است؛ مانند این که بدون دلیل معتبر فردی جانشین خدا دانسته شود.
🔹از تعریف و تحلیل بیان شده به آسانی می توان دریافت نقش خرافات در ایدئولوژی، تابعی از میزان عقل گرایی و دموکراتیک بودن حکمرانی و نظام سیاسی است. به هر اندازه عقلانیت و دموکراسی کاهش یابد، سهم خرافات بیشتر می شود. آقای علی رهنما در کتاب بسیار خواندنی «خرافات به مثابه ایدئولوژی» این نقش را در سیاست ایران از دوران صفویه تا امروز بررسی کرده است.
سیدعلی میرموسوی۹۹/۷/۲۳
@alimirmoosavi
میرموسوی pinned «سیمای اخلاقی پیامبر(ص) از نگاه حسین ( ع) بر پایه روایت صدوق در معانی الاخبار، حسین بن علی (علیهما السلام) از زبان پدرش سیمای اخلاقی رسول خدا(صلى الله عليه و آله ) را چنین ترسیم کرده است: وقت خود را در خانه به سه جزء تقسيم مى كرد، قسمتى را براى عبادت…»
خرافات به مثابه ایدئولوژی.pdf
2.1 MB
خرافات بخشی غیر قابل انکار از باورهای بشری را تشکيل می دهند که بر رفتار و کنش انسان ها تاثیر گذارند. این تاثیر گذاری در جوامع گوناگون یکسان نیست و بستگی به میزان رشد دانش و عقلانیت در ان ها دارد. به هر حال در جامعه هایی که خرافات نقشی قابل توجه در زندگی افراد دارند، سیاست نیز بازیچه و دستخوش آن ها قرار می گیرد. دکتر علی رهنما در اين کتاب نقش خرافات در سیاست ایرانیان از دوران صفویه تا امروز را مورد بررسی قرار داده است. پسورد فایل thelostchildhood381

@alimirmoosavi
میرموسوی pinned «امام رئوف و اسلام رحمانی 🔹در شرایط کنونی که برداشتهاي راديکال و خشن از اسلام، با سلب آسایش و فرصت زندگی آزاد از افراد، اسلام هراسی و اسلام گریزی را در پی داشته است، سخنان و سيره حضرت امام علي بن موسي الرضا (ع) که به «امام رئوف» اشتهار دارند، وجهی رحمانی از…»
میرموسوی pinned «🔸بعثت؛ خردپروری و رهایی‌بخشی🔸 سیدعلی میرموسوی 🖋پیوند وحی و سیاست در رسالت پیامبر(ص)، نگرشی نو به حاکمیت و اقتدار سیاسی به ارمغان آورد، که برپایه آن فرمانروایی غیر خداوند نفی و همگان در سایه ولایت خداوند، از اقتداری برابر برخوردار شدند. قرآن با جایگزینی…»
2024/09/29 18:24:50
Back to Top
HTML Embed Code: