Forwarded from تجربههای روانپزشکانه
📋 درنگ
#دکتر_علی_فیروزآبادی. روانپزشک. تجربهها
در باب سر و دست شکستن شورانگیز نسل نو برای یک خواننده
بنیانگذار روانکاوی ذهن آدمی را به بخشهای سه گانهی نهاد ( اید)، ایگو و سوپرایگو تقسیم کرد. نهاد از بدو تولد وجود داشته و جایگاه غرایزی است که برای به عمل درآوردن و ارضا شدن فشاری را بر فرد وارد میکنند که گاه میتواند بسیار شدید باشد. نهاد از اصلی تبعیت میکند که به آن اصل لذت میگویند. این به آن معنی است که نهاد در صدد برآورده شدن تمایلات خود به شکلی فوری و فوتی است و قادر به صبرکردن یا در نظر گرفتن تمایلات دیگری و یا محدودیتهایی که در راه ارضای این تمایلات وجود دارند نیست. ایگو ساختاری است که در حدود سه سالگی ظاهر شده و به عنوان کارگزاری عمل میکند که واسطهی دنیای درون وبیرون میشود. ایگو از اصل واقعیت تبعیت میکند و با سیاستی که در آن نه سیخ بسوزد و نه کباب از یک سو تلاش دارد که نیازهای غریزی نهاد را ارضا کند و از سوی دیگر نیازهای دیگران و محدودیتهای دنیای خارج را در نظر گیرد. ایگو غرایز را به شکلی متمدنانه و انسانی ارضا کرده و بر تمایلات عریان نهاد که بی هیچ مانع و رادعی میخواهند متجلی شوند مهارمی زند و فرد را وا میدارد که بتواند برای ارضای مناسب نیازهایش صبر کند. این در بعد فردی به رشد و تکامل بالغانه فرد انجامیده و در بعد اجتماعی به جدا شدن انسان خردمند از انسان ابتدایی که غریزه بر رفتارش حاکم بود منجر میشود. سوپرایگو نمایندهی باید و نبایدها و الزامات اخلاقی و وجدانی دنیای بیرون است که به تذریج در وجود فرد درونی میشود و ایگو در اتخاذ سیاستهای خود همیشه گوشه چشمی به آن دارد.
کنسرتی که اخیرا در ترکیه برگزار و با استقبالی حیرت انگیز روبرو شد را می توان "کنسرت اید" نامید. در آن هر رفتاری مجاز و هیچ محدودیتی برای کلام ورفتار آدمی در آن مشاهده نمیشد. در وجود یک انسان به هر دلیلی از قبیل مصرف مواد و الکل یا برخی اختلالات روان مهارهای ایگو میتواند برداشته شود و آن فرد با تمامیت وجود خود درخدمت تمایلات غزیزی نهاد درآید. پرسش این است که ریشه چنین حرکت جمعی و رفتار تودهای که در آن یک جماعت بدل به اید میشود چیست؟
هنر محملی است که از طریق آن تمایلات غریزی در بستری انسانی و والا آزاد می شود. هنر یکی از مظاهر تمدن و متمایز کنندهی انسان از دیگر موجودات است. حال در مورد "هنری" که فقط در آن اید سخن میگوید چه میتوان گفت؟ شاید پاسخ را بتوان در سالها سرکوبی تمایلات نسلی جستجو کرد که ازچنین فرصتهایی به عنوان روزنهای برای تخلیهی انرژی خود استفاده میکنند. اید همانند رودی است که جریان آب در آن میتواند به شکلی رها و بی کنترل بدل به سیلی ویرانگر شود یا آن که با مدیریت درست و بجا در بستری هدایت گردد که به باروری، خلاقیت و ایجاد انرژی سازنده بیانجامد.
#تجربههای_روانپزشکانه
#دکتر_علی_فیروزآبادی. روانپزشک. تجربهها
در باب سر و دست شکستن شورانگیز نسل نو برای یک خواننده
بنیانگذار روانکاوی ذهن آدمی را به بخشهای سه گانهی نهاد ( اید)، ایگو و سوپرایگو تقسیم کرد. نهاد از بدو تولد وجود داشته و جایگاه غرایزی است که برای به عمل درآوردن و ارضا شدن فشاری را بر فرد وارد میکنند که گاه میتواند بسیار شدید باشد. نهاد از اصلی تبعیت میکند که به آن اصل لذت میگویند. این به آن معنی است که نهاد در صدد برآورده شدن تمایلات خود به شکلی فوری و فوتی است و قادر به صبرکردن یا در نظر گرفتن تمایلات دیگری و یا محدودیتهایی که در راه ارضای این تمایلات وجود دارند نیست. ایگو ساختاری است که در حدود سه سالگی ظاهر شده و به عنوان کارگزاری عمل میکند که واسطهی دنیای درون وبیرون میشود. ایگو از اصل واقعیت تبعیت میکند و با سیاستی که در آن نه سیخ بسوزد و نه کباب از یک سو تلاش دارد که نیازهای غریزی نهاد را ارضا کند و از سوی دیگر نیازهای دیگران و محدودیتهای دنیای خارج را در نظر گیرد. ایگو غرایز را به شکلی متمدنانه و انسانی ارضا کرده و بر تمایلات عریان نهاد که بی هیچ مانع و رادعی میخواهند متجلی شوند مهارمی زند و فرد را وا میدارد که بتواند برای ارضای مناسب نیازهایش صبر کند. این در بعد فردی به رشد و تکامل بالغانه فرد انجامیده و در بعد اجتماعی به جدا شدن انسان خردمند از انسان ابتدایی که غریزه بر رفتارش حاکم بود منجر میشود. سوپرایگو نمایندهی باید و نبایدها و الزامات اخلاقی و وجدانی دنیای بیرون است که به تذریج در وجود فرد درونی میشود و ایگو در اتخاذ سیاستهای خود همیشه گوشه چشمی به آن دارد.
کنسرتی که اخیرا در ترکیه برگزار و با استقبالی حیرت انگیز روبرو شد را می توان "کنسرت اید" نامید. در آن هر رفتاری مجاز و هیچ محدودیتی برای کلام ورفتار آدمی در آن مشاهده نمیشد. در وجود یک انسان به هر دلیلی از قبیل مصرف مواد و الکل یا برخی اختلالات روان مهارهای ایگو میتواند برداشته شود و آن فرد با تمامیت وجود خود درخدمت تمایلات غزیزی نهاد درآید. پرسش این است که ریشه چنین حرکت جمعی و رفتار تودهای که در آن یک جماعت بدل به اید میشود چیست؟
هنر محملی است که از طریق آن تمایلات غریزی در بستری انسانی و والا آزاد می شود. هنر یکی از مظاهر تمدن و متمایز کنندهی انسان از دیگر موجودات است. حال در مورد "هنری" که فقط در آن اید سخن میگوید چه میتوان گفت؟ شاید پاسخ را بتوان در سالها سرکوبی تمایلات نسلی جستجو کرد که ازچنین فرصتهایی به عنوان روزنهای برای تخلیهی انرژی خود استفاده میکنند. اید همانند رودی است که جریان آب در آن میتواند به شکلی رها و بی کنترل بدل به سیلی ویرانگر شود یا آن که با مدیریت درست و بجا در بستری هدایت گردد که به باروری، خلاقیت و ایجاد انرژی سازنده بیانجامد.
#تجربههای_روانپزشکانه
📎 مسامحه
🔸 دکتر نمی دانم چرا این طور رفتار می کنم. خودم هم کلافه شدم. برای امتحان ایلتس ثبت نام کردم. اما هر وقت سراغ کتاب ها می روم انگار که چیزی مرا به عقب می کشد. احساس می کن همه انرژی ام را از دست دادم. احساس بی حوصلگی شدید تمام وجودم را می گیرد. می دانم که اگرشروعش کنم از پسش برمیام اما مهم همین شروع کردنه.
🔺 این حالتی که از آن صحبت می کنی چیزی است که به آن "مسامحه کاری" می گویند..علت مسامحه دو پدیده به ظاهر متضاد است که هردو در نهایت به یک مقصد می رسند: ترس از موفقیت، ترس از شکست
☑️ در ترس از شکست، ما به این علت از قدم برداشتن به سوی یک هدف اکراه داریم که پیش از آن تصویری کم و بیش بی نقص و بی عیب از خود در ذهن خویش ساخته ایم که از مخدوش شدن آن هرلس داریم. در شرایط بی عملی می توانیم خود را قانع کنیم که همانی هستیم که می پنداریم اما قرارگرفتن در معرض ازمون در ذات خود احتمال نرسیدن به مقصود و شکست را دارد. انسان سالم می داند که در هرگام زندگی احتمال زمین خوردن هم وجود دارد و این درذات زندگی وتلاش های انسان تنیده شده است و نقصان ها و شکست ها را به خود و شخصیت خود نسبت نمی دهد. اما کسی که تصویر خودشیفتگانه ای از خویش ساخته برای حفظ و تداوم آن ازدست زدن به عمل اکراه دارد.
☑️ در ترس از موفقیت با انسانی روبرو هستیم که ازعبور از دروازه بلوغ و رشد هراس دارد.همان دری که کافکا در محاکمه از آن سخن می گوید. گویی او نمی خواد دنیای کودکی را ترک کند. موفقیت معنای نمادین بزرگ شدن و پذیرش مسیولیت بالغانه برای او دارد.همان احساسی که اتورانک از آن به عنوان ترس از زندگی یاد کرده و اریک فروم به آن گریز از آزادی می گوید. گویی تمایل دارد خود را همیشه در سایه یک قدرت ( پدر) ببیند و این به وی حسی از امنیت می دهد که ازادی خود را در پیش آن قربانی می کند. احساس گناه برخاسته از غلبه بر پدر به منزله ترمزی عمل می کند که مانع تلاش فرد می شود.
☑️ هر دوی این پدیده ها را که دنبال کنیم به یک مخرج مشترک می رسیم: عدم اعتماد به نفس. ریشه آن به گذشته فرد و رابطه او با بزرگترها و مراجع قدرت در زمان کودکی برمی گردد. دریکی واکنشی جبرانی درجهت ساختن تصویری کامل ازخود و در دیگری احساس حقارتی عریان که موجب می شود فرد خود را در قد و قواره انسانی بالغ صاحب تصمیم نبیند.
https://www.tg-me.com/alifiroozabadi1344
🔸 دکتر نمی دانم چرا این طور رفتار می کنم. خودم هم کلافه شدم. برای امتحان ایلتس ثبت نام کردم. اما هر وقت سراغ کتاب ها می روم انگار که چیزی مرا به عقب می کشد. احساس می کن همه انرژی ام را از دست دادم. احساس بی حوصلگی شدید تمام وجودم را می گیرد. می دانم که اگرشروعش کنم از پسش برمیام اما مهم همین شروع کردنه.
🔺 این حالتی که از آن صحبت می کنی چیزی است که به آن "مسامحه کاری" می گویند..علت مسامحه دو پدیده به ظاهر متضاد است که هردو در نهایت به یک مقصد می رسند: ترس از موفقیت، ترس از شکست
☑️ در ترس از شکست، ما به این علت از قدم برداشتن به سوی یک هدف اکراه داریم که پیش از آن تصویری کم و بیش بی نقص و بی عیب از خود در ذهن خویش ساخته ایم که از مخدوش شدن آن هرلس داریم. در شرایط بی عملی می توانیم خود را قانع کنیم که همانی هستیم که می پنداریم اما قرارگرفتن در معرض ازمون در ذات خود احتمال نرسیدن به مقصود و شکست را دارد. انسان سالم می داند که در هرگام زندگی احتمال زمین خوردن هم وجود دارد و این درذات زندگی وتلاش های انسان تنیده شده است و نقصان ها و شکست ها را به خود و شخصیت خود نسبت نمی دهد. اما کسی که تصویر خودشیفتگانه ای از خویش ساخته برای حفظ و تداوم آن ازدست زدن به عمل اکراه دارد.
☑️ در ترس از موفقیت با انسانی روبرو هستیم که ازعبور از دروازه بلوغ و رشد هراس دارد.همان دری که کافکا در محاکمه از آن سخن می گوید. گویی او نمی خواد دنیای کودکی را ترک کند. موفقیت معنای نمادین بزرگ شدن و پذیرش مسیولیت بالغانه برای او دارد.همان احساسی که اتورانک از آن به عنوان ترس از زندگی یاد کرده و اریک فروم به آن گریز از آزادی می گوید. گویی تمایل دارد خود را همیشه در سایه یک قدرت ( پدر) ببیند و این به وی حسی از امنیت می دهد که ازادی خود را در پیش آن قربانی می کند. احساس گناه برخاسته از غلبه بر پدر به منزله ترمزی عمل می کند که مانع تلاش فرد می شود.
☑️ هر دوی این پدیده ها را که دنبال کنیم به یک مخرج مشترک می رسیم: عدم اعتماد به نفس. ریشه آن به گذشته فرد و رابطه او با بزرگترها و مراجع قدرت در زمان کودکی برمی گردد. دریکی واکنشی جبرانی درجهت ساختن تصویری کامل ازخود و در دیگری احساس حقارتی عریان که موجب می شود فرد خود را در قد و قواره انسانی بالغ صاحب تصمیم نبیند.
https://www.tg-me.com/alifiroozabadi1344
Telegram
دكتر فیروزآبادی
@AliFiroozabadi
📎 غم هجران
🔺دکتر، هرکاری کردم نتوانستم فراموشش کنم. خیلی برام سخته.
🔸از زمانی که رابطه تان قطع شد چند وقت می گذره
🔺حدود دوماه، ولی انگار که همین دیروزه. خیلی گریه می کنم. هفته پیش با یک نفر در اینستاگرام آشنا شدم باهاش قرار گداشتم دوبار دیدمش. وقتی می بینمش و زمانی که حتی باهاش چت می کنم انگار که همه مشکلاتم از بین می ره. احساس شعف و شادی دارم. شما به من گفتید که باید تنهاییت را تاب بیاری اما من نمی تونم
🔸ببین! این جا دیگه با انتخابی از جانب تو روبرو هستیم. تو می گی نمی تونی این حالت را تحمل کنی. این شبیه این است که تو برای مقابله با این حال بد هرشب یک لیوان مشروب مصرف کنی یا چند تا پک تریاک بکشی. این کار ارامت می کنه و به تو احساس "شعف و شادی" می دهد. اما سوال این است که ایا این احساس تداوم خواهد داشت؟ اگر چنین بود ما به همه توصیه می کردیم مواد مخدر و الکل مصرف کنند. مشکل این است که بعد از مدتی این مواد از "وسیله" ای برای بهتر کردن حال ما خود بدل به "هدف" می شوند. بعد از مدتی احساسات قبلی برمی گردند و علاوه بر آن اعتیاد هم پیدا کرده ای. بعضی روابط هم "روابط اعتیادی" هستند. یک تسکین موقتی به ما می دهند و بعد از مدتی نمی توانند ارضا کننده باشند و این سیکل رفتاری همچنان تکرار می شود. چون رلبطه از ابتدا برای تسکین درد جدایی شروع شده مثل مسکنی است که شاید بتواند برای مدتی درد دندان را تخفیف دهد اما برای چرکی که عامل درد است باید فکری اساسی کرد.
🔺یعنی می گویید من الان چه کنم؟
🔸تو شبیه کسی هستی که در مرگ کسی به سوگ نشسته باشد. واکنش ما دراین موارد در مراسم تشییع، در شب سوم و هفتم و در مراسم چله و سالگرد به طور طبیعی یک سان نیست. این مسیری است که در ان ابتدا احساسات شدید و غیرقابل تحمل وجود دارند اما در انتهای آن لباس سوگ از تن به در می اید. هرچند حس فقدان همچنان با ما است اما به زندگی ادامه می دهیم و این مانع دنبال کردن اهداف زندگی و برقراری روابط تازه نمی شود. توهم به این فکر کن که درحال طی مسیر سوگواری هستی. زمانی هم می رسد که لباس عزا از تن دراوری. اما تا آن زمان به رفتارهایی متوسل نشو که تنها برایت نقش مسکن بازی کنند.
https://www.tg-me.com/alifiroozabadi1344
🔺دکتر، هرکاری کردم نتوانستم فراموشش کنم. خیلی برام سخته.
🔸از زمانی که رابطه تان قطع شد چند وقت می گذره
🔺حدود دوماه، ولی انگار که همین دیروزه. خیلی گریه می کنم. هفته پیش با یک نفر در اینستاگرام آشنا شدم باهاش قرار گداشتم دوبار دیدمش. وقتی می بینمش و زمانی که حتی باهاش چت می کنم انگار که همه مشکلاتم از بین می ره. احساس شعف و شادی دارم. شما به من گفتید که باید تنهاییت را تاب بیاری اما من نمی تونم
🔸ببین! این جا دیگه با انتخابی از جانب تو روبرو هستیم. تو می گی نمی تونی این حالت را تحمل کنی. این شبیه این است که تو برای مقابله با این حال بد هرشب یک لیوان مشروب مصرف کنی یا چند تا پک تریاک بکشی. این کار ارامت می کنه و به تو احساس "شعف و شادی" می دهد. اما سوال این است که ایا این احساس تداوم خواهد داشت؟ اگر چنین بود ما به همه توصیه می کردیم مواد مخدر و الکل مصرف کنند. مشکل این است که بعد از مدتی این مواد از "وسیله" ای برای بهتر کردن حال ما خود بدل به "هدف" می شوند. بعد از مدتی احساسات قبلی برمی گردند و علاوه بر آن اعتیاد هم پیدا کرده ای. بعضی روابط هم "روابط اعتیادی" هستند. یک تسکین موقتی به ما می دهند و بعد از مدتی نمی توانند ارضا کننده باشند و این سیکل رفتاری همچنان تکرار می شود. چون رلبطه از ابتدا برای تسکین درد جدایی شروع شده مثل مسکنی است که شاید بتواند برای مدتی درد دندان را تخفیف دهد اما برای چرکی که عامل درد است باید فکری اساسی کرد.
🔺یعنی می گویید من الان چه کنم؟
🔸تو شبیه کسی هستی که در مرگ کسی به سوگ نشسته باشد. واکنش ما دراین موارد در مراسم تشییع، در شب سوم و هفتم و در مراسم چله و سالگرد به طور طبیعی یک سان نیست. این مسیری است که در ان ابتدا احساسات شدید و غیرقابل تحمل وجود دارند اما در انتهای آن لباس سوگ از تن به در می اید. هرچند حس فقدان همچنان با ما است اما به زندگی ادامه می دهیم و این مانع دنبال کردن اهداف زندگی و برقراری روابط تازه نمی شود. توهم به این فکر کن که درحال طی مسیر سوگواری هستی. زمانی هم می رسد که لباس عزا از تن دراوری. اما تا آن زمان به رفتارهایی متوسل نشو که تنها برایت نقش مسکن بازی کنند.
https://www.tg-me.com/alifiroozabadi1344
Telegram
دكتر فیروزآبادی
@AliFiroozabadi
Forwarded from اتچ بات
📎 استرس
🔺امروز سوم نوامبر روز جهانی آگاهی رسانی در مورد استرس بود. اما استرس چیست؟
🔺شاید بهترین تعریف از آن همان تعریف مشهور هانس سلیه باشد یعنی: پاسخ غیر اختصاصی ارگانیزم به هر نوع نیاز. این نیاز موجود زنده را برانگیخته میکند تا آن را برآورده کند. تا زمانی که نیاز برآورده نشده است پاسخ وجود دارد. غذا خوردن یک نیاز است احساس گرسنگی استرسی است که ما در قبال این نیاز در درون تجربه میکنیم. عامل ایجاد استرس استرسور نامیده میشود. ( این که در زبان فارسی میگوییم استرس به ما وارد شد در حقیقت نادرست است). عوامل ایجاد استرس بسیار متنوع هستند. در حقیقت زندگی یعنی مواجهه روزمره با انواع استرسورها. نبودن استرس به معنی مرگ است.
🔺استرس پاسخ به هر نیازی است که ما را به سازگاری دوباره میخواند. میتواند امری خوشایند مانند ازدواج یا تولد بچه باشد یا واقعه ای ناخوشایند مانند ورشکستگی یا مرگ عزیزان. درجات معینی از استرس برای آن که موجود زنده بتواند عملکرد بهینه داشته باشد لازم و ضروری است. دانشآموزی که برای موفقیت در کنکور تلاش میکند باید حدی از استرس را برای وادار شدن به درس خواندن تجربه کند. از آن سو، اگر درجه استرس فراتر از حد رفت عملکرد او به شکل منفی تحت تاثیر قرار میگیرد و قادر به تمرکز مناسب نخواهد شد.
🔺تجمیع استرسورها در یک مدت زمانی میتواند احتمال بروز انواع و اقسام بیماری ها را افزایش دهد. هولمز و راهه بر این اساس جدولی را پیشنهاد کرده اند که درجه بالاتر از ۲۰۰ در طول دو سال را به عنوان یک معیار در ذکر کرده اند. به طور مثال ازدواج درجه ای معادل ۵۰ و طلاق درجه ی ۷۳ میگیرد. برای مرگ همسر معادل ۱۰۰ درجه استرس تعریف شده است. البته تکیه بیش از حد بر این معیار شاید ساده انگارانه باشد چرا که معنای استرس برای افراد مختلف یک سان نیست و وزن استرسورها نیز در فرهنگهای مختلف میتوانند متفاوت باشند. اما این مقیاس به ما میگوید که ارتباط مهمی میان استرس هایی که فرد در طول زمان تحمل میکند و وضعیت سلامتی او وجود دارد.
🔺استرس را میتوان به نیرویی که به عضلات وارد میشود تشبیه کرد. اگر عضلات ما با هیچ مقاومتی روبرو نشوند و کار نکنند بعد از مدتی تحلیل رفته و کوچک میشوند. برعکس اگر در برابر نیرویی بیش از حد قرار گیرند آسیب دیده و پاره پاره میشوند. حد بهینه ای از نیرو برای آن که عضله قدرت مناسب خود را حفظ کند ضروری است.
https://www.tg-me.com/alifiroozabadi1344
🔺امروز سوم نوامبر روز جهانی آگاهی رسانی در مورد استرس بود. اما استرس چیست؟
🔺شاید بهترین تعریف از آن همان تعریف مشهور هانس سلیه باشد یعنی: پاسخ غیر اختصاصی ارگانیزم به هر نوع نیاز. این نیاز موجود زنده را برانگیخته میکند تا آن را برآورده کند. تا زمانی که نیاز برآورده نشده است پاسخ وجود دارد. غذا خوردن یک نیاز است احساس گرسنگی استرسی است که ما در قبال این نیاز در درون تجربه میکنیم. عامل ایجاد استرس استرسور نامیده میشود. ( این که در زبان فارسی میگوییم استرس به ما وارد شد در حقیقت نادرست است). عوامل ایجاد استرس بسیار متنوع هستند. در حقیقت زندگی یعنی مواجهه روزمره با انواع استرسورها. نبودن استرس به معنی مرگ است.
🔺استرس پاسخ به هر نیازی است که ما را به سازگاری دوباره میخواند. میتواند امری خوشایند مانند ازدواج یا تولد بچه باشد یا واقعه ای ناخوشایند مانند ورشکستگی یا مرگ عزیزان. درجات معینی از استرس برای آن که موجود زنده بتواند عملکرد بهینه داشته باشد لازم و ضروری است. دانشآموزی که برای موفقیت در کنکور تلاش میکند باید حدی از استرس را برای وادار شدن به درس خواندن تجربه کند. از آن سو، اگر درجه استرس فراتر از حد رفت عملکرد او به شکل منفی تحت تاثیر قرار میگیرد و قادر به تمرکز مناسب نخواهد شد.
🔺تجمیع استرسورها در یک مدت زمانی میتواند احتمال بروز انواع و اقسام بیماری ها را افزایش دهد. هولمز و راهه بر این اساس جدولی را پیشنهاد کرده اند که درجه بالاتر از ۲۰۰ در طول دو سال را به عنوان یک معیار در ذکر کرده اند. به طور مثال ازدواج درجه ای معادل ۵۰ و طلاق درجه ی ۷۳ میگیرد. برای مرگ همسر معادل ۱۰۰ درجه استرس تعریف شده است. البته تکیه بیش از حد بر این معیار شاید ساده انگارانه باشد چرا که معنای استرس برای افراد مختلف یک سان نیست و وزن استرسورها نیز در فرهنگهای مختلف میتوانند متفاوت باشند. اما این مقیاس به ما میگوید که ارتباط مهمی میان استرس هایی که فرد در طول زمان تحمل میکند و وضعیت سلامتی او وجود دارد.
🔺استرس را میتوان به نیرویی که به عضلات وارد میشود تشبیه کرد. اگر عضلات ما با هیچ مقاومتی روبرو نشوند و کار نکنند بعد از مدتی تحلیل رفته و کوچک میشوند. برعکس اگر در برابر نیرویی بیش از حد قرار گیرند آسیب دیده و پاره پاره میشوند. حد بهینه ای از نیرو برای آن که عضله قدرت مناسب خود را حفظ کند ضروری است.
https://www.tg-me.com/alifiroozabadi1344
Telegram
attach 📎
📎 دانستن و توانستن
🔺 من فکر میکنم با توجه به چیزهایی که گفتی و ارزیابی که از مشکلاتت با هم داشتیم باید به یک رواندرمانگر معرفیت کنم تا روی این مشکلات کار کنی
🔸 دکتر ، من قبلا هم پیش مشاور و رواندرمانگر بودم. همه این چیزهایی که میگویند خودم از حفظ هستم. حتی گاهی حس میکنم از آنها بیشتر میدانم.
🔺 میفهمم چی میگی. اما دقت کن که دانستن به معنی توانستن نیست. حتی اگر از درمانگرت بیشتر بدانی به معنی آن نیست که بتوانی از دانستههات برای تغییر استفاده کنی. "توانا بود هر که دانا بود" فقط یک شعر زیبا است اما در عمل نمیتوان به آن تکیه کرد. به عبارتی دانایی شرط لازم برای توانایی است اما کافی نیست. ایا آگاهی از تاثیر سیگار کشیدن بر بافت ریه برای یک متخصص ریه کافی است که دست از کشیدن سیگار بردارد؟ درمانگر اگر هنری داشته باشد و بتواند کمکی به تو کند دقیقا در جهت توانا کردن تو برای استفاده از دانسته هایت است.
☑️ میان دانستن و توانستن، گاه درهای عمیق وجود دارد که باید با سختی و رنج و مرارت و صبوری پر شود. بنیانگذار روانکاوی در ابتدای کار با بیماران هیستریک ذوق زده از کشف خود در بیرون کشیدن محتویات ناخودآگاه ذهن و به آگاهی درآوردن آنها به این نتیجه رسید که آگاهسازی صرف میتواند تاثیری درمانی و فوری داشته باشد. تجارب بعدی او و دیگر روانکاوانی که از پی او آمدند نشان داد که چنین نیست. تا آن زمان که آگاهی به توانایی بدل شود درمانگر و مراجع باید انتظار فراز و نشیبهای زیاد و رفت و برگشت های فراوانی را میان حال و هوای احساسی خود داشته باشند. تغییر، مسیر صاف، خطی و همواری را دنبال نمیکند. درمانگر کارا این را میداند و با انتظار تغییر یک شبه در مراجع خود برخوردی صبورانه و آگاهانه دارد.
https://www.tg-me.com/alifiroozabadi1344
🔺 من فکر میکنم با توجه به چیزهایی که گفتی و ارزیابی که از مشکلاتت با هم داشتیم باید به یک رواندرمانگر معرفیت کنم تا روی این مشکلات کار کنی
🔸 دکتر ، من قبلا هم پیش مشاور و رواندرمانگر بودم. همه این چیزهایی که میگویند خودم از حفظ هستم. حتی گاهی حس میکنم از آنها بیشتر میدانم.
🔺 میفهمم چی میگی. اما دقت کن که دانستن به معنی توانستن نیست. حتی اگر از درمانگرت بیشتر بدانی به معنی آن نیست که بتوانی از دانستههات برای تغییر استفاده کنی. "توانا بود هر که دانا بود" فقط یک شعر زیبا است اما در عمل نمیتوان به آن تکیه کرد. به عبارتی دانایی شرط لازم برای توانایی است اما کافی نیست. ایا آگاهی از تاثیر سیگار کشیدن بر بافت ریه برای یک متخصص ریه کافی است که دست از کشیدن سیگار بردارد؟ درمانگر اگر هنری داشته باشد و بتواند کمکی به تو کند دقیقا در جهت توانا کردن تو برای استفاده از دانسته هایت است.
☑️ میان دانستن و توانستن، گاه درهای عمیق وجود دارد که باید با سختی و رنج و مرارت و صبوری پر شود. بنیانگذار روانکاوی در ابتدای کار با بیماران هیستریک ذوق زده از کشف خود در بیرون کشیدن محتویات ناخودآگاه ذهن و به آگاهی درآوردن آنها به این نتیجه رسید که آگاهسازی صرف میتواند تاثیری درمانی و فوری داشته باشد. تجارب بعدی او و دیگر روانکاوانی که از پی او آمدند نشان داد که چنین نیست. تا آن زمان که آگاهی به توانایی بدل شود درمانگر و مراجع باید انتظار فراز و نشیبهای زیاد و رفت و برگشت های فراوانی را میان حال و هوای احساسی خود داشته باشند. تغییر، مسیر صاف، خطی و همواری را دنبال نمیکند. درمانگر کارا این را میداند و با انتظار تغییر یک شبه در مراجع خود برخوردی صبورانه و آگاهانه دارد.
https://www.tg-me.com/alifiroozabadi1344
Telegram
دكتر فیروزآبادی
@AliFiroozabadi
لینک های مربوط به گفت و گوی اینستاگرامی در مورد خشونت علیه زنان
Forwarded from تجربههای روانپزشکانه
📋 درنگ
#دکتر_علی_فیروزآبادی. روانپزشک. تجربهها
روان درمانی و روان شناسی قهوهای
نمیتوانم پنهان کنم که درنوشتن این سطور خشمگینم. از برخورد هیجانی با رویدادها همیشه پرهیز داشتهام. اما شیوع نگران کننده رفتارهایی که در قالب درمانهای روانشناختی چه در فضای واقعی و چه مجازی ذهن جامعه را به مثابه سیلی ویرانگر هدف قرار داده مرا برآن داشت تا ابراز نگرانی عمیق خود را از این طریق بیان کرده و دست یاری به سوی آنهایی دراز کنم که در این زمینه میتوانند تاثیرگذار باشند.
این که چرا به این جا رسیدیم به عواملی متعدد برمیگردد که مجال پرداختن به آنها در این فضا نیست. چه بسا با برشمردن این عوامل خود نگارنده نیز به عنوان عضو کوچکی از جامعهی روانپزشکی و رواندرمانی ایران بر صندلی استنطاق و اتهام بنشیند و با این پرسش روبرو شود که سهم تو در این میان چه بوده است؟ آن چه به نظر مهمتر میآید پرسش در خصوص راههای مقابله با این پدیده است. روزی نیست که ما روانپزشکان چه در میان مراجعین حضوری و چه در فضای مجازی با افرادی روبرو نشویم که نزد به اصطلاح درمانگرانی رفتهاند که با توصیههای عجیب و غریب نه تنها باری از دوش آنها برنداشته شده که موجب سردرگمی، گمراهی و گاه آسیبهای شدید روانی در آنها شدهاند. هر چه باشد مراجعین و بیماران پیش از هر چیز اعتماد خود را به ما ارزانی میکنند تا بر پایهی آن از درد و رنجی که میکشند کاسته شده و به آرامش دست یابند. گویی این پندار واهی بر ذهن بعضی حاکم شده که حال که درمانگران روان تنها بر کلام خود برای کمک به انسانها تکیه میکنند میتوانند آن را به هرجهتی که مایلند چرخانده و بابت آن هرچه که میتوانند از خلایق اخذ کنند و تجارتی به راه بیاندارند که هرچه زمان میگذرد مقابله با آن دشوارتر میشود. چه باید کرد؟
در این بازار مکاره که هرصدایی از هر گوشهای بلند است چگونه میتوان سره را از ناسره و دوغ را از دوشاب و گوهرهای راستین را از خرمهرههای دروغین تمیز داد.
🗞 آیا اینجا نیز باید تن به قوانین دموکراسی داد و میزان مقبولیت و مشروعیت را در تعداد دنبالهرو و مرید و فالوور جستجو کرد و به آنانی تاسی نمود که بر این باورند که حقیقت در اتاق درمان نه کشف که در یک فضای بین الاذهانی ساخته می شود؟
جامعهی روانشناسان، روانپزشکان و رواندرمانگران ایران هریک صاحب انجمنهایی مستقل و تاثیرگذارهستند که به طور حتم اعضای هیات مدیره آنها شاهد و ناظر این پدیده هستند.
🗞جای آن دارد که انجمنهای روانپزشکی و رواندرمانیبا شکستن سکوت و مماشات خود از هرگونه اهرمهای لازم قانونی برای برخورد با آنهایی که حاصل عملکرد آنها جز تباهی و گمراهی نیست استفاده نمایند. درگرد و غبار برخاسته از تحرک چنین موجوداتی چشم چشم را نخواهد دید و نسل بعد بیگمان ما را برای این سکوت سرزنش خواهد کرد. آگاهیرسانی به جامعه حداقل کاری است که میتوان انجام داد.
به طور مثال میتوان به تشکیل کمیتهای در میان کمیتههای فراوان و رنگارنگ انجمن که به شکلی اختصاصی به پدیده عوام فریبی درمانگرانه بپردازد فکر کرد.
#تجربههای_روانپزشکانه
#دکتر_علی_فیروزآبادی. روانپزشک. تجربهها
روان درمانی و روان شناسی قهوهای
نمیتوانم پنهان کنم که درنوشتن این سطور خشمگینم. از برخورد هیجانی با رویدادها همیشه پرهیز داشتهام. اما شیوع نگران کننده رفتارهایی که در قالب درمانهای روانشناختی چه در فضای واقعی و چه مجازی ذهن جامعه را به مثابه سیلی ویرانگر هدف قرار داده مرا برآن داشت تا ابراز نگرانی عمیق خود را از این طریق بیان کرده و دست یاری به سوی آنهایی دراز کنم که در این زمینه میتوانند تاثیرگذار باشند.
این که چرا به این جا رسیدیم به عواملی متعدد برمیگردد که مجال پرداختن به آنها در این فضا نیست. چه بسا با برشمردن این عوامل خود نگارنده نیز به عنوان عضو کوچکی از جامعهی روانپزشکی و رواندرمانی ایران بر صندلی استنطاق و اتهام بنشیند و با این پرسش روبرو شود که سهم تو در این میان چه بوده است؟ آن چه به نظر مهمتر میآید پرسش در خصوص راههای مقابله با این پدیده است. روزی نیست که ما روانپزشکان چه در میان مراجعین حضوری و چه در فضای مجازی با افرادی روبرو نشویم که نزد به اصطلاح درمانگرانی رفتهاند که با توصیههای عجیب و غریب نه تنها باری از دوش آنها برنداشته شده که موجب سردرگمی، گمراهی و گاه آسیبهای شدید روانی در آنها شدهاند. هر چه باشد مراجعین و بیماران پیش از هر چیز اعتماد خود را به ما ارزانی میکنند تا بر پایهی آن از درد و رنجی که میکشند کاسته شده و به آرامش دست یابند. گویی این پندار واهی بر ذهن بعضی حاکم شده که حال که درمانگران روان تنها بر کلام خود برای کمک به انسانها تکیه میکنند میتوانند آن را به هرجهتی که مایلند چرخانده و بابت آن هرچه که میتوانند از خلایق اخذ کنند و تجارتی به راه بیاندارند که هرچه زمان میگذرد مقابله با آن دشوارتر میشود. چه باید کرد؟
در این بازار مکاره که هرصدایی از هر گوشهای بلند است چگونه میتوان سره را از ناسره و دوغ را از دوشاب و گوهرهای راستین را از خرمهرههای دروغین تمیز داد.
🗞 آیا اینجا نیز باید تن به قوانین دموکراسی داد و میزان مقبولیت و مشروعیت را در تعداد دنبالهرو و مرید و فالوور جستجو کرد و به آنانی تاسی نمود که بر این باورند که حقیقت در اتاق درمان نه کشف که در یک فضای بین الاذهانی ساخته می شود؟
جامعهی روانشناسان، روانپزشکان و رواندرمانگران ایران هریک صاحب انجمنهایی مستقل و تاثیرگذارهستند که به طور حتم اعضای هیات مدیره آنها شاهد و ناظر این پدیده هستند.
🗞جای آن دارد که انجمنهای روانپزشکی و رواندرمانیبا شکستن سکوت و مماشات خود از هرگونه اهرمهای لازم قانونی برای برخورد با آنهایی که حاصل عملکرد آنها جز تباهی و گمراهی نیست استفاده نمایند. درگرد و غبار برخاسته از تحرک چنین موجوداتی چشم چشم را نخواهد دید و نسل بعد بیگمان ما را برای این سکوت سرزنش خواهد کرد. آگاهیرسانی به جامعه حداقل کاری است که میتوان انجام داد.
به طور مثال میتوان به تشکیل کمیتهای در میان کمیتههای فراوان و رنگارنگ انجمن که به شکلی اختصاصی به پدیده عوام فریبی درمانگرانه بپردازد فکر کرد.
#تجربههای_روانپزشکانه
Forwarded from تجربههای روانپزشکانه
📋 معرفی کتاب تازه
چیرگی بر گسست ناشی از آسیب
coping with trauma-relatrd dissociation
مترجمین
#دکتر_علی_فیروزآبادی
#دکتر_عاطفه_کمالو
کتاب چیرگی بر گسست ناشی از آسیب از سوی سوزت بون، کتی استیله و اونو فاندرهارت برای کمک به درمانگران و بیماران در غلبه بر تاثیرات بیماریزای آسیبهای کودکی به نگارش در آمده است. اهمیت این کتاب در زبان ساده و کاربرد دوسویهی آن است که هم به کار درمانگران و هم بیماران چه در کار گروهی و چه انفرادی میآید
بخشی از مقدمه ی مترجمین
روانپزشکی، میان شاخههای دیگر پزشکی ویژگیهای منحصر به فردی دارد. دراین رشتهی تخصصی، با مشکلاتی روبرو هستیم که مرتبط با اندیشه، احساس و رفتار آدمی هستند. موضوع روانپزشکی نه بخشی از وجود انسان که تمامیت او است و به قول ملای روم:
ای برادر تو همه اندیشهای
ما بقی خود استخوان و ریشهای
بنابراین، میتوان انتظار داشت انسانهایی که درمورد احتمال بیمار بودن قلب، کلیه، معده، روده، چشم و گوش خود تردید و اکراهی ندارند و خود، اولین کسی هستند که نزد پزشک میروند، در برابراحتمال اختلال در اندیشهی خویش، موضعی دفاعی در پیش گیرند. چون دراین جا با زیرسوال رفتن تمامیت وجود خویش روبروهستند. به همین دلیل، درتمامی جوامع، با شدت و ضعف متفاوت، شاهد این پدیده هستیم که مراجعه به روانپزشک به راحتی صورت نگرفته و بیماریهای روانپزشکی به نوعی همراه با انگ بوده و درجامعه با نگاهی متفاوت به آن ها نگریسته میشود. هرچه فرهنگ جامعهای بالاتر باشد این نگاه به سوی نگاهی انسانیتر و عاری از تبعیض سوق یافته و افراد جامعه به این نتیجه میرسند که بیماریهای روانپزشکی نیزهمانند همهی بیماریهای دیگر هستند و واژههایی مانند تیمارستان، دیوانهخانه و دارالمجانین از فرهنگ لغات آن جامعه رخت بر خواهد بست.
اما در مورد اختلالی که هنوز، درمیان خود روانپزشکان چنین نگاهی نسبت به آن وجود دارد چه میتوان گفت؟
اختلالات تجزیهای، اختلالاتی هستند که ریشه در تجربهی آسیب به ویژه آسیبهای زمان کودکی دارند. این آسیبها از نظرشدت و تداوم در طول زمان از درجهای برخوردار هستند که انسجام روانی فرد را به هم زده و هویت او را تحت تاثیر قرار میدهند. بروز این آسیبها در زمان کودکی مانع شکلگیری شخصیت منسجم در فرد شده و هویتی از هم پاشیده و تکه تکه برای او فراهم میکنند. تجزیه، سازوکاری دفاعی است که فرد برای رویارویی با فشار روانی که از تحمل وی خارج است به خدمت میگیرد و در کوتاه مدت مانع فروپاشی بیشتر او میشود. کودک، درمحیط آسیبزا راهی برای گریز و مامنی برای پناه جستن ندارد. بیشتر آسیبهای زمان کودکی درمحیط آشنای خانواده و از سوی نزدیکان اعمال میشود. بنابراین، تجزیه، راه گریزی درونی برای او فراهم میکند. ذهن، دوپاره و چند پاره شده و فراموشی به خود تحمیل میکند که آن چه را بر او گذشته از یاد ببرد. این تمهیدی است که باعث بقای کودک میشود اما در درازمدت بهایی که برای آن پرداخت میشود ابتلا به اختلالات مختلف تجزیهای است. یکپارچگی هویتی در گرو محیطی است که قابل پیشبینی و باثبات باشد. زمانی که مراقبین خود عامل آسیب باشند، تصاویری که در ذهن کودک شکل میگیرد و در ذهن او بازتاب پیدا میکند با یکدیگر متناقض بوده و کودک نمیتواند آنها را در یک قاب جای دهد. درک کودک ازدخویشتن خود وابسته به تصویری است که از سوی والدین به او بازتابانده میشود و اگر چنین تصویری فاقد انسجام باشد تصویر درونی کودک از خود نیز بخش بخش و از هم گسسته میشود.
در محافل روانپزشکی، اما هنوز در برابر به رسمیت شناختن چنین تشخیصی مقاومت وجود دارد. بسیاری از روانپزشکان حکایتهای بیان شده از آسیب را به تخیل بیمار و تمایل وی به جلب توجه یا حتی تمارض نسبت میدهند. برخی این حکایتها را ناشی از القا از سوی درمانگر میدانند. هرچه باشد، روانپزشکان نیز در وهلهی اول انسانهایی متعلق به جامعهی بزرگتر هستند. اعتراف به چنین حجم وسیعی از آسیب در زمان کودکی مستلزم رویارویی با فشار روانیای است که از تحمل بسیاری از افراد بیرون است و این چنین است که روانپزشکی خود به تجزیهی تجزیه دست میزند. چهره ی بیمار زمانی که به دنبال مدتی مدید چالش با خویش تصمیم به مراجعه به کسی گرفته که میپندارد دنیای او و مصیبتهایی را که در طول سالیان دراز به دوش کشیده درک میکند، اما با بیاعتنایی وی روبرو میشود، حکایت از تکرار آسیب دارد و ما روانپزشکان گاه ناخواسته به همدست آزارگر اولیه بدل میشویم.
این کتاب در ۶۱۶ صفحه از سوی نشر قطره به چاپ رسیده و در پایگاه اینترنتی آن قابل تهیه است.
#تجربههای_روانپزشکانه
چیرگی بر گسست ناشی از آسیب
coping with trauma-relatrd dissociation
مترجمین
#دکتر_علی_فیروزآبادی
#دکتر_عاطفه_کمالو
کتاب چیرگی بر گسست ناشی از آسیب از سوی سوزت بون، کتی استیله و اونو فاندرهارت برای کمک به درمانگران و بیماران در غلبه بر تاثیرات بیماریزای آسیبهای کودکی به نگارش در آمده است. اهمیت این کتاب در زبان ساده و کاربرد دوسویهی آن است که هم به کار درمانگران و هم بیماران چه در کار گروهی و چه انفرادی میآید
بخشی از مقدمه ی مترجمین
روانپزشکی، میان شاخههای دیگر پزشکی ویژگیهای منحصر به فردی دارد. دراین رشتهی تخصصی، با مشکلاتی روبرو هستیم که مرتبط با اندیشه، احساس و رفتار آدمی هستند. موضوع روانپزشکی نه بخشی از وجود انسان که تمامیت او است و به قول ملای روم:
ای برادر تو همه اندیشهای
ما بقی خود استخوان و ریشهای
بنابراین، میتوان انتظار داشت انسانهایی که درمورد احتمال بیمار بودن قلب، کلیه، معده، روده، چشم و گوش خود تردید و اکراهی ندارند و خود، اولین کسی هستند که نزد پزشک میروند، در برابراحتمال اختلال در اندیشهی خویش، موضعی دفاعی در پیش گیرند. چون دراین جا با زیرسوال رفتن تمامیت وجود خویش روبروهستند. به همین دلیل، درتمامی جوامع، با شدت و ضعف متفاوت، شاهد این پدیده هستیم که مراجعه به روانپزشک به راحتی صورت نگرفته و بیماریهای روانپزشکی به نوعی همراه با انگ بوده و درجامعه با نگاهی متفاوت به آن ها نگریسته میشود. هرچه فرهنگ جامعهای بالاتر باشد این نگاه به سوی نگاهی انسانیتر و عاری از تبعیض سوق یافته و افراد جامعه به این نتیجه میرسند که بیماریهای روانپزشکی نیزهمانند همهی بیماریهای دیگر هستند و واژههایی مانند تیمارستان، دیوانهخانه و دارالمجانین از فرهنگ لغات آن جامعه رخت بر خواهد بست.
اما در مورد اختلالی که هنوز، درمیان خود روانپزشکان چنین نگاهی نسبت به آن وجود دارد چه میتوان گفت؟
اختلالات تجزیهای، اختلالاتی هستند که ریشه در تجربهی آسیب به ویژه آسیبهای زمان کودکی دارند. این آسیبها از نظرشدت و تداوم در طول زمان از درجهای برخوردار هستند که انسجام روانی فرد را به هم زده و هویت او را تحت تاثیر قرار میدهند. بروز این آسیبها در زمان کودکی مانع شکلگیری شخصیت منسجم در فرد شده و هویتی از هم پاشیده و تکه تکه برای او فراهم میکنند. تجزیه، سازوکاری دفاعی است که فرد برای رویارویی با فشار روانی که از تحمل وی خارج است به خدمت میگیرد و در کوتاه مدت مانع فروپاشی بیشتر او میشود. کودک، درمحیط آسیبزا راهی برای گریز و مامنی برای پناه جستن ندارد. بیشتر آسیبهای زمان کودکی درمحیط آشنای خانواده و از سوی نزدیکان اعمال میشود. بنابراین، تجزیه، راه گریزی درونی برای او فراهم میکند. ذهن، دوپاره و چند پاره شده و فراموشی به خود تحمیل میکند که آن چه را بر او گذشته از یاد ببرد. این تمهیدی است که باعث بقای کودک میشود اما در درازمدت بهایی که برای آن پرداخت میشود ابتلا به اختلالات مختلف تجزیهای است. یکپارچگی هویتی در گرو محیطی است که قابل پیشبینی و باثبات باشد. زمانی که مراقبین خود عامل آسیب باشند، تصاویری که در ذهن کودک شکل میگیرد و در ذهن او بازتاب پیدا میکند با یکدیگر متناقض بوده و کودک نمیتواند آنها را در یک قاب جای دهد. درک کودک ازدخویشتن خود وابسته به تصویری است که از سوی والدین به او بازتابانده میشود و اگر چنین تصویری فاقد انسجام باشد تصویر درونی کودک از خود نیز بخش بخش و از هم گسسته میشود.
در محافل روانپزشکی، اما هنوز در برابر به رسمیت شناختن چنین تشخیصی مقاومت وجود دارد. بسیاری از روانپزشکان حکایتهای بیان شده از آسیب را به تخیل بیمار و تمایل وی به جلب توجه یا حتی تمارض نسبت میدهند. برخی این حکایتها را ناشی از القا از سوی درمانگر میدانند. هرچه باشد، روانپزشکان نیز در وهلهی اول انسانهایی متعلق به جامعهی بزرگتر هستند. اعتراف به چنین حجم وسیعی از آسیب در زمان کودکی مستلزم رویارویی با فشار روانیای است که از تحمل بسیاری از افراد بیرون است و این چنین است که روانپزشکی خود به تجزیهی تجزیه دست میزند. چهره ی بیمار زمانی که به دنبال مدتی مدید چالش با خویش تصمیم به مراجعه به کسی گرفته که میپندارد دنیای او و مصیبتهایی را که در طول سالیان دراز به دوش کشیده درک میکند، اما با بیاعتنایی وی روبرو میشود، حکایت از تکرار آسیب دارد و ما روانپزشکان گاه ناخواسته به همدست آزارگر اولیه بدل میشویم.
این کتاب در ۶۱۶ صفحه از سوی نشر قطره به چاپ رسیده و در پایگاه اینترنتی آن قابل تهیه است.
#تجربههای_روانپزشکانه
📎 زن و زمان
🔸 دکتر، من در یک ارتباط ۸ ساله بودم. نامزدیمان را اعلام کرده بودیم و خانوادهها ازهمه چیز خبر داشتند. نشانی رد و بدل کردیم. چند ماه پیش به من گفت نمیتواند این رابطه را ادامه دهد چون فکر میکند شرایط تشکیل زندگی را ندارد
🔺چند سال داری؟
🔸سی و چهار سال
🔺خانواده هایتان چه میگویند؟
🔸خانواده من که مثل خودم ناراحت هستند و خانواده او هم وقتی بهشان گفتم تعجب کردند و گفتند حتما با او حرف میزنیم
🔺 در این چند ماه هم با یکدیگر ارتباطی داشتید؟
🔸 بله چند بار پیشنهاد دادم پیش مشاور برویم گاهی قبول میکند گاهی هم میگوید که فکر نمیکنه فایدهای داشته باشد. به نظر مردد میآید.
🔺خودت فکر میکنی چه بکنی در نهایت؟
🔸 واقعا نمی دانم به همین خاطر پیش شما آمدم
🔺دختر کوچک آن هنگام که زنانگی خود را در قالب تجربه عادت ماهیانه کشف میکند درگیر با زمان میشود. به زودی در مییابد که خلق و خوی او در روزهای خاصی از ماه تغییر میکند و محدودیتهایی را در برخی افعال و رفتارها در این روزها باید رعایت کند. پس از آن، زمان به شیوههای مختلف در زندگی او تأثیرگذار است. دوران بارداری بار نه ماهه ای را به او با تمامی مشکلات جسمی و روانیاش تحمیل میکند و در بعضی این دورههای نه ماهه چندین بار تکرار میشود. زمانی نیز میرسد که به پایان دوران باروری و سنین یائسگی میرسد. حتی در زبان و فرهنگ ما در قالب این واژه به او چنین گوشزد میشود که به سالهای یأس پا میگذارد. زمان با زنانگی زن به گونهای عجین است که نمیتوان آن را انکار کرد. مرد چنین رابطه تنگاتنگی با زمان ندارد. بنابراین در این شرایط و در حالی که سی و چندساله هستی دنیای تو و نامزدت یکسان نیست. او شاید ده سال دیگر هم برای فکر کردن و تصمیم گرفتن زمان داشته باشد. اما این در مورد تو صادق نیست. زمان از تو تصمیمگیری مناسب و به هنگام طلب میکند و لازم است که به شکلی فعالانه ابتکار عمل را به دست بگیری و زودتر تکلیف خودت را با خودت روشن کنی. زیان بلاتکلیفی و عدم تصمیمگیری برای تو بسیار بیشتر از نامزدت است.
https://www.tg-me.com/alifiroozabadi1344
🔸 دکتر، من در یک ارتباط ۸ ساله بودم. نامزدیمان را اعلام کرده بودیم و خانوادهها ازهمه چیز خبر داشتند. نشانی رد و بدل کردیم. چند ماه پیش به من گفت نمیتواند این رابطه را ادامه دهد چون فکر میکند شرایط تشکیل زندگی را ندارد
🔺چند سال داری؟
🔸سی و چهار سال
🔺خانواده هایتان چه میگویند؟
🔸خانواده من که مثل خودم ناراحت هستند و خانواده او هم وقتی بهشان گفتم تعجب کردند و گفتند حتما با او حرف میزنیم
🔺 در این چند ماه هم با یکدیگر ارتباطی داشتید؟
🔸 بله چند بار پیشنهاد دادم پیش مشاور برویم گاهی قبول میکند گاهی هم میگوید که فکر نمیکنه فایدهای داشته باشد. به نظر مردد میآید.
🔺خودت فکر میکنی چه بکنی در نهایت؟
🔸 واقعا نمی دانم به همین خاطر پیش شما آمدم
🔺دختر کوچک آن هنگام که زنانگی خود را در قالب تجربه عادت ماهیانه کشف میکند درگیر با زمان میشود. به زودی در مییابد که خلق و خوی او در روزهای خاصی از ماه تغییر میکند و محدودیتهایی را در برخی افعال و رفتارها در این روزها باید رعایت کند. پس از آن، زمان به شیوههای مختلف در زندگی او تأثیرگذار است. دوران بارداری بار نه ماهه ای را به او با تمامی مشکلات جسمی و روانیاش تحمیل میکند و در بعضی این دورههای نه ماهه چندین بار تکرار میشود. زمانی نیز میرسد که به پایان دوران باروری و سنین یائسگی میرسد. حتی در زبان و فرهنگ ما در قالب این واژه به او چنین گوشزد میشود که به سالهای یأس پا میگذارد. زمان با زنانگی زن به گونهای عجین است که نمیتوان آن را انکار کرد. مرد چنین رابطه تنگاتنگی با زمان ندارد. بنابراین در این شرایط و در حالی که سی و چندساله هستی دنیای تو و نامزدت یکسان نیست. او شاید ده سال دیگر هم برای فکر کردن و تصمیم گرفتن زمان داشته باشد. اما این در مورد تو صادق نیست. زمان از تو تصمیمگیری مناسب و به هنگام طلب میکند و لازم است که به شکلی فعالانه ابتکار عمل را به دست بگیری و زودتر تکلیف خودت را با خودت روشن کنی. زیان بلاتکلیفی و عدم تصمیمگیری برای تو بسیار بیشتر از نامزدت است.
https://www.tg-me.com/alifiroozabadi1344
Telegram
دكتر فیروزآبادی
@AliFiroozabadi
📎 مغز و ماری
🔺 سلام دکتر
🔸سلام بفرمایید چه کمکی از دست من ساخته است؟
🔺چی بگم والا. یک مدتی احساسات خاصی پیدا کردم صداهایی در سرم میاد که معنی شان را نمی فهمم احساس می کنم فکرهای در سرم می چرخه که نمی تونم کنترلش کنم. گاهی به شدت بیقرار میشوم
🔸چه مدتی است که این تجربه ها را داری
🔺حدود یک ماهه
🔸سابقه مصرف ماده ی خاصی داری؟
🔺بله ماری جوانا
🔸چه مدتی است؟
🔺مرتب مصرف نمی کنمَ
🔸همین هر ازگاهی چند وقته که مصرف می کنی
🔺حدود دو سال
🔸این علائمی که می گویی همه به خاطر مصرف ماری جوانا است اگر ادامه بدی من هیچ کمکی بهت نمی تونم بکنم
🔺ولی دکتر من که مرتب مصرف نمی کنم تازه مگر مصرفش در خیلی کشورها ازاد نشده؟
🔸اولا، این که مصرف چیزی آزاد باشد به معنی بی ضرر بودن آن نیست. مشروب و سیگار نمونه مواد مضری هستند که سال ها است ازادانه در بسیاری کشورها مورد استفاده قرا رمی گیرند. ازادسازی مصرف ماری جوانا در حقیقت تلاشی برای اعمال نظارت بیشتر درتوزیع آن در جامعه و کاستن از ضررهای آن بود. چون درهر صورت مصرف می شد. دوم، تاثیر ماری جوانا بر ذهن در افراد مختلف بسیار غیرقابل پیش بینی است. درمورد تریاک یا مشروب این کمتر به چشم می خورد و می توان تا حدی پییش بینی کرد که یک فرد با مصرف این دو ماده در کوتاه مدت و درازمدت چه مسیری پیدا می کند اما تاثیر ماری جوانا به هیچ وجه قابل پیش بینی نیست. این می تواند به نتیجه گیری خطرناکی منجر شود یعنی از یک دوست بشنوی که من سال ها است مصرف می کنم و هیچ اتفاقی هم برایم نیفتاده است. این مقایسه ای نادرست است. حتی در آنها که در ظاهر مصرف ماری جوانا تاثیری بر ذهنشان نداشته اثراتی کم و بیش بر حافظه و توان تصمیم گیری دیده می شود و این بستگی تام و تمام دارد که آن انسان چه استفاده ای از مغزش می کند. تو الان به عنوان یک دانشجو اگر 5 درصد از ظرفیت مغزت هم از کار بیفتد می تواند تاثیری جبران ناپذیر در فراگیریت داشته باشد اما فردی دیگر در یک موقعیت اجتماعی و کاری دیگر با از دست دادن 30-50 درصد ظرفیت مغز نیز هنوز بتواند وظایف خود را انجام دهد. سوم، گاهی تاثیری که بر مغز گذاشته می شود غیرقابل برگشت است. یعنی حتی با قطع مصرف هم فعالیت مغز به حالت عادی خود برنمی گردد. زمان رسیدن به این نقطه غیرقابل برگشت هم در ادمهای مختلف متفاوت است. پس با توجه به تمامی این مطالبی که گفتم تصمیمت را بگیر. من برایت دارو می نویسم آنها را مصرف کن و مصرف ماری جوانا را هم کنار بگذار و اگر مصرف کردی بدان که مراجعه به اینجا برایت فایده ای نخواهد داشت. در صورت مصرف شبیه کسی می شوی که با بیل و کلنگ به جان دیوارهای خانه اش بیفتد و بعد به دنبال معمار و بنا برای درست کردن آن برود. پس کلنگت را زمین بگذار
https://www.tg-me.com/alifiroozabadi1344
🔺 سلام دکتر
🔸سلام بفرمایید چه کمکی از دست من ساخته است؟
🔺چی بگم والا. یک مدتی احساسات خاصی پیدا کردم صداهایی در سرم میاد که معنی شان را نمی فهمم احساس می کنم فکرهای در سرم می چرخه که نمی تونم کنترلش کنم. گاهی به شدت بیقرار میشوم
🔸چه مدتی است که این تجربه ها را داری
🔺حدود یک ماهه
🔸سابقه مصرف ماده ی خاصی داری؟
🔺بله ماری جوانا
🔸چه مدتی است؟
🔺مرتب مصرف نمی کنمَ
🔸همین هر ازگاهی چند وقته که مصرف می کنی
🔺حدود دو سال
🔸این علائمی که می گویی همه به خاطر مصرف ماری جوانا است اگر ادامه بدی من هیچ کمکی بهت نمی تونم بکنم
🔺ولی دکتر من که مرتب مصرف نمی کنم تازه مگر مصرفش در خیلی کشورها ازاد نشده؟
🔸اولا، این که مصرف چیزی آزاد باشد به معنی بی ضرر بودن آن نیست. مشروب و سیگار نمونه مواد مضری هستند که سال ها است ازادانه در بسیاری کشورها مورد استفاده قرا رمی گیرند. ازادسازی مصرف ماری جوانا در حقیقت تلاشی برای اعمال نظارت بیشتر درتوزیع آن در جامعه و کاستن از ضررهای آن بود. چون درهر صورت مصرف می شد. دوم، تاثیر ماری جوانا بر ذهن در افراد مختلف بسیار غیرقابل پیش بینی است. درمورد تریاک یا مشروب این کمتر به چشم می خورد و می توان تا حدی پییش بینی کرد که یک فرد با مصرف این دو ماده در کوتاه مدت و درازمدت چه مسیری پیدا می کند اما تاثیر ماری جوانا به هیچ وجه قابل پیش بینی نیست. این می تواند به نتیجه گیری خطرناکی منجر شود یعنی از یک دوست بشنوی که من سال ها است مصرف می کنم و هیچ اتفاقی هم برایم نیفتاده است. این مقایسه ای نادرست است. حتی در آنها که در ظاهر مصرف ماری جوانا تاثیری بر ذهنشان نداشته اثراتی کم و بیش بر حافظه و توان تصمیم گیری دیده می شود و این بستگی تام و تمام دارد که آن انسان چه استفاده ای از مغزش می کند. تو الان به عنوان یک دانشجو اگر 5 درصد از ظرفیت مغزت هم از کار بیفتد می تواند تاثیری جبران ناپذیر در فراگیریت داشته باشد اما فردی دیگر در یک موقعیت اجتماعی و کاری دیگر با از دست دادن 30-50 درصد ظرفیت مغز نیز هنوز بتواند وظایف خود را انجام دهد. سوم، گاهی تاثیری که بر مغز گذاشته می شود غیرقابل برگشت است. یعنی حتی با قطع مصرف هم فعالیت مغز به حالت عادی خود برنمی گردد. زمان رسیدن به این نقطه غیرقابل برگشت هم در ادمهای مختلف متفاوت است. پس با توجه به تمامی این مطالبی که گفتم تصمیمت را بگیر. من برایت دارو می نویسم آنها را مصرف کن و مصرف ماری جوانا را هم کنار بگذار و اگر مصرف کردی بدان که مراجعه به اینجا برایت فایده ای نخواهد داشت. در صورت مصرف شبیه کسی می شوی که با بیل و کلنگ به جان دیوارهای خانه اش بیفتد و بعد به دنبال معمار و بنا برای درست کردن آن برود. پس کلنگت را زمین بگذار
https://www.tg-me.com/alifiroozabadi1344
Telegram
دكتر فیروزآبادی
@AliFiroozabadi
در اتاق رواندرمانی چه می گذرد؟ قسمت دوم مراحل درمان چیست؟
مهدی احمدی
🔻۱۰۰۱ پادکست
🔻 فصل دوم، مراحل روان درمانی چیست؟
🔹 برای درمان زخم های روان دارویی وجود ندارد. خاطرات بد را نمی توان از حافظه پاک کرد. دانستن این واقعیت که احساسات محصول ترشح فلان و بهمان ترکیب شیمیایی هستند تاثیری بر روی احساس اضطراب ندارد. آیا راهی برای کنار آمدن با خاطرات آسیب وجود دارد؟ آیا زخمهای روان همچون زخمهای تن قابل درمان هستند؟ چه زمانی باید برای درمان آسیبها درخواست کمک کرد؟ و پس از شروع درمان با چه چیزهایی مواجه خواهیم شد.
گفت و گویی با علی فیروزآبادی و عاطفه کمالو.
🔹 قطعه موسیقی این پادکست اثر دن راین بر روی شعری از حکیم عمر خیام است.
🔹 👈🏾 آدرس کلیه پلتفرمها برای شنیدن برنامه در ایران و سایر کشورها.
🔻 فصل دوم، مراحل روان درمانی چیست؟
🔹 برای درمان زخم های روان دارویی وجود ندارد. خاطرات بد را نمی توان از حافظه پاک کرد. دانستن این واقعیت که احساسات محصول ترشح فلان و بهمان ترکیب شیمیایی هستند تاثیری بر روی احساس اضطراب ندارد. آیا راهی برای کنار آمدن با خاطرات آسیب وجود دارد؟ آیا زخمهای روان همچون زخمهای تن قابل درمان هستند؟ چه زمانی باید برای درمان آسیبها درخواست کمک کرد؟ و پس از شروع درمان با چه چیزهایی مواجه خواهیم شد.
گفت و گویی با علی فیروزآبادی و عاطفه کمالو.
🔹 قطعه موسیقی این پادکست اثر دن راین بر روی شعری از حکیم عمر خیام است.
🔹 👈🏾 آدرس کلیه پلتفرمها برای شنیدن برنامه در ایران و سایر کشورها.
📋 یک رویداد
پروژهی وصل (a Window for Active Shared Learning) با همکاری گروههای روانپزشکی دانشگاههای علوم پزشکی ایران، تبریز، شیراز و مشهد با هدف تبادل تجارب و دانش روانپزشکی تاسیس شده است. گروه هدف این پروژه در درجه اول دستیاران روانپزشکی- و البته دیگر دستاندرکاران و علاقهمندان روانپزشکی- است. برنامهی فعلی وصل جلسات ماهانهای است که قرار است در دومین پنجشنبهی هر ماه برگزار گردد. تلاش این است که این جلسات مجالی باشد برای گفتن و شنیدن حرفهایی تازه در حوزهی روانپزشکی. گردانندگان به تداوم و ارتقای این پروژه با مشارکت سایر دانشگاهها امیدوارند و آرزو دارند که این تلاش، کمکی باشد به ارتقای آموزش روانپزشکی.
ثبتنام در پیوند زیر
https://evnd.co/XHq0S
🗣وصل چهارم
پنجشنبه ۹ دی ۱۴۰۰ از ۱۱:۳٠ تا ۱۳
پروژهی وصل (a Window for Active Shared Learning) با همکاری گروههای روانپزشکی دانشگاههای علوم پزشکی ایران، تبریز، شیراز و مشهد با هدف تبادل تجارب و دانش روانپزشکی تاسیس شده است. گروه هدف این پروژه در درجه اول دستیاران روانپزشکی- و البته دیگر دستاندرکاران و علاقهمندان روانپزشکی- است. برنامهی فعلی وصل جلسات ماهانهای است که قرار است در دومین پنجشنبهی هر ماه برگزار گردد. تلاش این است که این جلسات مجالی باشد برای گفتن و شنیدن حرفهایی تازه در حوزهی روانپزشکی. گردانندگان به تداوم و ارتقای این پروژه با مشارکت سایر دانشگاهها امیدوارند و آرزو دارند که این تلاش، کمکی باشد به ارتقای آموزش روانپزشکی.
ثبتنام در پیوند زیر
https://evnd.co/XHq0S
🗣وصل چهارم
پنجشنبه ۹ دی ۱۴۰۰ از ۱۱:۳٠ تا ۱۳
اختلالات تجزیهای: اهمیت و نقش آن در جهان پرآسیب ما
دکتر علی فیروزآبادی + دکتر عاطفه کمالو + دکتر علی ثاقبی
پروژهی وصل (a Window for Active Shared Learning) با همکاری گروههای روانپزشکی دانشگاههای علوم پزشکی ایران، تبریز، شیراز و مشهد با هدف تبادل تجارب و دانش روانپزشکی تاسیس شده است. گروه هدف این پروژه در درجه اول دستیاران روانپزشکی- و البته دیگر دستاندرکاران و علاقهمندان روانپزشکی- است. برنامهی فعلی وصل جلسات ماهانهای است که قرار است در دومین پنجشنبهی هر ماه برگزار گردد. تلاش این است که این جلسات مجالی باشد برای گفتن و شنیدن حرفهایی تازه در حوزهی روانپزشکی. گردانندگان به تداوم و ارتقای این پروژه با مشارکت سایر دانشگاهها امیدوارند و آرزو دارند که این تلاش، کمکی باشد به ارتقای آموزش روانپزشکی.
چهارمین وصل در مورد تجزیه است، و حاوی سخنان دکتر علی فیروزآبادی، دکتر عاطفه کمالو و دکتر علی ثاقبی.
پیشنهاد میکنیم با هدفون گوش دهید...
#تجربههای_روانپزشکانه
چهارمین وصل در مورد تجزیه است، و حاوی سخنان دکتر علی فیروزآبادی، دکتر عاطفه کمالو و دکتر علی ثاقبی.
پیشنهاد میکنیم با هدفون گوش دهید...
#تجربههای_روانپزشکانه
غریزه : والایش در برابر سرکوبی
📎 اولین لازمه یک آدم محترم این است که حیوانی کامل باشد. نیچه
دعوت به فلسفه ویل دورانت ترجمه : شهابالدین عباسی ص ۱۶۴
📎 انسان فرهیخته خود را با رویاهایی راضی میکند که فرد شریر آنها را در زندگی واقعی انجام میدهد.
فروید تعبیر خواب
🔺این جملات هرچند در ظاهر غریب به نظر میرسند به واقعیتی ارزشمند اشاره میکنند که توصیف کننده روانکاوی و هر شیوه درمانی دیگری هستند که وعده هدایت ما به سوی رسیدن به کمال و بلوغ هرچه بیشتر را میدهند. به عبارت دیگر، در ابتدای راه ما باید ابعاد مختلف وجود خود را به رسمیت بشناسیم و باید بدانیم که این جنبهها از هر رنگ و قسمی هستند.
🔺انسان، پیش از هرچیز موجودی بیولوژیک با نیازهایی غریزی است که مانند دیگر موجودات در پی ارضای آنها است. اما برخلاف دیگر حیوانات که از لحظه تولد تا مرگ بر پایه برنامهریزی غرایز خود عمل میکنند به وی این قابلیت داده شده که با قدرت عقل و خرد خود غرایز را به سمت و سویی بالغانه و متمدنانه هدایت کند که روانکاوان از آن با اصطلاح والایش یاد میکنند. از نظر فروید جامعه متمدن محصول والایش غرایز حیوانی و هدایت انرژی آنها به سوی اعتلای فردی و جمعی است. اما برای رسیدن به این هدف ابتدا باید غرایز و تمایلات حیوانی را شناخت. با ندیدن و انکار آنها تنها صورت مسئله پاک میشود و تاثیر آن به شکلی غیرمستقیم در رفتار فردی و جمعی نمود مییابد.
🔺 انسان فرهیخته جنبههای حیوانی وجود خویش را سرکوب نمیکند. برعکس، بر حفرهها و پستوهای تاریک ذهن خود نور میتاباند تا در پرتو روشنی خرد به درکی همه جانبه از تمامی ابعاد خوب و بد خویش دست یابد و از آن برای رسیدن به بلوغ انسانی بهره ببرد
https://www.tg-me.com/alifiroozabadi1344
📎 اولین لازمه یک آدم محترم این است که حیوانی کامل باشد. نیچه
دعوت به فلسفه ویل دورانت ترجمه : شهابالدین عباسی ص ۱۶۴
📎 انسان فرهیخته خود را با رویاهایی راضی میکند که فرد شریر آنها را در زندگی واقعی انجام میدهد.
فروید تعبیر خواب
🔺این جملات هرچند در ظاهر غریب به نظر میرسند به واقعیتی ارزشمند اشاره میکنند که توصیف کننده روانکاوی و هر شیوه درمانی دیگری هستند که وعده هدایت ما به سوی رسیدن به کمال و بلوغ هرچه بیشتر را میدهند. به عبارت دیگر، در ابتدای راه ما باید ابعاد مختلف وجود خود را به رسمیت بشناسیم و باید بدانیم که این جنبهها از هر رنگ و قسمی هستند.
🔺انسان، پیش از هرچیز موجودی بیولوژیک با نیازهایی غریزی است که مانند دیگر موجودات در پی ارضای آنها است. اما برخلاف دیگر حیوانات که از لحظه تولد تا مرگ بر پایه برنامهریزی غرایز خود عمل میکنند به وی این قابلیت داده شده که با قدرت عقل و خرد خود غرایز را به سمت و سویی بالغانه و متمدنانه هدایت کند که روانکاوان از آن با اصطلاح والایش یاد میکنند. از نظر فروید جامعه متمدن محصول والایش غرایز حیوانی و هدایت انرژی آنها به سوی اعتلای فردی و جمعی است. اما برای رسیدن به این هدف ابتدا باید غرایز و تمایلات حیوانی را شناخت. با ندیدن و انکار آنها تنها صورت مسئله پاک میشود و تاثیر آن به شکلی غیرمستقیم در رفتار فردی و جمعی نمود مییابد.
🔺 انسان فرهیخته جنبههای حیوانی وجود خویش را سرکوب نمیکند. برعکس، بر حفرهها و پستوهای تاریک ذهن خود نور میتاباند تا در پرتو روشنی خرد به درکی همه جانبه از تمامی ابعاد خوب و بد خویش دست یابد و از آن برای رسیدن به بلوغ انسانی بهره ببرد
https://www.tg-me.com/alifiroozabadi1344
Telegram
دكتر فیروزآبادی
@AliFiroozabadi
Forwarded from اتچ بات
📎مازوخیسم : شخصیت خودتخریبگر
🔺 چرا برخی از انسانها به شکلی ناخواسته درگیر دردسرها و مشکلات پیدرپی در کار و روابط بین فردی و عاطفی میشوند. آیا این به نیاز تلویحی یا ناخودآگاه برای کیفر دادن خود برمیگردد؟ به طور مثال، فردی که چند قدمی بیشتر برای رسیدن به ارتقا شغلی ندارد اما این فرصت را به نحوی از انحا خراب میکند.
🔺 نیاز تلویحی به مجازات خویش ارضا کننده احساس شدید و گسترده ای از گناه است و روانکاوان آن را در قالب شخصیت مازوخیستیک بیان میکنند. برای تاکید و متمایز کردن آن از مازوخیسم جنسی به آن نام مازوخیسم اخلاقی دادهاند. طبقهبندی های اول و دوم انجمن روانپزشکی آمریکا DSM-I و DSM-II تشخیص اختلال شخصیتی مازوخیستیک را در خود جای دادند و در طبقه بندی سوم نام ان به شخصیت خودویرانگر self-defeating تغییر یافت. اما از طبقه بندی چهارم به بعد این تشخیص حذف شد. دلایل این حذف را خود نویسندگان DSM باید بیان کنند اما به نظر میرسد در جهت درک برخی رفتارهای انسانی چنین ساختار تشخیصی هنوز قابل استناد باشد.
🔺 مدل روانپویانه در توصیف شخصیت ابعاد زیر را در نظر میگیرد: حالت احساسی affect غالب، انگیزش، شیوه ارتباط بینفردی، الگوی رفتاری، سازوکار دفاعی و الگوی شناختی.
🔺 یک فرد مازوخیستیک اغلب درگیر روابطی میشود که به شکلی اشکار مخرب هستند. آنها در چنین رابطه آسیبزننده هیجانی به شکلی خاشعانه و مطیع رفتار میکنند. اما خضوع مازوخیستیک یک سازوکار دفاعی است. نوعی واکنشسازی reaction formation که در آن فرمانبرداری پوششی برای سادیسمی است که نیازمند کنترل و القای احساس گناه است. انگیزه رفتار خاضعانه فرد مازوخیستیک شکل دادن احساس گناه در شریک عاطفی است. به عبارتی دیگر، چنین فردی متحمل میزان شدیدی از تحقیر خود میشود به این امید که فرد مقابل دچار عذاب وجدان و تقصیر شود. آنها در روابط بین فردی قادر به نشان دادن مستقیم خشم نیستند. ممکن است در ظاهر دوستداشتنی به نظر برسند ولی درجات بیمارگونه ای از بیتصمیمی، انفعال و نیاز به تایید را در خود حمل میکنند. احساس ضدانتقالی از سوی درمانگر نسبت به فرد مازوخیستیک شدید است. اغلب درمانگر یا فرد مراقبتگر وجود خصومت زیرینی که در ظاهر مازوخیستیک وجود دارد انکار میکنند چرا که از سوی سادیسم خود مورد تهدید قرار میگیرند و نمی خواهند آن را بپذیرند.
🔺فرد مازوخیستیک معیارهای موفقیت سطح بالایی دارد. آنها افرادی کمالگرا هستند که به شکل مداوم حس عدم دستیابی به هدفهای خود دارند. این موجب شکلگیری احساس شدیدی از سرزنش خود، گناه و ازخودبیزاری میشود. به گفته اش Asch : گویی غروری در انکار خویش وجود دارد. خضوع و خشوع پنهان کننده تمایل خصمانه برای کنترل و آرزوی القای گناه است
Ref: Daniel J Winsrick Psychology Today, June 2020
https://www.tg-me.com/alifiroozabadi1344
🔺 چرا برخی از انسانها به شکلی ناخواسته درگیر دردسرها و مشکلات پیدرپی در کار و روابط بین فردی و عاطفی میشوند. آیا این به نیاز تلویحی یا ناخودآگاه برای کیفر دادن خود برمیگردد؟ به طور مثال، فردی که چند قدمی بیشتر برای رسیدن به ارتقا شغلی ندارد اما این فرصت را به نحوی از انحا خراب میکند.
🔺 نیاز تلویحی به مجازات خویش ارضا کننده احساس شدید و گسترده ای از گناه است و روانکاوان آن را در قالب شخصیت مازوخیستیک بیان میکنند. برای تاکید و متمایز کردن آن از مازوخیسم جنسی به آن نام مازوخیسم اخلاقی دادهاند. طبقهبندی های اول و دوم انجمن روانپزشکی آمریکا DSM-I و DSM-II تشخیص اختلال شخصیتی مازوخیستیک را در خود جای دادند و در طبقه بندی سوم نام ان به شخصیت خودویرانگر self-defeating تغییر یافت. اما از طبقه بندی چهارم به بعد این تشخیص حذف شد. دلایل این حذف را خود نویسندگان DSM باید بیان کنند اما به نظر میرسد در جهت درک برخی رفتارهای انسانی چنین ساختار تشخیصی هنوز قابل استناد باشد.
🔺 مدل روانپویانه در توصیف شخصیت ابعاد زیر را در نظر میگیرد: حالت احساسی affect غالب، انگیزش، شیوه ارتباط بینفردی، الگوی رفتاری، سازوکار دفاعی و الگوی شناختی.
🔺 یک فرد مازوخیستیک اغلب درگیر روابطی میشود که به شکلی اشکار مخرب هستند. آنها در چنین رابطه آسیبزننده هیجانی به شکلی خاشعانه و مطیع رفتار میکنند. اما خضوع مازوخیستیک یک سازوکار دفاعی است. نوعی واکنشسازی reaction formation که در آن فرمانبرداری پوششی برای سادیسمی است که نیازمند کنترل و القای احساس گناه است. انگیزه رفتار خاضعانه فرد مازوخیستیک شکل دادن احساس گناه در شریک عاطفی است. به عبارتی دیگر، چنین فردی متحمل میزان شدیدی از تحقیر خود میشود به این امید که فرد مقابل دچار عذاب وجدان و تقصیر شود. آنها در روابط بین فردی قادر به نشان دادن مستقیم خشم نیستند. ممکن است در ظاهر دوستداشتنی به نظر برسند ولی درجات بیمارگونه ای از بیتصمیمی، انفعال و نیاز به تایید را در خود حمل میکنند. احساس ضدانتقالی از سوی درمانگر نسبت به فرد مازوخیستیک شدید است. اغلب درمانگر یا فرد مراقبتگر وجود خصومت زیرینی که در ظاهر مازوخیستیک وجود دارد انکار میکنند چرا که از سوی سادیسم خود مورد تهدید قرار میگیرند و نمی خواهند آن را بپذیرند.
🔺فرد مازوخیستیک معیارهای موفقیت سطح بالایی دارد. آنها افرادی کمالگرا هستند که به شکل مداوم حس عدم دستیابی به هدفهای خود دارند. این موجب شکلگیری احساس شدیدی از سرزنش خود، گناه و ازخودبیزاری میشود. به گفته اش Asch : گویی غروری در انکار خویش وجود دارد. خضوع و خشوع پنهان کننده تمایل خصمانه برای کنترل و آرزوی القای گناه است
Ref: Daniel J Winsrick Psychology Today, June 2020
https://www.tg-me.com/alifiroozabadi1344
Telegram
attach 📎