Forwarded from اتچ بات
📎 اسپینوزا : چگونه میتوان آزاد بود؟ (ادامه)
🔺 اسپینوزا باور داشت که انسان مشارکت واقعی درسرنوشت خود ندارد. حتی اگر باور داشته باشیم که به شکلی آزادانه و هشیارانه کنش ها خود را انجام می دهیم درحقیقت درحال عمل در شبکه ای پیچیده از علت و معلول ها هستیم. کنش های ما کنش هایی متعین هستند. اما او به انسان آزاد نیز اشاره می کند . انسانی که همه ی ما باید برای رسیدن به استانداردهای آن تلاش کنیم. برای او آزادی در رهایی از تکانه های زیان بخشی که تلاش برتسلط بر ما دارند تعریف می شود. شرط لازم ازادی برای او آگاهی است. برای او چیزی به شکلی واقعی خوب است که به شکلی کلی به نیکبودی ما کمک کند ( نه به شکل موقتی مانند سفارش پیتزایی که پس ازخوردن آن به پشیمانی منجر می شود). هرچه بیشتر ازعلت تمایلات خود آگاه شویم به آزادی بیشتری درجهت به منصه ظهور رساندن جنبه های وجود خویش دست خواهیم یافت. ذهن عرصه تقابل و چالش میان تفکر مستدل و خردمندانه در برابر تمایلات کاذب و غیرمنطقی است
🔺آزادی درجامعه مصرف گرای ما برابر با ارضای تمایلات گرفته می شود. اسپینوزا ما را با مفهومی متفاوت روبرو می کند. آزادی درمبارزه با تفکرنامستدلی تعریف می شود که به کنش های از سراشتیاق passions ما دامن می زنند. آن گاه که به ماهیت و دلیل واقعی تمایلات خود پی بردیم کنش های ما به کنش هایی آزادانه بدل می شوند Actions.
🔺تنها یک راه برای آزاد بودن وجود دارد: عمل بر اساس منطقی ترین راه ممکن. آزادی نه در انتخاب برای کنش که در رهایی از هرآنچه ما را از عملکرد درست باز می دارد است. از دید او ما صاحب اراده آزاد نیستیم اما می توانیم به ازادی از طریق درک تمایلاتی که ما را دچار توهم آزادی می کنند دست یابیم.
🔺سال ها بعد طنین دیدگاه اسپینوزا را در روانکاوی فرویدی و تاکید وی بر به آگاهی رساندن ناخودآگاه و تاثیر بینش و بصیرتی که در روانکاوی به دست می اید بر ارتقای سلامت روان آدمی و رهایی از علائم روان نژندی و چرخه تکراری و وسواس گونه آن ها می بینم. تا آن هنگام که نتوانیم به منشا تمایلات خود پی ببریم در بند آن ها اسیریم هرچند که خود را آزاد حس کنیم.
https://www.tg-me.com/alifiroozabadi1344
🔺 اسپینوزا باور داشت که انسان مشارکت واقعی درسرنوشت خود ندارد. حتی اگر باور داشته باشیم که به شکلی آزادانه و هشیارانه کنش ها خود را انجام می دهیم درحقیقت درحال عمل در شبکه ای پیچیده از علت و معلول ها هستیم. کنش های ما کنش هایی متعین هستند. اما او به انسان آزاد نیز اشاره می کند . انسانی که همه ی ما باید برای رسیدن به استانداردهای آن تلاش کنیم. برای او آزادی در رهایی از تکانه های زیان بخشی که تلاش برتسلط بر ما دارند تعریف می شود. شرط لازم ازادی برای او آگاهی است. برای او چیزی به شکلی واقعی خوب است که به شکلی کلی به نیکبودی ما کمک کند ( نه به شکل موقتی مانند سفارش پیتزایی که پس ازخوردن آن به پشیمانی منجر می شود). هرچه بیشتر ازعلت تمایلات خود آگاه شویم به آزادی بیشتری درجهت به منصه ظهور رساندن جنبه های وجود خویش دست خواهیم یافت. ذهن عرصه تقابل و چالش میان تفکر مستدل و خردمندانه در برابر تمایلات کاذب و غیرمنطقی است
🔺آزادی درجامعه مصرف گرای ما برابر با ارضای تمایلات گرفته می شود. اسپینوزا ما را با مفهومی متفاوت روبرو می کند. آزادی درمبارزه با تفکرنامستدلی تعریف می شود که به کنش های از سراشتیاق passions ما دامن می زنند. آن گاه که به ماهیت و دلیل واقعی تمایلات خود پی بردیم کنش های ما به کنش هایی آزادانه بدل می شوند Actions.
🔺تنها یک راه برای آزاد بودن وجود دارد: عمل بر اساس منطقی ترین راه ممکن. آزادی نه در انتخاب برای کنش که در رهایی از هرآنچه ما را از عملکرد درست باز می دارد است. از دید او ما صاحب اراده آزاد نیستیم اما می توانیم به ازادی از طریق درک تمایلاتی که ما را دچار توهم آزادی می کنند دست یابیم.
🔺سال ها بعد طنین دیدگاه اسپینوزا را در روانکاوی فرویدی و تاکید وی بر به آگاهی رساندن ناخودآگاه و تاثیر بینش و بصیرتی که در روانکاوی به دست می اید بر ارتقای سلامت روان آدمی و رهایی از علائم روان نژندی و چرخه تکراری و وسواس گونه آن ها می بینم. تا آن هنگام که نتوانیم به منشا تمایلات خود پی ببریم در بند آن ها اسیریم هرچند که خود را آزاد حس کنیم.
https://www.tg-me.com/alifiroozabadi1344
Telegram
attach 📎
Forwarded from اتچ بات
دکتر فیروزآبادی
📎بازهم ترامپ، باز خودشیفتگی
🔺خودشیفتهها اعتماد به نفس خود را به به دو چیز گره میزنند: قدرت و شأن
🔺برای آنها اهمیتی حیاتی دارد که در جایگاهی بالاتر از دیگران قرار گرفته و همیشه عدهای تحسینگر و بلهقربانگو پیرامون خود داشته باشند. هرگونه تصور طرد و انتقاد از سوی دیگری برای آنها غیرقابل تحمل است. گاه خود را نیمهخدایانی میبینند که نژادی متفاوت از دیگران دارند. گویی قوانین برای آنها نوشته نشده است. همیشه میخواهند نفر اول باشند. دیگران تنها تا آنجایی برایشان اهمیت دارند که به کار رسیدن به خواستههایشان بیایند. نیازهای انسانهای دیگر کوچکترین اهمیتی برایشان ندارد. در روابط اجتماعی فاقد گیرنده بوده و فقط فرستنده دارند. در تلاش برای سازمان دهی اعتماد به نفس خود ( که در کودکی جریحهدار شده ) آنها به خویشتن کاذبی که از خود ساختهاند متوسل میشوند و به دیگران به مثابه آینه ای که تصویری ایده آل از خود به آنها بازبتاباند به شکلی حیاتی وابسته میشوند. هرگونه بیتوجهی در آنها خشمی شدید به وجود میآورد.
🔺اکنون با فردی روبرو هستیم که در آستانه شنیدن یک نه بزرگ است. راه خروج به او نشان داده شده است. این برای فردی که نفر دوم بودن را برنمیتابد فاجعهای تحمل ناپذیر است. در چنین بزنگاههایی است که نقاب از چهره این افراد کنار میرود. جراحت خودشیفتگانه خشمی ایجاد میکند که میتواند ویرانگر باشد. در فردی مانند هیتلر و در موقعیتی که او قرار گرفت این ویرانگری دیگر نمیتوانست متوجه دنیای خارج شود پس به سوی خودش برگشت. اما ترامپ زمینه مساعدی برای بروز خشم خود در دنیای خارج با تکیه بر آرای فراوانی که کسب کرده دارد. اقلیتی قابل توجه از وی حمایت میکنند و او برای بازسازی عظمت از دست رفته خود بیگمان به آنها متوسل میشود.
🔺برای فرد خودشیفته پایین آمدن از سکوی بلندی که برای خوساخته در حکم نیستی و مرگ است. این نیاز آنچنان قدرتی دارد که میتواند به انکار و نفی واقعیت بیانجامد. او به تصویری از دنیا نیاز دارد که تایید کننده خودپندارهی متورمش باشد. بنابراین زمانی که به تقلب در انتخابات اشاره میکند صادقانه به آن باور دارد چون نمیتواند چیزی دیگر را تصور کند. تنها احتمال بازنده شدن خود را در تقلب میبیند و لاغیر. این ویژگی بارز تمامی خودشیفتهها است که دنیای درونی خود را بر واقعیت خارجی تحمیل نمایند و آن را ملاک تفکر و عمل خود بگیرند. چنین انسانهایی زمانی که در مسند قدرت قرار گیرند بهایی سخت و سنگین بر جامعه خود تحمیل میکنند و این بها در کشوری که قدرت اول جهان امروز است میتواند بسیار سنگینتر باشد.
https://www.tg-me.com/alifiroozabadi1344
📎بازهم ترامپ، باز خودشیفتگی
🔺خودشیفتهها اعتماد به نفس خود را به به دو چیز گره میزنند: قدرت و شأن
🔺برای آنها اهمیتی حیاتی دارد که در جایگاهی بالاتر از دیگران قرار گرفته و همیشه عدهای تحسینگر و بلهقربانگو پیرامون خود داشته باشند. هرگونه تصور طرد و انتقاد از سوی دیگری برای آنها غیرقابل تحمل است. گاه خود را نیمهخدایانی میبینند که نژادی متفاوت از دیگران دارند. گویی قوانین برای آنها نوشته نشده است. همیشه میخواهند نفر اول باشند. دیگران تنها تا آنجایی برایشان اهمیت دارند که به کار رسیدن به خواستههایشان بیایند. نیازهای انسانهای دیگر کوچکترین اهمیتی برایشان ندارد. در روابط اجتماعی فاقد گیرنده بوده و فقط فرستنده دارند. در تلاش برای سازمان دهی اعتماد به نفس خود ( که در کودکی جریحهدار شده ) آنها به خویشتن کاذبی که از خود ساختهاند متوسل میشوند و به دیگران به مثابه آینه ای که تصویری ایده آل از خود به آنها بازبتاباند به شکلی حیاتی وابسته میشوند. هرگونه بیتوجهی در آنها خشمی شدید به وجود میآورد.
🔺اکنون با فردی روبرو هستیم که در آستانه شنیدن یک نه بزرگ است. راه خروج به او نشان داده شده است. این برای فردی که نفر دوم بودن را برنمیتابد فاجعهای تحمل ناپذیر است. در چنین بزنگاههایی است که نقاب از چهره این افراد کنار میرود. جراحت خودشیفتگانه خشمی ایجاد میکند که میتواند ویرانگر باشد. در فردی مانند هیتلر و در موقعیتی که او قرار گرفت این ویرانگری دیگر نمیتوانست متوجه دنیای خارج شود پس به سوی خودش برگشت. اما ترامپ زمینه مساعدی برای بروز خشم خود در دنیای خارج با تکیه بر آرای فراوانی که کسب کرده دارد. اقلیتی قابل توجه از وی حمایت میکنند و او برای بازسازی عظمت از دست رفته خود بیگمان به آنها متوسل میشود.
🔺برای فرد خودشیفته پایین آمدن از سکوی بلندی که برای خوساخته در حکم نیستی و مرگ است. این نیاز آنچنان قدرتی دارد که میتواند به انکار و نفی واقعیت بیانجامد. او به تصویری از دنیا نیاز دارد که تایید کننده خودپندارهی متورمش باشد. بنابراین زمانی که به تقلب در انتخابات اشاره میکند صادقانه به آن باور دارد چون نمیتواند چیزی دیگر را تصور کند. تنها احتمال بازنده شدن خود را در تقلب میبیند و لاغیر. این ویژگی بارز تمامی خودشیفتهها است که دنیای درونی خود را بر واقعیت خارجی تحمیل نمایند و آن را ملاک تفکر و عمل خود بگیرند. چنین انسانهایی زمانی که در مسند قدرت قرار گیرند بهایی سخت و سنگین بر جامعه خود تحمیل میکنند و این بها در کشوری که قدرت اول جهان امروز است میتواند بسیار سنگینتر باشد.
https://www.tg-me.com/alifiroozabadi1344
Telegram
attach 📎
Forwarded from تجربههای روانپزشکانه
📋 تازهها
#دکتر_علی_فیروزآبادی. روانپزشک. تجربهها
📚چالشهای روانپزشکی در برابر کووید-۱۹
همچنان که همهگیری کووید-۱۹ در جهان رو به گسترش میرود، هر روز بیش از گذشته به یک اضطرار عمده در روانپزشکی و تمامی حوزههای بهداشت روان بدل میشود. فشار روانی برخاسته از آن، هیجانات منفی و حسی از عدم قطعیت در افرادی که پیش از این از مشکلات روان رنج میبردند موجب تشدید علائم آنها میشود. همچنین این امر میتواند باعث عود بیماری شده یا بیماری تازه ای را رقم بزند. مداخلات فوری و هدفمند روانپزشکی باید بخشی از پاسخ شبکه بهداشتی به این بحران باشد. حتی زمانی که همهگیری فروکش کند، گسستگی که در الگوهای رفتاری بهنجار رخ داده و تغییراتی که به واسطه فاصله گیری اجتماعی ایجاد شده که از سوی عوامل اقتصادی نیز تشدید شده اند میتواند بر بهداشت روانی انسانها و جوامع به شکلی عمیق تاثیر بگذارد. درسهایی که همهگیری کووید-۱۹ برای روانپزشکی میتواند داشته باشد را میتوان در سه حوزه مورد بررسی قرار داد:
کووید-۱۹ و دیگر تحولات زیانبار جهانی:گ
همهگیری کووید-۱۹ زمانی ظاهر شد که پیش از این نیز در طول دهه گذشته کشورهای جهان با هیجانات منفی برخاسته از معضلات جدی جهانی روبرو بودهاند که شکاف طبقاتی و نابرابری را افزایش داده است. تغییرات آب و هوایی، گسترده شدن وحشت تروریسم و افراطی گرایی و برآمدن دور از انتظار گرایشات سیاسی اقتدارگرایانه، بحران پناهندگان و بیگانههراسی و قطبی شدن جوامع همگی بیانگر تحولات منفی در سال های پیش از همه.گیری هستند. تعامل این عوامل با یکدیگر تأثیرات روانی ژرفی اعمال میکنند. بنابراین، روانپزشکی به عنوان یک حوزه تخصصی باید قادر باشد راهبردهایی موثر برای مقابله با این مشکلات در هم تنیده معرفی نماید. در حالی که جامعهشناسان و تحلیلگران اجتماعی به این تحولات توجهی روزافزون نشان میدهند، روانپزشکی هنوز تاثیرپذیری بهداشت روان از سوی فشار ناشی از این تغییرات در جوامع بشری را به رسمیت نشناخته است. روان فرد به شکلی پویا از سوی تعامل میان ذهن انسان و مغز در یک فضای اجتماعی تحت تاثیر قرار میگیرد. برای مدل زیستی- پزشکی روانپزشکی دشوار است تا این را در خود جای دهد و هرچه بیشتر ناتوانی آن در مقابله با چالشهای دنیایی که در حال دگرگونی است نمایان میشود.
نقش میانجیگرایانه جو عمومی
هرچند که این یک واقعیت است که در تحلیل غایی متخصصین بهداشت روان باید به یک فرد خاص با نیازهای ویژه اش بپردازند، به شکلی تلویحی باید بدانند که در دنیایی که غیرقابل پیش بینی، متغیر و سرشار از تهدید است، موارد زیادی از اضطرابها، افسردگیها و دیگر مشکلات روان به شکلی علی به تلاش فرد برای مقابله با این تهدیدها مرتبط است که در بطن روابط اجتماعی نهفته هستند. عوامل علی روانی- زیستی برای اضطراب و اختلالات خلقی باید به شکلی تازه در بستر این محیط اجتماعی درک شوند نه آن که به سطح مولکولی و ژنتیک و مدارهای عصبی تقلیل یابند. تجارب ناخوشایند و آسیبهای اجتماعی تنها از تجارب فردی انسان ها منشا نمی گیرند بلکه گاه ناشی از انتقال و اشتراک تجارب عمومی در سطح جامعه هستند. ارتباط تنگاتنگ میان فرد و جامعه از طریق اینترنت و رسانههای جمعی و تاثیری که بر ذهن افراد دارد، نقشی اساسی در گسترش اخبار ناخوشایند و تعمیق مشکلاتی که به شکل عینی وجود دارند بازی میکند. بنابراین باید به سوی درکی بهتر از فرایندهایی پیش رویم که از طریق آنها عوامل فشار اجتماعی و تجارب آسیبزا از طریق میانجیهای همگانی منتقل میشوند. نقش واسطهای رسانهها در بهداشت روان و پیشگیری از تاثیر منفی آنها باید مورد توجه قرار گیرد.
عدم تحمل ابهام
مخرج مشترک تمامی رویدادهای استرسزای اجتماعی که همهگیری کووید-۱۹ آخرین و شدیدترین آنها است خلق سطح بالایی از عدم قطعیت است. عدم تحمل ابهام، سازوکاری است که میتواند در شکل گیری اضطراب، افسردگی و روان پریشی و همچنین دفاع های ناسازگارانه، پرخاشگری و افکار خودکشی ایفای نقش کند. از سوی دیگر، این واقعیت که اضطراب و استرس میتواند به تسهیل و تسریع شکلگیری یک شیوه نوین و سالم سازگارانه کمک کند راه را برای مداخلات موثر در بعد فردی و اجتماعی باز می کند.
منبع
Ladislav Leaner, Jiri Horacek: Three challenge that the Covid-19 pandemic represents for psychiatry, The British Journal of Psychiatry, 2020, 217, 475-6.
#تجربههای_روانپزشکانه
#دکتر_علی_فیروزآبادی. روانپزشک. تجربهها
📚چالشهای روانپزشکی در برابر کووید-۱۹
همچنان که همهگیری کووید-۱۹ در جهان رو به گسترش میرود، هر روز بیش از گذشته به یک اضطرار عمده در روانپزشکی و تمامی حوزههای بهداشت روان بدل میشود. فشار روانی برخاسته از آن، هیجانات منفی و حسی از عدم قطعیت در افرادی که پیش از این از مشکلات روان رنج میبردند موجب تشدید علائم آنها میشود. همچنین این امر میتواند باعث عود بیماری شده یا بیماری تازه ای را رقم بزند. مداخلات فوری و هدفمند روانپزشکی باید بخشی از پاسخ شبکه بهداشتی به این بحران باشد. حتی زمانی که همهگیری فروکش کند، گسستگی که در الگوهای رفتاری بهنجار رخ داده و تغییراتی که به واسطه فاصله گیری اجتماعی ایجاد شده که از سوی عوامل اقتصادی نیز تشدید شده اند میتواند بر بهداشت روانی انسانها و جوامع به شکلی عمیق تاثیر بگذارد. درسهایی که همهگیری کووید-۱۹ برای روانپزشکی میتواند داشته باشد را میتوان در سه حوزه مورد بررسی قرار داد:
کووید-۱۹ و دیگر تحولات زیانبار جهانی:گ
همهگیری کووید-۱۹ زمانی ظاهر شد که پیش از این نیز در طول دهه گذشته کشورهای جهان با هیجانات منفی برخاسته از معضلات جدی جهانی روبرو بودهاند که شکاف طبقاتی و نابرابری را افزایش داده است. تغییرات آب و هوایی، گسترده شدن وحشت تروریسم و افراطی گرایی و برآمدن دور از انتظار گرایشات سیاسی اقتدارگرایانه، بحران پناهندگان و بیگانههراسی و قطبی شدن جوامع همگی بیانگر تحولات منفی در سال های پیش از همه.گیری هستند. تعامل این عوامل با یکدیگر تأثیرات روانی ژرفی اعمال میکنند. بنابراین، روانپزشکی به عنوان یک حوزه تخصصی باید قادر باشد راهبردهایی موثر برای مقابله با این مشکلات در هم تنیده معرفی نماید. در حالی که جامعهشناسان و تحلیلگران اجتماعی به این تحولات توجهی روزافزون نشان میدهند، روانپزشکی هنوز تاثیرپذیری بهداشت روان از سوی فشار ناشی از این تغییرات در جوامع بشری را به رسمیت نشناخته است. روان فرد به شکلی پویا از سوی تعامل میان ذهن انسان و مغز در یک فضای اجتماعی تحت تاثیر قرار میگیرد. برای مدل زیستی- پزشکی روانپزشکی دشوار است تا این را در خود جای دهد و هرچه بیشتر ناتوانی آن در مقابله با چالشهای دنیایی که در حال دگرگونی است نمایان میشود.
نقش میانجیگرایانه جو عمومی
هرچند که این یک واقعیت است که در تحلیل غایی متخصصین بهداشت روان باید به یک فرد خاص با نیازهای ویژه اش بپردازند، به شکلی تلویحی باید بدانند که در دنیایی که غیرقابل پیش بینی، متغیر و سرشار از تهدید است، موارد زیادی از اضطرابها، افسردگیها و دیگر مشکلات روان به شکلی علی به تلاش فرد برای مقابله با این تهدیدها مرتبط است که در بطن روابط اجتماعی نهفته هستند. عوامل علی روانی- زیستی برای اضطراب و اختلالات خلقی باید به شکلی تازه در بستر این محیط اجتماعی درک شوند نه آن که به سطح مولکولی و ژنتیک و مدارهای عصبی تقلیل یابند. تجارب ناخوشایند و آسیبهای اجتماعی تنها از تجارب فردی انسان ها منشا نمی گیرند بلکه گاه ناشی از انتقال و اشتراک تجارب عمومی در سطح جامعه هستند. ارتباط تنگاتنگ میان فرد و جامعه از طریق اینترنت و رسانههای جمعی و تاثیری که بر ذهن افراد دارد، نقشی اساسی در گسترش اخبار ناخوشایند و تعمیق مشکلاتی که به شکل عینی وجود دارند بازی میکند. بنابراین باید به سوی درکی بهتر از فرایندهایی پیش رویم که از طریق آنها عوامل فشار اجتماعی و تجارب آسیبزا از طریق میانجیهای همگانی منتقل میشوند. نقش واسطهای رسانهها در بهداشت روان و پیشگیری از تاثیر منفی آنها باید مورد توجه قرار گیرد.
عدم تحمل ابهام
مخرج مشترک تمامی رویدادهای استرسزای اجتماعی که همهگیری کووید-۱۹ آخرین و شدیدترین آنها است خلق سطح بالایی از عدم قطعیت است. عدم تحمل ابهام، سازوکاری است که میتواند در شکل گیری اضطراب، افسردگی و روان پریشی و همچنین دفاع های ناسازگارانه، پرخاشگری و افکار خودکشی ایفای نقش کند. از سوی دیگر، این واقعیت که اضطراب و استرس میتواند به تسهیل و تسریع شکلگیری یک شیوه نوین و سالم سازگارانه کمک کند راه را برای مداخلات موثر در بعد فردی و اجتماعی باز می کند.
منبع
Ladislav Leaner, Jiri Horacek: Three challenge that the Covid-19 pandemic represents for psychiatry, The British Journal of Psychiatry, 2020, 217, 475-6.
#تجربههای_روانپزشکانه
📎فرد در گروه: غریزه گله Herd Instinct: بخش اول
✔️فروید در 1920 با انتشار کتاب ”روانشناسی گروهی و تجزیه و تحلیل ایگو” به تحلیل هوشمندانه ای از رفتارفرد در گروه دست می زند. او دراین اثر به کتاب پزشک و روانشناس معروف فرانسوی گوستاو لوبون تحت عنوان روانشناسی توده ها اشاره می کند. اندیشه اصلی لوبون این است که هرگاه بشر جزیی از یک گروه می شود به سطحی از عملکرد ذهنی واپس می رود و به گونه ای غریزی و ابتدایی رفتار می کند. درگروه جنبه های منحصر به فرد شخصیتی ناپدید شده و جای خود را به میراث مشترک اجدادی ناخودآگاه بشری می دهد. نقل فرازهایی از کتاب فروید در این جا می تواند به درک برخی رفتارها در دنیای کنونی کمک کند.
🔺فرد در رابطه با کسانی که در زندگی روزمره با آنها سر و کار دارد مانند والدین، برادرخواهرها و دوستان تحت تاثیر یک فرد یا تعداد کمی از افراد قرار می گیرد که هریک جایگاهی خاص و بااهمیت برای وی دارند. اما اکنون در سخن گفتن از روانشناسی گروهی یا اجتماعی به تاثیری که فرد از تعداد زیادی افراد به شکل همزمان می گیرد اشاره داریم. این ها افرادی هستند که از طریقی چیزی به یکدیگر متصل می شوند و از نظر بقیه موارد می توانند با یکدیگر غریبه باشند. بنابراین روانشناسی گروهی به فرد به منزله عضوی از یک نژاد، یک ملت، یک کاست، یک حرفه یا یک نهاد یا بخشی از یک جماعت که در قالب یک گروه در زمان خاصی برای یک هدف ویژه سازمان یافته اند علاقه مند است. پدیده ای را که دراین شرایط به میان می آید می توان تجلی یک غریزه ویژه دانست که می تواند به عنوان ”غریزه گله” خوانده شود. قدرت جماعت می تواند آن چنان عمیق باشد که در زندگی روانی ما غریزه ای را که تا به حال خفته بود بیدار کند.
🔺دریک گروه، هرکسی که به آن متعلق شود دارای نوعی عقل جمعی می شود که موجب احساس کردن، تفکر کردن و عمل کردن وی به شیوه ای متفاوت از زمانی می شود که فرد درخارج از گروه قرار دارد. برخی ایده ها و احساسات تنها در زمانی که فرد در گروه قرار گیرد خود را نشان داده یا به عمل بدل می شوند. اگر افراد در یک گروه به نوعی وحدت دست پیدا می کنند باید چیزی عامل این اتحاد باشد. این پیوند باید چیزی باشد که مشخصه ی یک گروه است. دریافت و اثبات این که تا چه حد رفتارفرد در گروه با رفتار انفرادی وی می تواند متفاوت باشد آسان است اما یافتن علت این تفاوت آسان نیست.
🔺لوبون براین باور بود که ویژگی های خاص فردی افراد در گروه محو شده و تمایزها برداشته می شود، ناخوداگاه نژادی بیدار شده و آنچه ناهمگن بود جای خود را به همگنی می دهد. ساختارهای عالی ذهنی که به فرد ویژگی منحصر به فرد می بخشند برداشته می شوند و جنبه های بنیادین ناخودآگاه که درهمه افراد مشابه است مجال نمایش پیدا می کنند.
🔺لوبون این امر را به ظهور خصوصیات تازه ای که پیش از این وجود نداشت نسبت می دهد. او دلیل آن را در سه عامل می داند:
درگروه، فرد به قدرتی خدشه ناپذیر برای بروز غرایزخود دست می یابد که در شرایط فردی تحت کنترل قرار داشتند. سایه مسئولیت فردی از سرفرد برداشته می شود. درواقع می توان چنین گفت که این صفات به ظاهر تازه ای که بروز می کنند تجلی ناخودآگاه فرد هستند. این ها جنبه هایی هستند که همیشه حاضر بوده اند و اکنون در فرصت مناسب خود را آشکار می کنند. اضطراب اجتماعی اساس چیزی است که ما ان را وجدان می نامیم و در گروه این به حداقل می رسد
عامل دوم، سرایت پذیری است. درگروه هر احساس یا عملی مسری می شود شاید بتوان آن را به پدیده ای همچون هیپنوتیزم ربط داد. این سرایت به حدی است که فرد به راحتی علایق فردی خود را فدا می کند. این خلاف طبیعت ادمی است و تنها در گروه است که می تواند ظاهر شود.
جنبه سوم و مهمترین آنها، تلقین پذیری فرد درگروه است که عامل سرایت را می توان نتیجه آن دانست. شخصیت هشیارانه فرد ناپدید می شود. او به اعمال خود دیگر آگاه نیست. بدون فکر دست به عمل می زند. چنین کنش بدون فکری درگروه شکلی غیرقابل مقاومت تر حتی نسبت به فرد هیپنوتیزم شده پیدا می کند. از انجا که تمامی افراد تحت تلقین واقع می شوند قدرت تلقین در نتیجه اثر متقابل افراد بر یکدیگر بالا می رود.
🔺بنابراین، ناپدید شدن شخصیت هشیارانه و غلبه شخصیت ناهشیار از طریق سرایت و تلقین پذیری و گرایش به بدل شدن فوری ایده های تلقین شده به عمل از جنبه های اساسی افرادی است که تشکیل گروه می دهند. در گروه فرد دیگر خودش نیست بلکه به یک ادم اهنی بدل شده که صاحب اراده ای برای خود نیست. او درگروه به شکلی غریزی رفتار می کند
https://www.tg-me.com/alifiroozabadi1344
✔️فروید در 1920 با انتشار کتاب ”روانشناسی گروهی و تجزیه و تحلیل ایگو” به تحلیل هوشمندانه ای از رفتارفرد در گروه دست می زند. او دراین اثر به کتاب پزشک و روانشناس معروف فرانسوی گوستاو لوبون تحت عنوان روانشناسی توده ها اشاره می کند. اندیشه اصلی لوبون این است که هرگاه بشر جزیی از یک گروه می شود به سطحی از عملکرد ذهنی واپس می رود و به گونه ای غریزی و ابتدایی رفتار می کند. درگروه جنبه های منحصر به فرد شخصیتی ناپدید شده و جای خود را به میراث مشترک اجدادی ناخودآگاه بشری می دهد. نقل فرازهایی از کتاب فروید در این جا می تواند به درک برخی رفتارها در دنیای کنونی کمک کند.
🔺فرد در رابطه با کسانی که در زندگی روزمره با آنها سر و کار دارد مانند والدین، برادرخواهرها و دوستان تحت تاثیر یک فرد یا تعداد کمی از افراد قرار می گیرد که هریک جایگاهی خاص و بااهمیت برای وی دارند. اما اکنون در سخن گفتن از روانشناسی گروهی یا اجتماعی به تاثیری که فرد از تعداد زیادی افراد به شکل همزمان می گیرد اشاره داریم. این ها افرادی هستند که از طریقی چیزی به یکدیگر متصل می شوند و از نظر بقیه موارد می توانند با یکدیگر غریبه باشند. بنابراین روانشناسی گروهی به فرد به منزله عضوی از یک نژاد، یک ملت، یک کاست، یک حرفه یا یک نهاد یا بخشی از یک جماعت که در قالب یک گروه در زمان خاصی برای یک هدف ویژه سازمان یافته اند علاقه مند است. پدیده ای را که دراین شرایط به میان می آید می توان تجلی یک غریزه ویژه دانست که می تواند به عنوان ”غریزه گله” خوانده شود. قدرت جماعت می تواند آن چنان عمیق باشد که در زندگی روانی ما غریزه ای را که تا به حال خفته بود بیدار کند.
🔺دریک گروه، هرکسی که به آن متعلق شود دارای نوعی عقل جمعی می شود که موجب احساس کردن، تفکر کردن و عمل کردن وی به شیوه ای متفاوت از زمانی می شود که فرد درخارج از گروه قرار دارد. برخی ایده ها و احساسات تنها در زمانی که فرد در گروه قرار گیرد خود را نشان داده یا به عمل بدل می شوند. اگر افراد در یک گروه به نوعی وحدت دست پیدا می کنند باید چیزی عامل این اتحاد باشد. این پیوند باید چیزی باشد که مشخصه ی یک گروه است. دریافت و اثبات این که تا چه حد رفتارفرد در گروه با رفتار انفرادی وی می تواند متفاوت باشد آسان است اما یافتن علت این تفاوت آسان نیست.
🔺لوبون براین باور بود که ویژگی های خاص فردی افراد در گروه محو شده و تمایزها برداشته می شود، ناخوداگاه نژادی بیدار شده و آنچه ناهمگن بود جای خود را به همگنی می دهد. ساختارهای عالی ذهنی که به فرد ویژگی منحصر به فرد می بخشند برداشته می شوند و جنبه های بنیادین ناخودآگاه که درهمه افراد مشابه است مجال نمایش پیدا می کنند.
🔺لوبون این امر را به ظهور خصوصیات تازه ای که پیش از این وجود نداشت نسبت می دهد. او دلیل آن را در سه عامل می داند:
درگروه، فرد به قدرتی خدشه ناپذیر برای بروز غرایزخود دست می یابد که در شرایط فردی تحت کنترل قرار داشتند. سایه مسئولیت فردی از سرفرد برداشته می شود. درواقع می توان چنین گفت که این صفات به ظاهر تازه ای که بروز می کنند تجلی ناخودآگاه فرد هستند. این ها جنبه هایی هستند که همیشه حاضر بوده اند و اکنون در فرصت مناسب خود را آشکار می کنند. اضطراب اجتماعی اساس چیزی است که ما ان را وجدان می نامیم و در گروه این به حداقل می رسد
عامل دوم، سرایت پذیری است. درگروه هر احساس یا عملی مسری می شود شاید بتوان آن را به پدیده ای همچون هیپنوتیزم ربط داد. این سرایت به حدی است که فرد به راحتی علایق فردی خود را فدا می کند. این خلاف طبیعت ادمی است و تنها در گروه است که می تواند ظاهر شود.
جنبه سوم و مهمترین آنها، تلقین پذیری فرد درگروه است که عامل سرایت را می توان نتیجه آن دانست. شخصیت هشیارانه فرد ناپدید می شود. او به اعمال خود دیگر آگاه نیست. بدون فکر دست به عمل می زند. چنین کنش بدون فکری درگروه شکلی غیرقابل مقاومت تر حتی نسبت به فرد هیپنوتیزم شده پیدا می کند. از انجا که تمامی افراد تحت تلقین واقع می شوند قدرت تلقین در نتیجه اثر متقابل افراد بر یکدیگر بالا می رود.
🔺بنابراین، ناپدید شدن شخصیت هشیارانه و غلبه شخصیت ناهشیار از طریق سرایت و تلقین پذیری و گرایش به بدل شدن فوری ایده های تلقین شده به عمل از جنبه های اساسی افرادی است که تشکیل گروه می دهند. در گروه فرد دیگر خودش نیست بلکه به یک ادم اهنی بدل شده که صاحب اراده ای برای خود نیست. او درگروه به شکلی غریزی رفتار می کند
https://www.tg-me.com/alifiroozabadi1344
Telegram
دكتر فیروزآبادی
@AliFiroozabadi
📎فرد در گروه: غریزه گله Herd Instinct: بخش دوم
🔺گروه تکانه ای، متلون و تحریک پذیر است و تقریبا به تمامی از سوی عوامل ناخودآگاه هدایت می شود تکانه هایی که یک عضو گروه از آنها تبعیت می کند بسته به شرایط می تواند بلندپروازانه یا سبعانه، قهرمانانه یا بزدلانه باشد اما همیشه آنچنان آمرانه هستند که هیچ علاقه شخصی حتی از نوع صیانت نفس در فرد حس نمی شود. هیچ تاخیری میان شکل گیری تمایل و ارضای تمایل قابل تحمل نیست. یک حس قدرقدرتی بر گروه سایه انداخته و غیرممکن غیرممکن به نظر می رسد.
🔺گروه هیچ تفکر انتقادی ندارد. به شدت تاثیرپذیر است. تفکرآن با تکیه بر تصاویر و ایماژهایی صورت می گیرد که از طریق تداعی به هم مربوط می شوند و تطابق آنها با واقعیت هرگزمورد ارزیابی قرار نمی گیرد احساسات یک گروه بسیار ساده و بسیار اغراق آمیز است. شک و عدم قطعیت درآن راه ندارد. به راحتی به افراط کشیده می شود. اگرکسی بخواهد بر گروه تاثیر بگذارد نیاز به استدلال ندارد کافی است تنها رنگ و لعاب بیان خود را زیاد کرده و به گونه ای اغراق آمیز رفتار کرده و یک مطلب را بارها و بارها تکرارنماید.
🔺زمانی که افراد در یک گروه گرد هم می آیند تمامی ممانعت های فردی آن ها از بین رفته و غرایز تخریبی، سبعانه و پرخاشگرایانه به سطح می آیند اما تحت تاثیر تلقین افراد می توانند دست به فداکاری و دست کشیدن ازمنافع فردی خود بزنند و خود را وقف یک هدف والا فرض کنند. درگروه همانند دنیای کودک یا فضای ناخودآگاه، ایده ها و افکار متناقض می توانند درکنار همدیگر به حیات خود ادامه دهند بدون ان که مشکلی حس شود.
https://www.tg-me.com/alifiroozabadi1344
🔺گروه تکانه ای، متلون و تحریک پذیر است و تقریبا به تمامی از سوی عوامل ناخودآگاه هدایت می شود تکانه هایی که یک عضو گروه از آنها تبعیت می کند بسته به شرایط می تواند بلندپروازانه یا سبعانه، قهرمانانه یا بزدلانه باشد اما همیشه آنچنان آمرانه هستند که هیچ علاقه شخصی حتی از نوع صیانت نفس در فرد حس نمی شود. هیچ تاخیری میان شکل گیری تمایل و ارضای تمایل قابل تحمل نیست. یک حس قدرقدرتی بر گروه سایه انداخته و غیرممکن غیرممکن به نظر می رسد.
🔺گروه هیچ تفکر انتقادی ندارد. به شدت تاثیرپذیر است. تفکرآن با تکیه بر تصاویر و ایماژهایی صورت می گیرد که از طریق تداعی به هم مربوط می شوند و تطابق آنها با واقعیت هرگزمورد ارزیابی قرار نمی گیرد احساسات یک گروه بسیار ساده و بسیار اغراق آمیز است. شک و عدم قطعیت درآن راه ندارد. به راحتی به افراط کشیده می شود. اگرکسی بخواهد بر گروه تاثیر بگذارد نیاز به استدلال ندارد کافی است تنها رنگ و لعاب بیان خود را زیاد کرده و به گونه ای اغراق آمیز رفتار کرده و یک مطلب را بارها و بارها تکرارنماید.
🔺زمانی که افراد در یک گروه گرد هم می آیند تمامی ممانعت های فردی آن ها از بین رفته و غرایز تخریبی، سبعانه و پرخاشگرایانه به سطح می آیند اما تحت تاثیر تلقین افراد می توانند دست به فداکاری و دست کشیدن ازمنافع فردی خود بزنند و خود را وقف یک هدف والا فرض کنند. درگروه همانند دنیای کودک یا فضای ناخودآگاه، ایده ها و افکار متناقض می توانند درکنار همدیگر به حیات خود ادامه دهند بدون ان که مشکلی حس شود.
https://www.tg-me.com/alifiroozabadi1344
Telegram
دكتر فیروزآبادی
@AliFiroozabadi
📎 کووید-۱۹ و تاثیر آن بر زندگی فردی و اجتماعی انسان
🔴 یادداشت زیر در شماره امروز ۹۹/۹/۱۵ هفته نامه سلامت به چاپ رسیده است
🔺با گذشت یک سال از جهانگیری کووید-۱۹ به تدریج پیامدهای آن در زندگی انسان، روابط بین فردی و درک آدمی از خود و جهان آشکار میشود. علیرغم خوشبینیهای اولیه در مورد غلبه سریع بر ویروس و نوید به بازار آمدن قریب الوقوع واکسن در ماههای اخیر، اکنون میدانیم که این چالشی است که به احتمال زیاد تا یکی دوسال دیگر نیز ادامه خواهد یافت. اثرات این همهگیری گستردهتر و متنوعتر از آنی است که در یک حوزهی خاص محدود شود و با گذشت زمان شاید شاهد بروز و ظهور تظاهرات دیگری از این بیماری نیز باشیم . در این یادداشت به اجمال به برخی از تاثیرات همهگیری بر زندگی فردی و اجتماعی ما خواهیم پرداخت. برنامهریزی هدفمند و آگاهانه برای کاستن از پیامدهای منفی این همهگیری بخشی از کارزار جهانی بر علیه این ویروس باید باشد
۱) ابهام : در طول این دوره یک ساله علم پزشکی هنوز نتوانسته به پرسشهای بسیاری که در مورد وبروس، سیر بیماری، تابلوی بالینی, پیامدها و راههای درمان آن وجود دارند پاسخ قانع کننده ای بدهد. هنوز نمیدانیم گستردگی حمله ویروس به ارگانها و شدت آن تا چه حد است، اثرات درازمدت آن چیست، احتمال ابتلای دوباره چقدر است و واکسن تا چه میزانی ایمنی میدهد. ماهیت مبهم ویروس و ناشناخته هابی که حول آن تنیده شده است پیامهای متناقضی را به جامعه مخابره میکند و فضای مبهمی را دامن میزند که حاصل آن سردرگمی و آشفتگی آحاد جامعه است. مردم نمیتوانند بدانند که راه درست مقابله با ویروس کدام است. پروتوکول های درمانی بارها دچار تغییر شده است. این به ماهیت خود ویروس برمیگردد و ایرادی را نمیتوان متوجه سیستم های بهداشتی کرد اما چنین فضای مهالودی به کاهش اعتماد مردم به توصیههای پیشگیرانه و بهداشتی دامن میزند پیامد عمده این وضع کاهش حساسیت احساسی آدمیان و رواج بیتفاوتی و کرختی و بی اعتنایی به توصیهها است
۲)تغییر شکل زندگی: همهگیری به جامعه انسانی شکل خاصی از رابطه را تحمیل کرد که پیش از این سابقه نداشته است. فاصله گذاری، عدم لمس دیگری، ماندن در خانه، زدن ماسک ما را به تغییر الگوهای آشنای گذشته وادار کرد. تداوم این وضع در بعضی خستگی و تمایل به عصیان در برابر اجبارها ایجاد میکند. این به تدریج زاینده خشمی است که میتواند به هر سویی متوجه شود.
۳) سوگواری: بسیاری از ما دوستان، آشنایان و عزیزان خویش را در این همه گیری از دست دادهایم. گذشته از خود فقدان و تاثیر آن بر ذهن و روان ما، جنبه تراژیک ماجرا در این است که ما قادر به ابراز سوگ خویش و برگزاری مراسم معمولی که در آن میتوان بار اندوه خود را با دیگری سهیم کرد نیستیم. حتی نمیتوانیم به عنوان آخرین وداع بر بالین آن که دوست داریم نشسته و دستهای او را در دست بگیریم. بغض گره خورده در گلو راهی برای شکسته شدن پیدا نمیکند و اندوه و افسردگی به حضور خود در وجودمان ادامه میدهد.
۴)ترس و نگرانی از ابتلا: در اتاق درمان به شکل فزایندهای با حضور افرادی روبرو هستیم که تنها علت مراجعه آن ها نگرانی وسواس گونه از ابتلا به کرونا است و این مثل خورهای روح و روان آنها را آزار میدهد، خواب را از آنها گرفته و سایه ترس را بر لحظه لحظه زندگیشان گسترده کرده است. این خود یک بیماری است که شاید از خود کرونا آزار دهنده تر شود.
۵) رواج شبه علم: نیاز به زمان برای آن که تحقیقات علمی به ثمر بنشیند از یک سو و ماهیت حاد بیماری و کشندگی آن و پیامدهایی که حاصل آن هستند از سوی دیگر، راه را برای تبلیغ و طرح روشهایی که قول بهبودی قطعی و علاج یک شبه می دهند هموار می کند. شبه علم در این میان فضای مناسبی برای تنفس مییابد و این خود میزان آشفتگی و بیاعتمادی جامعه را بیشتر میکند. انسانها برای تسکین روان مضطرب خویش دست به دامن آنهایی میشوند که به آنها وعده حل فوری مشکل میدهند و زمانی که مشکل حل نشد ناامبدتر از پیش همه چیز را زیر سوال میبرند. علم برای به بارنشستن آنچه که میکارد نیاز به زمان و حوصله دارد. گامهای علم کوچک و کند اما محکم و استوار است و در فضای کرونا زده کنونی میدان برای پرواز تخیل متوهمانه انسان باز میشود چرا که آرزو دارد به شکلی سریع بر این مشکل غلبه کند.
سخن کوتاه، کرختی و بیتفاوتی احساسی، خشم، غم و اندوه، ترس و اضطراب، تفکر آرزومندانه و متوهمانه همگی پیامدهای همهگیری هستند که همچنان با ما است و پایان آن را نیز نمی توان به روشنی پیشبینی کرد. به نظر میرسد سیاستهای بهداشت روانی جوامع برای مقابله با این پیامدها و اتخاذ شیوه هایی کارآمد که تاثیر منفی آنها را به حداقل برساند نیاز به بازبینی دارد
https://www.tg-me.com/alifiroozabadi1344
🔴 یادداشت زیر در شماره امروز ۹۹/۹/۱۵ هفته نامه سلامت به چاپ رسیده است
🔺با گذشت یک سال از جهانگیری کووید-۱۹ به تدریج پیامدهای آن در زندگی انسان، روابط بین فردی و درک آدمی از خود و جهان آشکار میشود. علیرغم خوشبینیهای اولیه در مورد غلبه سریع بر ویروس و نوید به بازار آمدن قریب الوقوع واکسن در ماههای اخیر، اکنون میدانیم که این چالشی است که به احتمال زیاد تا یکی دوسال دیگر نیز ادامه خواهد یافت. اثرات این همهگیری گستردهتر و متنوعتر از آنی است که در یک حوزهی خاص محدود شود و با گذشت زمان شاید شاهد بروز و ظهور تظاهرات دیگری از این بیماری نیز باشیم . در این یادداشت به اجمال به برخی از تاثیرات همهگیری بر زندگی فردی و اجتماعی ما خواهیم پرداخت. برنامهریزی هدفمند و آگاهانه برای کاستن از پیامدهای منفی این همهگیری بخشی از کارزار جهانی بر علیه این ویروس باید باشد
۱) ابهام : در طول این دوره یک ساله علم پزشکی هنوز نتوانسته به پرسشهای بسیاری که در مورد وبروس، سیر بیماری، تابلوی بالینی, پیامدها و راههای درمان آن وجود دارند پاسخ قانع کننده ای بدهد. هنوز نمیدانیم گستردگی حمله ویروس به ارگانها و شدت آن تا چه حد است، اثرات درازمدت آن چیست، احتمال ابتلای دوباره چقدر است و واکسن تا چه میزانی ایمنی میدهد. ماهیت مبهم ویروس و ناشناخته هابی که حول آن تنیده شده است پیامهای متناقضی را به جامعه مخابره میکند و فضای مبهمی را دامن میزند که حاصل آن سردرگمی و آشفتگی آحاد جامعه است. مردم نمیتوانند بدانند که راه درست مقابله با ویروس کدام است. پروتوکول های درمانی بارها دچار تغییر شده است. این به ماهیت خود ویروس برمیگردد و ایرادی را نمیتوان متوجه سیستم های بهداشتی کرد اما چنین فضای مهالودی به کاهش اعتماد مردم به توصیههای پیشگیرانه و بهداشتی دامن میزند پیامد عمده این وضع کاهش حساسیت احساسی آدمیان و رواج بیتفاوتی و کرختی و بی اعتنایی به توصیهها است
۲)تغییر شکل زندگی: همهگیری به جامعه انسانی شکل خاصی از رابطه را تحمیل کرد که پیش از این سابقه نداشته است. فاصله گذاری، عدم لمس دیگری، ماندن در خانه، زدن ماسک ما را به تغییر الگوهای آشنای گذشته وادار کرد. تداوم این وضع در بعضی خستگی و تمایل به عصیان در برابر اجبارها ایجاد میکند. این به تدریج زاینده خشمی است که میتواند به هر سویی متوجه شود.
۳) سوگواری: بسیاری از ما دوستان، آشنایان و عزیزان خویش را در این همه گیری از دست دادهایم. گذشته از خود فقدان و تاثیر آن بر ذهن و روان ما، جنبه تراژیک ماجرا در این است که ما قادر به ابراز سوگ خویش و برگزاری مراسم معمولی که در آن میتوان بار اندوه خود را با دیگری سهیم کرد نیستیم. حتی نمیتوانیم به عنوان آخرین وداع بر بالین آن که دوست داریم نشسته و دستهای او را در دست بگیریم. بغض گره خورده در گلو راهی برای شکسته شدن پیدا نمیکند و اندوه و افسردگی به حضور خود در وجودمان ادامه میدهد.
۴)ترس و نگرانی از ابتلا: در اتاق درمان به شکل فزایندهای با حضور افرادی روبرو هستیم که تنها علت مراجعه آن ها نگرانی وسواس گونه از ابتلا به کرونا است و این مثل خورهای روح و روان آنها را آزار میدهد، خواب را از آنها گرفته و سایه ترس را بر لحظه لحظه زندگیشان گسترده کرده است. این خود یک بیماری است که شاید از خود کرونا آزار دهنده تر شود.
۵) رواج شبه علم: نیاز به زمان برای آن که تحقیقات علمی به ثمر بنشیند از یک سو و ماهیت حاد بیماری و کشندگی آن و پیامدهایی که حاصل آن هستند از سوی دیگر، راه را برای تبلیغ و طرح روشهایی که قول بهبودی قطعی و علاج یک شبه می دهند هموار می کند. شبه علم در این میان فضای مناسبی برای تنفس مییابد و این خود میزان آشفتگی و بیاعتمادی جامعه را بیشتر میکند. انسانها برای تسکین روان مضطرب خویش دست به دامن آنهایی میشوند که به آنها وعده حل فوری مشکل میدهند و زمانی که مشکل حل نشد ناامبدتر از پیش همه چیز را زیر سوال میبرند. علم برای به بارنشستن آنچه که میکارد نیاز به زمان و حوصله دارد. گامهای علم کوچک و کند اما محکم و استوار است و در فضای کرونا زده کنونی میدان برای پرواز تخیل متوهمانه انسان باز میشود چرا که آرزو دارد به شکلی سریع بر این مشکل غلبه کند.
سخن کوتاه، کرختی و بیتفاوتی احساسی، خشم، غم و اندوه، ترس و اضطراب، تفکر آرزومندانه و متوهمانه همگی پیامدهای همهگیری هستند که همچنان با ما است و پایان آن را نیز نمی توان به روشنی پیشبینی کرد. به نظر میرسد سیاستهای بهداشت روانی جوامع برای مقابله با این پیامدها و اتخاذ شیوه هایی کارآمد که تاثیر منفی آنها را به حداقل برساند نیاز به بازبینی دارد
https://www.tg-me.com/alifiroozabadi1344
Telegram
دكتر فیروزآبادی
@AliFiroozabadi
جای بسی خوشوقتی است که با مساعدت جناب آقای داریوش نویدگویی مدیر محترم انتشارات نوید شیراز دو کتاب زیر قابلیت انتشار در فضای مجازی پیدا کردند برای استفاده عموم در اینچا به اشتراک گذاشته می شوند
Forwarded from Ali Firoozabadi
Ravanpezeshkan_Va_Darmangarane_Sonati_Entesharate_Navid_Shiraz_1389.pdf
4.2 MB
Ravanpezeshkan Va Darmangarane Sonati_Entesharate Navid Shiraz_1389.pdf
Elm,_Shebhe_Elm_Bavar,_Haghighat_Va_Khiyal_Entesharate_Navid_Shiraz.pdf
1.7 MB
Elm, Shebhe Elm - Bavar, Haghighat Va Khiyal_Entesharate Navid Shiraz_1391.pdf
Forwarded from سیزدهمین کنگره علوم اعصاب پایه و بالینی
🔆 نهمین کنگره علوم اعصاب پایه و بالینی در برنامه "زوم" به صورت مجازی و رایگان برگزار می گردد.
تاریخ برگزاری: ۱۹ تا ۲۱ آذر
لینک ورود به سالن های کنگره به شرح زیر است:
Hall-1
Join Zoom Meeting
https://zoom.us/j/94352298040?pwd=WkQ2NjZvc3k2SGFzTDlPOEU0UjBiQT09
Meeting ID: 943 5229 8040
Passcode: 812642
------------------------------------------
Hall-2
Join Zoom Meeting
https://zoom.us/j/91834625334?pwd=SUFKNXYvL0RVNkkzZVVPb0t0UlBEdz09
Meeting ID: 918 3462 5334
Passcode: 424130
www.bcnc.ir
@bcncongress
تاریخ برگزاری: ۱۹ تا ۲۱ آذر
لینک ورود به سالن های کنگره به شرح زیر است:
Hall-1
Join Zoom Meeting
https://zoom.us/j/94352298040?pwd=WkQ2NjZvc3k2SGFzTDlPOEU0UjBiQT09
Meeting ID: 943 5229 8040
Passcode: 812642
------------------------------------------
Hall-2
Join Zoom Meeting
https://zoom.us/j/91834625334?pwd=SUFKNXYvL0RVNkkzZVVPb0t0UlBEdz09
Meeting ID: 918 3462 5334
Passcode: 424130
www.bcnc.ir
@bcncongress
تعبیر_عصب_روانکاوانه_ایگو_و_ناهشیاری.pptx
32.5 MB
تعبیر عصب-روانکاوانه ایگو و ناهشیاری.pptx
سخنرانی ارائه شده در نهمین کنگره علوم اعصاب بالینی جمعه ۹۹/۹/۲۱
سخنرانی ارائه شده در نهمین کنگره علوم اعصاب بالینی جمعه ۹۹/۹/۲۱
کنگره نهم علوم اعصاب بالینی در ۱۹-۲۱ آذرماه ۹۹ در تهران برگزار شد. سخنرانی بیان شده در پنل مربوط به نوروبیولوژی روان درمانیها در اینجا انتشار مییابد
پیش از پنل ما « مارک سولمز» عصب- روانشناس معروف که سهم به سزایی در معرفی رشته جدید عصب- روانکاوی داشته است به ایراد سخنرانی تحت عنوان «مسئله سخت هشیاری» پرداخت. کتاب مغز و دنیای درون او که در سال ۱۳۸۸ ترجمه و از سوی نشر قطره منتشر شد برای اول بار سولمز را به جامعه علمی ایران معرفی کرد. این کتاب اکنون به چاپ دوم رسیده و نسخه کاغذی آن نایاب است اما شکل pdf آن از طریق فضای مجازی قابل تهیه است
پیش از پنل ما « مارک سولمز» عصب- روانشناس معروف که سهم به سزایی در معرفی رشته جدید عصب- روانکاوی داشته است به ایراد سخنرانی تحت عنوان «مسئله سخت هشیاری» پرداخت. کتاب مغز و دنیای درون او که در سال ۱۳۸۸ ترجمه و از سوی نشر قطره منتشر شد برای اول بار سولمز را به جامعه علمی ایران معرفی کرد. این کتاب اکنون به چاپ دوم رسیده و نسخه کاغذی آن نایاب است اما شکل pdf آن از طریق فضای مجازی قابل تهیه است
Forwarded from تجربههای روانپزشکانه
📋 پروندهای کوچک برای رواندرمانی. دو
#دکتر_علی_فیروزآبادی. روانپزشک. تجربهها
رواندرمانی: زایش یا پذیرش. دید روانپزشک
هدف از رواندرمانی چیست؟ این، پرسشی است که یک درمانگر انتظار شنیده شدن آن را از سوی مراجع خود باید داشته باشد. پیش از آن، لازم است که او پاسخی درخور در این زمینه به خود بدهد. برای جستجو در این زمبنه تکیهی صرف بر علم (بیولوژی، پزشکی، روانشناسی) کافی نیست. فلسفه و استدلال برآمده از آن سهمی مهم در این کنکاش دارد. هرچه باشد از روزگاران کهن یکی از شعارهای مقدس که بر درگاه معبد فلسفه در طول تاریخ درخشیده و از سوی سقراط بیان شده این بوده است: خود را بشناس!
آیا هدف روان درمانی خودشناسی است. اگر بله این شناخت پس از آن به چه کار میآید. آیا شناخت صرف به مثابهی ایجاد تغییر در آدمی است. آیا « توانا بود هر که دانا بود» ؟
هر درمانگری که در اتاق درمان با دنیای پیچیدهی آدمی دست و پنجه نرم کرده میداند که میان دانایی و توانایی درهای ژرف وجود دارد که باید از طریق ممارست و پشتکار فراوان و با مرارت و خون دل پر شود. پرسش بعدی این است: این دانایی قراراست در خدمت چه نوع تغییری به کار گرفته شود؟ آیا هدف رساندن مراجع به شادکامی است؟ آیا باید او را به سمت اخلاق و معنویت بیشتر سوق داد؟ مرز میان رواندرمانی و ایدئولوژیهای زمینی و آسمانی کجا است؟ آیا اصلا جایی برای طرح این پرسش در جلسات رواندرمانی وجود دارد که: هدف زندگی چیست؟
بعضی از درمانگران با مراجع وارد چنین گفتوگوهایی میشوند. در این حال، گریزی از دخالت معیارها و اصول معنوی و اخلاقی درمانگر در جریان درمان نیست. هرچه باشد او هم به عنوان یک انسان پاسخهای خود را برای این پرسشها دارد. اما اگر هدف روان درمانی چیزی دیگر باشد چه؟
شاید رجوع به این دو کلید واژه به فهم مطلب کمک کند: تعادل و انسجام.
در وجود همهی ما انسان ها تمایلات، احساسات و افکار مختلفی وجود دارند که به شکلی اجتنابناپذیر در یک راستا قرار ندارند. گویی «من» های مختلفی را در خود جمع کرده باشیم که هریک فلسفهی خاص خود را برای زندگی دارند. این منها در یک رابطهی پویا با هم همانند اسبهایی هستند که در جهتهای مختلف، گاری را میکشند. اعمال نیرو در راستاهای مختلف مانع جلو رفتن گاری شده و چه بسا در صورت تداوم موجب خرد شدن و از هم پاشیده شدن آن شود. یک راه که برای حرکت گاری به ذهن متبادر میشود این است که اسبی که قویتر است بقیهی اسبها را بر جای خود نشانده و با سرکوب نیروی آنها اجازه ندهد گاری را به سوی خود بکشند. اما این سیاست موجب محرومیت گاری از توان این اسبها میشود. در حقیقت در این حال فقط یک اسب گاری را به جلو میراند و تضمینی هم نیست که یکی دیگر از اسبها زمانی قدرت بیشتری پیدا کرده و این بار او هدایت را به دست گیرد.
راه بهتر شاید این باشد: تفاهم اسبها برای در پیش گرفتن یک راه و پرهیز از جنگ و جدل و قراردادن نیروی خود در خدمت هدفی که همگی در مورد آن توافق کرده اند. در اینجا گاری از همهی توان خود برای حرکت استفاده میکند.
هدف رواندرمانی هم راستا کردن نیروهای وجودی انسان در مسیری است که او پس از شناخت کافی به آن رسیده باشد. این مسیر لزوما با مسیری که درمانگر میپسندد میتواند هم راستا نباشد. اما هدف این نیست که درمانگر مراجع را به موجودی همفکر و همعقیدهی خود بدل کند. هدف رساندن او به انسجام و تعادل کافی و به حداقل رساندن تعارضهای وجودی او است. این تعادل و تفاهم میان منهای مختلف از طریق رسیدن به نگاهی واقعبینانه نسبت به محیط و درک آنچه که میتوان و آنچه نمیتوان تغییر داد حاصل میشود. گاه باید پذیرفت و سازگاری نشان داد و گاه باید جنگید و زاینده بود. مهم رسیدن به شناختی است که فرد را به درک تفاوت این دو جنبه هدایت کند. پذیرش، امری متفاوت با تسلیم است و حرکت در جهت رسیدن به هدف در زندگی مستلزم درک محدودیتهای درونی و بیرونی است. انسان تنها با درک اجبارهای خود میتواند آزاد باشد و شناختی که در روان درمانی پشتوانه ی تغییری قرار میگیرد که فرد را به سوی تعادل و انسجام سوق دهد به درک این اجبارها یاری میرساند. تنها از این طریق است که میتوان به سوی زایش، آفرینش و به فعل درآوردن ظرفیتهای وجودی خویش حرکت کرد.
#تجربههای_روانپزشکانه
#دکتر_علی_فیروزآبادی. روانپزشک. تجربهها
رواندرمانی: زایش یا پذیرش. دید روانپزشک
هدف از رواندرمانی چیست؟ این، پرسشی است که یک درمانگر انتظار شنیده شدن آن را از سوی مراجع خود باید داشته باشد. پیش از آن، لازم است که او پاسخی درخور در این زمینه به خود بدهد. برای جستجو در این زمبنه تکیهی صرف بر علم (بیولوژی، پزشکی، روانشناسی) کافی نیست. فلسفه و استدلال برآمده از آن سهمی مهم در این کنکاش دارد. هرچه باشد از روزگاران کهن یکی از شعارهای مقدس که بر درگاه معبد فلسفه در طول تاریخ درخشیده و از سوی سقراط بیان شده این بوده است: خود را بشناس!
آیا هدف روان درمانی خودشناسی است. اگر بله این شناخت پس از آن به چه کار میآید. آیا شناخت صرف به مثابهی ایجاد تغییر در آدمی است. آیا « توانا بود هر که دانا بود» ؟
هر درمانگری که در اتاق درمان با دنیای پیچیدهی آدمی دست و پنجه نرم کرده میداند که میان دانایی و توانایی درهای ژرف وجود دارد که باید از طریق ممارست و پشتکار فراوان و با مرارت و خون دل پر شود. پرسش بعدی این است: این دانایی قراراست در خدمت چه نوع تغییری به کار گرفته شود؟ آیا هدف رساندن مراجع به شادکامی است؟ آیا باید او را به سمت اخلاق و معنویت بیشتر سوق داد؟ مرز میان رواندرمانی و ایدئولوژیهای زمینی و آسمانی کجا است؟ آیا اصلا جایی برای طرح این پرسش در جلسات رواندرمانی وجود دارد که: هدف زندگی چیست؟
بعضی از درمانگران با مراجع وارد چنین گفتوگوهایی میشوند. در این حال، گریزی از دخالت معیارها و اصول معنوی و اخلاقی درمانگر در جریان درمان نیست. هرچه باشد او هم به عنوان یک انسان پاسخهای خود را برای این پرسشها دارد. اما اگر هدف روان درمانی چیزی دیگر باشد چه؟
شاید رجوع به این دو کلید واژه به فهم مطلب کمک کند: تعادل و انسجام.
در وجود همهی ما انسان ها تمایلات، احساسات و افکار مختلفی وجود دارند که به شکلی اجتنابناپذیر در یک راستا قرار ندارند. گویی «من» های مختلفی را در خود جمع کرده باشیم که هریک فلسفهی خاص خود را برای زندگی دارند. این منها در یک رابطهی پویا با هم همانند اسبهایی هستند که در جهتهای مختلف، گاری را میکشند. اعمال نیرو در راستاهای مختلف مانع جلو رفتن گاری شده و چه بسا در صورت تداوم موجب خرد شدن و از هم پاشیده شدن آن شود. یک راه که برای حرکت گاری به ذهن متبادر میشود این است که اسبی که قویتر است بقیهی اسبها را بر جای خود نشانده و با سرکوب نیروی آنها اجازه ندهد گاری را به سوی خود بکشند. اما این سیاست موجب محرومیت گاری از توان این اسبها میشود. در حقیقت در این حال فقط یک اسب گاری را به جلو میراند و تضمینی هم نیست که یکی دیگر از اسبها زمانی قدرت بیشتری پیدا کرده و این بار او هدایت را به دست گیرد.
راه بهتر شاید این باشد: تفاهم اسبها برای در پیش گرفتن یک راه و پرهیز از جنگ و جدل و قراردادن نیروی خود در خدمت هدفی که همگی در مورد آن توافق کرده اند. در اینجا گاری از همهی توان خود برای حرکت استفاده میکند.
هدف رواندرمانی هم راستا کردن نیروهای وجودی انسان در مسیری است که او پس از شناخت کافی به آن رسیده باشد. این مسیر لزوما با مسیری که درمانگر میپسندد میتواند هم راستا نباشد. اما هدف این نیست که درمانگر مراجع را به موجودی همفکر و همعقیدهی خود بدل کند. هدف رساندن او به انسجام و تعادل کافی و به حداقل رساندن تعارضهای وجودی او است. این تعادل و تفاهم میان منهای مختلف از طریق رسیدن به نگاهی واقعبینانه نسبت به محیط و درک آنچه که میتوان و آنچه نمیتوان تغییر داد حاصل میشود. گاه باید پذیرفت و سازگاری نشان داد و گاه باید جنگید و زاینده بود. مهم رسیدن به شناختی است که فرد را به درک تفاوت این دو جنبه هدایت کند. پذیرش، امری متفاوت با تسلیم است و حرکت در جهت رسیدن به هدف در زندگی مستلزم درک محدودیتهای درونی و بیرونی است. انسان تنها با درک اجبارهای خود میتواند آزاد باشد و شناختی که در روان درمانی پشتوانه ی تغییری قرار میگیرد که فرد را به سوی تعادل و انسجام سوق دهد به درک این اجبارها یاری میرساند. تنها از این طریق است که میتوان به سوی زایش، آفرینش و به فعل درآوردن ظرفیتهای وجودی خویش حرکت کرد.
#تجربههای_روانپزشکانه
🔹دپارتمان روانکاوی و رواندرمانی پویشی برگزار میکند
📌مقدمهای بر مکاتب روانکاوی
📚علی فیروز آبادی
روانپزشک و رواندرمانگر تحلیلی
🔹شکل گیری و تولد روانکاوی
🔸 مفاهیم اصلی
🔹گسست
🔸اولین نشانه های تجدید نظر در دیدگاههای اولیه فرویدی
🔹آدلر و یونگ
🔸دیگر تجدید نظر طلبان نسل اول
🔹 رانک، فرنزی، رادو، رایش
🔸حلقه واسط میان نسل اول و دوم روانکاوان
🔹آنا فروید، اریک اریکسون، هانس هارتمن، ملانی کلاین
🔸ارتباط با ابژه
🔹بیون، فایربرن، وینیکات، ماهلر، کرنبرگ
🔸نظریه دلبستگی
🔹بالبی
🔸نوفرویدی ها
🔹هورنای، فروم و سولیوان
🔸روانشناسی خویشتن
🔹تکامل روانکاوی پس از جنگ دوم جهانی
🔸هاینس کوهوت
🔹روانکاوی معاصر
🧑💻آنلاین ، آفلاین
⌛️شروع دوره جمعه ۱۰بهمن
⏰۴۰ ساعت در ۲۰هفته
🕰 از ساعت ۱۶ تا ۱۸
ثبتنام:
02186014290
09106647925
09904055760
آیدیهای پاسخگو:
@dynamicpsychotherapy5
@modernpsychodynamic
بخش درمان دپارتمان روانکاوی و رواندرمانی پویشی:
09224857787
@dynamicmind
📌مقدمهای بر مکاتب روانکاوی
📚علی فیروز آبادی
روانپزشک و رواندرمانگر تحلیلی
🔹شکل گیری و تولد روانکاوی
🔸 مفاهیم اصلی
🔹گسست
🔸اولین نشانه های تجدید نظر در دیدگاههای اولیه فرویدی
🔹آدلر و یونگ
🔸دیگر تجدید نظر طلبان نسل اول
🔹 رانک، فرنزی، رادو، رایش
🔸حلقه واسط میان نسل اول و دوم روانکاوان
🔹آنا فروید، اریک اریکسون، هانس هارتمن، ملانی کلاین
🔸ارتباط با ابژه
🔹بیون، فایربرن، وینیکات، ماهلر، کرنبرگ
🔸نظریه دلبستگی
🔹بالبی
🔸نوفرویدی ها
🔹هورنای، فروم و سولیوان
🔸روانشناسی خویشتن
🔹تکامل روانکاوی پس از جنگ دوم جهانی
🔸هاینس کوهوت
🔹روانکاوی معاصر
🧑💻آنلاین ، آفلاین
⌛️شروع دوره جمعه ۱۰بهمن
⏰۴۰ ساعت در ۲۰هفته
🕰 از ساعت ۱۶ تا ۱۸
ثبتنام:
02186014290
09106647925
09904055760
آیدیهای پاسخگو:
@dynamicpsychotherapy5
@modernpsychodynamic
بخش درمان دپارتمان روانکاوی و رواندرمانی پویشی:
09224857787
@dynamicmind