رابطه دین و اخلاق در گفتگویی انتقادی با ابوالقاسم فنایی👆
مصاحبه کننده: زینب صالحی (کارشناس ارشد فلسفه اخلاق)
فصلنامه نقد کتاب | شماره 1| بهار 94
@abolghasemfanaei
مصاحبه کننده: زینب صالحی (کارشناس ارشد فلسفه اخلاق)
فصلنامه نقد کتاب | شماره 1| بهار 94
@abolghasemfanaei
جهان جدید، جهانِ اخلاقِ جدید است🌱
در دنیای قدیم چنان گمان میرفت که سواستفاده از قدرت و ثروت ناشی از «قدرت طلبی» ، «قدرت پرستی» ، «سرکشی» و «هواپرستی» صاحبان قدرت و ثروت است و براساس این تحلیل چنین نتیجه گیری میشد که زهد و عدالتِ فردی مانع سو استفاده از قدرت و ثروت میشود، لذا چنین گمان میرفت که برای مهار قدرت و ثروت باید اختیار این دو را به افرادی سپرد که «عادل» و «زاهد» باشند.
.... اما در دنیای امروز اولا نفس تمرکز و انباشت قدرت ظلم محسوب میشود. آدمیان به تجربه دریافته اند که «قدرت فساد میآورد و قدرت مطلق فسادِ مطلق» و قدرت بدون نظارت بیرونی و همگانی «نخستین چیزی را که از صاحب آن سلب میکند، قدرت عدالت ورزیدن است» ثانیا عدالت اجتماعی به عدالت فردی فروکاسته نمی شود، یعنی عدالت فردی نه مستلزم عدالت فردی نه مستلزم عدالت اجتماعی است و نه جایگزین آن. در این دیدگاه عدالت اجتماعی به «توزیع عادلانه قدرت و ثروت در میان شهروندان یک جامعه» تعریف میشود و چنین توزیعی بیش از هر چیز نیازمند داشتن یک تئوری منقح در باب عدالت اجتماعی است. جلوگیری از سواستفاده از قدرت و ثروت هم تنها از طریق توزیع عادلانه آنها و کنترل و نظارت همگانی بر آنها میسر میشود.
دکتر ابولاقاسم فنایی- اخلاق دین شناسی صفحه 159 و 160 @abolghasemfanaei
در دنیای قدیم چنان گمان میرفت که سواستفاده از قدرت و ثروت ناشی از «قدرت طلبی» ، «قدرت پرستی» ، «سرکشی» و «هواپرستی» صاحبان قدرت و ثروت است و براساس این تحلیل چنین نتیجه گیری میشد که زهد و عدالتِ فردی مانع سو استفاده از قدرت و ثروت میشود، لذا چنین گمان میرفت که برای مهار قدرت و ثروت باید اختیار این دو را به افرادی سپرد که «عادل» و «زاهد» باشند.
.... اما در دنیای امروز اولا نفس تمرکز و انباشت قدرت ظلم محسوب میشود. آدمیان به تجربه دریافته اند که «قدرت فساد میآورد و قدرت مطلق فسادِ مطلق» و قدرت بدون نظارت بیرونی و همگانی «نخستین چیزی را که از صاحب آن سلب میکند، قدرت عدالت ورزیدن است» ثانیا عدالت اجتماعی به عدالت فردی فروکاسته نمی شود، یعنی عدالت فردی نه مستلزم عدالت فردی نه مستلزم عدالت اجتماعی است و نه جایگزین آن. در این دیدگاه عدالت اجتماعی به «توزیع عادلانه قدرت و ثروت در میان شهروندان یک جامعه» تعریف میشود و چنین توزیعی بیش از هر چیز نیازمند داشتن یک تئوری منقح در باب عدالت اجتماعی است. جلوگیری از سواستفاده از قدرت و ثروت هم تنها از طریق توزیع عادلانه آنها و کنترل و نظارت همگانی بر آنها میسر میشود.
دکتر ابولاقاسم فنایی- اخلاق دین شناسی صفحه 159 و 160 @abolghasemfanaei
آدمیان به جایی رسیدند که دریافتند حقیقت به سهولت در دسترس آنها نیست و امری است پیچیده ، توبرتو و هزار چهره، نصیب شان در مواجه به حقیقت خود آن نیست ، بلکه تصویری از حقیقت است، تصویری که خودِ آنان در آفرینشش نقش دارند. به بیان دیگر، تصویرها/ تئوریهایی که آدمیان در ذهن خود دارند محصول «بازسازی» واقعیت از سوی آنهاست. البته بازسازی ها به «عقلانی» و «غیر عقلانی» تقسیم میشوند.
... بدین سان در دنیای جدید «تقرب» به حقیقت به جای «وصول» به حقیقت نشست و آدمیان به خوبی به این نکته پی بردند که به جای حقیقت، باید به تصویرِ حقیقت یا نظریه ای درباره حقیقت، دلخوش باشند و طلب روزی ننهاده را از سر بیرون کنند، یعنی اگر هم در جستجوی حقیقت برمی آیند ، بدانند که نصیب آنان از حقیقت همواره حضی از حقیقت و تصویری از آن و تجلی ای از آن و تئوری ای درباره آن است.
این نکته را هم بی افزایم که تعدد تصویرها/تئوریها، تجلیها و قرائتها به معنای این نیست که همه آنها از منظر معرفت شناسانه «برابر»اند و از ارزش معرفت شناسی یکسانی برخوردارند. تصویر خوب داریم و تصویر بد و تصویر خوبتر داریم و تصویر بدتر. تصویر ها در دوری و نزدیکی به حقیقت و میزان واقع نمایی یکسان نیستند. تنها ویژگی مشترکی که دارند این است که هیچ تصویری عین حقیقت یا آینه تمام نمای حقیقت نیست، یعنی نه کنه آن را نشان میدهد و نه همه ابعاد، اضلاع و لایه های آن را. تصویر حقیقت تصویر حقیقت است نه خود آن، و نه تصویر غیر آن.
حق انتخاب آدمی چه در مورد دین و چه در غیر آن به معنای برداشتن تکلیف از دوش او نیست. انسان محق وقتی با تصویرهای مختلف از حقیقت، یا تئوریهای گوناگون درباره حقیقت مواجه میشود، موظف است در صورت وجود و امکان ، بهترین تصویر / تئوری را برگزیند. و این یک تکلیف عقلانی/اخلاقی است که از هویت انسانی آدمی سرچشمه میگیرد. آزادی در این مقام به معنای آزادی «منفی» یعنی رهایی از اجبار و تحمیل دیگران است، نه به معنای آزادی از منطق ، معرفت شناسی و اخلاق، و نه به معنای فقدان معیارهای معرفت شناسانه و اخلاقی.
دکتر ابولاقاسم فنایی- اخلاق دین شناسی
@abolghasemfanaei
... بدین سان در دنیای جدید «تقرب» به حقیقت به جای «وصول» به حقیقت نشست و آدمیان به خوبی به این نکته پی بردند که به جای حقیقت، باید به تصویرِ حقیقت یا نظریه ای درباره حقیقت، دلخوش باشند و طلب روزی ننهاده را از سر بیرون کنند، یعنی اگر هم در جستجوی حقیقت برمی آیند ، بدانند که نصیب آنان از حقیقت همواره حضی از حقیقت و تصویری از آن و تجلی ای از آن و تئوری ای درباره آن است.
این نکته را هم بی افزایم که تعدد تصویرها/تئوریها، تجلیها و قرائتها به معنای این نیست که همه آنها از منظر معرفت شناسانه «برابر»اند و از ارزش معرفت شناسی یکسانی برخوردارند. تصویر خوب داریم و تصویر بد و تصویر خوبتر داریم و تصویر بدتر. تصویر ها در دوری و نزدیکی به حقیقت و میزان واقع نمایی یکسان نیستند. تنها ویژگی مشترکی که دارند این است که هیچ تصویری عین حقیقت یا آینه تمام نمای حقیقت نیست، یعنی نه کنه آن را نشان میدهد و نه همه ابعاد، اضلاع و لایه های آن را. تصویر حقیقت تصویر حقیقت است نه خود آن، و نه تصویر غیر آن.
حق انتخاب آدمی چه در مورد دین و چه در غیر آن به معنای برداشتن تکلیف از دوش او نیست. انسان محق وقتی با تصویرهای مختلف از حقیقت، یا تئوریهای گوناگون درباره حقیقت مواجه میشود، موظف است در صورت وجود و امکان ، بهترین تصویر / تئوری را برگزیند. و این یک تکلیف عقلانی/اخلاقی است که از هویت انسانی آدمی سرچشمه میگیرد. آزادی در این مقام به معنای آزادی «منفی» یعنی رهایی از اجبار و تحمیل دیگران است، نه به معنای آزادی از منطق ، معرفت شناسی و اخلاق، و نه به معنای فقدان معیارهای معرفت شناسانه و اخلاقی.
دکتر ابولاقاسم فنایی- اخلاق دین شناسی
@abolghasemfanaei
نردبان آسمان | ابوالقاسم فنایی
مجله نقد و نظر|زمستان و بهار 1377 و 1378 | شماره ی 17 و 18👆
@abolghasemfanaei
مجله نقد و نظر|زمستان و بهار 1377 و 1378 | شماره ی 17 و 18👆
@abolghasemfanaei
به طور کلی، در باب رابطه ذهن و عین سه دیدگاه یا سه نوع تبیین وجود دارد:
1- تبیین شکاکانه
2- تبیین های مبتنی بر رئالیزم خام
3- تبیین های مبتنی بر رئالیزم انتقادی
شکاکیت یعنی واقعیتی/حقیقتی وجود ندارد، یا اگر دارد، قابل شناخت نیست. رئالیزم خام یعنی هم خودِ «واقعیت » ثابت، مطلق و ابدی است و هم «تصویرِ» ما از آن واقعیت ثابت، مطلق و ابدی است. و رئالیزم انتقادی یعنی اینکه «واقعیت» ثابت، مطلق و ابدی است، اما «تصویرِ» ما از واقعیت، و تئوری ما در بابِ واقعیت ممکن است نه ثابت باشد و نه مطلق و نه ابدی.
دکتر ابوالقاسم فنایی- اخلاق دین شناسی صفحه 228
✨ →@abolghasemfanaei
1- تبیین شکاکانه
2- تبیین های مبتنی بر رئالیزم خام
3- تبیین های مبتنی بر رئالیزم انتقادی
شکاکیت یعنی واقعیتی/حقیقتی وجود ندارد، یا اگر دارد، قابل شناخت نیست. رئالیزم خام یعنی هم خودِ «واقعیت » ثابت، مطلق و ابدی است و هم «تصویرِ» ما از آن واقعیت ثابت، مطلق و ابدی است. و رئالیزم انتقادی یعنی اینکه «واقعیت» ثابت، مطلق و ابدی است، اما «تصویرِ» ما از واقعیت، و تئوری ما در بابِ واقعیت ممکن است نه ثابت باشد و نه مطلق و نه ابدی.
دکتر ابوالقاسم فنایی- اخلاق دین شناسی صفحه 228
✨ →@abolghasemfanaei
راه احیای مجد و عظمت تاریخی مسلمین، سیال کردن اندیشه دینی است و آن نیز در گرو بازگشت به عقل مستقل و فرادینی، احیا و اصلاح عقلانیت، فربه کردن هویت انسانی و به رسمیت شناختن استقلال فلسفه ، علم و اخلاق از دین است(=یعنی به رسمیت شناختن سکولاریزم حداقلی در باب فلسفه، علم و اخلاق). پیش از بازگشت به دین و خدا و وحی و پیامبرانِ بیرونی، باید به عقل بازگشت که پیامبرِ درونی خداوند است و آنگاه در پناه احیای عقل و عقلانیت به دین بازگشت. راهِ درست، آشتی دادنِ سنت و مدرنیته، نه ذبح اسلامی مدرنیته است و نه رجوعِ غیر نقادانه به سنت و نه پذیرشِ مقلدانه و غیر نقادانه مدرنیته. راه درست ، بازسازی عقلانی و همزمانِ این دو است. برای ما شرقیان، سنت عصاره عقلانیتِ پیشینیان است و مدرنیته محصولِ عقلانیتِ غربیان، و بازسازی عقلانی این دو، شرط عقلانیت و راه نجات است.
دکتر ابوالقاسم فنایی - اخلاق دین شناسی صفحه 182
✨ →@abolghasemfanaei
دکتر ابوالقاسم فنایی - اخلاق دین شناسی صفحه 182
✨ →@abolghasemfanaei
راه احیای مجد و عظمت تاریخی مسلمین، ترویج بنیادگرایی دینی و جهاد با کفار و دامن زدن به جنگ تمدن غرب و پنچر کردن چرخ این تمدن و دعا برای نابودی این تمدن نیست، تقابل افکندن میان اسلام و غرب یا اسلام و مدرنیته و تلاش برای احیای هویت اسلامی و مقدم داشتن آن بر هویت انسانی راهی به دهی نخواهد برد. دشمن اصلی مسلمانان دشمن خانگی است و آن عبارت است از بنیادگرایی، ظاهرگرایی، سلفی گری، اشعری گری، تعطیل کردن عقل در برابر نقل، تحجر، جزم اندیشی، خشک مغزی و خمودگی در مقام نظر و استبداد، خشنوت ورزی در مقام عمل، و این همه معلول نحیف شدن هویت انسانی و نشاندن هویت دینی به جای آن است.
ابوالقاسم فنایی | اخلاق دین شناسی صفحه 182
✨ →@abolghasemfanaei
ابوالقاسم فنایی | اخلاق دین شناسی صفحه 182
✨ →@abolghasemfanaei