اوجاهورسِنِت از مردان بانفوذ و پزشک دربار مصر باستان در پایان دودمان بیست و ششم و آغاز دودمان بیست و هفتم مصر بود.[۱] اوجاهورسنت یا اوجاهوررسنه خدمتگزار نیث، ایزدبانوی سائیس، در دلتای غربی بود. او ایزدبانوی شکار و جنگ و معشوقهٔ تیر و کمان بود. ایرانیان به اوجاهورسنت به عنوان رئیس پزشکان اجازه دادند که مدرسههای پزشکی در سائیس و سرتاسر مصر بازگشایی کند.[۲] یکی از مسؤلیتهای اوجاهورسنت در خدمت به فرعون جدید مصر کمبوجیهٔ دوم، اجرای تشریفاتی رسمی بود که به موجب آن عنوانِ افتخاری مسوتر، «فرزند رع»، برای تأکید بر مشروعیت کمبوجیه در مقام فرمانروای مصر به او اعطا شد.[۳]
از او تندیسی همراه با کتیبه پیداشده که اکنون در موزهٔ واتیکان نگهداری میشود. اوجاهورسنت در بخشی از این کتیبه از کمبوجیهٔ دوم با عنوانها و صفتهایی همچون «آورندهٔ نظم»، «پاسدار آیینهای مردمی و دینی» و «بری از خشونت» یاد میکند.
پانویس
از او تندیسی همراه با کتیبه پیداشده که اکنون در موزهٔ واتیکان نگهداری میشود. اوجاهورسنت در بخشی از این کتیبه از کمبوجیهٔ دوم با عنوانها و صفتهایی همچون «آورندهٔ نظم»، «پاسدار آیینهای مردمی و دینی» و «بری از خشونت» یاد میکند.
پانویس
عینالزمان ابوعلی حسن بن علی قطّان مروزی یکی از دانشمندان اواخر سدهٔ پنجم و اوایل سدهٔ ششم هجری بود. او در ادب و پزشکی تبحر داشت. اسلاف او اهل بخارا بودند ولی خود او در سال ۴۶۵ هجری قمری در شهر مرو به دنیا آمد و از این رو به مروزی مشهور شد. او علاوه بر پزشکی و ادبیات در هندسه و حکمت نیز ماهر بود ولی بیشتر به پزشکی میپرداخت. در سال ۵۴۸ که ترکان غز ترکتازی و ویرانگری میکردند به دست آنان اسیر شد و در اسارت آنان را دشنامهای سخت داد و غزها که از دشنامهای او آزرده شده بودند آنقدر خاک در دهانش ریختند تا مرد.
آثار
از میان چند کتاب نوشتهٔ قطان مروزی کتاب کیهان شناخت مهمترین و مشهورترین کتاب او بهشمار میآید که دربارهٔ ستارهشناسی است. دیگر کتابهای او مشجر نسب ابیطالب، عروضی به فارسی، الدوحه و رسالههایی در پزشکی هستند.
آثار
از میان چند کتاب نوشتهٔ قطان مروزی کتاب کیهان شناخت مهمترین و مشهورترین کتاب او بهشمار میآید که دربارهٔ ستارهشناسی است. دیگر کتابهای او مشجر نسب ابیطالب، عروضی به فارسی، الدوحه و رسالههایی در پزشکی هستند.
هر که پیمان با هوالموجود بست
گردنش از بند هر معبود رست
مومن از عشق است و عشق از مؤمن است
عشق را ناممکن ما ممکن است
آنچه از خاک تو رُست ای مرد حرّ
آن فروش و آن بپوش و آن بخور
آن جهانبینان که خود را دیدهاند
خود گلیم خویش را بافیدهاند
ای امینِ دولت تهذیب و دین
آن ید بیضا برآر از آستین
خیز و از کار اُمم بگشا گره
نقشه اَفرنگ را از سر بنه
نقشی از جمعیت خاور فکن
واسِتان خود را ز دست اهرمن
ای اسیر رنگ، پاک از رنگ شو
مؤمنِ خود، کافر افرنگ شو
رشتهٔ سود و زیان در دست توست
آبروی خاوران در دست توست
اهل حق را زندگی از قوّت است
قوّت هر ملّت از جمعیت است
دانی از افرنگ و از کار فرنگ
تا کجا در بند زُنّار فرنگ؟
زخم از او، نشتر از او، سوزن از او
ما و جوی خون و امید رفو؟
گر تو میدانی حسابش را درست
از حریرش نرمتر، کرباس توست
بوریای خود به قالینش مده
بیدق خود را به فرزینش مده
هوشمندی از خُم او مِی نخورد
هر که خورد، اندر همین میخانه مُرد
چون چراغ لاله سوزم در خیابان شما
ای جوانان عجم جان من و جان شما
غوطهها زد در خمیر زندگی اندیشهام
تا به دست آوردهام افکار پنهان شما
مهر و مه دیدم نگاهم برتر از پروین گذشت ریختم طرح حرم در کافرستان شما
فکر رنگینم کند نذر تهی دستان شرق
پاره لعلی که دارم از بدخشان شما
میرسد مردی که زنجیر غلامان بشکند دیدهام از روزن دیوار زندان شما
حلقه گرد من زنید ای پیکران آب و گل
آتشی در سینه دارم از نیاکان شما
نهنگی بچه خود را چه خوش گفت
به دین ما حرام آمد کرانه
به موج آویز و از ساحل بپرهیز
همه دریاست ما را آشیانه
ساحل افتاده گفت گرچه بسی زیستم
هیچ نه معلوم گشت آه که من کیستم
موج زخود رفتهای تیز خرامید و گفت هستم اگر میروم گر نروم نیستم
گردنش از بند هر معبود رست
مومن از عشق است و عشق از مؤمن است
عشق را ناممکن ما ممکن است
آنچه از خاک تو رُست ای مرد حرّ
آن فروش و آن بپوش و آن بخور
آن جهانبینان که خود را دیدهاند
خود گلیم خویش را بافیدهاند
ای امینِ دولت تهذیب و دین
آن ید بیضا برآر از آستین
خیز و از کار اُمم بگشا گره
نقشه اَفرنگ را از سر بنه
نقشی از جمعیت خاور فکن
واسِتان خود را ز دست اهرمن
ای اسیر رنگ، پاک از رنگ شو
مؤمنِ خود، کافر افرنگ شو
رشتهٔ سود و زیان در دست توست
آبروی خاوران در دست توست
اهل حق را زندگی از قوّت است
قوّت هر ملّت از جمعیت است
دانی از افرنگ و از کار فرنگ
تا کجا در بند زُنّار فرنگ؟
زخم از او، نشتر از او، سوزن از او
ما و جوی خون و امید رفو؟
گر تو میدانی حسابش را درست
از حریرش نرمتر، کرباس توست
بوریای خود به قالینش مده
بیدق خود را به فرزینش مده
هوشمندی از خُم او مِی نخورد
هر که خورد، اندر همین میخانه مُرد
چون چراغ لاله سوزم در خیابان شما
ای جوانان عجم جان من و جان شما
غوطهها زد در خمیر زندگی اندیشهام
تا به دست آوردهام افکار پنهان شما
مهر و مه دیدم نگاهم برتر از پروین گذشت ریختم طرح حرم در کافرستان شما
فکر رنگینم کند نذر تهی دستان شرق
پاره لعلی که دارم از بدخشان شما
میرسد مردی که زنجیر غلامان بشکند دیدهام از روزن دیوار زندان شما
حلقه گرد من زنید ای پیکران آب و گل
آتشی در سینه دارم از نیاکان شما
نهنگی بچه خود را چه خوش گفت
به دین ما حرام آمد کرانه
به موج آویز و از ساحل بپرهیز
همه دریاست ما را آشیانه
ساحل افتاده گفت گرچه بسی زیستم
هیچ نه معلوم گشت آه که من کیستم
موج زخود رفتهای تیز خرامید و گفت هستم اگر میروم گر نروم نیستم
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
دیگر چه مانده که بترسید؟
رنه گروسه گفته ایران بود که از بن تاریکی تاریخ مشعل خرد و دانش را گرفت و در طوفان های زمانه همواره روشن و بالا نگاه داشت
➖➖➖
کانال اصلی
@Zartosht_Setodeh
کانال آرشیو
@ASPS_KFP
رنه گروسه گفته ایران بود که از بن تاریکی تاریخ مشعل خرد و دانش را گرفت و در طوفان های زمانه همواره روشن و بالا نگاه داشت
➖➖➖
کانال اصلی
@Zartosht_Setodeh
کانال آرشیو
@ASPS_KFP
Forwarded from Reza Pahlavi - Official TG
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
ملت بزرگ ایران،
تحولات جهانی و منطقهای، فرصت تازهای را برای بازپسگیری و نجات ایران عزیزمان پیش روی ما قرار داده است. امروز، جمهوری اسلامی از هر زمان دیگری ضعیفتر، و در مواجهه با بحرانها، درماندهتر است. در این میان، بزرگترین نقطهٔ ضعف این رژیم، نداشتن مشروعیت و مقبولیت مردمی است.
ایران ما سرشار از منابع طبیعی و ثروت انسانی است، و مردمش هرگز نباید دغدغهٔ آب و نان، دارو و درمان، و سوخت و برق را در گرما و سرما داشته باشند؛ به ریال دستمزد بگیرند، اما با دلار ۷۰هزارتومانی و گرانی افسارگسیخته، به سختی روزگار بگذرانند. مشکلات روزافزونی که شما با آن مواجه هستید، ناشی از بیکفایتی و فسادیست که با تار و پود این رژیم، گره خورده است. جمهوری اسلامی، اساسا، اراده و توان ادارهٔ کشور و تامین ابتداییترین نیازهای مردم را ندارد.
آنها که به ملت ایران، وعدهٔ آب و برق مجانی میدادند، سرزمین ثروتمند ما را خشک کردند و به عصر تاریکی بازگرداندند: چشمانداز تمدن بزرگ ما را با وحشتی بزرگ، جایگزین کردند.
اما اکنون، در این دورهٔ حساس، در این فرصت نو، دو راه پیش روی ماست: یا نظارهگر و منتظر باشیم تا شاید دیگران، تغییرات دلخواه خود را برای ما رقم بزنند؛ یا اینکه با عزم و ارادهٔ ملی، خود، موتور محرک تغییر باشیم؛ و خواست ملتِ ایران را در میهنمان، و در اتاقهای فکر و دالانهای قدرت در سراسر جهان، به کرسی بنشانیم. انتخاب من، بدون تردید، گزینهٔ دوم است.
من بنا به خواست شما، آمادگی خود را برای هدایت این تغییر، و رهبری دوران گذار اعلام کردهام. توان من ناشی از قدرت شماست. نیرویی را که از تداوم مبارزه و اعتراضات حقطلبانهتان میگیرم، در مسیر استقرار دولتی ملی، و جلب حمایت حداکثری جهانی برای تحقق آن، به کار میبندم.
اینک، زمان انتخاب است. بیاییم با عزمی راسخ، به سوی آیندهای روشن، آزاد، مرفه و آباد حرکت کنیم.
پاینده ایران
@OfficialRezaPahlavi
تحولات جهانی و منطقهای، فرصت تازهای را برای بازپسگیری و نجات ایران عزیزمان پیش روی ما قرار داده است. امروز، جمهوری اسلامی از هر زمان دیگری ضعیفتر، و در مواجهه با بحرانها، درماندهتر است. در این میان، بزرگترین نقطهٔ ضعف این رژیم، نداشتن مشروعیت و مقبولیت مردمی است.
ایران ما سرشار از منابع طبیعی و ثروت انسانی است، و مردمش هرگز نباید دغدغهٔ آب و نان، دارو و درمان، و سوخت و برق را در گرما و سرما داشته باشند؛ به ریال دستمزد بگیرند، اما با دلار ۷۰هزارتومانی و گرانی افسارگسیخته، به سختی روزگار بگذرانند. مشکلات روزافزونی که شما با آن مواجه هستید، ناشی از بیکفایتی و فسادیست که با تار و پود این رژیم، گره خورده است. جمهوری اسلامی، اساسا، اراده و توان ادارهٔ کشور و تامین ابتداییترین نیازهای مردم را ندارد.
آنها که به ملت ایران، وعدهٔ آب و برق مجانی میدادند، سرزمین ثروتمند ما را خشک کردند و به عصر تاریکی بازگرداندند: چشمانداز تمدن بزرگ ما را با وحشتی بزرگ، جایگزین کردند.
اما اکنون، در این دورهٔ حساس، در این فرصت نو، دو راه پیش روی ماست: یا نظارهگر و منتظر باشیم تا شاید دیگران، تغییرات دلخواه خود را برای ما رقم بزنند؛ یا اینکه با عزم و ارادهٔ ملی، خود، موتور محرک تغییر باشیم؛ و خواست ملتِ ایران را در میهنمان، و در اتاقهای فکر و دالانهای قدرت در سراسر جهان، به کرسی بنشانیم. انتخاب من، بدون تردید، گزینهٔ دوم است.
من بنا به خواست شما، آمادگی خود را برای هدایت این تغییر، و رهبری دوران گذار اعلام کردهام. توان من ناشی از قدرت شماست. نیرویی را که از تداوم مبارزه و اعتراضات حقطلبانهتان میگیرم، در مسیر استقرار دولتی ملی، و جلب حمایت حداکثری جهانی برای تحقق آن، به کار میبندم.
اینک، زمان انتخاب است. بیاییم با عزمی راسخ، به سوی آیندهای روشن، آزاد، مرفه و آباد حرکت کنیم.
پاینده ایران
@OfficialRezaPahlavi