Telegram Web Link
این نظر شخصی من است: #دین_مانوی موفق‌ترین دینی است که در تاریخ بشر به وجود آمده است.

#مانی دین‌آوری باهوش و خلاق بود که در جهان پیشامدرن و با حضور رقبای قدرتمندی چون #دین_زردشتی و #دین_مسیحی موفق شد پیروان پرشماری در سراسر دنیا پیدا کند و چند سده حیات معنوی داشته باشد. هرچند، سپس‌تر دینی که او آورده بود و قرار بود به «هر زبان و در هر شهر» گسترش یابد چنان از بین رفت که گویی هرگز وجود نداشته است.

افول دین #مانی از عجایب تاریخ بشر است، که دلایل مفصل آن باید در جای خود بررسی شود. آنچه برای من بسیار جالب است و به‌تازگی با آن مواجه شده‌ام این است: عده‌ای #نومانوی دارند تلاش می‌کنند #دین_مانی را، چند صد سال پس از خاموشی کامل آن، زنده کنند و نام کلیسای خودشان را هم #کلیسای_نور گذاشته‌اند!

حسین جاوید
@Virastaar
«خیت» یا «خیط»؟

✔️ «خیت شدن» یا «خیط شدن» یعنی «شرمنده شدن» و «سنگ روی یخ شدن» و، با اصطلاح غیررسمی، «ضایع شدن».

❇️ علی‌اکبر دهخدا در لغت‌نامه آن را با املای «خیت» ضبط کرده است و معانی «شرمنده، بور، کنفت» را برای آن آورده است.

❇️ محمد معین در فرهنگ فارسی آن را با املای «خیط» ضبط کرده است و در همان گستره‌ی معنایی لغت‌نامه‌.

❇️ حسن انوری در فرهنگ بزرگ سخن آن را با املای «خیت» ضبط کرده است و معانی «نابسامان و خراب» و «شرمنده و رسوا» را برای آن آورده است. او «خیط» را هم مدخل کرده و به «خیت» ارجاع داده است.

❇️ غلامحسین صدری‌افشار و همکاران در فرهنگ معاصر فارسی آن را با املای «خیت» ضبط کرده‌اند و معانی «ناکام، ناموفق، سرشکسته» را برای آن آورده‌اند. ایشان «خیط» را هم مدخل کرده و به «خیت» ارجاع داده‌اند.

❗️ شگفتا، فرهنگ املایی خط فارسی و دستور خط فارسی، از فرهنگستان زبان و ادب فارسی، نه «خیت» و نه «خیط» را مدخل نکرده‌اند. پیشنهاد می‌شود در ویراست‌ بعدی این دو کتاب حتماً این واژه و ترکیبات ساخته‌شده با آن را مدخل کنند.

باری، می‌توان چنین گفت که این واژه جزو واژه‌های دواملایی محسوب می‌شود و نوشتن آن به هر دو شکل «خیت» و «خیط» (به شرط رعایت اصل یکدستی در سراسر متن) درست است.

✔️ «آمد دم قایق و آهسته گفت: اوضاع خیت است... خیت خیت...» (دن آرام، ترجمه‌ی احمد شاملو)

✔️ «خیط کاشتی، مامان‌بزرگ.» (جبه‌خانه، هوشنگ گلشیری)

🟢 یادآوری مهم: «خیط» در معانی بالا را نباید با «خیط» به معنای «خط» اشتباه گرفت.

✔️ «امیدوارم دیگر دور مرا خیط بکشید.» (رازهای سرزمین من، رضا براهنی)

حسین جاوید
👉 @Virastaar
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
«شما اگه فرصت می‌کردین می‌رفتین این لهجه‌تون رو یه جراحی می‌کردین بهتر بود.»

این جمله را مدیرعامل باشگاه پرسپولیس روی آنتن زنده‌ی تلویزیون کشور خطاب به مدیر باشگاه استقلال می‌گوید.

حیف از این‌همه زبان و گویش و لهجه‌ی دیرین و شیرین ایرانی که عده‌ای نابخردانه به آن‌ها به چشم ابزار تحقیر می‌نگرند.

حسین جاوید
👉 @Virastaar
#شوخی

حسین جاوید
@Virastaar
بیشتر از بیست روز است⁧ #پردیس_کتاب_اصفهان⁩ را، به همان دلیلی که همه می‌دانیم، پلمب کرده‌اند و هنوز اجازه‌ی بازگشایی نداده‌اند. این مجموعه چهل نیرو دارد و جزو کتاب‌فروشی‌های خوب اصفهان و ایران است.

حیف. امیدوارم زودتر مشکلشان رفع شود.

حسین جاوید
@Virastaar
گروه «اخبار کتاب» از بیستم دی‌ماه ۱۳۹۴ تا کنون محفلی است برای صدها ناشر و نویسنده و مترجم و دوست‌دار کتاب؛ از طریق لینک زیر می‌توانید به ما بپیوندید:

👉 https://www.tg-me.com/+yPj2g4Z7XOY4ZGNk

📣 پیوستن به «اخبار کتاب» فقط در ۲۴ ساعت آینده شدنی است و پس از آن، به روال همیشه و برای حفظ فضای خوب جمع دوستانه‌مان، دست‌کم تا ۶ ماه این امکان فراهم نیست.

حسین جاوید
@Virastaar
به‌تازگی حرف‌وحدیث‌ها و اعتراضات زیادی پیرامون آیین‌نامه‌ی جدید عضویت در کتابخانه‌ی ملی ایران و استفاده از سالن‌ها و امکانات شکل گرفته است.

نصف حواشی سال‌های اخیر کتابخانه‌ی ملی به این دلیل است که این مکان درواقع هویت اصلی‌اش را از دست داده و به #قرائتخانه بدل شده است. اغلب مراجعان یا دارند درس می‌خوانند یا زبان (عمدتاً با هدف مهاجرت). در روزهای نزدیک به کنکورها و امتحانات مقاطع تحصیلات تکمیلی هم که در سالن‌ها و حتی فضاهای بیرونی جای سوزن انداختن نیست. پژوهشگران واقعی و آن‌ها که باید از مخازن و گنجینه‌های ارزشمند این سازمان استفاده کنند سختی‌های زیادی در پیش دارند.

اگر چند سالن مطالعه‌ی درست‌وحسابی در چهار گوشه‌ی تهران بود، وضع این نبود. این‌همه زمین خالی و پارک و فرهنگسرا و... در تهران است؛ مگر چقدر بودجه می‌خواهد که سالن‌هایی برای دانشجوها راه انداخت و جایی برای درس خواندن در اختیارشان گذاشت؟ در آن صورت، فضاهای پژوهشی با کاربری‌های دیگرسان اشغال نمی‌شوند و نیاز هم نیست هر روز صدها نفر با مشقت زیاد خود را به مکان نه‌چندان خوش‌مسیر کتابخانه‌ی ملی برسانند.

حسین جاوید
@Virastaar
ویراستار
#معرفی_کتاب_پنجشنبه (۱۲) پدرم @Virastaar
پدرم
اورهان پاموک
ترجمه‌ی بهاره فریس‌آبادی
انتشارات ققنوس
چاپ اول/ ۱۳۹۷

وقتی #اورهان_پاموک، در بیست و چند سالگی، اولین رمانش را می‌نویسد و به پدرش می‌دهد، با شوروشوق و تمجید فراوان او مواجه می‌شود و نیز با این پیش‌بینی که او روزگاری جایزه‌ی نوبل ادبیات را خواهد برد! شاید همین رفتار است که جمله‌ی پایانی خطابه‌ی پاموک هنگام دریافت جایزه‌ی نوبل ادبیات را عمق می‌بخشد: «بسیار دلم می‌خواست که امروز پدرم هم در میان ما بود.»

پدرم اولین کتاب از سری پانورامای انتشارات ققنوس است، مجموعه‌ای که می‌کوشد با متن‌های کوتاه از نویسندگان برجسته ــ خواه پاره‌ای از آثار آن‌ها و خواه گزیده‌ای یا داستان کوتاهی ــ خوانندگان را با جهان آثار بزرگ ادبی آشنا کند.

کتاب شامل سه متن است: روایتی از مرگ پدر پاموک و مواجهه‌ی نویسنده با این اتفاق، داستان کوتاه خودزندگی‌نامه‌واری با نام «از پشت پنجره»، و متنی با نام «چمدان پدرم» که درواقع سخنرانی پاموک در مراسم دریافت جایزه‌ی نوبل است. در هر سه متن عنصر اصلیِ حاضر و غایب «پدر» است، همان پدر ثروتمند، جذاب و زیبایی که «نوعی خوش‌بینی همیشگی، اعتمادبه‌نفسی‌ بی‌نظیر و سادگی برآمده از خوبی» او را از بقیه‌ی پدرها متمایز می‌کند و غیبت‌های مداومش هم خدشه‌ای به شخصیتش وارد نمی‌سازد.

پاموک جز به‌نیکی از پدرش سخن نمی‌راند و آنچه از زندگی خانوادگی‌شان بازمی‌نماید صادقانه و بدون سوگیری است: آقای گوندوز پاموک شاید همسر ایدئالی نباشد (این را می‌توان از آنچه در «از پشت پنجره» از احساسات مادر خانواده روایت می‌شود دریافت)، اما قطعاً پدر بی‌نظیری است که جز با محبت و همدلی با فرزندانش تا نکرده، و همین رویکرد است که راه پیشرفت را برای اورهان باز می‌کند.

کتاب کوبنده می‌آغازد ــ «آن شب دیر به خانه آمدم. گفتند پدرم مرده است.» ــ و با هیجان و انتظار خاتمه می‌یابد: نوشته‌های داخل چمدان پدر پاموک چیست و چه کیفیتی دارد. در این ضمن، نگاه پاموک به ادبیات و نوشتن هم برای خواننده روشن می‌شود.


اگر چیزی از پاموک نخوانده‌اید، این کتاب جمع‌وجور می‌تواند مدخل خوبی به جهان فکری و داستانی این نویسنده باشد؛ اگر هم آثار دیگر او را خوانده‌اید، پدرم شناخت بهتر و نزدیک‌تری از نامدارترین نویسنده‌ی ترکیه در اختیارتان می‌گذارد. ترجمه‌ی کتاب نیز قابل قبول و روان است.

این یادداشت را با بخش تفکربرانگیزی از کتاب پدرم به پایان می‌برم:

«اجتماعات انسانی، قبایل و ملت‌ها مادامی که به ادبیات ارج می‌نهادند و شنوندگان خوبی برای نویسندگان خود محسوب می‌شدند هوشیارتر، غنی‌تر و مترقی بودند و، همان‌طور که بر همه‌ی ما روشن است، کتاب‌سوزی‌ها و خفیف و خرد شمردن نویسندگان همواره خبررسان روزهای تاریک و جهل ملت‌ها بوده.»

از پاموک در کانال ویراستار:
ــ استانبول

#معرفی_کتاب_پنجشنبه (۱۲)

حسین جاوید
@Virastaar
#اورهان_پاموک در جایی از کتاب پدرم به یک ضرب‌المثل زیبای ترکی اشاره می‌کند: «چاه کندن با سوزن» ــ یعنی کاری را با زحمت زیاد پیش بردن.

یاد این بیت از قصاید #سعدی افتادم:

«نه چشم طامع از دنیا شود سیر/ نه هرگز چاه پر گردد به شبنم.»

این «چاه کندن با سوزن» و «پر شدن چاه با شبنم» چه تعابیر قشنگی‌اند.

حسین جاوید
@Virastaar
#شوخی

حسین جاوید
@Virastaar
از علایق تزلزل‌ناپذیر ایرانی‌ها پیدا کردن ریشه برای واژه‌های مختلف است و اغلب هم این ریشه‌شناسی غیرعلمی و عامیانه است؛ انگار این علاقه سابقه‌ی بیش از هزار ساله دارد! در کتاب تاریخ سنی ملوک الارض و الانبیاء، مربوط به حدود سال ۳۵۰ هجری قمری، به این ریشه‌شناسی از واژه‌ی «ضحاک» برخوردم:

«ده آک ترکیبی است از ده و آک یعنی عیب. وی ده عیب را در جهان به وجود آورد... ده آک در تعریب به ضحاک تبدیل یافت.» (حمزه‌ی اصفهانی، تاریخ پیامبران و شاهان، ترجمه‌ی جعفر شعار، امیرکبیر)

حسین جاوید
@Virastaar
#اداره_کل_نگارش ⁩ این‌طوری سانسور می‌کرده!

‏⁧ #سفر_مصر
‏⁧ #رضا_براهنی

حسین جاوید
@Virastaar
از تصویب #کنوانسیون_برن حدود ۱۴۰ سال می‌گذرد و سال‌های خیلی کمتری است که اغلب کشورهای دنیا به این پیمان پیوسته‌اند، مدت‌زمان #کپی_رایت هم حداکثر ۷۰ تا ۸۰ سال پس از مرگ نویسنده است، آن‌وقت یک ناشر معتبر ایرانی روی جلد ترجمه‌ی فارسی کتاب نویسنده‌ای زاده‌ی ۱۶۶۷ میلادی و درگذشته‌ی ۱۷۴۵ میلادی نوشته است: «با رعایت قانون کپی‌رایت!»

حسین جاوید
@Virastaar
دانش ما درباره‌ی #تاریخ_بشر و، به تبعِ آن، #تاریخ_زبان هنوز بسیار محدود است، اما نشانه‌هایی وجود دارند که می‌توانند ما را به دوره‌ی تقریبی شکل‌گیری #زبان در معنایی شبیه به آنچه امروز از آن می‌شناسیم راهبر شوند.

نسبتاً با اطمینان، می‌توانیم ادعا کنیم هیچ‌یک از اجزای دستگاه گفتار انسان صرفاً با هدف استفاده در سخن گفتن #تکامل نیافته است و دستگاه زبان درواقع کارکردی ثانویه به اعضایی که اهداف پایه‌ای دیگری داشته‌اند افزوده است.

❇️ اولین جزء زبان آواها و اصوات هستند و ما آن‌ها را در مرحله‌ی اول به کمک جریان هوا و #ریه‌ ایجاد می‌کنیم. ریه‌ها در اصل برای نفس کشیدن و زنده ماندن شکل گرفته‌اند.

❇️ ما سپس به کمک #تارآواها جریان هوا را به سمت اجزای دیگر دستگاه گفتار هدایت می‌کنیم. نقش تکاملی تارآواها کمک به تقویت عضلات قفسه‌ی سینه و حبس کردن نفس هنگام انجام کارهای سخت است. اجداد ما نیاز داشتند برای بعضی کارهای حیاتی (نظیر شکار یا این‌سو و آن‌سو شدن بین شاخه‌های درختان) تمام انرژی خود را یکجا به کار بگیرند و این را، ازجمله، با بستن تارآواها به دست می‌آوردند. هنوز هم وقتی جسم سنگینی را از زمین بلند می‌کنیم، وقتی می‌خواهیم گلوله‌‌ای را به هدف بزنیم، یا در فرایندهای طبیعی بسیار مهم، نظیر دفع و زایمان، از انقباض تارآواها سود می‌بریم.

❇️ در مسیر خروج آواها و اصوات #زبان_کوچک هم وجود دارد که باید جزئی از دستگاه گفتاری انسان در نظر گرفته شود. می‌دانیم کارکرد اصلی زبان کوچک جلوگیری از ورود آب و غذا به بینی است.

❇️ دیگر اجزای #دهان ما ــ کام و زبان و دندان‌ها و لب‌ها ــ با هدف ایجاد امکان جویدن و بلع غذا و آب تکامل یافته‌اند.

❇️ #بینی که بی‌تردید باید جزئی از دستگاه گفتار در نظر گرفته شود و در تولید بعضی #واکه‌های_خیشومی در زبان‌های گوناگون نقش دارد در اصل ابزاری کمک‌تنفسی و نیز مربوط به بویایی است.

چنان‌که منطقاً از داده‌های بالا برمی‌آید، انسان در دوره‌‌‌های متأخری از تکاملش به توانایی سخن گفتن و استفاده از زبان دست یافته است. از آنجا که زبان انسان ــ برخلاف زبان حیوانات (اگر بشود اسمش را زبان گذاشت) ــ از ویژگی‌هایی مثل دوگانگی و خلاقیت سود می‌برد و جنبه‌های انتزاعی و زمانی گوناگون دارد، می‌توان حدس زد که در دل جامعه‌ای نسبتاً هوشمندتر و وابسته‌تر به ارتباطات و تعاملات به تکامل رسیده است و شکل دادن به چنین جامعه‌ای قاعدتاً از عهده‌ی #انسان_خردمند (#هوموساپینس) برمی‌آمده است.

نوزاد انسان، برخلاف نوزاد حیوانات، آواها و اصوات پیام‌رسان را عمدتاً نه غریزی بلکه اکتسابی به کار می‌گیرد و انتقال این مهارت از نسلی به نسل دیگر با دشواری فراوان و صرف چند سال زمان شدنی است. قطعاً، چنان‌که #چامسکی تأکید می‌کند، کودک با توانایی خاصی در درک الگوهای دستوری زبان‌ها پا به دنیا می‌گذارد، اما هنوز آن‌قدر نگذشته که طبیعت و تکامل فرصت کنند جزئیات زبان‌ها را هم به‌شکل کدهای ژنتیکی در دی. ان. ای ما جای دهند. شاید، اگر از دست بمب‌های خودمان جان سالم به در بردیم، انسان‌ها چند صد هزار سال دیگر با توانایی بلافصل و بدیهیِ سخن گفتن به دنیا بیایند!

حسین جاوید
@Virastaar
تئقان‌ قو‌ هم دادیم به پقی قفت!

حسین جاوید
@Virastaar
در جایی از تاریخ ایستاده‌ایم که اگر همین امروز تولید آثار فرهنگی متوقف شود و ما تا آخر عمرمان فقط شاهکار بخوانیم و ببینیم، باز هم کتاب و فیلم و سریال کم نمی‌آوریم.

حسین جاوید
@Virastaar
از دوران فیلسوفان روم و یونان باستان، یافتن منشأ زبان از دغدغه‌های فلاسفه و زبان‌ورزان بود. جالب این که در قرون وسطا یکی از عقاید رایج این بود که همه‌ی زبان‌ها از زبان #عبری منشعب شده‌اند! این عقیده از آنجا می‌آمد که #عهد_عتیق به زبان عبری نوشته شده است و بنابراین آدم و حوا که، بنا بر #سفر_پیدایش، در باغ عدن به نگهبانی گمارده شده بوده‌اند ناگزیر به زبان عبری سخن می‌گفته‌اند! بعدها خشم خداوند باعث شد ابنای بشر به زبان‌های گوناگون سخن بگویند و توانایی مفاهمه را از دست بدهند!

حسین جاوید
@Virastaar
به‌تازگی نسخه‌ای از کتاب مبانی نشر کتاب خریده‌ام که چاپ سال ۱۳۸۱ است و استاد #عبدالحسین_آذرنگ (نویسنده) آن را به استاد #احمد_سمیعی تقدیم کرده است.

نمی‌دانم چه مسیری را پیموده تا به کتابخانه‌ی من رسیده است، اما عزیز می‌دارمش.

حسین جاوید
@Virastaar
«هنگردار»؟!

واقعاً «گیره‌» یا حتی «آویز» این‌قدر نشنوده‌اند که چنین واژه‌ی عجیبی بسازیم و به کار ببریم؟

حسین جاوید
@Virastaar
2024/06/26 11:08:40
Back to Top
HTML Embed Code: