Telegram Web Link
این روزها مدام در رسانه‌ها می‌خوانیم‌ «واکنش ایران می‌تواند در فلان تاریخ رخ بدهد»!

در منابع این اخبار «could» به معنی «ممکن بودن» و «احتمال داشتن» است، نه «توانستن». بنابراین، فرضاً جمله‌ی

«Iran could attack Israel in less than 24 hours»

را باید چنین ترجمه کرد:

«احتمال دارد ایران طی بیست و چهار ساعت آتی به اسرائیل حمله کند.»

حسین جاوید
@Virastaar
«نوستالژی» (که بعضاً «نستالژی» هم نوشته می‌شود) از وام‌واژه‌هایی است که در دهه‌ها‌ی اخیر در زبان فارسی رواج پیدا کرده است. در فرهنگ‌های انگلیسی «نوستالژی» («nostalgia») را چنین توضیح داده‌اند: «آمیخته با شادی و گرامی‌داشت گذشته و همراه با این آرزوست که چیزها تغییر نمی‌کردند.»

«نوستالژی» اسم است و صفتی که از آن ساخته می‌شود «نوستالژیک» («nostalgic»). در فرهنگ‌های فارسی (حتی فرهنگ‌های جدیدتری مثل فرهنگ بزرگ سخن و فرهنگ معاصر فارسی)، بعضاً به‌رغم مدخل شدن «نوستالژی» و «نستالژی»، مدخل «نوستالژیک» وجود ندارد و در فرهنگ املایی خط فارسی هم به هیچ‌یک از این دو کلمه اشاره‌ای نشده است ــ این خود می‌تواند دلیلی بر نورَواج بودن (و نه نوظهور بودن) این واژه‌ها باشد.

با آنچه گفته شد، شگفت نیست که بسیاری نمی‌توانند صفت درست را از واژه‌ی «نوستالژی» بگیرند و به کار ببرند و چنین جملاتی را زیاد می‌بینیم:

«یک طعم نوستالژی.»
«این خیلی نوستالژیه.»
«به‌خاطر نوستالژی بودنش محبوبه.»

همان‌طور که گفته شد، «نوستالژی» اسم است و «نوستالژیک» صفت. بنابراین، چنان‌که مثلاً نمی‌گوییم «یک طعم خاطره» بلکه می‌گوییم «یک طعم خاطره‌برانگیز»، درست نیست که بگوییم «یک طعم نوستالژی»، و مانند این‌.

«یک طعم نوستالژیک.»
«این خیلی نوستالژیکه.»
«به‌خاطر نوستالژیک بودنش محبوبه.»

حسین جاوید
@Virastaar
بعضی ناشرها که اصلاً نمی‌دانند ویراستار کیست و اگر هم بدانند، این شأن را برای او قائل نیستند که نامش را در شناسنامه‌ی کتاب بیاورند؛ با این دسته کاری نداریم. برخی ناشرها اهمیت ویرایش و کار ویراستار را درک می‌کنند و نام او را هم در شناسنامه می‌آورند اما به طریق دیگری دچار خطا می‌شوند: در یک یا دو چاپ از کتاب نام ویراستار در شناسنامه قید شده و، عمدتاً با قطع همکاری ویراستار و آن انتشارات، یا حتی گاهی با تغییر یونیفرم شناسنامه، نام ویراستار در چاپ‌های بعدی کتاب حذف می‌شود.

ویرایش هم مثل ترجمه یا تألیف یا حتی صفحه‌بندی یا طراحی جلد جزو کارهایی است که حقوق معنوی آن «دائمی» است و با گذر زمان از بین نمی‌رود. تا زمانی که از متن ویراسته‌ی ویراستار برای چاپ کتاب استفاده می‌شود باید نام او در شناسنامه درج شود. انصاف این است که حتی وقتی با کسی قطع همکاری می‌کنیم قدردان زحمات گذشته‌ی او باشیم و حقوق حرفه‌ای‌اش را پاس بداریم.

حسین جاوید
@Virastaar
راه‌اندازی «ایستگاه صلواتی» (یا، آن‌طور که این روزها قصد دارند جا بیندازند، «موکب») قدمتی چندهزارساله دارد!

در متن #سغدی «وسنتره جاتکه» (روایتی از تولد بودا) وقتی خاتون [ملکه] به شاه خبر می‌دهد که باردار است شاه شیوی بسیار شادمان می‌شود و درجا دستور می‌دهد در همه‌ی دروازه‌های شهر مهمان‌سرا برپا کنند و خوردنی و نوشیدنی بسیار بر آن بگذارند.

حسین جاوید
@Virastaar
از کتاب‌فروشی یک ناشر دولتی که از برچسب قیمت استفاده نمی‌کند سراغ یک کتاب را گرفتم. کتاب‌فروش گفت نداریم اما شماره‌ات را بده، اگر در انبار بود، زنگ می‌زنم. به چند ساعت نکشید که زنگ زد و گفت نبود، اما یک دوست کتاب‌فروش دارم که یک نسخه موجود دارد به فلان قیمت [ده، پانزده برابر قیمت پشت جلد]، خواستی بیا ببر!

شما هم همان فکری را می‌کنید که من؟!

حسین جاوید
@Virastaar
من نمی‌دانم این «میل به» (یا «ویروسِ») جدانویسی ضمایر ملکی (به‌ویژه ضمایر ملکی جمع) از کجا پدیدار شده و در ذهن ناشرانی که چنین شیوه‌نامه‌ای دارند چه می‌گذرد. این سیاق مخالف صورت مألوف خط فارسی است و «فلسفه»ای هم ندارد، چون اگر قرار به جدانویسی همه‌ی اجزای کلمات و واژه‌بست‌‌‌ها باشد، قاعدتاً خط فارسی هویتش را از دست می‌دهد.

تصویری که می‌بینید متن پشت جلد کتاب خوبی است که اخیراً یکی از بهترین ناشرهای کشور به بازار فرستاده است. سردرگمی چنان است که یک جا نوشته شده «انقراض‌شان» (با نیم‌فاصله) و دو خط پایین‌تر نوشته شده «مطالعاتشان» (پیوسته)!

حسین جاوید
@Virastaar
«مربعی» یعنی «شبیه به مربع» و «مربع‌شکل» هم همین معنی را دارد.

«مستطیلی» یعنی «شبیه به مستطیل» و «مستطیل‌‌شکل» هم همین معنی را دارد.

«مثلثی» یعنی «شبیه به مثلث» و «مثلث‌شکل» هم همین معنی را دارد.

❇️ به‌کار بردن صفت‌هایی همچون «مربعی‌شکل» و «مستطیلی‌شکل» و «مثلثی‌شکل» چندان فصیح نیست.

حسین جاوید
@Virastaar
❇️ در کشور ما واحد خرید و فروش کاغذ و محاسبه‌ی میزان کاغذ مورد نیاز هر کتاب عمدتاً «بند» است. البته، از واحد «کیلو» هم استفاده می‌شود اما در برابرش «بند» را هم قید می‌کنند و محاسبات مبادله‌ای و ذهنی و عینی ناشران و چاپخانه‌داران بر اساس «بند» است.

❇️ برخلاف اغلب کشورهای پیشرفته، دستگاه‌های چاپ افست کتاب در ایران با کاغذهای‌ برش‌خورده (یا اصطلاحاً «شیت») کار می‌کنند، نه با «رول». چاپخانه‌های دیجیتال هم همین «بند»ها را برش کوچک‌تر می‌زنند و به خورد دستگاه‌ها می‌دهند. البته، کاغذ به‌شکل «رول» وارد می‌شود (چون حمل‌ونقل «رول» در کانتینر آسان‌تر و ارزان‌تر و مطمئن‌تر است) و اینجا در کارخانه‌هایی به اسم «رول‌شیت‌کنی» برش می‌خورد و بسته‌بندی می‌شود و به «بند» بدل می‌شود.

❇️ هر بند کاغذ شامل ۵۰۰ برگ است و اندازه‌ی برش آن می‌تواند ۷۰ در ۱۰۰ سانتی‌متر (اغلب برای کتاب‌هایی با قطع وزیری) یا ۶۰ در ۹۰ سانتی‌متر (اغلب برای کتاب‌هایی با قطع رقعی) باشد و اندازه‌های کم‌کاربرد و نامتعارف دیگری هم وجود دارند که فرضاً برای چاپ کتاب‌هایی با قطع‌های اصطلاحاً «اروپایی» به کار می‌روند.

برای محاسبه‌ی میزان کاغذ مورد نیاز هر کتاب فرمول‌های متنوعی وجود دارد که این یکی از همه ساده‌تر است:

تعداد صفحات کتاب تقسیم بر ۳۲، ضرب‌در تیراژ کتاب، تقسیم بر ۵۰۰.

یعنی اگر فرضاً کتاب شما ۳۰۰ صفحه داشته باشد و تیراژ آن ۱۰۰۰ نسخه باشد، میزان کاغذ مصرفی‌اش، به‌تقریب، چنین محاسبه می‌شود:

۳۰۰÷۳۲×۱۰۰۰÷۵۰۰=۱۸/۷۵

حسین جاوید
@Virastaar
می‌دانستید اتحادیه‌ای با این نام قشنگ داریم؟

«فخار»، ازجمله، به معنی «کوره‌پز» و «آجرپز» و «سفالگر» است.

حسین جاوید
@Virastaar
برخورد ما با دو رویداد مهم ورزشی دنیا جالب بوده است:

🚴 نام «Tour de France» را ترجمه نکرده‌ایم و با آوانگاری و کمابیش شبیه به وام‌واژه از آن استفاده می‌کنیم: «تور دو فرانس.»

🏎 نام «Formula 1» [«فرمولا وان»] را ترجمه کرده‌ایم، هرچند بخشی از آن همچنان شامل یک وام‌واژه است: «فرمول یک.»

حسین جاوید
@Virastaar
درباره‌ی «دواگلی»

از معادل‌های خوش‌آهنگ و خلاقانه‌ای که مردم خوش‌ذوق کوچه‌ و خیابان از نسل‌های گذشته ساخته‌اند یکی هم واژه‌ی «دواگلی» است. این واژه به‌عنوان معادل «مرکورکرم» (Mercurochrome) ساخته شده که به ظن قوی از زبان فرانسه به زبان فارسی راه یافته بوده است. ماده‌ای که به این‌ نام‌ها خوانده شده ماده‌ای است دارای رنگی در طیف سرخ؛ وجه تسمیه‌‌ی «دواگلی» هم همین است. از «دواگلی» برای ضدعفونی کردن زخم‌ها بهره گرفته می‌شد و استفاده از آن در خانه‌ها هم (چنان که همین امروز) باب بود.

عجیب این است که چنین واژه‌ی پربسامدی در لغت‌نامه‌ی دهخدا، فرهنگ فارسی معین و فرهنگ معاصر فارسی صدری افشار مضبوط نیست. با بررسی پیکره‌های زبانی، مشاهده می‌شود که در دهه‌های گذشته هم «مرکورکرم» و هم «دواگلی» در نوشته‌ها به کار رفته‌ است:

❇️ «خراش‌های صورتش را دواگلی زدم.» (آدم زنده، احمد محمود)

❇️ «جناب رئیس با دیدن خنجر و وسایلی مثل چسب زخم و بسته‌های قرص و دواگلی یکه خورد.» (سال‌های ابری، علی‌اشرف درویشیان)

❇️ «دواگلی تا روی ساق پا و از آن‌طرف تا نصف رانش را قرمز کرده ‌بود.» (پر کاه، محمود گلابدره‌ای)

❇️ «کف اتاق دفتر از لکه‌های ثابت مرکورکرم گُله‌به‌گُله قرمز بود.» (مدیر مدرسه، جلال آل‌احمد)

❇️ «زخم پیشانی‌اش را مرکورکرم زده‌ است.» (داستان یک شهر، احمد محمود)

خاصیت گندزدایی مرکورکرم یا همان دواگلی در سال ۱۹۱۹ کشف شد و تا سال ۱۹۹۸ از این دارو استفاده می‌شد. از آن سال به بعد، محلول‌های مشابه اما کم‌ضررتر، با نام تجاری «بتادین» (حاوی پوویدون آیداین)، عمدتاً جای مرکورکرم را گرفتند. این‌ها بعضاً بلورهای سبز رنگین‌کمانی داشتند و دیگر فقط سرخ‌رنگ نبودند.

هنوز هم در لایه‌های مختلف جامعه واژه‌ی «دواگلی» برای اشاره به هر نوع محلول ضدعفونی‌کننده‌ی زخم‌های کوچک به کار می‌رود، هرچند کم‌بسامدتر.

حسین جاوید
@Virastaar
در سفری که به‌تازگی به شمال غرب کشور داشتم دو واژه‌ی جدید توجهم را جلب کرد: «رمکه» (ramke) و «ریکه» (reike).

❇️ «رمکه» قاب یا همان «شانه»‌ی چوبینی است که دور موم عسل قرار گرفته است.

❇️ «ریکه» جعبه‌ی چوبینی است که تعدادی رمکه (معمولاً ده تا) در آن قرار دارد.

این واژه‌ها در مناطق ترک‌زبان شمال غرب رواج دارند و، از طریق واژگان مختص به دادوستد، کم‌کم دارند به فارسی هم راه می‌جویند.

تا جایی که شناخت من از زبان ترکی قد می‌دهد، این دو واژه ریشه‌ی ترکی ندارند و حدسم این است که از نواحی تالش و زبان‌ها و گویش‌های رایج در آنجا به نواحی شمال غربی راه پیدا کرده‌اند.

در تصویر بالا هر یک از شانه‌هایی که در جعبه قرار دارد «رمکه» و هر یک از جعبه‌ها «ریکه» است.

حسین جاوید
@Virastaar
در متون کلاسیک ادبیات فارسی گندم⁩ در تقابل با جو غله‌ی ارزشمندتر و برتر است. طی تاریخ هم فقرا نان جو می‌خورده‌اند و اغنیا نان گندم.

چند سالی است که اوضاع کاملاً برعکس شده؛ نان جو نان گران‌قیمت‌تری است و رفته در سبد اغنیا!

این هم از آن اتفاقات جالب‌ تاریخ غذاست.

حسین جاوید
@Virastaar
«مومیایی» ماده‌‌ی معدنی کمیاب و گران‌قیمتی است که اصل آن از کوه‌ها و چشمه‌ها استخراج می‌شد و از آن ضماد می‌ساختند و به اعضا و جوارح شکسته و آسیب‌دیده می‌مالیدند یا معجونش را سرمی‌کشیدند و معتقد بودند بیماری‌های گوناگونی را درمان می‌کند. این ماده جز آن مواد شیمیایی چندگانه‌ای است که مثلاً مصریان باستان از آن برای حفظ اجساد بهره می‌جستند و نباید با آن اشتباه گرفته شود.

در این سال‌ها «مومیایی» به‌شکل قطعات بلورمانند زرد و سیاه به فروش می‌رسد و کاربرد اصلی آن از بین بردن «ترس» است. چنان‌که پیش‌تر رایج بود به افرادی که ترسیده‌اند «آب طلا» بدهند، «مومیایی» را هم در چنین مواقعی استفاده می‌کنند و وقتی خبر بدی (مثل خبر مرگ یا تصادف) را برای کسی می‌برند یا با فردی مواجه می‌شوند که بر اثر حادثه‌ای شوکه شده یا ترسیده به او مقدار بسیار کمی «مومیایی» می‌خورانند.

به این کاربرد اخیر، تا جایی که من بررسیده‌ام، در هیچ‌یک از فرهنگ‌های معتبر فارسی اشاره‌ای نشده است. قطعاً فرهنگ‌نویسان آتی باید مدخل کردن «مومیایی» با این معنی را هم در نظر داشته باشند.

حسین جاوید
@Virastaar
#طنز

حسین جاوید
@Virastaar
ما «Nike» را دهه‌ها «نایک» نوشتیم و خواندیم اما، شاید به همت نسل زد، چند سالی است ضبط و تلفظ «نایکی» دارد بسامد بیشتری می‌یابد و‌ جای «نایک» را می‌گیرد.

این مصداقی است که نشان می‌دهد نسل جدید در به‌کارگیری اسامی خارجی «آوانگاری» را به «حرف‌نگاری» ترجیح می‌دهد.

حسین جاوید
@Virastaar
«آیتم»

استفاده از وام‌واژه‌ی «آیتم» («item») در سال‌های اخیر و در راستای بازاریابی در شبکه‌های اجتماعی بسامد بالایی یافته است. پیش‌تر این واژه یک واژه‌ی به‌نسبت تخصصی و کم‌بسامد بود و نهایتاً از زبان مجریان تلویزیونی برای اشاره به «میان‌برنامه» شنیده می‌شد.

❇️ «یه آیتم ببینیم و برگردیم به استودیو.»

این روزها مدام در صفحات اجتماعی رستوران‌ها و فروشگاه‌ها و از زبان بلاگرها «آیتم» را می‌بینیم و می‌شنویم.

❇️ «این آیتممون خیلی خوشمزه است.»
❇️ «آیتم‌های پاییزی‌مون شارژ شدن.»
❇️ «آیتم‌های متنوعی در فروشگاه موجودن.»

دلیل رواج این واژه می‌تواند این باشد که شمول عام دارد و هر نوع چیز قابل فروش، از کار دست‌ساز هنری گرفته تا کفش و کلاه و غذا و نوشیدنی و...، را در بر می‌گیرد. بااین‌حال، همیشه معادل‌های متناسبی در زبان فارسی داشته‌ایم و، بسته به بافت و نیاز، از آن‌ها بهره گرفته‌ایم.

«این غذامون خیلی خوشمزه است.»
«محصولات پاییزی‌مون رو دوباره آوردیم.»
«کالاهای مختلفی در فروشگاه موجودن.»

حسین جاوید
@Virastaar
2024/10/01 23:29:14
Back to Top
HTML Embed Code: