Telegram Web Link
دیگر جاافتاده‌تر از «قلیان» هم داریم که به‌جایش می‌نویسند‌ «هوکابار»؟!

‏واقعاً کافه‌های ایران در یک لیگ دیگر بازی می‌کنند و مشغول خلق ⁧ نوع دیگری از #اسپرانتو هستند!

حسین جاوید
@Virastaar
دوره‌ی هفدهم کارگاه ویرایش (آخرین دوره‌ی سال ۱۴۰۲)

پیش‌تر هم نوشته‌ام که هیچ‌کس با گذراندن یک دوره‌ی کوتاه متخصص هیچ کاری نمی‌شود و برای ویراستار خوب بودن باید کتاب‌خوان و زیادخوان بود، باریک‌بین و پرحوصله بود و شمّ زبانی قوی داشت. کارگاه ویرایش کمک می‌کند با کار ویرایش آشنایی اصولی و حرفه‌ای پیدا کنید و مسیرتان را پی بگیرید.

این دوره عمدتاً‌ به کار کسانی می‌آید که شرایط اولیه را در خودشان می‌بینند و دوست دارند با مؤسسات انتشاراتی به‌عنوان ویراستار همکاری کنند. مترجم‌ها و نویسنده‌‌هایی که می‌خواهند کارهای پیراسته‌تری ارائه دهند هم از مخاطبان بالقوه‌ی کارگاه ویرایش‌اند. باعث افتخار من است که در این سال‌ها چند صد نفر دوست عزیز در کارگاه ویرایش حاضر بوده‌اند و شمار قابل توجهی از آن‌ها به‌عنوان ویراستار و حتی سرویراستار با مؤسسات انتشاراتی همکاری دارند.

برای ثبت‌نام در این دوره با شماره‌ی ۰۹۹۱۲۸۲۰۷۹۷ (مؤسسه‌ی فرهنگی‌هنری ته‌رنگ) تماس بگیرید. اگر پرسشی درباره‌ی دوره داشتید، می‌توانید به خود من پیام دهید (@hjavid). چنان که در تیتر آمده، این آخرین دوره‌ی امسال خواهد بود.

ارادتمند همگی
حسین جاوید
@Virastaar
در باب «نیشگان» و «نیشگون»

❇️ «یک نیشگان از گل‌چهره می‌گیرد.» (تمثیلات، میرزا فتحعلی آخوندزاده، ترجمه‌ی محمدجعفر قراچه‌داغی، ۱۲۸۸)

❇️ «علویه وقت بزنگاه آن‌ها را نیشگان می‌گرفت.» (علویه خانم، صادق هدایت، ۱۳۱۲)

❇️ «همدیگر را نیشگان می‌گرفتند.» (دل کور، اسماعیل فصیح، ۱۳۵۱)

❇️ «تکه‌گوشت کنار بینی‌اش را سخت نیشگان گرفت.» (پر کاه، محمود گلابدره‌ای، ۱۳۵۳)

❇️ «با انبر گوشت‌های تنش را نیشگان می‌گرفتند.» (موریانه، بزرگ علوی، ۱۳۶۸)

❇️ «بی‌اختیار پشت دخترش را نیشگان گرفته بود.» (طوبا و معنای شب، شهرنوش پارسی‌پور، ۱۳۶۸)

برتری تلفظ لهجه‌ای یک کلمه بر تلفظ معیار آن پدیده‌ی عجیبی نیست و این نوع تلفظ‌ها حتی می‌توانند کم‌کم تلفظ‌های پیشین را به حاشیه برانند و صورت رسمی شوند. مثلاً، «تافتون» صورت شکسته و لهجه‌ای «تافتان» است، اما کیست که نداند «تافتان» تقریباً دارد قافیه را به «تافتون» می‌بازد و دور نیست که تلفظ «تافتون» نه یک تلفظ لهجه‌ای (در این مورد خاص: لهجه‌ی تهرانی) بلکه تلفظ رسمی شود.

❇️ «نانی که برای من می‌پزند تافتون دوآتشه است.» (شرح زندگانی من، عبدالله مستوفی)

❇️ «یک نان تافتون، کمی پنیر و یک لیوان چای شیرین از سوراخ در می‌دهد تو.» (همسایه‌ها، احمد محمود)

❇️ «تا می‌گفتی چی، یک نان تافتون را دو لقمه می‌کرد.» (جن‌نامه، هوشنگ گلشیری)

❇️ «نوعی تافتون کوچک است که مانندِ تافتون ایرانی از تنور درمی‌آید.» (کتاب مستطاب آشپزی، نجف دریابندری)

با این اشاره‌ی کوتاه، برویم سراغ واژه‌ی «نیشگان» که شواهدی از آن را در ابتدای این مطلب دیدیم. اتفاق جالبی که برای این کلمه افتاده ظاهراً برعکس روالی است که توضیح داده شد و فرض بر این گذاشته شده که «نیشگون» صورت شکسته و لهجه‌ای است و صورت رسمی آن «نیشگان» است (چنان که مثلاً بپنداریم «فرغان» صورت رسمی «فرغون» و «ماکارانی» صورت رسمی «ماکارونی» است)!

«نیشگون» و «نشگون» و «نشگن» و «وشگون» و «ویشگون» و حتی «بشکن»، همه، صورتی از کلمه‌ای واحد هستند که در اصل «نشکنج» بوده است. «نشکنج» در لغت فرس اسدی طوسی، ذیل مدخل «نخجل»، معنا شده است: «نخجل: نشکنج بود، یعنی به دو انگشت گرفتن و به دو ناخن فشردن بود» (لغت فرس، اسدی طوسی، به تصحیح عباس اقبال). فرهنگ رشیدی (تدوین‌شده به سال ۱۰۶۴ قمری) هم آن را «بالکسر و کاف مفتوح، گرفتن بدن به ناخن به نوعی که درد کند» معنا کرده است.

❇️ «وآن صنم را ز گاز و از نشکنج
تن بنفشه شده‌ست و لب نارنج.» (عنصری، ضبط بیت بر اساس تصحیح پاول هرن از لغت فرس)

❇️ «به بر چون گرفتش یل نامدار
به نشکنج اندام او شد فکار.» (فردوسی)

با این شروح و شواهد، پیداست که صورت «نیشگان» صورتی است که احتمالاً بر پایه‌ی یک فرض نادرست و ظاهراً از اواخر دوره‌ی قاجار ساخته شده است و هرچند در متن‌ها دیده شده و حتی پای آن به فرهنگی چون فرهنگ معاصر فارسی صدری افشار هم باز شده است، نمی‌تواند صورت درستی باشد.

حسین جاوید
@Virastaar
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
نوشته رانندگی در حالت ایتالیک!

این شوخی را ویراستارها خوب می‌فهمند! :)

@Virastaar
روزگاری بود که جلد کتاب‌ها خودش یک اثر هنری بود اما امروزه در ایران تقریباً دیگر چیزی به اسم طراحی جلد نداریم! جلد و یونیفرم کتاب‌های ترجمه‌شده که اغلب کپی طرح‌های خارجی است و جلد کتاب‌های تألیفی هم ساده و نه‌چندان چشمگیر. دلیلش واضح است: طراح خوب و خلاق و دلسوز کم نداریم اما پول نداریم!

طراح فرضاً باید بیست روز، یک ماه وقت بگذارد و یکی، دو میلیون بگیرد؟ منطقی است؟ طرح جلد خوب و خلاقانه چیزی کم از یک نقاشی یا پوستر ندارد و طبیعتاً وقت زیادی از هنرمند خواهد گرفت. وقتی دودوتای نشر چهار تا نیست، طراح هم مجبور است دو، سه روزه کارش را تمام کند و تحویل دهد و برود سراغ کارهای بعدی. این است که در بُعد هنری کتاب‌ها درجا که نزده‌ایم هیچ (کاش درجا زده بودیم!)، داریم دنده‌عقب می‌رویم!

حسین جاوید
@Virastaar
ویراستار
دوره‌ی هفدهم کارگاه ویرایش (آخرین دوره‌ی سال ۱۴۰۲) پیش‌تر هم نوشته‌ام که هیچ‌کس با گذراندن یک دوره‌ی کوتاه متخصص هیچ کاری نمی‌شود و برای ویراستار خوب بودن باید کتاب‌خوان و زیادخوان بود، باریک‌بین و پرحوصله بود و شمّ زبانی قوی داشت. کارگاه ویرایش کمک می‌کند…
📢 دوستان گرامی، با سپاس از شما، ظرفیت کارگاه ویرایش ــ چه حضوری و چه مجازی ــ تکمیل شده است و دیگر امکان ثبت‌نام در کارگاه روز یکشنبه وجود ندارد. با برنامه‌ریزی مؤسسه و برای اینکه در خدمت عزیزان بیشتری باشیم، کارگاه دیگری در روزهای سه‌شنبه (از ساعت ۶ تا ساعت ۸) تدارک دیده‌ایم. برای ثبت‌نام در این دوره با شماره‌ی ۰۹۹۱۲۸۲۰۷۹۷ (مؤسسه‌ی فرهنگی‌هنری ته‌رنگ) تماس بگیرید. اگر پرسشی درباره‌ی دوره داشتید، می‌توانید به خود من پیام دهید (@hjavid).

ارادتمند همگی
حسین جاوید
@Virastaar
نکته‌ای که اخیراً توجهم را جلب کرده است: ترکی آذربایجانی ــ زبانی که ترک‌زبانان ایران، به‌خصوص در نواحی شمال غربی کشور، به آن تکلم می‌کنند ــ در تلفظ اسامی به واجگاه‌ها حساس است و عمدتاً مسیر مستقیم و ساده را در تولید و تلفظ واج‌ها پی می‌گیرد. گویشوران این زبان چندان رغبت ندارند بین واج‌هایی که در پشت، جلو و میانه‌ی دستگاه گفتار تولید می‌شود رفت‌وآمد کنند و درنتیجه با جابه‌جایی، تغییر و حتی حذف بعضی واج‌ها تلاش می‌کنند به‌صورت خطی از نقطه‌ای به نقطه‌ی دیگر بروند؛ در این میان، اغلب اسامی چنان صورت‌های تحبیبی یا محاوره‌ای می‌یابند که جایگاه تولید واج‌های آن‌ها با ترتیب خطی و مستقیم از پشت به سمت جلوی دستگاه گفتار حرکت می‌کند.

به این اسامی و تلفظ آن‌ها در محاوره‌ی ترکی آذربایجانی دقت بفرمایید:

❇️ معصومه: مصمه (دقت ویژه بفرمایید که فاصله‌ی زیاد جایگاه تولید «م» و «ع» باعث حذف «ع» در تلفظ شده است).

❇️ مریم: مَیْرَم (دقت ویژه بفرمایید که جایگاه تولید «ر» در تلفظ «مریم» و «مَیْرَم» متفاوت است و در «مَیْرَم» متمایل به جلوست).

❇️ رضا: ایرضا (دقت ویژه بفرمایید که جایگاه تولید «ر» در تلفظ «رضا» و «ایرضا» متفاوت است و در «ایرضا» متمایل به جلوست).

❇️ خدیجه: خجّه (دقت ویژه بفرمایید که فاصله‌ی زیاد جایگاه تولید «خ» و «د» باعث حذف «د» در تلفظ شده است).

❇️ حسینعلی: سونالی

❇️ ابوالحسن: ابلسن

مثال‌ها فراوان‌اند.

حسین جاوید
@Virastaar
Forwarded from کتاب سده
کتاب سده به‌زودی منتشر می‌کند

دیوان شوکت بخاری
با تصحیح و مقدمه‌ی دکتر سیروس شمیسا

چاپ اول ویراست نو: زمستان ۱۴۰۲/ ۶۴۰ صفحه/ قطع وزیری/ جلد سخت


شوکت بخاری (نیمه‌ی دوم قرن یازدهم ه‍ . ق) یکی از بزرگ‌ترین شاعران طرز خیال است. این شاعران (امثال میرزا جلال اسیر شهرستانی، بیدل دهلوی و...) معنای تازه‌‌ای از «معنی» در سر داشتند و به ‌قول صاحب فرهنگ آنندراج «نزاکت (نازکی خیال) را به جایی رسانیدند که در بعضی اشعار اینان جمال معنی جز در آیینه‌ی خیال نتوان دید». برخی از ابیات و مصراع‌های شوکت از فرط تازگی و قدرت خیال خواننده را غرق در لذتی آمیخته به بهت می‌کند. شعر شوکت علاوه بر خیالات و مضامین تازه پر از تناسبات متعدد ادبی بین کلمات است و تلمیحات و مخصوصاً اشارات تازه دارد. زبان او زبان دوره‌ی خود اوست و لذا پر از لغات و اصطلاحات مردم دوره‌ی صفویه است، اشارات به کاسه‌ی چینی، خامه‌ی مو، سرمه‌ی خاموشی، نان پنجه‌کش، کاغذ سوزن‌زده، کاغذ ابری، آینه‌ی تصویر و غیره و غیره که در ادبیات قدیم نبوده است. در این کتاب که با مراجعه به چندین نسخه فراهم آمده است فرهنگ مختصری هم برای این‌گونه لغات و اصطلاحات تنظیم شده است.
@SadePub
Forwarded from کتاب سده
#چاپ_هفتم منتشر شد

آن‌چنان‌تر
هاجر رزم‌پا

چاپ اول: بهار ۱۴۰۲
چاپ هفتم: زمستان ۱۴۰۲

۱۷۲ صفحه/ ۱۰۰۰ نسخه/ ۱۵۰ هزار تومان
کتاب سده


«همیشه اختلاف داشتیم. دعوا از اولین شب زندگی مشترکمان شروع شد. ده‌‌ تا از همکلاسی‌های سوده و سه تا از مهندس‌های شرکت را از محضر برده بودیم رستوران تا شاهد پیوندمان باشند. یکی از همکارهایم که نوشابه‌ی بقیه را پر می‌کرد مرتب می‌زد روی شانه‌ی سوده و می‌گفت: پنجاه سال اولش سخته. اما این متاع که اسمش آن‌چنان‌تره قابل تحمل می‌کندش...»

@SadePub
همیشه به این روزهای سال که می‌رسیم یک عده دوره می‌افتند که #روز_مادر را امروز تبریک نگویید و به فلان تاریخ جهانی تبریک بگویید. شما به بزرگی خودتان ببخشید، مادرانِ همه که #لوس_ایریگاری و #سوزان_سانتاگ نیستند! دلشان به همین مناسبت‌ها خوش است.

حسین جاوید
@Virastaar
خداوند استاد مایل هروی را حفظ بفرمایند (شخصاً ایشان را خیلی دوست دارم و از کارها و پژوهش‌هایشان بهره‌ی بسیار برده‌ام)، در «دغل‌بازی برخی ناشران» هم هیچ شکی نیست، اما قرارداد یک سند دوطرفه است و نمی‌شود آن را صرفاً به خواست یک طرف لغو کرد. این تصور نادرستی است که بعضی عزیزان پدیدآور در صنعت نشر ما دارند و گمان می‌کنند همه‌ی کتاب‌ها باید مدام تجدیدچاپ شوند، وگرنه ناشر «دغل‌باز» است. قراردادهای هر ناشر به‌نوعی سرمایه‌گذاری‌های بلندمدت او‌ هستند و فقط در صنعت نشر ماست که کتاب‌ها مدام بین ناشرها دست‌به‌دست می‌شوند.

حسین جاوید
@Virastaar
پرسش: کتابی داریم که نام مترجم آن را ۲۸ بار‌ روی جلد نوشته باشند؟

‏پاسخ:

@Virastaar
همین سی، چهل سال پیش تیراژ چاپ هفتم یک کتاب در ایران چهل هزار نسخه بوده! بله، چهل هزار! چنان که ناشر برای پاسخ گفتن به نیاز بازار مجبور شده کتاب را بدون جلد مقوایی منتشر کند!

حسین جاوید
@Virastaar
«ترسیدن» و «ترساندن» در زبان فارسی افعالی‌اند که با عاملیت جانداران درآمیخته‌اند و برای غیرجاندارها به کار نمی‌روند. اما یک مورد خاص و بسیار جالب داریم: «واشر سرسیلندر ترساندن» یا به‌طور خلاصه «واشر ترساندن».

«واشر سرسیلندر ترساندن» یعنی «نیم‌سوز شدن واشر سرسیلندر».

خاص بودن این کاربرد فقط به نکته‌ای که گفتیم محدود نیست؛ «ترساندن» در زبان فارسی فعلی است «متعدی»، درحالی‌که در جمله‌ی پربسامد «واشر سرسیلندر ترسونده» (که امیدوارم هیچ‌وقت آن را از مکانیک‌ها نشنوید!) این فعل «لازم» است.

حسین جاوید
@Virastaar
ویراستار
«ترسیدن» و «ترساندن» در زبان فارسی افعالی‌اند که با عاملیت جانداران درآمیخته‌اند و برای غیرجاندارها به کار نمی‌روند. اما یک مورد خاص و بسیار جالب داریم: «واشر سرسیلندر ترساندن» یا به‌طور خلاصه «واشر ترساندن». «واشر سرسیلندر ترساندن» یعنی «نیم‌سوز شدن واشر…
دوستی اشاره‌ی بجایی فرمودند: «ترساندن» در برخی کتب آشپزی قدیم (مانند جامع الصنایع) و جدید به معنی «تفت دادن» هم شاهد دارد.

نجف دریابندری هم در کتاب مستطاب آشپزی به آن اشاره کرده است:

«ترساندن: تفت دادن کوتاه‌مدت چیزی در روغن، همین اندازه که رنگ عوض کند یا، مانند گوشت، رنگ ببازد.»

چه کاربرد شاعرانه‌ای! اگر شواهد بیشتری یافتم، به اشتراک خواهم گذاشت.

حسین جاوید
@Virastaar
ویراستار
دوستی اشاره‌ی بجایی فرمودند: «ترساندن» در برخی کتب آشپزی قدیم (مانند جامع الصنایع) و جدید به معنی «تفت دادن» هم شاهد دارد. نجف دریابندری هم در کتاب مستطاب آشپزی به آن اشاره کرده است: «ترساندن: تفت دادن کوتاه‌مدت چیزی در روغن، همین اندازه که رنگ عوض کند یا،…
کاربردی که دوست دیگری اشاره کرده‌اند و باید بررسی دقیق‌تر شود اما در همین بافت‌های معنایی می‌گنجد:

«سلام و درود
درباره پست اخیرتان، خواستم بگم در برخی نواحی خراسان در قدیم زخم یا التهاب پوستی را با داغ کردن درمان می‌کردند. این کار را هم ترساندن می‌گفتند. من از عمویم که متولد اوایل قرن پیش بود این را شنیدم.»

حسین جاوید
@Virastaar
از بیش‌اظهاری به کم‌اظهاری

با وضعی که بودجه‌ی دولت دارد و خواب‌هایی که برای مالیات‌ستانی از همه‌ی اصناف و لغو معافیت ناشران دیده شده، مطمئن باشید از دو سه، ماه دیگر تیراژ اعلامی کتاب‌ها و دفعات تجدید چاپ آن‌ها افت خواهد کرد و از بیش‌اظهاری به کم‌اظهاری خواهیم رسید.

سال‌هاست #برخی ناشرها به دلایل مختلف (ازجمله حفظ شأن کتاب‌ها، گرفتن امتیازات دولتی، بازاریابی و تبلیغات و...) تیراژی را در شناسنامه‌ی کتاب‌ها درج می‌کنند که بیشتر از تیراژ واقعی آن‌هاست، یعنی فرضاً کتاب را ۱۰۰ نسخه منتشر می‌کنند و در شناسنامه می‌زنند ۵۰۰ یا ۱۰۰۰ نسخه.

این وضع به پشتوانه‌ی معافیت مالیاتی شکل گرفته و از سال آینده احتمالاً معکوس خواهد شد. اگر شما از کتابی ۱۰۰ تا چاپ کنید و اعلام کنید ۱۰۰۰ تا زده‌اید، باید بابت آن ۱۰۰۰ تا مالیات بدهید، پس بدیهی است که نه‌تنها این کار را نمی‌کنید، بلکه شاید راغب شوید تیراژ کتابی را هم که ۱۰۰۰ تا چاپ کرده‌اید در شناسنامه‌اش ۳۰۰ تا قید کنید!

حسین جاوید
@Virastaar
می‌دانستید شمیرانات اتحادیه‌ی ناشران و کتاب‌فروشان ندارد؟ بخش‌هایی از همین تهران (ازجمله فرحزاد و سعادت‌آباد و اوین و تجریش و...) رسماً جزو شمیران است و مضحک اینکه اگر بخواهید در این بخش‌ها کتاب‌فروشی تأسیس کنید، باید بروید از صنوفی مثل «خشکشویی» و «پیرایشگران» جواز کسب بگیرید!

واقعاً برای یک کشور هشتاد و چند میلیونی با سابقه‌ی فرهنگی چندهزارساله زشت است که کتاب‌فروش‌ها و ناشرهای گران‌قیمت‌ترین بخش‌های پایتختش به لحاظ صنفی زیر نظر سلمانی‌ها و عکاسی‌ها باشند!

حسین جاوید
@Virastaar
ویرگول نشانه‌ا‌ی «مرزنما»ست، نه چنان‌که از دوران کودکی به ما آموخته‌اند «مکث‌نما».

در شعر نو و سپید، خیلی وقت‌ها، تقطیع کار «مرزنمایی» را بر دوش دارد و نیازی نیست که در انتهای پاره‌ها یا سطرها از ویرگول استفاده کنیم.

موضوع را با نقل بخشی از یک شعر احمد شاملو روشن‌تر می‌کنم:


«آنگاه بانوی پرغرور عشق خود را دیدم
در آستانه‌ی پرنیلوفر،
که به آسمان بارانی می‌اندیشید
و آنگاه بانوی پرغرور عشق خود را دیدم
در آستانه‌ی پرنیلوفر باران،
که پیرهنش دستخوش بادی شوخ بود...» (نقل با همین نشانه‌گذاری از سایت رسمی احمد شاملو)


«آنگاه بانوی پرغرور عشق خود را دیدم
در آستانه‌ی پرنیلوفر
که به آسمان بارانی می‌اندیشید
و آنگاه بانوی پرغرور عشق خود را دیدم
در آستانه‌ی پرنیلوفر باران
که پیرهنش دستخوش بادی شوخ بود...»

حسین جاوید
@Virastaar
2024/11/16 09:49:40
Back to Top
HTML Embed Code: