Telegram Web Link
جملات پایین را بخوانید و ببینید هر کدام می‌توانند چه معنایی داشته باشند:

ــ اسرائیل رهبر حماس را در کرانه‌ی باختری بازداشت کرد.
ــ اسرائیل رهبر حماس در کرانه‌ی باختری را بازداشت کرد.

«را» را همین‌طوری جابه‌جا نکنید! تفاوت جای «را» گاهی منجر به ایجاد تفاوت معنایی می‌شود. اگر نتوانید مفعول جمله را تشخیص دهید و جمله را در بافت معنایی متن تحلیل کنید، امکان انتخاب جای درست «را» را نخواهید داشت.
@Virastaar
در کتاب‌های خارجی (به‌خصوص وقتی مناظره‌ای در میان است) گاهی نام گوینده‌‌‌های دیالوگ‌ با حروف بزرگ (کپیتال) نوشته می‌شود. ما در فارسی حروف کپیتال نداریم و برای اینکه بتوانیم تمایز ایجاد کنیم می‌توانیم از حروف توپر یا بولد به‌جای آن استفاده کنیم.
@Virastaar
کلمه‌ی «گمان» را چطور تلفظ می‌کنید؟

@Virastaar
Anonymous Poll
66%
گُمان (به ضم گاف ـ Gomān)
34%
گَمان (به فتح گاف ـ Gamān)
ویراستار
کلمه‌ی «گمان» را چطور تلفظ می‌کنید؟

@Virastaar
کلمه‌ی «گمان» در دوره‌ی فارسی میانه‌ (پهلوی) gumān و gumānīgīh بوده و در متون تُرفانی هم به شکل gumān آمده است. این کلمه در دوره‌ی جدید زبان فارسی دچار تحول آوایی شده و هم به ضم گاف و هم به فتح گاف تلفظ می‌شود. با این حال، در فارسی محاوره‌ای همیشه به فتح گاف به کار می‌رود (گَمونم/ gamōnam).
@Virastaar
طبق دستور خط فرهنگستان زبان و ادب فارسی، کلمه‌ی «خلأ» در حالت نکره به شکل «خلائی» نوشته می‌شود.
@Virastaar
املای رسمی «جُنب نخوردن» به معنای «از جای خود حرکت نکردن» به همین شیوه صحیح است، نه به شکل «جُم نخوردن». البته، دور نیست زمانی که «جُم نخوردن» هم صورت رسمی به خود بگیرد و اشتباه نباشد، همان‌طور که املا و تلفظ برخی کلمات که از شرایط آوایی مشابهی برخوردارند به مرور زمان تغییر کرده است ــ به‌عنوان مثال، کلمه‌ی «سُم» (که به معنی ناخن حیوانات است) در دوره‌ی فارسی میانه (پهلوی) «سمب» (sumb) بوده و بعد جزء آخر خود را از دست داده است.
@Virastaar
کلمه‌ی «ارباب» که به زرتشتیان توانگر ــ و گاهی به‌طور عام به همه‌ی بهدینان ــ اطلاق می‌شود (مثلاً، ارباب کیخسرو شاهرخ) ماجرای جالبی دارد! می‌گویند «جمشید جمشیدیان» (بعدها مشهور به «ارباب جمشید») که از اغنیای زرتشتی در دوره‌ی قاجار بود به دربار ناصری کمک مالی شایان توجهی کرده بود، شاه به او گفت: «ارباب، چطور از شما تشکر کنیم؟» و جمشید پاسخ داد: «همین "ارباب" گفتن برای ما کافی است!» و از آن پس لقب «ارباب» باب شد.

شاید کل ماجرای بالا ساخته‌ی ذهن خلاقی باشد و بعدها در بین زرتشتیان به‌عنوان روایت غالب پذیرفته شده باشد. با این حال، باید دانست لقب «ارباب» که پیش از نام زرتشتیان می‌آید هیچ‌گونه زمینه‌ی دینی و زبانی ندارد.
@Virastaar
بیست و چهار ساعت فرصت دارید به بیش از هزار عضو گروه «اخبار کتاب» بپیوندید و خبرهای مرتبط با صنعت نشر و کتاب‌ها را منتشر و دنبال کنید:
https://www.tg-me.com/joinchat-BjLTaT4omNOv5BvGF6KY1g
پس از این مدت، به روال همیشگی و با هدف حفظ وضعیت گروه، لینک گروه عوض می‌شود و دست‌کم تا دو ماه آینده امکان پیوستن به «اخبار کتاب» را نخواهید داشت.

@Virastaar
فکر می‌کنید چه تعداد کتاب وجود دارد؟

بر اساس تخمین یک سایت در سال ۲۰۱۶، تا آن زمان، حدود ۱۳۵ میلیون کتاب نوشته و منتشر شده است! قطعاً در سه سال اخیر این میزان افزایش هم یافته است.
اگر در طول عمرمان هفته‌ای ۱ کتاب (و گاهی حتی بیشتر) بخوانیم و ۷۰ سال این عادت را ادامه بدهیم، تا پایان عمرمان حدوداً زیر ۴۰۰۰ جلد کتاب خوانده‌ایم!
آیا هنوز هم می‌توان به این جمله‌ی بیهقی باور داشت که «هیچ‌چیز نیست که به خواندن نیرزد»؟
@Virastaar
این روزها، واژه‌ی «مهدور الدم» را زیاد در خبرها می‌خوانیم. ما برای این مفهوم در دوره‌ی فارسی میانه واژه‌ی (به لحاظ ساخت) زیبای «مرگ‌ارزان» را داشته‌ایم که دقیقاً برای اشاره به شخصی به کار می‌رفته که (به‌سبب گناه یا توطئه‌ای علیه شاه) کشتنی و لایق مرگ بوده است. به لحاظ زبان‌شناختی، می‌توان این واژه‌ی خوش‌ساخت را احیا کرد و به کار برد، هرچند آرزو این است که چنین واژه‌ای از اساس وجود نمی‌داشت.
@Virastaar
بَدْوی (Badvi) یعنی «ابتدایی» و «آغازی».
بَدَوی (Badavi) یعنی «بادیه‌نشین» و توسعاً یعنی «غیرمتمدن».

بنابراین، رأیی که در اولین دادگاه صادر می‌شود بَدْوی (Badvi) است، نه بَدَوی (Badavi)، و صفتی که عمدتاً برای جوامعی از انسان‌ها به کار می‌رود بَدَوی (Badavi) است، نه بَدْوی (Badvi).

@Virastaar
Forwarded from ویراستار
توضیح درباره‌ی یکی از اشتباهات کتاب «غلط ننویسیم»
@Virastaar
«غلط ننویسیم» استاد ابوالحسن نجفی کتاب کاربردی و بسیار مفیدی است و خودم هم همیشه خواندن آن را به دانشجوها توصیه می‌کنم. اما در این کتاب معدود مدخل‌هایی وجود دارد که یا بر اساس فرض اشتباه، عمدتاً ناشی از نادیده گرفتن دوره‌های پیشین زبان فارسی، به نتیجه‌ی اشتباه منتج شده‌اند یا اینکه تحولات زبانی آن‌ها را از اعتبار انداخته است. وقتی از پیشینه‌ی زبان فارسی حرف می‌زنیم، نباید آن را موضوعی حاشیه‌ای و مربوط به گذشته بدانیم؛ زبان فارسی ما فرزند فارسی میانه (پهلوی) و نوه‌ی فارسی باستان است. این‌طور هم می‌شود به قضیه نگاه کرد: فارسی باستان دوره‌ی برنایی زبان فارسی، فارسی میانه (پهلوی) دوره‌ی میان‌سالی زبان فارسی، و فارسی امروز ما دوره‌ی کهن‌سالی این زبان است. بدون شناخت این دوره‌ها و نیز بدون آشنایی با دیگر زبان‌های ایرانی نمی‌توان نظرات دقیقی راجع به زبان فارسی ارائه داد.

اشتباهی که می‌خواهیم به آن بپردازیم غلط دانستن کلمه‌ی «نوین» در کتاب «غلط ننویسیم» است. استاد نجفی معتقدند «نو» صفت است و نیازی به «ین» صفت‌ساز ندارد. اما همه‌ی ماجرا این نیست.

پسوند «ین» (ēn) بازمانده‌ی پسوندهای «aina» و «aēna» در زبان اوستایی است که بعدتر به فارسی میانه و سپس به دوره‌ی جدید زبان فارسی رسیده است. یکی از کارکردهای ēn این بوده است که از صفت مطلقْ صفت منسوب می‌ساخته است. این اتفاقی است که در ساخت کلمه‌ی «نوین» هم روی داده و کاملاً بر اساس اصول بنیادین زبان فارسی بوده است، نشان به آن نشان که دو کلمه‌ی «نو» و «نوین»، در عین هم‌خانواده بودن، کاربرد یکسانی ندارند و حوزه‌های متفاوت معنایی را شامل می‌شوند (به‌عنوان مثال، این دو را با هم مقایسه کنید: تجهیزات نو/ تجهیزات نوین).

«نوین» غلط نیست! با خیال راحت از این دستاورد «نوین» زبان فارسی استفاده کنید!
@Virastaar
Forwarded from پخش ققنوس
#عالم_درون
کشف تاریخ مشترک صخره‌ها، سیاره‌ها و انسان‌ها
(کتابی برای علاقه‌مندان کتاب #انسان_خردمند)

همان‌طور که تاریخچه‌ی زمین در دل سنگ‌ها حک شده، تاریخ ۱۴میلیارد ساله‌ی عالَم نیز در بدن انسان نقش بسته است. نیل شوبین در یکی از بهترین کتاب‌های غیرداستانی به انتخاب مجله‌ی نقد کتابِ کِرکِس ریویوز ارتباط بین تکامل عالم و تکامل حیات انسان را آشکار می‌کند. شوبین نشان مي‌دهد که فیزیک، زیست‌شناسی، زمین‌شناسی، شیمی و از قرار معلوم همه‌ی علوم دیگر در پیچیده‌ترین جزئیات حیات انسانی نقش دارند. او از کوچک‌ترین سطح، یعنی ترکیب ملکولی ما، شروع می‌کند و شکل‌گیری سیارات و قمرهای‌شان و خود سیاره‌ی زمین را در دل تحول اندام‌ها، سلول‌ها و ژن‌های سازنده‌ی بدن انسان ردیابی می‌کند. نیل شوبین، دیرین‌شناس و زیست‌شناس، در حال‌ حاضر پروفسور کمیته‌ی زیست‌شناسی تکاملی و رشته‌ی آناتومی و زیست‌شناسی اندامی و رئیس همین دپارتمان در دانشگاه شیکاگو است.

#نیل_شوبین / ترجمه‌ی #شادی_حامدی #نیلوفر_فشنگ_ساز
رقعی / شومیز / ۲۷۲ صفحه / ۳۶۰۰۰ تومان
نشر #کتاب_سده
#تاریخ
#پخش_ققنوس
فقط وقتی کلمه مختوم به «ا» یا «و» است می‌شود به‌جای «است» از «ست» استفاده کرد.

درست: آنجا است/ جلو است/ دانا است
همچنین، درست: آنجاست/ جلوست/ داناست
(نویسندگان پخته‌تر حواسشان به یک‌دست بودن رسم‌الخط هم هست و یک جا نمی‌نویسند «آنجا است» و جای دیگر «آنجاست».)

نادرست: گل قشنگی‌ست/ اسب چالاکیست/ بسیار بزرگست
@Virastaar
Forwarded from کتاب سده
کتاب #عالم_درون نوشته‌ی #نیل_شوبین، در فهرست تازه‌های پرفروش #پخش_ققنوس.
@SadePub
بهتر است تا جای ممکن از فعل «نمودن» در معانی «انجام دادن» و «کردن» استفاده نکنیم و این فعل را صرفاً در معانی «جلوه کردن» و «نشان دادن» و «آشکار کردن» به کار ببریم.

البته در متون کلاسیک ادبیات فارسی نیز، در مواردی، از فعل «نمودن» در معنای فعل «کردن» استفاده شده است:
ــ احسان نماید و ننهد منت/ منت نهاد هر که نمود احسان (فرخی سیستانی)
ــ ودیعت جان شیرین را به جان‌آفرین تسلیم نمود. (خواجه ابوالفضل بیهقی [هرچند، احتمالاً این پاره الحاقی است و از خود «تاریخ بیهقی» نیست])
ــ چو نیکی نمایَدْت گیتی خدای/ تو با هر کسی نیز نیکی نمای (اسدی طوسی)

با این حال، این کاربرد از دوران قاجار به این سو شدت گرفته است. در نثرهای فصیح کلاسیک و معاصر به‌ندرت «نمودن» در معنای «کردن» به کار رفته است. مرزبندی معنایی بین این دو فعل و استفاده‌ی بهتر از هر کدام باعث می‌شود نثرمان فاخرتر باشد.

@Virastaar
داستان‌نویس‌ها و ویراستارها باید دقت داشته باشند که باز کردن پرانتز در میان دیالوگ مشکل بنیادین دارد.
@Virastaar
در این سال‌ها، مدام از «گزینه‌های روی میز» حرف زده شد و این عبارت راهش را به گفتار و نوشتار باز کرد، اما هیچ‌کس دقت نکرد که «All options are on the table» را نباید تحت‌اللفظی ترجمه کرد. «on the table» اصطلاح است و «All options are on the table» را، مثلاً، باید این‌طور ترجمه کرد: «همه‌ی گزینه‌ها مد نظر است.»
@Virastaar
وقتی نام کتاب‌ها با واژه‌ی دیگری ترکیب می‌شود و صفت می‌سازد، نیازی به ایرانیک کردن آن‌ها نیست. مثلاً، واژه‌های «شاهنامه» و «مثنوی» در کلمات «شاهنامه‌پژوه» و «مثنوی‌شناس» نباید ایرانیک باشند.
@Virastaar
ــ مردم تمام دارایی‌شان را به سهام تبدیل کردند.
ــ مردم تمام دارایی‌هایشان را به سهام تبدیل کردند.

کدام فصیح‌تر است؟

(پاسخ را برای من نفرستید.)
@Virastaar
2024/10/05 15:24:25
Back to Top
HTML Embed Code: