ویراستار
صنعت نفت را انگلیسیها در ایران شکل دادند و دههها مناطق جنوبی کشور متأثر از حضور آنها بود و وامواژههای زیادی همراه با کارکنان شرکت نفت از پالایشگاهها خارج شد و در مسجدسلیمان و آبادان و سپستر سراسر ایران رواج یافت. حالا که نه از تاک نشان است و نه…
با راهنمایی دوست گرامیام جناب آقای مزدک صدری افشار (فرزند زندهیاد غلامحسین صدری افشار)، به کتاب نفت و قلم، نوشتهی احمد راسخی لنگرودی، رسیدم. این اسامی را هم به فهرست بزرگانی بیفزاییم که روزگاری در خدمت شرکت نفت بودهاند:
محمدعلی موحد، حسن کامشاد، اسماعیل فصیح، منوچهر بزرگمهر، ابوالقاسم حالت، عزتالله فولادوند، صفدر تقیزاده، مسعود برزین، مصطفی فاتح، حمید نطقی، ناصر نجمی، فؤاد روحانی، محمدعلی صفریان، پروین دولتآبادی، مهرداد مهرین، منوچهر فرمانفرمائیان، مهدی ماحوزی، محمدجعفر مصفا، محمد نقیزاده، روحانگیز راهگانی.
حسین جاوید
@Virastaar
محمدعلی موحد، حسن کامشاد، اسماعیل فصیح، منوچهر بزرگمهر، ابوالقاسم حالت، عزتالله فولادوند، صفدر تقیزاده، مسعود برزین، مصطفی فاتح، حمید نطقی، ناصر نجمی، فؤاد روحانی، محمدعلی صفریان، پروین دولتآبادی، مهرداد مهرین، منوچهر فرمانفرمائیان، مهدی ماحوزی، محمدجعفر مصفا، محمد نقیزاده، روحانگیز راهگانی.
حسین جاوید
@Virastaar
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
ثبتنام دورهی جدید کارگاه ویرایش آغاز شد
در ده سال اخیر، نوزده کارگاه ویرایش برگزار کردهام و این بیستمین دورهی کارگاه خواهد بود. این دوره عمدتاً به کار کسانی میآید که شرایط اولیه را در خودشان میبینند و دوست دارند با مؤسسات انتشاراتی بهعنوان ویراستار همکاری کنند. ناشرها و مترجمها و نویسندههایی که میخواهند کارهای پیراستهتری ارائه دهند هم از مخاطبان بالقوهی کارگاه ویرایشاند. باعث افتخار من است که در این سالها چند صد نفر دوست عزیز در کارگاه ویرایش حاضر بودهاند و اکنون شمار قابل توجهی از آنها بهعنوان ویراستار و حتی سرویراستار با مؤسسات انتشاراتی همکاری دارند.
در ویدیوی بالا (که ابتدای دورهی پانزدهم ضبط شده) توضیحاتی راجع به کارگاه ارائه دادهام.
روز برگزاری: یکشنبهها
تعداد جلسات دورهی مقدماتی: ۸
شیوهی برگزاری: حضوری (تهران، خیابان ویلا) و مجازی (پخش آنلاین در بسترهای گوگلمیت و اسکایروم).
برای ثبتنام در این دوره با شمارهی ۰۹۹۱۲۸۲۰۷۹۷ (مؤسسهی تهرنگ) تماس بگیرید. اگر پرسشی دربارهی چندوچون دوره داشتید، میتوانید به خود من پیام دهید (@hjavid).
ارادتمند همگی
حسین جاوید
@Virastaar
در ده سال اخیر، نوزده کارگاه ویرایش برگزار کردهام و این بیستمین دورهی کارگاه خواهد بود. این دوره عمدتاً به کار کسانی میآید که شرایط اولیه را در خودشان میبینند و دوست دارند با مؤسسات انتشاراتی بهعنوان ویراستار همکاری کنند. ناشرها و مترجمها و نویسندههایی که میخواهند کارهای پیراستهتری ارائه دهند هم از مخاطبان بالقوهی کارگاه ویرایشاند. باعث افتخار من است که در این سالها چند صد نفر دوست عزیز در کارگاه ویرایش حاضر بودهاند و اکنون شمار قابل توجهی از آنها بهعنوان ویراستار و حتی سرویراستار با مؤسسات انتشاراتی همکاری دارند.
در ویدیوی بالا (که ابتدای دورهی پانزدهم ضبط شده) توضیحاتی راجع به کارگاه ارائه دادهام.
روز برگزاری: یکشنبهها
تعداد جلسات دورهی مقدماتی: ۸
شیوهی برگزاری: حضوری (تهران، خیابان ویلا) و مجازی (پخش آنلاین در بسترهای گوگلمیت و اسکایروم).
برای ثبتنام در این دوره با شمارهی ۰۹۹۱۲۸۲۰۷۹۷ (مؤسسهی تهرنگ) تماس بگیرید. اگر پرسشی دربارهی چندوچون دوره داشتید، میتوانید به خود من پیام دهید (@hjavid).
ارادتمند همگی
حسین جاوید
@Virastaar
چقدر غصه میخورم وقتی میبینم نشرمان هم کمابیش در مسیر سینمایمان است: زرد، چرندپسند، صرفاً فروشمحور.
کتابهای خوب و ناشرهای خوب و نویسندهها و مترجمها و پژوهشگرهای خوب در محاقاند و رمانهای نوجوانپسند و آبکی و مزخرفات خودیاری بازار را قبضه کردهاند.
چه بودیم و به کجا رسیدیم!
حسین جاوید
@Virastaar
کتابهای خوب و ناشرهای خوب و نویسندهها و مترجمها و پژوهشگرهای خوب در محاقاند و رمانهای نوجوانپسند و آبکی و مزخرفات خودیاری بازار را قبضه کردهاند.
چه بودیم و به کجا رسیدیم!
حسین جاوید
@Virastaar
آقایی به اسم مهدی پورباقی مدتها پادکستی میساخت و منتشر میکرد به اسم آخرین شاهد. در این پادکست به پروندههای خاص #جنایی پرداخته میشد.
شگفت این که این آقا دیشب همسرش را در کانادا کشته، مثله کرده و در یک چمدان در کنار خیابان گذاشته! بعد هم برگشته به خانه و خودکشی کرده! در آخرین اپیزود پادکست آخرین شاهد روایتی که ارائه میشود بسیار شبیه جنایتی است که خود راوی رقم میزند.
پورباقی سی و چهار سال داشته و همسرش سی و سه سال. همسر او کمتر از دو ماه پیش به کانادا رفته بوده است.
حسین جاوید
@Virastaar
شگفت این که این آقا دیشب همسرش را در کانادا کشته، مثله کرده و در یک چمدان در کنار خیابان گذاشته! بعد هم برگشته به خانه و خودکشی کرده! در آخرین اپیزود پادکست آخرین شاهد روایتی که ارائه میشود بسیار شبیه جنایتی است که خود راوی رقم میزند.
پورباقی سی و چهار سال داشته و همسرش سی و سه سال. همسر او کمتر از دو ماه پیش به کانادا رفته بوده است.
حسین جاوید
@Virastaar
حالا که دور همیم، یک چیز هم بگویم که هم بخندید، هم گریه کنید!
چهار تا تشکل نشر جمع شدهاند و بیانیهای دادهاند و یکی از مدیران تندروی ارشاد در دورهی احمدینژاد و یکی از مدیران ارشاد در دولت مستعجل پایداریچی فعلی را بهعنوان وزیر ارشاد به آقای دکتر #پزشکیان پیشنهاد دادهاند!
درواقع، بررسی کردهاند در کدام دوره کاغذ بیشتری بالا کشیدند و غرفههای بهتری نصیبشان شد و زدوبندهایشان بهتر پیش رفت، به آرزوی تکرار آن، اسامی را مطرح کردهاند!
گمانم اینها فکر کردهاند #جلیلی انتخابات را برده! اگر بنا بود دولت بیفتد دست نیروهای احمدینژادی و پایداریچی، اصلاً چهکاری بود که مردم بروند و به اصلاحطلبها رأی بدهند؟! یک کمی خجالتی هستند، وگرنه #میرسلیم را هم پیشنهاد میدادند!
خواستم بگویم این تشکلها نمایندهی عموم ناشرها نیستند، آلت دست ناشرانی هستند که با رانت فربه شدهاند و دلشان نمیخواهد از سر سفره بلند شوند.
امیدوارم این یادداشت به دست آقای دکتر #ظریف و کسان دیگری که نقشی در چینش کابینه دارند برسد.
حسین جاوید
@Virastaar
چهار تا تشکل نشر جمع شدهاند و بیانیهای دادهاند و یکی از مدیران تندروی ارشاد در دورهی احمدینژاد و یکی از مدیران ارشاد در دولت مستعجل پایداریچی فعلی را بهعنوان وزیر ارشاد به آقای دکتر #پزشکیان پیشنهاد دادهاند!
درواقع، بررسی کردهاند در کدام دوره کاغذ بیشتری بالا کشیدند و غرفههای بهتری نصیبشان شد و زدوبندهایشان بهتر پیش رفت، به آرزوی تکرار آن، اسامی را مطرح کردهاند!
گمانم اینها فکر کردهاند #جلیلی انتخابات را برده! اگر بنا بود دولت بیفتد دست نیروهای احمدینژادی و پایداریچی، اصلاً چهکاری بود که مردم بروند و به اصلاحطلبها رأی بدهند؟! یک کمی خجالتی هستند، وگرنه #میرسلیم را هم پیشنهاد میدادند!
خواستم بگویم این تشکلها نمایندهی عموم ناشرها نیستند، آلت دست ناشرانی هستند که با رانت فربه شدهاند و دلشان نمیخواهد از سر سفره بلند شوند.
امیدوارم این یادداشت به دست آقای دکتر #ظریف و کسان دیگری که نقشی در چینش کابینه دارند برسد.
حسین جاوید
@Virastaar
Forwarded from کتاب سده
#چاپ_هشتم منتشر شد
آنچنانتر
هاجر رزمپا
۱۷۲ صفحه/ ۱۶۰ هزار تومان
کتاب سده
«خیانت... مثل وقتیه که یه چیزی میره توی شکاف دندونت و درنمیآد... نه مسواک، نه خلالدندون، نه نخدندون. هیچجوره درنمیآد که نمیآد. پیدا نیست، هیچکس هم نمیبیندش، ولی خودت میدونی یه چی اونجا هست که عذابت میده...»
از امروز تا هشتم مردادماه میتوانید چاپ هشتم آنچنانتر را با ۱۰٪ تخفیف و ارسال رایگان تهیه کنید.
برای ثبت سفارش به @SadeAdmin پیام دهید.
آنچنانتر
هاجر رزمپا
۱۷۲ صفحه/ ۱۶۰ هزار تومان
کتاب سده
«خیانت... مثل وقتیه که یه چیزی میره توی شکاف دندونت و درنمیآد... نه مسواک، نه خلالدندون، نه نخدندون. هیچجوره درنمیآد که نمیآد. پیدا نیست، هیچکس هم نمیبیندش، ولی خودت میدونی یه چی اونجا هست که عذابت میده...»
از امروز تا هشتم مردادماه میتوانید چاپ هشتم آنچنانتر را با ۱۰٪ تخفیف و ارسال رایگان تهیه کنید.
برای ثبت سفارش به @SadeAdmin پیام دهید.
«سایه انداختن» و «سایهزنی»
لابد دیدهاید که چند وقتی است مدل ریش جدیدی مد شده است؛ خط ریش و قسمتهای پایینتر آن به موازات انتهای گونه را با ماشین کوتاه میکنند و به سبیل و مابقی ریش کاری ندارند. دیروز که آرایشگاه بودم، از سه تا آرایشگر نام این مدل را پرسیدم. گفتند «سایه انداختن» و «سایهزنی» است و کسی که مایل است چنین ریشی داشته باشد به آرایشگر میگوید «سایه بنداز» یا «سایه هم میاندازم».
با این حساب، باید معانی جدیدی برای «سایه انداختن» و «سایهزنی» قائل شد و در فرهنگها آنها را ضبط کرد.
این دنیای زیبای #واژه_سازی روی صندلی سلمانی هم دست از سر ما برنمیدارد!
حسین جاوید
@Virastaar
لابد دیدهاید که چند وقتی است مدل ریش جدیدی مد شده است؛ خط ریش و قسمتهای پایینتر آن به موازات انتهای گونه را با ماشین کوتاه میکنند و به سبیل و مابقی ریش کاری ندارند. دیروز که آرایشگاه بودم، از سه تا آرایشگر نام این مدل را پرسیدم. گفتند «سایه انداختن» و «سایهزنی» است و کسی که مایل است چنین ریشی داشته باشد به آرایشگر میگوید «سایه بنداز» یا «سایه هم میاندازم».
با این حساب، باید معانی جدیدی برای «سایه انداختن» و «سایهزنی» قائل شد و در فرهنگها آنها را ضبط کرد.
این دنیای زیبای #واژه_سازی روی صندلی سلمانی هم دست از سر ما برنمیدارد!
حسین جاوید
@Virastaar
برای دوستانی که فکر میکنند وضعیت کتابفروشیهای محلی فقط در ایران بد است:
«کتابفروشیهای زنجیرهای و آنلاین در آمریکا بلایی به سر کتابفروشیهای محلی آوردهاند که اصلاً انگار از اول چنین چیزی نبوده، درحالیکه تا همین ده، دوازده سال پیش محلیها هنوز نفسی میکشیدهاند. تازه، خود زنجیرهایها، مثل بارنز اند نوبل، درواقع فقط "بفروشفروشی"های ملالآورند، جای "کتاب دیدن" نیستند. کتاب درستوحسابی هم دارند، اما اگر از قبل معلوم شده باشد که بفروش است. و البته نصف فروشگاه هم مال اقلام غیرکتاب است!» (توئیت آقای دکتر محمد میرزایی)
حسین جاوید
@Virastaar
«کتابفروشیهای زنجیرهای و آنلاین در آمریکا بلایی به سر کتابفروشیهای محلی آوردهاند که اصلاً انگار از اول چنین چیزی نبوده، درحالیکه تا همین ده، دوازده سال پیش محلیها هنوز نفسی میکشیدهاند. تازه، خود زنجیرهایها، مثل بارنز اند نوبل، درواقع فقط "بفروشفروشی"های ملالآورند، جای "کتاب دیدن" نیستند. کتاب درستوحسابی هم دارند، اما اگر از قبل معلوم شده باشد که بفروش است. و البته نصف فروشگاه هم مال اقلام غیرکتاب است!» (توئیت آقای دکتر محمد میرزایی)
حسین جاوید
@Virastaar
بماند که اصلاً تعریف «ویراستار علمی» چیست و آیا منظور همان «ویراستار محتوایی» است یا خیر؛ سؤال اینجاست: کتابی که «نویسندهی خارجی» دارد و به فارسی «ترجمه» شده است چطور میتواند «ویراستار علمی» داشته باشد؟ یعنی چنین ویراستاری بررسی کرده که کجاهای کار نویسنده از نظر «علمی» مشکل دارد و آنها را در «ترجمه» اصلاح کرده است؟ از این گذشته، اساساً چرا باید نام ویراستار یک متن، آن هم ترجمه، روی کتاب بیاید؟ صفحات شناسنامهی کتاب برای همین کارند دیگر.
حسین جاوید
@Virastaar
حسین جاوید
@Virastaar
یک عکاس ژاپنی به اسم ناکامورا هیدفومی کتاب شیکوپیکی چاپ کرده شامل تصاویر دستشوییهای ژاپن!
آنوقت ما اینجا اغلب کتابهای فاخر و هنری را هم نمیتوانیم گلاسه و رنگی دربیاوریم، روی کاغذ تحریر چاپ دیجیتال میکنیم تا هزینهی تولید و قیمت پشت جلدش سر به فلک نکشد! :)
حسین جاوید
@Virastaar
آنوقت ما اینجا اغلب کتابهای فاخر و هنری را هم نمیتوانیم گلاسه و رنگی دربیاوریم، روی کاغذ تحریر چاپ دیجیتال میکنیم تا هزینهی تولید و قیمت پشت جلدش سر به فلک نکشد! :)
حسین جاوید
@Virastaar
خانوادهی «توتها» اعضای زیادی دارد که عمدتاً در زبان فارسی معادلی ندارند و بهشکل وامواژه به کار میروند. «توت سفید» («توت»)، «توت سیاه»، «شاتوت»، «توت فرنگی» و، تازگیها، «توت موزی» در فارسی رواج یافتهاند اما بقیه را، چون تا همین اواخر نمیشناختهایم و نداشتهایم، با همان اسمهایی میشناسیم که در زبان انگلیسی دارند.
حسین جاوید
@Virastaar
حسین جاوید
@Virastaar
ویراستار
ثبتنام دورهی جدید کارگاه ویرایش آغاز شد در ده سال اخیر، نوزده کارگاه ویرایش برگزار کردهام و این بیستمین دورهی کارگاه خواهد بود. این دوره عمدتاً به کار کسانی میآید که شرایط اولیه را در خودشان میبینند و دوست دارند با مؤسسات انتشاراتی بهعنوان ویراستار…
📣 برای ثبتنام در دورهی بیستم کارگاه ویرایش فقط امروز را فرصت دارید. اگر مایلید حضور داشته باشید، با شمارهی ۰۹۹۱۲۸۲۰۷۹۷ (مؤسسهی تهرنگ) تماس بگیرید.
معمولاً وقتی در میانههای دورهها هستیم دوستانی پیام میدهند که چرا اطلاعرسانی نکردید! گفتم بر آخرین فرصت حضور در این دوره هم تأکید شود.
حسین جاوید
@Virastaar
معمولاً وقتی در میانههای دورهها هستیم دوستانی پیام میدهند که چرا اطلاعرسانی نکردید! گفتم بر آخرین فرصت حضور در این دوره هم تأکید شود.
حسین جاوید
@Virastaar
«سازگر»
«سازگر» در فرهنگهای قدیمی مخفف «سازگار» دانسته شده و در فرهنگهای جدید هم مضبوط نیست، اما بهتازگی معنای جدیدی روی آن سوار شده است و این واژه دارد حیات نویی را میآغازد: «سازندهی ساز.»
شاید چون «سازساز» آوای پسندیده و آسانی نداشته است و نیاز به واژهی سادهای برای نامیدن این دسته از پیشهوران حس میشده است «سازگر» ساخته شده است. جالب این که، تا جایی که من بررسیدهام، فعلاً «سازگر» را بیشتر خود شاغلان به این حرفه در مورد خودشان به کار میبرند و هنوز در میان مردم جا نیفتاده است.
این واژه را هم باید بهزودی در فرهنگها ضبط کرد.
#واژه_سازی
حسین جاوید
@Virastaar
«سازگر» در فرهنگهای قدیمی مخفف «سازگار» دانسته شده و در فرهنگهای جدید هم مضبوط نیست، اما بهتازگی معنای جدیدی روی آن سوار شده است و این واژه دارد حیات نویی را میآغازد: «سازندهی ساز.»
شاید چون «سازساز» آوای پسندیده و آسانی نداشته است و نیاز به واژهی سادهای برای نامیدن این دسته از پیشهوران حس میشده است «سازگر» ساخته شده است. جالب این که، تا جایی که من بررسیدهام، فعلاً «سازگر» را بیشتر خود شاغلان به این حرفه در مورد خودشان به کار میبرند و هنوز در میان مردم جا نیفتاده است.
این واژه را هم باید بهزودی در فرهنگها ضبط کرد.
#واژه_سازی
حسین جاوید
@Virastaar
خطایی که نشر محترم نی در اطلاعرسانی مرتکب شده است این است که «ویراست جدید» را زیر عنوان قرآن کریم آورده است و نه زیر نام مترجم!
طبعاً، نعوذ بالله، نمیشود از قرآن یا دیگر کتابهای آسمانی «ویراست جدید» ارائه داد!
حسین جاوید
@Virastaar
طبعاً، نعوذ بالله، نمیشود از قرآن یا دیگر کتابهای آسمانی «ویراست جدید» ارائه داد!
حسین جاوید
@Virastaar
#سووشون #سیمین_دانشور بعد از دههها جلدش تغییر کرده و با سروشکل و ناشر تازهای تجدید چاپ شده است.
ظاهراً بعد از اینکه سازمان تبلیغات اسلامی روی #خوارزمی دست گذاشته، مدیران قبلی این انتشارات تصمیم گرفتهاند گنجینههایشان را با برند دیگرشان، #گستره، منتشر کنند.
حسین جاوید
@Virastaar
ظاهراً بعد از اینکه سازمان تبلیغات اسلامی روی #خوارزمی دست گذاشته، مدیران قبلی این انتشارات تصمیم گرفتهاند گنجینههایشان را با برند دیگرشان، #گستره، منتشر کنند.
حسین جاوید
@Virastaar
ویراستار
#معرفی_کتاب_پنجشنبه (۱۳) در باب اهمیت ترجمه @Virastaar
در باب اهمیت ترجمه
(دو جستار و یک گفتوگو)
ادیت گروسمن
ترجمهی مهرداد رحیمیمقدم
انتشارات مان کتاب
چاپ اول/ ۱۴۰۲
ابتدا این را بگویم که کیف میکنم وقتی میبینم نسل جدید ناشرها اغلب خوشسلیقه و بابرنامهاند. انتشارات مان کتاب جزو همین نسل است که بهتازگی کارش را شروع کرده اما، هم در انتخاب عناوین و هم در شیوهی چاپ، خوش درخشیده و بهیقین اگر همین روند را ادامه دهد، در آینده جزو ناشران تأثیرگذار ما خواهد بود.
ما هر چه در چاپ ترجمه قوی و بهروز هستیم ــ و خوشبختانه بسیاری از آثار مهم را بهفارسی در اختیار داریم ــ در عرصهی مطالعات ترجمه فقیریم و اغلب ترجمه را با ذوقورزی پیش میبریم و به انتشار میرسانیم و نقد میکنیم. شناخت ناشرها و سرویراستارهایمان هم از شیوهی کار ناشرهای خارجی بسیار محدود است و عمدهی ناشرهایمان فقط بلدند «Bestseller» را در آمازون و گودریدز و... جستوجو کنند و اثری را شایستهی چاپ بدانند یا رد کنند.
کتاب در باب اهمیت ترجمه منبع خوبی است که میتواند به کار همهی فعالان و پژوهندگان عرصهی ترجمه بیاید. ادیت گروسمن، نویسندهی کتاب، خودش از مترجمان معروف و کاربلد ایالات متحده بوده و بیش از ۶۰ کتاب فاخر ــ ازجمله دن کیشوت سروانتس و آثاری از مارکز و یوسا و فوئنتس ــ را بهشیوایی به زبان انگلیسی برگردانده و سالها هم در دانشکدههای امریکایی درس ترجمه گفته است. این کتاب شامل سخنرانی گروسمن در دانشگاه ییل، دو یادداشت نسبتاً مفصل از او و یک مصاحبه با اوست که همگی حول محور مسائل نظری ترجمه شکل گرفتهاند.
جالب اینجاست که دغدغهی اصلی این مترجم امریکایی کاملاً برعکس دغدغهی ما و وضعیت ما در ایران است! او مدام شکوه میکند که چرا آثار ترجمهشده در بازار امریکا و انگلستان در حاشیه قرار دارند، ناشرها میل ندارند کار ترجمه چاپ کنند، مخاطبها کارهای ترجمهشده را سطح پایینتر از کارهای تألیفی میدانند و نشریات کتابی و منتقدان آنها هم، آنطور که باید و شاید، به آثار ترجمهشده نمیپردازند!
گروسمن، بهدرستی، استدلال میکند جامعهای که در را به روی متون سایر فرهنگها و زبانها ببندد شناخت محدودتری از جهان دارد و رشد ترجمه درواقع رشد تألیف است، چنان که مثلاً ظهور فاکنر بدون ترجمهی سروانتس و ظهور مارکز بدون ترجمهی فاکنر و ظهور تونی موریسون و دن دلیلو بدون ترجمهی مارکز ناممکن مینماید. هیچکس نمیتواند همهی زبانها را بداند و ترجمه است که درِ دنیای بزرگ ادبیات را به روی ما میگشاید. آیا میتوانستیم «آنا آخماتوا را بهروسی، برشت را بهآلمانی، مونتاله را بهایتالیایی، گارسیا لورکا را بهاسپانیایی، والری را بهفرانسوی، کازانتزاکیس را بهیونانی، ایبسن را بهنروژی، استریندبرگ را بهسوئدی، ساراماگو را بهپرتغالی یا سینگر را به ییدیش» بخوانیم؟ ترجمه است که ما را در لذت خواندن ادبیات جهان غرق میکند.
گروسمن ترجمه را قسمی تألیف، یا شاید نوعی اجرا از متن اصلی، میداند و همپای آن میستاید. درواقع، از دیدگاه او، برگردان هر اثری ارائهی تفسیری از آن اثر است و نه صرفاً برگردان واژهها و جملهها و فصلها. او گریزی هم به ترجمهی گرانسنگ خودش از دن کیشوت، شاهکار سروانتس، میزند و پارهای از بحثها را با تجربیاتش از روند ترجمهی این رمان پیش میبرد. نکات ظریف و دقیقی در بحثهای گروسمن مطرح میشود که حاصل تجربهی تؤامان او از مترجم بودن و دانشگاهی بودن است.
در باب اهمیت ترجمه از آن کتابهای خشک و رسمی نیست که بیاموزاند اما حوصله را سرببرد! شیرین و جذاب است و در عین اینکه بحثهایش تخصصی است، ریتم تندی دارد و خوشخوان است. کتابی است که میتواند برای مترجمها روشنگر و برای ناشرها، سرویراستارها و نیروهای تولید هدایتگر باشد.
#معرفی_کتاب_پنجشنبه (۱۳)
حسین جاوید
@Virastaar
(دو جستار و یک گفتوگو)
ادیت گروسمن
ترجمهی مهرداد رحیمیمقدم
انتشارات مان کتاب
چاپ اول/ ۱۴۰۲
ابتدا این را بگویم که کیف میکنم وقتی میبینم نسل جدید ناشرها اغلب خوشسلیقه و بابرنامهاند. انتشارات مان کتاب جزو همین نسل است که بهتازگی کارش را شروع کرده اما، هم در انتخاب عناوین و هم در شیوهی چاپ، خوش درخشیده و بهیقین اگر همین روند را ادامه دهد، در آینده جزو ناشران تأثیرگذار ما خواهد بود.
ما هر چه در چاپ ترجمه قوی و بهروز هستیم ــ و خوشبختانه بسیاری از آثار مهم را بهفارسی در اختیار داریم ــ در عرصهی مطالعات ترجمه فقیریم و اغلب ترجمه را با ذوقورزی پیش میبریم و به انتشار میرسانیم و نقد میکنیم. شناخت ناشرها و سرویراستارهایمان هم از شیوهی کار ناشرهای خارجی بسیار محدود است و عمدهی ناشرهایمان فقط بلدند «Bestseller» را در آمازون و گودریدز و... جستوجو کنند و اثری را شایستهی چاپ بدانند یا رد کنند.
کتاب در باب اهمیت ترجمه منبع خوبی است که میتواند به کار همهی فعالان و پژوهندگان عرصهی ترجمه بیاید. ادیت گروسمن، نویسندهی کتاب، خودش از مترجمان معروف و کاربلد ایالات متحده بوده و بیش از ۶۰ کتاب فاخر ــ ازجمله دن کیشوت سروانتس و آثاری از مارکز و یوسا و فوئنتس ــ را بهشیوایی به زبان انگلیسی برگردانده و سالها هم در دانشکدههای امریکایی درس ترجمه گفته است. این کتاب شامل سخنرانی گروسمن در دانشگاه ییل، دو یادداشت نسبتاً مفصل از او و یک مصاحبه با اوست که همگی حول محور مسائل نظری ترجمه شکل گرفتهاند.
جالب اینجاست که دغدغهی اصلی این مترجم امریکایی کاملاً برعکس دغدغهی ما و وضعیت ما در ایران است! او مدام شکوه میکند که چرا آثار ترجمهشده در بازار امریکا و انگلستان در حاشیه قرار دارند، ناشرها میل ندارند کار ترجمه چاپ کنند، مخاطبها کارهای ترجمهشده را سطح پایینتر از کارهای تألیفی میدانند و نشریات کتابی و منتقدان آنها هم، آنطور که باید و شاید، به آثار ترجمهشده نمیپردازند!
گروسمن، بهدرستی، استدلال میکند جامعهای که در را به روی متون سایر فرهنگها و زبانها ببندد شناخت محدودتری از جهان دارد و رشد ترجمه درواقع رشد تألیف است، چنان که مثلاً ظهور فاکنر بدون ترجمهی سروانتس و ظهور مارکز بدون ترجمهی فاکنر و ظهور تونی موریسون و دن دلیلو بدون ترجمهی مارکز ناممکن مینماید. هیچکس نمیتواند همهی زبانها را بداند و ترجمه است که درِ دنیای بزرگ ادبیات را به روی ما میگشاید. آیا میتوانستیم «آنا آخماتوا را بهروسی، برشت را بهآلمانی، مونتاله را بهایتالیایی، گارسیا لورکا را بهاسپانیایی، والری را بهفرانسوی، کازانتزاکیس را بهیونانی، ایبسن را بهنروژی، استریندبرگ را بهسوئدی، ساراماگو را بهپرتغالی یا سینگر را به ییدیش» بخوانیم؟ ترجمه است که ما را در لذت خواندن ادبیات جهان غرق میکند.
گروسمن ترجمه را قسمی تألیف، یا شاید نوعی اجرا از متن اصلی، میداند و همپای آن میستاید. درواقع، از دیدگاه او، برگردان هر اثری ارائهی تفسیری از آن اثر است و نه صرفاً برگردان واژهها و جملهها و فصلها. او گریزی هم به ترجمهی گرانسنگ خودش از دن کیشوت، شاهکار سروانتس، میزند و پارهای از بحثها را با تجربیاتش از روند ترجمهی این رمان پیش میبرد. نکات ظریف و دقیقی در بحثهای گروسمن مطرح میشود که حاصل تجربهی تؤامان او از مترجم بودن و دانشگاهی بودن است.
در باب اهمیت ترجمه از آن کتابهای خشک و رسمی نیست که بیاموزاند اما حوصله را سرببرد! شیرین و جذاب است و در عین اینکه بحثهایش تخصصی است، ریتم تندی دارد و خوشخوان است. کتابی است که میتواند برای مترجمها روشنگر و برای ناشرها، سرویراستارها و نیروهای تولید هدایتگر باشد.
#معرفی_کتاب_پنجشنبه (۱۳)
حسین جاوید
@Virastaar
به «دیلر» (یا همان «ساقی») کوکائین «بابی» میگویند، که احتمالاً برگرفته از نام شخصیتهای معروف توزیعکنندهی این مادهی مخدر در امریکای لاتین است.
«برفبازی» هم یعنی «مصرف کوکائین».
امروز یاد گرفتم!
#واژه_سازی
حسین جاوید
@Virastaar
«برفبازی» هم یعنی «مصرف کوکائین».
امروز یاد گرفتم!
#واژه_سازی
حسین جاوید
@Virastaar