اولین وطن و آخرین تبعیدگاه ..
هزار سال میان جنگل ستاره ها در پی تو گشته ام ..
ب غم کسی اسیرم که ز من خبر ندارد ..
به هوای دل بیچاره که تنگ است بیا ..
بی عشق نفس زدن حرام است مرا ...
به زیر سایهی زلف تو آمدهست دلم به غم بگوی که این خسته در پناه من است
از آن خودت باش که ارزندهترینی ..