Telegram Web Link
📄 یادداشت

پشت پرده (بخش اول و بخش دوم و بخش سوم و بخش چهارم و بخش پنجم)

👤 مرتضی مردیها


برخلاف برخی تصورات و ادعا‌ها، کسی در اینجا با امریکا هماهنگ نکرده بود. اساساً این دولت‌ها مطلقاً همدیگر را به رسمیت نمی‌شناسند که بخواهند ارتباطی بگیرند و کاری را با مشورت و رضایت هم پیش ببرند. فهم این آسان است، مگر برای کسانی که بخواهند ضعف خود را در فهم‌ مسائل با گویۀ عوامانۀ «کار خودشان است» و «پشت‌پرده با هم ساخته‌اند» روپوش کنند.

باری، آنچه باعث شد این ماجرا به رغم پتانسیل بالایی که برای جنگی تمام‌عیار داشت به یک نمایش هماهنگ شده بیشتر شبیه شود، بیش از هر چیزی، به گمان من، ناشی از ماهیت دمکراسی امروزین در کشورهای بزرگ غربی است. حکومت‌هایی که یک رییس جمهور یا نخست وزیر را برای مدت کوتاهی به مصدر قدرتی برمی‌کشند که ریسمان‌های متعددی به اجزای بدنش بسته است و سر هر نخ دست کسانی است. از حزب خود گرفته تا حزب رقیب، از کنگره تا سنا، و از وسایل ارتباط جمعی تا گروه‌های روشنفکری، و از لابی گروه‌های ذی‌نفع گرفته تا عامۀ مردمی که از هر چیزی و باید و نباید هر کاری فقط ربط آن را با مالیات سراغ می‌گیرند.

اینکه شخصیت شخص اول این کشورها چگونه باشد البته گاهی تأثیراتی در برخی حرکت‌های مهم آنها در عرصۀ بین‌الملل داشته است، ولی این تأثیرها به ندرت روی می‌دهد. عموم یا عمدۀ آنها کاری به جز تمشیت عادی امور انجام نمی‌دهند. این دورۀ چهارساله برای آنها یک فرصت طلایی است برای ریاست و شهرت و جاه و جلال و البته مدیریت امور، که برای همان هم معمولاً ریسمان‌ها به جنبش درمی‌آیند و فرد مزبور بایستی به‌گونه‌ای برقصد که کشش‌های نخ‌های ناهمسو با هم خرج و دخل کنند و فی‌الجمله تعادلی برقرار باشد.

حال اگر ماجرای مهمی هم این وسط پیدا شود و رییس‌ جمهور یا نخست‌وزیر مربوطه بخواهد حرکتی صورت دهد که لازم باشد مقداری قدمش را بلندتر بردارد، ریسمان‌ها از جهات مختلف با شدتی بیشتر کشیده می‌شود و دیگر نمی‌توان با حرکات موزون و نرم ایجاد تعادل کرد، بلکه حاصلِ آن  نقش زمین شدن است. این نه صرفاً مربوط به امور بین‌الملل است و نه امور جنگی و مداخله‌ای. حتی برای تغییر و بهبودی داخلی هم رؤسا ترجیح می‌دهند سنگ بزرگ برندارند تا در هنگام پرتاب از پشت به زمین نخورند. فرض کنید رییس جمهور یا نخست‌وزیری هوس کند در فرانسه نظام حمایتی قوی‌ای را که باعث ورشکستگی دولت شده اصلاح کند، یا برعکس، در امریکا بخواهد نظام بیمه درمانی را به‌شکلی درست کند که همۀ شهروندان بیمه باشند، مطمئناً نخواهد توانست و شکستش حتمی است، به‌ویژه اگر بخواهد با یک تصمیم و یک‌جا کار را انجام دهد.

حافظ می‌گوید: «درویش را نباشد برگ سرای سلطان/
ماییم و کهنه‌دلقی کآتش در آن توان زد»
به نظر می‌رسد رؤسای موقت امروزین دمکراسی‌های بزرگ، به سبب ساخت این نوع حکومت در عصر حاضر، بسیار درویش‌صفت شده‌اند.

(پایان قسمت اول)

◽️@utfinance◽️
(قسمت دوم):
از ماهیت و ساخت دوران اخیر دمکراسی اگر بگذریم، می‌رسیم به عامل گرایش حزبی. هرچند همانطور که گفتم نظام ریسمانی فرق خیلی زیادی میان این یا آن رییس جمهور یا نخست وزیر نمی‌گذارد. کارنامۀ آقای رونالد ریگان جمهوری‌خواه (به‌رغم اینکه یکی از بافکرترین و  باشخصیت‌ترین رؤسای جمهور تاریخ امریکا بود) دست‌کم در مورد ایران، خیلی بهتر از کارنامۀ سلف ناصالح او، کارترِ دمکرات نبود. با وجود این، میان دو حزب رقیب تفاوت مهمی هست.

که حزب دمکرات امریکا باشد یا کارگر انگلستان یا سوسیالیست فرانسه، میراث مشاع نامبارک اینان یکی این است که شبه‌مسأله‌ها و حتی ضدمسأله‌ها را با مسائل اصلی جابه‌جا کردند. مثلاً گرمایش جهانی به جای امنیت بین‌المللی؛ آزادی به جای نظم؛ استقلال به جای همگرایی؛ و ترغیب تئوری «هرطور راحتی» در عرصۀ اخلاق و فرهنگ. اینگونه است که اینک اعتبار یک رییس جمهور یا نخست‌وزیر بیشتر با این سنجیده می‌شود که چقدر در سفرهای کاری و تفاهم‌نامه‌ها و مصاحبه‌ها راجع به استقلال ملل (دُوَل) و تنوع فرهنگی و احترام به تفاوت‌ها فعال باشد تا در مورد امنیت و توسعه و نظریۀ «بنی‌آدم اعضای یکدیگرند».

آنچه را هم که این گروه در مورد حقوق بشر تأکید می‌کنند بسا مسأله‌دار است و مشکوک. حق مردم کرۀ شمالی و کوبا و نظایر آنها در داشتن یک زندگی معمولی برایشان کمتر مهم است تا حق دگرباشان‌ جنسی در اینکه چگونه نامیده شوند، مثلاً میس یا مستر یا چیز سومی! این‌گونه است که نام آقای اوباما همراه است با چیزهایی مثل تفاهم‌نامۀ کاهش گازهای گلخانه‌ای و اوباما کِر. گویا اصلاً مهم نیست که او در مورد یکی از مهم‌ترین اتفاقات دورانش دقیقاً اوباما کَر بود. یا آقای میتران که از نگاه خودش مهم‌ترین دستاورد ۱۴ سال ریاست‌جمهوری‌اش حذف مجازات اعدام بود!
کلینتون دمکرات و وزیر خارجه‌اش آلبرایت رسماً «به‌راه انداختن کودتا» در ایران ۱۳۳۲ را محکوم کردند و مثلاً کوشیدند از این اشتباه عذرخواهی کنند، ولی از کارهایی که در ۵۷ کردند هرگز شرمگین نبودند. حقوق بشر دمکرات‌ها غیرمشروط نیست و به دو عامل بستگی دارد: اینکه کدام بشر باشد و اینکه کدام حقوق باشد.

دقت کنید این حرف با سخنانی دایر بر اینکه ذات سیاست و سیاستمداران دروغ و ریاکاری است و غربی‌ها کشور ما و کشورهای نظیر ما را ضعیف و عقب‌مانده می‌پسندند یا اینکه در هر سخنی که می‌گویند فقط سود خود را می‌سنجند و به هیچ اصل اخلاقی پایبند نیستند، تفاوت بسیاری دارد. سخن دیروز من (قسمت اول) این بود که نظام دمکراسی به‌ویژه در نیم قرن اخیر تا حدی ناتوان از اقدامات بزرگ است، و سخن امروزم (قسمت دوم) این است که گرایش چپ نظام‌های دوحزبی با عقاید نادرست خود برخلاف مصالح بشری، از جمله امنیت و صلح جهانی، حرکت می‌کند. وگرنه بدترین سیاستمداران دمکراسی‌های بزرگ بهتر از سیاستمداران کشورهایی است که می‌شناسیم.

◽️@utfinance◽️
Finance & Economics
(قسمت دوم): از ماهیت و ساخت دوران اخیر دمکراسی اگر بگذریم، می‌رسیم به عامل گرایش حزبی. هرچند همانطور که گفتم نظام ریسمانی فرق خیلی زیادی میان این یا آن رییس جمهور یا نخست وزیر نمی‌گذارد. کارنامۀ آقای رونالد ریگان جمهوری‌خواه (به‌رغم اینکه یکی از بافکرترین…
(بخش سوم):

ضلع سوم این سازۀ ناساز، یعنی شرایطی که ظهور و بقای قدرت‌های سیاسی ناهمساز با نظم جهانی را کارسازی می‌کند، وضعیت روابط و مواضع میان دولت‌ها است.
هنگامی که شوروی سقوط کرد بسیاری، به‌طور معقول، این‌طور تصور کردند که دوران جنگ سرد به‌سر آمده است. بعد از چند سالی، و با آمدن این تزار انتخابی به عرصۀ قدرت، انگار نه خانی آمده و نه خانی رفته. معلوم شد کمی به مارکسیسم ظلم شده، و بخش مهمی از مفاسد شوروی سابق، زیر سر روسی‌بودن بوده است.
چین هم‌که با لیبرالیزه کردن اقتصاد، با صدایی حتی بلندتر و رسواتر از شوروی، مرگ مارکسیسم را اعلام کرد، باری، با نگه‌داشت انحصار قدرت سیاسی، گسل‌های سابق تمدنی با غرب را همچنان فعال نگه داشت.

روسیه به عنوان کشوری بی‌بته و بی‌تاریخ، و عقب‌مانده همواره به اروپایی‌ها حسد می‌برده و جنگ‌های دورۀ تزارها، دورۀ بلشویک‌ها، و دورۀ پساکمونیسمش، همه تاحدی از همین حسادت مایه می‌گرفت. برای همین هم مواضع جنگ سرد را ادامه داد. چین ولی، تمدنی بزرگ و با سابقه داشت و زمان‌هایی حتی حرف اول را در جهان می‌زد، و گاهی هم از سوی غربی‌ها تحقیر شده بود. برای همین، قابل فهم بود که اگر با کمونیسم نتوانست با غرب رقابت کند، اینک با لیبرالیسم می‌تواند.

به این ترتیب، ترکیب این دو با هم، که نه در دوران کمونیستی نه در دوران حاضر خودشان روابط عمیقی با هم نداشته و ندارند، باری، در دست‌نخورده باقی‌گذاشتن تقسیم جهان به دو بلوک غرب/شرق کمال همیاری نامستقیم را با هم دارند. هیچکدام از این دو قدرت، رابطه‌ای جدی و دوستانه با هیچیک از مراکز محور شرارت، از کرۀ شمالی تا افغانستانِ طالبان و سوریه و از القاعده تا داعش و بقیه ندارند، ولی وجود اینها را همچون عوامل دردسر ساز برای غرب و فاکتورهایی برای چانه‌زنی سیاسی با غرب برای خود مفید می‌دانند و بدون اینکه با آنها اتحادی داشته باشند، از موجودیت این موجودات حمایت می‌کنند.

در این میان، کشورهایی مثل فرانسه هم هستند که، بدون یک دلار یا یک سرباز خرج کردن، می‌خواهند بگویند علی‌آباد هم دهی است برای خودش. و راه این کار را این دیده‌اند که چوب لای چرخ تلاش‌های آنگلو‌امریکن برای کم‌توان کردن تروریسم سازمانی و دولتی (از شمال غربی اقیانوس هند تا شرق مدیترانه) بگذارند.
انبوه کشورک‌های عالم از امریکای مرکزی و جنوبی تا افریقا و آسیای میانه هم هستند که خیلی درکی از این مسائل ندارند، ولی برای حفظ و تقویت استقلال عمل و در واقع خودکامگی خود، در شیپور «دخالت در امور داخلی نکنید» و «جهان سوم را به حال خود بگذارید» می‌دمند.

با چنین وضعی دور از تصور نیست که روسیه به اوکراین حمله کند، حماس به اسراییل و فلان دولت عمق استراتژیک داشته باشد. گویی جهان پاسبانی ندارد، و بین‌الملل عرصۀ حاکمیت آنارشیسم است. القصه قدرت‌های بزرگ شیرانی شده‌اند که با دمشان بلکه با کلیۀ اعضای دیگرشان می‌شود بازی یا حتی جدی کرد، و آنها در برابر دعوت به مذاکره می‌کنند.

رفتن به ابتدای قسمت اول

◽️@utfinance◽️
📚 کتاب

Getting Libertarianism Right

👤 هانس هرمان هوپ

◽️@utfinance◽️
Hans-Hermann Hoppe - Getting Libertarianism Right.pdf
551.4 KB
📚 کتاب

Getting Libertarianism Right

👤 هانس هرمان هوپ

📎 PDF - English

◽️@utfinance◽️
Finance & Economics
(بخش سوم): ضلع سوم این سازۀ ناساز، یعنی شرایطی که ظهور و بقای قدرت‌های سیاسی ناهمساز با نظم جهانی را کارسازی می‌کند، وضعیت روابط و مواضع میان دولت‌ها است. هنگامی که شوروی سقوط کرد بسیاری، به‌طور معقول، این‌طور تصور کردند که دوران جنگ سرد به‌سر آمده است.…
پشت پرده (بخش چهارم)

شاید به این فکر کرده باشید که عنوان «پشت پرده» برای چنین تحلیلی مناسب نیست، و حق هم دارید. معمولاً چنین عنوانی این ادعا و این انتظار را پیش می‌کشد که عوامل ناپیدای مؤثر بر اتفاقی پیدا شود. درحالی که ظاهراً چنین چیزی در سخنان من نبود.

به گمان من، نگاه پشت‌پرده‌ای یک نگاه راحت‌طلب و آسانگیر یا همان سهل‌انگار است. ما دوست‌تر داریم چیزهای ناخوشایند معلول تصمیم‌های نامشروع و در خفای افرادی ریاکار باشد تا محصول شرایطی آشکار.‌ برای همین است که یکی از جمله‌های معروف ادبیات انقلابی این بود که «چه دستی در کار است که ...». نه اینکه آن زمان یا این زمان دست‌هایی در کار نبوده و نیست، البته که هست؛ باری، اولاً آن دست‌ها اغلب شناخته و بلکه رسوا هستند. آنچه گاه پنهان می‌ماند تاک‌تیک است، استراتژی جلوی چشم است. و دوم اینکه بسا دخالت عواملی که صرفاً و صریحاً از بدخواهی این یا آن فرد در خفا برنمی‌خیزد: محصول یک ساخت، یک سازمان، یک ایدئولوژی است.

پندار رایج این است که دنیای سیاست دنیای دروغ و دغل است. نیست! این مهم نیست که کاندیدای انتخاب در دمکراسی وعده‌هایی می‌دهد که عمل نمی‌کند یا اصلاً عملی نیست. این‌ مهم نیست که کسانی در سیستم‌های تمامیت‌خواه از اخلاق و ارزش حرف می‌زنند، در حالی که تا بن دندان آلوده به حسد و حسرت و نفسانیت‌اند. اینها دروغ و دغل هست، ولی چون دروغ و دغل بودنش آشکار است دیگر دروغ و دغل محسوب نمی‌شود؛ دروغگوی رسوا، بیشتر رسوا است تا دروغگو. دروغ‌های او یا تاک‌تیک است که چندان مهم نیست یا تبلیغات است که شنونده نباید جدی بگیرد.

به این وجه ماجرا نگاه کنید که کدام کشور است در دنیای امروز که اهداف سیاسی‌اش برای ما نامعلوم باشد. چین؟ روسیه؟ عربستان؟ ایران؟ و حتی فرانسه یا امریکا؟ بله، البته در دمکراسی‌های بزرگ با تغییرات در انتخاب‌ها گاهی برخی تغییرات در سیاست داخلی و خارجی صورت می‌گیرد؛ اما (امایی که مهم است) این تغییر اصلاً چیز پنهانی نیست. به صدای بلند اعلام می‌شود. آیا کسی در فهم این مشکلی دارد که خطوط استراتژیک سیاست داخلی و خارجی اوباما چه بود و از آن‌ِ ترامپ چه؟

بیایید سراغ بسته‌ترین نظام سیاسی جهان در ایران. آیا خطوط اصلی سیاست خارجی و داخلی این حکومت بر کسی مجهول است؟ ابداً! نه اینکه آنها دروغ بگویند و مردم حقیقت را فهمیده باشند. اصلاً دروغ نمی‌گویند. دقت کنید وجه تاک‌تیکی و وجه تبليغاتي را با مرامنامه و اساسنامه اشتباه نکنید. این مهم نیست که آنها ادعا کنند برای اعتلای دین و میهن یا مردم این کارها را می‌کنند، مهم این است که مسیر و مقصد خود را صریحاً اعلام می‌کنند:
در داخل، درخواست تبعیت و سرکوب هر نوع مقاومت، اعم از مدنی و جز آن؛ انحصار بخش اصلی اقتصاد و مالیه در دست دولت و عوامل مطیع و آشنا؛ اهمیت ندادن به توسعه فنی و تولیدی و صادراتی و، در برابر، تمرکز بر پیشرفت نظامی؛ در خارج: تمرکز بر ضربه زدن به امریکا و اسراییل و تَوسُّعاً غرب، یا لااقل ضربه به منافع آنان؛ جلو بردن انگشت مداخله تا هر جایی که بشود؛ هماهنگی، اگر نه اتحاد کامل، با بلوک شرق در رویارویی با غرب.

کدامیک از اینها را حکومت فعلی انکار می‌کند؟ هیچ‌کدام. حالا اینکه اسم دخالت را بگذارد حمایت از فلان رژیم یا گروه مظلوم یا اسم همراهی با چین و روسیه را بگذارد مبارزه با امپریالیسم یا برخی فعالیت‌های میکروفیزیکی را صلح‌طلبانه اعلام کند، تفاوتی در اصل ماجرا نمی‌کند.

رفتن به قسمت اول

◽️@utfinance◽️
Finance & Economics
پشت پرده (بخش چهارم) شاید به این فکر کرده باشید که عنوان «پشت پرده» برای چنین تحلیلی مناسب نیست، و حق هم دارید. معمولاً چنین عنوانی این ادعا و این انتظار را پیش می‌کشد که عوامل ناپیدای مؤثر بر اتفاقی پیدا شود. درحالی که ظاهراً چنین چیزی در سخنان من نبود.…
پشت پرده (بخش پنجم و پایانی)

خب، حالا فایدۀ این بحث؟
فایده‌اش اینکه بدی یک حکومت تمامیت‌خواه دروغ‌گویی او نیست، زورگویی آن است. نتیجه؟ وقتی دروغ و ریا از نقش اول بودن کنار رود، دیگر افشا هم مهمترین کاری نیست که باید انجام دهیم. دیگر لازم نیست دنبال اخبار پشت پرده باشیم. پشت پرده خبری نیست. هر چه هست همین است که جلوی پرده است. پس چاره مشکل، هزاران خبرگزاری و سایت و پلتفرم درست کردن و اخبار رسوایی را چرخاندن و از پشت پرده خبر دادن نیست.

آخر چه اهمیتی دارد که نفت ایران را کدام آقازاده می‌فروشد و اختلاس میلیارد دلاری را چه کسی مجوز داده و چه کسی از آن بهره برده؟ مهم این است که اینها بیشتر روال رایج است تا استثنا، و این را همه می‌دانند. این که حسن این کار را کرده یا حسین، ارزشی بیش از آخر داستان رمان‌های جنایی و پلیسی ندارد.

وانگهی، وقتی ما تا این حد شیفتۀ این می‌شویم که پشت پرده چه خبر است، از پیش پرده غافل می‌شویم؛ مثلاً همین حرف‌هایی که من در سه قسمت قبل زدم. و این قدرت فهم و تبیین ما را تحلیل می‌برد. روی خبر، زیاد سرمایه‌گذاری می‌کنیم که نتیجه‌اش سر کار گذاشتن همدیگر و القای دروغین حس کاری کردن و، نهایتاً، خود را در معرض افسردگی و اضطرابِ بیشتر گذاشتن است. اگر بپذیریم که مشکل اصلی زورگویی است نه دروغ‌گویی، به جلوی پرده و تحلیل روابط قدرت داخلی و خارجی بیشتر توجه می‌کنیم و دید واقع‌بینانه‌تری از امور به دست‌ می‌آوریم.

از جمله اینکه:
هیچ‌یک از دمکراسی‌های بزرگ رفاقتی با این حکومت ندارند و نه رابطۀ پشت‌پرده‌ای. علاقه‌ای هم به بقای آن ندارند. ولی برنامه‌ای هم برای درگیر شدن جدی با آن ندارند. به تمامی دلایلی که در سه قسمت اول گفتم. از جمله اینکه در هر تغییر بزرگی، به‌ویژه با اقدام نظامی، ریسکی می‌بینند که احتیاط در حذر از آن است.

رفتن به بخش اول

◽️@utfinance◽️
Forwarded from Finance & Economics
📄 مقاله

آشنایی با والتر بلاک

◽️@utfinance◽️

📌 والتر ای. بلاک، رئیس و استاد اقتصاد، کالج تجارت، دانشگاه لویولا نیواورلئان، و عضو ارشد موسسه میزس، هارولد ای. ویرث است. والتر بلاک، اقتصاددان برجسته مکتب اتریش و نظریه پرداز آزادی‌خواه است. بلاک که به خاطر تعهد تزلزل ناپذیرش به آزادی فردی، اصول بازار آزاد و دیدگاه‌های جنجالی‌ شهرت دارد، با اثر اصلی خود، «دفاع از غیرقابل‌دفاع» گفتمان قابل توجهی ایجاد کرده است.

◽️@utfinance◽️
درویشی مستجاب‌الدعوه در بغداد پدید آمد حجاج یوسف را خبر کردند. بخواندش و گفت دعای خیری بر من کن.

گفت: خدایا جانش بستان.

گفت: از بهر خدای این چه دعاست.

گفت: این دعای خیر است تو را و جمله مسلمانان را.


ای زبردست زیردست آزار
گرم تا کی بماند این بازار
به چه کار آیدت جهانداری
مُردنت به که مردم آزاری


سعدی شیرازی

اول اردیبهشت تولد و روز بزرگداشت سعدی خجسته باد

◽️@utfinance◽️
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🖥 ویدیو

رد پای دستمزد منصفانه در شادکامی ایرانیان

▫️اخیرا گزارشی از وبسایت کاریابی آنلاین «جاب ویژن» منتشر شده که بر اساس آمارهای معتبر جهانی نشان می‌دهد قدرت خرید حداقل دستمزد در ایران نسبت به ۷۵ درصد از مردم‌ جهان بالاتر است.

▫️بر اساس این رده‌بندی، قدرت خرید حداقل دستمزد در ایران از عربستان و ترکیه پایین‌تر و از هند و چین بالاتر است.

▫️با نگاهی به این گزاره‌ها چند سوال مهم در ذهن خوانندگان نقش می‌بندد. یکی از مهم‌ترین سوال‌ها این است که اگر گفته می‌شود قدرت خرید حداقل حقوق در ایران بالاتر از چین است پس چرا کارکنان ایرانی به لحاظ ذهنی چنین احساسی ندارند و فکر می‌کنند درآمدشان از چینی‌ها بدتر است؟

▫️حداقل دستمزدی که در ایران و با حضور دولت، کارفرمایان و کارگران تعیین می‌شود چه نقشی در احساس رضایت ایرانیان از زندگی دارد؟

▫️هر خواننده‌ای که سری به گزارش بازار‌ کار سایت جاب ویژن بزند بدون شک به همین پرسش‌ها می‌رسد. اکوایران در میزگردی با حضور فرهاد نیلی و محمد فاضلی به گفتگو پیرامون این گزارش پرداخته و پاسخ این سوالات را جویا شده است.

گزارش جاب ویژن را اینجا بخوانید

◽️ @UTFINANCE◽️
📈 داده

شاخص بورس تهران پس از 11 ماه به کانال 2.3 میلیونی برگشت

اکوایران بازدهی بورس در 11 ماه اخیر را با دارایی‌های دیگر؛ خودرو، طلا، سکه و تتر مقایسه کرده است.

◽️@utfinance◽️
📈 داده

تأثیر جنگ با حماس بر اقتصاد اسرائیل

◽️@utfinance◽️
📄 مقاله

روم شکسپیر: جمهوری و امپراتوری

پل کانتور را به دلیل استفاده پیشگامانه‌اش از اقتصاد اتریشی در نقد ادبی می‌شناسیم.
او همچنین یکی از منتقدان و شارحان برجسته آثار شکسپیر در جهان است، و موضوع اصلی او در این زمینه شکسپیر به عنوان یک متفکر سیاسی است، موضوعی که به همان اندازه روشنگر است که ممکن است در ابتدا شگفت‌انگیز به نظر برسد. چندین سال پیش، او سه گانه رومی شکسپیر را منتشر کرد که شرحی از دیدگاه‌های شکسپیر درباره جمهوری و امپراتوری روم است که در نمایشنامه های کوریولانوس، ژولیوس سزار، و آنتونی و کلئوپاترا توسعه یافته است. این کتاب همچنین شامل تجزیه و تحلیل تصویر شکسپیر از ظهور مسیحیت و مقایسه ای جالب از شکسپیر با نیچه در زوال دنیای باستان است.

بیش از چهل سال است که «روم شکسپیر: جمهوری و امپراتوری» اثر پل کانتور اثری اساسی در حوزه سیاست و ادبیات بوده است. در حالی که بسیاری از منتقدان تصور می‌کردند نمایشنامه‌های رومی دانش خاصی از روم را منعکس نمی‌کنند، کانتور یکی از اولین کسانی بود که استدلال کرد که این نمایشنامه‌ها مبتنی بر درک عمیق رژیم روم و تغییرات آن در طول زمان هستند. کانتور با جدی گرفتن شکسپیر به‌عنوان یک متفکر سیاسی، پیشنهاد می‌کند که نمایشنامه‌های رومی او را می‌توان در چارچوب سنت جمهوری‌خواه کلاسیک در فلسفه سیاسی مطالعه کرد.

◽️@utfinance◽️
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
ویدیو

کتاب فردا

کتاب‌ منشور آزادی از فردریش فون هایک

👤 مانی بشرزاد

▫️قبل از اینکه صحبت سایر اعضا تمام شود، رهبر جدید حزب دست در کیف خود کرد و یک کتاب درآورد. در میانه صحبت ما او کتاب را بالا گرفت تا همگان آن را مشاهده کنند. او با قدرت گفت «این چیزی است که به آن باور داریم». سپس کتاب را محکم به روی میز کوبید. این روایت از باورمندی مارگارت تاچر، رهبر حزب محافظه کار بریتانیا به کتابی است که در اولین مونولوگ کتاب فردا، مانی بشرزاد درباره آن صحبت کرده است. کتاب منشور آزادی از فردریش فون هایک.

▫️جدای از اهمیت این کتاب در تاریخ اندیشه قرن بیستم و جریانات بین‌المللی، اهمیت این کتاب برای مخاطب ایرانی، ارزشمندی این کتاب را دو چندان می‌کند. به این دلیل که بسیاری توسعه را امری نیازمند برنامه‌ریزی متمرکز و مقتدر از بالا به پایین می‌بینند و اعتقاد دارند میان توسعه و آزادی باید یکی را انتخاب کرد. اما این کتاب تفسیر دیگری دارد؛ توسعه از مسیر آزادی.

◽️
@utfinance◽️
📄 مقاله

فردریش فون هایک و منشور آزادی: چارچوبی برای یک جامعه آزاد

◽️@utfinance◽️

📌 فردریش هایک در کتاب «قانون اساسی آزادی» (یا منشور آزادی) (1960)، مفهوم نهاد آزادی را به عنوان سیستمی از قوانین و هنجارهایی که از آزادی فردی محافظت می‌کند، توضیح می‌دهد. به عقیده هایک، جامعه‌ای که برای آزادی ارزش قائل است باید توسط مجموعه‌ای از قوانین کلی، انتزاعی و بی طرفانه اداره شود. این قوانین چارچوب نهادی را تشکیل می‌دهند که در آن افراد می‌توانند اهداف خود را دنبال کنند، در تبادل داوطلبانه شرکت کنند و برای منافع متقابل همکاری کنند.

◽️@utfinance◽️
2024/09/27 09:28:03
Back to Top
HTML Embed Code: