Telegram Web Link
آتش گوید برو تو سیهی من سپید
هیزم گوید که تو سوخته‌ای من معاف

مولوی
@TakhtePare_BarMoj
نشانی‌ها که در او هست
نشانی‌ها که می‌بینم در او بهرام را ماند
همان بهرام ورجاوند
که پیش از روز رستاخیز خواهد خاست
هزاران کار خواهد کرد نام آور
هزاران طرفه خواهد زاد ازو به شکوه
پس از او گیو بن گودرز
و با وی توس بن نوذر
و گرشاسپ دلیر آن شیر گندآور
و آن دیگر
و آن دیگر


مهدی اخوان ثالث

@TakhtePare_BarMoj
انسِ هرکس در این جهان چیزی‌ست
انسِ خاقانی از جهانْ؛ خلوت

@TakhtePare_BarMoj
در دام غمت چو مرغ وحشی
می‌پیچم و سخت می‌شود دام

سعدی
@TakhtePare_BarMoj
توسنی كردم ندانستم همی
كز كشيدن تنگ‌تر گردد كمند

رابعه بنت کعب
@TakhtePare_BarMoj
عشق تو شکوفایی گل در باران
جاری شدن ترانه با جوباران
باریدن، سر زدن، رسیدن، خواندن
بالیدن بسیاری از این بسیاران

حسین منزوی
@TakhtePare_BarMoj
برآن سرم که ز دامن برون کشم پا را
به جیب آبله ریزم غبار صحرا را

بیدل دهلوی
@TakhtePare_BarMoj
دوستی را چو نباشد بنياد                
حزم را بايدت از دست نداد

پرویز ناتل خانلری
@TakhtePare_BarMoj
عیدِ مردماس، دیب گله داره
دنیا مالِ ماس، دیب گله داره
سفیدی پادشاس، دیب گله داره
سیاهی رو سیاس، دیب گله داره

احمد شاملو
@TakhtePare_BarMoj
من پراز دیوم، كدامین شیشه را بر سنگ می‎كوبی؟
ای زنی كه چون پری‎های قشنگ قصه‎ها، خوبی

حسین منزوی
@TakhtePare_BarMoj
جایی که یار ما به شکرخنده دم زند
ای پسته کیستی تو، خدا را به خود مخند

حافظ
@TakhtePare_BarMoj
مثال کشتنش باشد چو انگوری که کوبندش
که تا فانی شود، باقی شود انگور دوشابی

مولوی
@TakhtePare_BarMoj
که جام باده در باقی کن امشب
مرا هم باده هم ساقی کن امشب

مشو شیرین پرست ار می پرستی
که نتوان کرد با یک دل دو مستی

نظامی، خمسه، خسرو و شیرین

@TakhtePare_BarMoj
دلا تو را به كسی می‌دهم كه می‌شايد
كه عقده‌های تو با دستِ بسته بگشايد
كسی كه قصدِ تو دارد به دلبری، دلِ من
ز هفت وادیِ ترديد بگذرد بايد

حسین منزوی
@TakhtePare_BarMoj
گر از آن آدمیانی که بهشتت هوس است
عیش با آدمی‌ای چند پری‌زاده کنی

حافظ
@TakhtePare_BarMoj
نظر بر پستهٔ تَنگ تو دارم
که چشم من به غایت خرده‌بین است

ابن حسام خوسفی
@TakhtePare_BarMoj
هجوم درد پیچیده‌ست هستی تا عدم بیدل
تو هم‌ گر گوش داری ناله‌ای خواهی‌ شنید اینجا

بیدل دهلوی
@TakhtePare_BarMoj
چنان بِزی که اگر خاک ره شوی
کس را
غبار خاطری از ره گذار ما نرسد

حافظ
@TakhtePare_BarMoj
عمرم همه در کشیدن جور گذشت
ایام حیات من باین طور گذشت

رفتم که کنم به ساغر از شیشه شراب
پیمانهٔ عمر پر شد و دور گذشت

مشتاق اصفهانی

@TakhtePare_BarMoj
مرغ بر بالا و زیر آن سایه‌اش
می‌دود بر خاک پران مرغ‌وش

ابلهی صیاد آن سایه شود
می‌دود چندانک بی‌مایه شود

بی‌خبر کان عکس آن مرغ هواست
بی‌خبر که اصل آن سایه کجاست

تیر اندازد به سوی سایه او
ترکشش خالی شود از جست و جو

ترکش عمرش تهی شد عمر رفت
از دویدن در شکار سایه تفت

سایهٔ یزدان چو باشد دایه‌اش
وا رهاند از خیال و سایه‌اش


مولوی, مثنوی معنوی, دفتر اول

@TakhtePare_BarMoj
2024/11/16 03:39:30
Back to Top
HTML Embed Code: