چرا اسماعیل هنیه؟ چرا تهران؟
حمله زمینی به غزه قرار بود بیشتر از سه هفته طول نکشد. نتانیاهو وعده داد که خیلی سریع گروگانها را آزاد خواهند نمود، کلَکِ حماس را خواهند کند و کار را یکسره خواهند کرد. حمله زمینی به غزه در 27 اکتبر 2023 شروع شد، امروز چهارمِ آگوستِ 2024 است و با وجود اقدام به یک نسل کشیِ تمام عیار در غزه حتی یک تَک مورد از وعده های نتانیاهو تحقق نیافته است. تداوم اعتراضات مردم در سراسرِ جهان به جنایاتِ ارتشِ اسرائیل در غزه، نارضایتی شهروندان اسرائیلی و اعتراضات گسترده در شهرهای مختلف اسرائیل به بی کفایتی دولت و ارتشِ این کشور و همچنین درآمدنِ صدایِ بخشِ زیادی از متحدین دیرینه اسرائیل که امیدوار بودند قبل از طولانی شدنِ ماجرا و بالا آمدنِ گندِ کار قضیه خاتمه یابد، نتانیاهو و هیئت حاکمه اسرائیل را با یک بحرانِ جدی و بی سابقه روبرو ساخته است.
حالا فکر میکنید نتانیاهو در چنین شرایطی چکار میکند؟ استعفا میدهد؟ دستها را بالا میبرد میگوید بیایید مرا دادگاهی بکنید؟. نه، او همان کاری را میکند که همه فاشیستها در چنین شرایطی میکنند؛ یافتنِ راهی برای گسترش جنگ به قصدِ عبور از بحران و توجیه نسل کشی و جنایاتی که همین امروز دارند مرتکب میشوند.
چرا هنیه؟
دو گرایشِ اصلی در رهبری حماس از مدتها قبل وجود داشته که در مواردی کارشان به حذف و تصفیه همدیگر هم کشیده است. یک گرایش که مخالفِ هرگونه مذاکره و سازش با اسرائیل است و بخشی از رهبران باصطلاح نظامی در داخل و همچنین جناحِ مشعل در خارج از غزه رهبریش میکنند. و دیگری که معتقد است برای حفظِ حماس که اوجبِ واجبات است ناچارَن باید یک جاهایی تن به مذاکره و حتی سازش هم داد. اسماعیل هنیه نماینده اصلیِ این گرایش در حماس بود. تمامی مذاکراتِ 10 ماهِ گذشته حماس با اسرائیل هم زیر نظرِ مستقیم او انجام میگرفت. اگر حتی نصف وعده هایی که نتانیاهو در شروعِ حمله زمینی به غزه داد متحقق شده بودند، منافع هیئتِ حاکمه اسرائیل ایجاب میکرد که هنیه آخرین نفری باشد که نقشه حذفش را بکِشند. جالب اینکه اولین عکس العملِ حماس و حزب الله بعد از کشته شدنِ هنیه هم تعلیق مذاکراتشان با اسرائیلیها بود.
و بلاخره اینکه چرا تهران؟
هنیه سالها مقیمِ قطر بود، بارها به مصر و همچنین ترکیه سفر کرده و مهمانِ مقامات رسمیِ این کشورها بوده است. چرا او را در این کشورها نکشتند؟. اردوغان میگوید: اول اینکه چفت و بستِ دستگاههای امنیتیِ آنها محکم تر از مالِ ایرانیهاست و دوم و مهمتر اینکه جرأتش را نداشتند. در اینکه دستگاهِ امنیتیِ ایران همچون اتوبان دوطرفه ای محلِ تردد و یارگیریِ سرویسهای جاسوسی کشورهای گوناگون و بطورِ اخص اسرائیل است تردیدی نیست؛ این را دیگر خودِ سرانِ رژیم هم میگویند. در اینکه ترورِ هنیه نیز با همکاریِ مقاماتِ امنیتی در سطوح خیلی بالا به نتیجه رسیده باز تردیدی نیست. اما این واقعیتها در این موردِ مشخص امورِ ثانویه هستند و چنانچه اشاره شد، قتل هنیه قرار است به یک پروژه نتانیاهو و هیئت حاکمه اسرائیل برای عبور از یک بحرانِ جدی کمک کند. نتانیاهو به دنبال گسترش جنگ است و کشتن هنیه در قطر که یک متحد جدیِ امریکا در منطقه است، یا مصر که روابطِ نسبتن حسنه ای با امریکا و غرب و همچنین با اسرائیل دارد و در ترکیه که عضو ناتو است به این امر کمک نمیکرد. قتلِ هنیه در تهرانِ تحت حاکمیتِ جمهوریِ اسلامی اما به دلائل متعددی که بر کسی پوشیده نیستند میتواند نتانیاهو را یک گامِ بزرگ بسوی عبور از بحرانِ فعلی یاری دهد و حتی اگر رژیم باز نرمشِ قهرمانانه نشان دهد و وارد جنگ نشود نتانیاهو با کشتنِ هنیه در قلبِ تهران موفق به کسبِ اعتباری اگرچه موقت در داخل اسرائیل شده است.
حالا باید دید جمهوری اسلامی که طیِ چند سالِ اخیر به کرات از جانب اسرائیل تحقیر شده است چه عکس العملی به قتل هنیه که مهمانِ رسمیشان در جریانِ تحلیفِ پزشکیان بود نشان خواهد داد. قدرِ مسلم اینکه رژیم اینبار گزینه های چندانی برای طفره رفتن ندارد. حالا دیگر بحث بر سرِ اعتبارش در میانِ بدنه اصلی و طرفدارانش در داخل ایران و همچنین میانِ اقمارش در منطقه است.
آرام صدر کاوه
@SocialistL
حمله زمینی به غزه قرار بود بیشتر از سه هفته طول نکشد. نتانیاهو وعده داد که خیلی سریع گروگانها را آزاد خواهند نمود، کلَکِ حماس را خواهند کند و کار را یکسره خواهند کرد. حمله زمینی به غزه در 27 اکتبر 2023 شروع شد، امروز چهارمِ آگوستِ 2024 است و با وجود اقدام به یک نسل کشیِ تمام عیار در غزه حتی یک تَک مورد از وعده های نتانیاهو تحقق نیافته است. تداوم اعتراضات مردم در سراسرِ جهان به جنایاتِ ارتشِ اسرائیل در غزه، نارضایتی شهروندان اسرائیلی و اعتراضات گسترده در شهرهای مختلف اسرائیل به بی کفایتی دولت و ارتشِ این کشور و همچنین درآمدنِ صدایِ بخشِ زیادی از متحدین دیرینه اسرائیل که امیدوار بودند قبل از طولانی شدنِ ماجرا و بالا آمدنِ گندِ کار قضیه خاتمه یابد، نتانیاهو و هیئت حاکمه اسرائیل را با یک بحرانِ جدی و بی سابقه روبرو ساخته است.
حالا فکر میکنید نتانیاهو در چنین شرایطی چکار میکند؟ استعفا میدهد؟ دستها را بالا میبرد میگوید بیایید مرا دادگاهی بکنید؟. نه، او همان کاری را میکند که همه فاشیستها در چنین شرایطی میکنند؛ یافتنِ راهی برای گسترش جنگ به قصدِ عبور از بحران و توجیه نسل کشی و جنایاتی که همین امروز دارند مرتکب میشوند.
چرا هنیه؟
دو گرایشِ اصلی در رهبری حماس از مدتها قبل وجود داشته که در مواردی کارشان به حذف و تصفیه همدیگر هم کشیده است. یک گرایش که مخالفِ هرگونه مذاکره و سازش با اسرائیل است و بخشی از رهبران باصطلاح نظامی در داخل و همچنین جناحِ مشعل در خارج از غزه رهبریش میکنند. و دیگری که معتقد است برای حفظِ حماس که اوجبِ واجبات است ناچارَن باید یک جاهایی تن به مذاکره و حتی سازش هم داد. اسماعیل هنیه نماینده اصلیِ این گرایش در حماس بود. تمامی مذاکراتِ 10 ماهِ گذشته حماس با اسرائیل هم زیر نظرِ مستقیم او انجام میگرفت. اگر حتی نصف وعده هایی که نتانیاهو در شروعِ حمله زمینی به غزه داد متحقق شده بودند، منافع هیئتِ حاکمه اسرائیل ایجاب میکرد که هنیه آخرین نفری باشد که نقشه حذفش را بکِشند. جالب اینکه اولین عکس العملِ حماس و حزب الله بعد از کشته شدنِ هنیه هم تعلیق مذاکراتشان با اسرائیلیها بود.
و بلاخره اینکه چرا تهران؟
هنیه سالها مقیمِ قطر بود، بارها به مصر و همچنین ترکیه سفر کرده و مهمانِ مقامات رسمیِ این کشورها بوده است. چرا او را در این کشورها نکشتند؟. اردوغان میگوید: اول اینکه چفت و بستِ دستگاههای امنیتیِ آنها محکم تر از مالِ ایرانیهاست و دوم و مهمتر اینکه جرأتش را نداشتند. در اینکه دستگاهِ امنیتیِ ایران همچون اتوبان دوطرفه ای محلِ تردد و یارگیریِ سرویسهای جاسوسی کشورهای گوناگون و بطورِ اخص اسرائیل است تردیدی نیست؛ این را دیگر خودِ سرانِ رژیم هم میگویند. در اینکه ترورِ هنیه نیز با همکاریِ مقاماتِ امنیتی در سطوح خیلی بالا به نتیجه رسیده باز تردیدی نیست. اما این واقعیتها در این موردِ مشخص امورِ ثانویه هستند و چنانچه اشاره شد، قتل هنیه قرار است به یک پروژه نتانیاهو و هیئت حاکمه اسرائیل برای عبور از یک بحرانِ جدی کمک کند. نتانیاهو به دنبال گسترش جنگ است و کشتن هنیه در قطر که یک متحد جدیِ امریکا در منطقه است، یا مصر که روابطِ نسبتن حسنه ای با امریکا و غرب و همچنین با اسرائیل دارد و در ترکیه که عضو ناتو است به این امر کمک نمیکرد. قتلِ هنیه در تهرانِ تحت حاکمیتِ جمهوریِ اسلامی اما به دلائل متعددی که بر کسی پوشیده نیستند میتواند نتانیاهو را یک گامِ بزرگ بسوی عبور از بحرانِ فعلی یاری دهد و حتی اگر رژیم باز نرمشِ قهرمانانه نشان دهد و وارد جنگ نشود نتانیاهو با کشتنِ هنیه در قلبِ تهران موفق به کسبِ اعتباری اگرچه موقت در داخل اسرائیل شده است.
حالا باید دید جمهوری اسلامی که طیِ چند سالِ اخیر به کرات از جانب اسرائیل تحقیر شده است چه عکس العملی به قتل هنیه که مهمانِ رسمیشان در جریانِ تحلیفِ پزشکیان بود نشان خواهد داد. قدرِ مسلم اینکه رژیم اینبار گزینه های چندانی برای طفره رفتن ندارد. حالا دیگر بحث بر سرِ اعتبارش در میانِ بدنه اصلی و طرفدارانش در داخل ایران و همچنین میانِ اقمارش در منطقه است.
آرام صدر کاوه
@SocialistL
نمیتوانم تاریخی را دوست بدارم
که تنها بوی سوختن تن و زلف زن بدهد
نمیتوانم آینهای را دوست بدارم
که شبانه روز آلبومهای خون و انتقامم نشان دهد
نمیتوانم پدری را دوست بدارم
که برای گذشته زندگی کند و بمیرد
نه، من نمیتوانم!
من اکنون وطنم را یافتهام
وطن تازه من دختریست که هیچ شباهتی به وطن پیر و عبوس شما ندارد
آب میخواهید؟
زلالترین آب در چشمان اوست
عطرِ درخت و گل و گیاه و بویِ کوه و کمر میخواهید؟
در گردن و شانهها و سینههای او بجوییدش
دیگر نمیخواهم این وطنِ بی رویایِ شما موطنم باشد
من میخواهم
به جهان هزار رنگ و سبزقبا گونه این دختر،
این جادو
هجرت کنم
در آنجا رویا ببینم
شعر بنویسم
بخوانم
و در همانجا بر کرانههای اطمینان قدم بزنم
هم در آنجا لم دهم و به بارش برف و پروانه بنگرم
عشق را لمس کنم و ببویمش
میخواهم به قلبِ غُوزه آشتی هجرت کنم
در آنجا زندگی کنم و همانجا هم بمیرم.
[شیرکو بیکس / #شێرکۆ_بێکەس]
ترجمه [شتابزده] کامران متین
#ژن_ژیان_ئازادی
#آهو_دریایی
#دختر_علوم_تحقیقات
#شێعری_کوردی
#وەرگێڕان
#ترجمه
#ترجمه_از_کُردی
@SocialistL
که تنها بوی سوختن تن و زلف زن بدهد
نمیتوانم آینهای را دوست بدارم
که شبانه روز آلبومهای خون و انتقامم نشان دهد
نمیتوانم پدری را دوست بدارم
که برای گذشته زندگی کند و بمیرد
نه، من نمیتوانم!
من اکنون وطنم را یافتهام
وطن تازه من دختریست که هیچ شباهتی به وطن پیر و عبوس شما ندارد
آب میخواهید؟
زلالترین آب در چشمان اوست
عطرِ درخت و گل و گیاه و بویِ کوه و کمر میخواهید؟
در گردن و شانهها و سینههای او بجوییدش
دیگر نمیخواهم این وطنِ بی رویایِ شما موطنم باشد
من میخواهم
به جهان هزار رنگ و سبزقبا گونه این دختر،
این جادو
هجرت کنم
در آنجا رویا ببینم
شعر بنویسم
بخوانم
و در همانجا بر کرانههای اطمینان قدم بزنم
هم در آنجا لم دهم و به بارش برف و پروانه بنگرم
عشق را لمس کنم و ببویمش
میخواهم به قلبِ غُوزه آشتی هجرت کنم
در آنجا زندگی کنم و همانجا هم بمیرم.
[شیرکو بیکس / #شێرکۆ_بێکەس]
ترجمه [شتابزده] کامران متین
#ژن_ژیان_ئازادی
#آهو_دریایی
#دختر_علوم_تحقیقات
#شێعری_کوردی
#وەرگێڕان
#ترجمه
#ترجمه_از_کُردی
@SocialistL
درباره رمان قلمرو برزخ
از دوستی خواسته بودم چند رمان از نویسندگان امریکای لاتین برایم بفرستد. او هم نزدیک به ده فایل از جدیدترین رمانهای این قاره را ارسال کرد. معمولا شبها قبل از خواب داستانی میخوانم. این ده فایل را نگاه میکردم تا تصادفا چشمم به رمان The Twilight Zone افتاد. رمان داستان زندگی نویسنده را همراه با داستان کودتای ۱۹۷۳ پینوشه تعریف میکرد. حوادث کتاب را واقعی نمیدانستم چرا که هرگز در اطلاعات قبلیام نمیدانستم ماموری از سازمان اطلاعات مخوف شیلی بوده که روزی به اختیار خود مدتها قبل از سرنگونی پینوشه نزد روزنامهنگاری اعتراف میکند. خود این موضوع برایم جالب بود و نه واقعی بودنش. از سالها قبل دغدغهی ذهنیام این بود که شکنجهگران چه تیپ انسانهاییاند؟ زندگی روزمره انها چگونه میگذرد؟ بر اعصاب خود چگونه مسلط میشوند؟ خوابهای ترسناک میبینند؟ از آینده خود بیم دارند؟ چگونه دو نقش مرد خانواده و شکنجهگر سفاک را ایفا میکنند؟ کتاب در واقع یک جور پاسخ به همین سوالات کذایی بود. البته نه کامل اما به هر حال به بخشی پاسخ میداد.
من اصلا گمان نمیکردم که اقای سیبیلویی که در عکس بالا میبینید و من مدتها بعد پیداش کردم وجود خارجی دارد. به هر حال با جلو رفتن در متن داستان احساس کردم این داستان باید به نوعی همزادی در واقعیت داشته باشد. کتاب را رها کردم و یک هفته تمام ساعتها دیوانه وار اینترنت را شخم زدم. نه تنها این فرد واقعی بود بلکه اعترافات او در دادگاه پینوشه یکی از مهمترین نقشها را داشت.
اما سوای این موضوع به اطلاعات بسیار زیادی درباره شیلی دست پیدا کردم. مثلا یک نمونه بیبدیل ان نهادی بود به نام معاونت همبستگی که کلیسای اسقفی برزیل با همکاری جریکهای میر و حزب کمونیست شیلی و نیز حزب سوسیالیست شیلی پیرامون دستگیریها و ناپدیدسازیهای عامدانه ایجاد کردند. از روز اول کودتا تا روز دادگاه پینوشه تمام اطلاعات روز به روز افراد دستگیرشده غیب شده و بعدها اعدام شده گرداوری میشد. بیش از ۳۴ هزار گزارش مربوط به شکنجه در طی این سالها ارام ارام تهیه شد. معاونت همبستگی از هزاران نفر مرد و زن ناشناس استفاده میکرد تا تک تک شکنجهگران و بازجویان و سرکوبگران را شناسایی کند. فراریها و تحتتعقیبها در طی این سالها در شبکههایی مخفی با کمک انواع نهادهای مدنی یاری داده شدند.
موضوع دیگری که باید اشاره کنم شکل مبارزه خانوادههای مفقودان بود. از سال سوم کودتا وقتی مشخص شد بیش از ده هزار نفر ناپدید شدند خانوادههای انها هر هفته جلوی کاخ ریاست جمهوری جمع میشدند فقط با یک سوال بچههای ما کجا هستند. حدود ۱۴ سال از ۱۹۷۶ تا ۱۹۹۰ بیوقفه زیر هجوم اوباش رژیم، دستگیریها، قتلها، ابپاشهای رژیم ایستادگی کردند و همیشه با این سوال که فرزندان ما کجا هستند.
نکته مهم دیگر این است که در سال ۱۹۸۳ بعد از فشار امریکا برای اعمال نوعی "شبهدمکراسی" در شیلی و فضایی نیمه دمکراتیک بیش از ۴۰۰۰ عضو و هوادار سازمان چریکی میر و حزب کمونبست شیلی از تبعید مخفیانه به شیلی بازگشتند. بخشی از کتاب مربوط به همین ماجراست. بسیاری از انها بعدها دستگیر و کشته شدند و تعدادی با هر تلاشی که ممکن بود شبکههای مخفی مبارزانی را تشکیل دادند که در دوران دادگاه پینوشه و مبارزات بعد از ان در احیای جنبش سوسیالیستی نقش کلیدی داشتند.
حسن مرتضوی
@SocialistL
از دوستی خواسته بودم چند رمان از نویسندگان امریکای لاتین برایم بفرستد. او هم نزدیک به ده فایل از جدیدترین رمانهای این قاره را ارسال کرد. معمولا شبها قبل از خواب داستانی میخوانم. این ده فایل را نگاه میکردم تا تصادفا چشمم به رمان The Twilight Zone افتاد. رمان داستان زندگی نویسنده را همراه با داستان کودتای ۱۹۷۳ پینوشه تعریف میکرد. حوادث کتاب را واقعی نمیدانستم چرا که هرگز در اطلاعات قبلیام نمیدانستم ماموری از سازمان اطلاعات مخوف شیلی بوده که روزی به اختیار خود مدتها قبل از سرنگونی پینوشه نزد روزنامهنگاری اعتراف میکند. خود این موضوع برایم جالب بود و نه واقعی بودنش. از سالها قبل دغدغهی ذهنیام این بود که شکنجهگران چه تیپ انسانهاییاند؟ زندگی روزمره انها چگونه میگذرد؟ بر اعصاب خود چگونه مسلط میشوند؟ خوابهای ترسناک میبینند؟ از آینده خود بیم دارند؟ چگونه دو نقش مرد خانواده و شکنجهگر سفاک را ایفا میکنند؟ کتاب در واقع یک جور پاسخ به همین سوالات کذایی بود. البته نه کامل اما به هر حال به بخشی پاسخ میداد.
من اصلا گمان نمیکردم که اقای سیبیلویی که در عکس بالا میبینید و من مدتها بعد پیداش کردم وجود خارجی دارد. به هر حال با جلو رفتن در متن داستان احساس کردم این داستان باید به نوعی همزادی در واقعیت داشته باشد. کتاب را رها کردم و یک هفته تمام ساعتها دیوانه وار اینترنت را شخم زدم. نه تنها این فرد واقعی بود بلکه اعترافات او در دادگاه پینوشه یکی از مهمترین نقشها را داشت.
اما سوای این موضوع به اطلاعات بسیار زیادی درباره شیلی دست پیدا کردم. مثلا یک نمونه بیبدیل ان نهادی بود به نام معاونت همبستگی که کلیسای اسقفی برزیل با همکاری جریکهای میر و حزب کمونیست شیلی و نیز حزب سوسیالیست شیلی پیرامون دستگیریها و ناپدیدسازیهای عامدانه ایجاد کردند. از روز اول کودتا تا روز دادگاه پینوشه تمام اطلاعات روز به روز افراد دستگیرشده غیب شده و بعدها اعدام شده گرداوری میشد. بیش از ۳۴ هزار گزارش مربوط به شکنجه در طی این سالها ارام ارام تهیه شد. معاونت همبستگی از هزاران نفر مرد و زن ناشناس استفاده میکرد تا تک تک شکنجهگران و بازجویان و سرکوبگران را شناسایی کند. فراریها و تحتتعقیبها در طی این سالها در شبکههایی مخفی با کمک انواع نهادهای مدنی یاری داده شدند.
موضوع دیگری که باید اشاره کنم شکل مبارزه خانوادههای مفقودان بود. از سال سوم کودتا وقتی مشخص شد بیش از ده هزار نفر ناپدید شدند خانوادههای انها هر هفته جلوی کاخ ریاست جمهوری جمع میشدند فقط با یک سوال بچههای ما کجا هستند. حدود ۱۴ سال از ۱۹۷۶ تا ۱۹۹۰ بیوقفه زیر هجوم اوباش رژیم، دستگیریها، قتلها، ابپاشهای رژیم ایستادگی کردند و همیشه با این سوال که فرزندان ما کجا هستند.
نکته مهم دیگر این است که در سال ۱۹۸۳ بعد از فشار امریکا برای اعمال نوعی "شبهدمکراسی" در شیلی و فضایی نیمه دمکراتیک بیش از ۴۰۰۰ عضو و هوادار سازمان چریکی میر و حزب کمونبست شیلی از تبعید مخفیانه به شیلی بازگشتند. بخشی از کتاب مربوط به همین ماجراست. بسیاری از انها بعدها دستگیر و کشته شدند و تعدادی با هر تلاشی که ممکن بود شبکههای مخفی مبارزانی را تشکیل دادند که در دوران دادگاه پینوشه و مبارزات بعد از ان در احیای جنبش سوسیالیستی نقش کلیدی داشتند.
حسن مرتضوی
@SocialistL
آهو دریایی شایسته بیشترین احترام و پشتیبانی است!
#آهو_دریایی دانشجوی دانشگاه علوم- تحقیقات در اقدامی شجاعانه در اعتراض به اعمال فشار حراست دانشگاه در حالی که با محاصره نیروهای سرکوبگر رژیم جنایتکار اسلامی روبهرو بود با درآوردن لباسهایش یکبار دیگر نفرت و انزجار دختران، زنان و مردم جامعه ایران را جسورانه به نمایش گذاشت.
خبر اعتراض دلیرانه او بلافاصله در سطح وسیعی در مطبوعات به صدر خبرها رسید و نمونه دیگری از عظمت جنبش آزادی خواه و برابری طلب زنان ایران را به تمام دنیا نشان داد.
اعتراض آهو دریایی بهعنوان یک حرکت نمادین اعتراضی علیه نظام آپارتاید جنسی، فرهنگ مردسالاری و تمام قوانین ارتجاعی زنستیزی است که در این ٤٥ سال در ایران علیه زنان اعمال شدهاست.
اقدام شجاعانه آهو دریایی از اعتراض عمومی گستردهتر در سطح جامعه و اساساً از جنبش سراسری زن، زندگی، آزادی نشأت میگیرد که توانست توازن قوا علیه رژیم را به نفع مبارزه مردم معترض بر علیه نظام مبتنی بر دیکتاتوری و اختناق تغییر دهد.
جامعه ایران و خارج از ایران با تمام قامت پشت دختر بی باک و جسور خود ایستاده و به رجز خوانیهای مرتجعین برای خنثی کردن این اقدام انقلابی توجهی نمیکند.
اعتراض مستمر زنان و مردان آزادیخواه علیه آپارتاید جنسی و علیه نظام سراپا تبعیض و نابرابری به پهنای کل جامعه در جریان است. آهو دریایی در این پیکار نابرابر تنها نیست. او فرزند کارگران، بازنشستگان، پرستاران و فرزند همه انسانهای معترضی است که با مبارزه پیگیر خود خواب را بر چشمان دژخیمان رژیم اسلامی حرام کردهاند.
مبارزه زنان و مردان آزادیخواه علیه حجاب اجباری، بخشی جداییناپذیر از مبارزه طبقه کارگر و همه جنبشهای آزادیخواهانه در ایران است که نوید آزادی کل جامعه را در چشمانداز دارد، مبارزهای که در آن زنان بدون شک نقشی پیشتاز داشته و خواهند داشت.
آهو دریایی شایسته بیشترین احترام و پشتیبانی است!
در حمایت از آهو دریایی از هیچ اقدامی در داخل و خارج کشور نباید دریغ کرد. آهو دریایی شایسته بیشترین حمایت و پشتیبانی مبارزاتی است. در این راستا ما از همه احزاب، تشکل و نهادهای انساندوست و آزادیخواه میخواهیم که برای نجات فوری جان آهو دریایی بکوشند.
نه به حجاب اجباری، نماد اهانت به حرمت انسانی.
مرگ بر جمهوری سرمایهداری اسلامی.
شورای همکاری نیروهای چپ و کمونیست در کردستان
۱۵ آبان ۱۴۰۳
٥ نوامبر ۲۰۲۴
@SocialistL
#آهو_دریایی دانشجوی دانشگاه علوم- تحقیقات در اقدامی شجاعانه در اعتراض به اعمال فشار حراست دانشگاه در حالی که با محاصره نیروهای سرکوبگر رژیم جنایتکار اسلامی روبهرو بود با درآوردن لباسهایش یکبار دیگر نفرت و انزجار دختران، زنان و مردم جامعه ایران را جسورانه به نمایش گذاشت.
خبر اعتراض دلیرانه او بلافاصله در سطح وسیعی در مطبوعات به صدر خبرها رسید و نمونه دیگری از عظمت جنبش آزادی خواه و برابری طلب زنان ایران را به تمام دنیا نشان داد.
اعتراض آهو دریایی بهعنوان یک حرکت نمادین اعتراضی علیه نظام آپارتاید جنسی، فرهنگ مردسالاری و تمام قوانین ارتجاعی زنستیزی است که در این ٤٥ سال در ایران علیه زنان اعمال شدهاست.
اقدام شجاعانه آهو دریایی از اعتراض عمومی گستردهتر در سطح جامعه و اساساً از جنبش سراسری زن، زندگی، آزادی نشأت میگیرد که توانست توازن قوا علیه رژیم را به نفع مبارزه مردم معترض بر علیه نظام مبتنی بر دیکتاتوری و اختناق تغییر دهد.
جامعه ایران و خارج از ایران با تمام قامت پشت دختر بی باک و جسور خود ایستاده و به رجز خوانیهای مرتجعین برای خنثی کردن این اقدام انقلابی توجهی نمیکند.
اعتراض مستمر زنان و مردان آزادیخواه علیه آپارتاید جنسی و علیه نظام سراپا تبعیض و نابرابری به پهنای کل جامعه در جریان است. آهو دریایی در این پیکار نابرابر تنها نیست. او فرزند کارگران، بازنشستگان، پرستاران و فرزند همه انسانهای معترضی است که با مبارزه پیگیر خود خواب را بر چشمان دژخیمان رژیم اسلامی حرام کردهاند.
مبارزه زنان و مردان آزادیخواه علیه حجاب اجباری، بخشی جداییناپذیر از مبارزه طبقه کارگر و همه جنبشهای آزادیخواهانه در ایران است که نوید آزادی کل جامعه را در چشمانداز دارد، مبارزهای که در آن زنان بدون شک نقشی پیشتاز داشته و خواهند داشت.
آهو دریایی شایسته بیشترین احترام و پشتیبانی است!
در حمایت از آهو دریایی از هیچ اقدامی در داخل و خارج کشور نباید دریغ کرد. آهو دریایی شایسته بیشترین حمایت و پشتیبانی مبارزاتی است. در این راستا ما از همه احزاب، تشکل و نهادهای انساندوست و آزادیخواه میخواهیم که برای نجات فوری جان آهو دریایی بکوشند.
نه به حجاب اجباری، نماد اهانت به حرمت انسانی.
مرگ بر جمهوری سرمایهداری اسلامی.
شورای همکاری نیروهای چپ و کمونیست در کردستان
۱۵ آبان ۱۴۰۳
٥ نوامبر ۲۰۲۴
@SocialistL
⚫️ ضرورت آتش بس فوری و پایدار در منطقه
مردم ستم دیده خاورمیانه نیاز فوری به آتش بس دائمی و پایدار دارند. جنگ ویرانگر در غزه، که تا کنون به کشتار بیش از ۴۳ هزار نفر، عمدتا کودک، زن و مرد غیر نظامی، انجامیده است، و جنگ خانمان برانداز در لبنان که تا کنون به کشتار حدود ۳ هزار نفر و آوارگی بیش از یکمیلیون و سیصد هزار نفر منجر شده است باید فوری خاتمه یابند.
سندیکایکارگران شرکت واحد اتوبوسرانی تهران وحومه همصدا با تشکل های کارگری و انساندوست جهان خواهان آتش بس فوری و پایان دادن به جنگ و محاصره غزه و خروج ارتش اسرائیل از کلیه مناطق اشغالی در فلسطین و لبنان و پایان مناقشات نظامی و اقدامات تلافی جویانه بین دولتهای ایران و اسراییل می باشد.
طبقه کارگر، جنبش کارگری و مردم محروم همواره گوشت دم توپ جنگهای منطقه ای و یا نزاعهای قدرتهای جهانی بوده اند و بیشترین هزینه های انسانی، اقتصادی و سیاسی را داده اند. در چنین بستری، جنگ و فضای جنگی هیچگونه منفعت کوتاه مدت و یا بلندمدتی برای ما کارگران ندارد و نه تنها باز هم از خانواده های کارگری و زحمتکش قربانیان بیشتری خواهد گرفت بلکه وضعیت معیشت مان و فقر و غارت اموال عمومی را بمراتب بدتر خواهد کرد و سرکوب و بی حقوقی هر چه بیشتری نیز به بهانه وضعیت جنگی به ما تحمیل خواهد گردید و در عین حال بودجه و هزینه های نظامی و تسلیحاتی صد چندان خواهد شد.
خاطره تلخ جنگ ایران و عراق کماکان در خاطره جمعی ما کارگران باقی مانده است. یادمان نرفته است که در دوران جنگ چگونه تمامی تشکلات مستقل کارگری توسط حاکمیت متلاشی شدند، کارگران فعال متعلق به سندیکاها و شوراهای مستقل کارگری اخراج، بازداشت و روانه زندانها شدند و هزاران هزار جوان عمدتا از خانوادههای کارگری بدون هرگونه وجاهت قانونی و انسانی اعدام شدند، یادمان نرفته است که کارگران و فرزندان خانواده های کارگری در جبهه های جنگ جان باختند و همزمان کارگران کشور شرایط بی حقوقی تحمیلی را به اجبار پذیرفتند و هر گونه اعتراضشان با سرکوب و بگیر و ببند روبرو شد. همچنین بادمان نرفته است که پس از جنگ، «دوران سازندگی» با حمایت بانک جهانی و صندوق بین المللی پول بر دوش ما کارگران و با تهاجم گسترده دولت و سرمایه داران به طبقه کارگر آغاز و ادامه یافت.
ما بعنوان بخشی از جنبش مستقل کارگری در ایران همانطور که همواره مورد حمایت های بینالمللی توسط کارگران کشورهای دیگر بودهایم، وظیفه داریم که از کارگران و مردم زحمتکش و تحت ستم در منطقه و سراسر جهان نیز حمایت کنیم. هر درجه از اعتراض برحق و انزجار ما کارگران و مردم تحت ستم نسبت به اقدامات سرکوبگرانه داخلی حاکمیت در ایران و یا سیاستهای بین المللی آن توجیهگر اقدامات و سیاستهای میلیتاریستی حکومت اسراییل و بی تفاوتی نسبت به بیش از ۷۵ سال ظلم و ستم نسبت به مردم فلسطین و قتل عام و نسل کشی یک سال اخیر آنان نمی باشد. واقعیت این است که حل عادلانه مسئله فلسطین عملا تبدیل به یکی از مبرمتربن چالشهای کلیت خاورمیانه و جهان شده است.
به جنگ نه بگوییم، سیاستهای جنگطلبانه و میلیتاریستی را محکوم کنیم، و برای برقراری عدالت، آزادی، برابری و صلحی پایدار و کلیه ملزومات آن بکوشیم.
#نه_به_جنگ
به امید برقراری عدالت و صلح در سراسر جهان
چاره کارگران وحدت و تشکیلات است.
سندیکای کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه
۱۰ آبان ۱۴۰۳
https://twitter.com/VahedSyndicate
htps://www.instagram.com/vahedsyndica/
[email protected]
https://www.tg-me.com/vahedsyndica
@Vahed_Syndica
@SocialistL
مردم ستم دیده خاورمیانه نیاز فوری به آتش بس دائمی و پایدار دارند. جنگ ویرانگر در غزه، که تا کنون به کشتار بیش از ۴۳ هزار نفر، عمدتا کودک، زن و مرد غیر نظامی، انجامیده است، و جنگ خانمان برانداز در لبنان که تا کنون به کشتار حدود ۳ هزار نفر و آوارگی بیش از یکمیلیون و سیصد هزار نفر منجر شده است باید فوری خاتمه یابند.
سندیکایکارگران شرکت واحد اتوبوسرانی تهران وحومه همصدا با تشکل های کارگری و انساندوست جهان خواهان آتش بس فوری و پایان دادن به جنگ و محاصره غزه و خروج ارتش اسرائیل از کلیه مناطق اشغالی در فلسطین و لبنان و پایان مناقشات نظامی و اقدامات تلافی جویانه بین دولتهای ایران و اسراییل می باشد.
طبقه کارگر، جنبش کارگری و مردم محروم همواره گوشت دم توپ جنگهای منطقه ای و یا نزاعهای قدرتهای جهانی بوده اند و بیشترین هزینه های انسانی، اقتصادی و سیاسی را داده اند. در چنین بستری، جنگ و فضای جنگی هیچگونه منفعت کوتاه مدت و یا بلندمدتی برای ما کارگران ندارد و نه تنها باز هم از خانواده های کارگری و زحمتکش قربانیان بیشتری خواهد گرفت بلکه وضعیت معیشت مان و فقر و غارت اموال عمومی را بمراتب بدتر خواهد کرد و سرکوب و بی حقوقی هر چه بیشتری نیز به بهانه وضعیت جنگی به ما تحمیل خواهد گردید و در عین حال بودجه و هزینه های نظامی و تسلیحاتی صد چندان خواهد شد.
خاطره تلخ جنگ ایران و عراق کماکان در خاطره جمعی ما کارگران باقی مانده است. یادمان نرفته است که در دوران جنگ چگونه تمامی تشکلات مستقل کارگری توسط حاکمیت متلاشی شدند، کارگران فعال متعلق به سندیکاها و شوراهای مستقل کارگری اخراج، بازداشت و روانه زندانها شدند و هزاران هزار جوان عمدتا از خانوادههای کارگری بدون هرگونه وجاهت قانونی و انسانی اعدام شدند، یادمان نرفته است که کارگران و فرزندان خانواده های کارگری در جبهه های جنگ جان باختند و همزمان کارگران کشور شرایط بی حقوقی تحمیلی را به اجبار پذیرفتند و هر گونه اعتراضشان با سرکوب و بگیر و ببند روبرو شد. همچنین بادمان نرفته است که پس از جنگ، «دوران سازندگی» با حمایت بانک جهانی و صندوق بین المللی پول بر دوش ما کارگران و با تهاجم گسترده دولت و سرمایه داران به طبقه کارگر آغاز و ادامه یافت.
ما بعنوان بخشی از جنبش مستقل کارگری در ایران همانطور که همواره مورد حمایت های بینالمللی توسط کارگران کشورهای دیگر بودهایم، وظیفه داریم که از کارگران و مردم زحمتکش و تحت ستم در منطقه و سراسر جهان نیز حمایت کنیم. هر درجه از اعتراض برحق و انزجار ما کارگران و مردم تحت ستم نسبت به اقدامات سرکوبگرانه داخلی حاکمیت در ایران و یا سیاستهای بین المللی آن توجیهگر اقدامات و سیاستهای میلیتاریستی حکومت اسراییل و بی تفاوتی نسبت به بیش از ۷۵ سال ظلم و ستم نسبت به مردم فلسطین و قتل عام و نسل کشی یک سال اخیر آنان نمی باشد. واقعیت این است که حل عادلانه مسئله فلسطین عملا تبدیل به یکی از مبرمتربن چالشهای کلیت خاورمیانه و جهان شده است.
به جنگ نه بگوییم، سیاستهای جنگطلبانه و میلیتاریستی را محکوم کنیم، و برای برقراری عدالت، آزادی، برابری و صلحی پایدار و کلیه ملزومات آن بکوشیم.
#نه_به_جنگ
به امید برقراری عدالت و صلح در سراسر جهان
چاره کارگران وحدت و تشکیلات است.
سندیکای کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه
۱۰ آبان ۱۴۰۳
https://twitter.com/VahedSyndicate
htps://www.instagram.com/vahedsyndica/
[email protected]
https://www.tg-me.com/vahedsyndica
@Vahed_Syndica
@SocialistL
X (formerly Twitter)
Vahed Syndicate سندیکای کارگران شرکت واحد (@VahedSyndicate) on X
The new official Twitter account of the Syndicate of Workers of Tehran and Suburbs Bus Company توئیتر رسمی سندیکای کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه
درباب_«یهود_ستیزی»_کارل_مارکس_علی_رها_.docx
662.9 KB
درباب «یهود ستیزی» کارل مارکس
علی رها
اخیراً برخی افراد نادان ناشیانه به ترفندی زوار دررفته و منسوخ تاسی جسته و با انتشار جلد مقالهی «دربارهی مسئلهی یهود» مارکس، در یک جملهی کوتاه ادعا میکنند که «برای یافتن ریشههای یهود ستیزی ''چپ'' ایرانی و همپیمانان جهانیاش کتاب زیر را بخوانید.» متاسفانه افراد فرهیخته و بیغرضی، ناآگاهانه همان اتهامات ناروا را بازنشر یا تلویحاً تایید میکنند. روی سخن متن کوتاه زیر با چنین افرادی است که بدون شناخت کافی از مارکس و سپهر اندیشهی او، فضولات کهنهی ایدئولوگهای بورژوایی را بدون تامل تکرار میکنند.
@SocialistL
علی رها
اخیراً برخی افراد نادان ناشیانه به ترفندی زوار دررفته و منسوخ تاسی جسته و با انتشار جلد مقالهی «دربارهی مسئلهی یهود» مارکس، در یک جملهی کوتاه ادعا میکنند که «برای یافتن ریشههای یهود ستیزی ''چپ'' ایرانی و همپیمانان جهانیاش کتاب زیر را بخوانید.» متاسفانه افراد فرهیخته و بیغرضی، ناآگاهانه همان اتهامات ناروا را بازنشر یا تلویحاً تایید میکنند. روی سخن متن کوتاه زیر با چنین افرادی است که بدون شناخت کافی از مارکس و سپهر اندیشهی او، فضولات کهنهی ایدئولوگهای بورژوایی را بدون تامل تکرار میکنند.
@SocialistL
سمپوزیوم_درباره_ی_«امپراتوری_سرمایه»_اثر_اِلن_میک_سینز_وود_نوشته.pdf
1.7 MB
سمپوزیوم دربارهی «امپراتوری سرمایه»
اثر اِلن میکسینز وود
نوشتهی: پل بلکلج
ترجمهی: دلشاد عبادی
@SocialistL
اثر اِلن میکسینز وود
نوشتهی: پل بلکلج
ترجمهی: دلشاد عبادی
@SocialistL
پاسخی_به_منتقدان_الن_میکسینز_وود_ترجمه_ی_حسن_مرتضوی.pdf
1.1 MB
توضیح نقد: با انتشار این مقاله، چهارمین بخش از پروژهی امپریالیسم به پایان میرسد که معطوف به بررسی نظرات اِلن میکسینزوود، بهویژه کتابش امپراتوری سرمایه و منتقدان آن بود. در مقالههای بخش بعدیْ آرا و نظرات مایکل هارت و آنتونیو نگری، بهویژه کتابشان امپراتوری و منتقدان آن بررسی میشود.
***
چکیده: الن وود در این مقاله به سمپوزیوم کتاب خود، امپراتوری سرمایه، با طرح دیدگاههایش دربارهی خاصبودگی سرمایهداری و امپریالیسم سرمایهدارانه، رابطهی بین سرمایهی جهانی و دولتهای سرزمینی، مفاهیم بغرنج «جهانیسازی» و «مالیگرایی» پاسخ میدهد. و اینکه درک ما از سرمایهداری چگونه بر برداشتمان از مبارزهی اپوزیسیون تأثیر میگذارد.
***
پاسخی به منتقدان
الن میکسینزوود
ترجمهی: حسن مرتضوی
@SocialistL
***
چکیده: الن وود در این مقاله به سمپوزیوم کتاب خود، امپراتوری سرمایه، با طرح دیدگاههایش دربارهی خاصبودگی سرمایهداری و امپریالیسم سرمایهدارانه، رابطهی بین سرمایهی جهانی و دولتهای سرزمینی، مفاهیم بغرنج «جهانیسازی» و «مالیگرایی» پاسخ میدهد. و اینکه درک ما از سرمایهداری چگونه بر برداشتمان از مبارزهی اپوزیسیون تأثیر میگذارد.
***
پاسخی به منتقدان
الن میکسینزوود
ترجمهی: حسن مرتضوی
@SocialistL
Forwarded from آلترناتیو
دموکراسی_در_برابر_سرمایهداری،_تجدید.pdf
5.8 MB
یادداشت مترجم: فصل هفدهم جلد نخست کاپیتال زیر عنوان «دگردیسی ارزش، یا به تعبیری، قیمتِ نیروی کار به کارمزد»، نخستین فصل از بخش ششم این کتاب با عنوان عمومی «کارمزد»، کمتر از 8 صفحه از این کتابِ چندصد صفحهای است. همین چند صفحه اما سرشار است از دقیقترین و غنیترین استدلالهای مارکس در نقد شیوهی تولید سرمایهداری، نقد دستگاه مفاهیم اقتصاد سیاسی و نقد ایدئولوژیِ بورژوایی، بطوری که بسط و برجستهساختن این استدلالها میتواند خود کتاب یا کتابهایی پرحجمتر از کلِ اثر باشد. فشردگی مفاهیم و مقولات گفتمانِ شناختی مارکسی در این فصل، براستی شگفتآور و رشکبرانگیز است.
متن پیشِرو ترجمهی تفصیلی و تفسیری تازهای از این فصل، از جلد بیست و سوم مجموعه آثار آلمانیِ مارکس و انگلس (MEW) صفحات 557 تا 564، به سیاق ترجمهی است که اخیراً از قطعهی «سرشت بتوارهی کالا و رازِ آن» ارائه دادم. این متن، ترجمهی کامل فصل هفدهم است که در لابلای جملهها و عبارتهای آن، واژهها، جملهها و گاه حتی عبارتهایی طولانی به متنِ ترجمه افزوده شدهاند؛ به قصد و امید توضیح و تفسیر و انتقالِ بهترِ معنا و مفهوم آن. تلاش شده است که افزودهها به شیوهای در متنِ ترجمه جایگیر شوند که به یکدستیِ آن لطمهای نخورد و ــ در صورت موفقیت ــ همچون متنی یکپارچه بهنظر آید. بهلحاظ فنی، بخشهای افزوده، با گزینش رنگی متفاوت (ارغوانی) برای خطِ آنها، از متن اصلی متمایزند، بهطوریکه خواننده میتواند در صورت تمایل با حذف آنها و حفظ خطوطِ سیاهرنگ، متن ترجمهی «خالص» و بدون تفسیر و تعمیم را دراختیار داشته باشد.
@SocialistL
متن پیشِرو ترجمهی تفصیلی و تفسیری تازهای از این فصل، از جلد بیست و سوم مجموعه آثار آلمانیِ مارکس و انگلس (MEW) صفحات 557 تا 564، به سیاق ترجمهی است که اخیراً از قطعهی «سرشت بتوارهی کالا و رازِ آن» ارائه دادم. این متن، ترجمهی کامل فصل هفدهم است که در لابلای جملهها و عبارتهای آن، واژهها، جملهها و گاه حتی عبارتهایی طولانی به متنِ ترجمه افزوده شدهاند؛ به قصد و امید توضیح و تفسیر و انتقالِ بهترِ معنا و مفهوم آن. تلاش شده است که افزودهها به شیوهای در متنِ ترجمه جایگیر شوند که به یکدستیِ آن لطمهای نخورد و ــ در صورت موفقیت ــ همچون متنی یکپارچه بهنظر آید. بهلحاظ فنی، بخشهای افزوده، با گزینش رنگی متفاوت (ارغوانی) برای خطِ آنها، از متن اصلی متمایزند، بهطوریکه خواننده میتواند در صورت تمایل با حذف آنها و حفظ خطوطِ سیاهرنگ، متن ترجمهی «خالص» و بدون تفسیر و تعمیم را دراختیار داشته باشد.
@SocialistL
از نامهی کارل مارکس به یوهان شوایتزر
به تاریخ سیزدهم اکتبر ۱۸۶۸
لاسال نیز مانند هر کسی که مدّعیست برای رنجِ تودهها دارویی معجزهآسا در جیب خود دارد، از همان ابتدا به آژیتاسیونِ خود رنگی مذهبی و فرقهگرایانه داد. در واقع، هر فرقهای مذهبیست. و تنها به این دلیل که او بنیانگذار یک فرقه بود، هرگونه ارتباطِ طبیعی با جنبشهای پیشین، هم در آلمان و هم در خارج از آن را منکر شد. او به اشتباهِ پرودون گرفتار شد که به جای جستجوی پایهی واقعیِ آژیتاسیونِ خود در عناصرِ بالفعلِ جنبشِ طبقاتی، خواستارِ تعیینِ مسیری برای آن جنبش بود که با دستورالعملی دگماتیک مشخص میگردید.
بیشترِ آنچه را که اکنون پس از وقوع بیان میکنم، همان زمان که لاسال در سال ۱۸۶۲ به لندن آمد و از من خواست که همراه با او رهبریِ جنبشِ جدید را برعهده بگیرم، برایش پیشبینی کرده بودم.
شما خود به خوبی بنابر تجربهی شخصی از تفاوت میان جنبش فرقهای و جنبش طبقاتی باخبرید. فرقه، دلیل وجودی و نقطهی افتخار خود را نه در آنچه با جنبشِ طبقاتی شریک است، بلکه در شعار ویژهای که آن را از جنبش متمایز میسازد، جستجو میکند. به این ترتیب، زمانی که در هامبورگ پیشنهادِ برگزاریِ کنگرهای برای تأسیس اتحادیههای کارگری را دادید، تنها با تهدید به استعفا از سِمَتِ ریاست توانستید مخالفتِ فرقهگرایان را فرو بنشانید. همچنین ناچار شدید شخصیتی دوگانه به خود بگیرید و از یک سو به عنوان رهبر فرقه و از سوی دیگر به عنوان نماینده جنبش طبقاتی عمل کنید.
انحلالِ انجمنِ عمومیِ کارگرانِ آلمان فرصتی به شما داد تا گامی بزرگ به جلو بردارید و اعلام و در صورت لزوم ثابت کنید که مرحلهی جدیدی از توسعه فرا رسیده و جنبشهای فرقهای اکنون آمادهاند تا در جنبشِ طبقاتی ادغام شوند و به تمام «ایسمها» پایان دهند. با توجه به محتوای واقعی فرقه، مانند تمام فرقههای کارگریِ پیشین، این محتوا به عنوان عنصری غنابخش واردِ جنبشِ عمومی میشد. با این حال، شما در واقع خواستارِ این شدید که جنبش طبقاتی خود را به زیرمجموعهی جنبشِ فرقهای خاصی بدل کند. مخالفان شما از این نتیجه گرفتند که شما قصد دارید به هر قیمتی «جنبشِ کارگریِ خود» را حفظ کنید.
[...] در مورد پیشنویس اساسنامهها، من آنها را اصولاً نامناسب میدانم، و معتقدم که در زمینهی اتحادیههای کارگری به اندازهی همهی معاصرانِ خود تجربه دارم. بدون اینکه وارد جزئیات بیشتری شوم، تنها به این اشاره میکنم که سازماندهیِ مرکزگرایانه، هرچند برای جوامع مخفی و جنبشهای فرقهای مناسب است، با ماهیتِ اتحادیههای کارگری در تضاد است. اگر هم ممکن بود — که من آن را کاملاً ناممکن اعلام میکنم — مطلوب نمیبود، بهویژه در آلمان. در اینجا، جایی که کارگر از کودکی بهگونهای بوروکراتیک تحت کنترل درمیآید، جایی که او به اقتدار و کسانی که بالاتر از او هستند باور دارد، مهمترین چیز این است که به او بیاموزیم چگونه خود بهگونهای مستقل گام بردارد.
[...] من به شما قول میدهم که در هر شرایطی بیطرفی را که وظیفهام است رعایت کنم. از طرف دیگر، نمیتوانم قول دهم که روزی، بهعنوان نویسندهای مستقل — به محض آنکه احساس کنم که بهطور قطع به سودِ جنبش کارگری است — خرافهی لاسالی را بهگونهای علنی نقد نکنم، همانگونه که در زمان خود با خرافهی پرودونی برخورد کردم.
#کارل_مارکس
@SocialistL
به تاریخ سیزدهم اکتبر ۱۸۶۸
لاسال نیز مانند هر کسی که مدّعیست برای رنجِ تودهها دارویی معجزهآسا در جیب خود دارد، از همان ابتدا به آژیتاسیونِ خود رنگی مذهبی و فرقهگرایانه داد. در واقع، هر فرقهای مذهبیست. و تنها به این دلیل که او بنیانگذار یک فرقه بود، هرگونه ارتباطِ طبیعی با جنبشهای پیشین، هم در آلمان و هم در خارج از آن را منکر شد. او به اشتباهِ پرودون گرفتار شد که به جای جستجوی پایهی واقعیِ آژیتاسیونِ خود در عناصرِ بالفعلِ جنبشِ طبقاتی، خواستارِ تعیینِ مسیری برای آن جنبش بود که با دستورالعملی دگماتیک مشخص میگردید.
بیشترِ آنچه را که اکنون پس از وقوع بیان میکنم، همان زمان که لاسال در سال ۱۸۶۲ به لندن آمد و از من خواست که همراه با او رهبریِ جنبشِ جدید را برعهده بگیرم، برایش پیشبینی کرده بودم.
شما خود به خوبی بنابر تجربهی شخصی از تفاوت میان جنبش فرقهای و جنبش طبقاتی باخبرید. فرقه، دلیل وجودی و نقطهی افتخار خود را نه در آنچه با جنبشِ طبقاتی شریک است، بلکه در شعار ویژهای که آن را از جنبش متمایز میسازد، جستجو میکند. به این ترتیب، زمانی که در هامبورگ پیشنهادِ برگزاریِ کنگرهای برای تأسیس اتحادیههای کارگری را دادید، تنها با تهدید به استعفا از سِمَتِ ریاست توانستید مخالفتِ فرقهگرایان را فرو بنشانید. همچنین ناچار شدید شخصیتی دوگانه به خود بگیرید و از یک سو به عنوان رهبر فرقه و از سوی دیگر به عنوان نماینده جنبش طبقاتی عمل کنید.
انحلالِ انجمنِ عمومیِ کارگرانِ آلمان فرصتی به شما داد تا گامی بزرگ به جلو بردارید و اعلام و در صورت لزوم ثابت کنید که مرحلهی جدیدی از توسعه فرا رسیده و جنبشهای فرقهای اکنون آمادهاند تا در جنبشِ طبقاتی ادغام شوند و به تمام «ایسمها» پایان دهند. با توجه به محتوای واقعی فرقه، مانند تمام فرقههای کارگریِ پیشین، این محتوا به عنوان عنصری غنابخش واردِ جنبشِ عمومی میشد. با این حال، شما در واقع خواستارِ این شدید که جنبش طبقاتی خود را به زیرمجموعهی جنبشِ فرقهای خاصی بدل کند. مخالفان شما از این نتیجه گرفتند که شما قصد دارید به هر قیمتی «جنبشِ کارگریِ خود» را حفظ کنید.
[...] در مورد پیشنویس اساسنامهها، من آنها را اصولاً نامناسب میدانم، و معتقدم که در زمینهی اتحادیههای کارگری به اندازهی همهی معاصرانِ خود تجربه دارم. بدون اینکه وارد جزئیات بیشتری شوم، تنها به این اشاره میکنم که سازماندهیِ مرکزگرایانه، هرچند برای جوامع مخفی و جنبشهای فرقهای مناسب است، با ماهیتِ اتحادیههای کارگری در تضاد است. اگر هم ممکن بود — که من آن را کاملاً ناممکن اعلام میکنم — مطلوب نمیبود، بهویژه در آلمان. در اینجا، جایی که کارگر از کودکی بهگونهای بوروکراتیک تحت کنترل درمیآید، جایی که او به اقتدار و کسانی که بالاتر از او هستند باور دارد، مهمترین چیز این است که به او بیاموزیم چگونه خود بهگونهای مستقل گام بردارد.
[...] من به شما قول میدهم که در هر شرایطی بیطرفی را که وظیفهام است رعایت کنم. از طرف دیگر، نمیتوانم قول دهم که روزی، بهعنوان نویسندهای مستقل — به محض آنکه احساس کنم که بهطور قطع به سودِ جنبش کارگری است — خرافهی لاسالی را بهگونهای علنی نقد نکنم، همانگونه که در زمان خود با خرافهی پرودونی برخورد کردم.
#کارل_مارکس
@SocialistL