سلطنتطلبان مأوایی در سپهرِ مفهوم ندارند. آنچه میخواهند نه امری کلّی و مستدل بلکه یک تکینگیِ صِرف است. آنها هوادارِ آتشین یک فردِ و فقط همان فرد اند. چرا؟ چون او فیالمثل نوادهی رضا آلاشتیِ سوادکوهیست. همین و بس. تکینگی همواره زیر سایهی سنگینِ نابودیست. امرِ تَکین لاجرم مرزی میان خود و جهان دارد و این مرز، حدِ وجودیِ اوست. از این منظر فرقی میان لیوان چای در دست من، کاندوم مصرف شدهای که در سطل زبالهی شماست و رضا پهلوی وجود ندارد؛ همگی موجوداتی کرانمند و از این رو فانیاند. اما فنا حادثهای کمینکرده در آیندهی اشیاء نیست. فنا سرشته و ممزوج با آنهاست. سایهی سنگینِ کرانمندی، هر سلطنتطلب را در اعماق ذهن، پنهانی میترساند. رفتار هیستریک این جماعت را باید از این منظر نیز نگریست. کافیست حتّی کودکی دستاش را به شکل تفنگ درآورد و به سمت تصویر جناب دماغزاده «کیو کیو» کند. سلطنتطلب پس میافتد، کف به لب میآورد، رم میکند و جفتک میاندازد.
میلاد عزیزی
@SocialistL
میلاد عزیزی
@SocialistL
بیانیه مشترک
بیانیه مزد حداقل سال ۱۴۰۲
مبارزۀ مرگ و زندگی برای افزایش مزد
کارفرمایان و دولت سرمایه داری از هم اکنون برای کاهش شدید مزدها ی واقعی و قدرت خرید کارگران در سال ۱٤٠۲ نقشه کشیده اند. دولت برای سال آینده رقم ۲٠ درصد افزایش اسمی حقوق کارمندان و کارگران بخش دولتی را اعلام کرده است در حالی که طبق داده های رسمی مرکز آمار، شاخص قیمت کالاها و خدمات مصرفی در فاصلۀ آذر ۱۳٩٩ تا آذر ۱٤٠۱ از رقم ۲٧٧ به ٥٧٧ جهش پیدا کرده است که بیانگر ۱٠٨ درصد افزایش متوسط قیمت ها طی دو سال بوده است. با این روند و با توجه به اوضاع اقتصادی و اجتماعی در ایران و افزایش شدید نرخ تورم در جهان در سال ۱٤٠۲، نرخ افزایش قیمت ها در سال آینده اگر از ٥٠ درصد بیشتر نباشد کمتر نخواهد بود. روشن است که دولت با اعلام ۲٠ درصد افزایش رسمی مزدهای کارکنان بخش های دولتی می خواهد مزدهای واقعی یا قدرت خرید کارگران بخش دولتی را که چند برابر زیر خط فقر است باز هم بیش از ۳٠ درصد کاهش دهد و همین پیام را شورای عالی کار هم می فرستد که قرار است در هفته های آینده در مورد حداقل دستمزد و سطح عمومی مزدها تصمیم گیری کند.
این سیاست ضد کارگری حاکم بر کشور، چنانکه تشکل های مستقل کارگری در سال های پیش نیز اعلام کرده اند، چیزی جز تحمیل مرگ تدریجی بر کارگران نیست. نظام حاکم بر ایران در عرصه های مختلف نشان داده که زندگی و جان انسان ها برای قدرتمندان اقتصادی و سیاسی ارزش و اهمیتی ندارد. آنچه برای آنان مهم است ادامۀ استثمار و بقای سلطۀ اقتصادی، اجتماعی و سیاسی شان است. درست به همین دلیل کارگران نباید هیج امیدی به بالائی ها داشته باشند و لازم است که خود برای دستیابی به خواست هایشان تلاش کنند و برای منافع و خواست های مبرم و فوری و نیز منافع و اهداف عالی و درازمدت خود برپا خیزند. مبارزه برای افزایش واقعی مزدها، مبارزۀ مرگ و زندگی است و کارگران برای دفاع از زندگی خود و خانواده و نزدیکانشان لازم است در چنین مبارزه ای با اراده و تمام توان خود متحدانه وارد شوند و تا دستیابی به خواست های بحق خود از پای ننشینند.
طی سال های گذشته تشکل های مستقل کارگری با تآکید بر اینکه حداقل دستمزد کارگران در تمام رشته ها و تمام بنگاه ها و مؤسسات تولیدی و خدماتی نباید از میانگین هزینۀ زندگی یک خانوار شهری متوسط کمتر باشد، حد اقل دستمزد برای سال ۱٤٠۱را معادل ۱٦ میلیون تومان در ماه تعیین کردند. براساس همین معیار، با توجه به نرخ تورم کنونی و نرخ تورم قابل انتظار در سال آینده، حداقل دستمزد در سال ۱٤٠۲ در هیج رشته و هیچ بنگاه و مؤسسه ی نباید از ۲٥ میلیون تومان در ماه کمتر باشد. روشن است که حداقل دستمزد به عنوان مبنا و مزد پایه برای پایین ترین سطوح مزدی محاسبه می گردد. بی تردید بخش های مختلف جامعه کارگری براساس مهارت ها، سختی و زیان آور بودن کار و طبقه بندی مشاغل باید از مزد های بالاتری برخوردار گردند.
تشکل های مستقل کارگری و همۀ کارگران آگاه و حق طلب باید نه تنها بکوشند نقشه های دولت و کارفرمایان برای تحمیل مرگ تدریجی و ذلت به کارگران را خنثی کنند بلکه گروه های به اصطلاح کارگری ساخته و پرداختۀ دولت و کارفرمایان را نیز که به اسم نمایندۀ کارگران با شرکت در کمیته های مزد و شورای عالی کار و غیره به تمکین و اطاعت از ولی نعمتان خود به تداوم سیاست ضد کارگری حاکمان یاری می رسانند افشا کنند و صفوف خود را کاملا از آنها جدا سازند.
مبارزه برای افزایش مزد و دیگر خواست های اقتصادی و رفاهی کارگران به هیج رو از مبارزه برای ایجاد تشکل های مستقل کارگری، آزادی عقیده و بیان و حق اعتراض، اعتصاب، راه پیمائی، حق تحزب و برابری کامل زن و مرد در تمام عرصه های زندگی اجتماعی جدا نیست و تلاش های کارگران در این زمینه ها راهگشای دستیابی آنها به یک زندگی انسانی و غلبۀ زندگی بر مرگ است.
مستحکم باد اتحاد و همبستگی کارگران
پیش به سوی مبارزۀ متحدانه برای افزایش مزدها در سال ۱٤٠۲
دی ماه ۱٤٠۱
سندیکای کارگران نیشکر هفت تپه
کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکل های کارگری
بازنشستگان تامین اجتماعی خوزستان
گروه اتحاد بازنشستگان
#بیانیه
@SocialistL
بیانیه مزد حداقل سال ۱۴۰۲
مبارزۀ مرگ و زندگی برای افزایش مزد
کارفرمایان و دولت سرمایه داری از هم اکنون برای کاهش شدید مزدها ی واقعی و قدرت خرید کارگران در سال ۱٤٠۲ نقشه کشیده اند. دولت برای سال آینده رقم ۲٠ درصد افزایش اسمی حقوق کارمندان و کارگران بخش دولتی را اعلام کرده است در حالی که طبق داده های رسمی مرکز آمار، شاخص قیمت کالاها و خدمات مصرفی در فاصلۀ آذر ۱۳٩٩ تا آذر ۱٤٠۱ از رقم ۲٧٧ به ٥٧٧ جهش پیدا کرده است که بیانگر ۱٠٨ درصد افزایش متوسط قیمت ها طی دو سال بوده است. با این روند و با توجه به اوضاع اقتصادی و اجتماعی در ایران و افزایش شدید نرخ تورم در جهان در سال ۱٤٠۲، نرخ افزایش قیمت ها در سال آینده اگر از ٥٠ درصد بیشتر نباشد کمتر نخواهد بود. روشن است که دولت با اعلام ۲٠ درصد افزایش رسمی مزدهای کارکنان بخش های دولتی می خواهد مزدهای واقعی یا قدرت خرید کارگران بخش دولتی را که چند برابر زیر خط فقر است باز هم بیش از ۳٠ درصد کاهش دهد و همین پیام را شورای عالی کار هم می فرستد که قرار است در هفته های آینده در مورد حداقل دستمزد و سطح عمومی مزدها تصمیم گیری کند.
این سیاست ضد کارگری حاکم بر کشور، چنانکه تشکل های مستقل کارگری در سال های پیش نیز اعلام کرده اند، چیزی جز تحمیل مرگ تدریجی بر کارگران نیست. نظام حاکم بر ایران در عرصه های مختلف نشان داده که زندگی و جان انسان ها برای قدرتمندان اقتصادی و سیاسی ارزش و اهمیتی ندارد. آنچه برای آنان مهم است ادامۀ استثمار و بقای سلطۀ اقتصادی، اجتماعی و سیاسی شان است. درست به همین دلیل کارگران نباید هیج امیدی به بالائی ها داشته باشند و لازم است که خود برای دستیابی به خواست هایشان تلاش کنند و برای منافع و خواست های مبرم و فوری و نیز منافع و اهداف عالی و درازمدت خود برپا خیزند. مبارزه برای افزایش واقعی مزدها، مبارزۀ مرگ و زندگی است و کارگران برای دفاع از زندگی خود و خانواده و نزدیکانشان لازم است در چنین مبارزه ای با اراده و تمام توان خود متحدانه وارد شوند و تا دستیابی به خواست های بحق خود از پای ننشینند.
طی سال های گذشته تشکل های مستقل کارگری با تآکید بر اینکه حداقل دستمزد کارگران در تمام رشته ها و تمام بنگاه ها و مؤسسات تولیدی و خدماتی نباید از میانگین هزینۀ زندگی یک خانوار شهری متوسط کمتر باشد، حد اقل دستمزد برای سال ۱٤٠۱را معادل ۱٦ میلیون تومان در ماه تعیین کردند. براساس همین معیار، با توجه به نرخ تورم کنونی و نرخ تورم قابل انتظار در سال آینده، حداقل دستمزد در سال ۱٤٠۲ در هیج رشته و هیچ بنگاه و مؤسسه ی نباید از ۲٥ میلیون تومان در ماه کمتر باشد. روشن است که حداقل دستمزد به عنوان مبنا و مزد پایه برای پایین ترین سطوح مزدی محاسبه می گردد. بی تردید بخش های مختلف جامعه کارگری براساس مهارت ها، سختی و زیان آور بودن کار و طبقه بندی مشاغل باید از مزد های بالاتری برخوردار گردند.
تشکل های مستقل کارگری و همۀ کارگران آگاه و حق طلب باید نه تنها بکوشند نقشه های دولت و کارفرمایان برای تحمیل مرگ تدریجی و ذلت به کارگران را خنثی کنند بلکه گروه های به اصطلاح کارگری ساخته و پرداختۀ دولت و کارفرمایان را نیز که به اسم نمایندۀ کارگران با شرکت در کمیته های مزد و شورای عالی کار و غیره به تمکین و اطاعت از ولی نعمتان خود به تداوم سیاست ضد کارگری حاکمان یاری می رسانند افشا کنند و صفوف خود را کاملا از آنها جدا سازند.
مبارزه برای افزایش مزد و دیگر خواست های اقتصادی و رفاهی کارگران به هیج رو از مبارزه برای ایجاد تشکل های مستقل کارگری، آزادی عقیده و بیان و حق اعتراض، اعتصاب، راه پیمائی، حق تحزب و برابری کامل زن و مرد در تمام عرصه های زندگی اجتماعی جدا نیست و تلاش های کارگران در این زمینه ها راهگشای دستیابی آنها به یک زندگی انسانی و غلبۀ زندگی بر مرگ است.
مستحکم باد اتحاد و همبستگی کارگران
پیش به سوی مبارزۀ متحدانه برای افزایش مزدها در سال ۱٤٠۲
دی ماه ۱٤٠۱
سندیکای کارگران نیشکر هفت تپه
کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکل های کارگری
بازنشستگان تامین اجتماعی خوزستان
گروه اتحاد بازنشستگان
#بیانیه
@SocialistL
کارگران و زحمتکشان انسانهای با شعور، دانا و شریفی هستند که نیاز به وکیل ندارند، ما در مبارزه و برای رسیدن به خواست های خود جمعی تصمیم خواهیم گرفت و با خرد جمعی برای سرنوشت خود قدم بر می داریم. برای رسیدن به مطالبات و رهایی از ستم و استثمار متحد شویم.
رفیق شما علی نجاتی، کارگر بازنشسته سندیکای کارگری شرکت نیشکر هفت تپه.
اول بهمن ماه ۱۴۰۱
@SocialistL
رفیق شما علی نجاتی، کارگر بازنشسته سندیکای کارگری شرکت نیشکر هفت تپه.
اول بهمن ماه ۱۴۰۱
@SocialistL
🟥بیانیه جمعی از دانشجویان دانشگاه هنر تهران در حمایت از اعتصاب کامل دانشجویان و اساتید رشتهی مجسمهسازی
#دانشگاه_هنر_تهران
#اعتراضات_دانشجویی
@SocialistL
#دانشگاه_هنر_تهران
#اعتراضات_دانشجویی
@SocialistL
کمپین بیعت برای شکلدهی به حکومتی از بالای سر مردم در دوره پسا جمهوری اسلامی
پس از دور اول و دوم تلاش در میانهی خیزش انقلابی و خونبار مردم ایران در بین لابیهای قدرت در غرب برای شکلدهی به آلترناتیوی سیاسی از بالای سر آنان، که از فرانسه آغاز و با توئیتهای مشترک و برجستهسازی توئیت کنندهها به عنوان شاخصترین چهرههای اپوزوسیون!! جمهوری اسلامی ادامه پیدا کرد اینک دور سوم این تلاشها با بیعتگیری برای رضا پهلوی از میان ورزشکاران و هنرمندان و ... شروع شده است.
علی کریمی یا کسان دیگر، میتوانستند با شیوههای مدرن امروزی پشت سر رضا پهلوی صف بکشند، اما آنان تحت لوای اعطای وکالت سیاسی به رضا پهلوی به اعلام بیعت با او روی آوردهاند تا پیشاپیش از سویی رقبای همجنس خود را حاشیهای و از سوی دیگر در ایران فردای جمهوری اسلامی پایههای شکلدهی به قدرت سیاسی از پایین توسط مردم را به قهقرا ببرند.
پر واضح است که آنان متوهمانه، دوستداران ورزشی و هنریشان را قبیله، و خویش را رئیس قبیله فرض گرفتهاند و به همین دليل قبل از مرگ خلیفه در حال احتضار، تصور کردهاند با قرار دادن امکانات قبیلهای خود در اختیار رضا پهلوی، میتوانند او را بر اریکه قدرت بنشانند.
چنین رویکردی، رویآوری به انتخابی قبیلهای از میان به اصطلاح "بزرگان قوم" از بالای سر مردمی متمدن و آزادیخواه و برابریطلب است که از یکصد و بیست سال پیش در مبارزه برای دفن مناسبات سیاسی ارباب رعیتی جنگیدهاند و اینک به لحاظ رشد فکری و سیاسی اجتماعی در چنان بلندایی از قله رفیع آزادیخواهی و برابریطلبی ایستادهاند که بطور اعجابآوری جهانی را در حمایت از خود به میدان آوردهاند.
آن چیزی که امروزه در صحنه تحولات سیاسی ایران جاریست یک "نه بزرگ و تاریخی" به شکلدهی به هرگونه قدرت سیاسی از بالای سر مردم است.
ایران امروز، ایران جنبشهای عظیم اجتماعی و مردمانی آگاه و توانمند است که بند ناف خود را از تکیه بر بالائیها و لابیهای قدرت در غرب و شرق بریدهاند و نگاهشان معطوف به آن جریان مبارزاتی و آزادیخواهانهای است که در میان کارگران، معلمان، زنان و دانشجویان و جوانان در طول سه - چهار دهه گذشته شکل گرفته است.
این جریان و شخصیتها و چهرههایش، مردمیترین و خالصترین جریان آزادیخواهی و برابریطلبی است که میتواند و در توانش است تا یک ایران نوین مبتنی بر بالاترین درجه از آزادیهای سیاسی اجتماعی و رفاه و شادی را پایهریزی کند.
#جعفر_عظیم_زاده
@SocialistL
پس از دور اول و دوم تلاش در میانهی خیزش انقلابی و خونبار مردم ایران در بین لابیهای قدرت در غرب برای شکلدهی به آلترناتیوی سیاسی از بالای سر آنان، که از فرانسه آغاز و با توئیتهای مشترک و برجستهسازی توئیت کنندهها به عنوان شاخصترین چهرههای اپوزوسیون!! جمهوری اسلامی ادامه پیدا کرد اینک دور سوم این تلاشها با بیعتگیری برای رضا پهلوی از میان ورزشکاران و هنرمندان و ... شروع شده است.
علی کریمی یا کسان دیگر، میتوانستند با شیوههای مدرن امروزی پشت سر رضا پهلوی صف بکشند، اما آنان تحت لوای اعطای وکالت سیاسی به رضا پهلوی به اعلام بیعت با او روی آوردهاند تا پیشاپیش از سویی رقبای همجنس خود را حاشیهای و از سوی دیگر در ایران فردای جمهوری اسلامی پایههای شکلدهی به قدرت سیاسی از پایین توسط مردم را به قهقرا ببرند.
پر واضح است که آنان متوهمانه، دوستداران ورزشی و هنریشان را قبیله، و خویش را رئیس قبیله فرض گرفتهاند و به همین دليل قبل از مرگ خلیفه در حال احتضار، تصور کردهاند با قرار دادن امکانات قبیلهای خود در اختیار رضا پهلوی، میتوانند او را بر اریکه قدرت بنشانند.
چنین رویکردی، رویآوری به انتخابی قبیلهای از میان به اصطلاح "بزرگان قوم" از بالای سر مردمی متمدن و آزادیخواه و برابریطلب است که از یکصد و بیست سال پیش در مبارزه برای دفن مناسبات سیاسی ارباب رعیتی جنگیدهاند و اینک به لحاظ رشد فکری و سیاسی اجتماعی در چنان بلندایی از قله رفیع آزادیخواهی و برابریطلبی ایستادهاند که بطور اعجابآوری جهانی را در حمایت از خود به میدان آوردهاند.
آن چیزی که امروزه در صحنه تحولات سیاسی ایران جاریست یک "نه بزرگ و تاریخی" به شکلدهی به هرگونه قدرت سیاسی از بالای سر مردم است.
ایران امروز، ایران جنبشهای عظیم اجتماعی و مردمانی آگاه و توانمند است که بند ناف خود را از تکیه بر بالائیها و لابیهای قدرت در غرب و شرق بریدهاند و نگاهشان معطوف به آن جریان مبارزاتی و آزادیخواهانهای است که در میان کارگران، معلمان، زنان و دانشجویان و جوانان در طول سه - چهار دهه گذشته شکل گرفته است.
این جریان و شخصیتها و چهرههایش، مردمیترین و خالصترین جریان آزادیخواهی و برابریطلبی است که میتواند و در توانش است تا یک ایران نوین مبتنی بر بالاترین درجه از آزادیهای سیاسی اجتماعی و رفاه و شادی را پایهریزی کند.
#جعفر_عظیم_زاده
@SocialistL
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
"فراموش نکنیم که آمدهایم ماهی بخریم!"
از صحبتهای محمدرضا نیکفر
نیکفر از اهداف اصلی جنبش می گوید و از تاثیری که نیروهای سرراهی می توانند روی افراد داشته باشند. نیکفر به شکل دیگری از از خود بیگانگی می پردازد.
@SocialistL
از صحبتهای محمدرضا نیکفر
نیکفر از اهداف اصلی جنبش می گوید و از تاثیری که نیروهای سرراهی می توانند روی افراد داشته باشند. نیکفر به شکل دیگری از از خود بیگانگی می پردازد.
@SocialistL
Energy Consumption (2021)
میزان سرانه مصرف انرژی در ایران برخلاف باورهای جا افتاده و تبلیغات رژیم و مصرف منابع نسبتا خام، چندان بالا نیست.
@SocialistL
میزان سرانه مصرف انرژی در ایران برخلاف باورهای جا افتاده و تبلیغات رژیم و مصرف منابع نسبتا خام، چندان بالا نیست.
@SocialistL
🛢️ افسانه سرانه مصرف
مقامات جمهوری اسلامی هرازچندگاهی بالا بودن سرانه مصرف شهروندان را بهانه کاستی هایی مثل کمبود آب و برق و یا در زمستان کنونی قطع گاز می کنند. بر این مقامات که نهایت لطفشان به شهروندان این است که علاوه بر شلیک به سر به دست و پا هم گلوله بزنند البته حرجی نیست. روی سخن با معرکه گیران از ماست که بر ماست است که لقمه را روی هوا میقاپند و حرف از فرهنگ سازی می زنند. (برای هزارمین بار: فرهنگ توالت عمومی نیست که بسازیمش). اما به هر حال:
- مرور نمودارهای مصرف انرژی که توسط نهادهای جهانی منتشر شدهاند نشان میدهد که سرانه مصرف ایرانیان چندان بالا نیست.
- کاهش مصرف صرفا یک رویکرد اخلاقی نیست. زیرساخت و ابزار هم میخواهد. مثلا چه درصدی از مردم در خانه هایی زندگی می کنند که عایق مناسبی دارد و انرژی در آن هدر نمی رود؟ نگارنده در اسلو زندگی میکند که در مواردی دمای هوا در آن به زیر منفی بیست درجه هم رسیده است. اما هرگز به یاد ندارم که جز یک بخاری کوچک برقی در گوشه نشیمن وسیله گرم کننده دیگری روشن باشد. به این دلیل ساده که درودیوار خانه کاملا عایق است و حرارت در آن کاملا حفظ می شود.
- سوزاندن گاز در محیط شهری از اول طرحی نادرست بوده. اساسا بهینه سازی مصرف گاز در مقیاس خانگی دشوار است. از اول باید مثل هر جای دیگری در جهان سوخت غالب خانگی برق می بود و گاز را در بیرون شهر به مصرف نیروگاه میرساندند. هم امنتر بود و هم پاکتر و هم قابل کنترلتر و هم البته کم مصرفتر.
- جمهوری اسلامی را از هر سمتش دست بزنی فضاحت میبارد. همین گازرسانی به سراسر ایران بزرگترین افتخارشان بوده، که الان میبینیم چقدر به ضرر مردم و منابع انرژی کشور بوده است. با آخوندها تک تک ثانیه های زندگی مردم عصاره هر زمستان سختی است در سردترین سالهای زمین.
ناصر کرمی
@SocialistL
مقامات جمهوری اسلامی هرازچندگاهی بالا بودن سرانه مصرف شهروندان را بهانه کاستی هایی مثل کمبود آب و برق و یا در زمستان کنونی قطع گاز می کنند. بر این مقامات که نهایت لطفشان به شهروندان این است که علاوه بر شلیک به سر به دست و پا هم گلوله بزنند البته حرجی نیست. روی سخن با معرکه گیران از ماست که بر ماست است که لقمه را روی هوا میقاپند و حرف از فرهنگ سازی می زنند. (برای هزارمین بار: فرهنگ توالت عمومی نیست که بسازیمش). اما به هر حال:
- مرور نمودارهای مصرف انرژی که توسط نهادهای جهانی منتشر شدهاند نشان میدهد که سرانه مصرف ایرانیان چندان بالا نیست.
- کاهش مصرف صرفا یک رویکرد اخلاقی نیست. زیرساخت و ابزار هم میخواهد. مثلا چه درصدی از مردم در خانه هایی زندگی می کنند که عایق مناسبی دارد و انرژی در آن هدر نمی رود؟ نگارنده در اسلو زندگی میکند که در مواردی دمای هوا در آن به زیر منفی بیست درجه هم رسیده است. اما هرگز به یاد ندارم که جز یک بخاری کوچک برقی در گوشه نشیمن وسیله گرم کننده دیگری روشن باشد. به این دلیل ساده که درودیوار خانه کاملا عایق است و حرارت در آن کاملا حفظ می شود.
- سوزاندن گاز در محیط شهری از اول طرحی نادرست بوده. اساسا بهینه سازی مصرف گاز در مقیاس خانگی دشوار است. از اول باید مثل هر جای دیگری در جهان سوخت غالب خانگی برق می بود و گاز را در بیرون شهر به مصرف نیروگاه میرساندند. هم امنتر بود و هم پاکتر و هم قابل کنترلتر و هم البته کم مصرفتر.
- جمهوری اسلامی را از هر سمتش دست بزنی فضاحت میبارد. همین گازرسانی به سراسر ایران بزرگترین افتخارشان بوده، که الان میبینیم چقدر به ضرر مردم و منابع انرژی کشور بوده است. با آخوندها تک تک ثانیه های زندگی مردم عصاره هر زمستان سختی است در سردترین سالهای زمین.
ناصر کرمی
@SocialistL
اطلاعيه شورای همکاری نیروهای چپ و کمونیست در کردستان: تلاش رضا پهلوی برای تحمیل عقبگرد به قیام مردم محکوم به شکست است!
یکشنبه 2 بهمن 1401.
22.ژانویه 2023
این روزها در سیمای سیاست در ایران یک اتفاق جالب پیش آمد، کسی که ادعا میکرد، دمکرات ترین و با ادب ترین و واردترین رهبر جناح راست برای پیشبرد انقلاب مورد نظرشان است، یکباره بخشی از حقیقت وجودی خود و چهره واقعی چگونگی عروج یک دیکتاتور فردی را به همه نشان داد.
قبل از آن صحبت از ائتلاف و همراهی و اتحاد بود و یکباره همه چیز به بیعت با جناب رضا پهلوی منتهی شد. کسی که توهم همراهی تعداد زیادی از مردم ایران را دارد. همین یک ذره ظاهر فریبی دمکرات بودنش را کنار گذاشت و به بقیه گفت به من توکل کنید و یک فوتبالیست تا دیروز طرفدار حکومت تویت زد که رضا پهلوی وکیل او است. او که تا دیروز به خاتمی و روحانی وکالت داده بود این بار رضا پهلوی را وکیل خود اعلام کرد. چند ساعت بعد اما متوجه شد که اینجا اپوزیسیون در جنگ با جمهوری اسلامی و همه دیکتاتورها جدی است. میدان نبرد و مبارزه است نه معامله و وکیل و وصی تعیین کردن. درست همانند فوتبال باید در مبارزه پیروز شد نه در بده بستان در میان طبقات بالا. او باید میدانست که در زمین بازی فوتبال هم بازیگر کس دیگری را وکیل خود اعلام نمیکند.
در همین سه روز رضا پهلوی و اطرافیان و اطاق فکرش دیدند که جامعه ایران وفضای سیاسی ایران پخته تر و آماده تر و آگاه تر از آنست که اینها تصور کرده اند . پاسخ به این وکیل بازی روشن بود. ما در قرون وسطی نیستیم که یک نفر و یک مرد که موقعیت اش بدلیل فرزند ذکور دیکتاتور سرنگون شده بتواند به مردم امر و نهی کند. روشن است که او مورد توجه تعدادی از طرفدارانش است. به نیابت از آنها میتواند حرف بزند. اما جامعه مدرن و بپا خاسته و انقلابی ایران این شوهای مبتذل را با تمسخر بدرقه خواهد کرد.
جالب این است حتی زنان اطراف جناب پهلوی و کسانی که دور او جمع شده بودند ساکت شده اند. له و علیه این شو مشمئز کننده “وکالت” تا کنون حرفی نزدهاند. کسانی که بهر حال قبلا بدلیل ماسک دمکرات بودن ” شاهزاده” به او روی خوش نشان میدادند الان از او برائت میجویند. جالب ترین پاسخ را البته از داخل ایران گرفتند. نه فقط مردم در زاهدان فریاد زدند یک نفر نماینده یک جامعه نمیتواند باشد و اگر حرف از ائتلاف میزنید ائتلاف احزاب باید باشد، مردم کردستان و بسیاری از شهرهای دیگر گفتند و یا در خیابانها و بر در و دیوار به همراه نه به مجتبی نوشتند نه به رضا پهلوی. اعلام کردند دوره دیکتاتوری به پایان رسیده است.این پاسخ محکم جامعه به این تشبث زشت بود. باید بساط این جماعت را جمع کرد که با شعار مرگ بر چپ، به میدان آمده اند. چپ جامعه همراه با جنبش انقلابی مردم ایران و با شعار زن، زندگی آزادی و اداره شورایی اجازه نخواهد داد راه این جنبش مدرن و پیشتازی زنان را سد کنند.
آزادی ، برابری، حکومت شورایی
سرنگون باد جمهوری اسلامی!
شورای همکاری نیروهای چپ و کمونیست در کردستان
۲۲ ژانویه ۲۰۲۳ / ۲ بهمن ۱۴۰۱
@SocialistL
یکشنبه 2 بهمن 1401.
22.ژانویه 2023
این روزها در سیمای سیاست در ایران یک اتفاق جالب پیش آمد، کسی که ادعا میکرد، دمکرات ترین و با ادب ترین و واردترین رهبر جناح راست برای پیشبرد انقلاب مورد نظرشان است، یکباره بخشی از حقیقت وجودی خود و چهره واقعی چگونگی عروج یک دیکتاتور فردی را به همه نشان داد.
قبل از آن صحبت از ائتلاف و همراهی و اتحاد بود و یکباره همه چیز به بیعت با جناب رضا پهلوی منتهی شد. کسی که توهم همراهی تعداد زیادی از مردم ایران را دارد. همین یک ذره ظاهر فریبی دمکرات بودنش را کنار گذاشت و به بقیه گفت به من توکل کنید و یک فوتبالیست تا دیروز طرفدار حکومت تویت زد که رضا پهلوی وکیل او است. او که تا دیروز به خاتمی و روحانی وکالت داده بود این بار رضا پهلوی را وکیل خود اعلام کرد. چند ساعت بعد اما متوجه شد که اینجا اپوزیسیون در جنگ با جمهوری اسلامی و همه دیکتاتورها جدی است. میدان نبرد و مبارزه است نه معامله و وکیل و وصی تعیین کردن. درست همانند فوتبال باید در مبارزه پیروز شد نه در بده بستان در میان طبقات بالا. او باید میدانست که در زمین بازی فوتبال هم بازیگر کس دیگری را وکیل خود اعلام نمیکند.
در همین سه روز رضا پهلوی و اطرافیان و اطاق فکرش دیدند که جامعه ایران وفضای سیاسی ایران پخته تر و آماده تر و آگاه تر از آنست که اینها تصور کرده اند . پاسخ به این وکیل بازی روشن بود. ما در قرون وسطی نیستیم که یک نفر و یک مرد که موقعیت اش بدلیل فرزند ذکور دیکتاتور سرنگون شده بتواند به مردم امر و نهی کند. روشن است که او مورد توجه تعدادی از طرفدارانش است. به نیابت از آنها میتواند حرف بزند. اما جامعه مدرن و بپا خاسته و انقلابی ایران این شوهای مبتذل را با تمسخر بدرقه خواهد کرد.
جالب این است حتی زنان اطراف جناب پهلوی و کسانی که دور او جمع شده بودند ساکت شده اند. له و علیه این شو مشمئز کننده “وکالت” تا کنون حرفی نزدهاند. کسانی که بهر حال قبلا بدلیل ماسک دمکرات بودن ” شاهزاده” به او روی خوش نشان میدادند الان از او برائت میجویند. جالب ترین پاسخ را البته از داخل ایران گرفتند. نه فقط مردم در زاهدان فریاد زدند یک نفر نماینده یک جامعه نمیتواند باشد و اگر حرف از ائتلاف میزنید ائتلاف احزاب باید باشد، مردم کردستان و بسیاری از شهرهای دیگر گفتند و یا در خیابانها و بر در و دیوار به همراه نه به مجتبی نوشتند نه به رضا پهلوی. اعلام کردند دوره دیکتاتوری به پایان رسیده است.این پاسخ محکم جامعه به این تشبث زشت بود. باید بساط این جماعت را جمع کرد که با شعار مرگ بر چپ، به میدان آمده اند. چپ جامعه همراه با جنبش انقلابی مردم ایران و با شعار زن، زندگی آزادی و اداره شورایی اجازه نخواهد داد راه این جنبش مدرن و پیشتازی زنان را سد کنند.
آزادی ، برابری، حکومت شورایی
سرنگون باد جمهوری اسلامی!
شورای همکاری نیروهای چپ و کمونیست در کردستان
۲۲ ژانویه ۲۰۲۳ / ۲ بهمن ۱۴۰۱
@SocialistL
ساعت پنج بود بر تمام ساعتها
مرثیه ای برای ایگناسیو سانچز مجیاس اثر فدریکو گارسیا لورکا را در ایران با ترجمه شاملو میشناسیم.
ایگناسیو سانچز روشنفکر، نویسنده، نمایش نامه نویس و شاعر و فعال سیاسی چپگرا بود که از قضا یکی از گاوبازان پر آوازه اسپانیا بود.
او رفیق لورکا و البرتی و پدرم سالیناس و یکی از بنیانگذاران انجمن ادبی اسپانیا بود.
روز واقعه او به جای اورتگا بعد از سالها دوری به میدان گاوبازی برگشت، لورکا گفت:
تو مرگ خویش را پیشگویی کردی.!
ایگناسیو انسان چند بعدی که هم خلبان هواپیما، هم ادیبی روشنفکر و هم یک گاوباز حرفه ای بود. شخصیت او ابعاد متناقض و متضادی داشت، شاید این تضادها از او یادمانی جاودانه از خویش بر جا گذاشت که لورکا مرگ او را با مرگ دریا شبیه میدانست.
بخسب
پرواز کن
بیارام
دریا نیز می میرد..
او این بازگشت به مرگ را اینگونه توصیف کرد:
من به میدان گاوبازی باز میگردم چرا که حس میکنم بعد از سالها لحظه تصویه حساب فرا رسیده است. من بیش از دیگران از مرگ هراس دارم و اکنون اینجا آن میدان است.
او را گاو وحشی زخمی کرد، پزشکان تشخیص دادند که باید پای او را قطع کنند، او از این کار امتناع کرد و به مادرید بازگشت.
دو روز بعد از واقعه که “ساعت پنج بود بر تمام ساعتها” از قانقاریا درگذشت.
دیگر نه گاو نگرش باز می شناسد
نه مورچگان خانه اش
چرا که او برای ابد مرده است.
نمایشنامه Libreto de Sinrazón
و رمان او با نام La Amargura del Triunfo از آثار ادبی ارزشمند اسپانیا ست.
اما من تو را میسرایم
برای بعدها میسرایم
چهره تو را و لطف تو را
کمال ِ پختهگیِ معرفتت را
اشتهای تو را به مرگ و طعمِ دهان مرگ را
و اندوهی را که در ژرفای شادخویی ِ تو بود.
زادنش به دیر خواهد انجامید ــ خود اگر زاده تواند شد ــ
آندلسی مردی چنین صافی،
چنین سرشار از حوادث.
نجابتت را خواهم سرود با کلماتی که میموید
و نسیمی اندوهگین را که به زیتونزاران میگذرد به خاطر میآورم.
گارسیا لورکا
ترجمه شاملو
نریمان
یادمانی برای ایگناسیو سانچز
@SocialistL
مرثیه ای برای ایگناسیو سانچز مجیاس اثر فدریکو گارسیا لورکا را در ایران با ترجمه شاملو میشناسیم.
ایگناسیو سانچز روشنفکر، نویسنده، نمایش نامه نویس و شاعر و فعال سیاسی چپگرا بود که از قضا یکی از گاوبازان پر آوازه اسپانیا بود.
او رفیق لورکا و البرتی و پدرم سالیناس و یکی از بنیانگذاران انجمن ادبی اسپانیا بود.
روز واقعه او به جای اورتگا بعد از سالها دوری به میدان گاوبازی برگشت، لورکا گفت:
تو مرگ خویش را پیشگویی کردی.!
ایگناسیو انسان چند بعدی که هم خلبان هواپیما، هم ادیبی روشنفکر و هم یک گاوباز حرفه ای بود. شخصیت او ابعاد متناقض و متضادی داشت، شاید این تضادها از او یادمانی جاودانه از خویش بر جا گذاشت که لورکا مرگ او را با مرگ دریا شبیه میدانست.
بخسب
پرواز کن
بیارام
دریا نیز می میرد..
او این بازگشت به مرگ را اینگونه توصیف کرد:
من به میدان گاوبازی باز میگردم چرا که حس میکنم بعد از سالها لحظه تصویه حساب فرا رسیده است. من بیش از دیگران از مرگ هراس دارم و اکنون اینجا آن میدان است.
او را گاو وحشی زخمی کرد، پزشکان تشخیص دادند که باید پای او را قطع کنند، او از این کار امتناع کرد و به مادرید بازگشت.
دو روز بعد از واقعه که “ساعت پنج بود بر تمام ساعتها” از قانقاریا درگذشت.
دیگر نه گاو نگرش باز می شناسد
نه مورچگان خانه اش
چرا که او برای ابد مرده است.
نمایشنامه Libreto de Sinrazón
و رمان او با نام La Amargura del Triunfo از آثار ادبی ارزشمند اسپانیا ست.
اما من تو را میسرایم
برای بعدها میسرایم
چهره تو را و لطف تو را
کمال ِ پختهگیِ معرفتت را
اشتهای تو را به مرگ و طعمِ دهان مرگ را
و اندوهی را که در ژرفای شادخویی ِ تو بود.
زادنش به دیر خواهد انجامید ــ خود اگر زاده تواند شد ــ
آندلسی مردی چنین صافی،
چنین سرشار از حوادث.
نجابتت را خواهم سرود با کلماتی که میموید
و نسیمی اندوهگین را که به زیتونزاران میگذرد به خاطر میآورم.
گارسیا لورکا
ترجمه شاملو
نریمان
یادمانی برای ایگناسیو سانچز
@SocialistL