در محکومیت گفتمان جدید فاشیستی
در هفتههای اخیر شاهد تشدید روند نگرانکنندهای در شبکههای اجتماعی بودهایم که به نظر میرسد طی چندسال اخیر نطفههای آن از طریق برخی رسانههای خارج از کشور و بهاتکای حضور سازمانیافته در شبکههای اجتماعی شکل گرفته است. گروههایی که عمدتاً خود را به جریانی سیاسی در اپوزیسیون منسوب میکنند، در سطح گستردهای با حملات لفظی، بهرهبرداری بیشرمانه از الفاظ رکیک و فحاشیهای چالهمیدانی در قبال منتقدان و مخالفان سیاسی خود، بیوقفه و بیپروا درصدد ترویج یک گفتمان فاشیستی جدید هستند. آنان با استفاده از الفاظ رکیک و انواع شیوههای ترور شخصیت، هتاکانه آزادیخواهان و مبارزان و روشنفکران و زندانیان سیاسی دیروز و امروز را موردحمله قرار میدهند.
در جدیدترین برآمد این موج فاشیستی در هفتههای اخیر شاهد بودهایم که این موج هتاکی دیگر کموبیش شامل هر کسی میشود که جرأت اندیشیدن و طرح پرسش دربارهی «مقدسات» جریان سلطنتطلب را داشته است.
پیشتر در دهههای گذشته شاهد بهرهبرداری از گفتمان فاشیستی علیه روشنفکران در روزنامهی کیهان و نشریات همسو با آن در داخل کشور بودهایم، اما امروز این موج تسری یافته و فضای شبکههای اجتماعی و برخی رسانههای خارج از کشور را نیز دربرگرفته است و همین امر بر نگرانیها دربارهی سرنوشت مبارزات دموکراتیک مردم ایران میافزاید.
به نظر میرسد این جریان خواهان هموارسازی راهی بدون دستاندازِ هرگونه نقد و مخالفت در رسیدن به قدرت است و در گام اول با هتاکی، ترور شخصیت و حتی فحاشیهای رکیک قصد دارد مخالفان خود را خاموش سازد. این همان تاکتیک همیشگی جریانهای فاشیستی برای تسخیر قدرت بوده است تا بتوانند با سرکوب و ارعاب آزادیخواهان بر امواج آزادیخواهانه سوار شوند و یک دستگاه جدید استبدادی را بازسازی کنند.
روشنفکری ایران پیشینهی بیش از یک قرن مبارزات پیگیر و آزادیخواهانه دارد و هیچگاه در برابر سازوبرگهای سرکوب و فشار و اختناق عقب ننشسته است؛ و از این پس نیز عقب نخواهد نشست. آنان پیشگامان تمامی مبارزات دموکراتیک یک قرن اخیر بودهاند و خواهند بود و روشن است که تسلیم این امواج جدید فشار سازمانیافته در شبکههای اجتماعی و برخی رسانهها نخواهند شد. روشنفکری مترقی و آزادیخواه ایران از تجربیات گذشته درس آموخته است و در برابر این موج جدید گفتمان فاشیستی دستبسته نخواهد نشست تا باز شاهد باشیم جلادانی دیگر به سلاخی دگراندیشان آمدهاند.
بهخوبی میدانیم فاشیسم زبانی میتواند پیشدرآمد بازسازی یک دستگاه جهنمی سرکوب دیگر باشد. ازاینرو، در برابر این گفتمان مقاومت میکنیم و پای میفشاریم که این گفتمان هرگز نمیتواند ذرهای بر مبارزات آزادیخواهانه و دموکراتیک روشنفکران و آزادیخواهان ایران تأثیر بگذارد. گسترش حملات سازمانیافته و هدفمند به روشنفکران و اندیشمندان تنها عزم ما را در مبارزات متحد و همبستهی آزادیخواهانه در برابر این فاشیسم نوظهور راسختر خواهد کرد و هشداری است برای ما که بیش از پیش بر اصول اولیهی آزادی بیان بیحصر و استثنا تاکید کنیم.
امضاها
@SocialistL
در هفتههای اخیر شاهد تشدید روند نگرانکنندهای در شبکههای اجتماعی بودهایم که به نظر میرسد طی چندسال اخیر نطفههای آن از طریق برخی رسانههای خارج از کشور و بهاتکای حضور سازمانیافته در شبکههای اجتماعی شکل گرفته است. گروههایی که عمدتاً خود را به جریانی سیاسی در اپوزیسیون منسوب میکنند، در سطح گستردهای با حملات لفظی، بهرهبرداری بیشرمانه از الفاظ رکیک و فحاشیهای چالهمیدانی در قبال منتقدان و مخالفان سیاسی خود، بیوقفه و بیپروا درصدد ترویج یک گفتمان فاشیستی جدید هستند. آنان با استفاده از الفاظ رکیک و انواع شیوههای ترور شخصیت، هتاکانه آزادیخواهان و مبارزان و روشنفکران و زندانیان سیاسی دیروز و امروز را موردحمله قرار میدهند.
در جدیدترین برآمد این موج فاشیستی در هفتههای اخیر شاهد بودهایم که این موج هتاکی دیگر کموبیش شامل هر کسی میشود که جرأت اندیشیدن و طرح پرسش دربارهی «مقدسات» جریان سلطنتطلب را داشته است.
پیشتر در دهههای گذشته شاهد بهرهبرداری از گفتمان فاشیستی علیه روشنفکران در روزنامهی کیهان و نشریات همسو با آن در داخل کشور بودهایم، اما امروز این موج تسری یافته و فضای شبکههای اجتماعی و برخی رسانههای خارج از کشور را نیز دربرگرفته است و همین امر بر نگرانیها دربارهی سرنوشت مبارزات دموکراتیک مردم ایران میافزاید.
به نظر میرسد این جریان خواهان هموارسازی راهی بدون دستاندازِ هرگونه نقد و مخالفت در رسیدن به قدرت است و در گام اول با هتاکی، ترور شخصیت و حتی فحاشیهای رکیک قصد دارد مخالفان خود را خاموش سازد. این همان تاکتیک همیشگی جریانهای فاشیستی برای تسخیر قدرت بوده است تا بتوانند با سرکوب و ارعاب آزادیخواهان بر امواج آزادیخواهانه سوار شوند و یک دستگاه جدید استبدادی را بازسازی کنند.
روشنفکری ایران پیشینهی بیش از یک قرن مبارزات پیگیر و آزادیخواهانه دارد و هیچگاه در برابر سازوبرگهای سرکوب و فشار و اختناق عقب ننشسته است؛ و از این پس نیز عقب نخواهد نشست. آنان پیشگامان تمامی مبارزات دموکراتیک یک قرن اخیر بودهاند و خواهند بود و روشن است که تسلیم این امواج جدید فشار سازمانیافته در شبکههای اجتماعی و برخی رسانهها نخواهند شد. روشنفکری مترقی و آزادیخواه ایران از تجربیات گذشته درس آموخته است و در برابر این موج جدید گفتمان فاشیستی دستبسته نخواهد نشست تا باز شاهد باشیم جلادانی دیگر به سلاخی دگراندیشان آمدهاند.
بهخوبی میدانیم فاشیسم زبانی میتواند پیشدرآمد بازسازی یک دستگاه جهنمی سرکوب دیگر باشد. ازاینرو، در برابر این گفتمان مقاومت میکنیم و پای میفشاریم که این گفتمان هرگز نمیتواند ذرهای بر مبارزات آزادیخواهانه و دموکراتیک روشنفکران و آزادیخواهان ایران تأثیر بگذارد. گسترش حملات سازمانیافته و هدفمند به روشنفکران و اندیشمندان تنها عزم ما را در مبارزات متحد و همبستهی آزادیخواهانه در برابر این فاشیسم نوظهور راسختر خواهد کرد و هشداری است برای ما که بیش از پیش بر اصول اولیهی آزادی بیان بیحصر و استثنا تاکید کنیم.
امضاها
@SocialistL
" پرویز ثابتی، رئیس امنیت داخلی ساواک، در کتاب خاطرات خود، درباره روشنفکران و نویسندگان دوران پهلوی مینویسد. خاطراتی که اکثرا غیر واقعی و بیشتر بازتابندهی ذهن آشفته دستگاه سرکوب است. ثابتی از گلستان مینویسد و در انتها نبوغ او را میستاید. احمدرضا احمدی را نویسندهای بیخطر و بیآزار میخواند. تقریبا هر کس را که نقد میکند همچون بازجویی با انصاف در چند عبارت ضمنی او را ستایش هم میکند. به جز یک نفر: غلامحسین ساعدی. به او که میرسد دیوانه میشود:"...... غلامحسين ساعدي (گوهر م...راد) بود كه فردي آنارشيست و بيبند و بار و بيپرنسيب بود. نوشتههاي او پر از تنفيذ از اوضاع و در جهت بدبين كردن مردم و جوانان نسبت به رژيم بود. ". ثابتی، ناخواسته، بهترین توصیفات را برای ساعدی به کار میبرد. غلامحسین ساعدی. استخوانی دردناک توی گلوی ادبیات ایران. نویسندهی ازکورهدررفتهای که یک پروانه در جوانی او را از خودکشی نجات میدهد تا شاهد روزگاران رنج باشد و سپس در آن "اتاق یک متری" توی پاریس بمیرد. یک چمدان مشکی توی دست پر از نامههای بیبرگشت به طاهره. یک مطب کوچک توی خیابان دلگشا با ویزیتهای رایگان. حمید نفیسی درباره او مینویسد که ساعدی، آوارهترین فیگور هنرمند تاریخ مغاصر ایرانست، حتی آوارهتر از شهیدثالث. نویسندهای که همیشه در تبعید زندگی کرد. وقتی به فارسی مینوشت از فشار زبان آذری به گلویش گله میکرد و وقتی به فرانسه تبعید شد، از درد زبان فارسی توی استخوانهایش مینالید. از سرطان بزرگ. در مصاحبهای در پاریس از او میپرسند چرا به زبان فرانسه نمینویسد. ساعدی یکباره از کوره در میرود و با عصبانیت فریاد میکشد که از چه حرف میزنی؟ من دیگر حتی حرف زدن را فراموش کردهام. پاریس بزرگ، آن شهر رویایی نویسندگان مدرن، برایش چیزی نیست جز یک کارتپستال. "اینجا از دو چیز میترسم: خوابیدن و بیدار شدن". او یک بیخواب ابدیست. همچون شخصیتهای آلن رنه، مسافری از دنیای مردگان. نویسندهی گورستان." مرگِ آواره، مرگ هم نیست. مرگ آواره، آوارگی مرگ است". در جوانی عادت داشت که هر بار از زندان آزاد میشد به گورستان برود. از یک لامکان به لامکان دیگر. یکبار که میان گورها قدم میزند، مینشیند و خاک روی یک سنگ گور را پاک میکند. به گمانش که قبر مردهایست که زندگان فراموشش کرده باشند. خاک را کنار میزند. روی سنگ نوشته :"گوهر دختر مراد". از آن پس حس میکند که به گوهرمراد تبدیل شده. احضار ارواح. جادوگری نوشتار. یک شبح در ادبیات فارسی. نویسندهای که تنها دلیل زنده ماندنش را اضطرار نوشتن میدانست. اضطرار زندان و تبعید. یکی از دفعاتی که شکنجه میشود، دستش را با سیگار میسوزانند. همان دستی که با آن مینوشت. بیرون که میآید ناچار میشود با دست دیگرش بنویسد. درست همچون کافکا که با یک دست مینوشت و دست دیگرش را از هراس روی چشمانش میگذاشت. دستانی سبک،زخمی و همیشه لرزان. همان دستانی که شاملو روزی به قرض میگیرد تا شعری برای ساعدی بنویسد:" به نو کردن ماه/بر بام شدم". آسمان همچنان ظلمات است و آن ماه نو هنوز بر بالای بام، درخشان. امروز سیزدهم دی است . تولدت مبارک جناب دکتر.ای آرامش همیشگی در حضور دیگران."
حسام امیری
تولد گوهر مراد ما ۲۴ دی ۱۳۱۴ است و ما پیشاپیش آنرا تبریک می گویم، تولدی که باید گرامی داشت، چرا که بدون گوهر مراد هنر نمایش و نمايشنامه نویسی، ادبیات و فرهنگ و درایت و شجاعت و فعالیت سیاسی و روشنفکری در ایران فاقد یکی از ستون های محکم اش بود.
#غلامحسین_ساعدی
@SocialistL
حسام امیری
تولد گوهر مراد ما ۲۴ دی ۱۳۱۴ است و ما پیشاپیش آنرا تبریک می گویم، تولدی که باید گرامی داشت، چرا که بدون گوهر مراد هنر نمایش و نمايشنامه نویسی، ادبیات و فرهنگ و درایت و شجاعت و فعالیت سیاسی و روشنفکری در ایران فاقد یکی از ستون های محکم اش بود.
#غلامحسین_ساعدی
@SocialistL
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
مستند «آزادی و دیگر رنجها»
1️⃣ قسمتاول
کاری از شیرین سقایی
دربارهی زندگی دکتر #غلامحسین_ساعدی
@SocialistL
1️⃣ قسمتاول
کاری از شیرین سقایی
دربارهی زندگی دکتر #غلامحسین_ساعدی
@SocialistL