Telegram Web Link
همراهی با زندانیان سیاسی و همصدا با زندانیان سیاسی زندان قرچک
مرسده قائدی
این ویدو مربوط است به شب یلدا
@SocialistL
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
خاوران : برنامه ای از مرسده قائدی
"صد روز مقاومت و ایستادگی خانواده های دادخواه " - حضور خانواده ها در گلزار خاوران - پرچم مبارزاتی از خاوران تا کامیاران . سوزاندن طناب دار توسط خانواده دادخواه . پیام خانواده های که فرزنداشان در معرض اعدام هستند.
این برنامه در تلویزیون دمکراسی شورائی پخش می شود.
دوشنبه 5 دی ماه 1401
@SocialistL
مهسا قربانی، شهروند اهل سنندج در تهران ربوده شد

مهسا قربانی، اهل سنندج پس از ربوده شدن توسط نیروهای حکومتی در تهران، به مکان نامعلومی انتقال داده شده.

رژیم جمهوری اسلامی عملا دست به ترور و شکار فعالین و دانشجویان زده است.
در این بین سهم فعالین و دانشجویان کردستانی در تهران به نحو چشمگیری بالاست. رژیم اسلامی از الگوبرداری از کردستان توسط شهرهای دیگر و از جمله تهران وحشت دارد. کاری که باید به صورت جدی روی آن کار کرد و سراسر ایران را همچون کردستان سرخ کرد.
@SocialistL
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
سخنان پدر آیلار در مراسم چهلم #آیلار_حقی در تبریز
پدر آیلار در این سخنان از جمله به صدا و سیمای دروغ و سرکوب حمله کرد.
@SocialistL
.
حضور با شکوه مردم در مهاباد سربلند
صف قدرتمند مردم انقلابی در مهاباد سرخ و پرافتخار
حضور مردم مبارز و آزادی‌خواه در مراسم چهلم سه جانباخته راه آزادی، محمد احمدی‌گاگش، کمال سیدخالق احمدی‌پور، و آزاد حسین‌پور
سه‌شنبه ۶ دی
#آزاد_حسین‌پور
#کمال_احمدی‌پور
#محمد_احمدی‌_گاگش
#مهاباد
#زنده_باد_انقلاب
@SocialistL
پیام‌ جعفر ابراهیمی از زندان :
"خواهشمند است تمام تمرکز خود را روی پیگیری وضعیت زندانیان بیمار و بخصوص زندانیان سیاسی گمنام بگذارید"
صدای تمامی زندانیان سیاسی باشیم
#جعفر_ابراهیمی
#زندانی_سیاسی_آزاد_باید_گردد
@SocialistL
روایت داریوش همایون از دو مسیر و یک انتخاب دشوار برای فعالان سیاسی در مقابل حکومت پهلوی

برای من و بسیاری از هم‌فکرانم و بسیاری از افراد ایرانی با گرایشات سیاسی مختلف، انتخاب بین یک شرّ کمتر و یک شرّ بزرگتر بود؛ [انتخاب] بین خوب و بد نبود. ما می‌بایست بین رژیمی که می‌دانستیم چه کوتاهی‌هایی، چه کمبودهایی دارد و یک موقعیت انقلابی و به ناچار پر از هرج و مرج و خطر بسیار زیاد تسلّط شوروی بر ایران یا قسمتی از ایران، یکی را انتخاب کنیم و ما با کمال بی‌میلی اولی را انتخاب کردیم و در شمار طرفداران رژیمی درآمدیم که خودمان می‌دانستیم که باید اصلاح بشود و در راه اصلاحش هم به درجات کوشش‌هایی کردیم.

ولی موقعیت ما همیشه بسیار موقعیت متزلزلی بود. موقعیت وسط عموماً در شرایط بحرانی موقعیت متزلزل و بی‌اعتباری است و کشور ایران در تمام این سال‌ها که من فعّالیت سیاسی داشتم در شرایط بحرانی بوده جز چند سالی. این موقعیت وسط، این موقعیت میانه [یعنی] هم وابستگی به یک رژیم و هم کوشش در اصلاح آن رژیم - که به هیچ‌وجه مورد علاقهٔ آن رژیم نبود - موقعیت ما را دشوار کرد. ما را از قبول عامه بی‌بهره کرد و ما را از محبوب بودن در داخل رژیم هم بی‌بهره کرد.

با اینکه من و بسیاری از همفکران من در آن رژیم به مقامات بالا هم رسیدیم ولی به خوبی پیدا بود که ما وصله‌هایی هستیم و از گوشت و خون رژیم نیستیم، برای اینکه به‌هرحال هرکس که در آن رژیم گرایش‌های اصلاح‌طلبانه به هر صورت داشت نوعی بیگانه و خارجی تلقی می‌‌شد. حتی اگر در نزدیک‌ترین روابط با آن رژیم بود.

در جامعهٔ ایرانی به طور کلی هم موضع ما چندان طرفداری نداشت. برای اینکه مردم زیاد وارد ملاحظات استراتژیکی که ما می‌کردیم نبودند و آنچه که نگاه می‌کردند فساد بود و نابسامانی بود و بی‌کفایتی مقامات بود و سیاست‌های نادرست بود که هر روز نمونه‌های بی‌شمارش را هرکس در زندگی خودش تجربه می‌کرد و هر شخصی، هر نیروی سیاسی که به صورتی وابستگی به آن رژیم داشت طبعاً قسمتی از بار ملامت‌ها را بر دوش می‌گرفت، حتی اگر هیچ مسئولیتی در آن گرفتاری‌ها و معایب نمی‌داشت.

به تدریج این موقعیت دشوار و ناخوشایند برای ما امری پذیرفته و اجتناب‌ناپذیر شد. ما عادت کردیم و من، شخص خودم، بسیار به این موضوع آگاه بودم ـ عادت کردیم که در فضایی زندگی و فعالیت بکنیم که کارها و نیّات ما دقیقاً و به درستی نه شناخته می‌شود و نه قدردانی می‌شود.

ولی آن مسئلهٔ مهمی نبود و ما سعی کردیم و من سعی کردم در همان نظام در همان شرایط آنچه که می‌توانم برای شخص خودم و برای اعتقاداتم انجام بدهم. و خیلی هم ناراضی نبودم از این بابت، در هر دو زمینه آنچه که میسر بود حقیقتاً انجام دادم.

ولی این گرفتاری نسل ما بود، این معمّایی بود که نسل ما باهاش روبرو بود. خیلی از ما راه مبارزه را در پیش گرفتند، یا گاه و بی‌گاه به زندان افتادند یا به دانشگاه‌ها و کشورهای خارجی پناه بردند و سال‌های دراز در تبعید، زندگیِ - به نظر من - بی‌حاصل یا کم حاصلی داشتند در مقایسه با استعدادهایشان. نسل بعدی ما خیلی‌هایشان راه‌حل مبارزهٔ مسلحانه را انتخاب کردند. همهٔ آنها سرانجام رؤیاهایشان در بیداری زشت و وحشت‌آور جمهوری اسلامی به پایان رسید.

روی هم رفته وقتی نگاه می‌کنم به کوشش‌های دو نسل ایرانیان در طول پنجاه سال گذشته، می‌بینم که همهٔ ما زیان کردیم، همهٔ ما دستمان خالی است، همهٔ ما به اینجا رسیدیم که آنچه می‌خواستیم عملی و ممکن نبود. چه آن‌هایی که با آن رژیم مبارزه کردند، چه آنها که با آن رژیم همکاری کردند، همه امروز در یک وضع قرار دارند.

تنها یک دسته‌شان به نتیجه رسیدند و آن مخالفان مذهبی رژیم بودند که در طول سال‌ها بسیار مورد دشمنی بیشتر درس خوانده‌های ایرانی و بیشتر روشنفکران ایرانی بودند، ولی کم کم با ضعیف شدن موقعیت رژیم بر قدرتشان افزوده شد. خیلی از دشمنان سابقشان به آنها گرویدند و رهبری‌شان را پذیرفتند. امروز تنها کسانی که می‌توانند ادعا بکنند که به موفقیتی رسیدند مسلمان‌های دوآتشه و ارتجاعیون مذهبی هستند که پیروزی‌شان معلوم نیست به چه قیمت برای ایران، برای مذهب و برای آن منطقه دنیا تمام خواهد شد.


بخشی از مصاحبهٔ داریوش همایون (۱۳۰۷-۱۳۸۹) با پروژهٔ تاریخ شفاهی ایران در دانشگاه هاروارد، نوار اول

تاریخ مصاحبه: ۳۰ آبان ۱۳۶۱
مصاحبه‌کننده: جان مژدهی

#تکه_مصاحبه

https://www.tg-me.com/tarikh_shafahi_iran_project

@SocialistL
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
تقویت روحانیت به دست رژیم محمدرضاشاه، از زبان مقام بلندپایه ی این رژیم
داریوش همایون، وزیر «اطلاعات و جهانگردی» از مرداد ۵۶ تا شهریور ۵۷ و قائم مقام دبیرکل حزب «ستاخیز» در رژیم محمدرضاشاه، و موسس حزب مشروطه، از پشتیبانی نیرومند مالی و سیاسی رژیم شاه از روحانیت و موج عظیم برپاسازی مسجد و دیگر مراکز مذهبی از سوی این رژیم سخن می گوید.
«همایون» تأیید می کند که شمار مسجدهای ایران در آغاز پادشاهی محمدرضاشاه ۲۰۰ باب بود، که به کوشش شاه به ۵۵ هزار باب رسید!
«همایون» همچنین بر نقش تعیین کننده ی دولت های بیگانه در سیاست های حکومت های ایران تأکید می کند.
@SocialistL
Forwarded from آلترناتیو
امروز دهمین سالگرد مرگ امیرارشد تاجمیر، جوان ۲۵ساله‌ای است که در ۶ دی ۸۸ (عاشورای ۸۸) زیر چرخ‌های ماشین نیروی انتظامی کشته شد.

دهمین سالگرد کشته‌شدن امیرارشد تاجمیر و دیگر قربانیان عاشورای ۸۸، همزمان شده است با چهلمین روز کشته‌شدن قربانیان اعتراضات آبان ۹۸.

امیر ارشد تاجمیر در روز یکشنبه ٦ دی ١٣٨٨ ، منزل را به قصد شرکت در اعتراضات پس از انتخابات ترک کرد. وی در میدان ولیعصر تهران مورد اصابت یکی از خودروهای نیروی انتظامی قرار گرفت و سپس خودروهای نیروی انتظامی از روی بدن مجروح او رد شدند. او پس از انتقال به بیمارستان فوت کرد. ظرف مدت کوتاهی، ویدئو کلیپ هایی در فضای اینترنت پخش شد که عبور ماشین های نیروی انتظامی را از پیکر وی نشان می داد.
او در پاسخ به مادرش شهین مهین‌فر که نگران شرکتش در تظاهرات بود گفته بود «من به خاطر وطنم می‌روم.» مادر مجددا می‌گوید: «نه نرو، تو وطن منی.» اما پاسخ امیر ارشد این است: «خودخواه نباش، وطن تو امیر ارشد تاجمیر است، وطن من هفتاد میلیون ملت ایران.»
..........
رژیم هار اسلامی چهل سال که می کشد. رژیم اسلامی زندانهای دیکتاتور سابق را تحویل گرفت و آنها را بیشتر کرد...
@SocialistL
هر انقلابی تاریخ خود را می‌سازد. برخی مایل‌اند که وقایع را غیرتاریخی بفهمند؛ در حالیکه «رخداد» به هیچ عنوان پدیداری غیرتاریخی نیست. هر رخداد با وجود شکافی که در روال عادی می‌سازد، عادتی را خرق می‌کند و غیرمنتظره است، اما تاریخ خود را نیز به یاد می‌آورد.

هر رخدادی تاریخ را دوباره فایل‌بندی می‌کند. به این معنا که رخداد، تاریخی را به یاد می‌آورد که در کلان‌روایت‌ها جایی برای آن نیست. به عنوان مثال رخداد جنبش مهسا تاریخ خود را به یاد می‌آورد. هر تکه‌ای از این جنبش، رخدادی از گذشته را فرا می‌خواند و سعی میکند نسب و اصالتش را پیش بکشد.

سخن گفتن از تاریخِ رخداد، چیزی که در ابتدا متناقض بنظر می‌رسد، کنشی نظری برای «امید» است؛ این وعده را دارد که رخداد امروز به بخشی از تاریخ و سنت واقعه‌ای مبدل خواهد شد که فرا خواهد رسید. پس محقَق نشدن خواست‌ها وضعیت پایانی نیست و لحظه‌ی نهایی هنوز فرا نرسیده است.

امروز سالروز اجرایی است که ویدا موحد در سال ٩۶ انجام داد، سالروز ساخته شدن سیاسی‌ترین جعبه‌ی برق تاریخ بشر؛ روزی که زنی ناشناس به یکباره بر روی جعبه برقی در خیابان انقلاب تهران رفت، روی آن ایستاد و روسری‌اش را به چوب زد. جنبش اخیر ایران به سبب خصلت‌هایش بیش از هر چیز به رخداد دختران خیابان انقلاب متصل می‌شود و سنت خود را می‌جوید. انقلاب موجود تاریخ خود را می‌یابد.

نرگس حسینی از دختران خیابان انقلاب، چند روز پیش از زندان کاشان آزاد شد. او در جریان اعتراضات اخیر دوباره بازداشت شده بود. هر نظام سیاسی تاریخ مبارزه را بهتر از هرکسی به یاد می‌آورد. بیراه نیست که نرگس و ویدا را دوباره بازداشت کرده است. به خاطر داریم که نرگس دومین نفر در میان دختران خیابان انقلاب بود. اگر او کار ویدا را تکرار نمی‌کرد، ما امروز پدیداری بنام «دختران خیابان انقلاب» نداشتیم و حتی شاید اعتراض ویدا را به عنوان کاری دیوانه‌وار بیاد می‌آوردیم. اهمیت حسینی اما علاوه بر این نکته، ازین حیث هم قابل توجه است که او اولین میانجی بین اعتراض ویدا و جنبش زن، زندگی، آزادی‌ است. او کسی است که با تداوم رخداد «دختران خیابان انقلاب» میانجی اتصال آن به امروز شد.

وقتی در سال ٩۶ نرگس حسینی اعتراض خود را به حجاب اجباری علنی کرد، دستبند سبزی به دست داشت؛ دستبندی که او را به جنبش سبز در سال ٨٨ متصل می‌کرد. نرگس با سوژگی مؤثرش در رخداد دختران خیابان انقلاب، ارتباط تاریخی و اجتماعی آینده (یعنی جنبش ژینا) به گذشته (جنبش سبز) را بطور ناخواسته و شبه جادویی نشانه‌گذاری کرده بود. جنبش ژینا به سبب محوریت زنانه‌اش و اعتراض خیابانیِ همگانی‌اش، تاریخ خود را ساخته است.

امروز ششم دیماه نه فقط سالروز آکسیون ویدا موحد که سالروز عاشورای ٨٨ نیز است.

ما درون تاریخ یک انقلابیم.
امین بزرگیان
@SocialistL
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
محمد مرادی، دانشجوی دکتری تاریخ دانشگاه لیون عصر دوشنبه با انتشار یک پیام ویدیویی به دو زبان فارسی و فرانسه اعلام کرد برای «رساندن صدای انقلاب ایران به گوش جهانیان» خود را در رودخانه رن غرق کرد.
توضیحات محمد مرادی را از زبان خودش بشنویم.
سه شنبه ششم دی ۱۴۰۱
#محمد_مرادی
@SocialistL
▫️مرگ بر روال عادی

در این ماه‌هایی که گاهشمار هستی جمعی مردم ایران، به صورت غیر عادی و رخدادی رقم خورده است شعارهای گرم و آتشین کم نشنیده‌ایم، اما یک شعار خصیصه‌نمای این روزگار توفان‌زا بوده است: مرگ بر روال عادی.
روال عادی، تن دادن به زندگی روزمره، و از سر گذراندن روز و شب است، بی‌هیچ تجربه‌ی سوبژکتیو و‌ درونی‌ای. تخریب بدن و فرسایش روح است. زندگی تحت سلطه‌ی قانون است. سیزیف‌وار سنگ را بر سر کوه رساندن و تکرار هر روزه‌ی آن است، هیچ‌چیز تازه و غافل‌گیر کننده نیست، مگر کسب و کار دلالان دلار و طلا، که مترصد ارزش افزوده‌ی کابوس‌ بازارند، اینکه شب بخوابند و صبح شاهد استعلای قیمت‌ها باشند.
آنچه در این چند ماه رخ داد، خیرگی جمعی به کهکشانی نامرئی بود؛ کشتن و کوری، ضرورت زندگی و دیدن را تشدید کرد. چنین است که آن جوان خنیاگر اهل پاوه، همو که چشم‌هایش در اثر شلیک گلوله ساچمه‌ای نابینا شده است این شعر ماموستا قانع را شورمندانه می‌خواند:
اگر مُردم، سرزمینم! جوانان تو خوش /
اگر ظالم نماند، اگر مُردم، سرزمینم! دوران تو خوش.

و این یعنی بازگشت از جهان مردگان.

.
روال عادی، بازنمایی ابدی زندگی روزمره و نفی اجتماع آینده است؛ وانهادن هاله و به درون هاویه درغلتیدن. 

شمس تبریزی، واپسین خطابه‌اش در قونیه را چنین به پایان رسانده است: در راه می‌آمدم، سنگ گوری دیدم، بر آن نبشته بودند عمر این یک ساعت بود. از آن ما از عمر نیز آن یک ساعت بود که به محضر مولانا رسیدیم.

و از آن ما از این چند ماه؛ دیدن رقص خدانور، و همه‌ی رقص‌های دیگر بر گور کشتگان، عاشق‌ترین زندگان.

آری، مرگ بر روال عادی.
فرهاد گوران
@SocialistL
محمد ما
امیر کمالی
از متن
"..پولس قدیس در نامه به رومیان، مؤمنان را اندرز می‌داد به پاسداشت چیزهای معدودی که همیشه باقی می‌مانند: «و نهایتاً سه چیز باقی می‌ماند: ایمان، امید و عشق». و این هر سه را امروز محمدِ ما بار دیگر نقطه‌آجینِ تاریخ کرد. از امروز معیار امید و ایمان و عشق با شاخص سوژه‌ای گره می‌خورد که آرزویش فتح فاصله‌ها بود و وصیتش شاد زیستن و امیدواری تا پیروزی. اینک مرگ او هراس از مرگ را به احتضار انداخته است. از این پس هر روز صبح، مرد جوان موقّر و مصممی در لباس آبی رنگ، در درون هر یک از ما به زندگی و به ادامه دادن سلام می‌کند."
این نوشته‌ی سپیده رشنو بعد از ابلاغ حکم ۵ سال حبس تعلیقی است که وکیلش نعیم نظامی منتشر کرده است.
«آدمی که می‌جنگد می‌داند انقلاب‌ها به طول می‌انجامند اما شکست نمی‌خورند» 
#سپیده_رشنو
#زندانی_سیاسی_آزاد_باید_گردد
@SocialistL
چرا جنبش انقلابی ایران به افول و خاموشی دچار نخواهد شد
  صائب کریمی

 
"جنبش انقلابی ایران، که با شعار « زن، زندگی، آزادی» در جهان شناخته شده است، به صدمین روز خیزش خود نزدیک میشود. جامعه ایران صد روز از طوفانی ترین روزهای تاریخ معاصر خود را گذرانده، و آثار این دوره بر کشور چنان بوده که ایرانِ امروز دیگر قابل مقایسه با ایرانِ پیش از شهریور ۱۴۰۱ نیست. با تداوم جنبش انقلابی، وقوع وقایعی که نشان از اوجگیری یا افول داشته اند،  موجب شده تا بیم و امید، به تناوب جای یکدیگر را در ذهن فعالین و ناظرین بگیرند. نگرانی از عاقبت این جنبش، بخصوص کم توان و خاموش شدنش شدنش، در میان بسیاری از فعالین وجود دارد. اما من معتقدم جنبش انقلابی «زند زندگی آزادی» به افول، سکوت، و خاموشی دچار نخواهد شد، مگر برای مدتی بسیار کوتاه. بررسی این جنبش، و ساختار آن، تفاوت های اساسی آن با تمام جنبش های پیشین در ایران، و اکثر موارد مشابه در منطقه و جهان را ناشن میدهد."
همه مطلب را اینجا می توانید بخوانید
@SocialistL
2024/09/30 07:32:52
Back to Top
HTML Embed Code: