ولی آدمای معتقدی که بخاطر پیج و موقعیت و هر دلیلی تو فضای مجازی، واکنشی به حادثه نشون ندادن یادمون میمونه!
•| شرحِــ🇵🇸ــعـشـق |•
موقعیت مهدی – •| شَـرحِــــ ـــعِــشــق |•
صدای (حاجآقا! هارداسان؟!) تو گوشم میپیچه و بعدش این ترک پلی میشه..
بهنامخدایحُسِیْن
وسلامخدابهمنتقمِخونِ
حُسِیْنعلیهالسلام..
وسلامخدابهمنتقمِخونِ
حُسِیْنعلیهالسلام..
.
شب و روز برایش معنی نداشت.
برایش خواب معنا نداشت.
با کلمه استراحت بیگانه بود
حاضر بود پول بدهد و
زمان بخرد و باز کار کند
از دستش شاکی میشدم و
میگفتم احمد چقدر خودت را خسته میکنی
کمی بخواب استراحت کن
جواب میداد ما یه عمری
زحمت کشیدیم که حکومت اسلامی بشه،
حالا بگیریم بخوابیم؟!
بعداً اونقدر بخوابم که دندههام خاک بشه..
- عقربههای جامانده (زندگینامه داستانی شهید احمد فرگاه)
سمانه خاکبازان
#کتابچه
#شرحعشق
.
شب و روز برایش معنی نداشت.
برایش خواب معنا نداشت.
با کلمه استراحت بیگانه بود
حاضر بود پول بدهد و
زمان بخرد و باز کار کند
از دستش شاکی میشدم و
میگفتم احمد چقدر خودت را خسته میکنی
کمی بخواب استراحت کن
جواب میداد ما یه عمری
زحمت کشیدیم که حکومت اسلامی بشه،
حالا بگیریم بخوابیم؟!
بعداً اونقدر بخوابم که دندههام خاک بشه..
- عقربههای جامانده (زندگینامه داستانی شهید احمد فرگاه)
سمانه خاکبازان
#کتابچه
#شرحعشق
.
•| شرحِــ🇵🇸ــعـشـق |•
. شب و روز برایش معنی نداشت. برایش خواب معنا نداشت. با کلمه استراحت بیگانه بود حاضر بود پول بدهد و زمان بخرد و باز کار کند از دستش شاکی میشدم و میگفتم احمد چقدر خودت را خسته میکنی کمی بخواب استراحت کن جواب میداد ما یه عمری زحمت کشیدیم که حکومت اسلامی…
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
•| شرحِــ🇵🇸ــعـشـق |•
. شب و روز برایش معنی نداشت. برایش خواب معنا نداشت. با کلمه استراحت بیگانه بود حاضر بود پول بدهد و زمان بخرد و باز کار کند از دستش شاکی میشدم و میگفتم احمد چقدر خودت را خسته میکنی کمی بخواب استراحت کن جواب میداد ما یه عمری زحمت کشیدیم که حکومت اسلامی…
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
کتاب هدیه حاجخانوم بود. وقتی رفته بودیم منزلشون، خودشون و همسر شهیدشون رو به قدر یه عکس شهید که سر در کوچه ست میشناختم. غافل از اینکه منیرهخانومِ قصه، رویاهای ما رو زندگی کرده بود.
وقتی یکی از همراهامون پرسیدن حاجخانوم تنهایین؟ فوری گفتن نه! خدا هست، شهید هست. تنها نیستم.
تعریف کردن که وقتی پدربزرگم تو بستر افتادن بقیه سختشون بود کاراشون و انجام بدن! من پیشقدم شدم و به خدا گفتم من به عزیزم خدمت میکنم و پرستاریشون و میکنم در عوض بهترین همسر رو میخوام تا اینکه خدا احمدآقا رو سر راهم آورد.
آخرشم شدن یه زوج خستگیناپذیر که در عین حالی که عاشق بودن، با دغدغههاشون زندگی میکردن. اینا رو چشمای جَوون و پرامید حاجخانوم گواهی میدادن!
خلاصه سرتون و درد نیارم یهآن یاد حال خوب اونروز افتادم جون گرفتم! گفتم واسه شمام تعریف کنم اینجا بمونه برا روزای سخت.
بهنامخدایحُسِیْن
وسلامخدابهمنتقمِخونِ
حُسِیْنعلیهالسلام..
وسلامخدابهمنتقمِخونِ
حُسِیْنعلیهالسلام..
.
میگفت..،
اینکه شما میگی خدایا راضیم به رضات
اول ببین توان و طاقتش و داری؟
شاید رضایت خدا تو چیزی باشه
که تو نخوای!
ولی اگه گفتی تسلیم باش..
#همین
.
میگفت..،
اینکه شما میگی خدایا راضیم به رضات
اول ببین توان و طاقتش و داری؟
شاید رضایت خدا تو چیزی باشه
که تو نخوای!
ولی اگه گفتی تسلیم باش..
#همین
.
•| شرحِــ🇵🇸ــعـشـق |•
. نوشته بود مهربان باشید! همه آدمها در حال دست و پنجه نرم کردن با چیزی هستند که شما از آن خبری ندارید. #بدونشرح.. .
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM