.
چه برایت بنویسم؟!
که هرگاه خواستم برایت بنویسم،
احساس کردم که قلبم از جایش کنده خواهد شد
تا در سینه تو بنشیند.
| غسان کنفانی |
#بدونشرح..
.
چه برایت بنویسم؟!
که هرگاه خواستم برایت بنویسم،
احساس کردم که قلبم از جایش کنده خواهد شد
تا در سینه تو بنشیند.
| غسان کنفانی |
#بدونشرح..
.
بهنامخدایحُسِیْن
وسلامخدابهمنتقمِخونِ
حُسِیْنعلیهالسلام..
وسلامخدابهمنتقمِخونِ
حُسِیْنعلیهالسلام..
.
کعبهی عشق در خراسانی
حجِ امثالِ ما فقیرانی
در حرم نیست حرفِ غم هرگز
نیست قانع گدا به کم هرگز
نشدم گر چه محتشم هرگز
دستِ خالی نرفتهام هرگز
در حرم باز بِرکه دریا شد
مرد معلول بیعصا پا شد
چشم آن کور، سیرِ دیدن شد
به جمالِ ضریح روشن شد
وصلِ مجنون، نصیبِ لیلا شد
گره از بخت بستهای وا شد
در حرم حالِ بهتری دارم
ذوق و شوقِ کبوتری دارم
دلِ از دست دادهای دارم
گریه ی بی ارادهای دارم
مثلِ آن پیرمردِ سلمانی
حاجتم را خودت که میدانی
من سرِ آن قرار منتظرم
لحظهی احتضار منتظرم
وقت دفنم، کنارِ قبرم باش
ماه شبهایِ تارِ قبرم باش
از سئوالِ به جبر میترسم
از سیاهیِ قبر میترسم
توشه از اشک دست و پا کردم
رویِ قولت حساب وا کردم
آسمان را سرم خراب نکن
چون طبیبان مرا جواب نکن
روزگاری سیاه دارم من
سرطانِ گناه دارم من
بی پناهم، مرا پناه بده
زیرِ ایوان طلا پناه بده
زائرت خرجِ راه میخواهد
صِلِه از دستِ شاه میخواهد
حضرت شاه! التفات کنید
گوشه چشمی به کائنات کنید
قلم فضل بر دوات زنید
به نگاهم نم فرات زنید
بنویسید کربلایِ مرا
بهترین نسخهی شفایِ مرا
منم آن خشکسال، دریا تو
رزقِ اشک محرمم با تو
| وحید قاسمی |
#شعربلند
#الامامرئوف
.
کعبهی عشق در خراسانی
حجِ امثالِ ما فقیرانی
در حرم نیست حرفِ غم هرگز
نیست قانع گدا به کم هرگز
نشدم گر چه محتشم هرگز
دستِ خالی نرفتهام هرگز
در حرم باز بِرکه دریا شد
مرد معلول بیعصا پا شد
چشم آن کور، سیرِ دیدن شد
به جمالِ ضریح روشن شد
وصلِ مجنون، نصیبِ لیلا شد
گره از بخت بستهای وا شد
در حرم حالِ بهتری دارم
ذوق و شوقِ کبوتری دارم
دلِ از دست دادهای دارم
گریه ی بی ارادهای دارم
مثلِ آن پیرمردِ سلمانی
حاجتم را خودت که میدانی
من سرِ آن قرار منتظرم
لحظهی احتضار منتظرم
وقت دفنم، کنارِ قبرم باش
ماه شبهایِ تارِ قبرم باش
از سئوالِ به جبر میترسم
از سیاهیِ قبر میترسم
توشه از اشک دست و پا کردم
رویِ قولت حساب وا کردم
آسمان را سرم خراب نکن
چون طبیبان مرا جواب نکن
روزگاری سیاه دارم من
سرطانِ گناه دارم من
بی پناهم، مرا پناه بده
زیرِ ایوان طلا پناه بده
زائرت خرجِ راه میخواهد
صِلِه از دستِ شاه میخواهد
حضرت شاه! التفات کنید
گوشه چشمی به کائنات کنید
قلم فضل بر دوات زنید
به نگاهم نم فرات زنید
بنویسید کربلایِ مرا
بهترین نسخهی شفایِ مرا
منم آن خشکسال، دریا تو
رزقِ اشک محرمم با تو
| وحید قاسمی |
#شعربلند
#الامامرئوف
.
•| شرحِــ🇵🇸ــعـشـق |•
•| @sharhe_eshgh |• – چند وقتیست
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
بهنامخدایحُسِیْن
وسلامخدابهمنتقمِخونِ
حُسِیْنعلیهالسلام..
وسلامخدابهمنتقمِخونِ
حُسِیْنعلیهالسلام..
.
میگفت..،
وقتی دعای عهد میخونیم
تازه با امام زمان عهد نمیبندیم
تجدید عهد میکنیم
و کسی که ۴۰ روز پای عهدش
با امام زمانش باشه
انشاءالله از یاران آقا خواهد بود.
#هذایومالجمعه
.
میگفت..،
وقتی دعای عهد میخونیم
تازه با امام زمان عهد نمیبندیم
تجدید عهد میکنیم
و کسی که ۴۰ روز پای عهدش
با امام زمانش باشه
انشاءالله از یاران آقا خواهد بود.
#هذایومالجمعه
.
حتی حرف و تصور اینکه فاطمیه بعدی نباشی و دیگه روضه حضرت زهرا س گیرت نیاد قلب آدم و آتیش میزنه!
بهنامخدایحُسِیْن
وسلامخدابهمنتقمِخونِ
حُسِیْنعلیهالسلام..
وسلامخدابهمنتقمِخونِ
حُسِیْنعلیهالسلام..
•| شرحِــ🇵🇸ــعـشـق |•
لقمه مادرانه طرح خرید اشترودل برای دانشآموزان یتیم و کمبرخوردار مشهد در ایام شهادت حضرت زهرا (س) شماره حساب برای مشارکت شما ـ 5892101621803929 | به نام زینب آورند هزینه هر اشترودل پیتزایی : ۲۹ هزار تومان کلیه هزینهها به صلاحدید صرف امورات مربوط…
[ #گزارش | لقمه مادرانه ]
وقتی نه کاری از دستتون برمیاد، نه کارهای هستید، نه چیزی بلدید که بخواید اظهار نظر کنید حداقل مثل بچههای خوب به توصیه حضرتآقا سوره فتح، دعای چهاردهم صحیفه و دعای توسل و همراه دعا پیگیری کنین تا ببینیم چی میشه! تازه برا افزایش معنویت خودتونم خوبه.
.
دوستت دارم.
خدا میداند که چقدر دوستت دارم.
آنقدر به تو بستهام و از تو هستم
که انگار اصلا در تن تو به دنیا آمدهام
و در رگهای تو زندگی کردهام
و از دستهای تو سرازیر شدهام
و شکل گرفتهام و از صبح تا شب
در دایرهای که مرکزش یادها و خاطرات توست
دارم دور میزنم، دور میزنم
و هیچچیز راحتم نمیکند.
نه دریا، نه آفتاب، نه درختها، نه آدمها،
نه فیلمها، نه لباسهایی که تازه خریدهام.
نمیدانم چه کار کنم.
بروم و سرم را به درختها بکوبم.
داد بزنم. گریه کنم. نمیدانم. فقط میخواهمت.
مثل این دریا که یک حالت فروکشندهی وحشتناک دارد میخواهمت.
و این همه خواستن قابل تحمل نیست.
مثل سیل از قلبم پایین میریزد
و تنم را خرد میکند.
میخواهم بیدار شوم و ببینم که پهلویم هستی.
چقدر میتوانم بیدار شوم و ببینم که پهلویم نیستی
و زندگیم یخ کرده و منجمد است. چقدر؟ تاکی؟
تا کجا؟مگر فاصلهی میان بهدنیا آمدن و پوسیدن
و طعمهی کرمها شدن چقدر است.
دلم میخواهد بیدار شوم
و همینطور بیدار بمانم و نگاه کنم.
وقتی که هوا توی سینهات میچرخد نگاهت کنم.
وقتی که جریان نبضت
زیر پوست گلویت پخش میشود نگاهت کنم.
وقتی که رنگ بنفش توی مردمک چشمت
موج میزند نگاهت کنم.
همینطور نگاهت کنم.
خطهای پیشانیت را بشمارم.
موهای سفید اطراف شقیقههایت را بشمارم.
سرم را بگذارم میان گودی گردن و شانههایت
و همانجا بمیرم.
بمیرم تا دیگر از تو دور و جدا نشوم.
نمیدانم برای چه باید رعایت کنم.
چه چیزی را باید رعایت کنم.
برای چه باید بگذارم که زندگی خودم
و آن کسی که دوستش میدارم
مفهومی جز حسرت نداشته باشد.
+ برشی از سری نامههای
فروغ فرخزاد به ابراهیم گلستان..
#شرحعشقما
.
دوستت دارم.
خدا میداند که چقدر دوستت دارم.
آنقدر به تو بستهام و از تو هستم
که انگار اصلا در تن تو به دنیا آمدهام
و در رگهای تو زندگی کردهام
و از دستهای تو سرازیر شدهام
و شکل گرفتهام و از صبح تا شب
در دایرهای که مرکزش یادها و خاطرات توست
دارم دور میزنم، دور میزنم
و هیچچیز راحتم نمیکند.
نه دریا، نه آفتاب، نه درختها، نه آدمها،
نه فیلمها، نه لباسهایی که تازه خریدهام.
نمیدانم چه کار کنم.
بروم و سرم را به درختها بکوبم.
داد بزنم. گریه کنم. نمیدانم. فقط میخواهمت.
مثل این دریا که یک حالت فروکشندهی وحشتناک دارد میخواهمت.
و این همه خواستن قابل تحمل نیست.
مثل سیل از قلبم پایین میریزد
و تنم را خرد میکند.
میخواهم بیدار شوم و ببینم که پهلویم هستی.
چقدر میتوانم بیدار شوم و ببینم که پهلویم نیستی
و زندگیم یخ کرده و منجمد است. چقدر؟ تاکی؟
تا کجا؟مگر فاصلهی میان بهدنیا آمدن و پوسیدن
و طعمهی کرمها شدن چقدر است.
دلم میخواهد بیدار شوم
و همینطور بیدار بمانم و نگاه کنم.
وقتی که هوا توی سینهات میچرخد نگاهت کنم.
وقتی که جریان نبضت
زیر پوست گلویت پخش میشود نگاهت کنم.
وقتی که رنگ بنفش توی مردمک چشمت
موج میزند نگاهت کنم.
همینطور نگاهت کنم.
خطهای پیشانیت را بشمارم.
موهای سفید اطراف شقیقههایت را بشمارم.
سرم را بگذارم میان گودی گردن و شانههایت
و همانجا بمیرم.
بمیرم تا دیگر از تو دور و جدا نشوم.
نمیدانم برای چه باید رعایت کنم.
چه چیزی را باید رعایت کنم.
برای چه باید بگذارم که زندگی خودم
و آن کسی که دوستش میدارم
مفهومی جز حسرت نداشته باشد.
+ برشی از سری نامههای
فروغ فرخزاد به ابراهیم گلستان..
#شرحعشقما
.
بهنامخدایحُسِیْن
وسلامخدابهمنتقمِخونِ
حُسِیْنعلیهالسلام..
وسلامخدابهمنتقمِخونِ
حُسِیْنعلیهالسلام..
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
.
صدای پای نگهبان خیمه میآید
دوباره خواب به چشمان خیمه میآید
کسی خیال حرم را نمیکند تا اوست
سکینه صحبت غم را نمیکند تا اوست
علم به دوش علمدار تا قدم میزد
هراس را به دل دشمنان رقم میزد
اگر صدای قدم هاست جای غربت نیست
میان لشکر دشمن نگرد جرأت نیست
+ روضه شب عاشورا
محرم ۱۴۳۲ هیئت ثارالله..
#روحی
.
صدای پای نگهبان خیمه میآید
دوباره خواب به چشمان خیمه میآید
کسی خیال حرم را نمیکند تا اوست
سکینه صحبت غم را نمیکند تا اوست
علم به دوش علمدار تا قدم میزد
هراس را به دل دشمنان رقم میزد
اگر صدای قدم هاست جای غربت نیست
میان لشکر دشمن نگرد جرأت نیست
+ روضه شب عاشورا
محرم ۱۴۳۲ هیئت ثارالله..
#روحی
.