اسم سریال: حکایت ما/قسمت شصت‌‌وچهارم🏡
🌂ژانر: درام، عاشقانه، کمدی
🫀ساخت:2017|کارگردان: کورای کریم‌اوعلو
بازیگران: هازال کایا🩵 بوراک دنیز🩵
رها اوزجان🩵 یائیز جان کونایلی🩵

📋خلاصه: با آروم شدن اوضاع اِلیبول‌ها به خونشون برمیگردن! باریش تو بیمارستانی مشغول به کار میشه که "نسلیهان"، دوست‌دختر سابقش تو اونجا همکارشه! فِکری از زبون "اَرسین"، برادرزاده‌اش میفهمه که بلیط شانسی که از اَرسین کش رفته،تو مسابقه برنده شده و برندهٔ یک میلیون لیر شده! اما تو همین اوضاع متوجه میشه بلیط رو گم کرده...❗️
⭕️محصول کشور: ترکیه | زیرنویس چسبیده
#فیلم‌خوب‌ببینیم📽
---------------------------------

باریش: من از اولش نتونستم باهات روراست باشم... چیزایی که تو قلبم بود رو نتونستم بهت بگم... به من یه شانس دیگه بده، لطفا!🫠💜
دجله: عشق همچین چیزی نیست باریش... عشق و محبت چیزایی نیستن که انقدر ساده بشه ازشون گذشت!
مال تو فقط حرص و طمعِ... میخوای که همه‌کس و همه چیز مال تو باشن و به همهٔ خواسته‌هات برسی... میگی من الان اینو ول کنم و برم یه چیز دیگه‌ای امتحان کنم... اما همچین چیزی نمیشه باریش!🙃💔
تو اگه واقعا عاشقم بودی نمیرفتی با "بِرَن" رل بزنی!
حالا این هیچی، حداقل بخاطر حسادتت به "امیر" به من پیشنهاد نمیدادی الان!🖐
تو تا سه روز پیش با اسم خودم صدام نمیکردی... بهم میگفتی دختر دستیار... من نه دختر دستیارم، نه چای سبز توام، نه چسب زخم توام... من دجله‌ام... همیشه اینطوری بودم و اینطور هم خواهم بود!🙅‍♀
من اومدم اینجا رویاهامو به واقعیت تبدیل کنم... من هدفم مشخصه... اول راه خودمو میسازم، بعد به چیزای دیگه نگاه میکنم!
وقتی هم که نگاه بکنم، باید یکی رو ببینم که واقعا منو دوست داره و ارزشمو میدونه و ناراحتم نمیکنه... متأسفم باریش!🥲❤️‍🩹
{#بامدیربرنامه‌ام‌تماس‌بگیر📽}

براش گل بخرید و تو یه برگه براش بنویسید:
"تو شبیه آسمانی، طلوع و خنده ات زیباست، غروب و گریه ات زیباست، سیاه و غمگین شدنت زیباست، آبی و آرام بودنت زیباست، بارانی و اشک ریختنت زیباست، رعد و برق و عصبانی شدنت زیباست. نمیدانم خدا خواست زیبایی را خلق کند که تو آفریده شدی یا خواست تو را بیافریند که زیبایی زاده شد؟(؛"

‏من یهو بیخیال همه چی میشم توروخدا منو به اون درجه نرسونین...

‏فاصلم از "خدایا منو بکش" تا "چه زندگی قشنگی" فقط نوتیف توعه!(؛

‏بهم نگید سخت نگیر. لابد سخته واسم. سخته و دلم میخواد بابت سختی و غمی که دارم سوگواری کنم وگرنه کیه که از راحتی و عیش و نوش بدش بیاد؟

‏دوست داشتن اینجوریه که تو ممکنه غرقِ کلی بدبختی و مشکل باشی ولی به اون که فکر میکنی همه چی یادت میره!(:

حس‌هایی هستند که نام ندارند؛
نگران نیستی، اما آرام هم نیستی!
غریب نیستی، اما اهل اینجا هم نیستی!
نه دلت می‌خواهد بمانی، نه آرزوی رفتن داری!
دلت می‌خواهد جایی که هستی نباشی، اما جای دیگری هم نباشی...

آدم باید یک نفر را داشته‌ باشد
که شب‌ها وقتی در تاریکی
کنارش خوابیده،
با او از دیروزِ مزخرفِ طولانی
یا از روز زیبای فردا حرف بزند..!

اسم سریال: حکایت ما/قسمت شصت‌‌وپنجم🏡
🌌ژانر: درام، عاشقانه، کمدی
🕯ساخت:2017|کارگردان: کورای کریم‌اوعلو
بازیگران: هازال کایا🧡 بوراک دنیز🧡
رها اوزجان🧡 یائیز جان کونایلی🧡

📑خلاصه: با نقشهٔ فردال، طوفان فکر میکنه که تولای قیدشو زده و برای همین به تولای خیانت میکنه! با پیدا شدن بلیط اِلیبول‌ها یه میلیون لیر رو میگیرن و وضع زندگیش خیلی بهتر میشه! ولی بچه‌ها وقتی میبینن خواهرشون نمیذاره همشو خرج کنن و قصد پس‌انداز داره، ناراحت میشن و با باباشون نقشه‌ای برای برداشتن پولا از حساب فیلیز میکشن...⁉️
⭕️محصول کشور: ترکیه | زیرنویس چسبیده
#فیلم‌خوب‌ببینیم📽
---------------------------------

اسم کتاب: بابا لنگ دراز
🫀ژانر: عاشقانه، نگار نامه
🦋انتشار:1912
🌝نویسنده: جین وبستر

🗞خلاصه: "جودی ابوت"، دختر یتیمی است که تا 18 سالگی در پرورشگاه مانده! تا اینکه یکی از خیّرین پرورشگاه او را به دانشگاه می‌فرستد! قَیِّم جودی فردی ناشناس است و تمایلی ندارد که هویتش برای فرزندخوانده‌اش فاش شود! این خَیّر ناشناس از جودی خواسته تا هر روز برایش یک نامه بنویسد! داستان بابا لنگ‌ دراز در واقع نامه‌های جودی به این خیّر است! او در این نامه‌ها از روزمرگی‌ها و هیجانات زندگی جدیدش برای او می‌نویسد زندگی‌ که پر از تجربه‌های جدید، لذت‌بخش و توأم با احساسات گوناگون است!💘
⭕️کتاب در همان سال انتشارش به فروش بالایی دست یافت! این کتاب تنها یک اثر داستانی ساده نبود، بلکه به برانگیزاننده تحرکی برای بهبود وضعیت نگهداری از کودکان یتیم نیز تبدیل شد! تا کنون چندین اثر سینمایی با اقتباس از این رمان ساخته شده‌اند!🏆
#کتاب‌خوب‌بخوانیم📚
---------------------------------

بهم گفت رهاش کن، گفتم چطوری؟ گفت دیگه سراغش رو نگیر، بهش تکست نده، پیگیرش نباش، گفتم اگه این کار رو کردم و من رو یادش رفت چی؟ گفت تو چی؟ یادت میره؟ گفتم نه، گفت چرا؟ گفتم چون دوستش دارم، یه نگاه پر از حرف بهم کرد و گفت خب همینه دیگه اونم اگه دوستت داشته باشه تو رو یادش نمیره، اگه هم دوست نداشته باشه که همون بهتر تو زندگیت نباشه، تو لایق اینی یکی کنارت باشه که دوستت داشته باشه، هیچ چیز زوری قشنگ نیست، حتی به زور دوست داشته شدن...

‏من واقعا هیچی از پارتنر آیندم نمیخوام، فقط بیاد با هم ادامه بدیم، با هم تلاش کنیم، با هم درستش کنیم، با هم جلو بریم، با هم پیشرفت کنیم، با هم برسیم و با هم بمونیم، همین!

دوست داشتن اینجوریه که
ممکنه غرقِ کلی بدبختی و مشکل باشی؛
ولی به اون که فکر میکنی همه چی یادت میره!(؛